فهرست مطالب

مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
سال هشتادم شماره 6 (پیاپی 257، شهریور 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/06/31
  • تعداد عناوین: 11
|
  • ناصر ابراهیمی دریانی*، محمدرضا پاشائی صفحات 422-433

    امروزه دنیا در گذر از سلامتی به سمت بیماری های غیرواگیر و مزمن مانند کبد چرب غیرالکلی می باشد. شایعترین علت بیماری مزمن کبدی در سرتاسر جهان بیماری کبد چرب غیرالکی می باشد. حدود 25% مردم دنیا درگیر این بیماری هستند و طیف آن از استیاتوز ساده تا سیروز متغیر است. از هر چهار فرد مبتلا به NAFLD یک نفر مبتلا به استیاتوهپاتیت غیرالکلی است که با عوارض و مرگ ومیر قابل توجهی به دلیل عوارض سیروز کبدی و کارسینوم کبدی همراه است. بیماری کبد چرب غیرالکلی ارتباط قوی و تنگاتنگی با بیماری متابولیک داشته و در واقع کبد چرب جزء جدایی ناپذیر چاقی محسوب می شود. اگرچه NAFLD عمدتا در افراد مبتلا به چاقی یا دیابت نوع 2 مشاهده می شود، تخمین زده می شود 7% تا 20% از افراد مبتلا به NAFLD لاغر هستند. با این حال مطالعات اخیر نشان داده اند که کبد چرب در افراد لاغر حتی بدون چربی شکمی و احشایی می تواند اتفاق بیفتد. کبد چرب در افراد لاغر (Lean NAFLD) موضوع به نسبت جدیدی است که افراد زیادی را برای پیدا کردن تفاوت های آن نسبت به افراد چاق علاقمند کرده است. مکانیسم های پاتوفیزیولوژیک NAFLD بدون چربی هنوز به خوبی شناخته نشده است. مطالعات نشان داده است که NAFLD بدون چربی با عواملی مانند محیطی، حساسیت ژنتیکی و تنظیم اپی ژنتیکی ارتباط بیشتری دارد. در این مقاله در مورد پاتوژنز کبد چرب در افراد لاغر، ارتباط آن با سندرم متابولیک، درمان و پیش آگهی آن    بحث می کنیم.

    کلیدواژگان: لاغر، سبک زندگی، سندرم متابولیک، کبد چرب غیرالکلی، پیش آگهی، درمان
  • غزاله جمشیدی*، فرشید باباپور مفرد، مهیار غفوری، حمیدرضا سلیقه راد صفحات 434-447
    زمینه و هدف

    سرطان پروستات (Pca) یکی از شایعترین سرطان ها در مردان در سال های اخیر است. تصویربرداری تشدید مغناطیسی چند پارامتری (mp-MRI) به طور فزاینده ای برای شناسایی، تعیین موقعیت و مرحله بندی سرطان پروستات استفاده شده است. در این رویکرد ترکیبی از اطلاعات مورفولوژی T2-w در کنار حداقل دو روش تصویربرداری عملکردی نظیر دیفیوژن (DWI)، افزایش کنتراست دینامیک (DCE) و طیف سنجی تشدید مغناطیسی (MRS) استفاده می شود.

    روش بررسی

    منابع مهم در نظر گرفته شده در بررسی حاضر، مطالعات در حوزه تشخیص سرطان پروستات با استفاده از mp-MRI می باشند. جستجو با استفاده فهرستی از موتورهای جستجو صورت گرفته است. در این پژوهش با مروری بر مطالعات انجام شده از سال 2015 تا 2021، نقش و پتانسیل ادغام نتایج تصویربرداری های مورفولوژی و عملکردی در یک رویکرد چندپارامتری مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت و ترکیب بهینه معرفی شد. این مطالعه در طی مهر 1395 تا بهمن 1400 انجام گرفته است.

    یافته ها: 

    طبق بررسی های انجام شده، ترکیب T2-w و DWI و DCE بهینه ترین توالی پالس در رویکرد mp-MRI معرفی شده که بالاترین میزان حساسیت و اختصاصیت را در تشخیص، تعیین محل و مرحله بندی سرطان پروستات ایجاد می نماید. به کارگیری شدت میدان 3T در مقابل 1.5T، بهبود دقت تشخیص را در پی داشته و انتخاب کویل داخل رکتوم برتری چندانی نسب به کویل های آرایه فاز در تشخیص و تعیین محل این سرطان ایجاد نمی کند. 

    نتیجه گیری: 

    مناسب ترین ترکیب توالی پالس برای تحقق اهداف mp-MRI، T2-w، DWI و DCE است. این مقاله مروری امکان بررسی کاملی از تحقیقات گذشته شامل نقاط قوت و ضعف مدالیته های مربوطه در تشخیص سرطان پروستات را محققین می دهد. همچنین نتایج حساسیت و اختصاصیت مطالعات اخیر را گزارش می کند.

    کلیدواژگان: تصویربرداری دیفیوزن، تصویربرداری رزونانس مغناطیسی چند پارامتری، سرطان پروستات، طیف سنجی تشدید مغناطیسی
  • سید حامد جعفری*، هاجر زاهدی مهر، بنفشه زینلی رفسنجانی، سارا حاصلی، مهدی سعیدی مقدم صفحات 448-453
    زمینه و هدف

    برخی از بیماران نیاز به سی تی دینامیک کبدی دوره ای دارند. یک تصویر بی کیفیت، باعث تکرار می شود که افزون بر پرتوگیری غیرضروری بیمار، برای پرسنل و بیمار بسیار وقت گیر است و افزون برآن برای مرکز از لحاظ زمان و هزینه مقرون به صرفه نیست. این مطالعه با هدف تعیین همبستگی بین کیفیت تصویر و واحد-هانسفیلد کبد و عروق آن در فاز شریانی و وریدی به منظور تعیین محدوده قابل قبول واحد-هانسفیلد برای تصاویر سی-تی کبدی برای تولید تصاویر با کیفیت بالا انجام شد.

    روش بررسی

    کیفیت 146 تصویر سی تی در بیمارستان نمازی شیراز از شهریور 1398 تا مرداد 1400 به صورت مقطعی بررسی شد. ابتدا ارزیابی کیفی توسط دو متخصص رادیولوژی با تجربه انجام شد. آنها کیفیت تصویر را در سه گروه دسته بندی کردند. سپس ارزیابی کمی تصاویر، با استفاده از واحد هانسفیلد نواحی آیورت، ورید کبدی، ورید باب اصلی، لوب قدامی راست، راست خلفی و چپ کبد در فاز شریانی و وریدی انجام شد.

