فهرست مطالب

مجله کتاب قیم
پیاپی 31 (پاییز و زمستان 1403)
- تاریخ انتشار: 1403/12/14
- تعداد عناوین: 17
-
-
صفحات 1-18هدف
در قرآن کریم از سنت های مختلفی در حوزه های متعددی سخن به میان آمده است. نظر به این که سنت های مطرح شده در قرآن کریم، فراوان بوده، در پژوهش حاضر، تلاش بر آن است که به بررسی تحلیلی تحولات تاریخی آراء نواندیشان معاصر پیرامون مفهوم یکی از این سنت ها با عنوان «سنت تدافع» که در دو آیه از قرآن کریم با تعبیر صریح «و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض» بدان اشاره شده، پرداخته شود و رابطه میان گفتمان حاکم و تحولات واقع شده در تفسیر عبارت مذکور روشن گردد.
روش پژوهشنظر به این که در پژوهش حاضر، تحلیل محتوا نقش مهم و محوری را ایفا می نماید، روش تحقیق منتخب در این نوشتار، یکی از انواع تحلیل محتوا به نام تحلیل گفتمان است که در آن به زمینه تولید متن و خواننده متن و به طور طبیعی به خالق متن، توجه اساسی دارد.
یافته هاسیری پیرامون تفسیر مفسران، حاکی از آن است که اگرچه در طول تاریخ، آراء متنوع و در مواردی، شاذ نسبت به عبارت شریفه ارائه شده است؛ اما خوانش مشترکی که در تمام سده ها از عبارت مذکور مطرح شده، خوانشی با محوریت جنگ، برخورد و درگیری با دشمنان است که بیان این مفهوم، با توجه به قرارگرفتن عبارت شریفه در سیاق آیات جنگی، امری طبیعی به نظر می رسد. با این حال، در عصر حاضر، برخی نواندیشان مسلمان تلاش نموده اند، تلازم مفهومی تدافع را با موضوع برخورد و درگیری کم رنگ نموده که آن ها را با توجه به دیدگاه هایشان می توان به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول، دلالت داشتن تدافع را بر مفهوم جنگ و درگیری به طور کلی نفی نموده و در مقابل، آن را بیانگر دفع از طریق گفتگو و محاجه و نیز، رقابت و مسابقه با دشمنان می دانند؛ اما گروه دوم، در عین اثبات این مفاهیم جدید (گفتگو، رقابت و...)، یکی از اقسام تدافع را همان تدافعی می دانند که از طریق جنگ و درگیری با دشمنان محقق می گردد.
نتیجه گیرینتایج پژوهش بیانگر این است که شکل گیری گفتمان «گفتگوی تمدن ها» در تقابل با گفتمان «برخورد تمدن ها» در دوران معاصر، سبب شده است تا مفهوم عبارت شریفه از دلالت داشتن بر موضوعی نظامی سیاسی، طی سده های مختلف، بیش تر به موضوعی فرهنگی سیاسی، در آراء نواندیشان معاصر تغییر جهت دهد.
کلیدواژگان: قرآن، سنت تدافع، جنگیدن، رقابت، گفتمان -
صفحات 19-39هدف
قرآن کریم کتاب هدایت است و شرط بهره مندی از آن، فهم صحیح مراد خداوند است. فهم آیات نیز به ابزار و قرائنی نیازمند است که یکی از آن ها، شناخت زمان و مکان نزول آیات است. با توجه به اهمیت شناخت زمان و مکان نزول در فهم مراد الهی از آیات، این مقاله بر آن است که نقش این شناخت را در تفسیر قرآن بیان کند.
روش پژوهشاین مقاله به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است. برای شناخت زمان و مکان نزول آیات از دو روش استفاده شد: الف) روش های درون متنی که با تحلیل محتوای آیات و سیاق آن ها، بخشی از فضای نزول آیات، زمان و مکان، مکی یا مدنی بودن آیات مشخص گردید. ب) روش های برون متنی که همان استفاده از کتب تاریخی، سیره و اسباب النزول در جهت دست یابی به زمان و مکان نزول آیات است..
یافته هاشناخت زمان و مکان نزول آیات، مفسر را در موارد ذیل کمک می کند:مفسر را از مراد استعمالی الفاظ و عبارات قرآنی، منصرف کرده و به مراد جدی الهی رهنمون می گردد؛ 2. شناسایی بسیاری از روایات نادرست در سبب نزول آیات و اسرائیلیات؛ 3. کشف اهداف و اغراض اصلی سوره ها؛ 4. شناخت سبب نزول یا مصداق آیه؛ 5. سیر تدریجی نزول احکام الهی و به عبارتی، سیر تربیت اسلامی در صدر اسلام؛ 6. شناخت آیات ناسخ و منسوخ؛ 7. رفع تعارض بدوی از ظاهر برخی از آیات و 8. شناخت مرجع ضمیر در آیات.
نتیجه گیریاز نتایج تحقیق حاضر می توان موارد زیر را برشمرد: 1. توجه صرف به گفته لغت شناسان برای کشف معنای واژه های قرآن ، بدون توجه به زمان و مکان نزول آیات صحیح نیست. 2. برای شناخت سبب نزول و مصادیق آیات، نمی توان صرفا به کتب روایی یا تفسیری مراجعه کرد. 3. یکی از راه های شناخت سیر تدریجی تربیت اسلامی توجه به زمان و مکان نزول آیات است. 4. پدیده نسخ در آیات قرآن کریم نشانگر ارتباط موضوع نزول قرآن با دو عنصر زمان و مکان است. 5. تبیین زمان و مکان نزول آیات، ادعای تعارض ظاهری برخی از آیات با بعض دیگر را ابطال می کند.
کلیدواژگان: قرآن، خوانش قرآن، زمان نزول، مکان نزول، تفسیر -
صفحات 41-62هدف
محمد آرکون دیدگاه های خاصی پیرامون قرآن کریم دارد. وی روش ها و متدولوژی غربی را بدون کمترین منع و تغییری به کار می برد و دایره استفاده از آنها را تا خود قرآن امتداد می بخشد. همین دیدگاه در فهم وی از اعجاز بازتاب یافته و در نتیجه، دیدگاه دانشمندان اسلامی پیرامون بحث اعجاز قرآن را ضعیف می داند. این جستار بر آن است تا به نقد مبانی و پیش فرض های آرکون در این موضوع بپردازد.
روش پژوهشاین مقاله به روش تحلیلی - انتقادی انجام گرفته و مبانی و پیش فرض های آرکون را در چهار محور مجازی بودن آیات قرآن، تاریخ مندی میراث اسلامی، اسطوره انگاری قرآن و تطبیق خصوصیات کتاب مقدس بر قرآن کریم، مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد و همچنین به نقد روش شناسی و نظریات او در فهم اعجاز می پردازد.
یافته هایافته های پژوهش در موضوع نقد آرای محمد آرکون درباره اعجاز قرآن را می توان چنین بیان نمود:
برخی از نومعتزله، در استدلال خود از مغالطه تعمیم جهت نتیجه گیری استفاده کرده اند و توصیف تجسمی خداوند را به دیگر عناصر توصیفی در قرآن تعمیم داده و تمام آنها را نمادین تلقی می کنند؛ درحالی که این نوع نتیجه گیری از اساس باطل است و نزد جامعه علمی مقبول نیست. 2.خاستگاه اندیشه اسلامی با منشا علوم انسانی غربی متفاوت است؛ لذا بهره مندی از علوم انسانی غربی جهت ابتکار و نوآوری، کاری به غایت بی نتیجه و عبث است. 3.نتیجه ای که در استفاده از علوم انسانی غربی به خصوص تاریخ مندی حاصل می شود، در تعارض با اهداف و پروژه آرکون است.نتیجه گیریاز نتایج تحقیق حاضر می توان موارد ذیل را برشمرد: 1. برخلاف عقیده آرکون، مجازبودن بخشی از واژگان قرآن کریم به معنای مجازبودن کل آن نیست؛ بنابراین، نمی توان این اصل و قاعده را به کل آیات قرآن تعمیم بخشید. 2. قرائت تاریخ مند قرآن با خیال انگیزی و غیرحقیقی بودن وحی برابر می شود؛ ولی این نتیجه موجب نقض غرض نزول قرآن و نقض اهداف محمد آرکون در موضوع و پروژه خویش است. 3. نسبت دادن اسطوره به قرآن پدیده جدیدی نیست که صرفا از سوی متجددان اسلامی مطرح شده باشد؛ بلکه مشرکان و معاندان صدر اسلام نیز همین نسبت را به قرآن می دادند که البته قرآن با قدرت تمام در مقابل اسطوره پنداری قرآن موضع گرفته و این نسبت را مردود می داند. 4. قرآن کریم با کتاب مقدس تفاوت های اساسی دارد و خود قرآن نیز مقایسه کردن این کتاب آسمانی را با کتب پیشینیان تایید نمی کند. 5. موضوع اعجاز قرآن از صدر اسلام مطرح بوده و در قرآن کریم نیز ضمن آیات موسوم به آیات تحدی به این موضوع تصریح شده است.
