فهرست مطالب

ارمغان دانش - سال بیست و هفتم شماره 3 (پیاپی 152، امرداد و شهریور 1401)

نشریه ارمغان دانش
سال بیست و هفتم شماره 3 (پیاپی 152، امرداد و شهریور 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/05/01
  • تعداد عناوین: 10
|
  • عبدالعلی مشفع، پیمان حق پرست، امین الله سعادت نیا، نصیر عارف خواه* صفحات 282-290
    زمینه و هدف

    به دلیل اینکه واکسن موثری علیه لیشمانیوز در دسترس نیست و همچنین اعلام گزارش عوارض جانبی داروهای فعلی و پیدایش مقاومت به درمان در برخی نقاط جهان، محققین به دنبال ترکیباتی موثرتر و بدون عوارض و ارزان  با  ترکیبات طبیعی هستند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی اثر ضد لیشمانیایی عصاره های آبی و الکلی تریاک  با غلظت 10%  بر لیشمانیا ماژور در موش های BALB/c بود.

    روش بررسی

    در این مطالعه تجربی، تعداد 30 سر موش نر BALB/c در سنین 6 تا 8 هفتگی پس از تلقیح انگل در قاعده دم مو ش ها به آماستیگوت لیشمانیا ماژور آلوده شدند. موش های آلوده به طور تصادفی به 5 گروه شش تایی تقسیم شدند. دو گروه گیرنده عصاره های آبی و الکلی 10 درصد تریاک، یک گروه گیرنده گلوکانتیم (کنترل مثبت) ، یک گروه بدون درمان (گروه شاهد) و گروه دیگر با پماد اوسرین درمان شدند. قبل از شروع درمان، قطر زخم ها اندازه گیری شد. درمان به صورت مالشی و روزی یک بار به مدت دو هفته صورت گرفت. پس از پایان دوره درمان، مجددا در صورت ابقای زخم، قطر ضایعه اندازه گیری شد و با استفاده از آزمون آماری  پیر تی تست، آنوا و تست تعقیبی توکی، نتایج تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    آنالیز آماری تفاوت معنی داری بین گروه های تحت درمان از نظر قطر زخم را نشان داد (05/0 <p). گروه تحت درمان با گلوکانتیم، کوچکترین قطر زخم را داشتند. اندازه زخم موش های تحت درمان های دیگر با عصاره های الکلی و آبی با غلظت10  درصد و پماد اوسرین، کوچکتر از موش های کنترل (دریافت کننده انگل بدون درمان) بود و این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (05/0 <p).

    نتیجه گیری

     نتایج این مطالعه نشان داد که بر خلاف تاثیر  عصاره های آبی و الکلی تریاک بر لیشما نیا ماژور در شرایط درون تنی، میانگین اندازه ی زخم موش های آلوده به لیشمانیا ماژور در مقایسه با گلوکانتیم  اثر کمتری را نشان داد. پیشنهاد می شود مطالعات بیشتری  با عصاره های فوق در غلظت های مختلف، بارگزای آنها در نانو حامل ها و ترکیب با عصاره های دیگر انجام گردد.

    کلیدواژگان: عصاره های الکلی و آبی تریاک، لیشمانیازیس جلدی، موش BALB، c
  • ناصر میرازی*، سهیلا نیازی، عبدالکریم حسینی صفحات 291-304
    زمینه و هدف

     صرع یک اختلال بسیار پیچیده نوروژنیک می باشد. صرع مزمن میتواند حافظه و یادگیری را با تغییرات عصبی- شیمیایی در نواحی مغزی تحت تاثیر قرار دهد.آمی تریپتیلین جزو داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای می باشد که دارای اثرات ضد دردی نیز می باشد. هدف از این بررسی ارزیابی اثرات ضد تشنجی و تثبیت حافظه آمی تریپتیلین در موش های صحرایی نر القاء شده با پنتیلن تترازول (PTZ) می باشد.

    روش کار

     در این پژوهش تجربی 28 سر موش صحرایی نر  نژاد ویستار در محدوده وزنی 250-200 گرم مورد استفاده قرار گرفت. موش ها در 4 گروه 7 سری به طور تصادفی تقسیم شدند: کنترل (5/0 میلی لیتر نرمال سالین)، گروه شاهد (PTZ، 60 میلی گرم بر کیلو گرم وزن بدن)، گروه تجربی 1(PTZ+ آمی تریپتیلین، 10 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن)، گروه تجربی 2 (PTZ + آمی تریپتیلین، 20 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن). تمامی تزریقات به صورت داخل صفاقی انجام شد. پس از تجویز آمی تریپتیلین به سرعت رفتارهای تشنجی به مدت 1 ساعت مشاهد و ثبت شد. آزمون رفتار اجتنابی غیر فعال، آزمون اکتساب حافظه و آزمون بازیابی حافظه در موش های مورد آزمون صورت گرفت. نتایج بدست آمده آزمون ها با استفاده از تست آماری ANOVA یک طرفه و آزمون Tukey برای بررسی تفاوت بین گروه ها استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان داد که تاخیر در حرکات میوکلونیک در گروه های درمان شده با آمی تریپتیلین نسبت به گروه PTZ افزایش پیدا کرد. همچنین نشان داده شد که تاخیر بازیابی حافظه در گروه PTZ نسبت به گروه کنترل از کاهش معنی داری برخوردار می باشد.

    نتیجه گیری

    آمی تریپتیلین قادر است میزان تشنجات ناشی از تزریق PTZ در موش ها کاهش دهد. همچنین این دارو تاثیر مثبتی بر بازیابی حافظه در موش ها دارد.

    کلیدواژگان: آمی تریپتیلین، پنتیلین تترازول، تثبیت حافظه، صرع، موش صحرایی
  • مونا هاشم زاده، طاهره ناجی*، رحیم احمدی صفحات 305-320
    زمینه و هدف

    القای آپوپتوز یکی از اهداف اساسی در تولید داروهای ضد سرطان است. اخیرا ارزیابی ارتباط بین داروهای ضد التهاب غیر استروییدی (NSAID) و آپوپتوز در سلول های سرطانی امیدوار کننده بوده است. بر این اساس، در مطالعه حاضر به بررسی اثرات داروی دیکلوفناک و اگزالی پلاتین بر سلول های سرطانی کولورکتال رده ی SW480 و ارزیابی بیان ژن های caspase8,caspase9 پرداخته شد.

