فهرست مطالب

دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران - سال شصت و سوم شماره 5 (پیاپی 53، امرداد 1384)

مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
سال شصت و سوم شماره 5 (پیاپی 53، امرداد 1384)

  • 84 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1384/05/12
  • تعداد عناوین: 13
|
  • عوارض ادراری د رهیسترکتومی رادیکال در مقایسه با هیسترکتومی ساده، بیمارستان ولیعصر، 81-1379
    نادره بهتاش، فاطمه قائم مقامی، فاطمه سروی، هدیه خالدی، پرویز هنجنی صفحات 347-352
    مقدمه
    هدف از انجام مطالعه عبارت است از بررسی اختلالات مجاری ادراری در بیماران که به علت سرطان دهانه رحم تحت عمل جراحی هیسترکتومی رادیکال همراه با واژنکتومی فوقانی قرار گرفته اند و مقایسه آن با بیمارانی که به علت بیماری های خوش خیم تحت جراحی هیسترکتومی ساده قرار گرفته اند.
    مواد و روش ها
    مطالعه به صورت مورد – شاهدی می باشد. 50 بیمار که تحت عمل جراحی هیسترکتومی رادیکال قرار گرفته بودند از نظر آسیب سیستم ادراری بررسی شدند و با 50 بیمار که به علت بیماری خوش خیم تحت عمل هیسترکتومی ساده قرار گرفته بودند، مقایسه شدند.
    یافته ها
    متوسط سن بیماران، در گروه هیسترکتومی رادیکال (گروه اول) 46.3 سال و در گروه هیسترکتومی ساده (گروه دوم) 50.1 سال بود. هیچ موردی از آسیب مثانه یا مجاری ادراری در بیماران در گروه دو وجود نداشت. یک مورد آسیب حالب در حین عمل جراحی در یک بیمار که تحت عمل جراحی هیسترکتومی رادیکال قرار گرفته بود دیده شد. (P Value <0.05). دو هفته پس جراحی در بیماران گروه اول %15 و در بیماران گروه دوم %11 عفونت سیستم ادراری وجود داشت.(P Value =0.61)؛ 2 هفته پس از عمل جراحی %62 از بیماران گروه اول در مقایسه با %84 بیماران گروه دوم از نظر علایم سیستم ادراری بدون علامت بودند (Pvalue <0.02). حجم باقیمانده ادرار، میزان حجم اولین حس ادرار، حداکثر حجم مثانه در گروه هیسترکتومی رادیکال بیشتر بود، پس از جراحی دچار فیستول ادراری شد که با گذاشتن کنترفولی به مدت سه هفته بهبودی یافت.
    نتیجه گیری و توصیه ها: نتایج حاصل از مطالعه فوق مبنی بر این است که عوارض سیستم ادراری در دو گروه بیماران فوق مشابه است. به نظر می رسد حصول تجربه کافی در انجام هیسترکتومی رادیکال و واژنکتومی فوقانی می تواند در کاهش عوارض تا حد یک هیسترکتومی ساده باشد. رادیوتراپی قبل از عمل میزان عوارض سیستم ادراری را افزایش می دهد.
  • بیماری و مرگ در زائرین ایرانی، حج تمتع 1382
    سید منصور رضوی، حسین ضیایی، مجتبی صداقت صفحات 353-360
    مقدمه
    همه ساله، ده ها هزار زائر ایرانی جهت انجام فریضه حج به کشور عربستان سفر می کنند. آگاهی از وضعیت توزیع بیماری ها در بین زائرین و بررسی عوامل موثر بر آن راهنمای خوبی برای برنامه ریزی و بکارگیری ملاحظات بهبود بخش برای مدیریت سلامت زائرین حج است. هدفت از این مطالعه بررسی وضعیت توزیع بیماری ها و مرگ و میر در بین زائرین ایرانی در حج سال 1382 بوده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 30037 زائر ایرانی در یک مطالعه توصیفی - تحلیلی طی حدود یکماه، درباره 30 نوع بیماری، حادثه و متغیرهای مربوط به سلامت مورد بررسی قرار گرفته اند و جهت تعیین همبستگی برحی متغیر ها با یکدیگر از آزمون کای دو و Fisher''s Exact Test استفاده شده است.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه عبارت بودند از: درصد زائرین آسیب پذیر (%25.6) – بیماری تنفسی (%35.1) – افزایش فشار خون (%8.39) – دیابت (%2.44) – بیماری های قلبی وعروقی (%2.88) گلودرد چرکی (%9.75) – سینوزیت (%6.7) – پنومی (%0.24) – آسم (%1.75) – گاستریت (%5.19) – گاستروآنتریت Non invasive (%2.52) – دیزانتری اسپورادیک (%0.18) – دمانس (%0.2) – حوادث و تصادفات (%2.99) مرگ و میر 46.6 در صد هزار - ایمن سازی علیه بیماری های مننگوکوکی (99.8%)، علیه آنفلوآنزا (74.1%) و علیه بیماری های پنوموکوکی 2.54% – و میزان بستری در بیمارستان %2.8. افزایش ابتلا به شایع ترین بیماری (بیماری های تنفسی) با میانگین سنی – افزایش درصد زائرین آسیب پذیر، نمره عملکرد کاروان و عملکرد مدیریت بهداشتی درمانی پزشکان کاروانها رابطه معنی داری داشته است? /001) (p.
