فهرست مطالب

پژوهش های کاربردی روانشناختی - سال پانزدهم شماره 2 (تابستان 1403)

مجله پژوهش های کاربردی روانشناختی
سال پانزدهم شماره 2 (تابستان 1403)

  • تاریخ انتشار: 1403/06/01
  • تعداد عناوین: 19
|
  • کیمیا کارگر، شهرام وزیری*، فرح لطفی کاشانی، مریم نصری، فاطمه شهابی زاده صفحات 1-16

    پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان نابارور انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و با مرحله پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش، زنان نابارور مراجعه کننده به کلینیک ناباروری بیمارستان مادر و کودک و کلینیک ناباروری ثمر شهر شیراز در زمستان 1400 بودند. از میان این افراد، 36 زن نابارور به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جای دهی شدند. گروه آزمایش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را طی دو و نیم ماه در ده جلسه دریافت کردند. پرسشنامه ها شامل پرسشنامه ابرازگری هیجانی (EEQ) و پرسشنامه عملکرد جنسی (SFQ) بود. داده ها به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با نرم افزار آماری SPSS23 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، بر ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان نابارور تاثیر معنادار دارد (001/0 <p). براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، با شکل دهی انعطاف پذیری روان شناختی و ایجاد پذیرش روانی می تواند به عنوان درمانی کارآمد برای بهبود ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان نابارور استفاده شود.

    کلیدواژگان: ابرازگری هیجانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، زنان نابارور، عملکرد جنسی
  • ایمان نجار کاخکی، مریم کلهرنیا گل کار*، عاطفه نژادمحمد نامقی، فاطمه محمدی شیرمحله، مجید ولی زاده صفحات 17-32
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی گروه درمانی های مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره بر سبک مقابله ای اجتناب در افراد چاق و دارای اضافه وزن مبتلا به خوردن هیجانی انجام گرفت. پژوهش حاضر از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه پژوهش شامل همه مردان و زنان 21 تا 50 ساله مراجعه کننده به کلینیک های تغذیه و چاقی شهر تهران در تابستان و پاییز 1399 بود. براساس ملاک های ورود و خروج، نمونه ای به حجم 60 نفر از افراد، به روش در دسترس انتخاب و به روش انتساب تصادفی به سه گروه 20 نفری (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، طرحواره درمانی و گواه) تخصیص یافتند. ابزار پژوهش مشتمل بر پرسشنامه رفتار خوردن داچ (DEBQ) و پرسشنامه اجتناب خاص و عام (GASQ) بود که آزمودنی ها در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به آن ها پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بنفرونی به کمک نرم افزار SPSS نسخه 24 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد درمان های گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر سبک مقابله ای اجتناب در افراد چاق و دارای اضافه وزن مبتلا به پرخوری هیجانی موثر بوده و موجب کاهش اجتناب گروه های آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. مبتنی بر یافته ها می توان این گونه استنباط کرد که گروه درمانی های مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی می تواند استفاده از سبک مقابله ای اجتناب را در افراد چاق و دارای اضافه وزن مبتلا به خوردن هیجانی کاهش دهد.
    کلیدواژگان: خوردن هیجانی، سبک مقابله ای اجتناب، گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد، گروه درمانی مبتنی بر طرحواره
  • امین نایبی، رضا رستمی*، محمدرضا ابوالقاسمی دهاقانی، عباس رحیمی نژاد، مسعود اسدپور صفحات 33-44
    پژوهش حاضر با هدف بررسی رفتار جست وجوی اطلاعات ایرانیان در اینترنت در دوره کووید-19 انجام شد و به بررسی ارتباط اوج گیری بیماری با جست وجوی های انجام شده در اینترنت پرداخت. این پژوهش از نظر هدف، بنیادین و از لحاظ روش پژوهش، توصیفی بود. جامعه آماری، جست وجوهای انجام شده ایرانیان از بهمن 1398 تا فروردین 1401 و نمونه مورد بررسی، مفاهیم جست وجو شده مرتبط با اضطراب و سلامت روان بود. بخش اول داده ها جست وجوهایی بود که از سایت گوگل ترندز در آذر 1401 استخراج شد. بخش دوم داده ها، آمار روزانه مرگ و مبتلایان جدید از سایت دانشگاه جان هاپکینز دریافت شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون علیت گرنجر و همبستگی پیرسون به کمک Python نسخه 3.12 انجام شد. نتایج نشان می دهد جست وجوی مفاهیم مرتبط با اضطراب در آغاز همه گیری رشد کرده است. میزان جست وجوی مفاهیم اضطرابی در ابتدای همه گیری با تعداد مرگ بر اثر بیماری همبستگی مثبت و معناداری دارد؛ به طوری که با افزایش آمار مرگ، میزان جست وجوی های اضطرابی با فاصله چند روز افزایش می باید و با کاهش مرگ این جست وجوها کمتر می شود، اما پس از چند ماه، روند جست وجوهای اضطرابی کاهش یافته و دیگر با تعداد مرگ رابطه ای نداشته است. در آغاز همه گیری جست وجوی درمان روان شناختی ناچیز است، اما پس از 9 ماه افزایش پیدا می کند و با افزایش آمار مرگ، این جست وجوها نیز بیشتر شده است. نتایج نشان می دهد جست وجوهای انجام شده در اینترنت می تواند ابزاری مفید برای پایش دغدغه های جامعه باشد.
    کلیدواژگان: اضطراب، درمان روان شناختی، سواد سلامت، کووید-19، گوگل ترندز
  • فرزانه شفق، زهرا یوسفی*، غلامرضا منشئی صفحات 45-59
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی کیفیت زندگی درمانی بر استرس ادراک شده و سرمایه روان شناختی زنان مراقب سالمند شهرستان اردستان انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را زنان مراقب سالمند شهرستان اردستان در شش ماهه اول سال 1399 تشکیل دادند که در خانواده خود از سالمند مراقبت می کردند. در این پژوهش 30 زن مراقب سالمند با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جای دهی شدند (هر گروه 15 زن). گروه آزمایش مداخله کیفیت زندگی درمانی گروهی را طی دو ماه در 8 جلسه 75 دقیقه ای دریافت کردند. پیش آزمون قبل از اجرای مداخله و پس آزمون پس از اتمام مداخله اجرا شد. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس استرس ادراک شده (کوهن، کاکارک و مرملستین، 1983) (PSS) و پرسشنامه سرمایهروان شناختی (لوتانز و اولیو، 2007) (PCQ) بود. داده های پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس با نرم افزار آماری SPSS23 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد کیفیت زندگی درمانی بر استرس ادراک شده (0001>P؛ 50/0=Eta؛ 31/41=F) و سرمایه روان شناختی (0001>P؛ 55/0=Eta؛ 91/46=F) زنان مراقب سالمند تاثیر معنادار دارد. براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت کیفیت زندگی درمانی با آموزش ارتباط با اعضای خانواده، حمایت و پذیرش اعضا و آموزش جایگزین سازی افکار غیرمنطقی با افکار منطقی می تواند به عنوان یک درمان کارآمد برای کاهش استرس ادراک شده و بهبود سرمایه روان شناختی زنان مراقب سالمند مورد استفاده قرار گیرد. دارد (001/0>p). ب
    کلیدواژگان: استرس ادراک شده، زنان مراقب سالمند، سرمایه روان شناختی، کیفیت زندگی درمانی
  • میلاد شرفی زادگان، منیژه فیروزی*، عاطفه فتاحی، سارا آل یاسین، آرزو سلطان محمدی، زهرا نادری صفحات 61-75
    پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه ارتکاب مزاحمت اینترنتی شامل پایایی، روایی، تحلیل عاملی تاییدی و تفاوت های جنسیتی در میان جوانان انجام شد. پژوهش از نظر هدف کاربردی، از حیث نوع گردآوری اطلاعات پیمایشی و از نظر روش شناسی از جمله مطالعات آزمون سازی بود که براساس روش ها و اصول رایج در روان سنجی در قالب یک طرح پژوهشی همبستگی در سال 1401 انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل جوانان 18 تا 35 ساله ساکن تهران و شیراز بود که از میان آنان، 474 نفر از جوانان به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و پرسشنامه خودگزارشی ارتکاب مزاحمت اینترنتی (CPQ) را تکمیل کردند. تحلیل داده ها به روش ضریب آلفای کرونباخ، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل عاملی تاییدی و تی تست مستقل به وسیله نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 26 در سطح معنی داری 05/0 انجام شد. نتایج تحلیل عامل تاییدی از ساختار یک عاملی حمایت کرد و شاخص های برازش مطلوب بود (058/0RMSEA=؛ 109/0PCLOSE=؛ 949/0CFI=؛ 950/0IFI=؛ 953/0GFI=؛ 613/2X2/df=). ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه ارتکاب مزاحمت اینترنتی 85/0 و ضریب پایایی بازآزمایی 67/0 به دست آمد. میانگین ارتکاب مزاحمت اینترنتی در زنان و مردان تفاوت معنی دار داشت (001/0p<؛ 91/3=t). درنتیجه پرسشنامه ارتکاب مزاحمت اینترنتی برای سنجش مزاحمت اینترنتی از ویژگی های روان سنجی مناسبی در جوانان برخوردار است.
    کلیدواژگان: پایایی، تحلیل عاملی تاییدی، روان سنجی، روایی، مزاحمت اینترنتی
  • شایسته جنگی رودی، احمد حیدرنیا*، هادی عباسی صفحات 77-94

    هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر الگوهای ارتباطی زنان متاهل دارای سبک دلبستگی اجتنابی و اضطرابی بود. این پژوهش کاربردی از نوع آزمایشی با طرح عاملی 2×2 پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان زن متاهل دانشگاه بجنورد در سال تحصیلی 1399-1398 بود که داوطلب شرکت در پژوهش بودند. از این جامعه 40 نفر که سبک دلبستگی ناایمن داشتند و نمره بالایی در پرسشنامه الگوهای ارتباطی کسب کرده بودند، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و دو گروه کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه الگوهای ارتباطی (CPQ) استفاده شد. مداخله، برنامه آموزش ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بود که در 8 جلسه 120 دقیقه ای به صورت گروهی اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند. نتایج نشان داد ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش الگوی ارتباطی سازنده (001/0<p) و کاهش الگوهای اجتنابی و متوقع-کناره گیر تاثیر معنی داری دارد (001/0<p)، اما سبک دلبستگی و تعامل آن با مداخله بر الگوهای ارتباطی تاثیر معنی داری ندارد (05/0>p)؛ بنابراین می توان از مداخله برنامه آموزش ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای بهبود الگوهای ارتباطی زنان متاهل استفاده کرد.

    کلیدواژگان: الگوهای ارتباطی، زنان متاهل، سبک دلبستگی، ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
  • محمد محمدی، علی رضایی شریف*، علی شیخ الاسلامی، حسین قمری گیوی صفحات 95-112
    هدف پژوهش حاضر، واکاوی مشکلات زنان دارای همسر جانباز و بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر مشکلات روان شناختی-زناشویی آن ها بود. روش پژوهش، ترکیبی از نوع اکتشافی و شامل دو مرحله کیفی و کمی بود. جامعه آماری شامل تمام زنان دارای همسر جانباز در منطقه 13 تهران در سال 1399 بود. در مرحله کیفی 19 نفر از زنان دارای همسر جانباز که به خانه سلامت شهرداری منطقه 13 مراجعه کرده بودند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه صورت گرفت. برای تحلیل داده ها از تحلیل مضمون استفاده شد. این تحلیل در ابعاد روان شناختی-زناشویی به شناسایی هفت مضمون (اضطراب، افسردگی، خستگی و ناتوانی، تحریک پذیری و پرخاشگری، احساس تنهایی، نارضایتمندی از زندگی و تعارض زناشویی) منجر شد. برمبنای این مولفه ها، پرسشنامه مشکلات روان شناختی-زناشویی زنان دارای همسر جانباز طراحی شد. در بخش آزمایشی، تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام گرفت. نتایج نشان داد زنان دارای همسر جانباز مشکلاتی را در ابعاد روان شناختی، زناشویی، جسمانی، اجتماعی، و اقتصادی تجربه می کنند. پرسشنامه مشکلات روان شناختی-زناشویی زنان دارای همسر جانباز از ویژگی های روان سنجی مطلوبی برخوردار بود. همچنین درمان مبتنی بر شفقت در تمام ابعاد روان شناختی-زناشویی مشکلات زنان دارای همسر جانباز موثر بود و مشکلات را کاهش داد. در پژوهش های آتی، درمانگران و پژوهشگران با اتخاذ روش مطالعات ترکیبی و ساخت ابزار و انتخاب درمان مناسب می توانند به بررسی و کاهش مشکلات روان شناختی-زناشویی زنان دارای همسر جانباز در جلسات مشاوره و روان درمانی بپردازند.
    کلیدواژگان: جانبازان، درمان متمرکز بر شفقت، روش ترکیبی، زنان، مشکلات روان شناختی-زناشویی
  • راضیه صفاری فرد، مسعود غلامعلی لواسانی*، الهه حجازی، فاطمه نارنجی ثانی صفحات 113-134
    هدف مطالعه حاضر، شناسایی معیارها و مولفه های فرایند یاددهی-یادگیری در بستر الکترونیک در دانشگاه تهران بود. این پژوهش با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسانه توصیفی انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان و استادان دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1400-1401 بودند. از این تعداد، 18 دانشجو و 25 مدرس به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به مصاحبه نیمه ساختاریافته پاسخ دادند. سوالات مبتنی بر چارچوب نظری پژوهش، در سه مرحله طراحی و تصحیح شد. همچنین داده ها به روش هفت مرحله ای کلایزی تجزیه و تحلیل شدند. مولفه های بیان شده توسط شرکت کنندگان را می توان در سه محور نهادی، فناوری و پداگوژی دسته بندی کرد که مهم ترین آن ها مضامین پداگوژی (علم و هنر یاددهی-یادگیری) است. نتایج نشان داد تجربه ها و مهارت های دانشجویان و مدرسان در یاددهی-یادگیری در کنار محتوای خوب و حمایت های دانشگاهی و فنی می تواند فرایند یاددهی-یادگیری را بسیار تسهیل کند. ناآگاهی افراد، این فرایند را به کندی و نادرستی پیش می برد و سبب نارضایتی می شود؛ بنابراین در بهبود فرایند یاددهی-یادگیری در بستر الکترونیک دانشگاه تهران، نیاز است افراد آگاهی داده شوند و محتوای مناسب به همراه زمینه سازی مناسب فنی و نهادی صورت گیرد.
    کلیدواژگان: پدیدارشناسی، دانشگاه تهران، فرایند یاددهی-یادگیری، یادگیری الکترونیک
  • فاطمه اسدالهی، مسعود محمدی*، قاسم نظیری، نجمه فتح صفحات 135-154
    هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای بازداری هیجان در رابطه بین سطوح آگاهی هیجان و وقایع زندگی با نشانگان استرس پس از سانحه بود. روش پژوهش کاربردی و از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام افراد مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر خرم آباد، دورود و بروجرد در سال 1399 و 1400 بودند که از میان آن ها 400 نفر (283 زن و 117 مرد) به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه بازداری هیجان کلنر (EIS)، پرسشنامه سطوح آگاهی هیجان لین و شوارتز (LEAS)، چک لیست وقایع زندگی ودرز و همکاران (LEC-5) و فهرست اختلال استرس پس از ضربه براساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی-ویراست پنجم ودرز و همکاران (PCL-5) بود. داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. چگونگی برازش مدل اندازه گیری با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی، نرم افزار AMOS 24.0 و برآورد بیشینه احتمال (ML) ارزیابی شد. در پژوهش حاضر، ضریب مسیر غیرمستقیم بین وقایع زندگی و اختلال استرس پس از سانحه مثبت و ضریب مسیر غیرمستقیم بین سطوح آگاهی هیجان و اختلال استرس پس از سانحه منفی و در سطح 01/0 معنادار بود. براساس نتایج، پیشنهاد می شود روان درمانگران و متخصصان این حوزه با بررسی وقایع زندگی افراد بر میزان آگاهی و بازداری هیجانی آن ها تمرکز کنند تا افراد برای کاهش نشانگان استرس پس از سانحه تلاش کنند.
    کلیدواژگان: بازداری هیجان، سطوح آگاهی هیجان، نشانگان استرس پس از سانحه، وقایع زندگی
  • حسام خضرائی حاذق فکر*، حمیدرضا یزدانی، حسن زارعی متین صفحات 155-181

