فهرست مطالب

علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی) - سال یازدهم شماره 2 (پیاپی 40، تابستان 1386)

نشریه علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی)
سال یازدهم شماره 2 (پیاپی 40، تابستان 1386)

  • تاریخ انتشار: 1386/07/10
  • تعداد عناوین: 40
|
  • حسین صمدی بروجنی، محمود شفاعی بجستان، منوچهر فتحی مقدم صفحه 1

    رسوب گذاری و متعاقب آن تحکیم رسوبات چسبنده در مخازن سدها بخصوص در نزدیک ساختگاه سد، مشکلات متعددی را به وجود می آورد که ممکن است منجر به گرفتگی دریچه های تحتانی و یا ورود رسوبات به درون آبگیر نیروگاه گردد. خروج این رسوبات با روش آبشوئی تنها زمانی موفق خواهد بود که با توجه به پارامترهای فیزیکی- مکانیکی رسوبات چسبنده تحکیم یافته، شرایط هیدرولیکی مناسب ایجاد گردد. هر چند تحقیقات بسیار گسترده ای در خصوص توزیع رسوب در مخازن سدها انجام شده است ولی مطالعات در رابطه با رسوبات چسبنده و چگونگی تغییرات پارامترهای فیزیکی- مکانیکی این رسوبات نسبت به زمان، بسیار اندک می باشد. از این رو در این تحقیق با استفاده از مدل فیزیکی استوانه ای شکل به ارتفاع 3/8 متر، قطر 30 سانتی متر، نمونه های خاک چسبنده تحت شرایط رسوب گذاری و سپس تحکیم قرار گرفته و پارامترهایی چون وزن مخصوص ظاهری خاک، نسبت پوکی و پارامترهای تحکیم اندازه گیری گردیدند. با توجه به اهمیت سد دز و پیش بینی این که تا پنج سال آینده رسوبات چسبنده وارد نیروگاه می شوند، نمونه های رسوبی تهیه شده از مخزن سد دز مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که تغییرات غلظت رسوب در فرایند ته نشینی و تحکیم نسبت به زمان به صورت تابع لگاریتمی با چهار مرحله کاملا مجزا می باشد. هم چنین در این تحقیق روابط تنش موثر- ضریب نفوذپذیری- نسبت پوکی به صورت روابط نمائی استخراج گردید که از این روابط می توان در مدل های ریاضی پیش بینی تحکیم رسوبات چسبنده در سدهای مخزنی استفاده کرد. نتایج این مطالعه با مطالعات محققین دیگر نیز مقایسه و نشان داد که روابط به دست آمده از این تحقیق مورد تایید است.

    کلیدواژگان: رسوب گذاری، مدل فیزیکی، پارامترهای تحکیم، تنش موثر
  • سید اسدالله محسنی موحد، محمد جواد منعم صفحه 13

    عملکرد ضعیف کانال های آبیاری و تاثیر آن در کاهش بهره وری آب کشاورزی ضرورت ارائه روش های موثر در بهره برداری بهینه از کانال های آبیاری را ایجاب نموده است. در این مقاله مدل ریاضی جدیدی معرفی می شود که قادر است عملکرد موجود کانال را ارزیابی نموده و براساس نیاز پایین دست دریچه های آبگیر، تنظیم بهینه سازه های آبگیر و کنترل را به منظور نیل به عملکرد بهینه در شرایط و محدودیت های واقعی طرح ارائه نماید. در این مدل تابع هدف به صورت ترکیبی خطی از شاخص های راندمان، کفایت، عدالت و پایداری در تحویل آب در نظر گرفته شده است. رابطه تابع هدف و مقادیر تنظیم سازه ها رابطه غیر صریحی است که از طریق شبیه سازی هیدرودینامیک میسر بوده و برای بهینه سازی آن بایستی از روش های بهینه سازی عددی سود جست. در این مدل از روش بهینه سازی (SA(Simulated Annealing که یک روش عددی با ساختار تصادفی هوشمند است در ترکیب با مدل هیدرودینامیک شبیه سازی سیستم انتقال آب آبیاری (ICSS) (Irrigation Conveyance System Simulation) استفاده شده است. قابلیت انعطاف در کوچک گرفتن طول گام های تصادفی در الگوریتم SA مانع از بروز هرگونه ناپایداری و ناهمگرایی در ترکیب با مدل هیدرودینامیک است. علاوه بر آن توانایی SA در خروج از بهینه های محلی و همگرایی به سوی بهینه سراسری از جنبه نظری و در کاربردهای عملی به اثبات رسیده است. هم چنین در مدل توسعه یافته ICSS برای بهینه سازی تحویل (ICSS-DOM) (ICSS-Delivery Optimization Model) تمهیدات لازم برای تحلیل حساسیت ضرایب وزنی شاخص ها در تابع هدف نیز در نظر گرفته شده است. به منظور آزمون و ارزیابی مدل تهیه شده از داده های واقعی یک کانال توزیع کننده از شبکه آبیاری دز استفاده شده و برای اعتبار سنجی نتایج مدل، علاوه بر مقایسه با وضع موجود از روش های ریاضی نیز استفاده به عمل آمده است. نتایج حاصل حاکی از آن است که مدل مورد نظر قادر است پاسخ های معتبری را با صحت و دقت کافی در زمان نسبتا کوتاهی ارائه نماید. این مدل می تواند به عنوان ابزاری کارآمد و سودمند برای ارزیابی و بهینه سازی عملکرد کانال های آبیاری مورد استفاده قرار گیرد.

    کلیدواژگان: ارزیابی و بهینه سازی عملکرد کانال های آبیاری، روش بهینه سازی ICSS، DOM، SA
  • محمدتقی دستورانی صفحه 27

    در این تحقیق توانایی مدل های شبکه عصبی مصنوعی جهت شبیه سازی رفتار هیدرولوژیکی آب در حوزه های آبخیز مورد بررسی قرار گرفته است. هدف اصلی تحقیق بررسی کاربرد انواع مختلف شبکه های عصبی مصنوعی جهت شبیه سازی جریان در یک حوزه آبخیز با چند ایستگاه هیدرومتری و پیش بینی بهنگام جریان های سیلابی در پایین دست بوده است. منطقه مورد بررسی قسمت فوقانی رودخانه درونت (Derwent) می باشد که یکی از شاخه های اصلی رودخانه ترنت (Trent river)در ناحیه مرکزی انگلستان است. جریان سیلاب رودخانه 3، 6، 9 و 12 ساعت قبل از وقوع در محل ایستگاه هیدرومتری واتستندول (Whatstandwell) با استفاده از داده های اندازه گیری شده در بالا دست پیش بینی گردیده است. سه نوع شبکه عصبی مختلف که عبارت اند از شبکه پرسپترون چند لایه(MLP network)، شبکه برگشتی (Recurrent network)و شبکه برگشتی با تاخیر زمانی(Time lag recurrent network) به صورت جداگانه مورد استفاده و ارزیابی قرار گرفتند. هم چنین جهت بررسی تاثیر طول داده های ورودی در کارایی مدل های شبکه عصبی، شبیه سازی های مختلف با استفاده از داده های هیدرولوژیکی با طول و تعداد متفاوت مورد استفاده قرار گرفت. داده های با فاصله اندازه گیری 30 دقیقه ای با طول دوره های 1 ماه، 6 ماه و سه سال (که تولید تعداد مشاهده های متفاوتی را می نماید) بدین منظور مورد استفاده واقع شد. براساس نتایج به دست آمده هرچند شبکه های عصبی مصنوعی به صورت عمومی و کلی کارایی مناسبی را در شبیه سازی و پیش بینی دبی جریان از خود نشان داده اند ولی نوع شبکه عصبی مصنوعی و نیز خصوصیات داده های ورودی مدل خصوصا داده های آموزشی پارامترهای بسیار مهمی هستند که تاثیر عمده ای را روی خروجی های مدل دارند.

    کلیدواژگان: پیش بینی سیلاب، شبکه عصبی مصنوعی، پیش بینی بهنگام سیل، مدلسازی سیلاب، پیش بینی جریان رودخانه
  • رضا شاه محمدی، سید مجید میرلطیفی، کورش محمدی صفحه 39

    یک برنامه کامپیوتری (مدل) به نام SprinklerMod برای طراحی و شبیه سازی هیدرولیکی سیستم های آبیاری بارانی تهیه گردید. در این مقاله به نحوه شبیه سازی توزیع فشار و دبی آبپاش ها در طول لوله های فرعی پرداخته می شود. این مدل قادر به طراحی دو نوع لوله های فرعی (که استفاده از آنها در کشور متداول می باشد) شامل لوله های فرعی با آبپاش های ثابت و با آبپاش متحرک می باشد. نتایج حاصل از شبیه سازی به صورت جدول و یا نمودار روی صفحه مانیتور قابل رویت است. این برنامه کامپیوتری توانایی طراحی لوله های فرعی با یک قطر ثابت و یا دو قطر مختلف همراه با شیب طولی یک نواخت و یا غیر یک نواخت را داراست. نمودار درصد تغییرات فشار آبپاش ها به ازاء قطرهای داخلی مختلف لوله فرعی توسط مدل قابل ترسیم است. از فرمول هیزن- ویلیامز برای انجام محاسبات مربوط به افت اصطکاکی استفاده شد. پارامترهای ورودی مدل شامل نوع لوله فرعی، فشار و دبی متوسط کارکرد آبپاش ها، فواصل قرارگیری آبپاش ها، فاصله اولین آبپاش تا ابتدای لوله فرعی، تعداد آبپاش ها، ارتفاع پایه آبپاش، ضریب افت اصطکاکی هیزن- ویلیامز و شیب طولی یا رقوم ارتفاعی لوله فرعی در محل هر آبپاش می باشد. شبیه سازی هیدرولیکی لوله فرعی به گونه ای صورت می گیرد که میانگین فشار و یا دبی آبپاش ها برابر با فشار و یا دبی متوسط کارکردی که توسط کاربر برای آبپاش ها تعیین شده، گردد. شبیه سازی لوله های فرعی با استفاده از روال های تکراری انجام پذیرفت. از روش حل عددی نیوتن- رافسون برای محاسبه فشار هر یک از آبپاش ها در لوله های فرعی با آبپاش متحرک استفاده گردید. برای ارزیابی مدل، نتایج حاصل از شبیه سازی با نتایج طراحی کلاسیک مورد مقایسه قرار گرفت. از آن جایی که معادلات لازم برای طراحی کلاسیک لوله های فرعی با آبپاش متحرک در منابع علمی ارائه نشده است، روابط مورد نیاز استخراج گردید. میانگین قدرمطلق درصد اختلاف نتایج محاسبه فشار مورد نیاز در ابتدای لوله های فرعی با آبپاش های ثابت با شیب های مختلف با یک قطر ثابت و دو قطر مختلف به ترتیب 3/0 و 7/0 درصد و در مورد لوله های فرعی با آبپاش متحرک برابر با 1/0 درصد به دست آمد.

    کلیدواژگان: شبیه سازی هیدرولیکی، لوله فرعی، آبیاری بارانی، آبپاش متحرک، SprinklerMod
  • لعیا راثی پور، ناصر علی اصغرزاده صفحه 53

    برخی میکروارگانیسم های خاک توانایی انحلال فسفات های کم محلول را دارند. فسفر نقش مهمی در تغذیه گیاه و تثبیت نیتروژن در لگوم ها ایفا می کند اثرات متقابل سه گونه از باکتری های حل کننده فسفات (PSB) (Phosphate Solubilizing Bacteria) و باکتری (Bradyrhizobium japanicum) بر عملکرد و جذب N، P، K و شاخص های غده بندی در سویا (Glycin max L. CV. Harcor) در شرایط گلخانه ای مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل شامل چهار سطح باکتری حل کننده فسفات (بدون باکتری M0، (Pseudomonas putida) M1، (Aeromonas hydrophila) M2، (Pseudomonas fluorescens) M3)، دو سطح باکتری (Bradyrhizobium) (بدون باکتری B0 و با باکتری B1) و سه سطح کودفسفره (صفر=P2=58، P1=29، P0 میلی گرم سوپر فسفات تریپل بر کیلوگرم خاک) در چارچوب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار اجرا شد. موقع برداشت، وزن خشک بخش هوایی، وزن دانه در بوته، تعداد، وزن تر و وزن خشک گره های ریشه ای و غلظت N، P، K در بخش هوایی گیاه اندازه گیری شد باکتری های حل کننده فسفات وزن خشک، درصد فسفر، پتاسیم، نیتروژن بخش هوایی گیاه، تعداد، وزن تر و وزن خشک گره های ریشه ای را به طور معنی دار افزایش دادند. (Bradyrhizobium) بر تمام شاخص های ذکر شده و وزن دانه در بوته تاثیر معنی دار و مثبت داشت. اثرات متقابل دو فاکتور فوق بر وزن خشک، درصد فسفر و نیتروژن بخش هوایی گیاه معنی دار شد. افزایش سطح کود فسفره وزن خشک، درصد فسفر و وزن دانه در بوته گیاه را به طور معنی دار افزایش داد. بیشترین مقدار فسفر در بخش هوایی گیاه در بالاترین سطح کود فسفره (P2) وجود داشت ولی وزن خشک بخش هوایی گیاه در سطح P1 و در حضور باکتری (Pseudomonas putida) تفاوت معنی داری با سطح P2 آن نداشت.

    کلیدواژگان: باکتری های حل کننده فسفات، Bradyrhizobium japonicum، فسفر، سویا، غده بندی
  • احمد کریمی، محمد معزاردلان، مهدی همایی، عبدالمجید لیاقت، فایز رئیسی صفحه 65

    کودهای شیمیایی در کشور عمدتا به روش پخش سطحی مصرف می گردند. مصرف کودهای شیمیایی مطابق این روش، زمان کافی را برای انجام واکنش های هدررفت فراهم نموده و سرانجام از قابلیت جذب آنها توسط ریشه گیاه می کاهد. به این دلیل در بیشتر موارد افزایش عملکرد همگام با افزایش کود مصرفی نیست. کود- آبیاری نقشی مهم در افزایش کارایی مصرف آب و کود دارد. هدف از این پژوهش، بررسی اثر کود- آبیاری بر کارایی مصرف کود در آفتابگردان با استفاده از سیستم آبیاری قطره ای- نواری بود. این آزمایش در خاکی با بافت سطحی رسی سیلتی و در قالب طرح کاملا تصادفی با دو فاکتور مقدار آب آبیاری در چهار سطح (60، 80، 100 و 120 درصد نیاز آبی محاسبه شده بر اساس تخلیه رطوبتی خاک) و مقدار کود شیمیایی در پنج سطح (شاهد، 60، 80، 100 و 120 درصد توصیه کودی بر اساس آزمون خاک) در سه تکرار به اجرا درآمد. ترکیب کودی توصیه شده به صورت 400 کیلوگرم اوره، 50 کیلوگرم کلرور پتاسیم، 50 کیلوگرم فسفات دی آمونیم، 30 کیلوگرم سولفات آهن، 30 کیلوگرم سولفات منگنز، 50 کیلوگرم سولفات روی، 30 کیلوگرم سولفات مس، و 30 کیلوگرم اسید بوریک در هکتار بود. در تمامی تیمارها به جز تیمارهای شاهد، کل کودهای موجود در ترکیب توصیه کودی، بر اساس سطح کودی، مورد مصرف قرار گرفتند. کودهای ازت و پتاسیم در 5 نوبت و با فواصل 14 روز و کودهای دارای عناصر کم مصرف در 4 نوبت با فواصل 14 روز در طی فصل رشد مصرف گردید. نتایج نشان داد که کارایی مصرف کود تحت تاثیر میزان آب آبیاری، مقدار کود مصرفی و اثر متقابل هر دو عامل قرار می گیرد. تیمارهای آبیاری اثر معنی داری در سطح 1% بر کارایی مصرف کودها در تولید دانه و ماده خشک کل دارند. به طور کلی نتایج نشان داد که با افزایش مقدار آب مصرفی کارایی مصرف ازت، فسفر و پتاسیم در تولید ماده خشک کل افزایش می یابد. در حالی که در تولید دانه با افزایش مقدار آب مصرفی کارایی مصرف ازت افزایش و کارایی مصرف فسفر و پتاسیم کاهش می یابد. نتایج کارایی مصرف ازت، فسفر و پتاسیم به صورت اثر تجمعی آنها نیز نشان داد که بین تیمارهای آبیاری، کارایی مصرف تجمعی آنها تفاوت معنی دار در سطح آماری 1% وجود دارد. هم چنین نتایج نشان داد که تیمارهای کودی اثر معنی داری در سطح 1% بر کارایی مصرف کودها در تولید دانه و ماده خشک کل دارند. از طرف دیگر مشخص گردید که با افزایش میزان مصرف کود کارایی مصرف کودها کاهش می یابد. در بین تیمارهای کودی، کارایی مصرف تجمعی آنها تفاوت معنی دار در سطح آماری 1% نشان داد. نتایج کارایی مصرف ازت، فسفر و پتاسیم به صورت اثر تجمعی آنها نیز نشان داد که با افزایش مقدار کود مصرفی، کارایی مصرف کودها به صورت تجمعی در تولید دانه و ماده خشک کاهش می یابد. مقایسه کارایی مصرف ازت، فسفر و پتاسیم نشان می دهد که کارایی مصرف K>N>P است.

    کلیدواژگان: آبیاری قطره ای، نواری، آفتابگردان، کارایی مصرف کود، کود، آبیاری
  • سارا محمدزمانی، شمس الله ایوبی، فرهاد خرمالی صفحه 79

    ارزیابی عملیات مدیریت زراعی، شناخت تغییرات مکانی خصوصیات خاک و محصول و درک روابط متقابل آنها ضروری است. این تحقیق، در یک مزرعه گندم تحت مدیریت زارعین محلی، در شهر سرخنکلاته واقع در 25 کیلومتری شهرستان گرگان، در شمال شرقی ایران انجام شد. نمونه برداری خاک جمعا در 101 نقطه از روی یک شبکه سیستماتیک- آشیانه ای در پلاتی به ابعاد 100 در 180 متر و از عمق 0- 30 سانتی متری خاک اندکی پس از کاشت گندم در اواخر پاییز انجام گرفت. اندازه گیری عملکرد گندم به وسیله نمونه برداری در پلات هائی به ابعاد یک متر مربع با مرکزیت 101 نقطه نمونه برداری در اواخر خرداد ماه صورت پذیرفت. نتایج آماری نشان داد تمامی متغیرها از توزیع نرمال برخوردار هستند. pH کمترین (59/0%) و عملکرد دانه (4/20%) بیشترین ضریب تغییرات را از خود نشان دادند. آنالیز تغییرنماها نشان داد که متغیرهای بررسی شده در این مطالعه همگی دارای ساختار مکانی بوده و دامنه تاثیر خصوصیات مختلف دارای تغییرپذیری است. دامنه تاثیر تغییر نماها از 99/23 متر برای ازت کل تا 93 متر برای پتاسیم قابل استفاده در نوسان بود. در بین کلیه پارامترهای مورد بررسی، ازت کل و درصد سدیم قابل تبادل وابستگی مکانی قوی تر و فسفر قابل دسترس نسبت به سایر متغیرها وابستگی مکانی ضعیف تری نشان دادند. نقشه های حاصل از میانیابی توسط کریجینگ نشان داد که خصوصیات خاک و محصول در مزرعه مورد مطالعه الگوی تصادفی نداشته و دارای پراکنش مکانی می باشند. هم چنین توزیع مکانی ازت کل دارای الگوی مشابه پراکنش مکانی مواد آلی بوده و توزیع مکانی ضریب برداشت نیز با پراکنش مکانی فسفر قابل دسترس مشابهت داشت. نتایج حاکی از آن است که الگو و وابستگی مکانی متغیرهای خاک و محصول حتی در یک مزرعه که تحت مدیریت یک زارع قرار دارد می تواند بین این متغیرها و در مقیاس های مختلف تفاوت داشته باشد. هم چنین تغییرنما و تخمینگر کریجینگ می تواند به عنوان وسیله ای کارا برای طراحی شبکه های نمونه برداری، شناسایی نواحی مدیریتی و کاربرد نهاده ها با نرخ متغیر در کشاورزی دقیق به کار رود.

