فهرست مطالب

دیابت و متابولیسم ایران - سال هفتم شماره 1 (پیاپی 22، پاییز 1386)

مجله دیابت و متابولیسم ایران
سال هفتم شماره 1 (پیاپی 22، پاییز 1386)

  • تاریخ انتشار: 1386/10/10
  • تعداد عناوین: 15
|
  • حسین فخرزاده، باقر لاریجانی صفحات 1-7
    رفتار مجموعه سلول ها یا قطعات بافتی در محیط مناسب همانند قطرات آب است. در شرایط ایده آل از این پدیده می توان در ساختن بافت های با شکل مشخص استفاده کرد.کاربرد فناوری طراحی و الگوسازی سریع(RPT: Rapid Prototyping Technology) در مهندسی بافت منجر به پدید آمدن فناوری جدید چاپ زیستی شده است که پتانسیل بالایی در توانایی ساخت اعضای بدن در آینده خواهد داشت.
    کلیدواژگان: مورفوژنز، چاپ زیستی، طراحی و الگوسازی سریع
  • نغمه ستاراحمدی، علی اکبر موسوی موحدی * صفحات 9-22

    اندرکنش قندهای احیا کننده با پروتئین ها منجر به ایجاد یک سری واکنش های آبشاری می شود که به واکنش گلایکه شدن یا میلارد معروفند که نقش مهمی در ایجاد عوارض دیابت ایفا می کند. در این مرور کوتاه، تغییرات ساختاری آلبومین سرم خون گلایکه شده (GHSA) توسط قندهای مختلف در زمان های گوناگون انکوبه شدن که در متون علمی گزارش شده به همراه مطالعات گروه ما گزارش می گردد. مطالعات گروه ما نشان می دهد آلبومین سرم انسانی (HSA)، در اثر گلایکه شدن دستخوش تغییرات ساختاری می شود. در فرایند گلایکه شدن آلبومین در روز 21 انکوبه شدن، جدا شدن گلوکز از آلبومین گلایکه شده موجب ایجاد مولتن گلبول می شود که مقدمه ای برای بیماری های در ارتباط با مولتن گلبول می تواند باشد. همچنین گلایکه شدن طولانی مدت آلبومین سرم انسانی موجب توده ای شدن، تشکیل آمیلوئید و کاهش کشش سطحی آلبومین گلایکه شده می شود و نقش مواد فعال سطحی و غیرطبیعی کننده را برای پروتئین ایفا می کند ما نشان دادیم آلژینات به عنوان یک پلیمر قندی می تواند گلایکه شدن آلبومین را کاهش دهد. در نهایت مقایسه ای بین اندرکنش مصنوعی و آزمایشگاهی قند ها با آلبومین و نمونه HSA بیماران دیابتی مورد مطالعه گروه ما قرار گرفت، تنها تعداد اسیدآمینه های آرژینین در آلبومین بیماران دیابتی به میزان بیشتری تغییر یافته اند.

