فهرست مطالب

غدد درون ریز و متابولیسم ایران - سال ششم شماره 4 (پیاپی 24، زمستان 1383)

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال ششم شماره 4 (پیاپی 24، زمستان 1383)

  • 215 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1383/12/15
  • تعداد عناوین: 13
|
  • مقالات پژوهشی
  • بررسی ارتباط سطح سرمی تری یدوتیرونین با عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی در مطالعه قند و لیپید تهران
    رویا حسینی، پیمانه حیدریان، الهه عینی، پروین میرمیران، فریدون عزیزی صفحه 275
    مقدمه
    به تازگی برخی از مقالات به ارتباط سطح T3 پایین و افزایش مرگ و میر در بیماران قلبی اشاره کرده اند، ولی تاکنون درباره ارتباط سطح T3 و عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی در جمعیت طبیعی جامعه مطالعه ای انجام نشده است. با توجه به افزایش میزان مرگ و میر ناشی از بیماری های عروق کرونر در کشورمان و لزوم شناسایی عوامل خطر شناخته نشده، این مطالعه انجام شد.
    مواد و روش ها
    مرحله اول مطالعه تیرویید تهران با هدف تعیین شیوع بیماری های تیرویید، توزیع غلظت TSH، ید دفعی ادرار و فراوانی آنتی بادی های تیرویید در بخشی از جمعیت مطالعه قند و لیپید تهران انجام شد. در 250 نفر از جمعیت بالای 50 سال مطالعه تیرویید تهران سطح T3 بررسی شد و ارتباط آن با عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی که در مطالعه قند و لیپید تهران اندازه گیری شده بود ارزیابی شد. هم چنین در تحلیل زیر گروهی، افراد دیابتی و افراد با تست تحمل گلوکز مختل و افراد با شواهد انفارکتوس قلبی در نوار قلبی نیز جداگانه بررسی شدند و ارتباط T3 با عوامل خطرساز قلبی عروقی در این زیر گروه ها نیز بررسی شد. با توجه به طبیعی بودن سطح T3 در تمام افراد، زیر گروه های T3 به صورت چارک محاسبه شد: چارک اول 132ng/dL>، چارک دوم 132-149ng/dL و چارک سوم 150-167ng/dL، چارک چهارم168ng/dL≤.
    یافته ها
    میانگین سنی جمعیت مورد مطالعه 59.3±6.5 سال بود. از 250 نفر، 55.2% مرد و 44.8% زن بودند. بین چارک های T3 رابطه معنی داری بین T3 و متغیرهای سن، جنس، چاقی، اندازه دور کمر، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، سیگار، قند خون و آنژین صدری بر اساس پرسشنامه رز وجود نداشت. رابطه ضعیف و مثبت ولی معنی داری بین T3 و کلسترول تام و تری گلیسرید مشاهده شد (P=0.008 و r=0.16 برای کلسترول تام، P=0.03 و r=0.18 برای LDL، p = 0/003 و r=0.18 برای تری گلیسرید). فراوانی تجمعی عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی در چارک های T3 تفاوت نداشت (P=0.37). در زیر گروه افراد دیابتی و آزمون تحمل گلوکز مختل و همچنین در افراد با شواهد انفارکتوس میوکارد در نوار قلبی ارتباط معنی داری بین سن، نمایه توده بدنی، اندازه دور کمر، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، کلسترول تام، HDL-C،LDL-C، سطح تری گلیسرید و قند خون ناشتا با سطح T3 مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که در جمعیت بالای 50 سال جامعه شهری تهران سطح T3 با عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی رابطه معنی داری ندارد.
    کلیدواژگان: عوامل خطر ساز بیماری های قلبی، عروقی، میزان مرگ و میر، سطح تری یدوتیرونین
  • مهین مومن زاده، مسعود امینی، اشرف امین الرعایا، سیلوا هوسپیان، ساسان حقیقی صفحه 283
    مقدمه
    با توجه به شیوع بیشتر بیماری های اتوایمیون تیرویید در مناطق با ید کافی و شناخته شدن ایران به عنوان کشور عاری از کمبود ید، در این مطالعه وضعیت اتوآنتی بادی های تیروپراکسیداز (TPOAb) و آنتی تیروگلوبولین (TgAb) در زنان سالم و مبتلا به هیپوتیروییدی، هیپرتیروییدی و گواتر ساده بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    1019 زن 20 تا 50 ساله در چهار گروه سالم (N=130) و بیماران با هیپوتیروییدی (N=379) هیپرتیروییدی (N=195) و گواتر ساده(N=315) انتخاب شدند و مقدار T4، T3، TSH (روش رادیوایمیونواسی) و TPOAb و TgAb (به روش ELISA) در آنها اندازه گیری گردید. سپس نتایج به کمک آزمون های مربع کای، ANOVA و آزمون t آنالیز شد.
    یافته ها
    به ترتیب 7/67%،5/45%، 5/35% و 4/17% زنان سالم، بیماران با گواتر ساده، هیپوتیروییدی و هیپرتیروییدی فاقد اتوآنتی بادی بودند. اختلاف بین موارد مثبت TPOAb بین 4 گروه معنی دار (P=0.00001) و درصد موارد مثبت TPOAb در هیپرتیروییدها بیشتر بود. درصد موارد مثبت TgAb و هر دو آنتی بادی در چهار گروه اختلاف معنی داری نداشت. اختلاف میانگین غلظت TPOAb و TgAb در چهار گروه معنی دار بود (P=0.00001). در افراد با هیپوتیروییدی و گواتر ساده با افزایش سن درصد موارد مثبت اتوآنتی بادی ها افزایش معنی دار داشت (P<0.0001).
    نتیجه گیری
    با توجه به افزایش معنی دار TPOAb در گروه بیماران نسبت به افراد سالم، نقش پاتولوژیک این اتوآنتی بادی در بیماری های اتوایمیون و همچنین غیراتوایمیون تیرویید مشخص می شود، هرچند نمی توان از نقشAb، Tg نیز چشم پوشی نمود.
    کلیدواژگان: اتو آنتی بادی، آنتی تیروپراکسیداز، آنتی تیروگلوبولین، گواتر ساده، هیپوتیروئیدی، هیپرتیروئیدی
  • آرش قنبریان، محمدرضا میربلوکی، امیرعباس مومنان، هادی هراتی، رامبد حاجی پور، فریدون عزیزی صفحه 291
    مقدمه
    با توجه به اهمیت مرحله پیش از دیابت (Prediabetes) در افزایش بیماری های غیرواگیر، مقایسه دو وضعیت IFG و IGT از نظر وجود عوامل خطرساز این بیماری ها می تواند در شناخت بیشتر ویژگی های متابولیک این دو کمک کند.
