فهرست مطالب

نقد و نظر - سال دهم شماره 3 (پیاپی 40، پاییز و زمستان 1384)

فصلنامه نقد و نظر
سال دهم شماره 3 (پیاپی 40، پاییز و زمستان 1384)

  • 384 صفحه، بهای روی جلد: 18,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1385/04/20
  • تعداد عناوین: 14
|
  • مقالات
  • مصطفی ملکیان صفحه 2

    جستار "مباحث الفاظ اصول فقه در میان دانشهای بشری" درازآهنگ تر از آن شد که در محدوده ی مقاله ای درخور طبع و نشر در یک شماره ی مجله بگنجد. لاجرم به دو بخش تقسیم شد: بخش نخست با عنوان جغرافیای دانشهای زبانی در شماره ی پیشین نقدونظر نقاب از رخ برافکند و اینک بخش دوم با عنوان تبارشناسی مباحث لفظی علم اصول در این شماره, چهره می گشاید.

  • سیدمحمدمهدی میرباقری صفحه 54
  • محمود مروارید صفحه 83
    نوشتار حاضر از دو بخش تشکیل شده است: در بخش اول نظریه های شی انگارانه معنا در سنت فلسفه تحلیلی به اختصار معرفی می شوند. این نظریه ها به ترتیب عبارتند از: 1- نظریه حکایی2- نظریه ایده انگارانه3- نظریه گزاره ای4- نظریه سمانتیک جهان های ممکن. بخش دوم به طرح و بررسی نظریه معنا در علم اصول فقه می پردازد. البته مبحثی تحت عنوان نظریه معنا در سنت اصولی موجود نیست ولی مسئله دیگری در بعضی منابع یافت می شود که بسیار مشابه با مبحث نظریه معنا در سنت فلسفه تحلیلی است. مسئله مزبور این مسئله است که موضوع له الفاظ چه سنخ هویتی...
  • مهدی علی پور صفحه 132

    یکی از مباحث مهم که امروزه در فلسفه زبان مطرح است, مبحث ماهیت نام ها و اسامی است. برای فیلسوفان زبان این پرسش مهم است که اسمای خاص و نیز اسمای جنس چگونه دلالت خویش را به انجام می رسانند؟ در پاسخ به این پرسش محققان چندین نظریه ارایه کرده اند.1 اما این بحث هم چنان زنده و جالب است و می توان به طور جدی آن را در آثار جدیدتر نیز پی گرفت. از آن جا که این بحث در آثار جان استوارت میل (J.تS.تMill) ریشه دارد و او نیز به دیدگاه خاصی, با عنوان نظریه مصداقی معنا در باب دلالت اسمای خاص باور دارد, محققان همواره در آغاز این بحث به نظریه میل اشاره کرده, آن را نقد می کنند و سپس دیدگاه خود را مطرح می سازند. اما از آن جا که طرح نظریه میل تنها جنبه تاریخی و حاشیه ای دارد, چندان به درستی و دقت انجام نمی پذیرد. ازاین رو, به نظر می آید بازخوانی, گزارش و تحلیل نظریه میل در این زمینه به دور از درستی و نادرستی آن مناسب باشد. با توجه به این که نظریه میل در برخی از تنسیق هایش با دیدگاه یکی از محققان اسلامی, یعنی میرزا مهدی اصفهانی شباهت بسیار دارد, در این مقاله, ضمن گزارش و تحلیل نظریه میرزا مهدی اصفهانی, دیدگاه او را با نظریه جان استوارت میل مقایسه و تطبیق کرده ایم.