کلیدواژگان: آرکون، اعجاز قرآن، اسطوره انگاری، ساختار مجازی، امر شگفت -
صفحات 63-82هدف
در آیه 52 سوره یوسف آمده است: Pذلک لیعلم انی لم اخنه بالغیب و ان الله لا یهدی کید الخائنین *...O. بین مفسران در تعیین گوینده این آیه و ضمیر فاعلی «لیعلم» اتفاق نظر وجود ندارد. برخی گوینده آیه را یوسف(ع) و مرجع ضمیر فاعلی آن را عزیز مصر معرفی می کنند. در مقابل عده ای دیگر، گوینده آن را همسر عزیز و مرجع ضمیر فاعلی آن را یوسف(ع) یا عزیز مصر می دانند. فهم دقیق آیات قرآن کریم ضرورت بررسی این دو دیدگاه را اثبات می کند. این پژوهش به تبیین گوینده این آیه و ضمیر فاعلی در فعل «لیعلم» می پردازد.
روش پژوهشاین پژوهش به روش تحلیلی انتقادی انجام شده است. بررسی دو دیدگاه مورد اشاره بر اساس تفاسیر مختلف و مقالات متعدد نشان می دهد هر دوی آنها دچار دو ضعف جدی هستند.
یافته هابررسی شواهد موجود در سوره یوسف چند نکته را به خوبی اثبات می کند:الف: هدف از گفتن جمله ﴿ذلک لیعلم انی لم اخنه...﴾ نمی تواند اطلاع رسانی عدم خیانت همسر عزیز یا عدم خیانت یوسف، به عزیز مصر یا پادشاه باشد؛ زیرا اولا: همسر عزیز مصر نسبت به این مطالب کاملا آگاه بود؛ ثانیا: با وجود عادی بودن روابط نامشروع بین زنان متاهل درباری، آگاه سازی عزیز مصر یا پادشاه فایده چندانی نداشت. از طرف دیگر با توجه به تشکیل جلسه بازجویی زنان توسط پادشاه امکان کتمان واقعیت برای همسر عزیز از بین رفت. با توجه به این دو نکته، انتساب آیه مذکور به همسر عزیز امکان ندارد.ب: غالب محققان با توجه به فضای داستان مصداق خیانت در فقره «ذلک لیعلم...» را «خیانت جنسی» دانسته اند، اما با توجه به قرائن دیگری «خیانت در امور حکومتی» مصداق آن خیانت است.ج: یوسف(ع) در زمان تعبیر خواب پادشاه در جایی زندانی شده بود که متهمان جرایم حکومتی هم زندانی می شدند. ازهمین رو، به احتمال زیاد قبل از تشکیل جلسه بازجویی زنان، پادشاه تصویری در حد یک متهم جرایم حکومتی از حضرت یوسف(ع) داشت. بر همین اساس با انتساب آیه مورد بحث به یوسف(ع) و بازگرداندن ضمیر فاعلی به پادشاه اولا: آن حضرت اطلاعاتی به پادشاه داده که از آنها بی خبر بوده است؛ ثانیا: در این اطلاع رسانی، فوایدی از قبیل فراهم شدن زمینه برای پذیرش مناصب حکومتی برای یوسف(ع) پدید آمد.
نتیجه گیریبا استفاده از شواهد مختلف، می توان ضمن معرفی یوسف(ع) به عنوان گوینده آیه محل بحث و بازگرداندن ضمیر فاعلی آیه به پادشاه، آیه مورد بحث را به این شکل معنا کرد: «آن [پیشنهاد برای برگزاری جلسه بازجویی زنان] برای این بود که (پادشاه) بداند من به او پنهانی [در امور حکومتی] خیانتی نکرده ام [که به خاطر آن زندانی شوم؛ بلکه زندانی شدن من حاصل یک حیله زنانه بوده است]».
کلیدواژگان: آیه 52 سوره یوسف، خیانت به حکومت، خیانت همسر عزیز، عزیز مصر، گوینده آیه 52 سوره یوسف -
صفحات 83-99هدف
در مقام فهم قصه قرآنی اصحاب کهف، گاه وجوه مختلف رخ می نماید و فهمنده قرآن برای انتخاب وجه واحد، محتاج شواهد یاریگر است. در این راستا، پیشینه مسیحی قصه «خفتگان غار» می تواند در خدمت فهم حکایت قرآن درآید.
روش پژوهشروش تحقیق در این مقاله، مقایسه متن قرآن با یک متن پیشا قرآنی و مسیحی است. هنگام مراجعه به منابع پیشا قرآنی برای فهم قرآن، با این سوال مواجه می شویم که مبنای این مراجعه چیست و چرا باید چنین ارجاعی پذیرفته شود؟ در پاسخ، می توان گفت: از دیدگاه مومنان به قرآن، گوینده قرآن همان گوینده تورات، مزامیر و انجیل است، زیرا همه این کتاب ها توسط خداوند بر پیامبرانش نازل شده اند.
یافته هاپیشینه مسیحی قصه اصحاب کهف موید آن است که در حکایت قرآن، «الرقیم» به معنای «نوشته حک شده بر لوح» است. تعبیر «ازکی طعاما» بر «طعام قربانی ناشده برای خدایان باطل» دلالت می کند. فعل «لیعلموا» به مردمان شهر اصحاب کهف باز می گردد. اختلاف کنندگان در شمار اصحاب کهف، مسیحیان بودند و مطابق مفهوم مخالف «رجما بالغیب»، ساکنان غار، هفت تن بوده اند. بررسی این مواضع پنجگانه، از نقش آفرینی پیشینه مسیحی قصه «خفتگان غار» در فهم آیات قرآن پرده بر می دارد. از سوی دیگر، گاه قرینه حاصل از پیشینه مسیحی قصه با ظواهر قرآنی همخوانی ندارد، چنانکه تعیین مصداق «قیام» و «تنازع» در دو تعبیر «إذ قاموا» و «إذ یتنازعون»، دو نمونه از این موضوع است..
نتیجه گیریدر فهم داستان قرآنی اصحاب کهف، گاه وجوه مختلف پدیدار می شود و مفسر قرآن برای انتخاب وجه واحد، به شواهد تقویت کننده نیاز دارد. در این راستا، پیشینه مسیحی داستان اصحاب کهف می تواند به فهم روایت قرآنی مدد رساند. با این حال، مفسر قرآن برای بهره مندی از زمینه های تاریخی، باید در کنار همخوانی ها، به ناهمخوانی ها نیز توجه کند. برای مثال، یکی از تفاوت ها در این موضوع، آن است که قرآن در داستان اصحاب کهف به پادشاه اشاره نمی کند، ولی در پیشینه مسیحی، پادشاه نقشی محوری دارد، زیرا مکه پادشاه نداشت و نیازی به تاکید بر نقش پادشاه در روایت قرآنی نبود. از سوی دیگر، پیامبر اسلام در دوره مکی با قوم مشرک خود مواجه بود. قرآن در داستان اصحاب کهف، نقش قوم مشرک را برجسته می کند تا به مشرکان قریش اشاره کند. بنابراین، فهمنده قرآن برای بهره گیری از پیشینه تاریخی در فهم قصه قرآنی «خفتگان غار»، نیازمند آن است که به نحو همزمان به همخوانی ها و ناهمخوانی ها و به پیوست ها و گسست ها توجه کند.
کلیدواژگان: اصحاب کهف، فهم قرآن، قصه، پیشینه قصه، قصه مسیحی -
صفحات 101-122هدف
بنابر آیه تطهیر خداوند اراده کرده است اهل بیت(ع) همواره از هرگونه رجس و پلیدی دور و همیشه پاک و پاکیزه باشند؛ اما این آیه در پاره ای از برگردان ها به گونه ای ترجمه شده است که گویا دو فعل مضارع «لیذهب» و «یطهرکم» شامل گذشته نمی شود و اهل بیت تنها از زمان نزول آیه، متعلق اراده خداوند قرار گرفته اند. مشکل دیگر اینکه برخی «لیذهب» را به معنای «رفع» ترجمه کرده اند و نه «دفع». در جستار حاضر تلاش شده است است ضمن نقد برخی از ترجمه های موجود، بهترین گزینه برای برگردان صحیح آن پیشنهاد شود.
روش پژوهشدر این مقاله با روش توصیفی تحلیلی آمیخته با نقد، پس از تبیین مبانی نظری باور شیعه به عصمت حداکثری اهل بیت، ابعاد مختلف ادبی و تفسیری آیه تطهیر، به ویژه زمان فعل مضارع و دیدگاه مفسران و مترجمان درباره معنای «لیذهب» بررسی می شود و بر اساس آن، ترجمه های فارسی شیعی این آیه مورد ارزیابی و نقد قرار می گیرند.
