فهرست مطالب

امنیت بین الملل - پیاپی 65 (آبان 1403)

مجله امنیت بین الملل
پیاپی 65 (آبان 1403)

  • تاریخ انتشار: 1403/08/26
  • تعداد عناوین: 13
|
  • محمود یزدان فام صفحه 31

    - در شناخت سیاست خارجی دولت ترامپ موضوع اصلی این است که ترامپ و کارگزاران اصلی آنچه نگاه و نگرشی به جهان دارند، امنیت و منافع ملی آمریکا را چگونه ترسیم و تهدیدات آن را چگونه درک می کنند.
    - ملی گرایی، نخبه ستیزی، تعهد به ارزش های «مردم عادی» و بدبینی شدید به نهادهای بین المللی که ریشه در سنت جکسونیسم دارد، بنیان های فکری سیاست خارجی دولت جدید آمریکاست.
    - ترامپ ضمن تاکید بر ملی گرایی اقتصادی، هنر خود را معامله گری می داند که موجب شکل گیری سیاست خارجی فرصت طلبانه، فردمحور و یک جانبه گرایانه شده است. این سیاست قراردادهای تجاری چندجانبه و پیمان های مشترک منطقه ای را در تضاد با منافع حیاتی آمریکا تلقی کرده و به دنبال بازبینی در آنهاست.
    - شخص ترامپ برای ترویج دموکراسی و مسائل حقوق بشری ارزشی قائل نیست و بر این باور است که آمریکا نباید در امور داخلی دولت های دیگر مداخله نماید، اما کارگزاران او به رغم وفاداری عمیق به او، به دلیل دشمنی شدید با برخی از کشورها مثل چین، ایران و ونزوئلا موضع جنگ طلبانه دارند و ممکن است دولت ترامپ را به جنگ بکشانند.
    - اغلب کارگزاران سیاست خارجی دولت جدید ترامپ رویکرد محافظه کارانه دارند و حمایت گسترده آنها از رژیم صهیونیستی و دشمنی شان با جمهوری اسلامی ایران نشان دهنده بازگشت سیاست فشار حداکثری است تا بتوانند ایران را به انجام معامله بزرگ و حل و فصل کل مسائل فی مابین وادار سازند.
    - سیاست ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران همان سیاست فشار حداکثری است با هدف محدود (عدم هسته ای شدن ایران) و امتیازات احتمالا ملموس (برداشته شدن تحریم ها)؛ اما این که مناسبات دو کشور به چه سمتی سوق می یابد، به تصمیمات بزرگ و مولفه های متعددی بستگی دارد.

  • علی نوری پور صفحه 47

    - نوشتار حاضر قصد دارد با مرور مواضع اعلامی ترامپ و اعضای تیم سیاست خارجی وی و نگاه به رویکرد دولت اول ترامپ، به عناصری از رویکرد احتمالی دولت آتی وی در قبال ایران دست یابد.
    - با نگاه به سخنان ترامپ در قبال ایران طی ماه های اخیر می توان نکاتی را استخراج کرد: 1. ترامپ سعی دارد که رسیدن به توافق با ایران را سهل الوصول و خواسته های خود را حداقلی نشان دهد؛ 2. او تنها به توافق در مورد برنامه هسته ای ایران اشاره دارد و سخنی از توافق جامع به میان نیاورده است؛ 3. ترامپ می کوشد نشان دهد که به دنبال تغییر حکومت در ایران نیست تا ایران را به توافق با خود ترغیب کند؛ 4. او در ارتباط با ایران وارد جزئیات نشده و از هدفی بسیار کلی سخن می گوید. این رویکرد یا ناشی از نبود راهبرد و طرحی مشخص است یا نوعی ابهام عامدانه را در خود مستتر دارد.
    - در ارتباط با رویکرد احتمالی دولت ترامپ در قبال ایران می توان به چند نکته اشاره کرد: 1. دولت ترامپ به احتمال بسیار تلاش خواهد کرد که در وهله نخست، منابع درآمدی ایران را هدف قرار داده و فشار اقتصادی را افزایش دهد. این هدف، دولت ترامپ را به سمت گفتگو و تعامل با چین خواهد کشاند تا خرید نفت از ایران را کاهش دهد؛ 2. با وجود آنکه ترامپ و تیمش تمایلی به رویارویی مستقیم نظامی با ایران ندارند اما به نظر می رسد از ابزار تهدید معتبر نظامی رژیم صهیونیستی علیه ایران بهره ببرند؛ 3. با وجود آنکه اعضای تیم سیاست خارجی ترامپ چشم اندازی از توافق با ایران ارائه نمی کنند و تنها بر افزایش فشار تاکید دارند، اما ترامپ با لحنی متفاوت از آنها خود را خواهان توافق با ایران نشان می دهد. این الگو، شباهت بسیاری به الگوی رفتاری دولت ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری وی دارد؛ 4. در ارتباط با هدف نهایی دولت ترامپ در مذاکرات احتمالی نیز ابهام وجود دارد. اینکه آیا دولت وی تنها به توافق در ارتباط با برنامه هسته ای بسنده خواهد کرد یا به دنبال توافقی جامع خواهد بود چندان روشن به نظر نمی رسد. از یک سو، پیگیری مذاکرات جامع، شکستی دیگری را رقم خواهد زد و از سوی دیگر، تلاش برای رسیدن به توافقی موردی با ایران با مقاومت هایی بسیار در رژیم صهیونیستی و حتی در میان تیم سیاست خارجی ترامپ روبه روست.