    هدف این مطالعه، نگاشت مغزی همدلی شناختی در نورولیدرشیپ با استفاده از الکتروانسفالوگرافی کمی (qEEG) بود. روش تحقیق براساس تفسیر دو فاز مختلف نقشه مغزی مشارکت کنندگان از جامعه مدیران با سابقه رهبری گروه ها از بازه حداقل 5 تا 10 سال و حداکثر آن در بازه 20 تا 30 سال تجربه بود. نمونه ها برای بررسی قابلیت های رهبری عصب محور و با نرم افزار NeuroGuide نسخه 2018 بررسی، و تفاوت های دو فاز در مشارکت کنندگان تجزیه و تحلیل و تفسیر شدند. در فاز 1 صرفا ثبت امواج صورت گرفت و فاز 2 با فاصله چهار ماه تحت تمرین های شناختی و معطوف به بررسی مولفه همدلی به ویژه در بخش کورتکس مغز، درنظرگرفتن مدل اسکارف، مصاحبه بالینی و تفسیر در دو مرحله در مرکز مشاوره دانشگاه تهران و راستی آزمایی ادراکی در میان 12 نفر از مشارکت کنندگان به عنوان نمونه آماری در سال 1401-1400 صورت پذیرفت. همدلی مثبت افزایش فعال سازی پشتی (پیشانی قطبی) چپ را پیش بینی می کرد (05/0> P). احساسات مثبت و همدلی (منفی و مثبت) مشارکت کنندگان تغییرات فعالیت را برای انجام یک کار لذت بخش نشان داد. با تبدیل FFT پردازش سیگنال و آنالیز برای محاسبه تبدیل فوریه گسسته (DFT) و نیز معکوس آن با عنوان کامل تبدیل فوریه گسسته معکوس (IDFT) مورد استفاده قرار گرفت. با توجه به تفسیر نقشه های مغزی، یافته های این مطالعه رابطه مستقیمی بین پردازش معنایی، وظایف و رهبری در همدلی نشان داد.

    کلیدواژگان: الکتروانسفالوگرام کمی (Qeeg)، قابلیت های شناختی، نگاشت مغزی، رهبری عصب محور، همدلی شناختی
  • نصیبه پروین، حیدرعلی زارعی*، سمیه تکلوی صفحات 183-198
    پژوهش حاضر با هدف طراحی برنامه ارزیابی رفتاری مبتنی بر مدل دیسک ویلیام و بررسی اثربخشی آن بر سطح سازگاری آموزشی نوجوانان با بیمار کرونایی انجام پذیرفت. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری شامل نوجوانان 13 تا 18 ساله ساکن شهرستان نقده بود که در سال 1400 در خانواده خود فرد مبتلا به کووید-19 داشتند. حجم نمونه آماری 40 نفر (20 نفر گروه آزمایشی و 20 نفر گروه کنترل) بود که به شیوه نمونه گیری دردسترس گزینش و به شیوه تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جای دهی شدند. برای گروه آزمایش ده جلسه 90 دقیقه ای مبتنی بر مدل دیسک ویلیام مولتون مارستون انجام شد، اما گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکرد. جمع آوری داده ها با پرسشنامه سازگاری آموزشی (AISS) صورت گرفت. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها، از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد میانگین سطح سازگاری آموزشی در گروه آزمایش، پس از مداخله دیسک در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری کاهش پیدا کرده است (01/0<P). با توجه به نتایج این مطالعه می توان نتیجه گرفت مداخله مبتنی بر دیسک به بهبود سطح سازگاری آموزشی در نوجوانان با بیمار کووید-19 منجر می شود.
    کلیدواژگان: سازگاری آموزشی، کووید-19، مدل دیسک ویلیام مولتون مارستون، نوجوانان
  • محدثه اکبری*، احمد برجعلی، مهدی خانجانی صفحات 199-218
    پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین پیوند والدینی و طرحواره های حوزه خودگردانی و عملکرد مختل با نقش میانجی تنظیم هیجانی انجام شد. روش پژوهش از نظر هدف بنیادی و از لحاظ گردآوری داده ها توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دولتی در محدوده سنی 18 تا 35 شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که از بین آنان نمونه ای به حجم 316 نفر (190 زن و 126 مرد) از دانشگاه های علامه طباطبایی تهران و شهید بهشتی تهران به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های پیوند والدینی-فرم مادر (PBI)، طرحواره های یانگ (YSQ-SF) و تنظیم هیجانی (ERQ) بود. برای تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری و از نرم افزارهای SPSS و LISREL استفاده شد. نتایج نشان داد بین پیوند والدینی و حوزه خودگردانی و عملکرد مختل طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه معنادار وجود دارد و فرونشانی هیجانی که یک راهبرد نامناسب تنظیم هیجانی است، در این رابطه نقش میانجی دارد (0/05>P). ارزیابی مجدد شناختی که یک راهبرد مناسب تنظیم هیجانی است، در این ارتباط نقش میانجی گر را ایفا نکرد. پیوند ضعیف میان مادر و کودک چه به صورت مستقیم و چه با فرونشانی هیجانی، در بزرگسالی با به کارگیری طرحواره های ناسازگار اولیه در حوزه خودگردانی و عملکرد مختل رابطه دارد. نتایج این پژوهش بر اهمیت نقش والدگری مثبت در استفاده از راهبردهای مناسب تنظیم هیجانی و جلوگیری از شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه تاکید می کند.
    کلیدواژگان: پیوند والدینی، تنظیم هیجان، خودگردانی و عملکرد مختل، طرحواره های ناسازگار اولیه
  • مرجان دانشور* صفحات 219-234
    هدف این پژوهش، بررسی جنسیت و برساخت هویت زنانه در ترانه های عاشقانه امروز بود. از آنجا که ترانه یکی از قالب های رسانه با بیان مضامین فرهنگی است و نسل نوجوان و جوان مصرف کننده اصلی موسیقی روز و ترانه های عاشقانه هستند، این تحقیق به مطالعه جنسیت و چارچوب نقشی زن در متن ترانه پرداخت. روش پژوهش کیفی و از دسته مطالعات تحلیل محتوا بود تا مولفه هایی که هویت و نقش جنسیتی زنانه را می سازند شناسایی شوند. جامعه آماری پژوهش، متن گزیده ای از ترانه های عاشقانه ایران بود و از میان آثار پرشمار خوانندگان مرد انتخاب شد. به عنوان جامعه آماری، بر آثار پرمخاطب تر در بازه سال های 1395 تا 1400 تمرکز شد و درنهایت پنجاه ترانه نمونه آماری این تحقیق را تشکیل دادند. در روند تحلیل محتوای مضمونی، کدگذاری حول مضامینی که جنسیت زنانه را بازنمایی می کند انجام گرفت و به جز نگارنده، دو کدگذار دیگر مشارکت کردند. برای بررسی پایایی بین کدگذاران از ضریب آلفای کریپندورف استفاده شد و این پایایی تصدیق شد. تحلیل محتوا از منظر برساخت جنسیت زنانه نشان داد موضوعیت زن در این ترانه ها که حاکی از عشق و دلبستگی مرد به زن است، با سه نقش جنسیتی برای زن برساخت می شود: 1. زن منفعل و گاه تحت سلطه، 2. ابژه جنسی و عشوه گر، 3. بی تعهد و اتکاناپذیر. نتایج گویای آن بود که در روایت جنسیت زنانه، کنش آگاهانه، قدرت و آزادی انتخاب برای زن متصور نیست و بازنمایی هویت زنانه، مصداق برساختی است که با گفتمانی هژمونیک و مردسالار همسویی دارد.
    کلیدواژگان: جنسیت، روان شناسی رسانه، زن، موسیقی، هویت
  • هاشم قادری، علی اکبر ارجمندنیا*، مهدی دهستانی، غلامعلی افروز صفحات 235-251

