نشریه صنعت لاستیک ایران
پیاپی 114 (تابستان 1403)

انرژی های ناخواسته معمولا مضر، عامل صدمه و کاهش عمر مفید سیستم ها هستند. بنابراین لازم است این ارتعاشات جذب یا کنترل شوند. یک عامل مهم در مطالعه سیستم های مکانیکی، اتلاف یا میرایش انرژی است. اتلاف به عنوان توانایی یک ماده در جذب انرژی و تبدیل آن به گرما تعریف می شود. اتلاف انرژی در یک سیستم دارای دو بخش اتلاف ساختاری و اتلاف موادی است. اتلاف ساختاری وابسته به خواص هندسی ساختار و اجزای آن است و اتلاف موادی ناشی از اصطکاک درونی و وابسته به خواص ذاتی ماده است. در این پژوهش به بررسی مبانی اتلاف انرژی، مدلسازی و روش های اندازه گیری آن پرداخته می شود. همچنین اتلاف ساختاری به عنوان مکانیزم غالب جذب انرژی در مواد کامپوزیتی مورد بررسی قرار می گیرد و اسفنج بعنوان نوعی ساختار در کامپوزیت های پلیمری اسفنجی به عنوان عاملی مهم در کنترل انرژی معرفی می شود. سازوکارهای اصلی حاکم بر رفتار مکانیکی اسفنج پلیمری در جذب انرژی، خمش و کشش دیواره های سلولی است که به خواص مکانیکی توده پلیمر، چگالی اسفنج، ریزساختار سلولی از قبیل اندازه، شکل و نوع سلول وابسته است. در اسفنج های لاستیکی ریزساختار از طریق شرایط فرآیندی از جمله دما و زمان اسفنج شدن و میزان عامل فوم زا کنترل می شوند. به صورت کلی قابلیت جذب بالای انرژی در اسفنج های لاستیکی ناشی از تغییر شکل زیاد در بارگذاری های مکانیکی است.

بدون شک، نمایش مطلوب از عملکرد سازمان به دلیل خدشه دار شدن وجهه و مشروعیت آن ها و نیز افزایش اتتظارات جامعه اهمیت زیادی پیدا کرده است. از این رو، مدیران تلاش می کنند تا هرچه بهتر عملکرد خود و سازمان متبوعشان را به نمایش بگذارند که گاهی به دور از واقعیت های موجود عملکرد و تنها حرکتی نمایشی است. این پدیده با عنوان عملکرد ویترینی مطرح می شود که از نظر علمی کمتر مورد توجه محققان بوده است. از این رو، هدف تحقیق حاضر ارائه الگوی عملکرد ویترینی در صنعت لاستیک است. این تحقیق از نظر هدف، توسعه ای- کاربردی بوده و در زمره تحقیقات آمیخته اکتشافی است. در مرحله کیفی پژوهش، از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان و تکنیک تحلیل تم و سپس روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. در مرحله کیفی به منظور طراحی الگوی تحقیق، با 27 نفر از خبرگان که به صورت هدفمند انتخاب شدند، مصاحبه به عمل آمد. براساس یافته های پژوهش، برای پدیده همچنین، چهار دسته پیشران ها عملکرد ویترینی شامل پیشران های مدیریتی، سازمانی، برون سازمانی و فردی تعیین گردید. همچنین نتایج نشان داد که پیشران های مدیریتی همراستا با استراتژی انسان محور، پیشران های برون سازمانی که همراستا با استراتژی نتیجه محور، پیشران های سازمانی همراستا با استراتژی بستر محور و پیشران های فردی همراستا با استراتژی فرآیند محور می باشد.