    روش بررسی

    طی این مطالعه تجربی-آزمایشگاهی، سلول های سرطانی کولورکتال رده ی SW480 با غلظت های مختلف از اگزالی پلاتین و دیکلوفناک و همچنین ترکیبی توام از دیکلوفناک و اگزالی پلاتین تیمار شدند. به جهت بررسی زنده مانی سلول ها ازروش MTT استفاده شد و غلظت مهار میانه(IC50) برای هرگروه به دست آمد و جهت ارزیابی بیان ژن های Caspase8و caspase9 از روش ریل تایم پی سی آر استفاده شد .در نهایت، به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، روش واریانس یک طرفه و آزمون تی به کار برده شد.

    یافته ها

    در تیمار اگزالی پلاتین بر سلول هایSW480،غلظت های 25، 50، 100 و 200 میکروگرم بر میلی لیتر به طور معنی داری باعث کاهش زنده مانی این رده سلولی نسبت به کنترل شدند (P≤0.001) و غلظت مهار میانه 65 میکروگرم بر میلی لیتر محاسبه شد. در تیمار سلول ها با دیکلوفناک نیز غلظت های 1000,500,250 میکروگرم بر میلی لیتر به طور بسیار معنی داری باعث کاهش زنده مانی این رده سلولی نسبت به کنترل شدند (P≤0.001).غلظت های 12.5، 25، 50، 100 و 200 میکروگرم بر میلی لیتر از اگزالی پلاتین در ترکیب با 250 میکروگرم از دیکلوفناک  به طور بسیار معنی داری باعث کاهش زنده مانی این رده سلولی نسبت به کنترل شدند (p≤0.001) و غلظت مهار میانه اگزالی پلاتین  همراه شده با دیکلوفناک، معادل با 32 میکروگرم بر میلی لیتر محاسبه شد. همچنین تیمار توام دیکلوفناک و اگزالی پلاتین منجر به افزایش بسیار معنی دار بیان ژن کاسپاز 8و9 شد. (p≤0.001).طوریکه بیان ژن کاسپاز 8حدود 3.7  و کاسپاز 9حدود 1.8 برابر نسبت به کنترل در این آزمایش افزایش یافت.

    نتیجه گیری

    دیکلوفناک به همراه اگزالی پلاتین می تواند موجب اثرات سایتوتوکسیک بیشتری در مقایسه با استفاده از اگزالی پلاتین به تنهایی  در سلول های سرطانی SW480 شود. ترکیب توام دیکلوفناک و اگزالی پلاتین با افزایش بیان  ژن  کاسپاز 8 و9 همراه بوده و بر این اساس بررسی احتمالی کاربرد داروی دیکلوفناک به همراه اگزالی پلاتین در درمان سرطان کولون حایز اهمیت است.

    کلیدواژگان: آپوپتوز، اگزالی پلاتین، دیکلوفناک، سرطان کولورکتال، کاسپاز
  • امیر قنبری*، مهرزاد جعفری برمک، آرش اسفرم، ایزدپناه قیطاسی، فاطمه بیژنی، زهرا ارسلانی صفحات 321-335
    زمینه و هدف

    استرویید سازی در بعضی از بافت های غیرجنسی نطیر سیستم عصبی گزارش گردیده است و در فعالیت های طبیعی ، تکامل و عملکرد سیستم عصبی موثر می باشد. توانمند نمودن سلولهای پارانشیم مغز و  شناسایی مسیرهای سیگنالی دخیل در استرویید سازی می تواند کاهش سنتز استروییدها در سنین بالاتر را جبران نماید.  بنابراین در این مطالعه سعی شد با افزایش فعالیت مسیر سیگنال دهی Sonic hedgehog (SHH)  بوسیله پیومورفامین و مهار آن بوسیلهGANT 61  و تیمار توام با پرگننولون، اثر این مسیر بر روند استرویید سازی در محیط کشت سلولهای گلیالی - عصبی ارزیابی گردد.

    روش

    در این مطالعه تجربی، ابتدا سلولهای بنیادی عصبی (گلیال) از کورتکس جنین 14 روزه موش سوری حامله به روش استاندارد و تهیه و گسترده گردید زنده مانی سلولهای بنیادی عصبی پس از تیمار با پرگننولون 5 میکرومولار بهمراه غلظت های مختلف پیومورفامین(1،2،5،10و 20) میکرومولار و Gant 61 به روشMTT  انجام شد . سپس سلولها در محیط تمایزی قرار گرفته و پس از تیمار با غلظت های مختلف وانکوباسیون 5 روزه محیط رویی سلولها در محیط کشت سلولها برداشته شد و به روش الیزا و  HPLC مقدار تستوسترون و استروژن اندازه گیری شد. داده ها با استفاده آزمون آماری ANOVA از نرم افزار گراف پد انالیز گردیدند.

    یافته ها

    میانگین داده های حاصل از زنده مانی گروه ها نشان از افزایش زنده مانی به دنبال تیمار با پیومورفامین (114.3) در مقایسه با گروه Gant 61  (63.67) داشت (p≤0.0001) . میانگین داده های  هورمون پروژسترون  در محیط رویی سلولهای گلیالی عصبی نشان داد که گروه های پیومورفامین (Pg 287.2 ) در مقایسه با گروه های کنترل (73.8 Pg) و  Gant 61  (Pg 40.5) افزایش معنا داری داشت . (p≤0.001)  . همچنین میانگین داده های هورمون تستوسترون نشان میدهد گروه های پیومورفامین (Pg730.8) در هر دو روش الیزا و HPLC   افزایش معناداری در مقایسه با گروه کنترل (  Pg153.8) و Gant61 (Pg 52.92) داشته است (p≤0.0001).  همچنین میانگین داده ها در گروه پرگننولون (Pg236.5) در مقایسه با گروه Gant61 (Pg 40.5) افزایش معنی داری نشان داد (p≤0.05).  آنالیز میانگین داده های استروژن در روش HPLC   نشان میدهد که افزایش معنی داری در گروه های پیورمورفامین (Pg331.2) در مقایسه با گروه کنترل (Pg   114.8) و Gant61 (  Pg42.11) در تولیداستروژن وجود دارد (p≤0.0001) .

    نتیجه گیری

    داده های حاصل از این مطالعه نشان می دهد که القای مسیر shh   بوسیله پیورمورفامین موجب افزایش تولید هورمونهای استروییدی (استروژن - پروستروژن و تستوتسترون) به وسیله سلواهای تمایزی گلیالی - عصبی میشود که مهار این مسیر نتایج برعکس را بدنبال داشته . بنابراین از داده های این مطالعه می توان نتیجه گرفت که القا مسیر shh می تواند موجب تولید استروییدها گردد.

