فهرست مطالب

فصلنامه پژوهش های مدیریت راهبردی
پیاپی 93 (تابستان 1403)

  • تاریخ انتشار: 1403/07/02
  • تعداد عناوین: 6
|
  • طراحی الگوی استقرار مدیریت کیفیت جامع در سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی
    رضا صحرایی، حسن شهرکی پور*، افسانه صابر گرگانی صفحه 5

    هدف از پژوهش حاضر طراحی الگویی برای استقرار مدیریت کیفیت جامع در سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی است. روش پژوهش آمیخته (کیفی- کمی) است. در بخش کیفی از تکنیک تحلیل مضمون با رویکرد استقرایی استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل کلیه خبرگان، افراد صاحبنظر و مدیران ارشد مطلع سازمان مرکزی در حوزه مدیریت کیفیت جامع بود که مصاحبه با 12 نفر (عضو هیات علمی) تا رسیدن به اشباع نظری انجام شد. نتایج با تکنیک تحلیل مضمون با رویکرد استقرایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جامعه آماری در بخش کمی معاونین، مشاورین، روسای مراکز، مدیران کل، مدیران و روسای ادارات سازمان مرکزی، مجموعا 615 نفر در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. با استفاده از فرمول کوکران تعداد240 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. بر اساس نتایج به دست آمده از تحلیل مصاحبه ها در زمینه عوامل موثر بر استقرار مدیریت کیفیت جامع 177 زیرمقوله، 11 مقوله فرعی و 2 مقوله اصلی شناسایی شدند که عبارت بودند از: عوامل درون سازمانی (برنامه ریزی، نیازسنجی، مشارکت، منابع انسانی، منابع مالی، فرهنگ سازمانی، زیر ساخت، ارتباطات سازمانی و مدیریت سازمانی) و عوامل برون سازمانی (عوامل محیطی، سیاست گذاری). در بخش کمی نتایج آزمون فریدمن نشان داد در بین عوامل موثر بر مدیریت کیفیت جامع عوامل درون سازمانی بالاترین رتبه و برون سازمانی کمترین رتبه را داشتند. همچنین ملاحظه شد در عوامل موثر بر استقرار مدیریت کیفیت جامع در سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی مجموع عوامل برون سازمانی و درون سازمانی نقش دارند.

    کلیدواژگان: مدیریت کیفیت جامع، نظام آموزش عالی، دانشگاه آزاد اسلامی، سازمان مرکزی
  • شناسایی و ارزیابی عوامل کلیدی موثر بر آینده بانکداری با تمرکز بر بلاک چین با رویکرد فازی
    ابراهیم قدسی، علی محقر*، محمدرضا پورفخاران، محمدحسن ملکی صفحه 6
    هدف

    فناوری های دیجیتال مثل بلاک چین صنایع مختلف علی الخصوص صنعت مالی را دستخوش تغییرات بسیاری کرده اند. این تغییرات در آینده با دامنه و شدت بیش تری دنبال خواهد شد. تحقیق حاضر به دنبال شناسایی و ارزیابی عوامل کلیدی موثر بر آینده بخش بانکی با تمرکز بر فناوری بلاک چین است.

    روش

    مطالعه حاضر از نظر روش شناسی، کمی بوده و از حیث گردآوری داده ها، یک پژوهش میدانی است. در این پژوهش از دو روش کمی دلفی فازی و واسپاس فازی برای تحلیل داده ها استفاده شد. جامعه نظری پژوهش شامل مدیران و مشاوران فناوری های مالی در بخش بانکی بودند. نمونه ها بر اساس صلاحیت و مهارت خبرگان در این حوزه ها گزینش شدند. حجم نمونه در این پژوهش برابر با 10 نفر بود. فنونی مانند دیمتل چون بر اساس مقایسه زوجی هستند، نسبت به افزایش حجم نمونه و عوامل بسیار حساس هستند. افزایش حجم نمونه باعث کاهش سازگاری و اعتماد به نتایج می شود. در این روش ها چون نظر تخصصی خبره اهمیت دارد حجم نمونه بین پنج تا 15 نفر توصیه می شود. ابزارهای گردآوری داده در این پژوهش شامل مصاحبه ساختاریافته و پرسشنامه بود. برای غربال عوامل کلیدی از پرسشنامه خبره سنجی و جهت رتبه بندی عوامل از پرسشنامه اولویت سنجی واسپاس فازی استفاده شد. مقادیر نسبت روایی محتوایی و شاخص روایی محتوایی برای تمامی عوامل مطلوب بود که بیانگر روایی مناسب ابزارهای پژوهش است.

