فهرست مطالب

خلق - پیاپی 12 (امرداد و شهریور 1388)

دو ماهنامه خلق
پیاپی 12 (امرداد و شهریور 1388)

  • 72 صفحه، بهای روی جلد: 20,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1388/05/15
  • تعداد عناوین: 25
|
  • محمدعلی مجاهدی صفحه 4
    اگر روز نیمه شعبان از ایام الله باشد –که هست– و اگر در ایام الله ، شمیم دل انگیز الهی بیشتر از روزهای دیگر مشام جان ما را به لطف خاص خویش بنوازد –که می نوازد– بنابراین می توان نتیجه گرفت که روز ولادت ذخیره خداوندی حضرت بقیه الله الاعظم7، روز بار عام خداوند است که به میمنت میلاد آخرین حجت خود، الطاف خاص اش را نصیب دل های بیقراری می کند که لحظه به لحظه چشم به راه ظهور اویند و برای آنکه آبی بر آتش خود بریزند، آیه های بشارت انگیز قرآن کریم را مرور می کنند که: بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین و یا آیه شریفه «فاستبقوا الخیرات اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا؛1 پس بر کارهای نیک پیشی گیرید که هر کجا باشید، خداوند همه شما را حاضر می کند».
  • محمد جواد رودگر صفحه 6
    یکی از ثمرات بسیار مهم معرفت نفس، «خداشناسی» است؛ همچنان که معرفت نفس انفع المعارف است، معرفه الله نیز اعلی المعارف است و خودشناسی شهودی، خداشناسی شهودی را در پی دارد و هرگاه چنین معرفتی از خدا شامل حال انسان شود، انسان به عرفان حقیقی دست می یازد و همه چیز خویش را در «صراط خدا» قرار میدهد و نتایج و رهاوردهای بسیار گران سنگی فراروی سالک قرار می گیرد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد:1. معرفت توحیدی به خدا:«توحید» غایت سیر و سلوک و عامل حیات نفس و سرچشمه همه فضایل، مکارم و معالی اخلاقی- عرفانی است که «من عرف الله توحد»12. خوف و خشیت الهی:رهاورد دیگر معرفت به نفس و رب، خوف و خشیت است که از ویژگی های «عالمان ربانی» است: «إنما یخشی الله من عباده العلماء».2 امام صادق7 نیز فرمود: «من عرف الله خاف الله و من خاف الله سخت نفسه عن الدنیا».33. کناره گیری از دنیا و دنیاگریزی:علی7 فرمود: «ثمره المعرفه العزوف عن دارالفناء»4، و فرمود: «عجبت لمن عرف الله کیف لایسعی لدارالبقاء؟»5 در اثر معرفت به خدا گریز از دارالفناء و گرایش به دارالبقاء شامل حال انسان خواهد شد و این گرایش و گریز در سیر و سلوک بسیار مهم است؛ چرا که «عشق به خدا» قرین و همراه انقطاع از «دنیا» است؛ همان طور که فرمود: «عجبت لمن عرف نفسه کیف یانس بدارالفناء».6 این فرمایش، رابطه میان خودشناسی و خداشناسی و رهیدن از دنیا و رسیدن به خدا را نشان می دهد.
  • محمد سلطانی صفحه 9
    در شماره قبل(ویژه نامه آیت الله بهجت1) در مقاله پرورش استعداد عام بیان شد که سلوک به معنای خاص، به استعداد خاص نیاز دارد و معمولا بزرگانی که در این مسیر به جایی رسیده اند، مورد عنایت بوده و استعداد خاص داشته اند. ولی عموم مردم استعداد سلوک به این معنا را ندارند. لذا برخی بزرگان مانند آیت الله کشمیری به همه افراد ذکر نمی دادند.
    شاهکار آیت الله العظمی بهجت1 ارائه یک شاکله ای است که برای هر کسی، با هر شرایطی مفید است.
