فهرست مطالب

نشریه راهبردهای مدیریت در نظام سلامت
سال هفتم شماره 2 (پیاپی 24، تابستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/06/30
  • تعداد عناوین: 9
|
  • ابراهیم جعفری پویان، فرنوش عزیزی*، آیدا اصغری، مریم بابایی آقبلاغ صفحات 108-112

    سردبیر محترم پوشش خدمات سلامت و رفع نگرانی بابت خطر و هزینه های بیماری یکی از اجزای اصلی کلیه نظام های تامین اجتماعی در سرتاسر دنیاست. از این حیث هدف نظام های تامین اجتماعی با هدف نظام های سلامت یکی است؛ اما تعاملات این دو نظام در بسیاری از کشورها چالش هایی به همراه داشته است. یکی از چالش ها این است که فرآیند تجمیع خطر مالی تحت امر تولیت نظام سلامت قرار گیرد یا جزیی از تولیت خدمات تامین اجتماعی تلقی گردد؟ در بعضی از کشورها این دو نظام در هم ادغام هستند و در بعضی کشورها هر حوزه تولیت جداگانه ای دارد. پاسخ به این سوال به پیشینه، ساختار و نحوه مدیریت نظام های تامین اجتماعی و نظام های سلامت در هر کشور بر می گردد و تصمیم گیری در این رابطه حسب شرایط و ضرورت های تاریخی و سیاسی و نیازهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هر کشور می تواند متفاوت باشد (1). در حال حاضر نظام سلامت و نظام تامین اجتماعی کشور ما دربرگیرنده مراکز، سازمان ها و صندوق های متعددی هستند که هر یک در حوزه های تشخیصی، بهداشتی، درمانی، حمایتی و بیمه ای (شامل بیمه های اجتماعی و بیمه های درمانی) فعالیت می کنند و از نظر وابستگی سازمانی نیز متفاوتند. با این وجود، علی رغم تلاش های فراوان و دستاوردهای مهمی که در حوزه سلامت کشور وجود داشته، به نظر می رسد هم مردم، هم ارایه دهندگان خدمات و هم مسوولین از وضعیت جاری این حوزه رضایت کامل ندارند (4-2). به دنبال ارایه راهکار مناسب برای کاهش نابسامانی های موجود در نظام سلامت کشور، موضوع تولی گری بیمه های پایه درمان از دیرباز و حتی پیش از تشکیل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به عنوان چالشی جدی بین نظام سلامت و نظام تامین اجتماعی وجود داشته و در سال های اخیر نیز جایگاه ویژه ای در قوانین و سیاست های کلان این دو حوزه به خود اختصاص داده است. به منظور آسیب شناسی دلایل بروز این چالش، فارغ از بررسی تجارب تاریخی تغییرات تولیت، ساختار و نحوه مدیریت سازمان های بیمه گر پایه که هر یک از جنبه هایی تامل برانگیز و تاثیرگذارند، به نظر می رسد تصویب قوانین بعضا مبهم و متعارض با اسنادبالادستی موضوعه، بیش از همه به کشمکش های موجود دامن زده است که در ادامه به مواردی از آن اشاره خواهد شد. در سال 1383، برخی الزامات ساختاری از قبیل نیاز به تفکیک بین نهادهای نظارت کننده، ارایه کننده و خریدار خدمات درمانی و نیاز به یک متولی واحد برای اعمال حاکمیت و نظارت در سطوح مختلف نظام تامین اجتماعی، موجب تدوین و تصویب قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی شد. این قانون با معین نمودن چارچوب ها و کارکردهای نظام رفاهی کشور، ظرفیت خوبی را پیش روی سیاستگذاران این عرصه نهاد (5). بر اساس مفاد آن، "بیمه خدمات بهداشتی" جزو قلمروهای این نظام تعریف شده است؛ به طوریکه امور مربوط به بررسی و اصلاح اساسنامه های کلیه دستگاه های اجرایی و صندوق ها و نهادهای فعال در قلمرو بیمه ای بر عهده وزارت رفاه و تامین اجتماعی بوده و هرگونه استفاده از منابع نظام تامین اجتماعی، اعم از منابع عمومی و یارانه ها در حوزه بیمه ای، مستلزم پذیرش، نظارت و راهبری کلان وزارت مزبور می باشد (6). علی رغم این موضوع، همزمان با تصویب قانون برنامه پنجم توسعه در سال 1389، بحث تعیین تولیت اصلح برای بیمه های پایه درمان شدت گرفت. در زمان تدوین احکام، پیشنهاد انتقال وظایف بیمه های درمانی به وزارت بهداشت از سوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس مطرح شد که پس از بحث و بررسی، با توجه به تناقض با قانون ساختار و قانون تامین اجتماعی (بنا به مفاد قانون تامین اجتماعی مصوب سال 1354، رسالت وجودی سازمان تامین اجتماعی "تعمیم و گسترش انواع بیمه ها" قید شده و بعدها در قانون الزام سازمان تامین اجتماعی به اجرای بندهای (الف) و (ب) ماده «3» قانون تامین اجتماعی مصوب سال 1368، سازمان ملزم به ارایه تعهدات قانونی خود در حوزه "حوادث و بیماری ها و بارداری" است و ارایه پوشش بیمه خدمات درمانی به جمعیت تحت پوشش یکی از وظایف اساسی و اولویت دار سازمان محسوب می‏شود (8،7)، صرفا ادغام و تمرکز کلیه امور مربوط به بیمه سلامت در سازمان بیمه سلامت ایران به تصویب رسید و درخصوص تغییر تولیت حکم جدیدی صادر نشد؛ بنابراین به تبعیت از احکام قبلی این سازمان وابسته به وزارت رفاه و تامین اجتماعی باقی ماند. علاوه بر این، در قانون برنامه پنجم توسعه، استقرار نظام جامع تامین اجتماعی چندلایه مورد تاکید قانونگذار بوده و به صراحت بیمه های پایه درمان بخشی از نظام تامین اجتماعی تعریف شده است؛ ضمن آنکه ساماندهی برنامه خدمات بیمه سلامت بر عهده وزارت رفاه و تامین اجتماعی گذارده شده است (9). اما در جریان اجرای قانون، وجود اختلاف نظرها و تلاش صاحبان دیدگاه های مختلف برای تامین نظراتشان در این احکام، موجب شد که همچنان درباره تعیین وزارتخانه متولی امور بیمه سلامت جای بحث و تفسیر باقی بماند. به طوریکه، مجدد همزمان با بررسی لایحه ادغام وزارتخانه های کار و امور اجتماعی و رفاه و تامین اجتماعی، پیشنهاد فوق الذکر مجدد به صورت طرح دو فوریتی در مجلس شورای اسلامی مطرح شد اما در آخر، با بیان استدلال های موافقان و مخالفان رد شد. این موضوعات علاوه بر ایجاد فضای بحث های طولانی کارشناسی، در تعامل بین نظام تامین اجتماعی و نظام سلامت ایجاد چالش نمود. به منظور خاتمه دادن به بخشی از این چالش ها، در سال 1393 سیاست های کلی سلامت از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شد (10). این سیاست ها بعد از قانون اساسی بالاترین سند سیاستگذاری محسوب می شود و به روشنی الگوی