فهرست مطالب

علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی) - سال دهم شماره 2 (پیاپی 36، تابستان 1385)

نشریه علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی)
سال دهم شماره 2 (پیاپی 36، تابستان 1385)

  • تاریخ انتشار: 1385/06/20
  • تعداد عناوین: 22
|
  • محمد عبدالهی عزت آبادی، بهاءالدین نجفی صفحه 1

    در این پژوهش، ابتدا الگوهای مختلف اندازه گیری نسبت تامین (Hedge ratio) در بازارهای آتی (Futures market) و اختیار معامله (Options market) معرفی شده، سپس با استفاده از یک نمونه 300 تایی از پسته کاران ایران، این مدل ها به طور عملی مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج نشان داد که نسبت های تامین مختلف در بازارهای آتی و اختیار معامله محصول پسته در شرایط متفاوت، با میانگین بین 22/0 تا 99/0 تغییر می کند. در شرایط وجود ریسک تولید محصول پسته، کشاورزان، بازار اختیار معامله را بر بازار آتی ترجیح داده و چنانچه این ریسک حذف شود، بازار آتی، قابل ترجیح است. هم چنین افزایش بدهی کشاورزان همراه با افزایش نسبت تامین بوده، در حالی که فرصت های بالای دریافت وام های بانکی، این نسبت را کاهش می دهد.

    کلیدواژگان: بازار آتی، بازار اختیار معامله، نسبت تامین، پسته
  • علی اکبر براتی صفحه 17

    پژوهش حاضر به بررسی وضعیت توزیع درآمد در بین خانوارهای روستایی کشاورز و غیر کشاورز شهرستان قوچان از استان خراسان می پردازد. بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی تصادفی، 265 خانوار انتخاب و داده ها به وسیله پرسش نامه و مصاحبه حضوری با آنها جمع آوری شد. برای تحلیل، از تکنیک ضریب جینی، مقایسه پنجک ها، منحنی لورنز و محاسبه نسبت های درآمدی استفاده شد. نتایج به دست آمده از تحلیل داده ها نشان داد که میزان نابرابری در توزیع درآمد بین خانوارهایی که تنها به کشاورزی اشتغال دارند، بیشتر از خانوارهایی بود که تنها به فعالیت های غیرکشاورزی اشتغال داشتند. مقدار ضریب جینی در بین خانوارهای گروه اول 53/0 و در بین خانوارهای گروه دوم 42/0 بود. هم چنین بهترین وضعیت توزیع درآمد مربوط به خانوارهایی بود که علاوه بر اشتغال در بخش کشاورزی به فعالیت های غیرکشاورزی نیز مشغول بودند. مقدار ضریب جینی در بین این گروه 36/0 تعیین گردید. به نظر می رسد فعالیت های غیرکشاورزی که در کنار کشاورزی انجام می شود، نقش چشمگیری در کاهش نابرابری های درآمدی در منطقه مورد مطالعه داشته است.

    کلیدواژگان: توزیع درآمد، ضریب جینی، منحنی لورنز، قوچان
  • مجید طالبی بداف، بدرالدین ابراهیم سید طباطبایی، خورشید رزمجو، بهروز شیران صفحه 29

    شناسایی گونه های چمنی بر اساس خصوصیات مورفولوژیک به لحاظ شباهت های آنها مشکل است. از طرفی گزینش ژنوتیپ های والدی بر اساس فاصله ژنتیکی مناسب برای اجرای تلاقی ها و به نژادی چمن حائز اهمیت است. بدین ترتیب استفاده از روش های ملکولی به عنوان ابزاری کارا در ارزیابی و شناسایی ژنوتیپ ها مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این پژوهش بررسی تنوع ژنتیکی بین و درون گونه های مختلف چمن و برآورد روابط ژنتیکی آنها با استفاده از نشانگر AFLP بوده است. تعداد پنج گونه چمن به همراه پنج رقم از هر گونه انتخاب شد و با استفاده از نشانگر ملکولی AFLP مورد مطالعه قرار گرفت. با استفاده از 10 ترکیب آغازگری، تعداد 1170 نوار حاصل شد که تمام آنها در بین ارقام چندشکلی نشان داده شد. از بین آغازگرهای مورد استفاده، ترکیب آغازگری P-AAG و M-CAG با 166 نوار، بیشترین تعداد نوار و ترکیب آغازگری P-ACT و M-CGC با 81 نوار، کمترین تعداد نوار را تولید کردند. گروه بندی ژنوتیپ ها با استفاده از روش تجزیه خوشه ایبر اساس ضریب جاکارد، 5 گونه مورد نظر را از یکدیگر جدا کرد. ضمن این که رقم های متعلق به هر گونه نیز از یکدیگر تفکیک شدند. برخی از این نشانگرها در مورد یک گونه، اختصاصی بودند که از آنها می توان در شناسایی گونه مورد نظر استفاده کرد. تولید تعداد نوار زیاد و میزان چندشکلی بالا در گونه ها و رقم های مختلف چمن بیانگر آن است که این روش می تواند به طور کارا و موثری در تعیین روابط ژنتیکی رقم های مختلف بین و درون گونه ای چمن مورد استفاده قرار گیرد.

    کلیدواژگان: علف های چمنی چندساله، نشانگر AFLP، تنوع ژنتیکی، فاصله ژنتیکی
  • محسن برجی صفحه 41

    اخیرا، کاربرد میکروارگانیسم ها برای تبدیل بیوماس گیاهی به بسیاری از فراورده های با ارزش تجاری مورد بررسی قرار گرفته است. تعدادی از نمونه های خاک، مواد گیاهی در حال پوسیدگی و کودهای دامی پوسیده شده از بخش های مختلف استان مرکزی به منظور جداسازی و تعیین هویت باکتری های هوازی که قادر به استفاده از نمونه های لیگنین به عنوان تنها منبع کربن بودند، جمع آوری شدند. باکتری ها با استفاده از سه نمونه لیگنین، کلش گندم و خاک اره عصاره گیری شده با آب داغ جداسازی شدند. دو باکتری جداسازی شده که از جنس های استرپتومایسز (.Streptomyces sp) و سودوموناس (.Pseudomonades sp) شناسایی شدند، قادر به تجزیه لیگنین و پلی ساکارید های کلش گندم و خاک اره بودند. میزان رشد استرپتومایسز و سودوموناس در محیط دارای کلش گندم بیشتر از محیط حاوی خاک اره بود. نتایج دیگر نشان داد که فراوری باکتریایی مواد لیگنوسلولزی و استفاده از مکمل ازت در محیط کشت، آثار قابل توجهی بر ترکیب شیمیایی کلش و خاک اره داشته است. هر دو جنس باکتری موجب افزایش پروتئین خام، لیگنین پلی مری قابل رسوب در اسید، لیگنین محلول و کاهش کربوهیدرات ها و لیگنین نامحلول کلش گندم و خاک اره در مقایسه با شاهد بدون باکتری شدند (01/0 >P). استرپتومایسز به خصوص در محیط کشت دارای کلش توان تجزیه ای بیشتری نسبت به سودوموناس نشان داد. استفاده از عصاره مخمر (به عنوان منبع ازت) توان تجزیه ای باکتری ها را بهبود بخشید. نتیجه این پژوهش نشان داد که این باکتری ها می توانند برای بهینه سازی بیولوژیکی بازمانده های کشاورزی به منظور تغذیه دام، مورد استفاده قرار گیرند.

    کلیدواژگان: لیگنوسلولز، تجزیه بیولوژیک، استرپتومایسز، سودوموناس، کلش گندم، خاک اره
  • وحید خاکساری، سیدعلی اکبر موسوی، سید علی محمد چراغی، علی اکبر کامگار حقیقی، شاهرخ زند پارسا صفحه 57

    انجام آزمایش های مزرعه‎ای به منظور تعیین مقدار بهینه آب مصرفی برای اصلاح شوری خاک، وقت‎گیر و پرهزینه بوده، بنابراین استفاده از مدل های کامپوتری (رایانه ای) آبشویی رایج شده است، ولی قبل از به کارگیری چنین مدل هایی، درستی نتایج آنها باید در مقایسه با نتایج آزمایش های مزرعه‎ای ارزیابی شود. در این پژوهش دو مدل رایانه‎ای SWAP و LEACHC در شبیه‎سازی نیم رخ رطوبت و شوری خاک حاصل از انجام آزمایش های آبشویی مورد ارزیابی قرار گرفت. در شبیه‎سازی حرکت و توزیع رطوبت در خاک، مدل SWAP نتایج بهتری را ارائه داد. با وجود برتری مدل SWAP نسبت به مدل LEACHC در پیش‎بینی رطوبت خاک، بر اساس شاخص های آماری محاسبه شده، هر دو مدل نتایج رضایت بخشی داشته‎اند. در پیش‎بینی شوری نیم رخ خاک در زمان های مختلف، مدل LEACHC به دلیل بهره‎گیری از سه مکانیسم انتقال املاح یعنی جابه جایی، انتشار و پخشیدگی و نیز در نظر گرفتن برهم کنش های شیمیایی در محیط خاک، مانند جذب، رسوب، انحلال و غیره در مقایسه با مدل SWAP نتایج بهتری را نشان داد. هر دو مدل با وجود اختلاف مقادیر پیش‎بینی ‎شده و اندازه‎گیری ‎شده شوری در آبشویی های اول، توانسته‎اند روند شوری‎زدایی خاک را به نحو قابل قبولی پیش‎بینی نمایند.