  • فرهاد وفایی فرد صفحه 59

    - استقرار دوباره ترامپ در کاخ سفید، واجد تاثیرات و پیامدهایی در مناطق و موضوعات گوناگون عرصه بین المللی است. در این میان، غرب آسیا نیز از ریاست جمهوری دوباره وی متاثر خواهد شد.
    - به نظر می رسد راهبرد کلان آمریکا در کاهش تمرکز بر و پیشبرد کنشگری غیرمستقیم و باواسطه در غرب آسیا، تداوم یابد و از این منظر، سیاست واشینگتن در این منطقه در معرض گسست رادیکال قرار نخواهد گرفت. این راهبرد کلان اما احتمالا در چهارچوب برخی رویکردها با تغییراتی همراه خواهد شد.
    - نخست، عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی، دوم، تقابل با ایران و سوم، تعامل با شورای همکاری خلیج فارس، سه عرصه ای هستند که دولت ترامپ در آنها رویکردهای تاحدودی متمایز از دولت بایدن را دنبال خواهد کرد. این تمایز، اگرچه گسست گونه نخواهد بود، اما می تواند صورت بندی پویش های منطقه ای را در معرض تحول قرار دهد.
    - پیشبرد نسخه ای از توافق ابراهیم که در حداقلی ترین حالت ممکن نسبت به تامین منافع فلسطینی ها قرار دارد و ارتقای بی سابقه تعامل نهادی و شخصی میان اعضای دولت ترامپ با تل آویو، ابوظبی و ریاض، احتمالا ذیل عرصه نخست دنبال خواهد شد.
    - تقابل با ایران در دولت ترامپ، احتمالا ذیل رویکرد «صلح ازطریق قدرت» پیگیری می شود. بازگشت به کارزار فشار حداکثری، تشدید تحریم های اقتصادی، حمایت از رویکرد تقابلی رژیم صهیونیستی و کنش های رادیکال در محیط خاکستری از ویژگی های چنین رویکردی محسوب می شود.
    - پیچیدگی فزاینده کنشگری عربستان و ارتقای جایگاه امارات نسبت به قطر در سیاست های آمریکا در قبال شورای همکاری خلیج فارس، رویکرد احتمالی دولت ترامپ در عرصه سوم خواهد بود. توان ابوظبی برای ایفای نقش در میانه روابط واشنگتن تل آویو و واشنگتن مسکو پیشران چنین موقعیتی است. براین اساس، پیشبرد ایده و ایفای نقش امارات در پرونده هایی مانند «غزه پساجنگ»، محتمل به نظر می رسد.

