فهرست مطالب
فصلنامه معرفت فلسفی
سال بیستم شماره 3 (پیاپی 77، پاییز 1401)
- تاریخ انتشار: 1401/08/29
- تعداد عناوین: 8
-
-
صفحه 7
یکی از نظریات نو در حل مشکل تبیین رابطه حق و خلق، نظریه تداخل وجودی استاد غلامرضا فیاضی است. پیچیدگی بحث از اینجا آغاز میشود که با فرض عدم تناهی خداوند، جایی برای حضور مخلوقات در طول یا عرض وجود واجب تعالی باقی نمیماند. حل این مشکل کار آسانی نیست. نظریه استاد فیاضی ادعا دارد تا زمانی که تداخل وجودی امکان و بلکه وقوع دارد، نمیتوان از عدم تناهی وجود واجب سندی برای وحدت شخصی وجود تامین کرد. در این مقاله با ذکر پیشفرضهای فلسفی ایشان و بیان نظریه تداخل وجودی خداوند و مخلوقات، ملاحظات و نقدهایی در حوزه تصویر رابطه واجب و ممکن و چگونگی فعل واجب تعالی در ممکنات، ارایه میشود. با بررسی ادعای مطرحشده در نظریه، آشکار میشود که تداخل وجود هم در تصویر دو موجود متشخص در موطن وجودی واحد و نیز در تصویر تداخل به عنوان صفت فعل الهی دارای ابهام است. از سوی دیگر در ادعای بسترسازی برای ابطال وحدت شخصی وجود ناکام مانده است.
کلیدواژگان: تداخل وجودی، وحدت شخصی، فعل واجب، رابطه حق و خلق -
صفحه 21
آیه میثاق که به آیه عالم ذر نیز معروف است، ازجمله آیاتی است که مورد توجه اندیشمندان اسلامی بهویژه فلاسفه مسلمان واقع شده و دربارهاش نظریهپردازی کردهاند. ازجمله این نظریات، دو نظریه کینونت عقلی نفس از صدرالمتالهین و نظریه وجود ملکوتی انسان از علامه طباطبایی است که در تبیین فلسفی عالم میثاق بیان گشتهاند. ازآنجاکه این دو نظریه به لحاظ ساختاری و محتوایی شباهت فراوان به یکدیگر دارند و نیز با توجه به آنکه علامه طباطبایی فیلسوفی صدرایی بوده و مبانی حکمت متعالیه را پذیرفته است، این پرسش پیش میآید که آیا نظریه وجود ملکوتی انسان همان نظریه «کیونت عقلی نفس» صدرالمتالهین است و بیان علامه طباطبایی تنها تقریری نوین و متفاوت از تقریر صدرالمتالهین است، یا آنکه نظریهای متمایز از نظریه صدرا میباشد؟ در این مقاله در پی آن هستیم که با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد مقایسهای به تبیین و مقایسه این دو نظریه بپردازیم و با توجه به مبانی و نیز وجوه اشتراک و افتراق این دو نظریه به داوری در باب یکسانی یا عدم یکسانی این دو نظریه بنشینیم.
کلیدواژگان: کینونت عقلی نفس، وجود ملکوتی انسان، عالم ذر، حدوث نفس، وجود جمعی -
صفحه 35
صدرالمتالهین معتقد است تصورات و تصدیقات با اتصال به عقل فعال و افاضه او حاصل میشوند و روشن است که برخی تصورات و تصدیقات انسان باطل و کاذباند. اکنون پرسش این است که اینها چگونه و با چه سازوکاری حاصل میشوند؟ اگر با اتصال و افاضه عقل فعال باشد، ماهیت عقل فعال چگونه با چنین کارکردی سازگار است؟ آیا در حقیقت عقلی او باطل وجود دارد؟ در این پژوهش این نتیجه حاصل میشود که اباطیل و اکاذیب نیز مانند حق و صدق، معلول اتصال و رابطه با عقل فعالاند، اما صرفا از حیث وجودشان ارتباط دارند و حیث معرفتی آنها که متکفل صدق و کذب و حق و باطلشان است، با آمادگی انسان و تجربیات او تامین میشود. لذا اهمیت توجه به روش درست مورد تاکید قرار میگیرد و شناخت بهتری از عقل فعال به دست میآید.