    مواد و روش ها
    4944 نفر از افراد 60-30 سال در جمعیت مورد مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) پس از کنار گذاشتن بیماران دیابتی و افراد سیگاری وارد آزمون شدند و براساس نتایج آزمون قندخون ناشتا و GTT با 75 گرم گلوکز و معیارهای WHO در یکی از 4 گروه IFG تنها (79 نفر)،IGT تنها (435 نفر)، IGT/IFG (وجود همزمان IGT وIFG،73 نفر) و دیابت تازه تشخیص داده شده (205 نفر) قرار گرفتند. 750 نفر از میان آنها که نه IFG، نه IGT و نه دیابت داشتند به روش تصادفی انتخاب و پس از تعدیل سن و جنس به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند. فشارخون، BMI،WHR و لیپیدهای سرم در افراد تمام گروه ها اندازه گیری شد. براساس معیارهای JNC VI،WHO و ATP III پرفشاری خون، چاقی عمومی، چاقی شکمی و مقادیر پرخطر لیپید تعیین شدند؛ سپس گروه ها براساس شیوع عوامل خطرساز قلبی و نیز میانگین مقادیر آنها مقایسه شدند.
    یافته ها
    در گروه IGT تنها، شیوع پرفشاری خون، چاقی عمومی، چاقی شکمی و نیز کلسترول تام، تری گلیسرید و LDL بالای سرم به میزان معنی داری از گروه شاهد بالاتر بود (P<0.001). در گروه IFG تنها، شیوع پرفشاری خون و تری گلیسرید بالای سرم نسبت به گروه شاهد بیشتر بود (P به ترتیب 0/004 و 0.03). در گروه IFG/IGT نسبت به گروه شاهد افزایش شیوع پرفشاری خون (48%، P<0.001)، چاقی عمومی (50%، P<0.001)، چاقی شکمی (75%، P=0.005) و تری گلیسرید بالای سرم (48%، P<0.001) از نظر آماری قابل توجه بود. از میان عوامل خطرساز، شیوع چاقی عمومی و شکمی در IGT نسبت به IFG (به ترتیب P<0.03 و P<0.04) افزایش داشت. در گروه IFG/IGT نسبت به گروه های IFG وIGT، شیوع چاقی (50%) به میزان معنی داری بیشتر بود (P به ترتیب 0.003 و 0.04). شیوع کلسترول تام و LDL بالای سرم در بیماران دیابتی تفاوت معنی داری با گروه IFG و IGT نداشت. گروه IFG/IGT به جز شیوع تری گلیسرید بالای سرم در بقیه موارد تفاوت معنی داری با گروه دیابت نشان نداد.
    نتیجه گیری
    بالاتر بودن شیوع بعضی از عوامل خطرساز بیماری های غیرواگیر در IGT نسبت به IFG می تواند توجیه کننده تفاوت شیوع بیماری های قلبی عروقی در این دو گروه باشد. همچنین عدم تفاوت میان دیابتی ها و پیش دیابتی ها در شیوع بعضی از عوامل خطرساز بیانگر لزوم توجه به مرحله پیش دیابت از نظر پیشگیری از عوارض بیماری های غیرواگیر به ویژه بیماری های قلبی عروقی است.
    کلیدواژگان: IGT، IFG، دیابت، عوامل خطرساز بیماری های قلبی، عروقی
  • محمود امامی میبدی، امید بیکی بندرآبادی، عباس اندیشمند، محمدرضا حاجی اسماعیلی، مصطفی متفکر صفحه 301
    مقدمه
    درمان سختگیرانه عوامل خطر بیماری عروق کرونر به عنوان علت اصلی مرگ و میر جهان امروز تاثیر کاملا مثبتی بر جلوگیری از پیشرفت بیماری اترواسکلروتیک قلبی عروقی دارد. در این مطالعه روش های درمانی دارویی انجام شده برای هیپرلیپیدمی توسط پزشکان یزد با درمان استاندارد پیشنهادی برنامه ملی آموزش کلسترول(National Cholesterol Education Program-Adult Treatment Panel III) مقایسه شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مشاهده ای است که به صورت مقطعی با نمونه گیری تصادفی طبقه ای از مراجعان بزرگسال به آزمایشگاه های تشخیص طبی شهرستان یزد در تابستان 1379 انجام شده است. بیماران دارای تری گلیسرید و کلسترول200 میلی گرم در دسی لیتر یا بالاتر که برای اولین بار جهت درمان هیپرلیپیدمی به پزشک مراجعه می کردند مطالعه شدند. سرم این بیماران جهت اندازه گیری LDL و HDL جدا شده پرسشنامه ای قبل و بعد از مراجعه به پزشک تکمیل می شده با درمان استاندارد توصیه شده توسط NCEP-ATPIII مقایسه شد.
    یافته ها
    6/33% نمونه ها مبتلا به دیابت قندی، 12.9% زنان مبتلا به یائسگی زودرس، 2/6% افراد دارای سابقه فامیلی بیماری عروق کرونر، 5/5% سیگاری و 29.5% مبتلا به پرفشاری خون بودند. میانگین تعداد عامل خطر در زنان کمتر از مردان بود (P=0.0001). میانگین کلسترول تام و HDL در زنان به میزان معنی داری بیش از مردان بود (P<0.05). در 58.9% موارد درمان انجام شده توسط پزشکان با روش های درمانی مورد نظرNCEP-ATPIII مطابقت داشت. در حالی که در 31.5% درمان انجام شده کمتر از میزان توصیه شده بود. فراوانی شروع درمان دارویی بر خلافNCEP-ATPIII در افراد دیابتیک، افراد دارای سابقه مثبت IHD و نیز افراد دارای غلظت LDL بالای 160mg/dLدر مقایسه با گروه های دیگر بیشتر بود.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه حاکی از آن است که در کمتر از نیمی از موارد درمان هیپرلیپیدمی با اهداف و پروتکل NCEP-ATPIII مطابقت ندارد. پیشنهاد می شود که گنجاندن برنامه بازآموزی درمان هیپرلیپیدمی براساس پروتکل NCEP-ATPIII در نظر قرار گیرد.
    کلیدواژگان: هیپرلیپیدمی، NCEP، ATPIII، درمان
  • پروین میرمیران، احمد اسماعیل زاده، فریدون عزیزی صفحه 309
    مقدمه
    بر پایه یافته های مطالعات اخیر، شاید متخصصان امور بهداشتی، اندازه گیری دور باسن را در معاینات روزمره بالینی به دست فراموشی بسپارند و فقط به اندازه گیری دور کمر بپردازند. قبل از اندازه گیری دور باسن از بررسی های اپیدمیولوژیک باید بررسی شود که آیا اندازه گیری آن اطلاعات مهمی در اختیار می گذارد یا نه؟ مطالعه حاضر با هدف ارزیابی ارتباط دور باسن با عوامل خطر متابولیک در زنان جامعه شهری تهران صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی 5720 زن 74-18 سال از افراد شرکت کننده در مطالعه قند و لیپید تهران بررسی شدند. اطلاعات دموگرافیک و شاخص های تن سنجی طبق دستورالعمل های استاندارد اندازه گیری و محاسبه شدند. نمونه خون در حالت ناشتا از افراد گرفته شد و فشارخون به روش استاندارد اندازه گیری شد. هیپرتری گلیسریدمی، هیپرکلسترولمی،LDL بالا و HDL پایین طبق معیارهای ATP III و پرفشاری خون براساس JNC VI تعریف شد. دیابت به صورت قند خون ناشتای 126mg/dL≤یا قند خون دو ساعته 200mg/dL≤تعریف شد. چندک های مختلف دور باسن محاسبه شد و تحلیل آماری داده ها براساس رده بندی افراد مورد مطالعه به چندک های مختلف دور باسن صورت گرفت.