    کلیدواژگان: تغییرات مکانی، تغییرنما، کریجینگ، کشاورزی دقیق، سرخنکلاته
  • مریم یوسفی فرد، احمد جلالیان، حسین خادمی صفحه 93

    عدم توجه انسان به نحوه بهره برداری از منابع طبیعی از جمله خاک باعث تخریب و فرسایش آن می گردد. فرسایش آبی یکی از عوامل مهم تخریب خاک می باشد. در اثر تعییر کاربری اراضی مرتعی به دلیل کاهش پوشش گیاهی و بهم خوردگی سطح خاک، مقاومت خاک سطحی کاهش یافته و فرسایش آبی شدیدی رخ می دهد. مطالعه ای در منطقه چشمه علی (سولیجان) استان چهارمحال و بختیاری با هدف برآورد رسوب، رواناب و هدررفت عناصر غذایی در چهار کاربری اراضی انجام شد. چهار کاربری بررسی شده شامل مرتع با پوشش گیاهی تقریبا خوب (20% <)، مرتع با پوشش گیاهی ضعیف (10%>)، دیمزار و دیمزار رها شده بود. نمونه های خاک از عمق 10 - 0 سانتی متر در قالب طرح کاملا تصادفی در چهار تکرار برداشته شد. به منظور برآورد رسوب، رواناب و هدررفت عناصر غذایی از اندازه گیری صحرایی فرسایش خاک تحت شرایط استاندارد از باران ساز مصنوعی استفاده شد. درصد مواد آلی، ازت کل، فسفر قابل دسترس، توزیع اندازه ذرات رسوب و خاک در آزمایشگاه اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بیشترین تخریب در این منطقه از فرسایش آبی بوده و عوامل متعددی در گسترش آن نقش داشته اند از جمله چرای بی رویه در مرتع، حساسیت سازندهای زمین شناسی و مهم ترین آن تغییر کاربری اراضی مرتعی به دیمزارهای کم بازده را می توان نام برد. بیشترین مقدار رواناب در کاربری دیمزار رها شده و کمترین مقدار رواناب در کاربری مرتع با پوشش گیاهی خوب ایجاد گردید. بیشترین مقدار رسوب درکاربری دیمزار مشاهده شد. مقدار رسوب در کاربری های دیمزار، دیمزار رها شده و مرتع با پوشش گیاهی ضعیف به ترتیب 5/54، 21 و 4/10 برابر مرتع با پوشش گیاهی خوب بود. کمترین مقدار رواناب و رسوب در کاربری مرتع با پوشش گیاهی خوب ایجاد گردید. نسبت غنی شدن ذرات خاک در رسوب در جزء سیلت ریز (mμ 5 - 2) و سپس رس بیشترین و در مورد شن کمترین مقدار بود. درصد هدررفت مواد آلی، ازت کل ومقدار فسفر قابل دسترس همراه با رسوب در ساعت اول بارندگی نسبت به ساعت دوم بارندگی بیشتر بود که علت آن انتقال ذرات ریزتر در ابتدای واقعه بارندگی است. هدررفت کل این سه فاکتور اندازه گیری شده در رسوب طی 2 ساعت بارندگی در کاربری دیمزار بیشترین، در کاربری مرتع با پوشش گیاهی ضعیف و دیمزار رها شده در حد متوسط و در کاربری مرتع با پوشش گیاهی خوب کمترین مقدار بود. نسبت غنی شدن ماده آلی، ازت کل و فسفر در رسوب در چهار کاربری بیشتر از یک است که دلیلی بر انتقال ماده آلی و این دو عنصر غذایی همراه با رسوب می باشد. به طور کلی می توان گفت تغییر کاربری اراضی از عرصه های منابع طبیعی نظیر مرتع به کاربری های دیگر که تحت سیستم مدیریت انسان باعث افزایش فرسایش، هدررفت تشدیدی خاک و انتقال عناصر غذایی همراه با آن می شود.

    کلیدواژگان: باران ساز، تغییر کاربری، فرسایش، مرتع، هدررفت
  • محمد لغوی، حسین رحیمی صفحه 109

    هدف از اجرای این تحقیق تعیین مناسب ترین دامنه و بسامد ارتعاش برای جداسازی دانه و یا خوشه پسته در دو رقم اوحدی و کله قوچی با در نظر گرفتن حداقل خسارت وارد بر شاخه بود. نتایج حاصل از تعیین برخی از خصوصیات فیزیکی و مکانیکی دانه و خوشه نشان داد که میانگین F/W (نسبت نیروی استاتیکی کششی مورد نیاز برای جدایش دانه پسته به وزن آن) و میانگین V/W (نسبت نیروی استاتیکی کششی مورد نیاز برای جدایش خوشه پسته به وزن آن) که به ترتیب شاخصی از سهولت جداسازی میوه و خوشه می باشند، برای رقم اوحدی به ترتیب برابر با 2/6 و 37 و برای کله قوچی برابر با 9 و 8/37 است. به منظور تعیین تاثیر دامنه و بسامد ارتعاش بر جداسازی دانه یا خوشه پسته در دو رقم اوحدی و کله قوچی یک آزمایش فاکتوریل 4×4 درقالب یک طرح کاملا تصادفی باسه تکرار برروی هر رقم به اجرا گذاشته شد. سطوح بسامد و دامنه ارتعاش که در رقم اوحدی استفاده شد به ترتیب عبارت بودند از 5، 5/7، 10 و 5/12 هرتز و 20، 40، 60 و 80 میلی متر. دررقم کله قوجی چهار سطح بسامد ارتعاش 5/7، 10، 5/12 و 15 هرتز و چهارسطح دامنه 40، 60، 80 و 100 میلی متر مورد آزمون قرارگرفت. نتایج نشان داد که اثر بسامد و دامنه ارتعاش برجداسازی دانه و خوشه پسته در هر دو رقم مذکور معنی دار است. در رقم اوحدی اعمال ارتعاشی با بسامد 5/12 هرتز و دامنه 80 میلی متر، بیشترین درصد برداشت میوه (8/98%) را به همراه داشت ولی با توجه به لزوم محدود سازی افت محصول و خسارت وارد بر شاخه به 5% و کمینه نمودن توان مصرفی شاخه تکان، اعمال ارتعاشی با دامنه 60 میلی متر و بسامد 10 هرتز که 95% محصول را برداشت مینماید به عنوان مناسب ترین ترکیب دامنه و بسامد ارتعاش انتخاب گردید. هم چنین بسامد 5/12 هرتز و دامنه 80 میلی متر، بیشترین میزان خوشه برداشت شده(82%) را در برداشت ولی با ملحوظ نمودن درصد خسارت به شاخه و توان مصرفی، اعمال ارتعاشی با بسامد 5/12 هرتز و دامنه 60 میلی متر با 69% ریزش خوشه به عنوان مناسب ترین ترکیب شناخته شد. در رقم کله قوچی، اعمال ارتعاشی با دامنه 100 میلی متر و بسامد 15 هرتز منجر به ریزش 100% محصول گردید ولی با توجه به لزوم محدود نمودن خسارت وارد بر شاخه و توان مصرفی، ترکیب دامنه ارتعاش 60 میلی متر و بسامد 15 هرتز با 2/97% جداسازی میوه به عنوان مناسب ترین ترکیب انتخاب گردید. در مورد برداشت خوشه ایرقم کله قوچی ترکیبات ارتعاشی با بسامد 15 هرتز و دامنه های 60 و 40 میلی متر به ترتیب با درصد ریزش خوشه 75 و 69 درصد به عنوان مناسب ترین شناخته شدند. در نهایت می توان از این تحقیق چنین نتیجه گرفت که در صورت شناخت و رعایت ترکیب بسامد و دامنه ارتعاش مناسب با رقم مورد نظر‍، برداشت ارتعاشی می تواند با موفقیت در باغ های پسته ایران که به طور عموم به صورت ردیفی کشت شده و امکان حرکت تراکتور در بین ردیف ها وجود دارد به کار برده شود.

    کلیدواژگان: شاخه تکان، دامنه ارتعاش، بسامد ارتعاش، برداشت پسته، جداسازی دانه، جداسازی خوشه
  • علیرضا سلطانی قلعه جوقی، محمد لغوی صفحه 125

    بازده کششی و مصرف سوخت دو تراکتور سنگین متداول در ایران، تراکتورهای مسی فرگوسن 399 و جان دیر 4230 در عملیات شخم با گاوآهن برگرداندار ارزیابی و مقایسه گردید. آزمایش در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز در مزرعه ای با بافت خاک رسی شنی و میانگین رطوبت 18 درصد وزنی بر مبنای وزن خشک اجرا گردید. برای انجام این تحقیق از یک آزمایش فاکتوریل3×4 در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار استفاده گردید. تیمارها شامل دو نوع تراکتور مسی فرگوسن 399 و تراکتورجان دیر 4230، هر یک در دو وضعیت از لحاظ بار محوری(بار محوری استاندارد و سنگین شده با وزنه آبی) و درسه عمق شخم، سطحی (20-15 سانتی متری)، متوسط(25-20 سانتی متری) و عمیق (30-25 سانتی متری) با گاوآهن برگردان دار چهار خیش بود. در کلیه تیمارها دور موتور در محدوده دور مشخصه (2000 و 2200 دور در دقیقه به ترتیب برای فرگوسن 399 و جاندیر 4230) و سرعت پیشروی در محدوده5/0± 5/4 کیلو متر در ساعت ثابت نگه داشته شد. پارامترهای مورد ارزیابی شامل نیروی کشش مالبندی، نیروی مقاومت غلتشی چرخ های تراکتور، درصد لغزش چرخ های محرک تراکتور، بازده کششی و میزان مصرف سوخت تراکتور ها بود. نتایج به دست آمده از این تحقیق، نشان داد که با سنگین کردن چرخ های محرک تراکتور مسی فرگوسن 399 می توان بازده کششی آنرا در اجرای شخم عمیق از 5/36% به 53% افزایش داد ولی قابلیت رقابت با تراکتور جان دیر 4230 با بازدهی کششی 64% در همان عمق شخم را ندارد. اما وضعیت سنگین شده این تراکتور در اجرای شخم سطحی و نیمه عمیق با در نظر گرفتن میزان مصرف سوخت کمتر، درحد رقابت با جان دیر 4230 می باشد. استفاده از تراکتور جان دیر 4230 سنگین شده برای اجرای شخم با گاو آهن برگردان دار در اجرای شخم سطحی به دلیل مصرف سوخت بیشتر صرفه اقتصادی ندارد و به دلیل داشتن درصد لغزش پایین تر از حد بهینه، موجب فشردگی خاک زراعی می گردد. در حالت کلی تراکتور فرگوسن 399 برای بار های کششی سبک و جان دیر 4230 برای بارهای کششی سنگین پیشنهاد می گردد. در صورت عدم استفاده در شرایط فوق، تراکتور فرگوسن 399 با کاهش شدید بازده کششی و افزایش شدید در میزان مصرف سوخت مواجه خواهد بود و تراکتور جان دیر 4230 موجب فشردگی خاک زراعی می گردد.

    کلیدواژگان: تراکتور، بازده کششی، مقاومت غلتشی، مصرف سوخت، درصد لغزش، گاوآهن برگردان دار
  • مرضیه شفیعی حاجی آباد، یوسف حمید اوغلی، رضا فتوحی قزوینی صفحه 137

    سرخس بوستونی (Nephrolepis exaltata Schott cv. Bostoniensis) گیاهی است برگساره ای و یکی از پرفروش ترین گیاهان زینتی گلدانی دنیا به شمار می رود. اخیرا کشت درون شیشه ای این گیاه به علت محدودیت روش های متداول تکثیر، گسترش زیادی یافته است. این تحقیق به منظور تعیین بهترین محیط کشت جهت کشت اولیه و آغازش رشد ساقه های رونده صورت گرفت. ساقه های رونده گندزدایی شده در دوازده محیط کشت مختلف دارای 3 غلظت هورمونی(5/0، 1 و 2 میلی گرم در لیتر) بنزیل آدنین (BA)، دو غلظت نمک های معدنی (نصف و یک چهارم) محیط موراشیگی و اسکوگ (MS) و دو غلظت ساکارز (20 و 30 گرم در لیتر) کشت شدند. این آزمون به صورت آزمایش فاکتوریل در پایه طرح کاملا تصادفی و در 4 تکرار انجام شد. بعد از مدت شش هفته تعداد و طول شاخساره های تولید شده از هر ساقه رونده اندازه گیری شد. در طی دوره آزمایش صفات کیفی مثل زمان تورم، زمان ظهور اولین برگچه و وجود اجسام سبز کروی نیز مورد ارزیابی قرار گرفتند. اجسام سبز کروی که در واقع تجمعی از سرآغازه های جوانه های نابجا هستند در غلظت های یک و 2 میلی گرم در لیتر BA مشاهده شدند. حداکثر تعداد شاخساره با طول کوچک در محیط کشت های دارای نصف غلظت نمک های MS و 20 یا 30 گرم در لیتر ساکارز و غلظت های یک یا 2 میلی گرم در لیتر BA به دست آمد. محیط کشت دارای نصف غظت نمک های MS، 20 گرم در لیتر ساکارز و یک میلی گرم در لیتر BA با تعداد میانگین 6 عدد شاخساره 5 میلی متری به عنوان محیط برتر معرفی شد.

    کلیدواژگان: سرخس بوستونی، نمک های معدنی MS، ساکارز، بنزیل آدنین (BA)، اجسام سبز کروی (GGB)
  • عبدالله بحرانی، زین العابدین طهماسبی سروستانی صفحه 147

    درک فیزیولوژیکی انتقال مجدد نیتروژن توسط گیاه به منظور دستیابی به ارقام با کیفیت بیشتر، از اهمیت ویژه ای در فیزیولوژی گیاهی برخوردار است. در این راستا از یک رقم گندم نان و یک رقم گندم دوروم با درصدهای متفاوت پروتئین تحت سطوح مختلف مقدار و زمان مصرف نیتروژن با استفاده از طرح آماری اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در سال زراعی 81-1380 در منطقه شیراز استفاده شد. ارقام به عنوان فاکتور اصلی شامل فلات و یاواروس و مقادیر و زمان های مصرف نیتروژن به صورت فاکتوریل به عنوان فاکتور های فرعی در نظر گرفته شدند. مقادیر نیتروژن در سه سطح شامل 40،80 و160 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و زمان های مصرف آن نیز در سه سطح به ترتیب شامل مصرف تمام نیتروژن در زمان کاشت T1 =1/2همراه با کاشت و2/1 زمان طویل شدن ساقه = 1/3T2 همراه با کاشت،3/1 زمان طویل شدن ساقه 3/1 زمان ظهور سنبله= T3بودند. نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که بین ارقام از نظر مقدار نیتروژن برگ پرچم در مرحله رسیدگی، انتقال و کارایی انتقال مجدد نیتروژن از برگ پرچم به سمت دانه، درصد پروتئین دانه و نیز عملکرد دانه اختلاف معنی داری وجود دارد. رقم یاواروس با انتقال مجدد بیشتر نیتروژن و کاراتر بودن در این انتقال، درصد پروتئین دانه بالاتری را به ایجاد کرد. افزایش در مقدار و نیز تقسیط نیتروژن بر اغلب خصوصیات مورد اندازه گیری تاثیر مثبت معنی داری داشت. اثرات متقابل معنی داری بین ارقام، مقدار و زمان مصرف نیتروژن وجود داشت که غالبا حاکی از کاراتر بودن رقم یاواروس در انتقال مجدد نیتروژن از برگ پرچم با مقادیر و زمان های مصرف نیتروژن بود. به طور کلی به نظر می رسد کارایی انتقال مجدد نیتروژن عامل مهمی در افزایش پروتئین دانه در گندم است. هم چنین بالا رفتن عملکرد دانه موجب کاهش درصد پروتئین دانه می گردد.

    کلیدواژگان: گندم، کارایی انتقال مجدد نیتروژن، پروتئین دانه، برگ پرچم
  • سید حسین محمدی، محمود خدام باشی امامی، عبدالمجید رضایی صفحه 157

    به منظور برآورد قابلیت های ترکیب پذیری عمومی و خصوصی و سایر پارامترهای ژنتیکی مربوط به عملکرد و اجزای آن، از تلاقی های دای آلل یک طرفه 9 رقم گندم استفاده گردید. در این بررسی، نتاج F2 به همراه والدها در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد مورد ارزیابی قرار گرفتند. تفکیک میانگین مربعات ژنوتیپ ها به میانگین های مربعات قابلیت ترکیب پذیری عمومی (GCA) و خصوصی (SCA) به روش 2 و مدل مختلط گریفینگ مبین وجود اختلاف بسیار معنی دار بین ارقام از نظر قابلیت ترکیب پذیری عمومی برای کلیه صفات مورد بررسی بود. قابلیت ترکیب پذیری خصوصی تلاقی ها برای تمام صفات به جز طول برگ پرچم، طول سنبله اصلی، ارتفاع بوته و عملکرد دانه در بوته معنی دار گردید. نسبت بالای میانگین مربعات GCA به میانگین مربعات SCA برای طول برگ پرچم، طول سنبله اصلی، ارتفاع بوته و عملکرد دانه در بوته حاکی از اهمیت بسیار زیاد اثرات افزایشی ژن ها و اثرات ناچیز غیر افزایشی در بروز این صفات بود. برای صفات عرض برگ پرچم، تعداد دانه در سنبله اصلی و طول آخرین میانگره سهم واریانس افزایشی ژن ها و برای صفت وزن آخرن میانگره سهم واریانس غیر افزایشی ژن ها در کنترل ژنتیکی صفت بیشتر بود. با توجه به برآوردهای میانگین درجه غالبیت عمل ژن برای طول برگ پرچم، عرض برگ پرچم، ارتفاع بوته، عملکرد دانه در بوته، طول سنبله اصلی، طول آخرین میانگره و وزن آخرین میانگره از نوع غالبیت نسبی بود. بر اساس برآورد اثرات GCA رقم سفید علی آباد برای صفات طول برگ پرچم، عرض برگ پرچم، ارتفاع بوته، عملکرد دانه در بوته، طول سنبله اصلی و طول آخرین میانگره ترکیب پذیر عمومی مناسبی است.

    کلیدواژگان: اثر ژن، ترکیب پذیری، تلاقی های دای آلل، قابلیت توارث، گندم
  • سید کریم موسوی، پیام پزشکپور، محمد شاهوردی صفحه 167

    آزمایش ارزیابی تاثیر تاریخ کاشت و رقم نخود دیم بر تداخل علف های هرز طی دو سال زراعی 82-1381 و 83-1382 در ایستگاه تحقیقات دیم کوهدشت (منطقه ای نیمه گرمسیری در جنوب غربی استان لرستان) اجرا شد. طرح آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار بود. آزمایش شامل سه فاکتور شامل 1) وضعیت علف های هرز، در دو سطح کنترل و تداخل تمام فصل؛ 2) تاریخ کاشت، در سه سطح پاییزه، زمستانه و بهاره و 3) رقم نخود، در سه سطح ILC482، رقم هاشم و توده محلی گریت بود. میانگین تراکم علف های هرز در کاشت پاییزه بیش از سه برابر میانگین تراکم علف های هرز در کاشت زمستانه و تقریبا بیش از 7 برابر میانگین تراکم علف های هرز در کاشت بهاره بود. زیست توده علف های هرز نیز در کشت پاییزه بیش از 5/2 برابر آن در کشت های زمستانه و بهاره بود. گلرنگ وحشی و جو خودرو از جمله علف های هرز دارای بیشترین فراوانی در سطح کرت های آزمایشی بودند. جو خودرو عمدتا در کشت های پاییزه و زمستانه مشکل ساز بود. گلرنگ وحشی از جمله علف های هرزی بود که عملیات برداشت نخود را با مشکل مواجه ساخت. بر مبنای معادله هذلولی برازش داده شده حداکثر کاهش زیست توده گیاه نخود در حضور تراکم های بالای علف هرز برابر 8/91 درصد برآورد شد.

