فهرست مطالب

قبسات - پیاپی 44 (تابستان 1386)

فصلنامه قبسات
پیاپی 44 (تابستان 1386)

  • 188 صفحه، بهای روی جلد: 16,500ريال
  • تاریخ انتشار: 1386/05/23
  • تعداد عناوین: 9
|
  • محمد جواد رودگر صفحه 5
    انسان قرآنی از حیث معرفت شناختی و وجودشناختی انسانی است که وجود و ماهیتش را در آیینه زلال وحی جست وجو کرده و آغاز و انجام خویشتن را در «من الله » و «الی الله » با هدف «لقاء الله » مشاهده می کند به این معنا که انسان قرآنی دارای فطرت الاهی و سرشت توحیدی و ذات ملکوتی است لذا در منطق وحی انسان حی متاله است و استکمال جوهری اشتدادی در تکوین و تشریع دارد و آفاق و انفس را به نحو واحد ذومراتب در خود متجلی می سازد زیرا خلیفه و امانتدار خدا و حامل اسماء جمال و جلال متعالی است در نتیجه مراقبت دائمی در پرتو شریعت محمدی یا خویشتن بانی مستمر معقول و مشروع داشته تا به خلق الاهی و اوصاف قرآنی متخلق و موصوف گردد. آری انسان قرآنی، انسانی عقل مدار و خرد گرا، خود آگاه خود ساخته، صاحب حیاه طیبه جاودانه، عبودیت پیشه، دارای علم صائب، عمل صالح و متعادل و متوازن در همه ساحت های فردی، خانوادگی و اجتماعی است. مقاله حاضر بر آن است ضمن تبیین هویت و شناسنامه وجودی انسان در قرآن، مولفه های محوری و مختصات حقیقی انسان قرآنی را با استمداد از آیات و احادیث تشریح نماید و افق ویژه ای را در حوزه انسان شناسی و کمال گرایی و ساحت اخلاق و تربیت فرا روی آدمیان قرار دهد و انسان آگاه و مسئول منزلت واقعی و موقعیت راهبردی خویش را در نظام احسن خلقت درک و دریافت نماید و در محضر و مکتب قرآن، نورانی گردد.
    کلیدواژگان: انسان، قرآن، عبودیت، عقلانیت، حی متاله
  • ابوالفضل محمودی، عصمت بسطامی صفحه 29
    کتاب آسمانی قرآن و اوپنیشادهای کهن، دو اثر مقدس? دین اسلام و هندو هستند. که هر کدام در روشن گری مسیر ایمان، اندیشه، عمل و رستگاری پیروان خود نقش اساسی دارند. در این نوشتار کوشیده ایم آفرینش انسان را در این دو اثر مقدس بررسی کنیم. نگاه جهانی اوپنیشادها به مسائل، درعقیده و تحلیل آن ها از باورشان بسیار تاثیرگذار است. در آفرینش انسان، به انسان کلی و کی هانی «پوروشه» برمی خوریم که به عنوان روح و منشا اصلی جهان مطرح می گردد. در اوپنیشادها جنبه مادی انسان چندان موضوعیتی ندارد و بیشتر به خودحقیقی و باطنی او (آتمن) پرداخته می شود؛ حال آنکه قرآن کریم در کنار توجه به روح انسان، به جسم او هم توجه کرده است. در ادیان ابراهیمی، آفرینش انسان متمایز از دیگر جان داران و مرحله کمال ایجاد است، ولی به نظر می رسد آفرینش انسان در اوپنیشادها چیزی در کنار دیگر اشیاء و موجودات است و نوعی رابطه درونی میان انسان با تمام پدیده های عالم تجربی وجود دارد که یک هستی واحد و عام است و تنها در وحدت آتمن با برهمن معنا می یابد.
