فهرست مطالب

Researcher Bulletin of Medical Sciences - Volume:11 Issue: 3, 2007

Researcher Bulletin of Medical Sciences
Volume:11 Issue: 3, 2007

  • 59 صفحه، بهای روی جلد: 10,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1385/10/20
  • تعداد عناوین: 10
|
  • علیرضا ظهیرالدین، پگاه وفایی صفحات 143-147
    سابقه و هدف
    اسکیزوفرنی شدیدترین و ناتوان کننده ترین اختلال روانی است که تشخیص و درمان زود هنگاه آن می تواند در جلوگیری از بروز عوارض و نیز ناتوانی های ناشی از آن موثر باشد. شیوع این بیماری در طول عمر 1-1.5 درصد است. این بیماری در نتیجه اختلال در فعالیت سیستم دوپامینرژیک و سایر نوروترنسمیترها ایجا می شود. به علت آسیب عقده های قاعده ای در این بیماری، علایمی نظیرشکلک در آوردن، تکان خوردن پره های بینی، تکان خوردن سر و بیرون آمدن زبان دیده می شود که گاهی در برخی از اختلالات روانپزشکی نیز گزارش شده است. هدف از این مطالعه، بررسی شیوع علایم گرفتاری عقده های قاعده ای در بیماران اسکیزوفرن، اسکیزوافکتیو و دو قطبی و تعیین اختصاصی بودن این علایم برای اسکیزوفرنی بوده است.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر از نوع توصیفی است. یکصد و پنجاه بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و دو قطبی مراجعه کننده به مجموعه روانپزشکی بیمارستان امام حسین تهران در سال های 1382-83 از نظر وجود علایم عقده های قاعده ای مورد مطالعه قرار گرفتند.
    یافته ها
    در این مطالعه مشخص شد که از نظر نسبت بروز علایم فوق تفاوت معنی داری بین سه گروه بیماری وجود ندارد (P>0.05). ولی نسبت بیرون آمدن زبان در گروه اسکیزوفرنی به طور معنی داری بیشتر است (P=0.017).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که شیوع علایم عقده های قاعده ای برای اسکیزوفرنی، اختصاصی نیست. بغیر از علامت بیرون آمدن زبان، تفاوتی در شیوع بقیه علایم بین این سه بیماری وجود ندارد. اما با توجه به اینکه بیماران از نظر وجود علایم فقط یک بار تحت بررسی قرار گرفتند و هنگام بررسی هر یک در مراحل مختلفی از درمان بودند (مثلا عده ای برای بار اول مراجعه می کردند و عده ای مدتی از شروع درمان شان می گذشت)، وجود علایم تحت تاثیر بعضی عوامل از قبیل مدت مصرف دارو و نوع داروی مصرفی و نظایر اینها قرار می گیرد. بنابراین، توصیه می شود که در شروع بیماری و هنگامی که هنوز هیچ درمان دارویی برای بیمار آغاز نشده است، بیمار از نظر این علایم مورد بررسی قرار گیرد و در فواصل مشخص از شروع درمان نیز دوباره بررسی شود تا اولا هنگاه تحقیق شرایط یکسانی برای همه بیماران فراهم شود ثانیا تغییراتی را که پس از مصرف هر دارو در علایم بیمار ایجاد می شود بتوان بررسی کرد.
    کلیدواژگان: اسکیزوفرنی، علایم عقده های قاعده ای، بیرون آمدن زبان، شکلک درآوردن، تکان خوردن سر، پلک زدن، تکان خوردن پره های بینی
  • مهوش آگاه، علی دباغ، سیدمسعود هاشمی صفحات 149-152
    سابقه و هدف
    با توجه به اهمیت بروز درد حاد پس از عمل از جمله اعمال جراحی ارتوپدی و وجود گزارش هایی مبنی بر تاثیر محلول سولفات منیزیم بر کاهش درد، علاوه بر کاربردهای متعدد آن که در رشته بیهوشی به اثبات رسیده است و به منظور مقایسه تاثیر تجویز و عدم تجویز وریدی آن در درد حاد پس از عمل جراحی ارتوپدی اندام تحتانی، این مطالعه در مرکز طالقانی تهران در سال های 1383-84 انجام شد.
