فهرست مطالب

علوم سیاسی - سال هشتم شماره 1 (پیاپی 29، بهار 1384)

نشریه علوم سیاسی
سال هشتم شماره 1 (پیاپی 29، بهار 1384)

  • 300 صفحه، بهای روی جلد: 6,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1384/02/22
  • تعداد عناوین: 15
|
  • مقالات
  • مریم صانع پور صفحه 7
    اومانیسم شالوده فرهنگ و فلسفه بعد از رنسانس در غرب است که بر اساس آن، انسان میزان کلیه ارزش ها و فضایل از جمله حق و حق گرایی است. در طول چند قرن که اندیشه مزبور در شاهرگ های جوامع غربی جریان دارد تحولاتی اساسی در این نگرش رخ داده است.
    اومانیسم علاوه بر شمول بر اصولی چون اختیار و آزادی و فردگرایی انسان، به علت وجود اصل مدارای دینی با هر دین و آیینی از توحیدی گرفته تا الحادی قابل جمع است. در تلقی اومانیستی مفاهیم ارزشی تعاریف خاصی پیدا می کنند؛ برای مثال حق و حق گرایی با محوریت انسان تعریف می شود که در مقاله حاضر به نحوی اجمالی به آن پرداخته شده است.
    کلیدواژگان: اومانیسم، حق گرایی، آزادی، حق طبیعی، اراده آزاد
  • علیرضا زهیری صفحه 29
    پرسش از کیستی و هویت افراد و ملت ها، از دغدغه های فکری بشر در طول تاریخ است. صاحب نظران در قالب های گوناگون و از زوایای متفاوت با این پرسش مواجه بوده و پاسخ های متفاوتی نیز به آن داده اند. هویت ملی از مفاهیم بنیادین علوم اجتماعی و فراتر از سایر هویت ها، به ایجاد پیوستگی و همانندی در سطح اجتماعی سیاسی مبادرت می ورزد.
    کلیدواژگان: هویت، هویت ملی، هویت ایرانی، اسلامی، بحران هویت
  • حسین کچویان، محمدرضا جوادی یگانه صفحه 51
    از بررسی گفتمان های هویتی یا نظریه های هویتی غرب (که با معنای بسط داده شده در این مقاله، متفاوت از نظریه های هویت است) به دست می آید که تا کنون در تجدد، حداقل دو گفتمان حول مساله هویت شکل گرفته است: 1. گفتمان هویت ملی، که فرآیند شکل گیری آن از فروپاشی گفتمان هویت مسیحی در پایان قرون وسطا و آغاز دوران نوزایی تا اوایل قرن بیستم را دربر می گیرد. این گفتمان بیان کامل و جامع خود را در ایدئولوژی ملی گرایی پیدا می کند؛ 2. گفتمان هویت: در مقابل گفتمان هویت ملی، گفتمان دیگری از اواخر قرن نوزدهم که زمان ظهور بحران تجدد است، به تدریج شکل می گیرد که بیان کامل آن را در عصر مابعد تجدد و نظریه مابعد تجددگرایی می یابیم. این گفتمان، گفتمان هویت یا گفتمان تفاوت و تکثرگرایی هویتی است، که برعکس گفتمان اول اساسا متوجه هدم گفتمان هویت ملی و اجزا و عناصر برساخته آن نظیر ملت، ملیت و حتی دولت - ملت می باشد. در این مقاله، علاوه بر ذکر تاریخچه مختصری از این دو گفتمان، به ویژگی های این دو گونه گفتمان نیز پرداخته می شود.