    رعایت این شاکله، استعداد عام را پرورش می دهد تا برسد به استعداد خاص. البته این شاکله با پشتوانه روحی ایشان ارائه شده است و هیچ بعید نیست که ایشان این شاکله را انشاء کرده باشند، به این معنا که هر کس ایمان بیاورد و به این شاکله بگرود، اگر چه استعداد خاص نداشته باشد، به استعداد خاص برای سلوک می رسد و پس از بلوغ، مبادی عالی این استعداد خاص را جذب خواهد کرد و در مدار خاص قرار خواهد گرفت. موضوع نیاز به استاد در سلوک در این مرحله مطرح می شود
  • جواد محدثی صفحه 12
    آنچه در قسمت های گذشته خواندید، گوشه ای از یادآوری های مربوط به حقیقت دین و جایگاه «فکر» و «عمل» بود که در کتاب الحقایق فیض کاشانی آمده بود. در ادامه این گفتگو که میان عالمی از علمای امت محمدیه6 و مهمانی دانا و عارف انجام گرفته است، با جرقه های دیگری از شعله ایمان و یقین و خداجویی و بصیرت دینی آشنا می شویم: ... مهمان (وافد) وقتی آن حکمت های بلیغ را از زبان «عالم» شنید، مرحله دوم از معرفت را پیش کشید و پرسید:- پس از «ایمان» چه مرحله ای است؟
    عالم پاسخ داد:- اسلام. حقیقت اسلام آن است که به آنچه ایمان آورده ای، تسلیم شوی. هر گاه از روی تسلیم اطاعت کنی، از دوزخ در امانی و خلق نیز از دست تو آسوده اند. اسلام تو باید هم در ظاهر باشد هم در باطن، تا سخنت با عملت، و کارت با گفتارت یک سان باشد و ظاهر و باطن تو برابر شود. دراین صورت، به ربوبیت خدا و عبودیت در پیشگاه او معترف خواهی شد و او را به عظمت یاد کرده، طاعتش را دوست خواهی داشت، از خشمش خواهی گریخت، رضای او را خواهی طلبید، به پاداش او چشم دوخته، شکر نعمتش را به جا آورده، همواره به یادش خواهی بود.
    این عمل باطن است. اما «عمل ظاهر»، کوشش در انجام واجبات و ادای نوافل و نهی از منکر، تلاوت قرآن، نماز عید فطر و قربان، بهداشت بدن و روزه رجب و شعبان است.
  • صفحه 14
    عرض کردیم که تقوا محدودیت نیست. کسی نمی تواند بگوید تقوا مرا محدود می کند. تقوا محدودیت نیست، بلکه مصونیت است. این واژه و مشتقاتش ده ها مرتبه در قرآن به کار رفته که معلوم می شود اهمیت فراوانی دارد. تقوا عالی ترین صفت انبیا و اولیاست. حضرت امیرمؤمنان7 نیز خطبه های زیادی راجع به تقوا ایراد فرموده اند و در خطبه 91 به طور مفصل در این باره مطالبی آمده است. حضرت می فرماید: «الا فصونوها و تصونو بها؛ شما تقوا را (در همه حالات و حرکتتان) رعایت و حفظ بکنید و تقوا نیز شما را حفظ می کند»؛ یعنی اگر آداب و رسومی را که شرع مقدس برای من تعیین کرده است رعایت کنم، آن گاه تقوا مانند پلیس باطنی روح مرا از انحراف و آلودگی و حجاب های ظلمانی حفظ می کند و نمی گذارد آسیبی به آن برسد، که به تعبیر قرآن «و لباس التقوا ذلک خیر»2. صریح آیه شریفه است که تقوا به منزله لباس است. لباسی باطنی است همان گونه که این لباس، مرا از سرما و گرما حفظ می کند، تقوا هم لباس روحانی است که نمی گذارد ظلمت و آلودگی ها و گرد و غبار غفلت بر آن بنشیند و روحت را همیشه شاد و خرم نگه می دارد. با وجود آنکه لباس، مرا حفظ می کند، من نیز لباس را از سرقت و پاره شدن حفظ می کنم. تقوا نیز این گونه است: هم آن تو را حفظ می کند و هم تو آن را حفظ می کنی، هم تقوا محافظ توست و هم تو محافظ آن هستی. بنابراین هیچ «دوری» پیش نمی آید
  • مهدی احمدپور صفحه 18
    در ادبیات اخلاقی اسلام، توکل به معنای انقطاع و سلب اعتماد انسان از اسباب ظاهری و توجه و اعتماد بر حق تعالی به عنوان مسبب الاسباب در تمام امور زندگی است.1 همانطور که یک درخت از سه قسمت ریشه، تنه و برگ و بار تشکیل شده برای توکل نیز می توان سه ساحت شناختی، نفسانی و رفتاری در نظر گرفت. توکل در نظام شناختی و عقیدتی اسلام مبتنی بر این اعتقاد است که در مجموعه نظام هستی تنها موجود مؤثر مستقل خداوند سبحان است. آنگاه که اعتقاد مزبور در جان انسان نقش می بندد و فضای دل را عطر و بوی اتصال به یار و انقطاع از اغیار فرا می گیرد، توکل از ساحت علمی به ساحت نفسانی وجود انسان راه پیدا می کند و زمانی که این اندیشه درونی از ساحل شناخت عقلی و باور قلبی فاصله می گیرد و در مواجهه با امواج بلند و پرتلاطم زندگی، ظهور و بروز پیدا می کند توکل در ساحت رفتار نیز جلوه گر می شود و علامت حصول آن، این است که انسان از کمی و زیادی و بود و نبود اسباب ظاهری دچار اضطراب و بی قراری نمی شود و آرامش از کف نمی دهد. توکل به معنای صحیح کلمه از جواهر و درر آموزه های اخلاقی اسلام است که نقشی بی بدیل در آفرینش شخصیت اخلاقی مسلمان حقیقی بر عهده دارد.
