فهرست مطالب

غدد درون ریز و متابولیسم ایران - سال نهم شماره 3 (پیاپی 35، پاییز 1386)

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال نهم شماره 3 (پیاپی 35، پاییز 1386)

  • 110 صفحه، بهای روی جلد: 5,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1386/09/13
  • تعداد عناوین: 14
|
  • مقالات پژوهشی
  • فرشید شیدفر، شهین یاراحمدی، محمود جلالی، محمدحسن افتخاری، شریعه حسینی، لیلا احری صفحه 229
    مقدمه
    مصرف اسیدهای چرب امگا 3 باعث کاهش عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی می شود. دیابت نوع 2 در ایجاد وضعیت نامطلوب خطرزای بیماری های قلبی عروقی در زنان بعد از یائسگی نقش مهمی دارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر اسیدهای چرب امگا 3 خالص شده بر مقاومت به انسولین، گلوکز و لیپو پروتئین های سرم زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
    مواد و روش ها
    32 زن یائسه (4/11± 7/53= سن) مبتلا به دیابت نوع 2 و دارای اضافه وزن (6/0±7/28 =BMI) در یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور، روزانه 2 گرم اسید چرب امگا 3 خالص شده یا دارونما به مدت 10 هفته مصرف کردند. در شروع مطالعه و پایان هفته ی دهم 10 سی سی خون وریدی از افراد گرفته شد. تری گلیسرید، کلسترول تام، HDL-C، LDL-C و گلوکز سرم به روش آنزیمی، انسولین سرم با روش رادیو ایمینوآسی، هموگلوبین گلیکوزیله به روش رنگ سنجی و مقاومت به انسولین از طریق فرمول HOMA-IR اندازه گیری و محاسبه شدند.
    یافته ها
    کاهش معنی داری در میزان تری گلسیرید سرم و TG/HDL-C، در گروه مصرف کننده ی امگا 3 در مقایسه با گروه شاهد در پایان مطالعه وجود داشت. تفاوت معنی داری در میزان کلسترول تام، HDL-C،LDL-C، گلوکز سرم، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت به انسولین در پایان مطالعه بین دو گروه وجود نداشت. افزایش معنی داری در میزان انسولین سرم در گروه مصرف کننده ی امگا 3 در پایان مطالعه در مقایسه با شروع مطالعه و کاهش معنی داری در میزان کلسترول تام در پایان مطالعه در مقایسه با شروع مطالعه وجود داشت.
    نتیجه گیری
    مصرف 2 گرم اسید چرب امگا 3 خالص شده به مدت ده هفته در زنان یائسه ی مبتلا به دیابت نوع 2 اگرچه باعث کاهش تری گلسیرید و کلسترول تام سرم می شود، اثر سودمندی بر سایر لیپوپروتئین ها و کنترل گلیسمی ندارد. توصیه به مصرف اسیدهای چرب امگا 3 در زنان یائسه ی دیابتی نیاز به بررسی بیشتری دارد.
