فهرست مطالب

دانشگاه علوم پزشکی اراک - سال نهم شماره 4 (پیاپی 37، زمستان 1385)

مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک
سال نهم شماره 4 (پیاپی 37، زمستان 1385)

  • 116 صفحه، بهای روی جلد: 10,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1386/02/25
  • تعداد عناوین: 14
|
  • محمدرضا پالیزوان، شادی خادمی، علی قضاوی، قاسم مسیبی صفحه 1
    مقدمه
    استرس اکسیداتیو نقش مهمی را در بیماری های تخریب کننده سیستم اعصاب بازی می کند، با این حال تاکنون ارتباط بین توانایی شرطی شدن و استرس اکسیداتیو در موش های سالم مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف از انجام این تحقیق بررسی ارتباط بین استرس اکسیداتیو و یادگیری احترازی فعال دوطرفه در موش های صحرایی نژاد ویستار است.
    روش کار
    این مطالعه از نوع تجربی است. در این مطالعه توانایی یادگیری 14 موش صحرایی نر نژاد ویستار در شاتل باکس مورد ارزیابی قرار گرفت. یک روز پس از یادگیری در شاتل باکس از موش ها نمونه مایع مغزی نخاعی و خون گرفته شد. غلظت نیتریک اکساید و فعالیت آنتی اکسیدانی تام سرم و مایع مغزی نخاعی اندازه گیری شد و ارتباط آنها با میزان یادگیری مورد ارزیابی و داده ها با آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    نتایج این تحقیق نشان داد که بین میزان یادگیری و غلظت نیتریک اکساید (P<0.001، r=0.724) و فعالیت آنتی اکسیدانی تام (p<0.001، r=0.664) سرم رابطه مستقیم وجود دارد، در حالی که رابطه ای بین میزان یادگیری و غلظت نیتریک اکساید و فعالیت آنتی اکسیدانی تام مایع مغزی نخاعی وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که افزایش فعالیت آنتی اکسیدانی سرم می تواند یادگیری شاتل باکس را در موش ها افزایش دهد.
    کلیدواژگان: یادگیری شاتل باکس، نیتریک اکساید، استرس اکسیداتیو، یادگیری احترازی فعال دو طرفه
  • مریم حضرتی، مرضیه حسینی، طاهره دژبخش، سید علیرضا تقوی، عبدالرضا رجایی فرد صفحه 9
    مقدمه
    سندرم روده تحریک پذیر شایع ترین اختلال عملکرد روده است. شواهد موجود نشان می دهند که اضطراب موجب وخیم تر شدن وضعیت بیمار می گردد، لذا هدف از انجام این پژوهش تعیین تاثیر آرام سازی بنسون بر میزان اضطراب و شدت کل علایم گوارشی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود.
    روش کار
    در یک کار آزمایی بالینی، 30 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. گروه کنترل تحت دارو درمانی و گروه آزمایش تحت درمان ترکیبی دارو درمانی و آرام سازی به مدت سه ماه قرار گرفتند. میزان اضطراب و شدت کل علایم گوارشی دو هفته قبل از مداخله، یک هفته و سه ماه پس از آن در دو گروه اندازه گیری و مقایسه گردید. هم چنین از بیماران خواسته شد تا شش علامت شایع گوارشی را روزانه به مدت 13 هفته یادداشت نمایند. سپس در پایان هر هفته شدت هر یک از علایم گوارشی در دو گروه اندازه گیری و مقایسه گردید. اطلاعات توسط آزمون های آماری مربع کای، من ویتنی یو و ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    میانگین اضطراب موقعیتی و شخصیتی در دو گروه، دو هفته قبل و یک هفته پس از مداخله اختلاف آماری معنی داری را نشان نداد، در حالی که سه ماه پس از مداخله به طور معنی داری متفاوت بود. شدت کل علایم گوارشی دو هفته قبل از مداخله در گروه آزمایش نسبت به کنترل به طور معنی داری بیشتر بود، اما یک هفته پس از درمان اختلاف آماری معنی داری بین دو گروه مشاهده نگردید، در حالی که سه ماه بعد اختلاف به طور معنی داری متفاوت بود (گروه کنترل علایم شدیدتری نسبت به گروه آزمایش داشت). مقایسه 6 علامت شایع گوارشی بر اساس خود گزارش دهی روزانه به طور هفتگی به مدت 13 هفته نشان می دهد درد شکم، نفخ شکم، آروغ زدن و نفخ معده در گروه آزمایش به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل کمتر بوده، در حالی که از نظر اسهال و یبوست در دو گروه تفاوت معنی داری مشاهد نگردید.
    نتیجه گیری
    انجام آرام سازی بنسون در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر حداقل برای مدت سه ماه اضطراب موقعیتی و شخصیتی فرد را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داده و هم چنین از شدت علایم گوارشی به طور معنی داری می کاهد.
    کلیدواژگان: آرام سازی بنسون، اضطراب، سندرم روده تحریک پذیر
  • ابوالقاسم زارع زاده، مسعود سماورچی تهرانی، وحید نوریان، بهشته پدیدار صفحه 18
    مقدمه
    گیر افتادگی تاندون عضلات فلکسور انگشتان که با علایمی مثل گیر کردن انگشت مبتلا در حین حرکت و عدم توانایی در ادامه حرکت همراه می باشد، به عنوان بیماری انگشت ماشه ای و شست ماشه ای شناخته می شود. در این مطالعه سعی می گردد به بررسی اثر درمانی تزریق موضعی کورتیکو استروئیدها در بهبود علایم بیماری انگشت ماشه ای پرداخته شود.
    روش کار
    مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی است که در آن نمونه گیری به صورت غیر تصادفی صورت گرفته است. نمونه ها شامل 50 بیمار دچار انگشت ماشه ای مراجعه کننده به کلینیک دست بیمارستان الزهرا بوده اند. متغیرهای تندرنس موضعی، مرحله حالت ماشه ای، درد در هنگام فلکسیون ایزومتریک و کشش غیر فعال تاندون (بر اساس VAS)،قبل از انجام تزریق موضعی کورتیکوستروئید و سپس سه هفته، سه ماه و شش ماه بعد از انجام تزریق، بررسی شدند. اطلاعات از طریق فرم ویژه ای جمع آوری و با آزمون های آماری تحلیل واریانس و مربع کای تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    اختلاف بین فراوانی نسبی وجود تندرنس در محل پولی A1 در 4 معاینه انجام شده معنی دار می باشد و پس از تزریق کاهش چشم گیری یافته است (P<0.0001). اختلاف بین میانگین درد در هنگام فلکسیون ایزومتریک و کشش غیر فعال تاندون نیز در چهار معاینه انجام شده با یکدیگر معنی دار است (P<0.0001). هم چنین اختلاف بین توزیع فراوانی مراحل مختلف حالت ماشه ای در چهار معاینه انجام شده نیز معنی دار می باشد (P<0.0001). رضایت کلی از درمان 90 درصد می باشد.
