فهرست مطالب

نشریه مطالعات هنر و زیبایی شناسی
پیاپی 10 (زمستان 1402)
- تاریخ انتشار: 1402/12/12
- تعداد عناوین: 19
-
صفحات 2-9
گوشه1،کوچک ترین قسمت مستقل ردیف2موسیقی است که به سه دسته مدال3، ملودیک4 و متریک5 تقسیم می شود. گوشه های مدال، آن دسته از گوشه هایی هستند که دارای دانگ6 یا ترکیب دانگ مستقل اند. همچنین، این تیپ از گوشه ها در برگیرنده گوشه های غیرمدال (متریک و ملودیک) نیز هستند. از آنجایی که گوشه های مدال دارای الگویی مشخص بوده و به صورت مستقل عمل می کنند و چهارچوب یا بدنه اصلی هر دستگاه7 را در ردیف موسیقی تشکیل می دهند. از این رو، آگاهی یافتن از ساختار مدال هر یک از این نوع گوشه ها امری ضروری می نماید؛ چراکه با توجه به اهمیت و جایگاه گوشه های مدال در ردیف موسیقی، این تیپ از گوشه ها مهم ترین نقش را در امر بداهه نوازی و ملودی پردازی نسبت به انواع گوشه های دیگر چون ملودیک و متریک ایفا می کنند. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی و تحلیلی است. همچنین داده ها و اطلاعات نیز براساس تحقیقات میدانی نویسنده اول در دوران دانشجویی مقطع کاردانی و کارشناسی ناپیوسته موسیقی، همچنین کتاب های تالیفی وی در این راستا گردآوری شده است. گوشه های مدال، مهم ترین انواع گوشه ها در هریک از دستگاه های ردیف موسیقی هستند، تا آنجاکه بعضی از گوشه های مدال علاوه بر نقش آفرینی در ساخت ملودی، دارای وظیفه مدگردانی و تغییر مایه از دستگاهی به دستگاه دیگر نیز هستند. بنابراین، می توان گفت شناخت و درک هر دستگاه در ردیف موسیقی مستلزم شناخت انواع گوشه ، به خصوص گوشه های مدال در آن دستگاه است.
کلیدواژگان: دستگاه، گوشه، سه گاه، همایون، راست پنجگاه -
صفحات 10-21
در جامعه ترکان باستان به دلیل شیوه زندگی و ارزش های فرهنگی، زنان همواره در پدیده های اجتماعی حضور داشته اند. به فراخور زمان و تغییر الگوها، این حضور به لحاظ کمی و کیفی متفاوت بوده است. عاشیقی به عنوان یکی از جریانات هنری و اجتماعی ترکان نیز در جنبه های مختلف خود شاهد تاثیر حضور زنان است؛ اما با وجود این، نقش زن در این هنر کمتر مورد توجه بوده است. صر ف نظر از مجریان و مخاطبان زن، نقش های زنانه در روایت های عاشیقی (بن مایه های اصلی یک کارگان عاشیقی) از دیرباز تا کنون همواره رکن اصلی و جریان ساز بوده و اهمیتی همپای نقش های مردانه داشته اند. این تحقیق به روش کیفی و مبتنی بر توصیف و تحلیل محتوا و به منظور معرفی انواع نقوش زنانه و آشکار ساختن جلوه های مستور آن ها تهیه شده است. علاوه بر مرور بر سیر تحول این نقوش در گذر زمان، دو روایت نیز به عنوان نمونه نقوش زنانه در داستان های متاخر عاشیقی ارائه می شوند. علاوه بر آشکارسازی اهمیت نقش زن در عاشیقی و دسته بندی این نقوش، فرضیه های مطرح شده درباره تاثیر نقوش زنانه از منظر موسیقایی نیز بر اجراهای عاشیقی بررسی شد. نتایج مصاحبه ها و مطالعه هاواها و تجمیع یافته های میدانی حاکی از عدم تفاوت موسیقایی محسوس در بخش های مربوط به زنان در مقایسه با اپیزودهای مردانه است.
کلیدواژگان: موسیقی عاشیقی، روایت های عاشیقی، نقش های زنانه، اصلی و کرم، شاه اسماعیل و عرب زنگی -
صفحات 22-29
تحولات موسیقی مردمی/ هنری و تبدیل آن دو به یکدیگر، از مباحثی است که گاه در برخی از مناطق ایران می توان مشاهده کرد. با آغاز سده دهم قمری و پیدایش حکومت متمرکز سیاسی و نیز رسمی شدن مذهب تشیع، تحولات جدیدی در خراسان شکل گرفت. با توجه به حساسیت منطقه ای، شاهزادگان و رجال سرشناس وقت در این منطقه حضور یافتند و به همین دلیل، در خراسان جریانی از موسیقی هنری متاثر از موسیقی های مرکز ایران شکل گرفت. در این مقاله تلاش است تحولات موسیقی هنری و دگرگونی آن به موسیقی مردمی در خراسان قلمرو ایران پس از سده دهم قمری بررسی شود. روش تحقیق در این مطالعه توصیفی و تحلیلی است، و روش گردآوری منابع براساس روش کتابخانه ای است. مهم ترین سوال چگونگی تغییر موسیقی هنری به موسیقی مردمی است؛ چراکه پس از سده دهم قمری، مشهد و هرات به دو کانون مهم موسیقی هنری تبدیل شدند و البته شاهزادگان و رجال مهم دوستدار موسیقی در این جریان نقش به سزایی داشتند. در این راستا، دو کارگان موسیقی روایی و غیرروایی شکل گرفت که بیشتر خاستگاهی برون منطقه ای داشت. نمونه هایی از این کارگان در رساله های موسیقی سده دهم و یازدهم قمری یافت می شوند که برخی از آن ها، به ویژه در حوزه موسیقی روایی است. با توجه به اینکه نمونه های یادشده در حوزه موسیقی مردمی است، می توان با در نظرگرفتن تحولات تاریخی به این نتیجه رسید که کارگان یادشده به تدریج از حوزه موسیقی هنری دور و به حوزه موسیقی مردمی نزدیک شده است. این موضوع البته می تواند در مورد برخی از اصطلاحات همچون مقام نیز درست باشد.
