فهرست مطالب

نامه انجمن حشره شناسی ایران - سال بیست و سوم شماره 2 (پیاپی 32، اسفند 1382)

نشریه نامه انجمن حشره شناسی ایران
سال بیست و سوم شماره 2 (پیاپی 32، اسفند 1382)

  • 144 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1382/12/03
  • تعداد عناوین: 9
|
  • کیوان اعتباری، لیلا متین دوست صفحات 1-14
    تریپس توت Pseudodendrothrips mori (Niwa) با تغذیه از شیره نباتی برگ توت موجب کاهش عملکرد پرورش کرم ابریشم می شود. در این بررسی تاثیر آبیاری بارانی بر جمعیت تریپس توت و همچنین هرس بهاره در سه واریته توت (SI, KM, I) به طور مجزا در منطقه پسیخان استان گیلان مورد ارزیابی قرار گرفت. برای ارزیابی کارآیی آبیاری بارانی در کاهش جمعیت آفت دو قطعه نیم هکتاری از هر واریته انتخاب و یکی از آنها به مدت سه ساعت تحت آبیاری بارانی قرار داده شد و کرت دیگر به عنوان تیمار شاهد در نظر گرفته شد. تعداد حشره طی نمونه برداری تصادفی در چهار زمان (قبل از آبیاری و 24، 48 و 72 ساعت پس از آبیاری) در هر دو تیمار شمارش گردید. به منظور تعیین تاثیر هرس بهاره در تراکم این حشره نیز از هر واریته دو کرت انتخاب و یکی از آنها مطابق با روش متداول در نوغانداری، در اواخر اردیبهشت تحت هرس شدید قرار گرفت. تراکم نوسانات جمعیت در 10 نوبت در تابستان برای شش تیمار فوق ثبت شد. این دو روش کارایی چشمگیری در کنترل غیر شیمیایی تریپس توت نداشت. فقط در زمان 24 ساعت پس از آبیاری جمعیت تریپس کاهش یافت و تراکم حشره پس از گذشت 48 ساعت از آبیاری در بین دو تیمار اختلاف معنی داری را نشان نداد. همچنین میانگین (SE) جمعیت تریپس توت در تیمار هرس شده I, SI و KM به ترتیب 0.28±0.17 و 1.6±0.26 و 1.01±1.36 عدد حشره در یک سانتی متر مربع از سطح برگ بود در حالیکه همین شاخص در تیمار هرس نشده به ترتیب 0.23±0.15 و 0.15±0.09 و 1.56±1.30 عدد اندازه گیری شد. هیچگونه اختلاف معنی داری از لحاظ آماری بین دو تیمار هرس شده و نشده مشاهده نگردید.
    کلیدواژگان: تریپس توت، کنترل زراعی، آبیاری بارانی، هرس بهاره
  • یعقوب فتحی پور، علی جعفری، سیدمهدی حسینی صفحات 15-31
    سنک قوزه ی پنبه، Creontiades pallidus، یکی از آفات مهم پنبه در برخی نقاط ایران به ویژه استان خراسان می باشد. شکارگرهای Chrysoperla carnea و Nabis capsiformis از جمله دشمنان طبیعی فعال این آفت در مزارع پنبه بوده و می توانند نقش مهمی در کاهش جمعیت سنک قوزه ی پنبه داشته باشند. در این تحقیق سنک قوزه ی پنبه و دو شکارگر آن از مزارع پنبه استان خراسان جمع آوری و در آزمایشگاه پرورش داده شد و سپس شاخص های مختلف رشد جمعیت این حشرات محاسبه شد. پرورش حشرات و تمام آزمایش ها در اتاقک رشد با شرایط دمای 1± 26 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی 5 ± 65 درصد و دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی انجام شد. نرخ تولید مثل ناخالص (میانگین تعداد ماده تولید شده به ازای هر فرد ماده در طول عمر)، نرخ تولید مثل خالص (میانگین تعداد ماده تولید شده به ازای هر فرد ماده در طول عمر با لحاظ کردن احتمال بقا)، نرخ ذاتی افزایش جمعیت (تعداد ماده اضافه شده به جمعیت به ازای هر فرد ماده در هر روز)، نرخ متناهی افزایش جمعیت (چند برابر شدن جمعیت نسبت به روز قبل)، متوسط طول یک نسل (مدت زمان لازم برای افزایش جمعیت به میزان نرخ خالص تولید مثل) و مدت زمان لازم برای دو برابر شدن جمعیت (به ازای روز) برای C.pallidus به ترتیب 68.48 و 7.48 و 0.068 و 1.071 و 29.37 و 10.12 محاسبه شد. این شاخص ها برای بالتوری شکارگر C.carnea به ترتیب 165.38 و 60.45 و 0.095 و 1.10 و 42.95 و 7.26 و برای سنک شکارگر N.capsiformis به ترتیب 95.10 و 6.04 و 0.037 و 1.037 و 48.35 و 18.63 تعیین شد. نتایج نشان داد که شاخص های رشد جمعیت به ویژه نرخ خالص تولیدمثل و نرخ ذاتی افزایش جمعیت در بالتوری سبز بیشتر از سنک نابیس و سنک قوزه پنبه می باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که در صورت حمایت طبیعی از شکارگرها به ویژه بالتوری سبز در مزارع پنبه، می توان انتظار داشت که بخش قابل توجهی از جمعیت سنک قوزه پنبه توسط این شکارگرها کنترل شود.