  • وحیده احمدی صفحه 71

    - القای مطالبات حداکثری رژیم صهیونیستی به کاخ سفید و همسویی با این مطالبات، شاه بیت تجربه سیاسی رژیم صهیونیستی از دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ بود. در دوره رقابت انتخاباتی در ایالات متحده، رژیم صهیونیستی گزینه دونالد ترامپ را بر کامالا هریس برتری داده و برای ورود او به صندلی قدرت در کاخ سفید، انتظار می کشید. آنچه میان دولت هریس با دولت ترامپ تفاوت ایجاد می کرد، تفاوت دیدگاه آن دو بر سر مسئله فلسطین نبوده، بلکه میزان سرمایه سیاسی است که هرکدام از این دولت ها حاضر می شدند برای تاثیرگذاری بر دولت راست گرای رژیم صهیونیستی صرف کنند.
    - آنچه رژیم صهیونیستی از دولت جدید ترامپ طلب می کند، تداوم سیاست «دست باز» و حمایت حداکثری از تصمیم ها و اقداماتی است که در نتیجه این سیاست، رژیم اعمال خواهد کرد. افزون بر ادامه جنگ و زمینه سازی برای حضور طولانی مدت امنیتی رژیم صهیونیستی در بخش شمالی نوار غزه، تحمیل نظم جدید در لبنان به گونه ای که حزب الله کاملا تضعیف شده، از مناسبات نظامی و سیاسی به حاشیه رانده شده و توان احیای خود را نداشته باشد؛ همچنین تضعیف نیروهای نظامی حامی ایران در عراق، سوریه و به ویژه یمن بخش مهم دیگری از رویکرد آتی رژیم صهیونیستی در دوره ترامپ خواهد بود. بدیهی است که رژیم برای تضعیف این نیروها، برنامه های پیچیده، ترکیبی و دقیقی را به اجرا درخواهد آورد. حمایت کاخ سفید از این برنامه ها به گونه ای که نقش طراح و مجری عملیات های نظامی را نیز عهده دار شود، دستاوردهای رژیم را افزایش خواهد داد. اولویت دادن به گسترش توافق نامه های ابراهیم و کنارگذاشتن کامل راه حل دودولتی، از دغدغه های مهم راست گرایان رژیم است که با اراده دوچندانی در دوره ترامپ دنبال خواهد شد.
    - یکی از دیگر رویکردهای مهم رژیم در دوره ترامپ، ازسرگیری فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. همراهی ترامپ برای ضربه های موثر و هدفمند به سر اختاپوس که ادعای رژیم در مورد جمهوری اسلامی است، شاه بیت سیاست رژیم در قبال ایران خواهد بود.

  • مهدی شاپوری صفحه 83

    -    روسیه در مورد بازگشت ترامپ در شرایط بیم و امید قرار دارد: امید به وعده ترامپ درباره پایان دادن به جنگ اوکراین و بیم از شکست در تحقق این وعده و درنتیجه افزایش تنش در روابط با آمریکا و تشدید جنگ در اوکراین.
    -    ترامپ واقع‏گرا در برابر بایدن لیبرال، گزینه بهتری برای دیپلماسی عمل‏گراست و از این نظر، بازگشت ترامپ فرصتی برای روسیه در راستای خروج از باتلاق جنگ اوکراین است. بااین حال، متغیرهایی مانند تفکر مجمع‏الجزایری و رفتار غیرقابل پیش‏بینی ترامپ، تیم سیاست خارجی و امنیت ملی او، نگرش منفی افکار عمومی آمریکا به روسیه و مخالفت و دشمنی عمیق دولت و تشکیلات آمریکایی با روسیه، موانع مهمی در مسیر تحقق تمایلات ترامپ به بهبود روابط با روسیه هستند.
    -    دو سناریوی کلی در مورد روابط روسیه و آمریکا با بازگشت ترامپ قابل طرح است: کاهش تنش‏ها و بهبود در روابط دو کشور و یا استمرار یا تشدید تنش میان آنها. تحقق هرکدام از این دو سناریو به طرح احتمالی ترامپ برای پایان دادن به جنگ اوکراین و پاسخ روسیه به آن بستگی دارد.
    -    در سناریو کاهش تنش‏ها و بهبود روابط روسیه و آمریکا، احتمال اینکه روسیه از جمهوری اسلامی ایران به عنوان کارت بازی خود استفاده کند زیاد است. اما در سناریوی استمرار و تشدید تنش‏ها میان این دو کشور، درصورتی که اراده‏ای برای کنشگری عمل‏گرایانه در رقابت میان قدرت‏های بزرگ وجود داشته باشد، ممکن است ظرفیت‏ها و فرصت‏هایی برای تحقق آسان‏تر و کم‏هزینه‏تر منافع ملی فراهم شود.

