فهرست مطالب

مجله دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی
سال سوم شماره 4 (پیاپی 12، زمستان 1384)

  • تاریخ انتشار: 1384/10/12
  • تعداد عناوین: 5
|
  • حسین ملک افضلی، آمنه ستاره فروزان، فرح سادات بحرینی، اشکان مولا صفحات 1-12
    بلایای طبیعی سالانه عامل کشته شدن میلیونها نفر و باعث ایجاد ناتوانی و خسارت های مالی در سراسر جهان می‎شود. پراهمیت ترین موضوع برای سیستم ارائه خدمات بهداشتی در بروز بلایای طبیعی کاهش میزان مرگ و میر و بیماری ناشی از آن است. درحالی که چنین وقایعی می‎تواند از علل عمده فشارهای روحی برای نجات یافتگان بوده و موجب بروز عوارض روانی جدی و ماندگار گردد. هدف این مطالعه بررسی عملکرد کمک رسانان درارائه خدمات بهداشت روانی برای نجات یافتگان زلزله بم در 4 مرحله: «عملیات نجات - خدمات امداد - نقل و انتقال نجات یافتگان و درمان آنان» در طی دو هفته بعد از بروز زلزله می باشد.
    مطالعه به روش توصیفی- مقطعی و در4 گروه از افراد نجات یافته انجام شد. گروه اول افراد سالم بزرگتر از 15 سال وگروه دوم نجات یافتگان سالم کوچکتر از 15 سال که پس از زلزله در شهر بم زندگی می کردند،گروه سوم نجات یافتگان مجروح که به بیمارستانهای کرمان و تهران منتقل شده بودند و آخرین گروه خویشاوندانی که همراه مجروحین بوده اند. در طی دو هفته پس از بروز زلزله پرسشنامه ایی که شامل اطلاعات دموگرافیکی، عملکرد گروه های نجات و ارائه دهندگان خدمات اورژانس، همچنین اطلاع رسانی به بازماندگان در مورد وضعیت خویشاوندانشان و ابراز دلداری برای نجات یافتگان و ارائه خدمات بهداشت روانی بود، برای هریک از گروه ها تکمیل گردید.
    در تمامی گروه ها بیش از 85% موارد که احتیاج به نجات داشته اند توسط خویشاوندانشان نجات یافتند و گروه های نجات هلال احمر و دیگر سازمان های دولتی در این میان فقط 5% عملیات نجات را برعهده داشته اند. فقط 25% کسانی که احتیاج به نجات از زیر آوار داشتند در اولین ساعت پس از بروز زمین لرزه نجات یافته اند. همچنین فقط 40% از آسیب دیدگان توسط خدمت دهندگان دلداری داده شده اند. تقریبا 65% از نمونه ها از خویشاوندانشان اطلاعات کافی داشتند. 40% توسط افراد امدادرسان از گریه کردن منع شده اند.30% موارد بیان داشتند که افراد معتادی را می شناسند که به آنها مواد جایگزین داده شده است. 30% کودکان در طی 2 هفته پس از بروز زلزله بازی کرده بودند و 42% آنها وسیله بازی در اختیار داشتند.
    باتوجه به مطالعه در تمامی گروه ها، موثرترین گروه ها در امر کمک رسانی، خویشاوندان و افراد بومی منطقه بودند، بنابراین آموزشهای عمومی برای سازمان های مردمی برای ارائه خدمات لازم در هنگام بروز مصایب طبیعی به خصوص مناطقی که مستعد بروز زلزله می باشد، برای کاهش میزان تلفات موثر می باشند. باتوجه به این مطالعه گروه های نجات به آموزشهایی در زمینه بهداشت روان نیازمند بوده و مطالب مهم در این مورد عبارتند از: استفاده از تکنیکهای مشاوره ایی، آماده سازی اطلاعات لازم برای بازماندگان و تکنیکهای مدیریت استرس.
    کلیدواژگان: کمک رسانی، زمین لرزه، ارائه خدمات بهداشت روانی، بلایای طبیعی
  • تیمور آقاملایی، حسن افتخار، کاظم محمد، علیرضا سبحانی، داود شجاعی زاده، منوچهر نخجوانی، فضل الله غفرانی پور صفحه 2
    دیابت یک بیماری مزمن در تمام دوران زندگی است و کنترل آن نیاز به تغییرات اساسی در سبک زندگی بیماران دارد.هدف این مطالعه تعیین تاثیر مداخله آموزشی بر آگاهی،رفتار، هموگلوبینA1c و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران مبتلا به دیابت بود.