یافته هاترجمه درست و کامل آیه تطهیر باید: اولا، مفید استقلال ذیل آیه از صدر آن باشد، ثانیا، «یرید» را تشریعی نداند، ثالثا، «لیذهب» و «لیطهرکم» را دفعی معنا کند و نه رفعی.
نتیجه گیریترجمه پیشنهادی آیه تطهیر بر اساس این پژوهش چنین است: «خداوند اراده کرده است که همواره هرگونه آلودگی را فقط از شما اهل بیت (پنج تن آل عبا) دور نگه داشته و شما را به صورت کامل پاک و پاکیزه نگه دارد.»
کلیدواژگان: اهل بیت(ع)، ترجمه قرآن، نقد ترجمه قرآن، ترجمه آیه تطهیر، اذهاب رجس -
صفحات 123-143هدف
یکی از مسائل مهم اندیشمندان مسلمان در عصر جدید، غنی نمودن دانش های اسلامی در پرتو دانش های نوینی مانند دانش معناشناسی شناختی است که به رابطه بین ساختار مفهومی و مفهوم سازی می پردازد. هدف از پژوهش حاضر، درک عمیق و جامع از مفهوم سوگند در قرآن کریم با استفاده از روش معناشناسی شناختی است.
روش پژوهشاین نوشتار که نتیجه یک پژوهش است، از نظر هدف کاربردی است و از جهت سطح تحلیل، برخوردار از ماهیتی توصیفی استنباطی بوده و از جهت روش، به روش مطالعات کتابخانه ای متکی است.
یافته هامقوله قدرتی دارای سه نوع انسداد، تغییر مسیر و حذف مانع است. نوع اول: در مسیر حرکت سدی ایجاد شده که نتوان از آن گذشت و حرکت قطع شود. نوع دوم: سد وجود دارد؛ ولی فرد به مسیر ادامه می دهد. نوع سوم: انسان سد را از مسیر حرکت بردارد و به حرکت ادامه دهد.
نتیجه گیرینتیجه حاصل از تحقیق این شد که 56 درصد آیات سوگند، دارای طرح واره قدرتی است که بیشترین فراوانی را نسبت به طرح واره حرکتی و حجمی دارد و نشان دهنده این است که سوگندهای قرآن، نیروهایی برای هدایت انسان هستند و تصویرسازی مقوله قدرتی در مفهوم سازی سوگندهای قرآن کریم ملموس تر است.
کلیدواژگان: قرآن کریم، معناشناسی شناختی، طرح واره های قدرتی، سوگند -
صفحات 145-159هدف
داستان پرفراز و نشیب حضرت موسی(ع) و بنی اسرائیل از وجوه گوناگون مورد تامل است. بخشی از داستان در ارتباط با گلاویز شدن موسی(ع) با هارون(ع) است که به تعبیر مشهور مفسران، موسی(ع) هارون را سخت مورد عتاب قرار داد. مفسران معتقدند، این پرسش خشم آلود موسی از هارون، با خشونت و گرفتن ریش و سر هارون(ع) همراه شده است. پژوهش حاضر این دیدگاه را نقد می کند و تفسیر دقیق تری ارائه می دهد.
روش پژوهش:روش پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی و استفاده از تفسیر قرآن به قرآن است. بدیهی است، جهت تضعیف یا تحکیم هر تفسیری از قرآن، وثیق ترین سند و مرجع، کتاب خداست. این نوشتار پیرامون برخورد حضرت موسی(ع) با هارون(ع) تفسیری متفاوت از تفسیر مشهور تقدیم کرده است.
یافته هایافته های این پژوهش عبارتند از: بررسی آیات مربوط به برخورد موسی(ع) با هارون(ع)، ما را مصر می سازد تا پیوسته و به عنوان یک سیره و رفتار همیشگی در هنگام تفسیر آیات مربوط به انبیاء الهی به ویژه، انبیای بنی اسرائیل از تورات غافل نباشیم؛ زیرا نفوذ و رهیافت فرهنگ توراتی در روایات اسلامی و ذهنیت مسلمانان غیر قابل انکار است. این ذهنیت و سلطه توراتی سبب شده تا مفسران از تدقیق در فهم برخی از آیات جامع بازمانده و با اتکاء بدان پیش فرض ها، به توجیهات و برشمردن دلایل و چرایی ها برآیند.باید به سنت شکنی های قرآن توجه و اهتمام جدی داشت. یعنی اگر در آیه ای ما شاهد آن بودیم که خداوند از روشی ویژه در تبیین موضوعی استفاده نموده، آن موضع برایمان مهم جلوه کند. در داستان موسی(ع) و سامری، برخلاف سنت دیرینه ی قرآن که در قصص از بیان جزئیات دوری می کند، یکباره با شرح جزئیات و پرداختن به جوانب متعدد، قصه را دنبال می نماید و هدف آن است که اتهامات وارده بر موسی(ع) و هارون(ع) از سوی بنی اسرائیل را رد نماید.
نتیجه گیریاز بررسی آیات پیرامون برخورد حضرت موسی(ع) با حضرت هارون(ع) نتایج زیر حاصل شد: حضرت موسی(ع) در هنگام برخورد با هارون(ع) هرگز متعرض جسم ایشان نشد و با این کار زمینه توهین و تحقیر خود و هارون(ع) را فراهم نکرد؛ بلکه سر هارون(ع) را به نزدیک خود کشاند و با احترام و به آهستگی از او درباره ماجرای گوساله پرستی بنی اسرائیل پرسش کرد و حضرت هارون(ع) نیز، پاسخ داد. 2.در تمام داستان های انبیای بنی اسرائیل، ردپای اسرائیلیات مبنی بر وهن انبیاء بزرگ مشاهده می شود، در این داستان نیز، روایات اسرائیلیات وجود دارد و این امر ما را بر دقت بیشتر در ارائه برداشت ها و تفاسیر آیات قرآن وا می دارد.
کلیدواژگان: موسی(ع)، هارون(ع)، گوساله پرستی، خشم گرفتن، نقد و بررسی -
صفحات 161-183هدف
بررسی روش شناختی جایگاه اخبار آحاد در تفسیر اجتماعی قرآن، با توجه به ظرفیت های اصول فقه به عنوان دانشی که به حجت در فقه می پردازد.
روش پژوهشاجتهادی با رویکرد تجویزی و شیوه گردآوری اسنادی.
یافته هاتبیین انواع روایات از حیث اطمینان بخشی؛ سنخ های مختلف مباحث اجتماعی که در تفسیر اجتماعی قرآن نیازمند استنطاق از قرآن هستیم؛ معانی مختلف حجیت و اعتبار.
نتیجه گیریدر مباحث توصیفی در مبانی پارادایمی، سطح نظریه و سطح مفاهیم غیر فقهی و مصادیق موضوعات غیر فقهی، نیازمند حجیت معرفتشناختی هستیم و اگرچه خبر واحد در فهم این گزاره ها مفید است؛ اما نمی توان رویکرد تعبدی بدان داشت؛ بلکه بایستی معرفت حاصل از خبر واحد را با معرفت حاصل از دیگر منابع معرفتی مقایسه کرد و منبعی را که واقع نمایی بیشتر دارد، مقدم شمرد. در مباحث تجویزی نیز، در گزاره های فقهی نیازمند حجیت اصولی هستیم. بنابراین، ظن حاصل از خبر واحدی در تفسیر گزاره های فقهی قرآنی، بر ظن حاصل از منابعی مثل عقل و تجربه بشری که ظن خاص نیستند، مقدم اند و نمی توان با استبعادات عقلی، اخبار آحاد را کنار گذارد؛ ولی در گزاره های تجویزی دیگر، یعنی گزاره های اخلاقی و کاربردی، نیازمند حجیت معرفتشناختی بوده و خبر واحد، در کنار دیگر منابع معرفتی از مزیت خاصی برخوردار نیست.
کلیدواژگان: قرآن، روش شناسی، تفسیر اجتماعی قرآن، نقل، حجیت معرفت شناختی، حجیت اصولی -
صفحات 185-210هدف
یکی از شبهات مهم پیرامون حقانیت قرآن کریم، ادعای اقتباس آن از کتب مقدس پیشین، به ویژه عهدین است. این شبهه تلاش دارد اعتبار وحیانی قرآن را زیر سوال ببرد و آن را متاثر از متون یهودی و مسیحی معرفی کند. قرآن کریم برای رد این ادعا دو استدلال اساسی ارائه می دهد: نخست، تاکید بر زبان عربی مبین که ویژگی های منحصر به فردی دارد و امکان اقتباس را از نظر ساختاری و محتوایی نفی می کند؛ دوم، دعوت به مطالعه تطبیقی میان متون قرآن و عهدین که تفاوت های بنیادین آنها را آشکار می سازد. پژوهش حاضر با هدف بررسی این تفاوت ها، به مقایسه دو بخش مشابه از قرآن و تورات می پردازد تا امکان اقتباس را از نظر علمی بررسی کند.
