فهرست مطالب

پژوهشنامه عرفان - سال سیزدهم شماره 25 (پاییز و زمستان 1400)

پژوهشنامه عرفان
سال سیزدهم شماره 25 (پاییز و زمستان 1400)

  • تاریخ انتشار: 1400/11/20
  • تعداد عناوین: 12
|
  • مهدی افتخار* صفحات 1-26

    بحث از ورای طور عقل از مباحث قدیمی در شناخت شناسی است. عارفان مشهودات خود را بالاتر از حد ذهن طبیعی و عقل بشری می دانند. این گونه معارف معمولا یا قابل تاویل و در نهایت عقل پذیر تلقی می شوند و یا عقل ستیز. در این مقاله پس از نقل نظراتی که در این باره وجود دارد؛ با بررسی حقایق و معارفی که محیی الدین عربی ورای طور عقل می داند مشخص می شود بخشی از حقایق عرفانی در مراحلی بالاتر از عالم عقل و جبروت به دست می آید که اصولا از حوزه تصورات و تصدیقات عقلی خارج است و در حیطه ای از واقعیت الهی قرار دارد که کثرت در آنجا راهی ندارد، ازطرف دیگر عوالم ماسوی الله از دید محیی الدین عربی اصولا خیالی و غیرثابت می باشد و از جانب سوم لازمه رسیدن به ماورای عقل وارد شدن در احوال سکر و فنا است که در این حالات عقل و عاقلی مطرح نیست. در اینجا خود عقل است که به قضاوت نشسته، البته عقلی قدسی و کاملا انتزاعی.

    کلیدواژگان: محی الدین عربی، ورای طور عقل، عقل گریز، عقل ستیز، عقل قدسی
  • محرم ترابی کچوسنگی*، علی اصغر مصلح صفحات 27-45

    «مقام ذات» یا «هویت مطلقه» مهمترین بخش عرفان نظری اسلامی است. چراکه تمام مراتب، تعینات و حضرات بعدی از آن ناشی شده و هر شرح و بیانی راجع به هویت مطلقه تمامی ‌لوازم برآمده از آن را مستقیما و به‌نحوگسترده‌ای تحت تاثیر قرارمی‌دهد. هویت مطلقه، که معلوم و  مشهود احدی نیست و مورد توجه‌ اکید ابن‌عربی قراردارد، توسط صدرالدین‌ قونوی، برترین‌ شاگرد او، تحت عناوینی مانند «حیثیت ‌اطلاقی ‌ذاتی»، «وحدت‌ حقیقیه‌ی حقی»، «جامع‌ بالذات بین‌ اضداد» صورت‌بندی شد. دیگر پیروان مکتب ابن‌عربی نظیر جندی، فرغانی و عراقی هر یک به نوبه‌ی خود در شرح و بسط این معنی کوشیدند. لکن در این میان عبدالرزاق کاشانی تبیینی از مقام ذات یا هویت مطلقه ارایه ‌داده که بیش ‌از تبیین‌ دیگر شارحین و بیش از دیگر جنبه‌های هویت مطلقه بر «مجمع‌ الاضداد» یا «جمع اضداد» (coincidentia oppositorum) بودن هویت مطلقه تاکید دارد و آن‌ را لازمه‌ی «اطلاق ذاتی» یا «حیثیت اطلاقی» حق می‌داند. این‌که چنین تبیینی از هویت مطلقه چه لوازمی دارد، خود موضوعی‌ است‌ که در این مقاله به ‌آن ‌پرداخته‌ خواهدشد و نشان ‌داده می‌شود ‌که تاکید بر این‌ جنبه از هویت‌ مطلقه  نظام فکری موجود در عرفان‌ نظری‌ اسلامی را به لحاظ مبنایی از نظام فکری یونان و بخصوص از نظام فکری ارسطو جدا می‌کند و به‌آن هویتی متفاوت و مستقل می‌بخشد.