  • رضا اکبری صفحه 158

    در هر زبانی توصیفاتی وجود دارد که فرد یا شی معینی را متبادر می کند. (نویسنده بوستان) توصیفی در زبان فارسی است که به سعدی اختصاص دارد. (پایتخت ایران) و (رییس جمهور کنونی ایران) نیز دو توصیف هستند که اولی مختص تهران و دیگری مختص دکتر احمدی نژاد است. چنین توصیفاتی که مختص فرد یا شیء معینی هستند (توصیفات معین)1 نامیده می شوند. در زبانی فارسی معین بودن یک توصیف غالبا از سیاق کلام معلوم می گردد برای مثال, کلمه (مدیر مدرسه) در جمله (مدیر مدرسه در هفته گذشته به مکه رفت) یک توصیف معین است در حالی که همین کلمه در جمله (مدیر مدرسه با رای معلم ها انتخاب می شود) یک توصیف معین نیست. در اکثر زبان ها برای اشاره به توصیف معین از کلمه یا علامت به خصوص استفاده می شود, برای مثال در زبان انگلیسی از کلمه (the) و در زبان عربی از حرف (ال) استفاده می شود. اما در این زبان ها هم این علامت ها عمومیت ندارند و باید دقت کرد تا توصیف های معین اشتباه نشوند. برای مثال به جمله زیر توجه کنید. (1) المعلم وارث الانبیاء (معلم وارث انبیاء است). کلمه (المعلم) در این جمله می تواند اسم عام بوده به همه معلم ها اشاره کند و نیز می تواند به معلم خاصی دلالت داشته باشد, هر چند که در این جمله (یعنی جمله (1))بیشتر به عنوان اسم جنس استفاده شده است. (2) اراد المعلم ان یمتحن اصدقایی فی الصف (معلم خواست دوستانم را در کلاس امتحان کند). کلمه (المعلم) در این جا به صورت توصیف معین استفاده شده است. به این مثال در زبان انگلیسی توجه کنید: (3) The Whale is a Mammal(نهنگ پستان دار است). کلمه (Whale) در این جا هر چند که با حرف (the) بکار رفته اما توصیف معین نیست. تلقی رایج در باب توصیفات معین, تلقی مصداقی است. غالبا تصور می شود که توصیف معین (نویسنده بوستان) به سعدی اشاره می کند. دراین تلقی کارکرد (نویسنده بوستان) اشاره کردن به یک مصداق معین خارجی, یعنی سعدی است. اما آیا واقعا می توان نسبت به توصیفات معین, تلقی مصداقی داشت. برای پاسخ به این پرسش, بحث خود را با دیدگاه راسل در باب توصیفات معین ادامه می دهیم.

  • محمود مروارید صفحه 178

    از جمله مباحث مهم و جالب توجه اصول فقه, بحث علم اجمالی و مسایل مرتبط با آن است. این بحث گستره ای وسیع و فروع متعددی دارد. دانش وران علم اصول مبادی مختلفی را برای بحث مزبور بر می شمارند; یکی از مهم ترین این مبادی, مسئله ماهیت علم اجمالی و تفاوت آن با علم تفصیلی است. در اصطلاح علم اصول, علم اجمالی علم به گزاره ای1 است که موضوع آن مفهوم (یکی از آن دو) (احدهما)باشد, به نحوی که ضمیر آن دو (هما) به اشیای معینی در خارج اشاره می کند.2 دانش وران علم اصول تقریبا اتفاق نظر دارند که سنخ علم در علم اجمالی و تفصیلی یک سان است, و تفاوت آن دو به معلوم باز می گردد. هم چنین از دیدگاه دانش وران علم اصول, معلوم بالذات در علم اجمالی, گزاره ای حملی است که موضوع آن مفهوم (یکی از آن دو) (احدهما) است. مسئله اصلی و مورد اختلاف این است که مفهوم (یکی از آن دو) (احدهما) یا گزاره ای که این مفهوم موضوع آن است, از چه امری حکایت می کند, و به تعبیر دیگر, معلوم بالعرض در علم اجمالی چیست. در بیشتر منابع اصولی, هرگاه عبارت (متعلق علم اجمالی) به کار می رود, منظور چنان که علم اجمالی (یا همان معلوم بالعرض) است, نه معلوم بالذات. علاوه بر این, دانش وران علم اصول اکثرا بحث را بر مفهوم (احدهما) متمرکز می کنند, نه گزاره ای که (احدهما) موضوع آن است, و گویا از دیدگاه ایشان, با تعیین محکی این مفهوم, محکی آن گزاره نیز خود به خود معین می شود;برای مثال وقتی گفته می شود: (متعلق علم اجمالی فرد یا واقع است), منظور این است که مفهوم (احدهما) از فرد یا واقع حکایت می کند. در هرحال, این مسئله دراساس مسئله ای فلسفی است, و این که اطراف علم اجمالی (یعنی مشارالیه های ضمیر (هما)) تکالیف شرعی باشند یا نه, تاثیری در اصل مسئله ندارد. به اعتباری می توان مبحث مذکور را متعلق به حوزه فلسفه زبان دانست, زیرا سخن در این باره است که جملاتی که واژه (یکی از آن دو) در آنها به کار رفته, چه ساختار منطقی ای دارند و از چه واقعیتی حکایت می کنند.

