فهرست مطالب

دیابت و متابولیسم ایران - سال پنجم شماره 4 (پیاپی 17، تابستان 1385)

مجله دیابت و متابولیسم ایران
سال پنجم شماره 4 (پیاپی 17، تابستان 1385)

  • 150 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1385/12/10
  • تعداد عناوین: 15
|
  • مقاله مروری
  • باقر لاریجانی، فرزانه زاهدی صفحه 281
    رشد فناوری در بخش های تشخیص، درمان و پیشگیری، رابطه متقابل اخلاق و طب را پررنگ تر نموده است. موضوع «اخلاق در پژوهش» یکی از مباحث و موضوعات مهمی است که توسط مجامع بین المللی، سازمان های منطقه ای، سیاستگذاران و برنامه ریزان کشورهای مختلف و محققان و متخصصان رشته های مختلف علوم و فنون مورد توجه ویژه قرار گرفته است. در همین راستا ایجاد کمیته های اخلاق در سطوح مختلف گام موثری در جهت توجه به اخلاق در پژوهش محسوب شود. یک «کمیته اخلاق در پژوهش» تشکلی چند مسوولیتی و مستقل است که پژوهش های شامل آزمودنی های انسانی را با هدف حفاظت از شان، حقوق و رفاه آنها مورد ارزیابی قرار می دهد.
    در این مقاله ضمن بیان برخی شواهد تاریخی نقض اصول اخلاقی در پژوهش های پزشکی، سیر تدوین قوانین مربوط، و راهنماهای بین المللی در مورد کمیته های اخلاق و جایگاه آنها در سطح جهان مرور خواهد شد و سپس جایگاه کمیته های اخلاق در پژوهش در کشور با استناد به قوانین و آیین نامه های موجود و برخی پژوهش های صورت گرفته مورد ارزیابی کلی قرار خواهد گرفت.
    انتظار داریم این مقاله ضمن فراهم نمودن آشنایی هرچه بیشتر پژوهشگران کشورمان با موضوع اخلاق در پژوهش و جایگاه و مسوولیت های کمیته های اخلاق در پژوهش، در جهت تقویت این کمیته ها در کشور مفید باشد.
    کلیدواژگان: کمیته اخلاق، اخلاق در پژوهش، اخلاق پزشکی، پژوهش های پزشکی، ایران
  • مقالات پژوهشی: علوم پایه
  • ناصر اقدمی، سید محمد موذنی صفحه 299
    مقدمه
    دیابت وابسته به انسولین، یک بیماری خود ایمن به واسطه فعالیت سلول های T خود واکنش گر علیه سلول های بتای جزایر لانگرهانس کبدی می باشد. سلول های دندریتیک (DCs) می توانند در صورت قرار گرفتن در محیط های سایتوکینی متفاوت، عملکرد تحریکی و یا تنظیمی سلول های T را القا نمایند.
    روش ها
    در مطالعه حاضر، ابتدا سلول های دندریتیک با استفاده از GM-CSF و IL-4 از سلول های بنیادی مغز استخوان موش تولید شده و بعد از تیمار شدن با IL-10 و یا LPS با پپتید انسولین بارگذاری شده و از نظر شاخص های بلوغ و همچنین تولید سلول های T تنظیمی و القای تولید سایتوکین ها مورد مطالعه قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان می دهند که میزان بروز MHC class II بر روی سلول های دندریتیک تیمار شده با IL-10 کمتر از سلول های دندریتیک تیمار شده با LPS (72 درصد در مقابل 93 درصد، (P<0.04) می باشد. هرچند سلول های دندریتیک تیمار شده با IL-10 قادر به القای تکثیر سلول هایT بودند، ولی مقایسه سایتوکین های تولید شده در دو گروه نشان می دهد که در گروهی که با IL-10 تیمار شده بودند، میزان تولید IFN-g کمتر بوده (P<0.02).
    نتیجه گیری
    استفاده از سلول های دندریتیک تیمار شده با IL-10، می تواند در درمان و پیشگیری از دیابت خود ایمن موثر باشد اما برای بررسی بیشتر این کارایی لازم است سلول های دندریتیک تیمار شده با این سایتوکین در مدل های حیوانی دیابتی مورد استفاده و آزمون قرار گیرند.
    کلیدواژگان: دیابت خود ایمن، سلول های دندریتیک، IL، 10
  • حمیرا زردوز، صالح زاهدی اصل، محمدکاظم غریب ناصری صفحه 309
    مقدمه
    با توجه به این که استرس می تواند بر کنترل قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 اثرات معکوس بگذارد، مطالعه حاضر به بررسی عملکرد گلی بن کلامید در ترشح انسولین از سلول های بتای جزایر لانگرهانس موش های صحرایی، متعاقب اعمال استرس روانی مزمن پرداخته است.
    روش ها
    در این تحقیق، تعداد 30 سر موش صحرایی نر (نژاد Wistar) در گروه های مساوی شاهد و آزمایش مورد استفاده قرار گرفتند (هر گروه 5 سر). چهار نوع استرسور محدود کننده با ترتیب تصادفی روزانه دو بار، هر بار یک ساعت و به مدت 15 و 30 روز اعمال شدند. 24 ساعت پس از آخرین استرس، ترشح انسولین (به روش استاتیک) از جزایر لانگرهانس جدا شده حیوانات در حضور غلظت های 6/5، 3/8 و 7/16 میلی مولار گلوکز بررسی شد. ترشح انسولین از جزایر در حضور غلظت 6/5 میلی مولار گلوکز به همراه 10 میکرو مولار گلی بن کلامید نیز مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    ترشح انسولین از جزایر جدا شده حیوانات استرس دیده در حضور غلظت های افزاینده گلوکز، فقط در روز سی ام نسبت به گروه شاهد بطور معنی داری افزایش یافت. در گروه آزمایش، میزان ترشح انسولین از جزایر در حضور 6/5 میلی مولار گلوکز به تنهایی، در روزهای پانزدهم و سی ام، به طور معنی داری نسبت به روز اول افزایش یافت. در حالی که این افزایش در گروه شاهد وجود نداشت. بر خلاف حیوانات گروه شاهد، در حیوانات گروه آزمایش ترشح انسولین در حضور 6/5 میلی مولار گلوکز به همراه 10 میکرو مولار گلی بن کلامید، در روز های اول، پانزدهم و سی ام، تفاوت معنی داری را با ترشح انسولین در حضور 6/5 میلی مولار گلوکز به تنهایی نشان نداد. ترشح انسولین از جزایر جدا شده، در حضور 6/5 میلی مولار گلوکز به همراه 10 میکرو مولار گلی بن کلامید در روزهای مختلف، بین گروه های شاهد و آزمایش تفاوت معنی دار نشان نداد.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های فوق، به نظر می رسد که استرس روانی مزمن، پاسخ دهی سلول های بتای پانکراس به گلی بن کلامید را کاهش می دهد و در نتیجه مانع از تقویت ترشح انسولین بوسیله گلی بن کلامید می شود. توجه به این نکته در کنترل متابولیک بیماران دیابتی که از این دارو استفاده می کنند و تحت استرس قرار می گیرند حائز اهمیت می باشد.
    کلیدواژگان: استرس، انسولین، جزایر لانگرهانس، گلی بن کلامید، موش صحرایی
  • جواد زوار رضا، محمود دوستی، صدیقه سلیمانی، فرزاد اسدی جغتایی، بردیا فرزام فر، شهرناز آریا برزین، علی جلیلیان صفحه 319
    مقدمه
    مطالعات تجربی نشان داده اند که مصرف گردو خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی (CHD) را کاهش می دهد. گردو میزان لیپیدهای آتروژن نظیر کلسترول تام (TC) وتری گلیسرید (TG) ولیپوپروتیین های آتروژن همچون LDL-C، VLDL-C را کاهش می دهد. این تاثیر به علت وجود ترکیبات مختلف به ویژه اسیدهای چرب غیر اشباع با چند پیوند دوگانه (PUFA) از نوع w3 همچون اسید لینولنیک (C18:3;9،12،15) می باشد.
    روش ها
    20 راس رت نرهیپرکلسترولمیک با وزن 200-250g را به چهار گروه تقسیم کرده، سپس این رت ها به مدت هشت هفته تحت رژیم غذایی که حاوی مکمل عصاره روغنی گردوی ایرانی بود تغذیه گردیدند: گروه شاهد (غلظت 0% عصاره روغنی) و سه گروه مورد 5%، 5/7% و 10% عصاره روغنی گردو (به ترتیب 0.035، 0.049 و 0.07 گرم عصاره روغنی به ازای هر گرم وزن در هر روز).
    یافته ها
    این مطالعه نشان داد که عصاره روغنی گردوی ایرانی (لواسانات) اثری مثبت در کاهش غلظت سرمی TG (14%)، TC (7/8%)، LDL-C (11%) و VLDL-C (12%) داشته و با افزایش میزان مصرف عصاره (5%، 5/7% و 10%) این اثر کاهنده نیز بیشتر شد.
    نتیجه گیری
