فهرست مطالب
نشریه تخریب و احیاء اراضی طبیعی
پیاپی 4 (پاییز و زمستان 1400)
- تاریخ انتشار: 1402/01/06
- تعداد عناوین: 8
-
صفحات 1-12مقدمه و هدف
فرسایش خاک امروزه به یکی از بزرگ ترین معضل های دنیا به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک تبدیل شده است که مسایل محیط زیستی، کشاورزی و امنیت غذا را تحت تاثیر قرار می دهد. از طرفی رشد و توسعه فعالیت های بشری همراه با تغییر کاربری اراضی و تخریب منابع ازجمله عوامل موثر بر شدت فرسایش است. حال آن که تاکنون رویکردهای پیشگیرانه مبتنی بر ارزیابی خطر فرسایش خاک برای اتخاذ تدابیر صحیح مدیریتی کم تر موردتوجه قرارگرفته است. ازاین رو، پژوهش حاضر باهدف بررسی خطر و شناخت مناطق حساس به فرسایش خاک در حوزه آبخیز ساحلی سورک استان هرمزگان با استفاده از مدل ICONA انجام شد.
مواد و روش ها:
لایه های ورودی اطلاعاتی شیب، سطوح سنگی و کاربری اراضی، برای کاربست مدل مزبور در آبخیز مطالعاتی با یکدیگر هم پوشانی شد. نقشه خطر فرسایش پذیری خاک نیز با هم پوشانی دو نقشه فرسایش خاک و حفاظت خاک تهیه شد.
یافته ها:
نتایج به دست آمده ضمن معرفی زیرحوزه های آبخیزهای با اولویت بالای مدیریتی بر گسترش نسبی خطر فرسایش خاک در منطقه موردمطالعه به ترتیب در محدوده خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد با مقادیر یک 31/08، 28/23 ، 12/01 ، 28/67درصد دلالت داشت.
نتیجه گیرییافته های حاصل از پژوهش حاضر علاوه بر تایید توانایی مدل مزبور در تخمین خطر فرسایش خاک در حوزه آبخیز مطالعاتی بر امکان استفاده از نقشه خطر فرسایش تهیه شده به عنوان ابزار مناسب برای مدیران و کارشناسان اجرایی در انجام موثر مدیریت آب وخاک منطقه تاکید داشت.
کلیدواژگان: ارزیابی کیفی فرسایش، تخریب خاک، راهبرد حفاظت خاک، منطقه ساحلی جاسک، نقشه خطر فرسایش پذیری -
صفحات 13-22مقدمه و هدف
بادرنجبویه یکی از گیاهان دارویی ایران و از خانواده نعناعیان است که در رویشگاه های طبیعی شمال شرق کشور یافت می شود. به منظور شناخت خصوصیات بوم شناختی این گونه جهت معرفی برای مرتعکاری در اراضی دیم و استفاده در صنایع دارویی و همچنین جلوگیری از تخریب رویشگاه های طبیعی گونه، این بررسی در طی سالهای 1400-1397 در سطح رویشگاه و دیمزار مرتعکاری شده در شهرستان بجنورد انجام شد.
مواد و روش هامشخصات بارش، دما، اقلیم، اندازه گیری متغیرهای رویشی ارتفاع، قطر کوچک و قطر بزرگ تاج پوشش، تراکم، پوشش تاجی، تولید و تجزیه فیزیکی و شیمیایی خاک برای گیاه در رویشگاه آن انجام گرفت. به منظور مرتعکاری گیاه بادرنجبویه، دیمزاری اختصاصی در ارتفاع 1500 متری از سطح دریا در دامنه شمالی واقع در منطقه گودالی سلاخ انتخاب گردید. به دو روش تقسیم بوته و نشاءکاری عملیات کاشت انجام شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده های بدست آمده از آزمون t مستقل و روش آنالیز مولفه های اصلی استفاده شد.
یافته هانتایج حاکی از آن است که این گونه در منطقه مورد مطالعه با اقلیم نیمه خشک سرد و بارندگی متوسط سالانه 295 میلی متر، دمای متوسط سالانه 11/28 درجه سانتی گراد رویش مناسبی دارد. این گیاه در شیب دامنه های شمالی، جنوبی، شرقی و غربی در ارتفاع 1200 تا 1900 متری از سطح دریا در مناطق سنگلاخی پراکنش یافته است. خاک منطقه مورد مطالعه آهکی با بافت شنی لومی می باشد. تجزیه و تحلیل مولفه اصلی نشان داد که متغیرهای شن، سیلت، درصد آهک، مواد آلی و ظرفیت تبادل کاتیونی همبستگی معنی داری با محور اول داشتند و 37/2 درصد تغییرات را توضیح دادند. میانگین پوشش تاجی و عملکرد در رویشگاه و دیمزار مرتعکاری شده به ترتیب 0/147 و 57/91 درصد و 2/83 و 1619/68 کیلوگرم در هکتار بود.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر می تواند الگوی مدیریتی مناسب برای کشاورزان، برنامه ریزان و سیاست گذاران، در راستای حفاظت خاک و گیاه در مناطق مشابه ارایه نماید.