    کلیدواژگان: استرویید، مسیر سیگنالی SHH، سلولهای عصبی، -گلیالی، پیورمورفامین، موش سوری
  • معصومه سنائی جهرمی، فریدون کاوسی* صفحات 336-348
    زمینه و هدف

    فعال شدن نابجای مسیرهای گوناگون داخل سلولی در تمایز، رشد، آپوپتوز و بقاء سلولی دخیل است. این مسیرها در القاء و پیشبرد سرطان دخیل هستند. مسیرهای داخل سلولی شناخته شده مختلف از قبیل JAK/STAT با عث تومورزایی و ایجاد سرطان می شوند. این مسیر، یک نقش مهم در عملکردهای مختلف سلولی بازی می کند. این مسیر می تواند بوسیله سیتوکین ها فعال شود. ژن های سرکوب کننده مسیر سیتوکین (Suppressors of cytokine signaling, SOCSs)، یک نقش محوری در تنظیم سیستم ایمنی بازی می کنند. مطالعات اخیر نشان داده است که داستیلاسیون ژن های SOCS (بعوان ژن های سرکوب کننده سرطان) باعث خاموش شدن ژن و القاء سرطان های مختلف از قبیل سرطان کبد می شود.  ترکیبات مهارکننده آنزیم های هیستون داستیلاز برعلیه آنزیم های مزبور عمل می کنند. پیشتر، ما تاثیر داروی تریکو استاتین آ و والپروییک اسید (بعنوان داروهای مهار کننده آنزیم هیستون داستیلاز) را بر روی سرطان کولون  و کبد گزارش کردیم. مضافا اینکه ما گزارش کردیم داروی والپروییک اسید باعث افزایش بیان ژن های SOCS1 و SOCS3 در سرطان کولون می شود. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر داروی والپروییک اسید بر روی مسیر JAK/STAT شامل ژن های SOCS1, SOCS3, JAK1, JAK2, STAT3, STAT5A و STAT5B ، مهار رشد سلولی و القاء آپوپتوز در سلول های سرطانی کبد رده HepG2 بود.

    روش بررسی

    سلول های سرطانی کبد رده HepG2 از انستسیتو پاستور خریداری شدند. ابتدا سلول های سرطانی کبد رده HepG2 کشت داده شدند و پس از اینکه همپوشانی سلول ها به حدود 80 درصد رسید با استفاده از تریپسین سلول ها جمع آوری و پس از شستشو، در پلیت های 96 خانه کشت داده شدند. پس از گذشت مدت زمان 24 ساعت از کشت سلول ها، محیط کشت تخلیه و محیط حاوی داروی والپروییک اسید با غلظت های مختلف (0، 1، 5، 7.5، 10، 15، 20 و 25 میکرومول) جایگزین شد (گروه کنترل فقط حلال دارو یعنی DMSO دریافت کردند). پس از گذشت مدت زمان 24 و 48 ساعت، سلول ها با محلول PBS شستشو داده شدند. برای تعین میزان زنده بودن سلول، از تکنیک MTT استفاده شد. برای تعین میزان سلول های آپوپتوتیک و بیان ژن سلول ها با داروی والپروییک اسید با غلظت 643/6 میکرومول برای مدت 24 ساعت و 401/5 میکرومول برای مدت 48 ساعت تریت شدند و پس از 24 و 48 ساعت به ترتیب از تکنیک های فلوسیتومتری و ریل تایم برای تعین سلول های آپوپتوتیک وبیان ژن های SOCS1, SOCS3, JAK1, JAK2, STAT3, STAT5A و  STAT5B استفاده شد. اطلاعات بدست آمده با استفاده از نرم افزار گراف پد پریسم 8 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    داروی والپروییک اسید بطور معنی داری باعث افزایش بیان ژن های SOCS1 و SOCS3، کاهش بیان ژن های JAK1, JAK2, STAT3, STAT5A  و STAT5B  ، مهار رشد سلولی شد. این ترکیب بطور معنی داری باعث ایجاد آپوپتوزگردید (P < 0.001). درصد سلول های آپوپتوتیک پس از 24  و 48 ساعت به ترتیب 38/22 و 3/50 بود. حد اکثر میزان آپوپتوز پس از 48 ساعت مشاهده گردید.

    نتیجه گیری

    داروی والپروییک اسید می تواند از طریق مسیر JAK/STAT باعث القاء آپوپتوز در سرطان کبد رده HepG2 شود.

    کلیدواژگان: والپروئیک اسید، مسیر JAK، STAT، سرطان کبد، آپوپتوز
  • علیرضا رایگان شیرازی نژاد، سهند جرفی، طیبه طباطبایی*، فاضل امیری صفحات 349-364
    زمینه و هدف

    در سال های اخیر، تولید فاضلاب ها و پساب های حاوی ترکیبات دارویی و به متعاقب آن ورود این ترکیبات به طبیعت، یکی از تهدید های عمده محیط زیست به شمار می رود. از جمله این ترکیبات دارویی می توان به آنتی بیوتیک ها اشاره کرد که گروه بزرگی از مواد دارویی هستند. جنتامایسین از جمله آمینوگلیکوزید ها می باشد که پس از استفاده، بخش عمده آن ها بدون جذب از بدن مصرف کننده دفع و وارد محیط زیست می شود. هدف از این مطالعه  بهینه سازی و مدلسازی حذف آنتی بیوتیک جنتامایسین با استفاده از  نانوکمپوزیت Fe3O4 / SiO2 / TiO2 در حضور نور خورشید در محلول های آبی است.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع تجربی _ کاربردی بوده که در مقیاس آزمایشگاهی صورت پذیرفت  و غلظت های اولیه آنتی بیوتیک جنتامایسین (5، 15 ،25 ،35 و 45میلی گرم در لیتر)، اثر pH (5،4، 6 ،7 و 8) ، زمان ماند(10، 35، 60،  85 و 110دقیقه) و  دوز نانو ذره (75، 150، 225 ،300و 375میلی گرم در لیتر) و در حضور نور خورشید بررسی شد. تعداد آزمایشات  بر اساس روش طراحی آزمایشات متد طراحی مرکب مرکزی 34 عدد می باشد برای بدست آوردن سینتیک حذف 20 آزمایش در نظر گرفته شد. بنابراین جمع نمونه ها برابر 54 نمونه گردید. . کلیه آزمایشات در یک راکتور یک  لیتری  و در دمای آزمایشگاه (24 درجه سلسیوس) و با سه بار تکرار انجام گرفت. شناسایی و تعیین میزان آنتی بیوتیک جنتامایسین به روش فاز معکوس کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا انجام شد.