    کلیدواژگان: سنک قوزه ی پنبه، بالتوری سبز، سنک نابیس، رشد جمعیت
  • بهنام معتمدی نیا، احد صحرا گرد، لطیف صالحی، جلال جلالی سندی صفحات 33-43
    زیست شناسی مگس سیرفید Sphaerophoria scripta در شرایط آزمایشگاهی در دمای 2 ± 22 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 75-70 درصد و 14 ساعت روشنایی و 10 ساعت تاریکی مطالعه گردید. حشرات کامل از منطقه رستم آباد گیلان جمع آوری و به آزمایشگاه منتقل شد. میانگین تخمهای گذاشته شده توسط حشره ماده در قفسی به ابعاد 100× 60×60 سانتیمتر 56.08 ± 195.2 عدد تخم بود که حداکثر تخمهای گذاشته شده، در روزهای چهارم و پنجم دوره تخمگذاری بود. میانگین مدت دوره رشد و نمو از مرحله تخم تا حشره کامل با تغذیه از شته Aphis craccivora در ظروف پتری به ابعاد 1.5×6 سانتی متر 1.06±16.25 روز تعیین شد. میانگین طول عمر حشرات کامل نر و ماده در قفس یاد شده در حالت بی غذایی به ترتیب 0.53±3.5 و 0.51±3.6 روز، با تغذیه از گل کلزا 9.8±1.6 و 10.2±1.16 روز و با تغذیه از شکر به صورت محلول با آب (1: 4) 14.62±1.06و 1.12 ± 14.87 روز بدست آمد که بیشترین طول عمر مربوط به تغذیه از شکر و آب بود. رژیم غذایی در جنس نر و ماده تاثیری نداشت. با افزایش سن لاروی میزان تغذیه نیز زیاد می شود. متوسط تغذیه سنین لاروی از شته A.craccivora (پوره سن اول و دوم) 284.23±21.69 عدد شته بود.