کلیدواژگان: بادرنجبویه، مراتع طبیعی، مرتعکاری، عوامل محیطی -
صفحات 23-32مقدمه و هدف
برخی خصوصیات خاک دارای تغییر پذیری در بعد زمان و مکان می باشند. عوامل مختلفی که در طول زمان و مکان متغیرند، در فرآیند های تشکیل خاک دخیل بوده و تشکیل خصوصیات خاک تحت تاثیر آن ها می باشد. برای بررسی خصوصیاتی همچون بافت خاک در مقیاس بزرگ، استفاده از روش های زمین آمار، که می توانند با پیش بینی خصوصیات خاک موجب کاهش در هزینه و وقت شوند، توصیه می گردد. برای تخمین نقاط در محل نمونه برداری نشده، در این مطالعه از روش های مختلف زمین آمار شامل کریجینگ، کو-کریجینگ و وزن دهی فاصله معکوس و همچنین روش شبکه عصبی مصنوعی برای بررسی تغییر پذیری مکانی بافت خاک تحت تاثیر کاربری اراضی و ارتفاع استفاده گردید.
مواد و روش هانمونه های خاک به صورت تصادفی مرکب به تعداد 249 نقطه از عمق 15-0 سانتی متر شرق استان مازندران تهیه گردید. برای آزمون نرمال سازی داده ها از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف در محیط نرم افزاری SPSS 28 و Develve 4 استفاده شد. با محاسبه خطای میانگین (ME) و باقیمانده میانگین مجذور خطا (RMSE) بهترین روش انتخاب گردید. داده های هر پارامتر ابتدا با استفاده از روش تبدیل لگاریتمی و سپس با استفاده از روش باکس-کاکس نرمال، و واریوگرام پارامترها ترسیم گردید. بهترین مدل برای مقادیر شن، رس و سیلت، مدل نمایی انتخاب گردید.
یافته ها:
اگرچه بین مقادیر درصد رس در کاربری های مختلف تفاوت معنی دار وجود نداشت، بین مقادیر درصد شن و سیلت تفاوت معنی دار وجود داشت،
به گونه ای که بیشترین درصد شن به ترتیب در کاربری های مرتع، جنگل، زراعی، بایر و باغ بوده، و بیشترین درصد سیلت به ترتیب در کاربری های باغ، زراعی، جنگل، بایر و مرتع یافت گردید. علاوه بر کاربری های متنوع اراضی، ارتفاع (20- متر الی بیش از 500 متر) نیز به صورت معنی دار بر بافت خاک موثر بوده است.نتیجه گیریطبق نتایج، روش شبکه عصبی مصنوعی نسبت به روش های زمین آمار کریجینگ، کو-کریجینگ و روش وزن دهی فاصله معکوس در تخمین بافت خاک، مناسب تر عمل کرده است. پیشنهاد می گردد: 1) این مطالعات در سایر نقاط استان نیز انجام شود، 2) از سایر روش های هوش مصنوعی (AIM) نیز برای پهنه بندی خصوصیات خاک استفاده شود، 3) از نمونه برداری منظم در این گونه مطالعات در صورت امکان استفاده شود، 4) از نقشه های به دست آمده به عنوان پایه ای برای تغییرات بافت خاک در استان استفاده گردد.
کلیدواژگان: اجزای بافت خاک، زمین آمار، کو-کریجینگ، مدل نمایی، واریوگرام -
صفحات 33-43مقدمه و هدف
مدیریت مراتع نسبت به عرصه های دیگر دشوارتر است زیرا مدیریت این عرصه ها شامل مدیریت و یکپارچه سازی همزمان تولید علوفه، تولید دام و بهره برداری از علوفه در یک مکان است. بر این اساس در نظر گرفتن ابعاد مختلف گروه های بهره بردار در مدیریت و برنامه ریزی های بلند مدت مراتع حایز اهمیت است. این تحقیق نیز با هدف بررسی نگرش بهره برداران نسبت به افراز مراتع شامل افراز بین واحدهای بهره برداری و افراز درون واحدهای بهره برداری و تعیین حد و مرز مراتع با استفاده از گزینه های عرف، قانون و یا ترکیبی از هر دو گزینه (جهت گیری بهره برداران نسبت به تحولات آینده) در سه استان لرستان، مرکزی و سمنان انجام گرفت.
مواد و روش هابه منظور جمع آوری داده ها ابتدا سطوحی برای هر یک از متغیرها در نظر گرفته شد. سپس، داده ها با استفاده از یک پرسشنامه استاندارد شده جمع آوری و با استفاده از آزمون کای اسکویر در نرم افزار SPSSتجزیه و تحلیل شدند.
یافته هااز نتایج فراوانی متغیرها مشخص شد که از دید اکثر پاسخگویان افراز بین واحدهای بهره برداری انجام شده است؛ در حالیکه افراز درون واحدها صورت نگرفته است. بعلاوه، در استان های لرستان و مرکزی به ترتیب 68/90 و 68/35درصد بهره برداران اهمیت بیشتری به قانون در تعیین حد و مرز مراتع داده اند. اما در استان سمنان 40/67درصد بهره برداران اهمیت بیشتری برای عرف قایل شده اند. همچنین مشخص شد که بیشتر بهره برداران نسبت به افراز مراتع "بین" و "درون" واحدهای بهره برداری رضایت دارند. در استان لرستان بین متغیرهای شغل (P<0.01) و تجاورز به مرتع (P<0.05) با رضایت از افراز بین واحدهای بهره برداری، تجاوز به مرتع (P<0.05) با رضایت از افراز درون واحدهای بهره برداری و در نهایت تحصیلات (P<0.05) و تمایل به ترک دامداری (P<0.05) با نقش عرف و قانون در تعیین حد و مرز مراتع ارتباط معنا دار مشاهده شد. در استان مرکزی بین متغیر شرکت تعاونی عشایری (P<0.05) با افراز بین واحدهای بهره برداری و در استان سمنان بین متغیر وضع مرتع با متغیر افراز درون واحدهای بهره برداری رابطه آماری معنادار (P<0.05) گزارش شد.