کلیدواژگان: موسیقی خراسان، موسیقی مردمی، موسیقی هنری، کارگان موسیقی روایی، کارگان موسیقی غیرروایی -
صفحات 30-39
رئالیسم بدل به یکی از مناقشه برانگیزترین اصطلاحات در تاریخ سینما شده است. رئالیسم سینمایی نه یک ژانر است و نه یک جنبش، نه واجد معیارهای خشک فرمال است و نه حامل یک موضوع مشخص؛ اما آیا این بدین معناست که رئالیسم صرفا یک توهم است یا آن طور که ورنر هرتزوگ بیان کرده: «سینمای به اصطلاح وریته [سینما حقیقت] چیزی است عاری از وریته [حقیقت]»؟ احتمالا پاسخ منفی است، اگر که در نظر آوریم رئالیسم در مقام یک مفهوم چه نقش موثر و مفیدی را در طرح پرسش درخصوص ماهیت تصاویر سینماتوگرافیک، رابطه فیلم با واقعیت، اعتبار و صحت تصاویر و کارکرد سینما در سازماندهی و فهم جهان ایفا کرده است. رئالیسم، کم کم، یک توهم مولد و ثمربخش بوده است. در تاریخ فیلم، رئالیسم دو شکل متمایز از فیلمسازی و دو رویکرد متفاوت به تصویر سینماتوگرافیک را پی ریزی کرده است. در شکل اول، رئالیسم سینمایی به واقع نمایی یک فیلم در نسبت با باورپذیری کاراکترها و ماجراهایش اشاره می کند. این شکل از رئالیسم به آشکارترین وجه ممکن در سینمای کلاسیک هالیوود دیده می شود. شکل دوم رئالیسم سینمایی از بازتولید مکانیکی واقعیت توسط دوربین می آغازد و اغلب با به چالش کشیدن قواعد فیلمسازی هالیوودی پایان می گیرد.
کلیدواژگان: رئالیسم، سینما، فلسفه، آندره بازن، رئالیسم شاعرانه -
صفحات 40-48
این مقاله به بررسی سیر تحول آفرین ملودرام ایرانی در سینما از منظر تحلیل شدت احساسی و تفسیر اجتماعی طبق دیدگاه نظری پیتر بروک پرداخته و با تجزیه وتحلیل کیفی به روش کتابخانه ای شکل گرفته است. مطالعه پیش رو با بررسی نقش شدت احساسی در داستان سرایی ملودراماتیک، تکنیک ها و راهبردهای به کار رفته در ملودرام ایرانی برای برانگیختن احساسات، همراه با نمونه های فیلم برای نشان دادن اثربخشی آن ها و علاوه بر این، چگونگی پرداختن ملودرام ایرانی به مسائل اجتماعی و نقد هنجارهای اجتماعی با استفاده از تمثیل، نمادگرایی و ابزارهای روایی را بررسی و با به کارگیری دیدگاه نظری پیتر بروک، ارتباط آن را با تحلیل شدت احساسی و تفسیر اجتماعی در ملودرام ایرانی آشکار کرده است. یافته های به دست آمده نشان می دهد که بر ویژگی ها و نقش های منحصربه فرد ملودرام ایرانی و تاثیر آن بر سینما و جامعه ایران تاکید بسیاری شده است.
کلیدواژگان: ملودرام ایرانی، شدت احساسی، تفسیر اجتماعی، دیدگاه نظری پیتر بروک، سینما -
صفحات 49-57
یکی از طبقه بندی های موسیقی در ملل مختلف، دسته بندی موسیقی ها در سه بخش، کلاسیک، مردمی و مردم پسند است. موسیقی مردم پسند، نماینگر اعتقادات یک جامعه است و به دلیل سادگی و قابل درک بودن مفاهیم توسط مردم به راحتی درک می شود. هدف از این مقاله این بود که وجوه موسیقی مردم پسند چگونه در آثار همایون شجریان نمود پیدا کرده است. روش این تحقیق، در زمره تحقیقات کیفی و به صورت توصیفی-تحلیلی بوده است. مطالب نیز به روش کتابخانه ای-میدانی با استفاده از منابع مکتوب، صوتی و مصاحبه به دست آمده است. نتایج نشان می دهد که با توجه به همکاری وی با اشخاصی همچون علی قمصری، سهراب و تهمورس پورناظری، غلامرضا صادقی و البته استقبال مخاطبان و استمرار همایون شجریان در آثار اخیر خود، گواه این است که همایون شجریان با گذشت سال ها از سبک موسیقی کلاسیک ایرانی فاصله گرفته است و به موسیقی مردم پسند نزدیک تر شده است. با اینکه مرزگذاری دقیق و قطعی بین موسیقی کلاسیک ایرانی و مردم پسند ایرانی در سبک خوانندگی همایون شجریان، کار بسیار دشواری است؛ اما با توجه به آگاهی از ویژگی ها و وجوه شاخص موسیقی های کلاسیک ایرانی و مردم پسند در نظریه های آکادمیک قوم موسیقی شناسی، آثار اخیر همایون شجریان در دسته بندی موسیقی مردم پسند قرار گرفته و امروزه جایگاه موسیقایی وی نزد مخاطبان خویش بدین صورت مورد تایید واقع شده است.