    کلیدواژگان: اسیدهای چرب امگا 3، زنان یائسه، دیابت نوع 2، لیپوپروتئین، گلوکز
  • حسن صفایی، مسعود امینی صفحه 235
    مقدمه

    فشارخون بالا (هیپرتانسیون) از عوامل خطرزای مهم عوارض ماکروواسکولار و میکروواسکولار در بیماران دیابتی نوع 2 است. مطالعه های اخیر نشان داده اند که کنترل موثر فشارخون سبب کاهش این عوارض می شود. هدف از این مطالعه بررسی کیفیت کنترل فشارخون در بیماران دیابتی نوع 2 و مبتلا به فشارخون بالا بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه 602 بیمار شناخته شده ی دیابتی نوع 2 که به طور مرتب حداقل چهار بار در سال برای کنترل به مرکز تحقیقات غدد درون ریز و متابولیسم اصفهان مراجعه کرده بودند از نظر وضعیت کنترل فشار خون برای مدت پنج سال پیاپی از زمان مراجعه اولیه بررسی شدند. اندازه گیری فشار خون بر اساس پروتکل استاندارد انجام شد. افراد با فشارخون سیستولی بیش از 130 یا دیاستولی بیشتر از 80 میلی متر جیوه، در حداقل دو نوبت مراجعه و نیز افرادی که سابقه ی هیپرتانسیون داشتند و تحت درمان دارویی بودند به عنوان افراد مبتلا به فشارخون بالا در نظر گرفته شدند. سطح فشارخون کنترل شده کمتر از 80/130 میلی متر جیوه در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    از 602 بیمار مورد بررسی با میانگین سنی 3/9±4/57 سال و مدت ابتلا به دیابت 7/4±4/9 سال که به طور منظم برای مراقبت و پیگیری مراجعه کرده بودند، 338 نفر (2/56%) در هنگام پذیرش فشارخون بالا داشتند. از این افراد تنها 9/13% فشارخون کنترل شده و کمتر از 80/130 میلی متر جیوه داشتند. در طول دوره ی پیگیری تعداد افراد هیپرتانسیو به 452 (75%) افزایش یافت و درصد افراد کنترل شده به 5/24% رسید. میانگین سن، نمایه ی توده ی بدن، هموگلوبین گلیکوزیله، آلبومین ادرار 24 ساعته و شیوع رتینوپاتی در بیمارانی که فشارخون آن ها به سطح کنترل رسیده بود، نسبت به آن ها که فشار خون شان کنترل نشده بود به طور معنی داری از نظر آماری کمتر بود

    نتیجه گیری

    در این مطالعه تعداد قابل ملاحظه ای از بیماران دیابتی دچار فشارخون بالا، به سطح کنترل شده نرسیدند. به کارگیری روش های مداخله ای موثر برای بهبود کنترل فشارخون در بیماران دیابتی نوع 2 ضروری به نظر می رسد.

    کلیدواژگان: دیابت نوع2، فشارخون بالا، کنترل فشارخون، عوامل خطرزا
  • منوچهر محمدبیگی، فرزاد حدائق، فریدون عزیزی صفحه 243
    مقدمه
    نقش افزایش گلوکز خون به عنوان یکی از عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی شامل بیماری های کرونر قلبی و حوادث مغزی عروقی در مطالعه های مختلف نشان داده شده است. سطح قند ناشتای پلاسما و دو ساعته در تعیین میزان متوسط قند نقش دارند اما میزان شرکت هر یک از آن ها در تعیین خطر بیماری های قلبی عروقی مورد بحث است. با توجه به فراوانی بیماری های قلبی عروقی در شهر تهران، این مطالعه به منظور بررسی نقش سطوح مختلف قند ناشتا و قند دو ساعته ی پلاسما در پیش بینی حوادث قلبی عروقی انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه ی کوهورت، افراد بالای 40 سال طرح قند و لیپید تهران که در بررسی های اولیه فاقد بیماری کرونر قلبی یا حوادث مغزی عروقی یا دیابت تحت درمان بودند، برای ارزیابی اثر افزایش سطح گلوکز در پیش بینی حوادث قلبی عروقی، مورد بررسی قرار گرفتند. هیپرگلیسمی به صورت صدک 25، صدک 75 و صدک بین چارکی (IQR) براساس گلوکز ناشتا و گلوکز 2 ساعته، تعریف شد. هم چنین مجموعه ای از عوامل خطرزای قلبی عروقی فرامینگهام (FRS)، برای کلیه افراد محاسبه شد. سپس همه ی حوادث قلبی عروقی رخ داده برای این افراد در یک پیگیری حدود 6/0±1/6 ساله ثبت و در انتها قدرت پیش بینی کننده ی قند خون ناشتا و قند خون دو ساعته در حوادث قلبی عروقی توسط هر یک از تعاریف برآورد شد.