    کلیدواژگان: گفتمان های هویتی، تجدد، هویت ملی، تکثرگرایی فرهنگی، ناسیونالیزم، نظریه هویت، نظریه هویتی
  • احمد واعظی صفحه 85
    گستردگی دامنه کاربرد واژه عدالت و داوری اخلاقی ما درباره عادلانه و ناعادلانه بودن امور، لزوم طبقه بندی کلان عدالت را آشکار می کند. یکی از این تقسیمات کلان، تفکیک عدالت صوری از عدالت محتوایی است. مقاله حاضر ضمن روشن کردن مراد از این تفکیک، به بررسی نحوه و میزان تاثیر شاخص های صوری و محتوایی عدالت در داورهای اخلاقی ما در مورد عادلانه یا ناعادلانه شمردن امور و افعال حوزه حضوصی و عمومی می پردازد.
    کلیدواژگان: عدالت صوری، عدالت محتوایی، عدالت مقایسه ای، عدالت غیرمقایسه ای، ملاکهای داوری اخلاقی
  • نجمه کیخا صفحه 99
    در مقاله حاضر عدالت به عنوان یکی از دلایل اصلی شکل گیری جنبش مشروطیت شناخته شده است. برای اثبات این مدعا، با بهره گیری از روش رئالیسم، از علل درونی و ریشه های خارجی شکل گیری مشروطیت و نیز علل عدالتخواهی مردم سخن به میان آمده است. تشیع و روحیه ظلم ستیزی مردم ایران، به عنوان مهم ترین علت درونی جنبش و شرایط و ساختار بد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از علل بیرونی جنبش شناخته شده است.
    تبیین مفهومی عدالت در این دوره، با آرای دو تن از رهبران مشهور این جریان یعنی شیخ فضل الله نوری و آیه الله محمدحسین نائینی صورت گرفته است. از آغاز تا پایان این جنبش، مفهوم واحدی از عدالت وجود نداشته است. با این حال، عدالت همواره به عنوان مهم ترین خواسته ملت ایران مطرح گشته است.
    کلیدواژگان: مشروطیت، عدالت، نائینی، شیخ فضل الله نوری، روش رئالیسم
  • غلامحسن مقیمی صفحه 113
    مفهوم سیاست از جنجالی ترین و پیچیده ترین مفاهیم کلیدی در علوم انسانی است که اندیشمندان علوم سیاسی در مورد آن اجماع نظر ندارند مهم ترین دلیل آن، وجود ابهام در محتوا و مؤلفه ها و پیش فرض های آن است، زیرا علم سیاست از زیر مجموعه های علوم انسانی است که همواره با پیش فرض های خاصی قرین است و لذا هرگونه بحث از اصول و مبانی علم سیاست مسبوق به نظریه و اعتقادات است، از این رو تفکیک دانش سیاست از ارزش ها و باورها غیر ممکن می نماید.
    بازشناسی مفهوم سیاست از دیدگاه های مختلف هدف مقاله حاضر است.
    کلیدواژگان: مفهوم شناسی، سیاست، فلسفه سیاسی، علم سیاست، مبانی علم سیاست
  • حسین بیارجمندی صفحه 127
    جمهوری اسلامی به عنوان نظامی متباین با نظام های دیکتاتوری، استبدادی و سلطنتی از یک سو و متمایل و نه مطابق با نظام های دموکراتیک غربی و شرقی از سوی دیگر، نظامی مستقل و منحصر به فرد است که بر شان و حقوق انسانی هر فرد از موضع حقوق الهی، فطری و طبیعی پا می فشارد. این نظام واجد مفهومی بسیار عمیق، منطبق با طبیعت و نیاز جدی بشر امروزی و دربرگیرنده تمام ابعاد وجودی انسان اعم از روح و جسم، دنیا و آخرت و... است که امام خمینی با شناخت کامل از طبیعت و اقتضائات خاص جامعه ایرانی آن را مطرح کردند.
