فهرست مطالب

مطالعات عرفانی - پیاپی 37 (بهار و تابستان 1402)

نشریه مطالعات عرفانی
پیاپی 37 (بهار و تابستان 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/06/15
  • تعداد عناوین: 12
|
  • علیرضا آرام*، فائزه شهرکی صفحات 5-28

    در تمایز با آثار پیشین، پژوهش حاضر با تکیه بر مفروضات سه گانه خود (اول، مسئولیت اخلاقی به معنای امکان انتساب فعل به فاعل مختار و جواز داوری، سرزنش یا تنبیه نسبت به عمل اوست؛ دوم، در عرفان ابن عربی انسان به منزله تجلی اسماء الهی ظهور یافته است و افعال او اصالتا به فاعلیت الهی بازمی گردد؛ سوم، در فلسفه اسپینوزا آنچه در عالم وجود روی می دهد، به ذات یا حالات جوهر واحد ارجاع دارد و فعلی خارج از این نظام موجب تحقق نخواهد یافت) امکان سازگاری مسئولیت اخلاقی با دو نظام فکری مورد نظر را به پرسش کشانده است. نتیجه حاصل نشان می دهد که دو نظام فکری در قامت فلسفه پیشامدرن/ فلسفه مدرن از عهده حل چالش مسئولیت اخلاقی برنمی آیند؛ اما اخلاق تکاملی به ویژه در قرائت فلسفی دنیل دنت و تقریر او از بحث اراده آزاد قرائتی بدیل را در برابر موضع وجودشناسانه ابن عربی و اسپینوزا ارائه می دهد. در حل چالش مسئولیت، چاره ای جز ارجاع به تجارب تاریخی و شهودات عرفی و درنتیجه اخذ رویکرد عمل گرایانه در حوزه اخلاق نیست.

    کلیدواژگان: ابن عربی، اخلاق تکامل گرایانه، اسپینوزا، قانون طبیعت، مسئولیت اخلاقی، وحدت وجود
  • زینب اکبری*، ارسلان گلفام صفحات 29-51

    سازوکاری شناختی-زبانی که در پس گستره وسیعی از رفتارهای زایای زبانی عرفا مشهود است، مبتنی است بر خروج مداوم از بافتی که در جریان فرایند برخط ساخت معنا شکل می گیرد. این تخطی شناختی در روند معناسازی، مخاطب و شنونده را وامی دارد با سازمان دهی مولفه های معنایی موجود در قالب تکیه گاه و برانگیختن دوباره همین مولفه ها در قالبی نو که با آن ها سازگاری بیشتری دارد، بر جهش های معنایی در زبان عرفان فائق آید. این فرایند شناختی که طی آن خواننده ناگزیر به بازتحلیل معناشناختی و کاربردشناختی مولفه های موجود در بازنمایی بافتی است، «چرخش قالب» نام دارد. تجزیه و تحلیل نمونه های ارائه شده در این مقاله براساس مفهوم «قالب»، «چرخش قالب» و ابزارهای تحلیلی نظریه معناشناسی قالب بنیاد، ظرفیت این سازوکار شناختی را برای گفتمان عرفانی مورد بحث قرار می دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد که بافت گریزی در زبان عارفان، چرخش قالب و جهش های معنایی نوعی خلاقیت زبانی است که تنش بین خوانش مناسب بافت و خوانش ثانویه، نقض عمدی عقلانیت متعارف، سازمان دهی مجدد محیط های شناختی و درنتیجه ایجاد معنای جدید را به دنبال دارد.