    یافته ها: 

    براساس نتایج ارزیابی کیفی تصاویر سی تی اسکن های تری فازی، 6/59% کیفیت خوب، 8/17% کیفیت قابل قبول و 6/22% کیفیت ضعیف داشتند. بین کیفیت تصاویر و واحد هانسفیلد در فاز شریانی رابطه معناداری وجود داشت (005/0>P). بین واحد هانسفیلد ورید باب، بخش قدامی راست و خلفی کبد در فاز وریدی ارتباط معنا داری مشاهده گردید (03/0>P).

    نتیجه گیری: 

    در یک سی تی سه فازی با کیفیت بالا، واحد هانسفیلد قسمت های مختلف در فاز شریانی به صورت زیر می باشد، آیورت 78±310، ورید باب 40±150، ورید کبدی 7±44، بخش های جانبی راست خلفی و قدامی و چپ کبد 11±77، 7±77 و 12±78 واحد هانسفیلد. ورید باب، ورید کبدی و بخش های خلفی و قدامی راست کبد در فاز وریدی باید به ترتیب 27±155، 30±167، 19±111، 16±112 باشند. از این مقادیر می توان به عنوان معیاری برای تصاویر با کیفیت استفاده کرد.

    کلیدواژگان: کبد، تصویربرداری پزشکی، دوز پرتویی
  • احمدرضا عصاره، مرضیه جعفرپور، محمدحسین حقیقی زاده، نهضت اکیاش صفحات 454-461
    زمینه و هدف

    سیگار کشیدن خطر بروز حوادث قلبی را در بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر افزایش می دهد. از این رو، ارزیابی اثرات بازتوانی قلبی مبتنی بر ورزش بر عملکرد اندوتلیال در بیماران سیگاری و همچنین بررسی ظرفیت عملکردی در این بیماران ضروری می باشد.

    روش بررسی

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 56 بیمار سیگاری غیردیابتی با سابقه مداخله عروق کرونر از طریق پوست یا بای پس عروق کرونر در خرداد تا شهریور 1394 در بیمارستان امام خمینی اهواز انجام شد. براساس بازتوانی قلبی، بیماران به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. پیش از بازتوانی، قندخون ناشتا، پروفایل لیپیدی (لیپوپروتیین با چگالی کم، لیپوپروتیین با چگالی بالا، تری گلیسرید و کلسترول توتال) و (Ankle brachial index (ABI جهت بررسی عملکرد اندوتلیال اندازه گیری شدند. همچنین، Metabolic equivalents (METs) براساس پرسشنامه Duke activity status index اندازه گیری شدند. پس از گذراندن 24 جلسه بازتوانی (در طول مدت دو ماه و به صورت هر هفته سه جلسه یک ساعته)، مقادیر فوق مجددا چک و با مقادیر اولیه مقایسه شدند.

    یافته ها:

     میانگین سنی افراد در گروه بازتوانی قلبی و گروه شاهد به ترتیب 18/61 و 32/52 بود. پیش از انجام مداخله در هیچیک از متغیرهای ABI، BMI، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، LDL، تری گلیسرید، کلسترول تام و قندخون ناشتا تفاوت معناداری میان دو گروه مشاهده نشد و تنها تفاوت معنادار مشاهده شده میان دو گروه در میزان HDL و MET دیده شد. پس از بازتوانی قلبی، میانگین میزان تغییرات ABI با تمرینات ورزشی به طور میانگین در نیمه راست بدن 078/0+ و در نیمه چپ بدن 084/0+ بود که در گروه شاهد این مقادیر به ترتیب 002/0 و 003/0 بود (001/0=P). میزان تغییرات در افزایش METs و نیز کاهش شاخص توده بدنی، فشارخون سیستولی و دیاستولی در گروه بازتوانی نسبت به گروه شاهد از لحاظ آماری معنادار بود. افزون براین، تغییر معناداری در قند خون ناشتا و پروفایل لیپیدی میان گروه ها وجود نداشت.

    نتیجه گیری:

     دو ماه بازتوانی قلبی با تمرینات ورزشی منظم با بهبود میزان ABI به عنوان شاخصی برای عملکرد اندوتلیال و پیش آگهی بیماری های قلبی-عروقی و نیز بهبود ظرفیت عملکردی قلبی (افزایش شاخص METs) در میان بیماران سیگاری همراه است.

    کلیدواژگان: نسبت فشارخون سیستولی مچ پا به بازو، بازتوانی قلب، اندوتلیوم، بیماری قلب، سیگار
  • نازنین رزازیان، محمدعلی صحرائیان، شراره اسکندریه، نوشین جعفری، منصور رضایی، نگین فخری* صفحات 462-469
    زمینه و هدف

    بیماری کووید-19 تهدیدی برای افراد مبتلا به بیماری های مزمن ناشی از سیستم ایمنی، مانند مالتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis, MS) است. هدف از این مطالعه پیگیری بیماران MS تا سه ماه پس از واکسیناسیون با واکسن آسترازنکا برای عود MS و عفونت کووید-19 بود.

    روش بررسی

    در این مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع پیگیری، جامعه مطالعه بیماران MS بالای 18 سال استان کرمانشاه بودند که دو دوز واکسن آسترازنکا را بین مرداد تا آبان 1400 دریافت کردند. اطلاعات دموگرافیک بیماران از سامانه ملی ثبت MS ایران استخراج شد. اطلاعاتی در مورد مشخصات بالینی افراد، عفونت کووید-19 و عود MS به صورت تلفنی با استفاده از فرم محقق ساخته گردآوری گردید.

    یافته ها: 

    40 بیمار MS با میانگین (SD) سن 27/39 (8/8) سال شامل 32 نفر (0/80%) زن بررسی شدند. از دوز دوم واکسن تا سه ماه بعد، چهار نفر (10%) عود MS داشتند شامل دو نفر (50%) علایم حسی، یک نفر (25%) درگیری عصب اپتیک و یک نفر (25%) علایم حرکتی و درگیری راه های پیرامیدال. چهار نفر (10%) به کووید-19 مبتلا شدند که سه نفر از آنان علایم خفیف داشتند و بدون مراجعه به پزشک بهبود یافتند اما در یک نفر که ریتوکسیماب استفاده می کرد، علایم شدید بود و نیاز به مراجعه به پزشک پیدا کرد. هیچ موردی از ترومبوز مشاهده نشد.

    نتیجه گیری:

     تفاوت معناداری از نظر شیوع ابتلا به کووید-19 و عود MS، در سه ماه پیش از واکسیناسیون و سه ماه پس از واکسیناسیون در بیماران مشاهده نشد. نیاز به مطالعات بیشتر با دوره پیگیری طولانی تر احساس می شود.

    کلیدواژگان: کووید-19، مالتیپل اسکروزیس، عود، واکسیناسیون
  • رامین حقیقی، حسین باوندی*، احمد کاملی، عبدالله رازی، حسین زراعتی صفحات 470-476
    زمینه و هدف

    شیوع علایم دستگاه ادراری تحتانی (Lower urinary tract symptoms) به علت هایپرپلازی خوش خیم پروستات (Benign prostatic hyperplasia) در مردان با افزایش سن، افزایش می یابد. داروهای آنتاگونیست گیرنده آلفا آدرنرژیک خط اول برای درمان LUTS می باشد و تامسولوسین داروی انتخابی است. هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی تامسولوزین mg 4/0 و mg 8/0 بر علایم دستگاه ادراری تحتانی در بیماران دارای BPH می باشد.