    کلیدواژگان: مقام ذات، حیثیت اطلاقی، مجمع الاضداد، اصل الاصول، ابن عربی، کاشانی
  • پریسا داوری* صفحات 47-78

    داستان حضرت یوسف یکی از تاثیرگذارترین داستانهای قرآنی در متون ادب فارسی خصوصا متون عرفانی است. اگرچه نگاه عرفا عموما به حوادث داستان اغلب با هم یکسان است اما گاه میان برداشت عرفا از بخشهایی از داستان تفاوتهایی هست که هریک درخور تامل و زیباست و قصه یوسف را شنیدنی تر و این متون را خواندنی تر می کند.تنوع و کثرت برداشتها و تفاسیر عرفانی از حوادث و شخصیتهای داستان یوسف خصوصا از زمانی که زلیخا وارد ماجرا می شود چشمگیرترست، یعنی عمده تحلیلهای عرفانی قصه به این بخش مربوط می شود بویزه که این قسمت مجال مناسبی به عرفا داده تا به عشق،(که از دید آنان پر پرواز سالکست)مراحل، انواع و مراتب آن ومباحث مربوط به آن چون غیرت بپردازند. آنها در تفسیر بسیاری از اصطلاحات این طایفه چون: فراست،طلب،استغراق،تلوین،تمکین،ایثار،عنایت و...هم به گوشه های مختلف داستان یوسف اشاره کرده،آن بخش را تمثیلی از آن مطلب قرار داده اند.در این مقاله بر آنیم تا به شیوه توصیفی-تحلیلی به این تمثیلات و تفاسیر بپردازیم.

    کلیدواژگان: عرفان، یوسف، زلیخا، یعقوب، عشق، تمثیل
  • مریم رضایی قلعه*، مرتضی شجاری صفحات 79-101

    هنر باغ سازی همانند شعر در عرفان از مشرب الهام سرچشمه گرفته است و میتوان گفت این دو مناسبتی تمام با هم دارند. طبیعت و باغ در شعر عرفانی به فراوانی و با تعبیرات مختلف وجود دارد و به یقین مولوی از سردمداران تحول نگاه به طبیعت در ادبیات عرفانی است. واژه باغ و ترکیبات آن در شعر مولوی پربسامد بوده و با صورتهایی بدیع ظاهر شده است و در میان تمامی ترکیبات متنوع و متعدد باغ در اشعار وی، بیش از همه به باغ جان و باغ دل تاکید شده است. در این پژوهش به شیوه توصیفی– تحلیلی و از دریچه نگاه مولوی ویژگیهای باغ دل بررسی شده و در مقاسیهای تطبیقی با خصوصیات باغ ایرانی قرار گرفته است. یافته ها نشان میدهد که ویژگیهای اصلی باغ دل همچون بهترین جایگاه دیدار یار، پردهپوشی، وحدت عارف باغ آفرین و باغبان الهی و...، میباشد. هر یک از این ویژگیها در مقابل خصوصیتی مشابه در باغ ایرانی قرار دارد. خصوصیاتی همچون مکانی برای تامل و تماشا، درونگرایی، پوشیدگی، وجود زمانهای مهم و محوریت آب و... است. این مقایسه ارتباط شالوده فکری مولوی در رابطه با باغ ایرانی را مشخص مینماید

    کلیدواژگان: مولوی، طبیعت، باغ ایرانی، تصوف، دل عارف
  • هاتف سیاه کوهیان* صفحات 103-124