    کلیدواژگان: فلور علف هرز، تاریخ کاشت، رقم نخود
  • اشکبوس دهداری، عبدالمجید رضایی، سید علی محمد میر محمدی میبدی صفحه 179

    نحوه توارث صفات فیزیولوژیکی مرتبط با تحمل به شوری شامل مقدار تجمع سدیم، پتاسیم، نسبت پتاسیم به سدیم در برگ های جوان گندم و وزن خشک اندام های هوایی در شش نسل پایه(P1، ‍P2، F1، F2، BC1 و BC2) و تلاقی های معکوس حاصل از دو تلاقی کارچیا × نیک نژاد و شوراواکی × نیک نژاد در شرایط شوری بالا (هدایت الکتریکی= 5/22 دسی زیمنس بر متر) مورد مطالعه قرار گرفتند. یک ماه بعد از اعمال شوری محتوای یونی جوانترین برگ ها و در انتهای فصل رشد وزن خشک اندام های هوایی بوته ها اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که تفاوت بین تلاقی های مستقیم و معکوس معنی دار نیست به جز، برای مقدار پتاسیم در تلاقی برگشتی بین F1 حاصل از کارچیا×نیک نژاد با کارچیا که در سطح احتمال پنج در صد معنی دار گردید. تجزیه میانگین وزنی نسل ها مدل افزایشی- غالبیت را برای سدیم و وزن خشک در تلاقی بین کارچیا × نیک نژاد؛ برای سدیم، نسبت پتاسیم به سدیم و وزن خشک در تلاقی شوراواکی × نیک نژاد کافی دانست، اما برای سایر صفات مدل های پنج پارامتری کفایت کرد. در اکثر مدل ها اثر غالبیت معنی دار و نقش مهم تری در کنترل صفات ایفا نمود. اثرات متقابل افزایشی × افزایشی و غالبیت × غالبیت در تلاقی کارچیا × نیک نژاد برای مقدار پتاسیم و نسبت پتاسیم به سدیم معنی دار بودند اما، در تلاقی دیگر فقط اثر متقابل غالبیت × غالبیت برای مقدار پتاسیم معنی دار شد. نتایج حاصل از تجزیه واریانس وزنی حاکی از مهم تر بودن واریانس غالبیت برای مقدار سدیم و پتاسیم در هر دو تلاقی بود. این نتیجه با معنی دار شدن تفاوت واریانس تلاقی های برگشت نیز مشهود بود. در هر دو تلاقی نتایج حاکی از وجود غالبیت ناچیز برای نسبت پتاسیم به سدیم بود، اما برای وزن خشک در تلاقی کارچیا × نیک نژاد غالبیت چند جهته و در تلاقی دیگر عدم وجود غالبیت برای این صفت مشاهده گردید. به طور کلی تنوع ژنتیکی و وراثت پذیری های عمومی و خصوصی صفات در تلاقی کارچیا × نیک نژاد خیلی بیشتر از تلاقی دیگر بود که نشان دهنده اهمیت نقش والد ها در ایجاد تنوع ژنتیکی در نسل های مختلف می باشد. با مقایسه پارامتر های مختلف واریانس وجود اپیستازی مضاعف در کنترل صفات مقدار پتاسیم (در هر دو تلاقی) و نسبت پتاسیم به سدیم در تلاقی کارچیا × نیک نژاد مشهود گشت. بنابر این برای اصلاح تحمل به شوری باید انتخاب دوره ای و به دنبال آن روش شجره ای و یا تلاقی دو والدی با یک روش انتخاب مناسب را در نظر گرفت. وجود اپیستازی غالبیت × غالبیت بیانگر لزوم به تعویق انداختن انتخاب برای تحمل به شوری تا چند نسل می باشد تا این اثرات تثبیت شوند.

    کلیدواژگان: آزمون مقیاس مشترک وزنی، تجزیه میانگین و واریانس نسل ها، تحمل به شوری، گندم نان، وراثت پذیری
  • مصطفی حیدری، حبیب الله نادیان، عبدالمهدی بخشنده، خلیل عالمی سعید، قدرت الله فتحی صفحه 193

    به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف شوری و نیتروژن بر جذب عناصر غذایی پر مصرف در ساقه و دانه گندم (رقم چمران) و نیز تجمع پرولین و کربو هیدرات در دو مرحله گل دهی و شیری شدن دانه ها در برگ پرچم، آزمایشی در شرایط آب و هوایی خوزستان (اهواز)، در مزرعه به صورت کرت های خرد شده و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در دو سال زراعی 83-1382 و84-1383 اجرا گردید. در این آزمایش پنج سطح شوری آب آبیاری 5/1 (شاهد)، 5، 10، 15 و20 دسی زیمنس بر متر به عنوان فاکتور اصلی و سه سطح نیتروژن 50، 100 و 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از کود نیترات آمونیم به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. سطوح شوری به همراه آب آبیاری و با استفاده از نمک های CaCl2 و NaCl و به نسبت 5 قسمت کلرید سدیم و 1 قسمت کلرید کلسیم تهیه و به خاک با بافت رسی- لومی اضافه شدند. نتایج نشان داد که به استثنا منیزیم در دانه، شوری سبب افزایش میزان جذب و تجمع عناصر نیتروژن، کلسیم و منیزیم در ساقه و دانه گندم چمران در هر دو سال آزمایش گردید. از مقدار پتاسیم در هر دو بخش گیاه در هر دو سال با افزایش سطح شوری کاسته شد. در بین عناصر غذایی اندازه گیری شده در هر دو سال آزمایش، بیشترین غلظت در شوری 20 دسی زیمنس بر متر مربوط به عنصر سدیم در ساقه بود که از افزایشی معادل 17 و22 برابر به ترتیب در سال های اول و دوم نسبت به تیمار شاهد برخودار بود. کود نیتروژن (به جز پتاسیم و منیزیم در دانه) بر تجمع عناصر نیتروژن، کلسیم، پتاسیم و منیزیم در هر دو بحش ساقه و دانه گندم رقم چمران افزود. در بالاترین سطح کودی (150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار)، نیتروژن با ممانعت از جذب بیشتر سدیم بر غلظت این عناصر در هر دو بخش گندم افزود. در دو سال آزمایش، با افرایش میزان شوری بر مقدار تجمع کربوهیدرات و پرولین در هر دو مرحله گل دهی و شیری شدن دانه ها، در برگ پرچم افزوده شد. تیمارکود نیتروژن بر تجمع این دو ترکیب در مرحله گل دهی افزود اما در مرحله شیری شدن دانه ها با افزایش سطح نیتروژن بر مقدار پرولین افزوده و از مقدار کربوهیدرات برگ پرچم کاسته شد.

    کلیدواژگان: شوری، نیتروژن، عناصر غذایی، تنظیم کنندهای اسمزی، گندم
  • محمود تورچی، سعید اهری زاد، محمد مقدم، فاطمه اعتدالی، سید حامد طباطباء وکیلی صفحه 213

    با توجه به اهمیت ارزیابی ترکیب پذیری عمومی قبل از تهیه واریته های ساختگی در گیاهان علوفه ای تعداد 36 توده بومی اسپرس از نقاط مختلف ایران جمع آوری و در سال 1379 در یک خزانه پلی کراس در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 24 تکرار کاشته شد. 36 توده پلی کراس حاصل جهت انتخاب والدین مناسب برای تولید واریته ساختگی در سال 1380 در قالب طرح لاتیس 3 گانه ارزیابی گردیدند. به دلیل معنی دار نبودن اثر بلوک های ناقص درون هر تکرار، داده ها به صورت بلوک های کامل تصادفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. صفات عملکرد تر کل کرت به ازای واحد طول ردیف، وزن تر به ازای تک بوته، وزن خشک 5/1 کیلوگرم از کل کرت در مجموع 3 چین و هم به طور جداگانه در هر چین (برداشت) مورد بررسی قرار گرفتند. هم چنین شاخص عملکرد پیشنهادی در این مقاله برای مجموع دو چین 1 و 2 و خوش خوراکی فقط برای چین دوم محاسبه و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. وزن خشک 5/1 کیلوگرم از کل کرت و وزن تر به ازاء تک بوته به ترتیب کمترین و بیشترین مقدار ضریب تغییرات را به خود اختصاص دادند. برآوردهای وراثت پذیری برای خوش خوراکی، شاخص عملکرد و وزن تر به ازای تک بوته انتخابی بالا بود. از نظر قابلیت ترکیب پذیری عمومی، 6 توده برای صفت عملکرد تر، 6 توده برای وزن خشک، 9 توده برای شاخص عملکرد و 10 توده برای خوش خوراکی دارای بالاترین ارزش بودند. بنابراین توده های برتر در مورد هر متغیر را می توان به عنوان والدین در تولید واریته های ساختگی اسپرس به کار برد.

    کلیدواژگان: اسپرس، خوش خوراکی، شاخص عملکرد، ترکیب پذیری عمومی
  • محمدرضا دینی ترکمانی، ژیرایر کاراپتیان صفحه 225

    به منظور بررسی خصوصیات کمی و کیفی پروتئین در ارقام مختلف کنجد، ده رقم کنجد مورد مطالعه قرار گرفت. مطالعه کمی با استفاده از روش کجلدال و کیفی با استفاده از الکتروفورز انجام شد. ارقام شامل اولتان، زودرس، یکتا، هندی، ورامین، چینی، کرج 1، محلی مغان، نازک تک شاخه و نازک چند شاخه بود. نتایج تجزیه واریانس صفت مورد مطالعه نشان داد که میانگین پروتئین ارقام 02/24 درصد بوده و بین میزان پروتئین آنها اختلاف معنی داری در سطح احتمال 01/0 وجود دارد. پروفیل پروتئین های ذخیره بذر کنجد با ده باند پلی پپتیدی و حرکت نسبی Rm بین 2/0 تا 941/0 درسطح ژل مشخص گردید. باندها از شدت رنگ های متفاوت برخوردار بودند و از نظر پروتئین سه مکان ژنی درسطح ژل آشکار بود. این سه مکان در همه ارقام حالت مونومورف داشته و ارقام از نظر پروفیل پروتئین های ذخیره ای دانه هیچ تنوعی را نشان ندادند. لذا مطالعه کیفی پروتئین ارقام توسط الکتروفورز نشان می دهد این صفت از ارزش کاربردی لازم در به نژادی ارقام برخوردار نمی باشد.

    کلیدواژگان: کنجد، صفات کم، ی و کیفی، الکتروفورز، میزان پروتئین
  • سیف الله فلاح، امیر قلاوند، محمدرضا خواجه پور صفحه 233

    در راستای توسعه کشاورزی پایدار و کاهش مصرف کودهای شیمیایی، لازم است از کودهای آلی استفاده گردد. بدین لحاظ، به منظور بررسی تاثیر روش اختلاط کود و تلفیق کود مرغی با کود شیمیایی بر عملکرد و اجزاء عملکرد ذرت دانه ای (سینگل کراس 704)، آزمایشی به صورت کرت های خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار در مزرعه تحقیقات کشاورزی اداره هواشناسی لرستان واقع در 30 کیلومتری شمال شرقی خرم آباد، در سال 1383 به اجرا درآمد. کرت های اصلی شامل اختلاط کود با خاک توسط فاروئر یا دیسک بود و کرت های فرعی شامل T0: شاهد (عدم مصرف کود شیمیایی و کود مرغی)، T1: دویست، صد و صد کیلوگرم در هکتار به ترتیب نیتروژن، فسفر و پتاسیم؛ T2: هشتاد درصد T1 + 4 تن کود مرغی در هکتار؛ T3: شصت درصد T1 + 8 تن کود مرغی در هکتار؛ T4: چهل درصد T1 + 12 تن کود مرغی در هکتار؛ T5: بیست درصد T1 + 16تن کود مرغی در هکتار؛ T6: بیست تن کود مرغی در هکتار بودند. نتایج به دست آمده نشان داد که اختلاط کود با خاک توسط فاروئر در مقایسه با دیسک منجر به افزایش معنی دار ارتفاع گیاه، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک گردید، ولی تعداد دانه در بلال و شاخص برداشت در دو روش اختلاط اختلاف معنی داری نشان ندادند. تیمارهای کودی نیز باعث افزایش معنی دار ارتفاع گیاه، تعداد دانه در بلال، عملکرد بیولوژیک، وزن هزار دانه و عملکرد دانه شدند، ولی بر شاخص برداشت تاثیر معنی داری نداشتند. اثرات متقابل تیمارها برای هیچ یک از صفات معنی دار نبود. بیشترین مقدار عملکرد دانه در تیمار T5 به دست آمد که اختلاف آن با تیمارهای T0، T1، T3 و T6 معنی دار بود. هم چنین اختلاف بین تیمار T1 (سیستم تغذیه شیمیایی) و T6 (سیستم تغذیه ارگانیک) از لحاظ آماری معنی دار نبود. اثربخشی تلفیق کود شیمیایی با کود مرغی بر اجزای عملکرد ذرت در مقایسه با مصرف جداگانه هر کدام از آنها بیشتر بود. بر اساس نتایج تحقیق حاضر به نظر می رسد که اختلاط 16 تن کود مرغی در هکتار + 40، 20 و 20 کیلوگرم ازت، فسفر و پتاسیم در هکتار ممکن است برای تولید ذرت در شرایطی مشابه با تحقیق حاضر مناسب باشد.

    کلیدواژگان: روش اختلاط، کود مرغی، کود شیمیایی، ذرت، عملکرد
  • سکینه عبدی، امیر فیاض مقدم، مرتضی قدیم زاده صفحه 245

    به منظور پی بردن به اثر سطوح مختلف حذف برگ در مراحل مختلف دوره زایشی آفتابگردان بر عملکرد دانه و درصد روغن و تعیین حساسترین مرحله به حذف برگ ها، این آزمایش در سال 1383 به صورت کرت های دو بار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه اجرا گردید. فاکتور اصلی شامل دو رقم اروفلور و آلستار، فاکتور فرعی شامل حذف برگ در چهار مرحله زایشی ستاره ای شکل بودن گل آذین(2 R)، مرحله گرده افشانی (5 R)، مرحله شروع دانه بندی (R6) ومرحله اتمام دانه بندی (R7) و فاکتور فرعی فرعی شامل چهار سطح حذف برگ (%0 به عنوان شاهد، 25%، 50 %و 75%) بود. کاشت در تاریخ 2 خرداد انجام شد. میانگین های اثر متقابل سه گانه فاکتورها نشان داد که در هر دو رقم اروفلور و آلستار درصدهای مختلف حذف برگ در مرحله R2 کاهش معنی دار عملکرد دانه در هکتار و درصد روغن را موجب گردیده که بیشترین میزان این کاهش مربوط به 75 درصد حذف برگ در این مرحله بود و در مراحل R5 و 6 R، درصدهای حذف برگ 50 و 75 درصد کاهش معنی دار عملکرد دانه در هکتار را نسبت به شاهد موجب گردید، در مرحله 7 Rو در رقم اروفلور، درصدهای مختلف حذف برگ تاثیر معنی داری بر عملکرد دانه در هکتار نشان نداد، در حالی که در رقم آلستار این تفاوت با 75 درصد حذف برگ در مقایسه با شاهد معنی دار بود هم چنین میانگین های اثر متقابل سه گانه بین فاکتورها نشان داد که در مرحله 7 R، هیچ یک از درصدهای حذف برگ تفاوت معنی داری بر درصد روغن نداشت. با توجه به این که مرحله تشکیل و پر شدن دانه ها بعد از زمان حذف برگ ها در مراحل R2 و R5 واقع شده بود، بیشترین تغییرات ناشی از حذف برگ ها، در صفات مرتبط با عملکرد نظیر تعداد دانه های پر در طبق و وزن هزاردانه در مراحل 2 R و 5 R مشاهده گردید و به تبع آن، کاهش در عملکرد دانه و روغن حاصل شد که در صورت بروز هر نوع خسارت به برگ ها در این مراحل مخصوصا با درصدهای 50 و 75 درصد، به دلیل اقتصادی نبودن ادامه کشت می توان پیشنهاد کرد که زارع کشت را ادامه نداده و نسبت به انجام کشت جایگزین اقدام کند.

    کلیدواژگان: آفتابگردان، حذف برگ، عملکرد دانه، درصد روغن
  • مصطفی نیک نژاد کاظم پور، اسماعیل کامران، بیتا علی صفحه 257

    بیماری آتشک گلابی با عامل Erwinia amylovora یکی از بیماری های خطرناک درختان میوه دانه دار در بسیاری از مناطق دنیا می باشد که موجب نکروز شدن بافت های میزبان می گردد. این باکتری یک نکروژن تدریجی است که می تواند به تدریج با گسترش خود موجب تخریب تمام بافت های گیاه میزبان شود. در این بررسی طی بازدید های مکرر از مناطق کشت گلابی آستانه اشرفیه، لاهیجان و کیاشهر در استان گیلان از درختان آلوده به آتشک گلابی نمونه برداری به عمل آمد. علایم بیماری روی درختان گلابی آلوده به صورت نکروز سرشاخه ها همراه با ترشحات صمغ در بافت های آلوده بود. جهت جداسازی عوامل بیماری زای باکتریایی تعدادی از بافت های آلوده، شاخه، تنه و جوانه ها پس از شستشو و ضدعفونی سطحی با هیپوکلریت سدیم 5%. و شستشوی مجدد با آب مقطر سترون در آب پپتونه له شدند. سپس 100 میکرولیتر از عصاره روی محیط های کشت روی محیط آگار مغذی سوکروز دار حاوی آنتی بیوتیک سیکلوهگزامید (50 میکروگرم در میلی لیتر) با یک میله شیشه ای خمیده پخش گردید بعد از سه تا پنج روز کلنی های سفید مایل به کرم کمرنگ انتخاب و روی محیط های کشت مذکور خالص شدند. جدایه های باکتری به دست آمده به صورت میله ای شکل، گرم منفی و بی هوازی اختیاری بودند. جدایه ها روی محیط کشت های غنی از سوکروز تولید لوان نموده، ولی قادر به تولید رنگدانه فلورسنت در محیط KB نبودند. تمام جدایه های مورد بررسی در توتون و شمعدانی فوق حساسیت ایجاد کردند. باکتری های جداشده اکسیداز، نیترات، اوره آز و ایندول منفی بوده و قادر به لهانیدن برش های سیب زمینی، تولید گاز H2S و هم چنین رشد در دمای oC 36 نبودند. به علاوه جدایه ها قادر به استفاده از سیترات، استوئین، سوربیتول و تری هالوز بوده و آزمون ژلاتین آنها نیز مثبت بود. بر اساس مجموع خصوصیات مرفولوژیکی، بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی و تکثیر یک قطعه 937 جفت بازی از DNA با استفاده از روش واکنش زنجیره ای پلی مرآز (PCR) به کمک آغازگرهای اختصاصی Ea1 و Ea2 جدایه های مذکور به عنوان Erwinia amylovora شناسایی شدند.

    کلیدواژگان: گلابی، Erwinia amylovora، آتشک، PCR، گیلان
  • محمدرضا پردل، رحیم عبادی، مصطفی مبلی، بیژن حاتمی صفحه 267

    در تولید بذر کلزا، تلقیح و باروری گل های آن دارای اهمیت ویژه می باشد. به منظور مطالعه تاثیر حشرات گرده افشان، برکمیت وکیفیت بذر کلزا، سه رقم کلزا به اسامی اکاپی، طلایه و اس.ال.ام. انتخاب و در آزمایشی به صورت کرت های خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار در اصفهان مورد مقایسه قرارگرفتند. کرت های اصلی ارقام کلزا و کرت های فرعی شامل گرده افشانی آزاد و جلوگیری ازگرده افشانی حشرات با کشیدن توری پارچه ای روی بوته ها بود. نتایج نشان داد که به طور میانگین بوته های گرده افشانی شده توسط حشرات 5/10 روز زودتر از بوته های گرده افشانی نشده قابل برداشت بودند. گرده افشانی موجب افزایش تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف و وزن هزار دانه به ترتیب به میزان 3/14، 5/23 و 10 درصد شد. هم چنین عملکرد دانه در اثرگرده افشانی توسط حشرات 53 درصد افزایش یافت. گرده افشانی موجب کاهش رطوبت بذر به میزان 15/3 درصد شد ولی روی درصد روغن و درصد جوانه زنی اختلاف معنی داری را نداشت. هم چنین زمان لازم برای جوانه زدن بذر حدود 3 ساعت کاهش یافت. بین ارقام مختلف از نظر درصد روغن و تعداد ساعات لازم برای جوانه زنی بذر اختلاف معنی داری وجود داشت.کمترین درصد روغن به رقم اکاپی (8/40 درصد) و بیشترین مقدار آن به رقم طلایه (5/45 درصد) تعلق داشت. اثر متقابل بین رقم و گرده افشانی از نظر زمان لازم تا رسیدن بذر، درصد روغن و درصد رطوبت بذر معنی دار بود، به طوری که تاثیر گرده افشانی برای ارقام مختلف از نظر این سه صفت متفاوت بود.