کلیدواژگان: موسیقی مردم پسند، موسیقی کلاسیک، همایون شجریان، موسیقی ایرانی، آواز -
صفحات 58-65
ارزش های هنری از اصلی ترین ارکان زیبایی شناسی شمرده می شود که خود طیف گسترده ای از مسائل جزئی تر را دربرمی گیرد. در مقابل، فرمالیسم[2] به این نکته تاکید دارد که ارزش یک اثر هنری تنها وابسته به فرم آن است. فرمالیسم، نام متداول یک گرایش منتقدانه است که ابتدا مخالفان آن این اصطلاح را به کار بردند و طرفداران روسی روش کلی هم با اکراه آن را پذیرفتند. اعتراض آن ها بر این بود که فرمالیسم نه یک سبک واحد و نه منحصر به آن چیزی است که به طور معمول شکل شمرده می شود. چون وچراهای موضعی عقیده رایج فرمالیسم می تواند به خوبی معیار زیبایی شناسی در قرن بیستم باشد؛ زیرا این اندیشه بر این اساس متولد شد که بنیانی عینی یا علمی برای نقد ادبی پیدا کند و تا حدی هم به این منظور که پاسخگوی ظهور هنر مدرن باشد و دغدغه مهم نظریه پردازان فرمالیستی بیشتر وضع نظریه هایی به منظور برجسته کردن سبک های هنری است تا مکتبی فلسفی. به همین جهت، هدف از پژوهش حاضر، بررسی تعیین ارزش های هنری براساس رویکرد فرمالیسم و نظریات گادامر است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی و از نوع کیفی است. اطلاعات در این پژوهش از طریق منابع کتابخانه ای و اسنادی جمع آوری شد.
کلیدواژگان: ارزش هنری، فرمالیسم روسی، زیبایی شناسی، شکل گرایی -
صفحات 66-77
جامعه شناسی فیلم، شاخه ای از جامعه شناسی هنر و ادبیات است که به مطالعه تاثیرپذیری و تاثیرگذاری جامعه و فیلم بر یکدیگر می پردازد. فیلم به عنوان محصول و دستاورد جامعه ای متشکل از هنرمندان و تکنسین ها و پدیدآورندگان، حامیان و مخاطبان فیلم در دل جامعه ای بزرگ تر نیز از منظر جامعه شناسی قابلیت مطالعه و تحلیل دارد. شرایط و تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در شکل گیری جریان های فیلم سازی نقش تعیین کننده ای دارد. یکی از جریان های مهم در تاریخ فیلم و سینما “موج نو” در کشورهای مختلف است. “جورج هواکو” نظریه پرداز مطرح در عرصه جامعه شناسی فیلم و سینما با مطالعه موج نو کشورهای مختلف مولفه ها و الگوهای ثابتی برای شکل گیری موج نو در فیلم مطرح می کند. در ایران نیز جریانی موسوم به موج نو به تبعیت از موج نو فیلم ایتالیا و فرانسه، در دهه 40 و 50 هجری شمسی شکل گرفته است. این پژوهش با معیار قرار دادن مولفه ها و الگوی ارائه شده از سوی جورج هواکو به مطالعه تحلیلی، توصیفی این جریان می پردازد. براساس یافته ها و مقایسه با موج نو در کشورهای آلمان، شوروی و ایتالیا که هواکو آن ها را مطالعه نموده است، شرایط کافی و لازم برای شکل گیری و نام گذاری جریان موج نو در سینمای ایران فراهم نشده و جریان شکل گرفته را می توان جریان روشنفکری و پیشتاز در سینمای ایران نامید.
کلیدواژگان: فیلم، سینمای ایران، موج نو، جورج هواکو، جامعه شناسی فیلم -
صفحات 78-88
ادبیات فارسی همواره به عنوان مرجع مهمی برای هنرها بوده است و هنرمندان با تکیه بر مضامین و مفاهیم غنی آن، آثار باشکوهی را خلق نموده اند که در این بین، نگارگران تمرکز بیشتری بر این میراث گران بها داشته اند و در طول دوران ها متاثر از ادبیات، به خلق آثار درخشانی پرداخته اند؛ از جمله این آثار می توان به خمسه تهماسبی و نگاره های عاشقانه و عارفانه آن اشاره داشت که به نظر می رسد هنرمندان نگارگر آن بیشترین وفاداری را در به تصویر کشیدن جزئیات متن منظوم داشته و بیانی هم راستا با کلام نظامی داشته اند. بر این اساس، این پژوهش با تمرکز بر نظریه ترامتنیت ژنت که رابطه برگرفتگی دو متن را مورد واکاوی قرار می دهد، به خوانش دو نگاره شیرین در چشمه سار و معراج پیامبر از خمسه تهماسبی پرداخته است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر ادبیات بر شکل گیری بیان هنرمند، براساس نظریه ترامتنیت ژنت در دو نگاره معراج پیامبر و شیرین در چشمه سار است. پرسش اصلی نیز عبارت است از: مولفه های متون ادبی در شکل دهی بیان هنرمند در خمسه تهماسبی کدامند؟ روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی_تحلیلی و تطبیقی، و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای_اسنادی بوده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بیان هنرمند گاهی به صورت مستقیم و روشن و گاهی به صورت کنایی و ضمنی در نگاره ها ظاهر شده است و ارتباط متن و تصویر به وضوح برای مخاطب آگاه به داستان قابل تشخیص است به گونه ای که در نگاره ها، بیش متنیت و بینامتنیت ضمنی، قابل تشخیص است.
