فهرست مطالب
Anatomical Sciences Journal
Volume:1 Issue: 5, 2004
- 64 صفحه،
- تاریخ انتشار: 1382/11/19
- تعداد عناوین: 8
-
-
تفاوت جنسی در حجم قشر پاراهیپوکامپال در افراد طبیعی و مبتلایان به بیماری های نورودژنراتیو با استفاده از روش های استریولوژیک و ماکروسکوپیکصفحه 1هدفهدف از این تحقیق بررسی تفاوت جنسی حجم قشر پاراهیپوکامپال چپ در مغز افراد طبیعی راست دست و بیماران راست دست مبتلا به آلزایمر و پارکینسون است.مواد و روش هااین تحقیق روی 72 نمونه اتوپسی مغز طبیعی (38 مرد و 34 زن)،11 مغز آلزایمری (4 مرد و 7 زن) و 13 مغز پارکینسونی (9 مرد و 4 زن) انجام گرفت. در هر گروه مردان و زنان از نظر سنی با یکدیگر همسان بودند. نمونه ها در فرمالین 4 درصد تثبیت شد. تنه مغزی از بالای تکتوم قطع و دو نیمکره توسط یک برش ساژیتال میانی از یکدیگر جدا شد. نیمکره راست هر مغز برای تشخیص نوروپاتولوژی و نیمکره چپ برای بررسی مورفومتریک استفاده شد. محاسبه حجم قشر پاراهیپوکامپال چپ از روی تصاویر برشهای سریال 5 میلی متری این نیمکره و براساس اصل کاوالیری و به کمک گرید نقطه ای صورت گرفت. نتایج به کمک آزمونهای آماریt-student و غیر پارامتریMann-Whitney بررسی شد.یافته هاحجم قشر پاراهیپوکامپال چپ در مغز مردان طبیعی راست دست4.95±1.47cm3 و در مغز زنان این گروه 4.01±1.05cm3 بود. حجم قشر پاراهیپوکامپال چپ در مغز زنان طبیعی نسبت به مردان 18.99 درصد کاهش داشت(P = 0.003). حجم قشر پاراهیپوکامپال چپ در مغز مردان راست دست آلزایمری 2.66±1.24cm3 و در مغز زنان این گروه2.61±1.18cm3 بود. حجم قشر پاراهیپوکامپال چپ در مغز مردان راست دست پاراکینسونی4.08±0.95cm3 و در مغز زنان این گروه 3.95±0.90cm3 بود. اختلاف حجم قشر پاراهیپوکامپال چپ در هیچ یک از دو گروه بیماران آلزایمری و پارکینسونی بین دو جنس معنی دار نبود.نتیجه گیریحجم قشر پاراهیپوکامپال چپ در مردان طبیعی راست دست به طور معنی داری بیشتر از زنان این گروه است. از سوی دیگر، به نظر می رسد بیماری های نورودژنراتیو، نظیر آلزایمر و پارکینسون، تفاوت جنسی طبیعی حجم قشر پاراهیپوکامپال را از بین می برند. این امر می تواند ناشی از آتروفی شدیدتر این ناحیه از قشر در مغز مردان مبتلا باشد.