مناسب و چارچوب ورود به مبحث اصلاحات نظام سلامت و بیمه درمان را تعیین می کند. در سیاست های کلی، به تفکیک وظایف تولیت، تامین مالی و تدارک خدمات در حوزه سلامت تاکید شده است؛ به طوریکه تولیت نظام سلامت شامل سیاست گذاری های اجرایی، برنامه ریزی های راهبردی، ارزشیابی و نظارت توسط وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و مدیریت منابع سلامت از طریق نظام بیمه با محوریت وزارت بهداشت صورت پذیرد. در این سیاست، وظیفه تعیین بسته خدمات جامع بهداشتی و درمانی که از مصادیق ساماندهی سمت عرضه (فروش) در بازار ‏است به‏‏‏عهده وزارت بهداشت و وظایف تدوین تعرفه ها و اصلاح نظام پرداخت که هر دو از مصادیق ساماندهی سمت تقاضا (خرید) ‏است،‏ ذیل ‏‏‏وظایف نظام بیمه‏ای ‏است‏. این نوع تقسیم وظایف توازن قوا بین دو سمت خریدار و فروشنده را تنظیم می کند. در ادامه سایر قوانین موضوعه با صیانت از این سیاست ها تدوین شد. در قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت (2) مصوب سال 1393، به طور کلی در مواد مختلف مقرر شده است سهم مربوط به خدمات در تعهد بیمه ها از منابع عمومی، جهت توزیع در ردیف های مشخص ذیل وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی قرار گیرد (11). همچنین در سیاست های کلی برنامه ششم توسعه، ضمن تصریح این نکته که بیمه درمان، در کنار بیمه بازنشستگی و از کارافتادگی باید توسط سازمان های بیمه تامین اجتماعی ارایه شود، سیاستگذار مجددا بر اجرای مفاد سیاست های کلی سلامت مبنی بر تفکیک سه وظیفه «تولیت»، «تامین منابع» و «تدارک خدمات» و توسعه و تعدد بیمه های درمانی تاکید نموده است (12). با این وجود، در قانون برنامه ششم توسعه، تولیت نظام سلامت از جمله بیمه سلامت در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی متمرکز شده و سازمان بیمه سلامت از وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی منتزع و به وزارت بهداشت ملحق می شود (13)؛ ضمن آنکه بحث انتقال سایر سازمان های بیمه گر درمان نیز همچنان وجود دارد. به علاوه، در این قانون، به ساماندهی خدمات بیمه سلامت توسط وزارت بهداشت اشاره شده و بر استقرار و روزآمدسازی نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی چندلایه مشتمل بر حوزه امدادی، حمایتی و بیمه های اجتماعی به جز سلامت تاکید نموده است (13). ضمن اشاره به اینکه مستثنی شدن بیمه سلامت از نظام تامین اجتماعی چندلایه در تعارض با مفهوم عبارت "جامعیت" می باشد، این احکام در تعارض با برخی قوانین بالادستی نیز می باشد. البته تمرکز تولیت بیمه سلامت در وزارت بهداشت بر اساس تصریح مفاد ماده مربوطه، بر قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی حاکم شده است (13)، لیکن در مجموع این موضوعات نافی مفاد احکام مرتبط در سیاست ها و قوانین بالادستی شامل سیاست های کلی سلامت (10)، سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی (14)، سیاست های کلی برنامه ششم توسعه (12)، قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی (6)، قانون بیمه همگانی خدمات درمانی (15) و قانون تامین اجتماعی (7) می باشد. در سال 1400 با ابلاغ سند تحول دولت مردمی، در راستای ایجاد نظام یکپارچه تامین اجتماعی و به منظور اصلاح حکمرانی بیمه و ایفای نقش خریدار راهبردی خدمت به جای صندوق پرداخت، به انتزاع سازمان بیمه سلامت از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و انتقال آن به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی اشاره شده است (16). در نهایت با توجه به قوانین و مقررات جاری این دو حوزه، تکلیف تولیت بیمه های پایه درمان با کدام حوزه است؟ هر چند جدایی بیمه ها (خریدار خدمت) از وزارت بهداشت (فروشنده خدمت) به عنوان یک اصلاح ساختاری در متون علمی مورد تاکید قرار گرفته است تا به پیامدهای مورد انتظار این سیاست یعنی خرید خدمات با کیفیت از ارایه کننده، تقویت نظارت و کنترل بر خرید خدمات و افزایش رقابت بین ارایه کنندگان برای جذب مشتری نایل شوند (17)، مقایسه و ارزیابی تاثیرات جدایی خریدار از فروشنده بر نظام سلامت به علت تفاوت های ساختاری بین نظام های سلامت در کشورهای مختلف، دشوار و بحث برانگیز است (21-18). در ایران نیز، سیاست جدایی خریدار از فروشنده به علت وجود نظرات مخالف و موافق مستند به استدلال های کارشناسی و عدم هماهنگی ناشی از تضاد منافع میان دو وزرات خانه و عدم اعتماد بین آن ها، عملا مشکلات و چالش های زیادی برای اجرای برنامه های اصلاحی و تولیت نظام سلامت ایجاد کرده است (18) و جایگاه بیمه ها در طول سالیان همیشه مورد بحث و جدل بین دو وزارت خانه بوده است. حقیقت این است که در میان این کشمکش ها، نباید فراموش کرد که هدف غایی، پوشش همگانی خدمات سلامت و حفاظت موثر بیمه ها از افراد در برابر مخاطرات مالی ناشی از بیماری با لحاظ ابعاد کارایی، کیفیت، اثربخشی و عدالت در بهره گیری از خدمات سلامت است که باید مرکز توجه سیاستگذاران این دو حوزه قرار گیرد. اگر برای تصمیم گیری در جهت جانمایی فعالیت ها، به شیوه علمی و درست عمل نشود، نتیجه آن می شود که در دولت های مختلف، با اعمال قدرت ذی نفعان، تعدادی صندوق بیمه گر از یک وزارتخانه منفک و به‏‏‏ وزارتخانه ای دیگر ملحق می شوند و این تغییر و تبدیل های ساختاری و مکانیکی نه تنها منجر به‏‏‏ تغییر دیدگاه نخواهد شد، بلکه تغییر مثبت محسوسی را در خدمات اجتماعی نداشته و عایدی برای ذینفعان اصلی یعنی مردم نخواهد داشت. اکنون، در آستانه تنظیم قانون برنامه هفتم توسعه، با لحاظ شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور و با توجه به نابسامانی های موجود در نظام سلامت و نظام تامین اجتماعی، به نظر می رسد اتخاذ رویکردی صحیح برای حرکت در مسیر تحقق غایات و اهداف عالیه سند چشم انداز و عمل به تکالیف مندرج در اصول قانون اساسی، به دور از تفاسیر و مقاومت های جانبدارانه بیش از پیش برای کشور حایز اهمیت است.