روش پژوهشاین مطالعه به روش مقایسه ای تحلیلی انجام شده و بر اساس مطالعه تطبیقی میان سوره حج از قرآن کریم و کتاب حجی از تورات صورت گرفته است. این مقایسه در دو سطح آوایی و معنایی انجام شده و ویژگی های زبان شناختی و مفهومی دو متن مورد بررسی قرار گرفته است.
یافته هانتایج این پژوهش نشان می دهد که امکان اقتباس قرآن کریم از عهدین به دو دلیل اساسی غیرممکن است. نخست، از نظر وضوح صوتی، زبان عربی دارای ویژگی های خاصی همچون تنوع حروف، تمایز آوایی و هماهنگی صوتی است که باعث وضوح و رسایی آن می شود، ولی زبان عبری از چنین ویژگی هایی برخوردار نیست و برخی اصوات و ترکیبات آن دارای ابهام یا عدم تمایز کافی است. دوم، از نظر وضوح معنایی، آموزه های قرآن کریم به دلیل انطباق با فطرت انسانی، عقلانیت و عدالت محوری، معانی روشنی دارند و برای هر انسان اندیشمند قابل فهم هستند، درحالی که تورات در بسیاری از بخش های خود دارای عباراتی مبهم، پیچیده و گاه موهوم است. از جمله این موارد، تاکید بر برتری نژادی بنی اسرائیل و ارائه تصویری انسانی از خداوند است که با اصول توحیدی و عدالت محور قرآن در تضاد است.
نتیجه گیریبررسی مقایسه ای قرآن و عهدین نشان می دهد که قرآن نه تنها از تورات اقتباس نکرده، بلکه از نظر زبان، محتوا و روش ارائه مفاهیم، دارای استقلال و ویژگی های منحصر به فردی است. تفاوت های آشکار میان این دو متن، بویژه در سطح آوایی و معنایی، ادعای اقتباس را بی اعتبار می سازد و بر وحیانی بودن قرآن تاکید دارد.
کلیدواژگان: قرآن کریم، عهدین، اقتباس، سوره حج، کتاب حجی -
صفحات 211-231هدف
فرهنگ عمومی به عنوان پذیره های جمعی شیوع یافته، مهمترین سطح زندگی فرهنگی محسوب می شود. دلیل این ادعا، گستردگی و جامعیت و تنوع ابعاد زندگی در تاریخ و جغرافیاهای مختلف است. با در نظر گرفتن مفهومی عام و عینی از این مهم، قرآن در دو بافت مکی و مدنی توصیف گر فرهنگ به معنای مجموعه باورها، ارزش ها و رفتارهای پذیرفته شده در فضای جاهلیت و فرهنگ هدایت نبوی و مبین وجوه تفاوت آن هاست؛ زیرا تغییر و تحول جامعه و گذار آن از وضعیت جاهلیت به وضعیت مطلوب و هدایت محور، همواره دغدغه نظام تربیتی و فرهنگ حاکم بر قرآن بوده است. پژوهش حاضر در صدد است با هدف احصاء دلالت های فرهنگی در سور مکی و مدنی، به تبیین فرهنگ عمومی در قرآن کریم بپردازد.
روش پژوهشنظر به هدف و رویکرد نوشتار حاضر، روش منتخب در این پژوهش، روش توصیفی تحلیلی با تکیه بر رویکرد استنطاقی شهید صدر بوده است.
یافته هاقرآن همواره می تواند زمینه فرهنگ سازی در میان اقوام مختلف عرب یا غیر عرب را داشته باشد؛ زیرا قرآن کریم مجموعه ای از کنش ها و واکنش های مثبت یا منفی اقوام مختلف در مورد باورها، ارزش ها و هنجارها و یا سنت ها را در خود جمع کرده و به تایید یا رد آن ها پرداخته است. فرهنگ عمومی در قرآن، نوعی فرهنگ دینی است که مجموعه ای از باورها، ارزش ها، هنجارها، سنت ها، آداب و رسوم و سبکهای زندگی اقوام مختلف را معرفی کرده است؛ ولی هر کدام از آن ها که مورد تایید دین مبین اسلام بوده است، پذیرفته و بقیه را رد کرده است.
نتیجه گیریلازمه فهم فرهنگ حاکم و مطرح در آموزه های قرآنی، تقسیم آیات به دو بخش مجزای مکی و مدنی است که در دو بعد شناختی فکری و رفتاری قابل تبیین و بررسی است.
کلیدواژگان: فرهنگ عمومی، سور مکی، سور مدنی، دیار، قریه، بلده -
صفحات 233-253هدف
برخی از روایات، صرفا از شنونده می خواهد تا بدون توجه به گوینده، در گفتار تامل کرده و آن را ارزیابی کند و درصدد بیان این مطلب هستند که سخن حکیمانه را باید همه حتی از منافقان، مشرکان و کافران گرفت و به شرک و ایمان گوینده آن بی توجه بود. هدف این پژوهش، فهم صحیح از حدیث فوق الذکر و مقایسه محتوایی آن با آیه نبا است.
روش تحقیقروش این پژوهش توصیفی-تحلیلی و سطح تحلیل، تحلیل محتوا با رویکرد قواعد فقه الحدیثی و ابزار گردآوری اطلاعات، فیش برداری کتابخانه ای -استنادی است. پس از آنکه اطلاعات در مقام توصیف گزارش شد، در مرحله دوم، به تبیین واقعیت توصیف شده پرداخته می شود. جهت کاربست روش تحلیل متناظر با قواعد فقه الحدیث به بررسی سندی و دلالی روایت پرداخته می شود که این گام شامل بازیابی متن کامل حدیث، بررسی سندی حدیث، مفهوم شناسی واژگان کلیدی حدیث، تبیین و تقریر دلالت روایت، تشکیل خانواده حدیث، توجه به روایات مخالف شامل روایات دال بر ضرورت توجه به گوینده، توجه توامان به گوینده و گفتار و در نهایت به بررسی دلالت آیه نبا پرداخته شده و به مقایسه محتوایی روایت با آیه نبا پرداخته می شود.
یافته هابرای روایت «انظر إلی ما قال و لا تنظر إلی من قال» در کتب حدیثی سندی ذکر نشده و تنها می توان از حیث مشهوربودن و توجه به احادیث هم خانواده، به آن پایبند بود. حدیث فوق الذکر ناظر به فضای مباحث حکمی است. از نظر معرفتی، رابطه منطقی بین درستی گفتار و شخصیت گوینده نمی توان برقرار کرد و محتوای اینگونه سخنان را باید فارغ از شخصیت گوینده و با توجه به معیارهایی چون عقل و وحی بررسی کرد.
بررسی دلالی حدیث و آیه نبا نشان می دهد روایت مورد بررسی با آیه نبا در تعارض با یکدیگر نبوده و یکدیگر را نفی نمی کنند. این دو به انحاء مختلف سخن می پردازند و جمع بین آیه و روایت، تمامی اشکال سخن را در بر می گیرد. اگر بپذیریم که آیه به تحقیق درباره خبر دستور می دهد و مسئله اصلی، اعتماد به خود خبر است، در این حالت نیز، روایت با آیه تعارضی ندارد و در حقیقت، قرینه ای برای پذیرش برخی سخنان پیش رو قرار می دهد.نتیجه گیریدر روایت «انظر إلی ما قال و لا تنظر إلی من قال»، برخی شرایط برای پذیرش سخنان حکمی که موضوع آیه نبا است، بیان شده است؛ توضیح اینکه اگر سخنی از فردی مشرک یا منافق گفته شد و شرایط لازم را دارا بود، می توان آن را پذیرفت. این روایت قرینه ای برای پذیرش برخی سخنان پیش رو قرار می دهد. اگر هم نبا را به معنی اخبار مربوط به اجتماع در نظر گرفته شود که سبب نزول دال بر آن است، باید گفت در مسائل سیاسی و اعتقادی علاوه بر گفتار باید بر گوینده هم توجه کرد و روایت و آیه نبا در صدد بیان دو موضوع مختلف هستند. در نهایت می توان گفت: مفهوم صحیح حدیث، مخالف با آن چیزی است که نزد ما مشهور شده و تنها ناظر به مباحث حکمی است و روایت مورد بررسی با آیه نبا در تعارض با یکدیگر نیست.
کلیدواژگان: فقه الحدیث، بررسی دلالی، ما قال، من قال، آیه نبا، بررسی سندی -
صفحات 255-274هدف
این پژوهش با هدف بررسی مولفه های معنایی واژگان مرتبط با حوزه مفهومی خواب در نهج البلاغه انجام شده است. هدف اصلی، تحلیل معناشناختی واژگانی است که در بیان مفهوم خواب در کلام امام علی(ع) به کار رفته اند و شناسایی تفاوت های ظریف معنایی بین این واژگان.
روش پژوهشاین تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از تحلیل مولفه های معنایی انجام شده است. پژوهشگران با بررسی واژگان مرتبط با خواب در نهج البلاغه، مولفه های معنایی هر واژه را استخراج کرده و تفاوت های معنایی آن ها را تحلیل نموده اند. همچنین، از منابع لغوی و تفسیری برای درک بهتر مفاهیم استفاده شده است.