    کلیدواژگان: جهش معنایی، حکایت عرفانی، معناشناسی قالب بنیاد، چرخش قالب، زبان عرفانی
  • الناز امیرزاده دانا*، حسنا ورمقانی صفحات 53-78

    هنر اسلامی، ریشه در اندیشه اسلام و نمود نگاه عرفانی به هستی و آخرت دارد و تبلور سیر وحدت به کثرت است که به نوعی در معماری اسلامی تجلی یافته است؛ اما هنر ذن، محصول سلوک و  روشن شدگی در لحظه ساتوری و بیانگر تهی پرمعناست و در بستر باغ شن و معماری ژاپنی ظهور یافته است. هر دو اندیشه، شهودی است و اندیشه، تهی از مبانی اصلی هنر و باورهای آن هاست.  بنابراین این سوال مطرح است که اندیشه ذن و عرفان اسلامی چه اشتراک و تفاوت هایی باهم دارند و اندیشه تهی در هر دو آیین چه معنایی می یابد؟و با توجه به این باور، تهی چه قالب و فرمی در هر دو آیین یافته و تجلی آن در هنر و معماری هر سرزمین کدام است؟ هدف این پژوهش، شناخت و مقایسه صورت و سیرت مفهوم تهی در فرهنگ ایران و ژاپن و نوع تجلی آن در معماری هر دو سرزمین است. بنابراین، در این پژوهش به شیوه تحلیلی تفسیری به تطبیق اندیشه تهی در جهان بینی و باور هر دو آیین و تجلی آن در معماری هر دو سرزمین می پردازد.

    کلیدواژگان: تهی، عرفان اسلامی، ذن بودایی، معماری اسلامی، معماری ژاپنی
  • خدیجه بهرامی رهنما* صفحات 79-110

    زبان شناسی شناختی، یکی از رویکردهای مهم در علم زبان شناسی است که به وسیله آن می توان به جهان بینی و نظام اندیشگانی شاعران و نویسندگان مختلف دست یافت. از میان اندیشمندان این علم، آرای لیکاف و جانسون، نقش بسزایی در تبیین الگوهای زبان شناختی و استعاری ذهن و زبان دارد. ازاین رو در جستار حاضر، از میان مولفه های زبان شناسی شناختی، به تبیین استعاره های جهتی، براساس آرای لیکاف و نیز طرح واره های حجمی، حرکتی، چرخه ای، تعادل و فرایند براساس الگوی جانسون، در گلشن راز و قصیده تائیه کبرای ابن فارض پرداخته شده است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی و مسئله اصلی تحقیق آن است که انواع استعاره های جهتی و طرح واره های حجمی، حرکتی و تعادل در هر دو اثر بر چه موضوع هایی دلالت دارند؟ نتایج تحقیق بیانگر آن است که انواع استعاره های جهتی و طرح واره های به کاررفته در هر دو اثر، بر شناخت ابعاد مختلف معرفتی، شهودی و پدیدارشناختی حرکت نفس در دو قوس نزولی و صعودی دلالت دارند که منجر به کشف معارف و معانی نهفته در مراتب و منازل مختلف می شوند، و نیز با استفاده از ابزارهای زبان شناسی شناختی، می توان به زبان عرفانی و تشخص سبکی هر دو شاعر دست یافت. استعاره های جهتی پایین در هر دو اثر، زمینه ساز رکود، ایستایی و توقف عارف در سیر الی الله است و نیز استعاره های جهتی بالا، بیانگر سیر استکمالی نفس و رسیدن به فنا و بقای بالله است. در طرح واره حجمی، هر دو شاعر از مکان واره های انتزاعی، برای تبیین معارف الهی سود جسته اند. در طرح واره حرکتی، هر دو شاعر بر سیر رجوعی و بازگشت به اصل تاکید فراوان دارند.