    موضوع این مقاله بررسی واژه شناختی و مفهوم شناختی «دولت» در متون کهن عرفانی فارسی و بررسی و تحلیل آن در مصیبت نامه عطار است. مساله اصلی مقاله این است که مراد از آنچه که در متون عرفانی «دولت» خوانده می شود، چیست؟ و کاربردهای رایج آن در زبان صوفیه با توجه به بسامد بالا و اهمیت آن در متون عرفانی چگونه است؟ همچنین با توجه به اهمیت «دولت» در مصیبت نامه عطار، معنای دقیق و محصل آن را در این اثر چیست و مصادیق آن کدام است؟ عطار چه چیزهایی را دولت می خواند و گونه های «دولت» در مصیبت نامه او چگونه بیان شده است؟ آنچه از بررسی های انجام شده به دست آمد، این بود که دولت در متون عرفانی پدیده ای از جنس موهبت، و «حادثه» ای  فراتر از محاسبات عقلانی در حیات روحانی عارفان است که وضعیت هایی ایده آلی همانند «وصال»، «قرب» و «فتوح روحانی» را در تجارب صوفیانه آنها نشان می دهد. از نظر عطار دولت، به مثابه موهبتی ازلی که از «عالم بی علتی» فراز می آید، امر اشتدادی است و هر انسانی به اندازه ای معین از آن برخوردار است. برخی پدیده های درونی مانند «آرامش درون»، «آشکارگی معانی نهفته در جان» و برخی پدیده های بیرونی مانند «بهره یافتن از پیر»، «هدایت یافتگی» از مصادیق دولت در آثار عطار است. ایماژ های حکایت های عطار در این زمینه، بیانگر رخدادهای ناگهانی غیرقابل پیش بینی و خارج از نظام علیت است که در آنها «دولت» بر انسان «می گذرد» و بدون بستری از انتظار منطقی به سراغ انسان می آید. هدف این پژوهش، تعریف دقیق و بیان چیستی و چگونگی مفهوم «دولت» در متون کهن عرفانی فارسی به ویژه مصیبت نامه عطار است که با روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.

    کلیدواژگان: عطار، دولت، ادبیات فارسی، تصوف
  • حسین شهبازی*، محمدرضا عابدی صفحات 125-150

    باور به تبعید روح از خاستگاه علوی به عالم فرودین، و اعتقاد به لزوم بازگشت روح به موطن اصلی، یک موضوع مشترک در تعالیم گنوسی و آموزه‌ های تصوف اسلامی است. این مقاله به شیوه تطبیقی ابعاد مختلف موضوع تبعید روح را در اندیشه باطن ‌گرای این دو مکتب بازنموده‌ است. برای نیل به این منظور ابتدا چهارچوب کلی نگاه متصوفه و گنوسیان به مسئله تبعید روح تبیین شده و سپس در ضمن تحلیل ساختار و بن‌مایه‌ دو داستان «قصه سرود مروارید» و «قصه غربت غربی» از داستان‌های رمزی گنوسی و تصوف اسلامی، وجوه اشتراک و افتراق آن دو مشخص گردیده است. نتیجه مقاله نشان می ‌دهد که درک کلی از غربت روح و تبعید آن از عالم علوی بن ‌مایه مشترک در اندیشه گنوسی و تفکر صوفیانه است و ریشه در گرایش‌ های باطنی این دو مکتب دارد. بنابراین بهتر است از منظر توارد به این اشتراکات نگریسته شود. هر چند با توجه به سبقت تاریخی اندیشه گنوسی بر تصوف و سمت تقدم طرح بحث تبعید روح در آثار گنوسیان، می‌توان گفت، قصه غربت غربی و رساله حی‌ابن یقظان ابن‌سینا یا نی‌ نامه مثنوی از تعالیم گنوسی به طور نسبی تاثیر پذیرفته‌اند و به نوعی دارای ساختار گنوسی ‌اند

    کلیدواژگان: تبعید روح، گنوسی، تصوف، سرود مروارید، غربت غربی
  • فریبا عظیم زاده جوادی*، حیدر قلی زاده صفحات 151-175

    عنصر رمز در ادب فارسی مخصوصا در ادبیات منظوم عرفانی کاربرد فراوان دارد. در واقع رمز، حامل پیامی انتزاعی و روحانی است که در بستر کلمات رایج پنهان است. رمز، اندیشه مجرد عرفانی را عینیت می بخشد و دریافتهای شهودی عارف را از دنیای اسرار آمیز عشق، در دایره الفاظ معمول می گنجاند. بنابراین نیاز به تاویل و تفسیر دارد. در حوزه عرفان، معشوق حقیقی همواره با ویژگی های معشوق مجازی همچون زلف و خط و خال به تصویر کشیده شده است. در این زنجیره معنایی، شانه هم یار ناگسستنی زلف محسوب می شود و دارای معنای رمزی است. شانه از یکسو رمز خود عاشق و دل اوست. یعنی رمز عاشقی که سالک زلف خم در خم یار است و در این راه تمام بلاها را به جان می خرد تا مشکلات طریقت را هموار سازد و به سرمنزل مقصود راه یابد و از سوی دیگر رمز هدایت و رحمت الهی است. یعنی معشوق است که شانه را وسیله هدایت دلهای عاشقان قرار می دهد و با شانه کشیدن بر زلف به دلبری و جلوه گری خویش می افزاید و گره از کار دلهای عاشق گرفتار در پیچ و خم زلفش بر می گشاید. با رمزگشانی از شانه در شعر فارسی و کارکرد دوگانه آن در معنای رمزی و نسبتش با زلف هستی می توان پاره ای از مبهمات ادبی و عرفانی را گره گشایی کرد.