در سالیان اخیر،بکارگیری بازاریابی دیجیتال به ویژه در بستر شبکه های اجتماعی رشد قابل ملاحظه ای را در بین کسب وکارها تجربه کرده وباعث دستیابی به نتایج ارزشمندی ازجمله رشد فروش و بهبود جذب و نگهداشت مشتریان شده است.در این راستا، با قدری تاخیر نسبت به بازار B2C، کسب وکارهای B2B نیز به سراغ استفاده از شبکه های اجتماعی در فعالیت های بازاریابی خود رفته اند و پیشرفت های قابل توجهی را در این حوزه شاهد هستیم؛با این وجود،مبانی علمی در این حوزه محدود است.لذا هدف این تحقیق،ارائه الگوی موفقیت توسعه بازار دربستر شبکه های اجتماعی برای کسب وکارهای آنلاین B2B است.تحقیق حاضر از نظر هدف توسعه ای-کاربردی و در زمره تحقیقات آمیخته می باشد.در این تحقیق از تکنیک تحلیل تم و تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد.در مرحله تحلیل تم،مشارکت کنندگان شامل 7 نفر از اساتید دانشگاهی و 13 نفر از مدیران شرکت های فعال در صنعت لاستیک بودند که با آن ها مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد.براساس یافته های تحلیل تم،3 دسته متغیر شامل عوامل سیستمی،عوامل مشتری و عوامل رابطه ای شناسایی شد.همچنین،به منظور اعتبارسنجی عوامل، از روش تحلیل عاملی تاییدی ونرم افزار smart PLS استفاده گردید.بدین منظور، از 62 نفر از مدیران و متخصصان بازاریابی در شرکت های فعال در صنعت لاستیک با ابزار پرسشنامه نظرخواهی شد و براساس یافته ها، تمامی عوامل شناسایی شده موردتایید قرار گرفتند. همچنین، مقدار ضریب تعیین برای عوامل سیستمی مقدار 759/0، عوامل مشتری مقدار 784/0 و عوامل رابطه ای مقدار 682/0 محاسبه گردید که مقادیری مطلوب است. نتایج تحقیق نشان داد که استفاده از شبکه های اجتماعی می تواند در زمینه توسعه بازار کسب وکارهای B2B اثربخش باشد که در این راستا باید مجموعه ای از عوامل موفقیت درنظرگرفته شود.

یکی از راهکارهایی که برای مدیریت بحران لاستیک های فرسوده اتخاذ می شود، پیرولیز لاستیک فرسوده و تولید سوخت مایع از آن است که همواره با چالش هایی از جمله نیاز به خردکردن لاستیک ها به ابعاد کوچک و خارج کردن سیم های فولادی موجود در لاستیک ها همراه است؛ بنابراین طراحی راکتوری کارآمد با هدف برطرف کردن چالش های ذکر شده و بهینه سازی پارامترهای اثرگذار جهت دستیابی به حداکثر سوخت تولیدی، یکی از مهم ترین اقدامات لازم در پیرولیز لاستیک های فرسوده در مقیاس صنعتی است. در این راستا راکتوری نوین که در آن از سیستم گرمایش القایی برای پیرولیز لاستیک های فرسوده استفاده شده است، طراحی و ساخته شد. مهم ترین پارامترهای اثرگذار بر افزایش تولید سوخت شامل دما، جرم لاستیک ورودی به راکتور، دبی گاز نیتروژن، تعداد مفتول های فولادی موجود در راکتور و اندازه ذرات لاستیک ورودی به راکتور بودند. این پارامترها در راستای به دست آوردن مقدار بیشینه سوخت تولیدی، به کمک مدلسازی فرآیند به روش سطح پاسخ (Response Surface Methodology) بهینه سازی شدند. نتایج نشان داد که میزان بیشینه راندمان سوخت تولیدی، در دمای 575 درجه سلسیوس، با تعداد مفتول 20 عدد، در دبی نیتروژن 2 لیتر بر دقیقه، با جرم ورودی 250 گرم و اندازه ذرات 25 سانتیمتر مربع به دست آمده و مقدار آن برابر با 41.6 درصد وزنی است.