    نتیجه گیری و توصیه ها: نتایج این مطالعه، جهت تخمین واقعی تر مقدار دارد - نوع دارو، تجهیزات و پرسنل مورد نیاز، همچنین نیازهای آموزشی زائرین، مدیران بهداشتی حج را یاری خواهد کرد.
  • تاثیر افزودن نئوستیگمین به لیدوکائین در بی حسی ناحیه ای داخل وریدی (IVRA) بر طول مدت بی حسی و بی حرکتی و نیاز به ضد درد پس از اعمال جراحی اندام فوقانی
    سوسن سلطانی محمدی، علی اکبر زارع، افلاطون مهر آیین صفحات 361-366
    مقدمه
    بعضی مطالعات نشان داده شده اند که تزریق نئوستیگمین به عنوان یک بازدارنده آنزیم استیل کولین استراز دارای اثرات بیحس کنندگی است. هدف از اجرای این مطالعه بررسی تاثیر افزودن نئوستیگمین به لیدوکائین در بی حسی ناحیه ای داخل وریدی (IVRA) بر طول مدت بی حسی و بی حرکتی و نیاز به ضد درد پس از اعمال جراحی اندام فوقانی می باشد.
    مواد و روش ها
    در یک کارآزمایی بالینی دو سور کور تصادفی با کنترل دارو نما، 72 بیمار به وضعیت فیزیکی معادل 1 ASA و 2 که برای عمل جراحی اندام فوقانی در بیمارستان دکتر شریعتی طی سالهای 1382-83، در نظر گرفته شده بودند، به صورت تصادفی برای دریافت بیحسی داخل وریدی ناحیه ای به دو گروه تقسیم شدند. گروه شاهد یک میلی لیتر نرمال سالین همراه با 4mg/Kg لیدوکائین دریافت می کردند. گروه مورد نیز یک میلی لیتر نئوستیگمین معادل 0.5 میلی گرم همراه با 4mg/Kg لیدوکائین دریافت می کردند. در هر گروه حجم به 40 میلی لیتر رسانده می شد. آغاز و برگشت بلوک حسی و حرکتی، کیفیت بیهوشی از نظر متخصص بیهوشی و کیفیت محل عمل از نظر متخصص جراحی مورد بررسی قرار گرفت. ضربان قلب، فشار متوسط شریانی و درصد اشباع اکسیژن خون شریانی قبل از بکار بردن تورنیکه و در دقایق 5، 10، 15، 20 و 40 و پس از خالی کردن تورنیکه و زمان اولین نیاز به مخدر نیز مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    در گروه نئوستیگمین آغاز بلوک حسی و حرکتی سریعتر و بازگشت آنها نیز دیرتر بود (P=0.001). کیفیت بیهوشی و کیفیت محل عمل، ضربان قلب، فشار متوسط شریانی و درصد اشباع اکسیژن خون شریانی در تمام زمانهای اندازه گیری شده اختلاف معنی داری بین دو گروه نداشت (P>0.05). همچنین زمان اولین نیاز به مخدر در گروه نئوستیگمن طولانی تر بود (p=0.001).
    نتیجه گیری و توصیه ها: افزودن نئوستیگمن به لیدوکائین در بی حسی منطقه ای وریدی زمان شروع بلوک حسی و حرکتی را کاهش داده و زمان بازگشت بلوک حسی و حرکتی و زمان اولین نیاز به مخدر را افزایش می دهد.