    یافته ها
    میانگین سنی زنان مورد مطالعه 39.9±14.6 سال و میانگین نمایه توده بدن، نسبت دور کمر به دور باسن، دور باسن و دورکمر آنها به ترتیب 27.1±5.1kg/m2، 0.83±0.08، 103.5±9.8cm و 86.5±13.1cm بود. بالاتر بودن دور باسن با سطح پایین کلسترول تام، LDL کلسترول، تری گلیسرید سرم، قندخون ناشتا و دو ساعته، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک همراه بود. افرادی که در بالاترین چندک دور باسن قرار داشتند دارای سطح HDL بالاتری نسبت به افراد دیگر بودند. پس از تعدیل اثر عوامل مخدوش کننده، با افزایش دور باسن روند معنی داری در کاهش خطر ابتلا به LDL بالا (میزان خطر به ترتیب در چندک ها: 1.00، 0.98، 0.97، 0.95، 0.84، مقدار p برای روند =0.04)، دیابت (1.00، 0.68، 0.58، 0.45، 0.42، مقدار p برای روند=0.01)، پرفشاری خون (1.00، 0.96، 0.82، 0.78، 0.70، مقدار p برای روند=0.02)، HDL پایین (1.00، 0.68، 0.58، 0.45، 0.42، مقدار p برای روند=0.01) فشار خون بالا (1.00، 0.99، 0.82، 0.70، 0.61، مقدار p برای روند =0.01) و اختلال در هومئوستاز گلوکز (1، 0.69، 0.66، 0.54، 0.48، مقدار p برای روند=0.01) مشاهده شد. افرادی که در بالاترین چندک دور باسن قرار داشتند در مقایسه با چندک اول شانس کمتری برای ابتلا به هیپرکلسترولمی (0.86 در مقابل 1.00) و هیپرتری گلیسریدمی (0.74 در مقابل 1.00) داشتند.
    نتیجه گیری
    یافته ها حاکی از ارتباط مستقل و معکوس دور باسن با عوامل خطر متابولیک است. این امر بر تداوم اندازه گیری دور باسن در بررسی های اپیدمیولوژیک تاکید دارد.
    کلیدواژگان: آنتروپومتری (تن سنحی)، دور باسن، زنان، عامل خطر ساز متابولیک
  • حبیب امامی، حامد غفاری، سروش راد، فریدون عزیزی صفحه 319
    مقدمه
    در چارچوب مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) به بررسی میزان پاسخ دهی افراد دعوت شده در این مطالعه پرداخته شد و تفاوت بین گروه های شرکت کننده و امتناع کننده از شرکت در این مطالعه بررسی گردید.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه مورد شاهدی در بخش مقطعی مطالعه قند و لیپید تهران، پرسشنامه طرح به صورت مصاحبه حضوری با افراد 20 سال به بالای مرد و زن امتناع کننده از شرکت در مطالعه قند و لیپید تهران (گروه مورد) تکمیل شد و با نتایج حاصل از شرکت کنندگان در مطالعه (گروه شاهد) مقایسه شد. متغیرهای تحقیق شامل شاخص های دموگرافیک (سن، جنس، وضعیت تاهل، سطح سواد، وضعیت شغلی)، متغیرهای مربوط به سوابق پزشکی (سابقه بیماری قلبی عروقی، بیماری ایسکمیک قلبی، سکته مغزی، دیابت، پرفشاری خون، دیس لیپیدمی)، متغیرهای مربوط به سوابق پزشکی وابستگان درجه 1 (ابتلا به سکته قلبی، دیابت)، مصرف داروها و سیگار بوده است.
    یافته ها
    از میان 27340 نفر دعوت شده جهت مطالعه، 15010 نفر(54.9 درصد) در مطالعه شرکت کردند و لذا میزان عدم پاسخ 45.1 درصد تعیین شد. از این میان 1370 نفر از افراد امتناع کننده با 9994 نفر از شرکت کنندگان که سن بالای 20 سال داشتند مقایسه شدند. امتناع کنندگان از شرکت در مطالعه، در مقایسه با شرکت کنندگان جوان تر بودند. 55.6 درصد از امتناع کنندگان و 46 درصد از شرکت کنندگان بین 20 و 39 سال قرار داشتند(P<0.001) و بیشتر امتناع کنندگان شاغل، مجرد و مرد بودند و از سطح سواد بیشتری نسبت به شرکت کنندگان برخوردار بودند (P<0.001). شرکت کنندگان از نظر وضعیت سلامتی شامل سوابق پزشکی خود و وابستگان درجه 1 و مصرف داروها وضعیت بدتری نسبت به امتناع کنندگان در مطالعه داشتند (P<0.001). میزان سیگار کشیدن در بین امتناع کنندگان از شرکت در مطالعه بیشتر بود (P<0.001). سه علت عمده عدم شرکت به ترتیب، کمبود وقت (45.9 درصد)، عدم نیاز به مراقبت های پزشکی (15.1 درصد) و عدم علاقه به شرکت در مطالعه (7/7 درصد) بود.
    نتیجه گیری
    از آنجا که امتناع کنندگان از شرکت در مطالعه به نسبت شرکت کنندگان سالم تر بودند، می توان نتیجه گرفت که نیاز به مراقبت های پزشکی یکی از علل مهم شرکت در مطالعه در جامعه ایرانی است. آموزش موثر در ایجاد انگیزه برای شرکت در مطالعات و مداخله های تغییر در شیوه زندگی برای پیشگیری از بیماری های غیرواگیر در جامعه ما ضروری است.
    کلیدواژگان: امتناع کنندگان از شرکت، شرکت کنندگان، مطالعه قند و لیپید تهران
  • مصطفی نجفی، محمود میرحسینی، شروین آثاری، مریم مغانی لنکرانی، زهرا طهماسبی صفحه 325
    مقدمه
    با توجه به نقش حمایتی خانواده در القای تطابق مبتلایان به بیماری های مزمن و اثرات مثبت روابط خانوادگی بر بهبود پیامد بیماران، تحقیق حاضر با سه هدف 1) مقایسه وضعیت زناشویی بیماران دیابتی و گروه شاهد، 2) بررسی رابطه وضعیت زناشویی در بیماران دیابتی در ارتباط با سن، جنس، میزان تحصیلات، وضعیت اقتصادی، نوع دیابت، طول مدت ابتلا، نوع درمان و میزان داروی مصرفی، 3) مقایسه فراوانی اختلالات عملکرد جنسی در بیماران دیابتی و گروه شاهد انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    این تحقیق با استفاده از پرسشنامه وضعیت زناشویی گریمس در 200 نفر (100 بیمار مبتلا به دیابت و 100 نفر به عنوان گروه شاهد) از مراجعان به درمانگاه دیابت شهرکرد در سال 1382 انجام گرفت.