    نتیجه گیری
    از مجموع 50 بیمار مورد مطالعه موفقیت در تزریق موضعی در 90 درصد از موارد دیده می شود که این امر حاصل صرفا یک بار تزریق است. درصد بالای موفقیت درمان و عوارض جانبی کم تزریق موضعی، آن را به عنوان روش مناسب درمان بیماری انگشت ماشه ای معرفی می کند.
    کلیدواژگان: انگشت ماشه ای، تندرنس، درد، درمان، کورتیکوستروئید، تزریق موضعی
  • احمد عامری، جمشید انصاری، مجید مختاری، علی چهرئی صفحه 26
    مقدمه
    رادیوتراپی سرطان پستان باعث افزایش کنترل موضعی و به دنبال آن افزایش میزان بقا می شود. در عین حال این رادیوتراپی دارای عوارضی بر روی ریه می باشد که در روش های مختلف درمان ممکن است با هم متفاوت باشند. تست های عملکرد ریوی و میزان اشباع اکسیژن محیطی معیاری برای سنجش این عوارض می باشند. در این بررسی عوارض دو روش رادیوتراپی مورد مقایسه قرار گرفته است.
    روش کار
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی 51 بیمار مبتلا به سرطان پستان مرحله II و III (بر اساس مرحله بندی TNM) که تحت عمل جراحی ماستکتومی رادیکال تغییر یافته قرار گرفته و جهت رادیوتراپی تکمیلی به بیمارستان امام حسین مراجعه کرده بودند، به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. دریک گروه رادیوتراپی با سه فیلد و در گروه دیگر با چهار فیلد انجام شد. بیماران دوزهای 5000-4800 سانتی گری را دریافت کردند. برای بیماران تست های عملکرد ریوی و درصد اشباع اکسیژن محیطی (پایه و بعد از فعالیت) یک بار بلافاصله قبل از رادیوتراپی و سپس یک ماه و سه ماه پس از پایان رادیوتراپی انجام شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون های آماری مربع کای، تی دانش آموزی و من ویتنی یو استفاده شد.
    نتایج
    مقایسه FEV1، FVC و FEV1/FVC در دو گروه نشان می دهد که این شاخص ها یک ماه و سه ماه پس از پایان رادیوتراپی با هم تفاوت معنی داری نداشته است. هم چنین در کلیه موارد میزان FEV1، FVC و FEV1/FVC یک ماه پس از پایان رادیوتراپی نسبت به میزان پایه تغییر معنی داری پیدا نکرده ولی میزان FEV1 و FVC سه ماه پس از رادیوتراپی نسبت به میزان پایه تغییر معنی داری (به ترتیب P<0.001 و P<0.006) داشته است. کاهش درصد اشباع اکسیژن محیطی نیز نه تفاوتی معنی دار در بین دو گروه بعد از درمان رادیوتراپی داشته و نه در کلیه بیماران قبل و بعد از رادیوتراپی کاهش معنی دار پیدا کرده است.
    نتیجه گیری
    رادیوتراپی بستر پستان و غدد لنفاوی منطقه ای باعث ایجاد اختلال در تست های فعالیت ریوی می شود. اما در مقایسه دو گروه با دو تکنیک سه فیلد و چهار فیلد این عوارض با هم تفاوتی ندارد.
    کلیدواژگان: سرطان پستان، رادیوتراپی تانژانت، رادیوتراپی فوق ترقوه، تست عملکرد ریوی، اشباع اکسیژن بافتی، عوارض زودرس ریوی، پنومونیت ناشی از رادیوتراپی
  • بابک عشرتی، اکبر فتوحی، سید رضامجدزاده، نضال صرافزادگان، عباس رحیمی، کاظم محمد صفحه 35
    مقدمه
    تاکنون در مورد اثر کله پاچه که در نقاط مختلف کشور و برخی کشورهای دیگر مثل افغانستان، پاکستان و هند، مصرف آن رایج است، بر بیماری های قلبی عروقی گزارشی منتشر نشده است. هدف از این مطالعه تعیین اندازه اثر کله پاچه و برخی دیگر از عوامل خطر بر سکته حاد قلبی در شهرستان اراک است.
    روش کار
    پژوهش حاضر یک مطالعه case-cohort بود که در سطح شهرستان اراک انجام شد. در این مطالعه داده های شهرستان اراک مربوط به مطالعه انجام شده در سال 1380 برنامه قلب سالم اصفهان به عنوان داده های sub-cohort استفاده شدند. افراد ساکن شهرستان اراک که در زمان اجرای مطالعه به علت سکته حاد در بیمارستان بستری بودند نیز به عنوان مورد در نظر گرفته شدند. به منظور نشان دادن وجود رابطه بین پیامد و مواجهه های تحت مطالعه، خطر نسبی و حدود اطمینان 95 درصد آن محاسبه گردید. هم چنین در این مطالعه از میزان خطر منتسب در جامعه به عنوان شاخص اثر مواجهه در جامعه استفاده شد.
    نتایج
    در این مطالعه تعداد 150 بیمار مبتلا به سکته حاد قلبی (گروه مورد) با 6339 نفر از ساکنین شهرستان اراک به عنوان sub-cohort مقایسه شدند. خطر منتسب جمعیت برای استفاده از کله پاچه در اراک حدود 19 درصد (با حدود اطمینان 95 درصد، 6 تا 30 درصد) محاسبه گردید. خطر منتسب جمعیت برای دیابت و دخانیات به ترتیب 31 درصد (با حدود اطمینان 95 درصد، 23 تا 39 درصد) و 41 درصد (با حدود اطمینان 95 درصد، 31 تا 49 درصد) محاسبه گردید.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه به نظر می رسد استعمال دخانیات، دیابت و مصرف کله پاچه به ترتیب بیشترین اثر را بر بروز سکته های قلبی دارند.
    کلیدواژگان: کله پاچه، دیابت، استعمال دخانیات، سکته قلبی، خطر منتسب جمعیت
  • احمد علی پور، سید محمد سیادتی صفحه 46
    مقدمه
    امتحانات یکی از مهم ترین عوامل استرس زا در مدارس و دانشگاه ها هستند که پیامدهای سایکونوروایمونولوژی مختلفی دارند، اما اثرات آنها بر کودکان چندان مورد توجه قرار نگرفته است. هدف پژوهش حاضر مطالعه اثرات استرس امتحانات نهایی بر میزان IgA بزاقی در کودکان است.