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان تروما (EFTT) بر کارکرد اجرایی در افرادی با آسیب جنسی بود. روش تحقیق براساس هدف کاربردی، گردآوری اطلاعات کمی از نوع آزمایشی و جامعه مورد نظر شامل کلیه افراد آسیب دیده جنسی مراجعه کننده به انستیتو ترومای ایران در شهر مشهد در سال 1400 بود (ده نفر شامل شش زن و چهار مرد) که سه نفر زن طبق ملاک های ورود به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه ترومای دوران کودکی (CTQ) و تکلیف ظرفیت حافظه فعال دیداری هیجانی (EVWMC) استفاده شد. روش تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل دیداری نمودارهای تغییرات متغیرهای پژوهش و اندازه اثر هریک از متغیرها بر مراجعان و نیز میزان درصد بهبودی و درصد کاهش تغییرات نمرات آن ها از طریق فرمول های مربوطه با بهره گیری از نرم افزار SPSS-26 صورت پذیرفت. اندازه های اثر، اثربخشی نسبتا زیاد درمان متمرکز بر هیجان تروما بر ظرفیت حافظه فعال افرادی با آسیب جنسی را در هر سه شرکت کننده هم در دوره مداخله و هم در دوره پیگیری نشان داد. براساس یافته ها، درمان متمرکز بر هیجان تروما، طی یازده ماه توانست حافظه فعال را در افراد آسیب دیده جنسی از نظر بالینی بهبود دهد و به جلوگیری از آسیب مجدد جنسی منجر شود.

    کلیدواژگان: آسیب جنسی، حافظه فعال، درمان متمرکز بر هیجان تروما، قربانی شدن مجدد جنسی
  • مریم بنی نجاریان، امیر قمرانی*، فاطمه خونساری صفحات 253-270
    این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزش مبتنی بر تئوری رفتار برنامه ریزی شده بر استرس والدگری، احساس گرفتاری و فقدان لذت در مادران کودکان کم توان ذهنی انجام گرفت. طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران کودکان کم توان ذهنی در شهر اصفهان در سال 1400 بود که از این میان، 30 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گمارش شدند. گروه آزمایش با استفاده از برنامه آموزشی مبتنی بر تئوری رفتار برنامه ریزی شده، طی 11 جلسه 90 دقیقه ای و 2 روز در هفته آموزش دیدند، اما اعضای گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های استرس والدگری آبیدین (PSI)، احساس گرفتاری گیلبرت و آلان (FES) و فقدان لذت اسنیت و همیلتون (LPS) بود. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره، با استفاده از نسخه 23 نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد ه برنامه آموزشی مبتنی بر تئوری رفتار برنامه ریزی شده بر کاهش استرس والدین، احساس گرفتاری، فقدان لذت و ابعاد آن ها موثر است (05/0>P). براساس یافته های این پژوهش، برنامه آموزش مبتنی بر تئوری رفتار برنامه ریزی شده، اثرات مثبت و موثری بر وضعیت روان شناختی مادران کودکان کم توان ذهنی برجای گذاشت. به این ترتیب می توان از این برنامه در راستای ارتقای بهزیستی روان شناختی این گروه از مادران استفاده کرد.
    کلیدواژگان: احساس گرفتاری، استرس والدگری، تئوری رفتار برنامه ریزی شده، فقدان لذت
  • منوچهر رضائی، بلال ایزانلو*، ناصر عباسی، حبیبه بشیرنژاددستجردی صفحات 271-293
    هدف پژوهش حاضر، مطالعه ساختار عاملی مقیاس فابینگ شریک[1]، قابلیت انطباق پذیری و تغییرناپذیری آن در جامعه ایران بود. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی، از لحاظ گردآوری داده توصیفی-پیمایشی و براساس تحلیل داده همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه تمام معلمان متاهل استان زنجان در سال 1401 بود. تعداد نمونه به 841 نفر رسید که از این تعداد 481 نفر زن و 238 نفر مرد بودند و 122 نفر هم جنسیتشان را اعلام نکرده بودند. ابزار اصلی پژوهش مقیاس فابینگ شریک بود. برای تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی استفاده شد. تحلیل داده ها با نرم افزارهای SPSS-26، بسته لاوان و بسته EGAnet در نرم افزار R انجام شد. یافته ها نشان داد مقیاس فابینگ شریک ساختار تک عاملی دارد. تمامی گویه ها به غیر از گویه 7 با مدل پاسخ مدرج برازش قابل قبول داشتند. شاخص های برازش مطلوب و قابل قبول بودند. برون دادها حکایت از پایایی مناسب این مقیاس داشت. با اینکه روایی تشخیصی ابزار پایین بود، در سطح سازه برقرار بود. تغییرناپذیری جنسیتی برای این ابزار تایید شد. بار عاملی تمام گویه ها به جز گویه 7 معنادار بودند. همچنین مقیاس فابینگ شریک، روایی همگرا و واگرای مطلوبی نشان داد. نتایج گویای این بود که مقیاس فابینگ شریک از ویژگی های روان سنجی مطلوب جهت کاربرد در پژوهش های آتی برخوردار است. البته پژوهش های آتی باید روایی تشخیصی ابزار و شاخص های روان سنجی گویه 7 این مقیاس را در بین نمونه های مختلف با خصایص جمعیت شناختی و فرهنگی متفاوت مورد بازبینی قرار دهند.
    کلیدواژگان: تحلیل شبکه اکتشافی، تغییرناپذیری، رابطه زوجی، فابینگ، نظریه سوال-پاسخ
  • ثمین بهارشانجانی، مرضیه دین دوست، رویا منتظری* صفحات 295-318
    هدف پژوهش حاضر، شناسایی تجارب زیسته مادران از دوره آشیانه خالی بود. روش پژوهش حاضر کاربردی و از نوع کیفی پدیدارشناسی تفسیری است. جامعه آماری پژوهش، کلیه مادران شهر تهران در سال 1400 بودند که تمام فرزندانشان ازدواج کرده بودند. نمونه مورد مطالعه شامل 8 نفر از جامعه فوق بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. از افراد مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. سپس مکتوب و به روش اسمیت و اسبورن (2007) تجزیه و تحلیل شد. در این مطالعه شش مضمون اصلی شامل 1. ادراک مادر از فرزند، 2. همسرگزینی فرزند، 3. خروج فرزند از خانه پدری، 4. والدگری بعد از ازدواج فرزند، 5. ارتباط با همسر در دوره آشیانه خالی و 6. مقتضیات دوره سالمندی در تجارب مادران شناسایی شد. هریک از مضامین اصلی شامل زیرمضمون هایی بودند. جوهره تجربه نیز ایفای نقش های چندجانبه با محوریت حفظ انسجام خانواده به دست آمد. مطابق یافته های پژوهش، به نظر می رسد فرزندان و امور مربوط به آن ها، حساس ترین مسئله برای والدین به ویژه مادر هستند و تمام مراحل زندگی والدین از جمله مرحله آشیانه خالی، منطبق بر آن ها تنظیم می شود. نتایج پژوهش حاضر می تواند برای غنی سازی ارتباط والد-فرزندی و ارتباط همسران در دوره آشیانه خالی، مورد استفاده خانواده ها و درمانگران قرار گیرد.
    کلیدواژگان: آشیانه خالی، پدیدارشناسی، مادران ایرانی
  • رسول پیرهادی تواندشتی، مژگان عارفی*، ایلناز سجادیان صفحات 319-335
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش سرمایه های روان شناختی بر همدلی و معنای زندگی دانشجویان دارای علائم خشونت انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی (با گروه آزمایش و گواه) با طرح سه مرحله ای (پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری) و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته روان شناسی دانشگاه آزاد اصفهان (خوراسگان) دارای علائم خشونت در سال تحصیلی 1401-1400 بود. در این پژوهش 27 دانشجوی دارای علائم خشونت (18 پسر و 9 دختر) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش (14 دانشجو) و گواه (13 دانشجو) جای دهی شدند. گروه آزمایش آموزش سرمایه های روان شناختی را طی یک و نیم ماه در ده جلسه 75 دقیقه ای دریافت کردند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه خشونت (EVQ)، مقیاس همدلی (BES) و پرسشنامه معنا در زندگی (MLQ) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش سرمایه های روان شناختی بر علائم خشونت (0001>P؛ 60/0=Eta؛ 48/38=F)، همدلی (0001>P؛ 55/0=Eta؛ 91/30=F) و معنای زندگی (0001>P؛ 49/0=Eta؛ 08/24=F) دانشجویان دارای علائم خشونت تاثیر معنادار دارد. براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت آموزش سرمایه های روان شناختی با به کارگیری مفاهیمی مانند خوش بینی، امید، خودکارآمدی و تاب آوری روانی می تواند به عنوان روشی کارآمد برای کاهش علائم خشونت و بهبود همدلی و معنای زندگی دانشجویان دارای علائم خشونت مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: خشونت، سرمایه های روان شناختی، معنای زندگی، همدلی
  • وحیده عظیمی، رضا قربان جهرمی*، خدیجه ابوالمعالی صفحات 337-352
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش روش فرزندپروری مثبت گرا بر رفتارهای مخل و مخرب و خودکنترلی دانش آموزان دختر پایه پنجم دبستان انجام گرفت. این پژوهش با روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه انجام شد. دوره پیگیری نیز دوماهه اجرا شد. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دختر پایه پنجم دبستان با رفتارهای مخل و مخرب منطقه 5 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 به همراه والدینشان بود. 27 دانش آموز با رفتار مخل و مخرب به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جای دهی شدند (14 دانش آموز در گروه آزمایش و 13 دانش آموز در گروه گواه). گروه آزمایش آموزش روش فرزندپروری مثبت گرا را طی دو و نیم ماه در ده جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل رفتارهای مخرب کودکان (CDBQ) و پرسشنامه خودکنترلی کودکان (SCQ) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد روش فرزندپروری مثبت گرا بر رفتارهای مخل و مخرب و خودکنترلی دانش آموزان دختر پایه پنجم دبستان تاثیر معنادار دارد (0/001>p). براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت روش فرزندپروری مثبت گرا با بهره گیری از روش های فرزندپروری بهنجار و اصول ارتباطی مناسب به عنوان یک روش کارآمد می تواند برای کاهش رفتارهای مخل و مخرب و بهبود خودکنترلی دانش آموزان دختر مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: خودکنترلی، دانش آموزان دختر، رفتارهای مخل و مخرب، فرزندپروری مثبت گرا
|
  • Kimia Kargar, Shahram Vaziri *, Farah Lotfi Kashani, Maryam Nasri, Fatemeh Shahabi Zadeh Pages 1-16