    یافته ها

    تحقیق حاضر در سه مرحله انجام شد. در گام اول، 31 عامل از طریق مرور پیشینه و مصاحبه با خبرگان استخراج شد. عوامل استخراج شده در سه دسته شامل پیشران، سیگنال های ضعیف و شگفتی سازها طبقه بندی شدند. عوامل استخراج شده با توزیع پرسشنامه های خبره سنجی و روش دلفی فازی غربال شدند. نه عامل به دلیل داشتن عدد دیفازی مطلوب، برای اولویت بندی نهایی انتخاب شدند. عوامل غربال شده با روش واسپاس فازی اولویت بندی شدند. بر اساس امتیازات کسب شده، مهم ترین عوامل موثر عبارت بودند از: مزایای سازمانی ادراک شده، همسازی و سازگاری فناوری بلاک چین با سیستم های فناوری اطلاعات در صنعت بانکداری، پذیرش بلاک چین در سایر حوزه ها و صنایع از جمله زنجیره تامین و توسعه رگ تک ها در کشور. تمامی این عوامل به استثنای یک مورد، سیگنال ضعیف بودند.

    نتایج

    پیشنهادهای کاربردی پژوهش بر اساس مهم ترین عوامل ارائه شد. برخی از مهم ترین پیشنهادهای پژوهش عبارت بودند از: تهیه ابزار برای سنجش مزایا و منافع فناوری های جدید در بخش بانکی، بکارگیری نگاه سیستمی در انتقال فناوری به بخش بانکی، استفاده از تجارب دیگر حوزه ها در پیاده سازی فناوری بلاک چین و استفاده از قابلیت رگ تک ها در شناسایی و تحلیل ریسک های همکاری بانک ها و فین تک ها.

    کلیدواژگان: عوامل کلیدی، آینده، بانکداری، بلاک چین، رویکرد فازی
  • بهرام اسدزاده مقدم، نیلوفر ایمان خان *، مجید فتاحی، مجید فانی صفحات 13-64

    در فضای کسب و کار امروزی، برندسازی از اهمیت بسیاری برخوردار است. با این وجود اصلی ترین دغدغه بسیاری از شرکت های ایرانی همچنان تولید، فروش و در نهایت بازاریابی است و کمتر به مقوله برند سازی و مدیریت برند راهبردی توجه شده است. برندهای قدرتمند اتفاقی به وجود نیامده اند، آن ها نتیجه، برنامه ریزی متفکرانه و راهبردی هستند و هر شرکتی که یک برند را مدیریت می کند باید با دقت راهبردهای خلاقانه برند را توسعه دهد و اجرا کند. پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل برند سازی بین المللی مبتنی بر مدیریت برند راهبردی در صنعت آرایشی و بهداشتی ایران اجرا شده است. پژوهش از نظر هدف، بنیادین و از نظر ماهیت، اکتشافی است. برای گردآوری داده ها، رویکرد مصاحبه‏ی عمیق نیمه‎ساختاریافته در کنار مطالعات کتابخانه‏ای مدنظر قرار گرفت. جامعه‏ی آماری این پژوهش، خبرگان و کارشناسان بازاریابی بین المللی و فعالان صنعت آرایشی و بهداشتی و اساتید دانشگاهی بودند. برای شناسایی خبرگان از روش نمونه ‏گیری هدفمند و گلوله برفی استفاده شد که طی آن با توجه به کفایت داده‏ها با 14 خبره مصاحبه به عمل آمد. براساس تحلیل مصاحبه‎های صورت گرفته، کدهای استخراج شده‎ی نهایی در قالب 62 مفهوم و 23 مقوله‎ی اصلی استخراج شدند. در نهایت با استناد به رهیافت سیستماتیک در نظریه‎ی داده‎ بنیاد، کدهای شناسایی شده در 6 طبقه‎ی هسته‎ای شامل پدیده‎ی محوری، شرایط علی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامدها قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مقوله‎های علی (نقش نهادهای دولتی در معرفی و حضور محصولات در بازارهای بین المللی، نقش و کارکردهای رسانه ها، وجود تکنولوژی های نوین تولیدی، صرفه جویی ناشی از مقیاس، رقابت در بازار محصول، قرابت ها، اشتراکات و تشابهات فرهنگی، بهره گیری از دیپلماسی مطلوب اقتصادی، هم راستا شدن برنامه ها، قوانین و سیاست های توسعه صادرات غیرنفتی (تاثیرات غیرمستقیم) و سازماندهی تولید و بازاریابی)، مقوله‎های محوری (ارزش ویژه برند بین المللی مبتنی بر مشتری و درک صحیح نیازها و انتظارات مشتریان با وجود فضای رقابتی بسیار شدید)، مقوله‎های راهبردی (بخش بندی بازارهای بین المللی، هدف گیری در بازار بین المللی و جایگاه یابی در بازار بین المللی)، مقوله‎های زمینه‎ای (تاسیس شرکت های دانش بنیان و تحقیقات بازاریابی بین المللی جهت فعالیت ها و ارتباطات مشاوره ای، بررسی کلیه قوانین و استانداردهای بازارهای بین المللی و بررسی وضعیت شاخص های کلان)، مقوله های مداخله‎گر (عوامل و شرایط قانونی و استانداردهای بین لمللی، عوامل و شرایط زیست محیطی و موانع و چالش های ورود به بازارهای بین المللی) و مقوله‎های پیامدی (پیامدهای ملی، پیامدهای بین المللی و پیامدهای شرکتی) است، از این رو برای موفقیت در برندسازی بین المللی مبتنی بر مدیریت برند راهبردی، باید به این مقوله‎ها توجه ویژه‎ای شود.