    کلیدواژگان: رقم، کلزا، کمیت و کیفیت بذر، گرده افشانی
  • ابوالقاسم عبدالله زاده، محمد شاهدی صفحه 277

    در کشور ما پژوهش وسیعی برای بالابردن بازدهی تولید گندم صورت گرفته است. اما بررسی های دقیقی در رابطه با کیفیت گندم های تولیدی انجام نشده است. این پژوهش شناسایی ویژگی های کیفی چهار رقم گندم امید، کل، گلستانی و روشن تولیدی منطقه سبزوار و نحوه به کارگیری مناسب هر یک را در تکنولوژی غلات مشخص می سازد. آزمون ها برای چهارنوع آرد بدست آمده از چهار رقم گندم تولیدی منطقه سبزوار در دو دسته شیمیایی و ژئولوژیکی در سه تکرار انجام شد. نتایج آزمون های شیمیایی نشان داد که کمیت و کیفیت گلوتن رقم کل نسبت به سایر تیمارها مطلوب تر است. نتایج آزمون رئولوژیکی خمیر نشان داد که خواص نانوائی چهار رقم گندم مورد آزمون با یکدیگر متفاوت است، به طوری که بهترین شرایط از نظر مقاومت خمیر در برابر مخلوط کردن، ضریب تحمل خمیر، زمان نقطه شکست خمیر و عدد والریمتری مربوط به رقم کل است و امتیاز سایر تیمارها در حد قابل قبول می باشد. آرد حاصل از هر چهار رقم گندم از لحاظ دمای ژلاتینه شدن در حد مطلوبی قرار دارند. آرد امید بهترین شرایط آنزیمی و بالاترین ضریب پایداری خمیر را به خود اختصاص داده است. بررسی ها نشان می دهد که برای تولید نان مطلوب، بهتر است که گندم روشن با گندم کل به نسبت یک به ده با هم مخلوط گردد، هم چنین برای تهیه نان مناسب از هر چهار رقم گندم مورد آزمون، شرایط لازم تخمیر، مدت زمان یک ساعت تا یک ساعت و نیم می باشد.

    کلیدواژگان: گندم، روشن، گلستانی، امید، کل، خواص رئولوژیکی
  • الهام خانی پور، جواد کرامت، رضا شکرانی صفحه 289

    تولید رنگ های خوراکی از منابع طبیعی که بتوانند جانشین مناسبی برای رنگ های مصنوعی باشند از نظر حفظ سلامت مصرف کنندگان از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این تحقیق در روش استخراج با حلال از سه حلال غیرقطبی پترولیوم اتر با نقطه جوش 55 درجه سانتی گراد، ان - هگزان با نقطه جوش 60 درجه سانتی گراد و مخلوط حلال های ان- هگزان، اتانول، استن، به نسبت (2:1:1) با نقطه جوش 50 درجه سانتی گراد در سه زمان (2، 4 و 6 ساعت) و دو دمای استخراج (دمای محیط و نقطه جوش حلال مربوطه) استفاده شد. تیمار استخراج با مخلوط حلال ها در دمای جوش و زمان استخراج 6 ساعت، از نظر میزان استخراج رنگ اختلاف معنی داری در سطح احتمال 95 درصد با سایر تیمارها داشت و به عنوان بهترین شرایط استخراج انتخاب شد. در روش استخراج با حلال چهار حجم حلال درنظر گرفته شد که حجم برابر حلال و نمونه در سطح احتمال 95 درصد بهترین حالت از نظراستخراج رنگ انتخاب شد. راندمان استخراج رنگ از گوجه فرنگی و پودر گوجه فرنگی به ترتیب 14/0 و 24/0 درصد (وزنی / وزنی) تعیین گردید. هم چنین درصد خلوص لایکوپن در رنگ استخراج شده 65/82 درصد به دست آمد. رنگ استخراج شده در روغن آفتابگردان در 4 درجه سانتی گراد پس از سه ماه انبارداری کاملا پایدار بود.

    کلیدواژگان: کاروتنوئیدها، گوجه فرنگی، استخراج باحلال
  • غلامرضا مصباحی، جلال جمالیان صفحه 299

    سس مایونز محصولی مغذی و انرژی زا با مصرف فراوان است. حفظ اصول بهداشت در تولید آن و جلوگیری از فساد فیزیکی، شیمیائی و میکروبی و کاهش کیفیت آن از نظر خواص حسی از اهمیت بالایی برخوردار است. دیده می شود که این ماده غذایی در بسته های بزرگ پلاستیکی به مدت زیاد در مراکز توزیع و عمده فروشی ها درخارج از یخچال و در دمای محیط نگه داری می شود. برای اجرای این پژوهش ابتدا نمونه های لازم از سس مایونز در بسته های بزرگ پلاستیکی و بسته های شیشه ای کوچک از یک کارخانه معتبر تهیه شد. پس از آزمایش های مقدماتی کیفی روی نمونه ها، آنها را در سه محدوده دمائی 5، 25 و 40 درجه سانتی گراد نگه داری کرده و در فواصل زمانی صفر، 1، 2، 3، 4، 5 و 6 ماه آزمون های مختلف به منظور بررسی تغییرات خواص فیزیکی، شیمیایی، میکروبی و حسی برروی سس ها انجام گرفت. نتایج حاصل نشان داد که از جنبه میکروبی روند گسترش و افزایش حضور میکروارگانیسم ها در بسته های سس مایونز حتی در نگه داری در دمای بالا وجود نداشت. از جنبه تغییرات شیمیایی در هر دو نوع بسته بندی بخصوص در دمای بالا و نزدیک به 40 درجه سانتی گراد، افزایش اکسیداسیون چربی درحد قابل توجه پدید آمد. هم چنین بررسی خواص حسی سس ها نشان داد که در هر دو نوع بسته بندی در مدت کوتاه نگه داری در دمای بالا، تغییرات محسوس به ویژه از نظر رنگ و شکستن امولسیون حادث می شود. در نهایت این نتیجه گیری حاصل شد که بهتر است که از نگه داری سس مایونز در هر نوع بسته بندی که باشد در دمای بالا خودداری شود، زیرا اگر چه ممکن است که از نظر فساد میکروبی دچار مشکل نشود، اما از جنبه فساد فیزیکی مانند شکستن امولسیون وتغییر رنگ و از نظر تغییرات خواص حسی و فساد شیمیایی مانند اکسیداسیون چربی می تواند با کاهش کیفیت قابل ملاحظه مواجه شود.

    کلیدواژگان: مایونز، شرایط نگه داری، فساد، بسته های بزرگ پلاستیکی
  • سید هاشم حسینی پرور، جواد کرامت، مهدی کدیور صفحه 317

    در این تحقیق به منظور تعیین شرایط بهینه استخراج ژلاتین به روش اسیدی از استخوان گاو، به ترتیب اثر سه متغیر (pH (1/8-2/6، دما (80-60 درجه سانتی گراد)، زمان (120-40 دقیقه) بر روی راندمان استخراج، استحکام ژل، ویسکوزیته ومیزان جذب در طول موج 420 نانومتر، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج طرح آزمایشی مرکب مرکزی انجام شده به روش رگرسیون سطوح پاسخ (RSREG) تجزیه و تحلیل شد. ضرایب هم بستگی مدل های رگرسیون برازش داده شده راندمان، استحکام ژل، ویسکوزیته و جذب در طول موج 420 نانومتر به ترتیب 990/0، 911/0، 998/0 و 928/0 تعیین شد. آنالیز واریانس اثر کلی متغیرهای فرایند در مدل های رگرسیون نشان داد که اثر هر سه متغیر pH، دما و زمان در مدل های رگرسیون راندمان و ویسکوزیته معنی دار بوده اما اثر دما در مدل رگرسیون استحکام ژل و اثر pH در مدل رگرسیون جذب معنی دار نبودند. مقایسه میانگین نتایج خصوصیات ژلاتین های اسیدی و تجارتی نشان داد که ژلاتین اسیدی دارای ویسکوزیته و بلوم بیشتری نسبت به ژلاتین تجارتی بود. شرایط اپتیمم استخراج برای حداکثر راندمان، استحکام ژل و ویسکوزیته و حداقل جذب بترتیب (pH: 1/88، هشتاد درجه سانتی گراد، 118 دقیقه)، (pH: 1/88، شصت درجه سانتی گراد، 48 دقیقه)، (pH: 2/56، شصت و نه درجه سانتی گراد، 118 دقیقه) و (pH: 2/6، شصت ودو درجه سانتی گراد، 48 دقیقه) تعیین شد. نتایج آنالیز واریانس مقادیر آهن، مس و سرب در نمونه ژلاتین تجارتی و اسیدی نشان داد که اختلاف معنی داری بین نمونه ها وجود داشت، ولی مقدار عناصر فوق در نمونه اسیدی کمتر از حد مجاز در ژلاتین غذایی بود. ترکیب آمینواسیدی ژلاتین اسیدی و ژلاتین تجارتی تقریبا یکسان بود.

    کلیدواژگان: ژلاتین، استخوان، استخراج اسیدی، رگرسیون سطوح پاسخ
  • علیرضاخان احمدی، قدرت الله رحیمی، اردشیر نجاتی جوارمی، سعید اسماعیل خانیان صفحه 331

    به منظور شناسایی واریانس ژنتیکی مرغان ایستگاه تکثیر و اصلاح نژاد مرغ بومی مازندران با استفاده از نشانگرهای RAPD نمونه های خون از 100 قطعه مرغ و خروس تهیه و DNA آنها به روش بهینه یافته نمکی (Salting out) استخراج گردید. از 20 آغازگر مورد استفاده در این تحقیق 14 آغازگر توانستند باندهای مناسب و قابل قبولی را تکثیر نمایند. محصولات واکنش زنجیره ای پلی مراز (PCR) با استفاده از ژل آگارز 5/1 % الکتروفورز شد. با استفاده از این تعداد آغازگر140 باند شناسایی که از این تعداد 63 باند چند شکل و 77 باند یک شکل شناسایی شد. تعداد باندهای شناسایی شده به ازای هر آغازگر بین 16-4 با دامنه تغییرات 2100- 200 جفت باز بوده میزان چند شکلی بدست آمده در این جمعیت 45% بوده است بیشترین درصد چند شکلی مربوط به آغازگر PR-9 با 72% و کمترین درصد چند شکلی مربوط به آغازگر PR-14 با 16% نشانداده شد. فراوانی اشتراک باندی (BSF) برای هر آغازگر محاسبه و در دامنه 96/0-79/0 بوده است. تشابه ژنتیکی درون جمعیتی (WGS) بعنوان متوسط فراوانی اشتراک باندی و واریانس ژنتیکی محاسبه و مقدار آنها به ترتیب برابر 89/0 و 11/0 برآورد شد. در نتیجه سطح بالای چند شکلی بعد از ده نسل انتخاب می تواند مبین ارزیابی درست ژنتیکی، راه کارهای انتخاب مناسب و هم چنین اندازه موثر جمعیت می باشد.

    کلیدواژگان: مرغ بومی مازندران، RAPD، واریانس ژنتیکی
  • مهدی بهگر، محسن دانش مسگران، حسن نصیری مقدم، سعید سبحانی راد صفحه 339

    اثر اسید فرمیک و اسید سولفوریک بر ترکیب شیمیایی، تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام سیلاژ یونجه و بررسی استفاده از آن در جیره گاوهای شیرده تازه زا در آزمایشی سه مرحله ای تعیین شد. در مرحله اول یونجه با اسید فرمیک (صفر، 15 و20 میلی لیتر در کیلوگرم ماده خشک) و اسید سولفوریک (صفر و 4 میلی لیتر در کیلوگرم ماده خشک) و دو مقدار ماده خشک (22 و33 درصد) سیلو شد. در مرحله دوم فراسنجه های تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام سیلاژ شاهد (فاقد افزودنی، تیمار اول)، سیلاژ یونجه حاوی اسید فرمیک و اسید سولفوریک (به ترتیب 15 و 4 میلی لیتر در کیلوگرم ماده خشک، تیمار دوم)، و یونجه خشک (تیمار سوم) با استفاده از روش کیسه های نایلونی اندازه گیری شدند. در مرحله سوم در جیره گاوهای تازه زای هلشتاین (11 راس با میانگین روزهای شیردهی 8± 19) 50 درصد از مقدار علف خشک یونجه در جیره پایه با سیلاژ یونجه (تیمار اول و دوم مرحله قبل) جایگزین شد. جیره ها به مدت 49 روز در قالب طرح کاملا تصادفی مورد تغذیه گاوها قرار گرفتند. افزایش ماده خشک باعث کاهش pH سیلاژ شد (P<0.05). بخش سریع تجزیه (a) ماده خشک در سیلاژها مشابه یکدیگر(35/0) و کمتر از علف خشک یونجه (5/0) بود. بخش (a) پروتئین خام در سیلاژ حاوی اسید در مقایسه با سیلاژ شاهد و علف یونجه پایین تر بود (به ترتیب 46/0، 57/0 و 56/0). بخش (b) پروتئین خام در سیلاژ حاوی اسید درمقایسه با سیلاژ شاهد و علوفه یونجه پایین تر بود (به ترتیب 28/0، 41/0، و 35/0). مصرف ماده خشک، تولید و ترکیب شیر تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. اثر زمان بر چربی شیر و مواد جامد فاقد چربی شیر به صورت درجه دوم معنیدار شد (01/0 >P). گلوکز خون در زمان قبل از خوراک دهی در هفته چهارم آزمایش در دام های تغذیه شده با تیمار دو بیشتر از تیمار یک بود (01/0 >P).

    کلیدواژگان: گاوهای تازه زا، سیلاژ یونجه، اسید فرمیک، اسید سولفوریک
  • میر داریوش شکوری، حسن کرمانشاهی صفحه 351

    در این بررسی آزمایشی به منظور بررسی اثر جیره های حاوی چهار غله ذرت، گندم قدس، گندم فلات و تریتیکاله با و بدون مکمل آنزیمی بر عملکرد تولیدی، اقتصادی و اندازه دستگاه گوارش، با استفاده از 288 قطعه جوجه خروس گوشتی در قالب یک طرح کاملا تصادفی به روش فاکتوریل 2×4 برای یک دوره 57 روزه اجرا شد. افزودن مکمل آنزیمی به جیره های حاوی گندم قدس و تریتیکاله باعث کاهش معنی دار ضریب تبدیل غذایی در جوجه ها شد. هم چنین وزن بدن جوجه های تغذیه شده با جیره حاوی گندم قدس افزایش یافت (P<0.05). بین شاخص های عملکرد تولیدی و اقتصادی دو تیمار ذرت بدون مکمل آنزیمی و گندم قدس حاوی مکمل آنزیمی هیچ گونه اختلاف معنی داری مشاهده نشد. افزودن مکمل آنزیمی باعث کاهش معنی دار وزن نسبی ایلئوم جوجه ها گردید. سنگدان و پیش معده جوجه های تغذیه شده با گندم فلات و تریتیکاله بزرگ تر از بقیه جوجه ها بود. نتایج حاصل از این آزمایش نشان دهنده تاثیر مثبت مکمل آنزیمی بر عملکرد تولیدی جوجه های تغذیه شده با تریتیکاله و مخصوصا گندم قدس می باشد.

    کلیدواژگان: جوجه گوشتی، آنزیم، گندم، تریتیکاله، عملکرد، تجزیه لاشه
  • فرید شریعتمداری، امیر عطا مقدمیان صفحه 363

    این آزمایش به منظور بررسی تاثیر محدودیت غذایی در اوایل دوران پرورش و برنامه نوری بر عملکرد و سیستم های تنفسی و گردش خون جوجه های گوشتی به اجرا درآمد. برای انجام این پژوهش از آزمایش فاکتوریل با دو عامل، رژیم غذایی با سه سطح و برنامه نوری در دوسطح استفاده شد. آزمایش در دو سالن مجزا اما کاملا یکسان صورت گرفت، در هر دو سالن 3 سطح رژیم غذایی شامل، تغذیه آزاد (شاهد)، 90% تغذیه آزاد و 80% تغذیه آزاد، هر کدام در 4 تکرار 20 قطعه جوجه نر آمیخته هوبارد از سن 3 تا 12 روزگی، اعمال شد. اعمال برنامه نوری متناوب در سالن مربوطه، بلافاصله بعد از اتمام دوره محدودیت (12 روزگی) شروع شده و تا آخر دوره پرورش(42 روزگی) ادامه یافت. در یکی از سالن ها برنامه نوری مستمر (23 ساعت روشنایی و 1 ساعت تاریکی) و در دیگری برنامه نوری متناوب به صورت 3 ساعت تاریکی و 1 ساعت روشنایی، از 8 شب تا 8 صبح (بقیه ساعات نور مداوم) اجرا شد. نتایج حاصله نشان داد که مقادیر خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی در دوره رشد (12 تا 42 روزگی) در پرندگانی که تحت برنامه نوری متناوب بودند، کمتر از پرندگانی بود که تحت برنامه نوری مستمر قرار گرفته بودند (01/0>P). هم چنین اثر اعمال برنامه نوری بر وزن بدن در انتهای دوره و افزایش وزن از لحاظ آماری معنی دار نبود. سرعت نسبی رشد و شاخص تولید در گروه هایی که دارای نوردهی متناوب بودند، در مقایسه با گروه های دارای نوردهی مستمر بالاتر بود (01/0> P). مقایسه عملکرد گروه های محدودیت با گروه شاهد (تغذیه آزاد) نشان داد که مقدار خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی در تمام دوره رشد در گروه های 90% و 80% تغذیه آزاد پایین تر از گروه شاهد بود (01/0> P). هم چنین وزن بدن در انتهای دوره پرورش در گروه 80% تغذیه آزاد به طور معنی داری، پایین تر از گروه 90% تغذیه آزاد و شاهد بود (01/0>P). در تیمارهای 80% و 90% تغذیه آزاد، شاخص تولید و سرعت رشد به طور معنی داری بالاتر از گروه شاهد بود (01/0>P). محدودیت غذایی و برنامه نوری متناوب شبانه، اثر معنی داری بر ترکیب شیمیایی لاشه (پروتئین، چربی، خاکستر و ماده خشک)، درصد قطعات لاشه (به جز ران)، درصد چربی حفره بطنی، وزن شش ها، وزن قلب (به جز هفته چهارم)، وزن بطن راست و چپ و درصد هماتوکریت خون نداشت. بین برنامه نوری و رژیم غذایی به جز سرعت نسبی رشد، تاثیر متقابلی مشاهده نشد. سرعت نسبی رشد در گروه های محدودیت با برنامه نوری متناوب، بالاتر از گروه های محدودیت با برنامه نوری مستمر بود. به طور کلی برنامه نوری متناوب همراه با محدودیت غذایی به طور نامحسوسی اثر همکوشی داشته و بر بهبود ضریب تبدیل غذایی و افزایش وزن بدن، تاثیر مثبت داشتند.

    کلیدواژگان: برنامه نوری متناوب، محدودیت غذایی، عملکرد، جوجه گوشتی
  • همایون فرهنگ فر، هانی رضایی صفحه 375

    به منظور مقایسه روش های ارزیابی ژنتیکی گاوهای شیری هلشتاین ایران برای صفت تولید شیر، از مدل های آماری مبتنی بر 305 روز شیردهی و رکوردهای روز آزمون (تابع کواریانس) استفاده شد. داده های مورد بررسی در این متعلق به 17946 راس گاو هلشتاین سه بار دوشش در روز بود که برای اولین بار طی سال های 1365 تا 1380 زایش داشتند. در روش مدل 305 روز، رکوردهای کامل یک دوره شیردهی 305 روزگاوها با یک مدل حیوانی یک صفتی که در آن اثرات ثابت گله-سال-فصل زایش، متغیر های کمکی سن هنگام اولین زایش و طول شیردهی و اثر تصادفی ژنتیکی افزایشی گنجانده شده بود تجزیه و تحلیل شد. در ارزیابی ژنتیکی بر اساس مدل روز آزمون، از تابع کواریانس استفاده گردید که در آن اثر ثابت گله - سال - فصل تولید، متغیر کمکی سن حیوان هنگام رکورد گیری ماهیانه و هم چنین اثرات تصادفی ژنتیکی افزایشی و محیط دائمی قرار داده شد. در تابع کواریانس از چند جمله ای متعامد لژاندر برای در نظر گرفتن تغییرات ژنتیکی و محیط دائمی تولید شیر در طول دوره شیردهی استفاده گردید. نتایج به دست آمده در این تحقیق نشان داد که میانگین ارزش اصلاحی پیش بینی شده گاوها برای 305 روز شیردهی در روش تابع کواریانس از لحاظ آماری بیشتر از روش مدل 305 روز بود. ضریب هم بستگی رتبه ای بین مقادیر ارزش اصلاحی پیش بینی شده گاوهای نر در دو روش فوق برابر با 925/0 بود و با افزایش تعداد دختران هر گاو نر افزایش پیدا نمود. روند ژنتیکی برآورد شده برای صفت شیر 305 روز بر اساس مدل روز آزمون و مدل 305 روز به ترتیب برابر با 607/11 کیلو گرم در سال (05/0 > P) و 860/3 کیلوگرم در سال (05/0 > P) بودند.

