فهرست مطالب

مجله طب نظامی
سال سوم شماره 3 (پیاپی 5، پاییز 1380)

  • تاریخ انتشار: 1380/09/20
  • تعداد عناوین: 13
|
  • محمدرضا جهانی، هادی شیرزاد صفحه 97
    لیشمانیوز یکی از بیماری های انگلی شایع در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری جهان بوده وتهدیدی برای سلامت عمومی محسوب می شود. پرسنل نیروی انتظامی بعلت موقعیت شغلی خود، مجبور به اسکان در نواحی حاشیه شهری و یا مناطق روستائی می باشند که به همین لحاظ در معرض ابتلا احتمالی به لیشمانیوز جلدی قرار دارند و از طرفی تحرک ماموریتی ایشان نیز می تواند در انتقال لیشمانیوز جلدی نقش قابل توجهی را ایفاء نماید. در این تحقیق بیماران مراجعه کننده به مراکز بهداری نیروی انتظامی واقع در استانهای اصفهان، ایلام، بوشهر، خراسان و خوزستان از اول فروردین 1376 تا پایان اسفند 1378 مورد بررسی قرار گرفتند که پس از رسیدن به تشخیص قطعی توسط رنگ آمیزی و یا کشت در محیط NNN فرد جزء بیماران به حساب آورده می شد. طبق آمار ارائه شده در سال 1378 از طرف اداره کل پیشگیری و مبارزه با بیماری های وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی میزان بروز لیشمانیوز جلدی در ایران 30 نفر در هر 000/100 نفر می باشد، و این در حالی است که فراوانی این بیماری در بین پرسنل ناجا در استانهای اصفهان، ایلام، بوشهر، خراسان و خوزستان در طی سالهای 1376 تا 1378 تعداد 437 مورد بوده است فراوانی نسبی بیماری در بین پرسنل نیروهای انتظامی مستقر در استانهای مذکور به ترتیب 9%، 26%، 5%، 44% و 16% بوده است که شهرهای برخوارو میمه در استان اصفهان (52%) دهلران در در استان ایلام (71%) سرخس در استان خراسان (63%) و سوسنگرد در استان خوزستان (76%) بیشترین آمار مبتلایان را به خود اختصاص داده اند، و از طرفی با دقت نمودن در آمار سالیانه، سال 1376 تعداد 200 مورد (7/45%)، سال 1377 تعداد 158 مورد (1/36%) و در سال 1378 تعداد 79 (18%) مشاهده نمود که روند بیماری در مناطق تحت مطالعه سیر نزولی داشته است از جمله دلایل سیر نزولی را می توان ارائه آموزشهای بهداشتی فردی به پرسنل ناجا و همچنین آموزش کادر بهداری در راستای تسریع در تشخیص و درمان بیماری ذکر نمود.
    کلیدواژگان: لیشمانیوز جلدی، نیروی انتظامی
  • علیرضا شهریاری، علیرضا عسگری، محمدتقی حلی ساز، هدایت صحرایی، فلاح حسینی صفحه 103
    اطلاعات حاضر درباره اثرات بیولوژیک سولفور موستارد (SM) روی سیستم اعصاب محیطی اندک است. در تحقیق حاضر اثرات تحت مزمن ((Subchronic سولفور موستارد بر روی سرعت هدایت عصبی در عصب سیاتیک رات بررسی شده است. مسمومیت با سولفورموستارد به روش پوستی انجام شد. در آلودگی پوستی ازدوزهای 8 و 13 میلی گرم/کیلوگرم در گروه شاهد پوستی از حلال سولفورموستارد برای آلودگی پوستی استفاده شد. 26 هفته پس از تماس با سولفور موستارد، بررسی های الکتروفیزیولوژیک شامل سرعت هدایت عصبی، آمپلی تیود و مدت زمان موج M و تاخیر زمانی موج F انجام شد. نتایج مطالعه هدایت عصبی در پارامترهای مختلف تغییرات معنی داری را در بین گروه ها نشان نداد. این نتایج پیشنهاد می کند که برای ردیابی آسیب های عصبی احتمالی SM نیاز به آزمایشاتی با ابزاری دقیق تر می باشد تا اثرات SM را به شکل حاد و تاخیری تحت بررسی قرار دهند.