    کلیدواژگان: قرآن، اوپنیشاد، انسان، آتمن، برهمن
  • عبدالله ابراهیم زاده آملی صفحه 51
    هم مکاتب مادی و بشری و در راس آن ها اومانیسم، از حقوق و آزادی های انسان سخن می گویند و هدف خود را تعالی و تکریم او و رساندنش به حقوق و منزلت های والای انسانی اعلام می کنند و هم ادیان و مکاتب آسمانی و الاهی و در راس آن ها، مکتب آسمانی اسلام؛ اما این که کدام یک از این دو مکتب انسانی و الاهی در ادعای خود راستگوترند، به بررسی واقع بینانه و دور از پیش داوری نیازمند است. انسان دو بعد جسمی و روحی است ولی اصالت او با روح مجرد است؛ انسان دارای ویژگی های فراوانی از جمله، قوه عاقله، قدرت تفکر، توانایی نطق و تکلم، فطرت و گرایش های درونی دیگر است. او در تفکر اومانیستی، محور هستی، جایگزین خدا و دین، محصور در دنیا و اهداف دنیایی است و آزادی و اختیار کنترل نشده ای دارد؛ اما انسان در اسلام، دارای روح خدایی، کرامت ذاتی و برخوردار از حقوق و آزادی های مدنی در چارچوب تعیین شده دین، و حقوق و آزادی های او به بعد مادی و جسمی او محدود نمی شود و از آزادی معنوی و حیات آخرتی نیز بهره مند است. اهداف او به دنیا محدود نمی شود و مسوولیت پذیر و متعهد به اصول انسانی و اخلاقی است.
    کلیدواژگان: اسلام، اومانیسم، انسان، روح، جسم، حقوق، آزادی ها
  • محمد محمدرضایی صفحه 71
    این نوشتار بر آن است تا چیستی نفس را از دیدگاه یکی از بزرگ ترین فیلسوفان مغرب زمین، یعنی ایمانوئل کانت بررسی کند. نخست چون دیدگاه کانت از اندیشه های دکارت و هیوم تاثیر پذیرفته است، به اختصار نکات اصلی نظریه های آنها را مطرح کرده ایم. به باور دکارت، نفس جوهری متفکر و غیرمادی است و به نظر هیوم، تصور نفس، امری ساختگی و غیرواقعی است. دیدگاه کانت در باب نفس، در دو حوزه عقل نظری و عملی بررسی شده است. به اعتقاد کانت، در حوزه عقل نظری نفس موجودی ناشناختنی است. از این رو، دیدگاه او مانند دیدگاه لاادری گرایان است. به نظر او، در مورد نفس حتی درباره وجود یا عدم آن هیچ حکمی نمی توان کرد. تنها می توان نفس را چونان امری وحدت دهنده و تنظیمی در نظر گرفت که به کثرات تجربی و قوای ذهنی، وحدت و نظم می دهد. همچنین کانت می گوید استدلال هایی که عالمان مابعدالطبیعه برای اثبات وجود نفس و صفات آن مطرح ساخته اند، چیزی جز مغالطه نیستند؛ زیرا حد وسط به یک معنا، در آن ها به کار نرفته است؛ چون در یک مقدمه، به معنای متعالی و در مقدمه دیگر، به معنای استعلایی آمده است. نیز کانت در حوزه عقل عملی می کوشد که وجود برخی صفات نفس را از طریق احکام و قوانین اخلاقی اثبات کند. اندیشه های ایشان در هر دو حوزه، بررسی و نقد شده است.
    کلیدواژگان: نفس، جاودانگی نفس، تمایز نفس از بدن، مغالطات، عقل نظری، عقل عملی، قوانین اخلاقی
  • عبدالله نصری صفحه 87
    سید حسین نصر، یکی از طرفداران حکمت خالده است که با نقد دنیای متجدد، می کوشد معرفت قدسی را جای گزین مدرنیسم سازد. از نظر وی، «خالده» معرفتی است که درون همه ادیان و سنت ها وجود دارد. لازمه سنت گروی، اعتقاد به یک امر قدسی است که نه تنها مرجعیت فکری انسان هاست که در رفتار آن ها نیز تجلی می یابد. معرفت شناسی نصر، معرفتی است مبتنی بر عقل شهودی و نه عقل استدلالی. فعلیت عقل شهودی نیز با وحی است، نه علوم اکتسابی. معرفت قدسی برای آدمی، آزادی بخش است؛ زیرا که همه وجود او را در بر می گیرد. ریشه این معرفت قدسی نیز در انسان شناسی نصر نهفته است که انسان را موجودی حامل امر قدسی می داند. به باور وی آنگاه که آدمی در بهشت برین بود، از این معرفت قدسی برخوردار بود، ولی با هبوط به دنیا، آن معرفت را از دست داد. نتیجه این هبوط آن شد که آدمی اشیاء را در حالت غربت و انفصال می بینید؛ نه وحدانی و در ارتباط با حق. بر خلاف دیدگاه نصر، در دوره جدید، این انسان شناسی تغییر یافته است و معرفت پاره پاره ای از انسان عرضه می شود. باید ریشه ضعف های انسان شناسی جدید را در بی توجهی به معرفت قدسی و نگاه کمیت گرایانه به انسان و جهان دانست. قداست زدایی از معرفت و پیدایش علم جدید سبب شد ساحت ذوقی وجود انسان به فراموشی سپرده شود و آدمی از مرکز کلی وجود جدا گردد.