    کلیدواژگان: زیست شناسی، Sphaerophoria seripta، Syrphidae و Aphis craceivora
  • آرش راشدمحصل، کریم کمالی، علی رضوانی، یعقوب فتحی پور صفحات 45-57
    آماره های زیستی و پارامترهای رشد جمعیت شته داودیMacrosiphoniella sanborni (Gillette) در آزمایشگاه با سه شرایط مختلف فیزیکی (دمای 1 ± 24 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 5 ± 35 درصد، دمای 1 ± 28 درجه و رطوبت 5 ± 35 درصد، دمای 1 ± 28 و رطوبت 5 ± 65 درصد) و در شرایط طبیعی (با میانگین دمای 25.91 درجه سانتی گراد و میانگین رطوبت نسبی 36.05 درصد) روی گل داودی رقم Yellow Butten مورد مطالعه قرار گرفت. دوره نوری در تمام آزمایش های انجام شده در اتاق رشد به صورت 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی تنظیم گردید. طول دوره پورگی و طول عمر شته داودی در دمای 24 درجه سانتی گراد بصورت معنی داری بیشتر از سه تیمار دیگر بود. کمترین طول دوره پورگی و کمترین طول عمر نیز در دمای 28 درجه (با هر دو میزان رطوبت) مشاهده شد. علی رغم اینکه میزان باروری روزانه در دمای 28 درجه بصورت معنی داری بیشتر از تیمارهای دیگر بود ولی از لحاظ میزان باروری کل بین تیمارها اختلاف معنی داری مشاهده نشد. نرخ ذاتی افزایش جمعیت شته در دمای 24 درجه (با رطوبت 35 درصد)، دمای 28 درجه (با رطوبت 35 درصد)، دمای 28 درجه (با رطوبت 65 درصد) و شرایط طبیعی به ترتیب 0.2239 و 0.2965 و 0.2961 و 0.2878 بدست آمد که بصورت معنی داری در دمای 28 درجه بیشترین و در دمای 24 درجه سانتی گراد کمترین مقدار را به خود اختصاص داد. جمعیت شته داودی در دمای 24 درجه در مقایسه با سه تیمار دیگر برای دو برابر شدن و همچنین برای افزایش به اندازه نرخ خالص تولید مثل به مدت زمان بیشتری نیاز داشت.
    کلیدواژگان: شته ی داودی، گل داودی، دما، رطوبت، آماره زیستی، رشد جمعیت
  • بابک ظهیری، سعید محرمی پور، علی اصغر طالبی. یعقوب فتحی پور صفحات 59-75
    مگس Liriomyza sativae در سال های اخیر با گسترش دامنه ی پراکنش خود، به آفت مهم سبزیجات و گیاهان زینتی در اکثر نقاط جهان تبدیل شده است. به دلیل پتانسیل بالای این حشره جهت بروز مقاومت به حشره کش های رایج، استفاده از ارقام مقاوم گیاهی به عنوان یکی از رهیافت های مؤثر در مدیریت تلفیقی این آفت مطرح است. از آنجاییکه لوبیا از میزبان های ترجیحی این حشره محسوب می شود، 19 رقم لوبیا جهت بررسی مقاومت آنتی زنوز نسبت به مینوز L.sativae و نیز تعیین نرخ خسارت در اتاقک رشد با دمای 1+25 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی 5+55 درصد و دوره نوری 16:8 (تاریکی: روشنایی) مورد آزمایش قرار گرفتند...
    کلیدواژگان: Liriomyza sativae، لوبیا، مقاومت گیاهان، آنتی زنوز، نرخ خسارت
  • مهران غزوی، عزیز خرازی پاکدل، جعفر ارشاد صفحات 77-101
    در این تحقیق ابتدا گروه های مختلف سلول های خونی بر اساس خصوصیات مرفولوژیک سلول های گسترده شده تشخیص داده شد که شامل پلاسماتوسیت ها، گرانولوسیت ها، کوآگولوسیت ها و پروهموسیت ها بود. سپس تغییرات تعداد سلول های خونی در روند پیشرفت بیماری مورد بررسی قرار گرفت. این مطالعه نشان داد که تعداد کل سلول های خونی طی سه روز اول بیماری افزایش یافته و در روز سوم به اوج خود می رسد (با تفاوت معنی دار در سطح1%) متعاقب آن در روزهای بعدی این تعداد کاهش یافت. از نظر تغییرات تعداد هر یک از سلول های فوق الذکر به تفکیک نیز همین روند مشاهده شد با این تفاوت که سلول های کوآگولوسیت علاوه بر افزایش تعداد در سه روز اول، از نظر نسبت درصد نیز افزایش نشان دادند. بررسی ها نشان داد که با پیشرفت بیماری قدرت بیگانه خواری سلول های خونی کاهش یافته و قبل از مرگ حشره سلول های خونی قادر به ایجاد پاهای کاذب نبوده و نمی توانستند عناصر قارچی را ببلعند. علیرغم اینکه سلول های خونی در مراحل ابتدایی بیماری قادر به فاگوسیتوز اسپورهای هوایی تزریق شده به هموسل حشره و بلاستوسپورهای قارچ بودند ولی این عمل به نابودی عناصر قارچی منجر نشد و آنها با جوانه زدن و تکثیر، سلول های خونی را از بین برده و بدن حشره را اشغال کردند. از دیگر اثرات بیماری روی سیستم ایمنی سلولی ایجاد گره بود که این گره ها گاهی فاقد عناصر قارچی بوده و تحت تاثیر متابولیت های مترشحه توسط قارچ ایجاد شد.
