فهرست مطالب
نشریه معرفت
سال سی و یکم شماره 6 (پیاپی 297، شهریور 1401)
- تاریخ انتشار: 1401/08/25
- تعداد عناوین: 9
-
-
صفحات 5-8
در بحث از «ارزش اخلاقی»، افزون بر حسن فعلی، باید به حسن فاعلی نیز توجه کرد. ازآنجاکه درباره برخی مفاهیم مربوط به این مسیله ابهاماتی وجود دارد، لازم است به توضیح آنها پرداخته شود. یکی از آنها، مفهوم «قربه الی الله» است که کاربرد بسیاری دارد. و معمولا جنبه سلبی آن در نظر است؛ مراد از این اصطلاح این است که در برابر کاری که انجام میشود، توقع پاداش از مردم نیست، بلکه کار فقط برای رضای خدا و نزدیک شدن به او انجام میشود. به همین دلیل، قرب به خدا جسمانی نیست؛ زیرا ممکن است انسان از نظر مکانی در پستترین مکانها باشد، اما مقرب درگاه خدا باشد و به عکس، ممکن است در نزدیکی خانه خدا باشد، اما از خدا بسیار دور. تقرب به خدا به این معناست که هرچه انسان به خدا نزدیکتر باشد، مقربتر است. اگر محبت خدا در دل انسان جای گرفت، محبوب خدا میشود. این مفهوم تشکیکی است؛ یعنی هر اندازه معرفت انسان به خدا بیشتر باشد، مقربتر است.
کلیدواژگان: ارزش اخلاقی، قرب به خدا، مراتب قرب، محبت خدا -
صفحات 9-18
مرجعیت علمی قرآن کریم به معنای اثرگذاری آن در یک حوزه دانشی قلمرو وسیعی دارد. این اثرگذاری میتواند به گونههای مختلفی نظیر منبع بودن، الهامبخشی، کمالبخشی، داوری و تغییر رویکرد و نگرش تصویر شود. ازاینرو، شامل مباحث درونعلمی و برونعلمی هر دانش میشود. این مقاله به بررسی نقش اثرگذار قرآن کریم در مدیریت و راهبری فلسفه اسلامی میپردازد و این مهم را به روش توصیفی تحلیلی از طریق تبیین تاثیر تعالیم وحیانی و قرآنی در شکلدهی به شخصیت فیلسوف مسلمان، تغییر اهداف فلسفه و نیز اولویتبندی و چینش مسایل فلسفی اثبات میکند و نشان میدهد که جهتگیری و رویکرد کلی فلسفه اسلامی تا حد زیادی در همه این مسایل از تعالیم قرآنی متاثر است. نتیجه چنین تاثیری آن است که فلاسفه اسلامی غایت فلسفه را معرفتالله و تشبه به خداوند با خصوصیات موردنظر دین اسلام دانستهاند و فلسفه اسلامی برخلاف فلسفه یونان، کاملا توحیدمحورانه به طرح و بررسی مباحث فلسفی میپردازد.
کلیدواژگان: مرجعیت علمی قرآن، قرآن کریم، فلسفه اسلامی، فلاسفه مسلمان، مدیریت و راهبری -
صفحات 19-26
یکی از دیدگاهها پیرامون چیستی گزارههای اخلاقی، واقعگرایی است. در باور واقعگرایان، ورای گزارههای اخلاقی واقعیتی نهفته است و ارزش صدق و کذب آنها خارج از اذهان ماست. به تعبیری، اینکه ما چگونه میاندیشیم در وجود گزارههای اخلاقی و اصالت و واقعیت آنها بیتاثیر است. باور به واقعگرایی بر مبنای دیگری استوار است که از آن به شناختگرایی تعبیر میکنند. شناختگرایان بر این باورند که اولا احکام اخلاقی صدق و کذبپذیرند و ثانیا صدقشان در نهایت بهوسیله واقعیتهای در دسترس، بهدست میآید. آن سوی واقعگرایی، ناواقعگرایی و در نتیجه، ناشناختگرایی است که عواقبی همچون افتادن در دام نسبیت و بیمعنایی احکام اخلاقی را در پی دارد. مقاله میکوشد به روش کیفی، توصیفی و تحلیلی مبتنی بر منابع کتابخانهای به تبیین هویت معرفتشناسانه گزارههای اخلاقی بپردازد و ضمن بیان تعریف و مبانی واقعگرایی، نتایج ناواقعگرایی را بیان کند.