یافته هادر نهج البلاغه، خواب به دو دسته ممدوح (خواب جسمانی) و مذموم (خواب غفلت) تقسیم می شود. خواب جسمانی برای تجدید قوا ضروری است، اما خواب غفلت به عنوان بی خبری و دوری از حق مذمت شده است. واژگان مرتبط با خواب در نهج البلاغه شامل «نوم»، «سنه»، «سبات»، «مضمضه»، «غرار»، «اضطجاع»، «رقاد»، «غفله»، «سکره»، «هجعه»، «حلم» و تعبیر «ملکتنی عینی» هستند که هر کدام مولفه های معنایی خاص خود را دارند. واژگان متقابل خواب، مانند «تهجد»، «ارق»، «رامق»، «یقظه»، «سهود» و «سهر»، به معنای بیداری و هوشیاری هستند و در تقابل با مفهوم خواب قرار می گیرند. مولفه های معنایی واژگان خواب شامل سستی بدن، استراحت، غفلت، بی اختیاری، اضطراب و تشویش است، ولی مولفه های معنایی واژگان بیداری شامل هوشیاری، حرکت، تشخیص و احتیاط است.
نتیجه گیریاین پژوهش نشان داد که امام علی(ع) در نهج البلاغه از واژگان متنوعی برای بیان مفهوم خواب و بیداری استفاده کرده است که هر کدام دارای مولفه های معنایی خاصی هستند. این تفاوت های ظریف معنایی، بیانگر عمق و دقت کلام آن حضرت در انتقال مفاهیم است. خواب جسمانی به عنوان یک نیاز طبیعی مورد تایید قرار گرفته، اما خواب غفلت به عنوان عامل دوری از حق و سقوط انسان مذمت شده است. از سوی دیگر، بیداری و هوشیاری به عنوان عوامل مهم در زندگی معنوی و اجتماعی مورد تاکید قرار گرفته اند. این تحقیق به درک بهتر مفاهیم خواب و بیداری در نهج البلاغه کمک می کند و نشان می دهد که چگونه این مفاهیم در جهت هدایت انسان به سوی زندگی متعالی به کار رفته اند.
کلیدواژگان: نهج البلاغه، نوم (خواب)، مولفه های معنایی، حوزه معنایی -
صفحات 275-297هدف
از آن جا که رشد هدف متعالی حیات انسان است، دستیابی به الگوی اسلامی آن از اهداف خاص جوامع و علوم انسانی - اسلامی است. بررسی مفهوم واژه رشد و مشتقات آن در نیایش های صحیفه سجادیه خود بخشی از رهیابی به الگوی اسلامی رشد و تعالی انسان است، ازاین رو، هدف این مقاله پی بردن به مولفه های معنای واژه رشد در این کتاب است.
روش پژوهشدر این تحقیق از روش توصیف، تجزیه و تحلیل معنایی واژه رشد و مشتقات آن، به کمک فیش های تهیه شده از متن فرازهای دعایی و شروح آنها و نیز شیوه دستیابی به رابطه معناداری واژه ها در فقره دعایی از طریق ملازم، مترادف و جانشینی در دستور زبان عربی استفاده شده است.
یافته هادر این پژوهش ارتباط معنایی واژه رشد و مشتقات آن به صورت زیر مشخص شده است: الف- شاخص های فردی شامل: 1- ارتباط انگیزه صحیح و قوی با واژه رشد 2- ارتباط پیروی از راهنما با واژه رشد 3- ارتباط تکیه بر قدرت الهی با واژه رشد 4- ارتباط گزینش طریقت برحق با واژه رشد 5- ارتباط هدایت با واژه رشد که به تفصیل و به ارتباط موارد راهبری به راه حق و توکل به خدا و اعتراف به نادانی و اطاعت خداوند اشاره شده است.
ب- شاخص های اجتماعی شامل: 1- ارتباط رهبران الهی با واژه رشد 2- ارتباط آگاه کردن جاهل به احکام با واژه رشد.نتیجه گیریتحلیل و بررسی ها نشان می دهد که مفهوم واژه «رشد» و مشتقات آن با توجه به شبکه معنایی در ساختار نیایش های امام سجاد(ع)، همان مفهوم واژه هدایت را تداعی می کند و هم ارز با آن است. چنین برداشتی به نظر می رسد، بی تاثیر از ملازم و جانشین های آن در ساختار کلام امام(ع) نباشد و هدایت یکی از مصادیق رشد محسوب می گردد. طبق ساختار دعایی صحیفه سجادیه، نیت صحیح و قوی، شرح قلب سلیم برای دریافت اهداف دین، راهنمایان کاردان، حرکت در جاده خیر و صلاح به تبعیت از هادیان الهی، هدایت و راهنمایی خداوند، پذیرش ولایت رهبران الهی، همه اجزاء یک طرح کلی خواهند بود که رشد و هدایت انسان را تامین می کنند.
کلیدواژگان: صحیفه سجادیه، رشد، هدایت، نیایش، معناشناسی، تحلیل مفهومی -
صفحات 299-321هدف
به رغم تاکید روایات طبی بر شام خوردن و نهی از ترک آن ، برخی پزشکان بر این باور بودند که خوردن شام پیامدهای ناگواری چون ایجاد بیماری های چشمی ، دردهای گوش ، خارش بدن ، قولنج و مشکلات عصبی را در پی دارد. اعتبارسنجی روایت منقول از امام صادق (ع) با مضمون «اصل خراب البدن ترک العشاء» (ریشه خرابی بدن، ترک شام خوردن است) از منظر سند، محتوا و تطبیق آن با یافته های علمی و پزشکی روز، هدف از این پژوهش است، به این امید که ضمن تبیین اهمیت شام خوردن، باورهای نادرست در این زمینه اصلاح شده و راهکارهایی مبتنی بر آموزه های دینی و دانش پزشکی برای تغذیه سالم ارائه گردد.
روش پژوهشاین تحقیق، به روش تطبیقی-تحلیلی بوده و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای انجام شده است؛ بدین ترتیب که ابتدا سند روایت مورد بررسی دقیق قرار گرفته و اعتبار راویان آن سنجیده شده است، سپس محتوای حدیث با معیارهای قرآنی، احادیث معتبر و یافته های پزشکی در حوزه تغذیه مقایسه شده و میزان انطباق یا تعارض آن با هر یک از این منابع ارزیابی گردیده است.
یافته هایافته های این پژوهش نشان می دهد که سند حدیث مذکور معتبر بوده و راویان آن همگی از وثاقت برخوردارند؛ همچنین، محتوای این روایت با آموزه های قرآنی و سایر احادیث معتبر که بر اهمیت تغذیه و لزوم پرهیز از گرسنگی به ویژه در وعده شام تاکید دارند، همخوانی دارد. افزون بر این، یافته های پزشکی نیز نشان می دهند که ترک شام می تواند منجر به بروز اختلالات متابولیک، ضعف سیستم ایمنی و افزایش خطر ابتلا به بیماری های گوناگون شود. و نیز اصلاح باورهای نادرست در مورد شام نخوردن و تاکید بر اینکه همان طور که زیاده روی در شام خوردن مضر است، پرهیز از آن نیز می تواند زیان آور باشد.
نتیجه گیریروایت امام صادق(ع) دارای سندی صحیح و محتوایی هم خوان با آموزه های دینی و یافته های پزشکی است. خوردن شام به عنوان بخشی از یک رژیم غذایی سالم و متعادل، می تواند به حفظ سلامت بدن کمک کند. توصیه می شود از پرخوری و دیرخوری شبانه پرهیز و به اصول تغذیه سالم توجه شود.
کلیدواژگان: قرآن، سنت، طب سنتی، شام خوردن، وعده های غذایی، ترک العشاء -
صفحات 323-340هدف
ماجرای لغزش حضرت آدم(ع) در بهشت و توبه ایشان در آیه 37 سوره بقره آمده است. در این آیه، تلقین کلماتی به حضرت آدم(ع) مطرح شده است؛ اما درباره چگونگی توبه حضرت آدم(ع) و چیستی آن کلمات، اختلاف نظر وجود دارد. طبق احادیث واردشده، مشهور علمای اسلامی این کلمات را توسل به پیامبر اکرم(ص) دانسته اند؛ اما سلفیان با رد این نظریه، به شبهات سندی و دلالی بر احادیث مذکور، پرداخته اند. این مقاله در پی بررسی دلالی و سندی این روایات و نیز بررسی دیدگاه سلفیان در این باره است.
روش پژوهشاین مقاله با روش توصیفی تحلیلی تلاش دارد تا مهمترین شبهات وهابیان بر روایات توسل حضرت آدم(ع)، به ویژه، روایت موجود در «مستدرک» حاکم را پاسخ دهد و این هدف را در خلال دو مبحث دنبال می کند. بخش نخست، به این پرسش پاسخ می دهد که توسل حضرت آدم(ع) از منظر مذاهب اسلامی چه جایگاهی دارد. بخش دوم، به بررسی شبهات سلفیان در مورد حدیث توسل حضرت آدم(ع) می پردازد.