کلیدواژگان: ادبیات، بیان هنرمند، ترامتنیت، سلطان محمد، خسرو و شیرین، معراج پیامبر -
صفحات 89-94
تحقیق و کشف روابط علم ریاضیات و اصوات از دیرباز مورد توجه فیلسوفان یونان بود. آثار و نوشته های آن ها هرچند در طول تاریخ در اختیار عموم قرار نگرفت؛ اما همواره چراغ راهی برای محققین کلیسا بود تا بتوانند با استفاده از علم موسیقی یونان و تکمیل آن هرچه بهتر پیام خود را از طریق این هنر انتزاعی به گوش مردم برسانند. این نوشتار قصد دارد تا نگاهی بر سیر تاریخی تاثیرات علم مکاتب یونان باستان بر شکل گیری تئوری موسیقی غرب داشته باشد و به طور اجمالی به معرفی یکی از سه مکتب اصلی موسیقی و فلسفه یونان باستان بپردازد.
-
صفحات 95-103
این پژوهش با محوریت واکاوی شیوه بهره گیری از هنرهای تزئینی بر روی سازهای موسیقی ایران، به بررسی طرح های موجود بر روی ساز دف در گروه هایی چون طرح های خوش نویسی، نقاشی، عکاسی و غیره و توصیف آنان می پردازد. روش پژوهش در این مقاله، بنیادی به صورت توصیفی است؛ از جمله اهداف اصلی این پژوهش، توصیف و طبقه بندی طرح های موجود بر روی ساز دف و هم چنین تبیین نقش برخی از این تزئینات است. در یک دسته بندی کلی براساس جنس پوست و نوع کلی تزئینات می توان به پنج گروه اشاره کرد: «دف های پوستی نقاشی شده»، «دف های پوستی خطاطی شده»، «دف هایی با پوست مصنوعی خطاطی شده»، «دف هایی با پوست مصنوعی نقاشی شده» و «دف هایی با پوست مصنوعی پرینت شده». درباره جزئیات تزئینات انجام شده، طرح های موجود به پنج گروه شامل «طرح های خوش نویسی»، «طرح های نقاشی»، «طرح های گرافیکی»، «طرح های عکاسی» و «طرح های پرتکرار» تقسیم شده اند که هریک از آنان شامل انواعی از طرح ها نیز هستند. در زمینه خوش نویسی، استفاده از خطوط نستعلیق و شکسته نستعلیق بیشترین فراوانی را داشته است که از نظر مضمونی شامل موضوعاتی چون مسائل مذهبی، عشق و عرفان می شود. هم چنین از خطوط تفننی نیز استفاده شده است. در طرح های نقاشی، استفاده از مینیاتور و طرح های با مضمون فرهنگ و هنر ایرانی سهم قابل توجهی را به خود اختصاص داده است و نحوه پیاده سازی و اجرای آن ها، دف را از یک ساز به یک بوم نقاشی بدل کرده است. در حوزه طرح های گرافیکی، برعکس طرح های حوزه نقاشی، مفاهیم غیرایرانی نیز به مضامین حوزه گرافیک وارد شده که این امر به معنی گستردگی و تنوع طرح های گرافیکی و هم چنین امکان سفارشی سازی و پیاده سازی طرح بر روی ساز دف است که از جمله آن می توان به طرح های مرتبط با عرفان ایرانی و شرق دور اشاره کرد. در دسته عکاسی، تصویر پوست دف طبیعی پرشمارترین طرح است. همچنین پرشمارترین مضمون مشترک در تمامی دسته ها مربوط به «رقص سماع» است.
کلیدواژگان: بازار موسیقی، مصرف فرهنگی، هنرهای تزئینی، نقش نگاری روی سازها، دف های طرح دار -
صفحات 104-116
یکی از مسائل عمده مطالعه در زمینه تاریخ موسیقی ایران، فقدان کتب تذکره و شرح حال درباره موسیقی دانان است. گرچه در دوره صفوی، به دلیل توجه بسیار شاهان و شاهزادگان، تذکره نویسی بیش از دیگر ادوار تاریخ ایران مرسوم می شود و منابع این چنینی درباره شعر و شاعران فراوان داریم؛ اما درباره دیگر هنرها به خصوص موسیقی با کمبودی جدی مواجهیم، چنانکه تذکره مستقل درباره موسیقی در دسترس ما نیست. در این میان، کتاب گلستان هنر، تالیف قاضی میراحمد منشی قمی، مورخ و شاعر دربار شاه عباس صفوی، شرح حال هنرمندانی است که با صنایع کتاب آرایی سروکار داشته اند؛ اما به خاطر اشتغال برخی از این هنرمندان به فن موسیقی، از احوال چندتن از موسیقی دانان عصر صفوی آگاهی می یابیم. باید دانست که مولف گلستان هنر در مطاوی اثر خود از موسیقی دانان و سازهای آن زمان اسم برده؛ ولی نه در فصل و جزء معین و مخصوص. قاضی را می توان یکی از نخستین منتقدان هنر به معنای واقعی کلمه دانست و اثر او را طلیعه نقد و نظر هنری در تاریخ ادبیات فارسی به شمار آورد. بیان روان، قلم شیرین و نثر موجز؛ اما موثر از ویژگی های نثر قاضی احمد است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای نخست به بررسی شرح حال قاضی میراحمد در منابع و تذکره های دیگر می پردازد، سپس حامی و تاریخ تالیف اثر را بررسی می کند. در ادامه مشخصات، فهرست، نسخه های اثر و شرح حال 8 تن از موسیقی دانان عصر صفوی در کتاب گلستان هنر را عرضه می نماید.