    کلیدواژگان: برندسازی بین المللی، مدیریت برند راهبردی، صنعت آرایشی و بهداشتی
  • احمد علمشاهی، رضا رادفر*، عباس خمسه صفحات 65-100

    هدف از این پژوهش، شناسایی عوامل تاثیرگذار در بکارگیری فناوری های نوین در صنعت رسانه با محوریت تحول دیجیتال برای ارائه یک مدل می باشد. این پژوهش کاربردی و دارای رویکرد اکتشافی و از نوع آمیخته (کیفی و کمی) می باشد. برای رسیدن به هدف پژوهش، در بخش کیفی کلیه پژوهش هایی که در بازه زمانی ده سال اخیر به موضوع پژوهش پرداخته بودند، مورد بررسی قرار گرفتند و 42 مقاله انتخاب شدند. با بررسی مقالات منتخب، ابعاد و مولفه های مرتبط با آنها شناسایی شدند که در بخش کمی برای تعیین اهمیت و رتبه بندی آنها و تایید اعتبار مدل کیفی از سیستم استنتاج فازی با استفاده از ابزار پرسشنامه نظرات 40 نفر از خبرگان اخذ و در مدل استخراج شده استفاده گردید. در نهایت هشت بعد اثرگذار زیرساخت کلان داده، سواد دیجیتال مدیران و کارکنان، نوآوری در فناوری و محتوا، قابلیت های فناورانه رسانه های نوین، مدیریت ارتباطات رسانه ای، معناگرایی در صنعت رسانه، مشارکت مخاطبان، استراتژی کسب و کار مبتنی بر فناوری و 33 مولفه مرتبط با آنها شناسایی و اولویت بندی شدند. تامل در این ابعاد و مولفه های یافت شده و توجه و بکارگیری شاخص های مرتبط با آنها بخصوص مدیریت ارتباطات رسانه ای، سواد دیجیتالی مدیران و کارکنان، و زیرساخت کلان داده در فضای تحول دیجیتال و قابلیت های فناورانه رسانه های نوین که از اهمیت و تاثیر بالاتری نسبت به سایر عوامل برخوردارند می تواند رهنمون و دستورالعمل هر رسانه ای باشد که قصد دارد فناوری های نوین رسانه ای را در سازمان رسانه ای خود پیاده سازی کند.

