فهرست مطالب

صفه - پیاپی 99 (زمستان 1401)

مجله صفه
پیاپی 99 (زمستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/10/18
  • تعداد عناوین: 7
|
  • الهام خدادادی*، محمدرضا رحیم زاده، مهدی محمودی کامل آباد صفحات 5-17
    خوانش معماری بومی، در جهت فهم ارزش هایی در معماری، تنوعی از نگاه ها را در بر می گیرد. یکی از این رویکردها تلقی معماری بومی به مثابه عرصه ای است که با سرآغاز معماری نسبت دارد و دو قرایت رایج از آن طرح می شود. قرایت اول معماری بومی را ژنوتیپ هایی در نقشه تکامل معماری به مثابه قطعات ابتدایی می بیند. قرایت دوم معماری بومی را موضوعی تلقی می کند که از ابتدای تاریخ معماری دستخوش تغییرات زیادی نشده است. بنابراین در زمان سوال یا ابهام درباره ادامه مسیر معماری، می توان به آن رجوع کرد. از طرف دیگر، همچنان به صورت موازی تلاش هایی در عرصه تیوری معماری انجام شده و مفهوم اعتباری کلب اولیه برای آن وضع شده است؛ اما کلبه اولیه، به دلیل در دسترس نبودن، نمی تواند ارتباط با سرآغاز معماری را عملی کند. در این مقاله، به دلیل ضرورت عینی کردن مفهوم اعتباری کلبه اولیه، امکان پذیری این جانشینی نشان داده و با اتخاذ نگرش سوم به ارتباط معماری بومی با سرآغاز، رویکردی در پیش گرفته می شود که در دو نگرش پیش بر آن صحه گذاشته شده است، اما در اینجا به جنبه هایی از آن بسنده می گردد که در آنها امتداد معماری بومی تا دوران معاصر و آینده را نادیده می انگارند. برای رسیدن به این هدف، از روش استدلال منطقی استفاده و چند گام پژوهش تعریف می شود. در مرحله اول نسبت های معماری بومی با سرآغاز بررسی و ارزیابی می گردد، در مرحله دوم، در قالب مطالعه مفهوم سرآغاز، به کنکاش وجوه و مراتب سرآغاز در آثار اندیشمندان اختصاص دارد. مرحله سوم، بررسی کفایت کلبه اولیه به مثابه مصداق سرآغاز معماری از طریق بررسی علل پیدایش و ابعاد وجودی کلبه اولیه است. در مرحله بعد، به منظور یافتن نماینده ای تجربه پذیر، استعداد معماری بومی به منزله منبع الهام نظریه پردازان در توصیف کلبه اولیه بررسی می شود. سرانجام با برشمردن ویژگی ها و استعدادهای معماری بومی برای این نمایندگی، استدلال می شود که این جانشینی به لحاظ حوزه های نظری و عملی امکان پذیر و دارای تبعات مثبتی است و می تواند ارزش های معرفت شناختی مطالعه، پژوهش، و تجربه آن را آشکار و ارزش های عمیق آن را روشن کند. بنابراین هر دو حوزه می توانند از موهبت های این تلاقی بهره مند شوند.
    کلیدواژگان: معماری بومی، سرآغاز معماری، کلبه اولیه، آرخه
  • مهتاب سلیمانی الموتی، حسین اردلانی* صفحات 19-36
    ناممکن ها نیروهایی بالقوه هستند که می روند تا بالفعل شوند و در آستانه ایجاد و صیرورتند. میانجی ها نیز نقش میانجیگری و میانه ای بین بالقوه و بالفعل بودن هر امری دارند و ایجادکننده آفرینش هستند. این آفرینش به خوبی در آثار معماری مشهود است. نوشتار حاضر برای فهم بهتر این مفاهیم، بر ساختار معماری آیزنمن متمرکز است و برای پاسخ گویی به مسیله مورد نظر، رویکرد تبیین با نگرش فلسفی ژیل دلوز هم راستا و در تعامل بیان می شود؛ چراکه آثار آیزنمن یک فرایند معماری فلسفی با یکی از محورهای پست مدرنیسم دلوزی، همچون  میانجی ها و ناممکن هاست که تاثیر اساسی بر زندگی معاصر دارد. هدف پژوهش یافتن ویژگی های مشترک میانجی ها و ناممکن ها در اندیشه دلوز و معماری آیزنمن است و با این فصل مشترک معماری وی بیان و تحلیل می شود. برای این منظور، با شیوه توصیفی تحلیلی پس از بررسی سیاق فکری و عملی آیزنمن، با بررسی سه اثر از او به تشریح و تحلیل چگونه بودن و چرایی ناممکن ها پرداخته می شود. همچنین گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع مکتوب و دیجیتال صورت می گیرد. نتایج نشان می دهد معماری آیزنمن نمایش میانجی هایی است که دست به خلق و آفرینش می زنند و ناممکن ها از دل آثارشان هویدا می شوند، متناسب با اندیشه معاصر توانسته اند خود را با نیاز و محیط پیرامون تطبیق دهند و در یک صیرورت، بیرون از ذهنیت جای گیرند. همچنین میانجی ها بنا به حرکت و جنبش دایمی شان، تجسم هستی شناسی ناممکن ها را، که زیربنای این همانی و هویاتی درونی هستند، شروع می کنند و پایان می بخشند. در این میان انسان سوژه شناسایی نیست که در جایگاهی بالاتر از سایرین دست به شناسایی زند؛ بلکه با آنها مواجه می شود و در هر رویارویی قابلیت های جدیدی می یابد و ظرفیت های تازه ای می آفریند.
    کلیدواژگان: میانجی ها، ناممکن ها، دلوز، آیزنمن، معماری
  • سید مجتبی ابطحی نجف ابادی*، علی علائی، حمید ندیمی صفحات 37-54