    یافته ها
    میانگین سن نمونه ها 1/10±9/53 سال بود. 346 نفر (3/9%) در شروع مطالعه دارای دیابت تشخیص داده نشده (موارد جدید) بودند که از این تعداد در 172 نفر (6/4%کل) تشخیص دیابت براساس فقط هیپرگلیسمی post challenge بود. تعداد حوادث قلبی عروقی در طول مدت مطالعه 148 مورد بود. خطر نسبی تعدیل شده با جنس و FRS برای بیماری های قلبی عروقی به ازایmg/dL 14 افزایش در گلوکز ناشتا (22/1-08/1:CI 95%؛ 15/1=HR) و به ازای mg/dL 49 افزایش در گلوکز دو ساعته (33/1-14/1: CI95%؛ 23/1=HR) بود. در مدلی که شامل گلوکز ناشتا و قند دو ساعته بود، خطر نسبی قند خون دو ساعته به صورت معنی دار باقی ماند (38/1-05/1: CI 95%؛20/1=HR) و در خصوص قند ناشتا غیرمعنی دار شد (13/1-93/0: CI95%؛03/1=HR).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه هیپرگلیسمی post challenge عامل خطرزای مستقل در بروز حوادث قلبی عروقی بود.
    کلیدواژگان: قند خون ناشتا، قند دو ساعته، حوادث قلبی، عروقی
  • اعظم اسادات طباطبایی، زهرا فلاح، ساسان حقیقی، محبوبه فرمانی، نگار حری، زهرا اسلامیان، تاج الملوک امامی، علی اکبر حسن زاده، مسعود امینی صفحه 251
    مقدمه
    در کشور ما تاکنون مطالعه های محدودی در مورد شیوع دیابت بارداری (GDM) انجام شده است. مطالعه ی حاضر ضمن بررسی شیوع GDM در شهر اصفهان و عوامل خطرساز آن، به مقایسه ی نتایج روش غربالگری انتخابی و عمومی پرداخته است.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه ی مقطعی از تیر 1381 تا اسفند 1383، غربالگری عمومی برای تشخیص GDM (براساس معیارهای کوستان و کارپنتر) بر روی زنان باردار ارجاع شده به مرکز تحقیقات غدد درون ریز و متابولیسم اصفهان در هفته ی 2824 بارداری انجام شد. در 1112 خانم باردار بدون سابقه ی دیابت آزمون تحمل گلوکز با 50 گرم گلوکز (GCT) انجام شد. قند خون mg/dL ≤130 به عنوان یافته ی مثبت آزمون در نظر گرفته شد و خانم های باردار با آزمون غربالگری مثبت، تحت آزمایش تحمل گلوکز خوراکی (OGTT) قرار گرفتند. هم چنین در تعدادی از موارد با GCT منفی، آزمون OGTT به طور تصادفی انجام شد.
    یافته ها
    در 245 نفر با GCT مثبت و 130 نفر باGCT منفی، آزمون OGTT سه ساعته انجام شد. 67 نفر در گروه اول و 6 نفر در گروه دوم دچار GDM بودند که نشان گر شیوع کلی GDM به میزان 76/6% می باشد. از کل مادران، 2/23% جز گروه کم خطر برای GDM بودند که از میان آن ها تنها 2 نفر مبتلا به GDM بودند (7/2 درصد از مادران GDM). از بین عوامل خطرساز فقط سن، نمایه ی توده ی بدن مادر قبل از بارداری و تعداد بارداری قبلی با بروز GDM رابطه ی معنی دار داشت.
    نتیجه گیری
    شیوع دیابت بارداری در اصفهان درحد متوسط می باشد. به نظر می رسد غربالگری انتخابی براساس عوامل خطرساز در این جامعه روش ارجحی باشد.
    کلیدواژگان: دیابت بارداری، شیوع، غربالگری، عوامل خطرساز
  • اصغر قاسمی، مرتضی شفیعی، کریم روغنی، سهیل نجفی مهری، مژگان پادیاب صفحه 261
    مقدمه
    افت فشارخون شایع ترین عارضه ی حاد همودیالیز است. کاهش دمای محلول همودیالیز به عنوان یک راهکار برای جلوگیری از کاهش فشار خون حین همودیالیز پیشنهاد شده و مورد استفاده قرار گرفته است. پژوهش ها نشان می دهد که کاهش دمای محلول همودیالیز در همه ی بیماران موثر نیست. بنا بر این منطقی به نظر می رسد که بیمارانی که بیشترین بهره را از کاهش دمای محلول همودیالیز می برند، شناسایی شوند. هدف از این مطالعه بررسی اثر کاهش دمای محلول همودیالیز بر متغیرهای همودینامیک در بیماران دیابتی بود. هم چنین سطح اکسیدنیتریک سرم در این افراد اندازه گیری شد تا در صورت وجود ارتباط با کاهش دمای محلول همودیالیز این رابطه مشخص شود.