    کلیدواژگان: سنت، معرفت قدسی، عقل شهودی، مراتب انسان، انسان متجدد
  • اسحاق طاهری سرتشنیزی صفحه 107
    فلسف? وجودی صدرا، چه تحلیلی از هستی انسان دارد؟ این نوشتار به این پرسش پرداخته است. این مکتب فلسفی در سطوح مختلف تحلیل هستی انسان، نمودهای کثرت و دوگانگی را به وحدت و یگانگی باز می گرداند. دوگانگی نفس و بدن، با توجه به علیت نفس برای بدن و بر اساس اصول فلسفی صدرا از جمله اصالت، وحدت، بساطت و تشکیک وجود، حمل حقیقت و رقیقت و کل الاشیاء بودن بسیط الحقیقه، سرانجام به وحدت می انجامد؛ کثرت قوای نفس، در وحدت ظلی نفس محو می گردد و علم، عالم و معلوم واحد دانسته می شوند. در عالم درون، نفس هم مبدا و هم غایت است و از این جهت نیز، هیچ گونه دوگانگی در میان نیست. گسست و رهایی نفس انسان از قالب های ماهوی، تبیین تجرد نفس را در مرتبه ای متعالی قرار می دهد و در سطح عالی، یگانگی آن را با عقل فعال رقم می زند. در مجموع، آموزه های فلسف? صدرایی، هماهنگی و مشابهت های عالم درون و عالم بیرون را به زیبایی به تصویر کشیده است. بر این اساس، می توان گفت با وجود استناد مسائل به کشف و شهود در این مکتب فلسفی- عرفانی، نظر به جمع و بررسی یافته های دیگر مکتب های فلسفی با شیو? منطقی و اخذ محکمات آنها، منزلت خود را به عنوان یک مکتب فلسفی حفظ کرده و از مزایای مکتب های عرفانی نیز بهره جسته است.
    کلیدواژگان: حکمت متعالیه، وحدت هستی انسان، نفس ناطقه، وحدت قوای نفس
  • طاهره حاج ابراهیمی صفحه 127
    انسان و جایگاه تکوینی او به عنوان عصاره خلقت، موضوعی است که فیلون و ابن عربی، هر یک با اصطلاح ها و نگرش های خاصی بدان پرداخته اند. در این میان، شناختن خلقت و هدف هستی انسان و ماهیت ترکیبی او از خیر و شر، به منزله تمهید مناسبی است که راه را برای ورود انسان به سعادت و شقاوت هموار می سازد. شیوه هر دو رویکرد در این زمینه، از مشابهت کاملی برخوردار است؛ به گونه ای که هر دو در تعبیرهایی همسان، راه کمال آدمی و رسیدن به عالی ترین مراتب وجودی را، پیروی از شریعت و خودسازی بر اساس آموزه های دینی می دانند. ویژگی بارز این نگرش، معنادار ساختن حیات ایمانی، در قبال ضلالت ناشی از بی ایمانی است؛ زیرا راه اول، مطابق صیرورت ذاتی جهان و راه دوم انحراف از خط مشی کلی کائنات است. پژوهش حاضر، به طرح وجوه مشابهت اندیشه های فیلون و ابن عربی درباره انسان از نظرگاه عرفانی می پردازد.
