فهرست مطالب

فصلنامه مطالعات تاریخ فرهنگی
پیاپی 59 (بهار 1403)
- تاریخ انتشار: 1403/09/10
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحات 1-32انقلاب مشروطه و آگاهی بخشی در جامعه ایران، توجه به دانش تاریخ برای اعتلای آگاهی را درکانون توجه قرار داد. بر خلاف رسم رایج تاریخنگاری ایرانی که بیشتردر خدمت حاکمیت و قدرت سیاسی بود و وقایع سیاسی و لشکر را قلم می زد، تاریخ نگاران نو برای "مردم" نوشتند و بیداری و آگاهی ملت ایران را خواهان بودند. و اما در این انقلاب که با پشتوانه تاریخ و هویتی که از به هم پیوستن متون و رویدادهای تاریخی ساخته شده بود، عرصه روزنامه نگاری با روزنامه هایی چون مساوات به مدیریت محمد رضا مساوات شیرازی که از مخالفان سرسخت استبداد و استعمار بود، با الهام از دانش تاریخ و تاریخ نگاری مدرن، با نقل و تحلیل حکایات تاریخی ایران و جهان، بر تحقق کامل مشروطه و مبارزه با استبداد تاکید داشت. این مقاله با تکیه بر مندرجات و مقالات«روزنامه مساوات» و منابع دیگر، با روش تحلیل محتوا سعی دارد گفتمان تاریخی حاکم بر این روزنامه را در یکی از حساس ترین برهه های تاریخ ایران (عصر مشروطه) در مقابله با استبداد تبیین نماید. مقاله در صدد یافتن پاسخ به این سوال است که، روزنامه مساوات چگونه از دانش تاریخ در مبارزه با استبداد بهره می گرفت و جایگاه و نقش آگاهی بخشی تاریخی در این راه چه بود؟ یافته ها حکایت از آن دارد که این روزنامه با ارائه حکایات تاریخی از تاریخ ایران و جهان و تحلیل های دقیق، بر استفاده از دانش و آگاهی بخشی تاریخی به عنوان یکی از الزامات اجتناب ناپذیر تحقق مشروطیت در جهت عدم بازگشت استبداد و استعمار تاکید وافر داشت و در این راه، رسالت بزرگی را بر عهده گرفت. عبرت آموزی از تاریخ با عبرت گیری از شخصیت ها و رخدادهای مهم ایران و جهان آن روز، توجه به جدال تاریخی عدل و ظلم و پیروزی عدل، نقش تاریخی ایران در عبور از بحران ها و سرانجام بهره گیری از علم و دانش به عنوان گامی مهم در مبارزه با اشاعه استبداد و استعمار، از موضوعات کانونی مساوات در تثبیت مشروطه و مهار استبداد بود.کلیدواژگان: انقلاب مشروطه، استبداد، آگاهی بخشی تاریخی، دانش تاریخ، روزنامه مساوات
-
صفحات 33-58گاهان به مثابه مهم ترین بخش از متون اوستایی که خاستگاه آن گفتارها و اندیشه های خود زرتشت محسوب می شد، همواره از سوی پژوهشگران برای بازیابی اندیشه های حقیقی این پیامبر ایرانی مورد توجه بوده است و به باور ایشان، نوآوری های اندیشه گاهانی که موجب دگرگونی عمیق در جهان بینی مزدیسنی شده بود، مهم ترین ویژگی این متن کهن است. دگرگونی که طی آن نگاه به فلسفه هستی و ماهیت تاریخی نیز دچار تغییر شد و تاریخ که در اندیشه هندوایرانیان چرخه ای از ادوار نامتناهی بود به مسیری خطی مختوم به رخداد سرانجام هستی یا فرشکرت تبدیل شد؛ با وجود این نوآوری و دگرگونی ها، نکته قابل توجه اما وجود الگوها و بن مایه های همسان میان متون گاهانی و اساطیر فرجام شناسانه دیگر اقوام هنداروپایی است. از جمله این الگوهای همسان، بن مایه آتش سوزی سرانجام است که در اندیشه گاهانی همچون رخدادی مهم در آزمون بشر و نیز باززایی هستی مورد توجه قرار گرفته است؛ همسان با این باور گاهانی نیز آتش سوزی سرانجام در اندیشه دیگر اقوام هندواروپایی جایگاهی ویژه در باززایی هستی دارد. بر این مبنا نیز مسئله این پژوهش، بررسی خاستگاه های هندواروپایی بن مایه آتش سوزی سرانجام در اندیشه گاهانی است. این پژوهش با رویکرد تحلیلی- مقایسه ای و بر اساس متون و شواهد تاریخی، زبان شناسی و اسطوره شناسی گاهانی به بررسی این مسئله پرداخته است و به این نتیجه دست یافته است که زرتشت در تبیین و تکوین اندیشه های خود در برساخت مفهوم سرانجام از بن مایه ها و الگوهای آخرت شناسانه هندواروپایی به ویژه بن مایه آتش سوزی سرانجام بهره برده است.کلیدواژگان: آتش سوزی سرانجام، فرجام شناسی، بلایای آخرزمانی، باورهای هندواروپایی، متون گاهانی
-