    کلیدواژگان: شانه، معشوق، عاشق، زلف، دل
  • سمیه سادات موسوی*، سید حسین رکن الدینی صفحات 177-197

    تشابه اسمی و قرابت مفهومی میان برخی مقامات سلوک، همچون ذکر و تذکر سبب شده ماهیت دقیق این مقامات در هاله ای از ابهام بماند. در برخی آثار عرفانی، این اسامی به صورت مترادف و در مورد یک مقام به کار رفته و در برخی دیگر، بین آنها تفاوت قایل شده و هر کدام را مقامی مستقل معرفی کرده اند. در این پژوهش برآنیم با توجه به کاربرد گسترده واژه های ذکر و تذکر در حوزه های عرفانی و غیرعرفانی، ضمن بررسی معانی مختلف این دو واژه، به تطبیق آنها با یکدیگر بپردازیم. هدف آن است که مشخص شود آیا تفاوت بین ذکر و تذکر در عرفان، فقط اختلاف در تعابیر است و هر دو از یک حقیقت واحد سخن می گویند یا آن که با دو مقام مستقل روبرو هستیم. بدین منظور، از روش تحلیل تطبیقی استفاده شد. رصد آثار عرفانی نشان داد که این دو مقام ضمن اشتراک در مفهوم «یادآوری»، با یکدیگر تفاوت ماهوی داشته و جایگاه مستقلی در سلوک عرفانی دارند. مقام تذکر مربوط به مرحله اول سلوک (بدایات) است و به واسطه یادآوری عبادات، سالک را به یاد خدا سوق می دهد؛ ولی مقام ذکر مربوط به مرحله پنجم سلوک (اصول) است و قلب سالک را بی واسطه به یادآوری دایمی خداوند مشغول می سازد.

    کلیدواژگان: تحلیل تطبیقی، مقام تذکر، مقام ذکر، عرفان عملی
  • حامد موسی پور*، آتوسا کلانترهرمزی صفحات 199-220

    هدف از این پژوهش، بررسی دیدگاه ویکتور فرانکل درباره "تعالی خویشتن" و مقایسه آن با مضامین ارایه شده توسط مولانا در این زمینه است. روش پژوهش، کیفی با روش تحلیل هرمنوتیک است. جامعه پژوهش شامل تعدادی از ابیات مثنوی و دیوان شمس، گفتار های فیه ما فیه و آثار ویکتور فرانکل است. روش نمونه گیری نیز هدفمند است. برای تحلیل داده ها از روش توصیف، مقایسه و مفهوم سازی استفاده شده است. یافته ها بیانگر این است که در نگاه فرانکل، معطوف شدن به غیرخود، "تعالی خویشتن" نامیده می شود، مولانا نیز مضامینی چون فراررفتن از خود، پرهیز از خود، دشمنی با خود و غیره را در آثارش به کار برده است که به نوعی با مفهوم "تعالی خویشتن" فرانکل قرابت مضمونی دارد. مصادیق "تعالی خویشتن" از نگاه فرانکل عبارت اند از؛ تحمل رنج و معنادهی به رنج، انجام کاری ارزشمند و عشق ورزی، که در آثار مولانا نیز با همین رویکرد، مصادیق تعالی را تحمل رنج های رشد دهنده، عشق ورزی، ابن الوقت بودن، مرگ اندیشی و مرگ قبل از مرگ، مطرح شده است که در مجموع با وجود لفظ های غیر مشترک، مضمون  نظرات هر دو شخصیت مطرح شده در تحقیق، با درصد بالایی به هم شباهت دارد. البته که مضمون تعالی خویشتن در نگاه مولانا مراتب بیشتر و نتایج گسترده تری از مفاهیم ارایه شده توسط ویکتور فرانکل دارد.