  • بررسی زمینه های فرهنگی اجتماعی موثر بر تولد فرزند سوم و بالاتر در خانواده های شهری و روستایی شهرستان تبریز
    شمسی عباسعلیزاده، فاطمه عباسعلیزاده، کامران صداقت صفحات 367-372
    سابقه و هدف
    با توجه به معضل رشد جمعیت و مشکلات مرتبط با آن بخصوص در کشور ما، لازم است علل تمایل برای داشتن بیش از 2 فرزند در جامعه ما مورد بررسی قرار گیرد تا با تکیه بر اطلاعات بدست آمده بتوان راهکارهای اجرای یجهت سوق دادن تمایل خانواده ها به تولد حداکثر 2 فرزند را فراهم کرد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع پیمایشی بوده و شامل 2 گروه زنان با فرزند سوم و بالاتر و زنانی که بیش از 2 فرزند ندارند می باشد. نمونه گیری بصورت خوشه ایچند مرحله ای بوده و تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از روش های آنالیز آماری مناسب صورت پذیرفته است.
    یافته ها
    %68.3 جمعیت مورد مطالعه شهری و %31.7 روستایی بودند. بین نوع خانواده (هسته ای، ناقص، گسترده) شغل و میزا ن تحصیلات پاسخگو و همسرش در دو گروه ارتباط معنی داری وجود داشت ولی بین درآمد خانواده، آگاهی و میزان استحکام خانواده در دو گروه معنی دار نبود. در اولویت بندی علل تمایل به داشتن بیش از 2 فرزند در رتبه اول کافی دانستن 2 فرزند و در رتبه بعدی پایین بودن در آمد قرار داشت. ولی در اولویت بندی عوامل موثر بر تولد فرزند سوم و بالاتر در رتبه اول داشتن تعداد دلخواه فرزند و در رتبه بعدی شکست روش های پیشگیری از بارداری بوده است. %17.9 خانواده ها تمایل بیشتر از حد متوسط به داشتن فرزند سوم و بالاتر داشته و %82.1 تمایل ضعیفی به داشتن فرزند سوم و بالاتر داشتند.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های فوق تلاش در جهت افزایش سواد زنان جامعه، آموزش استفاده صحیح از روش های پیشگیری از بارداری و گسترش تبلیغات جهت آگاهی دادن به افراد در مورد عوارض و عواقب سو عدم کنترل جمعیت لازم به نظر می رسد.
  • مقایسه میزان خونریزی به دنبال روش برش الکتریکی با حلقه (LEEP) در فاز فولیکولار یا لوتئال سیکل قاعدگی
    زهرا افتخار، معصومه رحیم نواز، فریبا یارندی، فاطمه داوری صفحات 373-379
    مقدمه
    این مطالعه به منظور مقایسه میزان خونریزی حین درمان و پس از درمان نئوپلازی داخل اپی تلیالی سرویکس با روش برش الکتریکی با حلقه Loop Elecrtosurgical Excision Procedure (LEEP) در فاز فولیکالاریااوتئال سیکل قاعدگی طراحی شد.
    مواد و روش ها
    مطالعه به روش آزمون بالینی کنترل شده Randomized Clinical Troal (RCT) جهت مقایسه خونریزی اولیه و ثانویه در بیماران درمان شده در 33 زن در با روش برش الکتریکی با حلقه (LEEP) در 33 زن در فاز فولیکولار و 33 زن در فاز لوتئال سیکل قاعدگی انجام شد. دو گروه تفاوتی در میانی سن، درجه نئوپلازی داخل اپی تلیالی سرویکس، عمق برش، پاریتی و طول دوره خونریزی قاعدگی نداشتند. خونریزی حین عمل و پس از عمل به صورت Objective و subjective ارزیابی شد.
    یافته ها
    زنانی که در فاز لوتئال سیکل قاعدگی درمان شدند به صورت معنی دار خونریزی پس از عمل بیشتری را نسبت به بیمارانی که در فاز فولیکولار درمان شده بودند تجربه کردند که بوسیله افت هماتوکریت و گزارش فرد ارزیابی شد. (P<0.001) خونریزی حین عمل در بیمارانی که در فاز لوتئال درمان شده وبدند نیز شدیدتر بود (P<0.001) که توسط کولپوسکوپیست واحدی که نسبت به فازی از سیکل قاعدگی که بیمار در آن درمان می شد بی اطلاع بود، ارزیابی شد. زنانی که در فاز لوتئال درمان شدند همچنین سطوح بالاتری از اضطراب پس از عمل را که با توجه به مشاوره های پزشکی آنها ارزیابی می شد، تجزیه کردند (P=0.005)نتیجه گیری و توصیه ها: درمان ضایعات داخل اپی تلیالی سرویکس توسط برش الکتریکی با حلقه (LEEP) در خلال فاز فولیکولار سیکل قاعدگی، خونریزی کمتری را در مقایسه با درمان در فاز لوتئال سیکل قاعدگی سبب می شود.