    کلیدواژگان: ارزیابی ژنتیکی، تابع کواریانس، گاو هلشتاین ایران
  • عسگر زحمتکش، جواد پوررضا، عبدالمحمد عابدیان، فرید شریعتمداری، علیرضا ولی پور، کتایون کریم زاده صفحه 385

    این تحقیق با هدف مقایسه کارآئی جیره های حاوی مقادیر مختلف کلسیم (صفر، 1، 2، 3 و 4 درصد) در تغذیه خرچنگ دراز آب شیرین، Astacus leptodactylus، انجام شد. بدین منظور 150 عدد خرچنگ دراز با میانگین وزن 8-9 گرم در 15 تانک (هر تانک محتوای 100 لیتر آب) و با تراکم 10 عدد به ازای هر تانک رها سازی گردیدند. در این ازمایش میانگین شاخص هایی نظیر افزایش وزن (WG)، نرخ افزایش وزن (WIR)، نرخ افزایش طول (LIR)، نرخ رشد ویژه (SGR)، افزایش بیوماس (BI)، کارآئی جیره (FER) و ماندگاری (SR) شاه میگوها در تیمارهای مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت. دامنه تغییرات میانگین افزایش وزن، میانگین نرخ افزایش وزن، میانگین نرخ افزایش طول، میانگین نرخ رشد ویژه به ترتیب 75/0-46/1 گرم، 81/9-54/24 درصد، 57/6-33/15 درصد و 12/0-29/0 درصد در روز برآورد گردید. گرچه خرچنگ های دراز تغذیه شده با جیره های حاوی غلظت بالای کلسیم (3-4 درصد) رشد وزنی و طولی بهتری را نشان دادند، اما بین میانگین این شاخص ها در تیمارهای مختلف اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت. بیوماس خرچنگ های دراز به موازات افزایش غلظت کلسیم در جیره افزایش پیدا کرد به طوری که بیشترین مقدار افزایش بیوماس (65/ 11گرم) در شاه میگوهای تغذیه شده با جیره های حاوی 4 درصد کلسیم مشاهده گردید. بر اساس آنالیز رگرسیون broken-line، میزان مطلوب کلسیم در جیره تقریبا 4/3 درصد محاسبه گردید. کمترین میزان ماندگاری (30 درصد) در جیره حاوی 2 درصد کلسیم و بیشترین مقدار آن (67/56 درصد) در جیره حاوی 4 درصد کلسیم به دست آمد. میانگین میزان ماندگاری خرچنگ های دراز در تیمارهای مختلف به لحاظ آماری دارای اختلاف معنی دار بوده اند (05/0> P). با توجه به نتایج این تحقیق به نظر می رسد اضافه کردن کلسیم به جیره خرچنگ های دراز آب شیرین ضرورت دارد. به علاوه جیره های حاوی مقادیر بالای کلسیم کارآئی نسبتا بهتری را در تغذیه این حیوان داشته و لذا پیشنهاد می گردد میزان مناسب کلسیم در جیره های فرموله شده شاه میگو 3-5/3 درصد در نظر گرفته شود.

    کلیدواژگان: جیره، کلسیم، خرچنگ های دراز آب شیرین، Astacus leptoductylus
  • هادی رفیعی دارانی، محمد بخشوده، منصور زیبایی صفحه 399

    هدف اصلی این مطالعه، تعیین بهترین سیستم آبیاری و رتبه بندی کل سیستم های آبیاری قابل کارکرد در استان اصفهان است. آمار و اطلاعات مورد نیاز از طریق تکمیل پرسش نامه از 262 زارع دو شهرستان های فریدن و سمیرم در استان اصفهان به دست آمد. رتبه بندی و مقایسه سیستم ها از طریق روش های ماتریس معیارها و کارایی کیفی گزینه ها و برنامه ریزی توافقی انجام شد. در این مطالعه، سیستم های بارانی خطی، دورانی، تفنگی، چرخدار، کلاسیک ثابت و کلاسیک متحرک مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که آبیاری بارانی کلاسیک ثابت و بعد از آن کلاسیک متحرک، و در مواردی نیز فقط کلاسیک متحرک، به عنوان بهترین سیستم است. نتایج حاصل نشان دهنده تفاوت اندک بین انتخاب کشاورزان دارای آبیاری بارانی و سیستم مناسب منطقه است. هم چنین مقایسه نتایج سیستم مناسب منطقه با کشاورزان دارای آبیاری سنتی نشان دهنده تفاوت نسبتا زیاد بین سیستم مورد استفاده کشاورزان با سیستم بهینه می باشد.

    کلیدواژگان: انتخاب سیستم آبیاری، برنامه ریزی چند معیاری، برنامه ریزی توافقی، ماتریس معیارها و کارایی کیفی گزینه ها، اصفهان
  • کریم سلیمانی، رضا تمرتاش، فاطمه علوی، صدیقه لطفی صفحه 411

    داده های ماهواره ای به منظور گسترش و مدیریت منابع مرتعی همواره قادر است در تامین اطلاعات لازم در جنبه های مختلف جوامع گیاهی من جمله بیوماس نقش مهمی را ایفا نماید. منطقه مورد مطالعه در زیر حوضه سفیدآب، از حوضه آبخیز سد لار، قسمت مرکزی رشته کوه های البرز در شمال کشور با اقلیم نیمه مرطوب معتدل واقع شده است. به منظور بررسی قابلیت داده های ماهواره ای در برآورد تولید از داده های سنجنده TM باتوجه به تعدد باندها دراین سنجنده که امکان محاسبه شاخص های بیشتری را فراهم می ساخت، استفاده گردید. در این تحقیق داده های میدانی باروش نمونه برداری تصادفی – سیستماتیک متعلق به 20 واحد نمونه برداری در 200 پلات جمع آوری گردید. برای تشخیص مختصات جغرافیایی واحدهای نمونه برداری و پیکسل های مربوط در داده های رقومی از دستگاه تعیین موقعیت همراه با Benchmarc نزدیک به منطقه استفاده شد. برای محاسبه شاخص های گیاهی و برای این که تعین محل نمونه برداری بر روی پیکسل های مربوطه در روی تصویر ماهواره ای به درستی و با خطای کمتری انجام شود، میانگین رقومی 9 پیکسل مربوط به واحدهای نمونه برداری از تصاویر تصحیح شده استخراج گردید. سپس هم بستگی بین داده های زمینی و شاخص های گیاهی حاصل از ترکیب باندهای مختلف ارزیابی و پس از آن، شاخص های گیاهی مناسب تشخیص داده شدند. در نهایت محاسبات و بررسی های آماری برای معرفی مدل مناسب ارائه گردید که پس از آزمایش مدل ها نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین شاخص های گیاهی مناسب و داده های میدانی هم بستگی قابل ملاحظه ای وجود دارد. بنابراین امکان تخمین دقیق تولید مراتع از طریق استفاده از اطلاعات لندست تی ام به همراه نقاط کنترل زمینی وجود دارد.

    کلیدواژگان: لندست تی ام، تولید، شاخص های گیاهی مرتع، سفیدآب (سدلار)
  • علی محمد محمدی، سیدجمال الدین خواجه الدین، سیداحمدخاتون آبادی صفحه 425

    حوزه آبخیز شمالی رودخانه کوهرنگ با وسعتی معادل 68437 هکتار در شمال غربی استان چهارمحال و بختیاری بین طول های جغرافیایی ′54 °49 تا ′9 °50 و عرض های جغرافیایی ′8 °32 تا ′36 °32 واقع است.از این رو تعادل منطقی بین تعداد بهره بردار و توان تولیدی مراتع و اندازه مناسب گله در واحدهای بهره برداری مرتعی ضرورت دارد. تعیین اندازه مناسب مرتع به ازای هر خانوار مرتعدار که در این اندازه از مرتع بتواند علاوه بر تامین نیازهای وابسته به مرتع داری، معیشت مناسبی را برای خانوار ایجاد کند، اهمیت دارد.. هدف اصلی این مطالعه، تعیین اندازه مناسب واحدهای بهره برداری مرتعی به ازای هر خانوار جهت چرای دام در زمان مناسب استفاده از مراتع با استفاده از عوامل بوم شناختی، اقتصادی - اجتماعی است. در این راستا پس از شناسایی سامان های عرفی اقدام به تعیین توان تولیدی و ظرفیت مجاز مراتع منطقه مورد مطالعه شد. سپس با بررسی هزینه ها و درآمدهای دامداری متکی به مرتع و تعیین درآمدهای حاصل از آن، اندازه مناسب گله به نحوی تعیین شد که بتواند هزینه های خانوار را با توجه به سطح معاش تعیین شده، تامین کند. با اعمال زمان های مختلف بهره برداری از مراتع، اندازه مناسب مرتع به ازای هر خانوار تعیین گردید. تعداد 10 تیپ گیاهی با ظرفیت 91/0 واحد دامی در ماه در هکتار در حوزه مورد مطالعه گسترش دارد. 46 سامان عرفی و قسمتی از 6 سامان عرفی دیگر هم در حوزه مورد مطالعه وجود داردکه میانگین هر سامان عرفی معادل 1510 هکتار با تعداد متوسط 8/36 خانوار در هر واحد است. سهم هرخانوار از اراضی مرتعی قابل استفاده دام در وضع موجود حدود 41 هکتار است. حداقل اندازه مناسب از مرتع و دام به ازای هر خانوار که بتواند در این اندازه، هزینه های سالانه خانوار را تامین کند به ترتیب 520 هکتار و 142 واحد دامی از گله ای مخلوط با نسبت 3 به 2 گوسفند به بز در یک فصل چرای یکصد روزه است. نتایج نشان می دهد که توان تولیدی مراتع در وضع موجود در واحدهای مرتعی تحت تاثیر اندازه گله و سهم هر خانوار از اراضی کشاورزی و تعداد خانوار در هر واحد مرتعی قرار دارد. واحد مرتعی و سطح معاش تعریف شده دارای تاثیر معنی داری در سطح 5 درصد بر روی اندازه مناسب مرتع به ازای هر خانوار دارد.

    کلیدواژگان: اقتصادی، اجتماعی، سطح معاش، واحد مرتعی، اندازه گله، حوزه آبخیزکوهرنگ
  • هومن لطیفی، جعفر اولادی، سعید سارویی، حمید جلیلوند صفحه 439

    به منظور ارزیابی قابلیت داده های ماهواره ای سنجنده +ETM جهت تهیه طبقات پوششی جنگل- اراضی درختچه ای و مرتع در حدود فوقانی جنگل، این داده ها در بخشی از اراضی جنگلی و مرتعی در ارتفاعات حوزه نکا- ظالم رود مورد مطالعه قرار گرفتند. جهت تصحیح هندسی تصویر از روش تصحیح هندسی ارتو با به کار گیری مدل رقومی ارتفاعی استفاده شد که میزان خطای ریشه میانگین مربعات معادل 68/0 پیکسل در راستای محور X ها و 69/0 پیکسل در راستای محور Y ها را به دست آورد. از تکنیک PANSHARP جهت ترکیب وضوح باندهای اصلی و باند پانکروماتیک استفاده شد. به منظور تهیه نقشه واقعیت زمینی از روش نمونه برداری تصادفی منظم با قطعات نمونه یک هکتاری استفاده شد. از فرم رویشی درختی، درختچه ای و مرتعی به عنوان معیار تفکیک طبقات استفاده گردید. مجموعه ای از کانال ها شامل باندهای اصلی، شاخص های گیاهی NDVI و (NIR(IR/R و مولفه های اول حاصل از تجزیه مولفه های اصلی جهت طبقه بندی داده ها مورد استفاده قرار گرفت. از روش خودکار انتخاب کانال ها جهت انتخاب ترکیب بهینه باندی استفاده شده و نمونه های تعلیمی با استفاده از شاخص های تفکیک پذیری طبقات ارزیابی شدند. طبقه بندی تصویر با الگوریتم حداکثر احتمال و با استفاده از دو مجموعه داده اصلی و ترکیبی انجام گرفت که حداکثر صحت کلی را با میزان 67 % و شاخص کاپا 43/0 را در مجموعه داده اصلی حاصل نمود. با توجه به میزان به دست آمده معیارهای بیان صحت طبقه بندی، داده های اصلی سنجنده +ETM جهت نمایش طبقات پوشش سه گانه بر مبنای فرم رویشی و در منطقه مورد مطالعه دارای قابلیت متوسط ارزیابی گردید. لذا می توان با این معیار اقدام به تفکیک طبقات پوشش در منطقه نمود. هم چنین اعمال روش های تکمیلی به منظور کاهش تداخل طیفی بازتاب زمینه دراین گونه مناطق پیشنهاد می شود.

    کلیدواژگان: سنجنده +ETM، طبقات پوششی جنگل، اراضی درختچه ای مرتع، طبقه بندی کننده حداکثر احتمال، معیارهای بیان صحت طبقه بندی، نکا، ظالم رود
  • احسان زندی اصفهان، سید جمال الدین خواجه الدین، محمد جعفری، حمیدرضا کریم زاده، حسین آذرنیوند صفحه 449

    به منظور تعیین ارتباط متقابل خصوصیات مهم خاک با رشد گیاه سیاه تاغ در دشت سگزی اصفهان از فن رج بندی استفاده گردید. مطالعه به شیوه نمونه برداری تصادفی طبقه بندی شده انجام شد و 10 منطقه بر اساس سال کاشت و فیزیونومی ظاهری تاغ تفکیک گردید. سپس تعداد 10 نمونه هم سن گونه سیاه تاغ (Haloxylon ammodendron C.A.Mey) در هر منطقه انتخاب و شاخص های گیاهی نظیر ارتفاع، سطح تاج پوشش، محیط تاج پوشش، قطر تاج پوشش و قطر یقه اندازه گیری شد. هم چنین 30 پروفیل خاک در 10 منطقه متفاوت از نظر وضعیت رشد سیاه تاغ ها حفر گردید و 19 خصوصیت فیزیکی و شیمیایی خاک شامل pH، Ec، مجموع کلسیم و منیزیوم محلول، کلرور، کربنات و بی کربنات، درصد رطوبت اشباع، درصد آهک، درصد گچ، درصد ماده آلی، درصد سیلت، درصد رس، درصد شن، درصد ازت کل، فسفر قابل جذب، سدیم و پتاسیم محلول، SAR و عمق شروع سخت لایه از سطح خاک(لایه محدود کننده) اندازه گیری شد. داده ها به روش رج بندی آنالیز گردید و نتایج نشان داد که نمونه های هم سن دارای اختلافات بسیار زیادی در شاخص های گیاهی بوده و خصوصیات فیزیکی خاک نظیر عمق شروع سخت لایه (لایه محدود کننده) از سطح و درصد رطوبت اشباع و خصوصیات شیمیایی نظیر شوری و قلیائیت و درصد ازت کل بیشترین اثر را بر شاخص های گیاهی سیاه تاغ دارند. از طرف دیگر این نتایج بیانگر نقش مهم گیاهان سیاه تاغ در افزایش شوری و قلیائیت خاک زیر اشکوب خود است.

    کلیدواژگان: سیاه تاغ، شاخص های گیاهی، خصوصیات خاک، فن رج بندی، دشت سگزی اصفهان
  • حامد یوسف زاده، کامبیز اسپهبدی، مسعود طبری، غلامعلی جلالی صفحه 465

    به منظور تعیین مناسب ترین منشاء بذر پلت از لحاظ جوانه زنی و راندمان تولید نهال آن، یازده رویشگاه جنگلی واقع در محدوده ارتفاعی 20 الی 2200 متر از سطح دریا در جنگل های مازندران انتخاب شد. از هر رویشگاه 10 درخت بالغ برای جمع آوری بذر انتخاب گردید. بذرها در کرت های یک متر مربعی در سه تکرار و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در نهالستان اوری ملک سنگده (1600 متر ارتفاع از سطح دریا) کاشته شدند. نتایج نشان داد که اختلاف بین مبداء های مختلف در خصوص جوانه زنی بذر، زنده مانی و راندمان تولید نهال معنی دار بوده است. از نظر جوانه زنی بیشترین مقدار به رویشگاه لمزر و کمترین مقدار جوانه زنی به رویشگاه های پاسند1، پاسند2، دییز و اشک مربوط شد. از نظر زنده مانی مبداء لاجیم دارای بیشترین مقدار و مبداء اشک دارای کمترین مقدار بوده است. هم چنین بیشترین راندمان تولید نهال مربوط به رویشگاه های پارک نور، لاجیم، لمزر و سنگده و کمترین آن مربوط به رویشگاه های پاسند 2 و اشک گردید. به طور کلی از آن جایی که همواره تطابق خصوصیات اقلیمی مبداء بذر با محل کاشت از اهمیت خاصی برخوردار است لذا ترجیحا بذرهای لمزر (ارتفاع 1000 متر) و سنگده (ارتفاع 1600 متر) برای کاشت در نهالستان اوریملک(ارتفاع1600 متر) توصیه می گردند.

    کلیدواژگان: جوانه زنی بذر، راندمان تولید نهال، پلت، مبداء بذر
  • ریحانه عموآقایی صفحه 471

    گیاه کما یکی از گیاهان علوفه ای است که جوانه زنی بذرهایش با مشکل مواجه است. خصوصیات خواب دانه و شرایط بهینه جوانه زنی بذرهای این گیاه تا کنون توصیف نشده است. تحقیق حاضر به منظور بررسی اثر استفاده از جبرلین و سرمادهی مرطوب روی تحریک جوانه زنی بذرهای کما طراحی شده است. در ابتدا یک آزمایش فاکتوریل در قالب یک طرح کاملا تصادفی در شش تکرار برای ارزیابی فاکتورهای: مدت زمان سرمادهی مرطوب در C 3 ° در 5 سطح (9و0،3،5،7، هفته)، غلظت های GA3 در سه سطح (PPm 0،500،1000) و زمان تیمار GA3 در سه سطح (قبل از سرمادهی، حین مدت سرمادهی و پس از سرمادهی) به اجرا در آمد. در دومین آزمایش، اثر مدت زمان سرمادهی و جبرلین روی T50 بذور در 6 تکرار مورد بررسی قرار گرفت. بهترین تیمار برای تحریک جوانه زنی بذرهای کما 7 هفته سرمادهی مرطوب در C 3 ° و یا 3 هفته سرمادهی همراه با فرو بردن در محلول 500PPm GA3 بود. این تیمارها به طور معنی داری در مقایسه با نمونه های شاهد، درصد جوانه زنی بذرهای را افزایش و در مقابل زمان رسیدن به 50% جوانه زنی بذرهای (T50) را کاهش دادند. افزودن GA3 در حین مدت زمان سرمادهی بسیار موثرتر بود و افزودن GA3 پس از زمان سرمادهی هیچ افزایش معنی داری در درصد جوانه زنی ایجاد نکرد. هم چنین افزایش غلظت از 500PPm به 1000PPm GA3 تاثیر معنی داری نداشت و نمی توانست کلا جای تاثیر سرما را بگیرد. نتایج نشان می دهند که دانه های بذور کما یک نوع خواب فیزیولوژیکی درونی را نشان می دهند که می تواند به وسیله تیمارهای سرمادهی مرطوب و جبرلین رفع شود.