    کلیدواژگان: سولفورموستارد، سرعت هدایت عصب، نروپاتی
  • صفحه 107
    هپاتیت B یک علت مهم بیماریزایی در نظامیان می باشد. کارکنان بهداشتی درمانی بدلیل تماس مستقیم، اقدامات اضطراری در مواقع مجروحیتهای جنگی، روش های تهاجمی پزشکی در مواقع اورژانسی و غیره از خطر بالای ابتلا به این بیماری برخوردارند، لذا واکسیناسیون هپاتیت B روش بسیار مهمی در پیشگیری از ابتلای این گروه می باشد.
    تعداد 698 نفر از کارکنان بهداشتی درمانی نیروهای نظامی (هوایی، زمینی، دریایی، قدس، مقاومت و ستاد مشترک) سپاه پاسداران که در استانهای مختلف در سال 1380 مشغول به فعالیت بودند، انتخاب شدند. روش نمونه گیری بصورت نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای (خوشه ای، طبقه ای و تصادفی ساده) بوده و از طریق ارسال پرسشنامه مربوطه به مراکز نظامی این استانها اقدام به جمع آوری اطلاعات نمودیم.
    از مجموع 698 نفر مورد بررسی 3/89% مرد و بقیه زن بودند. نیروی هوایی (3/30%) بیشترین و ستاد مشترک (9/4%) کمترین گروه در نمونه مورد بررسی بودند. در کل فراوانی تزریق واکسن هپاتیت B 9/76% بود و میانگین مدت زمان سپری شده از آخرین دوز تزریق شده 3/3 سال بود. فقط 6/23% از افراد واکسینه شده تیتر آنتی بادی هپاتیت B را اندازه گیری کرده و از افرادی که در این اندازه گیری، تیتر آنتی بادی آنها منفی بوده، فقط 16% اقدام به تزریق مجدد واکسن نموده اند. 7/62% از کسانیکه واکسیناسیون نشده اند علت آنرا عدم دسترسی به واکسن ذکر کردند. بیشترین تزریق واکسن مربوط به نیروی دریایی (4/86%) و پس از آن نیروی زمینی (8/80%) بوده که این ارتباط از نظر آماری معنی دار بود (P<0.001). همچنین بیشترین فراوانی واکسیناسیون در پرستاران (5/85%) و پزشکان عمومی (7/84%) بوده که این نیز از نظر آماری معنی دار بود (P<0.001). این فراوانی در پزشکان متخصص 8/61% بود. در مجموع فراوانی واکسیناسیون درحد نسبتا مطلوبی بوده است. این فراوانی در پزشکان متخصص به نسبت سطح تحصیلات این افراد در حد کمتری بود. با توجه به ابراز عدم دسترسی به واکسن در اکثر افرادی که واکسن تزریق نکرده اند، لازم است امکانات بیشتری دراین زمینه فراهم گردد.با وجود فراوانی واکسیناسیون بدست آمده در این مطالعه، باید یادآوری نمود بدلیل اهمیت شغلی این افراد و همچنین با توجه به میزان کم تزریق مجدد واکسن پس از اعلام منفی بودن تیتر آنتی بادی سرم، آموزش های کاملتری در خصوص واکسیناسیون هپاتیت B و ایمنی ناشی از آن به کارکنان بهداشتی-درمانی لازم می باشد.