تایر ها در زمره مهمترین و پرمصرف ترین محصولات لاستیکی می باشند که نقش های بسیار حیاتی در خودروها برعهده دارند فرایند اصلی ساخت تایر ولکانش شتابداده شده ی گوگردی است لذا مدل سازی این فرایند برای بهینه سازی فرایند بسیار با اهمیت است در این تحقیق چگونگی تغییرات گشتاور آمیزه بلت در طی پخت تایر رادیال مدل سازی شده است بدین صورت که ابتدا از آمیزه بلت تایر رادیال خط تولید نمونه برداری و مورد آزمایش رئومتر گرفته نمودار پخت آن بدست آمد. مدل سازی نمودار گشتاور حاصل از دستگاه رئومتر با استفاده از روش مدل سازی پدیده نگر سینتیک واکنش اجرا شد. معادله پیشنهادی متشکل از دو جمله یکی مربوط به ناحیه پخت و دیگری ناحیه برگشت بود و پارامترهای هر کدام با برازش بدست آمد با تکرار برازش مدل در دماهای دیگر وابستگی پارامترهای این معادله با دما بدست آمد. پخت تایر فرایندی غیر همدما است بنابراین پس از انجام تست ترموکوپل برروی یک تایر رادیال داده های تغییرات دما در ناحیه بلت تایر به مدل داده شد و تغییرات گشتاور حاصل در فرایند محاسبه شد.

بازیافت مواد لاستیکی و تایرها در سراسر جهان به دلیل افزایش هزینه های مواد اولیه، کاهش منابع و آگاهی فزاینده از مسائل زیست محیطی از اهمیت روبه رشدی برخوردار است. در حال حاضر دو مسیر اصلی برای بازیافت تایرها و قطعات لاستیکی متداول است. روش اول استفاده مجدد بصورت کاربرد ثانویه قطعات مستعمل است و روش دوم بازیافت مواد اولیه قطعات بصورت استفاده مجدد از پودر یا مواد پلیمری احیاء شده لاستیکی است. روش دوم بازیافت مواد اولیه قطعات شامل دو شیوه اصلی احیاء و واولکانش است. احیاء به بازیافت ماکروسکوپی مواد به صورت پودر ذرات لاستیکی پخت شده بدون تفکیک پایه مشخص برای ماده پودر لاستیکی حاصل اطلاق می شود و واولکانش روش بازیافتی میکروسکوپی و گزینشی برای شکست پیوندهای عرضی گوگردی موجود در قطعات لاستیکی است. به عبارت دیگر در بازیافت بروش احیاء زنجیره اصلی پلیمر که تامین کننده خواص مکانیکی است، شکسته می شود و افت خواص ماده اولیه پذیرفته شده است. درحالیکه در بازیافت بروش واولکانش سعی بر حفظ سلامت و جرم مولکولی زنجیره اصلی پلیمر تا حد امکان به منظور استخراج خواص بالاتر پلیمر لاستیکی بازیافتی است و در این حالت صرفا تمرکز بر تخریب پیوندهای عرضی گوگردی بین زنجیره های پلیمر است. در این مقاله روش ها و مدلهای توسعه یافته برای این منظور توسط محققین مورد مطالعه و تدوین قرار گرفته است.

رقابت پذیری معیاری کلیدی برای ارزیابی درجه موفقیت کشورها، صنایع و بنگاه ها در میدان های رقابتی، سیاسی، اقتصادی و تجاری به حساب می آید. بدین معنی که هر کشور، صنعت یا بنگاهی که از توان رقابتی بالایی در بازارهای رقابتی برخوردار باشد، می توان گفت که از جایگاه بالاتری برخوردار است. هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر ارزش ویژه برند بر رقابت پذیری برند با توجه به نقش میانجی فرهنگ برند می باشد. این تحقیق بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس روش از نوع تحقیقات توصیفی-همبستگی و ازنظر گردآوری اطلاعات نیز میدانی می باشد. جامعه آماری این تحقیق مدیران شرکت ایران خودرو شهر تهران بوده که با استفاده از جدول مورگان تعداد 132 نفر از آن ها و براساس روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد بوده که روایی آن توسط خبرگان و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مورد تائید قرارگرفته است. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از معادلات ساختاری و نرم افزار لیزرل استفاده شده است. نتایج نشان می دهند که؛ ارزش ویژه برند بر رقابت پذیری و فرهنگ برند تاثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین فرهنگ برند نیز بر رقابت پذیری برند دارای تاثیر مثبت و معناداری است.