    در بسیاری از دوره های آموزشی طراحی معماری در سطح دنیا فرایند «ساختن» امری مغفول است. یکی از شیوه های آموزشی که با هدف جبران این غفلت در برخی دانشکده های معماری در سطح دنیا برنامه ریزی و اجرا می شود به کارگیری شیوه طرح  ساخت در آموزش طراحی معماری است. در این شیوه سه ساحت پژوهش، طراحی، و ساخت به یکدیگر پیوند می خورند. پرسش های پژوهش حاضر پس از بررسی پیشینه موضوع و شناسایی و مطالعه منابع مرتبط با بیش از 30 دوره آموزشی طرح  ساخت در دانشکده های معماری سطح دنیا تدوین شده است (فقدان این پرسش ها در ادبیات و منابع مکتوب موجود مشاهده می شود). به منظور پاسخ گویی به پرسش ها در این پژوهش از شیوه مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شده است. 16 مصاحبه صورت پذیرفته با استادان فعال در زمینه دوره های آموزشی طرح  ساخت در سطح دنیا، پس از ضبط، پیاده سازی، و تحلیل محتوایی دقیق، مبنای تحلیل و نتیجه گیری قرار گرفته است. ازجمله نتایج حاصل از این تحلیل ها می توان به محدوده ممکن برای جانشینی شیوه معمول آموزش معماری با این شیوه، ساختارهای اجرایی مورد استفاده مانند شیوه های تامین هزینه و ارتباطات با کارفرمایان، نقش عوامل حقوقی، و همچنین شکست در شکل دهی به پروژه های طرح  ساخت اشاره کرد. با توجه به اثرپذیری ساختار آموزش معماری در ایران از جریان های اصلی آموزشی این رشته در سطح دنیا و داشتن ریشه ها و مشابهت های فراوان با آنها، نتیجه این پژوهش که به عرضه چارچوبی برای تعریف رویکردهای مختلف شیوه طرح  ساخت و نکات مهم نظری و عملی مرتبط با فرایند پیاده سازی این شیوه آموزشی می انجامد، می تواند زمینه ای برای تصمیم سازی و بهره گیری آگاهانه تر از این شیوه آموزشی در برنامه آموزش معماری در ایران را فراهم کند.