    کلیدواژگان: سرمادهی مرطوب، جبرلین، شکست خواب دانه، کما
  • محمد موسایی سنجره ای، مهدی بصیری صفحه 483

    انتخاب شاخص هایی مناسب برای نشان دادن و کمی نمودن دقیق الگوهای پراکنش یکنواخت، تصادفی وکپه ای گیاهان در جوامع گیاهی مختلف حائز اهمیت فراوانی است. برای مقایسه کارایی شاخص های تعیین الگوی پراکنش، سه تیپ گیاهی در منطقه ندوشن یزد انتخاب و در هر تیپ محدوده ای با ابعاد (100* 50 متر) برای نمونه برداری انتخاب شد. نمونه برداری به صورت سیستماتیک تصادفی اجرا شد، بدین ترتیب که اندازه گیری ها در 50 نقطه و کوادرات 1 و2 مترمربعی که به صورت تصادفی در امتداد 4 ترانسکت صد متری در داخل هر محدوده نمونه برداری انتخاب شده بودند انجام شد. شاخص های پراکنش مطالعه شده شامل شاخص های کوادراتی موریسیتای استاندارد، موریسیتا، گرین، پراکنش، کپه ای لوید و شاخص های فاصله ای پیلو، هاپکینز، مربع T، ابرهارت، هینز، جانسون زیمر و هولگیت بودند. نتایج نشان داد که از بین شاخص های بررسی شده شاخص مربع T و شاخص هولگیت توانایی زیادی در تفکیک تک بوته ها و کپه های کوچک مقیاس داشته اند و شدت پراکنش کپه ای بوته ها را در مناطق مورد مطالعه به درستی مشخص نموده اند. از بین شاخص های فاصله ای پراکنش، شاخص جانسون زیمر و از بین شاخص های کوادراتی، شاخص موریسیتای استاندارد (در مناطق با پوشش بیش از 5 %) پراکنش خود کپه های خفیف و تک بوته ها را به خوبی نشان داده اند. از بین شاخص های بررسی شده، شاخص گرین بالاترین دقت و به استثنای این شاخص، دقت شاخص های فاصله ای از شاخص های کوادراتی بیشتر بوده است.

    کلیدواژگان: شاخص های تعیین الگوی پراکنش، شاخص های فاصله ای، شاخص های کوادراتی
|
  • H. Samadi-Boroujeni *, M. Shafaei-Bajestan, M. Fathi Moghadam Page 1

    Sedimentation and consolidation of cohesive sediments near the dam body can cause many problems such as clogging the bottom outlets and entering the sediments into the hydropower intakes. Flushing of these sediments through the bottom outlet will be successful only if the hydraulic conditions are designed according to the physical and mechanical properties of consolidated sediments. During the past decades many researches have been conducted on the distribution of non cohesive sediments in the reservoir, yet little information is available for cohesive sediments. Therefore the main purpose of this study is to conduct a physical model study to investigate the process of sedimentation and consolidation of cohesive sediments in the dam reservoir. The experimental tests were conducted in a settling column test with a height of 3.8 m and diameter of 0.3m. The sediment samples were collected from the Dez dam reservoir since it is predicted that in less than 5 years the sediment will reach to such an elevation that can enter into the hydropower intakes. The obtained results show that there is a an algorithmic relationship between the time and changing of the sediment concentration during the sedimentation and self-weight consolidation processes. This process can be divided into four separate phases. It is also of note that in this paper the effective stress-void ratio and coefficient of permeability – void ratio relationship were obtained as a power relationship, which are in agreement with the results obtained by other investigators. These relationships can be used as primary data in the mathematical model of sedimentation and consolidation.

    Keywords: Sedimentation, Physical model, Consolidation parameters, Effective stress
  • S.A. Mohseni Movahed *, M.J. Monem Page 13

    Poor performance of irrigation canals and its effect on decreasing of Agricultural water productivity require attention for their improvement. In this paper a new mathematical model is introduced which could present optimal operation considering downstream requirements of turnouts, canal inlet flow, actual constraints and real conditions of canal system. Four performance indicators of delivery including efficiency, adequacy, equity and stability are considered as an objective function in the process of optimization. Since this objective function is an implicit function of decision variables (regulation of turnouts and control structures) and hydraulic parameters, it is necessary to implement hydrodynamic model, using numerical optimization methods. SA (Simulated Annealing) technique is a numerical meta – heuristic intelligent search method which is used in combination with a hydrodynamic model (ICSS) (Irrigation Conveyance System Simulation.) for performance optimization of canal system. Theoretically it is proven that SA technique is capable of tending towards global optimum solution asymtotically. Taking short random steps in SA algorithm guarantees avoiding instability in hydrodynamic model. The developed model has been applied on E1R1 Distributary canal of Dez irrigation network for ten days. The results indicated that optimal performance improved very well in comparison with the present situation.In this model the weighting coefficients of indicators are determined using sensitivity analysis in optimization process. Consistency test on the derived coefficients shows that proposed method is appropriate. Applying weighting coefficients for performance indicators in the processes of optimization has resulted in 7 to 21 percent improvement compared to the case of equall weighting coefficients. Also, the results indicate that the developed model (ICSS-DOM) (ICSS-Delivery Optimization Model) is an efficient tool for the evaluation and optimization of irrigation canal performance, producing good and valid results in a relatively short and suitable time.

    Keywords: Evaluation, optimization of irrigation canal performance, SA optimiztion technique, ICSS-DOM
  • M. T. Dastorani * Page 27

    The potential of artificial neural network models for simulating the hydrologic behaviour of catchments is presented in this paper. The main purpose is the modeling of river flow in a multi-gauging station catchment and real time prediction of peak flow downstream. The study area covers the Upper Derwent River catchment located in River Trent basin. The river flow has been predicted (at Whatstandwell gauging station) using upstream measured data. Three types of ANN were used for this application: Multi-layer perceptron, Recurrent and Time lag recurrent neural networks. Data with different lengths (1 month, 6 months and 3 years) have been used, and flow with 3, 6, 9 and 12 hours lead-time has been predicted. In general, although ANN shows a good capability to model river flow and predict downstream discharge by using only upstream flow data, however, the type of ANN as well as the characteristics of the training data was found as very important factors affecting the efficiency of the results.

    Keywords: Flood prediction, ANN, Real-Time flood prediction, Flood modeling, River flow prediction
  • R. Shahmohammadi *, S. M. Mirlatifi, K. Mohammadi Page 39

    A computer model (SprinklerMod) was developed to simulate hydraulics of sprinkler irrigation systems. The objective of this paper is to describe mathematical background of this model for simulating pressures and discharges of sprinklers along the laterals. The model is capable of designing two types of laterals: laterals with fixed sprinklers and laterals with portable sprinklers. The model shows the simulation results in the forms of tables and graphs. Laterals with one or two diameters on uniform or non-uniform slopes can be designed. The model provides graphical presentation of percentage of sprinkler pressure variations for different lateral inside diameters. The Hazen- Williams equation was used for the calculation of friction losses. The required input parameters for lateral simulation are lateral type, desired sprinkler operating discharge and pressure head, spacing between sprinklers, distance of first sprinkler from lateral inlet, number of sprinklers operating on the lateral, riser height, Hazen- Williams pipe friction coefficient and lateral longitudinal slope or field elevations at each of the sprinklers on the lateral. Laterals are simulated such that average sprinkler pressures and discharges become equal to the values requested by the designer. Iterative procedures were implemented to simulate sprinkler pressures and discharges on laterals and the Newton- Raphson iterative method was used for calculating pressure of each of the sprinklers on the laterals with portable sprinklers. In order to evaluate the model, some example results of the model were compared with classical design results. Since there is no formula for the calculation of the required lateral inlet pressure in classical design of laterals with portable sprinklers in the scientific references, a new formula was developed. Averages of absolute percentage of variations of lateral inlet pressures for laterals with fixed sprinklers and with one or two-size diameters ranged from 0.3 to 0.7 percent, respectively. This value for laterals with portable sprinklers was 0.1 percent.

    Keywords: Hydraulic simulation, Lateral, Sprinkleri, Portable sprinkler, SprinklerMod
  • L. Rasipour *, N. Aliasgharzadeh Page 53

    Certain microorganisms in soil have phosphate solubilizing ability. Phosphorus has an important role in plant nutrition and N2 fixation in legumes. The interactive effect of three phosphate solubilizing bacteria (PSB) and Bradyrhizobium japonicum on yield and N, P, K uptake and nodulation of soybean root (Glycin max L. CV. Harcor) was studied under greenhouse conditions. In greenhouse experiment treatments consisted of a factorial combination of four levels of PSB (without PSB M0 ,Pseudomonas putida M1 , Aeromonas hydrophila M2 , Pseudomonas fluorescens M3) and two levels of B.japonicum (without bacterium B0 and with bacterium B1) and three levels of P(P0 = 0 , P1=29, P2 = 58 mg triple superphosphate/Kg soil) in a randomized complete block design with four replications. At harvest, shoot dry weight, seed weight, nodule number, dry and fresh weight of nodules and concentrations of N, P, K in shoot dry matter were measured. PSB significantly increased shoot dry weight, N, P, K concentrations in shoot, fresh and dry weight and number of root nodules. B.japonicum had positive significant effect on these parameters as well as on seed weight. Dual inoculation of plants with PSB and B.japonicum had significant effect on shoot dry weight, P and N concentrations in shoot. Increasing phosphorus levels significantly increased plant dry weight, shoot P concentration and seed weight. Highest P concentration in shoot was obtained at P2 level but in plants inoculated with P.putida, dry weight at P1 level was not significantly different from P2 level.

    Keywords: Phosphate solubilizing bacteria, Bradyrhizobium japonicum, Phosphorus, Soybean, Nodulation
  • A. Karimi *, M. Mazardalan, M. Homaeia, A. M. Liaghat, F. Raissi Page 65

    In Iran, fertilizers are mainly applied directly to soil. In such conditions, the yield and fertilizer use efficiency are usually low. The simultaneous application of fertilizers and irrigation water (fertigation) is an appropriate alternative to increase the efficiency of applied water and fertilizers. The objective of this study was to investigate the effect of various irrigation and fertilizer amounts on efficiency of applied fertilizers when used as fertigation in a Tape irrigation system. A field experiment was carried out with sunflower as a completely randomized design with 20 treatments and 3 replicates. The fertilizers were applied by fertigation. Four levels of the water (60, 80, 100 and 120% treatments I1 to I4) and five rates of the recommended fertilizers (0, 60, 80, 100, and 120% treatments F0 to F4) were applied.The recommended amounts consisted of 400 kg CO(NH2)2, 50 kg KCl, 30 kg FeSO4, 30 kg MnSO4, 50 kg ZnSO4, 30 kg CuSO4, and 30 kg H3BO3 per ha. Tape irrigation was used for every treatment. The results indicated that in fertigation method, there were significant differences ( P≥0.01) in fertilizer use efficiency (FUE) for the total dry matter and grain yield between treatments. The results showed that by increasing applied water, fertilizer use efficiency was increased and affected by fertilizers treatments. Thus due to higher availability of nutrients, fertilizer use efficiency increased. was Fertilizer use efficiency also decreased by increasing fertilizer rate. The results also demonstrated there were significant differences in all the treatments. The results showed that fertilizer use efficiency of K is higher than N and N is higher than P.

    Keywords: Fertigation, Fertilizer use efficiency, Sunflower, Tape irrigation
  • S. Mohammad Zamani *, Sh. Ayoubi, F. Khormali Page 79

    Evaluating agricultural land management practices requires a thorough knowledge of soil spatial variability and understanding their relationships. This study was conducted at a traditionally operated wheat field in Sorkhankalateh district, located about 25 km northeast of Gorgan, in Golestan province, Iran. Soil samples of the 0-30 cm depth were collected right after planting at the end of autumn 2004 , 100 × 180m plot in a nested grid pattern (n=101). A 1 m2 plot of wheat was harvested at each of 101 sites previously sampled at the end of spring. Statistical results showed that frequency distribution of all data was normal. The highest and lowest CV was related to grain yield (20.40%) and pH (0.59%) respectively. Variogram analysis showed that all parameters had spatial structure and the range values showed considerable variability among the measured parameters. The ranges of spatial dependence showed a variation from 23.99m for total N up to 93.92m for K. Among the parameters, total N and ESP had stronger spatial dependence while P had the lower spatial dependence. Interpolated maps of Kriging demonstrated that crop and soil properties did not have a random pattern but had a spatial distribution. The spatial distribution of total N was similar to organic matter and also there was similarity between spatial distribution of harvest index and available P. The results demonstrated that, the spatial distribution and spatial dependence level of soil properties can be different even within similarly managed farms. Variography and Kriging can be useful tools for designing soil sampling strategies, characterizing management zones and variable application rates of inputs in the precision agriculture.

    Keywords: Spatial variability, Semivariogram, Kriging, Precision agriculture, Sorkhankalateh
  • M. Yousefifard *, A. Jalalian, H. Khademi Page 93

    Improper use of natural resources, especially soil, causes its degradation and severe soil erosion. Water erosion is an important factor causing soil degradation. Land use change of pasture would result in severe soil erosion mainly due to the reduction of vegetation cover and also surface soil disturbance. The objectives of this study were to estimate the amount of sediment, runoff and nutrient loss in four different land uses including a pasture with good vegetation cover (> 20%), a pasture with poor vegetation cover (< 10%), a currently being used dryland farm and a degraded dryland farm which is not used. Soil samples were taken from the depth of 0–10 cm in a completely randomized design with four replications. A rainfall simulator was run for two hours to estimate the amount of sediment, runoff and nutrient loss. Organic matter, total N, available P and distribution of particles size in soil and sediment were measured. The results showed that a very high degradation has occurred in the area mostly due to water erosion created as a result of overgrazing in pasture, susceptibility of geological formations and more importantly, the change of land use pasture to inefficient dryland farming. Maximum and minimum runoff was observed in the abandoned dry landfarm and pasture with good vegetation cover, respectively. Maximum sediment content was observed in dryland farm. Sediment content in dryland farm, abandoned dry landfarm and pasture with poor vegetation cover were 54.5, 21 and 10.4 times more than that in the pasture with good vegetation cover, respectively. Enrichment ratio (ER) of soil particles in sediment was highest for fine silt (2-5µm), followed by clay. A minimum of ER was obtained for sand fraction. Percentages of organic matter, total N and available P in sediment were higher in the first hour as compared to the second one. This is mainly due to the fact that fine particles are removed at the beginnings of the rainfall event. Total removal of these chemical factors was highest in dryland, intermediate in pasture with poor vegetation cover and abandoned dryland and lowest in pasture with good vegetation cover. In general, cultivation and disturbance of the pasture in the area land have caused a great decrease in soil quality and made the surface very sensitive to erosion.

    Keywords: Erosion, Land Use Change, Loss, Pasture, Rainfall Simulator
  • M. Loghavi *, H. Rahimi Page 109

    A 4x4 factorial experiment with a completely randomized design with three replications was conducted separately on two major pistachio varieties, Ohady and Kaleghoochy, to investigate the effects of shaking amplitude and frequency on pistachio nut and cluster detachment. Four levels of shaking frequencies used for Ohady were 5, 7.5, 10 and 12.5 Hz, while those of Kaleghoochy were 7.5, 10, 12.5 and 15 Hz. Four levels of shaking amplitude for Ohady were 20, 40, 60 and 80 mm, while those of the Kaleghoochy were 40, 60, 80 and 100 mm. Analysis of variance and mean comparison showed that the effects of shaking amplitude and frequency on pistachio nut and cluster detachment were significant on both varieties. It was found that in Ohady, at frequency of 12.5 Hz and amplitude of 80 mm, the maximum effective nut detachment occurred. But considering the need to limit both yield loss and limb damage to 5% and minimizing the power requirement of the limb shaker, applying shaking amplitude of 60 mm and frequency of 10 Hz, which detaches 95% of the nuts, is considered as the most suitable combination of shaking amplitude and frequency. Also, at amplitude of 80 mm and frequency of 12.5 Hz, the highest percentage of cluster detachment occurred. Here again, by considering limb damage and power requirement, applying shaking frequency of 12.5 Hz at 60 mm amplitude with 69% cluster detachment was selected as the most suitable combination. In Kaleghoochi, at amplitude of 100 mm and frequency of 15 Hz, nut detachment was 100%, while the need to limit limb damage and power consumption, the combination of 60 mm amplitude and 15 Hz frequency with 97.2% nut detachment was selected as the most suitable one. For cluster harvesting of Kaleghoochy, shaking amplitudes of 60 and 40 mm and frequency of 12.5 Hz with cluster detachment of 75 and 69 percent, respectively were selected as the most suitable ones. The average ratio of tensile force required for removing pistachio nut to its weight (F/W), and the ratio of tensile force required for removing pistachio cluster to its weight (V/W), which could be considered as an index of ease of detachment, were measured 6.2 and 37 for Ohady and 9 and 37.8 for Kaleghoochy, respectively. Finally, we may conclude that by applying the suitable combination of shaking amplitude and frequency, shake harvesting of pistachio could be practiced successfully.

    Keywords: Limb shaker, Shaking amplitude, Shaking frequency, Pistachio harvesting, Nut detachment, Cluster detachment
  • A. R. Soltani Ghalehjoghi *, M. Loghavi Page 125

    Tractive efficiency and fuel consumption of Massey Ferguson (MF399) and John Deere (JD 4230) tractors during plowing with moldboard plow were evaluated and compared. The tests were conducted at the Experimental Station, College of Agriculture, Shiraz University, in a field with sandy clay soil at average moisture content of 18% d. b. from zero to 30 cm depth. A randomized complete block design with a 4 3 factorial was used in three replications. The treatments consisted of two types of tractors, MF399 and JD 4230, each at two levels of axle load (standard and liquid ballasted) and three levels of plowing depth, shallow (15-20 cm), medium (20-25 cm) and deep (25-30 cm) using a semi-mounted 4-bottom moldboard plow. In all treatments, the tractor engine speed was set at rated rpm (2000 and 2200 for MF399 and JD 4230, respectively) and forward speed was kept constant at about 4.5±5 km/hr. The measured and calculated parameters included: drawbar pull, rolling resistance, wheel slip, tractive efficiency and fuel consumption. The results indicated that tractive efficiency of MF 399 in deep plowing increased from 36.5% to 53% with ballasting the drive wheels, even though the improved traction was not comparable to that of JD 4230 (64%) at the same plowing depth. However, at ballasted condition it is comparable to JD 4230 at shallow and medium depth plowing due to its lower fuel consumption. Using ballasted JD 4230 for shallow depth plowing is not economically justified due to the excessive fuel consumption and may cause soil compaction due to the lower than optimum wheel slippage. Generally, using MF399 is recommended for lower draft and JD 4230 for higher draft tillage operations. Otherwise, MF399 will encounter severe reduction in tractive efficiency and excessive increase in fuel consumption and JD 4230 will cause soil compaction.

    Keywords: Tractor, Tractive efficiency, Rolling resistance, Fuel consumption, Wheel slip, Moldboard plow
  • M. Shafei Hagiabad *, Y. Hamidoghli, R. Fotohi Gazvini Page 137

    Boston fern (Nephrolepis exaltata Schott cv. Bostoniensis) is an ornamental foliage plant considered today as one of the most marketable indoor pot plants. Due to the restriction of conventional propagation methods, mass propagation of this plant has increased through in vitro culture techniques. In the present study an attempt has been made to achieve the best medium for runner tip culture of Nephrolepis. At first, runner tips were disinfected by using 15% commercial bleach (5.25 % sodium hypochlorite) for 15 minutes. After that, explants were inoculated on 12 different initiation media using two concentrations of Murashige and Skoog (MS) mineral salts (1/2 MS and 1/4 MS), two concentrations of sucrose (20 or 30 g/l) and three concentrations of benzyladenine (BA), (2, 1 and 0.5 mg/l). The experiments were conducted in factorial arrangements in a completely randomized design with 4 replications. The number and height of shoots were measured after 6 weeks. During the experiment period, quality characters and time of leaf perimordia emergence and green globular body (GGB) formation were measured. The highest number of shoots with low height was achieved in media consisting half concentrations of MS mineral salts, 30 or 20 g/l sucrose and 1 or 2 mg/l BA. GGB formation also occured on media consisting 1 and 2 mg/l BA at all treatments. Microscopic investigations of GGB showed that they contain adventitious buds. Medium, containing ½ MS, 20 g/l sucrose and 1 mg/l BA was found to be the best.

