فهرست مطالب

نشریه معرفت کلامی
سال سیزدهم شماره 1 (پیاپی 28، بهار و تابستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/09/06
  • تعداد عناوین: 12
|
  • سجاد آذریان، محمدجواد اصغری صفحه 7

    با پیشرفت علوم تجربی در دوره‌های اخیر، دانشمندان به سمت پاسخ‌گویی به مسایل فلسفی با روش تجربی روی آورده‌اند. ازجمله آنها استیفن هاوکینگ از دانشمندان فیزیک کیهانی است. وی مدعی ا‌ست به سبب وجود قوانینی مانند «گرانش»، جهان «خودانگیخته» است و می‌تواند خود را از هیچ بسازد و برای پیدایش آن، نیازی به فرض وجود خدا نیست. این نوشتار کوشیده است با بیانی روشن و با روش برهانی از منظر فلسفه اسلامی این مدعا و مبانی آن نقد کند. در مجموع، از سه جهت به این ادعا پاسخ داده شده که نشان‌دهنده استحکام مبانی فلسفه اسلامی در پاسخ‌گویی به چالش‌های پیش‌روست. از این پژوهش به ‌دست می‌آید که توسط برهان «امکان و وجوب» که در فلسفه اسلامی تقریر و تکامل یافته است، می‌توان به بسیاری شبهاتی از این قبیل پاسخ داد. همچنین روشن می‌شود که آگاهی از علل مادی پدیده‌ها و ارایه تبیین‌های علمی از پیدایش جهان، به معنای عدم نیازمندی آنها به خداوند نیست.

    کلیدواژگان: خداوند، هاوکینگ، هیچ، قوانین طبیعی، حدوث، وجوب امکان
  • حمید امامی فر، مهدی مهدوی اطهر صفحه 25

    طرح نظریه «تکامل» توسط چارلز داروین در سال 1859 موجب پدیدار شدن مسیله مهم تلازم منطقی تکامل با الحاد شد. چهار نگاه عمده در مواجهه با این مسیله به وجود آمد. عده‌ای این نظریه را نسبت به الحاد و دین‌داری بی‌طرف دانسته‌اند. عده‌ای لازمه منطقی آن را الحاد معرفی کرده‌اند. از سوی دیگر، گروهی آن را سازگار و همسو با آموزه‌های دینی تلقی نموده‌اند و عده دیگری احتمال صدق معرفت‌شناختی تکامل را تنها با پیش‌فرض خداباوری ممکن دانسته‌اند. این اختلاف در غرب به تمام اشکال آن و در عالم اسلام در برخی اشکال آن جریان دارد. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی با طرح نگاه‌های مختلف در این زمینه، لازمه منطقی این نظریه را تحلیل و بیان کرده‌ است. به نظر می‌رسد اگر نظریه تکامل را با تمام اجزا و شرایط آن در نظر بگیریم، منطقا و در ادعا، نسبت به اصل وجود خدا ساکت است، اگرچه قطعا با نوع خداباوری غایتمند و هدفمند در نظام هستی ناسازگار است؛ یعنی اگرچه اصل وجود خدا در خود نظریه «تکامل» نفیا و اثباتا موردبحث قرار نگرفته است و منطقا این مسیله ربطی به تکامل ندارد، ولی قیودی در نظریه «تکامل» مشهور گنجانده‌ شده است که با هدایتگری و هدفمندی و غایتمندی خلقت و وجود خدای حکیم و غایتمند در عالم هستی قطعا سازگاری ندارد. از سوی دیگر، این ادعا که این قیود را می‌توان از تکامل جدا کرد و نظریه «تکامل» را حفظ نمود، به نظر می‌رسد ادعایی ناصواب است.

    کلیدواژگان: داروین، دین داری، هدفمندی، الحاد، داروینیسم، نظریه «تکامل»
  • حسین عشاقی صفحه 39

    از نظر عموم فلاسفه صفات ذاتی خداوند عین ذات اویند، گرچه مفاهیم آنها متعدد و معانی‌شان متخالف هستند. آنها برای ادعای عینیت صفات با ذات سه معیار مطرح کرده‌اند و توسط آنها، عینیت صفات خدا با ذات او را توجیه و اثبات می‌کنند. این مقاله سه معیاری را که فلاسفه در این زمینه مطرح کرده‌اند بیان و آنها را نقد نموده است: اول. اتحاد وجودی صفات ذاتی با ذات حق، و این معروف‌ترین معیار است. دوم. مصداق بودن ذات حق برای مفاهیم صفات ذاتی، بدون دخالت هر غیر (شامل امر وجودی یا عدمی یا اضافی یا جعل کردن)؛ سوم. فنای صفات و مفاهیم آنها در ذات حق (این معیار متخذ از عرفاست). از منظر عرفا این سه معیار هریک اشکالاتی دارد که پذیرفتن آن را نامعقول و ناممکن می‌سازد.