    به علت کاهش غلظت سرمی لیپیدها و لیپوپروتیین های آتروژن در اثر مصرف عصاره روغنی گردوی ایرانی (لواسانات)، می توان گردو را به عنوان یک مکمل غذایی کاهنده خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی معرفی کرد.
    کلیدواژگان: عصاره روغنی گردوی ایرانی، پروفایل لیپیدی، بیماری های قلبی عروقی، رت نر هیپرکلسترولمیک
  • مقالات پژوهشی: علوم بالینی
  • محمدعلی بیاتی، ژیلا مقبولی، آرش حسین نژاد، مظاهر رحمانی، عباس کتابچی، باقر لاریجانی صفحه 325
    مقدمه
    انسولین یک تنظیم کننده مهم سطح سرمی گلوبولین متصل شونده به هورمون جنسی (SHBG) است. سطوح پایین SHBG با افزایش مقاومت به انسولین و هیپرانسولینمی همراه است. هدف از این مطالعه مقایسه سطح سرمی SHBG بین افراد سالم و بیماران مبتلا به دیابت بارداری (GDM) بود.
    روش ها
    سطح سرمی SHBG در 38 زن با دیابت حاملگی و 143 زن حامله سالم اندازه گیری شد. همچنین انسولین، پپتید C و تستوسترون اندازه گیری شد. مقاومت و حساسیت به انسولین با آزمون های HOMA و QUIKE ارزیابی شدند.
    یافته ها
    سطح سرمی SHBG در گروه GDM نسبت به گروه سالم به طور معنی داری پایین تر بود (P=0.007). سطح سرمی انسولین ناشتا در گروهGDM نسبت به گروه سالم بطور معنی داری بالاتر بود (P=0.01). نمایه HOMA در گروهGDM نسبت به گروه سالم بطور معنی داری بالاتر بود (P=0.005). در نهایت در یک مدل رگرسیون لجستیک با تعدیل عواملی نظیر سن، شاخص توده بدنی و تعداد بارداری، صدک زیر 25 سطح سرمی SHBG در پیش بینی GDM اثری مستقل داشت.
    نتیجه گیری
    سطح سرمی SHBG در بیماران GDM پایین تراز مقادیر طبیعی است و مقادیر پایین آن پیش بینی کنندهGDM می باشد.
    کلیدواژگان: گلوبولین متصل شونده به هورمون جنسی، دیابت بارداری، مقاومت به انسولین
  • حسن صفایی، مسعود امینی صفحه 331
    مقدمه
    میکروآلبومینوری، از علایم زودرس ابتلای کلیه و حاکی از پیشرفت به طرف نفروپاتی و افزایش خطر مرگ و میر در بیماران دیابتی می باشد. میکروآلبومینوری، مدت ها قبل از بروز نفروپاتی بالینی به وقوع می پیوندد و با تشخیص زود هنگام، امکان پیشگیری از پیشرفت آن به مراحل شدیدتر نفروپاتی وجود دارد. با توجه به اهمیت تشخیص نفروپاتی در مراحل اولیه و درمان به موقع، این مطالعه به منظور تعیین بروز (انسیدانس) پنج ساله میکرو آلبومینوری و رابطه آن با سایر عوامل خطر در بیماران دیابتی نوع 2 در جمعیت دیابتی اصفهان انجام شد.
    روش ها
    تعداد 505 بیمار دیابتی نوع 2 شامل 22% مرد، از بین مراجعین به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم اصفهان در سال 1378 که آلبومین ادرار آنها طبیعی بود انتخاب و به مدت پنج سال پیگیری شدند. میانگین سن و مدت ابتلا به دیابت بیماران به ترتیب 57.4±9.5 و 10.2±4.7 سال بود. بیماران در شروع مطالعه ضمن معاینه بالینی و ثبت مشخصات، از نظر نمایه توده بدنی، قند خون ناشتا و بعد از غذا، هموگلوبین گلیکوزیله HbA1c))، فشار خون، لیپید پروفایل، کراتینین سرم و آلبومین ادرار 24 ساعته بررسی شدند. سپس بیماران هر سه ماه یک بار از نظر کنترل وزن، قند، لیپید، فشار خون و هر یک سال از نظر ادرار 24 ساعته برای آلبومین بررسی شدند. در صورت دفع بیش از 30 میلی گرم آلبومین در ادرار 24 ساعته حداقل در دو نوبت آزمایش، به عنوان میکروآلبومینوری در نظر گرفته شد. نتایج بدست آمده در پایان مطالعه مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    در طول مطالعه تعداد 176 نفر از بیماران، دفع آلبومین غیر طبیعی در حد میکروآلبومینوری داشتند. انسیدانس میکروآلبومینوری3/82 در هزار «شخص - سال» بود (فاصله اطمینان 95%، 3/78 و2/86). انسیدانس میکروآلبومینوری در مردان بیشتر از زنان بود (به ترتیب 4/104 در برابر 2/66 در هزار شخص - سال، P<0.001). میانگین مدت ابتلا به دیابت، هموگلوبین گلیکوزیله، پرفشاری خون و کراتینین سرم در مدت مطالعه در افراد میکروآلبومینوری نسبت به نورموآلبومینوری بیشتر، و این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود. میانگین سن، نمایه توده بدنی، کلسترول و تری گلیسرید در دو گروه تفاوت نداشت. در تحلیل نهایی با استفاده از مدل رگرسیون، مدت ابتلا به دیابت، هموگلوبین گلیکوزیله، پر فشاری خون و ابتلا به رتینوپاتی به عنوان متغیر های مستقل تعیین کننده آلبومینوری شناخته شدند.
    نتیجه گیری
    نتایج بدست آمده نشان می دهد که میکروآلبومینوری در جمعیت مورد مطالعه شایع و انسیدانس آن نسبت به سایر مطالعات انجام شده بیشتر می باشد. اندازه گیری مرسوم آلبومین ادرار برای تشخیص زود هنگام و درمان موثر میکروآلبومینوری و عوامل خطر همراه جهت جلوگیری از پیشرفت نفروپاتی حائز اهمیت است.
    کلیدواژگان: انسیدانس، دیابت نوع 2، میکروآلبومینوری، عوامل خطر
  • حمیدرضا ذاکری، جمشید ایزدی صفحه 339
    مقدمه
    آترواسکلروز در بیماران مبتلا به دیابت نسبت به افراد طبیعی زودتر و با انتشار وسیع تر ایجاد می شود. هموسیستیین از جمله عواملی است که باعث تسریع روند آترواسکلروز در بیماران دیابتی می گردد. از آنجا که هموسیستیین خون به طور معنی داری در بیماران مبتلا به بیماری گرفتگی عروق کرونر افزایش می یابد، در این مطالعه تفاوت سطح هموسیستیین سرم در بیماران مبتلا به بیماری های عروق کرونری قلب در بیماران دیابتی و غیر دیابتی بررسی شد.
    روش ها
    یک مطالعه مورد - شاهدی انجام گردید که نحوه نمونه گیری غیر احتمالی و مبتنی بر هدف بود. 33 بیمار دیابتی با انفارکتوس قلبی حاد یا قدیمی و 34 فرد در گروه شاهد با OGTT منفی به همراه انفارکتوس قلبی حاد یا قدیمی در این مطالعه شرکت کردند. افراد دو گروه از نظر سن، جنس، سابقه خانوادگی آترواسکلروز، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، مصرف سیگار، تری گلیسرید و کلسترول تام، LDL و BMI با هم همسان سازی شدند. هموسیستیین ناشتای پلاسما به کمک روش ELISA و سایر متغیر ها به کمک روش های آزمایشگاهی سنجیده شدند. متغیر های کمی دو گروه با تست t و متغیر های کیفی با X2 مورد مقایسه قرار گرفته و برای تعیین ارتباط از آزمون اسپیرمن و پیرسون استفاده شد.
    یافته ها
    در این مطالعه، 33 بیمار در گروه مورد و 34 فرد در گروه شاهد حضور داشتند. میانگین سن و انحراف معیار افراد در گروه مورد 10.5±59.5 سال و در گروه شاهد 9.5±62.5 سال بود. تفاوت میان میانگین هموسیستیین ناشتا سرم در گروه مورد به میزان mmo/L 4.80±16.2 در مقابل گروه مورد به میزان 4.8±10.6 mmol/L با P<0.05 معنی دار بود. رابطه ای بین هموسیستیین سرم و قند خون، اسید اوریک سرم و تری گلیسرید سرم بیماران وجود داشت. به ترتیب (0.69=r، 0.46=r، 0.51=r).
    نتیجه گیری
    میزان هموسیستیین ناشتای پلاسما در بیماران دیابتیک مبتلا به بیماری عروق کرونری قلب بالاتر از بیماران غیر دیابتیک مبتلا به بیماری عروق کرونری قلب می باشد. این امر ممکن است در پاتوژنز شیوع بالای آترواسکلروز در بیماران دیابتی نقش داشته باشد.
    کلیدواژگان: هموسیستیین، دیابت، بیماری های عروق کرونری قلب
  • عذرا طباطبایی ملاذی، مامک شریعت، رامین حشمت، فرشته مجلسی، معصومه علی محمدیان، عبدالفتاح صراف نژاد، نسیبه خالق نژاد، باقر لاریجانی * صفحه 345
    مقدمه