    مواد و روش ها
    20 بیمار دیابتی با متوسط سن 5/7±3/63 سال وارد مطالعه شدند. هر بیمار دوبار تحت دیالیز قرار گرفت که یک بار آن دیالیز در دمای پایین (oC 35) و یک بار دیالیز استاندارد (oC 37) بود. به جز کاهش دما به C o 35 سایر شرایط در طول مطالعه یکسان بود. متغیرهای همودینامیک شامل فشارخون سیستولی و دیاستولی، و ضربان قلب هر ساعت اندازه گیری شد. تعداد موارد افت فشار خون نیز تعیین شد. درجه ی حرارت دهانی قبل و بعد از دیالیز اندازه گیری شد. اوره ی سرم و سطح سرمی متابولیت های اکسید نیتریک (NOx) قبل و بعد از دیالیز اندازه گیری شد.
    یافته ها
    فشار خون سیستولی، دیاستولی و فشار متوسط شریانی طی دیالیز با محلول گرم نسبت به دیالیز با محلول سرد کاهش معنی داری پیدا کرد (05/0P<). حداکثر افت فشار خون سیستولی، دیاستولی و فشار متوسط شریانی که در ساعت سوم دیالیز مشاهده شد برای دیالیز گرم 18، 17 و 14 درصد و برای دیالیز سرد 6، 1و4 درصد بود. تغییرات ضربان قلب اختلاف معنی داری را بین دو گروه نشان نداد. سطوح سرمی متابولیت های اکسیدنیتریک بعد از دیالیز در هر دو شرایط دیالیز گرم و سرد نسبت به قبل از دیالیز کاهش معنی داری نشان داد (5±59 در برابر 4±37 میکرومول در لیتر برای شرایط گرم و 7±63 در برابر 5±41 میکرومول در لیتر برای شرایط سرد، 05/0>p).
    نتیجه گیری
    دیالیز با محلول سرد (oC 35) سبب کاهش تعداد موارد هیپوتانسیون و پایدار کردن متغیرهای همودینامیک در این بیماران می شود. به نظر می رسد هیپوتانسیون حین همودیالیز در بیماران دیابتی ناشی از مکانیسم دیگری به جز افزایش سطح سرمی اکسید نیتریک باشد.
    کلیدواژگان: همودیالیز، دیالیز خنک، اکسید نیتریک، دیابت
  • فیروزه حسینی اصفهانی، پروین میرمیران، فریدون عزیزی صفحه 267
    مقدمه
    در راهنماهای رژیمی افزایش مصرف سبزی و میوه به منظور پیشگیری از بیماری های مزمن توصیه می شود. هدف از مطالعه ی حاضر، ارتباط بین مصرف میوه ها و سبزی ها و عوامل خطرزای سندرم متابولیک در بزرگسالان تهرانی می باشد.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه ی مقطعی، چارک های مصرف سبزی ها و میوه ها طبق پرسشنامه ی تکرر مصرف مواد غذایی در 606 فرد بزرگسال 74-18 ساله ی شرکت کننده در مطالعه ی قند و لیپید تهران مشخص شدند. اندازه گیری فشار خون طبق روش های استاندارد و نمونه گیری خون از افراد به صورت ناشتا به منظور اندازه گیری های بیوشیمیایی انجام شد. هیپرتری گلیسریدمی، هیپرکلسترولمی، افزایش LDL-C و کاهش HDL-C، و سندرم متابولیک بر اساس معیارهای ATP III مشخص شدند.