کلیدواژگان: تفاوت جنسی، قشر پاراهیپوکامپال، بیماری آلزایمر، بیماری پارکینسون -
اثر تابش لیزر کم توان هلیوم نئون بر ضخامت فیبریلهای کلاژن لیگامان طرفی داخلی برش خورده موش صحراییصفحه 7هدفبررسی اثر تابش لیزر کم توان هلیوم نئون بر ضخامت فیبریلهای کلاژن لیگامان طرفی برش خورده مفصل زانوی موش صحراییمواد و روش هادر این تحقیق از 35 سر موش صحرایی نر بالغ نژادSprague Dawley استفاده شد. موشها به طور تصادفی به 4 گروه طبیعی، شاهد، تجربی یک و تجربی دو تقسیم شدند. پس از بیهوشی عمومی و برش عرضی در لیگامان طرفی داخلی، لیزر کم توان هلیوم نئون با دانسیته انرژی mJ/cm2 10 به گروه تجربی یک و J/cm2 1.2 به گروه تجربی دو، تابانده شد. نمونه ها پس از پردازش به وسیله میکروسکوپ الکترونی انتقالی مشاهده و ضخامت فیبریلهای کلاژن اندازه گرفته شد. داده ها به روش آنالیز واریانس بررسی آماری شدند. میکروگراف ها مطالعه توصیفی نیز شدند.یافته هادر مطالعه توصیفی مشاهده شد که در روز 12 بررسی در گروه تجربی دو شبکه اندوپلاسما خشن نسبت به گروه شاهد گسترش زیادی دارد. محاسبات نشان داد که در روز 12 بررسی ضخامت فیبریلهای کلاژن گروه تجربی دو افزایش یافته و به گروه طبیعی نزدیک شده است، هر چند اختلاف آن با گروه شاهد و تجربی یک معنی دار نبود. در روز 21 بررسی ضخامت فیبریلهای گروه تجربی یک نسبت به گروه های شاهد و تجربی دو افزایش معنی داری پیدا کرد. اما اختلاف آن نسبت به گروه طبیعی معنی دار نبود.نتیجه گیریتابش لیزر کم توان هلیوم نئون بر لیگامان طرفی داخلی برش خورده موش صحرایی موجب افزایش ضخامت فیبریلهای آن در مقایسه با گروه های شاهد و طبیعی گردید ولی اختلاف آنها معنی دار نبود.
کلیدواژگان: لیزر کم توان هلیوم نئون، ضخامت فیبرلهای کلاژن، موش صحرایی، لیگامان طرفی داخلی -
بررسی تغییرات فعالیت عضلات ساق پا به دنبال افزایش سرعت راه رفتنصفحه 13هدفبه کارگیری روش ارزیابی کمی طیف فرکانس الکترومیوگرافی برای بررسی تغییرات استراتژی کنترل حرکتمواد و روش هاتعداد بیست و پنج فرد سالم (15 زن و 10 مرد) در محدوده سنی 20 تا 30 سال در این تحقیق شرکت کردند و برای راه رفتن روی تردمیل قرار گرفته و بدون کفش، با سه سرعت عادی (80 متر در دقیقه)، کند (40 متر در دقیقه) و تند (120 متر در دقیقه) پس از نصب الکترودهای سطحی ثبات روی عضلات تیبیالیس آنتریور و گاستروکنمیوس به طور تصادفی شروع به راه رفتن کردند.یافته هابا افزایش سرعت راه رفتن، میانگین و میانه طیف فرکانس فعالیت عضله گاستروکنمیوس کاهش می یابد، در حالی که برعکس فرکانس به کارگیری واحدهای حرکتی از سطح سگمنتال نخاعی افزایش معنی داری را نشان می دهد. (P<0.05). عضله تیبیالیس آنتریور در دو نوع انقباض کانسنتریک در مراحل Initial Swing وMid Swing و اکسنتریک در انتهای Stance در سه سرعت مختلف ارزیابی شد. مقایسه فرکانس میانگین فعالیت عضلانی، کاهش نسبی را در فرکانس انقباض کانسنتریک نشان داد، در حالی که افزایش میانه فرکانس در نوع انقباض اکسنتریک عضله با افزایش سرعت اتفاق می افتد. نرخ آتش واحدهای حرکتی عضله تیبیالیس آنتریور نیز با افزایش سرعت افزایش می یابد (P<0.05). در انقباض اکسنتریک تغییر قابل ملاحظه ای در افزایش یا کاهش فعالیت واحدهای حرکتی دیده نمی شود. همزمان با افزایش سرعت در مرحله تند مقادیرRMS وARV وIAV افزایش معنی داری را دارند (P<0.05). بررسی تخمین قدرت عضلانی براساس حداکثر قدرت انقباضی عضلات فوق به صورت ایزومتریک نشان داد که به دنبال افزایش سرعت در مقایسه با سرعت متوسط نیروی عضلانی افزایش می یابد و فرد مجبور به استفاده از بیشتر فیبرهای عضلانی است و این در حالی است که در سرعت کند نیز در مقایسه با سرعت معمول مقادیر فوق افزایش مختصری می یابند (P<0.05).نتیجه گیریمکانیزم کنترل حرکت با ثابت بودن نسبی محیط(Enviroment) و تکلیف حرکتی(Task) در سطح تغییرات فردی(Individual) از یک الگوی ثابت تبعیت می کند و براساس زمان و فاکتورهای بیومکانیکی تغییراتی را در رفتار حرکتی ارائه می دهد. به طوری که افزایشFiring Rate برای تولید نیروی بیشتر همراه با افزایش فرکانس انقباضی عضله نیست و شناخت حرکتی فرد از نوع وظیفه خواسته شده تعیین کنده به کارگیری واحدهای فعال حرکتی است.
