فهرست مطالب
Cell Journal (Yakhteh)
Volume:8 Issue: 4, 2007
- تاریخ انتشار: 1385/12/20
- تعداد عناوین: 8
-
-
صفحات 232-237هدفتعیین محیط کشت مناسب برای تکوین موش نژاد NMRIمواد و روش هاتکوین جنین های مرحله پیش هسته موش نژاد NMRI به دنبال هورمون درمانی با گنادوتروپین حاصل از مادیان (PMSG) و گنادوتروپین کوریونی (HCG) به مدت 5 روز در محیط های کشت T6، KSOM، CZB، M16 و محیط های متوالی G-1TM ver3 و G-2TM ver3 بررسی شد.یافته هانرخ تشکیل جنین 24 ساعت پس از لقاح در گروه های آزمایشی T6، KSOM،CZB، M16 و محیط های متوالی G-1TM ver3 و G-2TM ver3 به ترتیب 83.5، 97.4، 100، 90.5 و 90.9 درصد بود که بالاترین تعداد در گروه CZB و سپس KSOM مشاهده شد و نسبت به گروه های T6، M16 و محیط های متوالی G-1TM ver3 و G-2TM ver3 اختلاف معنی داری نشان دادند. در گروه 96.3 CZB درصد جنین ها به مرحله بلاستوسیست رسیدند که نسبت به سایر گروه ها بالاترین درصد بود و اختلاف معنی داری نسبت به گروه های دیگر نشان داد. میزان تشکیل بلاستوسیست در گروه های T6، M16، KSOM و محیط های متوالی G-1TM ver3 و G-2TM ver3 به ترتیب 80.2 درصد، 82.1 درصد، 77.6 درصد و 87.5 درصد بود. بالاترین میزان بلاستوسیست در حال خروج از زوناپلوسیدا در گروه محیط های متوالی G-1TM ver3 و 76.1) G-2TM ver3 درصد) و پس از آن در گروه 66.4) KSOM درصد) و کمترین آن گروه 60.3) M16 درصد) دیده شده است. همچنین میزان جنین های دژنره شده 5 روز پس از کشت در گروه محیط های متوالی G-1TM ver3 و G-2TM ver3 کمترین میزان در مقایسه با سایر گروه نشان می دهد که اختلاف آن با گروه 51.6) T6 درصد) معنی دار است (p<0.01).نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد محیط های کشت، KSOM، CZB و محیط های متوالی G-1TM ver3 و G-2TM ver3 محیط های مناسبی برای تکوین جنین های پیش از لانه گزینی موش نژاد NMRI هستند. به نظر می رسد تفاوت تکوین جنین های موش در محیط های مختلف ناشی از تفاوت غلظت ترکیبات و مکمل های محیط (آمینواسیدها) باشد.
کلیدواژگان: جنین موش، تکوین، کشت جنین -
صفحات 238-245هدف
بررسی اثر حفاظتی واکسیناسیون مخاطی مایکوباکتریوم بویس (BCG) با واکسیناسیون زیر جلدی علیه عفونت لیشمانیا ماژور در موش BALB/c
مواد و روش هاموش های نر BALB/c، شش تا هشت هفته به دو گروه بیست تایی آزمایش و چهار گروه بیست تایی کنترل تقسیم و واکسینه شدند. دو گروه بیست تایی آزمایش با واکسن BCG در دوزهای مناسب از مسیر رکتال و زیر جلدی واکسینه شدند. یک ماه بعد به گروه های آزمایش واکسن ALM+alum به شکل زیر جلدی تزریق شد. پس از تزریق یادآور (بیست و یک روز بعد) موش ها با تزریق 105 انگل لیشمانیا ماژور در ناحیه کف پا آلوده شدند و روند پیش روی زخم به طور هفتگی بررسی شد. پاسخ های ایمونولوژیک شامل پاسخ ازدیاد حساسیت تاخیری نسبت به (Purified Protein Derivatives: PPD)، پاسخ تکثیری سلول های طحال و تولید سایتوکاین اینترفرون گاما و اینترلوکین 5 در مایع رویی کشت سلول های طحال گروه های آزمایش اندازه گیری شد. گروه های کنترل شامل گروه هایی بود که فقط واکسن ALM+alum یا فقط ادجوانت الوم را به شکل زیر جلدی دریافت کردند، بدون دریافت واکسن فقط با لیشمانیا آلوده سازی شدند یا هیچ تیماری درباره آنها صورت نگرفت و به عنوان کنترل محیط در نظر گرفته شدند.