نتیجه گیریبراساس یافته این پژوهش از دید بهره برداران افراز مراتع در ایران یک مساله است. در مقابل، در سایر کشورها افراز مراتع مساله و مشکل نبوده است. بنابراین لازم است که براساس دانش بومی منطقه به حل این مساله پرداخته شود. زیرا این امر منجر به اتخاذ تصمیمات بی طرفانه براساس اطلاعات علمی و عینی می شود. بعلاوه، سیاست ها و اقدامات حفاظت از مراتع را می توان براساس نگرش بهره برداران بهبود بخشید. به طورکلی، بررسی نگرش بهره برداران علاوه بر اینکه بینش های مهمی را در مورد مشاهدات، درک و تفسیر تاثیرات اجتماعی و نتایج اکولوژی تخریب مراتع فراهم کند حمایت بهره برداران را در طولانی مدت تضمین می کند.
کلیدواژگان: بهره برداران، لرستان، مالکیت خصوصی، مالکیت عمومی، مراتع -
صفحات 44-51مقدمه
با توجه به اینکه تعداد عوامل محیطی موثر بر اکوسیستم های طبیعی از جمله مراتع بسیار زیاد هستند تعیین مهمترین آنها در مدیریت اراضی و برنامه های اصلاحی برای صرفه جویی در هزینه و زمان ضروری است. برای این منظور از گذشته تا کنون از روش های زیادی از جمله روشهای آماری مختلفی نظیر رگرسیون و رستهبندی استفاده شده است در این راستا هدف تحقیق حاضر استفاده از رگرسیون لجستیک برای استخراج مهمترین عوامل خاکی، اقلیمی و توپوگرافی در مراتع سرخ ده سمنان است.
مواد و روش هابرای نمونه برداری از پوشش گیاهی، ابتدا منطقه به 23 واحد نمونه برداری بر اساس شیب، جهت شیب، ارتفاع و زمین شناسی تقسیم شد و در هر واحد 10پلات یک متر مربعی مستقر گردید. در هر واحد همگن 3 نمونه خاک از 15 سانتی متری سطح خاک برداشت شد. در مجموع 69 نمونه خاک و 16 متغیر محیطی شامل سه متغیر توپوگرافی (شیب، جهت و ارتفاع)، ده متغیر خاک (اسیدیته، هدایت الکتریکی، پتاسیم، فسفر، درصد آهک، کربن، نیتروژن، درصد شن، سیلت و رس)و سه متغیر اقلیم (میانگین رطوبت سالانه، میانگین درجه حرارت سالانه و میانگین بارندگی یالانه) اندازه گیری شدند.
نتایجنتایج نشان داد که مهم ترین خصوصیات خاک در تفکیک تیپ های رویشی منطقه مورد مطالعه، بافت خاک، درصد آهک، نیتروژن، هدایت الکتریکی و هم چنین از عوامل توپوگرافی جهت و شیب منطقه است. با توجه به روابط به دست آمده گونه های Salsola dendroides با اسیدیته و هدایت الکتریکی ارتباط معنی دار و گونه Hypocylix kerneri بیشترین تاثیرپذیری را از درصد شن داشتند. گونه Salsola arbusculiformis با آهک و درصد رس و Artemisia aucheri با کربن آلی خاک، میانگین بارندگی سالیانه و درجه حرارات سالیانه رابطه مستقیم داشتند. گونه Salicornia herbaceae با اسیدیته درصد رس و پتاسیم و Halocnemum strobilaceum گونه با هدایت الکتریکی رابطه عکس داشت. همه مدل های رگرسیون لجستیک در سطح یک درصد معنی دار بودند.
نتیجه گیریهمان طور که نتایج تحقیق حاضر نشان داد این روش توانست به خوبی مهمترین عوامل و میزان تاثیرگذاری آنها را استخراج کند. از جمله مزایای این روش، امکان استفاده از داده های حضور یا عدم حضور گونه های گیاهی بدون استفاده از دیگر اطلاعات پوشش گیاهی نظیر درصد تاج پوشش گیاهی، تراکم و فراوانی که تحت تاثیر روش نمونه گیری، اندازه پلات و نوسان های بارندگی قرار می گیرند، است.
کلیدواژگان: حضور گونه های گیاهی، رگرسیون لجستیک، عوامل محیطی، مراتع خشک -
صفحات 52-67مقدمه و هدف
بحران های طبیعی همچون زمین لغزش قادر به تحمیل خسارات جبران ناپذیری به انسان و محیط هستند. ازاین رو ارزیابی ریسک به منظور مدیریت مناسب و کاهش خسارت، حیاتی است. ارزیابی ریسک با فرآیند برآورد احتمال وقوع یک رویداد و اهمیت یا شدت اثرات زیان آورد آن مشخص می شود. هدف از پژوهش، پهنه بندی خطر زمین لغزش در حوضه آبخیز نکارود با استفاده از منطق فازی و سنجش از راه دور می باشد.