    کلیدواژگان: کارکنان نظامی، واکسن هپاتیت ب
  • علی مهرابی توانا صفحه 113
    پیچیدگی و گستردگی کاربرد عوامل بیولوژیک در جنگها به رغم منع قانونی کاربرد آنها همواره این نکته را مطرح می سازد که کدامین روش به سهولت برای عامه مردم می تواند از نظر دفاعی مورد استفاده قرار گیرد و در عین حالیکه دارای ویژکی کم هزینه بودن و تاثیر در مقابله با عوامل بیولوژیک را در برداشته باشد.
    توجه به اصول بهداشتی در پیشگیری و کنترل جنگهای بیولوژیک از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد برای شناخت هر چه بیشتر این اصول نگاهی به کاربرد سلاحهای بیولوژیک و اساسا تقسیم بندی عوامل بیولوژیک مورد استفاده بعنوان سلاح بیولوژیک ضروری به نظر می رسد که بحول و قوه الهی نویسنده آن را در طی 46 نکته بهداشتی در پیشگیری و کنترل جنگ های بیولوژیک مورد توجه قرار داده است که بشرح زیر به آن پرداخته خواهد شد.
  • غلامرضا پورحیدری صفحه 119
    دفاع پزشکی در مقابل عوامل بیولوژیک نظامی یا بیوتروریسم، یک بخش مطالعاتی نا آشنا برای اکثر کادر پزشکی نظامی و غیر نظامی در زمان صلح می باشد. اتفاقات و تهدیدات رو به افزایش تروریسم و نیز موارد متعدد تظاهر به کاربرد آنتراکس در سرتاسر جهان، این موضوع را به یک تهدید برای افراد غیر نظامی تبدیل نموده است. موضوع برنامه سلاحهای بیولوژیک کاملا پیشرفته در کشورهای مختلف از جمله اسرائیل و عراق نیز، بر نیاز به بالابردن سطح آموزش کادر پزشکی در جهت پیشگیری و درمان مصدومین عوامل بیولوژیک تاکید دارد.
    در حال حاضر اقدامات ناچیزی در جهت ایجاد آمادگی و پاسخگویی در مقابل عوامل بیولوژیک یا تروریسم صورت می گیرد. بنابراین، تلاش برای آموزش هم در بخش نظامی و هم در بخش غیر نظامی بایستی افزایش یابد و دوره آموزش نحوه مداوای مصدومین بیولوژیک نیز برای کادر پزشکی نظامی بایستی الزامی گردد. در این مقاله بطور مختصر ابتدا به افتراق بین شیوع طبیعی و غیر طبیعی (تعمدی) بیماری ها اشاره شده و سپس به مراحل دهگانه مداوای مصدومین عوامل بیولوژیک پرداخته خواهد شد. درمان اختصاصی مصدومین ناشی از هر یک از عوامل بیولوژیک به فرصت دیگری موکول می گردد.
  • محمدرضا صفری نژاد صفحه 125
    بدن انسان بطور مداوم تحت تاثیر قوه جاذبه زمین است و در محیطی که زندگی می کند خود را بنحوی با آن وفق داده است. هواپیماهای جدید قابلیت مانور خیلی بالایی دارند و قادر به پرواز در سرعتهای خیلی بالا هستند و ممکن است در بعضی موارد، مواجه با نیروهای شتاب خیلی بزرگ شوند. در پزشکی هوایی شتاب را معمولا برحسب مدت زمان و جهت اعمال آن بر روی بدن تقسیم می کنند. بنابراین نیروهای شتاب دهنده را می توان بصورت کوتاه، متوسط و دراز مدت تقسیم کرد.
    کوتاه مدت. این نوع شتابها معمولا در مدت زمان کمتر از یک ثانیه بدن را تحت تاثیر قرار می دهند. اثرات این نوع شتابها، بستگی به ساختمانی از بدن دارد که نیروها به آن ساختمان اعمال می شوند و روی هم رفته با تغییراتی که در Velocity ایجاد می کنند رابطه دارند.