کلیدواژگان: گلستان هنر، قاضی میراحمد منشی قمی، موسیقی دانان عصر صفوی، شرح حال، موسیقی عصر صفوی -
صفحات 118-128
این مقاله با بهره گیری از آراء ژیل دلوز[4] (براساس مفاهیم تصویر-حرکت و تصویر-زمان) در حوزه سینما، به بررسی اشتراکات فرمال و زیباییشناسانه نظرات وی با موسیقی مبتنی بر اصوات الکترواکوستیک می پردازد و مواردی همچون زیبایی شناسی جریان انرژی، مفصل بندی و مونتاژ، زیبایی شناسی خلسه و ادراک مخاطب در روابط مکان-زمانی را بررسی می کند. در ادامه، چگونگی امکان تجربه و به یادآوری فرم یک اثر که براساس رفتارهای شنیداری منجر به پدیدار شدن مفهوم تصویر-حرکت یا تصویر-زمان می شود، مورد مطالعه قرار گرفته است. این موضوعات در تحلیل کوتاهی از بخش اول قطعهه چت نوآر[5] اثر الیزابت آندرسون[6] به عنوان نمونه عملی مورد استفاده قرار گرفته اند.
-
صفحات 129-136
از لحاظ تاریخی، هنردرمانی تلاش کرده است تا خود را به وضوح به عنوان یک حرفه تعریف کند. درحالی که به طور همزمان طیفی از دیدگاه ها و دانشی را که به پیشبرد اقدامات بالینی کمک می کند، دربرمی گیرد. در این مقاله، نویسنده پیشنهاد می کند که با تغییر مفهوم سازی، هنردرمانی از «بین رشته ای» به «فرارشته ای» تغییر موضع دهد. هنردرمانگران بدون نیاز به تعریف یا روش های جدید تمرین، وضوح و قدرت را به دست خواهند آورد. وقتی از منظری فرارشته ای به مقوله هنردرمانی نگریسته شود، تعریف آن به دیدگاه های مفهومی محدود نمی شود و یا با رویکردهای نظری تقسیم نمی شود. دیدگاه فرارشته ای تنوع، انعطاف پذیری و نوآوری را دربرمی گیرد و در عین حال احساس استقلال، شمول و همکاری را برای این حوزه به ارمغان می آورد. این مقاله ویژگی های یک دیدگاه فرارشته ای را تشریح می کند و نشان می دهد که زمانی با لنز فرارشته ای این مبحث را می نگریم، هنردرمانی- آنگونه که امروز وجود دارد- یک حوزه کاملا مشخص و پرجنب وجوش است.
-
صفحات 138-144
تاثیر رویکردهای کارگردانی و عوامل محیطی بر عملکرد و اجرای بازیگران در صنایع سینما و تئاتر، موضوعی مورد توجه و پژوهش های بسیاری قرار گرفته است. این تحقیق با هدف بررسی تاثیرات مختلف این رویکردها و عوامل بر عملکرد و اجرای بازیگران انجام شده است. با استفاده از منابع متعدد از جمله کتب، مقالات و مطالعات پژوهشی، تاثیرات محیطی و رویکردهای کارگردانی بر عملکرد بازیگران مورد بررسی قرار گرفته و یافته های مهمی در این زمینه به دست آمد. نتایج تحقیق نشان می دهد که رویکردهای مختلف کارگردانی می توانند تاثیرات متفاوتی بر عملکرد و اجرای بازیگران داشته باشند. همچنین، عوامل محیطی مانند محیط فیلمبرداری، ارتباط بازیگر و کارگردان، و شرایط تولید نیز می توانند تاثیرگذار باشند. در نتیجه، ارتقاء محیط و شرایط تولید، توجه به ایجاد ارتباطات مثبت بین اعضای تیم و استفاده از رویکردهای کارگردانی مناسب می تواند بهبود قابل توجهی در عملکرد و اجرای بازیگران داشته باشد.
کلیدواژگان: کارگردانی، بازیگران، رویکرد، تیم -
صفحات 145-147
نیکوماخوس ریاضیدان و فیلسوف فیثاغورثی دوران باستان یونان است که آثاری تحت عناوین مقدمه ای بر علم حساب و راهنمای هارمونی از وی شناخته شده اند. در کتاب فهرست آثار خطی در موسیقی آمده است: «نیقوماخوس اسطاغاریایی جهراسینی (نیکوماخوس گراسانی) Nicomachus Grasenus را کتاب الموسیقی الکبیر یا کتاب النغم است که در سده سوم ترجمه شده است و مختصر فی الموسیقی و کتاب الارثماطیقی یا کتاب المدخل الی علم العدد که ثابت بن قره در گذشته 288 ه. آن را ترجمه کرده است. در آن از نسبت مولفه و موسیقی بحث شده است. کارپینسکی (Karpinski) آن را در 1926 به انگلیسی نشر کرده است. ولهلم کوتس یسوعی متن آن را در 1959 در بیروت چاپ کرده است. نسخه آن در موزه بریتانیا، Add.7473 (الفهرست، ص 426) مورخ 639 ه. الفهرست [موجود است]. در شرح الادوار فتح الله شروانی که به نام محمد بن مراد ساخته است از آن یاد شده است» (دانش پژوه، 1390، 32). نیکوماخوس مشهور دیگری نیز در تاریخ یونان وجود دارد که نباید وی را با نیکوماخوس گراسانی اشتباه گرفت. برخی منابع از او به عنوان فرزند ارسطو نام برده اند و کتاب اخلاق نیکوماخوس ارسطو را، اثری در راستای تربیت فرزندش نیکوماخوس می دانند. برخی دیگر، برعکس از او به عنوان پدر ارسطو یاد کرده اند. کرسون در ابتدای کتاب فلاسفه بزرگ می نویسد: «ارسطو هنوز خردسال بود که پدرش نیکوماک [=نیکوماخوس] که پزشکی نسبتا معروف و نواده اسکولاب بود، درگذشت». (کرسون، 1363، 3)؛ اما ازآنجاکه براساس منابع تاریخی، ارسطو در سده سوم پیش از میلاد و نیکوماخوس گراسانی در سده اول پس از میلاد زیسته اند و نیز مکاتبه شخصی نگارنده با ژوزف موسکات (مترجم رساله مورد مطالعه ما به زبان انگلیسی) می توان نتیجه گرفت که نویسنده رساله فوق ارتباط خویشاوندی با ارسطو نداشته است. براساس مقاله فارمر، رساله مقدمه ای بر علم حساب توسط ثابت بن قرا (متوفی 901 م.) از یونانی به عربی ترجمه شده است. همان طور که ذکر شد، مطالعه ما براساس ترجمه خلاصه انگلیسی این اثر که توسط ژوزف موسکات، استاد دپارتمان ریاضیات دانشگاه مالت نوشته شده (Muscat, 2015)، انجام شده است. در این رساله، مطالب مختلفی در علم اعداد و ارتباط آن ها با فلسفه، هنر و عالم مثل بیان شده است. «علم حساب نیکوماخوس، به فواصل موسیقی، کانن و مفهوم هارمونیک نیز می پردازد» (Farmer, 1930: 328). این رساله از دو بخش کتاب اول و کتاب دوم تشکیل شده است.