    کلیدواژگان: تعالی خویشتن، مولانا، فرانکل، معنی، رنج
  • معصومه سادات میرپوریان*، محبوبه مباشری صفحات 221-240

    کتاب های ردیه و دفاعیه تصوف در زمره متون عرفانی هستند که به نقد تصوف می پردازند. دو اثر اصول فصول التوضیح و مناظره تمثیلی پند اهل دانش و هوش از زبان گربه و موش که مبنای این پژوهش قرار گرفته است، جامع جدال علما و متصوفه در رد یا پذیرش نگره صوفیانه در دوران حکومت صفوی است. از طریق تحلیل گفتمان انتقادی این آثار موضع فقها در برابر صوفیان و همچنین مواضع دفاعیه نویسان در جانبداری از صوفیه روشن می شود. بر این اساس برخی علما و فقها با تاثیرپذیری از ایدیولوژی- گفتمانی مسلط در دوره صفوی، به صورت واضح و آشکار و با زبانی الزام آور تصوف را به بوته نقد کشیده و بعضی با همان وضوح از آن جانبداری کرده اند. در کنار این دیدگاه برخی نیز در بازی موش و گربه با زبانی اقناعی، قضاوت را بر عهده خواننده گزارده اند.

    کلیدواژگان: ردیه، دفاعیه، اصول فصول التوضیح، پند اهل دانش و هوش از بان گربه و موش، صفویه
  • محمد میری*، حسن رمضانی خراسانی صفحات 241-261

    اهل معرفت در طول تاریخ عرفان اسلامی بر ضرورت وجود شیخ و مرشد برای سالک تاکید کرده اند. آنها برای اثبات این نگاه خود، گاهی به آیات و روایات و گاهی به سیره رسول گرامی اسلام (ص) تمسک جسته و گاهی این مساله را از باب قاعده عقلی رجوع به اهل خبره لازم دانسته اند. از دیگر استدلال های ایشان آن است که داشتن استاد موجب سرعت سیر سالک گشته و او را از انحرافات پیش رو مصونیت می بخشد. با توجه به دو معیار می توان اندازه دلالت استدلال های فوق را بر بایستگی وجود پیر و مرشد در طریق سیر و سلوک سنجید: اول: آن که استاد تقسیم می شود به استاد خاص و استاد عام. و دوم: آن که عارفان در ضرورت وجود شیخ برای سالک، میان سالک مبتدی و سالک پیشرفته تفاوت هایی قایلند. با توجه به دو معیار پیش گفته، پیروی از استاد خاص یعنی امام معصوم در همه مراحل سیر و سلوک ضروری است. و اما در مورد استاد عام حایز شرایط، دنباله روی از او در چارچوب شرع برای سالکی که در مراحل پیشرفته سلوکی است اجتناب ناپذیر می باشد. و اما ابتدای سلوک به هیچ وجه متوقف بر داشتن چنین استادی نیست.ش

    کلیدواژگان: سیر و سلوک’ مرید و مراد’ استاد خاص’ استاد عام
  • امیرحسین همتی* صفحات 263-287