  • یاسر نورعلی وند صفحه 101

    - در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ، سیاست خروج از برجام و اعمال فشار حداکثری توسط آمریکا با مخالفت شدید اروپا مواجه شد. اروپا به دنبال حفظ توافق و تداوم همکاری های اقتصادی با ایران بود، درحالی که آمریکا تلاش می کرد با تحریم های گسترده، ایران را تحت فشار قرار دهد.
    - اختلافات آمریکا و اروپا به ایران فرصت داد تا از فضای به وجود آمده استفاده کند. ایران توانست ضمن کاهش اثر تحریم ها، برنامه هسته ای خود را با تمرکز بر غنی سازی بیشتر و ارتقای فناوری پیش ببرد و فضای بیشتری برای مانور دیپلماتیک فراهم آورد.
    - برخی تحلیلگران داخلی تصور می کنند بازگشت ترامپ به قدرت بار دیگر اختلافات میان اروپا و آمریکا را در موضوع ایران تکرار خواهد کرد. این دیدگاه که بر تجربه گذشته استوار است، بر این باور است که ایران می تواند بار دیگر از این شکاف ها برای کاهش فشارها و مدیریت بهتر روابط خود بهره برداری کند. این در حالی است که تحولات جهانی، به ویژه جنگ اوکراین، باعث تغییر در اولویت ها و نگرش اروپا نسبت به ایران شده است. این تغییر موجب شده اروپا نیز همانند دولت ترامپ مایل و حتی مشتاق به اعمال فشار بر ایران باشد.
    - ناکامی در احیای برجام، پیشرفت قابل توجه برنامه هسته ای ایران پس از خروج ایالات متحده از برجام و همکاری های نظامی نزدیک تر ایران با روسیه، به ویژه در جریان جنگ اوکراین، ازجمله دلایلی هستند که برخلاف گذشته، موجب همسویی اروپا با آمریکای ترامپ در مواجهه با ایران خواهد شد.
    - این همگرایی می تواند به تقویت سیاست فشار حداکثری علیه ایران منجر شود. پیامدهایی از قبیل بازگشت به تحریم های بین المللی و گسترده تر، امنیتی سازی مجدد موضوع ایران ذیل فصل هفت منشور ملل متحد و انزوای دیپلماتیک شدیدتر ازجمله مخاطراتی است که ایران با آن مواجه خواهد شد.
    - با توجه به احتمال تغییر رویکرد اروپا، ایران باید راهبردهای جدیدی را برای کاهش آثار تحریم ها و جلوگیری از انزوای بین المللی اتخاذ کند. پایش دقیق تحولات فراآتلانتیک و توسعه ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی برای مواجهه با این چالش، حیاتی است.

  • مصطفی کوشکی صفحه 115

    - صادرات نفت خام ایران در دوره دولت اول ترامپ دستخوش نوسان شدیدی شد و از قله صادرات حدود دو میلیون بشکه در روز در سال 2017 به 400 هزار بشکه در روز در سال 2020 رسید. درنتیجه فشارهای دولت آمریکا، صادرات نفت ایران به چین نیز از حدود 800 هزار بشکه در روز در سال 2017 به نزدیک به حدود 300 هزار بشکه در روز در سال 2020 کاهش یافت. مهم ترین عاملی که سبب کاهش واردات نفت چین از ایران شد، این بود که عمده نفت ایران به شرکت های بزرگ چین صادر می شد و این شرکت ها هم برای محروم نشدن از دسترسی به چرخه دلار، چاره ای جز قطع ارتباط با ایران نداشتند.
    - از نیمه دوم سال آخر ریاست جمهوری ترامپ، به تدریج صادرات نفت ایران به چین افزایش یافت. این روند در دوره دولت بایدن شدت بیشتری یافت و ایران موفق شد با صادرات 75/1 میلیون بشکه نفت در روز در ماه آگوست سال 2024، به نخستین تامین کننده دریایی نفت چین تبدیل شود.
    - عوامل افزایش خرید نفت ایران توسط چین را می توان در دودسته عوامل بنیادی و عوامل تسهیل ساز تقسیم کرد. عوامل بنیادی، متاثر از رقابت این کشور با آمریکا در نظم جدید اقتصاد سیاسی بین الملل شکل گرفته اند. این عوامل عبارت اند از: نیاز چین به تامین امنیت انرژی در فضای رقابت قدرت های بزرگ، توازن سازی خارجی در برابر آمریکا و اثبات عدم کارآمدی نظام تحریم ها. عوامل تسهیل ساز نیز عبارت اند از: تخفیف های نفتی، استفاده از ناوگان سایه، صادرات نفت به پالایشگاه های کوچک و نیاز دولت بایدن به کنترل تورم در شرایط پساکرونا.
    - با توجه به اینکه نفت ایران به پالایشگاه های کوچک و خصوصی چین که نیاز چندانی به دسترسی به نظام دلاری ندارند، صادر می شود؛ دولت دوم ترامپ برای تکرار تجربه کاهش فروش نفت ایران در بازه 2018 تا 2020، با چالش های بسیار جدی تری رو به روست. با این حال، احتمال می رود که به صورت مقطعی، نوساناتی در فروش نفت ایران به چین ایجاد شود.
    - دولت جدید ترامپ احتمالا از چهار روش، فشارهای اقتصادی بر ایران را افزایش خواهد داد: 1. ارتقای نظام تحریم ها به نحوی که همه نفت کش ها و بنادر دخیل در صادرات نفت ایران تحت تحریم های ثانویه آمریکا قرار بگیرند؛ 2. خرابکاری های صنعتی در پایانه های بندری، حملات محدود نظامی یا توقیف نفت کش های دخیل در انتقال نفت ایران؛ 3. پوچ سازی فروش نفت ایران از طریق فشار از ناحیه مصرف و ایجاد اختلال در روند تسویه های ارزی؛ 4. معامله آمریکا با چین و ترغیب این کشور به کاهش خرید نفت از ایران در ازای اعطای امتیازات چشم گیر اقتصادی یا ژئوپلیتیک.