    روش کار
    در یک کارآزمایی بالینی، 100 دانش آموز (50 پسر و 50 دختر) پایه پنجم دبستان از دو مدرسه در منطقه 5 آموزش و پرورش تهران به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند و به سوالات پرسش نامه اضطراب امتحان ساراسون و ابوالقاسمی پاسخ دادند. پس از اطمینان از سلامت جسمی و روانی آنها بر اساس پرونده بهداشتی، معاینات بالینی و کنترل متغیرهای خواب، تغذیه، دارو و ورزش، با روش سری های زمانی یک گروهی، نمونه های بزاقی 5 بار یعنی بار اول یک هفته قبل از امتحانات نهایی و سه بار در طول امتحانات ریاضی، تاریخ و علوم و بار پنجم یک هفته پس از امتحانات، در ساعات 9 تا 10 صبح گرفته شد. میزان IgA بزاقی در آزمایشگاه با روش نفلومتری اندازه گیری شد. اطلاعات با استفاده از آزمون تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    یافته ها نشان داد که میزان IgA بزاقی در طول امتحانات نسبت به قبل و بعد از امتحانات به صورت معنی داری (P=0.001) کاهش یافته است ولی تغییر آن در هیچ یک از متغیرهای جنسیت و اضطراب امتحان معنی دار نیست. یعنی میزان کاهش IgA بزاقی در همه دانش آموزان یکسان است.
    نتیجه گیری
    امتحانات نهایی به عنوان عوامل استرس زا IgA بزاقی کودکان را کاهش می دهند ولی این کاهش تحت تاثیر جنسیت و اضطراب امتحان نیست.
    کلیدواژگان: استرس امتحان، ایمونوگلوبولین A بزاقی، سایکونوروایمونولوژی، کودکان، مدرسه ابتدایی
  • محمد علیزاده نمینی، ناصر مهدوی شهری، سیدمحمدعلی شریعت زاده، ساره رضاییان یزدی صفحه 55
    مقدمه
    بافت بلاستما گروهی از سلول های تمایز نیافته هستند که در ناحیه پانچ شده لاله گوش خرگوش به صورت حلقوی تشکیل می گردند و قادرند به سرعت تقسیم و متمایز شوند. این سلول ها می توانند در پیدایش و تکامل سلول های ناحیه پانچ شده شرکت نموده و آن ناحیه را پس از دو ماه کاملا ترمیم نمایند. این ویژگی در هیچ پستاندار دیگری دیده نمی شود. هدف اصلی از این پژوهش مطالعه هیستولوژی توان تکوینی بافت بلاستما در موضع کاشت (ناحیه درم) پشت خرگوش است.
    روش کار
    در این مطالعه تجربی تعدادی خرگوش نر نژاد نیوزیلندی (n=5) با وزن حدود 3-2 کیلوگرم و محدوده سنی 2.5-2 ماهه انتخاب گردیدند. پس از بی حس کردن گوش حیوان با اسپری لیدوکائین، توسط دستگاه پانچ 3 سوراخ به قطر 4 میلی متر در گوش راست حیوان ایجاد گردید. پس از گذشت 3 روز (بلاستمای سه روزه) توسط دستگاه پانچ دیگری با قطر 8 میلی متر حلقه بلاستمایی در شرایط استریل جدا و بلافاصله در ناحیه پشت همان حیوان پس از ایجاد شکافی در منطقه درم قرار داده شد و بخیه گردید. سپس در روزهای 9، 10 و 13 از ناحیه کاشت (پیوند)، نمونه برداری شد و مطالعات هیستولوژیکی انجام گرفت. هم زمان با پانچ گوش راست، یک سوراخ در گوش چپ نیز ایجاد شده و قطعه بافتی جدا شده به عنوان گروه کنترل در ناحیه درم پشت همان طرف قرار داده شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری تحلیل واریانس یک طرفه و توکی تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    مشاهدات نشان داد که در تمامی نمونه هایی که بافت بلاستما پیوند شده بود (گروه آزمایش) در مقایسه با گروه کنترل، افزایش بافت پوششی (اپیدرم) و رگ های خونی، معنی دار بود (P<0.05). هم چنین افزایش غدد چربی و فولیکول های موکه در این تحقیق بیشتر مورد توجه بودند، معنی دار می باشند (P<0.05).
    نتیجه گیری
    با توجه به تمامی موارد ذکر شده و ویژگی های منحصر به فرد بافت بلاستمای گوش خرگوش شاید بتوان چنین نتیجه گیری کرد که این بافت به دلیل دارا بودن ویژگی pluripotent می تواند در محل پیوند تحت تاثیر سیگنال های محیطی قرار گرفته و به بافت های مختلف تبدیل گردد.
    کلیدواژگان: بلاستما، پیوند، لاله گوش خرگوش، ترمیم
  • محمود عمرانی فرد، رضا هدایت یعقوبی، مریم یاوری صفحه 63
    مقدمه
    اسکار هایپرتروفیک و کلوئید از معضلات جراحی پلاستیک می باشد. امروزه تاثیر موضعی موادی نظیر سیلیکون و مرطوب کننده ها بر روی اسکار مورد بحث می باشد. تعداد کمی از مطالعات کارآزمایی بالینی اثرات زیبایی شناختی ویتامین E بر بهبود اسکار را در انسان مورد بررسی قرار داده اند. در این مطالعه سعی بر این است که علاوه بر در نظر داشتن میزان اثر ویتامین E موضعی، اثر غلظت هایی که در مطالعات قبلی بررسی نشده است بر روی بهبود اسکارهایپرتروفیک و کلوئید ارزیابی شود.
    روش کار
    در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور شاهددار تصادفی بر روی 32 بیمار که از تشکیل اسکار آنها 12 هفته گذشته بود، 3 نوع پماد شامل یک کلدکرم و دو نمونه با غلظت های 300 واحد در میلی گرم و 600 واحد در میلی گرم دی- آلفا توکوفریل ویتامین تزریقی، بر روی سه منطقه اسکار در هر بیمار مورد استفاده قرار گرفت. اندازه، قوام، اریتم و عوارض جانبی پمادها توسط پزشک و بیمار به طور جداگانه در هفته های 1، 4 و 12 مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس و کراسکال والیس تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    پس از 4 هفته درمان با ویتامین E موضعی و 12 هفته پی گیری هیچ علایمی از درماتیت یا راش مشاهده نشد. مقایسه اندازه اسکار هایپرتروفیک نشان داد که در هفته اول نمونه با غلظت بالاتر با دو نمونه دیگر و در هفته 4 دو نمونه دارویی با پلاسبو و در هفته 12 هر سه نمونه اختلاف معنی داری داشتند (P<0.001). هم چنین اریتم اسکار در هفته های 1، 4 و 12 بین نمونه های دارویی و نمونه پلاسبو اختلاف معنی داری داشت (P<0.001). اما قوام اسکار بین گروه ها در هفته های 1و 4 تفاوت معنی داری نداشت و تنها در هفته 12 تفاوت معنی دار مشاهد شد (P<0.001).
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان می دهد که ویتامین E موضعی بر روی بهبودی اسکار هایپرتروفیک و کلوئید موثر است. این تاثیر بیشتر برروی کاهش اندازه و کاهش اریتم اسکار و کمتر روی قوام آن دیده می شود.