مواد و روش هامهم ترین لایه های مورد استفاده در پژوهش شامل: بارش، ارتفاع، زمین شناسی، شاخص NDVI، فاصله از رودخانه، فاصله از گسل، شیب پس از بررسی ادبیات تحقیق و نظرات کارشناسان مشخص گردید.
یافته هادر نقشه های پهنه بندی استنتاج فازی عملگر AND، 1 درصد در طبقه خطر خیلی کم، 2 درصد در طبقه خطر کم، 3 درصد در پهنه خطر متوسط، 18 درصد در پهنه خطر زیاد و 76 درصد در پهنه خطر خیلی زیاد قرار گرفته اند. منطق AND به دلیل اشتراک گیری بین معیارها، مناطق زیادی را در معرض خیلی زیاد پهنه بندی نموده و 80 درصد از حوضه را با ریسک بالا تشخیص داده است. مناطق پرخطر در این مدل در کل حوضه قرار گرفته اند. در مدل پهنه بندی OR، به ترتیب 72، 12.4، 10، 2 درصد در مناطق با خطر خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد قرار دارند.
بنابراین بیشترین مساحت در این مدل پهنه بندی در طبقه خیلی کم قرار دارد و این منطق به دلیل اجتماع گیری بین معیارها مناطق بسیاری را بدون خطر می داند که در غرب و مرکز حوضه قرار دارد و تنها بخش بسیار کوچکی از مرکز منطقه مطالعاتی با خطر بسیار زیاد در شرق حوضه تشخیص داده شده است. و در نهایت مدل پهنه بندی عملگر GAMA، به ترتیب 49، 9، 14، 15، 13 درصد در طبقات خطر خیلی کم، کم، متوسط، زیاد، خیلی زیاد قرار داشته اند.و طبقه خطر خیلی کم قسمت اعظم منطقه مطالعاتی را پوشانده است.نتیجه گیریدر این پهنه بندی بیشترین مناطق آسیب پذیر، در قسمت شرق حوضه مطالعاتی واقع گردیده اند و تطابق بیشتری با واقعیت دارد.و همان طور که نتایج تحقیق حاضر نشان داد استفاده از فن آوری RS و GIS ابزاری مفید و قوی در زمینه پهنه بندی و ارزیابی خطر زمین لغزش دانست.
کلیدواژگان: آسیب پذیری، زمین لغزش، منطق فازی، حوضه نکارود -
صفحات 68-79مقدمه
آتش سوزی یک عامل اکولوژیک در جنگل به شمار می رود که طی آن اکثر گیاهانی که در حال رویش هستند، آسیب می بینند. آتش سوزی با سوزاندن پوشش گیاهی سطح خاک، می تواند موجب اثرات منفی و یا حتی مثبت بر خصوصیات فیزیکی، شیمیایی، بیولوژیکی و پوشش گیاهی خاک شود. با توجه به این که تاکنون بررسی های فراوانی در مورد اثر آتش سوزی های طبیعی بر ویژگی های خاک و پوشش گیاهی انجام شده است، اما تحقیقات درباره تاثیر آتش در زمان های مختلف فصل رویش و اثر آن ویژگی های خاک و گیاه در ایران و سایر نقاط جهان اندک است و منابع بسیار محدودی در این زمینه وجود دارد، لذا این پژوهش می تواند اطلاعات مناسبی در خصوص وضعیت خاک پس از آتش سوزی و نیز توان احیاء و بازسازی گونه های باارزش گیاهی و حفظ جنگل های زاگرس در اختیار محققان قرار دهد. در این تحقیق اثر آتش سوزی در سه فصل بهار، پاییز و زمستان بر ویژگی های شیمیایی و بیولوژیکی خاک، مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش هامنطقه مورد مطالعه بخشی از جنگل های زاگرس در استان کرمانشاه، شهرستان گهواره، منطقه لرینی بود. در این پژوهش در کنار جنگل های سوخته یک منطقه شاهد نیز در نظر گرفته شد. بدین منظور نقاط مورد نظر (9 نقطه برای زیر تاج و 9 نقطه برای خارج تاج در هر دو منطقه شاهد و سوخته شده) با اندازه گیری به وسیله متر بر روی ترانسکت ها (6 ترانسکت) مشخص شد و به صورت منظم و با فواصل زمانی مشخص (هر 2 ماه یک بار)، نمونه برداری از آن ها صورت گرفت. فاصله نمونه ها از یکدیگر در هر ردیف 20 متر و فاصله ردیف ها از هم 50 متر بود به گونه ای که 3 ردیف در منطقه سوخته و 3 ردیف در منطقه شاهد مشخص شدند. ویژگی های خاک با روش های آزمایشگاهی مرسوم اندازه گیری شدند.
یافته هانتایج بررسی های صورت گرفته نشان داد آتش سوزی که در منطقه مورد مطالعه (زیر تاج و بیرون از تاج درختان منطقه زاگرس) رخ داده است سطحی بوده و قادر به ایجاد تغییرات اندکی در فاکتورهای شیمیایی و بیولوژیکی خاک بود. تنها میزان تنفس خاک و فسفر قابل جذب در این آتش سوزی سطحی تحت تاثیر قرار گرفتند. میزان فسفر خاک یک روند افزایش داشته سپس به میزان اولیه خود در ماه اول نمونه برداری کاهش یافت.