صفحات 59-90از موضوعات مهم، چگونگی ارتباط و برهم کنش فرهنگ معنوی و مادی است؛ معماری به مثابه فرهنگی مادی دامنه وسیعی دارد و گستردگی این دامنه سبب ارتباط آن با علوم متعددی شده است که برخی از آن ها زیرمجموعه علوم غریبه اند و نشان از تاثیر فرهنگ معنوی بر مادی دارد. این پژوهش در پی پاسخ به چگونگی کاربرد شاخه های مختلف علوم غریبه در مراحل مختلف شکل گیری معماری است و با هدف واکاوی بخشی از ارتباط علوم غریبه با معماری با استناد به متون تاریخ و جغرافیا نوشته شده است که از دید پژوهشگران دیگر مغفول مانده است؛ بنابراین، این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی تلاش دارد ارتباط معماری و علوم غریبه را از جنبه های گوناگون بررسی کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که در مرحله پایه گذاری شهرها و بناها از علوم اختیارات نجوم (شاخه ای از هیمیا) و برای ساخت بنا از کیمیا، سیمیا، هیمیا، لیمیا و ریمیا استفاده شده است؛ همچنین در مرحله بهره برداری، از طلسمیات به مثابه عناصر الحاقی معماری در قالب حجاری، نقاشی و کتیبه استفاده می شده است. مستندات نشان می دهد از بین علوم غریبه، نقش طلسمیات در معماری و شهرسازی بیشتر از سایرین بوده است و عناصر الحاقی تصاویر و کتیبه ها از ابزار اصلی به کاررفته در فضاهای معماری بوده است که ساحران و طلسم سازان برای مقاصد متفاوتی مانند حفاظت، آبادانی و یا تسخیر افراد استفاده می کردند. این طلسم ها در قالب تصویر شامل نقوش انسانی، حیوانی، پرندگان، مخلوقات عجیب و تصاویر نجومی بوده است.کلیدواژگان: تاریخ و جغرافیا، شواهد تاریخی، طلسم، علوم غریبه، معماری
-
صفحات 91-123ایده محوری پژوهش حاضر، مسئله مندکردن نسبت میرزا کوچک خان جنگلی با «تاریخ» و «حافظه» است؛ بدین منظور، از رویکرد ساختارشکنانه پی یر نورا، در مورد رابطه «تاریخ و حافظه» و جایگاه «مکان های حافظه» در آن استفاده شد تا «حافظه زنده» از میرزا، در تقابل با «تاریخ سیاست» و «حافظه رسمی» از او مورد تاکید قرارگیرد. در همین راستا، ساکنان منطقه سلیمان داراب رشت (با محوریت مزار فعلی میرزا) و روستای خانقاه گیلوان (با محوریت مزار پیشین میرزا) مورد مطالعه قرار گرفتند؛ حجم نمونه با تکیه بر قاعده اشباع به 28 نفر در دو مکان محدود شد که به شیوه نمونه گیری نظری انتخاب شدند. شیوه گردآوری اطلاعات، مصاحبه غیرساخت یافته و عمیق بود. نتایج نشان داد روایت سلیمان دارابی ها از میرزا و مرگ او با گذشت زمان وارد پیوستار تاریخی شده و به شکل کاملا رسمی، غایت شناسانه و متاثر از سیاست های زمان حال حاکمیت بازنمایی می شود؛ درحالی که در گیلوان یادگری از میرزا و مرگ او دقیقا آن چیزی است که واقعا توسط محلی ها و ساکنان این روستا تجربه و زیسته شد. درواقع، یادگری از میرزا در گیلوان در تقابل با روایت ها در سلیمان داراب در پیوستار تاریخی قرار نگرفته و از هیچ خطی بهره نبرده است؛ به عبارتی حافظه گیلوانی ها درباره میرزا از نوع «حافظه زنده» است که مشخصه آن، یادآوری به شیوه زیست شده، پراکندگی روایت ها و غیر خطی بودن روایت ها است.کلیدواژگان: حافظه جمعی، مکان حافظه، تاریخ سیاست، میرزا کوچک خان جنگلی
-
صفحات 125-152
گروه های فرادست با تسلط بر سیستم ارتباطات و اطلاعات جامعه، سعی در ارتقاء، تقویت و بازتاب دیدگاه های خود به عنوان الگوی معیار در جامعه دارند. این فرایند خلق و تقویت سیستم ارتباطی عمومی، باعث می شود صدا و تصویر افراد بیرون از گروه های غالب، حذف، دستکاری و یا بدرستی منتقل نگردد. اندک اطلاعات موجود در منابع درباره گروه های فاقد طبقه، خاموش و یا فرودست در دوره صفوی، بازتاب تجارب زیسته و موقعیت واقعی ایشان نمی باشد. چراکه صدا و تصویرآنها در منابع رسمی و تاریخی، به درستی انعکاس نمی یابدو به دیگر سخن به دلخواه گروه های اجتماعی دیگر همچون فرادستان بازنمایی می شود. منظور از گروه های فاقد طبقه در این نوشتار، به گروه های اجتماعی اشاره دارد که در دسته بندی های اجتماعی مرسوم دوره صفویه، مورد اشاره نیستند. در واقع به رسمیت شناخته نمی شوند و به تعبیر نوشتار حاضر «فاقد طبقه» به حساب می آیند. بر این اساس نوشتار حاضر بدنبال پاسخ این پرسش است که این گروه های فاقد طبقه در نظام قشربندی اجتماعی دوره صفوی در چه موقعیت و جایگاهی قرار دارند؟ رویکرد پژوهش حاضر اکتشافی و روش آن کیفی است و تلاش دارد با تاسی از روش تاریخ خرد که یکی از محورهای مطالعاتی در تاریخ فرهنگی جدید است به ردیابی گروه های فاقد طبقه به عنوان رهیافتی برای شناخت اقشار فرودست اجتماعی جامعه صفوی پردازد. در واقع دال مرکزی مطالعات و بررسی های تاریخ خرد را اقشاری تشکیل می دهند که در روایت تاریخ سنتی مورد توجه قرار نگرفته اند.
کلیدواژگان: طبقه اجتماعی، قشربندی اجتماعی، تاریخ فرهنگی، دوره صفوی، فرودستان -