    روش بررسی

    این کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور بر روی 92 بیمار مبتلا به LUTS به علت BPH از اردیبهشت 1398 تا اسفند 1398 در بیمارستان امام حسن (ع) بجنورد انجام شد. بیماران به صورت در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول بیماران تامسولوسین mg 4/0 و در گروه دوم تامسولوسین mg 8/0 یک بار در روز به مدت هشت هفته دریافت کردند. اثربخشی درمان با استفاده از معیار IPSS پیش و هشت هفته پس از درمان مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون های آماری و SPSS software, version 22 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها: 

    براساس آزمون آماری تفاوت معناداری بین و درون دو گروه از لحاظ معیار IPSS در مراحل مختلف ارزیایی وجود داشت. شیوع عوارض جانبی در گروه mg 4/0، (6/8%) 8 نفر و در گروه mg 8/0، (9/11%)11 نفر بود. این تفاوت معنادار نبود.

    نتیجه گیری:

     تامسولوسین mg 8/0 رژیم درمانی موثر برای درمان LUTS ثانویه به BPH است که به درمان mg 4/0  پاسخ نداده اند. عوارض دارو در بیماران به خوبی تحمل شد.

    کلیدواژگان: هایپرپلازی خوش خیم پروستات، علایم دستگاه ادراری تحتانی، تامسولوسین
  • حمیدرضا شتابی، مهرداد نوروزی، حسین محجوبی پور، آناهیتا ناویافر صفحات 477-484
    زمینه و هدف

    بیماری کروناویروس در سال 2019 به عنوان یکی از علل اصلی مرگ و میر در سراسر جهان شناخته شد. در گزارشات نرخ مرگ و میر در افرادی که به تهویه مکانیکی نیاز دارند از 50 تا 97% متغیر است. هدف از مطالعه حاضر بررسی پیامد بیماری کووید-19 براساس متغیرهای مختلف در بیماران تحت تهویه مکانیکی بود.

    روش بررسی

    این مطالعه توصیفی تحلیلی بر روی 160 بیمار با تشخیص قطعی کووید-19 تحت تهویه مکانیکی  بستری دربخش مراقبت های ویژه بیمارستان (ICU) الزهرا اصفهان از فروردین 1399 تا اسفند 1399 انجام شد.

    یافته ها:

     نرخ کلی مرگ ومیر در بین بیماران تحت تهویه مکانیکی برابر با 5/62% بود. میانگین سنی بیماران 87/17±99/69 سال و میانگین مدت زمان بستری در بیماران زنده مانده 73/11±47/15 روز و فوت شده 14/69±21/55 روز بود. میانگین سنی افراد فوت شده (16/59±65/71) به صورت معناداری بالاتر از گروه زنده مانده (21/17±53) بود (0001/0=P). مدت زمان بستری در بیمارستان در گروه فوت شده به صورت معناداری بیشتر از گروه زنده مانده بود (005/0=P). در نتایج، مد ونتیلاتور و دریافت اینوتروپ (Inotrope) حین درمان شانس مرگ و میر را در بیماران تحت تهویه مکانیک افزایش داد (001/0=P). بین بیماری های زمینه ای فشارخون، بیماری کلیوی و بیماری خود ایمنی با مرگ ومیر در بیماران نیز رابطه معناداری یافت شد (05/0>P).

    نتیجه گیری: 

    عوامل مختلفی شامل سن، مدت اقامت در بیمارستان، بیماری های همراه مثل فشارخون، بیماری کلیوی و خود ایمنی ممکن است بر پیامد بیماران بدحال بستری در ICU که تحت تهویه مکانیک هستند تاثیرگذار باشد. بیمارانی که هنگام بستری در ICU نیاز به تهویه تهاجمی طولانی مدت و استفاده از داروهای اینوتروپ جهت حفظ وضعیت قلبی عروقی دارند در خطر بیشتری جهت مرگ ومیر قرار دارند.

    کلیدواژگان: کووید-19، بخش مراقبت های ویژه، تهویه مکانیکی، مرگ ومیر
  • ابراهیم جعفری پویان*، حانیه السادات سجادی، مریم تاجور، الهام احسانی چیمه، ایمان فلاح، فرهاد حبیبی صفحات 485-492
    زمینه و هدف

    شیوع بیماری های نوپدید و بازپدید و پیش بینی ناپذیر بودن آنها منجر به افزایش توجه به ضرورت آمادگی مراکز بهداشتی و درمانی در مقابله با این پدیده شده است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی آمادگی بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران در مواجهه با کووید 19 انجام شد.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر با بهره گیری از رویکرد کمی به صورت توصیفی مقطعی در بازه زمانی مهر تا اسفند 1399 انجام شد. محیط پژوهش شامل همه بیمارستان های دولتی تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران بود. جامعه پژوهش شامل روسا، مدیران، مسیولین دفاتر بهبود کیفیت و دبیران بحران کلیه بیمارستان هایی بود که در مدیریت بیماران کوید 19 مشارکت داشتند. برای جمع آوری داده ها از چک لیست های استاندارد تهیه شده توسط مرکز اروپایی پیشگیری و کنترل ویروس کرونا و مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری ها شامل هشت حیطه و 21 جزء استفاده شد. حداقل امتیازی که هر بیمارستان می توانست کسب نماید 143 و حداکثر امتیاز 429 بود.

    یافته ها:

     میانگین نمره آمادگی بیمارستان ها (87%)391 به دست آمد. بیمارستان شماره 1 با کسب 425 امتیاز دارای بالاترین آمادگی و بیمارستان شماره 7 با کسب 349 امتیاز دارای کمترین آمادگی بودند. شش مورد از بیمارستان های مورد مطالعه دارای آمادگی بیش از 90% و سه مورد دارای آمادگی کمتر از 90% بوده اند. بالاترین میزان آمادگی مربوط به حیطه بهداشت دست، تجهیزات حفاظت فردی و مدیریت زباله های بیمارستانی و کمترین میزان آمادگی مربوط به استقرار بیماران، جابجایی بیماران در بیمارستان و دسترسی مراجعه کنندگان و ملاقات کنندگان بود.

    نتیجه گیری: 

    میزان آمادگی نسبی بیمارستان ها برای مواجهه با کوید 19 براساس نتایج این مطالعه نسبتا مناسب بود. ارزیابی مرتب بیمارستان های مرجع کرونا و حتی سایر بیمارستان ها می تواند به آمادگی بیشتر این بیمارستان ها و شناسایی، رفع و تقویت نقاط ضعف آنها کمک نماید.