    کلیدواژگان: ویتامین E، اسکار هایپرتروفیک، اریتم، کلوئید
  • محمد گلپرور، غلامرضا مرادی صفحه 70
    مقدمه
    ریه اطفال نسبت به بالغین، کمپلیانس کمتر و قفسه سینه آنها کمپلیانس بیشتری دارد. هم چنین تعداد آلوئول ها و فیبرهای با توئیچ آهسته کمتر بوده و مجاری هوایی باریک تر و اتساع پذیرتر می باشند. از طرف دیگر هوشبرهای استنشاقی حین تنفس خود به خودی با تضعیف تنفس و کاهش حجم جاری می توانند باعث بروز میکروآتلکتازی، کاهش کمپلیانس ریه و افزایش کار تنفس گردند. انجام تهویه کنترله احتمالا می تواند مانع از این سلسله وقایع شود. در این مطالعه تغییرات سیستم تنفسی حین تنفس خود به خودی و کنترله تحت بیهوشی استنشاقی مورد مقایسه قرار می گیرد.
    روش کار
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی بر روی 60 کودک 6 ماه تا 6 سال IASA و II، کاندیدای عمل جراحی اندام و قسمت تحتانی شکم، صورت گرفت. بیماران پس از پره مدیکاسیون به وسیله 0.1 میلی گرم بر کیلوگرم میدازولام وریدی، به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. در گروه اول القا و نگهداری بیهوشی به وسیله هالوتان و با تنفس خود به خودی و در گروه دوم القا وریدی با تنفس کنترله و نگهداری بیهوشی با هالوتان انتخاب گردیدند. متغیرها شامل ضربان قلب، فشار خون، درجه اشباع هموگلوبین از اکسیژن، تعداد تنفس، حجم جاری بازدمی و حرارت، قبل از القا بیهوشی تا پایان عمل، اندازه گیری و ثبت گردید و کمپلیانس های دینامیک و استاتیک محاسبه شد. یافته های پژوهش با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس و تی دانش آموزی و مربع کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    بیماران در گروه تنفس خود به خودی نسبت به کنترله، تعداد تنفس و EtCO2 بیشتر و مدت زمان بیدار شدن کمتری داشتند (P<0.05). بین میانگین توتال ضربان قلب، فشار خون سیتولیک، فشار خون دیاستولیک، حرارت، فشار مثبت دمی، PltIP و کمپلیانس های دینامیک و استاتیک پس از القا بیهوشی، در دو گروه اختلاف معنی داری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    از نظر کمپلیانس ریه، فشارهای راه هوایی و حرارت، اختلاف معنی دار آماری بین دو گروه وجود نداشت و این مطالعه نتوانست بروز تفاوت قابل ملاحظه ای در مولفه های سیستم تنفسی بین دو گروه در اعمال جراحی با طول مدت کمتر از یک ساعت را اثبات نماید. بنابراین احتمالا میکروآتلکتازی حتی در صورت بروز در این محدوده زمانی فاقد اهمیت کلنیکی می باشد.
    کلیدواژگان: اطفال، بیهوشی، تنفس خود به خودی، تنفس کنترل شده، کمپلیانس
  • داود گودرزی، علی سیروس، محمود رضا باغی نیا، اسماعیل عظیمی شهرابی، مصطفی دلاور، فرشته آرین فر صفحه 78
    مقدمه
    هیپرپلازی خوش خیم پروستات (BPH)، شایع ترین تومور خوش خیم در مردان است. به علت عوارض جانبی داروهای شیمیایی، گیاه درمانی از سال 1990 درمانی رایج برای BPH شده است. پروستاتان یک فرآورده گیاهی است که به طور گسترده ای در ایران قابل دسترسی است. در این مطالعه اثر درمانی قطره پروستاتان به همراه پرازوسین در تخفیف علایم BPH ارزیابی شده است.
    روش کار
    در یک مطالعه کارآزمایی بالینی یک سوکور، 66 مرد بالای 50 سال با علایم انسدادی و تحریکی BPH که در بیمارستان ولیعصر (عج) اراک ویزیت گردیدند به طور تصادفی در دو گروه، تحت درمان با پروستاتان (40 قطره سه بار در روز) به همراه پرازوسین (1 میلی گرم، 2 بار در روز) یا پرازوسین (1 میلی گرم، 2 بار در روز) به تنهایی قرار گرفتند. نمره بندی علایم بالینی بر اساس پرسش نامه انجمن اورولوژی آمریکا، اندازه گیری آنتی ژن اختصاصی پروستات، حجم باقیمانده ادرار، حجم پروستات با سونوگرافی و نتیجه یوروفلومتری قبل و بعد از 12 هفته درمان تعیین گردید. اطلاعات با استفاده از آزمون های آماری تی دانش آموزی و من ویتنی یو تجزیه و تحلیل گردید.
    نتایج
    قبل از شروع درمان تفاوت معنی داری میان دو گروه از نظر میزان آنتی ژن اختصاصی پروستات، حجم باقی مانده ادرار، حجم پروستات، نمره علایم بالینی و یوروفلومتری وجود نداشت. بعد از درمان نیز میانگین میزان آنتی ژن اختصاصی پروستات، حجم پروستات و نیز حجم باقی مانده ادرار میان دو گروه تفاوت معنی داری نداشت اما میانگین میزان نمره علایم بالینی در گروه پروستاتان+ پرازوسین نسبت به گروه پرازوسین 3.3 کمتر بود (P<0.0001). و هم چنین میانگین میزان جریان ادرار در تست یوروفلومتری در گروه پروستاتان+ پرازوسین در مقایسه با گروه پرازوسین 2.7 بیشتر بود. (P<0.0001).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد که پروستاتان در همراهی با پرازوسین در مقایسه با پرازوسین به تنهایی، کارایی بیشتری در بهبود علایم بالینی هیپرپلازی خوش خیم پروستات و افزایش میزان جریان ادرار داشته باشد.
    کلیدواژگان: هیپرپلازی خوش خیم پروستات، پروستاتان، پرازوسین، میزان جریان ادرار، آنتی ژن اختصاصی پروستات
  • میترا مهدوی مزده، محبوبه همت آبادی، فرخ لقا احمدی، سپیده سیفی صفحه 88
    مقدمه
    برخی واکنش هایی که بیماران در طی همودیالیز تجربه می کنند مربوط به جریان یافتن خون در خارج از بدن می باشد. تعداد و شدت این واکنش ها، زیست سازگاری صافی ها را مشخص می کند. فعالیت کمپلمان با نوع مامبران به کار رفته در دیالیز ارتباط دارد. فعال شدن کمپلمان به دنبال استفاده از غشاهای سنتتیک کمتر از سایر انواع است. این نکته که آیا فعالیت سیستم کمپلمان، مسوول علایم حین دیالیز (مانند افت فشار خون، تهوع، خارش و...) می باشد، هنوز مورد اختلاف است. به منظور مقایسه عوارض حاد بالینی حین همودیالیز بر حسب نوع غشای مصرفی (پلی سولفان از انواع سنتتیک و هموفان از انواع سلولوسنتتیک) مطالعه ای بر روی بیماران دیالیزی بیمارستان امام خمینی تهران در سال 1383 انجام شد.