  • ارتباط روزه داری رد سه ماهه اول حاملگی و وزن هنگام تولد نوزاد
    فاطمه رحیمی شعرباف، مهرناز ولدان صفحات 380-385
    مقدمه
    بسیاری از زنان حامله بر اساس اعتقادات مذهبی خود اقدام به گرفتن روزه در ایام ماه رمضان و یا سایر ایام مستحبی مینمایند. مجوز فقیه بری انجام این عبادت در زنان حامله منوط به بی ضرر بودن آن برای مادر و جنین میباشد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط وزن هنگام تولد نوزاد با روزه داری در سه ماهه اول حاملگی و پاسخ گفتن به قسمتی از سوال فوق است.
    مواد و روش ها
    مطالعه بر روی خانم های حامله ترم در بیمارستان میرزا کوچک خان صورت گرفت. بر اساسLMP و سونوگرافی زیر 20 هفته، سن حاملگی فردر در ایام ماه رمضان محاسبه می شد و در صورتی که روزه داری در محدوده سه ماهه اول بارداری بود، فرد وارد مطالعه می شد. حاملگی چندقلویی و سن حاملگی زیر 37 هفته شرایط خروج از مطالعه بودند. 420 خانم واجد شرایط مطالعه در 4 گروه مقایسه شدند. 130 نفر (%31) روزه نگرفته بودند (گروه غیر روزه دار) و 290 نفر سابقه روزه داری به مدت 1-35 روز با میانه 15 روز داشتند که در سه گروه A (?-9روزه)،B (??-??روزه) و C (? 20 روزه) طبقه بندی شدند.
    یافته ها
    چهار گروه از نظر میانگین سن، سن حاملگی، پارتی و اضافه وزن طی بارداری با یکدیگر اختلاف معنی دار نداشتند. میانگین وزن هنگام تولد نوزاد در گروه غیر روزه دار 3162.8 گرم و در سه گروه A، B و C به ترتیب 3290.8و3179.0 و 3062.6 گرم بود. آنالیز واریانس این اختلاف را معنی دار نشان داد و با تست Bonferroni اختلاف میانگین وزن بین گروه A و C معنی دار حاصل شد (P=0.028). میران فراوانی وزن تولد 2500> گرم (LBW) در گروه C بالاتر از سایر گروه ها بود (P=0.008). نسبت شانس تولد نوزاد LBW در گروه 4.6 C برابر گروه غیر روزه دار بود. (P=0.000، %95 CI: 2-10.7).
    نتیجه گیری و توصیه ها: تولد نوزاد LBW با روزه داری? 20 روز در سه ماهه اول حاملگی ارتباط دارد. بدینوسیله میتوان اعلام نمود که روزه گیری سه ماهه اول حاملگی به دلیل ضرر برای جنین مجوز ندارد.
  • هم ابتلایی اختلال وسواسی جبری در دوره های مانیا و بهبودی بیماران دو قطبی
    امیر شعبانی، مینا عطایی، لیلی پناغی صفحات 386-391
    مقدمه
    گزارش هایی از بهبودی علایم وسواسی - جبری در دوره های مانیای اختلال دوقطبی و بازگشت این علایم با با بهبودی مانیا وجود دارد. ولی تا کنون مقایسه ای بین میزان علایم یاد شده در دوره های مانیا و بهبودی بیماران دوقطبی انجام نشده است. این پژوهش با هدف انجام چنین مقایسه ای به انجام گردید.
    مواد و روش ها
    در یک تحقیق مقطعی، تعداد 60 بیمار مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک (بر اساس ملاک های تشخیصی DSM-IV) در دو گروه 30 نفره مورد ارزیابی قرار گرفتند. افراد گروه اول در دوره مانیا و افرارد گروه دوم در دوره بهبودی بودند. برای ارزیابی شدت علایم وسواسی – جبری از مقیاس وسواسی جبری ییل – براون (Y-BOCS) استفاده شد و با کمک نقطه برش همین مقیاس، مورد اختلال وسواسی – جبری (OCD) تعیین گردید. از مقیاس سنجش مانیای یانگ (YMRS) برای تعیین شدت علایم مانیا در گروه اول و از YMRS و مقیاس سنجش افسردگی هامیلتون (HRSD) برای نشان دادن وضعیت خلقی عادی در گروه دوم بهره گرفته شد. اطلاعات به دست آمده با روش های آماری توصیفی و تحلیلی ارزیابی گردید.