    کلیدواژگان: فیلسوف و عارف، صفات ذاتی، صفات و ذات، معیار اتحاد، اتحاد وجودی
  • احمد سعیدی صفحه 49

    چگونگی «علم تفصیلی پیشین خداوند» و رابطه آن با «اختیار انسان» ازجمله موضوعات اختلافی در بین اندیشمندان است. برخی پیروان مکتب «تفکیک» که به دیدگاه تباین خالق و مخلوق باور دارند و از نظریه «تنزیه صرف» درباره صفات خداوند پیروی می‌کنند، برای توجیه «علم الهی و نسبت آن با اختیار»، به نظریه «علم بدون معلوم»‌ پناه برده‌اند. یکی از استدلال‌های این مکتب آن است ‌که فعل اختیاری به سبب اختیاری بودن، پیشی‌بینی‌ناپذیر است و ازاین‌رو، علم الهی نمی‌تواند مانند علم بشری و دارای ارتباط با معلوم باشد و چون علم الهی با علمی که در خود می‌یابیم متفاوت است و علمی است که «هیچ‌گونه ارتباطی با معلوم ندارد»، «هرچه در خصوص این علم گفته می‌شود باید صرفا گزاره‌ها و گزارش‌هایی تنزیهی باشد». این مقاله با روش تحلیلی و توصیفی نشان داده که نظریه «پیش‌بینی‌ناپذیری افعال اختیاری» اشکالات فراوانی دارد که ازجمله مهم‌ترین‌ آنها تحلیل نادرست از «حقیقت اختیار» و «تنافی آن با ضرورت» است. بنابراین این استدلال مکتب تفکیک برای اثبات دیدگاه‌های خود در زمینه «تنزیه صرف» و «علم بدون معلوم» باطل است.

    کلیدواژگان: علم الهی، علم پیشین، اختیار، فعل اختیاری، مکتب تفکیک
  • سید احمد غفاری قره باغ صفحه 65

    اعتقاد به تحقق «علم الهی به ماسوا» از طریق عروض صورت‌های علمی حصولی بر ذات الهی، ایده ناگزیر حکمای سینوی و برخاسته از منظومه فلسفی حکمت مشاء است. هدف این پژوهش بررسی ملاحظات صدرالمتالهین نسبت به دیدگاه ابن‌سینا در خصوص عروض صورت‌های علمی بر ذات الهی برای تحقق علم الهی به ماسواست. پژوهش حاضر با استفاده از دو روش توصیف و تحلیل به گزارش دقیقی از نظریه سینوی «علم الهی به ماسوا»، متکی بر درک منظومه‌ای از فلسفه ابن‌‌سینا می‌پردازد و سپس با استفاده از ملاحظات صدرایی، به تحلیل آن نظریه و نظریه برگزیده صدرالمتالهین اهتمام می‌ورزد. این تحقیق همچنین مبتنی بر داده‌های کتابخانه‏ای انجام گرفته است. اصولا طبق مبانی سینوی، امکان باریابی به هیچ ایده‌ای که در آن بتوان سخن از اتحاد دو واقعیت مطرح کرد، ممکن نیست. ابن‌‌سینا طبق هندسه معرفتی خویش چاره‌ای جز پذیرش تمایز وجودی ذات الهی و علم پیشین ندارد. صدرالمتالهین ضمن ابطال انتقادات حکمای پیشین بر این نظریه، ملاحظات متفاوتی را گاه به‌عنوان انتقادات مبنایی و گاه به صورت انتقادات بنایی طرح می‌کند. قاطعانه می‌توان گفت: تمایز نگرش صدرایی و سینوی در اعتقاد ابن‌سینا به عروض و اعتقاد صدرالمتالهین به عینیت، به تفاوت هندسه فلسفی آن دو برمی‌گردد.

    کلیدواژگان: علم الهی به ماسوا، علم الهی به خود، عینیت، عروض، ابن سینا، صدرالمتالهین
  • محمدهادی توکلی صفحه 81