    کلیدواژگان: انسان، اتحاد عرفانی، جایگاه تکوینی انسان، مطابقت عالم تکوین و عالم تشریع، فیلون، ابن عربیس
  • سیداکبر سیدی نیا صفحه 137
    یکی از ارزش های والای انسانی، مقام خلافت الاهی است که به نوع بشری تعلق دارد. در قرآن کریم، حضرت آدم در مقام الگوی بشری، به عنوان خلیفه الاهی از سوی خداوند متعال معرفی شده است و معیار این انتخاب نیز، در پاسخ به اعتراض استفهامی فرشتگان، علم به اسماء الله بیان شده است همچنین از منابع اسلامی بر می آید که منظور از اسماء الله ، حقایقی از جهان غیب و خزائن است. گستره خلافت انسان محدود به زمین نیست، بلکه وی در زمین و آسمان، خلافت الاهی را به عهده دارد و از باب سنخیت خلیفه با خداوند متعال، به غیر از صفات کبریاء و الوهیت متصف به تمام صفات الاهی است. انسان کامل، به عنوان مصداق بارز خلیفه الاهی، مظهر تام اسمای حسنای الاهی است و در تمام هستی، جانشین و خلیفه خداوند متعال است و توان کون جامع را دارد. وی خلیفه بی واسطه خداوند متعال است و دیگر انسان های کامل، به واسطه او خلیفه الاهی اند. جنبه اصلی خلافت انسان، آگاهی از اسمای الاهی و مظهریت تام آن هاست و منظور از اسمای الاهی، حقایقی از جهان غیب (عالم خزاین) است. مقام خلافت، به دلیل محدود بودن مستخلف عنه نیست؛ زیرا او محیط محض و ظاهر محض است، بلکه به علت محدودیت و ناتوانی مستخلف علیه از کسب فیوضات الاهی است. خلیفه الاهی، آینه تمام نمای اسماء الاهی و هدایت کننده تکوینی موجودات هستی و هدایت گر تشریعی بشر و نیز، معلم تمام موجودات اعم از ممکن و مجرد است. وی فانی در خداوند متعال است و از خود هویتی ندارد. از همین رو، تشکیک خلافت به مراتب اتصاف به صفات الاهی ممکن خواهد بود.
    کلیدواژگان: خلیفه، خلافت الاهی، تعلیم اسما، انسان، انسان کامل، صفات الاهی، اوصاف کمالی، خداوند متعال، اسمای حسنای الاهی
  • علیرضا روغنی موفق صفحه 161
    در این نوشتار، «ماهیت انسان» به گونه تطبیقی در آرای مکتب اگزیستانسیالیسم و نظر رایج متفکران مسلمان و مرحوم صدرالمتالهین بحث و بررسی شده است. صدرالمتالهین که با ارائه نظریه حرکت جوهری و تاکید بر تغییر ماهیت فردی انسان، تبیینی متفاوت از متفکران رایج ارائه کرده، در عین آن که شباهت هایی با نگرش های فیلسوفان وجودی ارائه کرده، می تواند از بسیاری از اشکالات و نارسایی های موجود در آرای این مکتب مبرا باشد. نظریه صدرالمتالهین، ظرفیت های لازم برای ارائه در محافل علمی جهان را دارا است و می تواند به صورت نظریه اسلامی درباره انسان شناسی عرضه شود؛ البته تبیین کامل، مبسوط و موشکافانه صدرایی در این مجال ممکن نیست؛ اما به نظر می رسد می تواند دست مایه تحقیقات بیشتری از سوی پژوهشگران باشد.
    کلیدواژگان: اگزیستانسیالیسم، نگرش مبنایی، ماهیت انسان، حرکت جوهری، حرکت در ماهیت
|
  • Mohammad Javad Roodgar Page 5
    Quranic human, from an epistemological and ontological perspective, is a person who has searched for his existence and essence in the clear mirror of revelation and sees the start and end of himself in the path of "being from God" and "going towards God" with the purpose of "meeting God". He has a divine, theistic nature and a celestial essence and chooses "God's spirit" as the basis of the interpretation of his creation. Thus according to a trans-human logic, he is even a theologian and has an intensifying perfection of essence in creation and legislation. He manifests the outside world and the internal world of human being in himself in a single manner because he is the caliph and depository of God and bears the Majesty and Beauty Names of God and bears transcendent values and tendencies. As a result of permanent care of himself under the light of Mohammadian creed, he has a permanent reasonable and religious self-care to be attributed to Divine morals and Quranic attributes. A Quranic human is indeed a reason-centered and rationalist person, a self-directed, self-conscious, good servant of God, having pure eternal life, Saeb (correct) knowledge, righteous, moderate and well-balanced deeds in all aspects and personal, family and social fields, having sense of duty and responsibility, adorned and cleaned or permanently pure, a mystic person having true love to God, tendency to knowledge and increasing it in all times and situations of his life, …. Explaining the existential essence and identity of human being in Quran, the present article will explicate the central part and the real features of a Quranic person using Quran's verses and Hadiths. It will also display a special horizon in the field of anthropology, perfectionalism, morals and education. An aware and responsible person will understand the real position and leading situation of himself in the perfect structure of creation and will become a divine and luminous person in the presence of Quran and following its school.