کلیدواژگان: فلسفه اخلاق، واقع گرایی، ناواقع گرایی، شناخت گرایی، ناشناخت گرایی -
صفحات 27-36
معنای زندگی یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که تمام افعال و افکار انسانها با آن مرتبط است. ازآنجاکه شناخت معنای زندگی، متوقف بر شناخت خود انسان است؛ درنتیجه نوع نگاه هر فرد به خود، تاثیر زیادی در پاسخ او به چیستی معنای زندگی خواهد داشت. گرچه صدرالمتالهین بهطور مستقیم از معنای زندگی سخن نگفته است؛ ولی با بررسی انسان و ویژگیهای آن به هدف از زندگی که یکی از معانی «معنای زندگی» است، پرداخته و معتقد است که انسان دارای هدفی است که باید آن را کشف کند و تمام اعمال و رفتار و نیات خود را برای رسیدن به این هدف بهکار ببندد. در این نوشتار به روش تحلیلی توصیفی بهدست میآوریم که حقیقت انسان به نفس ناطقه خویش است که دارای دو قوه عقل نظری و عقل عملی است؛ درنتیجه کمال حقیقی انسان به تکامل مرتبه عقلی آن است. با توجه به حقیقت انسان و کمال حقیقی آن، انسان دارای دو هدف میانی و نهایی در زندگی خواهد بود. قرب الهی هدف نهایی از زندگی انسان است که با تحقق آن، انسان به حیات و سعادت حقیقی میرسد.
کلیدواژگان: معنای زندگی، کشف یا جعل معنای زندگی، نفس، کمال، هدف زندگی، قرب الهی -
صفحات 37-45
یکی از بحثبرانگیزترین شبهات مطرح در میان قدمای فلاسفه اسلامی، شبهه ابنکمونه یا افتخارالشیاطین است. به اذعان بسیاری از متقدمین، این شبهه چالشی جدی را پیشروی حکمای آن زمان قرارداد؛ بهطوریکه پاسخ به شبهه را افتخارالملایکه نام نهادند. با نظر به برخی از برهانهای روایی، همچون برهان فرجه، میتوان پاسخی به شبهه داد که کارآیی خود را در تمامی نحلههای فکر فلسفی اعم از اصالت وجود یا ماهیت حفظ کند. ما در این مقاله از طریق توصیف و تحلیل محتوا بهدنبال بررسی شخصیت واضع شبهه بهمنظور ارایه تصویری روشن از مبدا شبهه و تقریر برهان فرجه در خصوص چگونگی پاسخ به آن هستیم. بهنظر میرسد شبهه ابنکمونه زمینهای مشترک در میان جهانشناسی مغان ایرانی و ثنویت آنها ازیکسو، و مباحث وجودشناختی در فلسفه مشاء از سوی دیگر داشته باشد. طبق پاسخ برهان فرجه فرض دو واجب بالذات مقتضی تسلسل و واجبالوجودهای بینهایت خواهد بود.
کلیدواژگان: ابن کمونه، شبهه ابن کمونه، تعدد واجب الوجود، برهان فرجه -
صفحات 47-56
نظریه کثرتگرایی دینی با جان هیک، فیسلوف دین مشهور انگلیسی معاصر شناخته میشود، بنا بر دیدگاه او حقیقت، نجات و رستگاری اختصاص به دین و مکتب خاصی ندارد و پیروی از هر دینی در نهایت، منجر به فوز و فلاح انسانها خواهد شد. او با مطالعه و بررسی اوضاع متدینین در ادیان گوناگون، از ضرورت پذیرش کثرتگرایی سخن میگوید و معتقد است ادیان گوناگون از مناظر متفاوتی با حقیقت متعالی نسبت یافتهاند، به همین جهت همه ادیان به یک اندازه معتبر هستند.