    جمعیت مورد مطالعه شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 تحت پوشش درمانگاه دیابت بندر عباس بود. 80 بیمار به طور تصادفی انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند و به هر گروه 40 نفر اختصاص یافت. آگاهی و رفتار بیماران با استفاده از پرسشنامه، هموگلوبین A1c با روش کالریمتری و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت با استفاده از پرسشنامه WHOQOL-BREF تعیین گردید. جلسات آموزش گروهی برای گروه مداخله برگزار شد و چها ماه بعد مورد ارزیابی قرار گرفت.گروه کنترل نیزپرسشنامه ها را در اولین ملاقات و 4 ماه بعد از آن تکمیل نمودند.
    گروه مداخله افزایش معنی داری در میانگین آگاهی از 7/6 به 8/15 (000/0 = p)، سلامت فیزیکی از 7/64 به 2/77 (000/0= p) و سلامت روانی از 56 به 4/71 و کاهش معنی داری در میانگین هموگلوبین A1c از 4/9 به 2/8 (000/0 = p) و همچنین افزایش معنی داری از نظر کنترل شخصی قند خون، کنترل وزن، ورزش و رعایت رژیم غذایی داشت.گروه کنترل هیچ تغییر معنی داری در متغیر های اندازه گیری شده بجز آگاهی نداشت.
    کاهش در میانگین هموگلوبینA1c و بهبودی در بعد فیزیکی و روانی کیفیت زندگی گروه مداخله به طور عمده ناشی از تغییر در رفتار آنها است.نتایج این پژوهش از نظر بالینی برای بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 سودمند است و کمکی برای پزشک در کنترل بهتر دیابت است. ضمنا روش آموزشی مورد استفاده، ارزان، مناسب برای مراقبتهای کلنیکی اولیه و قابل اجرا است.
    کلیدواژگان: هموگلوبینA1c، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت
  • حجت زراعتی، محمود محمودی، کاظم محمد، انوشیروان کاظم نژاد، محمد علی محققی، محمدرضا میر صفحه 3
    در سالهای اخیر الگوی مرگ و میر در ایران تغییر یافته و سرطانها نقش عمده تری را به خود اختصاص داده اند. گزارشهای مختلف نشان داده است که سرطان معده در ایران وفور بالایی دارد، و در مردان در مرتبه دوم و در کل در رتبه چهارم قرار دارد. این مطالعه با هدف تعیین بقای 5 ساله مبتلایان به سرطان معده جراحی شده در مهمترین مرکز درمان سرطان ایران (انستیتو کانسر) و بررسی برخی عوامل موثر بر آن طراحی و اجرا شده است.
    در این مطالعه ما 330 بیمار مبتلا به سرطان معده را که از ابتدای سال 1374 تا فروردین 1378 در بخشهای جراحی انستیتو کانسر ایران بستری و تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند، مورد بررسی قرار دادیم. طول عمر این بیماران پس از عمل جراحی تعیین شد، و اثر متغیرهای فردی مانند سن (در هنگام جراحی)، جنس، و اطلاعاتی در مورد بیماری مانند محل درگیری، نوع پاتولوژی، مرحله پیشرفت بیماری (Stage)، وجود متاستاز و محل متاستاز بر طول عمر بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت.
    احتمال بقای 5 ساله بیماران مورد بررسی 6/23 %، و میانه طول عمر در این بررسی 90/19 ماه بوده است. آزمونهای یک متغیره نشان داد که جنس بیماران، محل درگیری، نوع پاتولوژی اثر معنی داری بر طول عمر بیماران نداشته است. اما احتمال بقای 5 ساله با افزایش سن بیماران بطور معنی داری کاهش می یابد، و همانگونه که انتظار می رفت آنهایی که دچار متاستاز بوده اند بطور معنی داری احتمال بقای 5 ساله کمتری داشته اند، و مرحله بیماری نیز بطور معنی داری بر طول عمر بیماران موثر بوده است (001/0 p<). بررسی همزمان اثر متغیرهای مختلف بر احتمال بقای بیماران با استفاده از مدل مخاطرات متناسب کاکس نشان داد که متغیرهای سن، متاستاز دوردست و مرحله بیماری بر شانس زنده ماندن بیماران تاثیرگذار بوده اند.
    بقای 5 ساله مبتلایان به سرطان معده در ایران اندک است. به نظر می رسد یکی از مهمترین دلایل پایین بودن شانس زنده ماندن این بیماران دیر مراجعه کردن بیماران برای تشخیص و درمان است. اکثر بیماران در مراحل نهایی بیماری مراجعه می کنند و در این وضعیت اکثرا دچار متاستازهای غدد لنفاوی، کبد و حتی دوردست هستند که در نتیجه درمان آنها مشکل تر خواهد شد. بنابر این آموزشهای فراگیر از طریق رسانه های عمومی در مورد علائم اولیه این بیماری و نیز انجام معاینات دوره ای ضروری است.