    کلیدواژگان: تولیت، بیمه های پایه درمان، ایران
  • سامان نجفی، زهرا مشکانی، عبدالله پورصمد، محسن بارونی* صفحات 113-124
    زمینه و هدف

    بیمارستان ها به عنوان مهمترین بخش اجرایی در سیستم های بهداشت و درمان در بحران کووید-19 با تقاضای ناگهانی مواجه شدند و منابع و تجهیزات بیمارستان را به منظور ارایه خدمات درمانی به بیماران کرونایی صرف نمودند، اما با توجه به اینکه ارایه خدمات، متمرکز بر بیماران کرونایی بود؛ کارایی بیمارستان ها طی این بحران مشخص نبود. هدف از پژوهش حاضر بررسی کارایی فنی بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی کهکیلویه و بویراحمد و همچنین واحدهای تصویربرداری به عنوان مهمترین بخش تشخیصی در بحران کووید-19 بود. 

    روش پژوهش

     پژوهش حاضر از نوع مطالعات کمی و گذشته نگر بود و کارایی فنی 6 بیمارستان تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی کهکیلویه و بویراحمد را بررسی نمود. علاوه بر این کارایی فنی واحدهای تصویربرداری (سی تی اسکن، رادیولوژی و سونوگرافی) نیز در بیمارستان های مورد مطالعه بررسی شد. کارایی فنی براساس داده ها و ستانده های متفاوت طی بحران کووید-19 به صورت تعریف سناریوهای مختلف محاسبه و مقایسه شدند. مدل مورد استفاده در این پژوهش DEA چند مرحله ای بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل حداکثر سازی ستانده و بازدهی متغیر نسبت به مقیاس استفاده شد. داده های مربوطه برای دوره یکساله، از مهر ماه 1399 تا مهر ماه 1400 جمع آوری شد. کارایی فنی با استفاده از نرم افزار Deap1-2 محاسبه شد.

    یافته ها

     میانگین کارایی فنی بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی کهگیلویه و بویراحمد در بحران کووید-19 0/80 و در حد قابل قبولی بود. میانگین کارایی واحدهای سی تی اسکن، سونوگرافی و رادیولوژی در بیمارستان های مورد مطالعه و براساس سناریوهای تعریف شده به ترتیب 0/44،0/67 و 0/40 بود که نشان می دهد واحد های سونوگرافی و رادیولوژی از کارایی فاصله دارند.

    نتیجه گیری

    بیمارستان های مورد مطالعه و همچنین واحدهای سی تی اسکن در بحران کووید-19 کارا بودند. بررسی بازدهی نسبت به مقیاس نشان داد تنها بالا بردن ظرفیت های بیمارستانی که ازجمله آن ها افزایش تعداد تخت و همچنین تعداد تجهیزات است منجر به افزایش کارایی نخواهد شد. توجه به نیازهای جامعه تحت پوشش و تامین منابع براساس آن می تواند منجر به کارایی فنی بیمارستان ها گردد.

    کلیدواژگان: کووید-19، کارایی فنی، بیمارستان، تحلیل فراگیر اطلاعات
  • سید مهدی حسینی سرخوش*، مهدیه تقوایی، سید فرشاد علامه صفحات 125-139
    زمینه و هدف

    در زمان شیوع یک بیماری همه گیر، منابع از جمله تخت بیمارستان به شدت محدود شده و همه بیماران قابل درمان نیستند، درنتیجه جیره بندی تخت های بیمارستانی اجتناب ناپذیر است. بنابراین، هدف از این مطالعه ارایه روشی برای ارزیابی و اولویت بندی بیماران مبتلابه کرونا جهت پذیرش در بخش مراقبت های ویژه بود.

    روش بررسی

    این مطالعه ازنظر روش گردآوری داده ها توصیفی-پیمایشی بوده و در مقطع زمانی تابستان 1400 انجام شد. پس از تشکیل پنل خبرگی با حضور 4 پزشک متخصص، با ترکیب روش های تجزیه وتحلیل تصمیم چندمعیاره، یک رویکرد 3 مرحله ای برای ارزیابی و اولویت بندی بیماران کووید-19 اتخاذ شد. در مرحله اول، معیارها و زیرمعیارهای موثر برای اولویت بندی بیماران توسط پنل خبرگی و پژوهش های مرتبط شناسایی و سلسله مراتب معیارها رسم شد. در مرحله دوم، روش بهترین-بدترین فازی برای تعیین وزن معیارها و زیرمعیارها به کار رفت. درنهایت، در مرحله سوم، راه حل مصالحه ترکیبی برای اولویت بندی 10 بیمار کووید-19 نیازمند، انجام و بحرانی ترین بیمار انتخاب شد.

    یافته ها

    با توجه به ارزیابی خبرگان، در میان 15 معیار بررسی شده، تعداد تنفس، PaO2/FiO2، اختلال هوشیاری، میانگین فشار شریانی و سن به ترتیب به عنوان 5 تا از مهم ترین معیارها در اولویت بندی بیماران کووید-19 جهت بستری در بخش مراقبت های ویژه تعیین شدند. علاوه بر این، 10 بیمار کووید-19 مراجعه کننده به بیمارستان شهدای پاکدشت با رویکرد پیشنهادی ارزیابی و اولویت بندی شدند.