کلیدواژگان: آنالیز حرکت انسان، الکترومیوگرافی، راه رفتن، کنترل حرکت -
مطالعه الکترومیوگرافی آثار ترمیمی وابسته به سن در ضایعه عصب سیاتیک رتصفحه 21هدفبه کارگیری روش ارزیابی کمی طیف فرکانس الکترومیوگرافی برای بررسی تغییرات استراتژی کنترل حرکتمواد و روش هاتعداد بیست و پنج فرد سالم (15 زن و 10 مرد) در محدوده سنی 20 تا 30 سال در این تحقیق شرکت کردند و برای راه رفتن روی تردمیل قرار گرفته و بدون کفش، با سه سرعت عادی (80 متر در دقیقه)، کند (40 متر در دقیقه) و تند (120 متر در دقیقه) پس از نصب الکترودهای سطحی ثبات روی عضلات تیبیالیس آنتریور و گاستروکنمیوس به طور تصادفی شروع به راه رفتن کردند.یافته هابا افزایش سرعت راه رفتن، میانگین و میانه طیف فرکانس فعالیت عضله گاستروکنمیوس کاهش می یابد، در حالی که برعکس فرکانس به کارگیری واحدهای حرکتی از سطح سگمنتال نخاعی افزایش معنی داری را نشان می دهد (P<0.05). عضله تیبیالیس آنتریور در دو نوع انقباض کانسنتریک در مراحل Initial Swing وMid Swing و اکسنتریک در انتهای Stance در سه سرعت مختلف ارزیابی شد. مقایسه فرکانس میانگین فعالیت عضلانی، کاهش نسبی را در فرکانس انقباض کانسنتریک نشان داد، در حالی که افزایش میانه فرکانس در نوع انقباض اکسنتریک عضله با افزایش سرعت اتفاق می افتد. نرخ آتش واحدهای حرکتی عضله تیبیالیس آنتریور نیز با افزایش سرعت افزایش می یابد (P<0.05). در انقباض اکسنتریک تغییر قابل ملاحظه ای در افزایش یا کاهش فعالیت واحدهای حرکتی دیده نمی شود. همزمان با افزایش سرعت در مرحله تند مقادیرRMS وARV وIAV افزایش معنی داری را دارند (P<0.05). بررسی تخمین قدرت عضلانی براساس حداکثر قدرت انقباضی عضلات فوق به صورت ایزومتریک نشان داد که به دنبال افزایش سرعت در مقایسه با سرعت متوسط نیروی عضلانی افزایش می یابد و فرد مجبور به استفاده از بیشتر فیبرهای عضلانی است و این در حالی است که در سرعت کند نیز در مقایسه با سرعت معمول مقادیر فوق افزایش مختصری می یابند (P<0.05).نتیجه گیریمکانیزم کنترل حرکت با ثابت بودن نسبی محیط(Enviroment) و تکلیف حرکتی(Task) در سطح تغییرات فردی(Individual) از یک الگوی ثابت تبعیت می کند و براساس زمان و فاکتورهای بیومکانیکی تغییراتی را در رفتار حرکتی ارائه می دهد. به طوری که افزایشFiring Rate برای تولید نیروی بیشتر همراه با افزایش فرکانس انقباضی عضله نیست و شناخت حرکتی فرد از نوع وظیفه خواسته شده تعیین کنده به کارگیری واحدهای فعال حرکتی است.