    یافته ها
    میانگین دریافت سبزی های نشاسته ای، سایر سبزی ها و میوه ها به ترتیب 49±8/50، 179±304 و 147±211 گرم در روز بود. شیوع سندرم متابولیک در افرادی که در چارک های پایین تر مصرف میوه ها قرار داشتند، بالاتر بود (2/17% در چارک اول در مقابل 4/15% در چارک چهارم، 05/0P<). افراد با دریافت بالاتر سبزی ها (چارک های بالاتر) دریافت بیشتری از چربی ها (8±7/31 در چارک چهارم در مقابل 9±5/28 گرم در روز در چارک اول، 05/0P<) و کلسترول (13±208 در چارک چهارم در مقابل 12±153 گرم در روز در چارک اول، 05/0P<) داشتند و بین دریافت سبزی ها و چربی ها همبستگی وجود داشت (001/0P< و 26/0=r). تفاوت معنی داری در دریافت سبزی ها و میوه ها در سه گروه افرادی که دارای عوامل خطرزای سندرم متابولیک بودند (0، 2-1 و3 ≤ عامل خطرزا) پس از تعدیل اثر چربی ها و اسیدهای چرب اشباع دریافتی دیده شد (سبزی ها ومیوه ها به ترتیب14±310 و 17±194 در گروه با 3 ≤ عامل خطرزای در مقابل 18±364 و 15±248 گرم در روز در گروه بدون عامل خطرزا، 05/0>(P.
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه در این مطالعه ارتباط معکوس بین دریافت میوه ها، سبزی ها و سندرم متابولیک دیده شد، یافته های مطالعه ی حاضر تاییدی بر توصیه های تغذیه ای مبنی بر افزایش دریافت سبزی ها و میوه ها برای پیشگیری از بیماری های مزمن می باشد.
    کلیدواژگان: سبزی ها، میوه ها، سندرم متابولیک، بزرگسالان، تهران
  • جمشید نجفیان، مریم بشتام، فرحناز فاطمی، افشان اخوان طبیب صفحه 279
    مقدمه
    چاقی یکی از عوامل خطرزای ایجاد فشارخون است. اندازه ی دور کمر (WC) انعکاسی از چاقی تنه ای و هم چنین توزیع چربی در ناحیه ی شکم است. بنا بر این می توان ارتباطی بین WC و فشارخون به دست آورد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین WC و فشارخون بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه، یک مطالعه ی اقماری از طرح ملی بررسی بیماری های قلب و عروق است که در آن 7806 نفر بررسی شدند. نمونه گیری به صورت خوشه ایتصادفی انجام شد. در ابتدا اطلاعات دموگرافیک بیماران توسط پرسشنامه جمع آوری سپس وزن، قد، دور کمر، فشارخون سیستولی و دیاستولی افراد شرکت کننده اندازه گیری شد. آنالیز آماری با استفاده از آزمون های آماری همبستگی، رگرسیون لوجستیک و رگرسیون خطی انجام شد.
    یافته ها
    در همه ی گروه های سنی هم در زنان و هم مردان رابطه ای بین فشارخون سیستولی و دیاستولی با WC وجود داشت که در گروه مردان 31 تا 55 ساله این رابطه با فشارخون سیستولی (268/0 r=) و در گروه مردان بالای 55 سال این رابطه با فشارخون سیستولی (199/0r =) قوی تر بود (001/0P<). بعد از تعدیل اثرهای سن، جنس و میزان دریافت انرژی، رابطه ی بین فشارخون و دور کمر هم چنان معنی دار بود (001/0P<).
    نتیجه گیری
    بین WC و فشارخون سیستولی و دیاستولی حتی در محدوده ی طبیعی ارتباط خطی و مستقیم وجود دارد و این ارتباط مستقل از عواملی مثل جنس و سن است. افزایش دور کمر حتی در افراد با وزن طبیعی احتمال بروز فشارخون بالا را افزایش می دهد.