-
صفحات 148-163
این پژوهش در تلاش است با رویکرد پدیدارشناسی به بررسی واژه های توپوگرافیک (topography) و توپوگرافیک جدید (New Topography) در زمینه استفاده شده توسط هنرمندان عکاس بپردازد. با توجه به ضرورت وجود و شناخت شیوه های عکاسی Topography و New Topography ، و اهمیت فرم نگاری عکاسی در هنر معاصر، پژوهش جاری که به روش کتابخانه ای و میدانی انجام شده، در پی بررسی تفاوت های این دو سبک و ارتباط آن ها با عکاسی Nature و Landscape بوده است. داده ها در اوقات مختلفی از روز، در روستای کمهر، از ابتدا تا انتهای روستا، گردآوری شده است. به نظر می رسد واژه Topography که انعکاس بی هویتی زمان حال است، به اشتباه در دوران معاصر به زمین نگاری، یا مباحث عمران و معماری ارتباط یافته است. امید است این پژوهش بتواند هدف خود را به خوبی تبیین کند.
کلیدواژگان: توپوگرافی، توپوگرافی جدید، منظره، طبیعت، شکل، فرم -
صفحات 164-167
هنر به عنوان پدیده و محصولی انسانی شناخته می شود. انسانی که خالق هنر است، اخلاق مند است؛ چه در دوره مدرن باشد و چه در عالم سنت اثری خلق کند، همچنان بر مبنای جهان بینی اخلاقی ویژه ای رفتار می کند. به عبارتی دیگر، انسان متعهد است؛ اما این تعهد چه ابعادی خواهد داشت؟ به نظر می رسد موضوع تعهد اساسا دوجنبه دارد. یا تعهد اخلاقی که گسترده تر و عام تر است و دیگری تعهد اجتماعی که خاص تر است.
-
صفحات 169-171
افزایش تقاضا برای یادگیری موسیقی در چند دهه اخیر منجر به ترجمه و تالیف کتاب های متعددی در این حوزه شده است. به تبع آن انتخاب واژگان و املا ء آن ها برای مترجمان و نویسندگان موسیقی به دغدغه ای جدی بدل شده است. این مهم تا به امروز موضوع گفت وگوی بسیاری از استادان موسیقی بوده است. با این حال، در برخی موارد، رویکرد ناآگاهانه در این امر موجب هنجارشکنی نگارشی و تاریخی در زبان فارسی شده است. از این رو در این گفت وگو با داریوش آشوری (زاده 1317 در تهران) نویسنده، اندیشمند، زبان شناس و مترجم، به سوال های پرتکرار اهالی موسیقی در این باره می پردازیم. آشوری در قلمروی علوم اجتماعی و فلسفه مدرن، از نظر دامنه واژگان و بهبود سبک نگارش به زبان فارسی کمک بسیاری کرده است. آشوری در آثار خود واژگان نوترکیبی چون گفتمان، همه پرسی، آرمان شهر، رهیافت، هرزه نگاری، درس گفتار و مانند آن را به کار برد که پیش از این معادلی برای شان در زبان فارسی وجود نداشت.
-
Pages 2-9
A Corner (Gosheh) is the smallest independent part of music Radif (row) and is divided into three categories: Mode (modus), Melodic and Metric. Modus corners are those corners that have independent dongs or dong combination. Also, such type of corners include non-modus corners (Melodic and Metric. Since modus corners have specific template, act independently and constitute main framework and body of a Dastagh concept, therefore understanding the modus structure of each of this types of corners is necessary. Given the importance and place of modus corners in musical Radif (Row), this type of corners play the most important role in musical improvisation and melody creaing compared to other types of corners such as melodic and metric one. This paper enjoys descriptive and analytical research methods. Meantime, data and information have been collected based on the first author's field research during his associate and bachelor's degree in music, as well as the books he authored in this field. Modus corners are the most important types of corners in each Dastagh of musical Radif. Their importance is to the extent that some modus corners, in addition to playing a role in creating a melody, also have the function in shaping the mode and turning the tone from one Dastgah concept to another. Therefore, the knowledge and understanding of each Dastgah in the music Radif requires the knowledge of the types of corners, especially the modus corners in that Dastgah.