کلیدواژگان: عصب سیاتیک، ترمیم وابسته به سن، الکترومیوگرافی، رت -
بررسی لکتین هیستوشیمیایی گلیکوکانجوگیتهای لپی تلیوم منی ساز در موشصفحه 29هدفتعیین الگوی طبیعی توزیع گلیکوکانجوگیتهای دارای قندهای انتهایی خاص در لوله های منی ساز موش با استفاده از روش لکتین هیستوشیمی.مواد و روش هانمونه های بیضه از 15 موش سالم بارور تهیه شد. پس از تثبیت و طی مراحل معمول آزمایشگاهی، از بلوک های پارافینی برشهای 5 میکرومتری تهیه شد. برای تعیین حضور گلیکوکانجوگیت ها در لوله های منی ساز روش لکتین هیستوشیمی مورد استفاده قرار گرفت. برای این کار هفت لکتین کونژوگه با پراکسیداز به کار برده شد.یافته هادر سلولهای اسپرماتوگونی هیچ نوع واکنشی نسبت به لکتینها مشاهده نشد. واکنش به لکتین های(Peanut agglutinin) PNA، MPA (Madura pamifera agglutinin)، SBA (Soybean agglutinin) و VVA (Vicia villasa agglutinin) در غشا، سیتوپلاسم و گرانولهای پیش آکروزومی اسپرماتوسیت اول ظاهر شده و در اسپرماتیدهای اولیه بر شدت آن افزوده شد. از شدت واکنش در اسپرماتیدهای انتهایی کاسته شد. لکتین LTA هیچ واکنشی در سلولهای زایا ایجاد نکرد. واکنش در سلولهای سرتولی فقط نسبت به لکتین های MPA و PNA ملاحظه شد.نتیجه گیریقندهای انتهایی گالاکتوز ان استیل گالاکتوز آمین در سیتوپلاسم، غشا و آکروزوم سلولهای زایای پس از اسپرماتوگونیا به مقدار فراوانی وجود دارند که نقش احتمالی و مهم آنها در تمایز و تکامل این سلولها را مطرح می کند. به نظر می رسد این قندها در مراحل انتهایی تکامل اسپرماتید به منظور حفاظت توسط اسید سیالیک پوشانده می شوند و در نتیجه از شدت واکنشها کاسته می شود. شدیدترین واکنشها در آکروزوم سلولهای زایا ملاحظه شد.
کلیدواژگان: اسپرماتوژنز، لکتین، گلیکوکانجوگیت، بیضه -
وجود نورونهای سیناپتوفیزین مثبت در کپسولهای خارجی و منتهایی مغز انسانصفحه 39هدفکپسولهای خارجی و منتهایی مغز، بخشی از ماده سفید نیمکره ها هستند و طبق معلومات کلاسیک باید فاقد جسم سلولی نورونها باشند. این تحقیق به منظور جستجوی نورونها در این ناحیه از مغز انسان و تعیین عملکردی بودن یا سرگردان بودن این نورونها طراحی شده است.مواد و روش هاده مغز انسان بالغ و سالم به نسبت مساوی از هر دو جنس پس از تثبیت مناسب در فرمالین 4 درصد طی مراحل آماده سازی به صورت سریال در جهت کورونال با ضخامت? m 15برش زده شد. این مقاطع بافتی توسط روش Klüver-Barrera و روش ایمونوهیستوشیمی برای سیناپتوفیزین رنگ آمیزی شدند. سپس کپسولهای خارجی و منتهایی در مقاطع رنگ آمیزی شده برای جستجو و تایید وجود یا عدم وجود نورونها در این بخش از ماده سفید با میکروسکوپ نوری بررسی شدند.