    Keywords: Boston fern, MS mineral salts, Sucrose, Benzyladenine (BA), GGB
  • A. Bahrani *, Z.Tahmasebi Sarvestani Page 147

    Understanding the nitrogen remobilization by plant, in order to obtain cultivars with higher quality, has specific importance in plant physiology. In this experiment, a bread and a durum wheat cultivar, were treated with different rates and times of nitrogen application, by using split factorial on the basis of randomized complete block design with three replications at Shiraz region during 2001-2002. Main plots consisted of two levels of cultivars ( Falat and Yavaros) and sub plots included nitrogen (40, 80 and 160 (kg ha-1) and times of nitrogen application (T1= all N fertilizer at planting , T2= 1/2 at planting + 1/2 during stem elongation and T3= 1/3 at planting + 1/3 during stem elongation + 1/3 at heading stage). The results showed that there was a significant difference between cultivars in flag leaf nitrogen content at maturity stage, N remobilization and its efficiency from flag leaf to grains and also grain protein percentage. Durum wheat was more efficient in nitrogen remobilization and therefore, had a higher grain protein percentage. Increase in rates and times of nitrogen application had significant effect on most of the measured traits. There were significant interactions between cultivars, rates and times of N application, indicating that durum wheat was more efficient in N remobilization from flag leaf to the grain. It appeared that N remobilization efficiency was the important factor affecting the grain protein percentage. Also increases in yield are associated with corresponding decreases in wheat protein.

    Keywords: Wheat, Nitrogen remobilization efficiency, Grain protein, Flag leaf
  • H. Mohammadi *, M.Khodambashi Emami, A. Rezai Page 157

    Half diallel crosses of nine Iranian wheat cultivars were used to estimate the general and specific combining ability effects and other genetic parameters related to yield and its components. Parents with F2 generations were evaluated at Research Farm, College of Agriculture, University of Shahrekord, in a randomized complete block design with 3 replications. Partitioning of genotypes mean squares to GCA and SCA mean squares based on Griffing’s method 2 and mixed model indicated high significant differences among cultivars in their GCA values for all traits. There were significant differences among crosses in their SCA values for all traits except for flag leaf length, main spike length, plant height and grain yield per plant. The high ratio of GCA to SCA mean squares implied the importance of additive gene effects in the appearance of flag leaf length , main spike length, plant height and grain yield per plant. For flag leaf width, grain number per main spike and peduncle length , the contributions of additive gene effects and for peduncle weight, the contributions of non- additive gene effects were higher. According to the estimates of average degree of dominance, the gene actions for flag leaf length, flag leaf width, plant height, grain yield per plant, main spike length, peduncle length and peduncle weight were partial dominance. The GCA effects indicated that Sefid – Aliabad cultivar was the suitable general combiner for flag leaf length , flag leaf width, plant height , grain yield per plant , main spike length and peduncle length.

    Keywords: Combining ability, Diallel crosses, Gene effect, Heritability, Wheat
  • S. K. Mousavi *, P. Pezeshkpour, M. Shahverdi Page 167

    The effects of Chickpea (Cicer arietinum L.) varieties, and sowing dates on weed interference were investigated in a 2-year (2002-3, and 2003-4 growing season) field experiment in Agricultural Research Station of Kohdasht in Lorestan Province. The experimental design was a randomized complete block in factorial arrangement with 3 replications. The experiment had 3 factors: weed interference at 2 levels (weed free, and weed infested throughout the total growing season), planting date at 3 levels (autumn, winter, and spring) and Chickpea varieties at 3 levels (ILC482, Hasham, and Greet). Weed density in autumn sowing plots was more than 3 and 7 times greater in autumn chickpea than in winter and spring sowing plots, respectively. Weed biomass in autumn sowing was 2.5 times as much as winter or spring sowing. Wild safflower and volunteer barley were the most frequent among the weed species. Volunteer barley was mainly present in autumn and winter planting dates. Wild safflower was among the weed species that in addition to competition, caused much difficulty to chickpea harvesting. Based on the hyperbolic curve fitted to the data, Chickpea maximum biomass reduction due to weed competition was estimated to be 91.8 %.

    Keywords: Weed flora, Planting date, Chickpea variety
  • A. Dehdari *, A. Rezai, S. A. M. Maibody Page 179

    Inheritance of physiologicaly related salt tolerance traits including Na+ and K+ contents, K+/Na+ ratio of young leaves and biological yield (BY) in six basic generations (P1, P2, F1, F2, Bc1 and Bc2) and their reciprocal crosses derived from crosses between Kharchia × Niknejad and Shorawaki × Niknejad were studied in sand culture under high salinity treatment (EC = 22.5 dS m-1). Generation means analysis indicated that a simple genetic model (including additive and dominance effects) is sufficient for Na+ and BY in Kharchia × Niknejad cross and for Na+, K+/Na+ ratio and BY in Shorawaki × Niknejad cross but, for other traits digenic interactions (additive × additive and dominance × dominance) were important parameters in the expression of salt tolerance of the various generations. Dominance genetic effects were predominant genetic components in most of the models. Weighted generation variances analysis suggested that dominance variance component was more important for Na+ and K+ content in both crosses. This result was confirmed by significant differences between back cross generations. Results also showed negligible dominance for K+/Na+ ratio in both crosses, multidirectional dominance for BY in Kharchia × Niknejad cross and absence of dominance gene action in Shorawaki × Niknejad. Kharchia × Niknejad cross showed, in general, more genetic variation, broad-and narrow sense heritabilities than Shorawaki × Niknejad cross, indicating the important role of primary differences between parents. These results revealed that recurrent selection followed by pedigree breeding or a selective diallel mating system may prove useful in improving salinity tolerance of wheat plants. The involvement of dominance × dominance interactions for some traits indicates that it is necessary to postpone selection for salt tolerance of wheat to advanced generations, when sufficient epistatic interactions have become fixed.

    Keywords: Bread wheat, Generation means, variances analyses, Heritability, Joint scaling test, Salinity tolerance
  • M. Heidari *, H. Nadeyan, A.M. Bakhshandeh, Kh. Alemisaeid, G. Fathi Page 193

    The influence of Nitrogen (N) rates on mineral nutrient uptake in stem and seeds, proline and carbohydrate in flag leaves of Wheat (Triticum aestivum L . Var Chamran) under saline conditions was studied in a field experiment in 2003 and 2004. The experiment was conducted using a split plot design with three replications. The treatments comprised five levels of salinity: 1.5, 5, 10, 15 and 20 ds/m in main plot and three nitrogen levels: 50 , 100 and 150 kg N/ha in sub plot. Salinity treatments were applied in a clay–loam soil by water with NaCl and CaCl2 (5:1 by wt ). The results showed, the nutrient uptake was influenced by both salinity and N treatments. With the Exception of magnesium in seed, salinity increased nitrogen, calcium and magnesium concentrations in seed and stem in both years. By increasing salinity levels, the concentration of potassium in stem and seed decreased and Sodium concentration increased. In the stem the concentration of Sodium in the 20 ds/m was about 17 and 22 times more in the first and second year, respectively. In these experiments, by increasing salinity and nitrogen treatments, proline concentration in flag leaves increased in the two stages (flowering and milky stages) in both years. Salinity had similar effect on carbohydrate accumulation in both stages, but nitrogen treatment had two different effects on carohydrate concentration. In flowering stage, by increasing nitrogen application, carohydrate concentration increased but in milky stage decreased.

    Keywords: Salinity, Nitrogen, Mineral nutrients, Osmotic adjustment, Wheat
  • M. . Toorchi *, S. Aharizad, M. Moghaddam, F. Etedali, S. H. Tabatabavakil Page 213

    Sainfoin in believed as an important forage crop regarding its suitable agronomical characteristics and feeding livestock. Evaluation of general combining ability is a critical preliminary stage before selection of suitable parent and production of synthetic varieties. Thirty six sainfoin landraces which have been collected from different parts of Iran were grown in 2000 in a randomized complete block design (RCBD) with 24 replications as a polycross nursery. The resulting polycrosses were sown in 2001 in a triple lattice design. Characters such as fresh forage yield per plot based on unit length, fresh forage yield per plant, and dry forage yield for each cutting stage and for the whole season were measured. Also a yield index for the two first cuttings and forage palatability for the second cutting were determined. Results showed that there was no significant difference between partial blocks within each replication and therefore data was analyzed based on RCBD. High heritability was observed for forage palatability, yield index, and fresh forage yield per plant. So selection can be made to improve forage yield and palatibility in sainfoin. In terms of general combining ability, six landraces for fresh forage yield, six landraces for dry forage yield, nine landraces for yield index, and ten landraces for palatibility showed high estimates. The lanraces having highest amounts of general combining ability for each variable can be used as suitable parents to produce synthetic varieties of sainfoin.

    Keywords: Sainfoin, Palatability, Yield index, General combining ability
  • M. R. Dini Torkamani *, J. Karapetion Page 225

    Sesame is an annual self-pollinated plant with a high seed oil and protein content. It is considered as an oilseed plant for human consumption. For a breeding purpore, quantitative and qualitative characteristics of seed total protein of different sesame varieties (Oltan, Zoodras , Yekta , Hendi , Varamin , Chini , Karaj 1 , Moghan local,Nazok tak sakheh and Nazok chand shakheh) were evaluated. Protein extracts were analysed using Kejeldal and gel electrophoresis methods. Total average of 24.02% was observed for seed protein content of all varieties. Analysis of varieties revealed a significant variation at (p < 0.01) between varieties. The profile of seed storage proteins had a relative mobility from 0.20 to 0.94. The observed bands varied in intensity and scattered in three zones of the gel . All bands were monomorphic and no variation was observed between the varieties. It was concluded that this characteristic does not carry the necessary value for breeding purposes.

    Keywords: Sesame, Electrophoresis, Quantitative, qualitative characteristics, Protein content
  • S. Fallah *, A. Ghalavand, M. R. Khajehpour Page 233

    It is necessary to use organic fertilizers and decrease chemical fertilizers consumption to reach sustainable agriculture. Thus, to study the effects of manure incorporation methods, and integrated effects of poultry manure with chemical fertilizers on the grain yield and yield components of maize, an experiment was conducted in 2004 at the Agricultural Research Farm of Lorestan Weather Department, 30 kms northeast of Khorramabad. The treatments were arranged in a split plot layout based on randomized complete block design with four replications. The main plots consisted of incorporation of fertilizer with soil by furrower or disk. The subplots included T0: control (no consumption of fertilizer and poultry manure) T1: 200, 100, and 100 kg ha-1 of nitrogen, phosphorus, and potassium, respectively T2: 80% of T1+ 4 ton ha-1 of poultry manure T3: 60% of T1+ 8 ton ha-1 of poultry manure T4: 40% of T1+ 12 ton ha-1 of poultry manure T5: 20% of T1+ 16 ton ha-1 of poultry manure and T6: 20 ton ha-1 of poultry manure. The results showed that incorporation of fertilizer by furrower, compared with disk, led to significant increase in plant height, 1000 seed weight and grain and biological yields. However, there were not significant differences in the number of seed per ear and harvest index between the two fertilizer incorporation methods. Fertilizer treatments caused significant increase of the treats mentioned except for the harvest index. The interaction effects were not significant for any traits. T5 treatment produced the highest grain yield, and was significantly different from T0, T1, T3 and T6 treatments. The differences between T1 (chemical nutrition system) and T6 (organic nutrition system) were not significant either. Effectiveness of integrated poultry manure and chemical fertilizers on maize yield components was higher than either poultry manure or chemical fertilizer. The results of this experiment indicated that incorporation of 16 ton poultry manure + 40, 20 and 20 kg ha-1 N, P and K with furrower might be appropriate for maize prodution under conditions similar to this experiment.

    Keywords: Incorporation method, Poultry manure, Chemical fertilizer, Maize, Yield
  • S. Abdi *, A. Fayaz Moghadam, M. Ghadimzadeh Page 245

    To determine the effects of different intensities of leaf removal at different reproduction stages of sunflower on seed yield and oil percentage, and the most sensitive stages to defoliation, an experiment was carried out by split-spilt plot design in randomized complete block with 3 replications at research farm, College of Agric. Urmia University, in 2004. The main factor, sub factor and sub-sub factor in our experiment were: 1. two cultivars, Uroflor and Alstar, 2. defoliation at four reproduction stages, star shape of inflorescence (R2), pollination stage (R5), seed setting initiation (R6) and final period of seed setting (R7), and 3. four defoliation intensities ( 0% as an undefoliated control, 25%, 50% and 75% ). Seeding was accomplished on May 23. Average triple factor interactions verified that different defoliations at R2 stage have significantly reduced seed yield and oil percentage of both Uroflor and Alstar cultivars. Out of this reduction, 75 percent defoliation at R2 was the most, while at R5 and R6 stages 50 and 75 defoliation caused significant reduction on seed yield in comparison with control. At R7 stage different defoliations had no significant effect on seed yield of Uroflor cultivar, while, on Alstar cultivar, 75 percent defoliation at R7 stage caused significant difference in relation to control. Also average triple interaction among factors showed that none of defoliation percentages had significant effect on oil percentage. In view of the fact that, seed development and filling occurred after defoliation at R2 and R5 , the most variation resulted from defoliation of valued traits like number of filled seed per head and weight of 1000 seeds, observed at R2 and R5 stages and consequently reduced seed and oil yields. On the bases of this experiment it could be concluded that sunflower cultivation with losses of 50 and 75 percent will be economically unprofitable and it will be more desirable to replace it with any other suitable crop in the region.

    Keywords: Sunflower, Defoliation, Seed yield, Oil percentage
  • M. Niknejad Kazempour *, E. Kamran, B. Ali Page 257

    Fire blight caused by Erwinia amylovora, is a serious disease of pome fruits in many areas in the world which causes evaluative necrosis. Indeed, E. amylovora can invade the whole tree solely by internal progression through the host tissues. In this research, symptoms of necrotic shoots and exudates production on infected pear trees in different areas of Guilan province (Astaneh Ashrafieh, Lahijan and Kiashahr) were surveyed. Samples were taken from infected tissues of diseased trees. For isolation of bacterial causal agent, the infected tissues were crushed in pepton water, then 100µl of the extracts were cultured on Sucrose Nutrient Agar (SNA) and Luria Berthani (LB) containing Cyclohexamid antibiotic (50 µg / ml). The isolated bacteria were rod-shaped , gram negative and facultatively an-aerobic. The bacteria produced Levan on media including sucrose , but could not produce fluorescent pigments on King’s B medium. All strains made hypersensitive reaction on tobacco leaves. All isolates were oxidase , nitrate, urease and indole negative and were not able to rot potato tuber slices, produce H2S and grow in 36 °C. The isolates could use citrate, acetoin, sorbitol and trehalose and their gelatin test was positive. Based on morphological, biochemical, physiological characteristics and production of a 937 bp with specific primer Ea1 and Ea2 in PCR method, the strains were identified as E. amylovora. This is the first report of the existence of this bacterium on pear fruit trees in Guilan province.

    Keywords: Pear, Erwinia amylovora, Fire blight, PCR, Guilan province
  • M. R. Pordel *, R. Ebadi, M. Mobli, B. Hatami Page 267

    Pollination and fertilization of canola flowers are the main factors of canola seed production. In order to study the effects of insect pollinators on seed quantity and quality of three chosen cultivars of canola, namly, S.L.M., Okapi and Talaye, a split plot experiment in a complete randomized block design with four replications was carried out in Isfahan region. Main plots consisted of canola cultivars, and subplots consisted of open pollination and non-pollination by insects. Results indicated that the time to seed ripening in pollinated plots was 10.5 days less than those of non-pollinated plots. Pollination by insects increased the number of pods per plant, number of seeds per pod and weight of 1000 seeds, by 14.3%, 23.5% and 10%, respectively. Grain yield also increased by 53% in pollinated plots. Pollination decreased seed moisture percentage by 3.15%, but its effect on seed oil percentage and germination percentage were not significant. Time to seed germination of plants of pollinated plots decreased three hours. Cultivars were significantly different in seed oil percentage and time to seed germination. Talaye cultivar produced the highest amount of oil (45.5%), while Okapi produced the lowest (40.8%). There were significant interactions between cultivars and pollination in terms of seed ripening, oil percentage and moisture of seeds, and the effects of pollination was different in different cultivars.

    Keywords: Cultivar, Canola, Seed quality, quantity, Pollination
  • A. Abdollah Zadeh *, M. Shahedi Page 277

    Lots of investigation has been done in order to increase wheat yield per acre in Iran, but there is not enough study about quality of produced wheat. Bread quality in Iran has been deteriorated in recent years, mostly due to employing wheat flours of low quality. Thus the present study was conducted to find the chemical and rheological properties of four bread wheat cultivars (Omid, Rosshan, Golestani and “Kal”) produced in Sabzavar region. The results indicated that the quantity and quality of “Kal” wheat gluten are more desirable in comparison to the other varieties. The rheological experiment results indicated that the Omid wheat flour is the best regarding the dough resistance coefficient and alfa amylase activity. The alfa amylase activity of all flours was low. Appropriate time for fermentation of bread dough for all flours was 75 to 90 minutes. Mixture of one to ten ratio of Roshan and Omid flour produced bread with better quality. The results also indicated that the rheological properties of “Kal” flour dough such as mixing resistance, breaking point resistance and valorimeter value are acceptable. The bakery properties of “Kal” flour is better than Rosham flour. The “Kal” variety of wheat is the same as Roshan variety and the only difference between them is the region of production and farming conditions. It shows that farming condition is one of the important factors affecting bread wheat quality.

    Keywords: Wheat, Roshan, Golestani, Omid, Kal, Rheological properties
  • E. Khanipour *, J. Keramat, R. Shokrani Page 289

    Producing food colors from natural sources, such as tomatoes, which could be used instead of synthetic colors, is important in relation to health and safety aspects of the consumers. In this research, solvent extracting was carried out by using three non-polar solvents, including petrolium ether (bp=55°C), n-hexane (bp=60°C) and a mixture of n-hexane: ethanol: aceton (1:1:2, bp=50°C). Also, two different temperatures (room temperature and boiling point of the solvent) and three different periods of time (2,4 and 6 hours) of extraction were tried. Using mixture of the solvents (at boiling point) for six hours showed to be the optimum conditions for extraction and there were significant differences between this treatment and other conditions for extractions. In addition to the above results, the same volumes of the solvent and samples were found to be the best ratio in comparison with the other volumes ratios. It was significant at P .05.. The yield of color extraction from tomatoes and tomato powder was 0.14 and 0.24% (w/w), respectively. Also, the purity of the extracted color was 82.65% lycopen. The extracted color showed a good stability in sunflower oil for three months at 4°C.

    Keywords: Carotenoids, Tomato, Solvent extraction
  • GH. R. Mesbahi *, J. Jamalian Page 299

    Mayonnaise sauce is a nutritious food product with high caloric content, which is usually incorporated into other products as an ingredient. The product should be produced under hygienic conditions to avoid its physical and chemical deterioration along with microbial spoilage, which mostly happens due to the lack of thermal treatment. Mayonnaise is often stored for long periods at room temperature in large plastic containers before consumption. To carry out the investigation, samples of the sauce in large plastic containers and glass jars were obtained directly from a commercial producer. After preliminary quality examinations, they were allocated into 3 lots and stored at 5, 25 or 40oC for up to 6 months. They were then subjected to physical, chemical, microbiological and organoleptic tests at monthly intervals. The results showed no significant microbial growth even when kept at higher temperatures. Significant chemical changes (autoxidation), however, occurred in both containers at temperatures close to 40oC. Organoleptic examinations revealed significant changes, especially in color and emulsion stability, which were more evidenced for those stored at higher temperature. It was concluded that the storage of mayonnaise sauce in large plastic containers at higher temperatures should be avoided mostly due to deterioration through physical, chemical and organoleptic changes of the sauce.

    Keywords: Mayonnaise sauce, Storage conditions, Spoilage, Large plastic containers
  • S. H. Hosseiniparvar *, J. Keramat, M. Kadivar Page 317

    This research was carried out to determine the optimum conditions for acidic extraction of gelatine from cattle bones. The effects of different treatments such as pH (1.8 to 2.6), temperature (60 to 80°C) and time (40 to 120minutes) on yield of extraction, gel strength, viscosity and absorption (420 nm) was measured. Coefficients of central composite rotatable design (CCRD) and regression surface response.... (RSREG) were used. The coefficients for yield, gel strength, viscosity and absorption were 0.990, 0.991, 0.998, 0.928, respectively. According to variance analysis of the data, there were significant differences between the effects of three variables (pH, temperature and time) on yield of extraction and viscosity, but no significant difference was observed between the effects of temperature and pH on gel strength and absorption, respectively. Comparisons of the averages of functional characteristics of acidic and commercial gelatin showed that viscosity and strength of acidic gelatin were higher than those of commercial one. The optimum conditions were found to be: pH=1.88, temp. 80°C and 118 min., to reach the highest yield and pH=1.88, temp. 60°C and 48 min. to get maximum strength, and pH=2.56, temp. 69°C and 118 min. to obtain the maximum viscosity and finally, pH=2.6, temp. 62°C and 48 min. for minimum absorption. Also, the results revealed that there were significant differences between trace elements content (Fe, Ca and Pb) of commercial and acidic gelatins. Although, acidic gelatin contained higher amount of the elements, but these amounts were still less than maximum values which are allowed to exist in gelatin. Amino acid compositions of both gelatins were almost identical.