    کلیدواژگان: سرطان معده، مدل مخاطرات متناسب کاکس
  • جواد عدل، ابوالفضل قهرمانی، جبرائیل نسل سراجی صفحه 4
    به منظور ارزیابی ریسک خطرات فرآیندی ونقصهای تجهیزات بخش شیرین سازی واحد تصفیه گاز در یک شرکت پالایش گاز، خطرات مهم فرآیند ونقصهای قطعات و اجزای تجهیزات مهم بخش با استفاده ازروش های مطالعه خطر و قابلیت عملکرد (HAZOP) و چگونگی وقوع نقص و تجزیه و تحلیلاثرات آن (FMEA) مورد شناسایی قرار گرفت وریسک آنها محاسبه گردید.
    به طورکلی 68 مورد خطر شناسایی شده و ریسک آنها محاسبه گردید که در این میان بیشترین ریسک محاسبه شده که برابر 60 است مربوط به کاهش میزان درجه حرارت گاز قبل از واحد تصفیه و نقص سیستمهای خنک کننده دی اتانول آمین در گره مطالعاتی DE و کمترین ریسک که برابر 12 است مربوط به نقص پمپ (P-6)، نقص شیر فلکه های F.C.V.4، L.C.V.2 وF.C.V.12 در گره مطالعاتی DE وکاهش میزان درجه حرارت گاز در گره های مطالعاتیAB، BCو CD می باشد. با توجه به معیار پذیرش ریسک پالایشگاه که معادل 200 بود، کلیه خطرات شناسایی شده دارای ریسک در حد پایین بوده و نیازی به پیشنهاد یا طرحهای مناسب جهت کاهش نداشتند.
    در مورد اجرای روش های HAZOP و FMEA به لزوم استفاده از یک تیم متشکل از افراد با تخصصهای مختلف اشاره شده و برای رفع مشکل موجود در اجرای پروژه مزبور از مشاورت مهندسین با تجربه بهره برداری واحد استفاده گردید. این نکته همچنین در تامین نارسایی موجود در سیستم Record Keeping (RK) واحد مورد مطالعه بسیار مفید واقع گردید.
    انجام تعمیرات پیشگیرانه واحد، تهیه و اجرای برنامه دقیق برای این تعمیرات مهمترین پیشنهادی بود که از طریق کاهش احتمال وقوع منجر به کاهش ریسک می گردد.
    کلیدواژگان: شیرین سازی گاز طبیعی، ارزیابی ریسک، روش مطالعه خطر وقابلیت عملکرد(HAZOP)، روش چگونگی وقوع نقص وتجزیه وتحلیل اثرات آن (FMEA
  • جبرائیل نسل سراجی، سید علی موسوی، سید جمال الدین شاه طاهری، محمد پور مهابادیان صفحه 5
    در این تحقیق، هدف بررسی ریسک فاکتورهای ایجاد کننده اختلالات اسکلتی_عضلانی اندامهای فوقانی(شامل اعمال نیروی بیش از حد، وضعیت بدنی نامناسب، فقدان زمان بازگشت کافی، تکرار زیاد فعالیتها در دقیقه، عوامل تاثیر گذار و اضافی) به وسیله روش اکرا بوده است.
    تلفیقی از چهار روش جمع آوری اطلاعات شامل روش مشاهده ای (برای آنالیز مشاغل و وظایف دارای حرکات تکراری)، روش مصاحبه (برای پرسش در مورد اختلالات اسکلتی_عضلانی اندامهای فوقانی)، روش پرسشنامه اسکلتی_عضلانی نوردیک (NMQ)، و روش شاخص فعالیتهای تکراری شغلی (OCRA) استفاده شده است.
    در این تحقیق ملاحظه گردید که 86/0% از وظایف کاری دارای ریسک پایین، 93/87% از وظایف کاری دارای ریسک متوسط و 21/11% از وظایف کاری دارای ریسک بالا می باشند. میانگین شاخص مواجهه در چهار شغل مقدمات ریسندگی، ریسندگی، مقدمات بافندگی و بافندگی با هم اختلاف معنی داری دارد. (003/0=p) همچنین شغل بافندگی دارای بالاترین ریسک خطر بروز اختلالات اسکلتی_عضلانی اندام فوقانی می باشد. میانگین شاخص مواجهه مربوط به دست راست ودست چپ نیز اختلاف معنی داری نشان داد (001/0p<). خطرناکترین وظیفه برای دست راست، مرتب کردن رولهای بسته بندی شده در داخل کامیون وخطرناکترین وظیفه برای دست چپ، کار با دستگاه بافندگی جدید می باشد. بین اختلالات بخشهای مختلف اندام فوقانی با سن، اختلاف معنی داری به دست آمد(05/0p<).