    یافته ها

    حذف جنتامایسین با استفاده از کاتالیست Fe3O4 / SiO2 / TiO2 در حضور نور خورشید درشرایط بهینه (pH ابتدایی برابر 6.91 ، جنتامایسین15.30 میلی گرم بر لیتر ، کاتالیست  299.80 میلی گرم ، و زمان برابر 83.86 دقیقه) در حدود 81.13 درصد  و راندمان معدنی شدن آنتی بیوتیک جنتامایسین نیز 42.1 درصد  نشان داده شد. نتایج مطالعه سینتیک نشان داد که داده ها به خوبی از مدل سینتیک شبه درجه اول پیروی می کند. راندمان فرایند با کاربرد یونهای سولفات و کلراید بعنوان رادیکال خوار کاهش یافت. همچنین قابلیت استفاده مجدد فتوکاتالیست در حذف جنتامایسین به ترتیب از 81.13 ، در چرخه اول به 80.7 و 57.8% در چرخه پنجم کاهش یافت.

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که فرایند فتوکاتالیستی Fe3O4 / SiO2 / TiO2 در معرض تابش نور طبیعی خورشید می تواند یک فرایند کارآمد در زمینه حذف آنتی بیوتیک جنتامایسین از محلول های آبی باشد.

    کلیدواژگان: حذف آنتی بیوتیک جنتامایسین، معدنی سازی، مطالعه سینتیک، نور خورشید
  • محمد اشکان مصلحی*، فاطمه قاسمی نجف آبادی صفحات 365-378
    زمینه و هدف

    بیماری سیستیک فایبروزیس، یک اختلال منوژنیک است که به صورت چند سیستمی تظاهر پیدا می کند. از آنجا که دمیار های مورد استفاده ی این بیماران که گاها چندین بار در روز مورد استفاده قرار می گیرد و بسیاری از آن ها نحوه شست و شو و تمیز کردن آن را نمیدانند که میتواند محل مناسبی برای رشد باکتری ها باشد. لذا ، این مطالعه با هدف شناسایی و تعیین ارتباط رشد میکرو ارگانیسم ها دردرون دمیار  و تاثیر شستشوی دمیار بر آلودگی های میکروبی احتمالی در بیماران مبتلا به سیستیک فایبروزیس انجام شد.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر یک مطالعه پایلوت مداخله ای می باشد. در مطالعه حاضر به علت نبود مطالعه مشابه، تعداد 30 نفر از کودکان مبتلا به بیماری سیستیک فایبروزیس مراجعه کننده به درمانگاه امام رضا (ع) به عنوان نمونه مقدماتی پس از اخذ رضایت کتبی وارد مطالعه شدند و در مرحله نخست نمونه کشت از خلط و سطح داخلی دمیار این بیماران گرفته شد. سپس به بیمارانی که کشت مثبت دمیار داشتند ، روش شستشوی دمیار به صورت روزانه پس از هر بار استفاده و غوطه وری در محلول سرکه استریل به مدت 20 دقیقه و سپس آبکشی و خشک کردن به صورت خودبه خودی در محل گذر هوا و آفتاب دوبار در هفته آموزش داده شد و مجددا بعد از چهارهفته پرسش نامه اولیه مجددا برای بیماران تکمیل شد و تغییر وضعیت بالینی نیز مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی اثر اطلاعات بالینی و دموگرافیک بر رشد میکرو ارگانیسم ها دردرون دم یار بیماران مبتلا به سیستیک فایبروزیس از آزمون کای اسکویر و تی تست مستقل استفاده شد.  سطح خطای نوع اول برابر با 05/0 در نظر گرفته شد. برای انجام آنالیزها از نرم افزار SPSS ورژن 26  استفاده شد.

    یافته ها

    در این مطالعه 30 بیمار (19 نفرپسر و 11 نفردختر) با میانگین سنی 51/7 سال (بیشترین سن 18 سال و کمترین 5/1 سال) مورد مطالعه قرار گرفتند. شیوع آلودگی دمیارها در این مطالعه 46.6 درصد و به ترتیب (3/13 %) Pseudomonas aeruginosa،  (3/13 %)   Staphylococcus epidermidis،) 7/6 % Aspergilluss 7/6 % Klebsiella pneumoniae) بود. آلودگی دمیارها در این مطالعه رابطه ای با متغیرهای دموگرافیک و بالینی بیماران نداشت. پس از یک دوره 4 هفته ای شستشوی دمیار وآموزش خانواده ها جهت رعایت بهداشت دمیار  مجدد از دستگاه کودکان کشت انجام شد که تمامی  کشت ها منفی شدند.

    نتیجه گیری

    به نظر میرسد که آلودگی دمیارهای مورد استفاده بیماران یک یافته  نسبتا شایع می باشد(46.6 درصد بیماران) ومیتوانند به عنوان منبعی برای عفونت های میکروبی عمل  کنند.همچنین این مطالعه ارتباط بین آلودگی دمیار و تشدید ریوی این بیماران را تایید کند. بنابراین آموزش بهداشت و شستشوی منظم مجاری تنفسی در کودکان مبتلا به فیبروز کیستیک به بیماران اکیدا توصیه می شود.

    کلیدواژگان: میکروارگانیسم، دمیار، کودکان، سیستیک فایبروزیس
  • حمید نصراللهی، نازنین جوکار، منصور انصاری*، محمد محمدیان پناه، احمد مصلایی، شاپور امیدواری، نیلوفر احمدلو صفحات 379-393
    مقدمه

    سرطان یک بیماری صعب العلاج است که امروزه در سرتاسر دنیا جزء اصلی ترین علل مرگ و میر است. ازآنجاکه نحوه مطلع کردن بیمار از ابتلا به سرطان میتواند تاثیر بسزایی بر روحیه بیمار داشته باشد، مطالعات مختلف به زوایای بیان خبر بد پرداخته اند. با توجه به اینکه دیدگاه افراد بسته به فرهنگ هر ملیت متفاوت است و در ایران اغلب خبر ابتلا را به همراه بیمار میدهند، در این مطالعه، لزوم و چگونگی بیان خبر ابتلا به سرطان لاعلاج از نظر همراهان بیماران مبتلا به سرطان بررسی شد.