  • محمدعلی عبداللهی صفحه 207

    از این مقاله پاسخ به یک پرسش اساسی در قلمرو فلسفه زبان است. آیا می توان افعال زبانی را به چند مقوله معین و محدود تقسیم کرد و همه کارهایی را که انسان به وسیله زبان انجام می دهد, به این چند مقوله تحویل برد؟ برای این که ماهیت پرسش و اهمیت آن بیشتر معلوم شود ناچارم چند نکته را از باب مقدمه تذکر دهم

  • اجی. پی. گرایس ترجمه: نادر شکرالهی صفحه 232
  • ریچارد مورن ترجمه: محمدرضا محسنی نیا صفحه 246

    استعاره: از جهات مختلفی در مباحث فلسفی معاصر مطرح می شود. صرف نظر از اهمیت آشکار آن در شعر, بلاغت و زیبایی شناسی, در حوزه هایی مانند فلسفه ذهن (همچون مسئله شان استعاری مفاهیم ذهنی متعارف), فلسفه علم (نظیر مقایسه استعاره ها و مدل های تبیینی), در معرفت شناسی (همانند استدلال قیاسی) و در پژوهش های شناختی (مانند نظریه مفهوم سازی) نیز مطرح می شود. این مقاله با آگاهی از این که نمی توان موضوعات این حوزه های مختلف را کاملا جدا از یک دیگر بررسی کرد, به موضوعاتی توجه و بر آنها تاکید می کند که استعاره برای فلسفه زبان پیش می کشد. استعاره نه فقط به خاطر خودش, به عنوان یک پدیده زبانی درخور تحلیل و تفسیر, بلکه به سبب پرتو تازه ای که بر زبان غیر مجازی4 [یعنی] حوزه زبان حقیقی که دل مشغولی عادی فیلسوف زبان است, می افکند, موضوعی برای فلسفه زبان است. یک دلیل ضعیف برای این دل مشغولی, این فرض است که زبان صرفا حقیقی, چیزی است که در مقایسه با استعاره و مانند آن که با اشعار یا معماها در نسبتا نادر بودن و شان فرعی داشتن, مشترک اند, بیشتر کار برد زبان مبتنی بر آن است. این دلیل, دلیل قوی ای نیست, نه تنها به سبب این که صرف فراوانی, علامت مناسبی برای اعتبار نظری نیست, بلکه هم چنین به این سبب که حتی صادق بودن این فرض, قابل تردید است. در سال های اخیر, نویسندگان با علایق بسیار متفاوت, خاطرنشان ساخته اند که انواع مختلف زبان مجازی نه تنها موضوع اصلی عمومی ترین گفتار8, بلکه خصوصی ترین گفتار نیز هستند, هم چنان که فهرست مختصری از انحای علاقه9 که به استعاره می انجامند, حاکی از این مطلب اند. یک دلیل قوی تر برای توجه و تاکید فیلسوف به موضوع زبان حقیقی, این نظر است که زبان حقیقی در مجموع جای گاه نظری ممتازی در فهم زبان دارد, زیرا خود درک زبان مجازی از جهات مشخصی به فهم حقیقی کلمات  به کار رفته بستگی دارد. این نظر, دست کم ادعایی قابل دفاع است و اگر این نظر درست باشد, در آن صورت, ما می توانیم انتظار فهم زبان مجازی بر اساس نظریه ای در باب معنای حقیقی11 داشته باشیم که با تبیین شیوه هایی پیوند دارد که زبان مجازی به آن شیوه ها به معنای حقیقی, هم وابسته و هم ازآن دور است.