    مواد و روش ها
    در یک کارآزمایی بالینی دو سو کور تصادفی شده با پلاسبو، 60 بیمار که به طور مستمر مراجعه نمودند، پس از کسب موافقت و از طریق جداول اعداد تصادفی در دو گروه تقسیم شدند. دو گروه بیماران به لحاظ سن، جنس، مدت زمان بیهوشی و جراحی مشابه بودند. به یک گروه محلول سولفات منیزیم وریدی براساس پروتکل مشخص داده شد وبه گروه دیگر با همان روش و حجم، پلاسبو تجویز گردید. میزان درد افراد دو گروه با روش نمره بندی درد VAS، در زمان های 1، 3، 6، 12، 18، 24 ساعت بعد از عمل اندازه گیری شد و با آزمون مان ویتنی مورد قضاوت قرار گرفت.
    یافته ها
    دو گروه 30 نفری مورد بررسی، از لحاظ متغیرهای زمنیه ای مشابه بودند. میزان درد در اولین ساعت پس از عمل در گروه شاهد 8.4±1.04 و در گروه مورد 5±2.34 بود (P<0.000). این کاهش درد در ساعت های سوم، ششم و دوازدهم پس از عمل، کماکان در گروه تجربی کمتر از گروه شاهد بود (P<0.0001). در ساعت های هجدهم و بیست و چهارم پس از عمل این اختلاف معنی دار نبود (P<0.3).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که تجویز محلول سولفات منیزیم ورویدی، به بیمارانی که تحت عمل جراحی ارتوپدی اندام تحتانی قرار می گیرند، باعث کاهش چشمگیر درد در ساعت های اولیه پس از عمل می شود. این مطالعه بررسی تاثیر دوز مجدد این دارو بر میزان درد حاد پس از عمل را توصیه می کند.
    کلیدواژگان: سولفات منیزیم، بیهوشی عمومی، دردحاد
  • بی بی شهناز عالی، رویا جدیدی صفحات 153-157
    سابقه و هدف
    تهوع و استفراغ شدید دوره بارداری سومین علت بستری شدن در بیمارستان در زمان حاملگی است. عامل اصلی بیماری ناشناخته است. این مطالعه به منظور بررسی همراه این بیماری با عفونت هلیکوباکتر پیلوری صورت گرفته است.
    مواد و روش ها
    در فاصله فروردین تا اسفند 1383 هفتاد بیمار مبتلا به تهوع استفراغ شدید حاملگی و 75 زن باردار بدون این بیماری مورد بررسی قرار گرفتند. آنتی بادی اختصاصی علیه هلیکوباکتر پیلوری در سرم این افراد به روش الیزا اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند و برای مقایسه دو گروه، آزمون های تی، نسبت خطر، مجذور کای و مان- ویتنی به کار برده شدند. سطح معنی داری به صورت کمتر از 0.05 در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    فراوانی سرولوژی مثبت هلیکوباکتر پیلوری در کلیه افراد مورد مطالعه 50.3 درصد بود. دو گروه از نظر میانگین سنی، تعداد حاملگی، سن بارداری، تحصیلات و فصل بارداری با یکدیگر همسان شده بودند. چهل نفر (57.1%) از گروه بیماران سرولوژی مثبت داشتند که در مقایسه با 33 نفر (44%) در گروه شاهد به طور معنی داری بیشتر بود (P<0.05). بین سطح تحصیلات و شیوع آلودگی رابطه معنی داری یافت نشد.
    نتیجه گیری
    شیوع آلودگی هلیکوباکتر پیلوری در زنان باردار چشمگیر است و بین این عفونت و تهوع استفراغ شدید بارداری همراهی معنی داری وجود دارد. بررسی زنان مبتلا به استفراغ شدید حاملگی از نظر آلودگی به این باکتری توصیه می شود.