    Keywords: Gelatin, Bone, Acidic extraction, Regression surface response
  • A.R. Khanahmadi *, Gh. Rahimi, A. Nejati-Javaremi, S. Esmaeilkhanian Page 331

    In order to detect genetic variation of native fowls in Mazandaran native Fowls breeding station, blood samples were collected from 100 male and female of birds (1:11). The DNA of the blood samples was extracted according to an optimized salting out protocol. The extracted DNA was amplified through polymerase chain reaction (PCR). Of the twenty random primers (10 mer) were used in this study, fourteen yielded satisfactory PCR. The total 63 polymorphic and 77 monomorphic bands were detected for the 14 primers. The number of bands displayed for each primer ranged from 4 to 16 with 200-2100 base pairs. The highest and lowest percentages of polymorphism band were observed for primer 9 (72%) and primer 14 (16%) respectively. The band sharing frequency was calculated for each primer, which ranged from 79 to 96. The genetic similarity within population and genetic variation were estimated as 89 and 11 percentage respectively. In conclusion, the existence of high level of polymorphism after ten generation of selection may indicate the accuracy of genetic evaluation program, suitable selection strategies and also large enough effective population size in this breeding flock.

    Keywords: Mazandaran native fowls, RAPD, Genetic variation
  • M. Behgar *, M. Danesh Mesgaran, H. Nasiri Moghadam, S. Sobhani Rad Page 339

    This study was conducted to investigate the effect of formic and sulphuric acids on chemical composition, dry matter (DM) and crude protein (CP) degradability of alfalfa silage and its effect on early lactating Holstein cow as three trials. In the first trial, chopped alfalfa (22 and 33% DM) was ensiled with three levels of formic acid (0.0, 15 and 20 ml/kg DM) and two levels of sulphuric acid (0 and 4 ml/kg DM). In the second trial, DM and CP degradability coefficients of silages (Treatment 1: without acid Treatment 2: 15 ml formic acid + 4 ml sulphuric acid per kg DM) and alfalfa hay (Treatment 3) were determined using nylon bag technique in two cannulated steers. In the third trial, silages (treatments 1 and 2) were replaced with 50% of alfalfa hay in the early lactation Holstein cow diet (11 cows, 19 ± 8 days in milk). Diets were fed for 49 days. Dry matter intake, milk production and milk composition were evaluated. Blood metabolites were determined in weeks 4 and 6. Effect of wilting on pH was significant (p<0.05). Quickly degradable fraction (a) of DM was similar in both silages (0.35) but was higher (0.5) for hay rather than the silages. Slowly degradable fraction (b) of DM of the acid - treated silage was higher compared with the hay (0.39 and 0.32, respectively). Fraction (a) of CP in acid treated silage was less than the control silage and hay (0.46, 0.57 and 0.57, respectively). Fraction (b) of CP in acid - treated silage was less compared with the control silage and hay (0.41, 0.28 and 0.35, respectively). There were no significant differences between the treatments on the cow’s performance. However, time effect on milk fat and solid non-fat was significant (p<0.01). Blood glucose concentration before feeding with treatment 2 was significantly higher (p<0.01) than cows feeding with treatment 1.

    Keywords: Fresh cows, Alfalfa silage, Formic acid, Sulphuric acid
  • M.D. Shakouri *, H. Kermanshahi Page 351

    In order to study the effect of corn, Ghods wheat, Falaat wheat, and triticale with or without enzyme addition on perormance and digestive tract characteristics, an experiment was carried out by using 288 male broiler chickens in a compeletly randomized design with 4*2 factorial arrangement for 57 days. Enzyme addition significantly decreased both feed conversion ratio of chickens fed Ghods wheat and triticale, and weight gain of chickens fed Ghods wheat. Growth performance of chickens fed Ghods wheat with enzyme was not significantly different compared with corn without enzyme. Enzyme addition decreased ileum relative weight of chickens. Gizzard and proventriculus of chickens fed Falaat wheat and triticale were heavier than those of other treatments. According to the results, enzyme supplementation showed positive effect on triticale and especially Ghods wheat based diets.

    Keywords: Broiler chickens, Enzyme, Wheat, Triticale, Performance, Carcass analysis
  • F. Shariatmadari *, A. A. Moghadamian Page 363

    The purpose of this research was to evaluate the effect of early life nutrient restriction and subsequent intermittent lighting schedule on performance in broiler. In a factorial experiment, the effect of three levels of feeding regimes and two levels of lighting schedule were investigated using 480 day-old male Hubbard chicks. The broiler chickens were randomly distributed over two rooms consisting of 4 replicates of 20 birds for each of three treatment groups. From 3 to 12 days of age treatment groups were either allowed ad-libitum access, 90% or 80% to feed. From 12 days of age until 42 days of age all birds were allowed ad-libitum access to feed. The lighting schedule for day 12 onwards in one room was a 23h light (L): 1h dark (D) lighting schedule (CL) and another room with an intermittent lighting schedule (IL, 1L:3D) from 8 AM until 8 PM . The results indicated that feed intake and feed conversion ratio of birds reared in the IL schedule were significantly lower than CL , at growth and total period of experiment (p<0.01). IL schedule did not have any significant effect on mean body weight at the end of experimental period and body weight gain at total period of experiment(p>0.05). Relative growth rate and production (PI( in the IL were higher than CL schedule (p<0.01). Feed intake and feed conversion ratio of birds given 90 and 80% of ad libitum were significantly lower in comparison with control group (p<0.01). Body weight (gain) at the end of the experiment and growth period and body weight gain in birds fed 80% of ad libitum group were significantly lower in comparison with control and 90% of ad libitum groups. At 5,6 weeks and grower period EPI and relative growth rate in birds fed 80 and 90% of ad libitum were significantly higher in comparison with control. These results indicated that feed restriction and lighting program did not have any significant effect on carcass composition (protein, fat, ash and dry matter), carcass fragment percentage (except for drumstick), abdominal fat percentage, lung , heart, right and left ventricle weight and hematocrit percentage (p>0.05), but proportion of heart weight to body weight and drumstick percentage in birds fed 80 % of ad libitum were higher than the other groups (p<0.05). Lighting schedule and feeding regime did not have any interaction effect, except for relative growth rate (p<0.05). Relative growth rate in birds with feed restriction under IL schedule was higher than birds with feed restriction under CL schedule. Intermittent lighting and feed restriction had synergic, activity effect and positive effect on body weight gain and feed convertion ratio.

    Keywords: Intermittent lighting, Feed restriction, Performance, Broiler chicken
  • H. Farhangfar *, H. Rezaee Page 375

    A total of 179,460 monthly test-day milk records (thrice a day milking) obtained from 17,946 Iranian Holstein heifers distributed in 287 herds and calved from 1986 to 2001 were used to predict breeding value of animals. Monthly test-day milk production was analysed by applying a covariance function in which the effects of herd-year-season of production (HYSOP), age at test day (covariate), additive genetic and permanent environmental effects were included. Orthogonal legendre polynomials up to order 5 (quartic) were also implemented in the covariance model to take account of the genetic and environmental aspects of milk production variation over the course of the lactation. In the present research, breeding values of individual animals based upon 305-day and monthly test-day milk yields were compared. The results indicated that ranking of ten top sires, dams as well as progenies changed as the genetic evaluation of animals switched from the traditional (based on 305-day milk yield) to the new method that was based on the covariance function. Regression analysis of average breeding value of progenies on the first year of their calving showed that the amount of genetic trend obtained from the covariance function for 305-day milk yield was greater than that of the 305-day model (11.607 vs. 3.860 Kg/year) over the period of 16 years of calving. The phenotypic trend for lactation milk yield was 92.97 Kg per year which was statistically significant. This finding indicates that a large proportion of annual increase of milk production of Holstein heifers in Iran has been due to environmental rather than genetic improvement.

    Keywords: Genetic evaluation, Covariance function, Iranian Holsteins
  • A. Zahmatkesh *, J. Poorreza, A. Abedian, F. Shariatmadari, A. Valipoor, K. Karimzadeh Page 385

    The study was conducted to compare the efficiency of diets containing various levels of calcium(0, 1, 2, 3 and 4 percentage) in feeding freshwater crayfish, Astacus leptoductylus. 150 cray fish (10 individuals per tank) with mean weight of about 8-9 gram were stocked in each of 15 tanks, containing 100 L of water. In this research, The results showed that the mean values of some parameters such as weight gain (WG), weight increment rate (WIR), length increment rate (LIR), specific growth rate (SGR), biomass increment (BI), food efficiency rate (FER) and survival rate (SR) of animal fed on different diets were 0.75-1.46gr, 9.8-24.54%, 6.57-15.33% and 0.12-0.29% respectively. However, the diet with high levels of calcium (3-4%) showed the good weight and length increment, but there were no significants difference among these indices using different trial diets. The biomass of crayfish increased with increasing of calcium concentration. So, the highest biomass (11.65gr) of crayfish was observed in the diet containing calcium about 4%. Optimal calcium requirement in the freshwter crayfish was estimated about 3.4% with broken-line regression analysis. The lowest survival rate (30%) was obtained in the diet containing 2% calcium level. There were significant differences among survival rates in various experimental diets (p<0.05). These results indicate that the dietary calcium supplement is nesessary for crayfish. The diets with high levels of calcium had a good efficiency in freshwater crayfish feeding. So it is recommended to use 3-3.5% of calcium in formulated diets for freshwater crayfish

    Keywords: Diet, Phosphorus, Fresh water crayfish, Astacus leptoductylus
  • M.Rafiy Darani *, M. Bakhshoodeh, M. Zibaee Page 399

    The main objective of this study was determining the best sprinkler system and ranking total operational sprinkler systems in Isfahan province. The data was collected through 262 questionnaires completed by farmers in Feridan and Semirom cities in Isfahan province. Ranking and comparing the systems were done via criteria matrix and qualitative efficiency of objects and compromise programming. Based on the results of this study, hand-move sprinkler irrigation and then solid-set sprinkler irrigation were found to be the best systems in most of the regions. However, solid-set sprinkler irrigation was the best in some other areas. Results also showed that there were trivial differences between farmer selection in sprinkler irrigation and suitable system in the region. Also, comparison of suitable system and conventional irrigations used by farmers showed that the current systems of farmers are not usually an optimal system.

    Keywords: Irrigation system selection, Multi-criterion decision-making, Compromise programming, Criteria matrix, qualitative efficiency of objects, Isfahan
  • K. Solaimani *, R. Tamartash, F. Alavi, S. Lotfi Page 411

    In order to manage the rangeland resources, remote sensing data is able to provide a sensible role of different cases in flora community such as biomass. The study area in SefidAb subbasin of the Lar Dam basin is located in central Alborz, where the climatic condition is semihumid and near to moderate. For the assessment of the sattelite data and their capability in estimation of the range production, Landsat-TM data with different bands was used. In this research, the field data was collected using random-systematic method in 20 sampling units of 200 plots. For geographic coordinates of the sampling units and related pixels in digital data, GPS and also existing benchmark data of the nearest points were used. Then correlation between ground data and vegetation index from different band combination was investigated and the reasonble vegetation indices were obtained. Finally, the best models were extracted for this purpose, which showed sensible relation between the field data and vegetation index. Therefor, it is possible to estimate range production using Landsat TM data related to ground control.

    Keywords: Landsat-TM, Rangeland vegetation products, Rangeland vegetation index, Lar Dam
  • A.M. Mohammadi *, S.J. Khajeddin, S.A. Khatoonabadi Page 425

    Northern watershed of Kouhrang River with the area of 68437 hectares is located in northwestern Chahar Mahal and Bakhtiary province within 49 54 to 50 9 E longitude and 32 83 to 32 36 N latitude.Making a balance and equilibrium between the number of ranchers, the rangeland production potential and appropriate flock size in each utilization unit is a necessary task. It is a matter of importance to determine suitable ranch size based on pastoral household but suitable household livelihood as well. The main goal of this study is to determine utilization unit size based on ecologic and socioeconomic factors for each household. Along with detecting the ranch allotments, the range capacity and its productivity potential were studied. Then, based on expenses and the revenues resulting from herdship,(on ranges), the suitable flock size for fulfillment of the household expenses regarding the range utilization periods, the suitable range size per household was determined. 10 vegetation types with 0.91 AUM per hectares grazing capacity were detected in studied area. There are 46 range allotments and some parts of other 6 range allotments in studied area with average area at 1510 hectares. Average pastoral household is 36.8 per unit range allotments. Pastoral households share at rangelands is 41 hectares now. The minimum and suitable ranch area for each pastoral household which can provide annual needs and costs is 520 hectares and 142 animal unit at a mix flock at 3 to 2 ratio of sheep to goat for a 100 – dayes grazing season. The result of this study showed that production potential at each range unit is influenced by flock size, household share on farming lands, and the household numbers on each ranch unit. Ranch unit and the livelihood level, have significant influence at 5% level on suitable ranch size per household.

    Keywords: Socioeconomic, Livelihood level, Ranch unit, Flock size, Watershed of Kouhrang river
  • H. Latifi *, J. Oladi, S. Saroei, H. Jalilvand Page 439

    In order to evaluate the capability of ETM+ remotely- sensed data to provide "Forest- shrub land- Rangeland" cover type map in areas near the timberline of northern forests of Iran, the data was analyzed in a portion of nearly 790 ha located in Neka- Zalemroud region. First, ortho-rectification process was implemented to correct the geometric errors of the image, which yielded 0/68 and 0/69 pixels of RMS error toward X and Y axis, respectively. The original multi-spectral bands were fused to the panchromatic band using PANSHARP Statistical module. The ground truth map was prepared using 1 ha field plots in a systematic- random sampling grid. Vegetative form of trees, shrubs and rangelands was recorded as a criterion to allocate the plots. A set of channels including original bands, NDVI and IR/R indices, and first components of PCA was used for classification procedure. Automatic band selection command was used to select the appropriate channel set.. Classification was carried out using ML classifier on both original and fused data sets. It showed 67% of overall accuracy and 0/43 of Kappa coefficient in original data set. Due to the results present presented above, it's concluded that ETM+ data has an intermediate capability to fulfill the spectral variations of 3 form- based classes, in the studied area. Furthermore, applying complementary methods to minimize the background spectral effect is proposed for future studies.

    Keywords: ETM+ sensor, Forest- Shrub land- Range classes, ML classifier, Accuracy assessment, Neka- Zalemroud
  • E. Zandi Esfahan *, S. J. Khajedin, M. Jafari, H. Karimizadeh, H. Azarnivand Page 449

    In order to determine the reciprocal relationship between the important characteristics of soil and the growth of Haloxylon ammodendron (C.A. Mey) plant in segsi plain of Isfahan., ordination method was used. The study was performed through the stratified random sampling and the regions were separated according to the plant age and physical physiognomy, then 10 samples of Haloxylon ammodendron (C.A. Mey) of the same age were selected in each region. Meanwhile, factors such as height, canopy cover area, canopy cover perimeter, canopy cover diameter, and basal area were considered. Also, 30 profiles from viewpoint of growth situations in 10 different regions were dug. Soil characteristics such as : pH, Ec, total soluble Ca2+ and Mg2+, Cl-, CO3--, HCO3-, SP%, CaCO3%, CaSO4%, organic matter%, total nitrogen percentage, phosphorous, Na+, K+, SAR, and hardpan depth were measured. Data was analyzed using ordination method. According to the results, samples of the same age showed significant differences in plant features. Other results showed that physical characteristics such as depth of hardpan from soil surface, SP%, and chemical characteristics such as salinity, alkalinity and total nitrogen had the highest effect on qualities of this kind of plant. In other words, the results mentioned above showed the important role of Haloxylon ammodendron (C.A. Mey) in sharp increase of salinity and alkanity in it's stratum.

    Keywords: Haloxylon ammodendron (C.A.Mey), Plant characterisitics, Soil characteristics, Ordination method, Segsi plain of Isfahan
  • H. Yosef-Zadeh *, K. Spahbodi, M. Tabari, Gh. Jalali Page 465

    In this investigation, the effect of seed source on the germination and survival of Acer velutinum Boiss. was assessed. Seeds were collected from 11 seed sources ( located at 20 to 2200 meter a.s.l in Mazandaran forests) and planted in a mountain nursery (Orimelk located at 1550 meter a.s.l) as completely randomized block design with three replications. The results show that the effect of seed source on germination and survival was statistically significant (p<0.01). Germination and survival rates were lower for the Pasands, Ashak and Deis sources, and the maximum seed germination was related to Lamzer site. Effect of seed sources on survival of seedling was significant too. The maximum and minimum survival was related to Lajim and Ashak, respectively. Regarding plan table seedling, the effect of seed source was significant. The maximum efficiency of seedlings has been found in Lajim, Lamzer, Parke Noor and Sangdeh sites, while the minimum range of efficiency was related to Ashak and Pasand2.

    Keywords: Seed germination, Seedling prodeuction, Acer velutinum Boiss., Seed sources
  • R. Amoaghaei * Page 471

    Ferula ovina Boiss. is one of grazing species whose seed germination faces certain problems. The dormancy characteristics of and optimum conditions for seed germination of this species have not been investigated so far. The present research was designed to investigate the effect of GA3 and moist chilling on seed germination of this plant. At first, a factorial the experiment in a completely randomized design with 6 replicates was performed to evaluate the factors: cold period in 0-3 °C (0,3,5,7,9 weeks), GA3 concentrations (0,500,1000 PPm) and time of GA3 (before cold, during cold, after cold). In the second experiment, the effect of cold duration and GA on T50 Ferula seed was investigated in 6 replications. The best treatment was moist chilling for 7 weeks at 3 C or 3 weeks of moist chilling together with soaking in 500 PPm GA3 solution for 12 h. These treatments significantly increased germination percentage and decreased the time of for germination by 50% (T50) compared to control. The addition of GA3, together with cold duration was more effective than its application before cold period, addition of GA3 after cold period, no further increase in germination occurred. Also increasing GA3 concentration (500 to 1000 PPm) did not have any significant effect on the percentage of germination and could not replace the total need for pre chilling. The results showed that Ferula ovina seeds display an endophysiological dormancy that can be released by GA3 and moist chilling treatment.

    Keywords: Moist-chilling, GA3, Seed dormancy breaking, Ferula ovina
  • M. Mousaei Sanjerehei *, M. Bassiri Page 483

    Selection of efficient indices is very important for detecting and measuring random, uniform and clumped distribution patterns of plants in different plant communities. To compare and evaluate indices of dispersion patterns of plants, three stands were selected in Nodushan, Yazd. A (50m*100m) area was selected within each stand for sampling. Sampling was randomly systematicly conducted. Measurements and counts were made at 50 points and (1 and 2m2) quadrats which were randomly selected along four 100m transects within each sampling area. Indices of dispersion using quadrate studied in this survey include: Standardized index of Morisita, Morisita's index, Green's index, Dispersion (variance/mean ratio) index , Lloyd's index of patchiness and distance indices of dispersion including Pielou, Hopkines, T square, Eberhardt , Hines, Johnson and Zimer and Holgate indices. Results showed that T square and Holgate indices were more powerful than the other indices for detecting intensity of small-scale and tightly clumped pattern of shrubs because the two indices could distinguish between single individuals and the individuals on the edges of dense and small clumps. Johnson and Zimer index and Standardized index of Morisita (in shrublands with plant cover greater than 5%) were more efficient than the other indices for determining spatial pattern of these small clumps and single individuals. Among studied indices of dispersion, Green's index had the highest precision and with the exception of this index, distance indices were more precise than the quadrate indices.

    Keywords: Indices of dispersion patterns of plants, Quadrate indices of dispersion, Distance indices of dispersion