    یافته ها
    در گروه های اول و دوم میانگین نمرات Y-BOCS به ترتیب 5.9 (انحراف معیار 8.92) و 7.9 (انحراف معیار 8.53) و میزان ابتلا به OCD به ترتیب %13.3 و %16.7 بود که بر پایه آزمون های t و کای دو تفاوت معنی دار آماری نداشتند. ارتباط شدت علایم مانیا و علایم وسواسی – جبری نیز بر پایه آزمون همبستگی پیرسون معنی دار نبود.
    نتیجه گیری و توصیه ها: به این ترتیب، یافته های پژوهش های پیشین مبنی بر تخفیف علایم وسواسی – جبری در دوره های مانیا، تایید نمی شود و انجام مطالعه ای طولی و کنترل شده برای بررسی بیشتر این فرضیه پیشنهاد می گردد.
  • فراوانی نسبی نقص ایمنی اولیه نوع هومورال در خانواده بیماران شناخته شده با بیماری نقص ایمنی متغیر شایع
    زهرا پورپاک، اصغر آقامحمدی، صدیقه اعتماد سعید، مرضیه حیدرزاده، لیلا صدیقی پور صفحات 392-398
    مقدمه
    بیماری نقص ایمنی متغیر شایع (Common variable immunodeficiency) CVID یکی از بیماری های نقص ایمنی اولیه می باشد که با کاهش هر سه گروه ایمنوگلوبولین ها مشخص می شود. مطالعات اخیر شیوع بالای اختلالات ایمنی را در بستگان این بیماران گزارش کرده اند. هدف از مطالعه حاضر تعیین فراوانی نسبی نقص ایمنی هومورال در خانواده بیماران شناخته شده CVID مراجعه کننده به مرکز طبی کودکان می باشد.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش سطح رسمی سه کلاس ایمنوگلوبولین ها در 64 نفر از اعضای درجه یک اول و دوم خانواده های 23 کودک دچار CVID و زیر گروه های IgG نیز در 36 نفر به روش نفلومتری اندازه گیری شد. همچنین در افراد مشکوک از نظر کمبود اختصاصی IgA، سطح سرمی و بزاقی IgA آن مجددا به روش ELISA بررسی شد. در خاتمه درصد ابتلا به بیماری های نقص ایمنی اولیه در افراد خانواده های بیماران محاسبه شد.
    یافته ها
    در 64 عضو خانواده بیماران (17 نفر از گروه پدران، 18 نفر از گروه مادران، 18 نفر از گروه خواهران، 9 نفر از گروه برادران و 2 نفر از گروه فرزندان)، کمبود IgA در نفر (یک نفر از گروه خواهران و یک نفر از گروه فرزندان) و CVID در یک نفر از خواهران و یک نفر از برادران مشاهده شد. IgM پایین تر از حد نرمال در 4 نفر از گروه پدران و کمبود زیر گروه های IgG 3 نفر کمبود IgG4 و یک نفر کمبود توام IgG4 و IgG2) در 4 نفر از مادران مشاهده شد. در سابقه خانوادگی بیماران 2 نفر به علت به علت عفونتهای مکرر فوت کرده بودند. در این مطالعه احتمال ابتلای خانواده های بیماران مبتلا به CVID به هیپوگاماگلوبولینمی %20 به دست آمد.
    نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به این که احتمال ابتلای افراد خانواده ی بیماران مبتلا به CVID به انواع اختلالات ایمونولوژیک بسیار بیشتر از افراد عادی می باشد لذا توصیه می شود که کلیه اعضای خانواده این بیماران با انجام مطالعات ژنتیکی سایر بررسی های لازم از این نظر مورد بررسی قرار گیرند.