    کلیدواژگان: شیوه طرح ساخت، آموزش معماری، طراحی معماری، آموزش تجربی
  • نیاز عظیمی، جواد دیواندری*، حسین مرادی نسب، حامد شیخ طاهری صفحات 55-71

    بررسی وضعیت روستایی کشور نشان می دهد پایداری مسکن روستایی، که در راستای تداوم حیات زندگی روستاییان است، تحت تاثیر روند ها و سیاست های دهه های اخیر در ابعاد مختلف، ازجمله کالبد، اقتصاد، و وجوه فرهنگی تغییرات گسترده ای کرده است و این نابسامانی منجر به تهدید حیات روستانشینی و ناپایداری محیطی و انسانی شده است. در این پژوهش بخش مهمی از زندگی، حیاط، و سایر فضاهای باز مسکن روستایی مورد توجه است تا، با شناخت عوامل پایداری در مسکن روستایی، اهمیت نقش این فضا در ثبات و تداوم زندگی روستاییان بررسی و در دوره های مختلف مقایسه شود، بنابراین پس از شناخت و بررسی روستاهای مورد مطالعه در شهرستان گرمسار و جمع آوری اطلاعات از طریق مشاهده میدانی و اطلاعات دریافتی از پرسش نامه ها، به توصیف و تجزیه وتحلیل یافته ها پرداخته شده و به روش تحلیل عاملی و واریانس یک طرفه داده ها آنالیز گردیده است، نتایج نشان می دهد که از میان 9 عامل شناسایی شده 6 عامل اساسی و تاثیر گذار بر حیاط مساکن روستایی مورد توجه ساکنین است. عامل معیشتی و تولیدی حیاط، عامل کالبدی حیاط از منظر میزان مساحت و درصد فضای ساخته نشده، عامل سازگاری اجتماعی و کارکرد حیاط در تعاملات میان ساکنین و همسایگان، و عامل پایداری و سازگاری محیطی در مسکن روستایی بیشترین اثربخشی را در خانه های سنتی و بازسازی شده دارند. درمقابل، عامل زیستی و سکونتی حیاط ها از نظر کارکرد های ثابت زیستی و تامین نیازهای بنیادی ساکنین و عامل خدماتی   آسایشی در راستای تامین نور رسانی فضاهای سکونتی و محل پارک اتومبیل و... در خانه های معاصر بیشترین اثر بخشی را نسبت به سایر خانه ها داشته است.

    کلیدواژگان: مسکن روستایی، حیاط، پایداری
  • محمدامیر کاکی زاده*، ندا ناصری، رحمن جان احمدی، احسان حیدرزاده صفحات 73-92

    فقدان زندگی اجتماعی و تعامل افراد مختلف با هم مشکلات زیادی را ایجاد می کند که پیشرفت نکردن افراد، و درنتیجه، توسعه نیافتن جامعه را در پی دارد؛ بنابراین اهمیت حضورپذیری هرچه بیشتر و بهتر مردم در سطح جوامع امروزی و همچنین برقراری تعاملات اجتماعی در سطح کیفیت زندگی مردم کاملا ملموس است. با توجه به اینکه امروزه ابعاد زندگی اجتماعی انسان نادیده گرفته می شود و در گذشته بعد اجتماعی انسان و اجتماع پذیری شهرها بیشتر در نظر بوده است؛ ازاین رو مقاله حاضر، با هدف بازشناسی و واکاوی راهکارهای موثر در ایجاد و تقویت اجتماع پذیری در کالبد شهرهای تاریخی موفق در این زمینه، در راستای به کارگیری آن راهکارها در شهرسازی و معماری امروزی نگاشته شده است. بر همین اساس بافت تاریخی شهر بوشهر، که از نمونه های موفق در حضورپذیری مردم با وجود فرهنگ ها و مذاهب مختلف بوده است، به منظور بررسی در این پژوهش انتخاب گردید. تحقیق حاضر با به کارگیری ترکیبی از روش کیفی و کمی به صورت توصیفی  تحلیلی انجام گرفته است. ساختار پژوهش در دو بخش تنظیم شد: بخش مبانی نظری به صورت کیفی با استفاده از منابع کتابخانه ای برای استخراج مولفه های مدل و بخش میدانی با روش کمی با استفاده از پرسش نامه و آزمون مدل با استفاده از روش آزمون دوجمله ای در نرم افزار SPSS و تحلیل عاملی تاییدی نظرات کاربران در نرم افزار لیزرل. بر اساس یافته های تحقیق، روایی مدل مفهومی با روش روایی سازه همگرا و پایایی آن با روش پایایی مرکب به تایید رسید. برازش مدل پیشنهادی تحلیل عاملی تاییدی بر اساس بارهای عاملی (5 جزء کالبد بافت تاریخی بوشهر شامل میدان، میدانچه، خیابان، پیاده روها و گذرهای ساحلی، کوچه ها، و 4 شاخص موثر بر اجتماع پذیری شامل آسایش محیطی، امنیت، رفاه، تنوع، و جذابیت)، مقادیر t، RMSEA، RMR، P-value، GFI، AGFI، و... در سطح اطمینان 95٪ به تایید رسید. بنابر نتایج مدل استخراج شده و مولفه های آن در سنجش میزان اجتماع پذیری در کالبد بافت تاریخی بوشهر تاثیرگذار است و در میان مولفه ها نیز شاخص رفاه و تنوع و جذابیت در فضای میدان بالاترین اولویت را از نظر کاربران دارد.