    متوسط مدت. این نیروها مدت 2-5/0 ثانیه بدن را تحت تاثیر قرار می دهند. این نیروها معمولا هنگام پریدن از هواپیما (Ejection) حادث می شوند، ولی در هنگام پرتاب سفینه ها، فضاپیماها و نشستن بر روی عرشه کشتی نیز ایجاد می شوند. تحمل در مقابل این شتاب نه تنها با Velocity ایجاد شده رابطه دارد، بلکه با مدت زمانی که در آن، شتاب به حداکثر می رسد و مدت زمانیکه در این میزان حداکثر باقی می ماند نیز رابطه دارد.
    دراز مدت. این نیروها مدت زمان بیش از دو ثانیه طول می کشند و ممکن است گاها تا چند دقیقه نیز طول بکشند. این نیروها در مانورهای مختلف هواپیما و هنگام پرتاب فضاپیماها و ورود مجدد آنها به جو زمین ایجاد می شوند. اثرات فیزیولوژیک، ناشی از ایجاد اختلال مداوم در بافتها و اعضاء بدن می باشند. شتابهایی با این خصوصیت، سبب ایجاد تغییر در جریان خون و مایعات بدن می شوند. مقاومت در مقابل با این نوع شتاب، بیشتر با مدت زمانی که شتاب در اوج خود باقی می ماند، رابطه دارد. در این قسمت بیشتر از تغییرات فیزیولوژیک ناشی از نیروهای تولید شده توسط شتابهای طولانی مدت بحث خواهد شد.
  • سید حسین سلیمی صفحه 135
    تولید سلاح های جنگی در قالب سلاح های شیمیایی، بیولوژیکی، رادیولوژیکی و هسته ای (CBRN) مهمترین سلاح های کشتار جمعی (WMD) تلقی می شوند. نرخ مرگهای ناشی از تهدیدهای CBRN درسالهای اخیر بطور قابل توجهی افزایش یافته است. حوادث تروریستی همانند بلایای طبیعی غیر قابل پیش بینی بوده و کمتر در قالب تهدیدهای آشکار اتفاق می افتند. این حوادث تمام اقشار جامعه را در بر می گیرد و به دلایل مختلف از جمله پایداری عوامل CBRN در محیط، نشانه ها و هشدارهای گمراه کننده می توانند آسیب های جسمانی، اقتصادی و بویژه روانی-اجتماعی حادی را برای جامعه و دولت به وجود آورند. واکنشهای روانشناختی همچون نشانه های حوادث تروماتیک، برانگیختگی هیجانی بالا، اختلال در خواب و اشکال در تمرکز در قربانیان این حوادث بوضوح قابل مشاهده می باشد. ماهیت سلاحهای CBRN به دلیل ویژگی هایی همچون ناشناخته بودن تهدید، ابهام، فقدان کنترل، احساس ناامیدی و بی یاوری تنش بیشتری را در افراد و گروه ها ایجاد می کنند. افزون بر آن افراد جامعه پس از حادثه تروریستی ممکن است پدیده احساس “فقدان جامعه“را تجربه نمایند. بطور کلی پس از حادثه و حمله CBRN، جامعه از طریق "نظام واکنش فوریتی" فعال شده و درصدد رفع آسیبهای پس از حادثه بر می آید. هدف اصلی در تهدیدهای CBRN دستیابی به اهداف سیاسی بوده و دولت و یا گروه اقدام کننده تلاش می کند تا از طریق کشتار وسیع مردم، ایجاد رعب و وحشت، تخریب نهادهای حمایتی و اقتصادی جامعه، و دستیابی به موضعی برتر به این هدف دست یابد.