  • علیرضا ثمودی صفحه 137

    - پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر 2024 موجب شده است تحلیل‌های مختلفی در مورد آینده روابط پکن و واشینگتن ارائه شود.

    - در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ بود که مفهوم رقابت راهبردی بازگشت قدرتمندانه‌ای داشت، به‌ویژه انتشار «راهبرد امنیت ملی آمریکا» در این دوره، به‌خوبی شکل‌گیری رقابت راهبردی میان پکن و واشینگتن را نشان می‌داد.

    - ترامپ در دوره نخست حضور خود در کاخ سفید در جولای 2018، جنگ تجاری علیه چین را آغاز کرد و تعرفه‌های کالاهای صادراتی به چین را 25 درصد افزایش داد. در همین حال، ترامپ در سخنرانی‌های انتخاباتی خود اعلام کرده که ممکن است تعرفه‌ها تا 60 درصد افزایش یابد.

    - به نظر می‌رسد سه حوزه تجارت، فناوری و تایوان مهم‌ترین حوزه‌های اختلافی واشینگتن و پکن در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ خواهند بود.

    - دولت جدید ترامپ همچنین ممکن است راهبرد جداسازی اقتصادی را در پیش بگیرد تا به نوعی سیاست ریسک‌زدایی عملیاتی شود.

    - این احتمال وجود دارد که ترامپ از تایوان به‌عنوان ابزار چانه‌زنی در برابر چین استفاده کند و تنها زمانی نیروهای آمریکایی را متعهد به دفاع از تایوان خواهد کرد که منافع آمریکا ایجاب کند.

    - در داخل چین، برخی خواستار خویشتنداری این کشور در برابر آمریکا هستند و درمقابل، برخی معتقدند چین با مقاومت در برابر آمریکا شرایط بهتری پیدا می‌کند.

    - ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود توجه اندکی به مباحث حقوق بشری داشت و تجارت را در اولویت خود قرار داده بود.

    - امکان تحقق هر دو سناریو در روابط واشینگتن و پکن وجود دارد: اینکه توافق بزرگی اتفاق بیفتد و در مورد مسائل اقتصادی و سیاسی چانه‌زنی‌های مفیدی شکل بگیرد یا یک سقوط بزرگ به معنای منجمد شدن روابط به‌وجود بیاید و حتی نوعی رویارویی نظامی ایجاد شود.