    اعتقاد به مخفی و محجوب بودن اولیا ء الله از چشم اغیار، یکی از معدود مسایل مورد اتفاق، در بین اهل تصوف است. باور به این نکته که اولیا در زیر قباب حق مستور هستند، و تا اراده خداوند، و هم چنین خواست ولی در کار نباشد، کسی از وجود ایشان باخبر نخواهد شد، باوری رایج و پذیرفته شده در تصوف و عرفان اسلامی به شمار می آمده است. مستند اهل عرفان در پایبندی به این باور، حدیث قدسی «اولیایی تحت قبابی لا یعرفهم غیری» است. موضوعی دیگر که در ادامه همین مبحث، در میان اهل طریقت مطرح گردیده، اما درباره آن اختلاف نظر پدید آمده است، عدم توافق درخصوص آگاهی یا بی اطلاعی ولی از نایل گردیدن خویش به مقام ولایت است. این موضوع، در ردیف مسایلی قرار دارد که میان اهل تصوف بر سر آن منازعه وجود داشته است. مجادله هایی که سبب شده، دو گروه موافق و مخالف، به موضع گیری در برابر هم بپردازند. هرکدام از این گروه ها، برای موافقت یا مخالفت خود با این امر، دلایلی نیز ارایه کرده اند. دلایلی که پذیرفتن یا رد کردن آن ها به آسانی امکان پذیر نیست. همین عدم سهولت در پذیرش دلایل یک گروه و انکار براهین گروه دیگر، سبب شده، دسته ای سوم در این میان پدید آیند که سعی داشته اند نظری حد فاصل میان گروه موافق و مخالف ابراز کنند و به نزاعی عقیدتی پایان بخشند. شاخص ترین چهره این گروه اخیر، ابوالقاسم قشیری است. این جستار، بر آن است تا ضمن روشن ساختن خطوط اصلی و مهم ترین مسایل مرتبط با این موضوع، نقش ابوالقاسم قشیری در تقریب آراء دو گروه درگیر در این نزاع فکری را برای مخاطب کلام روشن سازد.

    کلیدواژگان: ولی، ولایت، ابوبکر بن فورک، ابوعلی دقاق، ابواسحاق اسفراینی، ابوالقاسم قشیری
|
  • Mahdi Eftekhar* Pages 1-26

    The topic of “Beyond all reason” is one of old issues in epistemology. The mystics consider their evidences above the natural mind and human intellect. These kinds of knowledge are usually perceived as viable, ultimately rational or irrational. In this paper, following the quotes stated in this regard, by examining the facts and teachings that Mohi al-Din Arabi expresses beyond all reason, part of the mystical truths are obtained at a higher level, which is essentially outside of the domain of intellectual imagery and wisdom, and is within the realm of Sacred Wisdom, where there is no plurality. On the other hand, our worlds toward God, from the viewpoint of the Mohi al-Din Arabi, are essentially fictitious and non-constant, and on the other hand, it is necessary to get beyond the wisdom in the conditions of mortality and wisdom, in which the wisdom and being wise are not present. Here the wisdom itself judges, of course, a holy and totally abstract wisdom. Although some knowledge is Reason getaway or irrational, it is possible to find a rational basis for their acceptance.

    Keywords: Mohi-al-Din Arabi, Beyond all reason, Reason getaway, irrational, Sacred Wisdom
  • Moharram Torabi Kachoosangi*, Ali Asghar Mosleh Pages 27-45

     The station of essence is the most important issue in the theoretical mysticism of Islamic thought. Because all of the next grades of Self-disclosure and degrees of determinations directly depend on It, and It brings them into existence. Therefore any description and commentary on The station of essence has a strongly deep influence over all His manifestations. Great master, Muhyiddin Ibn al-Arabi, takes It into his full consideration, and his followers like Abd al-Razzaq Kashani focus upon the issue under the term of “coincidentia oppositorum”  (مجمع/جمع الاضداد). Kashani explains that, if The station of essence has been taken as a coincidentia oppositorum, it follows that the principle of principles) pricipium de principio (اصل الاصول/ is “the existence of contradiction” and not “the non-existence of contradiction”. It would be possible only in The Absolute. In fact, it is the most excellent difference, and a considerable independence from Greece’s thought, and especially from Aristotle’s.

    Keywords: The station of essence, coincidentia oppositorum, pricipium de principio, Ibn al-Arabi, Kashani
  • Parisa Davari* Pages 47-78
  • Maryam Rezaei Ghaleh*, Morteza Shajari Pages 79-101
  • Hossein Shahbazi*, Mohammad Reza Abedi Pages 125-150