    کلیدواژگان: زبان شناسی شناختی، گلشن راز، قصیده تائیه کبرا، استعاره های جهتی، طرح واره های حجمی
  • مریم حسین آبادی، مهدی ملک ثابت*، یدالله جلالی پندری صفحات 111-164

    شعر عرفانی کلاسیک فارسی از ابیات پراکنده بایزید و حلاج و ابوسعید گرفته تا منظومه های منسجم سنایی و عطار و مولوی در بیان مبانی و معارف عرفان و تصوف مثل دیگر انواع ادبی در بخش های زبان، صورت و مضمون ویژگی هایی دارد که به تدریج و بر اثر عوامل متعدد به سنت های مستمر آن مبدل شده اند. شعر عرفانی فارسی در دنیای مدرن مادی معاصر برخلاف انتظار، هم در جریان سنت گرا و هم در جریان نوگرا، تداوم یافت و در بیان مبانی و مضامین عرفانی از سنت های شعر عرفانی کلاسیک فارسی تاثیر پذیرفت. سنت های محتوایی شعر عرفانی کلاسیک اعم از مبانی معرفتی و مبانی مشی عملی صوفیه، در شعر عرفانی معاصر از دوره مشروطه تا انقلاب اسلامی نیز بخش عمده ای از محتوا را به خود اختصاص داده اند و گاه در بیان، با کمترین تغییر در قیاس با آنچه قدمای عرفا گفته اند، تکرار شده و استمرار یافته اند. سنت های زبانی شعر عرفانی کلاسیک اعم از کلمات، ترکیبات و تصاویر در شعر عرفانی معاصر از دوره مشروطه تا انقلاب اسلامی نیز به دفعات و غالبا بعینه تکرار شده و استمرار یافته اند.

    کلیدواژگان: شعر عرفانی کلاسیک، شعر عرفانی معاصر، سنت های محتوایی شعر، سنت های زبانی شعر
  • سید ابوالقاسم حسینی اسحق آبادی، محسن موسوی*، محمدحسین سرانجام صفحات 165-192

    معرفت و شهود عرفانی فقط برای شخص شهودکننده ظهور می یابد؛ این تجربه آن گونه که ادراک می شود، قابل انتقال به غیر نیست. اما تمثیل به شکل خاصی چنین وظیفه ای را بر عهده دارد. هدف پژوهش حاضر مشخص نمودن جایگاه، کیفیت و نحوه دریافت تمثیل در انتقال معرفت عرفانی است. برای نیل به این هدف از روش توصیفی تحلیلی بهره برده ایم. البته تمثیل در نظرگاه عین القضات محدود به معرفت عرفانی نیست و در اساس ساختار نام گذاری با توجه به استقلال اسم از مسما به مثابه یک تمثیل توجیه می شود و در یک سلسله مراتب وجه تمثیلی بیشتری برای معرفت عرفانی در نظر گرفته می شود. حتی می توان گفت معرفت عرفانی برای شخص ادراک کننده آن نیز ادراکی تمثیلی است و درواقع انتقال تمثیلی و زبانی این معرفت، تمثیل مضاعف به حساب می آید. در تمثیل از معرفت عرفانی محسوس بودن، زیبا بودن و داشتن وجه تشابه با امر ملکوتی ازجمله ویژگی های فرم تمثیلی است. هرچند در هنگام خلق یک اثر عرفانی، معنای یکه و منحصربه فردی در نظر خالق آن وجود دارد که به نحو قراردادی وضع شده است، در مقام ادراک اثر تمثیلی با ساخت معانی متعدد مواجهیم که در نسبت با افراد مختلف شکل می گیرند. این معانی جدید حاصل جمع معانی درون مخاطب و معنای تعبیه شده در اثر هستند. تمثیل در یک وجود دوگانه ازطرفی برای فهم همگان می تواند مورد استفاده قرار گیرد و ازطرف دیگر از بیان صریح حقایق جلوگیری می کند؛ همچنین برای شخص تمثیل کننده نیز امکان اشاره به حقیقت غیرقابل فهم را حاصل می کند.