    کلیدواژگان: دور کمر، فشارخون، چاقی، BMI، فشارخون بالای سیستولی، فشارخون بالای دیاستولی
  • کاظم قدوسی، مصطفی قانعی، سعید بهاءلوهوره، حمیدرضا خدامی ویشته صفحه 285
    مقدمه
    چاقی یکی از شایع ترین عوامل خطرزای بیماری های مهم و معضل مهم تغذیه ای، به عنوان یک عامل مستقل باعث افزایش خطر مرگ و میر می شود. بیماران مبتلا به برونشیولیت مزمن ناشی از گاز خردل (جانبازان شیمیایی) به دلیل مشکلات تنفسی و نیز بیماری های همراه مانند اختلال های روانپزشکی، فعالیت فیزیکی کمتری دارند که با افزایش احتمال چاقی همراه است. این مطالعه با هدف بررسی توزیع نمایه ی توده ی بدن در جانبازان شیمیایی مبتلا به برونشیولیت مزمن انجام شد.
    مواد و روش ها
    مطالعه ی حاضر به صورت مقطعی توصیفی انجام شد. حجم نمونه شامل 434 جانباز شیمیایی مراجعه کننده به درمانگاه فوق تخصصی ریه ی بیمارستان بقیه الله تهران در سال 1385 بود. روش نمونه گیری در دسترس بود. بیماران به سه گروه سنی 39-30، 49-40 و 59-50 تقسیم شدند. افراد مورد مطالعه از نظر شدت علایم بیماری های تنفسی (تنگی نفس، سرفه، بیدار شدن شبانه و خلط خونی)، حجم های ریوی (FVC، FEV1، FVC، FEV1) و نمایه ی توده ی بدن ارزیابی شدند.
    یافته ها
    میانگین (±انحراف معیار) نمایه ی توده ی بدن در کل افراد مورد مطالعه و گروه های سنی 39-30، 49-40 و 59-50 ساله به ترتیب 4±26، 4±26، 4±26و 4±27 کیلوگرم بر مترمربع بود. هم چنین به ترتیب 143 نفر (33%)، 65 نفر (36%)، 72 نفر (33%) و 6 نفر(18%) دارای وزن طبیعی و 281 نفر (55%)، 111 نفر (61%)، 142 نفر (65%) و 28 نفر (82%) در گروه های فوق دچار افزایش وزن یا چاقی بودند. نمایه ی توده ی بدن با میانگین نمره ی شدت تنگی نفس، سرفه، بیدار شدن شبانه و خلط خونی و حجم های ریوی بیماران ارتباط معنی دار آماری را نشان نداد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان دهنده ی شیوع بالاتر اضافه وزن و چاقی در جانبازان شیمیایی نسبت به جمعیت عمومی بود. با توجه به اهمیت اضافه وزن و چاقی در بیماری های مزمن ریه، به نظر می رسد تعدیل نمایه ی توده ی بدن در این بیماران باید مورد توجه قرار گیرد. در این زمینه همکاری مشترک متخصصان ریه با متخصصان تغذیه، غدد درون ریز و روانپزشکان توصیه می شود.
    کلیدواژگان: نمایه ی توده ی بدن، چاقی، جانبازان شیمیایی، برونشیولیت مزمن، گاز خردل
  • افسانه شمشکی، عباس قنبری نیاکی، حمید رجب، مهدی هدایتی، فاطمه سلامی صفحه 291
    مقدمه
    فعالیت های ورزشی از یک طرف با افزایش فشار اکسایشی، احتمال تشکیل رادیکال های آزاد مضر را افزایش می دهد و از طرفی با القای آنزیم های ضداکسایشی سبب کاهش رادیکال های آزاد می شود. نتیجه ی نهایی انواع تمرین های بدنی در کاهش یا افزایش رادیکال های آزاد سوالی اساسی در مورد آن نوع فعالیت محسوب می گردد. مطالعه ی حاضر با هدف بررسی وضعیت آنتی اکسیدانی اسکی بازان آلپاین مرد هنگام تمرین شدید طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 12 اسکی باز آلپاینی مرد (5± 20 ساله) به مدت شش هفته در تمرین های شدید اسکی شرکت نمودند. قبل از شروع تمرین ها و بلافاصله پس از اتمام آن ها نمونه ی پلاسما و گلبول های قرمز برای سنجش گلوتاتیون، اسیداوریک و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام گرفته شد.