    دیابت بیماری مزمنی است که هر ارگانی از بدن را متاثر می سازد. یکی از مشکلات این بیماری واژینیت مقاوم به درمان می باشد که با عواملی نظیر وضعیت کنترل قند خون، زمینه آلرژی و آتوپی مرتبط است. از جمله پاتوژن های شایع این عارضه کاندیدا آلبیکنس است. اکثر پزشکان به صرف وجود علایم بالینی واژینیت (بدون بررسی آزمایشگاهی) اقدام به درمان می کنند.

    روش ها

    این مطالعه به روش توصیفی - تحلیلی و مقطعی با همکاری 160 بیمار زن دیابتی (و غیر باردار) در کلینیک دیابت بیمارستان دکتر شریعتی طی سال های 1384-1381 انجام شد. برای بیماران سنجش قند خون ناشتا و 2 ساعت پس از صبحانه، هموگلوبین A1C و کشت ترشحات واژن انجام شد. آزمون آماری مورد استفاده در این طرح Fisher''s Exact Test بود.

    یافته ها

    در این مطالعه، 71% بیماران واژینیت بالینی (قارچی یا باکتریال) و 5/12% کل بیماران واژینیت کاندیدایی داشتند. در بررسی میکروسکوپی واژینیت کاندیدایی، 3/1% موارد کاندیدا (در 7/16% کل افراد مورد مطالعه) مشاهده گردید. شیوع واژینیت بالینی کاندیدا همراه با کشت مثبت کاندیدا 6/2 % بود. با احتساب 2/6% که تنها کشت مثبت کاندیدا داشتند (در افراد مبتلا به واژینیت بالینی ولی بدون علایم واژینیت کاندیدایی)، شیوع کلی واژینیت کاندیدایی بر اساس کشت مثبت کاندیدا در ترشحات واژن، 8/8% محاسبه شد. بین میانگین قند خون ناشتا و کشت عفونی واژن، اختلاف آماری قابل ملاحظه بود. کشت مثبت کاندیدای واژن با سن، وضعیت کنترل قند خون، سابقه آلرژی، وضعیت بهداشت ناحیه تناسلی، شغل، تحصیلات، نوع دیابت، نحوه درمان و یا مدت ابتلا به دیابت رابطه ای نداشت.

    نتیجه گیری

    پیشنهاد می شود در افراد دیابتی با علایم واژینیت، به ویژه واژینیت کاندیدایی (حتی با وجود شواهد میکروسکپی)، کشت ترشحات واژن انجام شود.