  • محمدعلی مجاهدی صفحه 22
    کلمات قصاری که از حضرات معصومین: در اختیار امت اسلامی است، حاوی بهترین رهنمودهای اخلاقی، عرفانی، تربیتی و اجتماعی است که اگر به آنها عمل شود، سعادت، نیک بختی و نیک سرانجامی آدمی را به دنبال خواهد داشت. کلمات قصاری که از امیرمؤمنان علی7 در کتاب غرر الحکم و درر الکلم گردآمده، گنجینه ارزشمندی از معارف اسلامی و آموزه های اخلاقی است که از این شماره، به نقل شماری از آنها همراه با ترجمه فارسی خواهیم پرداخت، و برای آنکه به آسانی به خاطر سپرده شوند، مفهوم هر یک از کلمات قصار علوی را در قالب یک «رباعی» به محضر ادب دوستان تقدیم خواهیم کرد.
  • صفحه 24
    از آنجا که تربیت کودک از مقدمات شکل گیری شخصیت انسان می باشد و در تهذیب اخلاق بسیار مؤثر است شما را به مطالبی در این باره میهمان می کنیم:آیت الله محمد بهاری همدانی1، از عالمان عارفی است که تربیت یافته استاد کم نظیر آیت الله ملاحسینقلی همدانی1 می باشد. در شماره قبل از کتاب «تذکره المتقین» ایشان مصاحبه ای مجازی تقدیم شد و در این شماره ادامه آن می آید.
    خلق: با توجه به اینکه زیاده روی در خورد و خوراک برای بزرگ سالان از نظر معنوی نامطلوب است، آیا فرزند را نیز باید از کودکی به رعایت آداب در خورد و خوراک عادت داد یا اینکه این مراعات ها مخصوص بزرگ ها است؟
    بله، باید از همان کودکی یاد بگیرد. باید به او تعلیم داد که غرض از خورد و خوراک، تامین سلامت است، نه لذت، یعنی بداند همان طور که داروها برای دفع امراض تجویز می شوند، غذا هم برای رفع گرسنگی است. به هر حال، غرض، دور کردن فرزند از شکم پرستی است. خوب است که یاد بگیرد بر سر سفره به یک نوع غذا اکتفا کند و غذاهای گوناگون و رنگارنگ نخورد. بهتر است آن یک نوع هم گوشت باشد؛ زیرا گوشت برای طفل مفیدتر از سایر چیزها است. همچنین تا وقتی که طفل است، بهتر است روزها کمتر غذا بخورد و شب ها غذای سیر به او بدهند.
  • محمد بهشتی صفحه 26
    در شماره قبل (ویژه نامه آیت الله بهجت1) در مقاله ای با عنوان «سلوک ناب» ویژگی هایی از روش سلوکی و تربیتی آن فقیه عارف را بدین ترتیب برشمردیم: جامعیت در سلوک، یعنی اهل معرفه النفس و عشق و محبت و ریاضت بودند و با پرهیز از تعلقات دنیوی و انس با عبادت و اذکار و یاد خدا و همچنین بندگی خدا و مهار وسوسه ها و تخیلات، حضور در اجتماعات معنوی مانند نماز جماعت و... و اهتمام به بهره گیری از ایام الله و همچنین اولویت دادن به تهذیب باطن، عنایت به تدریج در سلوک، توجه به ظرفیت ها و استعداد ها، عمل به دانسته ها و عشق به اهل بیت. هر چند عنوان مقاله ویژگی های روش سلوکی بود، ولی بازتابی از شخصیت ایشان را نیز به همراه داشت. در این مجال کوتاه به برخی دیگر از ابعاد آن اشاره می کنیم
  • حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری صفحه 30
  • مهدی محدثی صفحه 34
    از مسجد بیرون آمد و راه خانه مفضل را در پیش گرفت. آن روز برای صرف ناهار به منزل دوست قدیمی اش دعوت شده بود...