  • سمیه مروتی صفحه 149

    - رویکرد ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری نسبت به کشورهای جنوب آسیا ازجمله هند، پاکستان، افغانستان و بنگلادش وابسته به تجربیات وی در میانه 2017 تا 2025 سامان خواهد یافت. سقوط دولت در افغانستان، جنگ در اوکراین، استمرار بحران در غرب آسیا، جنگ در سرزمین های اشغالی و لبنان، بحران در بنگلادش در کنار پررنگ شدن شکاف های داخلی در هند و پاکستان ازجمله متغیرهای اثرگذار در شکل دهی و بازتنظیم سیاست خارجی و امنیتی آمریکا در منطقه و فراتر از آن خواهد بود.
    - بی تردید، استراتژی هندوپاسیفیک ایالات متحده که در دوره اول ترامپ اعلام شد و جو بایدن آن را ادامه داد، در این دوره نیز با جدیت بیشتری پیگیری خواهد شد با این تفاوت که پیش بینی می شود تاکید بیشتری روی تقویت زنجیره اتحادها، برون سپاری نقش ها به بازیگران متعدد و نه صرفا تک بازیگر (هند)، تمرکز بیشتر روی حوزه فناوری های نوظهور و زیرساخت های اقتصادی متحدان به عنوان مبنای تداوم اثربخشی نقش بازیگر فوق (بنا به تجربه بنگلادش) قرار گیرد.
    - در این دوره هند درصدد تقویت جایگاه خود در دولت ترامپ و کسب امتیازات منطقه ای است؛ پاکستان باتوجه به فضای عدم قطعیت در حوزه داخلی و خارجی نگران است پروژه سی پک تبدیل به یکی از محورهای اصلی آمریکا برای فشار بر چین شود؛ همچنین، پاکستان نگران کاهش نقش این کشور در کاخ سفید و به تبع آن کاهش اهمیت این کشور در دستورکارهای منطقه ای آمریکا در افغانستان است. در صورت تحقق این گمانه، اگر پاکستان نتواند مانند سال 2018 و مذاکرات دوحه جایگاه خود را در دستورکارهای امنیتی آمریکا در منطقه بازتعریف کند، بی شک باید هزینه آن را در داخل بپردازد.

  • احمد بروایه صفحه 161

    - ایالات متحده آمریکا در آفریقا با مسائل مهمی همچون تروریسم و مشکلات امنیتی، بی ثباتی سیاسی، جرائم سازمان یافته، رقابت با قدرت های بزرگ (به ویژه چین و روسیه) بر سر حضور در این منطقه و همچنین استفاده از فرصت های اقتصادی این قاره روبه رو است. علاوه براین، قاره آفریقا دارای یک بلوک رای بزرگ در مجامع بین المللی است که می تواند برای آمریکا بااهمیت باشد.
    - -با توجه به اولویت نسبتا پایین آفریقا در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، سیاست واشینگتن در مورد این قاره از اختلافات حزبی کمتر متاثر می شود؛ درنتیجه، تغییر دولت ها در آمریکا تاثیر نسبتا کمی بر سیاست این کشور در قبال آفریقا دارد. با افزایش رقابت ها میان آمریکا، چین و روسیه در عرصه جهانی و کشیده شدن این رقابت به سمت آفریقا، اهمیت این قاره به طور تدریجی در سیاست خارجی آمریکا در حال افزایش است. ازاین رو، انتظار می رود در دوره دونالد ترامپ، باوجود پایبندی به اصول کلی سیاست خارجی آمریکا در قبال این قاره، نقش آفرینی واشینگتن در برخی حوزه ها افزایش یابد.
    - مهم ترین پرونده های روی میز دولت ترامپ در مورد آفریقا را می توان پرونده دریای سرخ، پرونده رقابت با روسیه، پرونده سودان و پرونده رقابت با چین دانست.
    - در سودان به نظر می رسد ایالات متحده مانند دوره بایدن سیاست انتظار برای مشخص شدن روند اوضاع را ادامه دهد. به نظر می رسد ایالات متحده تلاش خواهد کرد از اهرم های فشار اقتصادی، سیاسی و امنیتی برای جلوگیری از تغییر صحنه بازی و پیروزی قاطع ارتش یا نزدیکی بیش ازحد خارطوم به مسکو و تهران استفاده کند.
    - احتمالا سیاست ترامپ برای مقابله با روسیه در ساحل و صحرا، تلاش برای بازسازی اکواس به منظور ایفای نقش بیشتر در تحولات منطقه و اعطای چراغ سبز به متحدان خود برای حضور در این منطقه به منظور پر کردن خلا عقب نشینی فرانسه باشد. دراین راستا، کشورهای مغرب، ترکیه و حتی کانادا تلاش کرده اند با حضور اقتصادی، سیاسی و امنیتی در این منطقه، بر تحولات این منطقه به ویژه در کشورهای مالی و نیجر تاثیر بگذارند.
    - دولت ترامپ احتمالا از اعطای امتیازات تجاری به دولت های آفریقایی در جهت افزایش حضور شرکت های آمریکایی به ویژه در بخش معدن و انرژی، اعمال فشار به کشورهای آفریقایی برای مقابله با نفوذ چین در بخش های راهبردی و همچنین واداشتن این کشورها برای استفاده از حق رای خود در مجامع بین المللی به نفع آمریکا استفاده خواهدکرد.
    - ایالات متحده در دوره ترامپ بر مقابله با انصارالله و دفع تهدید آنها برای حمل ونقل دریایی کشورهای غربی، تمرکز بیشتری خواهد داشت؛ البته این تمرکز احتمالا با همکاری کشورهای کنیا و جیبوتی رخ خواهد داد. احتمال می رود که ترامپ استقلال جمهوری خودخوانده سومالی لند را به رسمیت بشناسد. این امر از این جهت اهمیت دارد که سواحل شمال سومالی (تحت کنترل سومالی لند) در مجاورت سواحل جنوبی یمن و همچنین در مجاورت باب المندب قرار دارند.

