فهرست مطالب

پژوهشنامه ادبیات و علوم انسانی
پیاپی 49 (بهار 1385)

  • تاریخ انتشار: 1386/11/01
  • تعداد عناوین: 11
|
  • حمیدرضا آیت اللهی صفحه 1
    توجه به حاق وجود در اگزیستانسیالیسم و گذر از سنت فلسفی معرفت شناسانه، جریان عمیق فلسفی تازه ای را در غرب به وجود آورد که تاثیر عمده ای در اندیشه فلسفی معاصر غربی گذاشت. در فلسفه اسلامی توجه به حقیقت وجود و گذر از تبیین ماهوی نیز جریان پرتوان جدیدی را در فلسفه اسلامی ایجاد نمود که بسیاری از مسایل عمده فلسفی را تحت تاثیر این نگرش عمیق قرار داد و به تدقیق های بسیاری در مسایل فلسفی انجامید. در نگاه آغازین این دو تحول مشابه به نظر می رسند و شاید به نظر آید یک جریان در دو حوزه باشند که به نتایج همسویی بیانجامد؛ اما برای شناخت مشابهت ها و مغایرت ها تدقیق های بسیاری لازم است. در این نوشتار درصددیم با واکاوی وجود در هر یک از این دو جریان، مقایسه ای اجمالی بین آن ها داشته، محورهای اصلی مقایسه وجود بین این دو نگرش فلسفی را نشان دهیم.
    کلیدواژگان: وجود، ماهیت، عدم، اختیار، اگزیستانسیالیسم، اصالت الوجود، ملاصدرا
  • سید حسن احمدی صفحه 35
    موضوع این بحث تعریف حقیقی است. این مقاله تحلیلی است مبتنی بر کتاب زتا در مابعدالطبیعه ارسطو که چیستی اشیاء را مورد بررسی قرار می دهد و می کوشد نشان دهد که شناخت حقیقت اشیاء یعنی ذاتیات شئ موجود که مراد از آن جنس و فصل است، دشوار است؛ و بیان می کند که جنس نقش ماده را ایفا می کند و فصل نقش صورت را. به این سان جنس به مثابه ماده است و فصل به مثابه صورت. علاوه براین، در این مقاله رابطه صورت به عنوان معقول نخستین با صورت محض، و رابطه نوع با صورت محض به این معنا که یک نوع این همانی میان آن دو یعنی نوع و صورت محض وجود دارد؛ هرچند که نوع غیر از صورت محض است. همچنین رابطه صورت با وحدت، بحث می شود. سرانجام نشان داده می شود که تعاریف برای صورت به عنوان معقول نخستین است یعنی تعریف کلی است.
    کلیدواژگان: صورت، نوع، جنس، فصل، ماده
  • رضا اکبریان، حسین زمانیها صفحه 67
    ابن سینا با تمایز بین دو مقام ذات و فعل در نفس انسانی، از یک طرف توانست ادراک عقلی را که خود نوعی ادراک مجرد از ماده است به ذات و حقیقت نفس نسبت دهد؛ و از طرف دیگر رابطه نفس با بدن را براساس مبانی فلسفی خود تبیین نماید. وی هرچند در بیان این حقیقت که ادراک عقلی فعل حیثیت ذاتی نفس است و این نفس است که می اندیشد، مقدم بر دکارت است؛ اما برخلاف دکارت به هیچ وجه تاثیر مبادی عالیه را در روند تعقل منکر نمی شود. از نظر وی اگرچه تعقل فعل خود نفس است اما این عقل فعال است که به مدد تاثیر خود هم نفس ناطقه را از مرتبه عقل بالقوه یا عقل هیولانی به مرتبه عقل بالفعل ارتقاء می دهد و هم معقول بالقوه را به معقول بالفعل تبدیل می کند؛ و همین تاثیر است که وی از آن با نام هایی از قبیل افاضه و اشراق یاد می کند. افاضه و اشراق به هیچ وجه دو عمل یا دو فعل متمایز نیست تا چنین گمان شود که کلام ابن سینا در این باب دارای ابهام است بلکه از نظر وی افاضه و اشراق در حقیقت دو روی یک عمل واحدند.