    در را زد و خدمتگزار مفضل او را به داخل راهنمایی کرد. با دیدن مفضل گل از گلش شکفت و او را در آغوش کشید. هنوز ننشسته بودند که خالد گفت: «مفضل! کمی آب بیاور که از تشنگی دارم هلاک می شوم».
    مفضل به خادمش گفت که آب گوارایی تهیه کند...
    ناهار را که خوردند، شروع به صحبت از هر دری کردند. صدای کوبه در به گوش رسید. مفضل به خادمش گفت: «ببین کیست سر ظهر در می زند؟»خادم رفت و در را باز کرد. قاصدی بود که نامه ای از امام صادق7 آورده بود. هنگامی که مفضل فهمید نامه از حضرت صادق7 است، دوان دوان خود را به پیک رساند و مژدگانی به او داد و به سرعت بازگشت. وقتی دستخط زیبای امام و مهر آن حضرت را پای نامه دید، آن را بوسید و بر چشم خود نهاد.
  • عارف سالک شیخ محمد بهاری همدانی صفحه 36
    گام اول مراقبه، ترک گناهان است و این همان است که تقوا بر آن بنا نهاده شده و آخرت بر آن استوار است و متقربان، به چیزی برتر و با فضیلت تر از آن، به خداوند تقرب نجسته اند. از اینجاست که حضرت موسی7 از حضرت خضر سؤال می کند که چه کرده ای که مامور شده ام از تو بیاموزم؟ به چه چیز به این مرتبه رسیده ای؟ فرمود: با ترک معصیت. پس انسان، باید قدم اول را بزرگ بداند و نتیجه آن هم بزرگ است. چقدر قبیح است از بنده ذلیل که در هر آن و لحظه ای در نعم الهی مستغرق باشد و در محضر مقدس او باشد، با وجود این، پرده حیا را از روی خود بردارد و به خود جرئت ارتکاب مناهی حضرت ملک الملوک را بدهد. الحق سزاوار است که چنین شخصی در سیاست خانه جبار السموات و الارضین محبوس بماند ابد الآبدین، مگر اینکه توبه کند و دامن رحمت واسعه او را فرا گیرد.
  • صفحه 38
    هرگاه نام حضرت علی7 برده می شود، یکی از ویژگی های بارز او که نظر دوست و دشمن را به خود جلب کرده، به ذهن می آید و آن، انفاق و دستگیری امیرمؤمنان7 از افراد است و در این باره، فراوان نوشته و سخن گفته شده است. ولی برخی خفاش صفتان که تاب و توان دیدن خورشید وجود علی7 را ندارند و زیبایی های او را انکار می کنند، گفته اند: انفاقات علی7 زمانی بود که تازه اسلام ظهور کرده و پیامبر مبعوث شده بود و آیات قرآن یکی پس از دیگری نزول می یافت و مردم تحت تاثیر شور ایمان، به آیات مربوط به جهاد و انفاق و دیگر آیات بی محابا عمل می کردند.
    در واقع، همه مردم در قبال وعده بهشت، به آسانی به فقرا و نیازمندان کمک و انفاق می کردند و از این رو، ویژگی انفاق و گره گشایی در صدر اسلام به امام علی ع منحصر نبود و همه اصحاب پیامبر6 اهل انفاق بودند. بنابراین نقل انفاقات علی7 که آن را به عنوان یکی از فضایل او یاد کنیم، بدون توجه و ذکر انفاق دیگران، به دور از انصاف است
  • مرتضی صالحی صفحه 40
    عالم ربانی، عارف فرزانه و فقیه اهل بیت: میرزا جواد ملکی تبریزی، از بزرگ مردان وارسته و نمونه ای است که سال ها و سال ها باید بگذرد تا به خوبی شناخته شود. آیت الله حسن زاده آملی درباره شخصیت ایشان می فرمایند: «عارف الهی، سالک مستقیم، محقق ربانی، فقیه صمدانی و مربی نفوس آیت الله حاج شیخ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از اعاظم علمای الهی عصر اخیر و بحق از علمای فقه و اصول و اخلاق و حکمت و عرفان بوده است».1او در شهر تبریز در خانواده متدین و متمول، پای بر عرصه حیات نهاد و از همان کودکی مایه چشم روشنی و شادی خانواده و مخصوصا پدرش بود. از این رو، پدرش در راه تربیت و رشد او بسیار کوشش کرد تا ادب و کمال خواهی را از همان ابتدا در وجود ایشان نهادینه سازد.
