فهرست مطالب
فصلنامه معرفت فلسفی
سال دوم شماره 2 (پیاپی 6، زمستان 1383)
- 174 صفحه،
- تاریخ انتشار: 1383/12/20
- تعداد عناوین: 9
-
صفحه 7
-
صفحه 11فلسفه اسلامی حاصل تلاش فیلسوفانی است که با بهره گیری از مکاتب فلسفی قدیم و با الهام از تعالیم و معارف کتاب و سنت پی ریزی شده است. این فلسفه به دلیل اینکه میراث چند قوم بوده و حاصل نقادی افکار دیگران و الهام گرفته از وحی الهی است، بر سایر فلسفه هایی که محصول فکر بشرند، برتری دارد. برخورداری از نظام واحد، هماهنگ، منسجم و ابتنای بر مبانی یقینی، جازم و مساوق با حکمت، از نقاط قوت فلسفه اسلامی به شمار می رود.
افراط و تفریطی که اندیشه وران فیلسوف در این رشته مرتکب شدند، سوءتفاهم های ناشی از تشابه اصطلاحات فلسفی، و پذیرش تعبدی فلسفه توسط عده ای، از جمله نقاط ضعف فلسفه محسوب می شود.
عوامل رکود فلسفه اسلامی عبارتند از: عدم تفاهم طرفداران فلسفه با یکدیگر، تعصباتی که بین قطب های فلسفی وجود دارد و محدود شدن کرسی تدریس فلسفه در حوزه قم.
راه های رشد و تعالی فلسفه را باید در طرح مباحث تطبیقی، پاسخ مستدل به شبهات مخالفان فلسفه، گفت وگوی مسالمت آمیز با خودی های مخالف فلسفه جستجو کرد.
برای نظریه پردازی در فلسفه، مانند هر علم دیگری، پیش نیازهایی وجود دارد؛ صرف تخصص در یک رشته کافی نیست. نظریه پردازی مستلزم آشنایی وسیع با حوزه ای است که انسان می خواهد در آن نظریه پردازی کند. برای نظریه پردازی تحلیل و نقد باید توامان باشند.
کلیدواژگان: علم، الهیات، حکمت الهی، حکمت ذوقی، نظریه پردزای، علوم برهانی، علوم لدنی -
صفحه 29مهم ترین یا دست کم یکی از مهم ترین پرسش های معرفت شناسی، امکان یا عدم امکان شناخت یقینی و مطابق با واقع است. این مسئله هم در قلمرو کل معرفت بشری و هم در ساحت معرفت های دینی قابل طرح است.
امروزه، شک گرایی نوین، که در گوشه ای از جغرافیای اندیشه غربی ظهور پیدا کرده، فراورده هایی را تولید می کند که نفی شناخت یقینی، عنصر جدا ناشدنی آن است. این تولیدات نرم افزاری، به ویژه در ساحت هایی چون فلسفه دین، فلسفه سیاست، فلسفه اخلاق، کلام جدید، هرمنوتیک و تفسیر متون، و... بروز و ظهور داشته، و از نشانه های آن نسبی بودن و تغییرپذیری است.
به هر حال، یکی از تلاش های لازم برای ارزیابی اساسی این دسته نظریات، رفتن به سراغ ریشه ها و پیش فرض های اصلی آن ها است که به نظر می رسد نفی یقین و شناخت مطابق با واقع، یکی از این پیش فرض ها باشد. مدعیاتی چون: غیرقابل اثبات بودن وجود خدا، شخصی بودن دین، انکار هر گونه گزاره ثابت و مطلق در دین، نسبی بودن و تغییر پذیری ارزش ها (اعم از حقوقی و اخلاقی)، زمانمند بودن احکام اسلام، پلورالیسم دینی و معرفتی، وجود و رسمیت قرائت های مختلف از دین، و... از جمله اموری هستند که می توان عنصر نفی شناخت یقینی را از اصول موضوعه آن ها به حساب آورد.