    کلیدواژگان: آبشوئی، چاه افضل، SWAP، LEACHC
  • مریم باقری مفیدی، مسعود بهار، حسین شریعتمداری، محمدرضا خواجه پور صفحه 71

    برای تعیین جدایه های متحمل به خشکی باکتری های ریزوبیومی هم زیست عدس، 12 نمونه خاک ازمناطق مختلف استان های گلستان، چهار محال و بختیاری و اصفهان جمع آوری شد و ارقام محلی عدس بی نام دانه درشت، قزوینی و فریدنی در هر نمونه خاک در گلخانه کشت شد. پس از10 هفته از گره های تشکیل شده روی ریشه گیاهان، 324 سویه ریزوبیومی جداسازی شدند. در تعیین تحمل به شوری جدایه ها، مشخص شد که تمام جدایه های به دست آمده قدرت رشد در محیط کشت حاوی 200 میلی مولار کلرور سدیم را دارند. در مقادیر بالای نمک (بیش از 400 میلی مولار)، از نظر تحمل به شوری، تفاوت عمده ای در بین جدایه ها وجود داشت، به طوری که فقط 20 درصد از آنها به عنوان متحمل به شوری ارزیابی گردید. جدایه های 249 RL و 211 RL با رشد در غلظت 550 و 600 میلی مولار نمک طعام به عنوان جدایه های برتر متحمل به شوری برگزیده شدند. نتایج بررسی تحمل به تنش پتانسیل ماتریک جدایه ها در سطوح مختلف 6000 PEG با تحمل به شوری آنها مطابقت داشت. به طور کلی، جدایه های متحمل به شوری قادر به تحمل تنش خشکی در شرایط آزمایشگاهی نیز بودند، ولی این تحمل به شوری و خشکی ارتباطی با منشا جغرافیایی این جدایه ها نداشت. در یک طرح فاکتوریل، کرت های خرد شده با سه تکرار، گره سازی جدایه های متحمل 249 RL و 211 RL و نیز جدایه حساس 77 RL بر روی دو رقم عدس بی نام دانه درشت و فریدنی تحت تیمارهای مصرف 50، 75، 90 و 98 درصد آب قابل استفاده از خاک مقایسه شد. گرچه تنش خشکی به طور معنی داری باعث کاهش گره سازی شد، اما رقم عدس بی نام دانه درشت به دلیل تراکم زیاد ریشه در واحد حجم، میزان گره سازی بیشتری داشت. با وجود این که، جدایه 249 RL در تحمل به شوری و خشکی در شرایط آزمایشگاهی و نیز آزمایش های گلخانه ای نسبت به سایر جدایه ها برتری نشان داد، ولی با افزایش تنش خشکی در سطح بالاتر از 50 درصد مصرف آب قابل استفاده گره زایی کاهش معنی داری داشت.

    کلیدواژگان: عدس، ریزوبیوم، هم زیستی، مقاوم به شوری، مقاوم به خشکی
  • شمس الله ایوبی، محسن حسین علیزاده صفحه 85

    روش های مرسوم مطالعات خاک شناسی در حوزه های آبخیز ایران، نیازمند هزینه، کارشناس و زمان زیاد است. صعب العبور بودن برخی مناطق حوزه و مشکلات نمونه برداری نیز به مشکلات مذکور اضافه می شود. به واسطه محدودیت های مزبور در اغلب حوزه های آبخیز کشور، اطلاعات مکانی و پیوسته دقیقی از خصوصیات خاک به منظور برآورد فرسایش خاک توسط مدل های مختلف نظیر: (Rusle، Morgan، Eurosem،PSIAC) و هم چنین دیگر فعالیت های مدیریتی و برنامه ریزی موجود نیست. بنابراین به روش های نوینی نیاز است که با حداقل نمونه برداری کم و به کمک پارامترهای سطح زمین (که محاسبه آنها به مراتب ارزان تر است) بتوان خصوصیات خاک را به طور نسبتا دقیقی برآورد کرد. این پژوهش در بخشی از حوزه آبخیز مهر سبزوار مشتمل بر سه واحد سنگ شناسی غالب حوزه، شامل واحد های PLc، Ku و E2sc به منظور ایجاد مدل های رگرسیون خاک- چشم انداز، صورت گرفته است. خصوصیات مورد مطالعه خاک سطحی، شامل درصد شن، رس، مواد آلی، سنگریزه، رطوبت وزنی خاک در حالت FC و مقدار وزن مخصوص ظاهری بوده است. در واحد های مختلف در جمع 316 نقطه مطالعاتی انتخاب شد و خصوصیات سطحی خاک آنها مورد مطالعه قرار گرفت. سپس مدل رقومی ارتفاع منطقه در پیکسل هایی به ابعاد 100×100 متر تهیه و از روی آن ویژگی های پستی و بلندی محاسبه شد. در نهایت مدل های رگرسیون چند متغیره بین این ویژگی ها و خصوصیات خاک، برقرار و سپس به وسیله نقاط اضافی، نمونه برداری شده (78 نقطه از 316 نقطه)، مدل های به دست آمده اعتبار سنجی شدند. نتایج مطالعه نشان می دهد که خصوصیات پستی و بلندی مهم که با خصوصیات خاک ارتباط بیشتری داشته و در مدل رگرسیونی نیز وارد شده، به طور عمده شامل شیب و جهت آن، ارتفاع، شاخص رطوبتی و شاخص قدرت جریان، شاخص حمل رسوب و انحنای زمین بوده است. این نتایج موید این مطلب است که خصوصیات خاک در منطقه تحت الشعاع فرایندهای هیدرولوژیکی، موثر از توپوگرافی می باشد. نتایج اعتبار سنجی مدل ها نیز از ناریب بودن و درجه تخمین مناسب برازش مدل ها حکایت می کند. نتایج نشان می دهد که مدل های به دست آمده در مقیاس حوزه و فواصل 100 متری، قادرند در واحدهای مختلف سنگ شناسی از حداقل 26 تا حداکثر 72 درصد از کل تغییرات خصوصیات مختلف سطحی خاک را پیش بینی کند.

    کلیدواژگان: خصوصیات پستی و بلندی، خصوصیات سطحی خاک، مدل خاک، چشم انداز
  • ابوذر ابوذری گزافرودی، رحیم هنرنژاد، محمدحسین فتوکیان، علی اعلمی صفحه 99

    به منظور بررسی تجزیه علیت و میزان هم بستگی بین 16 صفت کمی، تعداد 49 رقم برنج ایرانی و خارجی انتخاب شد و در مزرعه آزمایشی آموزشکده کشاورزی تنکابن در قالب طرح لاتیس مربع با دو تکرار، مورد مطالعه قرار گرفت. تجزیه واریانس داده ها نشان داد که ژنوتیپ های مورد مطالعه از نظر صفات بررسی شده دارای اختلاف معنی دار هستند. بررسی ضرایب هم بستگی فنوتیپی و ژنتیکی نشان داد که شمار ساقه بارور، تعداد کل پنجه و تعداد دانه در خوشه با عملکرد دانه دارای هم بستگی مثبت و معنی داری بودند. هم چنین تجزیه هم بستگی از طریق روش علیت نشان داد که تعداد ساقه بارور دارای بیشترین اثر مستقیم بر عملکرد است. علاوه بر آن تعداد دانه در خوشه و وزن صد دانه نیز اثر مستقیم زیادی بر عملکرد داشتند. بنابراین برای گزینش ژنوتیپ برتر از نظر عملکرد، انتخاب مستقیم برای صفات فوق پیشنهاد می شود.

    کلیدواژگان: برنج، اجزای عملکرد، هم بستگی، تجزیه علیت
  • غلامرضا محمدی، کاظم قاسمی گلعذانی، عزیز جوانشیر، محمد مقدم صفحه 109

    به منظور بررسی تاثیر رژیم های مختلف آبیاری بر برخی از شاخص های زراعی و فیزیولوژیک، سه رقم نخود (جم، 301 و پیروز)، آزمایشی در سال 1377 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز انجام شد. آزمایش به صورت اسپلیت پلات با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد که در آن رژیم های آبیاری، شامل آبیاری کامل و آبیاری محدود (یک نوبت آبیاری در یکی از مراحل فنولوژیک شاخه دهی، گل دهی یا تشکیل نیام) در کرت های اصلی و ارقام نخود در کرت های فرعی گنجانده شدند. در شرایط آبیاری محدود بین رژیم های آبیاری، اختلاف معنی داری از نظر درصد پوشش سبز و تعداد نیام در بوته وجود نداشت، در صورتی که سرعت، طول دوره پر شدن دانه، وزن و عملکرد دانه در شرایط آبیاری در مرحله تشکیل نیام به طور معنی داری بیشتر از رژیم های آبیاری در مرحله شاخه دهی یا گل دهی بود. میانگین کلیه صفات، به استثنای تعداد دانه در نیام در شرایط آبیاری کامل به طور معنی داری بیشتر از آبیاری های محدود بود. سرعت پر شدن، حداکثر وزن و عملکرد دانه در شرایط آبیاری در مرحله گل دهی به طور معنی داری بیشتر از شرایط آبیاری در مرحله شاخه دهی بود ولی از نظر سایر صفات در بین این دو رژیم آبیاری، اختلاف معنی داری دیده نشد. اگرچه درصد پوشش سبز و تعداد دانه در نیام در رقم 301 بیشتر از رقم جم بود ولی در سایر موارد واکنش این دو رقم به محدودیت آب، تقریبا مشابه بود. کلیه صفات به استثنای تعداد نیام در بوته در رقم پیروز به طور معنی داری کمتر از ارقام جم و 301 بود. درصد پوشش سبز، بالاترین هم بستگی را با عملکرد دانه نشان داد. این بررسی مشخص کرد که در بین مراحل فنولوژیک گیاه نخود، مرحله تشکیل و پرشدن دانه ها حساس ترین مرحله به کمبود آب است و در شرایط محدودیت آب، با انجام آبیاری در این مرحله می توان عملکرد نخود را به طور قابل توجهی افزایش داد.