    کلیدواژگان: دیابت، کاندیدیازیس، ولووواژینیت
  • فرزاد حدائق، ازاده ضابطیان، هادی هراتی، فریدون عزیزی صفحه 353
    مقدمه
    شیوع عوامل خطر قلبی عروقی در نژاد قفقازی با محدوده طبیعی نمایه توده بدنی افزایش نشان می دهد و لذا مطالعه حاضر جهت تعیین شیوع و نسبت شانس سندرم متابولیک و عوامل خطر آن در افراد با وزن طبیعی طراحی شده است.
    روش ها
    در این مطالعه مقطعی و بر پایه جمعیت، 3444 شرکت کننده (1737 مرد و 1707 زن) بالای 20 سال ساکن شهر تهران با نمایه توده بدنی طبیعی (kg/m2 24.9-18.5 برای هر دو جنس) شرکت داشتند. اطلاعات دموگرافیک افراد جمع آوری گردید و فشار خون و شاخص های تن سنجی آنها مطابق پروتکل های استاندارد سنجیده و نمایه توده بدنی محاسبه شد. آنالیزهای بیوشیمیایی بر روی نمونه های خون ناشتا انجام گردید. سندرم متابولیک مطابق راهنمای پانل درمانی بزرگسالان (ATP III) به صورت وجود 3 عامل یا بیشتر از عوامل خطر متابولیک می باشد. میانگین ها و نسبت ها و نیز نسبت های شانس چند عاملی با تعدیل برای سن، فعالیت فیزیکی، استعمال سیگار و تحصیلات افراد که مبین ارتباط بین سندرم متابولیک و چارک های BMI طبیعی بودند، ارائه گردیدند.
    یافته ها
    شیوع کلی سندرم متابولیک در مردان و زنان با وزن طبیعی به ترتیب 9/9% (فاصله اطمینان 95%، 3/11-5/8) و 11% (فاصله اطمینان 95%، 4/12-5/9)، 0.2=P می باشد. میانگین نمایه توده بدنی در مردان کمتر از زنان بود (1.8±22.4 در مقابل 1.7±22.5 kg/m2، P<0.001) و در مقابل میانگین دور کمر در مردان بالاتر از زنان دیده شد (6.6±79.8 در مقابل 7.7±cm79.3، P<0.001). فشار خون بالا، سطح تری گلیسرید بالا و حضور حداقل دو عامل خطر در گروه مردان بیشتر بود در حالی که شیوع دور کمر بالا و HDL سرمی پایین در گروه زنان بیشتر بود. افراد در بالاترین چارک BMI طبیعی نسبت شانس بالاتری برای بروز سندرم متابولیک در مقایسه با اولین چارک آن داشتند (با نسبت شانس 21/5 برای مردان و 15/2 برای زنان). احتمال ابتلا به سندرم متابولیک و هر یک از عوامل خطر آن با افزایش چارک های BMI طبیعی در هر دو جنس افزایش داشت، بجز قند خون بالا و دور کمر بالا در مردان و قند خون بالا در زنان.
    نتیجه گیری
    در جمعیت بزرگسال ایرانی شیوع عوامل خطر قلبی عروقی حتی در محدوده وزن نرمال نیز زیاد می باشد و لذا مداخلات برای پیشگیری از دیابت و بیماری های قلبی عروقی در افراد با وزن طبیعی نیز باید مد نظر قرار گیرد. از سوی دیگر حدود BMI منطبق بر توصیه های WHO، احتمالا برای این جمعیت غیر مناسب می باشد.
    کلیدواژگان: سندرم متابولیک، نمایه توده بدنی، وزن طبیعی
  • عسل عطایی جعفری، سعید حسینی، رامین حشمت. محمد پرویز، سرمه رئیس زاده، مهدی یوسفی، محمد پژوهی صفحه 363
    مقدمه
    خطر بیماری های قلبی عروقی در دیابت بالاست، بنابراین دستیابی به سطوح مناسب چربی های خون در این بیماران، از اهمیت خاصی برخوردار است. تغذیه و از جمله مصرف آنتوسیانین ها، نقش مهمی در کاهش خطر بیماری های قلبی و فشار خون دارد. در این مطالعه، اثر مصرف کنسانتره آب آلبالو به عنوان یک منبع غنی از آنتوسیانین ها، بر سطح چربی ها و فشار خون در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مورد بررسی قرار گرفت.
    روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی، 16 زن دیابتی نوع 2 با قند خون ناشتای? 110 mg/dl و LDL-C? 100 mg/dl مورد بررسی قرار گرفتند و 40 g/day کنسانتره آب آلبالو به مدت 6 هفته مصرف کردند. وزن، چربی های خون و سطح فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در شروع و پایان مطالعه اندازه گیری شد. همچنین مصرف غذای 2 روز نیز توسط بیماران به ثبت رسید. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها، از آزمون ویلکاکسون استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین (±SD) سن، وزن، کلسترول تام، LDL-C و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در ابتدای مطالعه به ترتیب 8.8±53.6 سال، 14.9±72.8 کیلو گرم، 27.0±213.9 mg/dl، 14.7±mg/dl 118.4، mmHg129.1±15.7 و8.1 ±81.7 mmHg بود. در پایان مطالعه مقادیر وزن، کلسترول تام، LDL-C و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک بطور معنی داری کاهش یافتند (0.05>P). تغییرات مشاهده شده در سطح HDL-C و تری گلیسیرید سرم از نظر آماری معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که مصرف آب آلبالو، به بهبود عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 کمک می کند.
    کلیدواژگان: آب آلبالو، کلسترول خون، فشار خون، دیابت
  • مهری دلوریان زاده، حسین باقری، فریده صادقیان صفحه 369
    مقدمه
    بیماری دیابت از جمله بیماری های مزمنی است که به مراقبت پزشکی مداوم و آموزش خود مراقبتی نیاز دارد و تغذیه درمانی جزء جدا نشدنی از مدیریت دیابت می باشد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر مشاوره رژیم غذایی دیابتی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا دیابت نوع دو مراجعه کننده به کلینیک تغذیه بیمارستان امام حسین (ع) شاهرود صورت گرفته است.
    روش ها
    در پژوهش حاضر که یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده Randomized Clinical Trial)) است، تعداد 144 بیمار 65 - 35 ساله مبتلا به دیابت نوع دو، مراجعه کننده به کلینیک تغذیه بیمارستان امام حسین (ع) شاهرود انتخاب گردیدند و به طور تصادفی در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. سپس برای نمونه های گروه مورد، برنامه مشاوره رژیم غذایی حاوی: 60-50% کل کالری از کربوهیدرات، 20-10% پروتئین و کمتر از 30 درصد چربی، به صورت شفاهی طی یک جلسه 30 دقیقه ای انجام شد و به صورت مکتوب نیز در اختیار آنان قرار گرفت و در گروه شاهد مداخله ای صورت نگرفت. کیفیت زندگی بیماران هر دو گروه، در دو مرحله قبل از مشاوره رژیم غذایی و یک ماه پس از آن توسط پرسشنامه کیفیت زندگی SF-36، سنجیده شد و در پایان میانگین نمره کیفیت زندگی و ابعاد آن در دو گروه مقایسه گردید. تجزیه و تحلیل یافته ها توسط برنامه SPSS انجام شد. از آزمون آماری t جهت آنالیز داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین سنی واحدهای مورد پژوهش 52.1±10 سال بود. قبل از مشاوره، کیفیت زندگی کل در 46% از واحدهای پژوهش در سطح ضعیف برآورد گردید و 2/54% از واحدها اظهار داشتند که وضعیت سلامت آنها نسبت به سال گذشته بدتر است. آزمون آماری تی مستقل با P<0.05 تفاوت معنی داری را از لحاظ میانگین وزن، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، قند خون ناشتا، قند خون غیر ناشتا، کلسترول و تری گلیسرید خون، پس از مشاوره رژیم غذایی در دو گروه مورد و شاهد نشان داد. همچنین با P<0.05 تفاوت معنی داری از لحاظ میانگین نمره کیفیت زندگی کل و ابعاد مختلف آن، پس از مشاوره رژیم غذایی در دو گروه مورد و شاهد مشاهده شد. آزمون آماری تی مزدوج نیز افزایش معنی داری از لحاظ میانگین نمره کیفیت زندگی کل و ابعاد مختلف آن قبل و بعد از مشاوره رژیم غذایی در گروه مورد نشان داد، ولی در گروه شاهد مشاهده نگردید.
    نتیجه گیری
    برنامه مشاوره رژیم غذایی باعث بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابت نوع دو در ابعاد مختلف آن می گردد، لذا استفاده از برنامه مشاوره رژیم غذایی جهت پیشگیری و کاهش بروز عوارض و افزایش سازگاری بیماران با بیماری دیابت توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: مشاوره رژیم غذایی دیابتی، کیفیت زندگی، دیابت نوع دو
  • مازیار مرادی لاکه، حسین فخرزاده، مریم سعیدی، محمدجعفر محمودی، نگار نادرپور، محمد باقری راد صفحه 377
    مقدمه
    ارزیابی روند بروز پیامدهای بیماری های ایسکمیک قلب، عوامل خطرزای آنها و چگونگی برخورد نظام سلامت با افراد مبتلا به پیامدهای فوق یا در معرض خطر آنها، از مهمترین ابزارها در پایش برنامه های کنترل بیماری های ایسکمیک قلبی است. طرح حاضر با هدف ارزیابی امکان پیاده سازی سیستم ثبت وقایع کرونری، مشابه سیستم ثبت پیامدهای کرونری در پروژه MONICA بر پایه استفاده از داده های موجود در سیستم در بیمارستان امیراعلم تهران انجام شد.
    روش ها
    پرونده های 320 بیمار (شامل 80 بیمار از هر دوره 3 ماهه از ابتدای مرداد 82 تا انتهای تیر 83) که با تشخیص اولیه سندروم حاد کرونر بستری شده بودند، از نظر داده های موجود در پرونده ها مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها بر اساس 3 مولفه «همبستگی درونی داده ها»، «تغییر ناگهانی در نسبت داده های ناکافی در دوره های زمانی متوالی» و «نسبت کلی داده های ناکافی» ارزیابی گردیدند.
    یافته ها
    داده های ثبت شده در پرونده بر اساس تعاریف طرح MONICA، در 7/0 درصد از پیامدها برای رسیدن به تشخیص کافی نبود و در 2/11 درصد از پیامدها، تشخیص احتمالی را به دنبال داشت. میانه درصد داده های گمشده (Missing) در داروهای تجویز شده پیش از پیامد هم در پیامدهای قطعی غیر کشنده و هم در مجموع پیامدهای کشنده بیش از 10 درصد بود (معادل نمره 1 از 4). میانه درصد داده های گمشده در رابطه با الکتروکاردیوگرام، آنزیم ها و احیای قلبی در پیامدهای غیر کشنده کمتر از 5 درصد و در پیامدهای کشنده کمتر از 2 درصد (معادل نمره 3 از 4) بود.
    نتیجه گیری