    روش کار
    در یک کارآزمایی بالینی، اطلاعات 100 بیمار (شامل عوارض حاد بالینی حین همودیالیز) که سه جلسه با مامبران پلی سولفان و سه جلسه با مامبران هموفان دیالیز شدند، مورد ارزیابی قرار گرفت. نمونه گیری به صورت غیر احتمالی از جمعیت در دسترس انجام شد و بیماران واجد شرایط (بر اساس نوع مامبران موجود در بخش) وارد مطالعه شدند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون مربع کای تجزیه و تحلیل گردید.
    نتایج
    از 100 بیماری که وارد طرح شدند، 39 درصد زن بودند. متوسط سن بیماران 48.85 ± 17.56 سال بود. شایع ترین عوارض بالینی، افت فشار خون و کرامپ های عضلانی (هر یک 21.5 درصد) بودند. اگر چه افت فشار خون در گروه پلی سولفان در 18 درصد و در گروه هموفان در 25 درصد موارد رخ داد اما تفاوت آنها معنی دار نبود. سایر عوارض شامل کرامپ های عضلانی، تهوع، استفراغ، تنگی نفس، خارش، سردرد و تب و لرز نیز در دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای نداشتند. تشنج در هیچ یک از بیماران دیده نشد.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این مطالعه به نظر می رسد، در ایجاد عوارض بالینی حین همودیالیز نوع مامبران مصرفی اعم از پلی سولفان یا هموفان تاثیری ندارد و در اکثریت بیماران بدون ارجحیت خاصی می توان هر یک از آنها را در هر مقطع زمانی بر اساس نوع مامبران در دسترس استفاده کرد. به عبارتی زیست سازگاری صافی ها در این زمینه حداقل از نظر بالینی تفاوت قابل ملاحظه ای ندارد.
    کلیدواژگان: همودیالیز، مامبران پلی سولفان، مامبران هموفان، عوارض
  • افسانه نوروزی، لیلا حاجی بیگی، مریم عباسی تالارپشتی، عصمت مشهدی، مهری جمیلیان، مهری مشایخی صفحه 93
    مقدمه
    تسکین درد همواره از اهداف پزشکی بوده است و علی رغم پیشرفت های انجام شده، بیماران هم چنان از آن رنج می برند. عوارض مخدرها سبب شده روش های دیگری جهت کنترل درد پس از عمل به کار گرفته شود تا نیاز به مخدر کاهش یابد. فرضیات اخیر مبنی بر اثر ضد درد متوکلوپرامید ما را بر آن داشت تا مطالعه حاضر را جهت تعیین تاثیر ضد درد متوکلوپرامید انجام دهیم.
    روش کار
    در این کارآزمایی بالینی 80 بیمار کاندید عمل سزارین انتخابی در 2 گروه واجد شرایط مورد بررسی قرار گرفتند. گروه مورد مطالعه 10 دقیقه قبل از پایان عمل 25 میلی گرم پتیدین و 10 میلی گرم متوکلوپرامید و گروه شاهد 25 میلی گرم پتیدین و آب مقطر دریافت نمودند. سپس به مدت 6 ساعت از نظر علایم حیاتی و عوارض جانبی داروها ویزیت شده، امتیاز درد (VAS) و میزان تهوع آنها ارزیابی گردید و در صورت نیاز پتیدین با دوز مشخص تزریق شد. زمان تجویز اولین دوز پتیدین و میزان پتیدین دریافتی طی 6 ساعت اول پس از عمل ثبت شد. اطلاعات با استفاده از آزمون های آماری تحلیل واریانس و تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    تجویز متوکلوپرامید سبب تشدید اثر ضد درد داروهای مخدر گردید و کاهش بارزی در امتیاز درد (P=0.002) و میزان تهوع (P<0.005) ایجاد نمود. هم چنین زمان تجویز اولین دوز پتیدین در گروه دریافت کننده متوکلوپرامید نسبت به گروه شاهد طولانی تر شد (P=0.019) و کاهش قابل توجهی نیز در میزان پتیدین دریافتی طی ساعات اولیه پس از سزارین ایجاد گردید (P<0.005). ضمنا هیچ گونه عوارض جانبی ناشی از داروها در هیچ یک از افراد مورد مطالعه مشاهد نشد.
    نتیجه گیری
    افزودن متوکلوپرامید به پتیدین در دقایق پایانی سزارین تاثیرات چشم گیری در کنترل درد حاد پس از عمل و افزایش اثر ضد درد داروهای مخدر به دنبال داشت. لذا استفاده از آن به عنوان یک مکمل دارویی مناسب و کم عارضه خصوصا در بیمارانی که دریافت پتیدین با دوز بالا برایشان خطرناک است توصیه می شود.
    کلیدواژگان: متوکلوپرامید، پتیدین، درد پس ازعمل، سزارین
  • پارسا یوسفی، فاطمه دره، علی سیروس صفحه 100
    مقدمه
    هیدرونفروز شیرخوارگی و کودکی ناهنجاری ادراری شایع و اغلب مادرزادی است. از آنجایی که مطالعه چندانی در اطفال از نظر علل هیدرونفروز صورت نگرفته بر آن شدیم که علل هیدرونفروز را در کودکان زیر 12 سال بررسی کنیم.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی که طی مدت 9 ماه از آذر 83 در بیمارستان امیرکبیر اراک انجام گرفت، برای همه کودکان زیر 12 سال که به علت نارسایی رشد یا عفونت ادراری مراجعه کرده بودند سونوگرافی درخواست شد و در صورت وجود هیدرونفروز در سونوگرافی، VCUG انجام گرفت. در افراد با VCUG طبیعی در صورت ادامه هیدرونفروز در سونوگرافی، IVP یا اسکن DTPA درخواست شد.
    نتایج
    65 بیمار (39 دختر و 26 پسر) که 75.4 درصد آنها با عفونت ادراری، 18.5 درصد آنها با نارسایی رشد و 6.1 درصد با نارسایی رشد و عفونت ادراری مراجعه کرده بودند، در سونوگرافی هیدرونفروز داشتند. بیشترین علت هیدرونفروز، ریفلاکس وزیکویورترال (40 درصد) و سپس انسداد محل اتصال حالب به لگنچه (23.5 درصد) بود. هیدرونفروز در 65 درصد موارد درجه I ولی در موارد ریفلاکس اغلب درجه III (27 درصد) و IV (19 درصد) بود. 70 درصد دخترها و 30 درصد پسرها ریفلاکس داشتند و متوسط سن زمان تشخیص 3-2 سال بود.
    نتیجه گیری
    ریفلاکس وزیکویورترال و UPJO علل شایع هیدرونفروز در کودکان مورد بررسی بود و باید در ارزیابی کودکان با هیدرونفروز مورد توجه قرار بگیرد.