  • زهره خانمحمدی صفحه 171

    - منافع ایالات متحده در منطقه قفقاز پس از فروپاشی شوروی از اهمیت بیشتری برخوردار شد؛ زیرا کشورهای منطقه دارای منابع نفت وگاز و موقعیت راهبردی بودند که اهمیت ویژه آنها در همسایگی با روسیه، ایران، جنوب غرب آسیا و دریای سیاه و خزر تعریف می شد. 
    - شعار اصلی رئیس جمهور دونالد ترامپ «نخست آمریکا! عظمت را دوباره به آمریگا برگردانیم!» نشان داد که اولویت او تمرکز بر فرایندهای داخلی در ایالات متحده و پرهیز از مداخله است. براین اساس، در سیاست خارجی واشنگتن در قفقاز فعالیت و نقش جدی ایالات متحده مشاهده نشده اما روابط دوجانبه واشنگتن با کشورهای منطقه حفظ شده و استمرار یافته است.
    - منافع واشنگتن در دوره بایدن از سیاست کلی این بازیگر در قبال قفقاز متمایز نبوده و عمدتا در بستر واقعیت های ژئوپلیتیک منطقه یعنی افزایش حضور نظامی روسیه به ویژه در قره باغ و همچنین چشم انداز جدید انرژی و همکاری تجاری تعریف شده است.
    - شروع بحران 2022 در اوکراین که بسیاری از تحلیلگران اقدامات تحریک آمیز غرب را زمینه ساز آن می دانند، سبب شد تا روسیه نه در اوکراین بلکه در جبهه غرب درگیر شود و ابعاد بازیگری آن در سایر مناطق ازجمله قفقاز تحت تاثیر قرار گیرد.
    - به قدرت رسیدن دوباره ترامپ، با اینکه وعده تقویت روابط دوجانبه با واشنگتن را برای بازیگران منطقه قفقاز به دنبال دارد اما به حضور مجدد مسکو در منطقه در پی تثبیت وضعیت در اوکراین منجر خواهد شد (امید توام با یاس).
    -  حضور فعال مسکو در منطقه، مطلوب دولت های قفقاز نیست اما حضور مدیریت شده آن ذیل همکاری مسکو واشنگتن مطلوب تر از کاهش حضور مسکو در ازای افزایش تنش ها نزد بازیگران منطقه قفقاز است.