    The belief in the exile of the soul from the spiritual origin to the lower world, and the belief in the need for the soul to return to its original homeland, is a common theme in the Gnostic and Sufism teachings. In this paper, the authors have adapted the various aspects of the issue of the exile of the soul to the esoteric thought of these two schools. In order to achieve this, explained the general framework of the Sufism and Gnostic views on exile of the soul firstly. Then, by analyzing the structure and theme of the two allegorical tales of "Hymn of the Pearl "and" the tale of the Western Exile" from the esoteric stories of the Gnostic and Islamic Sufism were identified the similarities and their differences. The result shows that the general understanding of the soul displacement and its exile from the spiritual world is a common ground in Gnostic and Sufi thought and is rooted in the intrinsic tendencies of the two schools. Therefore, it is better to look at these commonalities from overlap two teachings. However, according to the historical primacy of Gnostic thought over Sufism and the pivotal aspect of the discussion of the exile of the soul in the Gnostic works can be said, "Western Exile" and "Hayy Ibn Yaqdhan" of Avicenna or Masnavi's Rumi in preamble have been relatively influenced by Gnostic teachings. Moreover, they have Gnostic structure some kind.

    Keywords: Exile of the soul, Gnosticism, Sufism, Hymn of the Pearl, Western Exile
  • Fariba Azimzadeh Javadi*, Heidar Qolizadeh Pages 151-175


        The element of the symbol in Persian literature, especially in mystic rhymed literature has very usages. In fact, the symbol is included abstract and spiritual message which id hidden within common words. The symbol makes concrete mystic abstract ideas and includes gnostic intuitive inspirations from love mysterious world within the common words. Thus, it needs to interpret and construe. In the realm of Gnosticism, real lover always has illustrated along with virtual sweetheart features such as disheveled hair, eyebrow, and spot. In this semantic chain, the comb is nondisjunction of disheveled hair and has a symbolic meaning. Comb, on the one hand, is the symbol of the lover and his/her heart. That is the symbol of a lover who is mystic of lover’s disheveled hair. It tolerates the whole of disasters to smooth gnostic problems and approaches to the end. On the other hand, it is the symbol of God’s guidance and blessing. It is a sweetheart who makes comb as a tool for the guidance of lovers’ hearts and increases her coquetry and pizzazz and unseals problems of lovers. By encoding of comb symbols in Persian poetry and its double usages (symbolic meaning and its relation with cosmos’s hair, we can encode some literary and mystic ambiguities.

    Keywords: Comb, Sweetheart, Lover, disheveled hair, Heart
  • Pages 177-197

    The nominal similarity and semantic closeness between some houses of conduct, such as dhikr and tadhakkor, has caused the exact nature of these houses to remain in a haze of ambiguity. In some mystical works, these names are used interchangeably to refer to a house, and in others, they are distinguished from each other and each is introduced as an independent home. In this study, considering the widespread use of the words dhikr and tadhakkor in mystical and non-mystical fields, we intend to examine the different meanings of these two words and compare them with each other. The aim is to determine whether the difference between dhikr and tadhakkor in mysticism is only a difference in interpretation, and both speak of a single truth, or whether we are dealing with two independent positions. For this purpose, comparative analysis method was used. Observing mystical works showed that these two houses, while sharing the concept of "remembrance", are fundamentally different from each other and have an independent place in mystical conduct. The house of tadhakkor is related to the first stage of conduct (Beginnings) and leads the Passenger to the remembrance of God through the remembrance of worship, but the house of remembrance is related to the fifth stage of conduct (principles) and immediately engages the Passenger's heart in the constant remembrance of God.

    Keywords: Comparative analysis, tadhakkor house, dhikr house, practical mysticism
  • Pages 199-220

    The purpose of this study is to examine Victor Frankel's view of " Self-transcendence" and compare it with the themes presented by Rumi. The research method is qualitative with Hermeneutics text analysis approach. The research community includes a number of verses from Masnavi and Divan Shams, our Fih  ma Fih speeches and Victor Frankel's works. The sampling method is also purposeful. Viktor Frankl point of view on concept self transcendence which has sharing similarities with those notions of Rumi's attitudes have been explored and assimilated thoroughly resulted in the conclusion that Frankl's point of view regards to "focusing  on unselfishness", is named self transcendence. Also "going further than self", "self abstinence, self enmity" and so on is utilized by Rumi which has shared conception to Frankl's self-transcendence.  On the other hand the examples of self transcendence consider by Frankl as agony tolerance, giving meaning in pain, "valuable action" and "adoration" share great similarities in this research with Rumi's concepts of "tolerance for pain growth", "adoration", "punctuation towards action", "thinking on death", "termination before death" despite the usage of diverse and differentiate terms.