    کلیدواژگان: عین القضات، معرفت عرفانی، تمثیل، معرفت شناسی
  • زهرا خاتمی کاشانی* صفحات 193-224

    بایزید بسطامی از چهره های درخشان عرفان اسلامی در قرن دوم هجری است. عرفان او عرفانی عاشقانه و شورانگیز است تا جایی که به او لقب «سلطان العارفین» و «سلطان العاشقین» داده اند. از دیگر دلایل شهرت این شخصیت، «شطحیات» اوست. معراج نامه یکی از نمونه های شطحیات اوست که از تجربه ای نامتعارف و به دور از هنجارهای زندگی عادی حکایت می کند و ماهیتش وحدت وجود و هدف آن وصال خداوندی است. بایزید برای تجربه این حالات به شیوه سکر و خلسه عرفانی، به لایه های تودرتوی ذهن و ضمیر ناخودآگاه سفر می کند. در این مقاله این سفر درونی از رهگذر الگوی سفر قهرمان جوزف کمبل به روش توصیفی تحلیلی بررسی می شود. این الگوی کلی که از چند کهن الگوی دیگر چون پیر فرزانه، آنیما و... ترکیب شده، با بیشتر سفرهای قهرمانی و اساطیری جهان سازگار است. در پژوهش حاضر، بیشتر مراحل سفر قهرمان کمبل به ویژه در بخش های جدایی و تشرف آشکارا در معراج نامه بایزید دیده می شود. اما در بخش بازگشت شتاب ناگزیر قهرمان سبب حذف و ادغام برخی مراحل شده است که این نکته، بیانگر ماهیت متفاوت سفر درونی عارف نسبت به سفرهای قهرمانی دیگر است. بررسی تطابق یا عدم تطابق مراحل معراج بایزید با مراحل سفر تک اسطوره کمبل، ازسویی انعطاف و تعمیم پذیری الگوی کمبل را نشان می دهد و ازسویی دیگر، نشانگر جایگاه شهودی بایزید در هر مرحله بوده و جامعیت این معراج نامه عرفانی را بر اساس یک الگوی پذیرفته شده جهانی می رساند.

    کلیدواژگان: الگوی سفر قهرمان، بایزید بسطامی، کمبل، معراج، معراج نامه
  • مرضیه دشت بش پودنک، اعظم پوینده پور* صفحات 225-246

    رئالیسم عرفانی یک شیوه بالقوه روایی در ادبیات داستانی به ویژه تذکره نگاری های صوفیانه و حکایت های عارفانه است که رویدادهای شگفت، خارق العاده و کرامات اولیا در این نوع از رئالیسم، در بستری کاملا واقع گرایانه رخ می دهد؛ به گونه ای که آن ها را همانند واقعیتی عینی و ملموس، قابل قبول و باورپذیر می کند. مسئله اساسی در این پژوهش که به شیوه کتابخانه ای و تحلیلی توصیفی صورت گرفته است، وجود و بروز چنین شیوه روایی در داستان های کشف المحجوب و تبیین شاخصه هایی همچون شیوه روایت، تاثیر شگرف درون مایه بر ساختار داستان، لحن شاعرانگی و باورپذیری ا ست که ازجمله ویژگی های ساختاری این نوع از رئالیسم است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که این شیوه روایی- داستانی و این نوع از رئالیسم نه تنها در حکایت ها و داستان های کشف المحجوب، بلکه در تمامی حکایات و قصص عرفانی نمایان و مشهود است و تمامی تذکره های عرفانی ظرفیت و قابلیت تحلیل و بررسی از منظر رئالیسم عرفانی را دارا هستند و این نوع از رئالیسم را می توان به عنوان سبک و مکتب خاص متون متصوفه و داستان عرفانی در نظر گرفت.