    کلیدواژگان: نخود، درصد پوشش سبز، سرعت و طول دوره پرشدن دانه، عملکرد، اجزای عملکرد دانه
  • بهرام حیدری، عبدالمجید رضایی، سید علی محمد میرمحمدی میبدی صفحه 121

    به منظور برآورد میزان ترکیب پذیری، نوع عمل ژن، تعداد ژن های کنترل کننده صفات، قابلیت های توارث و دیگر پارامترهای ژنتیکی دانه از تلاقی های دای آلل 9 ژنوتیپ گندم استفاده شد. والدها و 36 تلاقی آنها در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در مزرعه، برای 9 صفت کمی در سال 1377 مورد ارزیابی قرار گرفتند. تجزیه ژنتیکی به روش های هیمن و روش دوم در مدل ثابت گریفینگ انجام شد. میانگین مربعات ژنوتیپ ها برای کلیه صفات از نظر آماری در سطح احتمال یک درصد معنی دار شد. با توجه به معنی دار بودن میانگین مربعات قابلیت ترکیب پذیری عمومی و هم چنین معنی دار بودن میانگین مربعات قابلیت ترکیب پذیری خصوصی برای کلیه صفات به جز تعداد سنبلچه در سنبله اصلی نتیجه گیری شد که نقش هر دو اثر افزایشی و غیر افزایشی ژن ها در بروز ژنتیکی آنها مهم است. برآورد میانگین درجه غالبیت نشان داد که تعداد دانه در سنبله اصلی و تعداد سنبلچه در سنبله اصلی توسط اثر غالبیت نسبی ژن ها کنترل می شوند، در حالی که عمل ژن برای عملکرد دانه در بوته، عملکرد بیولوژیک، ارتفاع بوته، شاخص برداشت و وزن هزار دانه از نوع فوق غالبیت است. ارقام الوند و روشن برای عملکرد دانه در بوته، الوند برای تعداد دانه در سنبله اصلی و وزن سنبله اصلی و الوند و الموت برای وزن هزار دانه از بهترین ترکیب پذیرهای عمومی بودند، بنابراین استفاده از آنها برای بهبود ژنتیکی صفات مذکور مفید خواهد بود. عملکرد دانه در بوته هم بستگی مثبت و معنی داری با تعداد دانه در سنبله اصلی، وزن هزار دانه، وزن دانه در سنبله اصلی و وزن سنبله اصلی داشت.

    کلیدواژگان: درجه غالبیت، قابلیت ترکیب پذیری، قابلیت توارث، گندم نان
  • مسعود بهار، سیروس قبادی، وحید عرفانی مقدم، احد یامچی، مجید طالبی بداف، محمد مهدی کابلی، علی اکبر مختارزاده صفحه 141

    به منظور تعیین تنوع ژنتیکی بین برخی توده های بومی یونجه زراعی، شش جمعیت ایرانی بمی، رهنانی، نیک شهری، همدانی (از منطقه اصفهان)، همدانی (ازمنطقه شیراز)، یزدی و یک جمعیت رنجر آمریکایی با 24 جایگاه ریز ماهواره طراحی شده از مناطق (Expressed Sequence Tags (ESTs گیاه Medicago truncatula و سه جایگاه ریز ماهواره ای شناسایی شده از کتابخانه ژنومی M. sativa ارزیابی شدند. بر اساس نتایج تکثیر باندهای مورد نظر و میزان چند شکلی، از بین آغازگرهای به کار رفته چهار جایگاه (EST-SSR (AW9،BEE،TC6،TC7 و یک جایگاه ریز ماهواره ژنومی (AFct32) برای تخمین تنوع ژنتیکی میان جمعیت های یونجه مورد بررسی مناسب تشخیص داده شدند. در مجموع 46 آلل برای این جایگاه ها در جمعیت های یونجه ردیابی شد. تعداد آلل های هر جمعیت در هر جایگاه از شش تا یازده متغیر بود و شاخص تنوع ژنتیکی جایگاه ها در میان جمعیت ها از 62/0 تا 87/0 برآورد شد. تجزیه و تحلیل روابط ژنتیکی بر اساس اطلاعات EST-SSR، جمعیت رنجر آمریکایی را به طور کامل از جمعیت های یونجه ایرانی متمایز نمود. بنابراین به نظر می رسد که والدین این یونجه متفاوت از جمعیت های ایرانی باشد. بر اساس دندروگرام رسم شده، جمعیت های یونجه ایرانی به دو گروه اصلی تقسیم شدند. ارقام سردسیری همدانی و رهنانی در یک گروه و ارقام گرمسیری بمی، یزدی و نیک شهری در گروه دیگر قرار گرفتند. موقعیت مناطق ریز ماهواره های EST در ناحیه کد شونده ژنوم، احتمالا قابلیت استفاده از این نوع نشانگرها را برای روشن کردن روابط بین جمعیت های یونجه افزایش می دهد

    کلیدواژگان: یونجه، ریز ماهواره، (EST(Expressed Sequence Tags، تنوع ژنتیکی
  • مهدی جمشید مقدم، سید سعید پورداد صفحه 155

    به منظور بررسی جوانه زنی و رشد گیاهچه های گلرنگ در تنش رطوبتی، تعداد 15 ژنوتیپ در چهار سطح پتانسیل آب شامل صفر (شاهد)، 4/0-، 8/0- و 2/1- مگاپاسکال به وسیله محلول پلی اتیلن گلایکول 6000 مورد آزمون جوانه‎زنی قرار گرفتند. حداکثر درصد جوانه زنی (G max)، شاخص سرعت جوانه زنی (GRI)، مدت زمان تا رسیدن به 50 درصد جوانه زنی (T50)، طول ریشه چه (RL) و ساقه چه (SL) به عنوان پارامترهای جوانه زنی بررسی شد. تاثیر سطوح پتانسیل و ژنوتیپ ها برای کلیه صفات اندازه گیری شده معنی دار بود. کمترین پتانسیل آب، جهت جوانه زنی در دامنه 18/1- مگاپاسکال در ژنوتیپ گوشخانی تا 59/1- مگاپاسکال در ژنوتیپ LRV-51-51 برآورد شد. در پاسخ به تنش رطوبتی در مورد صفت طول ریشه چه در ژنوتیپ ها واکنش متفاوتی مشاهده شد. در سطوح پتانسیل پایین تر، گیاهچه ها از ریشه چه های نازک، ضعیف و طویل تری نسبت به شاهد برخوردار بودند و با افزایش تنش به 2/1- مگاپاسکال، کاهش شدیدی در طول ریشه چه مشاهده شد. پتانسیل های پایین تر از شاهد باعث کاهش سرعت جوانه زنی و طول ساقه چه شدند. در حالی که پتانسیل های آب کمتر از 4/0- مگاپاسکال باعث کاهش حداکثر درصد جوانه زنی گردید. افزایش تنش از سطح شاهد، به 8/0- مگاپاسکال بیش از 3 برابر، مرحله T50را به تاخیر انداخت. اکثر ژنوتیپ های خارجی از میانگین T50 بیشتری نسبت به ژنوتیپ های گلرنگ ایرانی برخوردار بودند. بالاترین مقدار GRI به ژنوتیپ های ایرانی LRV-51-51، ورامین 295 و محلی اصفهان و کمترین آن به ژنوتیپ خارجی CW-74 تعلق داشت. هم چنین عملکرد دانه، عملکرد روغن و درصد روغن دانه تعدادی از ژنوتیپ های فوق طی سال زراعی 83-1382 در آزمایش های مزرعه ای تحت شرایط دیم ارزیابی شد. بیشترین متوسط عملکرد روغن به ژنوتیپ های خارجی (4/326 کیلوگرم در هکتار) PI-537598 و (9/313 کیلوگرم در هکتار) Lesaf و کمترین آن به ژنوتیپ ایرانی زرقان279 (2/133 کیلوگرم در هکتار) تعلق داشت. در سطوح پتانسیل شاهد و 8/0 مگاپاسکال ارتباط منفی و معنی داری بین درصد روغن بذر با سرعت جوانه زنی حاصل شد. نتایج نشان داد که تنوع ژنتیکی کافی برای پارامترهای جوانه زنی وجود دارد و می توان از تنوع ژنتیکی موجود در جهت بهبود بنیه اولیه بذر ژنوتیپ های گلرنگ استفاده نمود.

    کلیدواژگان: گلرنگ، تنش رطوبتی، بنیه اولیه بذر، عملکرد دانه
  • سید ابوالحسن میر مهدوی چابک، مرادپاشا اسکندری نسب، عبدالاحد شادپرور، احمد قربانی صفحه 169

    با استفاده از یک مدل قطعی برای گله های گاو شیری مطابق با سیستم نرخ گذاری شیر در ایران، معادلات ضرایب اقتصادی تولید شیر، درصد چربی، درصد پروتئین و طول عمر گله در گرایش حداقل هزینه و در محدودیت کل نهاده و برای شرایط بلند مدت یعنی متغیر بودن تمام هزینه ها بر حسب واحد گاو برآورد شدند. به وسیله روش شبیه سازی داده ها و اطلاعات سه گله گاو شیری مختلف در کشور، میزان حساسیت ضرایب اقتصادی صفات نسبت به 20 درصد تغییر (کاهش یا افزایش) قیمت علوفه و کنسانتره، هزینه های غذایی و غیر غذایی، قیمت شیر به نرخ دولتی و آزاد، سهم فروش شیر به نرخ دولتی، میانگین تولید شیر، درصد چربی و پروتئین و طول عمر گله بررسی شد. ضرایب اقتصادی تولید شیر در شرایط مبنا در سه گله به ترتیب برابر با: 55/0-، 24/0- و 54/0-، ضرایب اقتصادی درصد چربی 34-، 20- و 11-، ضرایب اقتصادی درصد پروتئین 34-، 37- و 33- و ضرایب اقتصادی طول عمر گله 37/0-، 67/0 و 39/0- بود. تاثیر تغییر عوامل مختلف سیستم تولید بر ضرایب اقتصادی صفات در سه واحد گاوداری یکسان نبود. ضرایب اقتصادی تولید شیر، درصد چربی، درصد پروتئین و طول عمرگله به ترتیب به تغییر میانگین تولید شیر، قیمت دولتی شیر و میانگین طول عمرگله بیشترین حساسیت را نشان دادند.