    کلیدواژگان: گلایکه شدن، آلبومین سرم، فیبریل، مولتن گلبول، آلژینات، تغییرات ساختاری
  • سید محمد علی غفاری، طیبه قیاسوند صفحات 23-33
    مقدمه
    اکسیداسیون لیپوپروتئین با دانسیته پائین (LDL) احتمالا نقش مهمی در ایجاد آتروز بازی می نماید. شناخت سازوکار اکسیداسیون LDL و عواملی که موجب حساسیت آن به این فرایند می شوند هنوز کامل نمی باشد. یون مس به عنوان یکی از عوامل دخالت کننده در اکسیداسیون LDL طی آترواسکلروز معرفی شده و تصور بر آن است که اتصال یون های مس به LDL از شرایط لازم برای این اکسیداسیون است. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی اثر دو فلاونوئید نارنجین و کوئرسیتین روی اتصال مس به LDL و بنابراین اکسیداسیون آن می باشد.
    روش ها
    LDL از پلاسمای محتوی EDTA توسط اولتراسانتریفوژ به صورت گرادیانی جدا گردید. اکسیداسیون LDL توسط یون های مس در غیاب و حضور نارنجین و کوئرسیتین به روش تیوباربیتوریک اسید (TBARS) ارزیابی شد. در نهایت اثر نارنجین و کوئرسیتین بر تشکیل کمپلکس مس-LDL توسط ژل فیلتراسیون مطالعه گردید.
    یافته ها
    این مطالعه نشان داد که نارنجین تشکیل TBARS و کمپلکس مس-LDL را مهار نموده در حالی که کوئرسیتین موجب افزایش تشکیل TBARS و کمپلکس مس-LDL می شود.
    نتیجه گیری
    نتایج فوق مشخص می نمایند که نارنجین با مهار اتصال مس به LDL ممکن است حساسیت این لیپوپروتئین را به اکسیداسیون در مقابل یون مس کاهش دهد و به این طریق احتمالا در پیشگیری از عوارض آترواسکلروز نقش دارد، در حالی که کوئرسیتین با تحریک اتصال مس به LDL احتمالا موجب افزایش حساسیت LDL به اکسیداسیون شده و بدین طریق ممکن است موجب پیشرفت فرایند آترواسکلروز شود.
    کلیدواژگان: لیپوپروتئین با دانسیته پائین، نارنجین، کوئرسیتین، مس
  • جواد توکلی بزاز، ورا پراویکا، آندره بولتون، یان هاچینسون صفحات 35-42
    مقدمه
    تغییرات سطح سرمی IGF-I در زمینه بیماری دیابت، حتی در صورت عدم کاهش و احیانا افزایش سطوح تام آن، عملا با کاهش سطح آزاد و کاهش فراهمی زیستی (Bioavailability) این فاکتور رشد بروز می یابد. با توجه به پتانسیل های مثبت و تاثیرات حمایتی IGF-I در فرآیندهای ترمیم بافتی و باززایش (Regeneration) سلول های تحت آزار، کاهش سطح آزاد این ماده زمینه ساز بروز و یا تشدید اختلالات و عوارض مختلفی می گردد. جهت بررسی این نکته که آیا تفاوت های موجود در بروز و یا عدم بروز عارضه رتینوپاتی دیابتی در نزد بیماران مبتلا به دیابت نوع یک می تواند به نوعی مرتبط با تغییرات ساختمانی ژن IGF-I باشد، مطالعه حاضر برای نخستین بار به این موضوع می پردازد.
    روش ها
    در تحقیق حاضر فراوانی آلل های مربوط به دو پلی مورفیسم ژن IGF-I در موقعیت های*C/T383– و C/T*1089– در نزد 248 بیمار بریتانیایی- قفقازی مبتلا به دیابت نوع یک (135 نفر با رتینوپاتی و 113 نفر بدون رتینوپاتی) با استفاده از روش ARMS-PCRمورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    توزیع فراوانی آلل ها و ژنوتیپ های مربوط به این دو پلی مورفیسم تفاوت معناداری را از نظر آماری بین دو جمعیت بیماران دیابتی با توجه به وجود یا فقدان رتینوپاتی نشان نداد)05/0.(P≥
    نتیجه گیری
    با توجه به نقش برجسته IGF-I در پاتوفیزیولوژی عوارض دیررس بیماری دیابت به ویژه رتینوپاتی دیابتی، یافته های ما در وهله اول ممکن است بر فقدان عملکرد پلی مورفیسم های مطالعه شده دلالت نماید که به معنی تاثیرات غیرقابل ملاحظه این دو پلی مورفیسم بر میزان نسخه برداری از ژن IGF-I و در نهایت تعیین غلظت سرمی/ شبکیه ای پروتئین IGF-I است. پیام دیگر این تحقیق می تواند اشاره به عواملی باشد که علاوه بر ژن IGF-I، در عملکرد این محور نقش دارند. مطالعه مجدد فرضیه حاضر در قالبی جامع که دیگر متغیرهای سیستم IGF-I را نیز شامل گردد، قابل توصیه به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: ژنتیک، پلی مورفیسم، رتینوپاتی دیابتی، IGF، 1
  • سید عادل جاهد، فرهاد حسین پناه *، فریدون عزیزی صفحات 43-54
    مقدمه

    (LADA) Latent Autoimmune Diabetes in Adults به گروهی از بیماران دیابتی نوع 1 اطلاق می گردد که در زمان تشخیص مسن تر از 30 سال بوده، آنتی بادی علیه (GAD) Glutamic Acid Decarboxylase65 داشته و حداقل در اوائل تشخیص بیماری، نیاز به شروع انسولین درمانی نداشته باشند. با توجه به فقدان اطلاعات در مورد LADA در ایران، این مطالعه برای ارائه شیوع LADA در جمعیت تهران انجام شد.

    روش ها

    دراین بررسی مقطعی کلیه افراد مسن تر از 30 سال و مبتلا به دیابت جدید در مطالعه قند و لیپید تهران، از نظر آنتی بادی GADآزمایش شدند. جمعیت 588 نفره تحت بررسی، به دو گروه 32 نفری LADA و 556 نفری دیابت نوع 2 تقسیم شدند و با یکدیگر مقایسه گردیدند.

    یافته ها

    میانگین سنی بیماران 6/11±2/54 سال و شیوع LADA (3/7%-6/3%:95%CI)44/5% بود. دو گروه LADA و دیابت نوع 2 از نظر سن، جنس، نمایه توده بدنی، علائم حاد دیابت، سابقه خانوادگی دیابت، فشار خون دیاستولی، قند و چربی های خون وشیوع سندرم متابولیک یکسان بودند. فشار خون سیستولی در گروه دیابت نوع 2 بیشتر از LADA بود. هیچ مدلی درپیش بینی احتمال مثبت شدن پاسخ آنتی بادی GADقدرت آماری مطلوبی نداشت.

    نتیجه گیری

    در 4/5% از بالغین دیابتی جدید، روند خود ایمنی در جریان است و با کمک یافته های بالینی و آزمایشگاهی، امکان غربالگری آنها وجود ندارد. بنظر می رسد که سنجش آنتی بادی GAD در تمام چنین بیمارانی اقدامی منطقی باشد تا افرادی که احتمال سیر سریع تر به سمت نارسایی پانکراس دارند، زودتر شناسایی شوند.