نتیجه گیریبا توجه به این که آتش سوزی در منطقه مورد مطالعه سطحی بوده و موجب ایجاد تغییرات اندکی در ویژگی های خاک در تمام ماه های نمونه برداری شد. احتمالا آتش سوزی های شدید توانایی ایجاد تغییرات گسترده در ویژگی های شیمیایی، فیزیکی و بیولوژیکی خاک را دارد و زمان نمونه برداری در ماه های مختلف تاثیر چندانی بر نتایج نداشته است.
کلیدواژگان: آتش سوزی، جنگل، زاگرس، ماده آلیم، تنفس میکروبی -
صفحات 80-88مقدمه و هدف
تخریب و آتش سوزی جنگل ها از مهم ترین مشکلات محیط زیست محسوب می شوند. آتش سوزی سالانه هزاران هکتار از درختان، درختچه ها و گیاهان جنگل را از بین برده و باعث افزایش آسیب پذیری معیشت روستاییان و جنگل نشینان می شود. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثرات آتش سوزی جنگل ها بر معیشت روستاییان مناطق جنگلی انجام شده است.
مواد و روش هااین تحقیق از نوع توصیفی-پیمایشی بوده و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. منطقه جغرافیایی تحقیق دربرگیرنده حوضه آبخیز چهل چای شهرستان مینودشت استان گلستان است. برای بررسی و سنجش شاخص آسیب پذیری ناشی از آتش سوزی جنگل ها، پنج بعد شاخص معیشت پایدار شامل سرمایه طبیعی، سرمایه مالی، سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی، در مجموع با 19 گویه استفاده شد. هر گویه بر اساس طیف پنج گزینه ای لیکرت مورد سنجش قرار گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل 400 خانوار روستاهای حوضه آبخیز چهل چای بوده است که بیشترین تعداد آتش سوزی ها در سال های اخیر در حوزه جغرافیایی آن ها رخ داده است. در این پژوهش با استفاده از فرمول کوکران، 200 خانوار روستایی با روش نمونه گیری طبقه بندی شده تصادفی انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. بهمنظور تعیین ارتباط بین ویژگی های فردی پاسخگویان و نظرات آن ها نسبت به تاثیر آتش سوزی جنگل ها بر معیشت روستاییان، از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن بهره گرفته شد.
یافته هانتایج نشان داد آتش سوزی جنگل ها بر معیشت روستاییان بهترتیب بیشترین تاثیر را بر سرمایه طبیعی با ترکیب خطی غیروزن دار 4/08، و کمترین تاثیر را بر سرمایه اجتماعی با ترکیب خطی غیروزن دار 1/63، داشته است. نتایج آزمون ضریب همبستگی نشان داد که بین میزان اراضی کشاورزی تحت تملک و سابقه کشاورزی پاسخگویان با دیدگاه آن ها نسبت به تاثیر آتش سوزی جنگل ها بر معیشت روستاییان یک رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. همچنین بین متغیر سن و تعداد افراد تحت تکفل با نظر پاسخگویان نسبت به تاثیر آتش سوزی جنگل ها بر معیشت یک رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. یافته ها نشان داد که بین میزان تحصیلات و نظر پاسخگویان نسبت به تاثیر آتش سوزی جنگل ها بر معیشت روستاییان، یک رابطه مثبت و معنی دار دارد.
نتیجه گیریجوامع محلی مورد مطالعه در این تحقیق متفقا باور دارند که آتش سوزی جنگل از طریق تاثیر بر سرمایه های طبیعی، مالی و انسانی بر معیشت آن ها اثرات منفی دارد. لذا پیشنهاد می گردد سازمان های مسیول با برنامه ریزی و اجرای جنگلداری اجتماعی و مشارکتی، کارآمدی اقدام های حفاظتی، احیا جنگل ها، و کاهش خسارات ناشی از آتش سوزی جنگل را تقویت نمایند.
کلیدواژگان: جوامع روستایی، چهل چای، حفاظت، سرمایه، معیشت
-
Pages 1-12Introduction and Objective
Today, soil erosion has become one of the most severe problems in the world, especially in arid and semi-arid regions, affecting environmental, agricultural, and food security. The growth and development of human activities, land-use change, and resource degradation are among the factors affecting erosion intensity. However, preventive approaches based on soil erosion risk assessment have received less attention to taking proper management measures. Due to the importance of preventive measures and soil erosion control, this study was conducted in the costal Sourak Watershed in Hormozgan Province using the ICONA model to investigate erosion risk and identify erosion-sensitive areas.
Material and MethodsThe information input layers of steepness, rock surfaces and land- use are overlapped for the employ of this model in the study watershed. Soil erodibility risk map was also developed using complying soil erodibility and soil conservation maps.
ResultsThe results, besides prioritizing sub-watersheds, portrayed the erosion risk at different levels of very low, low, moderate, high, and very high with relative area extension of less than one percent, 31.08, 23.28, 12.01, and 28.67%, respectively.
ConclusionThe findings of the current research, in addition to confirming the ability of the applied model to estimate the risk of soil erosion in the study watershed, emphasized the possibility of using the erosion risk map as a suitable tool for managers and executive experts in the effective management of water and soil in the region.