کلیدواژگان: عقل فعال، حصول تصورات و تصدیقات باطل، عالم عقل -
صفحه 45
مهمترین پرسش و دغدغه در تحقق و گسترش سبک زندگی اسلامی چگونه مومن شدن و چگونه مومن ماندن است. پاسخ این پرسش در گرو فهمیدن هستیشناسی ایمان مطلوب در نفس است. تبیین حقیقت ایمان و تعیین دقیق جایگاه آن در مراتب نفس و شناخت عوامل اصلی دخیل در تحقق و ثبات ایمان به صورت منظم و منطقی در یک ساختار منسجم نفسانی، ما را به هستیشناسی ایمان مطلوب در نفس میرساند. هدف این مقاله، رسیدن به این مهم براساس مبانی علمالنفس فلسفی حکمت متعالیه، با روش تحلیل و بررسی عقلانی است. ایمان مطلوب استقرار تصدیق عقلانی در نفس است. این استقرار در مرتبه مثالی جزیی نفس و از طریق رسیدن به وضعیت ملکه محقق میشود. این امر از طریق تنزل ادراکی در دو مرحله و تثبیت و استحکام ادراکات تنزل یافته به واسطه تلقین، توجه نفس و انجام اعمال اختیاری متناسب صورت میگیرد.
کلیدواژگان: ایمان مطلوب، حکمت متعالیه، علم النفس، تصدیق عقلانی مستقر، تنزل ادراکی، اعمال اختیاری، حس مشترک -
صفحه 63
ارسطو با مبتنی ساختن استدلال بر نظریه حمل و وجود کلی در فردش که مفاد گزاره بسیط است، استفاده از گزارههای مرکب را در استدلال نمیپذیرد، اما رواقیان با مبتنی ساختن استدلال بر نظریه علایم که مفاد گزارههای مرکب شرطی است، استدلال ساختهشده از گزارههای اتمی و بسیط را منکرند و وجود یک گزاره مرکب در هر استدلالی را الزامی میدانند. این دو دیدگاه متفاوت، شکلگیری نظریه حمل و استدلال حملی ارسطویی و نظریه علایم و استدلال شرطی رواقی را در پی داشته است. اما ابنسینا و پیروانش با جمع میان حمل و شرط و استدلال حملی و شرطی، پژوهشگران منطق را با این پرسش مواجه ساختهاند که آیا منطق سینوی، تلفیقی از دو منطق ارسطویی و رواقی است یا آنکه ماهیت مستقلی دارد که در آن، حمل و شرط با حفظ استقلالشان با همدیگر تقابلی ندارند، بلکه قابل جمع هستند؟ در این زمینه برخی به دیدگاه تلفیق و برخی دیگر به دیدگاه نگرش حملی و موضوع محمولی به شرطیات در منطق سینوی گرایش یافتهاند. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و استدلالی ارایه میشود، قصد داریم با بیان تفاوت میان گزاره شرطیه سینوی و بسیط و مرکب ارسطویی و مولکولی رواقی، نادرستی دو دیدگاه مذکور را آشکار سازیم و دیدگاه سومی را اثبات کنیم که براساس آن، نگاه به شرطیات در منطق سینوی اولا نگاهی قضیهای است نه موضوع محمولی؛ زیرا بر پایه روابط میان نسبتهاست و نه مفردات؛ ثانیا متفاوت با نگاه ارسطو در گزارههای مرکب و رواقیان در گزارههای مولکولی است؛ زیرا گزارهای واحد و بر پایه تلازم یا تعاند نسبتهاست نه بر پایه نظریه علایم. بنابراین منطق سینوی، مستقل از دو منطق دیگر است.
کلیدواژگان: گزاره مرکب، آکسیومای مولکولی، قضیه شرطیه، منطق ارسطویی، منطق رواقی، منطق سینوی -
صفحه 77
از دیرباز هریک از نظامهای فلسفی براساس مبانی خویش به شرح و بسط مسیله مکان پرداختهاند. در حکمت مشاء نیز پرداختن به این موضوع در غرب با ارسطو آغاز میگردد و در شرق نیز توسط سایر حکمای مشایی ازجمله ابنسینا دنبال میشود. مقاله پیشرو با رویکرد تحلیلی تطبیقی به مقایسه آموزههای این دو فیلسوف بزرگ در ارتباط با مسیله مکان میپردازد و آن را در دو ساحت فیزیک و متافیزیک مورد بررسی قرار میدهد. بنابراین تحلیل حقیقت مکان، هستیشناسی آن، ادله اثبات و انکار آن، نسبی یا مطلق بودن مکان و اینکه مکان امری فیزیکی است یا متافیزیکی به همراه نظریات مختلفی که درباره مکان مطرح شده و همچنین مسیله خلا، ازجمله مباحثی هستند که در این مقاله به آنها پرداخته میشود.