    یافته ها
    مبتلایان دیابت و گروه شاهد از نظر جنس، میزان تحصیلات و وضعیت اقتصادی همسان بودند، اگر چه سن مبتلایان به دیابت از گروه شاهد بیشتر بود. وضعیت زناشویی بیماران دیابتی مبتلایان به نوع یک دیابت و افرادی که میزان داروی بیشتری استفاده می کردند، در مقایسه با افراد دیگر نامطلوب بود (P<0.05). ارتباط معنی داری بین وضعیت زناشویی بیمار دیابتی و سن، جنس، وضعیت اقتصادی، میزان تحصیلات، نوع درمان و طول مدت ابتلا به دست نیامد. سهم ناتوانی عملکرد جنسی و کاهش میل جنسی در بیماران دیابتی (76% و 32%) در مقایسه با گروه شاهد (29% و 12%) بیشتر بود (P<0.05).
    نتیجه گیری
    وضعیت زناشویی و اختلالات عملکرد جنسی در بیماران دیابتی احتمالا با یکدیگر ارتباط دارد و انجام تحقیقات در زمینه این ابعاد از زندگی بیماران دیابتی توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: دیابت قندی، وضعیت زناشویی، اختلال عملکرد جنسی
  • مریم کشاورز، غلامرضا بابایی صفحه 331
    مقدمه
    اگر چه عوامل خطرساز بروز دیابت بارداری در جمعیت های اروپایی مشخص شده است، مطالعات محدودی در زمینه این عوامل در کشورمان انجام گرفته است. از طرفی طبق توصیه انجمن دیابت آمریکا حد آستانه آزمون غربالگری با 50 گرم گلوکز تا 130 میلی گرم در دسی لیتر کاهش یافته است. این مطالعه با هدف بررسی عوامل خطرساز دیابت بارداری و مقایسه ارزش آزمون غربالگری با دو حد آستانه 130 و 140 میلی گرم در دسی لیتر در زنان باردار شهر شاهرود انجام شد.
    مواد و روش ها
    در غربالگری عمومی دیابت بارداری برای 1310 زن باردار مراجعه کننده به درمانگاه فاطمیه شاهرود، 12 عامل خطرساز برای انجام غربالگری در اولین ویزیت در نظر گرفته شد. از طرفی به منظور تعیین ارزش آزمون غربالگری، بدون در نظر گرفتن نتیجه آزمون 50 گرم گلوکز، آزمون تشخیصی با 100 گرم گلوکز برای 459 نفر اول مراجعه کننده به درمانگاه فاطمیه انجام گرفت. تمامی اندازه گیری های قند سرم در آزمون غربالگری و تشخیصی با 50 و 100 گرم گلوکز در آزمایشگاه بیمارستان فاطمیه و با روش گلوکز اکسیداز انجام شد.
    یافته ها
    طبق مدل رگرسیون لوجستیک مهمترین عوامل خطرساز دیابت بارداری، گلوکزوری، سابقه ماکروزومی، چاقی، سابقه خانوادگی دیابت، سن بالای 30 سال و سابقه نامشخص مرگ نوزادی تعیین شد. بیشترین میزان خطر (P<0.001 و CI=15.7-110.3، OR=41.7) و ارزش اخباری مثبت (63%) مربوط به گلوکزوری و کمترین میزان خطر بروز دیابت بارداری مربوط به سن بالای 30 سال (P<0.001، CI=1.8-5، OR=3) بود. حساسیت 97%، ویژگی 81%، ارزش اخباری مثبت 27/0 و منفی 99.7 برای آزمون غربالگری 50 گرم گلوکز با حد آستانه 130 میلی گرم در دسی لیتر و حساسیت 85%، ویژگی 88%، ارزش اخباری مثبت 35% و منفی 99% با حد آستانه 140 میلی گرم در دسی لیتر به دست آمد.
    نتیجه گیری
    عوامل خطر به دست آمده از مطالعه کشورهای مختلف نیز در جمعیت مورد بررسی ما معنی دار شدند. همچنین ارزش اخباری منفی و حساسیت بالای آزمون غربالگری با حد آستانه 130 میلی گرم در دسی لیتر مشخص گردید. به نظر می رسد که با توجه به بالا بودن حساسیت آزمون غربالگری با حد آستانه 130 میلی گرم در دسی لیتر، سطح مورد نظر، حد آستانه مناسبی برای تشخیص درصد بالایی از زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری باشد.
    کلیدواژگان: عوامل خطرساز دیابت بارداری، آزمون غربالگری، حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی
  • علیرضا شیرپور، بهروز ایلخانی زاده، رامین سعادتیان، مهدی اسکندری، فیروز قادری پاکدل، مجتبی کریمی پور، علی گل، آناهیتا پورشهبازی صفحه 337
    مقدمه
    دیابت قندی یک بیماری متابولیک است که عوارض متعددی مانند تغییرات عروقی، چشمی، کلیوی، عصبی، گوارشی و غیره ایجاد می کند. در سال های اخیر مطالعات متعددی جهت کاهش عوارض دیابت صورت گرفته است. در این مطالعه تاثیر ویتامین E بر تغییرات مورفولوژیک و هیستولوژیک در روده کوچک رت ناشی از دیابت بررسی شد.
    مواد و روش ها
    24 سر موش رت نر نژاد ویستار با وزن 27-250 گرم و سن 8 ماهه انتخاب شدند. 16 سر از موش ها با تزریق زیرصفاقی استرپتوزوتوسین (STZ) با دوز 60mg/kg دیابتی شدند. رت ها در سه گروه 8 تایی شامل گروه غیردیابتی، گروه دیابتی درمان نشده و گروه دیابتی درمان شده با ویتامین E تقسیم شدند. رت های گروه ویتامین E در شبانه روز همراه با آب آشامیدنی 300mg ویتامین E دریافت می کردند. بعد از 6 هفته تمام رت ها با تزریق هیدرات کلرال به مقدار0.5cc به ازای هر 100گرم وزن بدن بیهوش و بعد از باز کردن محفظه شکم، مزانتر به دقت با قیچی از اطراف روده کوچک برداشته شد. سپس روده کوچک با دو برش از اسفنگتر پیلور و اسفنگتر ایلئوسکال بریده شد. بعد از اندازه گیری وزن و طول روده کوچک، از هر بخش دئودنوم، ژژنوم و ایلئوم نمونه هایی به طول 5 سانتی متر برداشته شد. پس از پرکردن لومن نمونه ها با فرمالین بافری 10% و بستن دو انتهای آنها، نمونه ها درون فرمالین قرار داده شد. بعد از برش گیری و رنگ آمیزی، نمونه ها از نظر تغییرات طول پرز، عمق کریپت و ضخامت لایه عضلانی بررسی شد.
    یافته ها
    طول و وزن روده کوچک، طول پرز ها و ضخامت لایه عضلانی در رت های گروه دیابتی درمان نشده در مقایسه با رت های سالم افزایش معنی دار نشان داد اما این پارامترها در رت های گروه ویتامین E نسبت به گروه رت های سالم تفاوت معنی دار نشان نداد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که ویتامین E به عنوان یک آنتی اکسیدان با کاهش رادیکال های آزاد و استرس اکسیداتیو از برخی اثرات ناهنجار دیابت جلوگیری می کند یا شدت آنها را کاهش می دهد.