    واژه های کلیدی: امام خمینی(ره)، جمهوری، جمهوری اسلامی، دموکراسیجمهوری اسلامی به عنوان نظامی متباین با نظام های دیکتاتوری، استبدادی و سلطنتی از یک سو و متمایل و نه مطابق با نظام های دموکراتیک غربی و شرقی از سوی دیگر، نظامی مستقل و منحصر به فرد است که بر شان و حقوق انسانی هر فرد از موضع حقوق الهی، فطری و طبیعی پا می فشارد. این نظام واجد مفهومی بسیار عمیق، منطبق با طبیعت و نیاز جدی بشر امروزی و دربرگیرنده تمام ابعاد وجودی انسان اعم از روح و جسم، دنیا و آخرت و... است که امام خمینی با شناخت کامل از طبیعت و اقتضائات خاص جامعه ایرانی آن را مطرح کردند.
    کلیدواژگان: امام خمینی(ره)، جمهوری، جمهوری اسلامی، دموکراسی
  • داود مهدی زادگان صفحه 147
    یکی از مباحث مهم پیرامون سیره حکومتی امام خمینی(ره) نوع اقتدار و سیادت سیاسی ایشان است. اغلب جامعه شناسان و پژوهشگران سیاسی در تحلیل این موضوع از الگوی جامعه شناختی ماکس وبر بهره گرفته اند. مطابق این الگو، اقتدار یا سیادت سیاسی عمده بر سه نوع سنتی، قانونی - عقلایی و کاریزمایی می باشد. بسیاری از پژوهشگران، اقتدار سیاسی امام خمینی را از نوع سیادت کاریزمایی تلقی کرده اند. پرسش اصلی در این گفتار نقد و بررسی چنین برداشتی از سیره حکومتی امام خمینی است. نگارنده این بحث را با مفروض قرار دادن الگوی وبر؛ در دو مقام پی گرفته است. در مقام اول با فرض اینکه اگر چنین برداشتی درست باشد؛ چگونه است که پدیده عادی سازی و روزمره شدن سیادت کاریزمایی در ایران بعد امام خمینی(ره) روندی کند و بطی ء دارد. اما مقام دوم بحث با فرض نادرست بودن چنین برداشتی (کاریزمایی بودن سیادت امام خمینی)، به این رویکرد توجه شده که اساسا به دلایل مختلف، امام خمینی(ره) با علم به توانایی های ذاتی خود و میزان نفوذ در قلوب مردم ایران؛ هرگز سعی نکردند سیره حکومت داری شان را بر سیاست کاریزمایی استوار نمایند. همین نکته اساسی دلیل عمده ما بر بطی ء بودن فرایند عادی سازی (ترمیدور) در ایران بعد امام خمینی(ره) است.
    کلیدواژگان: سیادت، اقتدار سیاسی، امام خمینی، جامعه شناختی، کاریزما
  • میراث سیاسی
  • شریف لک زایی صفحه 185
  • نقد و معرفی
  • مقصود رنجبر صفحه 221
  • گزارش های علمی
  • مارک تسلر ترجمه: مهدی حجت صفحه 231
  • انور رصافی ترجمه: انور رصافی صفحه 283
  • چکیده مقالات به زبان انگلیسی
    سیدعلی اصغر سلطانی ترجمه: دکتر سیدعلی اصغر سلطانی صفحه 294
|
  • Maryam Sanepoor Page 7
    Culture and philosophy in the West is founded on humanism after the renaissance, on the basis of which human is criterion for all values and virtues including right and rightness. Humanism has undergone serious changes through the past centuries in which it was circulating in the veins of Western societies. In addition to including principles such as free-will, freedom, and individualism, humanism can match any religions and creeds because of the admitting religious toleration. From a humanistic point of view, value concepts gain a specific meaning, for instance, right and rightness are interpreted with respect to man, a point which is briefly dealt with in this paper.
  • Ali-Reza Zahiri Page 29
    The question of the identity of people and nations has always been man’s concern throughout history. Scholars approached the question from different perspectives and provided different answers. National identity is a fundamental issue in social sciences and, more than other types of identities, creates integrity and socio-political assimilation.