    کلیدواژگان: ارزیابی، کووید 19، بیمارستان
  • حسن بسکابادی*، مهدیه میر، مریم ذاکری حمیدی صفحات 493-500
    زمینه و هدف

    جنس نوزاد از عوامل خطرساز زردی نوزادی است ولی اختلاف شدت زردی و پیش آگهی زردی بین دو جنس مشخص نیست. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی شدت، طول مدت و عوارض زردی در دو جنس دختر و پسر انجام شده است.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی بوده که روی 2847 نوزاد زرد بالای 35 هفته بستری شده در بخش نوزادان بیمارستان قایم (عج) مشهد طی خرداد 1393 تا خرداد 1400، با نمونه گیری در دسترس انجام شده است. پس از تایید زردی در نوزادان داده ها با استفاده از چک لیست پژوهشگر ساخته شامل اطلاعات دموگرافیک مادر، مشخصات کامل نوزاد و یافته های آزمایشگاهی ثبت و تکامل نوزادان تا دو سالگی براساس تست دنور دو بررسی شد.

    یافته ها: 

    1642 نوزاد (7/57%) پسر و 1205 نوزاد (3/42%) دختر بودند. میانگین و انحراف معیار بیلی روبین در مقادیر کمتر از mg/dl 20 در پسرها mg/dl 48/2±20/17 و در دخترها mg/dl 80/2±54/16 (000/0=P)، وزن هنگام تولد در پسرها kg 49/0±16/3 ودر دخترها 45/0±07/3 (000/0=P) بود. در دو گروه نوزادان پسر و نوزادان دختر، سن (004/0=P)، بیلی روبین مستقیم (000/0=P)، کومبس مستقیم و غیرمستقیم (000/0=P) و کمبود آنزیم G6PD (000/0=P) تفاوت معناداری داشت. کرنیکتروس حاد در 25(03/2%) نوزاد پسر و 4(46/0%) نوزاد دختر گزارش شده است (001/0<P). در فالوآپ دو ساله نوزادان 23 نوزاد (9/1%) پسر و 11 نوزاد (28/1%) دختر تاخیر تکاملی داشته اند (05/0<P).

    نتیجه گیری: 

    میزان بروز زردی در نوزادان پسر بیشتر از نوزادان دختر بوده است که احتمالا درصدی از این اختلاف ناشی از شیوع بالاتر کمبود آنزیم G6PD در پسرها می باشد. شدت زردی نیز در مقادیر کمتر از mg/dl 20 در پسرها بیشتر بوده است. زردی در نوزادان پسر پیش آگهی وخیم تری دارد.

    کلیدواژگان: آنسفالوپاتی بیلی روبین، عوارض، دختر، جنسیت، نوزاد، زردی، پسر، پیش آگهی
  • سپهر صحرائیان، علیرضا پارساپور، امیراحمد شجاعی صفحات 501-510
    زمینه و هدف

    سالیان اخیر تلاش بسیاری برای ارتقای آموزش اخلاق پزشکی صورت گرفته است، اما با توجه به نوپا بودن این ساختار آموزشی، نیازمند پژوهش های بیشتری برای شناسایی و رفع مشکلات آن می باشیم. هدف این مطالعه توصیف وضعیت آموزش این واحد درسی در دانشگاه علوم پزشکی تهران و موانع موجود در اثربخشی آن می باشد تا بتوان با برنامه ریزی مناسب سبب ارتقای آن شد.

    روش بررسی

    نوع این پژوهش کمی-کیفی توصیفی با روش نمونه گیری سرشماری است و داده های آن از تاریخ دی 1397 تا مهر 1398 در دانشگاه علوم پزشکی تهران جمع آوری شده است. ابتدا 165 مقطع تحصیلی در دانشگاه علوم پزشکی تهران از نظر وجود واحد اخلاق پزشکی یا حرفه ای در کوریکولوم اموزشی توصیف شدند. سپس مصاحبه نیمه ساختارمند با 13 نفر از افراد موثر در آموزش این واحد درسی برای توصیف چگونگی وضعیت مدرسین-آموزش و شناسایی موانع در اثربخشی انجام شد.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد در 53% مقاطع از 165 مقطع تحصیلی بررسی شده در کوریکولوم آموزشی، واحد درسی اخلاق پزشکی یا حرفه ای به صورت جداگانه وجود ندارد و بیشترین پوشش آموزشی این واحد درسی در دانشکده های پزشکی، دندانپزشکی، پرستاری و مامایی صورت می گرفت. موانع موجود در اثربخشی آموزش آن، در پنج مقوله اصلی کوریکولوم آموزشی، کوریکولوم پنهان، شیوه تدریس، مدرسین و مدیریت آموزش دسته بندی گردید.

    نتیجه گیری: 

    نتایج نشان دادکه محتوای برنامه های درسی نیاز به بازنگری دارد و آموزش باید فراگیر باشد. ایجاد یک سازمان آموزشی منسجم و نظارت بر آموزش پنهان از دیگر موضوعاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

    کلیدواژگان: آموزش پزشکی، اخلاق پزشکی، وضعیت سنجی
  • امیرحسین مصدق راد* صفحات 511-512