    روش اکرا می تواند برای ارزیابی و بررسی ریسک فاکتورهای ایجاد کننده اختلالات اسکلتی - عضلانی اندامهای فوقانی در وظایف تکراری در کارخانه نساجی به کاررود. شغل بافندگی به علت داشتن همه ریسک فاکتورهای مورد بررسی خطرناکترین شغل بوده و دست راست به علت به کارگیری بیشتر نسبت به دست چپ در معرض اختلالات اسکلتی - عضلانی قرار دارد. مچ دست به علت این که بیشتر از سایر بخشهای اندام فوقانی در معرض ریسک فاکتورهای مورد بررسی قرار دارد، بیشترین درصد اختلالات را به خود اختصاص داده است.
    کلیدواژگان: شاخص اکرا، اختلالات اسکلتی عضلانی اندامهای فوقانی، ریسک فاکتورهای اختلالات، پرسشنامه نوردیک
|
  • Malek Afzali H., Forouzan A.S., Bahreini F., Mowla A Pages 1-12
    Natural disasters cause millions of death and disability and major financial losses world wide every year. The major concern of our health system has already been to reduce physical mortality and morbidity. While such events may be a considerable source of stress for the survivors and cause serious and long-lasting psychiatric complications. The purpose of this study was to assess the function of rescuers in mental health service delivery to survivors of Bam earthquake in four steps; Rescuing, Emergency services, Transportation of the injured survivors and Treatment in the first 2 weeks after the earthquake. For reaching the purpose 4 groups of the survivors were selected: first group was the healthy survivors (>15 years) living in Bam after the earthquake, the second group was healthy survivors (<15 years) living in Bam after the earthquake, the third group was the injured survivors admitted in Kerman and Tehran hospitals and the last group was the Relatives who accompanied the injured survivors. 2 weeks after the earthquake a questionnaire including questions about, demographic data, function of rescuers in rescuing and emergency services steps, informing the survivors of their relatives condition and Condoling with the survivors and mental health services delivery was filled for each of the cases. In all groups, more than 85% of the cases who needed help and rescued from the load of the earthquake were rescued by their relatives and rescuers of the Red Crescent Society or other governmental organization just had a little portion (5%)in this field. Only 25%of the cases who needed help and rescuing from the load of the earthquake were rescued in the first hour after the earthquake. Only 40% of the cases were sympathized by their rescuers. About 65% of the cases had enough information about their relatives. 40% of the cases were prevented from crying by rescuers. Only 30% of the cases said that they knew addict individuals who were hot given alternative materials. 30/% of the children had played during 2 weeks after earthquake and 42/% of them had facilities for playing. Regarding to all studied groups rescue activities, primary care services and transfers have been performed by relatives and domestic people, therefore general training and organizing CBO (community Based organization) for providing services in disasters especially in regions which are at high risk of earthquake will be useful for reducing the injuries. According to this research rescuers are in serious need of training in mental health services and that major areas of education need are: using counseling techniques, providing the necessary information for the survivors and stress management techniques.
  • Aghamolaei T., Eftekhar H., Mohammad K., Sobhani A., Shojaeizadeh D., Nakhjavani M. Ghofranipour F Page 2
    Diabetes is a chronic disease of lifelong duration, and its management requires a fundamental change in the patient’s lifestyle. The aim of this study was to evaluate the efficacy of a health education program on the knowledge, behavior, HBA1c and health related quality of life of diabetic patients after following the patients’ participation in the program. The study population consisted of type 2 diabetic patients attending at Bandar Abbas diabetic clinic. Eighty patients were randomly selected and they were randomly assigned to two groups, 40 to the intervention and 40 to the control group. At the initial visit and 4 months after education, knowledge and behavior were assessed by questionnaire; HBA1c measured by colorimetric method and health-related quality of life assessed by means of WHOQOL-BREF questionnaire. The education sessions for intervention group were held at diabetic clinic. The 40 patients that assigned to the control group gave the appropriate consent and completed questionnaires at baseline and after 4 months. The intervention group had statistically significant increase in the mean of knowledge score from 6.7 to 15.8(p=0.000), physical health from 64.7 to 77.2 (p=0.000) and psychological health from 56 to 71.4(p=0.000) and had statistically significant reduction in the mean of HBA1c from 9.4 to 8.2 (p= 0.000).Also the intervention group had statistically significant increase in self-monitoring blood glucose, weight monitoring, exercise and diet. Patients in control group showed no significant changes in the outcomes measured except for knowledge. The decrease of HBA1c and increase of physical and psychological health mostly are due to change in behavior. This program is clinically worthwhile for patients with type 2 diabetes, and is an aid to physicians. Also This Approach is cheap, well-suited for primary care clinical, and applicable.