    Keywords: Self Transcendence, Rumi, Frankl, Hadd, Suffering
  • Masoome Sadat Mirpoorian*, Mahboobe Mobasheri Pages 221-240

    Summary: Rejections and defences are one of the variety of literary texts that criticized Sufism and because of the particular position of the Safavi dynasty against the Sufism, especially from the middle of eleventh century was extremely popular. The Safavid government, by applying its policies in relation to the Mysticism, created an opportunity for each of the Mysticism’s opponents and defenders to express their position on the matter. The two Works of the “osool -e-fosoole-tozih” and the “allegorical debates of the cat and mouse” that underlie this research include comprehensive and controversial discussions among Ulama and Sufis on rejecting or accepting the Sufi attitude in this period on Mysticism. In this research reviewed two debates related to this period of time in the method of Critical Discourse Analysis and it becomes clear how the position of the jurists against the Sufis was and how the jurists criticized their Sufi beliefs, speech and behavior.By comparing the components of these two works, it becomes clear how the position of the jurists against the Sufis was and how the jurists criticized their Sufi beliefs, speech and behavior. Accordingly, in the criticism of this period, which is influenced by the social and historical context of the Safavid era, some jurists have explicitly rejected Sufism and criticized it in a binding language, and some also favored Sufism. Have. Alongside this view, people in the cat-and-mouse game have voiced their criticisms in a persuasive language and left the judgment to the reader.

    Keywords: rejection, defence, Ossool Fossool al-Ttowzih, Mouse, Cat, Safavi
  • Mihammad Miri*, Hasan Ramazani Pages 241-261

    The people of spiritual knowledge, in all over the history of Islamic mysticism emphasized on the need for a devotee for a disciple who wants to pass the way of spiritual journey. To asset this claim, they, sometimes, have appealed to Quranic verses, prophetic traditions, and prophet custom, and sometimes, according to intellectual principle obligated that the disciple have to follow the people of full knowing. For this reason they say that following a master and full knowing person may make the journey speedy and save him from deviations. Taking to attention these tow principles, we can examine the arguments mentioned above for need of a devotee in passing the way of spiritual journey. So, we can say that (a) there are two kinds of devotees or masters: special master, and general; (b) mystics, also, say that there are differences between wayfarer who want to pass the way of spiritual journey: some of them are just in the begging, and some of them are in the developed degrees. In accord with these principles we might say that following to special master, e.g. innocent leader, is necessary for every degrees of passing the way of spiritual journey, but in developed degree of journey it is necessary that wayfarers must follow a master who is qualified in accord with sacred law, although the beginning of spiritual journey is not bounded to following of so full master anyway.

    Keywords: Spiritual journey, Devotee, disciple, Special master, General master
  • Amirhossin Hemati* Pages 263-287

    The belief in the idea that the saints are unobservable to the eyes of the strangers is one of the few concepts the sufis have a consensus on. It is a widely accepted belief in Islamic mysticism and sufism that the saints hide beneath God’s covering and that no one will know about them except with God’s will. Evidence for this can be found in the Qodsian Hadith ‘The saints are under my dome, and no one can recognize them except for me”. Another issue over which there is much less of an agreement among epistemologists concerns whether the saint has awareness of being assigned authority by God. This has been a controversial issue among the Sufis, with two mains opposing camps standing up against each other. Both of the two camps have put forth their own respective reasons to support their opinions, which are difficult to accept or refute. This difficulty in the definitve acceptance or rejection of these two views has led to the formation of a third camp, attempting to take the middle approach so as to end a doctrinal dispute. The most prominent figure in the third group is Abolghasem Qashiri. The present study is an attempt to shed light on the most important issues and arguments related to this controversy.

    Keywords: wali, welayah, Abubakr ben Forak, Abu ali Daqaq, Abuisaac Esfarayeni, Abolghasem Qoshiri