یافته هاتحریک سیستم ایمنی پس از واکسن BCG در هر دو گروه افزایش معنی دار (p?0.05) پاسخ ازدیاد حساسیت تاخیری و تولید اینترفرون گاما از سلول های طحال را نشان داد. تا سه هفته پس از آلوده سازی با لیشمانیا این تحریک پاسخ ایمنی همچنان با افزایش ضریب تکثیر لنفوسیتی در هر دو گروه حفظ شد. اما پس از آن گروه های واکسن BCG نوسان زیادی را در پاسخ های ایمنی پشت سر گذاشتند که منجر به غلبه بیماری در گروه BCG زیر جلدی شد. مشخصه آن کاهش معنی دار اینترفرون گاما و کاهش ضریب تکثیر لنفوسیتی نسبت به گروه رکتال بود (p?0.05). افزایش انگل نیز به طور معنی دار نسبت به گروه رکتال در اعضای لنفی مشاهده شد. در مقابل گروه رکتال در روشی متفاوت توانست با حفظ و افزایش پاسخ های ضد لیشمانیایی مقاومت بالایی نشان دهد.
نتیجه گیریواکسیناسیون BCG از راه رکتال می تواند نسبت به مسیر زیر جلدی پاسخ ایمنی سلولی پایدارتری ایجاد کند و با ممانعت از گسترش لیشمانیا ماژور سبب حفاظت علیه بیماری گردد.
کلیدواژگان: واکسیناسیون، لیشمانیا ماژور، BCG، رکتال، زیرجلدی، مخاطی -
صفحات 246-251هدفبررسی اثر تسکینی تجویز مزمن عصاره هیدروالکلی بابونه (30 میلی گرم بر کیلوگرم) بر میزان وابستگی به مورفین با ارزیابی رفتار پرش و بیان فاکتور رونویسی c-fos در مغز موش سوری نر بالغ به هنگام قطع مصرف آنمواد و روش هادر این تحقیق موش سوری نر به گروه های دریافت کننده: مورفین + سالین، مورفین + نالوکسان، مورفین + عصاره مزمن بابونه + نالوکسان، مورفین + سالین + نالوکسان و سالین + نالوکسان تقسیم شدند. برای ایجاد وابستگی از دوز فزاینده مورفین طی چهار روز استفاده شد و جهت قطع مصرف مورفین نالوکسان (5 میلی گرم بر کیلوگرم) تزریق شد. گروه دریافت کننده بابونه مزمن، هم زمان عصاره آن را طی چهار روز با مورفین به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. در بررسی رفتاری، علامت پرش بلافاصله پس از تزریق نالوکسان به مدت نیم ساعت ارزیابی شد و در بررسی سلولی mRNA بافت مغز نود دقیقه پس از تیمارها در هر گروه استخراج شد. با استفاده از پروب نشان دار c-fos و بتااکتین (کنترل مثبت) و روش dot bloting، میزان بیان c-fos آنالیز شد.یافته هامیزان رفتار پرش و بیان c-fos در سندرم ترک افزایش یافت و استفاده مزمن از عصاره بابونه به همراه مورفین علاوه بر کاهش قابل ملاحظه رفتار پرش، باعث کاهش میزان فاکتور رونویسی c-fos در مغز، به هنگام قطع مصرف مورفین شد.نتیجه گیریبه نظر می رسد عصاره بابونه اثر تسکینی خود را از طریق تنظیم بیان فاکتور رونویسی c-fos، اعمال می کند بنابراین می تواند یک اثر پایدار مهاری بر پدیده اعتیاد به مورفین نشان دهد.
کلیدواژگان: مورفین، پرش، c، fos، بابونه -
صفحات 252-257هدف
بررسی اثر لیستریا مونوسایتوژنز (یک میکروارگانیسم داخل سلولی) بر تقویت عملکرد سلول های دندریتیک جهت ایمونوتراپی مدل تجربی سرطان
مواد و روش هابرای القای تومور، سلول های WEHI 164 به صورت زیر جلدی به موش ها تزریق شد. سلول های مغز استخوان به مدت پنج روز در حضور GM-CSF, IL 4 کشت داده شدند. روز پنجم سلول های دندریتیک نابالغ حاصله با لیزات سلول های توموری و آنتی ژن های لیستریامونوسایتوژنز یا سم و با به مدت دو روز به کشت سلول ها اضافه شد. برای ایمونیزه کردن موش ها 106 سلول دندریتیک بالغ شده با سم و با یا لیزات لیستریا مونوسایتوژنز به صورت زیر جلدی تزریق شد. از آزمون t برای تجزیه و تحلیل داده ها با سطح معنی دار p<0.05 استفاده شد.