    کلیدواژگان: ضرایب اقتصادی، مدل قطعی، تولید شیر، درصد چربی، درصد پروتئین، طول عمر گله، گاوهای شیری هلشتاین
  • محمد جواد آگاه، جواد پوررضا، عبدالحسین سمیع، حمیدرضا رحمانی صفحه 181

    این آزمایش به منظور مطالعه آثار استفاده از سطوح مختلف نخود (رقم کابلی) با روش های عمل آوری متفاوت برعملکرد جوجه های گوشتی انجام شد. از 576 قطعه جوجه گوشتی نژاد راس در یک آزمایش فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی با شانزده تیمار و برای هر تیمار 3 تکرار 12 قطعه ای استفاده شد. فاکتور اول شامل سه سطح نخود (10، 20 و 30 درصد) و فاکتور دوم شامل پنج شیوه عمل آوری نخود (خام، پخته شده به مدت 10 و 20 دقیقه و خیسانده شده به مدت 24 و 48 ساعت) بود. تیمارها شامل یک جیره شاهد (بدون نخود) و پانزده جیره آزمایشی بود که همگی دارای انرژی و پروتئین یکسان بودند. مدت انجام آزمایش 8 هفته (از سن 1 تا 56 روزگی) بود. اضافه وزن بدن، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی در سه دوره سنی7 تا 21، 7 تا 42 و 7 تا 56 روزگی اندازه گیری شد. درصد وزن لاشه، درصد وزن چربی حفره شکمی، درصد وزن روده و درصد وزن لوزالمعده به وزن زنده در پایان دوره آزمایشی محاسبه شد. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار اضافه وزن در دوره های سنی7 تا 42 و7 تا 56 روزگی و مربوط به جوجه های تغذیه شده با جیره حاوی 30 % نخود و با شیوه عمل آوری 48 ساعت خیساندن بودکه تفاوت آن با جیره شاهد معنی دار بود (05/0> P). اثر سطح نخود مصرفی و اثر شیوه عمل آوری بر خوراک مصرفی جوجه ها در دوره سنی 7 تا 56 روزگی معنی دارنبود. آثار متقابل سطح نخود در شیوه عمل آوری بر ضریب تبدیل غذایی در سه دوره سنی معنی دار نبود. اثر سطح نخود مصرفی و اثر شیوه عمل آوری بر درصد وزن لاشه، درصد وزن چربی محوطه شکمی و درصد وزن روده به وزن زنده معنی دار نبود، ولی بر درصد وزن لوزالمعده به وزن زنده معنی دار شد (05/0> P). بنابراین به نظر می رسد که نخود به عنوان یک منبع خوب انرژی و پروتئین در شرایط کمبود ذرت و سویا، می تواند به صورت خام تا سطح 20 % و به صورت خیسانده شده به مدت 48 ساعت تا سطح 30% نیز در جیره جوجه های گوشتی استفاده شود.

    کلیدواژگان: نخود، عملکرد، جوجه گوشتی
  • سید محمدعلی رضوی، سید علی مرتضوی، سید محمود موسوی صفحه 191

    در این تحقیق اثر تغییرات اختلاف فشار عملیاتی (TMP) بر کاهش شار ناشی از مقاومت های قطبش غلظت و جذب سطحی (گرفتگی) و هم چنین درصد دفع پروتئین در طی فراپالایش شیر پس چرخ بازسازی شده مورد بررسی قرار گرفته است. برای انجام آزمایش ها از یک سیستم پایلوتی مجهز به مدول حلزونی مارپیچی با غشای پلی سولفن آمید استفاده شده است. استراتژی علمی سه مرحله ای بر مبنای مدل سه پارامتر ی مقاومت متوالی (جذب – لایه مرزی) برای تعیین اثر مقاومت های هیدرولیکی غشا، قطبش غلظت و مقاومت گرفتگی بر کاهش شار به کار گرفته شده است. نتایج نشان می دهد که افزایش TMP تاثیری بر مقادیر کاهش شار نسبی کل نداشت، ولی در هر TMP کاهش شار عمدتا به دلیل قطبش غلظت اتفاق می افتد و گرفتگی، سهم بسیار کمی در کاهش شار داشت، در حالی که پاسخ دینامیکی کاهش شار ثابت کرد که افزایش مقدار کاهش شار نسبی کل در طی عملیات، به دلیل گرفتگی است. نتایج تاثیر TMP بر مقاومت ها نشان داد که با افزایشTMP مقاومت هیدرولیکی کل و مقاومت گرفتگی برگشت پذیر، افزایش می یابند، اما مقاومت ذاتی غشا و مقاومت گرفتگی برگشت ناپذیر بدون تغییر باقی می مانند. از پاسخ دینامیکی مقاومت هیدرولیکی کل نتیجه گرفته شد که افزایش مقاومت کل در طول زمان عملیات، نتیجه افزایش هر دو نوع مقاومت گرفتگی برگشت پذیر و برگشت ناپذیر است. افزایش TMP و یا گذشت زمان عملیات، تاثیر چندانی بر درصد دفع پروتئین ها نداشته است و تنها باعث افزایش آن به میزان 4-1 درصد می شود.

    کلیدواژگان: شیر، فراپالایش، قطبش غلظت، گرفتگی، مدل مقاومت متوالی، شار، درصد دفع (بازداری)
  • غلامرضا مصباحی، جلال جمالیان صفحه 203

    ایران از کشورهای عمده تولید کننده سیب به حساب می آید. محصولات صنعتی متنوعی را می توان از سیب تهیه کرد. در برخی از کشورهای پیشرفته بیش از یک چهارم سیب تولیدی در تهیه سس سیب استفاده می شود. در کشور ما تولید این محصول معمول نیست. به نظر می رسد که چنانچه نوعی سس سیب تهیه شود که با ذائقه و تمایل مصرف کنندگان ایرانی سازگاری داشته باشد، این محصول می تواند جایگاه قابل ملاحظه ای را در تولیدات کارخانه های کنسروی و بازار مصرف به دست آورد. در این پژوهش ابتدا با استفاده از سیب زرد (گلدن دلیشس)، نسبت به تولید سس سیب با شش فرمولاسیون مختلف اقدام شد. در مرحله بعد، شش فرمولاسیون مذکور توسط آزمون کنندگان نسبتا با تجربه به عنوان یک چاشنی غذایی مورد ارزیابی حسی قرار گرفت و با استفاده از آزمون، رتبه بندی فرمولاسیون برتر، از نظر چشایی مشخص گردید. در قسمتی دیگر از ارزیابی حسی، سس سیب برگزیده توسط مصرف کنندگان عادی در چند سالن غذاخوری عمومی مورد آزمون قرار گرفت که اکثریت آنها سس مذکور را از نظر عطر و طعم، مناسب ارزیابی کردند. در بخش دیگری از پژوهش سس های سیب تولیدی از نظر خصوصیات شیمیایی، فیزیکی و میکروبی، مورد آزمایش و مقایسه قرار گرفتند. آنگاه سس سیب با فرمولاسیون برگزیده به مقدار مناسب تهیه و برای ارزیابی وضعیت ماندگاری آن در دو محدوده دمایی 25oC±2 و 4oC±1 نگه داری شد. نمونه های سس مذکور در فواصل دو ماهه تا ده ماه از نظر خصوصیات شیمیایی، فیزیکی و میکروبی مورد آزمایش و بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که سس سیب مذکور تا بیش از ده ماه در شرایط دمایی معمولی قابل نگه داری است، بدون آن که تغییرات قابل ملاحظه ای که موجب کاهش کیفیت شود، در آن بروز کند.

    کلیدواژگان: سیب، سس سیب، گلدن دلیشس، فرمولاسیون
  • مجید سلیمانی، محمد شاهدی صفحه 217

    منحنی های همدما در کنترل رطوبت بذر و رطوبت نسبی محیط اطراف آن طی دوره نگه داری و هم چنین کنترل فرایند خشک شدن و طراحی خشک کن حائز اهمیت است. با توجه به اهمیت این منحنی ها، پژوهشی در قالب دو آزمایش فاکتوریل با 3 فاکتور: هیبرید (شامل هیبریدهای 647 و 704)، دما (در 6 سطح در دامنه 5 الی 55 درجه سانتی گراد) و رطوبت نسبی (در دامنه 10 تا 90 درصد) به طور مستقل برای پدیده های جذب و دفع رطوبت انجام گرفت. برای فراهم ساختن رطوبت نسبی در دامنه مورد نظر از محلول گلیسرول استفاده شد. آزمایش ها نشان داد که محلول این ماده می تواند شرایط مورد نظر را تامین کند. البته رابطه میان غلظت و رطوبت نسبی، رابطه ای غیر خطی و به میزان کم وابسته به دما بود. نتایج حاصل از مقایسه میانگین ها نشان داد که عوامل درجه حرارت، رطوبت نسبی و هیبرید، هرسه بر رطوبت تعادلی جذب و دفع در سطح 1% دارای اثر معنی دار هستند که البته در این میان رطوبت نسبی از اهمیت و تاثیر بیشتر برخوردار است. مقایسه هیبریدها نشان داد که در شرایط محیطی یکسان، هیبرید 704 رطوبت تعادلی بالاتری نسبت به هیبرید 647 دارد که این مساله بیانگر بالاتر بودن قابلیت نگه داری و فعالیت آبی کمتر هیبرید 704 است. انطباق مشاهدات بر مدل های ریاضی غیرخطی هندرسن، چانگ- فاست و اسوین پس از تعیین ضرایب منتج به این نتیجه شد که مدل اسوین برای منحنی های جذب و دفع هیبرید 704 و جذب 647 و مدل چانگ- فاست برای منحنی دفع هیبرید 647 مدل های دقیق تر و مناسب تری است.