در این نوشته تلاش شده با نشان دادن امکان یقین و تبیین راه های نیل به آن، گامی هرچند کوچک در جهت نفی شک گرایی و اثبات بی پایگی آن برداشته شود. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
کلیدواژگان: شناخت یقینی، امکان یقین، شک گرایی نوین، شناخت صادق، شناخت کاذب -
صفحه 61استنتاج فرضیه ای، نوعی استدلال است که چارلز سندرس پیرس در کنار دو نوع استنتاج دیگر یعنی قیاس و استقراء مطرح کرده است و پس از او، کسانی چون گلبرت هارمن آن را بسط و توسعه داده اند. ایده اصلی آن این است که ملاحظات تبیینی می توانند ما را به استنتاج نتیجه ای رهنمون شوند که پیش از آن به صورت فرضیه قابل طرح بوده و در صورت صحت این نتیجه، شواهد و قرائن نیز بهتر تبیین می گردند. امروزه بسیاری در قلمروهای گوناگون آن را به کار می برند که از آن جمله در معرفت شناسی و توجیه گزاره های مربوط به عالم خارج است.
معرفت شناسان، درباره عالم خارج با سه مسئله بنیادی روبه رویند که عبارتند از: وجود عالم خارج، معرفت ما به آن و معیار ارزیابی معرفت. برخی فیلسوفان اخیرا برای حل این مسائل به شیوه ای متوسل شده اند که معروف به "استنتاج معطوف به بهترین تبیین" است و این شیوه را شکلی از استنتاج فرضیه ای دانسته اند. اما این شیوه جدید استنتاج نیز با سه پرسش بنیادی مواجه است: توصیف، تبیین و توجیه. مشکل اول به چیستی هویت آن باز می گردد، مشکل دوم علل برتری آن را که در عنوان فوق ماخوذ است بیان می دارد و مشکل سوم، به دلایل اثبات و توجیه آن ارتباط پیدا می کند.
نویسنده با نگاهی به تفاسیر مختلف این شیوه از استنتاج، بر آن است تا پاسخی به پرسش های فوق بیابد و در ادامه به نحوی رویکرد علی تبیین را تقویت کند و از این رهگذر، کارآمدی آن را در توجیه گزاره های مربوط به عالم خارج مورد ارزیابی قرار دهد.
کلیدواژگان: استنتاج فرضیه ای، استنتاج معطوف به بهترین تبیین، توجیه، مسئله معیار، انسجام گرایی، نسبیت گرایی -
صفحه 97وجدانیات، که معمولا قسمی از محسوسات یا مشاهدات به شمار آمده اند، در معرفت شناسی نقشی اساسی دارند. در باب محسوسات و وجدانیات، مباحث بسیاری می توان طرح کرد. این نوشتار صرفا به تعریف محسوسات و وجدانیات و جایگاه وجدانیات در برابر محسوسات می پردازد. در تاریخ منطق و فلسفه، برای محسوسات و وجدانیات تعریف رایجی می توان یافت. این تعریف، به رغم شهرت آن، با مشکلات بسیاری روبه روست. محقق طوسی تعریف دیگری ارائه کرده است. تعریف وی نیز مدافعانی دارد، و شماری از متفکران آن را از وی اقتباس کرده اند. باید اذعان داشت که این تعریف پاره ای از مشکلات را مرتفع می سازد، اما خود نیازمند اصلاح است.
به نظر می رسد منشا لزوم تجدید نظر در هر دو تعریف این است که علم انسان به احوال، قوا، و انفعالات نفسانی خود، همچون علم او به ذات و افعالش، حضوری است. از این روی، از منظر ما گزاره های وجدانی یا وجدانیات صرفا گزاره هایی اند که از علوم حضوری حکایت می کنند. اما محسوسات گزاره هایی هستند که عقل از راه حواس ظاهری یا باطنی، نظیر حس مشترک، واهمه و متصرفه، بر مفاد آنها صحه می گذارد. بر این اساس، از آنجا که میان محسوسات و وجدانیات تمایزی اساسی وجود دارد، وجدانیات را باید از محسوسات جدا ساخت و قسیم آنها قرار داد. وجدانیات گزاره هایی واقعا بدیهی بوده، و فراتر از محسوسات اند، و بلکه معتبرترین معرفت های حصولی به شمار می آیند.