    The present study was to investigate the efficacy of acceptance and commitment therapy in the context of infertile women’s emotional expression and sexual function. The study was a quasi-experimental design with pretest-posttest and control group design, with a two-month follow-up period. The statistical population included infertile women who submitted referrals to the infertility clinics at Mother and Child Hospital and Samar infertility clinic in Shiraz during the winter of 2021. The experimental and control groups were randomly assigned to 36 infertile women who were selected through the voluntary sampling procedure. Over the course of two and a half months, the experimental group was subjected to ten sessions of acceptance and commitment therapy. In this study, the Emotional Expression Questionnaire (EEQ) (King, Emmons, 1990) and the Sexual Function Questionnaire (Keraskian, Mojembari, and Kaiballah, 2014) were implemented. The SPSS23 software was used to analyze the collected data using mixed ANOVA. The findings indicated that acceptance and commitment therapy has a substantial impact on the emotional expression and sexual function of infertile women (p<0.001). Through the development of psychological resilience and mental acceptance, acceptance and commitment therapy can be employed as an effective approach to enhance the emotional expression and sexual function of infertile women, as indicated by the study’s results.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Emotional Expression, Infertile Women, Sexual Function
  • Iman Najjar Kakhki, Maryam Kalhornia Golkar *, Atefeh Nezhadmohammad Nameghi, Fatemeh Mohammadi Shirmahaleh, Majid Valizadeh Pages 17-32
    The aim of this study was to compare the effectiveness of group therapies that were based on acceptance and commitment, as well as schema on coping-avoidance style, in individuals who were obese or overweight and were experiencing emotional eating. The present study was a quasi-experimental design that included a control group and a pretest-posttest. The research population included all men and women between the ages of 21 and 50 who visited nutrition and obesity clinics in Tehran during the summer and autumn of 2019. A sample of 60 individuals was randomly assigned to three groups of 20 individuals (acceptance and commitment therapy, schema treatment, and control) using the cluster sampling method and based on entry and exit criteria. The subjects completed the Dutch Eating Behavior Questionnaire (DEBQ) and the General and Exclusive Avoidance Questionnaire (GASQ) in three stages: pre-test, on-test, and post-test. The data were analyzed using SPSS version 24 software, which included covariance analysis and Bonferroni's post hoc test. The results indicated that group therapies based on acceptance and commitment and schema therapy were effective in reducing the avoidance of coping styles in obese and overweight individuals with emotional excess. The experimental groups exhibited a lower level of avoidance compared to the control group. The results suggest that overweight and obese individuals can decrease their reliance on coping style avoidance through group therapy that is based on acceptance, commitment, and schema therapy.
    Keywords: Avoidance Coping Style, Emotional Eating, Group Therapy Based On Acceptance, Commitment, Group Therapy Based On Schema
  • Amin Nayebi, Reza Rostami *, Mohammadreza Abolghasemi Dehaqani, Abbas Rahiminezhad, Masoud Asadpour Pages 33-44
    The objective of this research was to investigate the information search behavior of Iranians on the Internet during the COVID-19 pandemic and to examine the relationship between the peak of the disease and the searches performed on the Internet. The purpose of this research was fundamental, and the research method was descriptive. The statistical population is the searches performed by Iranians from February 2020 to April 2022, and the investigated sample was the searched concepts related to anxiety and mental health. The first part of the data consisted of the queries that were extracted from the Google Trends website in December 2022. The second part, which consisted of the daily statistics of death and new infections, was obtained from the Johns Hopkins University website. Python version 3.12 was employed to conduct data analysis, which included the Granger causality test and Pearson correlation. The results indicate that the search for anxiety-related concepts has increased at the beginning of the epidemic. The quantity of searches for anxiety concepts at the beginning of the epidemic is positively and significantly correlated with the number of deaths caused by the disease. Consequently, the quantity of anxiety searches should increase over a period of a few days as the number of deaths increases. These searches diminished as the number of deaths decreased; however, the trend of anxiety searches ceased to be correlated with the number of deaths after a few months. The search for psychological treatment was modest at the onset of the epidemic; however, it increased after nine months, and the number of deaths also increased, prompting an increase in these searches. The results show that internet inquiries can be a useful tool for monitoring community concerns.
    Keywords: Anxiety, Covid-19, Google Trends, Health Literacy, Psychological Treatment
  • Farzaneh Shafagh, Zahra Yousefi *, Gholamreza Manshaei Pages 45-59
    The objective of the current study was to examine the efficacy of life therapy in reducing the perceived stress and increase psychological capital among female caregivers of the elderly in Ardestan. The research method was quasi-experimental, utilizing a control group, pretest, and posttest. The statistical population of the current research consisted of female caregivers of the elderly in the town of Ardestan during the first six months of 2020 who were responsible for an elderly member of their family. A total of 30 female caregivers of the elderly were randomly assigned to the experimental and control groups, each consisting of 15 women, using the available sampling method. Over the course of two months, the experimental group was subjected to eight sessions of quality of life therapy, each lasting seventy-five minutes. The pretest was administered prior to the intervention, and the posttest was administered subsequent to it. In this study, the Perceived Stress Scale (PSS) (Cohen, Kamarck, Mermelstein, 1983) and the Psychological Capital Questionnaire (PCQ) (Luthans, Avoliveand, 2007) were implemented. The data from the study were analyzed through Covariance via SPSS23 software. The results showed quality of life therapy has significant effect on the perceived stress (F=41.31; Eta=0.50; P<0001) and psychological capital (F=46.91; Eta=0.55; P<0001) in female caregivers of the elderly. According to the findings of the present study it can be concluded that quality of life therapy can be employed as an effective therapy to reduce perceived stress and enhance psychological capital in female caregivers of the elderly. This can be achieved by training family members’ communication, members’ support and acceptance, and the replacement of irrational thoughts with rational thoughts.
    Keywords: Female Caregivers Of The Elderly, Perceived Stress, Psychological Capital, Quality Of Life Therapy
  • Milad Sharafi Zadegan, Manijeh Firoozi *, Atefeh Fattahi, Sara Aleyasin, Arezoo Soltan-Mohammadi, Zahra Naderi Pages 61-75
    The psychometric properties of the Persian version of the cyberbullying perpetration questionnaire were assessed in this study, which included reliability, validity, confirmatory factorial analysis, and gender differences in youth. This is a correlational research design that adheres to the common principles and techniques of psychometrics. It is an applied survey study that was conducted in 2022 and is based on a test construction methodology. 474 participants were selected from the statistical population, which consisted of young individuals aged 18 to 35 residing in Tehran and Shiraz, using convenience sampling. The cyberbullying Perpetration Questionnaire (CPQ) was translated in four stages. Using Cronbach’s alpha, Pearson correlation coefficient, confirmatory factorial analysis, and independent-samples t-tests at a significance level of 0.05, the collected data were analyzed in SPSS and AMOS software version 26. A one-factor model with fit indexes that were favorable (X2/df= 2.613, GFI= 0.953, IFI= 0.950, CFI= 0.949, PCLOSE= 0.109, RMSEA= 0.058) was supported by the confirmatory factorial analysis. Cronbach’s alpha coefficient of the cyberbullying Perpetration Questionnaire was 0.85, and test-retest reliability was 0.67. The perpetration of cyberbullying was significantly different between males and females (t=3.91, p<0.001). The cyberbullying Perpetration Questionnaire exhibited favorable psychometric properties for the purpose of assessing the perpetration of cyberbullying in young individuals.
    Keywords: Confirmatory Factorial Analysis, Cyberbullying, Psychometrics, Reliability, Validity
  • Shayesteh Jangi Roodi, Ahmad Heydarnia *, Hadi Abbassi Pages 77-94