  • جان سرل ترجمه: محمدعلی عبدالهی صفحه 280

    آیا اسمای خاص معنا دارند؟ فرگه1 استدلال کرده است که اسمای خاص باید معنا داشته باشند, زیرا او می پرسد در غیر این صورت, چگونه ممکن است گزاره های این همانی چیزی غیر از گزاره های تحلیلی بی اهمیت باشند. و چگونه ممکن است گزاره ای از نوع a=b, در صورت صدق, با گزاره ای از نوع a=a از نظر ارزش معرفتی متفاوت باشد؟ پاسخ فرگه این است که گرچه (a) و (b) محکی2 واحدی دارند, معانی3 آنها متفاوت است یا ممکن است متفاوت باشد که در این صورت, گزاره a=b صادق است, گرچه به نحو تحلیلی صادق نباشد, لیکن این راه حل در جایی که (a) و (b) هر دو اوصاف معین4 غیر مترادف باشند یا یکی وصف معین و دیگری اسم خاص باشد, درست تر به نظر می رسد تا جایی که هر دو اسم خاص باشند;

  • بن ودر ترجمه: زهرا گلپایگانی صفحه 290

    دین چه نوع فلسفه ای است؟ این پرسش حاکی از آن است که انواع دیگر فلسفه یا دست کم نظریه های مختلفی در باره چیستی فلسفه وجود دارد. فلسفه دین چنان چه به عنوان فلسفه دینی در نظر گرفته شود, پذیرای تفاسیر متعددی است.1 حالت اضافه می تواند حالت اضاله مفعولی و یا حالت اضافه فاعلی باشد. در این مقاله, مایلم تا درباره هر دو حالت به بحث بپردازم. فلسفه در حالت اضافه فاعلی, در متن دین جای می گیرد; [در این حالت] فلسفه, به عبارتی, مشتق از دین است, ابتدا دین لحاظ می شود و [سپس] فلسفه آن چه را دین بیان می کند, به وسیله هرمنوتیک2 آشکار می سازد. از این رو, من فلسفه را نیز فلسفه هرمنوتیکی در نظر خواهم گرفت; این نکته را هنگام بحث درباره حالت اضافه مفعولی توضیح خواهم داد. فلسفه, چنان چه به عنوان فلسفه هرمنوتیکی در نظر گرفته شود, بر روی پدیده دین تامل می کند, آن را توضیح می دهد و درباره آن, پرسش های فلسفی خاصی را مطرح می کند. فلسفه دین در درجه نخست فلسفه است و درباره مسایل خاصی, که به سختی می توان آن ها را بیان کرد, [اما]3 ذاتی فلسفه اند, بحث می کند. بنابراین, برداشت هر کس از فلسفه در عین حال, تعیین کننده برداشت او از فلسفه دین نیز خواهد بود. معنای فلسفه دین را باید در کنار سابقه و زمینه پیشین فرد در فلسفه به عنوان نقطه شروع مورد بحث قرار داد.