کلیدواژگان: محسوسات ظاهری، محسوسات باطنی، وجدانیات، گزاره های حاکی از علوم حضوری، حواس باطنی -
صفحه 117"برهان گودل" چیست؟ این برهان چگونه نظریه مبناگروی در باب توجیه را به چالش می گیرد؟ و آیابرهان گودل از عهده نقد مبناگروی بر می آید یا نه؟ این سه پرسش هایی هستند که نوشتارحاضر در پی پاسخ گفتن به آنهاست. در مقدمه، نکات مقدماتی در باب تعریف رایج معرفت، مسئله توجیه و نظریه مبناگروی را از نظر خواهید گذراند. بدنه اصلی مقاله تحت عنوان "مطالب" به سه بخش تقسیم شده که هر بخشی عهده دار پاسخ گویی به یکی از پرسش های سه گانه است. در بخش اول وجه مشترک میان همه تقریرهای مبناگروی بیان شده است. در بخش دوم، طی دوازده مرحله برهان گودل تبیین شده، و سرانجام در بخش سوم، چهار پاسخ به برهان گودل مطرح گردیده است. در بخش نتیجه گیری نیز خلاصه ای از نتایج مقاله ارائه شده است.
کلیدواژگان: توجیه، مبناگروی، برهان گودل، قضیه عدم تمامیت -
صفحه 135اصالت وجود در دیدگاه صدرالمتالهین با وجوب ذاتی آن ملازم نیست؛ زیرا اصالت وجود به معنای موجود بودن وجود است بدون واسطه در عروض، و وجوب ذاتی وجود به معنای موجود بودن وجود است بدون واسطه در ثبوت. بنابراین پذیرفتن اولی به معنای قبول دومی نیست. اما در دیدگاه قیصری اصالت وجود با وجوب ذاتی آن ملازم است؛ زیرا در حمل "موجود" بر چیزی، نفی واسطه در عروض با نفی واسطه در ثبوت ملازم است. بنابراین از آنجا که وجود در اتصاف به هستی به واسطه در عروض نیاز ندارد، نمی تواند به واسطه در ثبوت یا علت هستی بخش نیازمند باشد. در داوری میان دو دیدگاه، نگارنده بر اساس براهینی، دیدگاه عرفا را ترجیح داده است.
کلیدواژگان: اصالت وجود، وجوب ذاتی، واسطه در ثبوت، واسطه در عروض، صدرالمتالهین، قیصری، سهروردی -
صفحه 147اصالت وجود یکی از مباحث مهم فلسفی است که از زمان صدرالمتالهین به جد در کتب فلسفی مطرح شده است. می توان گفت این اصل ستون فقرات حکمت متعالیه را تشکیل می دهد، و دیگر اصول حکمت متعالیه از آن نشئت می گیرند. بحثی که در پیش روی داریم، لازمه اصالت وجود از نظر وجوب وجود و وحدت آن است. آیا با پذیرش اصالت وجود باید به وجوب وجود و وحدت شخصی آن بدون هرگونه شائبه کثرتی ملتزم شد؟ از نظر صدرالمتالهین اصالت وجود به تنهایی نافی امکان و کثرت وجودی نیست. اما در مقابل، ادعا شده که اصالت وجود با وجوب وجود ملازم است و لازمه آن این است که کثرت از امور مجازی است.
کلیدواژگان: اصالت وجود، وحدت شخصی وجود، کثرت تشکیکی وجود، وجوب وجود، مواد ثلاث، وجوب، امکان و امتناع