یافته هادر مصادر روایی و تفسیری فریقین روایات دال بر توسل حضرت آدم(ع) به پیامبر اکرم(ص) با الفاظ گوناگون و در کتاب های مهمی چون «مستدرک» حاکم نیشابوری نقل شده است. با توجه به شهرت و اعتبار بالایی که احادیث مذکور دارد، صحت مضمون آنها قابل تایید است و شبهاتی که وهابیان بر اعتبار آنها وارد کرده اند، بی اساس یا حداقل قابل توجیه علمی است. بنابراین، اولا: توسل به ذات و به حق پیامبر اکرم(ص) جایز است، ثانیا: این جواز توسل شامل کسانی که به حسب ظاهر قبل از ایشان زندگی کرده اند، نیز می شود. ازاین رو، به طریق اولی شامل زمان حیات ایشان و بعد از آن نیز می شود.
نتیجه گیریبا توجه به شهرت و اعتبار بالای احادیث توسل حضرت آدم (ع) به پیامبر اکرم (ص)، صحت آنها قابل تایید است و در منابع معتبر و مهم فریقین با اسناد و الفاظ متفاوت نقل شده و علاوه بر حاکم نیشابوری دیگر علما نیز صحت آن را تایید کرده اند. نقدهای سندی وهابیان بر این روایات مبنی بر جعلی بودن روایت و ضعف برخی راویان پذیرفته نیست؛ زیرا این حدیث دارای اسناد معتبر دیگری نیز هست. اگرچه برخی از احادیث توسل صحیح بوده و برخی دیگر، حسن و ضعیف است؛ ولی مجموع آن ها بیانگر هم افزایی محتوا و فراوانی آن است و این فراوانی احادیث به لحاظ کمی، مناقشه در سند را ساقط می کند، بلکه این احادیث متواتر است. شبهات متنی وهابیان در جهت اثبات تعارض قصه توسل حضرت آدم(ع) با کتاب و سنت مردود است.
کلیدواژگان: توسل، حضرت آدم(ع)، پیامبر اسلام(ص)، ارزیابی شبهات وهابی ها -
صفحات 341-363هدف
این پژوهش با هدف تحلیل روایت موسوم به «مباهته» از الکافی کلینی انجام شده است که به دستور مقابله با اهل بدعت و شبهه افکنان از طریق روش هایی مانند «بهتان» اشاره دارد. مسئله محوری، بررسی جواز اخلاقی-فقهی بهتان در مواجهه با بدعت گذاران است. هدف نهایی، تبیین دلایل صدور این حکم، شناخت دقیق ماهیت اهل بدعت و تعیین دامنه کاربست این روش ها در راستای حفظ دین و جلوگیری از فساد است.
روش پژوهشاین پژوهش با روش تحلیلی-انتقادی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای انجام شده است. مراحل تحقیق شامل موارد زیر است: بررسی سندی: ارزیابی راویان حدیث و اعتبارسنجی نقل های متفاوت. مفهوم شناسی: تحلیل لغوی «بهتان»، «سب» و «وقیعه». تشکیل خانواده حدیثی: گردآوری و بررسی احادیث مرتبط برای درک بار معنایی این واژه در متون روایی. تحلیل سیاقی: توجه به هم نشینی «بهتان» با «سب» و «وقیعه». بررسی جایگاه اهل بدعت: تحلیل مولفه های چهارگانه شرک، هوای نفس، افترا به خدا و گمراهی در تعریف بدعت گذاران.
یافته هااعتبار سندی: سند روایت با راویان ثقه، صحیح ارزیابی شد. تعابیر جایگزین مانند «ناهبوهم» فاقد اعتبار هستند. معنای بهتان: برخلاف دیدگاه برخی پژوهشگران، «بهتان» در این روایت به معنای تهمت آگاهانه برای بی اعتبارسازی اهل بدعت است، نه صرفا تحیرآفرینی. ماهیت اهل بدعت: بدعت گذاران با ایجاد قرائت های انحرافی، مروج شرک در تشریع و عامل نابودی دین هستند. حکم اولی و ثانوی: بهتان به عنوان یک راهبرد دفاعی در شرایط خاص و با تشخیص عالمان دینی تجویز می شود. این حکم ممکن است در صورت ایجاد مفسده (مانند مظلوم نمایی بدعت گذاران) مشمول احکام ثانوی شود.
نتیجه گیریروایت مباهته با سند معتبر و دلالت صریح، بهتان را روشی مشروع در مقابله با اهل بدعت معرفی می کند، مشروط بر آنکه با هدف حفظ جامعه دینی و طرد اجتماعی آنان انجام شود.
حدود بهتان: این روش تنها در مورد کسانی جایز است که با تحریف دین، خطری جدی برای ایمان جامعه ایجاد کنند و تشخیص مصداق آن بر عهده عالمان دین است.
نقد دیدگاه های پیشین: برداشت های مبتنی بر «تحیرآفرینی» یا «تضعیف حدیث» به دلیل بی توجهی به قرائن درون متنی و جایگاه خطرناک اهل بدعت، نادرست ارزیابی شدند.
جمع بندی نهایی: مقابله با اهل بدعت از طریق بهتان، نه تنها نقض اصول اخلاقی نیست، بلکه در چهارچوب مصلحت دینی و برای جلوگیری از انحراف گسترده جامعه تجویز شده است.کلیدواژگان: مباهته، بهتان، بدعت، صحیحه ابن سرحان
-
Pages 1-18
The Holy Qur’an mentions various traditions in various fields. Given that these traditions are numerous, the present study seeks to analyze the historical dynamics in the opinions of contemporary thinkers regarding the concept of defense tradition, mentioned in two verses of the Holy Qur’an worded as “Were it not for Allah’s repelling the people by means of one another”. The study also clarifies the relationship between the dominant discourse and the dynamics in the interpretation of the aforementioned verse. Thus, content analysis plays an important role in the present study. The research method is based on a type of content analysis called discourse analysis, which focuses on the context of the text creation, the reader of the text, and the creator of the text. A review of the commentators' interpretations indicates that, although diverse and sometimes contradictory opinions have been presented regarding the mentioned verse, the common understanding of the verse in all centuries is a focus on war, confrontation, and conflict with enemies, which seems natural given the placement of the verse among war verses. However, in the present era, some Muslim thinkers have tried to reduce the conceptual association of defense with the issue of confrontation and conflict, which can be divided into two groups according to their views. The first group denies that defense implies the concept of war and conflict in general. On the contrary, they consider it to indicate repelling through dialogue and argument, as well as competition with enemies. As for the second group, while proving these new concepts (dialogue, competition, etc.), it considers a type of defense to be done through war and conflict with enemies. The results of the research indicate that the formation of the discourse of "dialogue of civilizations" in contrast to the discourse of "clash of civilizations" in the contemporary era has caused the concept of the Qur’anic verse to shift from denoting a military-political issue to a cultural-political issue in the opinions of contemporary thinkers.
Keywords: Qur’An, Tradition Of Tadafo, War, Competition, Discourse -
Pages 19-39
The Holy Quran is a book of guidance, and the condition for benefiting from it is the correct understanding of what God means by the verses. Understanding the verses also requires tools and context that the interpreter needs to get help from to understand the verses. One of those evidences is knowing the time and place of revelation of the verses. Therefore, knowing the time and place of revelation of verses is considered one of the rules of interpretation. This recognition and, consequently, paying attention to the cultural, social, political and geographical conditions governing the Arabian Peninsula in the era of descent is one of the non-verbal context that the commentator should take help from in order to understand the verses in order to have a correct understanding of the verses. This article, which is done in a descriptive-analytical way, is an answer to the question that knowing the time and place of revelation of the verses of the Qur'an, what role does it play in understanding them?The results of the research show that familiarity with the time and place of revelation in reading the content and understanding the ultimate goals of surahs, knowing the reference of pronouns in verses, knowing the examples of verses, knowing the correct meaning of words, knowing abrogated and abrogated verses, familiarizing with the method of the Quran in gradual education of People of the society, identifying the true narrations of the causes of descent, etc., is considered an efficient tool, and by identifying the correct narrations in this field, it helps the commentator in the way of understanding the verses accurately.