    کلیدواژگان: تعقل، نفس، عقل فعال، ابن سینا، دکارت
  • محمد ایلخانیز صفحه 85
    در باب اندیشه و شخصیت سقراط نویسندگان یونان باستان آراء مختلفی عرضه کرده اند. در عصر حاضر نیز مورخان فلسفه باستان یونان کوشیده اند از آثار اندیشمندان یونانی، بخصوص از آثار افلاطون، سقراط تاریخی را بیابند. سعی ما بر یافتن و تبیین آراء سقراط تاریخی نیست، بلکه در نظر داریم تا اثبات کنیم برخلاف آن چه مشهور است، نزد افلاطون افکار و شخصیت واحدی را برای سقراط نمی توان یافت. سقراط دوره جوانی افلاطون دیالکتیکی با زبان تک معنایی، مردمی و طرفدار تربیت شهروندان، سیاسی و بدون فلسفه سیاست خاص، خردمندترین فیلسوف اخلاق بدون نظریه پردازی در این باب، متعهد به ساختار دین مدنی یونان و سلبی و نقاد است. در آثار دوره میانسالی به سقراط هایی به عنوان فیلسوف مجنون، فیلسوف عاشق، شهودگرا که از روش دیالکتیکی می گذرد، ایجابی و نظریه پرداز، با زبان اسطوره ای، گاهی نقاد سقراط دوره نخست، تابع و مرید راهنمای روحانی، در مقابل مردم و برگزیده گرا، آرمانگرا با فلسفه سیاسی خاص و با برداشتی باطنی و اسرارآمیز از دین برمی خوریم. نقش سقراط در آثار اواخر دوران میانسالی و کهنسالی افلاطون کاهش می یابد، تا جایی که در جامعه «قوانین» جایگاهی ندارد؛ چنان که اگر می داشت شاید سرنوشت سقراط رساله «آپولوژی» در انتظارش می بود.
    کلیدواژگان: دیالکتیک، اسطوره، حکمت، عشق، زیبایی، جنون، اخلاق، آرمانگرایی، ادیان اسرارآمیز، دین مدنی
  • احمد پاکتچی صفحه 109
    در مقاله حاضر، نخست فرآیند شکل گیری دو مفهوم سلبی «نه چیزی» (مدن) و «نه موجود» (مئون) در فلسفه کلاسیک یونان بررسی شده و بعد نشان داده شده است که چگونه در فلسفه متقدم اسلامی، «لاشئ» برخلاف انتظار، به عنوان معادلی برای مئون و نه مدن به کار رفته است. با روشن شدن این که مئون در فلسفه کلاسیک به معنای عدم مطلق نیست، روشن می شود که نخستین کاربردهای «خلق من لاشئ» در متون اسلامی، دقیق تر از اصطلاح «خلق از عدم» بوده است. نخستین انتقال از این فرمول به «خلق لامن/ عن شئ» که توسط فارابی صورت گرفت، نشانگر باز تعریفی است که در فلسفه فارابی از مفهوم «لاشئ» و رابطه آن با هیولی انجام گرفته است. چنین می نماید که نظریه فارابی در باب ابداع، در عین این که پرداختی بر پایه نظریه افلاطون افلوطین در هماهنگی با زبان فلسفی ارسطویی است، با اندیشه کلامی اسلامی نیز در گفت وگو بوده و در ترکیب الفاظ صورتبندی از متون دینی اسلامی که پیشتر ترکیب «خلق لا من شئ» را ارائه کرده بودند، بهره برده است.