    کلیدواژگان: LADA، GAD، تشخیص، شیوع، دیابت
  • قربان محمدزاده، نصرت الله ضرغامی، باقر لاریجانی صفحات 55-69
    مقدمه
    هر چند رزیستین (فاکتور مترشحه از آدیپوسیت) رابط چاقی با دیابت نوع 2 و مقاومت به انسولین در جوندگان در نظر گرفته می شود، اما ارتباط آن با دیابت درانسان نامشخص باقی مانده است. هدف این مطالعه بررسی ارتباط بین غلظت های سرمی رزیستین با شاخص های مقاومت به انسولین و چاقی در افراد چاق مبتلا به دیابت نوع 2 و افراد چاق غیر دیابتی می باشد.
    روش ها
    این مطالعه مورد – شاهدی روی 35 فرد چاق مبتلا به دیابت نوع 2(با میانگین سنی 39/6 ± 60/44 و نمایه توده بدنی92 /3 ± 23/34) انجام گرفت. گروه شاهد شامل 35 فرد چاق غیر دیابتی (با میانگین سنی 13/9 ± 14/43 و نمایه توده بدنی07 /4 ± 54/35) بود. پروفایل لیپید با روش آنزیمی اندازه گیری شد. از کیت NycoCard برای اندازه گیری هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) استفاده گردید. سطوح سرمی رزیستین، انسولین و گلوکز به ترتیب با روش های ایمونواسی آنزیمی و گلوکز اکسیداز اندازه گیری شدند. شاخص مقاومت به انسولین با استفاده از فرمول (HOMA-IR) محاسبه گردید.
    یافته ها
    سطوح سرمی گلوکز ناشتا، تری گلیسرید، فشارخون دیاستولیک، درصد هموگلوبین گلیکوزیله و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) درافراد مورد بطور کاملا معنی داری بیشتر از افراد شاهد بود. اختلاف میانگین سطوح سرمی رزیستین بین دوگروه از نظر آماری معنی دار نبود اما در هر دو گروه بطور کاملا معنی داری در زنان بیشتر از مردان بود(40/4 ± 15/8 در مقابل 31/2 ± 97/5 در گروه غیر دیابتی) و (98/3 ± 46/7 درمقابل 98/3 ±51/5 درگروه دیابتی).همبستگی معنی داری بین سطوح سرمی رزیستین با متغیرهای اندازه گیری شده در هیچکدام از دو گروه مشاهده نگردید. همبستگی منفی و معنی داری بین رزیستین و فشارخون دیاستولیک فقط در گروه شاهد مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    اختلاف سطوح سرمی رزیستین افراد چاق مبتلا به دیابت نوع 2 و افراد چاق غیر دیابتی معنی دار نبود و بعید است رزیستین رابط عمده چاقی و دیابت در انسان ها باشد.
    کلیدواژگان: چاقی، دیابت نوع 2، رزیستین، شاخص مقاومت به انسولین(HOMA، IR)، نمایه توده بدن
  • سیدمحسن خوش نیت نیکو، فرح مادرشاهیان، محسن حسن آبادی، رامین حشمت، نسیم خالقیان صفحات 71-76
    مقدمه
    تعداد روزافزون مبتلایان به دیابت در دنیا، آن را به بزرگترین اپیدمی جهانی تبدیل نموده است که نقش آموزش به بیماران را در مراقبت از خود بسیار جدی می کند لذا در این راستا می باید موقعیت شناختی بیماران سالمند را در نظر گرفت. از آنجا که تحقیقات، نتایج متفاوتی را در مورد وضعیت شناختی بیماران مبتلا به دیابت ارایه نموده اند، این مطالعه با هدف کلی تعیین و مقایسه وضعیت شناختی سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2 با افراد غیر مبتلا انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه مورد - شاهدی تعداد 80 نفر از افراد مبتلا به دیابت نوع 2 با 80 نفر از افراد غیر مبتلا به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه مورد، مراجعه کنندگان به درمانگاه دیابت و گروه شاهد از افراد غیر دیابتیک سایر درمانگاه ها بودند. ابزار انجام پژوهش شامل پرسشنامه جهت گردآوری اطلاعات دموگرافیک، گلوکومتر، پرسشنامه DSM-IV-TR، پرسشنامه مختصر وضعیت روانی(MMSE: Mini Mental Status Examination)*، آزمایش FBS جهت گروه شاهد و T4، TSH و HbA1c جهت گروه مورد بودند. پس از اخذ رضایت کتبی از نمونه ها، داده ها گردآوری و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی آنالیز شدند.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که میانگین نمرات MMSE در گروه مورد 3/23 و گروه شاهد 8/26 بود که اختلاف معنی داری بین دو گروه (1 0/0 P <) و همچنین بین مردان (01/0>P) و زنان (1 0/0 P <) دو گروه وجود داشت ولی اختلاف معنی داری بین میانگین نمرات مردان و زنان گروه مورد وجود نداشت (46/0=P)، همچنین نتایج، همبستگی معکوس معنی داری بین نمرات MMSE با سن و مدت بیماری را نشان دادند.
    نتیجه گیری
    سالمندان مبتلا به دیابت درجاتی از اختلالات شناختی را نشان می دهند که با افزایش سن تشدید می گردد.
    کلیدواژگان: وضعیت شناختی، سالمندان، دیابت نوع 2
  • ابوالفضل محمد بیگی، سید حمیدرضا طباطبایی، بهرام ضیغمی، نرگس محمد صالحی صفحات 77-84
    مقدمه
    اختلال در متابولیسم گلوکز در طی حاملگی نتایج زیانباری را برای مادر و نوزاد در پی دارد و عامل خطر قوی برای پیامدهای ناگوار حاملگی است که در برخی از زنان باردار با سابقه دیابت بارداری و مسن تر ایجاد می گردد و عوارض و میرایی حین زایمان را افزایش می دهد.