    رویت‌پذیری خداوند یکی از مسایل مهم مطرح‌شده در میان پیروان ادیان ابراهیمی به‌شمار می‌آید. در جهان اسلام نیز طرح این موضوع در قرآن و سنت موجب شد تا مسلمانان در تبیین این مسیله چاره‌اندیشی کنند. غیر از عده‌ای از ایشان که به صراحت از اتصاف خداوند به صفات مختص ممکنات سخن می‌گفتند، بسیاری از مسلمانان خداوند را از صفات خاص ممکنات مبرا دانسته، معنای ظاهری رویت‌پذیری خداوند را با تنزیه خداوند از صفات امکانی سازگار نمی‌یافتند. تاویل «رویت خداوند به تعلق علم ضروری به او» یکی از مهم‌ترین تاویلاتی است که عمدتا از سوی برخی از امامیه و معتزله مطرح شده است. در این نوشتار سعی می‌شود تا از طریق توصیفی تحلیلی، صحت این نظریه را باید از (1) بررسی صحت نامیده شدن «علم» به رویت؛ (2) بررسی امکان تعلق آن به خداوند؛ و (3) صحت تاویل رویت خداوند بدان نحو که در قرآن و سنت مطرح شده به علم ضروری مورد تامل قرار گیرد. بررسی این سه عنوان نشانگر قوت تاویل مذکور است؛ اما در عین ‌حال با اشکالاتی مواجه است که ما را به گرویدن به نظریه‌ای دقیق‌تر، یعنی «تاویل رویت به علم حضوری» متمایل می‌سازد.

    کلیدواژگان: علم ضروری، رویت خداوند، معتزله، تاویل، تکلیف
  • مصطفی ایزدی یزدان آبادی، غلامرضا فیاضی صفحه 97

    براهین زیادی برای تجرد نفس در فلسفه اسلامی و فلسفه غرب ذکر شده است. برهان «شک» دکارت یکی از براهینی است که در فلسفه غرب برای تجرد نفس مطرح گردیده است. می‌توان اشکالاتی را از منظر فلسفه اسلامی به برهان دکارت وارد کرد، اما این برهان به‌وسیله برهان «هوای طلق» ابن‌سینا قابل تصحیح است. به خاطر شباهت‌های دو برهان، دو اشکال مهم از «فلسفه ذهن» بر این دو وارد شده است: اشکال اول در این‌‌باره است که این برهان مبتنی بر قانون لایب‌نیتس است و قانون مزبور در خصوص امور دارای حیث التفاتی کارایی ندارد. اشکال دوم می‌گوید: نحوه ارایه شدن تجربه آگاهانه ما به خودمان، به قدر کافی ماهیتمان را نشان نمی‌دهد. این مقاله به روش تحلیلی توصیفی به هر دو اشکال جواب داده و در آخر با کمک علم حضوری و بساطت نفس اثبات کرده که نه‌‌تنها نفس غیر بدن است، بلکه موجودی مجرد از بدن به‌شمار می‌آید.

    کلیدواژگان: هوای طلق، برهان شک، نفس، تجرد نفس، فلسفه ذهن، دکارت، قانون لایب نیتس
  • مصطفی عزیزی علویجه صفحه 113

    بی‌شک مبانی معرفت‌شناختی یک نظام فکری در تعریف آن از هویت انسانی نقش بسزایی دارد. جریان سلفی‌گری در پرتو مبانی حس‌گرایی افراطی، تعریفی کاملا مادی از جهان هستی و انسان ارایه می‌کند. ابن‌قیم جوزیه، یکی از پیشگامان سلفی‌گری، نفس انسانی را «جسمی لطیف» تعریف می‌کند که در تمام اعضای بدن سریان دارد. به لحاظ روش‌شناختی، ابن‌قیم بر روش نقلی و نیز بر فهم سلف صالح تکیه می‌کند. وی ادله مطرح‌‌شده از سوی فلاسفه بر تجرد نفس را نقد کرده و برای ماده‌انگاری نفس ادله‌ای اقامه نموده است. در این پژوهش نخست مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی ابن‌قیم بیان و سپس تعریف او از «نفس و روح» انسانی تحلیل و نقد شده و همچنین دلایل او بر نفی تجرد نفس و نیز اثبات مادیت نفس در بوته سنجش قرار گرفته است.

    کلیدواژگان: نفس، روح، ماده انگاری، تجرد، ابن قیم جوزیه، سلفیه
  • محمدحسین فاریاب صفحه 127

    آموزه «عصمت» هیچ‌گاه تازگی خود را از دست نداده است. در این میان، یکی از حوزه‌های مسیله عصمت، حوزه «عصمت از گناه» است. درباره حقیقت «عصمت از گناه» دیدگاه‌های متنوعی ارایه شده است. اگرچه غالب متکلمان شیعه بر موهبتی ‌‌بودن مقوله عصمت پیامبران و امامان  تاکید کرده‌اند، اما به چگونگی هبه این موهبت از سوی خداوند کمتر توجه شده است. آیا خداوند متعال یک‌بار این موهبت را به پیامبر و امام می‌دهد و او خود از این موهبت بهره برده، خود را از گناه مصون می‌دارد؟ یا آنکه خداوند متعال دمادم این موهبت را ارزانی می‌دارد؟ این نوشتار در پی بررسی چگونگی هبه عصمت از سوی خداوند بر مبنای آیات و روایات است. آیات و روایات مرتبط با این موضوع نشان می‌دهد خداوند متعال همواره پیامبران و امامان را زیر چتر حمایت خویش نگه ‌داشته و چنین نیست که یک‌بار عصمت را به ایشان هبه کند و آنها از آن پس بتوانند خودشان از گناه بپرهیزند.