    کلیدواژگان: رئالیسم عرفانی، شاخصه های ساختاری، باورپذیری، شیوه روایت
  • زهره فیضی، سیده فاطمه زارع حسینی* صفحات 247-274

    صوفیه در نگرش، روش و منش ویژه ای که در همه شئون حیات خویش داشته اند، به بحث طعام و امور مربوط به آن نیز پرداخته اند. دامنه این بحث چنان فراگیر است که موضوعاتی چون «ضیافت»، «مهمانی دادن» و «مهمانی رفتن» را هم در بر می گیرد. آنان برای این موضوعات نکات و آدابی مشخص وضع کرده اند که رعایت آن ها ازسوی سالک سبب پیشرفت معنوی او می شود؛ ولی بی توجهی اش به آن ها یا موجب وقفه سلوکش خواهد شد یا به بیراهه اش خواهد کشاند. بخشی از نگاه صوفیان به این موضوع به اموری درونی چون اخلاص و نیت صحیح سالک و بخشی دیگر به اموری بیرونی مانند کمیت، کیفیت و نحوه تدارک طعام در ضیافت ها یا حضور در آن ها برمی گردد. در این جستار هدف آن است تا با کاربست روش تحلیلی توصیفی و بررسی منابع صوفیانه و سایر منابع مرتبط، آداب و بایسته های مربوط به این موضوع شناخته و تبیین و تحلیل گردد. با تتبع در آثار صوفیانه ازجمله قوت القلوب و احیاء علوم الدین معلوم می گردد که ضیافت دادن و به ضیافت رفتن نه امری روزمره، بلکه گونه ای عبادت است و به تاسی از قرآن و سیره نبوی ظرایف و دقایق بسیاری در آن لحاظ شده است. از دیگر نتایج جالب توجه، مخالفت با برخی آداب ایرانی مانند نخوردن طعام بر خوان، رعایت سکوت هنگام صرف طعام و شستن دست های حاضران در ضیافت در ظروفی مجزاست. افزون بر این ها آدابی چون التزام به خدمت، اطعام دیگران و دوری از تکلف می تواند یادآور ارتباط این جنبه از تصوف با آداب فتوت باشد.

    کلیدواژگان: آداب، ضیافت، مهمانی، صوفیه، تصوف، طعام، خوراک
  • مهسا کاظم پور، مسروره مختاری*، عسگر صلاحی صفحات 275-300

    عرفان و تصوف اسلامی یکی از مکاتب مهم تاریخ است که در طول دوره پرفرازونشیب خود از مسائل گوناگونی متاثر شده است که سبب رواج یا زوال آن را مهیا کرده اند. این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی و بهره گیری از منابع معتبر کتابخانه ای، سیمای مشایخ متصوفه عصر مغول را با تاکید بر نظریه هژمونی آنتونیو گرامشی، بررسی کرده است. به عقیده گرامشی، هژمونی بدون اجبار با تکیه بر اقناع و رضایت عمومی صورت می گیرد. نتیجه پژوهش نشان می دهد در قرن هفتم که ایران با حمله وحشیانه مغول و تاتار روبه رو شد، تصوف با هژمونی فرهنگی چون سخنان پیامبران و امامان، فرهنگ رفتاری مشایخ، احترام قائل بودن برای دیگران، مزمت دنیا، شهوت گریزی، هژمونی اجتماعی چون وجود اشخاصی با عنوان شیخ، کلام مثبت بزرگان درباره عارفان، تبلیغ شاگردان، هژمونی فرهنگی مانند قائل بودن کرامات برای شیوخ، ترس از اعمال مشایخ، باور شیخ به بزرگی خود و تبلیغ آن، انطباق مشرب فکری نویسنده با شیخ، باور به الهامات غیبی، باور به تقدیر، هژمونی سیاسی مانند موضع گیری پادشاه، جنبه تقدس تصوف و متصوفه، قدرت پیدا کرده است و سبب اقناع و رضایت عمومی شده است. قابل تبیین است به دلیل قوی بودن رهبری احساسی در اذهان مردم، در قرن هفتم هژمونی ایدئولوژی ملموس تر است تا جایی که هجوم مغولان موهبت و اراده الهی تصور می شد. حمله مغول موجب شد در این عصر افراد هرچه بیشتر به تصوف و خانقاه ها روی آورند و روح زخمی خود را با مرهم اقبال به تصوف اندکی التیام بخشند.