    کلیدواژگان: هیدرونفروز کودکان، عفونت ادراری، نارسایی رشد، ریفلاکس وزیکویورترال
  • غلامرضا نوری، صدیقه شفیقی. معصومه صوفیان صفحه 107
    مقدمه
    بیماری کی کوچی فوجیماتو یک علت نادر ولی مهم لنفادنوپاتی گردنی در خانم های جوان می باشد. علایم همراه شامل تب، تعریق، کاهش اشتها و گاهی لوکوپنی می باشند. بیماری خود محدود بوده و در مدت 8-2 بهبودی روی می دهد. کلید تشخیصی بیماری، پاتولوژی غده لنفی می باشد. ارتباط بیماری با بعضی عوامل ویروسی و اتوایمون مطرح است اما اثبات نشده است. در این مقاله دو مورد بیماری کی کوچی فوجیماتو گزارش می شود.
    موارد: مورد اول خانم 31 ساله با تب شدید و لنفادنوپاتی اگزیلاری راست به ابعاد 7×5 سانتی متر بود که 1 ماه بعد از بروز علایم، تشخیص وی با پاتولوژی مسجل شد. بعد از جراحی بیمار در چند نوبت ضایعات پوستی به صورت لکه های اریتماتوی گذرا در صورت و بینی داشت که خود به خود برطرف شدند. مورد دوم خانم 20 ساله با تب و لرز، سر درد، کاهش وزن و لنفادنوپاتی گردنی به ابعاد 1×2 سانتی متر بود که چندین نوبت آنتی بیوتیک مصرف نموده لکن بهبود نیافته بود. نهایتا 5 ماه بعد تحت عمل جراحی قرار گرفت و پاتولوژی لنف نود، بیماری کی کوچی فوجیماتو بود. بعد از جراحی 2 عدد لنف نود کوچک در اطراف محل جراحی پدیدار شد.
    نتیجه گیری
    در تشخیص افتراقی لنفادنوپاتی خصوصا گردنی در خانم های جوان باید بیماری کی کوچی فوجیماتو را در نظر داشت و از مصرف آنتی بیوتیک در لنفادنوپاتی بدون داشتن دلیل واضح خودداری نمود. بعد از تشخیص نیز پی گیری بیمار از بابت بروز علایم بیماری های اتوایمون و عود الزامی است.
    کلیدواژگان: کی کوچی فوجیماتو، لنفادنیت نکروزان هیستیوسیتی، لنفادنوپاتی
|
  • Mahmoudreza Palizvzn, Shadi Khademi, Ali Ghazavi, Ghasem Mosayebi Page 1
    Introduction
    Oxidative stress may play a critical role in neurodegenerative disorders but the relation between oxidative stress and learning ability in normal rats is not investigated, so the aim of this study was to investigate the correlation between oxidative stress and two way active avoidance learning in Wistar rats.
    Materials And Methods
    This is an experimental research. 14 Wistar rats were assigned for assessed learning ability in shuttle box. One day after shuttle box learning, cerebrospinal fluid (CSF) and blood samples were obtained. Concentration of Nitric Oxide and Ferric reduction/antioxidant power were assessed. Data was analyzed using Pearson correlation test.
    Results
    The results of the present study demonstrate that there are positive correlation between shuttle box learning ability and Ferric reduction/antioxidant power (p<0.001, r =0.66 4) and Nitric Oxide concentration (p<0.001, r = 0.724) in serum, but not in CSF.
    Conclusion
    The results of this study suggest that high concentration of antioxidant power and Nitric Oxide concentration in blood can improve shuttle box learning in rats.
  • Maryam Hazrati, Marzie Hoseini, Tahere Dejbakhsh, Seied Alireza Taghavi, Abdolreza Rajaee-Fard Page 9
    Introduction
    Irritable bowel syndrome (IBS) is the most common functional bowel disorder. Stress triggers or aggravates it's symptoms. This investigation is carried out to determine the effect of Benson relaxation therapy on anxiety level and severity of symptoms in patients with irritable bowel syndrome.
    Materials And Methods
    In this clinical trial 30 patients with irritable bowel syndrom were randomly divided into case and control groups. The control group was treated by only usual medical therapy but the case group was treated by combined medical- relaxational therapy. The two groups continued therapy for three months. Anxiety level and gastrointestinal symptoms of case and control groups were compared at three different times (two weeks before intervention and one week and three months after intervention). Also, patients were asked to document 6 common gastrointestinal symptoms in their daily symptom diaries, 2 weeks before intervention to 3 months after intervention. At the end of each week, these symptoms were compared in the two groups. Data was analyzed using chi square, Man - Whitney U and Wilcoxon tests.
    Results
    Mean state and trait anxiety of the case and control groups two weeks before and one week after intervention did not show significant difference. But the results after 3 months showed a significant difference (p<0.001).The mean severity of gastrointestinal symptoms, 2 weeks before intervention, was significantly higher in case group, but the comparison of gastrointestinal symptoms severity, 1 week after intervention, did not show any significant difference between the two groups, and 3 months after intervention a significant difference was observed in the two groups (the control group had more severe symptoms than the case group). The comparison of 6 common gastrointestinal symptoms based on weekly self-report showed that abdominal pain, eructation and distention were significantly lower in case group, but there was no significant difference between diarrhea and constipation.
    Conclusion
    Three months Benson relaxation therapy significantly decreased the state and trait anxiety level and severity of symptoms in patients with irritable bowel syndrome.
  • Abolghasem Zare-Zadeh, Masaud Samavarzade, Vahid Noorian, Beheshte Padidar Page 18
    Introduction
    Flexor tendon entrapment of the digits (FTED) is a disorder characterized by snapping or locking of the thumb or fingers (with or without pain) and called trigger finger. Corticosteroid injections are one of the most commonly used treatments for chronic tendon disorders. Despite their popularity, the systematic evidence for their benefits are largely lacking. This study tries to determine the efficacy of local corticosteroid injection in treatment of trigger finger.
    Materials And Methods
    This is a clinical trial research. Variables including local tenderness, trigerring stage, pain during isometric flexion and passive stretching of the tendon (based on VAS) were evaluated before local injection of corticosteroid and then 3 weeks, 3 months and 6 months after the injection. Data was collected by special forms and analyzed using Chi square and ANOVA Tests.
    Results
    The difference between persence of A1 pulley tenderness in 4 examinations was significant (p<0.0001). The difference between pain induced by isometric flexion and pain induced by stretching the tendon passively in extension was also significant (both p<0.0001). The difference between frequency distribution of triggering was significant (p<0.0001). Patients satisfaction was 90%.
    Conclusion
    The rate of success in local corticosteroid injection was 90% (only with one injection). The high rate of success and low side effects, make this method a suitable treatment for trigger finger.