    کلیدواژگان: دیابت، روده کوچک، ویتامین E، موش صحرایی
  • نقش گیرنده های D2 هسته شکمی میانی هیپوتالاموس در ترشح هورمون های جنسی و پرولاکتین در موش های صحرایی نر
    علی گل، وحید شبیانی، مهدی عباس نژاد، محمد صوفی آبادی صفحه 347
    مقدمه
    هسته شکمی میانی هیپوتالاموس (VMN) یکی از نواحی مهم در تنظیم ترشح هورمون های جنسی است. در این مطالعه، نقش تنظیمی گیرنده های D2 هسته شکمی میانی هیپوتالاموس (VMN) بر ترشحات هورمون های جنسی و پرولاکتین مدنظر است.
    مواد و روش ها
    برای این منظور 35 سر موش صحرایی نر بالغ در محدوده وزنی 280-320g انتخاب شدند و به صورت دو طرفه در VMN کانوله شدند. پس از دوره بهبود، حیوانات به پنج گروه به شرح زیر تقسیم شدند: sul (8 میکروگرم سولپیراید در VMN تزریق شد)، sham-s (حلال تزریق شد)، Bromo (25 میکروگرم بروموکریپتین تزریق شد)، sham-b (حلال بروموکریپتین تزریق شد) sul+Bromo (سولپیراید (آنتاگونیست + بروموکریپتین (آگونیست) تزریق شد). داروها به صورت روزانه به حجم نیم میکرولیتر در دقیقه و در زمان یک دقیقه طی یک دوره هفت روزه تزریق شدند. بعد از آخرین تزریق سر حیوانات قطع و نمونه خونی گرداوری شد. سطح سرمی هورمون های جنسی و پرولاکتین به روش RIA سنجیده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که سولپیراید یا بروموکریپتین سطح سرمی پرولاکتین، استرادیول و تستوسترون را تغییری ندادند اما سولپیراید سطح سرمی پروژسترون را افزایش و نسبت استرادیول به پروژسترون را کاهش داد و بروموکریپتین اثرات معکوسی داشت.
    نتیجه گیری
    گیرنده هایD2،VMN در تنظیم ترشح هورمون های جنسی نقش دارند.
    کلیدواژگان: دوپامین، هورمون های جنسی، سولیپیراید، برموکریپتین، VWN، پرولاکتین
  • بررسی اثر تزریق آکونیست و آنتاگونیست گلوکوکورتیکوئیدی در ناحیه قشراوربیتوفرونتال بر فرایند یادگیری و حافظه در موش بزرگ آزمایشگاهی
    عباسعلی وفایی صفحه 353
    مقدمه
    شواهد زیادی نشان می دهند که گیرنده های گلوکوکورتیکوییدی در مناطق بسیاری از مغز در یادگیری هیجانی و ذخیره حافظه نقش دارند. هدف این تحقیق بررسی اثر تزریق آگونیست و آنتاگونیست گلوکوکورتیکوییدی در ناحیه قشراوربیتوفرونتال برفرایند یادگیری و حافظه فضایی شامل اکتساب، تثبیت و به خاطرآوری اطلاعات تازه آموخته شده در مدل یادگیری احترازی مکانی است.
    مواد و روش ها
    موش های نر نژاد لانگ ایوانز (Long-Evans) با وزن 280 تا320 گرم دراین مطالعه استفاده شدند. ابتدا به صورت دو طرفه روی ناحیه قشراوربیتوفرونتال کانول راهنما قرار داده شد. یک هفته بعد، موش ها برای یادگیری فضایی با مدل احترازی مکانی آموزش داده شدند. طی آموزش (30 دقیقه) در دستگاه احترازی مکانی، حیوان یاد می گرفت که با کمک اشیای اطراف، مکان دریافت شوک (ناحیه منع شده) را شناسایی کند و از ورود به آن خودداری کند. 5 دقیقه قبل، بلافاصله و در زمان های 60 و 120 دقیقه بعد از آموزش، و 5 دقیقه قبل از آزمون به خاطرآوری، دگزامتازون (0.1 میکروگرم در 0.6 میکرولیتر به ازای هر طرف) به عنوان آگونیست یاRU38486 (3 نانوگرم در 0.6 میکرولیتر به ازای هر طرف) به عنوان آنتاگونیست گیرنده گلوکوکورتیکویید به صورت دو طرفه داخل هسته فوق تزریق شد. ضمنا گروه های شاهد به میزان هم حجم حلال دریافت نمودند. 24 ساعت پس از آموزش، میزان حافظه فضایی موش برای احتراز کردن از مکان شوک ارزیابی شد. این ارزیابی در یک دوره 30 دقیقه ای با کمک دو ملاک مدت زمان طی شده قبل از ورود به ناحیه منع شده (شوک) و تعداد ورودهای مکرر به این ناحیه اندازه گیری و با کمک آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان می دهد که تزریق آگونیست و آنتاگونیست گلوکوکورتیکویید 5 دقیقه قبل، بلافاصله و در زمان های 60 و 120 دقیقه پس از اکتساب یادگیری و 5 دقیقه قبل از آزمون به خاطرآوری تاثیر معنی داری بر ذخیره حافظه فضایی ندارد.
    نتیجه گیری
    یافته های فوق نشان می دهد که گیرنده های گلوکوکورتیکوییدی در ناحیه قشراوربیتوفرونتال نقش مهمی در فرایند یادگیری و تعدیل ذخیره اطلاعات تازه آموخته شده فضایی مربوط به حوادث هیجانی ندارند.
    کلیدواژگان: دگزامتازون، RU38486 گیرنده گلوکوکورتیکوئیدی، قشر اوربیتوفرونتال، فرایند حافظه فضایی، یادگیری احترازی مکانی، ذخیره حافظه، رت
  • گزارش موردی
  • پیوند کلیه بدون دیالیز قبلی در یک بیمار مبتلا به سندرم باردت بیدل
    عفت رازقی، پیمانه حیدریان، محبوب لسان پزشکی، غلامرضا پورمند صفحه 361
    مقدمه
    سندرم باردت بیدل(Bardet- BiedL syndrome) یک بیماری نادر اتوزومال مغلوب است. یافته های بالینی اصلی این سندرم رتینیت پیگمانته (Retinitis pigmentosa)، هیپوگنادیسم(Hypogonadism) با علل مختلف، پلی داکتیلی (Polydactyly)، چاقی (Obesity)،اختلال یادگیری (Learning difficulties) و بیماری کلیوی (Renal defects) است. بیمار مورد نظر خانم 38 ساله ای با سندرم باردت بیدل است. این سندرم در دوران نوجوانی این بیمار براساس وجود رتینیت پیگمانته، پلی داکتیلی، هیپوگنادیسم، چاقی و اختلال یادگیری تشخیص داده شده بود. سه سال قبل بیمار با فشارخون بالا و نارسایی کلیه مراجعه می کند. در بررسی های رادیولوژیک کلیه ها بزرگ و حاوی کیست های متعدد و منتشر در قشر و مدولا بودند. طی این مدت بیمار تحت درمان نگه دارنده بود و یک سال قبل به این مرکز جهت پیوند کلیه ارجاع داده شد. بیمار تحت پیوند کلیه بدون دیالیز قبلی (Preemptive renal transplant) و رژیم ایمونوساپرسیو سه دارویی قرار گرفت. بعد از عمل بیمار دچار عوارض عفونت زخم و سندرم گیلن باره شد. نهایتا بیمار مبتلا به سندرم باردت بیدل با نارسایی مزمن کلیه و ضایعات کیستیک با حال عمومی خوب و عملکرد طبیعی کلیه پیوندی مرخص شد.