در این مجال مختصر این سنخ از رهیافت به دین و مبانی و لوازم فلسفی آن، به روش توصیفی تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفته و از طریق نقد این مبانی نشان داده شده است که کثرتگرایی دینی پرسشهای جدی در مورد درک ما از حقیقت، تلقی ما از جهانبینی دینی و ماهیت تعهد و التزام مومنانه ایجاد میکند. ازجمله اینکه با پذیرش رهیافت کثرتگرایانه به دین، دعاوی متضادی که در ادیان وجود دارد و نیز اذعان بهدرستی همزمان آنها قابل توجیه نخواهد بود؛ اینکه چگونه سنتهای مختلف دینی با پذیرش کثرتگرایی به تعهدات معرفتشناختی و هستیشناختی برخاسته از دین خود میتوانند همچنان وفادار بمانند؛ افزون بر اینکه تلقی نسبیانگارانه از حقیقت یا تحلیل غیرشناختی از گزارههای دینی و اعتقادی با نصوص دینی و دعاوی دین و در یک کلام با هویت هر دینی در تعارض قرار میگیرد.کلیدواژگان: کثرت گرایی دینی، جان هیک، مبانی فلسفی، کثرت گرایی نجات شناختی، تجربه دینی -
صفحات 57-67
انسان، محور مباحث علوم انسانی است و پرداختن به مبانی انسانشناختی، اصلیترین پیشنیاز تحول در علوم انسانی و تمدنسازی بشری است. هدف این تحقیق، بررسی و تبیین مبانی انسانشناختی مبتنی بر جهانبینی الهی است که موثر در آیندهپژوهی دینی میباشد، و روش تحقیق حاضر، از نوع توصیفی تحلیلی و با صورت علمی و موضوعمحور بوده و مطالب آن با روش کتابخانهای در عرصه پدیدهشناختی گردآوری شده است. یافتههای این تحقیق حاکی است که آیندهپژوهی اسلامی نسخهای بدیل از آیندهپژوهی عرفی است که مهمترین ویژگی آن ارتباط با دین است و مکاتب دینی از هر دیدگاه فلسفی و علمی، آیندهنگرتر هستند. اسلام ماهیت و حقیقت انسان و آینده جهان را ترسیم کرده و در چشماندازی الهامبخش، وضعیت مطلوبی را برای بشریت نوید میدهد. رسیدن به آرمانها و اعتقاد به هدفمندی رویدادهای آینده در بسیاری از تلاشهای آیندهپژوهانه وجود داشته و مرز مشترک بین بسیاری از آیندهپژوهان است. نتیجه آنکه بدون شناخت مبانی انسانشناختی آیندهپژوهی، توفیق زیادی در شناخت این علم و فن را نخواهیم داشت. در نظام جهانبینی الهی، انسان بهصورت فطری، میل حرکت بهسمت کمال بینهایت را دارد و میخواهد با شناخت آینده، کمالات بیشتری را برای خود مهیا کند و همچنین او تنها موجودی است که با اختیار خود، آینده خودش را میسازد و تغییر در سرنوشت، وابسته به تغییر ارادههاست.
کلیدواژگان: آینده پژوهی دینی، مبانی انسان شناختی، ماهیت انسان، فطرت، اختیار -
صفحات 69-77
توماس کوهن فیلسوفی است که با مطرح کردن مباحث چالشبرانگیزی مانند انقلابهای علمی، پارادایم و قیاسناپذیری پارادایمها در حوزه فلسفه علم شهرت پیدا کرد. یکی از مهمترین چالشهای ایجادشده توسط کوهن این است که وی تقویتکننده جریان نسبیگرایی بوده است. انتشار و تاثیرگذاری افکار و آراء کوهن در محافل مختلف علمی، به نسبیت در علم و تسری این تلقی بهحوزه علوم انسانی و اجتماعی شد.
بااینحال، نوشتههای انتقادی درباره آراء کوهن بهاندازه کافی وجود ندارد، بلکه برخی تلاش میکنند نسبیگرایی کوهن را مورد تردید قرار دهند. بدون شک عدم اطلاع از مبانی نظری و انتقادات وارد بر دیدگاه کوهن، پیامدهای سوء علمی و فرهنگی بهجا میگذارد. تدوین این مقاله با هدف بیان مهمترین مبانی نظری دیدگاه کوهن و انتقاد از نسبیگرایی موجود در این دیدگاه انجام شده است. روش بهکارگرفتهشده در این تحقیق، که با استفاده از مطالعات کتابخانهای شکل گرفته، توصیفی و انتقادی است.کلیدواژگان: علم، پیشرفت علم، انقلاب علمی، پارادایم، قیاس ناپذیری، نسبی گرایی -
صفحات 79-90
مسئله ذهن بدن یکی از مهمترین مسایلی است که همواره در طول تاریخ فلسفه مورد توجه محققان قرار داشته است. اما این مسئله همواره به شکلی واحد نبوده و با تقریرات مختلفی همراه بوده است. هدف از این مقاله بررسی تطبیقی دو تقریر قابل توجه این مسیله؛ یعنی تقریر دکارت و تقریر شایع در فلسفه ذهن به روش تحلیلی تطبیقی است. بدینجهت نخست توضیحی اجمالی از مسیله ذهن بدن ارایه کرده و سپس به فلسفه دکارت پرداخته و شاخصههای تقریر وی را در حد توان به تصویر کشیدهایم. سپس به ارزیابی تقریر شایع از این مسیله در فلسفه ذهن پرداختهایم و همزمان تا حد امکان بعضی از تفاوتهای شاخص میان روش فلسفی دکارت و فلاسفه تحلیلی را برجسته ساختهایم. در آخر به بررسی تطبیقی دو رویکرد و دو تقریر مورد بحث پرداخته و ضمن توضیح تفاوتهای موجود میان آن دو، به تاثیراتی که این تفاوتها در نحوه پاسخ به مسیله ذهن بدن میگذارند، اشاره کردهایم.
کلیدواژگان: مسئله ذهن بدن، دکارت، فلسفه ذهن، علیت ذهنی، فیزیکالیسم