    روش ها
    مطالعه حاضر از نوع مطالعات مورد شاهدی است که بر روی 420 زن باردار مراجعه کننده به بیمارستان های شیراز انجام شد که از این تعداد 70 نفر مبتلا به دیابت بارداری و 350 نفر سالم بودند. داده ها با استفاده از آزمون های آنالیز واریانس و مربع کای و همچنین رگرسیون لجستیک مورد تحلیل تک متغیره و چند متغیره قرار گرفت.
    یافته ها
    از کل70 نفر بیمار تحت بررسی، 22 نفر(4/31 %) مبتلا به دیابت آشکار و 48 نفر (6/68 %) مبتلا به دیابت حاملگی بودند. سابقه دیابت حاملگی (14/23=OR)، هیدرآمینوس (26/13=OR)،گلوکزوری در سه ماهه سوم(49/11=OR)، دیابت در بستگان(09/4=OR) و سن حاملگی(03/1=OR) به ترتیب مهمترین تعیین کننده های دیابت حاملگی و سابقه ماکروزمی(83/18=OR) و سابقه سزارین در زایمان های قبلی(96/11=OR) مهمترین پیشگوکننده دیابت آشکار مشخص شدند.
    نتیجه گیری
    بنابراین به دلیل بروز بالای عوارض و عواقب نامطلوب دیابت در دوران بارداری، غربالگری دیابت به ویژه در مادران با سابقه دیابت بارداری و سابقه فامیلی دیابت، به منظور پیشگیری از پیامدها و کنترل بیماری در مادران و نوزادان امری ضروری است.
    کلیدواژگان: دیابت، دیابت حاملگی، عوامل خطر
  • سمیه رشید شمالی، وحیده منتظری، سید محمد اکرمی، رامین حشمت، باقر لاریجانی صفحات 85-90
    مقدمه
    ازدواج فامیلی در ایران شایع می باشد و آمارهای متفاوتی از مناطق مختلف کشور گزارش شده است. بیماری های مغلوب اتوزومی به ویژه در این نوع ازدواج ها افزایش می یابد. دانستن شیوع و روند کاهش یا افزایش آن در برنامه ریزی نظام سلامت و اطلاع رسانی عمومی بسیار مهم است.
    روش ها
    این مطالعه بر روی افراد مراجعه کننده به درمانگاه دیابت و استئوپروز بیمارستان شریعتی انجام شد و آمار انواع ازدواج از 1789 زوج مورد بررسی قرار گرفت. با تکمیل پرسشنامه، اطلاعات از 3 نسل یعنی ازدواج های قبل از سال 1327 (نسل 1)، بین سال های 1328 تا 1357 (نسل2) و بعد از سال 1358 (نسل 3) بدست آمد.
    یافته ها
    نسل اول، دوم و سوم به ترتیب 9، 17 و 19% ازدواج فامیلی داشتند که روند افزایشی داشت. ازدواج First cousins 69% از ازدواج های فامیلی را تشکیل می داد. در کل 10% ازدواج ها First cousins بود. ازدواج فامیلی والدین تاثیر معنی داری در افزایش تمایل فرزندان به ازدواج فامیلی را نشان می داد. افزایش سطح تحصیلات زنان به ویژه در نسل سوم رابطه معنی داری را در کاهش ازدواج فامیلی در این گروه نشان داد. امکانات اقتصادی و رفاهی رابطه ای معنی دار با ازدواج فامیلی نداشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به روند افزایشی ازدواج فامیلی در ایران افزایش سطح آگاهی عمومی در خصوص مشکلات محتمل و ضرورت انجام مشاوره ژنتیک دقیق، امری مهم بنظر می رسد.
    کلیدواژگان: ازدواج فامیلی، دیابت، استئوپروز، شیوع، ایران
  • آزاده ضابطیان، فرزاد حدایق، مریم توحیدی، فرهاد شیخ الاسلامی، فریدون عزیزی صفحات 91-101
    مقدمه
    هدف از این مطالعه تعیین و بررسی شیوع سندرم متابولیک و ارتباط آن با بیماری های قلبی-عروقی در افراد مسن ایرانی بود.
    روش ها
    در این مطالعه مقطعی، شیوع سندرم متابولیک بر اساس معیارهای ATP III، WHO و IDF در 720 مرد و زن65 ≤ سال بررسی گردید. رگرسیون لجستیک با روش مرحله ای برای تخمین نسبت شانس بروز بیماری های قلبی-عروقی در ارتباط با هر یک از تعاریف سندرم متابولیک در 3 الگو یا طرح صورت گرفت. بدین ترتیب که الگوی اول نسبت شانس بروز بیماری های قلبی-عروقی را با تعدیل متغیر سن و الگوی دوم بعد از تعدیل متغیرهایی سن، سابقه مصرف سیگار، سابقه خانوادگی بروز بیماری های قلبی-عروقی زودرس و LDL سرمی و در نهایت در الگوی سوم تاثیر متغیرهای مخدوش کننده ذکر شده در الگوی دوم به علاوه اجزای سندرم متابولیک بر اساس هر یک از سه معیار تعدیل می شود.
    یافته ها
    شیوع سندرم متابولیک به ترتیب 8/50، 9/41 و 8/41% بر اساس ATP III، IDF و WHO یافت شد. IDF هم خوانی بالا با ATP III داشت. در الگوی 2، دو تعریف ATP III و WHO با CHD با نسبت های شانس به ترتیب (2/2-1/1) 6/1 و (4/2-9/1) 7/1 ارتباط داشتند. در الگوی 3، چاقی (طبق WHO) و فشار خون بالا (طبق ATP III و WHO) با CHD ارتباط داشتند.
    نتیجه گیری
    بر اساس ATP III و WHO، سندرم متابولیک با CHD بعد از تعدیل متغیرهای قراردادی ارتباط نشان داد ولی بعد از تعدیل اجزای آن این ارتباط از دست رفت.
    کلیدواژگان: بیماری های قلبی عروقی، سندرم متابولیک، شیوع