    روش مطالعه

    پس از انتخاب 200 نفر از همراهان بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به کلینیک رادیوانکولوژی درمانگاه امام رضا در طی سال 1398 و ثبت اطلاعات دموگرافیک افراد، دیدگاه همراهان بیماران بر لزوم و چگونگی بیان خبر بد (از طریق پاسخ به پرسشنامه ای که روایی و پایایی آن قبلا مورد تایید قرار گرفته است) ثبت شد. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS توسط آزمون های کای اسکویر و فیشر، تی و من ویتنی آنالیز شدند.

    نتایج

    طبق نظر اغلب همراهان بیمار، بهتر است بیمار از خبر بد آگاه شود (88.6% موارد فرد پاسخ دهنده و 66.5% درصورت ابتلای نزدیکان)، بهتر است اگر بیمار نخواهد نباید اطلاعات به کس دیگری داده شود (74%)، در هنگام گفتن خبر بد بستگان نیز حضور داشته باشند (62.5%)، بهتر است ابتدا بستگان در خصوص خبر مطلع شوند (54%)، پزشک باید خبر بد را بگوید (53%)، به صورت حضوری (84.5%) و در مکان خلوت گفته شود (73.5%) و میزان اطلاعات بسته به تمایل بیمار داده شود (65%). همچنین نظرات شرکت کنندگان در رابطه با میزان اطلاعات بسته به سن افراد (P=0.02)، در رابطه با محل اطلاعرسانی بسته به نسبت فامیلی (P=0.016)، در رابطه با شخص اطلاع دهنده نسبت به سطح تحصیلات (P=0.011) و محل سکونت (P=0.012) و در رابطه با نحوه اطلاعرسانی نسبت به شغل فرد (P=0.001) متفاوت بود.

    نتیجه گیری

    بیشتر افراد معتقد هستند که باید به بیمار در خصوص خبر بد اطلاع داده شود؛ اما روش ارایه آن نیز دارای اهمیت میباشد. با توجه به یافته های به دست آمده از مطالعه حاضر، شرایط خاصی که افراد مد نظر دارند مشخص شد. لذا با آموزش لازم به پزشکان در این خصوص، میتوان سبب بهبود دادن نحوه اطلاع دادن خبر بد به افراد و بیماران و کاهش آسیبهای ناشی از آن شد.

    کلیدواژگان: سرطان، پزشکان، ارتباط بین پزشک و بیمار، مراقب بیمار
  • زینب ابراهیم پور موزیرجی*، خدیجه یزدی، مهناز مدانلو، غلامرضا محمودی شن صفحات 394-406
    زمینه

    اسکیزوفرنی یک وضعیت مزمن روان است که منجر به پیامدهای ناتوان کننده ای می شود و همراه با چالش های متعدد در مدیریت و پیامدهاست. طوری که خانواده ها  به حمایت های طولانی مدت روانی اجتماعی نیاز پیدا می کنند.

    هدف

    بررسی چالش های منابع و سیستم های حمایتی جهت خانواده های دارای بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی در جامعه بوده است.

    مواد و روش ها

    مطالعه  حاضر به روش توصیف تفسیری انجام شد. با استفاده از نمونه گیری هدفمند ، 30 مشارکت کننده در مطالعه شرکت کردند. داده ها از طریق مصاحبه های فردی جمع آوری شد. برای اطمینان از صحت و سقم داده ها از معیارهای گوبا و لینکلن استفاده گردید. داده های حاصل از مصاحبه،کدگذاری شده، کدهای دارای مضامین مشابه در یک طبقه قرار گرفته و دسته ها از داده های رمزگذاری شده مشتق شده اند.

    یافته ها

    شش دسته از موضوع مربوط به چالش های حمایتی جامعه از داده های مصاحبه مشخص شدند که شامل" نقص قوانین حمایتی، کم کاری رسانه ها در آموزش عمومی، حمایت اقتصادی ناکافی، نگرش منفی و باورهای نادرست فرهنگی، کمبود آگاهی، سراب حمایت اجتماعی" می باشند.

    نتیجه گیری

    خانواده دارای بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی، نیازمند دریافت کمک از منابع رسمی اجتماعی  وگاهی از منابع غیر رسمی می باشد. در این راستا همچنان نواقصی وجود داشته و از کمبود حمایت های اجتماعی و سازمانی رنج می برند. به گونه ای که با ناکافی بودن منابع حمایتی جامعه، جهت نجات از شرایط طاقت فرسای خود سرگردان بوده، احساس تنهایی و درماندگی می کنند.

    کلیدواژگان: اسکیزوفرنی، حمایت، مراقبت خانواده
  • مهرنوش حرف شنو، نرگس رسولی امیر حاجلو، مژگان حرف شنو* صفحات 407-417
    سابقه و هدف

    بیماری کرونا ویروس (کوید - 19)، بیماری عفونی سیستم تنفس است که از طرف سازمان بهداشت جهانی به عنوان یک همه گیری معرفی شده است. بیماران مبتلا به سندرم داون به دلیل بیماری های زمینه ای همراه که دارند، در معرض ابتلا بیماری کوید-  19 با عوارض شدیدتری هستند. هدف از این مطالعه ارزیابی عوارض بیماری کووید - 19 در مبتلایان به سندرم داون انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه توصیفی - آینده نگر و کاربردی،  در سال 1400 بر روی 111 بیمار مبتلا به کووید 19 با محدوده سنی40-20  مراجعه کننده به بیمارستان های جنوب غرب ایران، که بیماری آن ها توسط CT اسکن و RT-PCR تایید شده است انجام شد.  15 نفر مبتلا به سندرم داون و 96 نفر به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. از نرم افزار SPSS ver19  به جهت آنالیز آماری انجام شد.

     یافته ها

     در این مطالعه 15 بیمار مبتلا به سندرم داون با درگیری ویروس کووید- 19 (با میانگین سنی 11± 14/26 سال) و96 بیمار مبتلا به کووید - 19 به عنوان گروه کنترل (با میانگین سنی 2/23± 34/38 سال) مورد بررسی قرار گرفتند. در گروه مبتلا به سندرم داون تعداد مرد 9 نفر و تعداد زن 6 نفر و در گروه کنترل تعداد مرد 54 نفر، تعداد زن 42 نفر بودند. بررسی های بیشتر به جهت مشخص شدن وضعیت نهایی حال بیماران مشخص شد که در بیماران مبتلا به سندرم داون میزان و درصد بستری شدن در بخش مراقبت های ویژه 8 (53)، لوله گذاری7 (45)، ترخیص از بیمارستان7 (45) و مرگ و میر8 (54) و در گروه کنترل میزان و درصد بستری شدن در بخش مراقبت های ویژه4  (4)، لوله گذاری4  (4)، ترخیص از بیمارستان 92 (92) و مرگ و میر4 (4) بدست آمد. (05/0 <p").