    کلیدواژگان: عدم، شئ، لاشئ، خلق، ابداع
  • قاسم پورحسن صفحه 127
    فلسفه ویتگنشتاین پژواکی از تحولات زبانی است که از اواخر سده نوزدهم پدیدار گشت. زبان در این دوره نخست تبدیل به موضوعی فلسفی شد و سپس با رویکرد تالیفی ظهور کرد که امروزه از آن به فلسفه زبان تعبیر می کنیم. در فلسفه ویتگنشتاین هر دو کارکرد زبان شکل می گیرد. او در رساله منطقی فلسفی که به سال 1921 انتشار داد، از «نظریه تصویری زبان» سخن می گوید اما در دوره فترت که فلسفه را رها کرد، به نظریه دوم می اندیشید و با بازگشت به فلسفه، پژوهش های فلسفی را تدوین کرد که دو سال پس از درگذشت وی به سال 1953 منتشر گردید. ویتگنشتاین تنها فیلسوفی است که تمامی آراء و آثار وی بر محور زبان استوار است. او معتقد است که تمام فلسفه نقادی زبان است (Wittgenstein1961: 4.0031). در هر دو دوره مقصد و غرض وی فهم ساختار و حدود زبان است وی در دوره نخست معتقد است که ساختار واقعیت، ساختار زبان را تعیین می کند و زبان نمی تواند جهان و واقعیت را برتاباند. این نظریه آن چنان ژرف صورتبندی و معماری شده بود که راسل را نیز به وجد آورده بود. ویتگنشتاین در مرحله دوم تامل فلسفی خود، رهیافت نخست را مورد انتقاد، طرد قرار داده و نظریه «زبان، بنیاد جهان» را طرح کرد و از زبان به مثابه دانش و ابزار فاهمه و نه صرف ابزار و میانجی (instrument) سخن گفت. هدف این پژوهش مطالعه سه مساله اساسی در فلسفه زبانی ویتگنشتاین است: 1 عناصر بنیادین در دو نظریه زبان چیست؟ 2 اسباب گذار فکری ویتگنشتاین از زبان تصویری به زبان تالیفی کدام است؟ 3 اهمیت نظریه دوم در فلسفه زبانی متاخر و معاصر چیست؟
    کلیدواژگان: ویتگنشتاین، زبان تصویری، زبان تالیفی، اسباب تحول زبانی، زبان، جهان و فهم، قضایای بنیادین
  • غلام عباس جمالی صفحه 149
    در این مقاله علوم ابژکتیو (objective sciences) چون پدیداری قصدی بررسی می شود. اثبات این نظر در بطن خود، این عقیده را که علوم، فی نفسه و محض (ابژکتیوسیم، objectivism) هستند طرد و رد می کند. از این رهگذر تجربه (Experiment) در باطن علوم پیش فرض می شود و از تحقق پذیری متمایز می گردد. این مقاله در یک بررسی تاریخی روشن می کند که ابژکتیویسم به تدریج بر ایده علم ابژکتیو غلبه کرد و علم ابژکتیو به کلیات ریاضی غیرقابل شهود تعدیل شد. از این رهگذر قواعد ریاضی با محتوای منطقی به صورت قانونمندهای طبیعت ریاضی تنظیم شد. از آن جا که محتوای منطقی این قواعد ریشه در زیست جهان دارد، نمی توان گفت قواعد علمی، هرچند هم که شهودناپذیر باشند، تجربه ناپذیرند. به هر تقدیر، این قواعد تجربه می شوند؛ بنابراین نظر هوسرل در مورد تجربه ناپذیری علوم ناکافی و ناتمام است.