    کلیدواژگان: منحنی های همدما، ذرت، جذب رطوبت، دفع رطوبت، مدل های رطوبتی
  • مانیا صالحی فر، محمد شاهدی، غلامحسین کبیر صفحه 233

    نان در کشور ما و بسیاری از کشورها غذای اصلی مردم را تشکیل می دهد. با توجه به این که قسمت عمده نان تهیه شده در کشور ما از آرد گندم می باشد و با در نظر گرفتن این که پروتئین گندم به دلیل عدم تعادل اسیدهای آمینه از جمله لیزین از نظر تغذیه ای غنی نمی باشد، لذا در سال های اخیر مطالعات زیادی در ارتباط با جبران کمبودهای تغذیه ای نان های سنتی ایران انجام شده است. یکی از راه های مناسب و ارزان، استفاده از مخلوط آرد گندم و آرد سایر غلات در تهیه نان می باشد. در بین غلات یولاف از نظر تغذیه ای نسبت به سایر غلات، غنی تر است. در این پژوهش آثار جایگزین نمودن مقادیر 0، 10، 20، 30 و 40 درصد آرد یولاف به جای آرد گندم بر روی خصوصیات بافت و بیاتی نان در تیمارهایی با فرمولاسیون بهینه شده و بهینه نشده، در دو درجه حرارت نگه داری (دمای اتاق و دمای 4) و چهار زمان نگه داری (0، 24، 48و 72 ساعت) بررسی شد. منظور از نان های بهینه شده، نان هایی است که یولاف مورد استفاده در تهیه آنها آنزیم بری شده و هم چنین مقدار 5/1 درصد چربی برای بهبود بافت و پوشاندن طعم تلخ و ppm 60 اسکوربیک اسید برای تقویت آرد اولیه به آنها اضافه شده است. نان هایی که با فرمولاسیون معمولی تهیه شدند و یولاف به کار رفته در تهیه آنها آنزیم بری نشده است، تحت عنوان بهینه نشده نام برده شده اند. خصوصیات ارگانولپتیک نان ها با فرمولاسیون بهینه شده و بهینه نشده به طور جداگانه در زمان های 0 و 48 ساعت نگه داری بررسی شد. خصوصیات رئولوژیکی خمیرهای حاصل بررسی و با نمونه گندم به عنوان شاهد مقایسه شد. نتایج به دست آمده بر اساس آزمایش های فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای مقایسه میانگین ها از آزمون حداقل تفاوت معنی دار (LSD) در سطح احتمال 5% استفاده شد. نتایج نشان داد که با افزایش درصد آرد یولاف، نرمی و سستی نان افزایش یافت و روند بیاتی با گذشت زمان کاهش پیدا کرد. در آزمون حسی در نان های حاوی 30 و 40 درصد آرد یولاف در تیمارهای بهینه نشده، طعم تلخ و در تیمارهای بهینه شده پس طعم تلخ محسوس شد.

    کلیدواژگان: نان، گندم، یولاف، آنزیم بری، حسی، بیاتی
  • میرخلیل پیروزی فرد صفحه 247

    به منظور بررسی اثر غلظت محلول متابی سولفیت سدیم (2، 4، 6، 8 و 10 درصد)، مدت زمان غوطه ور سازی در محلول (5/2، 5، 5/7 و 10 دقیقه)، هم زدن محلول شامل: هم زدن مداوم، 5/2 دقیقه یک بار، 5 دقیقه یک بار و هم نزدن (I، II، III، IV) و pH محلول (62/4، 62/3، 42/3) بر میزان جذب 2 SO توسط گوجه فرنگی های رقم ریوگراند خشک شده به روش آفتابی، آزمایشی در چارچوب طرح آماری کرت های کاملا تصادفی به ترتیب با 5، 4، 4 و 3 تیمار با چهار تکرار انجام شد. نتیجه بررسی ها نشان داد که افزایش غلظت محلول، افزایش مدت زمان غوطه ورسازی در محلول، اجرای عمل هم زدن مداوم و کاهش pH، مقدار جذب 2 SO را افزایش می دهد. چگونگی افزایش 2 SO در گوجه فرنگی ها، تحت تاثیر هر یک از عوامل فوق از طریق جدول و منحنی ارائه شده است. مدل های رابطه بین میزان جذب 2 SO و غلظت محلول متابی سولفیت سدیم، مدت زمان غوطه ور سازی و اثر pH ارائه شد. آزمون معنی دار بودن تفاوت میانگین ها به روش دانکن نشان داد که این افزایش ها در سطح احتمال 1 درصد معنی دار است.

    کلیدواژگان: گوجه فرنگی، رقم ریوگراند، خشک کردن آفتابی، جذب دی اکسید گوگرد، متابی سولفیت سدیم
  • جلال کلاهدوز شاهرودی، حسین سیدالاسلامی، رحیم عبادی، بیژن حاتمی صفحه 255

    وجود سوسک شکارگر Cybocephalus fodori minor در ایران برای اولین بار در سال 1381 گزارش شد. با توجه به انجام بررسی های محدود در زمینه چرخه زیستی سوسک های شکارگر جنس Cybocephalus و به ویژه سوسک شکارگر C. fodori، چرخه زیستی و میزان تغذیه این شکارگر، روی سپردار واوی پسته برای اولین بار در شرایط آزمایشگاهی (دمای 2±25 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی 5± 65 درصد و دوره نوری 16 ساعت روشنایی) مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایشگاه، دوره نشو و نمای سوسک شکارگر C. f. minor در شش مرحله زیستی شامل تخم، سه سن لاروی، شفیره و حشره کامل بررسی شد. طول دوره یک نسل این سوسک شکارگر (بدون احتساب طول عمر حشرات کامل) در شرایط آزمایشگاه در حشرات نر، بین 43 تا 46 و در حشرات ماده، 38 تا 42 روز بود. طول دوره های جنینی، لاروهای سن یک، دو، سه، شفیر گی، طول عمر حشرات کامل نر، ماده و دوره های قبل و بعد از تخم ریزی این زیرگونه در شرایط آزمایشگاه به ترتیب 1/0 ± 8/8، 1/0± 2/5، 1/0 ± 4/3، 1/0 ± 8/6، 3/0 ± 3/17، 2/2 ± 2/59، 1/3 ± 8/65، 6/1 ± 8/6 و 5/0 ± 5/3 روز محاسبه شد. میانگین تعداد تخم حشرات ماده در طول دوره زندگی خود روی سپردار واوی پسته 2/6 ±7/64 عدد بود که در زیر سپرها قرار داده شد. نسبت جنسی این حشره در شرایط آزمایشگاهی و مزرعه 1:1 تعیین شد. میزان تغذیه روزانه حشره کامل ماده، نر، لاروهای سن یک، دو و سه این شکارگر از حشرات کامل ماده سپردار واوی پسته در آزمایشگاه به ترتیب 5/3 ± 1/7، 2/2 ± 9/6، 2/0 ± 8/1، 2/0 ± 7/3 و 3/0 ± 9/5 عدد بود. این شاخص ها برای تغدیه شکارگر از تخم و پوره سن دو شپشک نیز محاسبه شد. با توجه به طول عمر بیشتر حشرات کامل، بیشترین میزان شکارگری در طول یک نسل در این مرحله انجام می گیرد.

    کلیدواژگان: Cybocephalus fodori minor، چرخه زیستی، میزان تغذیه، سپردار واوی پسته
  • بیژن حاتمی، آقافخر میرلوحی، محمدرضا سبزعلیان صفحه 269

    قارچ های اندوفیت. Neotyphodium spp به طور هم زیست، گیاهان علوفه ای فسکیوی بلند Festuca arundinacea Shcreb و فسکیوی مرتعی. F. pratensis Huds را آلوده می سازند. شپشک مومی Phenococcus solani Ferris به برخی گیاهان علوفه ای حمله می کند. برای بررسی نقش این قارچ های هم زیست در کنترل آفت فوق، ازچهار ژنوتیپ گیاهی فسکیوی بلند و دو ژنوتیپ فسکیوی مرتعی که به طور طبیعی حاوی اندوفیت بودند، استفاده شد. ابتدا پنجه های گیاهی به دو قسمت تقسیم و یک قسمت با استفاده از مخلوط محلول دو قارچ کش شامل پروپیکونازول به مقدار دو گرم ماده موثر و فولیکور به میزان یک میلی لیتر در لیتر آب، عاری از قارچ شد. آزمایش در 12 تیمار، شامل شش ژنوتیپ و هر کدام دارای دو حالت، حاوی اندوفیت و بدون اندوفیت در سه تکرار در طرح بلوک کامل تصادفی در مزرعه کشت شد. شمارش شپشک ها با مشاهده اولین علائم آلودگی روی ریشه شروع شد. برای شمارش تعداد شپشک ها، یک کپه گیاهی که به طور میانگین شامل 200 پنجه بود از هر تکرار (کرت) به صورت تصادفی انتخاب گردید. تعداد پنجه، وزن ریشه و وزن ساقه یک کپه در هر پلات به صورت تر و خشک اندازه گیری شد. هم بستگی عملکرد علوفه خشک یعنی وزن بخش هوایی گیاهان از ارتفاع 5 سانتی متری سطح خاک و دیگر صفات رویشی با تعداد شپشک شمارش شده روی ریشه به عنوان معیاری در تعیین خسارت احتمالی این آفت بررسی شد. نتایج نشان داد که گیاهان بدون اندوفیت فسکیوی بلند به طور معنی داری آلودگی بیشتر یعنی تعداد زیادتری شپشک، نسبت به گیاهان حاوی اندوفیت دارد. در گیاهان حاوی اندوفیت هیچ شپشکی دیده نشد. عملکرد علوفه خشک نیز به طور معنی داری در گیاهان حاوی اندوفیت بیش از گیاهان بدون اندوفیت بود. ضرایب هم بستگی نیز نشان داد که عملکرد علوفه خشک با تعداد شپشک، هم بستگی منفی و معنی داری دارد که نشان دهنده خسارت شپشک مومی P. solani از طریق تغذیه از ریشه در گیاهان بدون اندوفیت بود.