    کلیدواژگان: سندرم باردت بیدل، پیوند کلیه، بیماری کیستیک کلیه
  • اخبار همایش ها
    صفحه 366
|
  • Relationship between level of T3 and cardiovascular risk factors in Tehran Lipid and Glucose Study
    R. Hosseini, P. Heydarian, E. Ainy, P. Mirmiran, F. Azizi Page 275
    Introduction
    Despite recent literature indicating the association between low T3 levels and cardiovascular mortality in cardiac patients, the relationship between levels of T3 and cardiovascular risk factors in normal populations has not yet been investigated. Considering the increased mortality due to coronary artery disease in our country and the necessity to identify new risk factors, this study was performed to determine the relationship between T3 concentration and cardiovascular risk factors, in individuals, aged over 50, selected from among participants of the Tehran Glucose & Lipid Study (TLGS) population.
    Materials And Methods
    The first phase of “Tehran Thyroid study” was performed within the framework of the TLGS with the aim of determining the prevalence of thyroid disorders in a subgroup of subjects of the TLGS. The population of the present study consists of subjects, aged over 50, selected from among the participants of the “Tehran Thyroid study”. In 250 adults, aged > 50 yrs, the level of T3 was measured and the relationship between cardiovascular risk factors and T3 concentration was investigated. This relationship was also investigated in two subgroups of these subjects, patients with “diabetes mellitus and IGT” & subjects with ECG evidence of myocardial infarction. Since all subjects had normal T3, quartiles for T3 in normal range were calculated first quartile: T3<132, second quartile: 132
  • M. Momenzadeh, M. Amini, A. Aminorroaya, S. Hovsepian, S. Haghighi Page 283
    Introduction
    Considering the higher prevalence of autoimmune thyroid disorders in iodine replete areas and implementation of an adequate and sustainable IDD control program in Iran, this study was performed to investigate and compare the prevalence of antithyroperoxidase (TPO-Ab) and antithyroglobuline (Tg-Ab) autoantibodies among a control group and patients with hypothyroidism, hyperthyroidism and simple goiter.
    Materials And Methods
    Serum T4, T3, TSH, TPO-Ab and Tg-Ab were measured in 1019 females, 20-50 years old, with and without thyroid dysfunction (control group=130, hypothyroid=379, hyperthyroid=195, simple goiter=315). The results were analyzed using t-test, Chi-square and ANOVA statistical methods.
    Results
    In the control group, 67.7% were found to be negative for autoantibodies, as compared to 45.5%, 35.5%, and 17.4% of patients with simple goiter, hypothyroidism and hyperthyroidism, respectively (P= 0.000001). The difference observed in the prevalence of TPO-Ab among the 4 groups was significant (P=0.00001) and the highest prevalence was observed in hyperthyroid cases. The difference in the prevalence of TgAb and both TgAb and TPOAb between the 4 groups was not significant (P>0.05), but the means of TPOAb and TgAb in these groups differed significantly (P=0.00001). In patients with simple goiter and hypothyroidism, the prevalence of autoantibodies increased with age (P<0.0001).
    Conclusion
    The higher prevalence of TPO-Ab among patients with thyroid dysfunction confirms the pathogenic role of TPO-Ab in autoimmune and non-autoimmune thyroid disorders, although the role of Tg-Ab cannot be ignored.
  • A. Ghanbarian, Mr Mirbolooki, Aa Momenan, H. Harati, R. Hajipoor, F. Azizi Page 291
    Introduction
    Because of the importance of the prediabetes state in increasing non-communicable diseases, evaluation and comparison of IFG and IGT, in terms of the non-communicable risk factors of these two conditions, can be of great help in the identification of metabolic characteristics.
    Materials And Methods
    4944 individuals, 30-60 yrs, were selected randomly from the TLGS population and after matching for age and sex, exclusion of known diabetics, and following ingestion of 75 gr glucose were divided into 5 groups based on FBS and OGTT
    Results
    isolated IFG (110 mg/dL ≤ FBS<126 mg/dL, n=79), isolated IGT (140≤ 2hpp < 200,n=435), IGT/IFG (having both IGT and IFG, n=73), new diabetes (2hpp ≥ 200 or FBS ≥ 126,n = 205) and normal (neither IFG nor IGT, n=750). Blood pressure, BMI, WHR and serum lipids were measured in all groups. Hypertension, anthropometric data (general and abdominal obesity) and high risk dyslipidemia were defined according to JNC VI,WHO and ATP III criteria respectively. We compared the mean values and prevalence of risk factors among the different groups.
    Results
    In the IGT group, the prevalences of hypertension, general and abdominal obesity and high serum total cholesterol (TC), triglycerides (TG) and LDL-C (38,39,73,37,44 and 32% respectively) were higher than in controls (P<0.001). The IFG group had higher prevalence of hypertension and high serum TG(40 and 35% respectively) vs controls (p=0.004 and 0.03 respectively). In the IFG/IGT group the prevalence of hypertension, general and abdominal obesity and high serum TG (48,50,75 and 48% respectively) were higher than in controls (P<0.001). There was a higher prevalence of general and abdominal obesity in IGT vs IFG (39 vs 28%,P=0.03 and 73 vs 64%,P=0.04 respectively). There was also a higher prevalence of general obesity in the IFG/IGT (50%) vs the IFG (P=0.003) or the IGT groups (P=0.04). No statistically significant difference was seen in the prevalence of high serum TC and LDL-C between the diabetes and IFG or IGT groups. The IFG/IGT group had no difference with the diabetes group in the prevalence of risk factors except high serum TG.
    Conclusion
    The higher prevalence of some of the cardiovascular risk factors in IGT vs IFG could explain the difference in the cardiovascular events in these two groups. Lack of differences in the prevalence and mean values some of the cardiovascular risk factors in the prediabetes state vs overt diabetes calls for more attention to this stage for prevention of cardiovascular diseases.
  • M. Emami Maybodi, Beiki Bondar Abadi, A. Andishmand, Mr Haji Esmaili, M. Motafakker Page 301
    Introduction
    We sought to compare methods currently used by physicians of the city of Yazd to treat hyperlipidemia and the standard recommended treatment of the National Cholesterol Education Program Adult Treatment Panel III (NCEP-ATPIII). Methods and Materials: An observational, cross-sectional study was conducted on 146 adult patients, selected by random stratified sampling, from among patients admitted to medical diagnostic laboratories of Yazd. Inclusion criteria were: concentration of TG and Cholesterol ≥ 200mg/dL (or more) observed, following first visit to a physician. Serum of patients was collected for measuring HDL (and LDL) and a questionnaire was completed before and after treatment. The method used by these physicians was then compared to the NCEP-ATPIII recommended standard treatment.