  • سالار نامدار صفحه 181

    - شواهد و قرائن بسیاری وجود دارند که تایید می کنند دولت دوم دونالد ترامپ، رویکرد سیاست فشار و تخاصم حداکثری را علیه رقبا و مخالفان خود دنبال خواهد کرد. در این چهارچوب، حضور و نفوذ ایران در آمریکای لاتین، در دولت ترامپ به عنوان یک تهدید اساسی تلقی و برای تضعیف و حذف آن اقدام خواهد شد. ارتباط دادن حضور ایران در منطقه با مواردی مانند قاچاق سلاح و مواد مخدر، تامین مالی گروه های تروریستی و تلاش برای ترور در خاک آمریکا در کنار تعریف و اجرای سیاست هایی مرکب از تهدید و تشویق با هدف تضعیف روابط ایران با کشورهای آمریکای لاتین به ویژه برزیل و ونزوئلا از مهم ترین رئوس رویکرد احتمالی ضدایرانی دولت دوم ترامپ محسوب می شود.
    - مهم ترین موضوع در آمریکای لاتین که توجه و تمرکز دولت جمهوری خواه ترامپ را به خود اختصاص خواهد داد و از ملاحظات امنیتی جدی است که ریشه در الزامات همسایگی و مجاورت دارد، نفوذ روزافزون کشورهای رقیب، ازجمله چین، روسیه و ایران در این منطقه است. طی سال های گذشته حضور و فعالیت ایران در صنعت نفت ونزوئلا از موضوعاتی بوده که به عنوان یکی از مصادیق نفوذ رقبای آمریکا در منطقه آمریکای لاتین معرفی شده است. حساسیت ایالات متحده در این رابطه به اندازه ای است که دولت دموکرات بایدن با صدور معافیت هایی برای شرکت های نفتی مانند شورون، راه فعالیت آنها را در حوزه نفتی ونزوئلا باز گذاشت تا وابستگی دولت ونزوئلا به کشورهایی مانند ایران کاهش یابد.
    - انتظار می رود ایالات متحده تضعیف روابط ایران با آمریکای لاتین را در سه محور سیاسی راهبردی، تجاری اقتصادی و کنشگری بین المللی در دستورکار خود قرار داده و دنبال کند که البته به دلیل نهادینگی روابط ایران با برزیل و ونزوئلا، به عنوان دو کشور مهم آمریکای لاتین، در قالب نهادهای چندجانبه، احتمال کمی وجود دارد که این سیاست آمریکا با موفقیت مقارن باشد.

  • پیمان حسنی صفحه 189

    - انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در 5 نوامبر 2024 در حالی برگزار شد که یکی از نامزدهای آن که از مخالفان سرسخت معاهدات اقلیمی و طرفداران سوخت های فسیلی است، به پیروزی دست یافت.
    - پیروزی ترامپ بخش زیادی از فعالان حوزه محیط زیست را نگران کرده است؛ چراکه سابقه وی در دوران پیشین ریاست جمهوری اش و مخالفت جدی او با مسائل زیست محیطی، ازجمله خروج آمریکا از «توافق پاریس 2015» در سال 2017، می تواند نشان دهنده تداوم همان نگرش یا حتی اقدامات ناگوارتر در خصوص مسائل زیست محیطی باشد.
    - یکی از استدلال های ترامپ در مخالفت با تغییرات آب وهوایی این است که او این قبیل مسائل را یک بازی سیاسی از جانب دیگر دولت ها (به ویژه چین) خوانده است که قصد دارند با فریب جهانیان بازار را در اختیار بگیرند و مانع از فروش کالاهای آمریکایی شوند. وی بر این باور است که شرکت در برنامه های مقابله با گرمایش زمین سودی ندارد و موجب هدر رفتن میلیاردها دلار از بودجه آمریکا شده است.
    - ریاست جمهوری مجدد ترامپ احتمالا منجر به توقف تلاش های آمریکا برای رسیدگی به بحران آب وهوا و حفاظت از محیط زیست شود. در دوران ریاست جمهوری پیشین ترامپ، ایالات متحده در سال 2018 به بزرگ ترین تولیدکننده نفت جهان تبدیل شد و از همه کشورهای دیگر در تولید نفت پیشی گرفت.
    - بدون مشارکت آمریکا، جامعه جهانی در کاهش تغییرات اقلیمی با چالش های بیشتری روبه رو خواهد شد. ضمن اینکه حضور نداشتن آمریکا در میز مذاکرات اقلیمی به معنای کاهش همبستگی و همکاری بین المللی است و می تواند توافقات مالی مهم برای سازگاری با تغییرات اقلیمی را به خطر بیندازد. اهمیت توافق پاریس در بعدی دیگر، به اجماع جهانی صورت گرفته جهت اجرای آن مربوط می شود. بی تردید یکی از شروط اصلی ثمربخش بودن و کارآمدی این معاهده، پایبندی کشورهای صنعتی به اجرای مفاد آن است.