    پس از سن کودکی، پای به مکتب نهاد و مشغول آموختن شد و به دلیل اهتمام خانواده اش و علاقه و هوش و استعداد خود، به خوبی توانست این مرحله را پشت سر گذارد. سپس مشغول دروس حوزه شد و پس از گذراندن دروس سطح، به عتبات عالیات رفت و در حریم علوی از حضرت امیرمؤمنان7 برای تحصیل علوم الهی استمداد طلبید و از آن حضرت فیوضات و انوار ربانی طلب کرد. در نجف اشرف از محضر اعلام دین همچون: آخوند خراسانی، حاج رضا همدانی صاحب مصباح الفقیه، محدث نوری و... در علوم مختلف از جمله فقه، اصول، درایه و حدیث کسب فیض کرد و در فقه صاحب نظر گردید و به مقام اجتهاد رسید و تالیفاتی فقهی نیز از خود به یادگار گذاشت
  • علی محمد محمدی صفحه 42
    آسمان هنوز آن خورشید را که در سیاهی شب از مدینه خارج می شد، به یاد دارد. نخل ها دوست داشتند علی7 از کنار آنها رد شود، صدای زمزمه او را بشنوند و شبنم اشک او را احساس کنند.
    تو دوست داری با قطره های نگاه او آشنا شوی و نگاهش را بچشی. کنار او قدم بزنی و بنشینی، تا بتوانی با کلمات او آشنا شوی و جرعه جرعه نگاه او را که تو را به آسمان، پیوند می زند، در دل قاب بگیری!با زلال کلمات او نهال مناجات را در دلت بکاری و قلبت را پر از خدا کنی و رنگ پاییز را از روی خاطراتت بزدایی. هر روز به ساحل نجات، نزدیک شوی و گام های خسته ات را به سحر نزدیک تر کنی. می خواهی آبی نگاهت را پر از نسیم گل ها کنی تا او را بهتر در آغوش بگیری و آرامش را در خانه دلت بیشتر بیابی. از زمین، پلی تا خدا بزنی و با رنگین کمان دعای او، به آسمان صعود کنی؛ جایی که با دعای او پله ای تا خدا نمانده باشد، پنجره نگاهش چشم تو را نوازش کند و تو پرستوی مهاجری شوی و هجرت را برگزینی.
    سلام بر کلماتی که امید به خود دارند! سلام بر کلماتی که پر از عطر بهشت اند!
    آهنگ کلمات علی7، شب های تو را پر از امید می کند و دل غبار گرفته ات را با ربنای خود می شوید.
    سلام بر کلماتی که بوی بهشت را به زمین آورده اند و دروازه های دوزخ را به روی همه بسته اند. دلی که صدای او را در آغوش بگیرد، بغض خواهد کرد و در التهاب تب، خواهد سوخت و یک آسمان ستاره بر دلش خواهد بارید و زلال عشق را در سایه بان عرش خواهد چشید.
  • صفحه 44
    وقتی بیست سالم بود، علاقه زیادی به مسجد و منبر و مسائل دینی پیدا کرده بودم. امام جماعت محلمان منبری زبردستی بود. تقریبا در همه جلساتش حاضر می شدم. از زهد، زیاد صحبت می کرد، می گفت: مال دوستی و دنیا پرستی خوب نیست. انسان خوب است زاهدانه و ساده زندگی کند. اما همیشه وقتی نقل این حرف ها می شد، یک جمله آخر حرفش می گفت: اما شرایط همه مثل هم نیست، همه چیز را نباید با یک خط کش اندازه گرفت. من جمله آخری را هیچ وقت نمی فهمیدم. با خودم می گفتم: «یعنی بعضی ها حق دارند دنیا پرست باشند!» اینکه اصلا با عدل و باقی معارفی که از دین در ذهنم داشتم، جور در نمی آمد.