    کلیدواژگان: حضورپذیری، اجتماع پذیری، ساختار کالبدی، بافت تاریخی بوشهر، تحلیل عاملی تاییدی
  • فرشاد شریعت پور*، مصطفی بهزادفر صفحات 93-106

    شهر تهران در سال های آینده، با توجه به رشد جمعیت و پیچیدگی های روزافزون، با چالش های گوناگون روبه رو خواهد شد، بنابراین وظایف مدیریت شهری پیچیده تر می شود. اغلب ابزارها و روش های موجود در زمینه شهرسازی مبتنی بر رویکردهای ایستا هستند و تعداد محدودی از ذی نفعان را در تصمیم گیری های مربوطه درگیر می کنند. در همین خصوص یکی از اصلی ترین ملزومات رسیدن به شهر هوشمند در اختیار داشتن یک مدل دیجیتالی از شهر است که در دنیا تحت عنوان «دوقلوی دیجیتال» تعریف شده است. تغییروتحول دیجیتال باعث روشن تر و قابل فهم تر شدن بخش های بیشتری از روند برنامه ریزی، تصمیم گیری، و طراحی برای عموم مردم می شود. یک رویکرد مهم برای این تغییروتحولات دوقلوی دیجیتال شهر تهران است. در همین راستا، هدف اصلی این مقاله معرفی و طرح کردن مفهوم دوقلوی دیجیتال به مثابه یک ضرورت در عصر شهرهای هوشمند و همچنین دستیابی به نحوه پیاده سازی این مفهوم در شهر تهران است.ابزار اصلی روش تحقیق این مقاله نرم افزار سیتی انجین است. در این پژوهش بخشی از شهر تهران به یک مدل دیجیتالی تبدیل شده که با مفهوم دوقلوی دیجیتال همسوست. برای رسیدن به این مهم، از الگوریتم های مدل سازی رویه ای در محیط نرم افزار سیتی انجین استفاده شده است. در ابتدا، برای تولید دوقلوی دیجیتال تهران یک دیتابیس از داده های توصیفی جمع آوری شده است. سپس این داده های توصیفی با برنامه نویسی در محیط نرم افزار سیتی انجین مدل سازی شده اند. این دوقلوی دیجیتال تهران با سطح جزییات مختلف، در سطح برنامه ریزی شهری، طراحی شهری و مدیریت شهری به صورت کد هوشمند برنامه نویسی شده است که، با اعمال هر تغییری در داده های وضع موجود، مدل ها و گزارش های موجود از سطح شهر به صورت بلادرنگ تغییر خواهد کرد و با داده های جدید به روز خواهد شد.

    کلیدواژگان: مدل سازی رویه ای، مدل سازی سه بعدی شهری، دوقلوی دیجیتال، سیتی انجین، تهران هوشمند
  • حمیدرضا پیشوایی، زهرا اهری* صفحات 107-125