Keywords: Qur'an, Reading The Quran, Time Of Revelation, Place Of Revelation, Commentary -
Pages 41-62
Mohammad Arkoun, a contemporary scientist of Algerian origin, has certain views about the Holy Quran. He uses western methods and methodology without the least prohibition and changes and extends the scope of their use to the Qur'an itself. Based on this, he reads the Qur'an as a text of human texts whose lexical and literary analysis has no problems. This same point of view is reflected in his understanding of miracles and as a result, he considers everything that has been raised from the Islamic point of view regarding miracles to be weak; Because he believes that the text of the Qur'an is full of permission, symbols and myths. He claims that it is not possible to understand the discussion of miracles, unless we read it with a linguistic and historical reading, and only then will we understand it as it was understood in the era of descent. The way that Archon has proposed for the correct study of the Qur'an and especially the discussion of miracles, brings us to a new concept of miracles, which is called "amazing thing". The present research examines the foundations and presuppositions of Archon in the four axes of the permissibility of the verses of the Quran, the historicity of the Islamic heritage, the mythologizing of the Quran and the adaptation of the characteristics of the Holy Bible to the Holy Quran, and with an analytical-critical method to evaluate his methodology and ideas in understanding It works wonders.
Keywords: Archon, Miracle Of The Quran, Mythology, Virtual Structure, Wonder -
Pages 63-82
According to some commentators, the speaker of the verse “This is that he might know that I have not been unfaithful to him in secret..." is Yusuf (pbuh) and the referent of the active pronoun is Minister of Egypt, but some others say that the speaker is Minister's wife and the referent of the active pronoun is Yusuf (pbuh) or her husband. "The accurate understanding of the verses of the Holy Quran", "the correct drawing of the story of Yusuf (pbuh) in the Quran" etc. prove the necessity of examining these two approaches. Analytical-critical review of these two approaches and the discussed verse shows that both have serious weaknesses such as not matching the appearance of the verse and the lack of benefit in announcing this sentence from the speaker. At the same time, by considering the general atmosphere of the story, while introducing Yusuf (pbuh) as the speaker and returning the active pronoun to "property" (the king), the verse can be interpreted as follows: "That [meeting] It was so that (the king) would know that I did not betray him [in government matters] [for which I would be imprisoned]". This interpretation proves many points such as "proving the innocence of Yusuf (pbuh) from anti-government crimes", "proving the power of Lord Yusuf (pbuh) in defending his servants", "proving the purity of His Holiness", "providing a background for the proposal of the Treasury" and so on.
Keywords: Verse 52 Of Surah Yusuf, Minister Of Egypt, Betrayal Of Minister', S Wife, Treason To The Government, Speaker Of Verse 52 Of Surah Yusuf -
Pages 83-99
To understand the Quranic story of the Companions of the Cave, different aspects sometimes emerge necessary to be known and selected. Thus, Quranic interpreters need enough evidence to choose a specific aspect. In this regard, the Christian background of the "Companions of the Cave" story can serve to understand the narrative. According to the findings of the present research, the Christian background of the story confirms that in the Quranic narrative, "al-Raqim" means "inscription engraved on a tablet". The expression "azka ta'aman" indicates "food not sacrificed to false gods". The verb "li-ya'lamu" refers to the people of the city of the Companions of the Cave. The disputants about the number of the Companions of the Cave were Christians, and, according to the contrary concept of "rajman bil-ghayb", the inhabitants of the cave were seven. Examining these five points reveals the role of knowing the Christian background of the "Companions of the Cave" story in understanding the verses of the Quran. On the other hand, sometimes certain aspects of this Christian background do not match the apparent meaning of the Quranic verses. The concepts "standing" and "disputing" in the two expressions "idh qamu" and "idh yatanaza'un" are the examples of this mismatch.
Keywords: Companions Of The Cave, Understanding The Quran, Story, Background Of The Story, Christian Story -
Pages 101-122
According to the verse of purification, God has meant the Ahl al-Bayt (peace be upon them) to be always free from every impurity and flaw and, instead, to be always pure and clean. However, this verse is sometimes translated in such a way that it seems that the verse does not include the past and that the Ahl al-Bayt have only been subject to God's will since the verse was revealed. In this study, conducted with a descriptive-analytical method mixed with criticism, an attempt has been made first to explain the theoretical foundations of the Shiite belief in the maximum infallibility of the Ahl al-Bayt and then to examine the various literary and interpretive dimensions of the verse of purification, especially the present tense of the verb and the views of the commentators on the meaning of “Liyudhhiba”. The aim is to evaluate and criticize the Shiite Persian translations of this verse and, secondly, to suggest the best option for its correct translation.
Keywords: Ahlul Bayt (AS), Translation Of The Quran, Verse 33 Of The Chapter Al-Ahzab -
Pages 123-143
One of the important concerns of Muslim thinkers in the modern era is to enrich Islamic knowledge in the light of modern sciences such as cognitive semantics, which deals with the relationship between conceptual structure and conceptualization. The aim of this research is to deeply understand the concept of swearing in the Holy Quran using the semantic method. This article, which is the result of a research, is practical in terms of its purpose, has a descriptive-inferential nature in terms of the method of analysis, and is conducted through library work. All the verses of the Holy Quran are the statistical population of this research, and the examples of this research are derived from the context of the verses in which the keywords related to swearing are located. First, the data and the primary concepts are collected in a library method. Then, by studying the interpretations of the Quran and related books, we will analyze and review each of the opinions of researchers and experts. As the result of the research show, 56 percent of the oath verses have a power schema, which is the more frequent compared to the movement and volume schema. Also, the oaths of the Qur'an are forces to guide people, and the illustration of the category of power in the conceptualization of the oaths is more tangible.
Keywords: Holy Quran, Oath, Guidance System, Force Category -
Pages 145-159
The multifaceted narrative of Prophet Moses and the Israelites (Banī Isrāʾīl) has been a subject of contemplation from various perspectives. A significant part of this narrative involves the confrontation of Moses and Aaron, where, as interpreted by exegetes, Moses reproached Aaron harshly. This event occurred following Moses' departure for his divine appointment and the Israelites' subsequent worship of the Golden Calf. During Moses’ ten-day delay, the Israelites insisted on adopting a tangible deity until his return. In response, Sāmirī crafted a golden calf that emitted sounds like a cow (Qur’an, 20:87-88). Aaron’s extensive efforts to dissuade the people from this sedition were futile (ibid, 7:150). Informed by God of the deviation of his people before his return, Moses returned in anger and confronted his brother Aaron, questioning him about this deviation. Interpreters suggest that this confrontation involved Moses physically seizing Aaron’s beard and head in anger.
Keywords: Moses, Aaron, Calf-Worshipanger, Critique, Analysis -
Pages 161-183
One of the branches of ijtihad interpretation is social interpretation, which means consideration of social concepts and real needs of the present times. However, this interpretation has been criticized in terms of methodology. An important criticism is related to the status of religious quotations in the social interpretation of the Qur'an; it has been accused of disregarding the quotations that are of no certainty in the social interpretation of the Qur'an. Religious quotations are mostly uncertain, but discarding them greatly limits the interpretation of the Qur'an and distorts the understanding of the social tenets of the Book. Therefore, the methodological investigation of the place of religious quotations in the social interpretation of the Qur'an is of great importance. In this article, by applying the method of ijtihad and the principles of jurisprudence, religious quotations are validated and their place is investigated in the social interpretation of the Qur'an.
Keywords: Qur’An, Methodology, Social Interpretation Of The Qur’An, Epistemological Validity, Validity Of Principles (Ḥujjiyya Maʿrifatīyya) -
Pages 185-210
The multifaceted narrative of Prophet Moses and the Israelites (Banī Isrāʾīl) has been a subject of contemplation from various perspectives. A significant part of this narrative involves the confrontation of Moses and Aaron, where, as interpreted by exegetes, Moses reproached Aaron harshly. This event occurred following Moses' departure for his divine appointment and the Israelites' subsequent worship of the Golden Calf. During Moses’ ten-day delay, the Israelites insisted on adopting a tangible deity until his return. In response, Sāmirī crafted a golden calf that emitted sounds like a cow (Qur’an, 20:87-88). Aaron’s extensive efforts to dissuade the people from this sedition were futile (ibid, 7:150). Informed by God of the deviation of his people before his return, Moses returned in anger and confronted his brother Aaron, questioning him about this deviation. Interpreters suggest that this confrontation involved Moses physically seizing Aaron’s beard and head in anger.