  • Ahmad Ameri, Jamshid Ansari, Majid Mokhtari, Ali Chehrei Page 26
    Introduction
    Radiotherapy after breast cancer surgery will increase local control of the disease and also increase overall survival. Radiation have some side effects on lung function. In different radiotherapy techniques, these side effects are different. Pulmonary function tests and oxygen saturation are methods for evaluation of these complications. In this study we decide to campare pulmonary complications in two radiotherapy methods.
    Materials And Methods
    In this clinical trial study fifty one patients with breast cancer in stage II and III according to TNM staging system, which were under modified radical mastectomy in Imam Hosein hospital and refered for adjuvant radiotherapy, randomly divided in two groups. In one group patients were treated with three field technique and in others with four field technique. All patients received total dose of 48-50 Gy. For patients, pulmonary function test and pulse oxymetery were done once before initiation of radiotherapy and then one and three months after radiotherapy.
    Results
    Measurement of FEV1, FVC and show that no significant statistical difference was present between the two groups one month and three months after radiotherapy, also in each of the two groups the amount of FEV1, FVC and one month after radiotherapy had no significant statistical difference in comparison to baseline tests but FEV1 and FVC after three months was decreased and had significant statistical difference respectively (p<0.001, p<0.006). SO2 had no significant defference between the two groups and also in each group after one and three month of radiotherapy.
    Conclusion
    Locoregional radiotherapy of breast and lymph nodes areas causes a decrease in some parameter of pulmonary function tests but no difference was present between three field and four field techniques.
  • Babak Eshrati, Akbar Photohi, Seied Reza Madjd-Zadeh, Nazal Sarraf-Zadegan, Abbas Rahimi, Kazem Mohammad Page 35
    Introduction
    Kalleh-Pacheh is an Iranian food used in many part of Iran and many other countries such as Afghanistan, Pakistan and India. We found no information regarding the effect of this food on acute myocardial infarction. The aim of this study was to assess the effect of this food, together with diabetes and smoking on myocardial infarction in Arak district.
    Materials And Methods
    This was a case-cohort study which was performed in Arak district. In this study the data of Arak sub-cohort was taken from Isfahan healthy heart project which was performed in 2001. Cases were myocardial infracted hospitalized patients who were resident in Arak at the time of study. We showed the effect of different exposure, on myocardial infarction by estimating relative risk and population attributable fraction and 95% confidence interval.
    Results
    In this study 150 cases were compared with 6339 sub-cohorts. The population attributable fraction for Kalleh-Pacheh was 19% (95% CI, 6 to 30%). This measure for diabetes and smoking was 31% (95% CI, 23 to 39%) and 41% (95% CI, 31 to 49%) respectively.
    Conclusion
    According to the results of our study smoking, diabetes and using Kalleh-Pacheh has significant effect on myocardial infarction.
  • Mahmood Omrani-Fard, Reza Hedayat Yaghoobi, Maryam Yavari Page 55
    Introduction
    There are a few clinical trials on human that show the effect of topical vitamin E on keloid and hypertrophic scars. In this investigation we try to study this effect and also show the effect of the concentrations which have not been considered yet in improving hypertrophic scar and keloid healing.
    Materials And Methods
    In a double-blind randomized clinical trial, 32 patients who had hypertrophic scar from 12 weeks ago were given three ointments including placebo and ointments contaning injectional vitamin E (d-α tocopheryl) with different concentrations (300Iu/mg and 600Iu/mg). The scars size, erythema and hardness were evaluated by patients and physicians after 1, 4 and 12 weeks. Data was analyzed using ANOVA and Kruskal Walis tests.
    Results
    After 12 weeks there were no signs or symptoms of dermatitis and rash. Comparison of the scar size after 1 week showed difference between the high concentrated ointment with the others and in the 12th week all of the ointments were different (p<0.001). Evaluation of the scar erythema, in the 1th, 4th and 12th week showed significant difference between vitamin ointments and placebo (p<0.001), also scar hardness in the 12th week was significantly different between groups(p<0.001), but in the first and 4th week no difference was detected in hardness.
    Conclusion
    This study shows that topical vitamin E has good effects on keloid and hypertropic scars. Their effect in decreasing size and erythema is more considerable than scar hardness.
  • Mohammad Golparvar, Gholamreza Moradi Page 70
    Introduction
    Chest wall in children is more compliant, slow twitch muscle fibers are less than adults and the alveolus are smaller in size and lesser in number. Airways are more expandable and smaller in diameter. In the other hand the inhalational anesthetics can cause respiratory depression and rapid shallow ventilation. These changes can cause microatelectasia, low respiratory system compliance and increase in work of breathing. Controlled ventilation probably will prevent these events. This study is going to compare behaviors of respiratory system under inhalational anesthesia.
    Materials And Methods
    In a clinical trial, 60 pediatric patients between 6 months to 6 years of age, ASA I & II, who were candidates of elective surgery on extremities and lower abdomen, entered to study. Patients were randomly allocated in two groups of spontaneous and controlled ventilation. In the first group inhalational and in the second group intravenous inductions was performed. Both groups were given halothane (0.8-1%) in a 50% mixture of N2O and O2 for maintenance of anesthesia. HR, RR, BP, SPO2 and T before induction and all of these plus EVT and peak and plateau APs, 5 minutes after induction and every 15 minutes thereafter were measured and dynamic and static compliance were calculated by using measured data. Data was analyzed by ANOVA, T student and Chi square tests.
    Results
    Patients in spontaneous ventilation group had significantly more RR and EtCO2 and less awakening time (p<0.05).Total mean of HR, SBP, DBP, SPO2, T, PIP, PltIP, dynamic and static compliance after induction of anesthesia had no statistical differences between the two groups.
    Conclusion
    There are no constant significant differences between the two groups in respiratory system compliance, airway pressures and T and this study can not prove the development of significant changes in respiratory system indices between the two groups. Thus microatelectasis (if developed) is not clinically important during less than one hour surgeries.
  • Davood Goodarzi, Ali Cyrus, Mohamood Reza Baghi-Nia, Esmaeil Azimi Shahrabi, Mastafa Delavar, Fereshteh Arian-Far Page 78
    Introduction
    Benign Prostatic Hyperplasia (BPH) is the most common benign tumor in men. Due to the side effects of chemical drugs, phytotherapy has become a treatment method in BPH since 1990s. Prostatan is a plant extract widely available in Iran. In this study, we evaluated the therapeutic effects of Prostatan drop in combination with Prazosin in alleviating BPH symptoms.
    Materials And Methods
    In a single blind randomized clinical trial, 66 men over 50 years with BPH symptoms who were visited in Vali-e-Asr hospital of Arak were randomly divided in two groups and treated with either Prostatan (40 drop,TDS) plus Prazosin (1mg, BD)or Prazosin (1mg, BD)alone. AUA symptom score, PSA (prostate-specific antigen) levels, Prostate volume, post voidal residue (PVR) by sonograms and uroflowmetry results were determined before and 12 weeks after treatment. Data was analyzed by T and Man- Whithey u tests.