    سردبیر محترم خودشیفتگی Narcissism یک ویژگی شخصیتی انسان شامل یک طیف است. افراد با اختلال شخصیت خودشیفتهNarcissistic personality disorder در بالاترین انتهای طیف و افراد دارای برخی از ویژگی های خودشیفتگی، در انتهای پایین طیف قرار دارند. همه ممکن است گه گاهی رفتار خودشیفتگی از خود نشان دهند. افراد دارای اختلال شخصیت خودشیفته اعتقاد دارند که نسبت به دیگران برتری دارند (خود مهم پنداری و خودبزرگ بینی اغراق آمیز) و مستحق برخورد ویژه هستند. اختلال خودشیفتگی به دو شکل آشکار و پنهان مشاهده می شود. خودشیفتگان آشکار معتقدند که قوانین و مقررات در موردشان صدق نمی کند و دیگران باید مطیع خواسته ها و اننتظارات نادرست و ناحق آنها باشند. آنها نیاز دایمی به تمجید و تحسین دارند و دستاوردها و استعدادهای خود را بزرگ جلوه می دهند تا مورد قدردانی دیگران واقع شوند. آنها احساس اغراق آمیزی از خودبزرگ بینی دارند و انتظار دارند که حتی بدون دستاوردهایی، توسط دیگران برتر و ممتاز شناخته شوند. یک خودشیفته خواسته ها و نیازهای خود را همواره در اولویت قرار می دهد و ممکن است از دیگران برای به دست آوردن منافع شخصی خود سوء استفاده کند، رفتار توهین آمیز داشته باشد و احساس گناه یا شرم نکند. یک خودشیفته با خواسته ها، نیازها و احساسات دیگران همدلی نمی کند. آنها در حالی که به دیگران حسادت می‎کنند، فکر می کنند که دیگران به آنها حسادت می کنند. اگرچه افراد خودشیفته، خود را برتر از دیگران می دانند، ولی، پشت نقاب اعتمادبه نفس شدید آنها، عزت نفس شکننده ای نهفته است و در برابر کوچکترین انتقادی آسیب پذیر هستند. آنها به شدت نسبت به انتقاد دیگران واکنش منفی از خود نشان می دهند.1و2 از آن طرف، خودشیفتگان پنهان، خود را خیلی متواضع و دستاوردهای خود را خیلی کوچک نشان می دهند. آنها برای جلب توجه، به دیگران کمک می کنند تا مورد تمجید و تحسین آنها و سایرین قرار گیرند. خودشیفتگان پنهان روش ملایمتری را بکار می گیرند. آنها طوری وانمود می کنند که گویا قربانی هستند تا حمایت و نظر مساعد دیگران را جلب کنند و مورد تحسین و تمجید آنها قرار گیرند. آنها هم مثل خودشیفتگان آشکار نسبت به دیگران همدلی نمی کنند. دانشگاه نقش مهمی در تولید علم و فناوری و زمینه سازی توسعه زیرساخت ها و اقتصاد کشور دارد. محیط دانشگاه از اعتبار بالایی در بین عموم مردم جامعه برخوردار است. جامعه انتظار دارد که اساتید و دانشجویان در یک محیط دوستانه، جستجوگران متواضع حقیقت باشند و به صورت گروهی برای پیشرفت علم تلاش کنند. ولی، افراد خود شیفته نیازمند تمجید و تحسین هم ممکن است در دانشگاه حضور یابند. خودشیفتگی آکادمیک Academic narcissism نوعی رفتار سازمانی است که در بین برخی اساتید و دانشجویان مشاهده می شود. رابطه زنگوله ای شکلی بین خودشیفتگی آکادمیک و عملکرد دانشگاه وجود دارد. در حالی که، میزان خیلی کم خودشیفتگی موجب رکود می شود، خوشیفتگی بسیار زیاد هم اثرات مخرب بر عملکرد دانشگاه دارد. حفظ حد متوسطی از خودشیفتگی می تواند منجر به افزایش عملکرد دانشگاه شود.حد قابل قبولی از خودشیفتگی باعث اعتماد به نفس بالا، هدفمندی، ریسک پذیری و تلاش برای انجام بهتر کارها در اساتید می شود که موفقیت آنها را به دنبال خواهد داشت.3 این اقدام آنها الهام بخش همکارانشان خواهد شد و باعث ترغیب آنها به استفاده بهینه از منابع موجود برای ارایه بهترین نتایج، افزایش کارایی و بهبود عملکرد برای ارتقای جایگاه خود در رقابت می شود.4 اساتید تا حدودی خودشیفته انتظارات و استانداردهای بسیار بالایی برای خود در نظر می گیرند و تمایل به بی نقص بودن Perfectionism دارند. با وجود این، ساعات کاری طولانی و به نوعی اعتیاد به شغل Workaholism نتایج منفی بر سلامتی جسمی، روانی و اجتماعی آنها خواهد داشت.5 از طرف دیگر، آنها ممکن است حسادت همکاران ضعیف خود را برانگیزند و با مشکلاتی مواجه شوند. دانشجویان دارای حد قابل قبول خودشیفتگی نیز اعتمادبه نفس بالایی داشته، سوالاتشان را راحت از استاد در کلاس می پرسند، با اساتید ارتباط خوبی دارند و برای حل مشکلات درسی نزد آنها می روند.6 در مقابل، افراد بسیار خودشیفته Grandiose narcissist اثر مخرب بر عملکرد دانشگاه می گذارند. آنها قدرت طلب، خودنما و مغرور هستند و برای کسب منافع ممکن است دست به کارهای غیراخلاقی بزنند. این افراد به دلیل قدرت و شهرت طلبی، کمتر احساس گناه می کنند.7 اگرچه اعتمادبه نفس بالای این افراد ممکن است مانع از تقلب آنها شود، ولی، میل به تمجید و تحسین شدن و نشان دادن برتری خود به دیگران و اعتقاد به اینکه بقیه هم تقلب می کنند، باعث افزایش تقلب این افراد در رسیدن به اهدافشان می شود. عدم 512   Mosadeghrad A.H.   همدلی و سواستفاده از همکاران و دانشجویان برای منافع شخصی و حتی بی احترامی به آنها به شدت بر موقعیت و سلامتی همکاران و دانشجویان آنها تاثیر می گذارد. قربانیان اغلب تصمیم می گیرند که هیچ اقدامی انجام ندهند، زیرا می دانند که وادار به سکوت خواهند شد.برخی از دانشجویان با منیت های بی حد و مرز در مسیر دریافت مدرک دانشگاهی خود، می خواهند کار کمتری انجام دهند و امتیاز بیشتری به دست آورند. این دانشجویان در حالی که با نمایش ظاهری، خود را برترین دانشجو به اساتید نشان می دهند، با سوءاستفاده از سایر دانشجویان به ویژه دانشجویان سال پایینی، نتایج آنها را به نام خود ارایه می کنند. دانشجویان بسیار خودشیفته، تمایل به ترک کلاس دارند، درخواست تمدید زمان ارسال تکالیف می کنند و اساتید را به خاطر نمرات ضعیفشان سرزنش می کنند.6 البته باید بین افراد خودشیفته و افراد موفق تفاوت قایل شد. افراد بسیار خودشیفته دچار توهم دانایی و خودبزرگ بینی هستند، عملکرد چندانی ندارند، با رفتارهای نمایشی سعی در جلب توجه و کسب تحسین از سوی دیگران دارند. آنها سلطه جو و پرخاشگر بوده و اهمیت خود را را اغراق می کنند. در مقابل، افراد موفق سخت کار می کنند، عملکرد خوبی دارند، تیم تشکیل می دهند و اصول اخلاقی را در کار تیمی رعایت می کنند. مراکز روانشناسی و روانپزشکی باید در دانشگاه ها وجود داشته باشد تا به صورت دوره ای به ارزشیابی میزان خودشیفتگی اساتید و دانشجویان بپردازد و اقدامات مورد نیاز را به کار گیرند. همه افراد خودشیفته دچار اختلال شخصیت خودشیفته نیستند. تشخیص بالینی اختلال شخصیت خودشیفته یک کار تخصصی است و باید توسط متخصصان مربوطه انجام شود. مدیران دانشگاه باید با بهره گیری از علم روانشناسی سازمانی Organizational psychology به مطالعه علمی رفتار انسان ها در سازمان و حل مشکلات مرتبط بپردازند. کارشناسان و مربیان روانشناسی باید به افراد بسیار خودشیفته کمک کنند تا به یک حالت تعادل درونی برسند و روابط متعادلی با دیگران ایجاد کنند. معیارهای انتخاب اساتید و دانشجویان باید علمی و مبتنی بر شایستگی، استعداد، هوش، تلاش، شخصیت مثبت و رعایت اصول و موازین اخلاقی باشد. کارگاه های آموزشی باید برای اساتید و دانشجویان برگزار شود و مهارت های ارتباطی در محل کار آموزش داده شود تا آنها تشویق به بیان افکار و ایده ها، گفتگو و انتقاد سازنده شوند تا منجر به تعمیق احساس مشارکت دانشگاهیان، افزایش تعهد و ارتقای عملکرد آنها شود.