    کیفیت داده های موجود در پرونده ها و چگونگی ثبت آنها در این مطالعه با بسیاری از واحدهای گزارش دهنده طرح MONICA که عمدتا از کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی بوده اند، قابل مقایسه است. بر این اساس به نظر می رسد استفاده از داده های موجود در پرونده ها برای ثبت نظام مند پیامدهای قلبی، اقدامی موثر و شدنی باشد.
    کلیدواژگان: پیامدهای قلبی، عروقی، ثبت پیامدها، کیفیت داده ها
  • مریم پیمانی، زهرا منجمد، منصوره اصغرپور صفحه 385
    مقدمه
    یک عارضه شایع و خطرناک دیابت، نوروپاتی است که بیشترین مرگ و میر و هزینه مراقبتی را در این گونه بیماران در پی دارد. مطالعات نشان می دهند که نوروپاتی دیابتی تاثیر منفی بسزایی روی کیفیت زندگی بیماران به جا می گذارد با این حال مطالعات چندانی درباره کیفیت زندگی بیماران مبتلا به این عارضه در ایران انجام نشده است؛ لذا این مطالعه با هدف تعیین رابطه بین عوارض نوروپاتی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی به انجام رسیده است.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی، 304 بیمار دیابتی مبتلا به عوارض نوروپاتی به روش نمونه گیری آسان مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها از طریق مصاحبه (پرسش و پاسخ)، ثبت اطلاعات از پرونده بیمار و معاینه فیزیکی جمع آوری شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای سه قسمتی شامل سوالات مربوط به مشخصات فردی و بیماری واحدهای مورد پژوهش، جدول عوارض نوروپاتی دیابتی و سوالات مربوط به بررسی ابعاد مختلف کیفیت زندگی بود. اعتبار پرسشنامه از طریق روایی محتوا و پایایی آن به روش آزمون مجدد تعیین گردید.
    یافته ها
    در رابطه با عارضه نوروپاتی حسی، بیشترین درصد به علامت گزگز اندام ها (1/96%) و درد در اندام ها (1/92%) مربوط بود و در رابطه با عارضه نوروپاتی اتونوم، بیشترین درصد به اختلال عملکرد جنسی (4/72%) و اختلال گوارشی (4/70%) تعلق داشت. نتایج نشان داد کلیه بیماران دیابتی با تمامی علایم و عوارض نوروپاتی، از کیفیت زندگی نسبتا مطلوب برخوردار هستند. همچنین افزایش تعدد علایم وعوارض نوروپاتی با کاهش نمرات پرسشنامه کیفیت زندگی ارتباط آماری معناداری نشان داد (001/0 P<) بدین معنی که وجود علایم نوروپاتی، سطح کیفیت زندگی بیماران را بیشتر کاهش می دهد.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های این مطالعه، بین کیفیت زندگی و عوارض نوروپاتی ارتباط آماری معنی داری وجود دارد. لذا پیشنهاد می شود مدیران پرستاری و مربیان آموزشی، در برنامه های بازآموزی پرستاران، بیشتر به اهمیت ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران مبتلا به عوارض نوروپاتی دیابتی در ابعاد مختلف بپردازند.
    کلیدواژگان: نوروپاتی، کیفیت زندگی، بیماران دیابتی
  • مقاله گزارش موردی
  • محمدرضا مهاجری تهرانی، محمدحسین گذشتی، اکبر سلطانی صفحه 393
    هیدرآدنیت چرکی، یک بیماری عود کننده است که باعث درگیری غدد عرق پوست عمدتا در نواحی چین دار بدن می گردد. سیر بالینی این بیماری به میزان زیادی متغیر است. در موارد خفیف، به صورت ندول های منفرد عود کننده دیده می شود ولی در موارد شدید، با التهاب مزمن و ایجاد آبسه و اسکار همراه بوده و بندرت به اسکواموس سل کارسینوما تبدیل می شود. در حالی که عوامل ژنتیکی، هورمون ها و عفونت در ایجاد بیماری نقش دارند، پاتوژنز دقیق آن هنوز مشخص نیست. علاوه بر این درمان موثر آن کاملا مشخص نشده است. درمان اصلی آن جراحی و آنتی بیوتیک های موضعی و سیستمیک است.
    ما یک مرد دیابتی 63 ساله با سابقه طولانی هیدرآدنیت چرکی درمان نشده و درگیری شدید ناحیه سرین را معرفی می کنیم. جهت بررسی آن در Pubmed جستجو انجام شد که 7 مورد همراهی هیدرآدنیت چرکی و دیابت یافت شد.
    کلیدواژگان: دیابت، هیدرآدنیت چرکی، آبسه
  • صفحه 399
|
  • Bagher Larijani *, Farzaneh Zahedi Page 281
    Medicine and ethics have increasingly more links caused by considerable progresses in biotechnology in different fields of medical diagnosis, treatment and prevention. The issue of research ethics is one of the most important subjects which have been emphasized by international and regional organizations, policy-makers, medical and religious professions, scientists and researchers in different countries in recent decade. It is widely understood that research ethics committees typically play an important role in evaluating the ethical aspects of medical research. A ‘Research Ethics Committee’ (REC) is defined as a multidisciplinary, independent, body charged with reviewing research involving human participants to ensure that their dignity, rights and welfare are protected. Research ethics committees protect the welfare and rights of participants involved in research through reviewing research proposals, monitoring the conduct of research and dealing with complaints that arise from research. This manuscript will introduce you to the concepts underlying research ethics committees worldwide and in Iran. This paper will begin with a brief history of research ethics, continues with a concise overview of ethics committee situation and responsibilities, and ends with an outline of the national activities. We hope the manuscript could enhance awareness of biomedical researchers about status and duties of research ethics committees and consequently strengthen the RECs in our country.
    Keywords: Ethics committee, Research ethics, Medical ethics, Biomedical research, Iran
  • Naser Aghdami, Seyed Mohammad Moazzeni * Page 299
    Background
    Insulin dependent diabetes is an autoimmune disease characterized as a T cell-mediated destruction of insulin-producing β cells. Dendritic cells (DCs) can either induce stimulating or regulatory functions of T cells depending on cytokines microenvironments.
    Methods
    In this study DCs were generated from mouse bone marrow progenitors through culturing in the presence of granulocyte-macrophage colony stimulating factor (GM-CSF) and interleukin-4 (IL-4) for 7 days followed by two other day treatments with IL-10 or LPS. The DCs were then pulsed with insulin peptide B9-23 and their maturation markers and their ability to induce T cell responses and cytokine profiles were studied.
    Results
    IL-10 treated DCs had an immature phenotype compared to LPS-treated DCs and expression of MHC-II in LPS-matured DCs was significantly higher than whom were treated with IL-10 (93% and 72% respectively, P<0.04). Although IL-10 like LPS-treated DCs were able to stimulate T cell proliferation, but the IFN-γ production was lower in IL-10 treated DCs (P<0.02).
    Conclusion
    Using IL-10 treated DCs seems to be useful in prevention and treatment of autoimmune diabetes. However to clarify this hypothesis it needs to study these effects in animal models of insulin dependent diabetes.
    Keywords: Autoimmune Diabetes, Dendritic cells, IL, 10
  • Homeira Zardouz, Saleh Zahedi Asl *, Mohammad Kazem Gharib Naseri Page 309
    Background
    Regarding the adverse effect of stress on glycemic control in type 2 diabetic patients, the present study investigates the function of Glibenclamide on insulin release from β cells of rat pancreatic islets, subsequent to chronic psychological stress exposure.
    Methods
    In this study 30 male Wistar rats were divided into equal groups of control and experiment (5 groups). Four different restraint stressors with random sequence were used 1h twice daily for 15 and 30 days. 24 hours after the last stress session, static insulin secretion from isolated pancreatic islets of each animal were evaluated in the presence of 5.6, 8.3 and 16.7 mM glucose. Also insulin release in response to 5.6 mM glucose in the presence of 10 μM Glibenclamide was evaluated.
    Results
    The insulin release from isolated islets of the stress experienced animals was significantly increased only on the 30th day as compared to the control animals. In the experiment group, insulin release from the islets in the presence of 5.6 mM glucose alone was significantly increased on the 15th and 30th days as compared to the first day. However, in the control group there was no significant increase in insulin release at the similar conditions. In contrast to the control group, insulin release in response to 5.6 mM glucose in the presence of 10 μM Glibenclamide revealed no significant difference in the experiment group on the 1st 15th and 30th days as compared to the insulin release in the presence of 5.6 mM glucose alone. Insulin release from the isolated islets exposed to 5.6 mM glucose in the presence of 10 μM Glibenclamide, on different experimental days was not significantly different between the control and experiment groups.