    دوره قاجاریه، به ویژه عصر ناصری، از مهم ترین مقاطع زمانی و به تعبیری سرآغاز دوران معاصر در تاریخ معماری ایران است. بااین حال، تصویر و تصور ما از سازوکار معماری در این برهه حساس مبهم و ناروشن است. به رغم اسناد و مدارک فراوان موجود درباره معمارباشی های دربار در این برهه، شناخت ما از آنها، به مثابه بخشی از مهم ترین عاملان تشکیلات معماری سلطنتی، بسیار اندک است. در مقاله حاضر، با بهره گیری از راهبرد تاریخی، تلاش می کنیم تا در برهه پنجاه ساله سلطنت ناصرالدین شاه (1264- 1313ق) احوال و آثار معمارباشی های دربار ناصری، محدوده وظایف و مسیولیت های آنها، و نیز سیر تحول و دگرگونی منصب معمارباشیگری را تحلیل و تفسیر کنیم. بررسی منابع نوشتاری حاکی از آن است که در دربار ناصری پنج معمارباشی بر سر کار بوده اند: عبدالله خان، محمدتقی خان، محمدابراهیم خان، حاجی ابوالحسن، و حسین علی خان معمارباشی. این اشخاص وظایف و مسیولیت های خرد و کلانی بر عهده داشتند، اما اصلی ترین کار آنها نظارت فنی هم زمان بر مجموعه ساخت وسازهای سلطنتی بود. فزونی یافتن این ساخت وسازها که در دهه های 1280- 1300ق منجر به شکل گرفتن نقش مباشرت، پدید آمدن منصب ریاست بنایی، و قدرت یافتن معماران طراز اول شد، چرخشی در منصب معمارباشیگری پدید آورد و باعث شد تا پس از سال ها فترت این منصب دوباره به دست معماران اهل فن بیفتد. در طی این سال ها، با پیشرفته تر شدن سازوکار معماری سلطنتی از لحاظ دیوان سالاری، نسبت منصب معمارباشیگری با دیگر مناصب و نقش ها روشن تر و دقیق تر شد. این تحولات، به تعبیری، از نشانه های تجدد در تشکیلات معماری دربار ناصری است.

    کلیدواژگان: معمارباشی، معمار، سازوکار معماری، معماری قاجاریان، معماری سلطنتی
|
  • Elham Khodadadi *, Mohammadreza Rahimzadeh, Mahdi Mahmoudi Kamel Abad Pages 5-17
    Reading vernacular architecture to understand values in architecture involves a variety of perspectives. One of these approaches is to consider vernacular architecture as related to the beginning of architecture and there are two common readings of it. The first reading sees vernacular architecture as genotypes in the architectural evolution map as the primary component. The second reading considers it as a subject that has not undergone many changes since the beginning of the history of architecture. It is a reference, therefore, to go to in case there are questions or ambiguities. On the other hand, attempts have been made in architectural theory to find the beginning of architecture in theory, and the concept of the primitive hut coined for it. But the unavailable primitive hut cannot communicate with the beginning of architecture. Due to the necessity of objectifying the conceptual primitive hut, this article tries to show the possibility of a third alternative regarding the connection between the vernacular and the beginning, which is verified by the previous two views, but those views do not take it as far as taking the vernacular to the contemporary and future eras. To achieve this, a three-stage study is conducted. The first stage is an investigation of the relation between the vernacular and the beginning. The second stage is in the form of studying the concept of the beginning and its various aspects in the work of thinkers. The third stage is about investigating the adequacy of the primitive hut as an example for architecture’s beginning. The next stage is about finding empirical representatives, in which vernacular architecture is surveyed as a source of inspiration for theorists about what the primitive hut is like. Finally, considering the features and potentials of the vernacular for this representation, it is argued that this alternative is theoretically and practically possible and has positive consequences. Because of its relation to Arché, this notion of vernacular architecture can reveal the profound epistemological values of its study, research, and experience. Therefore, both areas can benefit from this relationship.
    Keywords: Vernacular architecture, Arché, Primitive hut, Oigin of architecture
  • Mahtab Soleimani Alamuti, Hossein Ardalani * Pages 19-36
    Assistant Professor, Faculty of Art and Architecture, Islamic Azad University, Hamedan BranchThe impossibles are potential forces that go on to become actual and are on the verge of creation. Mediators also play a mediating and intermediate role between the potential and the actual creation, and well evident in architectural works. To better understand this concept, the present paper focuses on Eisenman's architectural structure and, in response to its challenges, adopts Gilles Deleuze's philosophical views, to portray the work of Eisenman as an architectural-philosophical process, revolving around one of Deleuzian postmodernist themes such as mediators and the impossible, which have a major impact on contemporary life. The main purpose of this research is to find communalities between Deleuze and Eisenman, and thereby to provide a reading of the latter’s work. To achieve this, the research uses analytical-descriptive method. After examining Eisenman's intellectual and practical context, it analyses three of his works, namely, the Cultural City of Galicia, the 2000 Church and the Wexner Centre for Arts, analysing the concepts of being and impossible. The main questions here are whether it is possible to analyse Eisenman's architectural work through Deleuze's philosophical approach, what is the relationship between the impossible and the mediators of Deleuze the poststructuralist philosopher and Eisenman the postmodern architect, and what is the connection between the impossible in Deleuze and Eisenman.The information is collected from printed, as well as digital sources. The results show that Eisenman's architecture shows how mediators which stimulate invention and creativity, unveiling the impossible, have managed to adapt with the needs of the environmental in accordance with contemporary thought. Due to their constant dynamism mediators are the ontological embodiments of the impossible, which is the foundation of the inner homogeneity and identity. In the meantime, human beings are not the subject of identification in a superior position, but they encounter them and find new capabilities and capacities in each encounter.
    Keywords: Mediators, Impossible, Deleuze, Eisenmann, Architecture
  • Seyed Mojtaba Abtahi Najafabadi *, Ali Alai, Hamid Nadimi Pages 37-54