صفحات 153-179با تشکیل حکومت هخامنشی توسط کوروش بزرگ (550-530 پ.م)، اگرچه شاهنشاهی مادها برچیده شد، اما بسیاری از فرماندهان مادی با کوروش پارسی همراه شدند که دو تن از آن ها هاراپاگ و مازاریس بودند. در زمان کمبوجیه نیز، مادها در بسیاری از نبردها همراه پارسیان بودند، اما در زمان داریوش با قیام گئومات و شورش فرورتیش در ماد و پارت ، داریوش نسبت به مادها بدبین شد و معتقد بود که مادها قصد دارند دوباره حکومت خود را تشکیل دهند. وی برای کاهش نفوذ مادها و به دلیل شورشی که شاهنشاهی هخامنشی را تهدید کرده بود نام ماد را در کتیبه بیستون، در فهرست ساتراپی ها در جایگاه دهم قرار داد؛ با این همه، داریوش فرماندهی نبرد ماراتن در سال490 پ.م. را به داتیس سپرد. هنوز در بین پژوهندگان درباره مادی یا پارسی بودن داتیس بحث و اختلاف نظر وجود دارد، اما در بیشتر نوشته های یونانی از وی با نام «داتیس مادی» یاد شده است. با توجه به اینکه داریوش در این برهه از زمان کاملا نسبت به مادها بدبین بود و در حقیقت مادها را نوعی تهدید در براندازی حکومت پارس می دید، وجود فرمانده ای مادی در نبرد ماراتن بسیار دور از انتظار بوده و به نظر می رسد «داتیس پارسی» بوده است. تاکنون درباره داتیس تحقیق مستقلی صورت نگرفته است، تنها در پاره ای از کتاب ها و هنگام شرح نبرد ماراتن به وی اشاره ای گذرا شده است. در این جستار، با استفاده از گزارش های تاریخی کهن و داده های باستان شناختی، به واکاوی شخصیت داتیس، مادی یا پارسی بودن وی و دلیل انتخاب وی توسط داریوش برای فرماندهی نبرد ماراتن پرداخته خواهد شد. با بررسی و تجزیه وتحلیل منابع به نظر می رسد داتیس پارسی بوده است نه مادی.کلیدواژگان: هخامنشیان، مادها، داریوش بزرگ، داتیس، نبرد ماراتن
-
Pages 1-32The constitutional revolution and raising awarenessKeywords: Constitutional Revolution, Tyranny, Historical Awareness, Knowledge Of History, Equality Newspaper
-
Pages 33-58As the most important part of the Avestan texts, which were considered to be own speeches and thoughts of Zoroaster himself, Gathaic texts has always been of interest to researchers in order to recover the true thoughts of this Iranian prophet. According to researchers, the innovations of Gahan's thoughts that caused a profound transformation in the Mazdeism worldview are the most important feature of this ancient text. A transformation which makes change in the view of the philosophy of existence and the nature of history, and history that in the thought of Indo-Iranians was a cycle of infinite periods, became a linear path ending in the event of the Last Day or Farshkert. Despite these innovations and changes, it is noteworthy that there are similar patterns and motifs between Gathaic texts and the eschatological mythologies of other Indo-European peoples. One of these similar patterns is the motif of the final fire, which has been considered in Gathaic thought as an important event in the Last Judgment and the Resurrection. similar with this Gathaic belief, the Conflagration also has a special place in the eschatological thoughts of other Indo-European peoples. On this basis, the Main problem of this research is to examine the Indo-European origins of the Conflagration motif in Gathaic thought. This research has examined this subject with an analytical-comparative approach and based on historical, linguistic, and also mythological texts and evidences, and has reached the conclusion that Zoroaster, in explaining and developing his thoughts in constructing of the Resurrection, has used Indo-European eschatological motifs and patterns, especially the motif of the Conflagration.Keywords: Conflagration, Eschatology, Apocalypse, Indo-European Beliefs, Gathaic Texts
-
Pages 59-90One of the important issues is how to communicate and interact between spiritual and material culture; Architecture as a material culture has a wide range and the wideness of this range has made it related to many sciences, some of which are a subset of occult sciences and shows the influence of spiritual culture on material culture. This research seeks to answer how different branches of occult sciences are used in different stages of the formation of architecture, and it is written with the aim of analyzing a part of the relationship between occult sciences and architecture, citing the history and geography texts, which has been overlooked by other researchers. Therefore, this research with a descriptive-analytical approach tries to examine the relationship between architecture and occult sciences from various aspects. The findings of the research show that during the