    کلیدواژگان: Locusta migratorya، Beauveria bassiana، سلول های خونی، ایمنی سلولی
  • حبیب عباسی پور صفحات 103-116
    زنبور پارازیتویید تخم Platytelenomus hylas Nixon از جمله عوامل کنترل کننده گونه های جنس Sesamia می باشد که امیدواری زیادی را در کنترل بیولوژیک با این گونه ها بوجود آورده است. فعالیت این زنبور از بیشتر کشورهای جنوب آفریقا، خاورمیانه، آسیا و جنوب اروپا گزارش گردیده است. قدرت پارازیتوییدیسم تخم های ساقه خوار توسط این پارازیتویید در شرایط مختلف متفاوت بوده و حداکثر تا 93.2% گزارش گردیده است. در این تحقیق، خصوصیات مرفولوژیک و بیولوژیک این زنبور در شرایط آزمایشگاهی و مزرعه ای استان خوزستان مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس نتایج بدست آمده در سالهای 1380 و 1381 این زنبور قادر بود تا 90% از تخم های Sesamia nonagrioides را پارازیته نماید. نسبت جنسی بدست آمده در شرایط طبیعی (♂1: ♀ 1)بوده در حالیکه در شرایط پرورش آزمایشگاهی این نسبت به (♂1: ♀ 1.26) تغییر یافت. زنبور پارازیتویید قادر است هر 11-13 روز یک نسل خود را کامل کند و تا چندین نسل در سال تولید نماید. بررسی دامنه پذیرش میزبانی نشان داد که این زنبور بصورت تخصصی عمل نموده و فقط تخم گونه های جنس Sesamia را پارازیته می نماید.
    کلیدواژگان: ذرت، نیشکر، Sesamia nonagrioides، Platytelenomus hylas
  • صفحات 117-130
  • احسان رخشانی، علی اصغر طالبی، سید ابراهیم صادقی، نیکلاس کاوالیراتوس، آرش راشد صفحات 131-143
    پارازیتیسم و هیپرپارازیتیسم فصلی شته گردو.Chrompahis juglandicola (Kalt) در دو منطقه از استان تهران مورد بررسی قرار گرفت. در مجموع دو زنبور پارازیتویید(Trioxys pallidus (Haliday) (Hym.: Braconidae و Aphelinus asychis walker (Hym.: Aphelinidae و سه زنبور هیپرپارازیتویید Alloxysta citripes (Thompson) (Hym.:Cynipidae)، Pachyneuron aphidis (Bouche) (Hym.: Pteromalidae) و Syrphophagus aphidivorus (Mayr)(Hym.:Encyrtidae)شناسایی و تغییرات فصلی جمعیت آنها ثبت گردید. زنبور A.asychis تنها به صورت موردی جمع آوری شد و ظاهرا سازگاری کمی با شته گردو یا زیستگاه آن دارد، اما زنبور پارازیتویید T.pallidus تطابق کاملی به شته C.juglandicola داشته و در کل دوره فعالیت شته حضور داشت. جمعیت این زنبور در طول فصل تغییرات زیادی داشت. در هر دو منطقه، جمعیت زنبور همراه با تغییرات جمعیت شته میزبان در بهار بسیار بالا رفت و در تابستان ناپدید شد و در پاییز اندکی افزایش یافت. زنبور T.pallidus داخل شته های مومیایی شده به صورت دیاپوز تابستانه - زمستانه یا دیاپوز زمستانه روی برگهای به زمین ریخته زمستان گذرانی می کند. فعالیت زنبور T.pallidus به شدت تحت کنترل سه گونه زنبور هیپرپارازیتویید بود. زنبور A.citripes وابستگی زیادی به زنبور T.pallidus دارد، اما دو گونه دیگر به صورت غیر اختصاصی عمل می کنند.
    کلیدواژگان: شته ی گردو، پارازیتیسم، هیپرپارازیتیسم، تهران