    نتیجه گیری

     روش پیشنهادی می تواند به عنوان یک ابزار مفید در ارزیابی بیماران کووید-19 جهت پذیرش در بخش مراقبت های ویژه و پشتیبانی از تصمیمات حیاتی پزشکان استفاده شود.

    کلیدواژگان: کووید-19، بخش مراقب های ویژه، پاندمی، تخت بیمارستان، تجزیه وتحلیل تصمیم
  • صاحبه محمدیان منصور، ابوالقاسم گلخندان* صفحات 140-151
    زمینه و هدف

    سرمایه اجتماعی با فراهم آوردن حمایت های عاطفی و روانی نقش موثری در ارتقاء سلامت روان افراد جامعه دارد. بر این اساس، هدف اصلی این مطالعه بررسی اثر سرمایه اجتماعی بر سلامت روان در استان های ایران بود.

    روش پژوهش

     مطالعه توصیفی- تحلیلی و کاربردی حاضر با استفاده از داده های ترکیبی استان های ایران به بررسی رابطه بلندمدت بین شاخص سلامت روان، سرمایه اجتماعی، درآمد سرانه، بیکاری، آموزش و شهرنشینی طی دوره ی زمانی 1398-1385 پرداخته است. داده های مورد استفاده نیز از بانک مرکزی و مرکز آمار ایران گردآوری شده اند. به این منظور بر اساس رهیافت پاتنام و کلمن برای اندازه گیری سرمایه اجتماعی، 3 سطح مشارکت، اعتماد و انسجام درنظر گرفته و به منظور ترکیب شاخص های مورد استفاده در این سطوح، از روش تحلیل عاملی استفاده شد. همچنین، برآورد مدل با استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته (Generalized Method of Moment: GMM) و تحلیل داده ها به کمک نرم افزارهای Eviews 9 و Stata 12 انجام شد.

    یافته ها

    براساس نتایج به دست آمده از برآورد مدل، افزایش سرمایه اجتماعی، شاخص سلامت روان را در استان های کشور در بلندمدت بهبود می بخشد. 1 درصد افزایش در سرمایه اجتماعی، در بلند مدت، نرخ خودکشی را در استان های کشور، 0/27 درصد کاهش می دهد. بر اساس سایر نتایج، در بلندمدت، درآمد سرانه و تحصیلات اثر مثبت و معنی دار و نرخ بیکاری اثر منفی و معنی دار بر سلامت روان در استان های کشور داشته است.

    نتیجه گیری

     بر اساس یافته های این مطالعه می توان گفت که هر اندازه سرمایه اجتماعی بیش تری در استان های کشور وجود داشته باشد، سلامت روانی بالاتری قابل انتظار است.

    کلیدواژگان: سرمایه اجتماعی، سلامت روان، داده های ترکیبی، ایران
  • اسماء صابر ماهانی، وحید یزدی فیض آبادی، سلمان باش زر* صفحات 152-162
    زمینه و هدف

     پژوهش های بومی سلامت علی رغم گسترش قابل توجه هنوز با چالش هایی در حوزه کاربست پژوهش نظیر کمبود شواهد قابل اعتماد، دیر رسیدن شواهد به دست سیاست گذار و یا زبان نامناسب شواهد مواجه هستند، که مرتبط با حوزه تبادل و ترجمان دانش می باشند. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت ترجمان دانش در مراکز تحقیقاتی دانشگاه علوم پزشکی کرمان بود.

    روش پژوهش

     مطالعه حاضر در مراکز تحقیقاتی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کرمان به صورت مقطعی در سال 1398 انجام پذیرفت. مراکز به صورت سرشماری وارد مطالعه شده و از پرسشنامه استاندارد خودارزیابی سازمان های تولیدکننده دانش که دارای 50 سوال در 4 حیطه سوال پژوهش، تولید دانش، انتقال دانش و ترویج استفاده از شواهد می باشد، استفاده گردید. داده ها پس از جمع آوری و کدگذاری وارد نرم افزار SPSS 25 شده و با استفاده از آمار توصیفی میانگین، انحراف معیار و فراوانی نسبی و آزمون ناپارامتری Mann-Whitney U تحلیل شدند.

    یافته ها

    20 مرکز تحقیقاتی بالینی و 6 مرکز تحقیقاتی غیر بالینی در این مطالعه شرکت کردند. تنها 3/85 درصد از مراکز درمجموع بیشتر از 80 درصد نمره را کسب نمودند. در خصوص سوال پژوهش، تولید دانش، انتقال دانش و ترویج استفاده از شواهد، انحراف معیار ± میانگین نمرات به ترتیب 9/93 ± 35/85، 7/54 ± 31/50، 16/35± 76/65، 3/27 ± 9/31 بوده است. در این میان بهترین وضعیت مربوط به تولید دانش بوده که 70 درصد از نمره قابل کسب را به دست آورد. یافته های آزمون Mann-Whitney U نشان داد میانگین همه حیطه ها در 2 گروه تفاوتی نداشتند.

    نتیجه گیری

    این مطالعه سطح متوسطی از ترجمان دانش را نشان داد، اما مواردی اعم از ایجاد ساختار کمیته ترجمان دانش، لحاظ کردن فرایند تبادل، ترجمان و انتقال دانش در فرایند تصویب پایان نامه های دانشجویی و طرح های پژوهشی، بازنگری در سیاست های پژوهشی و ایجاد سازوکارهای انگیزشی برای ارتقاء محققین از این طریق، می توانند نقش تسهیلگری مهمی را در جهت رسیدن به سطح مناسب از تبادل و ترجمان دانش ایفا نمایند.

    کلیدواژگان: ترجمان دانش، پژوهش، پیاده سازی علم
  • مجید مهرورز*، شیوا مداحیان، زهرا شکوه، سنجر سلاجقه صفحات 163-171
    زمینه و هدف

    مدیریت دانش سازمان ها را قادر خواهد ساخت تا با بهره گیری از هوش و مهارت کارکنان توانمندی های خود را ارتقا دهند. مدیریت دانش بر ارتقا عملکرد سازمانی و توسعه ی آن تاثیر دارد. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی رابطه معیارهای مدیریت دانش با میزان توسعه یافتگی دانشگاه های علوم پزشکی کشور انجام شد.