    کلیدواژگان: قارچ های اندوفیت، فسکیوی بلند و مرتعی، شپشک مومی ریشه
  • قباد آذری تاکامی، محمد امینی، محمدرضا نقوی صفحه 279

    در این پژوهش اثر هورمون 17 آلفا متیل تستوسترون روی نرسازی ماهی گوپی Poecilia reticulata در دو مرحله از رشد و نمو یعنی نوزادی و مولدین جنین دار بررسی شد. گروه اول یعنی نوزادان دارای چهار تیمار شامل دو دوز 30 و 60 میلی گرم در کیلوگرم غذا و هر دوز در دوره های 15 و 30 روزه و گروه دوم یعنی مولدین دارای جنین دارای سه تیمار شامل دوزهای 400، 450 و 500 میلی گرم در کیلوگرم غذا در 10 روز انتهایی دوره جنینی به همراه تیمار شاهد بودند. در گروه اول فقط تیمار mg/kg 60 در 30 روز با میانگین 14/62 درصد نر با تیمار شاهد تفاوت معنی دار داشت و تیمارهای دیگر تاثیری بر نرسازی نداشتند. در این گروه از هفته سوم و چهارم هورمون دهی صفات ثانویه جنسی در همه ماهی ها قابل مشاهده بود ولی با قطع هورمون دهی به تدریج این صفات در نیمی از ماهی ها از بین رفت و به جز تیمار مذکور همه تیمارها تفاوت معنی داری با تیمار شاهد نداشتند. در گروه دوم هر سه تیمار با تیمار شاهد تفاوت معنی دار داشتند. دو تیمار 450 و 500 میلی گرم با 82/90 و 07/97 درصد نر دارای بیشترین درصد نرسازی بودند ولی از نظر آماری تفاوتی با یکدیگر نداشتند. در تیمار mg/kg 450 بقیه ماهی ها ماده بودند در حالی که در تیمار mg/kg 500 ماهی ماده دیده نشد و بقیه ماهی ها جنسیت بینابینی داشتند. درصد تلفات در هر سه تیمار بالاتر از تیمار شاهد و تعداد کل بچه ماهی های تولید شده کمتر از تیمار شاهد بود. بنابراین تیمار هورمونی باعث کاهش هم آوری و افزایش مرگ و میر می شود. درصد تلفات در تیمار mg/kg500 بالاتر از تیمار mg/kg 400 بود. درصد نرسازی در گروه اول کمتر از گروه دوم و هم چنین نزدیک تیمار شاهد بود. بنابراین تیمار هورمونی بعد از تولد بچه ماهی ها تاثیر قابل ملاحظه ای در نرسازی ماهی گوپی ندارد. در مجموع با توجه به درصد نرسازی و درصد تلفات تیمار mg/kg 450 از گروه دوم بهترین تیمار تشخیص داده شد.

    کلیدواژگان: ماهی گوپی، تغییر جنسیت، نرسازی، هورمون 17 آلفا متیل تستوسترون، جنسیت بینابینی
|
  • M. Abdolahi Ezzatabadi *, B. Najafi Page 1

    In this study, at first, different models for measuring hedge ratios in futures and options markets were introduced. Then, the models were applied to a sample of 300 Iranian pistachio producers. The results showed that hedge ratios in pistachio futures and options markets, on average, were in a range of 0.22 to 0.99. When pistachio yield is unpredictable, options market is preferred to futures market. But in certain conditions, futures market is preferable. The results also showed that debt to asset ratio had a positive effect on hedge ratio, but bank loan effect was negative.

    Keywords: Futures market, Options market, Hedge ratio, Pistachio
  • A. A. Barati * Page 17

    The purpose of this study was to survey income distribution among the agricultural and non-agricultural rural families in Ghoochan town, Khorasan province. Data was collected by filling out questionnaires, and having interviews with 265 rural families, selected by stratified random sampling. And the obtained data was analysed through Gini ratios, comparison of the quintiles, Lourenz curve and income ratios. The results showed that the income distribution among the non-agricultural families was higher than that among agricultural families. The Gini ratio for agricultural families was 0.57 and for non-agricultural families was 0.45. The lowest Gini ratio was among the families employed for both agricultural and non-agricultural activities (GR=0.38). Therefore, it seems that income inequalities can be improved by making rural families in Ghoochan work in both agricultural and non-agricultural sectors.

    Keywords: Income distribution, Gini ratio, Lourenz curve, Ghoochan
  • M. Talebi Bedaf *, B. E. Sayed-Tabatabaei, K. Razmjoo, B. Shiran Page 29

    Identification of grass species seems difficult due to the morphological similarities. However, selecting desirable parental genotypes of the crosses based on the genetic distances is considered as the most critical step in a breeding program. The aim of this study was to characterize grass species using AFLP techniques. Five species with five cultivars from each were selected and studied using AFLP reactions performed by PstI and MseI restriction enzymes. The obtained data was analyzed using NT SYS-pc Ver. 2.02 software and Jaccard’s method. Ten primer combinations amplified 1170 bands, all of which were polymorphic between cultivars and species. The maximum band (168) and the minimum number of band (81) were produced by P-AAG & M-CAG and P-ACT & M-CGC, respectively. The results also distinguished 5 species in 40% of genetic distances. Some of the markers were special to some special species that can be used in the identification of that species. Additionally, the results showed that AFLP techniques robust and efficient tools for the identification of genetic relationships of different genotypes within species. High levels of bands and polymorphism make AFLP one of the most powerful markers in the determination and classification of species and different cultivars of grass.

    Keywords: Perennial grass, AFLP marker, Genetic diversity, Genetic distance
  • M. Borji * Page 41

    Recently, the use of microorganisms for conversion of plant biomass into many commercially valuable products has been studied. In this study, some soil samples, composting plant materials, and composted manure from different parts of Markazy province were collected to isolate and identify aerobic bacteria, which have been capable of utilizing lignin preparations as a sole source of carbon. Bacteria were isolated by using three types of lignin preparations and hot- water- extracted wheat stover and saw dusts. Two of the isolates, identified as Streptomyces sp. and Pseudomonades sp. were able to degrade wheat stover and saw dust lignin and polysaccharides. The growth rate of Streptomyces sp. and Pseudomonades sp. was higher in wheat stover fed cultures than the saw dust fed cultures. Results also showed that bacteria treatment of lignocelluloses and nitrogen supplementation of culture media had considerable effects on chemical composition of wheat stover and saw dust. All two bacteria genera increased crude protein, APPL, soluble lignin, and decreased carbohydrates and insoluble lignin of wheat stover and saw dust (P<0.01). Streptomyces showed more degradation ability than Pseudomonades, especially in culture media containing wheat stover. The utilization of yeast extract (as nitrogen source) improved degradation abilities of bacteria. The findings of this study indicate that these bacteria could be used for biological upgrading of agriculture residues in order to feed animals.

    Keywords: Lignocelluloses, Biodegradation, Streptomyces, Pseudomonades, Wheat stover, Saw dust
  • V. Khaksari *, S. A. A. Moosavi, S. A. M. Cheraghi, A. A. Kamgar Haghighi, Sh. Zand Parsa Page 57

    Since performing field experiments for determining the optimum amount of water for soil desalinization is costly and time consuming, use of computer models in leaching studies has received more attention. However, the accuracy of the results of these models should be evaluated by comparison with the results of the field experiments. In this study SWAP and LEACHC models were used for the simulation of soil moisture profile and salinity, and the results were compared with those of a field leaching experiment. The SWAP model gave better results in simulating soil moisture movement and profile, compared to LEACHC model, but statistical indexes showed that both models produced satisfactory results in predicting soil moisture profile. LEACHC model gave better results in comparison to SWAP model for the prediction of soil salinity profile at different time, possibly because it takes into account different solute transport mechanisms such as advection, diffusion, dispersion and also chemical interactions such as adsorption, precipitation and dissolution. In spite of the differences between predicted and measured values of salinity in the initial stages of leaching process, both models were able to predict the trend of leaching process with an acceptable accuracy.

    Keywords: Leaching, Chah-Afzal, SWAP, LEACHC
  • M. Bagheri Mofidi *, M. Bahar, H. Shariatmadari, M. R. Khajehpour Page 71

    To investigate drought tolerant isolates of rhizobial symbioant of lentil (Lens culinaris L.), 12 soil samples were collected from cultivated and non-cultivated area of Golestan, Chaharmahal-O-Bakhtiari and Isfahan provinces. Local cultivars of lentil including Binam Dorosht, Ghazvini and Faridani were planted in each soil sample. After 10 weeks, a total of 324 rhizobial isolates were recovered from root nodules of the lentil plants. Evaluation of the ability of the isolates to grow at different concentration of salt showed that all isolates grew normally on 200 mM NaCl and only 20% was determined as salt tolerant isolats(>400mM). Among the isolates RL249 was classified as superior salt tolerant strain due to growing on 600 mM salt. The drought tolerance of the isolates was also examined, using PEG6000. In general, the salt tolerant isolates were also drought tolerant, however their tolerance to salinity and drought is not related to their geographical origin. In a randomized split factorial design with three replications, the effectiveness of tolerant isolates(RL249 and RL211) and a sensitive strain (RL 77) was compared on two cultivars of lentil (Binam Dorosht and Faridani) under water stress treatments with the consumptions of 50, 75,90 and 98% of soil available water. Although nodulation rate was reduced in both cultivars as the consequence of drought stresses, plants of Binam Dorosht cultivar showed high nodulation rate due to the increased fresh weight of the roots. Despite the fact that RL249 was identified as a superior nodulating and salt/drought isolate, however nodulation efficiency was decreased significantly under water stress treatments with more than 50 % of soil available water.

    Keywords: Lentil, Rhizobium, Symbiosis, Salt tolerant, Drought tolerant
  • Sh. Ayobi *, M. H. Alizadeh Page 85

    Conventional soil survey methods for soils within the watersheds in Iran require a significant budget with many soil surveyors and much time. Additionally, no accurate and reliable information exists on the spatial variability of superface soil parameters in order to predict the soil loss by different models (RUSLE, PISAC, EUPOSEM, MORGAN). Also information on planning and management activities is lacking. These limitations call for methods of estimating soil properties using minimum sampling derived from important terrain parameters. This study was performed to develop soil-landscape models in three geological units (E2Sc, Ku, Plc), in a part of Mehr- watershed, Sabzevar. Six soil variables selected for this study were topsoil clay, gravel, sand, organic matter content, field capacity and bulk density measured at 316 sites on a regular 100m grid. Topographic attributes were calculated by a digital elevation model with 100m spacing. Finally, multiple linear regression analyses relating soil to topographic attributes were performed and then models were validated by additional sample points (78 of 316). The developed regression models showed significant relationships between surface soil properties and topographic attributes such as elevation, slope, aspect, wetness index, stream power index and sediment transport index. The mean errors and root mean square errors in the validation of the models were low and acceptable. The regression equations could explain only 26 to 72 % of the variability measured in the soil attributes in the watershed scale with 100m spacing.

    Keywords: Topographic attributes, Surface soil properties, Soil- landscape model
  • A. Abouzari Gazafrodi *, R. Honarnegad, M. H. Fotokian, A. Alami Page 99

    In order to investigate path analysis and study correlations among 16 agronomic traits, 49 Iranian and foreign rice entries were evaluated in a simple lattice square as experimental design with 2 replications at research farm of Tonekabon agricultural college in 2001. Analysis of variance showed significant difference among genotypes for all the studied traits (p<0.05). Phenotypic and genotypic correlation analysis showed positive and significant correlation between grain yield and the number of productive tiller, total tillers and number of grain per panicle. Based on path analysis of the traits, the number of productive tillers had the highest direct effect on the grain yield. Furthermore, the number of grain per panicle and 100-grain weight had a high direct effect on the yield. Overall, the results are suggestive of the direct selection for grain yield in these genotypes through above - mentioned traits.