    خلاصه بنده شده بودم یک جوان مذهبی مسجدی و از پامنبری های حاج آقا و به خیال خودم کلی مطلب حالیم بود و نه تنها هیچ مشکلی ندارم، بلکه از همه مردم ایرادی در ذهن داشتم، از اکبر آقا بقال محل گرفته تا مراجع تقلیدش. یک کلمه شنیده بودم که زهد خوب است. به هر کسی می رسیدم، می گفتم: «آقا! زهد داشته باشید».
    هنوز یک بار هم خدمت آقا ملاعلی کنی مشرف نشده بودم، اما بابا که بازاری بود، خمس اموالش را به ایشان می داد، برایم تعریف کرده بود که دارای خانه بزرگ همراه تشریفات(اطاق بیرونی و اندرونی) است و من هم همیشه با خود می گفتم: چرا یک مرجع تقلید باید این جور باشد؟ بالاخره بابا را راضی کردم که یک سفر برویم عتبات تا خمسش را همان جا در نجف اشرف به شیخ انصاری بدهد. شنیده بودم ایشان خیلی ساده زندگی می کنند و من برای دیدنشان لحظه شماری می کردم. نجف را هیچ وقت فراموش نمی کنم. گنبد حرم امیرالمومنین7، نور تقرب الهی را به نقطه نقطه شهر می تاباند. خورشید آسمان در تلالؤ نور پرمعنویت علوی محو بود. چشمه ای از اسلام در آن شهر می جوشید. ذکر زمین و آسمان را آنجا بهتر می شد درک کرد. صدای درس و بحث و اخلاق به گوش می رسید. زهد از در و دیوار شهر می بارید. دست آخر به دیدار شیخ انصاری رفتیم. در و دیوار خانه او هم رنگ معنوی داشت. عطر اشک از زیلوهای کف اتاق به مشام می رسید. چهره شیخ در نظرم معجونی از عرفان و فقه بود. سادگی زندگی ایشان، بازاریان تهرانی را به تعجب واداشته بود. شروع کردم به پچ پچ کردن که به این می گویند مرجع تقلید، بدون غل و غش! چه خانه ساده ای دارد! این است معنای پیشوا و مقتدا؛ علی گونه زیستن. نه مانند ملا علی کنی با خانه بیرونی و اندرونی و با تشکیلات و تشریفات آن چنانی! حالا متوجه شدید نباید خمستان را به ملا علی کنی بدهید!
  • محمود مطهری نیا صفحه 46
    همیشه در طول تاریخ زنانی بوده اند که آخرت و رضای الهی را بر جاذبه های دنیا ترجیح دادند و برای لقای الهی تلاش کردند و در این مسیر به موفقیت هایی نیز برای شکوفایی و پرورش گوهر انسانی خود دست یافتند.
    یکی از آن شخصیت های کم نظیر بانو امین رحمهالله علی ها است، که برای آشنایی بیشتر با ایشان طی مصاحبه ای بانو همایونی -از شاگردان بارز بانو امین- در مورد زندگی نامه، خدمات و فعالیت های علمی و فرهنگی، آثار و تالیفات و اساتید ایشان مطالبی را بیان فرمودند که در شماره دهم درج شد؛ اینک نظر شما را به ادامه آن گفتگو جلب می کنیم
  • باقر فخار صفحه 48
    معنویت همزاد بشر و از پرجاذبه ترین خواست های انسانی در عصر کنونی است. همواره از بام بلند گیتی، ندای معنویت و تجربه دینی بلند بوده است و افراد زیادی با مرام های متفاوت داعیه دار پاسخ شده اند. از همین روی، رشد فزاینده مکتب های روحی و عرفانی با گرایش های گوناگون شرقی و غربی را شاهدیم و مدعیان عرفان، با ارائه روش های پیشنهادی خود، گروه های زیادی را به سوی خود جذب کرده اند. گویاترین گواه این مدعا، چاپ و نشر پر شمار چنین کتاب هایی است و این، از بحران روحی بشر امروزین یعنی بحران معنویت پرده بر می دارد.
    این حقیقتی است که نمی توان آن را کتمان نمود؛ اما در این روزگار که ناامنی روحی فراگیر و راه هایی انحرافی بسیاری عرضه شده، معنویت واقعی را تنها در مکتب حضرت علی: می توان سراغ گرفت که بر پژوهشگران این عرصه لازم است به زبان و روش امروزین این مکتب را به بشر بحران زده عرضه کنند. یک راه برای رسیدن به این هدف، معرفی مردانی است که در این مکتب بالیده اند و دیگر ارائه خط و مشی و دستورالعمل های آنان است.