    کلیدواژگان: مشایخ متصوفه، عصر مغول، هژمونی، آنتونیو گرامشی
  • مصطفی گرجی* صفحات 301-324

    یکی از اصول و مبانی زندگی بهینه در قالب نسخه/ نقشه های زندگی، مجموعه گزاره هایی است که خود علت یا یکی از مهم ترین علل مطلوب روان شناختی، یعنی آرامش و شادکامی است. این دسته از گزاره ها در ذهن و ضمیر آن گروه از متفکرانی که به تقلیل درد و رنج انسان بیشتر می اندیشند، به دلایل معرفتی و روان شناختی دقیق و عمیق تر بازنمایی شده است. باورداشت این گزاره که وقایع فقط به همان صورتی ممکن است اتفاق بیفتد که رخ داده و عواملی ورای اراده در صورت بندی یک عمل (رفتاری/ گفتاری) نقش برجسته تری دارند، یکی از این طرز تلقی هاست که می تواند علت العلل/ یکی از علل تحقق مطلوب های روان شناختی باشد. در این میان مولوی با نگاه هنرمندانه و البته با رویکرد به اندیشه اشعری و اسپینوزا با نظام مندسازی این طرز تلقی، دو متفکر در طول تاریخ بشری بودند که در کنار توجه به مجموعه ایماژهای زندگی به ایماژ «زندگی به مثابه توهم اراده آزاد» عنایت ویژه داشته اند. در این پژوهش با توجه به مجموعه ایماژهای زندگی با عنایت به نظریه رابرت سالامون، ایماژ اخیر با توجه به تفاوت های نگره ای این دو متفکر از یک سو و وجوه اشتراک فکری ازسویی دیگر تحلیل شده است. بررسی دستگاه فکری این دو متفکر با عنایت به ایماژ اخیر نشان می دهد شادکامی  مستمر بی پایان مهم ترین قاعده زندگی مطلوب است که ارزشی کاربستی دارد؛ با این تفاوت که یکی با استخدام گزاره های تمثیلی به عنوان یکی از شیوه های استدلال و دیگری با توجه به نگره فلسفی صرف به بررسی و تحلیل این نوع نگره پرداخته اند. مولوی با توجه به گفتمان کلامی از تغییرناپذیری ایماژهای زندگی دفاع می کند و اسپینوزا با توجه به مفصل بندی خاص به نظام مند سازی آن پرداخته است.

    کلیدواژگان: مولوی، اسیپنوزا، ایماژهای زندگی، اختیار و جبر
  • زهرا مکفی، وحیده فخار نوغانی*، سید حسین سیدموسوی صفحات 325-348

    بر اساس آیه 79 سوره اسراء، مقام محمود، مقامی است که نتیجه قرب حاصل از انجام نافله است. هرچند اندیشمندان اسلامی تبیین های ارزشمندی را درباره رابطه نافله و مقام محمود مطرح کرده اند، به نظر می رسد تبیین عرفانی این رابطه چندان مورد توجه واقع نشده است. این پژوهش به روش تحلیلی- استنتاجی، درصدد است که پس از بیان حقیقت مقام محمود، رابطه آن را با قرب حاصل از نافله، از نگاه عرفانی علامه حسن زاده آملی تبیین نماید. دستاوردهای این پژوهش حاکی از آن است که مقام محمود مقام ادراک بی واسطه حقیقت وجود و ادراک یکی بودن حمد و حامد و محمود است. مقام محمود، مقامی فراتر از دو قرب فرایض و نوافل است که به مرتبه «او ادنی» اشاره دارد. قربی که به سبب واجب شدن نافله برای رسول اکرم(ص)، خاص خاتم النبیین است و سایر اولیا به میزان تقربشان به خداوند، به تبع ایشان از این قرب بهره می برند.