  • حسنعلی محبی صفحه 143
    از روز گاران قدیم مراقبت از بیمار آسیب دیده جزء اصول اساسی علم طب بوده است. کلمه trauma یونانی و به معنای آسیب بدنی است.کلمه یونانی iatros (شفادهنده healer) اولین بار در ایلیاد هومر آورده شده و به خارج کننده تیر گفته شده است. اولین مراکز تروما برای مواظبت از سربازان مجروح ناپلئون مورد استفاده قرار گرفت. درسهای آموخته شده در درگیری های نظامی، دانش ما را در زمینه مراقبت از بیمار آسیب دیده افزایش داده است. نبرد کره وجنگ ویتنام اهمیت به حداقل رسانیدن زمان بین بروزآسیب و انجام اقدامات قطعی درمانی (Definitive Care) را ثابت نمود. تعمیم این نظریه به درمان تروماهای غیر نظامی (Civilian)، منجر به سیر تکاملی از دهه 1970 بسوی سیستم های ترومایی امروزی گردید. در ایالات متحده امریکا، اولین مراکز تروما در واقع همان بیمارستانهای داخل شهر بودند که خدمات اورژانسی را ارائه میکردند. درحالیکه در یک سیستم مدون، بیمارستانی که مراقبتهای حاد را برای بیمار شدیدا آسیب دیده فراهم می سازد (مرکز تروما) یک قسمت مهم و کلیدی از سیستمی است که در برگیرنده تمام مراحل مراقبت، شامل: اقدامات قبل از بیمارستان (Prehospital) تا مراقبتهای حاد (Acute Care) و نوتوانی (Rehabilitation) می باشد. سیستم های ترومایی اولیه، بیمارستانهای فاقد مرکز تروما را علی رغم اینکه مراقبت تعداد زیادی از بیماران با آسیب های خفیف تا متوسط را بعهده داشتند، مورد توجه قرار نمی دادند. بعبارت دیگر، این سیستم ها برای بیماران با ترومای شدید که نیازمند درمان سریع در یک مرکز ویژه تروما بودند، طراحی و تدوین شده بود (شکل 1). این سیستم های انحصاری (exclusive) نیازمند بازبینی و اصلاح مجدد و تبدیل به یک سیستم سازماندهی شده است، طوری که واجد تمامی امکانات مورد نیاز جهت انجام مراقبتهای حاد همه نوع آسیبها از خفیف تا شدید باشد.
  • اژدر حیدری صفحه 147
    در این مطالعه اثرات یک شب محرومیت از خواب بر سطوح کورتیزول و ملاتونین و نیز کارایی عملکرد سربازان وظیفه مورد بررسی قرار گرفت. مداخله در خواب شامل محرومیت کامل از خواب (N=7) یا هشت ساعت خواب در طول شب (گروه کنترل N=7) بود. تمام پارامترها در فواصل زمانی انتخاب شده قبل (روز اول)، در طی (تنها در افراد محروم از خواب) و بعد از (روز دوم) مداخله خواب اندازه گیری می شوند. نمرات تعقیب دواره Pursuit Scores Rotary و نیروی دست Grip Strength Hand بترتیب بعنوان شاخصهای کارایی روانی-حرکتی و فیزیکی استفاده شدند. در اشخاص محروم از خواب ملاتونین بزاقی (اما نه کورتیزول) بیشتری نسبت به افرادی که خواب کافی داشتند، ترشح شد. افزایش معنی دار ترشح ملاتونین و کورتیزول در روز بعد از محرومیت از خواب شبانه بویژه در ساعت 30/1 بعدازظهر قابل توجه بود. در مقابل نمرات تعقیب دواره و نیروی دست در گروه های محروم از خواب و افراد در حال استراحت قابل مقایسه بود. در طول یک روز کاری نرمال (روز اول) همه پارامترهای موردمطالعه، تغییرات وابسته به زمان را در گروه های کنترل و محروم از خواب نشان دادند. جدا از جدول خواب شبانه، پارامترهای عملکردی در روز دوم نسبت به روز اول اختلاف داشت. عملکرد تعقیب دواره بهبود یافت در حالیکه قسمت نیروی دست بدتر شد که ممکن است بترتیب یادگیری ذاتی و خستگی عضلانی را منعکس کند. در طول شب محرومیت از خواب، عملکرد کاهش یافت. در نتیجه مطالعه حاضر نشان داد که یک شب محرومیت از خواب (هشت ساعت) باعث تغییرات معنی دار هورمونی در بعدازظهر روز بعد شد اما بر عملکرد تعقیب دواره و نیروی عضلانی تاثیری نداشت.