    Results
    Before treatment there were no significant differences in age, PSA, PVR, AUA symptom score, Prostate volume and uroflowmetry between the two groups. After treatment the mean of PSA levels, Prostate volume and PVR did not differ between the two groups. In the Prostatan plus Prazosin group, the mean of AUA symptom score was 3.3 less (p<0.0001) and the mean of maximal urine flow rate was 2.7 ml/s more than the Prazosin group (p<0.0001).
    Conclusion
    Regarding results, it seems that adding Prostatan to Prazosin against Prazosin alone enhances its effects on controlling BPH symptoms and increases urine flow rates.
  • Mitra Mahadavi Mazdeh, Mahbubeh Hemmat-Abadi, Farokh Lagha Ahmadi, Sepideh Seifi Page 88
    Introduction
    The membranes used in haemodialysis may be manufactured from cellulose, modified cellulose or synthetic polymers. Such membranes, when in contact with blood will activate the complement system, which entails changes in leukocyte and platelet counts. Polysulfone is a synthetic membrane of high biocompatibility standards, whereas haemophane membranes are modified cellulose-based membranes. The biocompatible profiles of these membranes, has been studied by clinical reactions (i.e. hypotension, nausea, pruritis, …) during dialysis sessions. Both kinds of these membranes are used in Iran. The number and severity of these reactions define the degree of dialysis biocompatibility.
    Materials And Methods
    In a clinical trial study which was carried out in Imam Khomeini hospital in Tehran, 100 hemodialysis patients were enrolled to this investigation. Their clinical reactions were compared during 3 sessions of hemodialysis with polysulfone and 3 sessions of hemodialysis with hemophan membrane. Each patient was the control of him/herself. Data was analyzed using Chi square test.
    Results
    Mean age of patients was 48.85±17.56 years and 39% of them were female. The most common complications were hypotension and muscle cramps (each 21.5%). Hypotension was higher in sessions of polysulfon versus hemophane (18% versus 25%) but was not significantly different. Also other complications such as muscle cramp, nausea, vomiting, dyspnea, headache, chills and fever had no significant difference. Seizure did not occur in any patient.
    Conclusion
    According to our findings the membrane’s type has no role in acute clinical complications during hemodialysis and in most patients, membranes can be used according to their availability. It seems their biocompatibility has no considerable clinical difference.
  • Afsaneh Norouzi, Leila Haji-Beigi, Maryam Abbasi Talarposhti, Esmat Mashhadi, Mehri Jamilian Page 93
    Introduction
    Pain relief has been received the highest level of medical attempts continuously but still many patients suffer from it. Narcotic's side-effects have led investigators to apply other techniques for controling acute postoperative pain to reduce narcotics requirements. Recently, some concepts have been presented implying that Metoclopramide does have analgesic effects and this led us to conduct the present study in order to determine Metoclopramide's effect on alleviating pain after cesarean section.
    Materials And Methods
    In this clinical trial, 80 patients who were candidates of elective cesarean section were studied in two groups. 10 minutes before the cesarean section's ending time, the control group was given 25 mg Pethidine accompanied by 10 mg Metoclopramide and control group 25 mg Pethidine and distilled water. Then when patients were conscious after cesarean section, for a period of 6 hours received after-care for their vital signs and side-effects of prescribed drugs. Their pain score (VAS) and nausea rate was measured and if necessary, Pethidine was injected with certain dose. Injection time for first dose of Pethidine and its required amount were recorded in a checklist within first 6 hours after cesarean section. Data was analyzed using ANOVA and T tests.
    Results
    Prescription of Metoclopramide inhaunced analgesic effect of narcotics and a meaningful decrease was found in pain score (p=0.002) and nausea rate (p<0.005). Injection time for the first dose of Pethidine was also prolonged in the group who received Metoclopramide compared to control group (p=0.019) and an obvious decrease was occurred in received Pethidine's amount within the first hours after cesarean section (p<0.005). Drugs side-effects were not found in patients.
    Conclusion
    The results indicate that use of Metoclopramide accompanied by Pethidine in ending time of cesarean section, does have considerable effects in controlling acute pain after surgery and increasing analgesic effect of narcotic drugs. Therefore, use of Metoclopramide as a proper supplement drug with low side-effects is recommended.
  • Parsa Yousefi, Fteneh Dorre, Ali Cyrus Page 100
    Introduction
    Hydronephrosis in infancy and childhood is a frequent urinary malformation. We were unable to find any reports concerning rate and causes of hydronephrosis in Iranian children therefore, we decided to evaluate it, in under 12 years old children.
    Materials And Methods
    This was a descriptive study done in a 9-month period starting from Novemger 2004. All children under 12 years old who had visited Amir Kabir hospital of Arak for UTI or FTT were enlisted and an ultrasonography was requested. If hydronephrosis was detected, then a VCUG was performed. For those with normal VCUG results, if hydronephrosis persisted in the follow up sonography, the next step was an IVP or DTPA scan.
    Results
    65 patients (39 girls and 26 boys) were evaluated for hydronephrosis. 18.5% presented with FTT, 75.4% with UTI and 6.1% with FTT+UTI. The most prevalent causes of hydronephrosis were VUR (40%) and UPJO (23.5%). Grade I hydronephrosis was the most prevalent form (65%), however when VUR was present, it was mostly grades III or IV (27% and 19% respectively). 70% of girls and 31% of boys had VUR and the average age at the time of diagnosis was 2-3 years.
    Conclusion
    Vesicouretero reflux and UPJO are the most prevalent causes of hydronephrosis and must be evaluated in children with hydronephrosis.
  • Gholamreza Noori, Sedigheh Shafighi, Masumeh Sofian Page 107
    Introduction
    Kikuchi-Fujimoto disease or histiocytic necrotizing lymphadenitis is a rare but important etiology of cervical lymphadenopathy in young women. This disease is self limited and improves during 2-8 months. Diagnostic key is the pathology of involved lymphnode. Association of the disease with viral and autoimmune disease is not proved yet. In this article two cases of Kikuchi-Fujimoto disease are reported. Case: The first case was a 31 years old female patient with sever fever and right axillary lymphodenpathy (size: 57cm) in which one month after the disease, diagnosis was proved by pathology studies. This patient has erythematous patches in her face and nose in several times that were improved spontaneously. The second case was a 20 years old female patient with fever, chill, headache, weigh loss and cervical lymphadenopathy (size: 21cm). She received antibiotic at several times without any improvement. Finally after 5 months since the beginning of symptoms, the disease was diagnosed as Kikuchi-Fujimoto disease by surgical excision of lymhnode and pathology studies. After the surgery two small lymphnodes were appeared around the surgical site.
    Conclusion
    In differential diagnosis of lymphadenpathy especially cervical in young women, Kikuchi-Fujimoto should be considered. Consumption of antibiotic in lymphadenopathy without clear diagnosis should be avoided. After diagnosis of Kikuchi-Fujimoto, long term work up for recurrence or the appearance of autoimmune disease symptoms is necessary.