Keywords: Jask Coastal Region, Qualitative Soil Erosion Assessment, Soil Conservation Strategy, Soil Degradation, Soil Erodibility Map -
Pages 13-22Introduction and Objective
Dracocephalum lindbergii is one of the native medicinal plants in Lamiaceae family of Iran and it is growing natural habitats in the north east of Iran. In order, this plant know ecological characteristic for introduce and artificial revegetation on dryland farming and then use in medical industries. Such as this plant natural sites were controlled of destroying. This study was executed in rangeland and dryland artificial revegetation from 2018 to 2021 in Bojnourd.
Material and MethodsIn the range site, the studies were climatically (precipitation, temperature, climate) characteristic and vegetable variation including plant height, length and wide of diameter, density, Canopy cover percentage and Estimating biomass, physical and chemical analyses of the soil. In order to artificial revegetation the medicinal species of Dracocephalum lindbergii, a special dryland was selected at an altitude of 1500 meters above sea level on the northern slope in Godali Salakh area. Planting was done by two methods of plant division and transplanting. Statistical analysis of the obtained data was performed using independent t-test and principal component analysis.
ResultsThe results revealed that this species could be adapted for regions with semiarid- cold climate, annual rainfall average of 295 mm and annual temperature average of 11.28 c°. This species has dispersed in north, south, east and west slope and altitude 1200- 1900 m of sea level in rocky areas. The soil of area is calcareous with sandy-loom texture. Principal component analysis (PCA) showed that the variables of sand, silt, lime percentage, organic matter and cation exchange capacity had significant correlations with the first axis and explained the 37.2% variation. In the site and dryland artificial revegetation, Average of canopy covers and production were 0.147, 57.68% and 2.83, 1619.68 kg in hectare respectively.
ConclusionThe present survey findings can property a suitable management approach for farmer, planners and policymakers to make a sound decision regarding the soil and plant protects in similar areas.
Keywords: Artificial revegetation, Dracocephalum lindbergii, Environmental factors, Natural rangeland -
Pages 23-32Introduction and Objective
Some soil properties are spatiotemporally variable. The proper handling of soil as a source of food, improving factor for climate changes and the environment, as well as for the production of fossil fuels, is definitely essential. The spatial and temporal variations of different parameters affect the formation of soil and its characteristics. The high expenses of soil sampling operation and the inaccessibility of some parts, make the use of indirect methods for the prediction of soil properties including texture unavoidable. It is essential to use and establish methods, which minimize the time and expenses of sampling and analysis for soil texture mapping. Geostatistics can suitably investigate and predict soil properties such as texture in a large scale, by reducing time and expenses. Investigating the spatial variability of soil texture under different land uses is helpful for the determination and stimulation of soil ecosystem properties subjected to the different climate and environmental variation. The spatial variability of soil texture is a function of physical parameters and land uses, and accordingly, using suitable techniques for investigating the spatial variability of soil texture is essential. For this purpose, the IPMs and ANNs consisting of Simple-Kriging, Co-Kiriging, IDW and MLPs were used to study the spatial variability of textural components of the eastern Mazandaran.
Material and MethodsIn the present research, the study of the spatial variability of soil texture affected by different land uses and elevation at inaccessible places, was done by kriging, co-kriging, inverse distance weights (IDW) and also artificial neural network (ANN). Compound soil samples (249) were randomly collected from the 0-15 depth. The precision of each method was determined using mean error (ME) and residual mean square error (RMSE). The data of each parameter were log converted and plotted using the method of normal box-cox and variograms. The comparison of means affected by different land uses including farming, orchard, forest, rangeland and uncultivated as well the elevation was conducted by Statistixs 9. The study area consisted of different elevations including -20-0, 0-100, 100-500, and > 500 m. The variograms were plotted by spherical, Gaussian, exponential and linear models, and the amounts of semiovariograms were calculated in the GS+ software, and the soil map was plotted by Arc GIS software.
ResultsThe normalization of data, which indicates the distribution of soil texture, was done by the Kolmogorov-Smirnov test. The coefficient of variation of silt particles, which is affected by soil, fertilization and drainage activities was less than 50% indicating the rate of variation is not high in the study area. Accordingly, the exponential model was selected as the best fitted one for the prediction of soil texture affected by the experimental treatments. Although the amounts of clay were not significantly affected by different land uses, the amounts of sand and silt were significantly different as the amount of sand was the highest by rangeland, forest, farming, uncultivated and orchard, respectively, and the highest amount of silt was related to the orchard, farming, forest, uncultivated and rangeland. Similar research has also indicated that the change of land use from forest to farming, increases sand and decreases silt, which is due to soil erosion. In addition to different land uses, elevation (-20 - > 500 m) also significantly affected soil texture. The highest rate of sand, was related to the -20-0 m elevation. The highest and the least rate of clay was resulted by the 100-500 and > 500 m elevations, respectively, which is due to the leaching and erosion of clay particles from the higher elevation, resulting in the higher rate of sand in higher elevations, and higher rate of clay in the less elevated areas.
Conclusions:
Among the most important objectives of the present research was to investigate the possibility of predicting soil texture with an acceptable accuracy by kriging, co-kriging, inverse distance weighting and artificial neural network. According to the results, ANNs was the most suitable method for predicting soil texture affected by different land uses and elevation. It is suggested to: 1) examine the tested methods in other places, 2) other artificial methods be also tested for predicting soil texture, 3) if possible, a regular sampling be done in such types of research areas, and 4) the prepared mapping be used as a base for investigating the spatial and temporal variability of soil texture.