  • سیدمهران حسینی صفحه 153
    جهت بررسی زمان کار و خواب کادر هواپبمایی ارتش در دوره های معکوس (Reverse Cycle)، پرسشنامه یک صفحه ای بین 157 نفر از کارکنان هواپیمایی از سه پایگاه نظامی توزیع شد. هدف اصلی از انجام این طرح تدوین برنامه هایی در جهت کاهش خستگی در کارکنان هواپیمایی ارتش است که به صورت شیفتی کار می کنند. نتایج حاکی از آن است که 97/6% افراد مورد بررسی در طی دوره کاری خود، شیفت کاری شبانه/دوره های معکوس را تجربه کرده اند و 69/4% آنها در شش ماه اخیر شیفت کاری شبانه داشته اند. از کسانی که تجربه کار در شیفتهای شبانه را داشتند، 2/36% زمان کار خود را از اوایل بعدازظهر تا اوایل صبح گزارش کردند، 2/52% تا ساعت 4 صبح به منازل خود بازگشتند؛ در حالیکه 3/28% بعد از ساعت 8 صبح به منزل می رسیدند. تقریبا 62% پاسخ دهندگان در تمام مدت یا حداقل برخی اوقات، در طول زمانیکه به صورت دوره های معکوس/شیفت شبانه انجام وظیفه می کردند احساس کمبود خواب روزانه را گزارش کردند. تحقیقاتی به منظور بهبود بخشیدن به خواب این افراد طی روز لازم است، چه در زمان تمرینات آموزش آنها و چه در مواقع آماده باش. در صورتیکه برنامه زمانی کار استراحت یک واحد معلوم باشد، اقداماتی نظیر نوردرمانی یا تغییرات تدریجی زمان بندی ها، می تواند به منظور برآورد نیازهای خاص افراد یا واحد موردنظر طراحی گردد.
  • محمدرضا نورانی صفحه 163
    اگر چه اینترنت از ابتدا برای اهداف نظامی و دفاعی طرح ریزی شده بود اما طولی نکشید که دانشگاه ها فهمیدند که آن منبع بالقوه ای برای گرفتن اطلاعات جدید و نوآوری ها است. در اوایل 1979 بخشهائی از جامعه دانشگاه های ایالات متحده به یک شبکه که توسط مجمع تحقیق علمی (SRI) و مجمع آموزش تحقیقات علمی (NERC) ایجاد شده بود، متصل گردید.
    در سال 1984 این شبکه گسترش پیدا کرد و تغییر نام داد (JANET) بدین طریق همه دانشگاه ها و موسسات عالی می توانستند از فوائد این شبکه اطلاعاتی گسترده استفاده کنند. در اواخر دهه 1980 بیشتر پلی تکنیکها و دانشگاه های آموزش عالی به JANET متصل گردیدند و به پیشرفت و گسترش خود ادامه دادند.