|
  • Naser Ebrahimi Daryani*, MohammadReza Pashaei Pages 422-433

    Nonalcoholic fatty liver disease (NAFLD) is defined by steatosis in more than 5% of liver cells, in the absence of a secondary cause such as drugs, alcohol, or other causes. The incidence of NAFLD is increasing every day; almost a quarter of the world's adult population is affected by this disease. The burden of NAFLD is affected by the epidemics of obesity and type 2 diabetes (T2DM), and therefore, we do not expect the prevalence of this disease to decrease in the future. The world is now in the process of passing on health to non-chronic diseases, like NAFLD. The most common cause of chronic liver disease worldwide is non-alcoholic fatty liver disease. About 25 percent of the world's population is affected by the disease, and it ranges from simple steatosis to cirrhosis. 1 in 4 individuals with NAFLD is a person with non-alcoholic steatohepatitis, which is associated with complications and significant mortality and morbidity due to complications such as liver cirrhosis and hepatocellular carcinoma. Non-alcoholic fatty liver disease is closely related to metabolic syndrome, and it can be said that the liver is an integral part of obesity. Diagnostic methods for this disease include laboratory tests, imaging studies and liver biopsy. Although NAFLD is observed predominantly in obese persons or type 2 diabetes, an estimated 7% to 20% of people with NAFLD have lean body habitus. Recent studies have shown that fatty liver can occur in lean individuals, even without abdominal and visceral fat. Fatty liver in lean people (Lean NAFLD) is a relatively new concept that has attracted many people to find the differences between lean and obese people. The pathophysiological mechanisms of lean NAFLD are still poorly understood. Studies have shown that NAFLD without obesity is more closely related to factors such as environmental, genetic susceptibility, and epigenetic regulation. In addition to lifestyle modifications such as weight loss, diet and physical activity, only a few NAFLD-specific drug treatment options such as vitamin E and pioglitazone are considered. This article discusses the pathogenesis of fatty liver in lean individuals, its treatment, prognosis, and its relationship with metabolic syndrome.

    Keywords: lean, lifestyle, metabolic syndrome, non-alcoholic fatty liver disease, prognosis, treatment
  • Ghazaleh Jamshidi*, Farshid Babapour Mofrad, Mahyar Ghafoori, Hamidreza Saligheh Rad Pages 434-447
    Background

    Prostate cancer (PCa) has been one of the most prevalent cancers in men in recent years. Multi-parametric magnetic resonance imaging (mp-MRI) has been increasingly applied in the diagnosis, localization and staging of prostate cancer. This approach uses a combination of morphology information obtained from T2-weighted image along with at least two functional imaging modalities, such as diffusion-weighted (DWI), dynamic-contrast-enhancement (DCE), and magnetic-resonance-spectroscopy (MRS). This review gives a comprehensive overview of the theories and methodologies of the mp-MRI for diagnosing prostate cancer. The search was fulfilled using a list of search engines.

    Methods

    In this study, with a systematic review of studies conducted during February 2015 to October 2021, the role and potential of integrating the results of morphological and functional imaging in a multi-parameter approach were evaluated and the optimal combination was introduced. This article collected studies that have employed mp-MRI in prostate cancer including: peer-reviews, research articles, academic reports and conferences. This review has been studied from September 2016 to January 2022.

    Results

    According to the reported results, the optimum combination of T2-w, DWI and DCE in the mp-MRI approach provides the highest sensitivity and specificity in the diagnosis, localization and staging of prostate cancer. Applying the field strength of 3T versus 1.5T improves detection accuracy including improving sensitivity and specificity as well, and also the application of endorectal coils does not provide much advantage compared to pelvic phased-array coil in term of prostate cancer detection accuracy. 

    Conclusion

    MP-MRI as a precision instrument plays a valuable role in the diagnosis of prostate cancer. The most suitable combination of the pulse sequences to achieve the goals of this approach is T2-w, DWI and DCE. This review is comprehensive overview covered previous articles of mp-MRI in prostate cancer for all the researchers in this field and expresses the positive and negative points of each modality. Moreover, this article reports the sensitivity and the Specificity of the recent researches.

    Keywords: diffusion weighted imaging, multiparametric magnetic resonance imaging, prostate cancer, magnetic resonance spectroscopy
  • Seyed Hamed Jafari*, Hajar Zahedi Mehr, Banafsheh Zeinali-Rafsanjani, Sara Haseli, Mahdi Saeedi-Moghadam Pages 448-453
    Background

    The image quality is paramount in interpreting the hepatic dynamic CT scan. A poor quality image results in repeating the procedure, which is very time-consuming for the patient and staff, and besides, it is not cost-efficient. This study intended to determine the correlation between image quality and the Hounsfield unit (HU) of the liver and its vessels in the arterial and venous phase to define the acceptable range of HUs for hepatic CT images.

    Methods

    The image quality of 146 dynamic CT scans was assessed by qualitative and quantitative methods at Namazi Hospital of Shiraz University of Medical Sciences from September 2019 to August 2021. Two radiologists performed the qualitative evaluation. They categorized the image qualities into three groups; poor, acceptable, and high quality. For quantitative assessment of image quality, the Hounsfield unit of the aorta, hepatic vein, main portal vein, right anterior, right posterior, and left lateral lobe of the liver were evaluated in both arterial and venous phases.

    Results

    According to the results of the qualitative evaluation of image quality, 59.6%, 17.8%, and 22.6% of triphasic CT scans had good, acceptable, and poor quality, respectively. There was a significant relationship between image quality and Hounsfield units of all ROIs in the arterial phase (P<0.005). Also, a significant relationship was observed between the Hounsfield units of the portal vein right on the anterior and posterior segments of the liver (P<0.03) in the venous phase.

    Conclusion

    In a high quality triphasic CT scan, the Hounsfield unit of different parts in the arterial phase should be as follows: aorta 310±78, portal vein 150±40, hepatic vein 44±7, right posterior and anterior and left lateral segments of liver 77±11, 77±7 and 78±12. Hounsfield units of the portal vein, hepatic vein, and right posterior and anterior segments of the liver in the venous phase should be 155±27, 167±30, 111±19, and 112±16, respectively.