  • مایکل مارتین ترجمه: مهدی اخوان صفحه 310

    تحلیل های زبانی درباره معناداری زبان دینی همیشه عرصه ای گسترده برای آزمودن نیرومندی فلسفی بوده است. مایکل مارتین که استاد فلسفه دانشگاه بوستون است, در این مقاله می کوشد باطرح دوباره یکی از مسایل نسبتا کلاسیک در حوزه فلسفه دین, به برخی از این تحلیل ها بپردازد. وی ضمن صورت بندی نظریه تحقیق پذیری پوزیتیویسم منطقی به عنوان قوی ترین حمله بر معنا داری زبان دینی, مختصرا به واکنش های گوناگون به این نظریه می پردازد. در ادامه, به بسط یکی از واکنش ها که رد این نظریه است, در قالب سه نقد رایج بر دیدگاه تحقیق پذیری, پرداخته و سپس از میان پاسخ های موجود به این انتقادات به تقریر دقیق دو پاسخ قوی که از طرف نیلسن و سالمون ارایه شده است, می پردازد. مولف که خود, خدا ناباوری است که از روایت اصلاح شده نظریه تحقیق پذیری معنا, دفاع می کند, معتقد است تلاش های عمده ای برای انتقاد از نظریه تحقیق پذیری صورت گرفته که چه بسا خداناباوران مشهور هم آن را نظریه باکفایتی تلقی نکنند, اما می توان مدعی شد که نفی این نظریه هم به سادگی ممکن نیست.

  • این جا قضاوت دشوار نیست، امتحان کنید
    فردین جهان بین صفحه 323

    نوشتاری که پیش رو دارید به بررسی یکی از مقالات کتاب فلسفه تحلیلی, مسایل و چشم اندازها1 نوشته دکتر علی پایا با عنوان: (کارناپ و فلسفه تحلیلی) می پردازد, در این مقاله صرفا در پی آنیم که عبارات این مقاله را با عبارات کتاب دیگری با این مشخصات: Wedberg, A. 1984. A History of Philosophy Vol,3. From Bolzano to wittgenstein. Oxford University Press کنار هم قرار دهیم. لازم به ذکر است کتاب مذکور که در حوزه تاریخ فلسفه است, به فیلسوفان بنیان گذار فلسفه تحلیلی (بلزانو, فرگه, مور, راسل, ویتگنشتاین و کارنپ) می پردازد. به نوبه خود هیچ حکمی نمی کنیم, قضاوت شما به یقین قضاوت نویسنده این نوشتار است. یک نکته اضافه آن که کتاب مذکور, کتاب سال فلسفه (در سال 1383) بوده است. با توجه به این که کتاب ویدبرگ به سال 1984 در انتشارات آکسفورد چاپ شده و نخستین چاپ مقاله دکتر پایا در سال 1374 (در فصلنامه ارغنون, شماره های 7 و 8) بوده است, به دلیل تقدم زمانی, ابتدا جملات ویدبرگ را ذکر می کنیم, سپس جملات دکتر پایا را می آوریم و این نکته را متذکر می شویم که جملات ویدبرگ و پایا در ابتدای نقل ما اندکی با هم تفاوت دارند ولی در ادامه به توافق صد در صد نزدیک می شوند!

  • یاسر پوراسماعیل صفحه 348

    مسئله اذهان دیگر به توجیه باور ما به وجود اذهان دیگر (در بحث معرفت شناختی) و چیستی اذهان دیگر (در بحث مفهومی) می پردازد. آیا باور ما به وجود اذهان دیگر موجه است تا معرفت به شمار آید یا صرفا یک باور روانی است؟ راهکارهای بسیاری برای گره گشایی از این مسئله ارایه شده است و درباره هر یک هم چنان بحث های فراوانی میان فیلسوفان وجود دارد. در کل, هنوز راهکاری که اکثریت بپذیرند ارایه نشده است. این مسئله زوایای روان شناختی و زیست شناختی نیز دارد و در میان فیلسوفان قاره ای نیز تا حدی مد نظر بوده است.