foundation stage of cities and buildings, the sciences of constellational power (a branch of Himiya) were used, and for the construction of buildings, Kimia, Simya, Himiya, Limiya and Rimya were used; Also, during the exploitation phase, talismans have been used as additional elements of architecture in the form of sculptures, paintings and inscriptions. The documents show that among the occult sciences, the role of talismans in architecture and urban development has been more than others, and additional elements of images and inscriptions have been the main tools used in architectural spaces, which magicians and talisman makers use for different purposes such as protection, prosperity or to conquer people. These talismans in the form of images include human, animal, bird, strange creatures and astronomical images.Keywords: History, Geography, Historical Evidence, Talisman, Occult Sciences, Architecture
-
Pages 91-123The central idea of the this research is to question the relationship of Mirza Kuchak Khan with “history” and “memory”; for this purpose, Pierre Nora's deconstructive approach was used regarding the relationship between “history and memory” and the position of “places of memory” in it, so that Mirza's “Living Memory” was compared to his “History Politics” and “Official Memory”. In this regard, the residents of Suleiman Darab area of Rasht (centered on the current tomb of Mirza) and Khānqah-e Gilvan village (centered on the former tomb of Mirza) were studied; Based on the saturation rule, the sample size was limited to 28 people in two places who were selected by theoretical sampling. The method of collecting information was an unstructured and in-depth interview. The results show that Suleiman Darabi's narrative of Mirza and his death has entered the historical continuum with the passage of time and is represented in a completely official, teleological way and influenced by the current policies of the state; While in Gilvan, the memory of Mirza and his death is exactly what was really experienced and lived by the locals and residents of this village. In fact, reminisce of Mirza in Gilvan - contrary to the narrations in Suleiman Darab - was not placed in the historical continuity and is not linear; In other words, the memory of the Gilvanis about Mirza is of the “living memory” type, which is characterized by remembering the way it was lived, the dispersion of the narratives, and the non-linearity of the narratives.Keywords: Collective Memory, Place Of Memory, History Politics, Mirza Kuchak Khan
-
Pages 125-152
The dominant groups, by dominating the communication and information system of the society, try to promote, strengthen and reflect their views as a standard model in the society. This process of creating and strengthening the public communication system causes the voice and image of individuals outside the dominant groups to be deleted, manipulated or not transmitted correctly. The little information available in the sources about the classless, silent or subordinate groups in the Safavid period does not reflect their lived experiences and real position. Because their voice and image are not reflected correctly in official and historical sources and in other words, they are represented as desired by other social groups such as the elite. The term classless groups in this article refers to social groups that are not mentioned in the conventional social categories of the Safavid period. In fact, they are not recognized and are considered "classless" in the meaning of the present article. Accordingly, this article seeks to answer the question of what position and status these classless groups occupy in the social stratification system of the Safavid period.
Keywords: Marginal Group, Social Stratification, .Safavid Period, Subaltern -
Pages 153-179As Cyrus the GreatKeywords: The Persians, The Medes, Cyrus The Great, Datis, Marathon Battle