Keywords: Holy Qur’An, Testaments, Adaptation, Surah Hajj, The Chapter Hajji -
Pages 211-231
Public culture, as collective and widespread beliefs, is considered the most significant level of cultural life. The reason for this claim lies in its breadth, comprehensiveness, and the diversity of life dimensions throughout history and geography. With a general and objective conceptualization of this topic, the Quran describes culture in both Meccan and Medinan contexts, addressing the collective beliefs, values, and accepted behaviors in the pre-Islamic era (Jahiliyyah) and the prophetic guiding culture, while highlighting their differences. This is crucial because the transformation of society from the state of Jahiliyyah to an ideal and guided state has always been a concern for the educational system and the prevailing culture within the Quran. The present study aims to elucidate public culture in the Holy Quran by identifying cultural implications in Meccan and Medinan surahs. Given the aim and approach of this study, the selected method is a descriptive-analytical approach, relying on the interpretive methodology of Martyr Sadr. This method aids in a deep analysis of Quranic texts and extracting their cultural implications.The Quran can always provide a foundation for cultural formation among various Arab or non-Arab communities; it encompasses a collection of positive or negative actions and reactions from different peoples towards beliefs, values, norms, or traditions, affirming or rejecting them. Public culture in the Quran represents a religious culture that introduces a set of beliefs, values, norms, traditions, customs, and lifestyles of different communities; however, those that are endorsed by the Islamic faith are accepted, while others are rejected. Understanding the prevailing culture in Quranic teachings necessitates dividing the verses into two distinct sections: Meccan and Medinan. This division allows for a more precise explanation and examination of cultural implications in both cognitive-thought and behavioral dimensions. Such categorization helps in better understanding the influences of each section on the Muslim community
Keywords: Public Culture, Meccan Surahs, Medinan Surahs, Land, Village, Town -
Pages 233-253
There are numerous hadiths about speech and the speaker. Their contents can be categorized into three general types: attention to the speaker, attention to the speech, and attention to both the speech and the speaker. One of these hadith emphasizes separating the speaker from the speech and understanding the essence of the speech. The hadith is “consider what is said, not who says”, which is cited in various contexts and topics. This is despite the fact that the Holy Quran, in the verse of Nabā, recommends the examination of the news announcer. Therefore, this research aims to understand the aforementioned hadith and compare its content with the verse of Nabā, using conventional methods of hadith jurisprudence and analyzing the content of both the hadith and the verse. It seeks to express the relationship between the verse and the hadith. This study shows that the content of the hadith is contrary to what is commonly believed; it pertains solely to wisdom issues. The hadith under study does not conflict with the verse of Nabā, and they do not negate each other. In fact, each one addresses a specific issue. These two address different aspects, and the combination of the verse and hadith encompasses all forms of speech.
Keywords: Hadith Jurisprudence, Analytical Review, What Is Said, The Speaker, Verse Of Nabā, Referential Evaluation -
Pages 255-274
Sleep is one of the essential aspects of life that must be properly regulated, as it plays a significant role in maintaining physical health and mental well-being. Disturbance of sleep can hinder the normal course of human life. Imam Ali (pbuh) in the Nahj al-Balagha emphasizes sleep as one of the most important phenomena. The present study aims to analyze the semantic features of the word sleep (nawm) in Nahj al-Balagha using a descriptive-analytical method. Semantic features are the elements that characterize concepts in terms of presence or absence with positive (+) or negative (-) attributes. Changes in semantic features occur when a word is used in association with other words. A semantic feature is part of the meaning of a word that has nothing to do with sentences. The analysis of concepts through semantic features is called feature analysis. The results of the study indicate that, in *Nahj al-Balagha, terms such as "al-kari" (drowsiness), "al-sena" (sleepiness), "al-subat" (deep sleep), and "al-madmaḍa" (light sleep) fall within the semantic field of sleep, while words like "al-tahajjud" (night prayer), "al-araqq" (insomnia), "al-ramiq" (vigilance), and "al-yaqza" (wakefulness) have an opposite semantic relationship with it. The semantic features of each of these terms are explained in this study. Additionally, the Nahj al-Balagha discusses two types of sleep, praiseworthy and blameworthy. Imam considers the sleep of the body and eyes praiseworthy, while the sleep of the mind (negligence) is deemed blameworthy.
Keywords: Nahj Al-Balagha, Sleep, Semantic Features, Semantic Field -
Pages 275-297
Growth is the supreme goal of man in his worldly life. According to the sources of the holy religion of Islam, such a process is the basis of a desirable life Hereafter. In the prayers of Imam Sajjad (pbuh), growth is discussed in a wide range in all dimensions of human life. The method of data collection in this research is library work, and its scope is the famous Sahifa Sajjadiyah. The research purpose is to detect the semantic features of the growth concept in succession and homonymy, synonymy, and antonymy domains with respect to the context. Considering the purpose of this research, in the light of the teachings of the prayers in Sahifa Sajjadiyah, growth is a transformation and exaltation in the existential structure of man, especially his spirituality. It is conceptualized with the unparalleled lexical eloquence and elaboration of the infallible Imam (pbuh), as a divine gift and an enlightening, true and undisputable benefit leading to guidance. Based on the results of the research, it can be concluded that a mature human being is a person who has been guided through correct motivation, a sound heart, trust in God, obedience to Him, and reliance on divine power. Such a person bases his or her life on the path of truth, the leadership of divine guides, and the guidance of others.
Keywords: Sahifa Sajjadiyah, Growth, Guidance, Prayer, Emantics, Conceptual Analysis -
Pages 299-321
Despite the emphasis of traditional medical narratives on the importance of eating dinner and the prohibitions against skipping it, some physicians have believed that consuming dinner leads to adverse outcomes, such as eye diseases, earaches, body itching, colic, and neurological problems. This study aims to validate the narration attributed to Imam Sadiq (AS) stating, "The root of bodily ruin is avoiding dinner" (Asl Kharab Al-Badan Tark Al-Ashaa) in terms of its chain of transmission (isnad), content, and its correlation with contemporary scientific and medical findings. The goal is to highlight the importance of eating dinner, correct misconceptions on this matter, and provide solutions rooted in religious teachings and medical science for healthy nutrition.This research employs a comparative-analytical approach, utilizing library-based resources. Initially, the chain of transmission for the narration was critically examined, and the credibility of its narrators was assessed. The content of the narration was then compared against Quranic criteria, authentic hadiths, and medical findings related to nutrition, evaluating its compatibility or contradiction with these sources. The results of this study indicate that the chain of transmission of the mentioned narration is credible, and all narrators are trustworthy. Furthermore, the content aligns with Quranic teachings and other authentic narrations that underscore the importance of proper nutrition and avoiding hunger, particularly during the dinner meal. Additionally, medical findings demonstrate that skipping dinner may lead to metabolic disorders, weaken the immune system, and increase the risk of various diseases. This highlights the need to counter false beliefs about avoiding dinner and emphasizes that while overeating at dinner is harmful, avoiding it entirely can also have detrimental effects.The narration from Imam Sadiq (AS) is supported by a valid chain of transmission and contains content consistent with religious teachings and medical evidence. Consuming dinner as part of a healthy and balanced diet can contribute to maintaining bodily health. It is recommended to avoid overeating and late-night dinners while adhering to the principles of healthy nutrition.
Keywords: Quran, Sunnah, Traditional Medicine, Eating Dinner, Meals, Avoiding Dinner -
Pages 323-340
Verse 37 of Surah Al-Baqarah briefly describes the repentance of Prophet Adam (pbuh). In the hadith and exegetical sources of both Shia and Sunni traditions, there are quotes that, despite differences in wording, convey a unified theme indicating the specific manner of Prophet Adam’s repentance, namely his seeking intercession through Prophet Muhammad (pbuh) for the acceptance of his repentance. Although this issue is mentioned in significant works such as Al-Mustadrak by Hakim al-Nishaburi and is widely accepted as something certain among Muslims, Wahhabis, following figures like Ibn Taymiyyah, have denied this account and raised doubts about the authenticity and content of these hadiths. Using a library sources and a descriptive-analytical method, this study aims to address and respond to the most important Wahhabi objections regarding the authenticity and meaning of intercession hadiths, particularly the hadith found in Al-Mustadrak by Hakim. Given the high level of fame and credibility of the hadiths concerning Prophet Adam’s seeking intercession through Prophet Muhammad (pbuh), their content is reliable. Moreover, the objections raised by Wahhabis regarding their authenticity are either baseless or at least scientifically unjustifiable. Therefore, firstly, seeking intercession through the prophet is permissible, and, secondly, this permissibility extends to those who lived before him. Consequently, it logically applies to the time during his life and after as well.
Keywords: Intercession, Prophet Adam (Pbuh), Prophet Muhammad (Pbuh), Evaluation Of Wahhabi Objections -
Pages 341-363
A narration in Al-Kafi issues the command of "Behtan" along with "Sab" and "Waqi'a" in the face of "Ahl al-Rib and Bid'at". This narration, which is called "Mubahateh", has become one of the most challenging topics among scholars, jurists and moralists. Calling blasphemy and the legal-moral sanctity of blasphemy has caused the thinkers under this narrative to hesitate about the concept of "blasphemy" and the possibility or impossibility of applying it to heretics. In the conducted researches, most of the researchers, by accepting the basis of the applicative nature of ugliness in any situation, have tried to weaken the narrative or carry the meaning of ugliness on this category. This research, with analytical-critical method, while criticizing the previous writings about Mubahateh narration, examines documents, lexical concepts, the formation of hadith family and using semantic data, comprehensive analysis of Behtan and then the reason of the issuance of the said verdict based on the expression of the peak of individual degeneration and The depth of corruption created by the innovators in the religious community has been discussed. From the sum of the various evidences, it is concluded that this narration introduces Behtan as one of the strategies for dealing with heretics and skeptics.
Keywords: Blasphemy, Illusory, Heresy, Sahih Of Ibn Sarhan