    Keywords: liver, medical imaging, radiation dosage
  • AhmadReza Assareh, Marzieh Jafarpor, MohammadHossein Haghighzadeh, Nehzat Akiash Pages 454-461
    Background

    smoking enhances the risk of cardiac events in patients with coronary artery disease. So, it is necessary to evaluate the effects of exercise-based cardiac rehabilitation on endothelial function and functional capacity among smoker patients.

    Methods

    This randomized clinical trial study was conducted on 56 non-diabetic smokers with a history of percutaneous coronary intervention or coronary artery bypass graft surgery in Imam Khomeini Hospital from May to August 2015. Based on cardiac rehabilitation, patients were divided into intervention and control groups. Before rehabilitation, fasting blood sugar (FBS), lipid profile (LDL, HDL, triglyceride, and total cholesterol), and Ankle-Brachial Index (ABI) were measured for endothelial function. Besides, METs were measured based on the Duke activity status index. After 24 rehabilitation sessions (3 sessions of 1 hour each week for 2 months), all values were checked again and compared with the initial values.

    Results

    The mean age of the subjects in the cardiac rehabilitation and control groups were 61.18 and 52.32, respectively. Before the intervention, there were no significant differences between the two groups in terms of the ABI variables, BMI, systolic and diastolic blood pressure, LDL, triglyceride, total cholesterol and FBS; only HDL and  METs showed significant differences. After exercise-based cardiac rehabilitation, the mean rate of ABI changes was +0.078 on the right side of the body and +0.084 on the left side of the body. In the control group, these values were 0.002 and 0.003, respectively (P=0.001). The amount of changes in increasing METs as well as decreasing body mass index (BMI), and systolic and diastolic blood pressure in the rehabilitation group were statistically significant compared to the control group. In addition, there were no significant differences in terms of FBS and lipid profiles either (P>0.05).

    Conclusion

    Two months of cardiac rehabilitation with regular exercise was associated with improved ABI as an indicator of endothelial function and prognosis of cardiovascular disease, as well as improved cardiac functional capacity among smoker patients.

    Keywords: ankle brachial index, cardiac rehabilitation, endothelium, heart diseases, smoking
  • Nazanin Razazian, MohammadAli Sahraian, Sharareh Eskandarieh, Nooshin Jafari, Mansour Rezaei, Negin Fakhri* Pages 462-469
    Background

    People with chronic diseases of the immune system, such as multiple sclerosis (MS), are at risk for Covid-19 disease. However, more research is needed with long-term follow-up. The aim of the study was to follow up people with MS (PwMS) for up to three months after AstraZeneca vaccination for the recurrence of MS and Covid-19 infection.

    Methods

    This study was a case study (descriptive-analytical) of follow-up type. The study population was PwMS over 18 years of age in Kermanshah province who received both doses of the AstraZeneca vaccine. This study was conducted from August to November 2021. Sampling was done with existing methods based on the National MS Registry of Iran (NMSRI). Demographic information of patients was extracted from NMSRI. A researcher-made form was used to collect information by telephone three months after vaccination about clinical characteristics, Covid-19 infection, and recurrence of MS. Data were analyzed using SPSS-25 software.

    Results

    Study participants were 40 MS patients with a mean (SD) age of 39.27 (8.8) years, including 32 (80.0%) women. A mean of 9.39 (4.6) years had passed since The patients were diagnosed with MS, and 29 (76.4%) had RR type MS. Four patients (10%) relapsed between the second dose and three months later, of whom two (50%) had sensory symptoms, one (25%) had optic nerve involvement, and one (25%) had motor symptoms and pyramidal pathway involvement. The symptoms of Covid-19 were mild in three patients (10%), while severe symptoms developed in one patient (10%) who received rituximab. Among the patients, no cases of thrombosis were observed. Infusion therapy, a leg fracture, and kidney stones were the only hospitalized cases.

    Conclusion

    Covid-19 and MS relapse prevalence did not differ significantly in the three months before and after vaccination. There is a need for further studies with a longer follow-up period.

    Keywords: covid-19, multiple sclerosis, relapse, vaccination
  • Ramin Haghighi, Hossein Bavandi*, Ahmad Kameli, Abdullah Razi, Hossein Zeraati Pages 470-476
    Background

    The prevalence of lower urinary tract symptoms (LUTS) due to benign prostatic hyperplasia (BPH) in men increases with age. Alpha-adrenergic receptor antagonists are first-line drugs for the treatment of LUTS, and tamsulosin is the drug of choice. The aim of this study was to compare the efficacy of tamsulosin 0.4 mg and 0.8 mg on lower urinary tract symptoms in patients with benign prostatic hyperplasia.

    Methods

    This double-blind clinical trial was conducted in the Urology unit of Emam Hassan Hospital in Bojnurd from May 2019 to Feb 2020. In this study, 92 patients with LUTS due to BPH were selected according to available method and randomly assigned into two groups of intervention. In the first group, patients received tamsulosin 0.4 mg and in the second group, tamsulosin 0.8 mg once daily for 8 weeks. The effectiveness of treatment was evaluated using IPSS criteria before and 8 weeks after treatment. According to a checklist, side effects were evaluated during treatment. Data was analyzed based on independent t-tests and repeated measures ANOVA by SPSS software version 22. A significance level of 0.05 was considered.

    Results

    The results showed that the two groups were not significantly different in age and duration of symptoms. According to the statistics test, there is a significant difference between the two groups in the post-treatment phase. Also, based on analysis of variance with repeated measures statistical test, there was a significant difference between and within two groups in IPSS criteria at different stages of evaluation. The prevalence of complications was (8.6%) in the first group and (11.9%) in the second group. The prevalence of complications was not significant between the two groups.

    Conclusion

    Tamsulosin is effective in reducing lower urinary tract symptoms and Tamsulosin 0.8 mg is an effective treatment regimen for the treatment of LUTS secondary to benign prostatic hyperplasia in those who have not responded to 0.4 mg treatment. Drug side effects were well tolerated in patients.

    Keywords: benign prostatic hyperplasia, lower urinary tract symptoms, tamsulosin
  • Hamidreza Shetabi, Mehrdad Norouzi, Hossein Mahjubipour, Anahita Naviafar Pages 477-484
    Background

    Coronavirus in 2019 was recognized as one of the leading causes of death worldwide. According to reports, the mortality rate in people who need mechanical ventilation varies from 50 to 97 percent. The aim of this study was to evaluate the outcome of Covid-19 disease based on different characteristics in patients and mechanically ventilated variables.

    Methods

    This descriptive-analytical study was conducted on 160 patients with a definite diagnosis of Covid-19 who were under mechanical ventilation and admitted to the intensive care unit of Alzahra Hospital in Isfahan from March 2020 to March 2021. Data was collected by checklist. The checklist included demographic information, including age, gender, as well as information such as underlying diseases, disease outcome, length of hospitalization, etc. After collecting the data, they were analyzed in SPSS software version 22 and at a significance level of less than 0.05.