    روش پژوهش

    این مطالعه توصیفی-تحلیلی است که به صورت مقطعی در سال 1399 انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه اعضای هییت علمی دانشگاه های علوم پزشکی کشور بودند که حجم نمونه 377 نفر برآورد گردید. از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های استاندارد مدیریت دانش لاوسن و توسعه یافتگی آندش و همکاران بودند که روایی و پایایی آن ها بررسی و تایید شد داده های جمع آوری شده با کمک نرم افزار SPSS 22 و با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی آزمون t تک متغیره و آنووا مورد تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد میانگین نمره مدیریت دانش در دانشگاه های علوم پزشکی کشور، بیشتر از سطح متوسط بود که بالاترین و پایین ترین میانگین به ترتیب مربوط به ابعاد دانش آفرینی و ذخیره دانش بود. همچنین میانگین توسعه یافتگی متوسط به بالا بود که بالاترین و پایین ترین میانگین به ترتیب مربوط به ابعاد امکانات آموزشی دانشجویان و امکانات آموزشی و پژوهشی دانشگاه بود. همچنین بین مدیریت دانش و ابعاد آن به جز بعد دانش آفرینی با میزان توسعه یافتگی رابطه معنی داری وجود داشت.

    نتیجه گیری

    نتیجه کلی این مطالعه نشان داد سطح توسعه یافتگی در دانشگاه های علوم پزشکی کشور در سطح متوسط به بالا بوده است. با توجه به اینکه مدیریت دانش بر توسعه یافتگی دانشگاه ها تاثیر مثبت و معنی داری دارد، توجه بیشتر به مدیریت دانش می تواند به رشد توسعه یافتگی دانشگاه ها کمک نماید.

    کلیدواژگان: مدیریت دانش، توسعه، دانشگاه علوم پزشکی
  • خلیل کلوانی، زهره اسکندرزاده، رضا دهنویه* صفحات 172-180
    زمینه و هدف

     سلامت جامعه به بخش مراقبت های بهداشتی اولیه یک کشور بستگی دارد. در سال های اخیر نظام های سلامت به دنبال بررسی کیفیت خدمات ارایه شده هستند. لذا این پژوهش باهدف ارزیابی نظام مراقبت های بهداشتی اولیه با ابزار ارزیابی مراقبت های اولیه (Primary Care Assessment Tool: PCAT) در مناطق تحت پوشش پزشک خانواده در جنوب شرق ایران انجام شد.

    روش پژوهش

     پژوهش حاضر، مطالعه ای تحلیلی بود که به صورت مقطعی در سال 99-1398 بین دریافت کنندگان خدمات در مراکز بهداشتی درمانی مجری طرح پزشک خانواده در دانشگاه های علوم پزشکی کرمان، بم، جیرفت و رفسنجان با 330 نمونه انجام شد. روش نمونه گیری در این پژوهش به صورت چندمرحله ای بود. ابزار مورد استفاده در این مطالعه (PCAT)، بر اساس اصول مراقبت اولیه تهیه شده است و به عنوان ابزاری برای ارزیابی مراقبت اولیه به کار می رود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون کروسکال والیس در نرم افزار SPSS 19 انجام شد.

    یافته ها

    یافته های این مطالعه در 2 گروه بزرگسالان و کودکان با توجه به تقسیم بندی پرسشنامه بود. در بزرگسالان، بیشترین میانگین نمره در پرسشنامه در بعد برخورد اول _بهره مندی در دانشگاه علوم پزشکی جیرفت، برخورد اول-دسترسی در بم، تداوم مراقبت در رفسنجان، هماهنگی در جیرفت، هماهنگی سیستم های اطلاعاتی در کرمان، جامعیت خدمات موجود در بم، جامعیت خدمات ارایه شده در رفسنجان، مراقبت خانواده مدار در کرمان، مراقبت جامعه نگر در کرمان و جنبه های فرهنگی مراقبت در رفسنجان بود. اختلاف بین میانگین نمره در بعد برخورد اول - بهره مندی و بعد جامعیت خدمات موجود در دانشگاه ها معنی دار بود (0/05 >p). در کودکان نیز بیشترین میانگین نمره در پرسشنامه در بعد برخورد اول _بهره مندی در دانشگاه علوم پزشکی جیرفت، برخورد اول-دسترسی در جیرفت، تداوم مراقبت در رفسنجان، هماهنگی در رفسنجان، هماهنگی سیستم های اطلاعاتی در کرمان، جامعیت خدمات موجود در رفسنجان، جامعیت خدمات ارایه شده در کرمان، مراقبت خانواده مدار در کرمان، مراقبت جامعه نگر در کرمان و جنبه های فرهنگی مراقبت در جیرفت بود. اختلاف بین میانگین نمره در ابعاد برخورد اول _بهره مندی، هماهنگی، هماهنگی سیستم های اطلاعاتی، جامعیت خدمات موجود، جامعیت خدمات ارایه شده، مراقبت خانواده مدار در بین دانشگاه ها معنی دار بود (0/05 >p).

    نتیجه گیری

    در مطالعه حاضر جنبه های مختلف مراقبت های اولیه در مناطق تحت پوشش پزشک خانواده در جنوب شرق ایران از وضعیت نسبتا خوبی برخوردار بودند. تفاوت میانگین نمره ابعاد مراقبت های اولیه در دانشگاه های موردمطالعه نشان داد اگرچه ساختارهای فیزیکی و سخت افزار اولیه استقرار برنامه پزشک خانواده مهیا هست ولی نیاز است تسهیلات و امکانات لازم جهت تداوم و ارتقای کیفیت خدمات ارایه شده نیز فراهم گردد.

    کلیدواژگان: ارزیابی، مراقبت های بهداشتی اولیه، پزشک خانواده
  • مریم معتکف فر، مریم بهرامی هیدجی*، شیدا سوداگر، نجمه رحیمی صفحات 181-191
    زمینه و هدف

    در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو سطح بهزیستی روان شناختی همواره پایین بوده و این خود باعث تشدید علایم در آن ها می شود؛ براین اساس، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان هیجان مدار بر بهزیستی روان شناختی در بیماران دیابتی نوع دو انجام شد.