    Results
    From 146 patients that participated in our study, 85 patients (58.2%) were female, 49 patients (33.6%) had DM, 11 female patients (12.9%) had had premature menopause, 9(6.2%) had a family history of early coronary disease, 8(5.5%) were smokers and 43(29.5%) had hypertension. Mean number of ischemic heart disease (I.H.D) risk factors in females were significantly less than in males (p=0.000). Mean H.D.L and cholesterol in females were significantly higher than in males (p=0.038 and p=0.031 respectively). Only 86 patients (58.9%) were treated according to recommended NCEP guidlines. Undertreatment was most common (31.5%). Patients with D.M., positive history of I.H.D, and LDL concentration over 160 mg/dL were more mismanaged.
    Conclusion
    Physicians of Yazd poorly comply with NCEP-ATPIII, a problem is more noticeable in-patients at high risk for I.H.D.
  • P. Mirmiran, A. Esmaillzadeh, F. Azizi Page 309
    Introduction
    It has been suggested that health professionals may consider discarding measurement of hip circumference from public health screening efforts. Before discarding the hip circumference in epidemiological surveys, it is important to consider whether any important information is likely to be lost. Here we aim to evaluate the relationship between hip circumference and metabolic risk factors in an urban adult population of Tehranian women.
    Materials And Methods
    In a population-based cross-sectional study, a representative sample of 5720 women aged 18-74 years, participants of the Tehran Lipid and Glucose Study (TLGS), were enrolled. Demographic data was collected anthropometric indices and blood pressure were measured according to standard protocols. Hypertension was defined based on JNC VI. Biochemical analysis was conducted on fasting blood samples. Diabetes was defined as FPG≥126 mg/dL or 2hPG≥ 200 mg/dL. Lipid disorders and components of metabolic syndrome were considered based on ATP III.
    Results
    Mean age of women was 39.9±14.6 years. Mean BMI, WHR, waist and hip circumferences for subjects were 27.1±5.1 kg/m2, 0.83±0.08, 86.5±13.1 cm and 103.5±9.8 cm, respectively. Higher hip circumference was associated with lower levels of serum total- and LDL-cholesterol, serum triglyceride, fasting plasma glucose, 2-h plasma glucose, systolic and diastolic blood pressure. Subjects in the top quintile of hip circumference had higher values of serum HDL-cholesterol concentration compared to those in the lower category. After adjustment for potential confounding variables and anthropometric measures associated with higher hip circumference, a significant decreasing trend was observed for odds of having high LDL-cholesterol (odds ratios among quintiles: 1.00, 0.98, 0.97, 0.95, 0.84, respectively, P for trend=0.04), diabetes (1.00, 0.68, 0.58, 0.45, 0.42, P for trend= 0.01), hypertension (1.00, 0.96, 0.82, 0.78, 0.70, P for trend 0.02), low serum HDL-cholesterol (1.00, 1.03, 0.86, 0.82, 0.56, P for trend=0.04), elevated blood pressure (1.00, 0.99, 0.82, 0.70, 0.61, P for trend= 0.01) and abnormal glucose homeostasis (1.00, 0.69, 0.66, 0.54, 0.48, P for trend=0.01) among hip circumference quintile categories. Individuals in the upper quintile category of hip circumference had lower odds of having hypercholestrolemia (0.86 vs 1.00) and high serum triglyceride levels (0.74 vs 1.00) compared to those in the lowest category.
    Conclusion
    Hip circumference is independently and inversely associated with metabolic risk factors. This study underscores the importance of continuation of the use of measuring hip circumference in epidemiologic surveys in Tehranian adult women.
  • H. Emami, S. Rad, H. Ghaffari, F. Azizi Page 319
    Introduction
    We aimed to determine response rate and to compare respondents and non-respondents in the Tehran Lipid and Glucose study according to their health status.
    Materials And Methods
    In a nested case-control study conducted as a part of TLGS, questionnaires of the study were filled out, during face to face interviews by participants aged 20 years and over who had refused to participate the first time they were invited their data such as demographic (age, sex, marital status, and education) and medical and /or family history of cardiovascular or ischemic heart disease, stroke, diabetes, hypertension, and dyslipidemia were compared with a control group of respondents.
    Results
    After the first invitation, 15010 out of 27340 individuals agreed to participate in the study (54.9% response rate). From among non-respondents, 1370 were selected randomly and compared to 9994 controls. Non-respondents were younger than respondents. 55.6% of non-respondents and 46% of respondents were in the 20-39 year-old age group (p<0.001). The majority of non respondents were male, single, employed, and had higher educational levels than respondents (p<0.001). As far as the medical and/or familial history of the diseases mentioned was concerned, the non-respondents were in a better condition than the respondents they used less drugs (p<0.001). Prevalence of smoking was higher in non-respondents than in respondents (16.1% vs 11.8%, p<0.001). The 3 foremost reasons expressed by non respondents were “I do not have time” (45.9%) “I do not need to be examined\" (15.1%), and “I am not interested” (7.7%).
    Conclusion
    Although, non-respondents were more healthy than respondents, this study has shown that need for medical care is an important issue in Iranian population studies. Appropriate and effective education is needed to motivate participation in population based surveys.
  • M. Najafi, M. Mirhoseini, Sh Assari, M. Moghani Lankarani, Z. Tahmasebi Page 325
    Introduction
    Considering the supportive role of the family and positive effect of marital relations hips have on the outcome of chronic diseases, this study was conducted with three aims. 1) Comparison of the family marital relationships of diabetics and controls, 2) Assessment of any correlation between family relation and age, sex, educational level, socioeconomic status, type of diabetes, duration of disease, kind of therapy and dose of drugs. 3) Comparison of the frequency of sexual dysfunction between the groups mentioned.
    Materials And Methods
    Data were collected from 200 subjects (100 diabetic and 100 non-diabetic), with the GRIMS Family Relationship Questionnaire. All subjects were selected from the diabetes clinic in Shahrekord, in 1382.
    Results
    Diabetics and controls were not statistically different in sex, socioeconomic status or educational level, but where age was concerned, family marital relationships were worse among diabetics, type I diabetes, and those using more drugs in comparison to others (P<0.05). There was no correlation in between family marital relations and age, sex, socioeconomic status, educational level, kind of therapy or duration of disease (P>0.05). Relative frequency of sexual dysfunction and rate of decreased libido were higher in diabetics (76% and 29%) than thd controls (32% and 12%) (P<0.05).
    Conclusion
    Differences found in marital relationships and sexual dysfunction can be related to each other and further studies on relation between sexual dysfunction and marital relationships in diabetic patients are recommended.
  • M. Keshavarz, Ghr Babaee Page 331
    Introduction
    The risk factors of gestational diabetes mellitus (GDM) associated have been largely derived from populations of European extraction, and there are few studies examining this issue in Iran. According the ADA recommendation the cut- off point of screening test with 50 gr glucose to 130 mg/dL has been decreased, So this study was conducted to determine of the risk factors of GDM in Iranian pregnant women of Shahrood city and comparison the value of screening test with two different cut off points (130 and 140 mg/dL).