  • Hossein Khachooyan, Mohammad-Reza Javadi Yeganeh Page 51
    Studying the Western identity discourses or identity theories reveals that, so far, there have been two identity discourses in modernism: (1) The national identity discourse, whose formation can be traced back to the decline of the Christian identity discourse at the end of the Middle Ages and from the beginning of renaissance to early 20th century. This discourse is best embodied in the nationalism discourse; (2) The identity discourse, in reaction to the national identity discourse, another discourse has gradually formed since late 19th century, simultaneous with modernism crisis, which is fully represented in postmodern era and the postmodern theory. This discourse is the discourse of identity, or the discourse of difference and pluralism, which, as opposed to the first discourse, is to destroy the national identity discourse and its components such as nation, nationality, and even nation-state. In this paper, in addition to presenting a brief history of these two discourses, their characteristics will be mentioned.
  • Ahmad Vaezi Page 85
    The vast application of the word “justice” and our moral judgment about just or unjust affairs calls for the necessity of a general classification of justice. One of these general classifications is distinguishing superficial justice from substantial justice. The present paper, after clarifying on the rationale behind this classification, evaluates the manner and the amount of the effects of the superficial and substantial indices of justice on our moral judgment about just or unjust affairs and actions in public and private spheres.Keywords: superficial justice, substantial justice, comparative justice, non-comparative justice, moral judgment criteria.
  • Najmeh Keikhah Page 99
    The present paper considers justice as one of the principal reasons of the formation of the Constitutional Movement. To substantiate the claim, on the basis of a realistic methodology, we elaborate on the internal causes and external roots of the movement and on the causes of people’s inclination toward justice. Shiism and the anti-oppression trends of the Iranian people are among the most important internal causes and the malfunctioning political, cultural, and economic structures are among the external causes of the movement. On the basis of the views of two leading figures of the movement, i.e. Sheikh Fazlollah Noori and Mohammad Hossein Na’eeni, a conceptual explanation of justice is provided. A single interpretation of justice was always dominant in the movement. In fact, it has always been the most important want of the Iranian people.
  • Gholam-Hassan Moghimi Page 113
    Politics is the most controversial and complex key concept in political sciences over which there is no consensus among political science scholars. The most important reason is the existence of ambiguity in its content, features, and presuppositions. Politics is one of the subclasses of human sciences, which has always had specific presuppositions and thus any discussion over the basics and principles of politics requires a specific theory and viewpoint. Therefore, distinguishing politics from values and beliefs seems to be impossible. The purpose behind this paper is the recognition of politics from different viewpoints.
  • Hassan Biarjamandi Page 127
    Islamic Republic is system different from dictatorship, totalitarianism, and sultanate, on the one hand, and inclined, not exactly similar, to western and eastern democratic system, on the other hand. It is an independent and specific system emphasizes on individual rights and dignity from an intrinsic, natural, divine law. This system contains a very profound concept which is in accordance with the nature and needs of modern man and includes all the existential dimensions of man, his soul and body, and this world and the hereafter. Being completely aware of the nature and particular needs of the Iranian society, Imam Khomeini proposed this system.
  • Davood Mahdi-Zadegan Page 147
    An important aspect of Imam Khomeini’s method of government is the type of his control and authority. Most sociologists and political science researchers use Max Weber’s sociological model to analyze the subject. According to the model, political control or authority is divided into the three type of traditional, legal-rational, and charismatic. Many researchers have assumed Imam Khomeini’s political authority to be of the charismatic control type. The main concern of this paper is the criticism and evaluation of this conception of Imam Khomeini’s method of government. Having accepted Weber’s model, the writer of this paper follows up the issue with respect to two problems. Firstly, assuming that such a conception is correct, why was the process of naturalization and routinalization of charismatic control in Iran after Imam Khomeini so slow? Secondly, assuming that such a conception is incorrect, the fact is that Imam Khomeini, being aware of his intrinsic capabilities and his influence on the Iranian people, did not attempt to base his method of government on charismatic control. This basic point is our reason why the process of routinalization in Iran was very slow.