    The purpose of this study was to investigate the efficacy of acceptance and commitment therapy matrix training on the communication patterns of married women with an avoidance and anxiety attachment personality style. The investigation included all female students at the University of Bojnourd from 2019 to 2020. The study included 40 subjects who fulfilled the inclusion criteria and were randomly assigned to two experimental groups and two control groups. The subjects completed Christensen and Sullaway'’s Communication Patterns Questionnaire (CPQ) both before and after the intervention. Multivariate analysis of variance was implemented to analyze the data. The results suggested that the acceptance and commitment therapy matrix had an impact on communication patterns by increasing constructive communication patterns (P<0.001) and decreasing avoidance and demand-withdraw trends (P<0.001). However, communication patterns were not significantly influenced by attachment style, either alone or in interaction with the intervention (P>0.05). According to the research findings, the acceptance and commitment therapy matrix can be implemented to enhance the communication patterns of married women.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy Matrix, Attachment Style, Communication Patterns, Married Women
  • Mohammad Mohammadi, Ali Rezaeisharif *, Ali Sheykholeslami, Hosein Ghamari -Givi Pages 95-112
    The objective of this study was to examine the efficacy of compassion-focused therapy in addressing the psychological and marital issues of women who have a veteran spouse. The research was conducted using an exploratory mixed-methodsapproach and encompassed both qualitative and quantitative phases. In 2020, the statistical population of the survey encompassed all women with veteran spouses residing in the 13th and 14th districts of Tehran. In the qualitative stage, purposive sampling was employed to select and interview 19 women with veteran spouses who were referred to the District 13 Municipal Health Center. The data was analyzed using thematic analysis. The identification of seven themes (anxiety, depression, fatigue and disability, irritability and aggression, loneliness, life dissatisfaction, and marital conflict) was the result of this analysis in the psychological-marital dimensions. Based on these components, a questionnaire was developed to assess the psychological and marital issues of women who have a veteran spouse. The data analysis in the experimental section was performed using the Bonferroni post hoc test and repeated measures analysis of variance in SPSS software version 22. The findings indicated that women who have spouses who are veterans encounter challenges in the areas of psychological, marital, physical, social, and economic well-being.Desirable psychometric properties were observed in the psychological-marital issues of women who completed a veteran spouse questionnaire. Also, compassion-focused therapy was effective in all psychological-marital aspects of the issues faced by women with a veteran spouse, resulting in a decrease in problematic behaviors. In the future, clinicians and researchers can investigate and mitigate the psychological-marital issues of women with a veteran spouse during counseling and psychotherapy sessions by implementing the combined study method, developing tools, and choosing the most suitable treatment.
    Keywords: Compassion-Focused Therapy, Mixed-Method, Psychological-Marital Problems, Veterans, Women
  • Razieh Safarifard, Masoud Lavasani *, Elaheh Hejazi, Fatemeh Narenji Thani Pages 113-134
    The objective of the current investigation is to utilize a descriptive phenomenological qualitative research methodology to identify the components of the electronic platform at the University of Tehranthat are involved in the teaching and learning process. The statistical population of the current research consisted of all students and professors at the University of Tehran during the academic year 2021-2022. Purposive sampling was employed to select 18 students and 25 lecturers, who subsequently participated in a semi-structured interview. In three phases, the questions were developed and revised in accordance with the theoretical framework of the research. Also, the seven-step Colaizzi method was implemented to analyze the data. The participants’ components can be classified into three fields: institutional, technological, and pedagogical. The most significant field is pedagogy, which is the science and practice of teaching and learning. In general, the research indicated that the teaching-learning process can be facilitated by the experiences and skills of students and lecturers in teaching and learning, as well as excellent content and intuitional and technical support. Dissatisfaction can result from the delay and inaccuracy of the teaching-learning process, which can be caused by a lack of knowledge. Therefore, in order to enhance the teaching-learning process on the electronic platform at the University of Tehran, it is necessary to be cognizant of people, appropriate content, and tools for proper technical and institutional background.
    Keywords: E-Learning, Phenomenology, Teaching-Learning Process, University Of Tehran
  • Fatemeh Asadollahi, Masoud Mohammadi *, Ghasem Naziri, Najmeh Fath Pages 135-154
    The aim of this study was to investigate the mediating role of emotional inhibition in the relationship between emotion awareness levels and life events associated with Post-Traumatic Stress Syndrome. The study’s statistical population consisted of all individuals who visited counseling centers in Khorramabad, Doroud, and Boroujerd between 2019 and 2020. A convenience sampling method was employed to select 400 individuals, of whom 283 were women and 117 were men. The research method was descriptive-correlational. Kellner’s Emotional Inhibition Scale (EIS), the Levels of Emotional Awareness Scale by Lane and Schwartz (LEAS), the Life Events Checklist by Weathers et al. (LEC-5), and the PTSD Checklist for Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (PCL-5), Fifth Edition by Weathers et al. are all research instruments. The data was analyzed using the structural equation modeling method, and the fit of the measurement model was assessed using confirmatory factor analysis, AMOS 24.0 software, and maximum likelihood (ML) estimation. The indirect path coefficient between life events and post-traumatic stress disorder was positive in the current study, while the indirect path coefficient between emotion awareness levels and post-traumatic stress disorder was negative and significant at the 0.01 level. Based on the results of the present study, psychotherapists and specialists in this field are advised to concentrate on the level of awareness and emotional inhibition of individuals by analyzing their life events in order to mitigate post-traumatic stress syndrome.
    Keywords: Emotion Inhibition, Emotion Awareness Levels, Life Events, Post-Traumatic Stress Syndrome
  • Hesam Khazraei Hazegh Fekr *, Hamidreza Yazdani, Hasan Zarei Matin Pages 155-181