    کلیدواژگان: حسن حسن زاده آملی، حمد، قرب فرایض، قرب نوافل، مقام محمود
|
  • Zeinab Akbari *, Arsalan Golfam Pages 29-51

    The cognitive-linguistic mechanism, which is evident behind a wide range of mystical generative linguistic behaviors, is based on the continuous departure from the context that is formed during the process of online meaning construction. This cognitive transgression in the process of meaning-making expects the audience and the listener to overcome semantic leaps in the language of mysticism by organizing the existing semantic components in the form of support and re-evoking the same components in a new format that is more compatible with them. This cognitive process during which the reader is forced to reanalyze the semantic and functional components of the textual representation is called " frame shifting " The analysis of the examples presented in this article, based on the concept of "frame", "frame shifting" and the analytical tools of the theory of template-based semantics, discusses the capacity of this cognitive mechanism for mystical discourse. The results of the research show that context-avoidance in the language of mystics, " frame shifting " and " semantic leap " is a type of linguistic creativity which is the tension between appropriate reading of the context and secondary reading, intentional violation of conventional rationality, reorganization of cognitive environments and as a result creating It takes on a new meaning.

  • Elnaz Amirzadeh Dana *, Hosna Varmaghani Pages 53-78
  • Khadijeh Bahrami Rahnama * Pages 79-110

    Cognitive linguistics is one of the important approaches in the science of linguistics, which can be used to make abstract concepts concrete and objective. Among the thinkers of this science, the opinions of Lakoff and Johnson play a significant role in explaining the linguistic and metaphorical patterns of mind and language. Therefore, in this research, among the components of cognitive linguistics, to explain directional metaphors, based on Lakoff's opinions, as well as volume, movement, cyclical, balance and process schemas based on Johnson's model, in Golšan-e Rāz and Tāeiye-ye Kobrā poem. The research method is descriptive-analytical and the main question of the research is that both poets used which of the directional metaphors and types of schemas to generalize and make abstract concepts concrete? Both poets have objectified abstract concepts by using up and down directional metaphors and volume, movement and balance schemas. The aim of the research is to find the mystical language of both poets by using cognitive linguistic tools. The importance and necessity of the present research is due to the fact that by means of cognitive linguistic components, it is possible to identify the style of both poets. The results of the research show that the low directional metaphors in both works are the basis for the mystic's stagnation and stop in his journey and the high directional metaphors represent the evolution of the soul and reaching God. In the volume scheme, both poets have benefited from abstract locatives to explain divine and mystical knowledge in the movement scheme, both poets emphasize the process of reference and return to the origin. The schema of balance is obtained in both works by removing the rusts of ego and non-dependence.

  • Zahra Khatami Kashani * Pages 193-224

    Bayazid Bastami is one of the brilliant features of Islamic mysticism during the second Hijri century. His mysticism is of romantic kind that has dealt with unification. One of the reasons for his reputation is his "Absurdities" that is the boasting words that are uttered in the state of selflessness and mystical intoxication and in the absence of human senses which are sometimes considered as blasphemy. “Miraj Nameh" is one of the examples among his writings which reveals about an abnormal experience far from the norms of normal life. In order to experience these states, Bayazid travels into the deep layers of the mind and subconsciousness in a mystical manner.In this article, the interior journey is investigated through the descriptive-analytical method considering Campbell's Journey Model. In the current research, most of the stages of Campbell's Hero's Journey can be witnessed, especially in the parts of separation and the honor of revelation in Bayazid's Miraj Nameh. However, in the return section, the inevitable rush of the hero has caused the elimination and integration of some of the stages, which gives a different nature of the mystic's interior journey compared to other heroic journeys. Examining the compatibility and non-compatibility of the stages of Bayazid's Ascension with the stages of Campbell's unique hero's journey shows the flexibility and generalizability of Campbell's model on the one hand, and reveals the stages of Bayazid's interior journey and his intuitive moods on the other hand.