    روش پژوهش

     این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را افراد مبتلا به دیابت نوع دو که در سال 1398 به کلینیک دیابت شهر سبزوار مراجعه کرده اند تشکیل دادند که  تعداد 45 نفر براساس فرمول کوهن و با استفاده از نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در 3 گروه آزمایش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ، گروه آزمایش هیجان مدار و گروه کنترل جای گرفتند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف  (2002) بود و برای تحلیل داده ها از نرم افزارSPSS 24  و از روش های آمار توصیفی و تحلیلی (تحلیل کوواریانس) استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد نشان داد شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و روش درمانی هیجان مدار بر بهبود بهزیستی روان شناختی بیماران دیابتی نوع دو موثر است (0/05 > p). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد بین اثربخشی روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و روش درمانی هیجان مدار بر بهبود بهزیستی روان شناختی بیماران دیابتی نوع دو تفاوت معنی داری وجود ندارد (0/05 < p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به طیف وسیعی از عوامل مرتبط با بهزیستی روان شناختی بیماران دیابتی، می توان شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و روش درمانی هیجان مدار را جهت بهبود بهزیستی روان شناختی بیماران دیابتی نوع دو پیشنهاد داد.

    کلیدواژگان: درمان شناختی رفتاری، ذهن آگاهی، درمان هیجان مدار، بهزیستی روان شناختی، دیابت شیرین
  • سید علی اکبر موسوی نژاد نایینی، محمد تمیمی*، الله کرم صالحی صفحات 192-205
    زمینه و هدف

    سنجش عملکرد مالی بیمارستان های نظام بهداشت و درمان از این حیث اهمیت دارد که بیمارستان های با عملکرد مالی مطلوب می توانند سیستم های قابل اعتماد را حفظ کنند و منابع لازم را برای بهبود کیفیت فراهم کنند. این مطالعه با هدف سنجش، مقایسه و رتبه بندی عملکرد مالی بیمارستان های تامین اجتماعی براساس اندازه آن ها با بهره گیری از مدل پویای تحلیل پوششی داده های شبکه ای انجام شد.

    روش پژوهش

     این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است و با بهره گیری از منابع اطلاعاتی بیمارستان های وابسته به تامین اجتماعی کشور انجام شد. داده ها از صورت های مالی در دوره زمانی 1396 تا 1399 جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل کارایی شبکه واحدها توسط آزمون امتیازدهی با نرم افزار GAMS 28 انجام شد.

    یافته ها

    براساس یافته های 50 بیمارستان، در بین بیمارستان های کمتر از 100 تخت فعال بالاترین نمره عملکرد مالی را بیمارستان ارس اردبیل (0/79) و کمترین آن را بیمارستان شبیه خوانی کاشان (0/24) به دست آوردند. در بیمارستان هایی با 100 تا 200 تخت فعال بیمارستان غرضی ملایر (0/78) بالاترین نمره عملکرد در شبکه پویا و بیمارستان امام رضا اسلامشهر (0/27) پایین ترین نمره عملکرد را به دست آوردند. بیمارستان امام رضا ارومیه با نمره (0/87) و بیمارستان بهشتی شیراز با نمره (0/39) در بین بیمارستان های بیشتر از 200 تخت فعال به ترتیب بالاترین و پایین ترین عملکرد مالی را در کارایی شبکه پویا به دست آوردند.

    نتیجه گیری

    استفاده از روش پویای تحلیل پوششی داده های شبکه ای باعث گردید علاوه بر سنجش دقیق میزان ورودی و خروجی هر واحد تصمیم گیرنده در طول زمان، اطلاعاتی در مورد سیستم و ساختار داخلی در اختیار مدیر قرار گیرد تا به سطح کارایی کلی از طریق ساختار داخلی دست یابد. به سیاست گذاران و مدیران بیمارستان پیشنهاد می شود این تفکر که میزان ورودی بیشتر ناشی از اندازه بزرگ تر تعیین کننده سطح کارایی بالاتر است را کنار بگذارند و سطح سازگاری اندازه بیمارستان و ساختار داخلی آن را به منظور بهبود کارایی در نظر بگیرند.

    کلیدواژگان: مدل ریاضی تحلیل پوششی داده، عملکرد، اندازه بیمارستان، کارایی
|
  • Ebrahim Jaafaripooyan, Farnoosh Azizi*, Aida Asghari, Maryam Babaei Aghbolagh Pages 108-112

    One of the serious challenges regarding interactions between Iran’s social security system and health system is basic health insurance stewardship. It has existed for a long time and has been given a special place concerning the related laws and policies in recent years. In this regard, it seems that approving of rules conflicting with upstream laws and policies has increased existing conflicts. This is done by creating ambiguity in the position of basic health insurance. But, it should not be forgotten that the main goal is universal health coverage and effective insurance protection against financial risks caused by illness. Therefore, any decision in these areas should be made with respect to the social, cultural, economic and political conditions of the country and according to the historical experiences and structural characteristics.

    Keywords: Stewardship, Basic health insurance, Iran
  • Saman Najafi, Zahra Meshkani, Abdollah Poursmad, Mohsen Barouni* Pages 113-124
    Background

    Hospitals are the most important executive part of healthcare systems. During COVID-19 crisis, they faced a sudden demand, and spent the hospital resources and equipment in order to provide treatment services to COVID-19 patients. Considering that the provision of services was focused on these patients, the efficiency of hospitals during this crisis was not clear. The purpose of the current research is to investigate the efficiency of hospitals affiliated with Kohgiluyeh and Boyer Ahmad University of medical sciences, as well as the imaging units as the most important diagnostic department in the time of this pandemic.

    Methods

    This was a quantitative and retrospective study which examining technical efficiency of 6 hospitals affiliated with Kohgiluyeh and Boyer Ahmad University of medical sciences. In addition, the technical efficiency of the imaging units (CT scan, radiology and ultrasound) in these hospitals was evaluated. Technical efficiency was calculated and compared through different scenarios based on different inputs and outputs during the pandemic. The model used in this research was multi-stage DEA. To analyze the data, the output maximization model and variable returns to scale were used. Relevant data were collected for a one-year period, from October 2020 to October 2021. Technical efficiency was calculated using Deap 2.1.

    Results

    The average technical efficiency of the hospitals affiliated with Kohgiluyeh and Boyer Ahmad University of medical sciences during COVID-19 pandemic was 0.80 which was satisfactory. The average efficiency of CT scan, ultrasound and radiology units in the studied hospitals and based on the defined scenarios was 0.67, 0.44 and 0.40, respectively. This shows that the ultrasound and radiology units are far from efficient.