    Conclusion
    According to the results of this study, it appears that chronic psychological stress decreases the responsiveness of pancreatic β cells to Glibenclamide, subsequently could prevent the augmentation of insulin release induced by the drug. This finding is worthy to consider in metabolic control of diabetic patients whom consume the agent.
    Keywords: Stress, Insulin, Langerhans Islets, Glibenclamide, Rat
  • Javad Zavar Reza, Mahmoud Dousti *, Sadigheh Soleimani, Farzad Asadi Jamnani, Bardia Farzamfar, Shahrnaz Aria Barzin, Ali Jalilian Page 319
    Background
    Experimental studies have shown that walnut (Juglans regia) intake decreases the risk of coronary heart disease (CHD). Walnut decreases the levels of atherogenic lipids such as TG, LDL-C and VLDL-C. Mainly the effect is induced via 3- Poly Unsaturated Fatty Acids (3-PUFA). Walnuts are a rich source of these fatty acids, especially -Linolenic acid (C18:3; 9, 12, 15).
    Methods
    We assigned 20 hypercholesterolemic male Rats (200-250g) to four groups, and fed with four diet concentration of oil extract Persian walnuts(J. regia)(Lavasanate) (w/w) as complementary diet: control group (0% oil extract) and cases 5%(1g oil extract/1g weight/1 day), 7.5%(1.5g oil extract/1g weight/1 day),10%(1g oil extract/1g weight/1 day) for eight weeks.
    Results
    Results revealed there is a positive effect on the decreasing of TG(14%), TC(7.8%), LDL-C(11%),VLDL-C(12%) serum concentrations, with increasing consumption of oil extract Persian walnuts (5%, 7.5% and 10%).
    Conclusion
    In view of the positive effect of oil extract Persian walnuts (J. regia) consumption on decrease serum concentration of TG, TC, LDL-C and VLDL-C known as atherogenic lipids and lipoproteins, it may be suggested as a CHD protective dietary supplement.
    Keywords: Oil extract of Persian walnut, Lipid profile, Coronary heart disease, Hyper, cholestrolemic Male Rat
  • Mohammad Ali Bayani *, Zhila Maghbouli, Arash Hossein Nezhad, Mazaher Rahmani, Abbas Kitabchi, Bagher Larijani Page 325
    Background
    Gestational diabetes mellitus is a common metabolic disorder in pregnancy. Low levels of sex hormone–binding globulin level (SHBG) is associated with increased insulin resistance and hyperinsulinemia. The aim of this study was comparison of SHBG levels between gestational diabetic pregnant women and normal ones.
    Methods
    Serum SHBG concentration were measured in 38 women with gestational diabetes and in 143 women with normal pregnancy. The levels of Insulin, C-peptide and testosterone were measured and Insulin resistance was estimated via HOMA Index. Insulin sensitivity was estimated via QUIKE Index.
    Results
    Serum SHBG concentrations was significantly lower in the diabetic group (P=0.015). In a logistic regression model after adjustment of age, body mass index (BMI) and number of gravid, lower than 25 percentile of SHBG was independently effective in prediction of gestational diabetes mellitus.
    Conclusion
    SHBG concentrations are lower in gestational diabetic pregnant women and low levels account as a predictor of gestational diabetes mellitus.
    Keywords: SHBG, Gestational diabetes, Insulin resistance
  • Hassan Safaei *, Masoud Amini Page 331
    Background
    Microalbuminuria represents the earliest clinical of renal involvement and reflects the progression of diabetic nephropathy and increased risk of mortality in diabetic patients. The incidence of diabetic nephropathy in type 2 diabetes differs widely by race. The aim of this study was to determine the incidence of and risk factors for microalbuminuria in type 2 diabetic patients.
    Methods
    As a cohort study 505 (22%male, mean age: 57.4±9.5 years and diabetes duration 10.2±4.7 years at initial registration) type 2 diabetic patients with initial normoalbuminuria were followed prospectively for 5 years in isfahan endocrine and metabolism research center. Patients were evaluated for BMI, HbA1c, blood pressure, lipid profile, serum creatinine and 24 hours urine albumin. Normoalbuminuria were defined as urine albumin excretion less than or equal to 30 mg/24 h and microalbuminuria as 31-299 mg/24 h. Logistic regression model were used to assess the associations.
    Results
    176 revealed persistently elevated UAE during follow-up, giving an incidence of 82.3/1000 person-years(95%CI:78/3-86/2). Incidence of microalbuminuria were significantly higher in men than wemen(104.4 and 66.2/1000 person-year, P<0.001).The mean values of HbA1c, duration of diabetes, systolic hypertension and serum creatinin during the follow-up period were significantly higher in the microalbuminuric than in the normoalbuminuric patients. Age, BMI, cholesterol and triglyceride were not significantly different in two groups. Logistic regression analysis revealed that duration of diabetes, HbA1c, high blood pressure and retinopathy during follow-up are independent variables that have a statistically significant influence on the development of microalbuminuria.
    Conclusion
    These result revealed that microalbuminura in this population of type 2 diabetic patients were common and higher than of other studies. These findings suggest that urine excretion of albumin should be monitored routinely in this patients for detection early stages of nephropathy and effective treatment of microalbuminura and associated risk factors are very important.
    Keywords: Microalbuminura
  • Hamidreza Zakeri *, Jamshid Izadi Page 339
    Background
    Atherosclerosis manifests earlier and more extensive in severity among diabetic patients. It seems Homocystein is one of the accelerating factors in development of atherosclerosis and serum levels Homocystein increase in patients with coronary artery involvement. The aim of this investigation was to compare Homocystein levels between diabetic and non-diabetic patients with coronary artery disease (CAD).
    Methods
    As a case-control study via non-randomized sampling method we collected 33 diabetic CAD patient and 34 CAD patient with normal GTT test. All participants were matched in age, sex, family history of atherosclerosis, blood pressure, smoking, the level of triglyceride, total cholesterol, LDL-C and Body Mass Index (BMI). Fasting serum Homocystein was measured via ELISA technique and other selected variables also were assessed via conventional laboratory methods. The quantitative variables between two groups analyzed by student t-test, while the qualitative variables examined by X2. We used Pearson –spearman test for correlation analysis between two groups.
    Results
    33 diabetic and non-diabetic CAD/MI cases were participated. Among diabetic and non-diabetic subjects, mean age were 59.5±10.5 and 62.5±9.5 respectively. The mean duration of diabetes was 5.4 ± 4.1years. Comparison of the mean Homocystein levels between two groups revealed a significant differences,16.2 ± 4.8 mmol/L in diabetics vs. 10.6 ± 4.8 mmol/L in non-diabetics (P<0.5). Correlation between Homocystein levels and blood glucose, uric acid, triglyceride were r≤0.69, r=0.46 and r=0.51, respectively.
    Conclusion
    Fasting serum Homocystein in diabetic CAD subjects were higher than non-diabetic CAD cases. Our findings may suggest that the increased level of Homocystein is correlated to high prevalence and severity of atherosclerosis among diabetic individuals.
    Keywords: Homocystein, Diabetes, Coronary artery disease
  • Ozra Tabatabei Malazi, Mamak Shariat, Ramin Heshamt, Fereshteh Majlesi, Masoumeh Ali Mohammadian, Abdol, Fattah Saraf Nejad, Nasibeh Khaleghnejad, Bagher Larijani * Page 345
    Background