یافته هاآنتی ژنهای لیستریا به طور معنی داری موجب افزایش تولید IL-12 در مقایسه با گروه کنترل و گروه سم و با از سلول های دندریتیک شد (p<0.0001). همچنین استفاده از سلول های دندریتیک مواجه شده با لیستریا موجب تاخیر مشخصی در رشد تومور شد (p<0.0001).
نتیجه گیریترکیبات میکروبی نظیر لیستریا مونوسایتوژنز که پاسخ های TH1 را سبب می شوند، میتواند در ایجاد سلول های دندریتیک کار آمد برای ایمونوتراپی سرطان مورد استفاده قرار گیرند.
کلیدواژگان: لیستریا مونوسایتوژنز، ایمونوتراپی سرطان، سلول های دندریتیک، اینتر لوکین 12 -
صفحات 258-264هدفارزیابی تاثیر غلظت های مختلف کال پروتکتین بر میزان تکثیر رده سلول سرطانی معده (AGS) انسان، در فواصل زمانی مختلف و در مقایسه با رده سلولی نرمال (فیبروبلاست لثه انسان) در شرایط آزمایشگاهیمواد و روش هاکال پروتکتین از سلول های نوتروفیل انسان با روش های کروماتوگرافی تخلیص شد. در این مطالعه از رده سلولی سرطان معده انسان (AGS) در محیط کشت RPMI، حاوی 10 درصد FBS استفاده شده است. تعداد سلول های مورد مطالعه در این آزمایش حدود 10000 سلول بوده است که در حضور غلظت های مختلف 25، 50، 100، 200 و 400 میکروگرم بر میلی لیتر از کال پروتکتین در فواصل زمانی 24، 48 و 72 ساعت انکوبه شده اند. جهت بررسی اثر مهاری کال پروتکتین بر رده سلولی نرمال از غلظت 70 میکروگرم بر میلی لیتر این ماده (تقریبا دو برابر غلظت مربوط به LC50 در سلول های AGS بعد از گذشت 48 ساعت) بر سلول های فیبروبلاست لثه (HGF) استفاده شد. در مطالعه اثر مهاری کال پروتکتین بر رشد سلول ها از روش رنگ سنجی (MTT assay) استفاده شده است.یافته هادرصد بقای سلول ها با افزایش غلظت کال پروتکتین کاهش می یابد به طوری که در غلظت 400 میکروگرم بر میلی لیتر این میزان بعد از 24 ساعت به صفر می رسد. از طرفی بقای سلول با افزایش زمان انکوباسیون نسبت عکس دارد و بعد از 72 ساعت به پایین ترین حد خود می رسد. LC50 در طی سه زمان انکوباسیون 24، 48 و 72 ساعت به ترتیب شامل 96.78، 38.66 و 9.86 میکروگرم بر میلی لیتر محاسبه شد. نتایج حاصل از اثر کال پروتکتین بر سلول های AGS (سرطانی) وHGF (نرمال) بر اثر مهاری بیشتر کال پروتکتین بر روی سلول های سرطانی گواهی می کند.نتیجه گیرینتایج به دست آمده نشان می دهند که کال پروتکتین، رشد سلول های سرطانی را نسبت به سلول های طبیعی به طور قابل ملاحظه ای کاهش می دهد. این نتایج نشان می دهد که کال پروتکتین می تواند کاندیدای مناسبی به عنوان یک داروی ضد سرطان معده مطرح باشد.
کلیدواژگان: رده سلولی سرطان معده (AGS)، کال پروتکتین، تکثیر سلولی، MTT assay -
صفحات 264-275هدفبررسی نقش ناشناخته پینوپودها (گنبدهای رحمی) در انسان.مواد و روش ها23 بیوپسی از آندومتر زنان بارور با سیکل رحمی طبیعی در فاز لوتئال توسط روش های ایمونوهیستوشیمی در میکروسکوپ الکترونی اسکنینگ مورد مطالعه قرار گرفتند.