    Conclusion

    The hospitals under study as well as CT scan units were efficient during COVID-19 crisis. Examining the efficiency of the returns compared to the scale showed that increasing the number of beds as well as the equipment would not increase efficiency. Paying attention to the needs of population under study and financing them accordingly, would lead to the financial efficiency of the hospitals.

    Keywords: Covid-19, Technical efficiency, Hospitals, Data Envelopment Analysis (DEA)
  • Seyyed Mahdi Hosseini Sarkhosh*, Mahdieh Taghvaei, Seyyed Farshad Allameh Pages 125-139
    Background

    When an epidemic occurs, resources, including hospital beds, are severely limited and not all patients can be treated; so, hospital bed rationing is inevitable. Therefore, the aim of this study is to provide a method for evaluating and prioritizing patients with COVID-19 for admission to the intensive care unit.

    Methods

    This was a descriptive-survey study in terms of data collection method conducted in the summer of 2021. Following the formation of an expert panel with 4 specialists, a three-stage approach to evaluating and prioritizing COVID-19 patients was adopted by combining multi-criteria decision analysis methods. In the first stage, effective criteria and sub-criteria for patients’ prioritization were identified by a panel of experts and related studies, and the hierarchy of criteria was drawn. In the second stage, the Fuzzy best-worst method was used to determine the weight of criteria and sub-criteria. Finally, in the third stage, a combined compromise solution method was performed to prioritize 10 patients in need of COVID-19 and the most critical patient was selected.

    Results

    According to the experts, among the 15 criteria studied, respiratory rate, PaO2/FiO2, impaired consciousness, mean arterial pressure and age were identified as 5 of the most important criteria in prioritizing COVID-19 patients for intensive care unit admission. In addition, 10 COVID-19 patients referred to Shohadaye Pakdasht Hospital were evaluated and prioritized with the proposed approach.

    Conclusion

    The proposed method can be used as a useful tool in the evaluation of COVID-19 patients for admission to the intensive care unit and to support the vital decisions of physicians.

    Keywords: COVID-19, Intensive Cares Unit, Pandemic, Hospital beds, Decision analysi
  • Sahebe Mohammadian Mansoor, Abolghasem Golkhandan* Pages 140-151
    Background

    Social capital has an effective role in promoting the mental health of people in the community by providing emotional and psychological support. Accordingly, the main purpose of this study is to investigate the effect of social capital on mental health in provinces of Iran.

    Methods

    This was a descriptive-analytical and applied study. It investigated the long-term relationship between mental health index, social capital, per capita income, unemployment, education and urbanization from 2006 to 2019 using the panel data of Iran's provinces. The data used were collected from Central Bank and Statistics Center of Iran. For this purpose, based on Putnam and Colman's approach to measuring social capital, 3 levels of participation, trust and unity have been considered. In order to combine the indicators used in these levels, factor analysis method has been used. Model estimation was also conducted using the Generalized Method of Moment (GMM) and data analysis was performed using Eviews 9  and Stata 12 software.

    Results

    Based on the results obtained from the model estimation, increasing social capital will improve the mental health index in the provinces of the country in the long term. 1 percent increase in social capital in the long run, reduces the suicide rate in the provinces of the country by 0.27 percent. Based on other results, in the long term, per capita income and education have a positive and significant effect and the unemployment rate has a negative and significant effect on mental health in the provinces of the country.

    Conclusion

    Based on the findings of this study, authors can conclude that the greater amount of social capital in the provinces of the country leads to higher mental health.

    Keywords: Mental health, Social capital, Panel data, Iran
  • Asma Saber Mahani, Vahid Yazdi-Feyzabadi, Salman Bashzar* Pages 152-162
    Background

    Despite significant expansion, indigenous research regarding health system still faces challenges in the field of research application. They include lack of reliable evidence, late arrival of evidence by policymakers or inappropriate language of evidence related to the field of knowledge exchange and translation. The aim of this study is to investigate the status of knowledge translation in research centers of Kerman University of Medical Sciences.

    Methods

    This was a cross-sectional study conducted in 2020 in research centers affiliated with Kerman University of Medical Sciences. Centers entered the study through census and a standard questionnaire of self-assessment regarding knowledge-producing organizations was used. It contained 50 questions in 4 areas of research question, knowledge production, knowledge transfer and promotion of using evidence. After collecting and coding, the data were entered into SPSS 25 software and analyzed using descriptive statistics and non-parametric Mann-Whitney U test.

    Results

    20 clinical research centers and 6 non-clinical centers participated in this study. Only 3.85 % of the centers scored more than 80 % in total. Regarding the research question, knowledge production, knowledge transfer and promotion of using evidence, the mean standard deviation of scores were 35/85 ± 9/93, 31/50 ± 7/54, 76/65 ± 16/35 and 9/31 ± 3/27, respectively. The best situation was related to knowledge production with 70 % of the score. Findings of the Mann-Whitney U test showed that the mean of all domains in the two groups were not different.

    Conclusion

    This study demonstrated a moderate level of knowledge translation. But, factors such as creating a structure for knowledge translation committee, considering the process of exchange, translation and transfer of knowledge in the process of approving student dissertations and research projects, reviewing research policies and creation of motivational mechanisms to promote the status of researchers can play an important facilitating role in achieving the appropriate level of knowledge exchange and translation.

    Keywords: Knowledge translation, Research, Implementation science
  • Majid Mehrvarz*, Shiva Madahian, Zahra Shokooh, Sanjar Salajegheh Pages 163-171
    Background

    Knowledge management helps organizations to improve their capabilities using the intelligence and skills of employees. Knowledge management impacts the improvement of organizational performance and its development. Therefore, this study aimed to examine the relationship between knowledge management criteria and the level of development in medical universities.

    Methods

    This was a descriptive, analytical, and cross-sectional study conducted in 2020. The statistical population was all the faculty members of medical universities with a sample size of 377 people. A multi-stage cluster sampling method was used. Data collection tools included Lawson’s knowledge management questionnaire and the development questionnaire of Andesh et al. whose validity and reliability were assessed and confirmed. The collected data were analyzed using SPSS 22 software through descriptive statistics (mean and standard deviation) and inferential statistics of univariate t-test and ANOVA.