Keywords: Dastgah, Corner, Segah, Homayun, Rast Panjgah -
Pages 10-21
Women have always been present in social phenomena in the ancient Turkic society due to the nomadic lifestyle and cultural values. Ashiqi music as one of the social and musical traditions among Turkic people, has been influenced by women and female roles in various aspects, but these female roles have not been under enough attention in the previous researaches. Female roles in the narratives (these narratives are the most important parts of the Ashiqi repertoire) have always been the main pillars and were equally important as the male roles. This research is qualitative and based on content description and analysis by referring to the written sources and fieldwork. The purpose of this research is revealing hidden female aspects in the stories (exclusively Asli and Karam and Shah Ismail and Arab Zangi narratives). The results show that womens’ roles are inseperable from Ashiqi narratives, some of these roles are main and the others are peripheral. A musical hypothesis has also been examined that if there are specific patterns in female motifs whether in musical performance or in Ashiqs’ verbal behavior. The results of the interviews and examining Havasindicate that there is no noticeable musical difference in the sections related to women in comparison to the male episodes.
Keywords: Ashiqi Music, Ashiqi Narratives, Female Roles, Asli, Karam Narrative, Shah Ismail, Arab Zanginarrative -
Pages 22-29
The evolution of folk music and art and their transformation into one another is one of the topics that can sometimes be observed in some regions of Iran. With the beginning of the 10th century and the emergence of a centralized political government and the formalization of the Shia religion, new developments took place in Khorâsân. Due to the regional sensibility, princes and famous men of that time were present in this region, and for this reason, a stream of artistic music influenced by the music of the center of Iran emerged in Khorâsân. In this article, an attempt is made to examine the evolution of artistic music and its transformation into folk music in Khorâsân, Iran, after the 10th century. The research method in this study is descriptive and analytical. And the method of collecting resources is based on the library method. The most important question of the research is how to change artistic music to folk music. After the 10th century, Mashhad and Herat became two important centers of artistic music. Princes and important music-loving men played a role in this process. Narrative and nonnarrative musical works were formed in this connection, which of course often had extra-regional origins. There are examples of these artists in music treatises of the 10th and 11th centuries. Some of these examples have remained especially in the field of narrative music. Due to the fact that the mentioned examples are observed in the field of folk music, it can be stated along with considering the historical developments that the abovementioned works have been gradually moved away from the field of artistic music and into the field of folk music. This issue can also be true for some terms such as maqâm.
Keywords: Khorasan Music, Folk Music, Art Music, Narrative Music Works, Non-Narrative Music Works -
Pages 40-48
This article examines the transformation process of Iranian melodrama in cinema from the perspective of analyzing emotional intensity and social interpretation according to Peter Brook's theoretical perspective and it was formed by qualitative analysis in library method. The upcoming study examines the role of emotional intensity in melodramatic storytelling, the techniques and strategies used in Iranian melodrama to evoke emotions, along with film examples to show their effectiveness and, in addition, how Iranian melodrama addresses social issues and critiques social norms with The use of allegory, symbolism and narrative tools has been investigated and by using the theoretical perspective of Peter Brook, it has revealed its relationship with the analysis of emotional intensity and social interpretation in Iranian melodrama. The findings show that the unique characteristics and roles of Iranian melodrama and its influence on Iranian cinema and society have been emphasized a lot.
Keywords: S: Iranian Melodrama, Emotional Intensity, Social Commentary, Peter Brook's Theoretical Perspective, Cinema -
Pages 49-57
One of the classifications of music in different nations is the classification of music into three parts, classical, popular and popular. Popular music represents the beliefs of a society and is easily understood by people due to the simplicity and comprehensibility of the concepts. The purpose of this article was to find out how aspects of popular music have appeared in the works of Homayun Shajarian. The method of this research was in the category of qualitative and descriptive-analytical research. The materials were also obtained by library-field method using written, audio and interview sources. The results show that considering his collaboration with people such as Ali Qomsari, Sohrab and Tehmors Pournazari, Gholamreza Sadeghi, and of course the reception of the audience and the continuity of Homayoun Shajarian in his recent works, it is proof that Homayoun Shajarian has changed his style over the years. Iranian classical music has moved away and has become closer to popular music. Although it is very difficult to draw a precise and definitive boundary between Iranian classical music and popular Iranian music in the singing style of Homayoun Shajarian, but according to the knowledge of the features and aspects of Iranian classical music and popular popular music in theory. According to the ethno-musicology academics, Homayun Shajarian's recent works have been classified as popular music, and today his musical status among his audience has been confirmed in this way.
Keywords: Popular Music, Classical Music, Homayun Shajarian, Iranian Music, Singing -
Pages 58-65
Artistic values are considered the main elements of aesthetics, which includes a wide range of more detailed issues. On the other hand, formalism emphasizes that the value of a work of art depends only on its form. Formalism is the common name of a critical tendency, which was first used by its opponents, and which was reluctantly accepted by the Russian fans of the general method. Their objection was that formalism is neither a single style nor exclusive to what is usually considered form. The topical controversies of the popular opinion of formalism can well be the standard of aesthetics in the 20th century. Because this idea was born in order to find an objective or scientific basis for literary criticism and to some extent in order to respond to the emergence of modern art and the most important concern of formalist theorists is to establish theories to highlight artistic styles. Philosophical school. Therefore, the aim of this research is to investigate the determination of artistic values based on the approach of formalism and Gadamer's theories. The research method in this research is descriptive and qualitative. The information in this research was collected through library and documentary sources.
