فهرست مطالب
نشریه معرفت سیاسی
سال سیزدهم شماره 2 (پیاپی 26، پاییز و زمستان 1400)
- تاریخ انتشار: 1401/03/10
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحات 7-24
تفسیر سیاسی علاوه بر مبناهای عام، نیازمند مبناهای خاص «فلسفه علمی» و «علمی» است تا هویت بنیادین مستقلی بیابد. مبانی علمی دستکم در سه گستره «متن»، «مخاطب» و «مفسر» مطرح است. در گستره متن هم میتواند انواعی داشته باشد. بدینروی این مسئله مطرح است که مبانی اخیر شامل چه موضوعاتی میشود؟ این مبانی میتواند با عنایت به کمیت آیات ناظر به سیاست، یا رسالت قرآن نسبت به تحول سیاسی، یا نقش نظارتی قرآن نسبت به سیاست باشد. در نتیجه، این مسئله مطرح میشود که مبناهای علمی خاص احتمالی در این سه گستره کدام است؟ پژوهش حاضر در پی دستیابی به مبناهای علمی خاص تفسیر سیاسی در سه گستره مذکور است تا ممیزاتی برای تفکیک آن از دیگر گونهها تبیین نماید. گردآوری اطلاعات با مطالعه تفاسیر اجتماعی سیاسی، و از منظر روشی، به روش «توصیفی و تحلیلی» سامان پذیرفته و یافتههایش این است که تفسیر سیاسی دستکم با سه مبنا در محور متن قرآن (کثرت و اهمیت نقش آیات ناظر به سیاست و حاشیهای نبودنشان؛ تبیینگری قرآن برای تحول سیاسی بر پایه دین؛ مهیمن بودن قرآن بر سیاست و پالایش آن) هویت مستقل دارد.
کلیدواژگان: قرآن کریم، مبانی علمی، مبانی خاص، متن قرآن، تفسیر سیاسی -
صفحات 25-40
پس از پیامبر اکرم(ص) نوعی انحراف برای امت اسلامی پدید آمد که در متون روایی شیعه از آن به «ارتداد جمعی» تعبیر شده است. فقیهان و راویان سنی با وجود تایید وقوع ارتداد در امت اسلامی و بیان روایاتی که حاکی از پذیرش چنین واقعهای در امت اسلامی است، بیان نکردهاند که این ارتداد ناظر به کدام واقعه بوده و معنای آن چیست؟ لیکن در روایات و متون فقهی شیعه ضمن اینکه تبیین شده که منظور از این ارتداد، کدام واقعه سیاسی در حیات اجتماعی مسلمین بوده، به لحاظ مفهومی نیز از معنای این نوع ارتداد بحث شده است. میان فقیهان شیعه در تفسیر مفهومی «ارتداد» اتفاقنظر وجود ندارد. تحقیق حاضر به روش تحلیلی اجتهادی و با تمرکز بر روایات شیعی در تفسیر مفهومی «ارتداد»، چهار نظریه و احتمال را به بحث میگذارد. در نهایت، از میان احتمالات چهارگانه، اثبات میشود که اولا، «ارتداد» بهمعنای انحراف و گمراهی، دارای معنای تشکیکی بوده و در این روایات ناظر به انحراف سیاسی امت از اطاعت و پذیرش رهبر منصوب الهی است و این عدم اطاعت موجب حبط عمل شده، انسان را تا مرز کفر تنزل میدهد. ثانیا، این روایات بیانگر اهمیت نصب الهی در تعیین حاکم سیاسی بوده و به دلالت التزامی حاکی از این مهم هستند که حتی رضایت قریب به اتفاق مردم بر حاکمیت غیرمنصوب الهی، مشروعیت سیاسی ایجاد نمیکند.
کلیدواژگان: ارتداد، نصب الهی، اسلام و ایمان، مشروعیت سیاسی -
صفحات 41-60
سنجش واکنش اندیشمندان در دو دوره مشروطه و انقلاب اسلامی در قبال امر سیاسی، برخی نویسندگان را به این نتیجه رسانده است که در دوره انقلاب اسلامی، نظریهپردازیهای سیاسی عمدتا از ایستاری اقتداگرایانه برخوردارند. در این مقاله، صحت این مدعا درباره یکی از اندیشمندان دوره انقلاب اسلامی، آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، با استفاده از روش تحلیل و تفسیر بررسی میشود. بر اساس خوانش اقتدارگرایی، اندیشه سیاسی آیتالله مصباح یزدی بهدلیل برخورداری از بنیاد «فرادستی» و همچنین مولفههای «لغویت بیعت»، «بینیازی از مشاورت» و «اختیارات گسترده حکومت» در زمره اندیشههای اقتدارگرایی قرار دارد. عدم انطباق مبانی و مولفههای اقتدارگرایی بر اندیشه سیاسی آیتالله مصباح یزدی، دستاورد این پژوهش است.