    Results

    Results showed that the mean score of knowledge management in medical universities was more than average. The highest and lowest mean were related to the dimensions of knowledge creation and knowledge storage, respectively. Furthermore, the mean of development was moderate to high. The highest and lowest mean were related to the dimensions of students' educational facilities and university's education and research facilities, respectively. In addition, there was a significant relationship between knowledge management and its dimensions, except for the knowledge creation dimension, and the level of development.

    Conclusion

    The overall result of this study indicated that the development level in the country’s medical universities has been at a moderate to high level. Since knowledge management has a positive and significant effect on the development of universities, more attention to knowledge management can be useful in the universities’ development.

    Keywords: Knowledge management, Development, Medical Sciences University
  • Khalil Kalavani, Zohreh Eskandarizadeh, Reza Dehnavieh* Pages 172-180
    Background

    Community's health depends on the primary healthcare sector of a country. In recent years, health systems have sought to assess the quality of services provided. Therefore, this study was conducted to evaluate the primary health care system with the Primary Care Assessment Tool (PCAT) in areas covered by the family physician in southeastern Iran.

    Methods

    This was a descriptive-analytical study conducted cross-sectionally. It was performed on 330 recipients of services in health centers implementing the family physician project at Kerman, Bam, Jiroft and Rafsanjan Universities of Medical Sciences. The sampling method in this study was multistage. The instrument used in this study (PCAT) was based on the principles of primary care and is used as a tool to evaluate primary care. Data were analyzed using Kruskal-Wallis test in the SPSS 19 software.

    Results

    The findings of this study were in 2 groups of adults and children according to the categorization of the questionnaire. Regarding adults, the highest average score of the questionnaire was related to first encounter - utilization in Jiroft University of Medical Sciences, first encounter - access in Bam University, continuity of care in Rafsanjan University, coordination in Jiroft University, coordination of information systems in Kerman, comprehensiveness of services available in Bam, comprehensiveness of services provided in Rafsanjan's family-oriented care in Kerman, community-oriented care in Kerman, and cultural aspects of care in Rafsanjan University of Medical Sciences. The difference between the average score in the dimension of the first encounter - utilization and the dimension of comprehensiveness of the services available in universities was significant (p < 0.05). In children, the highest average score was in the questionnaire is in the dimension of first encounter - utilization in Jiroft University of Medical Sciences, first encounter - access in Jiroft University, continuity of care in Rafsanjan University, coordination in Rafsanjan University, coordination of information systems in Kerman, comprehensiveness of services available in Rafsanjan. The comprehensiveness of services provided in Kerman, family-oriented care in Kerman, community-oriented care in Kerman, and cultural aspects of care in Jiroft University of Medical Sciences. The difference between the average score in the dimensions of the first encounter - utilization, coordination, coordination of information systems, comprehensiveness of available services, comprehensiveness of provided services, family-oriented care among universities was significant (p < 0.05).

    Conclusion

    The present study demonstrated that various aspects of primary care in the areas covered by the family physician project in southeastern Iran had a relatively satisfactory status. The difference in the mean score of primary care in the studied universities shows that although the basic physical structures and hardware of the family physician program are available, it is crucial to provide the necessary facilities to maintain and improve the quality of services provided.

    Keywords: Assessment, Primary healthcare, Family physician
  • Maryam Motakeffar, Maryam Maryam Bahrami Hidaji*, Sheida Sodagar, Najmeh Rahimi Pages 181-191
    Background

    Generally, patients with type 2 diabetes experience low level of psychological well-being, which may exacerbate their symptoms .Accordingly, the purpose of this study is the effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy and emotion-oriented therapy on psychological well-being on type 2 diabetic patients.

    Methods

    This experimental study was of the post-test, pre-test and follow-up type with a control group. The statistical population was all the people with type 2 diabetes who referred to Sabzevar Diabetes Clinic in 2019. 45 patients with type 2 diabetes were selected based on Kuhn table and through convenience sampling method. They were randomly placed in 3 groups of mindfulness-based cognitive therapy, emotion-oriented therapy and control. Data gathering tool was Reef psychological well-being questionnaire (2002). SPSS 24 software and descriptive and analytical statistics (covariance analysis) were used to analyze data.

    Results

    The analysis of covariance showed that mindfulness-based cognitive therapy and emotion-oriented therapy were affective regarding the psychological well-being of type 2 diabetic patients (p < 0.05). The post hoc scores demonstrated that there was no significant relationship (p > 0.05) between mindfulness-based cognitive therapy and emotion-oriented therapy regarding their efficacy. 

    Conclusion

    With respect to the wide variety of factors related to psychological well-being, authors can conclude that mindfulness-based cognitive therapy and emotion-oriented therapy can improve the psychological well-being of type 2 diabetic patients.

    Keywords: Cognitive behavioral therapy, Mindfulness, Emotion-oriented therapy, Psychological well-being, Diabetes Mellitus
  • AliAkbar Moosavinezhadnaini, Mohammad Tamimi*, Allah Karam Salehi Pages 192-205
    Background

    Measuring the hospitals financial performance in the health care system is of great importance. This is because hospitals with good financial performance can maintain reliable systems and provide necessary resources to improve quality. The aim of this study was to measure, compare and rank the financial performance of social security hospitals based on their size using a dynamic network data envelopment analysis model.

    Methods

    This descriptive-analytical study was conducted using information sources in social security hospitals. Data were collected from financial statements from 2016 to 2019. The network efficiency analysis of the units was performed by GAMS 28 software.

    Results

    According to the findings from 50 hospitals, among the hospitals with less than 100 active beds, the highest financial performance score belonged to Aras Ardabil hospital (0.79) and the lowest to Shabikhani Kashan hospital (0.24). Among the hospitals with 100 to 200 active beds, the highest financial performance score was obtained by Gharzi Malayer hospital (0.78) and the lowest by Imam Reza Islamshahr hospital (0.27). Imam Reza Urmia hospital with a score of 0.87 and Beheshti Shiraz hospital with a score of 0.39, achieved the highest and lowest financial performance in the dynamic network usage, among the hospitals with more than 200 active beds.

    Conclusion

    Using the dynamic network data envelopment analysis model, the researchers measured the input and output of each decision-making unit over time. They also provided information about the system and internal structure in order to achieve overall efficiency. It is suggested that policymakers and hospital managers abandon the idea that a higher input rate determines a higher level of efficiency. They need to consider the compatibility of hospital size and internal structure in order to improve efficiency.

    Keywords: Data envelopment analysis mathematical model, Performance, Hospital size, Efficiency