    کلیدواژگان: عصمت، حقیقت عصمت، لطف، ملکه، موهبتی بودن عصمت
  • سید محمدحسین میردامادی صفحه 141

    یکی از کارکردهای تفکر تاویلی بازگرداندن معارف دینی به وجوه حکمی آن است. محور بحث این مقاله آن است که منازل آخرت در آموزه‌های دینی دارای تاویل انفسی است و گاهی این تاویل‌ها تحلیل شده است. در حقیقت تاویل گزاره‌های دینی اخروی همان تجلیات مسانخ وارد بر نفس و نیز ملکات نفس در حیات آخرتی است. نفس انسان دارای مراتب گوناگونی است که در هر مرتبه شهودی از خود دارد و منازل آخرت همان شهود نفس از مکتسبات خود در دار دنیاست. در حرکت استکمالی نفس، به‌تدریج، از پرده‌ها و حجاب‌های نفس در شناخت خویش کاسته می‌شود و بر خودآگاهی‌اش افزوده می‌گردد. این خودآگاهی در هر مرتبه تجلیاتی را بر او ظاهر می‌سازد که حاصل اعمال او در دنیاست. این مقاله درصدد تاویل منازل آخرت بر مراتب نفس است. از نتایج این پژوهش اثبات آن است که معاد درواقع بازگشت به درونی‌ترین لایه خود است که آثاری بیرونی دارد. نیز غایت حرکت نفس شهود عین‌الربط بودن خود و فنا در علت هستی‌بخش (خداوند) است. همچنین نفس مظهری برای اسماء جمال یا جلال الهی است. این مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی براساس انطباق اصول عقلی و اخبار وحی با علم‌النفس صدرالمتالهین نگاشته شده است.

    کلیدواژگان: نفس، منازل آخرت، تاویل، صدرالمتالهین، مراتب نفس
  • زهیر بلندقامت پور، محمود فتحعلی صفحه 159

    یکی از مباحث مهم در زندگی انسان معاصر، مسیله «معنای زندگی» است. لیکن در اینکه مقصود از «معنای زندگی» چیست اختلافات فراوانی وجود دارد. هدف پژوهش حاضر این است که با بررسی کاربردهای گوناگون «زندگی» و «معنا»، مقصود از ترکیب «معنای زندگی» را روشن سازد. در این مقاله به روش تحلیلی توصیفی، معانی گوناگون «زندگی» و «معنا» استقرا و گفته شده که ترکیب اضافی «معنای زندگی» با کدام‌یک از این معانی سازگار است. بعضی مقصود از آن را «کارکرد زندگی» و بعضی «هدف زندگی» و بعضی دیگر «ارزش زندگی» می‌دانند. پس از توضیح این سه معنا، بیان شده که مقصود از «معنای زندگی»، «ارزش زندگی» است و مقصود از «ارزش»، «کمال» است. بعد از توضیح کمال، این واژه به دو قسم حقیقی و‌ پنداری تقسیم و گفته شده که هر دو کمال در معنای زندگی محل بحث است. بنابراین مقصود از «معنای زندگی»، «ارزش و کمال زندگی» است، اعم از اینکه کمال واقعی باشد یا کمال‌ پنداری.

    کلیدواژگان: معنای زندگی، کارکرد، هدف، ارزش، کمال حقیقی، کمال پنداری
  • علیرضا اسعدی صفحه 173

    فلاسفه اسلامی در آثار خود، در موارد زیادی به آیات قرآن کریم استشهاد کرده و از آنها بهره گرفته‌اند. ازاین‌رو، این پرسش مطرح شده که کارکرد دقیق آیات در متون فلسفی چیست و آنها چه نقشی ایفا می‌کنند؟ این مسیله‌ای است که برخی خاورشناسان قرآن‌پژوه نیز به آن اهتمام ورزیده و در آثار خود به آن پرداخته‌اند؛ از جمله الیور لیمن در کتاب «دانشنامه قرآن کریم». این مقاله به روش توصیفی ‌ تحلیلی دیدگاه وی را بررسی کرده و نشان داده است که علی‌رغم درستی این ادعای لیمن که نقش آیات در آثار فلسفی با هم متفاوت است، اما برخی از کارکردهایی که وی ترسیم کرده مقرون به صحت نیست و شواهد او از اتقان کافی برخوردار نیست.

    کلیدواژگان: فلاسفه، قرآن کریم، اولیور لیمن، «دانشنامه قرآن کریم»، خاورشناسان، فلسفه اسلامی