  • لیلا آزادبخت، مسعود کیمیاگر، یدالله محرابی، احمد اسماعیل زاده صفحات 103-114
    مقدمه
    گرچه مطالعات مختلفی مزایای مصرف سویا را نشان داده اند، اما هیچ مطالعه ای این اثرات را در بیماران مبتلا به سندرم متابولیک مورد بررسی قرار نداده است. هدف از این بررسی تعیین اثر جایگزینی دانه کامل سویا و پروتئین فرآوری شده سویا در رژیم غذایی بر اجزای سندرم متابولیک، چربی های خون، لیپوپروتئین ها، مقاومت به انسولین و کنترل قند خون در زنان یائسه مبتلا به سندرم متابولیک بود.
    روش ها
    این مطالعه تجربی، تصادفی و متقاطع روی 42 زن یائسه مبتلا به سندرم متابولیک انجام شد. سندرم متابولیک طبق راهنمای ATP III تعریف شد. تمامی بیماران در سه دوره غذایی شرکت کردند: رژیم غذایی کنترل، رژیم غذایی پروتئین سویا و رژیم غذایی حاوی دانه کامل سویا. رژیم غذایی مربوط به راهکارهای غذایی برای توقف پرفشاری خون(DASH: Dietary Approaches to Stop Hypertension) در هر سه دوره استفاده شد. در دوره مصرف پروتئین سویا و دانه کامل سویا، پروتئین سویا و دانه کامل سویا جایگزین یک واحد گوشت قرمز شدند.
    یافته ها
    سطح سرمی کلسترول تام پس از مصرف دانه کامل سویا به طور معنی داری در مقایسه با دوره کنترل (01/0P<) و دوره مصرف پروتئین فرآوری شده سویا کاهش یافت (01/0P<). چنین تفاوت هایی در مورد انسولین ناشتا (01/0P< در مقایسه با هر دو گروه کنترل و پروتئین فرآوری شده سویا)، HOMA-IR (01/0P< در مقایسه با هر دو گروه کنترل و پروتئین فرآوری شده سویا)، قند خون ناشتا(01/0P< در مقایسه با هر دو گروه کنترل و پروتئین فرآوری شده سویا) و LDL-C (01/0P< در مقایسه با گروه کنترل و 05/0P< در مقایسه با پروتئین فرآوری شده سویا) نیز مشاهده گردید. مصرف دانه کامل سویا و پروتئین فراوری شده سویا منجر به کاهش میزان Apo B100 در مقایسه با گروه کنترل (01/0P<) گردید.
    نتیجه گیری
    مصرف کوتاه مدت دانه کامل سویا مقاومت به انسولین را کاهش داد و کنترل قند خون و پروفایل کلسترول را در زنان مبتلا به سندرم متابولیک بعد از دوران یائسگی بهبود بخشید.
    کلیدواژگان: سویا، عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی، سندرم متابولیک، زنان یائسه
  • گزارش کوتاه
  • عادله رضاقلی زاده، رامین حشمت، باقر لاریجانی صفحات 115-120
    یکی از مهمترین بیماری های غیر واگیر که در اکثر نقاط دنیا به یکی از معضلات بهداشتی تبدیل شده است، بیماری دیابت می باشد. میزان مبتلایان به این بیماری در کل دنیا حدود 371 میلیون نفر برآورد شده است. در کشور ما نیز حدود دو میلیون نفر به این بیماری مبتلا هستند. در اکثر کشورها، بیماران دیابتی که مبتلا به عوارض دیابت نشده اند، توسط پزشکان عمومی درمان می شوند. متاسفانه در کشور ما هنوز نظام هماهنگی جهت درمان بیماران دیابتی طراحی و پیاده نشده است. به نظر می رسد که امروزه راهنماهای عملی درمان، یک روش مناسب جهت تغییر رفتار پزشکان در راستای یکسان سازی نحوه کنترل و درمان بیماران و خودداری از بکارگیری درمان های غیر استاندارد و هماهنگ سازی نظام درمانی باشند. راهنمای عملی دیابت ایران (Iranian Diabetes Guidelines: IDGs) نیز به منظور ساماندهی سیستم درمانی دیابت وجهت استفاده پزشکان معالج و گروه های پزشکی مرتبط با این بیماری، طراحی و تدوین و در مجموعه ای مدون به صورت کتاب منتشر شده است. در این گزارش، تلاش شده است تا فرایند تهیه و تدوین این راهنمای عملی به اجمال توضیح داده شود.
    راهنمای عملی دیابت ایران(IDGs) برای پزشکان ایرانی اعم از پزشکان عمومی، متخصصان داخلی و متخصصان و یا فوق تخصص های رشته های مرتبط که در درمان بیماران دیابتی نقش دارند، طراحی شده است. در این مجموعه راهنمای عملی درمان انواع دیابت در سه سطح اولیه، ثانویه و ثالثیه، غربالگری، تغییر عادات زندگی و عوارض بیماری با استفاده از فلو چارت تدوین شده است.
    کلیدواژگان: دیابت ملیتوس، راهنمای عملی دیابت
  • معرفی مجله و کتاب
|
  • Hossein Fakhrzadeh, Bagher Larikani Pages 1-7
    The behavior of tissue fragments in permissive jells is like liquid drops. Under appropriate conditions this phenomenon could be used to print tissues of prescribed shape. Application of the principles of rapid prototyping to tissue engineering or robotic biofabrication is a novel technology that holds promising future in producing suitable human organs in large scale. An introductory discussion of the new interdisciplinary technology of bioprinting is presented in this article.
  • Naghmeh Sattarahmady, Ali A. Moosavi-Movahedi Pages 9-22