    استنتاج

    نتیجه این پژوهش نشان داد با توجه به اختلالات سیستم ایمنی و جنبه های جسمی و بالینی افراد مبتلا به سندرم داون این نگرانی وجود دارد که این بیماران بیشتر از افراد دیگر جامعه در خطر مرگ ناشی از ویروس کرونا قرار داشته باشند. بنابراین به مراقبت ها و نظارت های بیشتری از طرف سرپرستان آن ها جهت قرنطینه شدن و عدم ابتلا  به ویروس کووید - 19 ، رسیدگی کافی از طرف کادر درمان در بیمارستان ها در صورت بستری شدن، و قرار گیری این افراد در الویت دریافت واکسیناسیون هستند.  همچنین به آگاهی بخشی برای بیماری های عفونی و پاندمی هایی که در آینده ممکن است رخ دهده، می تواندکمک کننده باشد.

    کلیدواژگان: : کووید - 19، سندرم داون، ویروس کرونا، SARS CoV-2، نارسایی حاد تنفسی
|
  • Abdolali Moshfe, Peiman Haghparast, Aminallah Saadatnia, Nasir Arefkhah* Pages 282-290
    Background & aim

    Given that an effective vaccine is not available against leishmaniasis, as well as the side effects of current drugs and the emergence of resistance to treatment, researchers are looking for more effective, safe and low-cost natural compounds. The aim of this study was to evaluate the anti-leishmaniasis effect of aqueous and alcoholic extracts of opium with concentration 10% on lesion of Leishmania major in BALB/c mice.

    Methods

    In this study, 30 male BALB/c mice, 6–8 weeks of age were injected subcutaneously in tail-base with Leishmania major amastigotes. They were randomly divided into five groups (n=6 per group). Two groups (aqueous and alcoholic extracts of opium with the concentration of 10%) as experimental and three as control (Eucerin ointment, Glucantime and Control, which were infected but not treated). Treatment started when the CL lesions were appeared and continued for 14 days. The diameter of the lesion was measured and the differences in the mean lesion size were assayed by paired t-test, two-way ANOVA and tukey post-hoc tests.

    Findings

    Statistical analysis showed significant difference (P<0.05) between treated groups in terms of wound diameters. The group treated with glucantime had the smallest wound diameter. The wound sizes of otherwise treated mice with alcoholic and aqueous extracts with concenteration 10% and eucerin ointment were smaller than those of control mice without any treatment with statistically significant (P<0.05).

    conclusion

    The results of this study showed that despite of the effect of aqueous and alcoholic extracts of opium on L. major in vivo, the mean wound size of mice infected with Leishmania major was less effective than glucantime. It is suggested that more studies be performed with the above extracts in different concentrations, along with nanocarriers and in combination with other plant extracts.

    Keywords: Alcoholic, aqueous extracts of opium, Cutaneous leishmaniasis, BALB, c mice
  • Naser Mirazi*, Soheila Niazi, Abdolkarim Hosseini Pages 291-304
    Background and Objectives

    Epilepsy is a very complex neurogenic disorder. Choronic epilepsy can affect memory and learning with neurochemical changes in different areas of the brain. Amitripyiline (AMT) is one of the the tricyclic antidepressants drugs that has antinociception effects. The aim of this study is evaluation of anticonvulsant and memory consolidationeffects of amitripyiline in male Wistar rats induced with Pentylentetrazole (PTZ).

    Methods

    In this experimental study 28male Wistar rats (200-250 g) were used and divided randomlyin 4 groups(n=7): control ( 0.5 ml salin normal), PTZ(60mg/kg), treatment 1 (PTZ + AMT10mg/kg  ) and treatment 2(PTZ + AMT20mg/kg). All injections were done interaperituneally.After administration of AMT the convulsive behaviors were observed and recorded. The passive avoidance, memory acquisitionand memory recovery tests were done. All data were analyzed with one way ANOVA and Tukey tests for evalution of differences between groups. 

    Results

    The results of this study were showed thatthe delay in myoclonic movements in treated groups with AMT were increased compaired with PTZ group.The delay in memory recovery in PTZ group was reduced significantly compare with control group.

    Conclusion

    AMT is able to reduce the convulsion caused by PTZ injection and also the has positive effect on memory recoveryin rats .

    Keywords: Amitripyiline, Epilepsy, Pentylentetrazole, Memory consolidation, Rat
  • Mona Hashemzadeh, Tahereh Naji*, Rahim Ahmadi Pages 305-320
    Background and Aim

    Induction of apoptosis is one of the main goals in the production of anticancer drugs. Recently, the evaluation of the association between nonsteroidal anti-inflammatory drugs (NSAIDs) and apoptosis in cancer cells has been promising. Caspase8, caspase9.

    Methods

    In this experimental-laboratory study, sw480 colorectal cancer cells were treated with different concentrations of oxaliplatin and diclofenac as well as a combination of diclofenac and oxaliplatin. MTT method was used to evaluate cell viability and median inhibition concentration (IC50) was obtained for each group. Real time PCR method was used to evaluate the expression of Caspase8 and caspase9 genes and finally to analyze the data. One-way analysis of variance and t-test were used

    Results

    In oxaliplatin treatment with SW480 cells, concentrations of 25, 50, 100 and 200 μg / ml significantly reduced the viability of this category compared to the control (P <0.001). And median inhibition concentration of 65 μg / ml was calculated. In the treatment of cells with diclofenac, concentrations of 1000,500,250 μg / ml significantly reduced the viability of this category compared to controls (P <0.001), concentrations of 12.5, 25, 50, 100 and 200 μg / ml. Oxaliplatin in combination with 250 μg of diclofenac significantly reduced the viability of this class compared to the control (p <0.001) and the median inhibition concentration calculated with diclofenac equivalent to 32 μg / ml.Also, the combined treatment of diclofenac and Oxaliplatine led to a very significant increase in the expression of genes caspase8 and caspase9. (p <0.001) so that the expression of Caspase 8 gene increased about 3.7 times and Caspase9 expression increased about 1.8 times compared to the control in this experiment.