    در سال 1991 IPS، JANET (پروتکل سرویس اینترنت) را ایجاد کرد. این پیشرفت به این معنی است که هر کس که به شبکه JANET متصل باشد می تواند به همه کامپیوترهای روی اینترنت دسترسی پیدا کند. دانشگاه ها و موسسات آموزش به این فکر افتادند که می توانند از این تکنولوژی در فرایند آموزش و یادگیری استفاده کنند. این نوشتار در مورد این پیشرفت با مراجعه به آموزش پزشکی در اینترنت توضیح خواهد داد. مخصوصا اینکه ما نگاهی خواهیم کرد که چگونه اینترنت به عنوان یک واسطه برای ارائه مطلب زیر استفاده خواهد شد: الف ارتباط مجازی با علایم بیمار ب - مطالب آموزشی، کلاسهای ویژه و کتابهای مرجع ج دوره های آموزشی on line د امتحانات on line ه کنفرانسهای مجازی
  • رمضانعلی عطایی صفحه 173
    عامل اتیولوژی سیاه زخم، شاربن یا آنتراکس باکتری هوازی، میله ای شکل، اسپور زا و گرم مثبت می باشد که در طبیعت پراکنده است و باسیلوس آنتراسیس (Bacillus anthracis) نام دارد. این باسیل از اولین باکتری هایی است که در نیمه دوم قرن 19 کشف گردید و در توسعه علم میکروب شناسی نقش بسزایی داشته است. در آن زمان، سیاه زخم بیماری بومی حیوانات اهلی در اروپای شرقی بود و سالانه میلیون ها دلار خسارت به دامداران وارد می کرد. همچنین، تعداد زیادی از کارکنان کارخانه های ریسندگی بافندگی در اثر ابتلا به نوعی ذات الریه جان می دادندکه امروزه به آن بیماری سیاه زخم ریوی می گویند. در سال 1877 رابرت کخ این باکتری را از حیوانات بیمار جدا کرد و با بررسی خصوصیات بیماری زایی آن توانست اصول کخ را درباره علت بیماری زایی باکتری ها تدوین نماید. در سال 1881 لوئی پاستور از باسیلوس آنتراسیس اولین واکسن باکتریایی را ساخت. وی توانست با کشت پی در پی این باکتری در حرارت 42 درجه سانتیگراد قدرت بیماری زایی آن را از بین ببرد و واکسن زنده ضعیف شده باسیلوس آنتراسیس را تولید نماید. او با تزریق این واکسن به 24 گوسفند، 1 بز و 6 گاو توانست، آنها را از ابتلا به سیاه زخم حفاظت نماید و دریچه جدیدی از مصون سازی را بگشاید.
    امروزه با کاربرد واکسن، بیماری سیاه زخم در حیوانات اهلی تحت کنترل در آمده است. با این حال، سیاه زخم در آسیا، افریقا و خاورمیانه زیا نهای اقتصادی فراوانی ببار آورده است. در امریکا نیز سیاه زخم حیوانات اهلی وجود دارد بویژه در ایالت های کالیفورنیا، لوئیزیانا، تگزاس، تاکوتای جنوبی و نبروسکا. افزون بر اینها، سیاه زخم انسانی مرتبا" گزارش می شود. چنانکه در امریکا سالانه 5 مورد سیاه زخم انسانی گزارش می گردد. در برخی از کشور ها سالانه 100 مورد سیاه زخم انسانی گزارش شده است. عقیده براین است که کاهش سطح بهداشت عمومی با شیوع اپیدمی های سیاه زخم همراه است. مثلا" در فاصله سال های 1979 الی 1980 در خلال جنگ داخلی زیمبابوه بیش از 6000 مورد بیماری سیاه زخم گزارش شده است [1].
  • حسن ابوالقاسمی، علی مهرابی توانا صفحه 179
    تب هموراژیک کریمه گنگو یک بیماری ویروسی تب دار هموراژیک از گروه نایرو ویروس (Nairovirus) می باشد این بیماری در اصل از آن به عنوان یک بیماری مشترک (zoonosis) نامبرده شده است ولی مواردی زیادی از بروز بیماری در انسان نیز گزارش شده است. در سالهای اخیر بویژه در سال 1998 دو اپیدمی از کشورهای همسایه ایران شامل پاکستان و افغانستان گزارش گردیده که به ترتیب 2 و 12 مورد مرگ و میر در پی داشته است.