  • کیفیت زندگی در بیماران نئوپلازی های لنفاوی (لوسمی و لنفوم) در مقایسه با کیفیت زندگی مردم تهران
    بهروز نبئی، آزیتا خیلتاش، علی منتظری، مژگان کاربخش داوری، مجتبی صداقت، علی پاشا میثمی صفحات 399-404
    مقدمه
    هدف از درمان بیماری های مزمن و از جمله بدخیمی های خونی افزایش طول عمر بیماران و بهبود بخشیدن توانایی های آنان تا حد ممکن است تا بیماران بتوانند با حفظ سطح مناسبی از کیفیت زندگی به زندگی خود ادامه دهند. این در حالی است که غالبا مطالعاتی که در زمینه ارزیابی درمان های مختلف بیماری انجام می گیرد، بیشتر بر روی افزایش طول عمر بیماران بدون توجه به کیفیت زندگی و مسایل جانبی درمان متمرکز می باشد. لنفومو لوسمی از نئوپلازی های سیستم لنفاوی هستند که بر اساس مرحله بیماری و زمان تشخیص و نوع سلولهای بدخیم از نظر پاتولوژی، در زمان کوتاه یا طولانی منجر به ناتوانی یا مرگ بیمار میشود. در این مقاله بر آنیم که کیفیت زندگی این بیماران را بررسی کنیم.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی تعداد 94 بیمار را که 6 ماه یا بیشتر از تشخیص بیماریشان می گذشت و جهت مراقبت و درمان به درمانگاه خون بیمارستان امام خمینی مراجعه می کردند، مورد مطالعه قرار دادیم. با استفاده از پرسشنامه SF-36 استاندارد شده برای ایرانیان، اطلاعات دموگرافیم در مورد بیماران تکمیل گردید و نتایج با نمرات کیفیت زندگی مردم تهران مقایسه شد.
    یافته ها
    پس از محاسبه نمرات بیماران در هر یک از حیطه های SF-36 مشخص شد که در تمامی حیطه ها بجز کارآیی جسمانی (P=0.06)(PF) تفاوت معنی داری بین افراد مورد مطالعه و جمعیت تهران وجود دارد. همچنین نقش سن، جنس، سواد، تاهل، شغل، در آمد و مدت زمان گذشته از تشخیص بیماری بر روی کیفیت زندگی بیماران بررسی شد.
    نتیجه گیری و توصیه ها: ارزیابی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به لنفوم و لوسمی با پرسشنامه SF-36 نشان داد که همانند مطالعات انجام شده در کشور های دیگر، این پرسشنامه قادر است به ارزیابی کیفیت زندگی در بیماری های مزمن نیز که پرسشنامه اختصاصی برای آنها ترجمه یا طراحی نشده است، بکار رود.
  • آیا امتیاز تنوع غذایی با سندروم متابولیک در گروهی از ساکنین جامعه شهری تهران مرتبط است؟
    لیلا آزادبخت، پروین میرمیران، فریدون عزیزی صفحات 405-414
    مقدمه
    سندروم متابولیک بصورت گستره ای از آسیب های متابولیکی شامل چاقی شکمی، مقاومت به انسولین، قند خون بالا، دیس لیپیدمی و پرفشاری خون می باشد. با آنکه رژیم غذایی نقش مهمی در پیشرفت سندروم متابولیک دارد؛ توجه کمی بر ارتباط تنوع غذایی با بیماری های مزمن شده است. لذا این بررسی به منظور ارزیابی ارتباط بین امتیاز تنوع غذایی (DDS) dietary diversity score، و سندروم متابولیک در گروهی از بزرگسالان تهرانی انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی 581 نفر (295 مرد و 286 زن) بزرگتر از 18 سال از نمونه های بررسی قند و لیپید تهران شرکت داشتند، رژم غذایی معمول افراد با استفاده از یک پرسشنامه یاد آمد دو روزه ارزیابی شد. وزن و قد مطابق پروتکل های استانداری سنجیده شد و نمایه توده بدن محاسبه گردید. قند خون ناشتا ارزیابی و فشار خون مطابق پروتکل استاندارد اندازه گیری شد. گروه های اصلی غذایی به 23 زیر گروه تقسیم شدند. گروه نان و غلات را به 7 زیر گروه، میوه ها را به 2 زیر گروه سبزی ها را به 7 زیر گروه، گوشتها را به 4 زیر گروه و لبنیات به 4 زیر گروه تقسیم شد. چنانچه فردی در عرض 2 روز به اندازه نصف واحد از هر یک از گروه ها را مصرف کرده باشد بعنوان مصرف کننده آن گروه محسوب می شود. هر یک از 5 گروه حداکثر امتیاز 2 را در بر می گیرد. امتیاز کل تنوع غذایی (DDS) مجموع امتیازات 5 گروه عمده است و بنابراین حداکثر مقدار آن 10 می باشد که این مقدار از حاصل ضرب عدد 5 (تعداد 5 گروه) در عدد 2 (حداکثر امتیاز هر گروه) بدست آمده است. سندروم متابولیک مطابق راهنمای ATP III تعریف شد. افراد بر اساس چارکهای امتیاز تنوع غذایی تقسیم بندی شدند.