    Diabetes mellitus is an insidious disease which can affect different organs. One of the problems is resistant vaginitis, which is related to factors such as high blood glucose levels, allergy and atopia. One of the most common pathogens associated with this condition is Candida Albicans. Thus; most physicians begin anti-fungal therapy in first visit even without documented evidence of fungal origin.

    Methods

    This descriptive analytical cross-sectional study was performed on 160 non-pregnant diabetic women in diabetes clinic of Shariati Hospital during a period of three years (2002-2005). Fasting and 2 hours postprandial blood glucose levels and HbA1C were measured and culture of vaginal discharge was performed. Fisher's exact test was used for statistical analysis.

    Results

    71% of women had clinical vaginitis (fungal or bacterial) and 12.5% were diagnosed with Candida vaginitis. Microscopic findings were positive in 1.3 % of patients who had Candida vaginitis (16.7% of all patients). Culture of vaginal discharge revealed that the Candida was responsible of 4.4% of Candida vaginitis. Overlay, the prevalence of Candida vaginitis based on positive culture was 8.8 % in this study. There was significant statistical relationship between mean FBS and infectious vaginal culture. However, the difference was not significant between positive culture of Candida and age, controlled blood glucose, history of allergy, genital hygiene, occupation, level of education, kind of treatment, and type or duration of diabetes.

    Conclusion

    We suggest in the patients with positive signs of vaginitis, especially Candida vaginitis (even with positive smear); culture of vaginal discharge be carried out.