    The making procedures is a neglected aspect of architectural education in many schools and curricula. To address this neglect, some architectural schools around the world use the Design-Build method in teaching architectural design. This method aims to integrate research, design and construction. The questions of the present study have been compiled after a review of the literature, identifying and studying the resources related to more than thirty Design-Build courses in architecture schools around the world. A semi-structured interview method has been used to answer the questions of this research, with sixteen interviews with academics involved in Design-Build courses around the world. The transcriptions of these interviews are than used as the basis for discussions and conclusions. Among the results are outlining the possible scope for replacing mainstream methods with this alternative, the executive structures used, such as those of financing and communication with clients, the role of legal factors, and also failures in shaping design-build projects.Considering the influence of mainstream worldwide education on Iran, the results of this research provide a framework for defining different approaches to Design-Build methods and important theoretical bases for better understanding and implementation of this method in architectural education. A deeper understanding of this field can result in more conscious uses of this educational method in Iran.

    Keywords: Design-build pedagogy, Architectural Education, architectural design, Experimental Education
  • Niaz Azimi, Javad Divandari *, Hosein Moradinasab, Hamed Sheikhtaheri Pages 55-71

    The study of the rural situation in Iran shows that the sustainability of rural housing, which safeguards the survival of their inhabitants, has been affected by recent decades’ procedures and policies, in terms of their physical body, economies and culture. This has led to the threatening of rural life as well as environmental and human instability. This study has considered the yard and other open spaces of rural housing as important parts of life, in order to then explore the role of yards in the sustainability of rural housing. A survey is conducted in the villages around the city of Garmsar, collecting information through field observations and questionnaires, which is then described and analysed, with findings and analysed data going through factor analysis and one-way analysis of variance (One-way ANOVA). The results show that out of the nine identified factors, six are more influential. Livelihood and production, the physical factor in terms of area and percentage of unbuilt space, social adaptation factor and the yard function in interactions between residents and neighbours, environmental stability and adaptation factor in rural housing, are found to be most influential, both in traditional and rebuilt houses. On the other hand, the biological and residential factors of the yards in terms of constant life functions and fulfilling basic needs, and the service-comfort factors concerning daylighting and parking etc. have been most influential in contemporary houses.

    Keywords: rural housing, Court Yard, Sustainability
  • MohammadAmir Kakizadeh *, Neda Naseri, Rahman Janahmadi, Ehsan Heidarzadeh Pages 73-92