یافته هادر کپسول خارجی، نورونهایی با اندازه کوچک تا متوسط مشاهده شدند. این نورونها دارای اشکال کروی، بیضوی، دوکی، چند وجهی و هرمی بودند و به صورت پراکنده در لابه لای رشته های عصبی ظریف یا به صورت زنجیره وار به دنبال یکدیگر قرار داشتند. محور طولی نورونهای دوکی شکل موازی رشته های عصبی کپسول خارجی بود. زایده راسی نورونهای هرمی که به سمت بالا حرکت می کرد با فاصله کوتاهی از جسم سلولی ناپدید می شد. محتوای نورونی کپسول خارجی ضمن نزدیک شدن به سمت خارج (به سمت کلاستروم) و پایین این کپسول افزایش می یافت. این نورونها به شدت سیناپتوفیزین مثبت بودند. نورونهای موجود در کپسول منتهایی بیشتر دوکی شکل بودند و محور طولی آنها به موازات رشته های عمودی این کپسول قرار داشت. این نورونها نیز در لابه لای رشته های عصبی پراکنده بوده یا به صورت زنجیره وار پشت سر یکدیگر قرار داشتند. نورونهای کپسول منتهایی به شدت سیناپتوفیزین مثبت بودند. هیچ گونه تجمع نورونی (مانند پل ها یا جزایر سلولی) در این دو کپسول مشاهده نشد. مرز بین کلاستروم با این دو کپسول و مرز بین کپسول منتهایی با قشر جزیره به وضوح و شفافیت مرز بین کپسول خارجی با پوتامن نبود.نتیجه گیریاین مطالعه وجود نورونهای سیناپتوفیزین مثبت را در کپسولهای خارجی و منتهایی (به عنوان بخشی از ماده سفید) مغز انسان برای اولین بار اثبات می کند. این نورونها ممکن است دارای ارتباطات و عملکردی مشابه نورونهای کلاستروم یا قشر جزیره باشند.
کلیدواژگان: نورون، سیناپتوفیزین، کپسول خارجی، کپسول منتهایی، مغز انسان -
گزارش یک مورد واریاسیون در شاخه های شریان ساب کلاوینصفحه 49شریان ساب کلاوین یکی از شاخه های اصلی شریان آئورت است که در سمت چپ مستقیما از آئورت منشا گرفته و در سمت راست از تنه شریانی براکیوسفالیک جدا می شود. این شریان در شیار همنام خود از روی دنده اول گذشته و سپس تبدیل به شریان آگزیلاری می شود. شاخه های متعددی از شریان ساب کلاوین منشا می گیرند که به قفسه سینه، غده تیروئید و عضلات و احشا گردن خون رسانی می کنند.
واریاسیونهایی در رابطه با شاخه های شریان ساب کلاوین گزارش شده است. در این مورد خاص از اولین قسمت شریان ساب کلاوین، تنه مشترکی جدا شده که شاخه های صعودی و عرضی گردن و شریانهای سوپر اسکاپولار و دور سال اسکاپولار از آن جدا می شوند. شریان تیروئیدی تحتانی در این مورد وجود ندارد.
کلیدواژگان: شریان ساب کلاوین، واریاسیون، تنه تیروسرویکال -
اولین گزارش موردی از عضله اکستانسوز دیژیتورم برویس مانوس در ایران و بررسی متونصفحه 53در تشریح جسد یک مرد 50 ساله که با روش معمول تثبیت شده بود، یک واریاسیون دوطرفه نادر عضلانی در ناحیه پشت دست مشاهده شد. این واریاسیون در واقع عضله غیرمعمول اکستانسور دیژیتورم برویس مانوس بود که از ناحیه دورسال مچ مبدا گرفته و به کنار اولنار تاندون انگشت اشاره عضله اکستانسور دیژیتورم ختم می شد. در این مورد عضله اکستانسور ایندیسیس غایب بود. تاریخچه پیدایش، اهمیت کلینیکی و نامگذاری عضله مورد بحث قرار گرفته است.
کلیدواژگان: واریاسیون، عضله اکستانسوز دیژیتوروم مانوس برویس