    Discussion and Conclusion

    Diclofenac in combination with oxaliplatin can cause more cytotoxic effects compared to oxaliplatin alone in sw480 cancer cells. And if these two drugs are combined, a lower dose of oxaliplatin is needed to achieve this goal. The combination of diclofenac and oxaliplatin is associated with increased expression of caspase 8 and  caspase 9 genes, so it is important to investigate the possible use of diclofenac with oxaliplatin in the treatment of colon cancer.

    Keywords: apaptosis, caspase, colorectal cancer, diclofenac, oxaliplatin
  • Amir Ghanbari*, Mehrzad Jafari Barmak, Arash Asfaram Pages 321-335
    Background

    Steroid production has been reported in the asexual tissues of the nervous system. Stimulants are in the normal activity, function and function of the nervous system. Identifying the conduction pathways involved in glucocorticoids and enabling brain parenchymal cells can offset the balance in the active nervous system at old ages when the body is depleted. Therefore, in this study, by increasing the activity of sonic hedgehog (SHH) pathway attempted by purmorphamine and its capacity by Gant 61, the effect of this pathway on steroid process in culture medium of glial neurons is evaluated.

    Methods

    First, neuronal stem cells were obtained from the cortex of a 14-day-old embryonic mice by standard methods. Survival of neuronal stem cells after treatment with 5 μM pregnenolone with different concentrations of purmorphamine (1,2,5, 10 and 20) and Gant 61 was performed by MTT method. Then the cells were placed in a differentiation medium and after treatment with different concentrations and 5-day incubation, the surface of the cells was removed from the cell culture medium and the amount of testosterone and estrogen were measured by ELISA and HPLC. Data were analyzed using ANOVA statistical test using graph pad software.

    Result

    The survival data of the groups showed an increase in survival after treatment with purmorphamine (114.3) compared to the Gant 61 group (63.7 Pg) (p≤0.5). Progesterone data in the supernatant of glial neurons showed that purmorphamine groups (287.2 Pg) had a significant increase compared to control (88.28) and Gant 61 (40.5 Pg) groups (p≤ 0.001). Also, testosterone data show that purmorphamine groups (73.8 Pg) in both ELISA and HPLC methods have a significant increase compared to the control (153.8 Pg) and Gant61 (52.92 Pg) groups (p≤ 0.0001). Also, pregnenolone group (236.5 Pg) showed a significant increase compared to Gant61 (40.5 Pg) group (p≤ 0.05). Analysis of estrogen data by HPLC method showed that there was a significant increase in estrogen production in the purmorphamine groups (331.2 Pg) compared to the control (42.11 Pg) and Gant61 (42.11 Pg) groups (p≤ 0.0001).

    Conclusion

    The data from this study show that the induction of the shh pathway by purrmorphamine increases the production of steroid hormones (estrogen-progesterone and testosterone) by glial-neuronal differentiating cells, which inhibition of this pathway has the opposite effect. This study concludes that induction of the shh pathway can lead to the production of steroids.

    Keywords: SHH signal pathway, Balb, c mouse, neuron -Glial cells, Steroid, purmorphamine
  • Masumeh Sanaei, Fraidoon Kavoosi* Pages 336-348
    Background and aim

    Aberrant activation of diverse intracellular signaling pathways involved in differentiation, cell growth, apoptosis. These pathways include known oncogenic pathways such as Janus kinase-signal transducer and activator of transcription (JAK/STAT) pathway. The JAK/STAT signaling pathway plays an important role in many cellular functions. This pathway can be activated by various cytokines. Suppressors of cytokine signaling (SOCSs) play pivotal roles in immune regulation. Recent studies have indicated that histone deacetylation of SOCSs genes, as tumor suppressor genes (TSGs), leads to gene silencing and induction of numerous cancers such as hepatocellular carcinoma (HCC). Histone deacetylase inhibitors (HDACIs) act against HDACs. Previously, we reported the effect of HDACIs trichostatin A (TSA) and valproic acid (VPA) on colon cancer and hepatocellular carcinoma (HCC). Besides, we reported the effect of VPA on SOCS-1 and SOCS-3 gene expression in colon carcinoma. The current study aimed to investigate the effect of VPA on SOCS1, SOCS3, JAK1, JAK2, STAT3, STAT5A, and SOCS5B on the HCC HepG2 cell line.

    Materials and Methods

     The HepG2 cells were treated with VPA. To determine cell viability, cell apoptosis, and gene expression, MTT assay, flow cytometry, and Real-time quantitative RT-PCR (qRT-PCR) were done respectively.

    Results

     VPA inhibited cell viability, induced apoptosis, up-regulated SOCS1 and SOCS3, and down-regulated JAK1, JAK2, STAT3, STAT5A, and STAT5B significantly. 

    Conclusion

     VPA can induce apoptosis in the HCC HepG2 cell line through JAK/STAT signaling pathway.

    Keywords: VPA, JAK, STAT, Hepatocellular carcinoma, Apoptosis
  • Alireza Raygan Shirazi Nejad, Sahand Jorfi, Tayebeh Tabatabaei*, Fazel Amiri Pages 349-364

    The purpose of this work is to study degradative removal of gentamicin antibiotic from aqueous media that a trace amount of it may present a human health risk. To this aim photocatalytic process using a recyclable magnetic titania photo-catalyst was utilized. The Nano-catalyst was synthesized, characterized, and utilized to remove gentamicin antibiotic. The process modeling and optimization were performed by a second order polynomial model using design of experiment software. According to the model prediction, the process can remove gentamicin antibiotic up to 94.7% in the optimum condition. The introduced optimum conditions were; initial pH = 6.9, [gentamicin] = 20 ppm, [Catalyst] = 195 mg, and time = 63 min. Mineralization of the gentamicin was also investigated such that in the optimum condition 51.3% mineralization efficiency was obtained in optimum condition. Kinetic study results showed that the data was well fitted by pseudo first order kinetic model. Also, the effect of sulfate and chloride ions as radical scavenger on removal efficiency was assessed and process efficiency was reduced by using chloride and sulfate.

    Keywords: Recyclable photo-catalyst, Statistical optimization, Gentamicin antibiotic
  • Mohammad Ashkan Moslehi*, Fatemeh Ghasemi Najafabadi Pages 365-378
    Background and aim

    Cystic fibrosis is a monogenic disorder in several systems. Since spacers used by these patients may be used several times a day, many of them do not know how to wash and use them, so these devices are good places for bacteria to grow. Therefore, this study was performed to identify and determine the relationship between the growth of microorganisms inside spacers and the effect of washing on possible microbial infections in patients with cystic fibrosis.