    Keywords: Rice (Oryza sativa L.), Yield components, Correlation, Path analysis
  • GH. Mohammadi *, K. Ghasemi Golezani, A. Javanshir, M. Moghaddam Page 109

    In order to investigate the effect of different irrigation regimes on some agronomic and physiological characters of three chickpea cultivars (Jam, 301 and Pirooz), a field experiment was conducted in 1998 at the Agricultural Research Farm of Tabriz University, Tabriz, Iran. A split plot experiment based on a randomized complete block design with three replications was used, in which irrigation treatments (full irrigation, irrigation at only branching or flowering and or pod formation stage) were in the main plots and chickpea cultivars were in the sub plots. Under limited irrigation conditions there were no significant differences among irrigation regimes for green cover percentage and the number of pods per plant while rate and duration of grain filling, grain weight and grain yield were significantly higher for irrigation at pod formation than for irrigation at branching or flowering stage. The mean of all the traits, except for the number of seeds per pod were significantly higher for full irrigation than for limited irrigation treatments. Rate of grain filling, maximum grain weight and grain yield were significantly higher for irrigation at flowering than for irrigation at branching stage. While, other characters were not significantly different between these two treatments. Although, green cover percentage and seeds per pod in 301 were higher than those in Jam, but in other cases their response to water limitation was almost similar. All traits, except the number pods per plant, were noticeably lower for Pirooz compared to Jam and 301 cultivars. Green cover percentage showed the highest correlation with the grain yield. This study revealed that among phenological stages of chickpea, pod formation is the most sensitive to water deficit, and that under water limitation conditions chickpea yield could be improved by irrigation at this stage.

    Keywords: Chickpea, Green cover percentage, Rate, duration of grain filling, Yield, Yield components
  • B. Heidari *, A. Rezaie, S. A. M. Mirmohammadi Maibody Page 121

    Diallel analysis was used to estimate the combining ability, gene action, gene number, heritabilties and other genetic parameters of a set of wheat genotypes. For this purpose, nine parents and their 36 crosses were evaluated for 9 traits in a randomized complete block design with three replications in 1996. The analysis of variance revealed significant differences among all genotypes for all traits. Estimates of general and specific combining ability mean squares based on Griffing’s Method 2 indicated the importance of additive and non additive effects in the expression of all traits. Alvand and Roshan cultivars for grain yield per plant, Alvand for grain number per main spike and main spike weight, and Alvand and Alamoot for 1000 grain weight were the best combiners, thus use of them is beneficial for these traits. Based on the estimates of average degree of dominance and results of graphical analysis, the gene action for grain number and spikeletes per main spike were partial dominance, while for grain yield per plant, biological yield, plant height, harvest index and 1000 grain weight, overdominance gene actions were observed. Moreover, genotypic correlation coefficients of grain yield per plant with grain number per main spike, 1000 grain weight, grain weight per main spike and main spike weight were positive and significant.

    Keywords: Degree of dominance, Combining ability, Heritability, Bread wheat
  • M. Bahar *, S. Ghobadi, V. Erfani Moghaddam, A. Yamchi, M. Talebi Bedaf, M. M. Kaboli, A. A. Mokhtarzadeh Page 141

    To determine genetic diversity among some Iranian local varieties of alfalfa, six geographically diverse populations including: Bami, Rahnani, Nikshahri, Yazdi, Hamadani (from Isfahan), Hamadani (from Shiraz) along with Ranger, an American commercial variety, were evaluated using a set of 24 EST-SSR primers developed from cDNA library of Medicago truncatula and three microsatellite loci, identified from genomic library of M. sativa. Of the pairs of primers tested, four loci from EST-SSRs (AW9, BEE, TC6 and TC7) and genomic microsatellite (Afctt32), were found appropriate for assessing genetic diversity between these alfalfa genotypes. In total, 46 alleles were detected from the five loci in the samples of alfalfa examined. The number of alleles per locus in populations ranged from six to eleven and genetic diversity indices of loci were variable from 0.62 to 0.87 for the populations. Genetic relationship analysis of EST-SSR data revealed separation of Iranian populations from Ranger. It is likely that the parental origin of primary population from which Ranger has been derived is different from that of Iranian populations. Iranian local populations of alfalfa in this study were grouped in two main clusters. Alfalfa populations Hamadani and Rahnani, which are adapted to cold claimates, were grouped in one cluster and populations Bami, Yazdi and Nikshahri, belonging to the trpoical areas, were placed in the next cluster. The positioning of EST-SSR loci in coding regions of genome, possibly increases the usefulness of these markers to clarify inter specific genetic relationships among alfalfa populations.

    Keywords: Alfalfa, Microsatellite, EST (Express Sequence Tags), Genetic diversity
  • M. Jamshid moghaddam *, S. S. Pourdad Page 155

    To evaluate seed germination and seedling growth of safflower in moisture stress, germination of 15 genotypes at four water potential levels (ψ: 0, -0.4, -0.8 and –1.2 Mpa) was tested by Polyethylene glycol (PEG6000). Maximum germination (Gmax), germination rate index (GRI), time length to reach 50% germination (T50), rootlet length (RL) and shootlet length (SL) were investigated. Effects of water potential levels and genotypes were significant for all the characteristics studied. Minimum water potential for germination was estimated between –1.17 and –1.59 Mpa in Goshkhani and LRV-51-51 genotypes, respectively. Different responses to moisture stress were found for rootlet length. In lower potential levels, seedlings had longer, weaker and thiner rootlets in comparison to the zero water potential (control). An increase in stress to –1.2 Mpa led to a severe reduction in rootlet elongation. All stress levels decreased GRI and SL, while potentials lower than –0.4 Mpa decreased Gmax. With a decrease in water potential from 0 to –0.8 Mpa, the T50stage was delayed three-fold compared to the control. Exotic genotypes had longer T50 stage than Iranian genotypes. The highest GRI was related to three Iranian genotypes LRV-51-51, Varamin 295, and Isfahan local, and the lowest was related to CW-74 exotic genotype. Some of genotypes were evaluated for seed yield, oil yield and seed oil percentage under rainfed condition in 2004-05. The highest oil yield average belonged to two exotic genotypes PI- 537598 and Lesaf (326.4 and 313.9 Kg/ha, respectively) and the least was related to Zarqhan 279 Iranian genotype (133.2 Kg/ha). Negative and significant correlation was observed between seed oil percentage and GRI in the 0, -0.8 Mpa potential levels. According to the results, the existing genetic variation for germination parameters can be used for genetic improvement of seed early vigor in safflower.

    Keywords: Safflower, Moisture stress, Seed early vigor, Seed yield
  • S. A. Mir Mahdavi Chabok *, M. P. Eskandari Nasab, A. A. Shadparvar, A. Ghorbani Page 169

    Using a deterministic model for dairy herd according to milk pricing system in Iran, the economic weights of milk production, fat percentage, protein percentage and herd life with minimized cost were identified, while restricted total input and total costs were variable in animal unit. By data simulation and the data obtained from 3 different dairy herds in Iran, the sensitivity of economic values with the assumption of 20% change in forage and concentrate price, forage to concentrate ratio, feed-cost, non-feed cost, base price of milk, free-market price of milk, average milk production, fat percentage, protein percentage and herd life were estimated. In the base condition, the economic weights of milk production, fat and protein percentage and herd life in three herds were -0.55, -0.24, -0.54 -34, -20, -11 -34, -37, -33 -0.37, 0.67, -0.39, respectively. The effect of change in different factors of production system on economic weights of three farms was variable. The economic weights of milk production, fat percentage, protein percentage and herd life had the most sensitivity to change in the average milk productoin, base price of milk and herd life, respectively.

    Keywords: Economic weights, Deterministic model, Milk yield, Herd life, Fat percentage, Protein percentage, Dairy cows
  • M. J. Agah *, J. Pourreza, A. Samie, H. R. Rahmani Page 181

    This experiment was carried out to determine the effects of different levels of (Kabuli) chickpea grains with different processing methods on the performance of broilers. In a factorial experiment with completely randomized design, 576 Rose broiler chicks were divided into 16 treatments with three replications of 12 chicks each. The first factor comprised three levels of chickpea (10, 20 and 30 percent) in ration, and the second factor five processing methods of chickpea (raw, cooked for 10 and 20 mins, and soaked for 24 and 48 hrs). Treatments included one control ration (without chickpea) and 15 experimental rations, all of which were isoenergetic and isonitrogenous. The experimental period lasted 8 weeks for the 1 to 56 day old chicks. Body weight gain, feed intake, feed conversion ratio were determined at three age periods of 7 to 21, 7 to 42 and 7 to 56 days. Carcass, abdominal fat, intestine and pancreas weight percentages to live weight were measured. Maximum body weight gain belonged to chickens fed on %30 chickpea grains soaked for 48h in age periods of 7 to 42 and 7 to 56 days, which was significantly different from control diet (P<0.05). The effect of chickpea grains levels and processing methods on chicken feed intake in age periods of 7 to 56 days was not significant. Interaction effects of chickpea levels with processing methods on feed conversion ratio in three age periods was not significant either. The effect of chickpea grains levels and processing methods on carcass, abdominal fat and intestine weight percentages to live weight were not significant except for the pancreas weight percentage (P<0.05). Therefore, it seems that chickpea grain is a suitable source of energy and protein in broiler diet (20% as raw or 30% as soaked for 48% h) when soyabean meals and corn grains are unavailable.