Keywords: Co-kriging, exponential model, Geostatistics, soil texture components, Variograms -
Pages 33-43Introduction and Objective
Rangeland management is more difficult than other areas because the management of these areas includes integration and management of forage production, livestock production and forage utilization at one time and one place. Therefore, it is important to consider the various dimensions of the stakeholder groups in the management and long term planning of rangelands. This research was conducted with the aim of investigate the attitude of stakeholders towards rangeland apportion in three provinces of Lorestan, Markazi and Semnan. This included apportioning between and within utilization units and determining the boundaries of rangeland using common parlance, law, or both.
Matrial and MethodsIn order to collect data, levels were first considered for each of the variables. Then the data were collected using a a standardized questionnaire and analyzed using the chi-square test in SPSS software.
ResultsFrom the results of the frequency of the variables, it was found that from the point of view of the most of the respondents, the apportion between the utilization units has been done; While the apportion within the utilization units has not been done. In addition, in Lorestan and Central provinces, 68.90% and 68.35% of stakeholders, respectively, gave more importance to the legal in determining the boundaries of rangelands. But in Semnan province, 40.67% of the stakeholders have given more importance to custom. Also, the result showed that most stakeholders were satisfied with the apportion of utilization units between and within units. In Lorestan province there was a significant relationship between the job variable (P <0.01) and invasion to rangelands (P <0.05) with satisfaction with the apportion between utilization units, invasion to rangelands (P <0.05) with satisfaction with apportion of utilization units and education (P <0.05) and tendency to leave the job in custom or legal way in determining rangeland boundaries. Also in Markazi province, there was a statistically significant relationship between the variable of nomadic cooperative company (P <0.05) with the apportion between utilization units and in Semnan province between the variable of rangeland condition and the variable of apportion within utilization units (P <0.05).
ConclusionAccording to the findings of this research, from the point of view of the stakeholders, the apportion utilization units is a problem in Iran, but in other countries, the apportion utilization units has not been a problem.Therefore, it is necessary to solve this problem based on local knowledge of the region. Because this leads to making unbiased decisions based on scientific and objective information. In addition, rangeland protection policies and measures can be improved based on the attitude of the stakeholders. In general, investigating the attitude of the stakeholders, in addition to providing important insights about the observations, understanding and interpretation of the social effects and ecological results of the destruction of rangelands, guarantees the support of the stakeholders in the long term.
Keywords: Collective management, Lorestan, Private management, Rangelands, Stakeholders -
Pages 44-51Introduction
There were relationships and interactions between plant species and environmental factors. Because there are many effecting environmental factors in natural ecosystems such as rangeland, it is necessary to determine the most important of them to save on cost and time in the management and rehabilitation programs. To achieve these relationships, there are several methods such as statistical methods including regression and ordination to use. The object of this research is to use logistical regression in the dry Sorkhdeh Rangelands in the Semnan provinces for determination most important soil, topography and climate factors.
Material and methodsThe area was divided into 23 homogenous units based on slop, aspect, height and geology, and 10 plots 1m2 were established in each unit for the sampling of vegetation. 6 plant species were recognized as dominant in the study area. 3 soil samples were taken at depths of 0-15 cm in each unit, with a total of 69. Overall, 16 environmental factors were measured, including 3 climatic (mean annual temperature, mean annual precipitation and men annual humidity), 3 topographic (slop, aspect and height) and 10 edaphic (carbon, nitrogen, calcium, phosphorus, potassium, CaCo3, pH, EC, percentage of sand, silt and clay) factors.
ResultsThe results showed that the vegetation distribution is mainly related to soil characteristics such as soil texture, Caco3, N, EC, and topographic factors such as aspect, and slop. The presence of Salsola dendroides, had a relationship with EC and pH and Hypocylix kerneri had most effectives from sand percent. Salsola arbusculiformis had a direct relationship with Caco3 and clay percent. and Artemisia aucheri with C, mmps, Mmts. Salicornia herbaceae had direct relationships with pH, Clay, K, and Halocnemum strobilaceum with EC. All of the models were significant at p<0.01 level.
ConclusionAs the results of the present research showed, this method was able to extract the most important factors and their effectiveness. Among the advantages of this method, can be referred the possibility of using data on the presence or absence of plant species without using other vegetation information, such as the percentage of plant cover, density and frequency, which are affected by the sampling method, plot size and fluctuation of rainfalls.
Keywords: Dry rangeland, Environmental factors, Logistic regression, Presence of plant species -
Pages 52-67Introduction and Objective
Natural crises such as landslides are capable of inflicting irreparable damage on humans and the environment. Therefore, risk assessment is critical in order to properly manage and reduce damage. Risk assessment is characterized by the process of estimating the probability of an event occurring and the significance or severity of its adverse effects. The aim of the present study is landslide risk zoning in Nekarud watershed using fuzzy logic and remote sensing.
Material and MethodsThe most important indicators used in the research include: precipitation classes, altitude classes, geology, NDVI, distance from the river, distance from the fault, slope were identified after reviewing the research literature and expert opinions.