کلیدواژگان: مکان، فیزیک، ارسطو، متافیزیک، ابن سینا، خلا -
صفحه 95
مسیله نقش عقل و محدودیتهای آن در شناخت معارف دین، همواره مورد بحث بوده است. برخی معتقدند که عقل هیچ نقشی در شناخت معارف دین ایفا نمیکند و گروهی دیگر نیز برای عقل نقشهای مختلفی به صورت حداکثری و حداقلی در شناخت قایلاند. کاوشهای مقاله حاضر، بررسی عقل از منظر علامه طباطبایی و شهید مطهری است. بر پایه بازخوانی مبانی طراحیشده علامه، مسیله تعارض عقل و وحی اساسا منتفی است؛ زیرا عقل فلسفی عهدهدار ارزیابی شروط سهگانه قطعیت وحی است. ازاینرو، وحی غیرمطابق با عقل قطعی فلسفی عملا به دایره ظنون کشانده شده، هیچگاه وحی قطعیای به دست نخواهد آمد که با عقل قطعی در تعارض باشد؛ وحی ظنی برجایمانده نیز، به دلیل «ظهور لفظی» صلاحیت حجیت و تقدم بر رهاورد تجارب بشری، یعنی فلسفه را نخواهد داشت. رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطه عقل و دین این است که نسبت عقل و دین از اساسیترین مسایل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته و دیدگاههای متفاوتی را هم دامن زده است. نگاه شهید مطهری به اصول دین بهمثابه مدخلی عقلی بر دیگر اجزاء منظومه دین، جایگاه عقلی ویژهای برای اصول دین ترسیم میکند که به نوبه خود واجد ارزش فلسفی است.
کلیدواژگان: عقل، دین، فهم دینی، علامه طباطبائی، شهید مطهری -
صفحه 107
تبیین مفهوم تعلیم و تربیت در جهانبینی صدرایی که هم جامعیت دارد و هم به نگاه دین نزدیکتر است در بنای فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی بسیار ضروری و تاثیرگذار است. در ارایه تعاریف و تبیین مفاهیم هم علاوه بر رعایت سنخیت با ریشههای لغات، باید انطباق و تناسب آنها با فلسفه و جهانبینی مقبول هم مورد لحاظ و اهتمام باشند، این امر ما را به بازنگری در فهم معانی این واژهها در این چارچوب فرامیخواند. لازمه این امر تتبع و تحقیق و تدقیق در کتب لغت و نیز اهتمام به تامین نظر جهانبینی صدرایی است. کاربرد واژه تعلیم در مواردی است که با تکرار زیاد، اثری در نفس متعلم ایجاد میشود و این امر با رمز اصلی تعلیم در نگاه صدرایی که رسوخ هییت حاصل از تکرار در نفس است کاملا همخوان است. تربیت را از چهار ریشه دانستهاند که در همه موارد معنای افزایش و ازدیاد هست و این معنا با حرکت جوهری، اتحاد عاقل و معقول و اشتداد مرتبه وجود انسانی در آثار صدرالمتالهین سازگاری دارد و آنچه موجب ازدیاد و شدت و افزونی خود متربی بشود، و وجود آن را اشتداد بخشد، تربیت نامیده میشود. آنچه برای اشتداد وجود انسان، باید افزایش یابد، تقواست و اصل و روح تقوا، ایمان است که دستیابی به لایه اول ایمان با تعلیم و لایه دوم با سلوک است و لایه سوم هم پس از کسب تقوا از طرف خداوند افاضه خواهد شد.
کلیدواژگان: حکمت متعالیه، فلسفه تعلیم و تربیت، مفهوم تعلیم، مفهوم تربیت