    The aim of this study is to employ quantitative electroencephalography (qEEG) to map the brain of cognitive empathy in neuroleadership. The research method is predicated on the interpretation of two distinct phases of the brain map of participants from the community of managers who have a minimum of 5-10 years of experience leading groups and a maximum of 20-30 years of experience. In order to evaluate the capabilities of neuroleadership, the samples were analyzed and interpreted using the 2018 version of the NeuroGuide software. The disparities between the two phases in the participants were also analyzed. In the initial phase, only the waves were recorded. The second phase, which involved cognitive exercises and a four-month interval, was dedicated to the investigation of the empathy component, particularly in the brain cortex. This phase was conducted using the scarf model, clinical interview, two-stage interpretation at the University of Tehran counseling center, and cognitive verification. In 2022-2023, it was conducted on 12 participants as a statistical sample. Positive empathy predicted an increase in the activation of the left dorsal (frontal pole) (P<0.05). The activity of participants has been observed to alter in order to perform a pleasurable task, consistent with their positive emotions and empathy (both positive and negative). With transform (FFT) signal processing and analysis have been used to calculate Discrete Fourier Transform (DFT) as well as its inverse fully known as Inverse Discrete Fourier Transform (IDFT). According to the interpretation of brain maps, the results of this study indicate a direct correlation between leadership, functions, and semantic processing in empathy.

    Keywords: Brain Mapping, Cognitive Abilities, Cognitive Empathy, Quantitative Electroencephalogram, Neuroleadership
  • Nasibeh Parvin, Haidar Ali Zarei *, Somayyeh Taklavi Pages 183-198
    The aim of this study was to determine the efficacy of William Moulton Marston’s DISC model intervention. Regarding the educational adaptation of adolescents who are Covid-19 patients. The statistical population consisted of adolescents aged 13 to 18 who resided in Naghadeh and had a family member with Covid-19 in 2021. The research was conducted using a quasi-experimental design, with control groups, pre-test, and post-test. The statistical sample size consisted of 40 individuals from the statistical population, 20 in the experimental group and 20 in the control group. These individuals were randomly assigned to the control and experimental groups using the available sampling procedure. The control group did not receive any treatment, while the experimental group underwent ten 90-minute sessions in accordance with William Moulton Marston’s DISC model. Data was collected using the Adjustment Inventory for School Students (AISS) in this study. The MANCOVA analysis was employed to analyze the collected data. After the DISC intervention, the experimental group’s mean level of educational adjustment decreased markedly in comparison to the control group (P<0.01). According to the results of this study, the DISC model intervention improves the educational adjustment of adolescents who are Covid-19 patients.
    Keywords: Adolescents, Covid-19, Educational Adjustment, William Moulton Marston’S DISC Model
  • Mohadeseh Akbari *, Ahmad Borjali, Mahdi Khanjani Pages 199-218
    The aim of this study was to determine the relationship between parental bonding and the impaired autonomy and performance domain of early maladaptive schemas, which are mediated by emotion regulation. The research method was fundamental in its purpose and utilized descriptive-correlation for data collection. The study's statistical population consisted of 316 students from Allameh Tabataba'i University and Shahid Beheshti University, aged 18 to 35, in Tehran during the academic year 2020-2021. The students were selected using the available sampling method. The research instruments employed were the Parker Parental Bonding Questionnaire (PBI), Young Schemas (YSQ-SF), and Emotion Regulation (ERQ). The data analysis was conducted using the structural equation method and SPSS and LISREL software. The results indicated that there is a significant relationship between parental bonding and the impaired autonomy and performance domain of early maladaptive schemas. Expressive suppression, an inappropriate emotion regulation strategy, serves as a mediating factor in this relationship (Ps <0.05). In this relationship, cognitive reappraisal, which is an appropriate strategy for emotion regulation, did not serve as a mediator. The use of early maladaptive schemas in the autonomy and performance domain in adulthood is correlated with the feeble bond between mother and child, both directly and through the mediation of expressive suppression. This study’s findings underscore the significance of positive parenting in the prevention of the development of early maladaptive schemas and the implementation of appropriate emotion regulation strategies.
    Keywords: Early Maladaptive Schemas, Emotion Regulation, Impaired Autonomy, Performance, Parental Bonding
  • Marjan Daneshvar Kashkooli * Pages 219-234
    The objective of this study was toexamine gender and the construction of feminine identity in contemporary love songs of Iran. The overall objective of this study was to examine the representation of femininity in Iranian songs, as songs are regarded as a significant artifact of media that has a significant cultural impact by attracting a large audience. In order to examine the paradigm of male-female roles that is embedded in the lyrics of the tracks, a qualitative approach was implemented, and the study is classified as a thematic analysis.A statistical society was established by selecting 50 songs from the tracks of more renowned singers as the statistical sample, from a vast array of tracks in the market that are all sung by male singers in accordance with governmental regulations within the five-year period of 2017 to 2022. Coding was employed to conduct thematic content analysis, which concentrated on the themes of linguistic descriptions of feminine roles. The coding processwas conducted by three programmers. The Krippendorff’s alpha coefficient was utilized to evaluate the reliability of coders, and the coding demonstrated sufficient reliability. The analysis of the sample of love songs in terms of feminine identity revealed that gender is constructed with three primary roles: 1. Passive and under control, 2. Sexual object and seductive, and 3. Unfaithful and negligent. The findings suggested that the feminine gender construction was devoid of any indication of conscious action, power, or autonomous choice on the part of the female gender. This suggests that femininity is depicted in accordance with the hegemony of a patriotic discourse.
    Keywords: Gender, Identity, Media Psychology, Women, Music
  • Hashem Ghaderi, Aliakbar Arjmandnia *, Mehdi Dehestani, Gholamali Afrooz Pages 235-251

    The purpose of this study was to examine the impact of emotion-focused therapy on executive functions in individuals who have experienced sexual trauma. The target population was all sexually assaulted individuals who visited the Iran Trauma Institute in Mashhad in 2021. The research method was practical in nature, and the data collection was quantitative and experimental. Three of the ten individuals selected as samples were women, as determined by the entry criteria. Childhood trauma questionnaires (CTQ), Emotional visual working memory capacity (EVWMC) were implemented in this investigation. Visual analysis of the graphs depicting the changes in the research variables and the effect size of each variable on the clients, as well as the percentage of improvement and the percentage of reduction in their score changes, were employed to conduct the data analysis using the appropriate formulas in the SPSS-26 software. The effect sizes of emotion-focused therapy of trauma (EFTT) on the working memory capacity of individuals with sexual trauma were relatively high in all three participants during both the intervention and follow-up periods. The results indicated that EFTT enhanced the executive function of working memory capacity in sexually traumatized individuals from a clinical perspective, thereby preventing sexual revictimization.