    یافته ها
    میانگین (±انحراف معیار) سن و نمایه توده بدن به ترتیب 12± 37 سال و 4.3 ± 25.7 کیلوگرم بر متر مربع بود. میانگین (±انحراف معیار) امتیاز تنوع غذایی 1.02 ± 6.15 بود. امتیاز تنوع غذایی بالاتر با سطح قند خون کمتر P<0.05) و (r== 0.21 و فشار خون سیستولی پایین تر P<0.05) و(r=- 0.25 مرتبط بود. احتمال داشتن سندروم متابولیک با افزایش چارکهای DDS کاهش یافت (شانس ابتلا در چارکها: 1.33، 1.21، 1.17، 1.00، P<0.05). پس از کنترل اثر مداخله گرها، روند کاهشی معنی داری در مورد خطر ابتلا به پر فشاری خون (شانس ابتلا در چارکهای اول تا چهارم: 1.43، 1.36، 1.21، 1.00، P<0.05) و اختلال در هموستاز گلوکز (شانس ابتلا به چارک های اول تا چهارم: 1.39، 1.21، 1.11،1.00، P<0.05) مشاهده شد.
    نتیجه گیری و توصیه ها: امتیاز تنوع غذایی با سندروم متابولیک و برخی از اشکال آن مرتبط بود. لذا مصرف رژیم های غذایی متنوع جهت پیشگیری از ابتلا به بیماری های متابولیکی توصیه می شود.
  • بررسی بیماران مبتلا به آپاندیسیت از نظر وضعیت آپاندیس حین آپاندکتومی و عوارض آن، مرکز طبی اطفال، 83-1381
    جواد احمدی، بهار اشجعی، مهدی کلانتری، هدایت الله نحوی، علیرضا ابراهیم سلطانی، مرجان جودی، محمد والی بلوچ، ولی الله محرابی صفحات 415-418
    مقدمه
    آپاندیسیت شایعترین عمل جراحی شکم می باشد. این بیماری چهره های گوناگون و تشخیصهای افتراقی متعددی دارد. درمان آپاندیسیت حاد جراحی است و هر چقدر این عمل جراحی در فاصله کمتری نسبت به شروع علایم انجام شود عوارض کمتری بر جای خواهد گذاشت. در این مطالعه ما به بررسی بیمارانی پرداختیم که با تشخیص آپاندیسیت تحت عمل جراحی آپاندکتومی قرار گرفتند. سپس به مقایسه یافته حین عمل با فاصله زمانی شروع علایم با زمان آپاندکتومی پرداختیم.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش طولی Longitudinal در بیماران مراجعه کننده به مرکز طبی اطفال انجام شده است. تمامی بیمارانی که از مهر ماه 1381 تا مهر ماه 1383 به دلیل آپاندیسیت تحت عمل جراحی آپاندکتومی قرار گرفتند در این مطالعه وارد شدند.
    یافته ها
    در طی این 2 سال جمعا 148 بیمار به دلیل آپاندیسیت حاد تحت عمل جراحی آپاندکتومی قرار گرفتند که از این تعداد 71 بیمار (%47.97) دختر و 77 بیمار (%52.03) پسر بودند. سن بیماران از 18 ماه تا 14 سال متفاوت بود. تمامی بیمارانی که در 24 ساعت اول تحت جراحی قرار گرفتند آپاندیسیت غیر پرفوره بوده است. شایعترین عارضه آپاندیسیت پرفوره در سه روز اول وجود چرک لوکالیزه در لگن (%43.75)، در روز سوم تا هفتم پریتونیت ژنرالیزه (%64.28) و بعد از 7 روز آبسه و کلکسیون آپاندیکولر (%85.71) بوده است.
    نتیجه گیری و توصیه ها: هنوز هم gold standard درمان آپاندیسیت حاد، آپاندکتومی می باشد. لذا توصیه می شود که هنوز هم جراحی بعنوان اولین اقدام درمانی آپاندیسیت در نظر باشد.