    The interaction of reducing carbohydrates with proteins leads to a cascade of reactions that are known as glycation or Maillard reaction that have important roles in diabetic complications. In this minireview, structural changes of glycated human serum albumin (GHSA) via various sugars in different incubation times, which reported in scientific literature as well as our research, were reported. Our studies showed glycation induced structural changes for Human Serum Albumin (HSA). In glycation process of HSA after 21 days incubation, glucose separates from HSA and induced the formation of molten globule state that is relative to several diseases that originate from molten globule state in proteins. Also, glycation of HSA induced aggregation states and amyloid formation as well as decreased surface tension which plays a role of denaturant for protein as a surfactant. In following, we showed that alginate as a sugar polymer decreased glycation reaction in HSA. Finally, it is compared the structural changes of artificial and in vitro interaction of sugars with HSA as well as diabetic patients HSA. The results show the number of arginine residues in HSA of diabetic patients is more modified relative to lab samples.

  • Mohammad Ali Ghaffari, Taibeh Ghiasvand Pages 23-33
    Background
    The oxidative modification of low density lipoprotein (LDL) may play an important role in atherogenesis. Mechanism of LDL oxidation and factors that determine its susceptibility to oxidation is unknown. Copper is account as an attributing factor in LDL oxidation atherosclerotic lesions. The binding of copper ions to LDL is usually thought to be a prerequisite for LDL oxidation by copper. The aim of study was to investigate the effect of Naringin and Quercetin on copper bound to LDL and furthermore effect of this binding on the susceptibility of LDL to oxidative modification.
    Methods
    LDL was isolated from EDTA-plasma by ultracentrifugation using a discontinuous gradient. The oxidizability of LDL was measured by thiobarbitoric acid reactive substances (TBARS) after addition of CuSO4 in absence and/or presence of Naringin and Quercetin. Finally effect of Naringin and Quercetin on formation of LDL-copper complex was studied by gel filtration.
    Results
    This study showed that Naringin suppresses formation of TBARS and LDL-copper complex, whereas Quercetin enhances formation of TBARS and LDL-copper complex.
    Conclusion
    Results revealed that Naringin with inhibition of binding of Copper to LDL may decrease the susceptibility of LDL oxidation in counter to this ion and thus may have a role in prevention of atherosclerosis. But Quercetin with stimulation of binding of copper to LDL may increase the susceptibility of LDL oxidation to this ion and thus may have a role in progression atherosclerosis.
  • Javad Tavakkoly Bazzaz, Vera Pravica, Andrew Jm Boulton, Ian V. Hutchinson Pages 35-42
    Background
    The alteration of IGF-I systemic level in diabetes is typically characterized by depletion of free IGF-I plasma level and its decreased bioavailability. With regard to protective and advantageous effects of IGF-I on tissue healing and cellular regeneration such depletion could facilitate or accelerate tissue damages and complications. By contrast, the local concentration of IGF-I is reportedly increased in particular tissues during some occasions, which has also clinical implications as IGF-I could function in an autocrine and paracrine manner.The present study was conducted to assess that whether the differential outcome of diabetic subjects relative to diabetic retinopathy (DR) is linked to some extent to the structural variations of IGF-I gene.
    Methods
    Two polymorphisms of the IGF-I gene at positions -383*C/T and -1089*C/T were employed for genotyping analysis by ARMS-PCR assay and the data of genotype/allele distribution was compared between two subgroups of 248 British Caucasian type 1 diabetic subjects, 135 cases with DR and 113 controls (DR-).
    Results
    The distribution of these polymorphisms did not associate significantly with presence or absence of DR (P≥ 0.05).
    Conclusion
    Since the involvement of IGF-I in development of DR is fairly rational, our results firstly may reflect some reservations about the functionality of the employed polymorphic markers and secondly may indicate that all regulators of IGF-I functionality or its local concentration level including IGFBPs and IGFRs should be taken into account, so their genes could be the subject of new study to accomplish current investigation. Keywords:
  • Adel Jahed, Farhad Hosseinpanah, Fereidoun Azizi Pages 43-54
    Background