    کلیدواژگان: تهوع و استفراغ شدید حاملگی، هلیکوباکتر پیلوری، حاملگی
  • سمیرا ابراهیم اف، آرش حسین نژاد، آناهیتا هوشیارراد، مظاهر رحمانی، ناصر ولایی، باقر لاریجانی، مسعود کیمیاگر صفحات 159-165
    سابقه و هدف
    کاهش واگردش استخوان در زنان مبتلا به استئوپنی موجب کاهش خطر شکستگی های استخوانی می شود. با توجه به اهمیت الگوی غذایی در سلامت استخوان در این تحقیق میزان مصرف میوه و سبزی ها و شاخص های بیوشیمیایی واگردش استخوان در زنان یائسه متبلا به استئوپنی مراجعه کننده به مرکز سنجش استخوان بیمارستان شریعتی بین سالهای 1379-84 بررسی شد.
    مواد و روش ها
    طراحی تحقیق به روش توصیفی بود. دریافت غذایی 51 خانم مبتلا به استئوپنی با استفاده از دو روز یادآمد 24 ساعته خوراک بررسی و الگوی غذایی آنها براساس گرم دریافتی از گروه های غذایی تعیین گردید. افراد براساس دریافت میوه و سبزی به دو گروه دریافت کننده کم و دریافت کننده زیاد تقسیم شدند. تخریب استخوان با شاخص – C تلوپپتید و ساخت استخوان با شاخص استئوکلسین تعیین شد. آزمون تی مستقل برای مقایسه میانگین ها و آزمون مجذور کای برای مقایسه توزیع فراوانی ها به کار رفت.
    یافته ها
    مصرف سبزی ها و میوه ها با استئوکلسین همبستگی معنی داری داشت (p<0.001، r=-0.4)، سطح استئوکلسین سرم در گروهی که 400 گرم در روز از میوه و سبزی استفاده می کردند. به طور معنی داری پایی تر از گروه دیگر بود (18±6.5 در مقایسه با 30±13.7، p<0.05).
    نتیجه گیری
    مصرف 400 گرم میوه و سبزی در روز با کاهش سطح سرمی شاخص های بیوشیمیایی متابولیسم استخوان همراه است و بنابراین این احتمال وجود دارد که در پیشگیری از ابتلا به پوکی استخوان و کاهش خطر شکستگی موثر باشد. انجام مطالعات مداخله ای برای تعیین دقیق تر تاثیر مصرف میوه و سبزی ها بر واگردش استخوان توصیه می شود.
    کلیدواژگان: میوه، سبزی، استئوپنی، یائسه، واگردش استخوان
  • شهلا حاجی علی عسگر، مژگان ابراهیمی صفحات 167-171
    سابقه و هدف
    آسیب دستگاه اسکلتی- عضلانی در مشاغلی که فرد کاری را به طور مداوم تکرار می کند از مشکلاتی است که به دلیل ایجاد زیان های جسمی و اقتصادی از دیر باز مورد توجه خاص بوده است. این مطالعه جهت برآورد شیوع این گونه اختلالات در کارگران خودروسازی کشور طراحی شده است.
    مواد و روش ها
    تحقیق به روش توصیفی بر روی کارکنان خودروسازی زامیاد انجام گرفت. کارکنانی که حداقل به یک مشکل اسکلتی- عضلانی مبتلا بودند در محل کارخانه توسط متخصص طب فیریکی و توانبخشی ابتدا مورد معاینه فیزیکی دقیق قرار گرفته و سپس آزمون های الکترودیاگنوستیک اندام ها به طور کامل در مورد آنها انجام گرفت.
    یافته ها
    از 2057 نفر عضو کارخانه، 1649 نفر کارگر و 408 نفر کارمند بودند. 53 نفر از گروه کارمندان (13%) و 122 نفر از گروه کارگران (7.4%) حداقل یک شکایت اسکلتی عضلانی داشتند. پارستزی اندام فوقانی شایع ترین شکایت بود (62% افراد مورد مطالعه و 5.25% کل کارکنان). در معاینه فیریکی، 29 درصد افراد مورد مطالعه دچار بازوی تنیس باز یا تاندنیت دو سر بازو به صورت توام یا مجزا در یک یا دو سمت بدن بودند. در آزمون های الکترودیاگنوز انجام شده از 175 مرد مورد مطالعه 51 نفر (29%) دچار سندرم تونل مچ دستی، یک یا دو طرفه، 9 نفر دچار آسیب ریشه های عصبی کمری و 2 نفر دچار سندرم کوبیتال یک یا دو طرفه بوده اند. اختلاف فراوانی سندرم تونل مچ دستی بین دو گروه کارمندان و کارگران معنی دار بود (P<0.001).