    Keywords: human, Quran, servitude, rationality, The Ever Living, theologian
  • Esmat Bastami, Abolfazl Mahmudi Page 29
    The global view of Upani›ads greatly influences their beliefs and their analysis of beliefs. In man’s creation, we face the universal self (puru›a) that is regarded as the soul and main origion of the world. In The Upani›ads, the physical aspect of man is of little relevance. They deal more with his real or spiritual self. Ãtman and its parts are of far greater relevance and constitute the reality of all creatures, especially human being. On the contrary, the Holy Qurān besides the soul has paid attention to man’s body. In Qurān it is the soul that constitutes man’s real self. The body, however, like the soul is a means of achieving truth, not the truth itself, while Ãtman in its universal meaning united with Brahman constitute the truth.
    Keywords: Qurān, Upani›ads, man, Ã, tman, Brahman, reincarnation (rebirth)
  • Abdollah Ibrahim, Zadeh Amoli Page 51
    Materialistic and man-made schools, especially humanism, and Divine religions and schools, especially the heavenly religion of Islam, both talk about human rights and freedoms and have the purpose of human's transcendence and honoring and want him to achieve his rights and get to his high position. But we should realistically investigate, without any presuppositions, to understand which one of the two schools has a truthful claim.Human being has two aspects of body and soul but the abstract soul has authenticity. Human has various characteristics such as reasoning faculty, potentiality of thinking, the ability of speech and talk, nature and other internal tendencies. According to humanism he is the center of creation, stands instead of God and religion, is restricted in this world and has universal goals and has an uncontrolled freedom and will; but according to Islam human being has a divine soul, an essential respect, and has civil rights and freedoms within the specified borders of religion. His rights and freedoms are not restricted to materialistic aspects, rather he has after-world life and spiritual freedom as well. His goals are not restricted to this world and he is a responsible and undertaking person regarding human and moral fundamentals.
    Keywords: Islam, humanism, human, soul, body, rights, freedoms
  • Mohammad Mohammad, Rezaie Page 71
    This article will try to investigate the essence of soul according to the perspective of one of the greatest Western philosophers, Immanuel Kant. Because his views are very much affected by Rene Descartes and David Hume's views, we have briefly mentioned the main points of their views: Descartes believes that soul is a contemplative and non-material essence and Hume believes that the conception of soul is a forged and unreal matter.Kant's view about soul is discussed in the two fields of theoretical and practical intellect. Regarding theoretical intellect, Kant believes that soul is an un-knowable being and his view is similar to the agnostics. According to his view, no judgments can be made about soul, even about its existence or non-existence. It can only be considered as a unifying and regulating matter that unites and regulates experience varieties and mental faculties. Kant also believes that the reasoning mentioned by metaphysic scholars to prove the existence of soul and its attributes is just a fallacy; because its middle term doesn’t have one meaning: in one premise it means transcendent and in the other premise it means transcendental. In the field of practical intellect, Kant also tries to prove the existence of some attributes of soul through moral propositions and laws but his thoughts have been criticized in two fields.
    Keywords: soul, eternity of soul, distinction of soul, body, fallacies, theoretical intellect, practical intellect, moral rules
  • Abdollah Nasri Page 87
    Seyyed Hosein Nasr is one of the advocates of Philosophia perennis. Criticizing modernity, he tries to substitute modernism with the holy knowledge. He believes that perennis is a knowledge present in all religions and traditions. The result of traditionalism is to believe a holy matter which is not only the reflecting authority of human being but is also manifested in their deeds. Anthropology of Nasr is based on intuition intelligence not based on reasoning intelligence. And intuition intelligence becomes actual by revelation not acquired sciences. The holy knowledge makes human being free because it includes his whole being. The root of this holy knowledge can be found in the anthropology of Nasr which considers human as a being that carries a holy matter. At the time when Adam was in heaven, he had this holy knowledge but by his descent to this world, he lost it. The result of this descent is that human being doesn’t see objects with his conscience and in relation with The Truth, rather he sees them in a strange and departed state. In contrast with Nasr, this anthropology is changed in the modern times and portioned knowledge of human is being presented. The origin of modern anthropology's weaknesses is that they neglect the holy knowledge and have a quantifying look at human being and the world. Eliminating the holiness of knowledge and formation of the new sciences has resulted in neglecting the tasting field of human's existence and becoming separated from the main source of existence.