    Results

    In this study, the overall mortality rate among mechanically ventilated patients was 62.5%. The mean age of patients was 69.99±17.87 years and the mean duration of hospitalization in surviving patients was 15.47±11.73 days and for deceased ones was 55.21±69.14 days. The mean age of the deceased group (65.71±16.59) was significantly higher than the surviving group 53±21.17 was (P=0.0001). The length of hospital stay in the deceased group was significantly longer than the surviving group (P=0.005). As a result, ventilator mode and inotropic agent intake during treatment increased the chance of mortality in patients under mechanical ventilation (P=0.001). There was a significant relationship between underlying diseases of hypertension, kidney disease and autoimmune disease with mortality in patients (P<0.05).

    Conclusion

    Various factors including the length of stay in the hospital, comorbidities such as hypertension, renal disease and autoimmunity may affect the outcome of critically ill ICU patients under mechanical ventilation. Patients who require long-term invasive ventilation and the use of inotropic drugs to maintain their cardiovascular status while hospitalized in the ICU are at higher risk for mortality.

    Keywords: covid-19, intensive care unit, mechanical ventilation, mortality
  • Ebrahim Jaafaripooyan*, Haniye Sadat Sajadi, Maryam Tajvar, Elham Ehsani Chimeh, Iman Falah, Farhad Habibi Pages 485-492
    Background

    The prevalence of emerging and re-emerging diseases has made the need for basic preparations for all health care organizations more crucial. Strengthening preparedness and formulating crisis strategies will have a great impact on reducing casualties. Given the importance of preparing hospitals to deal with such an outbreak and reduce the resulting mortality, the present study was conducted to assess their readiness against Covid-19.

    Methods

    The present study is a quantitative and descriptive cross-sectional research conducted from October to March 2019. Data collection used the standard checklists prepared by the European Center for the Prevention and Control of Coronavirus and the Centers for Disease Control and Prevention, consisting of eight domains and 21 components. The minimum score that each hospital could get in this checklist was 143 and the maximum was 429. The sampling method in the present study was a census, and nine reference hospitals for Corona were included in the study. All hospitals’ directors, managers, quality officers and crisis secretaries and others related to hospital readiness during Covid-19 were recruited by the census.

    Results

    On average, the hospitals scored 391 out of 429, indicating a fairly "high readiness" in dealing with Covid-19. The highest score obtained by the hospitals was 425 and the lowest score was 349. In terms of preparation areas, the hospitals’ readiness was higher than 80% in all areas. The highest readiness of hospitals was in the fifth  domain, i.e. Hand hygiene, personal protective equipment and hospital waste management. The 7th domain namely, patient placement and relocation, and patient visitor access was of the lowest preparation.

    Conclusion

    The hospitals were of fairly appropriate readiness to deal with Covid-19. This level of preparedness, despite being desirable, might not reflect the real capacity of hospitals to deal with this disease. Regular evaluation of the Covid referral hospitals could help make these hospitals more prepared. Also, the experiences of hospitals that were more prepared should be used to improve the condition of other hospitals.

    Keywords: assessment, covid-19, hospital
  • Hassan Boskabadi*, Mahdie Mir, Maryam Zakerihamidi Pages 493-500
    Background

    The gender of the baby is one of the risk factors for neonatal jaundice, but the difference in the severity of jaundice and its prognosis between the two sexes is not clear. Therefore, in this study, we investigated the severity, duration and prognosis of jaundice in both sexes.

    Methods

    The present study is a cross-sectional study that was performed on 2847 icteric neonates over 35 weeks admitted to Ghaem Hospital in Mashhad from May 2014 to May 2021. This study is done by available sampling. After confirmation of jaundice in infants, data were recorded using a researcher-made checklist including maternal demographic information (maternal age, mode of delivery), complete infant characteristics (age, birth weight, age at onset of jaundice, jaundice recovery age) and laboratory findings (Bilirubin, Indirect Coombs, direct Coombs, G6PD), and neonatal development up to two years of age was performed based on the Denver 2 test. Then data analysis was performed by SPSS software using Chi-square test and Student’s t-test.

    Results

    1642 infants (57.7%) were boys and 1205 infants (42.3%) were girls. Mean and standard deviation of bilirubin in values less than 20 mg/dl in boys was 17.20±2.48 mg/dl and in girls was 16.54±2.80 mg/dl (P=0.000), birth weight was 3.16±0.49 (kg) for boys and 3.07±0.45 for girls (P=0.000). In two groups of male and female infants, age (P=0.004), direct bilirubin (P=0.001), direct and indirect Coombs (P=0.000), and G6PD enzyme deficiency (P=0.000) had a significant difference. Acute kernicterus was reported in 25 (2.03%) boys and 4 (0.46%) girls (P<0.001). In the two-year follow-up, 23 boys (1.9%) and 11 girls (1.28%) had developmental delay (P<0.05).

    Conclusion

    The incidence of jaundice in male infants was higher than female infants, which is probably due to a higher prevalence of G6PD deficiency in boys. The severity of jaundice was higher in boys less than 20 mg/dl. Jaundice has a worse prognosis in male infants.

    Keywords: bilirubin encephalopathy, complications, female, gender identity, infant, jaundice, male, prognosis
  • Sepehr Sahraian, Alireza Parsapour, AmirAhmad Shojaee Pages 501-510
    Background

    Medical ethics is an applied branch of ethics that deals with ethical challenges in medical and health environments, and its related topics have a long history, but its education as an academic subject in universities has received a lot of attention in the last 40 years. In recent years, medical universities have made extensive efforts to expand medical ethics education, which has been accompanied by significant progress, but given that the modern medical ethics education system is a growing and nascent structure, more research is needed. Therefore, this study aims to assess the status of the medical ethics education system at Tehran University of Medical Sciences to identify its gaps so that the current situation can be improved with proper planning.

    Methods

    The type of this research is descriptive quantitative-qualitative and it was collected from December 2018 to September 2019 at Tehran University of Medical Sciences. First, the educational curriculum of 165 educational levels at Tehran University of Medical Sciences was reviewed and described in terms of the existence of a medical or professional ethics course in the educational curriculum. Then, a semi-structured interview was conducted with the 13 professors in charge of teaching this course in all faculties, and content analysis was performed to describe and identify the obstacles in its effectiveness.

    Results

    The results showed that in 53% of the educational levels, there was no separate medical or professional ethics course in the educational curriculum and the most educational coverage of this course took place in the faculties of medicine, dentistry, nursing and midwifery. The obstacles in the effectiveness of teaching this unit were categorized into five main themes of educational curriculum, hidden curriculum, teaching methods, teachers and education management.

    Conclusion

    The results show that the content of curricula needs to be revised and education should be inclusive. Creating a coherent educational organization and monitoring the hidden curriculum are other issues that should be considered to increase the effectiveness of this education.

    Keywords: medical education, medical ethics, status assessment
  • AmirHosein Mosadeghrad* Pages 511-512