    نتیجه گیری
    سندرم تونل مچ دستی در کارکنان صنایع خودروسازی شیوع بالایی دارد و مطالعات بیشتر جهت تعیین دقیق علل از ارگونومیک بروز این مشکل در کارخانجات خودروسازی و تبیین تمهیدات پیشگیرانه جهت کنترل بروز این اختلال توصیه می شود.
    کلیدواژگان: آسیب های شغلی، سندرم تونل مچ دستی، بازوی تنیس باز، تاندینیت عضله دو سر بازو
  • طیب قاسمی، افسانه الیاسی صفحات 171-177
    سابقه و هدف
    دوپامین در مجاری گوارشی نقش واسطه ای مهمی دارد. شواهدی از حضور گیرنده های D1 در سطح سلول های پاریتال تولید کننده اسید معده در دست است. تعدادی از پژوهش ها اثر ممانعت از ایجاد زخم را برای گیرنده های D1 دوپامینی عنوان می کنند که ناشی از کاهش ترشح اسید معده است. هدف از مطالعه حاضر تعیین عامل گیرنده های D1 و H2 از طریق اثر گیرنده D1 بر روی ترشح تحریک شده ناشی از هیستامین است.
    مواد و روش ها
    بعد از بیهوش کردن موش های صحرایی سفید بزرگ یک لوله پلی ایتلنی از راه دهان و مری وارد معده حیوانات کرده و کانول دیگری از طریق مکان اتصال پیلور و دئودنوم به داخل معده فرستاده شد. پس از شستشوی معده، میزان اسید شیره معده با وارد کردن سالین فیزیولوژیک 37?C تیتر گردید. تیتراسیون هر ده دقیقه به مدت 90 دقیقه توسط NaOH 0.01 N انجام شد.
    یافته ها
    انفوزیون وریدی (ورید ژوگولار) هیستامین (0.8 mg/100g/h) افزایش معنی داری را در ترشح اسید معده به وجود آورد. حداکثر ترشح اسید در دقیقه 30 شروع و تا پایان آزمایش ادامه می یافت. تجویز داخل صفاتی (Tocris) SKF38393 (1 mg/kg) سبب کاهش (حدود 50%) در میزان اسید ترشح شده توسط هیستامین گردید. این اثر با تجویز (Tocris) SCH23390 در دوز 0.1 mg/kg از بین رفت. تجویز داخل صفاتی SCH23390 تنها، در دوزهای 1، 0.05 و 0.01 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم اثری بر روی ترشح تحریک شده اسید معده نداشت.
    نتیجه گیری
    به احتمال قوی گیرنده D1 سیستم دوپامینرژیک در مکانیزم تنظیمی دخیل در ترشح اسید معده با گیرنده H2 هیستامینی موجود در غشای سلول پاریتال تعامل دارد.
    کلیدواژگان: دوپامین، هستامین، ترشح اسید معده، دوپامین D1 گیرنده
  • محمد فلاح نفتی، حسن ابوالقاسمی، احمد قره باغیان، پیمان محمدی طبری، محمود محمودیان شوشتری صفحه 179
    سابقه و هدف
    دامنه شکل موج های (I-V) پاسخ شنوایی ساقه مغز در زمان ثبت با مقدار تحریک 10 pps خیلی کوتاه است که با افزایش این میزان تحریک می توان امکان دستیابی به امواج شفاف تر نسبت به ثبت آنها در مقدار تحریک کمتر را تضمین کرد. برحسب شواهد موجود افزایش تکرار تحریک ساقه شنوایی مغز، امکان ارایه پاسخ سریع تر را فراهم می آورد و از طرف دیگر زمینه تفسیر آن دسته از اختلالاتی را که با مقدار تحریک کمتر ساقه شنوایی مغز امکان پذیر نیست مهیا می سازد.