Keywords: Artistic Value, Russian Formalism, Aesthetics, Formalism -
Pages 78-88
Persian literature has always been an important reference for arts and artists have created magnificent works based on its rich themes and concepts. In the meantime, painters have focused more on this precious heritage and over the years, influenced by literature, they have created brilliant works. Among these works, we can refer to Khamsa Tahmasabi and its romantic and mystical paintings, which seems to have more faithfulness in depicting the details of the poem's text and have an expression in line with Nizami's words. Based on this, this research, focusing on Genet's theory of transtextuality, which analyzes the relationship between two texts, has studied the reading of two sweet images in Cheshma-Sar and Meraj of the Prophet from Khamsa Tehamasbi. The purpose of this research is to investigate the influence of literature on the formation of the artist's expression, based on Genet's theory of transtextuality in the two paintings of the Ascension of the Prophet and Shirin Darchashme Sar. The main question is: What are the components of literary texts in shaping the artist's expression in Khamse Tehamasbi? The research method in this study was descriptive-analytical and comparative, and the data collection method was library-documentary. The results of the research indicate that the artist's expression is sometimes directly and clearly and sometimes ironically and implied in the paintings, and the relationship between the text and the image is clearly recognizable to the audience who is aware of the story, as in the painting. hypertextuality and implicit intertextuality can be distinguished.
Keywords: : Literature, Artist Expression, Transtextuality, Sultan Muhammad, Khosrow, Shirin, The Rise Of The Prophet -
Pages 89-94
The research and discovery of the relationship between the science of mathematics and sounds has long been the focus of Greek philosophers. Although their works and writings were not made available to the public throughout history, they were always a light for church researchers, so that they could use the science of Greek music and complete it as best as possible to convey their message through this abstract art. deliver people This article aims to take a look at the historical course of the effects of ancient Greek schools of science on the formation of Western music theory and briefly introduce one of the three main schools of ancient Greek music and philosophy.
Keywords: Theory, Music, School, Pythagoras, Greece -
Pages 95-103
This research focuses on exploring the utilization of decorative arts on Iranian musical instruments, specifically the Daf, investigating designs in categories such as calligraphy, painting, photography, and more. The research methodology is fundamentally descriptive. The main objectives include describing and categorizing the existing designs on the Daf and elucidating the roles of certain decorations. Based on the general classification according to the skin type and overall decoration type, it is possible to refer to five groups: "Painted Skin Dafs," "Calligraphed Skin Dafs," "Calligraphed Artificial Skin Dafs," "Painted Artificial Skin Dafs," and "Printed Artificial Skin Dafs." In terms of the details of the applied decorations, the existing patterns are divided into five groups: "Calligraphic Designs," "Painting Designs," "Graphic Designs," "Photographic Designs," and "Common Designs," each of which includes its own specific subcategories. In the realm of calligraphy, the prevalent use of Nastaliq and Cursive Nastaliq lines is observed, often depicting religious, love, and mystical themes. Painting designs prominently feature miniatures and culturally themed motifs, transforming the Daf into a canvas for Iranian art and culture. Unlike painting, graphic designs incorporate non-Iranian concepts, introducing diversity and customization possibilities for implementing designs on the Daf. such as designs related to Iranian and the Far East mysticism. In the category of photographic design, the image of natural skin is the most numerous design. Also, the most common subject in all groups is related to Sama Dance.
Keywords: Music Market, Cultural Consumption, Decorative Arts, Instrument Ornamentation, Patterned Dafs -
Pages 104-116
One of the main issues in studying the history of music in Iran is the need for biographical books and descriptions of musicians. Although during the Safavid period, due to the attention of kings and princes, biographical writing was more common than in other eras of Iranian history, we need more sources regarding music, as there is no independent biography available. Among these, the book Golestan-e Honar by Qazi Mir Ahmad Monshi Qomi, a historian and poet in Shah Abbas Safavi's court, describes bookbinding artists. However, due to some of these artists' musical involvement, we can learn about some musicians of the Safavid era. It should be noted that the author of Golestan-e Honar mentions musicians and their instruments of that time in his work, but not in a specific and detailed manner. Qazi Mir Ahmad can be considered one of the earliest art critics in the true sense of the word, and his work can be regarded as the forefront of artistic criticism in the history of Persian literature. Qazi Ahmad's writing characteristics include clarity of expression, sweet penmanship, and concise yet compelling prose. Using a descriptive-analytical method and library sources, this research examines Qazi Mir Ahmad's description in other sources and biographies, then investigates the supporter and the date of composition of the work. It then presents the work's specifications, list, and versions and describes eight Safavid-era musicians in the book Golestan-e Honar.
Keywords: : Golestan-E Honar, Qazi Mir Ahmad Monshi Qomi, Musicians Of The Safavid Era, Biographicaldescription, Music Of The Safavid Era -
Pages 169-171
In recent decades, increasing requests for music learning have led to the translation and compilation of many books in this field. So, vocabulary selection and spelling have become critical challenges for translators and authors of music books. This issue has been a subject of discussion among many music experts. However, in some cases, uninformed approaches to this challenge have caused a writing and historical disruption in the Persian language. Therefore, in this conversation with Dariush Ashuri (born in 1938 in Tehran), the writer, intellectual, linguist, and translator, we are dealing with the frequent questions of music enthusiasts about this subject. He has assisted in improving the writing style and enriching the range of vocabulary in the Persian language in the areas of social science and modern philosophy. He has applied new combined vocabularies such as Goft (to say) + Goo (to listen) = Goftemân (discourse); Ha̅meh (all) + Porsi (asking) = Ha̅mehporsi (referendum); Ârmân (ideal) + Shahr (city) = Ârmânshahr (utopia); Ra̅h (the way) + Yâft (finding) = Ra̅hyâft (approach); Ha̅rzeh (porno) + Negâri (to graph) Ha̅rzehnegâri (pornography); Da̅rs (lesson) + Goftâr (vocal) = Da̅rsgoftâr (lecture) in his works, which have not already had any equivalent in the Persian language.