کلیدواژگان: اقتدارگرایی، فرادستی، بیعت، مشاورت، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی -
صفحات 61-78
قاعده تولا و تبرا تنظیمکننده سیاست خارجی دولت اسلامی است و چهارچوبی برای نوع تعاملات با کشورهای اسلامی و غیراسلامی ارایه میدهد. در این مقاله با بهرهگیری از منابع اسلامی و استنباط از آیات و روایات، برخی از ابعاد کاربست این قاعده در حوزه سیاست خارجی دولت اسلامی نشان داده شده است. براساس ظرفیتی که این قاعده ایجاد میکند، میتوان در حوزه ساختاری، بلوکبندی متمایزی از ساختار کنونی نظام بینالملل ارایه داد؛ بهگونهای که در یکسوی آن با بهرهگیری از قاعده تولا و با محوریت اشتراکات ایمانی، جریانی همگرا در نظر و عمل، بر پایه اعتقادات مشترک شکل گیرد و به انحای گوناگون، این جریان ضمن افزایش همافزایی درونی، از راههای گوناگون، اقتدار جمعی را حفظ نموده، آن را گسترش دهد. از سوی دیگر، بهرهگیری از قاعده تبرا، منجر به مرزکشی نظری و عملی با کسانی میشود که نهتنها سنخیتی با جریان توحیدی ندارند، بلکه در برابر آن، از هر طریق ممکن، به مقابله برمیخیزند.
کلیدواژگان: تولا، تبرا، سیاست خارجی، دولت اسلامی، کاربست -
صفحات 79-96
یکی از مفاهیم سیاسی رایج در ادبیات سیاسی و فرهنگ دینی «نصیحت زمامدار مسلمانان» است. این مفهوم سیاسی در روایت «ثلاث لایغل علیهن قلب عبد مسلم:... و النصیحه لایمه المسلمین...» از رسول خدا ریشه دارد. سوال این است که با توجه به فرهنگ عرب عصر نزول، مقصود از «نصیحت زمامدار مسلمانان» در این روایت چیست؟ دیدگاه مشهور میان نویسندگان معاصر مفهوم عام «نصیحت» را تا آنجا تعمیم داده که شامل نظارت مردم بر زمامدار، امر به معروف و نهی از منکر، و حتی نقد و اعتراض نسبت به او نیز میشود. بهمنظور پاسخ به سوال مزبور و ارزیابی دیدگاه مشهور، این مقاله با روش «توصیفی و تحلیلی» به تحقیق در کاربرد «نصیحت» در متون عصر نزول پرداخته و با استناد به قرآن، روایات و گزارشهای تاریخی و فضای صدور روایت، ضمن نقد دیدگاه مشهور، به این نتیجه دست یافته که مفهوم «نصیحت» در روایت یادشده، منحصر به مصادیقی همچون حمایت، اطاعت خالصانه، یاری و همراهی آحاد مردم، احزاب و اقشار گوناگون مردم نسبت به زمامدار جامعه اسلامی در امور کلان جامعه، ازجمله جهاد و دفاع از دین و کیان حاکیمت اسلامی است. درواقع این حدیث، اصلی متفاوت برای تحکیم و تقویت حاکمیت دینی، بهمنظور گسترش و استقرار پایههای دین اسلام بنیان مینهد که از دو مسیر اصلاح ارتباط مردم با زمامدار از یکسو، و مردم با مردم از سوی دیگر محقق خواهد شد و لازم است همگان به آن ملتزم باشند. البته این اصل ناقض ضرورت امر به معروف و نهی از منکر، نقد، اعتراض و نظارت بر حاکم اسلامی نیست.
کلیدواژگان: حقوق حاکم بر مردم، حمایت حاکم، اطاعت از حاکم، نصیحت حاکم، حدیث «النصیحه لائمه المسلمین» -
صفحات 97-113
علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، بهعنوان یکی از فیلسوفان و برجستهترین مفسران قرآن کریم، از چهرههای علمی معاصر جهان اسلام بهشمار میرود. ازاینرو، این پژوهش پس از بررسی اندیشه سیاسی ایشان، در جایگاه یک فیلسوف سیاسی، بهدنبال پاسخ به این سوال است که مولفههای مطلوبیت حکمرانی در آثار ایشان و نسبتسنجی آن با نظریه حکمرانی خوب چیست؟ یافتههای پژوهش براساس گردآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و با استفاده از چهارچوب نظری «هرمنوتیک قصدگرای اسکینر»، حاکی از این است که در نگاه علامه طباطبایی، مسئله حکمرانی وابسته به دین است و از این منظر، میتوان رابطه میان دین و سیاست را رابطه عموم و خصوص من وجه دانست که بر همین اساس، سیاست به دو نوع دینی و غیردینی تقسیم میشود. «نظریه جامعهسازی اسلام»، بخشی از تبیین ایشان از مباحث اجتماعی اسلام است که در بطن آن با یک رهیافت تمدنی مولفههای حکمرانی مطلوب، تبیین میگردد. ایشان در ارتباط با حکمرانی، بر سه مولفه کلی عدالت اجتماعی و برابری، ساختار مستحکم نظام قانونی مبتنی بر اخلاق توحیدی و حق مشارکت، مسیولیت همگانی و نظارت مستمر تاکید میکنند.
کلیدواژگان: حکمرانی مطلوب، علامه طباطبائی، اخلاق توحیدی، عدالت، اجتماع