    Keywords: Diabetes mellitus, Candidiasis, Vulvo, vaginitis
  • Farzad Hadaegh *, Azadeh Zabetian, Hadi Harati, Fereidoun Azizi Page 353
    Background
    The risk of metabolic risk factors increases in Middle-Eastern adults within the normal limits of BMI. There is a report that 30.1% of the Iranian population had metabolic syndrome but no reports on the prevalence of this syndrome among individuals within the various BMI categories are available. The present study estimates the prevalence of metabolic syndrome in adult population with normal levels of BMI (18.5-24.9 kg/m2).
    Methods
    In this population-based cross-sectional study, a representative sample of 3444 subjects (1737 males and 1707 females) aged≥20 years with normal body mass index (BMI= 18.5-24.9 kg/m2 for both genders) were included. Demographic data were collected; anthropometric indices and blood pressure were measured according to standard protocol. Biochemical analysis was conducted on fasting blood samples. The metabolic syndrome was defined according to the ATP Ш guidelines as the presence of three or more of the metabolic factors. Means and proportions, and multivariate odds ratios that quantify the association between metabolic syndrome and normal BMI quartiles, controlling for age, physical activity, smoking and education were presented.
    Results
    The overall prevalence of the metabolic syndrome in normal weight men and women were 9.9% (CI 95%: 8.49-11.30) and 11.0% (CI 95%: 9.5-12.4, P=0.2), respectively. Men had slightly lower BMI than women (22.4±1.8 vs. 22.5±1.7 kg/m2, P<0.001), while their WC was higher (79.8±6.6 vs.79.3±7.7 cm, P<0.001). The prevalence of high WC and low HDL was higher in women, while high blood pressure, high triglyceride levels and having at least two metabolic risk factors were more prevalent in men. Individuals at the highest category of normal BMI had significantly higher odds for being at risk for metabolic syndrome compared to those at first category (OR; 5.21 for men and 2.15 for women). There was a significant increasing trend in odds for having all the metabolic syndrome components except for high FBS and high WC in men. Women revealed a similar increasing trend except for high FBS across normal BMI quartiles.
    Conclusion
    Normal weights Iranians have excess cardiovascular risk. Therefore interventions for prevention of diabetes and cardiovascular disease could be considered in normal weight population. On the other hand, the cut-points of BMI, suggested by WHO, may be inappropriate for the Iranian adult population.
    Keywords: Metabolic syndrome, BMI, Normal weight
  • Asal Ataie, Jafari, Saeed Hosseini *, Ramin Heshmat, Mohammad Parviz, Sormeh Raees, Zadeh, Mehdi Yousefi, Mohammad Pajouhi Page 363
    Background
    The risk of cardiovascular diseases increase in diabetic patients. So, it is important for patients to achieve the optimal lipid levels. Nutrition including consumption of anthocyanins plays a primary role in reducing the risk of heart disease and hypertension. In this study, we assessed the effect of concentrated sour cherry juice (SCJ) consumption as a rich source of anthocyanins on lipid profile and blood pressure of type II diabetic patients.
    Methods
    In this quasi-experimental study 16 type II diabetic women with fasting blood sugar ≥110 mg/dl and LDL-C ≥100 mg/dl were recruited and consumed 40 g/day of SCJ for 6 weeks. Measurements of weight, lipid profile and blood pressure were done in baseline and after completion of the study. A 2-day food records was completed by patients so. The Wilcoxon test was used for statistical analysis.
    Results
    Mean (± SD) age, weight, total cholesterol, LDL-C, systolic and diastolic blood pressure were 53.6±8.8 years, 72.8±14.9 kg, 213.9±27/0 mg/dl, 118.4±14.7 mg/dl, 129.1±15.7 mmHg and 81.7±8.1 mmHg respectively in the beginning of the study. After consumption of SCJ, a significant decrease (P<0.05) in weight, total cholesterol, LDL-C, systolic and diastolic blood pressure was seen. Changes in serum triglyceride and HDL-C concentrations were not significant statistically.
    Conclusion
    It is concluded that SCJ consumption may modify cardiovascular disease risk factors in diabetic type 2 patients.
    Keywords: Sour cherry juice, Blood cholesterol, Blood pressure, Diabetes
  • Mehri Delvarianzadeh *, Hossein Bagheri, Farideh Sadeghian Page 369
    Background
    Diabetes is one of the chronic diseases need continual medical care and self care education, and nutritional therapy account as an integral part of dietary management. This study carried out to investigate the effect of diabetes dietary counseling on quality of life in type II diabetic patients.
    Methods
    As a Randomized Clinical Trial, 144 patients with type II diabetes aged 35-65 years were recruited from patients referred to Imam Hossein Hospital dietary clinic and randomly assigned in case and control groups. A dietary schedule consisting 50-60% carbohydrate, 10-20% protein and less than 30% fat was prescribed at the first orally in a 30-minute counseling session then in written form for case group, while the control group was left without any intervention. The quality of life score was estimated in both groups via using the Short-form 36-Item (SF-36), before dietary counseling and one mouth after the dietary counseling, and the quality of life score between both groups were compared. The data were analyzed using SPSS software.
    Results
    Average age was 52.1±10 years. Before dietary counseling, the quality of life among 46% of subjects was assessed to be poor and 52% claimed their health status poorer than the last year. Independent-Samples T-Test with P<0.05 revealed significant difference in weight, systolic blood pressure, diastolic blood pressure, blood sugar before and after breakfast, blood cholesterol and triglyceride, after dietary counseling in both groups. Also, this test with P<0.05 revealed significant difference in the quality of life score in general and in each dimensions, after dietary counseling in both groups. Paired-Samples T-Test revealed significant increase in the quality of life score in general and in each dimensions on pre and post dietary counseling in case group, but didn’t observe in control group.
    Conclusion
    According to the results, it was revealed that dietary counseling can promote the quality of life in patients with type II diabetes in all dimensions. So, it seems dietary counseling program is essential in prevention and decrease of type II diabetes complications.
    Keywords: Diabetes dietary counseling_Quality of life_Type 2 diabetes
  • Mazeyar Moradi Lakeh *, Hossein Fakhrzadeh, Maryam Saeidi, Mohammad Jafar Mahmoodi, Negar Naderpoor, Mohammad Bagheri Raad Page 377
    Background
    Assessing the trend of ischemic heart diseases and the process of acute coronary care is one of the most important tools in monitoring the programs dedicated to control of ischemic diseases. The current project was developed to assess the feasibility of using routine data registered in clinical records for coronary event registration according to the standards of WHO/MONICA project.
    Methods
    Hospital records of 320 cases with primary diagnosis of acute coronary syndrome (80 cases from each quarter, July 2003-4) were evaluated according to sufficiency of data. Data were evaluated according to “internal consistency”, “change in the proportion of missing data in the time periods” and “the proportion of insufficient data”.
    Results
    Available data of hospital records were not sufficient to determine the diagnosis in 0.7% of cases; In addition, they were resulted in a probable diagnosis in 11.2% of coronary events. Median percents of missing data regarding the prescribed drugs before event was more than 10% in both fatal and non-fatal coronary events (score 1 of 4). Median percents of missing data regarding the ECGs, cardiac enzymes and cardiac resuscitation was lower than 5% in non-fatal coronary events and lower than 2% in fatal cases (scores 2 and 3 of 4 relatively).
    Conclusion
    The quality of available registered data in the evaluated clinical records was comparable with many reporting units of MONICA project. Using the available clinical records seems to be effective and feasible for systematic registration of cardiac events.
    Keywords: Cardiovascular events, Event registration, Data quality
  • Maryam Peimani *, Zahra Monjamed, Mansooreh Asgharpour Page 385
    Background
    Neuropathy is one of the most common and dangerous complications of diabetes. Diabetic neuropathy account as the most common cause of mortality among patients. Many studies suggest that neuropathy have a negative effect on quality of life. Although there is limited evidences about relationship between diabetic neuropathy and quality of life in Iran, so this study was conducted to investigate this interaction among a group of patients.
    Methods
    As a descriptive-analytical study, 304 diabetic patients with neuropathy was selected via convenience sampling method. The data were collected through interview and physical examination. The tool of data collection was the information sheet of medical records and questionnaire that consisted of three parts, demographic and disease characteristics, list of neuropathic complications of diabetes and questions about dimensions of quality of life. The reliability evaluated via test-retest method and validity assessed via content validity method.
    Results
    the results revealed that tingling (96.1%) and pain (92.1%) in the case of sensory neuropathy were the most common complains. Sexual dysfunction (72.4%) and gastrointestinal problems (70.4%) account the most common symptoms in view of autonomic neuropathy. The results revealed that quality of life among all patients was fairly desirable and there was a significant relationship between neuropathy and quality of life (P<0.001).
    Conclusion
    According to the findings of this study, there is a significant relation between neuropathy and quality of life in diabetic patients. Our results suggest that nurses and educational supervisors should pay attention to promote different dimensions of quality of Life in diabetic patients with neuropathy.
    Keywords: Neuropathy, Quality of Life, Diabetic patients
  • Mohammad Reza Mohajehi Tehrani *, Mohammad Hossein Gozashti, Akbar Soltani Page 393
    Suppurative hidradenitis is a recurrent disease involving apocrine gland of skin with a predilection for intertriginous areas, including genital skin. It has a highly variable clinical course. Mild cases may present as recurrent isolated nodules, while severe instances of the disease with chronic inflammation may lead to abscesses, scarring, and rarely, squamous cell carcinoma. While genetic factors, hormones and infection play a role in disease expression, a comprehensive understanding of the pathogenesis remains to be elicited. Additionally, effective treatment is largely unknown. The mainstay of therapy had been surgery, and topical or systemic antimicrobial agents. We report a 65 years old diabetic man who had a long history of untreated suppurative hidradenitis with extensive gluteal area involvement. We search in pubmed and find 7 cases of suppurative hidradenitis with diabetes.
    Keywords: Suppurative hidradenitis, Diabetes, Abscess