  • Zeraati H., Mahmoudi M., Mohammad M., Kazemnejad A., Mohagheghi M.A., Mir M.R. Page 3
    In recent years the patterns of mortality have changed in Iran, and cancers are playing a greater role in this regard in this country. Various reports indicate that gastric cancer is highly prevalent; it is the second most common cancer in men, and fourth in the general population. The purpose of this study was to determine the five-year survival rate of gastric cancer patients who had undergone surgical treatment at one of the most important cancer treatment centers, the Iran Cancer Institute, and to assess its associated factors. Three hundred and 30 patients with gastric cancer who had been admitted to and operated on at the Iran Cancer Institute between January 1996 and April 2000 were enrolled in this study. The patients’ life expectancy after surgery was determined, and its relationship with variables of age at the time of surgery, gender, and factors related to the disease such as the cancer site, pathologic type, stage, presence of metastasis, and sites of metastases were assessed. The five-year survival rate and the median life expectancy in the studied patients were 23.6% and 19.90 months, respectively. Univariate analysis showed that gender, cancer site, and pathologic type did not affect life expectancy significantly. But the five-year survival rate significantly decreases with age. As expected, those involved with metastasis had a significantly lower five-year survival rate, and the disease stage significantly affected the patients’ life expectancy (P<0.001). The Cox proportional hazards model was used to assess the effect of different variables simultaneously, and it showed that age, distance metastasis, and disease stage influenced the rate of survival. Gastric cancer patients in Iran have a low five-year survival rate. One of the most important reasons seems to be delayed consultation and diagnosis. Most patients are seen first with the disease in the late stages. At this point, most have lymph node and liver metastasis which makes treatment even more complex. Thus, it is necessary to employ mass media for extensive public education about the early warning signs of the disease and performing periodic examinations.
  • Adl J., Ghahramani A., Nasle Seraji J Page 4
    The risks of process hazards and equipment failures were calculated in a gas refinery – sweetening unit. The process hazards were identified by Hazard and operability stundy (HAZOP) and the component’s failures of major equipments were assessed by Failure mode and Effect Analysis (FMEA). Totally 68 hazards were identified and their risks were calculated. The highest risk (60) was belonged to the reduction of gas temperature before entering to the refinery and failure of DEA cooling system at the final node (DE). The failures of P-6 pump, F.C.V.4 valve, L.C.V.2 and F.C.V.12 (all in the same node) and reduction of gas temperature in nodes AB, BC and CD had the lowest calculated risk (12). Comparing with the acceptable level of risk in the refinery which was 200, all of the identified hazards risk were very low therefore did not need any appropriate measure of risk reduction to be proposed. For overcoming the fact that both HAZOP and FMEA techniques, instead of being performed by a team was accomplished by both of us, we used the consultations given us by the experienced exploitation engineers of under study unit. This consultation was also very useful in fulfilling deficiencies of existing record keeping system. Performing the protective maintenance and preparing a precise timing program for P.M was given as a main proposal for risk reduction by decreasing the probability of occurrence.
  • Nasel Saraji J., Mosavi S.A., Shahtaheri S.J., Pourmahabadian M Page 5
    The exposure index was used to obtain integrated and concise assessment of the various risk factor analyzed and to classify occupational scenarios featuring significant and diversified exposure to risk factors. In this study, an integrated procedure from four data gathering methods include observational methods (for jobs and tasks analyzing featuring repetitive movements) interview method (for asking about upper limbs musculoskeletal disorders), Nordic musculoskeletal questionnaire (NMQ) method and Occupational repetitive actions method (OCRA) were used. A 385 persons group was studied, working in 33 various jobs in a textile factory. The results showed that, 0.86% of work tasks had low risk level, 87.93% of work task were located in moderate risk level and 11.21% of work task had a high risk level. Mean of exposure indices in four jobs include primary of spinning, spinning, primary of weaving, and weaving had significant difference (p=0.003). Also, the weaving job had a highest risk of occurrence upper extremity musculoskeletal disorders. Mean of right and left hand exposure indices showed a significant different (p<0.001). There was significant relationship between UEMSDs with age (p<0.05). It was concluded that, the OCRA methods can be a useful method for evaluation of UEMSDs in repetitive activities.