    LADA is a subgroup of type 1 diabetes mellitus characterized by its age at diagnosis being more than 30 years, presence of Glutamic Acid Decarboxylase65 (GAD65) autoantibody, and insulin independency in the first 6 months of diagnosis. Our aim was to determine the prevalence and predictors of LADA in a large population-based drug naïve newly diagnosed adult diabetics of Tehran urban population.

    Methods

    In this cross-sectional study, all newly diagnosed diabetics of Tehran Lipid and Glucose Study aged more than 30 years who were not initialy treated with insulin were tested for GAD antibody titer. Thirty two GAD antibody positive (LADA) and 556 GAD antidody negative patients (type 2 diabetics) were found and compared for anthropometric, clinical and laboratory features.

    Results

    Mean age of all 588 cases was 54.2±11.6. The prevalence of LADA was %5.44 (CI %95: %3.6-%7.3). Age, sex, BMI, family history of diabetes, diastolic blood pressure, glucose and lipid profile and the prevalence of metabolic syndrome were similar between LADA and type 2 diabetics. Systolic blood pressure were greater in type 2 diabetics than in LADA group. No model could predict the result of GAD antibody measurement.

    Conclusion

    autoimmune process is present in early stages of diabetes in %5.4 of newly diagnosed adult diabetics assumed to suffer type 2 diabetes mellitus. Using clinical and laboratory features, no model could reliably screen these cases. It seems reasonable to test GAD antibody in all such cases to early find persons more probable to have a more rapid process toward pancreas insufficiency.