ResultsIn the AND operator fuzzy inference zoning maps, 1% are in the very low risk category, 2% in the low risk category, 3% in the medium risk zone, 18% in the high risk zone, and 76% in the very high risk zone. The logic of AND, because of the sharing between the criteria, has zoned many highly exposed areas and identified 80% of the basin as high risk. High-risk areas in this model are located in the whole basin. In the OR zoning model, 72, 12.4, 10, 2% are located in very low, low, medium, high and very high risk areas, respectively. Therefore, most of the area in this zoning model is in a very low class, and this logic considers many areas as safe due to the aggregation between criteria, which are located in the west and center of the basin, and only a very small part of the center of the study area is very risky. Highly detected in the eastern basin. Finally, the GAMA operator zoning model was 49%, 9%, 14%, 15%, 13%, respectively, in the very low, low, medium, high, very high risk classes, and the very low risk class covered most of the study area.
ConclusionIn this zoning, most of the vulnerable areas are located in the eastern part of the study basin and are more in line with reality. As the results of the present research showed, the use of RS and GIS technology is a useful and powerful tool in the field of zoning and landslide risk assessment.
Keywords: Fuzzy logic, Landslide, Nekarud basin, Vulnerability -
Pages 68-79Introduction and Objective
Fire is an ecological factor in the forest, during which most of the growing plants are damaged. By burning the vegetation on the soil surface, fire can cause negative or even positive effects on the physical, chemical, biological, and vegetation properties of the soil. Due to the fact that so far many studies have been done on the effect of natural fires on the characteristics of soil and vegetation, but researches on the impact of fire at different times of the growing season and the effect of those characteristics on soil and vegetation in Iran and other parts of the world are few. There are minimal resources in this field, so this research can provide appropriate information about the condition of the soil after the fire, as well as the ability to restore and restore valuable plant species and preserve the Zagros forests at the discretion of researchers. In this research, the effect of fire in the three seasons of spring, autumn, and winter on the chemical and biological characteristics of soil was investigated.
Material and MethodsThe studied area was a part of Zagros forests in Kermanshah province. In this research, a control area was also considered in addition to the burned forests. For this purpose, the desired points (9 points for under the crown and 9 points for outside the crown in both control and burned areas) were determined by measuring with a meter on the transects (6 transects) and regularly and with time intervals. Specified (once every 2 months), they were sampled. The distance of the samples from each other in each row was 20 m and the distance between the rows was 50 m so that 3 rows were identified in the burned area and 3 rows in the control area. Soil properties were measured by conventional laboratory methods.
ResultsThe results of the investigations show that the fire that occurred in the studied area (under the canopy and outside the canopy of trees in the Zagros region) was superficial and was capable of causing small changes in the chemical and biological factors of the soil. Only soil respiration rate and absorbable phosphorus were affected in this surface fire. The amount of phosphorus in the soil increased and then decreased to its initial level in the first month of sampling.
ConclusionConsidering that the fire in the study area was superficial and caused slight changes in soil characteristics in all sampling months. Probably, severe fires have the ability to cause extensive changes in the chemical, physical and biological characteristics of the soil, and the sampling time in different months did not have much effect on the results.
Keywords: Burn, Canopy, Microbial Respiration, Microorganism, Organic Carbon -
Pages 80-88Introduction and Objective
Destruction and forest fire are one of the most important environmental problems. Annually, forest fire destroys thousands of hectares of trees, shrubs and forest plants and the vulnerability of the livelihood of villagers and forest dwellers increases. The present research was conducted with the aim of investigating the effects of forest fires on the livelihood of villagers in forest areas.
Material and MethodsThis research is a descriptive-survey type and a researcher-made questionnaire was used to collect data. The geographical area of the research includes Chehelchai watershed, Minoodasht city, Golestan province. To investigate and measure the index of vulnerability caused by forest fires, five dimensions of sustainable livelihood index including natural capital, financial capital, physical capital, human capital and social capital were used with a total of 19 items. Each item was measured based on a five-point Likert scale. The statistical population of the research included 400 households in the villages of the Chehelchai watershed, where the highest number of fires have occurred in recent years in their geographical area. In this research, using Cochran's formula, 200 rural households were selected and interviewed by stratified random sampling method. Spearman's correlation coefficient test was used to determine the relationship between the respondents' personal characteristics and their opinions regarding the effect of forest fires on the villagers' livelihoods. Mann-Whitney test was used to compare the opinions of the respondents regarding the extent of the impact of forest fires on the livelihood of villagers.
ResultsThe results showed that forest fires had the greatest impact on the livelihood of villagers, respectively, on natural capital with a non-weighted linear combination of 4.08 and the least impact on social capital with a non-weighted linear combination of 1.63. The results of the correlation coefficient test showed that there is a positive and significant relationship between the amount of agricultural land under ownership and the agricultural history of the respondents with their views on the impact of forest fires on the livelihood of villagers. There is a negative and significant relationship between the variable of age and also between the variable of the number of dependents and the opinion of the respondents regarding the effect of forest fire on livelihood. The findings also showed that there is a positive and significant relationship between the level of education and the opinion of the respondents regarding the effect of forest fires on the livelihood of villagers. The results of the Mann-Whitney test showed that there is no significant difference between the views of different groups of respondents regarding the extent of the effect of forest fires on the livelihood of villagers.
ConclusionThe local communities studied in this research unanimously believe that forest fires have negative effects on their livelihoods through the impact on natural, financial and human capitals. Therefore, it is suggested that the responsible organizations strengthen the efficiency of protection measures, reforestation, and reduce damages caused by forest fires by planning and implementing social and cooperative forestry.
Keywords: Capital, Chehelchai, Livelihood, Protection, Rural communities