    Keywords: tradition, holy knowledge, intuition intelligence, degrees of human being, the modern human
  • Eshaq Taheri Sarteshniz I Page 107
    How does Sadra`s existential philosophy analyze human being? The question has been attended to in this paper. This philosophical school when analyzing the existence of human being, has turned all kinds of duality and multiplicity to unity. On Sadra`s philosophical rules like essentiality of existence and its simplicity, unity and analogicity, predication in high degree and low degree of the same being (hamle haqiqat va raqiqat) and inclusiveness of the simple truth (basitul haqiqah kullul al ashya), duality of human soul and body has turned to an essential unity. The multiplicity of the powers of the soul and the variety observed among knowledge, knowing and the known and the duality of origin and existential end have been omitted. In this school immateriality of human soul has been put on such a high level that its duality with active intellect has been disappeared. Generally saying, one can argue that in this school the harmony between human inner soul and outer world has been well pictured. One, therefore, can claim that this mystico-philosophical school, in spite of its intuitional method of study, can be regarded as a demonstrative philosophical thought; because it has regarded demonstrative problems in other philosophical school and has agreed with them methodologically in some way. Though it is in need of a systematical order.
    Keywords: transcendental theosophy, unity of human existence, human soul, unity of the powers of human soul
  • Tahereh Haji Ibrahimi Page 127
    Philo and Ibn-Arabi have both discussed human and his genetic position as the extract of creation with their own specific terms and views. Recognizing creation and the purpose of human being's existence and his essence as a combination of good and evil, well prepares the path of human being to bliss and misery. Their thinking method is totally alike in this regard, such that both of them, using similar expressions, consider obeying the Divine law and self-training in accordance with religious teachings, as the path of human perfection and attainment of the highest degrees of existence. The outstanding characteristic of this perspective is the meaningfulness of a life based on faith and the misguidance resulted from unfaithfulness, because the first path is in accordance with the innate becoming of the world and the second path is an aberration from the overall path of the universe. The present research mentions the similarities between the perspectives and perceptions of Philo and Ibn-Arabi regarding human from a mystical point of view.
    Keywords: human, perfection, meaningfulness, mystical union, God's successor
  • Seyyed Akbar Seyyedi, Nia Page 137
    This article will investigate the question of Divine caliphate according to Islam's view: what is the meaning of Divine caliphate? Who is the Divine caliph? What is the domain of this caliphate?One of the great values of human being is the position of Divine caliphate which belongs to humankind. Holy Adam, peace be upon him, in the position of a model for human being, is introduced as the divine caliph of the transcendent God in Quran. In the answer to the questioning objection of angles, the criterion of this selection is explained to be knowledge of Divine names. Islamic sources indicate that the Divine names are some facts about the unseen world and the treasury. The domain of human's caliphate is not restricted to earth, rather human being has the Divine caliphate on earth and in the skies and due to the cognation of caliph and the transcendent God, human being has all the Divine attributes except majesty and divinity.A complete human, being an obvious referent of the Divine caliph, is an absolute manifestation of the good Divine names and is the successor and caliph of the transcendent God in the universe and has the potentiality of a general existence. He is the direct caliph of the transcendent God and other complete humans are God's caliph through him. The main aspect of human's creation is his awareness of the Divine names and an absolute manifestation of these names and the meaning of the Divine names is some facts of the unseen world (the world of treasury). The position of caliphate is not the restriction of 'the person granting the caliphate', because he is the absolute Encompasser and Manifest, rather the reason is the restrictions and weaknesses of 'the caliph' to achieve divine blessings. A divine caliph is a complete-showing mirror of the Divine names and is the genetic guidance of universe's beings and the divine legislative guidance of humankind and also the teacher of all beings including possible and abstract beings. He is perished in the transcendent God and doesn’t have any identity for himself. Thus the analogical gradation of caliphate depending on the rating of attribution to God's attributes is possible.
    Keywords: caliph, Divine caliphate, teaching Divine names, human, complete human, Divine attributes, perfection attributes, transcendent God, the good Divine names
  • Ali Reza Movafaq Page 161
    In this article a comparative look at the "essence of human being" according to the existentialism school and the common opinion of Muslim thinkers and Sadra is investigated and discussed. Sadra has introduced the theory of "movement of substances" which presents a different explanation from other thinkers. It has some similarities with the insights of the existentialists while it excludes many of the problems and deficiencies of this school of thought. Sadra's theory has the required capacity to be presented in the scientific conferences of the world and can be presented as an Islamic anthropologic theory. Although a complete, explicated and exact Sadraian explanation is not presently possible but this article may be a reserve for more studies of researchers.
    Keywords: existentialism, basic perspective, human essence, Substantil motion, movement of essence'