    مواد و روش ها
    تحقیق با طراحی تجربی در جهت ثبت شکل موج های BAEP براساس سیستم 10-20 با ایجاد تحریک های 100 pps، 50 pps، 20 pps، 10 pps بر روی 49 فرد عادی در گروه های سنی مختلف انجام شد و زمان وقوع امواج I و V همراه با اختلاف بین آنها با تحریک گوش چپ نسبت به راست و به تفکیک گروه های سنی و جنس با انجام آزمون تی مورد قضاوت آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    با ارایه تحریکات 100 pps، 50 pps، 20 pps، 10 pps زمان وقوع شکل موج های I و V و اختلاف فواصل بین آنها (I-V) در زنان کمتر از مردان بود. به عنوان مثال، زمان وقوع برای شکل موج I در گروه سنی 20-13 با تحریک 10 pps به ترتیب 1.48±0.063 میلی ثانیه و 1.54±0.04 میلی ثانیه و برای گروه سنی 68-50 با همین تحریک به ترتیب 1.66±0.028 میلی ثانیه و 1.90±0.028 میلی ثانیه را نشان داد در حالی که این میزان با افزایش تحریک ها از 10 pps به 100 pps برای موج I در گروه سنی 20-13 مردان به ترتیب 1.48±0.063 میلی ثانیه به 1.70±0.056 میلی ثانیه و برای زنان 1.54±0.04 میلی ثانیه به 1.88±0.015 میلی ثانیه همراه بود. همین مقادیر برای گروه گروه سنی (68-50) زنان معادل 1.66±0.028 میلی ثانیه به 2.00±0.020 میلی ثانیه و برای مردان مقادیر (p<0.003) 1.90±0.035 میلی ثانیه به 2.11±0.023 میلی ثانیه را نشان داد (p<0.005).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که افزایش تحریک صوتی موجب افزایش زمان وقوع شکل موج ها در همه گروه های سنی دو جنس می شود.
    کلیدواژگان: BAEP، پاسخ سن، پاسخ جنس، تاخیر اوج، تاخیر بین اوج ها، شدت محرک
  • سهیلا کوشا صفحات 183-186
    سابقه و هدف
    بیماری های انگلی یکی از مشکلات مهم بهداشتی- اقتصادی اغلب کشورهای جهان به ویژه کشورهای در حال رشد است و ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. اگر چه کودکان بخش عمده ای از جامعه ایران را تشکیل می دهند، تاکنون تنها مطالعات پراکنده ای در مورد شیوع بیماری های انگلی روده ای در آنان صورت گرفته، و در هیچ یک از موارد دو روش آموزشی برای پیشگیری از این گونه آلودگی ها مورد ارزیابی قرار نگرفته است. بنابراین، بر آن شدیم تا تاثیر دو روش موزشی را در پیشگیری از آلودگی مجدد دانش آموزان مبتلا به انگل های روده ای در شهر تهران مورد بررسی قرار دهیم.
    مواد و روش ها
    جامعه مورد بررسی 1548 نفر از دانش آموزان کلاس سوم ابتدایی بودند، که پس از تعیین افراد آلوده با استفاده از آزمایش های مدفوع به روش مستقیم و چسب نواری، به طور تصادفی به دو گروه آزمون (الف و ب) و یک گروه شاهد تقسیم و درمان شدند. پس از آن گروه های آموزشی الف (با روش چهره به چهره) و آموزشی ب (با استفاده از اسلاید، فیلم و پمفلت) تحت چهار دوره متناوب آموزشی قرار گرفتند. آزمایش های متعاقب سه ماه پس از درمان انجام گرفت.
    یافته ها
    بیشترین شیوع آلودگی به انگل های روده ای مربوط به اکسیور (2.71%) و بعد از آن ژیاردیا (2.64%) بوده است. میزان بروز آلودگی مجدد در گروه شاهد 5.3 درصد و در دو گروه آموزشی چهر به چهره و استفاده از وسایل کمک آموزشی به ترتیب 18.5 و 3.3 درصد است (P<0.001).
    نتیجه گیری
    روش آموزشی با استفاده از وسایل کمک آموزشی در پیشگیری از آلودگی مجدد دانش آموزان به انگل های روده ای بهتر از روش آموزش چهره به چهره است. با عنایت به فراوانی آلودگی به انگل های روده ای، لازم است با استفاده از روش های آموزشی مخصوصا استفاده از وسایل کمک آموزشی و ارتباط جمعی، آگاهی لازم به جامعه داده شود تا از بروز این گونه آلودگی ها پیشگیری شود و پزشکان نیز علاوه بر آزمایش مدفوع انجام آزمایش جسب نواری را به آزمایشگاه تاکید کنند.