    Materials And Methods
    In a general screening for 1310 pregnant women referring to the Fatemiyeh Hospital, 12 risk factors were considered at the first screening. On the other in order to determine the value of the screening test without taking into account the results of the initial screening test, the OGTT was done with 100 gr oral glucose for the first 459 pregnant women. All measurements of serum glucose were performed by the glucose oxidase method at the Fatemiyeh Hospital Laboratory.
    Results
    According to the Logistic model, the most important of risk factors included: Glucosuria, previous macrosomia, obesity, family history of diabetes, age ≥ 30 yr and previous unknown neonate’s death. Glucosuria had the highest odds ratio (OR=41.7,CI=15.7-110.3,P<0/001) and positive predictive value (P.P.V) (63%) and the lowest odds ratio was related to age ≥ 30yr (OR=3, CI=1.8-5, P<0/001). A sensitivity of 97%, specificity of 81%, P.P.V of 27% and a negative predictive value N.P.V of 99.7% of GCT 50gr were determined with a 130 mg/dL cut off point and a sensitivity of 85%, specificity of 88%, a P.P.V of 35% and N.P.V of 99% with a 140 mg/dL cut off point.
    Conclusion
    Recognized risk factors of GDM were valid for our population. Use of 130 mg/dL as a cut off point in the screening test demonstrated a higher N.P.V and sensitivity, indicating this to be a better cut off point for diagnosis of women with GDM.
  • Ar Shirpoor, B. Ilkhanizadeh, S. Saadatian, M. Eskandari, F. Ghaderi Pakdel, M. Page 337
    Introduction
    Diabetes Mellitus (DM), as a metabolic disease, causes numerous effects on the vascular, ocular, renal, neuronal, gastrointestinal and other systems. In this study the effects of vitamin E (vit. E) on DM induced changes in the small intestine of rats were studied morphologically and histologically.
    Materials And Methods
    24 wistar male rats (average weight 250gr, average age 8 months) were randomly selected. Diabetes Mellitus was induced by STZ (60 mg/Kg, i. p.) in 16 rats. All animals were classified in to 3 groups (n=8): control or non diabetic rats, diabetic non-treated, and diabetic treated by vit. E. In treated rats, vit. E (300 mg) was added to tap water. Animals were sacrificed following deep anesthesia using Hydrate chloral (0. 5 mL/100 gr B. W, i. p) at the end of 6th week of experimental protocols. The small intestines of all rats were cut after the mesenteric layers were precisely detached from the pyloric and illeocecal sphincters. Weight and length of intestines were assessed, and then 5 cm long samples were cut from the duodenum, jejunum and the ileum. Each sample was filled with 10% formalin buffer and after ligature of their two ends they were kept in 10% formalin buffer. The samples were histologically studied for villi length, crypt depth and muscular thickness.
    Results
    The results showed that intestinal length and weight, villi length, crypts depth and muscular thickness were increased in comparison with the control, non diabetic rats significantly. In the rats treated with vit.E, there were no differences in the mentioned items, in comparison with the control group.
    Conclusion
    The results of this study demonstrate that vit. E as an antioxidant with decreasing effects on free radicals and oxidative stress, attenuates or prevents certain diabetic disorders.
  • The effects of D2 receptors of the ventromedial nucleus (VMN) of the hypothalamus on secretion of sex and prolactin hormones in male rats
    A. Gol, V. Sheibani, M. Abbasnejad, M. Sofiabadi Page 347
    Introduction
    In this study, the regulatory role of the ventromedial nucleus (VMN) of the hypothalamus on pituitary gland secretion, was studied. We investigated the influence of D2 receptors of the VMN on serum levels of sex hormones and prolactin.
    Materials And Methods
    35 adult male rats, weighing between 280-320g, were selected and cannulae were implanted bilaterally into the VMN. After the recovery period, rats were divided into 5 groups: sul (injected 8g sulpiride), sham-s (injected vehicle), Bromo (injected 25 g bromocriptin), sham b-operated (injected vehicle), S+B (injected sulpiride Bromcriptine). The drugs were injected daily into the VMN (0.5l/min) for 7 days, 0.5 hours after the last injection, the animals were decapitated and blood samples were collected. Serum levels of sex hormone and prolactin were measured by RIA method.
    Results
    The results of this study indicate that sulpiride and (or) Bromocriptine cannot change the serum level of prolactin, testosterone and estradiol but sulpiride increases serum level of progesterone and decreases the estradiol progesterone ratio, Bromocriptin showed the reverse effects.
    Conclusion
    We conclude that D2 receptors of VMN have a role in the regulation of sex hormone secretion.
  • The effect of injection of glucocorticoid agonist and antagonist in the Orbitofrontal cortex on spatial memory of rats
    Aa Vafaei Page 353
    Introduction
    There is much evidence indicating that glucocorticoids receptors are highly involved in emotional learning and memory storage in many areas of the brain. The aim of the present study was to assess the role of glucocorticoid agonists and antagonists on the orbitofrontal cortex (OFC) in spatial memory processes (Acquisition, Consolidation and Retrieval) of the place avoidance learning task.
    Materials And Methods
    Long-Evans strain rats, weighting 280-320 gr, (n=100, in 10 groups) were surgically implanted bilaterally with cannulae aimed at the OFC and were trained to avoid entrance to a 60 degree segment of the arena entering this was punished by mild footshock. The forbidden sector was defined by room cues during rotation in the light and by floor cues in the dark. Place avoidance training occurred in a single 30-min session and avoidance memory was assessed during a 30-min extinction trials, 24 hours later. The time of the first entrance and the number of entrances into the punished sector during extinction were used to measure the place avoidance memory. Bilateral injections of Dexamethasone (0.1μg/0.6 μl/side) as a glucocorticoid agonist and RU38486 (3ng/0.6 μl/side) as a glucocorticoid antagonist were injected to the OFC 5 min before acquisition, immediately, 60 and 120 min after training and 5 min before retrieval test. Control groups simultaneously received just the vehicle of the same volume, that was injected to the other groups.
    Results
    The results indicated that acquisition, consolidation and retrieval of spatial memory were not impaired (P>0.05).
    Conclusion
    The findings above showed that the glucocorticoid receptors in OFC do not have an important role in modulation and storage of spatial memory related to emotional events in place avoidance learning tasks.
  • Preemptive renal transplantation in a Bardet-Biedl patient: a case report
    E. Razeghi, P. Heydarian, M. Lessan Pezeshki, Ghr Pourmand Page 361
    Bardet- Biedl syndrome is a rare autosomal recessive trait with retinitis pigmentosa, hypogonadism of various etiologies, polydactyly, obesity, learning difficulties and renal defects. We describe here the case of a 38 year old girl with Bardet – BiedL syndrome, diagnosed during adolescense according to retinitis pigmentosa, polydactyly, hypogonadism, obesity and learning difficulties. Three years ago, she presented with hypertension and renal failure. At imaging study, kidneys were enlarged with innumerable cysts scattered diffusely throughout renal cortex and medulla. The patient received conservative therapy until one year ago when she was referred to our hospital for kidney transplantion. She received preemptive renal allograft and was prescribed a triple immunosuppresive regimen. The course of the operation was complicated with wound infection and Guillain Barre syndrome. The patient was discharged in a good condition with normal kidney function. At our center, a Bardet- BiedLe patient with renal failure and cystic kidney disease successfully received a renal allograf.