    کلیدواژگان: صنعت رسانه، بکارگیری فناوری، تحول دیجیتال، سیستم استنتاج فازی عصبی، فناوری های نوین.
  • الهام ایران نژاد پاریزی، کامبیز طالبی*، جهانگیر یدالهی فارسی، حمیده رشادت جو صفحات 101-126
    هدف

    اشتیاق کارآفرینانه در سطح فردی، یکی از تعیین کننده های مهم رفتار و عملکرد کارآفرینانه است. در سال های اخیر بسیاری از فعالیت های کارآفرینانه توسط تیم های استارتاپی انجام می شود که تاثیر بسزایی در اقتصاد کشورها دارد. با توجه به این موضوع و اهمیت عواطف و انگیزه ها در عملکرد کسب و کار، بررسی نقش اشتیاق درتیم های کارآفرینی ضرورت دارد که مورد کم توجهی پژوهشگران قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر طراحی مدل اشتیاق کارآفرینانه تیمی بر عملکرد استارتاپ ها با رویکرد خودکارآمدی تیم است.

    روش پژوهش:

     این پژوهش در دسته پژوهش های کاربردی قرار دارد و برای گردآوری و تجزیه و تحلیل داده های آن از روش تحقیق، آمیخته (کیفی - کمی) استفاده شده است. استراتژی پژوهش در بخش کیفی تئوری داده بنیاد است و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا و نرم افزار Atlas ti7 بهره گیری شد و پس از انجام 13 مصاحبه اشباع نظری حاصل به دست آمد. جهت ارزیابی مدل از روش کمی مدلسازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شد. حجم نمونه بخش کمی با استفاده از نمونه گیری تصادفی و جدول کوکران 136 نفر تعیین شد.

    یافته ها

    در بخش کیفی پژوهش داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی مورد تحلیل قرار گرفت. در مدل مفهومی پژوهش، 3 مفهوم اشتیاق کارآفرینانه تیمی، خودکارآمدی و عملکرد استارتاپ به عنوان مقولات اصلی و 15 زیر مقوله نیز شناسایی شد. در بخش کمی، نتایج نشان داد اشتیاق کارآفرینانه تیمی با ضریب 0/367 ارتباط مستقیم معناداری با عملکرد کسب و کار دارد. همچنین این متغیر با ضریب 0/305 به صورت غیر مستقیم با میانجیگری خودکارآمدی تیم، بر عملکرد کسب و کار تاثیر دارد.

    کلیدواژگان: اشتیاق کارآفرینانه تیمی، عملکرد استارتاپ، خودکارآمدی، اسکیلاپ
  • نسرین چراغی، اردشیر شیری*، زینب طولابی صفحات 127-150

    هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی پدیده اجتناب دفاعی در تصمیم گیری مدیران در سازمان های دولتی شهر ایلام است. پژوهش حاضر از نظر ماهیت و روش، کیفی از نوع نظریه داده بنیاد است. مشارکت کنندگان در پژوهش مدیران سازمان های دولتی شهر ایلام بودند. گردآوری داده ها از طریق نمونه گیری هدفمند با 15 نفر از مدیران با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. در فرایند گردآوری و تحلیل اطلاعات از روش نظریه داده بنیاد اشتراوس و کوربین استفاده و تعداد56 مقوله محوری و 28 کد انتخابی و 6 مقوله اصلی از درون گفته های مشارکت کنندگان استخراج شد. براساس یافته های پژوهش، پدیده محوری شامل مولفه های (فرار از مواجهه با تصمیم، تصمیم محافظه کارانه، اجتناب از ریسک، اضطراب مواجهه با موقعیت)؛ عوامل علی (جلوگیری از پیامد منفی، اضطراب ناشی تجربیات، عدم ریسک پذیری، تضاد منافع با نتایج تصمیم)؛ عوامل بسترساز (وضعیت جسمانی و روحی مدیر، غرور منفی، عدم انتصاب شایسته، عدم حمایت سازمانی و ناتوانی آموخته شده)؛ عوامل مداخله گر(تقویت ایمنی روانی و شغلی، درگیری فکری مدیریت، سکوت مدیر، تعاملات سازمانی، ماهیت شغل و بازخورد از شرایط محیطی)؛ راهبردها (اهمال کاری، عدم شفافیت، انکار کردن واقعیت و قطع ارتباط با دیگران) و پیامدها (بی اعتمادی سازمانی، پسرفت سازمانی، بی تفاوتی سازمانی، تنزل منزلت و خصومت سازمانی) می باشد.

    کلیدواژگان: تصمیم گیری مدیران، موانع تصمیم گیری، اجتناب از تصمیم، اجتناب دفاعی، عدم ریسک پذیری