    Keywords: Chickpea, Performance, Broiler
  • S. M. A. Razavi *, S. A. Mortazavi, S. M. Mousavi Page 191

    In this study, the effect of transmembrane pressure (TMP) on flux decline and protein rejection due to concentration polarization and fouling (adsorption) resistances during ultrafiltration of reconstituted skimmilk was investigated. UF experiments were carried out using a pilot plant unit equipped with spiral wound module and polysulfonamide UF membrane. A three-stage experimental strategy based on a resistance-in-series model (boundary layer-adsorption) was used to seperately determine the hydraulic membrane resistance, concentration polarization and fouling resistances. The results showed that increasing TMP had no effect on initial flux reduction (Jrt), but flux decline in each TMP was greatly due to concentration polarization, and fouling has a small role in flux decline, whereas dynamic response of flux decline proved that increasing Jrt during operation is due to fouling. The influence of TMP on resistances showed that total hydraulic resistance and reversible fouling resistance are increased with increasing TMP, but intrinsic membrane resistance and irreversible fouling resistance did not change. Increasing the total hydraulic resistance with time resulted in increasing both reversible and irreversible fouling resistances. Increasing TMP or operation time had no significant effect on protein rejection, but only led to an increase about 1-4 percent.

    Keywords: Milk, Ultrafiltration, Concentration polarization, Fouling, Resistance-in -series, Flux, retention
  • GH. Mesbahi *, J. Jamalian Page 203

    Iran is a major apple producing country. A number of industrial apple products can be made from apple. In some developed countries about 25% of apples are processed into apple sauce. Apple sauce hasn’t so far been produced by Iranian food industry, but if a formulation suitable for the taste of Iranian consumers is prepared, it can commercially succeed as a consumer product. At the first step of this study, six apple sauce formulations were made from Golden Delicious apples. Then the sensory properties of these apple sauces were evaluated by partially experienced panelists. The best formulation was chosen by a ranking test. Also, this selected apple sauce formulation was evaluated by ordinary consumers in some popular restaurants. The majority of these consumers accepted the taste and flavor of this apple sauce. The chemical, physical and microbial properties of the apple sauce formulations were determined and compared. In the final step, samples of the chosen apple sauce were stored at 4oC±1 or 25oC±2 for 10 months and their chemical, physical and microbial properties were determined bimonthly. The results indicated that the selected apple sauce could be stored at ambient temperature for over 10 months, without undesirable quality changes.

    Keywords: Apple, Applesauce, Golden delicious, Formulation
  • M. Soleimani *, M. Shahedi Page 217

    Isotherm curves are useful for the designing of dryer as well as controling of the seed moisture content during storage and drying process. To study the curves, this research was performed on the basis of two factorial experiments including three factors: (1) hybrid at two levels (Three Way Cross 647 and Single Cross 704) (2) temperature at 6 levels (from 5 to 55°C) and (3) Relative Humidity (RH) at 5 levels (from 10 to 90 percent) for the analysis of the adsorption and desorption phenomena. For maintaining RH at the above mentioned ranges, glycerol solutions with different concentrations were used. The results showed that the relationship between solutions concentration and their RH was non-linear and somewhat related to temperature. Also, statistical analysis displayed that for 3 factors of tepmerature , RH and hybrid, the effects on Equilibrium Moisture Content (EMC) in both adsorption and desorption phenomena were significant at α=1%. Comparisons of means showed that hybrid 704 had higher EMC values than did hybrid 647 under the same conditions, in other words, hybrid 704 produced lower aw than did hybrid 647 at the same moisture content. Fitting experimental values on non-linear models (Henderson, Chung-Pfost and Oswin) showed Oswin as the best model for adsorption and desorption curves for hybrid 704 and also for adsorption curve for hybrid 647 , but the best model for desorption curve for hybrid 647 was Chung-Pfost.

    Keywords: Isotherm curves, Corn, Adsorption, Desorption, Sorption models
  • M. Salehifar *, M. Shahedi, Gh. Kabir Page 233

    Bread is widely consumed as a staple food all over the world. The major ingredient of bread is wheat flour which suffers of a couple of shortcomings, such as essential amino acids. To overcome of this problem, a great deal of attention has been made by fortification of bread with different cereal and legume flours. In this study, wheat flour was replaced with 0, 10, 20, 30 and 40% of oat flour to investigate of its effects on dough texture and sensory attributes at room and lower temperatures for 0, 24, 48, 72 h in improved and unimproved breads. Improved formula containing levels of blanched oats, 1.5% fat and 60 ppm ascorbic acid. Addition of oat flour improved bread shelf life. Breads baked with up to 20% oat flour, were considered to be stable along over the time as indicated by sensory evaluation. Samples substituted with 30% and 40% oat flour had the high intensities of bitterness.

    Keywords: Bread, Wheat, Oat, Sensory, Staling
  • M. Kh. Pirouzi Fard * Page 247

    In the present study, the effects of sodium metabisulphite concentration (2, 4, 6, 8, 10%), dipping time (2.5, 5.0, 7.5, 10 min.) mixing of the solution including: continuous mixing , once per 2.5 minutes , once per 5.0 minutes and without mixing (I, II, III, IV) and pH of the solution (4.62, 3.62, 3.42) on the absorption of sulphure dioxide by halved Riogrande variety tomatoes prepared for sun drying were investigated. The experiment design was completely randomized plots with the order of 5, 4, 4 and 3 treatments, each with four replications. The results showed that increasing the solution concentrations, dipping time, mixing and decreasing pH increased the rate of SO2 absorptions. The increment of SO2 in tomato under the effect of the above mentioned factors have been shown in different tables and figures. The mathematical models of relationship among the rate of absorption of SO2 , the concentration of sodium metabisulfite solution, dipping time, also the effect of metabisulfite solution pH were developed. Significant differences were found in these increments in all the treatments (α= 0.01).

    Keywords: Tomato, Riyogrande variety, Sun drying, SO2 absorption, Metabisulphite
  • J. Kolahdooz Shahrudi *, H. Seyedoleslami, R. Ebadi, B. Hatami Page 255

    The predatory beetle Cybocephalus fodori minor has recently been reported in Iran. Also few studies have been reported on life cycle of Cybocephalus beetles, especially on that of C. f. minor. Thus, the life cycle and feeding rate of this predatory beetle was studied on pistachio oyster shell scale, Lepidosaphes pistaciae under laboratory conditions (temperature: 25 ± 2 °c relative humidity: 65 ± 5% and photoperiod: 16:8 L: D/h). Life cycle of C. f. minor was completed at six stages including egg, three larval instars, pupa and adult. Duration of the development for one generation (not considering preoviposition period) was 43-46 days for males and 38- 42 days for females. The developmental time length for the egg, larval instars1-3, pupa, male and female adults longevity, preoviposition and postoviposition periods was 8.8 ± 0.1, 5.2 ± 0.1, 34 ± 0.1, 6.8 ± 0.1, 17.3 ± 0.3, 59.2 ± 2.2, 65.8 ± 3.1, 6.8 ± 1.6 and 3.5 ± 0.5, respectively. Average fecundidity (number of eggs laid by a female per her life time) was 64.7 ± 6.2. Sex ratio in the laboratory and in the field was 1:1. Daily feeding rate for the female and male adults, larval instars feeding on adult female scale was 7.1 ± 3.5, 6.9 ± 2.2, 1.8 ± 0.2, 3.7 ± 0.2 and 5.9 ± 0.3, respectively. These parameters were also determined when those stages were fed on the eggs and second nymphal stages of pistachio oyster shell scale. Adult beetles over 60 days exhibited the highest feeding on this scale.

    Keywords: Cybocephalus fodori minor, Life cycle, Feeding rate, Pistachio oyster shell scale
  • B. Hatami *, A.F. Mirlohi, M.R. Sabzalian Page 269

    Endophytic fungi, Neotyphodium spp. symbiotically infect host grasses, Fescue arundinacea Schreb. and F. pratensis Huds. and Mealybug, Phenococcus solani Ferris attacks some forage plants. To evaluate the role of these fungi to control this pest, four genotypes of F. arundinacea and two genotypes of F. pratensis were used. Plant tillers were split into two sections, one section of which was freed from endophyte using a fungicide mixture. The mixture contained 2 grams of active ingredients of Propiconazol and 1 ml of Folicur per liter of water. New tillers from endophyte-infected and endophyte-free plants were transferred into the field. The number of mealybugs was measured after the first visible sign of infestation on roots. To count mealybug, one plant hill of each plot was randomly selected. Hay yield of each plot was measured by clipping the plants 5 cm above ground level. Correlation of hay yield and other growth characteristics with the number of mealybugs on roots as an index for mealybug damage on infested plants was determined. The results indicated that endophyte-free plants were highly infested with mealybug, P. solani compared with endophyte-infected plants that were completely free of P. solani, correlation coefficients showed that there was significant negative correlation between forage yield and mealybug numbers, indicating mealybug damage on infested plants. It seems that endophytic fungi are effective biocontrol factors for some root feeding pest such as mealybug, P. solani.

    Keywords: Endophytic fungi, Tall fescue, meadow fescue, Root mealybug
  • GH. Azari Takami *, M. Amini, M. R. Naghavi Page 279

    The masculinization effects of 17α-methyltestosterone were investigated on the two developmental stages of guppy (Poecilia reticulate), namely, newly born fry and gravid females. The first group was treated with two doses of androgen, (30 and 60 mg/kg food), each for a period of 15 and 30 days and the second group (gravid females) was treated with the food doses of 400, 450 & 500 mg/kg in a 10 day duration prior to parturition. After three months, the first group masculinization ratio of 62.14% was attained only in 60 mg/kg at three-day long treatment and other treatments had no significant effect on masculinization. In this group all the treated fish developed male secondary sexual characteristics after 3 or 4 weeks. However, the above-mentioned characteristics disappeared gradually when hormone therapy was stopped. In the second group, all the treatments were significantly different from control group. 450 and 500 mg/kg treatments had the highest masculinization percentage (90.82 and 97.07, respectively) but the differences were not significant. Also there were 9.18% females in 450 mg/kg treatment and 2.93% intersex in 500 mg/kg treatment. But the so-called group mortality was higher and fecundity lower than those in the control group. Finally, it should be noted that hormonal treatment had not any significant effect on masculinization of newly born fry and with the regard to the effect of 450 mg/kg treatment on masculinization and mortality percentage, it can be introduced as the best treatment.

    Keywords: Guppy ( Poecilia reticulate), Sex reversal, Masculinization, 17α-Methyl Testosterone