    کلیدواژگان: علوم ابژکتیو، ابژکتیویسم، تجربه پذیری، تحقق پذیری
  • سید محمد حجتی، مرتضی مزگی نژاد صفحه 161
    با شیوه های متعددی، تصمیم ناپذیری منطق محمولات اثبات شده که در هر کدام از این روش ها به نحوی از دیگر حوزه های علوم استفاده شده است. یکی از شیوه های نسبتا پیچده، اثباتی است که مبتنی بر مفاهیم جبری مانند گروه ها، نیم گروه ها (semi groups) و مسایل کلمه ای (word problems) مرتبط با آن است. پس از بررسی این شیوه برخی مسایل تازه نمود پیدا می کند، مثلا به نظر می رسد تمامی اثبات های ارائه شده یک هسته مرکزی دارند که در همه آن ها مشترک است و متاثر از مساله توقف (halting problem) هیلبرت است. با مشخص شدن این موضوع به نظر می رسد تصمیم ناپذیری منطق محمولات امر تبعی است؛ یعنی منطق محمولات مانند زبان گسترده ای است که قابلیت بیان مسایل تصمیم ناپذیر را داراست.
    کلیدواژگان: تصمیم ناپذیری، منطق محمولات، مسایل کلمه ای، مساله توقف
  • نصرالله حکمت صفحه 183
    ابن ترکه اصفهانی از حکمایی است که در حوزه فلسفه زبان و ارتباط زبان و حقیقت، نیز در باب علم الحروف تاملات بسیار دارد. وی درباره چگونگی راه یابی تمثیل در زبان، و ضرورت استفاده از آن در انتقال معانی، قایل است که اگر بخواهیم معارف حقیقی را که از طریق کشف و شهود حاصل می شود، در قالب الفاظ بریزیم و از این راه منتقل کنیم، از آن جا که مجال مفهومات وضعی و مدلولات جعلی، تنگ و محدود است، ناگزیریم از تمثیل بهره بگیریم. مراد از تمثیل این است که وجوه مناسبات و روابطی که میان معانی عرفی الفاظ و آن حقایق کشفی برقرار است، پیدا کنیم و این وجوه را به عنوان حلقه ارتباطی میان معانی وضعی و حقایق کشفی، قرار دهیم و از این طریق، شکاف میان آن دور را برداریم.
    کلیدواژگان: معانی وضعی، حقایق کشفی، تمثیل
  • ابوالقاسم ذاکرزاده صفحه 195
    پس از افول فلسفه ایده آلیستی هگل، علوم دقیقه یعنی علومی که با کمک علم ریاضی به پژوهش در اشیاء و امور طبیعی می پردازند، به سرعت توسعه یافتند. فلسفه کانت در اثر این توسعه دوباره مورد توجه متفکران قرار گرفت؛ زیرا او فقط شناخت علمی را شناخت حقیقی می دانست و شرایط امکان آن را مورد بررسی قرار داده بود. کانت درباره متافیزیک سؤال می کند که آیا اساسا متافیزیک ممکن است؟ در حالی که امکان علم را مسلم می داند و فقط شرایط امکان آن را بررسی می کند. متفکرانی که در سال های دهه هشتاد قرن نوزدهم به فلسفه کانت روی آوردند تا به کمک آن پاسخی برای مسایل حل نشده علوم طبیعی بیابند، به پیروان جدید کانت (نوکانتی) ملقب شدند.
    کلیدواژگان: کانت، متافیزیک، نوکاتنی ها
  • عبدالکریم رشیدیان صفحه 215
    دگرگونی های اجتماعی از نیمه قرن بیستم به این سو، چهره ای از انسان را شکل داده است که خصوصیات ذهنی و رفتاری اش را به عقیده بسیاری از متفکران حوزه روانشناسی و فلسفه، می توان در مفهوم «خودشیفتگی» (نارسیسم) خلاصه کرد. هدف این مقاله اولا بررسی لایه های مختلف این مفهوم از دیدگاه کریستوفرلاش یکی از مشهورترین طراحان آن است. ثانیا کوشش در نشان دادن بعضی کاستی ها یا یک جانبه نگری های دیدگاه او. شناخت دقیق این مفهوم امکان مؤثری برای تحلیل و درک بسیاری از رفتارهای انسان کنونی در فرهنگ غربی (و تا حدودی در فرهنگ های متاثر از آن) فراهم می کند.
    کلیدواژگان: خودشیفتگی، درمان گرایی، اخلاق کار، دیوان سالاری، منطق درمانی