  • Marziye Dashti, Azam Pooyandeh Poor * Pages 225-246

    Mystical realism as a potential method of narration in fiction, especially Sufi autobiography and mystical stories. In this type of realism, the amazing events, extraordinary habits and virtues of saints occur in a completely realistic context, in a way that makes them believable as an objective and tangible reality. The basic problem in this research, which was conducted in a library and analytical-descriptive way, is the existence and occurrence of such a literary style in the stories of Kashf al-Mahjub and the explanation and recognition of structural features such as: Narration has a tremendous effect on the structure of the story, the tone of poetry and the believability of the stories of this tazkira. The findings of the research indicate that this style of narration and this type of realism is visible and evident not only in the stories and stories of Kashf al-Mahjub, but also in all mystical stories and stories, and all the mystical tazkerehs of valedic and They have the ability to analyze and investigate from the perspective of mystical realism, and this type of realism can be considered as a special style and school of mystical texts and mystical stories.

  • Zohre Feizi, Seyyede Fateme Zare Hoseini * Pages 247-274

    In the special attitude, method and character that Sufis have had in all affairs of their lives, they have discussed food and its related matters as well. The scope of this discussion is so comprehensive that it includes topics such as "feasting", "giving a party" and "going to a party". They have established specific tips and manners for these issues, the observance of which by the seeker will lead to his spiritual progress, but if he ignores them, it will either cause his behavior to stop or lead his astray. Some part of the Sufis' view of this issue is related to internal matters such as sincerity and the correct intention of the seeker, and another part to external matters such as quantity, quality and the way of preparing food in banquets or attending them. The advice of Sufis and mystics is that seekers should keep these points in mind and act on them in parties and gatherings that are accompanied by eating, so that they not only avoid being misled, but also reach higher levels along the way. This research aims to identify, explain and analyze the customs and duties related to this subject by applying the analytical-descriptive method and examining Sufi sources and other related sources. By studying Sufi works such as Qūt al- Qulūb and Iḥyā, Ulūm al- Dīn, it is clear that banqueting is not a daily thing, but a form of worship, and following the Qur'an and the Prophet's life, many subtleties and details have been included in it. Another interesting result of attention in this regard is the opposition to some Iranian customs such as not eating food on the desk, observing silence while eating and washing the hands of participants at the banquet in separate dishes, and the connection with some customs of Futuwwah Such as commitment to service, feeding others, and avoiding discomfort.

  • Mahsa Kazempour, Masroureh Mokhtari *, Asgar Salahi Pages 275-300

    Islamic mysticism and Sufism is one of the important schools of history, which has been affected by various issues during its tumultuous period, which have caused its spread or decline. This research has analyzed the appearance of the mystics of the Mughal era with an analytical-descriptive method and using reliable library sources, emphasizing on Antonio Gramsci's theory of hegemony. According to Gramsci's belief, hegemony takes place without coercion by relying on persuasion and public consent. The result of the research shows that in the 7th century, when Iran faced the barbaric invasion of Mongols and Tatars, Sufism was dominated by cultural hegemony such as the words of the prophets and imams, the behavioral culture of the sheikhs, Respecting others, blaming the world, avoiding lust; Social hegemony such as the presence of people with the title of Sheikh, the positive words of elders about mystics, the preaching of disciples; Cultural hegemony such as attributing dignity to the sheikhs, fearing the actions of the sheikhs, the sheikh's belief in his own greatness and promoting it, the author's intellectual adaptation to the sheikh, belief in occult inspiration, belief in destiny; Political hegemony, such as the position of the king, The aspect of sanctity of Sufism and mysticism has gained strength and caused public persuasion and satisfaction. It can be explained, due to the strong emotional leadership in the minds of the people, in the 7th century, the hegemony of ideology is more tangible than when the hordes of Mongols were thought to be God's gift and will. The Mongol campaign caused people to turn more and more to Sufism and monasteries in this era and to heal their wounded souls with the ointment of Sufism.

  • Zahra Mokfi, Vahideh Fakhar Noghani *, Seyyed Hosein Seyyedmosavi Pages 325-348