    Methods

    This is an intervention pilot study to determine the effect of the growth of microorganisms in the spacer of patients with cystic fibrosis on the exacerbation of pulmonary involvement. In the present study, 30 people were examined as a pilot sample due to the lack of a similar study. Patients were selected from children with cystic fibrosis referred to Imam Reza clinic. The target group was patients with a positive sputum culture (throat). At first, after the last use of a spacer, the culture was taken from the sputum and the inner surface of the spacer. Patients with a positive culture were instructed to wash their spacers in the second step. Washing was done daily after each use and immersion in sterile vinegar solution for 20 minutes and then rinsing and drying spontaneously in air and sun twice a week. After four weeks, the initial questionnaire was completed again for patients, and the change in clinical status was assessed. The error level of the first type was considered equal to 0.05. SPSS software version 26 was used for analysis.

    Results

    In this study, 30 participants with a mean age of 7.51 (4.21) with a maximum age of 18 years and a minimum of 1.5 years. 19 (63.3) were boys, and 11 (36.7) were girls. None of the demographic and clinical variables were significant to the growth of microorganisms within the spacers in patients with cystic fibrosis. Sixteen patients (53.3%) had negative spacer culture, and 14 patients (46.6%) had positive spacer culture, of which 7 of them had the same result of sputum and throat culture, and in 7 patients, it was different. A 4-week period of using sterile vinegar (as mentioned) to wash spacer and educate families to observe spacer hygiene was performed again, all of which had negative cultures.

    Conclusion

    It seems that contamination of the spacers used by patients is a relatively common finding (46.6% of patients). Due to the physical condition of these children and their susceptibility to respiratory infections, they may act as a source of microbial infections. Patients with a positive spacer culture had more hospitalizations than patients with a negative culture, which can confirm the relationship between spacer contamination and pulmonary exacerbation of these patients.

    Keywords: Microorganism, Spacer, Children, Cystic fibrosis
  • Hamid Nasrollahi, Nazanin Joukar, Mansour Anari*, Mohammad Mohamadianpanah, Ahmad Moslaei, Shapour Omdvari, Niloofar Ahmadloo Pages 379-393
    Introduction

    Expressing bad news in medicine is one of the most important measures taken by medical staff that should be given to patients in special circumstances that it is necessary to examine the views of companions and patients in this regard. Therefore, the aim of this study was to investigate the necessity and manner of expressing bad news (incurable cancer) from the perspective of cancer patients in the radiocanology clinic.

    Methods

    This study was performed on 200 patients. The information of the registered people and the necessity and how to express the bad news were also recorded. Data were then compared based on Chi-square and Fisher tests.

    Results

    The findings of our study showed that 86.5% agreed to be informed of bad news, 66.5% believed that the patient should be aware of the bad news, 74% believed that if the patient does not want information to anyone To give another, 62.5% agreed to be present when telling bad news to relatives and 41% agreed to lie to the patient. It was also found that 54% believed that relatives should be informed about the news first, 53% believed that the doctor should tell the bad news, 73.5% believed that it should be told in a secluded place, 38% believed that the news should be reported immediately afterwards. 65% believed that information should be given depending on the patient's desire and 84.5% said that it should be reported in person.

    Conclusion

    Most people believe that the patient should be informed about the bad news, but the method of presentation is also important and according to the findings of the present study and determine the specific conditions that people are considering And by educating physicians, it improved bad news for individuals and patients.

    Keywords: Bad news, cancer, patients' companions
  • Zeinab Ebrahimpour Mouziraji*, Khadije Yazdi, Mahnaz Modanloo, Gholamreza Mahmoodi Shan Pages 394-406
    Introduction

    schizophrenia is a chronic condition that leads to debilitating consequences, is associated numerous challenges. So families need long-term psychosocial support.

    Methods

    the study was performed by interpretive descriptive method. Using purposive sampling, 30 participants participated in the study. Data were collected through individual interviews and coded, codes with similar themes are categorized.

    Results

    six categories related to community support challenges were identified, including "lack of protectionist laws, lack of media in public education, lack of economic support, negative attitudes and cultural misconceptions, lack of awareness, are the mirage of social support."

    Discussion and conclusion

    these families, due to vulnerability in various aspects, needs help from formal and informal social source.but, there are shortcomings and they suffer from a lack of social support. With the insufficient support resources of the society, they wander and feel lonely and helpless to save themselves from their oppressive conditions.

    Keywords: Schizophrenia, Support, Family care
  • Mehrnoosh Harfsheno, Narges Rasouli Amirh, Mozhgan Harfsheno* Pages 407-417
    Background and purpose

    Coronavirus (QUID-19) is an infectious disease of the respiratory system that has been identified by the World Health Organization as an epidemic. Patients with Down syndrome are more likely to develop Quidd-19 disease with more severe complications due to the underlying comorbidities they have. The aim of this study was to evaluate the complications of Covid-19 disease in patients with Down syndrome.

    Materials and Methods

    This descriptive-prospective and applied study was performed in 1400 on 111 patients with Covid 19 with an age range of 20-40 years referred to hospitals in southwestern Iran, whose disease was confirmed by CT scan and RT-PCR. Is done. 15 patients with Down syndrome and 96 patients were considered as a control group. SPSS ver19 software was used for statistical analysis.

    Results

    In this study, 15 patients with Down syndrome with infection of Covid 19 virus (mean age 26.14 ±11 years) and 96 patients with Covid 19 virus as control group (mean age 38.34 ± 23.2 years) were studied. In the group with Down syndrome, there were 9 males and 6 females, and in the control group, 54 males and 42 females. Further studies to determine the condition of patients revealed that in patients with Down syndrome, the rate and percentage of hospitalizations in the intensive care unit were 8 (53), intubation 7 (45), hospital discharge 7 (45) and mortality 8 (54). In the control group, the rate and percentage of hospitalizations in the intensive care unit were 4 (4), intubation was 4 (4), hospital discharge was 92 (92) and mortality was 4 (4)(p<0.05(

    Conclusion

    The results of this study showed that due to immune system disorders and physical and clinical aspects of people with Down syndrome, there is a concern that these patients are more at risk of death from coronavirus than other people in the community. Therefore, more care and supervision by their caregivers to prevent infection with the Covid-19 virus, adequate care by the treatment staff in hospitals in case of hospitalization, and placing these people in the priority of receiving vaccination. It can also help raise awareness of infectious diseases and pandemics that may occur in the future.

    Keywords: COVID-19, Down syndrome, Coronavirus, SARS CoV-2, Acute respiratory failure