    بیماری ابتدا در سال 1944 میلادی در شبه جزیره کریمه (سواحل اوکراین) شرح داده شد و در بین سربازان و افراد غیر نظامی بروز کرد (18) و آنرا تب هموراژیک کریمه نامیدند و سپس در سال 1969 بیماری با علائم مشابه از کشور کنگو گزارش گردید. لذا ترکیبی از نام دو مکان که بیماری را در آن تشخیص داده بودند بر نام بیماری تب هموراژیک نهادند و نهایتا آنرا تب هموراژیک کریمه گنگو نام نهادند. ویروس CCHF یا تب همورژیک کریمه گنگو از گروه آربوویروسها می باشد. این ویروس جزء خانواده Bunyaviridae جنس Nairovirus می باشد که توسط بندپایان به انسان و حیوانات منتقل می شود (1). محققان دریافته اند که کنه ها می توانند به عامل ویروس آلوده شوند اما فقط جنس هالیوما Hyalomma marginatum, H.anatolieum, Hyalomma می تواند ناقل بیماری باشد (14،19،20) ویروس از طریق کنه ماده بصورت Trans-ovaria از نسلی به نسل دیگر نیز منتقل می شود. حیوانات اهلی مانند گاو، گوسفند و بز می توانند مخزن این ویروس باشند. ویروس یک هفته پس از آلودگی به شکل ویرمی در این حیوانات ظاهر می شود و می تواند سبب آلودگی در انسان گردد (1،2). همچنین حیوانات و حشی مانند خرگوش صحرایی و برخی پرندگان مانند زاغ می توانند مخزن بیماری باشند.
    بیماری CCHF می تواند بصورت تماس مستقیم از طریق نیش کنه مبتلا و یا تماس با خون حیوان یا انسان آلوده منتقل شود. بریدگی های سطحی می توانند زمینه ساز ورود ویروس در اثر تماس با گوشت تازه حیوان مبتلا باشند. خطر ابتلا انسان از طریق مصرف فراورده های گوشتی تازه به مراتب بیشتر است.
    کارکنان کشاورزی، کارکنان کشتارگاه ها، دامپزشکان، پزشکان و شاغلین در آزمایشگاه ها، از افراد در معرض خطر محسوب می شود و امروزه از این بیماری بعنوان بیماری ناشی از عفونت بیمارستانی Hospital acquired infection نیز نام برده می شود (5). انتقال بیماری از طریق هوا وجود ندارد. احتمال انتقال بیماری به هنگام افزایش غیر مترقبه کنه ها در فصل بهار و تابستان وجود دارد. بیماری در فصول گرم و در ماه های فروردین تا اواخر شهریور یعنی زمانیکه کنه ها بیشترین رشد و تکثیر خود را دارند شیوع پیدا می کند، گرم شدن غیر عادی هوا سبب افزایش غیرمترقبه کنه ها و نتیجتا سبب بروز اپیدمی می شود (20). بیماری از کانونهای بیمارستانی نیز در کشورهای هند و پاکستان، روسیه و عراق گزارش شده است. بیماری انتشار جهانی دارد لاکن بیماری در اکثر مناطق صحرایی آفریقا، اروپای شرقی، خاورمیانه، هند و برخی از مناطق جنوبی چین و کشورهای حاشیه خلیج فارس انتشار دارد. .
    دوره کمون بیماری به چگونگی راه دریافت ویروس برمیگردد. اگر انسان در اثر نیش کنه آلوده شود دوره های نهفتگی معمولا کوتاه یعنی بین 1 تا 3 روز خواهد بود هر چند که ممکن است این مدت به 9 روز نیز به طول انجامد و اگر انسان از طریق خون آلوده و یا بافتهای بیمار، آلوده شده باشد دوره نهفتگی بین 5 تا 6 روز خواهد بود و ممکن است این دوره به 13 روز نیز به درازا بکشد.