    The Lack of social life and interactions creates many problems, leading to a lack of development of individuals, and consequently a lack of development of society. It is absolutely imperative, therefore, for people to be more and better present in the community. Given the fact that today’s dimensions of human social life are ignored, whilst in the past, these aspects were taken more seriously, this paper aims to explore and analyse the effective ways to create and strengthen sociability in successful historical cities in order to use them in modern urbanism and architecture. Accordingly, the historical fabric of Bushehr city, which has been one of the successful examples in presence of the people regardless of different cultures and religions, was selected as the study case. The questions are ‘what is the relationship between the urban body of the historical fabric of Bushehr with the presence and socialability of the people?’ and, ‘what factors causes this level of sociability? In response, the study was conducted using a combination of qualitative and quantitative methods in a descriptive-analytical way. The research structure was set up in two parts; The theoretical and literature section was done qualitatively and using library resources to extract the factors of the model. The field section was conducted quantitatively using a questionnaire and for testing model, using a binominal test in SPSS software and confirmatory factor analysis of users' opinions in Lisrel statistical software. Based on the research findings, the validity of the conceptual model was confirmed by convergent construct validity technique and its reliability was confirmed by composite reliability technique. The proposed model's fit of confirmatory factor analysis (5 Parts of the historical fabric of Bushehr including square, piazza, street, sidewalks and alleys and 4 factors affecting socialability including environmental comfort, security, welfare, diversity and attractiveness) based on factor loading of t, RMSEA, RMR, P-value, GFI, AGFI, etc., was confirmed at the confidence level, 95%. The results showed that the extracted model and its factors are suitable for measuring the amount of Socialability in the historical fabric of Bushehr, and among the factors, the index of welfare and diversity and attractiveness in the square space has the highest priority for users.

    Keywords: Presence, Socialability, Physical structure, Historical fabric of Bushehr, Confirmatory Factor Analysis
  • Farshad Shariatpour *, Mostafa Behzadfar Pages 93-106

    The city of Tehran will face various challenges in the coming years due to population growth and increasing complexity, making the tasks of urban management more complex. Most of the tools and methods available in the field of urbanism are based on static approaches and involve a limited number of stakeholders in relevant decisions. In this regard, one of the main requirements to reach the smart city is to have a digital model of the city, which is discussed in the world as "Digital Twin". Digital transformation makes more parts of planning, decision-making, and design processes clearer and more understandable to the general public. An important approach to this transformation is the digital twins of Tehran. In this regard, the main purpose of this article is to focus on introducing the concept of digital twins as a necessity in the era of smart cities and also to implement a practical way to achieve this concept in Tehran.The main research tool of this article is CityEngine software. In this research, a part of Tehran has turned into a digital model that is in line with the concept of digital twins. To achieve this, procedural modelling algorithms have been used in the CityEngine software environment. Initially, a database of descriptive data was collected to generate Tehran digital twins. Then, descriptive data are modelled by programming in the CityEngine software environment. This digital twin of Tehran with different levels of detail, in the level of urban planning, urban design, and urban management, has been programmed as a smart code that with each change in the current data, existing models and reports from the city will change immediately and will be updated with new data.

    Keywords: Procedural modelling, Digital Twin, 3D city model, CityEngine, Smart Tehran
  • HamidReza Pishvaei, Zahra Ahari * Pages 107-125

    The Qajar period, especially the times of Nasir al-Din Shah’s reign (1848- 1896), is a critical period, and in a sense is the beginning for the modern era in the history of contemporary architecture in Iran. However, there is not a clear picture of how architects worked in this period. Despite the abundance of documents about the ‘meʿmārbāshis’ of the Nasirid court remained from that time, we know little about seminal guild at the court. Employing a historical approach, the present paper aims to study meʿmārbāshis of the Nasirid court’s works and lives, duties and responsibilities, and the evolution of the position ‘meʿmārbāshi’ in this period. Written documents of the period indicate that five people held the position ‘meʿmārbāshi’ during the Nasirid period: ʿAbd Allāh Khān, Mohammad Taghi Khān, Mohammad Ebrāhim Khān, Hāji Abol-Hasan, and Hosein ʿAli Khān the meʿmārbāshis. They had a diverse series of duties and responsibilities, but their main remit was to manage technical affairs related to the whole royal constructions at the same time. The increasing number of royal constructions during 1866- 1883 resulted in the formation of the ‘chief-mason’ role and the increasing power of senior architects. The consequences eventuated a rotation in the position of meʿmārbāshi and, after several years of interruption, led it to be possessed by expert architects again. With the development of bureaucracy came a clarification of labour division between the meʿmārbāshi and holders of other roles and positions. These changes could be considered as a sign of modernity in the professional architecture organisations of the Nasirid court.

    Keywords: Meʿmārbāshis, Architects, Architecture Mechanism, Qajar Architecture, Royal Architecture