    Keywords: Emotion-Focused Therapy For Trauma, Sexual Trauma, Sexual Revictimization, Working Memory
  • Maryam Bani Najarian, Amir Ghamarani *, Fatemeh Khonsari Pages 253-270
    The objective of this study was to investigate the impact of an educational program that was based on the theory of planned behavior on the stress, sensation of being trapped, and lack of pleasure experienced by mothers with mental disabilities. The present research design was quasi-experimental, with a control group that underwent pre-test-post-test. The statistical population of the study comprised all mothers with children who had mental disabilities in Isfahan. In 2021, 30 individuals were selected using the convenience sampling method and subsequently assigned to two experimental and control groups, with 15 individuals in each group. The experimental group was subjected to a training program that was based on the theory of planned behavior. This program consisted of 11 90-minute sessions that were conducted twice a week. In contrast, the control group did not receive any training. The Abidin Parenting Stress Inex (PSI), the Gilbert and Allan Feelings of Involvement Scale (EFS), and the Snaith and Hamilton Lack of Pleasure Scale (LPS) were the research instruments utilized. SPSS-26 was employed to analyze the data through covariance analysis. The multivariate analysis of covariance revealed that an educational program based on the theory of planned behavior is effective in reducing parental stress, the feeling of trapped, and the absence of pleasure, as well as their related dimensions. (P <0.05). The psychological state of mothers with mentally disabled children has been positively and effectively impacted by the educational program that is based on the theory of planned behavior. Therefore, this program can be implemented by this particular cohort of mothers in order to enhance their psychological well-being.
    Keywords: Feeling Of Trapped, Lack Of Pleasure, Parenting Stress, Theory Of Planned Behavior
  • Manouchehr Rezaee, Balal Izanloo *, Naser Abbasi, Habibeh Bashirnezhad Dastjerdi Pages 271-293
    The aim of the current research was to study the adaptability and invariance of the Partner Phubbing Scale in Iranian society, as well as its factor structure. The current research method was implemented in terms of the purpose and descriptive-survey in terms of data acquisition, as well as correlational analysis process. The statistical population of this research consisted of all married teachers in Zanjan province in 2022. The total number of participants was 841. Of these, 481 were female, 238 were male, and 122 had not designated their gender. The Partner Phubbing scale was the primary instrument utilized in this investigation.Exploratory and confirmatory factor analysis, descriptive statistics indicators, and Pearson correlation coefficients were used to evaluate the dataset. The Lavaan package, EGAnet package, and SPSS26 software were employed to conduct the data analysis in R software. The findings showed that the Partner Phubbing Scale had a single-factor structure. With the exception of item 7, all items demonstrated a satisfactory fit with the graded response model. The fit indices were satisfactory and appropriate. The outputs indicated that this scale had proper reliability. Although the tool’s discriminant validity was minimal; however, it was preserved at the construct level. This measure was verified to be gender-invariant. All items, with the exception of item 7, exhibited significant factor loading. Additionally, this scale exhibited appropriate divergent and convergent validity. The Partner Phubbing Scale exhibited optimized psychometric properties for future research research applications, as indicated by the results. Yet, future research should evaluate the discriminant validity of this tool and the psychometric indices of item 7 in various samples with different demographic and cultural characteristics.
    Keywords: Phubbing, Couple Relationship, Item-Response Theory, Exploratory Graph Analysis, Invariance
  • Samin Baharshanjani, Marziyeh Dindoost, Roya Montazeri * Pages 295-318
    The aim of the current investigation was to identify the lived experiences of mothers during the empty nest period. Qualitative descriptive phenomenology was implemented in the current investigation. The entire population of research statistics in 2021 comprised all mothers in Tehran whose offspring were all married. The preference sampling method was employed to select 8 individuals from the aforementioned population for the study sample. Interviews were conducted in a semi-structured format, which were subsequently verbatim implemented and analyzed using the Smith and Osborn method. Six primary themes were identified in this investigation:1) The mother's perception of the child; 2) The child choice of spouse; 3) The child's departure from the paternal household; 4) Parenting after the child’s marriage; 5) Communication with the spouse during the empty nest period; and 6) The necessities of old age and aging were identified in the experiences of mothers. Subthemes were present in each of the primary themes. The experience’s substance was also attained through the performance of multifaceted roles that prioritized the preservation of family unity. The research results indicate that children and their affairs are the most sensitive issue for parents, particularly mothers, and that all stages of their lives, including the empty nest stage, are regulated accordingly. The results of the present study can be utilized by families and therapists to fortify the parent-child relationship and the relationship between spouses during the empty nest period.
    Keywords: Empty Nest, Iranian Mothers, Phenomenology
  • Rasoul Pirhadi Tavandashti, Mozhgan Arefi *, Ilnaz Sajadian Pages 319-335
    The present study was conducted to investigate the efficacy of psychological capital training in enhancing the sense of empathy and purpose in life among students who exhibit signs of violence. The present study was semi-experimental in nature, consisting of experimental and control groups. It was designed with a three-stage (pretest, posttest, follow-up) and a two-month follow-up period. The statistical population included undergraduate and postgraduate students in the psychology major at Islamic Azad University (Khorasgan) who exhibited any indicators of violence during the academic year 2020-2021. Through purposive sampling, 27 students (18 boys and 9 girls) exhibiting symptoms of violence were randomly assigned to the experimental (14 students) and control (13 students) groups. Over the course of one and a half months, the experimental group participated in ten sessions of psychological capital training, each lasting seventy-five minutes. Violence questionnaire (EVQ), empathy scale (BES), and meaning in life questionnaire (MLQ) were implemented. The mixed ANOVA method was employed to analyze the data from the investigation using SPSS-23 software. The results showed that psychological capital training has significant effect on the signs of violence (F=38.48; Eta=0.60; P<0001), empathy (F=30.91; Eta=0.55; P<0001), and life meaning (F=24.08; Eta=0.49; P<0001) of students who exhibit signs of violence. The present study’s results indicate that psychological capital training can be a highly effective approach to reducing the appearance of violence and enhancing the empathy and life meaning of students who are experiencing violence. This is achieved by incorporating concepts such as optimism, hope, self-efficacy, and mental resilience.
    Keywords: Empathy, Life Meaning, Psychological Capital, Violence
  • Vahideh Azimi, Reza Ghorban Jahromi *, Khadijeh Abolmaali Pages 337-352
    The present study was conducted to investigate efficacy of positivist parenting method training on disruptive, destructive, and self-control behaviors among female students in fifth-grade primary school. It was quasi-experimental study with control group design, pretest, posttest, and control group. Additionally, a two-month follow-up period was implemented. The statistical population of the research consisted of fifth-grade primary school female students with disruptive and destructive behavior and their parents in Tehran during the academic year 2021-22. Twenty-seven students exhibiting disruptive and detrimental behavior were randomly assigned to the experimental and control groups,with 14 students in the experimental group and 13 in the control group, using the purposive sampling method. Over the course of two and a half months, the experimental group was subjected to ten ninety-minute sessions of positivist parenting method training. The applied questionnaires in this study included children’s disruptive behaviors (Pelham et.al., 1992) and Children's Self-Control Questionnaire (Kendal & Wilcox, 1979). The SPSS23 software was used to analyze the data from the study using mixed ANOVA. The results showed that the training in the positivist parenting method has a substantial impact on the self-control and disruptive and destructive behavior of female pupils in the fifth grade of primary school (p<0.001). It is possible to conclude that positivist parenting method training can be implemented as an appropriate approach to reduce disruptive and destructive behavior and enhance self-control in female students by implementing conventional parenting techniques and appropriate communication principles, as the results of the study indicate.
    Keywords: Disruptive, Destructive Behavior, Female Students’, Positivist Parenting, Self-Control