    کلیدواژگان: انگل های روده ای، آلودگی مجدد، دانش آموزان، مدارس
  • مصطفی محسنی، راشین عندلیبی، مهندس ناصر ولایی صفحات 187-189
    سابقه و هدف
    نظر به شیوع فتق دیسک کمری و اهمیت اطلاع از محل گرفتار و وجود بعضی محدودیت ها و به منظور مقایسه قدرت MRI به تنهایی و توام با گرافی ساده نسبت به یافته های مشاهدات حین عمل (استاندارد)، این تحقیق بر روی مراجعین به بیمارستان شهدای تجریش در سال 1383 انجام گرفت.
    مواد و رورش ها: تحقیق با روش کارآزمایی بالینی از نوع تشخیصی بر روی تعداد 100 بیمار که اندیکاسیون جراحی فتق دیسک کمری داشتند و به طور مستمر مراجعه کرده بودند، انجام گرفت. برای کلیه این بیماران MRI و سپس گرافی ساده با نمای قدامی- خلفی انجام گرفت. محل درگیر در فرم اطلاعاتی ثبت و محل دقیق حین جراحی مشخص شد و در فرم اطلاعاتی دیگری ثبت گردید. میزان حساسیت و ارزش پیش بینی کننده مثبت MRI به تنهایی و توام با گرافی ساده در تشخیص محل گرفتار محاسبه شد.
    یافته ها
    تحقیق بر روی 100 نفر در سنین 45±13 که 64 درصد مرد و 36 درصد زن بودند انجام گرفت. بیشترین ناحیه گرفتار مهره L4-L5 بود. میزان حساسیت MRI به تنهایی 90 درصد و ارزش پیش بینی مثبت 90 درصد و میزان حساسیت توام MRI و گرافی ساده 100 درصد و ارزش پیش بینی مثبت آنها نیز 100 درصد بود.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که قدرت MRI توام با گرافی ساده در تشخیص محل گرفتار در فتق دیسک کمری بهتر از MRI به تنهایی باشد. با توجه به محدودیت انتخاب افراد مورد بررسی تحقیقات بیشتر توصیه می شود.
    کلیدواژگان: فتق دیسک کمری، محل گرفتار فتق دیسک کمری، MRI، گرانی ساده، MRI توام با گرافی ساده
  • مارینا پورافکاری، سارا قرجه، مهندس ناصر ولایی صفحات 191-194
    سابقه و هدف
    این تحقیق با توجه به شیوع بالای تغییرات بافت پستان در ماموگرافی، شیوع زیاد سرطان پستان و اهمیت اتیولوژیک آن و گزارش های متفاوت از نقش هورمون درمانی جایگزین با بروز سرطان پستان و به منظور تعیین رابطه هورمون درمانی جایگزین و گروه شاهد آنها با تغییرات بافتی پستان در ماموگرافی انجام شد.
    مواد و روش ها
    تحقیق با طراحی همگروهی تاریخی بر روی تعداد 66 نفر مواجهه با هورمون درمانی جایگزین و 130 نفر گروه شاهد مشابه شده آنها انجام گرفت. سن افراد 39 تا 65 سال و متوسط سنی 54.4±3.7 بود. افراد دو گروه جهت غربالگری سرطان پستان مراجعه کردند و ماموگرافی به وسیله رادیولوژیست و با استفاده از دستگاه Planmed sophie انجام شد و تغییرات بافت پستان شامل تراکم و تغییرات فیبروکیستیک در دو گروه تعیین شد و با آماره های مجذور کای مورد قضاوت قرار گرفت. خطر نسبی و خطر منتسب نیز تعیین شد.
    یافته ها
    افراد دو گروه به لحاظ مراجعه به یک بیمارستان، سن و علت مراجعه مشابه بودند. افزایش تراکم در گروه شاهد 18.4 درصد و در گروه مواجهه یافته 39.4 درصد بود (P<0.0005). تغییرات فیبروکیستیک در گروه شاهد 7.7 درصد و در گروه مورد 12.1 درصد بود (P<0.3).
    کلیدواژگان: تغییرات فیبروکیستیک، هورمون درمانی جایگزین، پستان متراکم