  • صفحه 60
    کسی که دچار محبت شدیدی شده، چه کند، به خصوص اگر خود را در چنگ این محبت اسیر بداند و لحظه ای نتواند از فکر شخص مقابل، بیرون بیاید؟
    پاسخ: این دلبستگی ها ناشی از تحریکات قوه خیال است که نوعی وابستگی فکری را برای انسان ایجاد می کند؛ به گونه ای که شخص، ممکن است زمان بسیار محدودی را رو در رو با شخص مورد علاقه خود به سر برد، ولی چند برابر آن و شاید اغلب اوقات را در فکر و خیال او می گذراند. این مشغولیت و وابستگی فکری، وابستگی و علقه قلبی ایجاد می کند و معمولا چنان شدت می یابد که شخص، خود را غرق در امواج آن وابستگی و اسیر در چنگال آن می بیند. بهترین راه برای درمان این وابستگی ها و به قول شما «محبت ها»، قطع رابطه فکری است که البته در ابتدای کار، بسیار سخت و حتی غیر ممکن به نظر می رسد، ولی امری است شدنی و پرنتیجه که بارها تجربه شده است
  • صفحه 62
    قلم نمی چرخد و ذهن یاری نمی کند. گویا بار سنگینی بر خود احساس می کند و ذهن را یارای تصور فضیلت این ماه بزرگ نیست. ماه مبارک رمضان، یعنی یک ماه نور یعنی قدم نهادن به وادی طور. ماه مبارک رمضان، یعنی حرکت به روی پلی از خود تا به خدا، یعنی بهانه ای برای صعود.
    ماهی که لحظه لحظه اش برکت است و لطف خدا فوج فوج سرازیر، و خوشا بر آن کس که بر این موج بنشیند و تا سر منزل مقصود حرکت کند. در ماهی که حتی به نفس ثواب تسبیح دهند و به خواب ثواب عبادت، پس تسبیح چه منزلتی دارد و بیداری چه اجری! پس خوشا به حال ذاکران و خوشا به حال عابدان که نعمت قرب نصیبشان شود و «طوبی لهم و حسن مآب»1در ماهی که یک آیه قرآن ثواب ختم قرآن دارد. خوشا به حال آنان که دائم مشغول و مانوس با قرآن هستند که «لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله »2 و چه زیباست ندای «و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب»3. نکند ما گدایان کاهلی باشیم که حتی توفیق مسئلت از درگاه احدیت نداشته باشیم و آهی از جنس نیاز برنیاوریم؟! که در این صورت جز خودمان مسئول سرنوشت شوممان نخواهیم بود.
  • صفحه 68
    خبرگزاری فارس گفتگویی را با آیت الله العظمی حسین مظاهری به مناسبت رحلت امام خمینی1 ترتیب داده است که اکنون آن را از نظر می گذرانید:در نگاه اول چه ویژگی هایی در شخصیت امام جلب توجه می کرد؟
    آیت الله مظاهری: این سؤال در واقع می تواند وجه تمایز امام از همگنانشان باشد. حضرت امام، بحمد الله با عنایات الهی و توجهات ائمه طاهرین، چه در جنبه علمی و چه در بعد عملی و تقوایی و چه از زاویه مسائل اجتماعی از امتیازات ویژه ای برخوردار بودند. مجموعا امام یک عالم عاقل عامل بودند و همین ویژگی ها از ایشان یک شخصیت جامع الاطراف و ذوابعاد ساخته بود که طبعا افراد را به ایشان جذب می کرد. در زمینه مسائل علمی، تسلط ایشان بر علوم مختلف اسلامی بسیار چشمگیر بود. امام1 دست کم در هفت شاخه از علوم اسلامی، نه تنها تبحر داشتند، بلکه صاحب نظر و رای بودند: فقه، اصول فقه، تفسیر، حدیث، فلسفه، عرفان و اخلاق. امام در همه این علوم، هم دارای تالیفات ارزشمند، هم درس های مهم، هم شاگردان برجسته، هم آرا و نظرات مهم بودند و لذا ثبوتا و اثباتا، جایگاه شایسته ای داشتند و دارند.