  • Ghorban Mohammadzadeh, Nosratollah Zarghami, Bagher Larijani Pages 55-69
    Background
    Resistin, an adipocyte secreted factor, has been suggested to link obesity with type 2 diabetes and insulin resistance in rodent models but its relevance to human diabetes remains uncertain. The aim of this study was to investigate the relationship between serum resistin concentrations with insulin resistance and obesity indices in type 2 diabetes and non-diabetic obese subjects.
    Methods
    As a case- control study 35 obese subjects with type 2 diabetes (age, 44.60 ± 6.39yr; BMI, 34.23±3.92 kg/m2) and 35 obese non-diabetics (age, 43.14±9.13yr; BMI, 35.54 ± 4.07 kg/m2) are recruited. Fasting lipid profile was measured by enzymatic methods. NycoCard HbA1c Kit was used to measure HbA1c.The Serum resistin, insulin and glucose levels were measured by an enzyme immunoassay using a commercially available kit and glucose oxidase methods respectively. The insulin resistance index was calculated from fasting glucose and insulin by the homeostasis model assessment (HOMA-IR) formula.
    Results
    The mean of insulin resistance index (HOMA-IR), HbA1c, diastolic blood pressure, triglyceride and fasting glucose in diabetics were significantly higher than non-diabetics subjects (P<0.05). Serum resistin concentrations were not different between diabetics and non-diabetics obese subjects but were significantly higher in women as compared to men (8.15±4.40 vs. 5.97±2.31 in non-diabetic) and (7.46±3.98 vs. 5.51±3.98 in diabetic) in both groups. Serum resistin was not significantly related to variables measured in both groups. In control group only, we observed a significant and negative correlation between diastolic blood pressure and resistin (r = -0.381; P = 0.024).
    Conclusion
    Serum resistin concentrations were not significantly different between type 2 diabetes and non-diabetic obese subjects and resistin is unlikely to be a major link between obesity and diabetes in humans.
  • Mohsen Khoshniat Niko, Farah Madarshahian, Mohsen Hassanabadi, Ramin Heshmat, Nasim Khaleghian Pages 71-76
    Background
    Increasing number of people with diabetes make it the greatest world-wide epidemy which indicates importance of education in physical and mental health of the patients. Since researches report different results about cognition status of diabetic patients, this study was conducted to determine and compare cognitive status in older people with and without type 2 diabetes.
    Methods
    In this case- control study 80 patients with type 2 diabetes mellitus compare with 80 persons without diabetes. Cases were selected from the patients refer to diabetes outpatient clinic and control group were patients referred to other clinics. Instruments were questionnaire for gathering demographic data, glucometer, DSM-IR-TR questionnaire, FBS for control group and TSH - T4- HbA1c for cases..
    Results
    The mean scores of MMSE were 23.3 and 26.8 in case and control group respectively. Difference between two groups was significant in MMSE scores (P<0.01), furthermore between men and women of two groups (P<0.01 for both). No significant difference of MMSE scores between men and women in case group was seen (P=0.45). There was negative association between MMSE scores and age also duration of illness according to the results.
    Conclusion
    Elderly diabetic patients encounter some cognitive impairment which is exacerbated with increasing age.
  • Abolfazl Mohammad Beigi, Hamidreza Tabatabaei, Bahram Zeighami, Narges Mohammad Salehi Pages 77-84
    Background
    Glucose metabolism impairment may occur during some pregnancies especially of advanced age and history of previous gestational diabetes and may result in hazardous consequences both for mother and neonate.
    Methods
    The present study as a case-control was conducted on 420 referred pregnant women to Shiraz hospitals that involve 70 diabetic patients and 350 non-diabetic women. Data analyzed by analysis of variance and χ square for univariate and logistic regression for multivariate analysis.
    Results
    From 70 diabetic patients 22(31.4%) afflicted with overt diabetes as well as 48 (68.6%) gestational diabetes. Gestational diabetes history (OR=23.14), hydramnious (OR=13.26), glucosuria at 3rd trimester (OR=11.49), family history of diabetes (OR=4.09) and age (OR=1.03) were the most important risk factors for gestational diabetes, respectively. History of macrosomia in previous pregnancies (OR=18.83) and history of previous cesarean section (OR=11.96) were the most important predictors for overt diabetes.
    Conclusion
    In view of several threatening consequences of diabetes during pregnancy, screening for diabetes especially in mothers with gestational diabetes history and family history of diabetes is essential in order to control and prevention of these outcomes in mother and neonate.
  • Sommayeh Rashid Shomali, Vahideh Montazeri, Seyed Mohammad Akrami, Ramin Heshmat, Bagher Larijani Pages 85-90
    Background
    High prevalence of consanguineous marriages has been reported in Iran. Since this pattern of marriage may increase the prevalence of diseases with autosomal recessive pattern of expression, the study was assigned to determine this among patients referred to diabetes and osteoporosis clinics of Dr Shariati hospital, Tehran, Iran.
    Methods
    The consanguineous marriage was studied among 1789 couples of three successive generations via Questionnaire.
    Results
    The prevalence of consanguineous marriages in three successive generations was 9%, 17% and 19%, respectively with an increasing pattern of prevalence. Overall the prevalence of first cousins marriage was 10% with 69% among consanguineous marriage group. The higher the level of education, the lower the prevalence of consanguineous marriage.
    Conclusion
    In view of the increasing prevalence of consanguineous marriage that may be followed by some trouble consequences about disease expression, it seems necessary to provide facilities for genetic counseling before marriage for youth.
  • Azadeh Zabetian, Farzad Hadaegh, Maryam Tohidi, Farhad Sheikholeslami, Feridoun Azizi Pages 91-101
    Background
    The aim of this study was to examine the prevalence of the metabolic syndrome (MetS) and its association with coronary heart disease (CHD) in Iranian older individuals.
    Methods
    In this cross-sectional study, the prevalence of the MetS was determined according to the Third Adult Treatment Panel (ATPIII), the World Health Organization (WHO) and the International Diabetes Federation (IDF) definitions in 720 men and women aged≥65 years. Logistic regression analysis was used to estimate the Odds Ratio (OR) of developing CHD in model 1 an age adjusted model, in model 2 adjusted for age, smoking status, premature history of CHD and LDL cholesterol and in model 3 adjusted for mentioned variables in model 2 plus the components of the MetS according to each definition.
    Results
    The prevalence of MetS was 50.8%, 41.9% and 41.8% by ATPIII, IDF and the WHO definitions, respectively. IDF had high agreement with the ATPIII definition. In model 2, the ATPIII and the WHO definitions of MetS were associated with CHD by the odds ratio of 1.6 (1.1-2.2) and 1.7 (1.9-2.4), respectively. In model 3, obesity (WHO definition) and high blood pressure (ATPIII and WHO definitions) were associated with CHD.
    Conclusion
    As defined by the ATPIII and WHO definitions, the MetS was associated with CHD even after adjustment for the conventional CHD risks, but after further adjustment for their components none of these definitions showed association with CHD.
  • Leila Azadbakht, Masoud Kimiagar, Yadolah Mehrabi, Ahmad Esmaeil Zadeh Pages 103-114
    Background
    Little evidence exists regarding the effects of soy consumption on the metabolic syndrome in humans. We aimed to determine the effects of soy consumption on components of the metabolic syndrome, plasma lipids, lipoproteins, insulin resistance and glycemic control in postmenopausal women with the metabolic syndrome.
    Methods
    This randomized cross-over clinical trial was undertaken on 42 postmenopausal women with the metabolic syndrome. Participants were randomly assigned to consume a control diet (Dietary Approaches to Stop Hypertension= DASH), soy protein diet, or soy nut diet, each for eight weeks. Red meat in the DASH diet was replaced by soy protein in the soy protein period and by soy nut in the soy nut period.
    Results
    Total cholesterol was significantly reduced compared to the control (P<0.01) and soy protein groups (P<0.01). The results were the same regarding the fasting insulin serum (P<0.01 compared with the control and soy protein group), HOMA-IR (P<0.01 compared with the control and soy protein group), Fasting blood sugar (P<0.01 compared with the control and soy protein group), and LDL cholesterol (P<0.01 compared with the control and P<0.05 compared with the soy protein group). Both soy nut and soy protein reduced Apo B100 compared to the control group (P<0.01).
    Conclusion
    Short-term soy nut consumption improved glycemic control and lipid profiles in postmenopausal women with the metabolic syndrome
  • Adeleh Rezagholizadeh, Ramin Heshmat, Bagher Larijani Pages 115-120
    Diabetes accounts as one of the most prevalent diseases worldwide that affects roughly 2 million people with a prevalence of 4.67% in Iran. Despite clinical knowledge of the benefits of optimal glycemic control and preventive care, current studies show that many people with diabetes dont receive such care. Changing physician behavior is a crucial step in implant of scientific evidence into improved patient outcomes. Clinical practice guidelines (CPGs) have emerged as a means for this and for reducing variation in care. "Iranian guidelines for diabetes mellitus care" is intended for use by health care practitioners involved in the care of people with diabetes in the community, such as general physicians endocrinoligists, podiatrists, nutritionists and optometristsIranian Diabetes Guidelines (IDGs) was designed for the Iranian physicians who manage diabetic patients. IDGs consist management of types of diabetes and their acute and chronic complications in primary, secondary and tertiary care levels, also screening and life style modifications.IDGs are the first practical guideline for management of diabetic patients in Iran.
  • Page 1