جهت بررسی امکان اگزوسیتوز در برجستگی های گنبدی شکل رحمی از مارکرهای اختصاصی اگزوسیتوز شامل: 1. سین تاکسین- 1(Syntaxin-1)، اسنپ -25 (SNAP-25) و ومپ -2 (VAMP-2) استفاده شد. همچنین از رنگ آمیزی دوگانه فاکتور مهار کننده لوسمی (Leukemia Inhibitory Factor: LIF) که یکی از مواد شناخته شده است و توسط سلول های اپی تلیومی رحمی ترشح می شود) و یکی از مارکرهای فوق با استفاده از روش های ایمونوفلورسنت و ایمونوگلد استفاده شد.یافته هادر مشاهدات با میکروسکوپ الکترونی اسکنینگ، برای اولین بار حضور فراوان گنبدهای رحمی در دهانه و مجاری غدد رحمی گزارش و برجستگی هایی توسط میکروسکوپ الکترونی ترانس میشن و اسکنینگ مشاهده شد که دارای وزیکول های ترشحی در ناحیه راسی خود بودند. پارگی هایی نیز در بخش راسی برخی از گنبدهای رحمی قابل مشاهده بود. رنگ آمیزی های اختصاصی حاکی از بیان بالای LIF در گنبدهای رحمی و هم مکانی آن با مارکرهای اختصاصی اگزوسیتوز بود.نتیجه گیرییافته های حاصل از مشاهده مستقیم و روش های غیر مستقیم حاکی از آن است که گنبدهای رحمی یا پینوپودها در انسان عملکرد ترشحی دارند و بر خلاف واژه اشتباهی که نامیده می شدند (پینوپود: پای آشامنده)، در انسان حداقل به دو روش آپوکرین و اگزوسیتوز نقش ترشحی ایفا می کنند. یکی از مواد مهمی که توسط گنبدهای رحمی ترشح می شود و بیان بالایی در گنبدهای رحمی دارد LIF است.
کلیدواژگان: اگزوسیتوز، پینوپود، ترشح، فاکتور مهار کننده لوسمی، گنبد رحمی -
صفحات 276-303شیوع روز افزون بیماری های مزمن از جمله بیماری های قلبی - عروقی، دیابت و بیماری های استحاله عصبی، چالشی برای یافتن درمان های موثرتر ایجاد کرده است. سلول درمانی از درمان های نوین در طب ترمیمی است که در آن سلول های بنیادی جنینی و بزرگسال ابزارهای درمانی مناسبی به حساب می آیند و امکان تحول در این زمینه را فراهم آورده اند. اما موانعی در کاربرد بالینی سلول های بنیادی وجود دارد. یکی از مهمترین موانع، ایمنی زایی آن ها است که منجر به پاسخ ایمنی و متعاقب آن رد پیوند می شود. این مقاله مروری بر ایمنی زایی سلول های بنیادی جنینی انسانی، سلول های بنیادی خون بند ناف و سلول های بنیادی بزرگسال (خون ساز و مزانشیمی) و راه های کاهش آنها در کاربرد بالینی این سلول ها است.
کلیدواژگان: سلول های بنیادی جنینی انسانی، سلول های بنیادی خون بند ناف، سلول های بنیادی خون ساز بزرگسالان، سلول های بنیادی مزانشیمی، ایمنی زایی -
صفحات 304-314بانک سلولی عبارت است از مخزن نگهداری طولانی مدت ذخایر سلولی که نیازمند مراقبت ویژه و کیفیت بالای حمایتی به منظور اطمینان از سلامت موجودی حاضر در آن باشد.
اصلی ترین هدف برقراری و ثبات در بانک های بیولوژیک، تامین منابع سلولی در اهداف مرتبط با کشت سلولی در یک مسیر جهانی و خدماتی است. چرا که تکنولوژی کشت سلول یک ابزار معتبر و قابل اعتماد برای محققان است و در پیشبرد اهداف علمی کاربرد زیادی دارد.
ثبات موفقیت آمیز و رو به رشد سلول ها نیازمند اطلاعات فراوان از اجرای روش های اساسی است. در بسیاری از فضاهای پژوهشی علوم پزشکی و برنامه های دارویی، تیره یاخته های مداوم و سلول های موجود در بانک ها، جایگاه ویژه ای دارند. بر طبق راهبردهای ذکر شده فوق، تشکیلاتی که در آغاز مسیر جمع آوری و نگهداری سلول ها و جنبه های امنیتی و حفاظتی آنها پیش رو مطرح می گردد نیازمند کنترل کیفی است که اهمیت ویژه ای در ثبات بیولوژیک سلول های ذخیره شده دارد. در این مقاله مکانیسم هایی مطرح می شوند که به وسیله آنها، ساختارهای جمعیتی سلولی مشخص میشود. همچنین روش هایی معرفی می شوند که پروسه های کامل منتهی به تکمیل مشخصات سلولی را در بررسی های مربوط به توان تکثیری و حیاتی سلول ها توضیح میدهند. خصوصیت رشد ثابت و یکنواخت سلول ها که اجازه عضویت آنها را در بانک های سلولی میدهد نیز با تکیه بر منشا سلول و روش نگهداری آن و روش های کنترل کیفی مداوم معرفی شده است. در این مقاله سعی شده است توصیه هایی در زمینه استفاده از روش های حذف کننده مایکو پلاسما و سایر عوامل میکروبی که به شدت سیستم های بانک سلولی را در معرض خطر قرار میدهند ارایه گردد.
کلیدواژگان: بانک سلولی، مایکوپلاسما، کنترل کیفی