  • پاسخ درمانی آدنوم های هیپوفیز به پرتودرمانی، بیمارستان امام خمینی تبریز، 76-1374
    مریم بهادر، امیر هوشنگ یوسفی صفحات 419-424
    مقدمه
    درمان آدنوم هیپوفیز با توجه به نوع تظاهرات بالینی، تومور و وضعیت بالینی بیمار متفاوت است و شامل درمان دارویی، جراحی و رادیوتراپی و ترکیبی از هریک از روش های فوق می باشد. پرتو درمانی معمولا درمان موثر در کنترل علایم افزایش هورمونها و همچنین علایم فشاری تومور و علایم عود تومور است رادیوتراپی خارجی (اکسترنال) علایم افزایش هورمون را در 80 درصد بیماران با آکرومگالی و 50-80 درصد بیماران کوشینگ و تقریبا 3/1 بیماران با هیپرپرو لاکتینوما را کنترل می کند. همچنین رادیو تراپی بعنوان درمان اولیه در تومورهای بزرگ موثر است. همچنین رادیوتراپی جهت عود تومور نیز استفاده می شود.
    مواد و روش ها
    موضوع مورد مطالعه یک بررسی گذشته نگر است و بر روی 114 بیمار مبتلا به آدنوم هیپوفیز انجام شده است که از ابتدای سال 1374 تا آخر سال 1376 به بخش رادیوتراپی بیمارستان امام خمینی تبریز مراجعه کرده اند و اطلاعات مذکور از جمله جنس بیماران، انواع آدنوم پاتولوژیک و اشکال مختلف تظاهرات بالینی و میزان پاسخدهی به درمان و ارتباط جنس با نحوه پاسخدهی و ارتباط پاتولوژی با میزان پاسخدهی به درمان و ارتباط تظاهرات بالینی با میزان پاسخدهی به درمان مورد بررسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    از بین پارامترهای فوق، آدنوم هیپوفیز در گروه مورد بررسی از توزیع جنسی نسبتا یکسانی برخوردار و میزان موفقیت درمان 6 ماهه در میان هر دو جنس برابر است و میزان عود و شکست درمان در زنان بیشتر است. در بیماران مبتلا به آکرومگالی 50 درصد در مدت 6 ماه به درمان پاسخ مطلوب داده اند و پرولاکتینوما در 66.6 درصد درمان توام با موفقیت بوده است و در بیماران با علایم فشاری در 100 درصد موارد درمان موفق بوده است و آدنوم های اسیدوفیل در 58.5 درصد در کل به درمان پاسخ داده اند و آدنوم کروموفوب 77.8درصد به درمان پاسخ داده اند و در مورد آدنومهای بازوفیل چون پیگیری شده اند هیچ نظری نمی توان ابراز کرد.
    نتیجه گیری و توصیه ها: نتایج مطالعه نشان می دهد که رادیوتراپی بعنوان کنترل افزایش ترشح هورمونها در تومورهای هیپوفیز موثر است و اثرات درمانی رادیوتراپی در عوارض ناشی از فشار آدنومهای هیپوفیز موثرتر است کنترل ترشح هورمونی است و بلافاصله این اثر با بهبود علایم مشخص می شود و در حال حاضر مطالعاتی در مورد اثر رادیوتراپی بصورت جراحی استروئوتاکتیک مطرح است و می تواند بعنوان قدم اول درمانی مطرح باشد و این مطالعه می تواند پیش نیاز یک مطالعه جهت مقایسه دو روش رادیوتراپی اکسترنال (خارجی) و رادیوتراپی بصورت جراحی استرئوتاکتیک باشد.
  • عفونت HIV/AIDS در کودکان، گزارش مورد
    فرحناز الماسی، محبوبه حاجی عبدالباقی، مهرناز رسولی نژاد صفحات 425-431
    عفونت HIV که در 2 دهه گذشته سریعا در سراسر جهان گسترش یافته، از همه گیری از مردان همجنس باز شروع شد و در حال حاضر در زنان افزایش چشمگیر داشته و در بعضی مناطق بیش از %50 مبتلایان را بخود اختصاص می دهد. متعاقب آن از مادران آلوده به جنین، نوزاد و کودکان سرایت پیدا کرده بطوری که روزانه 1900 کودک مبتلا به HIV به دنیا می آیند. امروزه 3 میلیون کودک آلوده به HIV در دنیا زندگی می کنند و سالانه نیم میلیون کودک در اثر عفونت HIV فوت می شوند.
    در این گزارش 5 کودک آلوده به HIV که همگی از مادران آلوده به دنیا آمده اند را معرفی می کنیم. همه این کودکان بعد از تشخیص عفونت HIV در مادر مورد بررسی قرار گرفته اند. تشخیص زودرس، پی گیری و درمان به موقع پیش آگهی این کودکان را بهبود می بخشد. غربالگری داوطلبانه زنان باردار و تشخیص و درمان پیشگیری قبل از تولد از میزان انتقال مادر به جنین می کاهد.