    یافته ها
    میزان اسیداوریک پلاسما (به ترتیب 4/1±5/6 و 7/1±3/8 میلی گرم در دسی لیتر 05/0P<) و ظرفیت آنتی اکسیدانی آن (2/0±1/2 و 3/0±7/2 میلی مولار، 05/0 P<) قبل و بعد از تمرین شدید شش هفته ای افزایش آماری معنی داری داشت. هم چنین میزان گلوتاتیون در گلبول های قرمز (7/0±4/5 و 9/0±1/6 نانومول بر میلی گرم هموگلوبین، 05/0 P<) نیز افزایش معنی داری را نشان داد.
    نتیجه گیری
    تعادل میان افزایش فشار اکسایشی و القای مسیرهای ضد اکسایشی در فعالیت ورزشی شدید اسکی آلپاین بعد از شش هفته به نفع افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی تام پلاسما و گلبول های قرمز است، لذا این فعالیت سبب افزایش رادیکال های آزاد نخواهد شد.
    کلیدواژگان: اسکی آلپاین، وضعیت آنتی اکسیدانی، تمرین شدید
  • الهام نورصادقی، اصغر قاسمی، مهدی هدایتی، مهناز آذرنیا، فرزانه فرجی، صالح زاهدی اصل صفحه 299
    مقدمه
    گروهی از بررسی ها نشان می دهند که کمبود منیزیم در عوارض قلبی عروقی مرتبط با دیابت شیرین نقش دارد. از این رو، در این مطالعه اثر طولانی مدت مصرف خوراکی منیزیم در پاسخ دهی آئورت ایزوله به کلرید پتاسیم و فنیل افرین در نبود اندوتلیوم بررسی گردید.
    مواد و روش ها
    60 عدد موش صحرایی نر با نژاد ویستار (250-180 گرم) به دو دسته ی دیابتی و دو دسته ی شاهد تقسیم شدند. یک گروه از هر دسته حیوانات دیابتی و سالم سولفات منیزیم اضافه شده در آب آشامیدنی و گروه دیگر تنها آب معمولی دریافت کردند. در انتهای 8 هفته، آئورت سینه ای با دقت جدا، به حلقه های 3-2 میلی متری تقسیم و پس از زدودن اندوتلیوم به حمام بافت منتقل گردید. پس از آن بافت در معرض غلظت های 10، 20، 40، 60، 80 میلی مولار کلرید پتاسیم و نیز غلظت های 9-10، 8-10،7-10، 6-10،5-10 مولار فنیل افرین به صورت تجمعی قرار گرفت و پاسخ های انقباضی با استفاده از ترانس دیوسر ایزومتریک ثبت شد. هم چنین در طول این مدت، هر 2 هفته یک بار، از حیوانات برای اندازه گیری گلوکز پلاسما خون گیری به عمل آمد.
    یافته ها
    پاسخ های انقباضی عروق به کلرید پتاسیم و فنیل افرین در گروه شاهد به طور معنی داری بالاتر از گروه دیابتی بوده (05/0P<) و تفاوت معنی داری بین موش های درمان شده با منیزیم و موش های درمان نشده، یافت نشد. داده های حاصل از حداکثر پاسخ انقباضی عروق به کلرید پتاسیم 23/0±32/2، 19/0±76/2، 11/0±96/1 و 21/0±84/1 و بیشترین پاسخ به فنیل افرین 24/0±94/2، 20/0±38/3، 27/0±24/2 و 27/0±61/2 (گرم به ازای میلی متر مربع) به ترتیب در گروه های شاهد، شاهد دریافت کننده ی منیزیم، دیابتی و دیابتی دریافت کننده ی منیزیم بود. از سوی دیگر، بین موش های درمان شده با منیزیم و موش های درمان نشده تفاوت معنی داری در گلوکز پلاسما مشاهده نگردید.
    نتیجه گیری
    مصرف خوراکی منیزیم به مدت 8 هفته تاثیر قابل ملاحظه ای در انقباض پذیری آئورت ایزوله ی بدون اندوتلیوم مدل تجربی دیابت نوع 1 ندارد.
    کلیدواژگان: منیزیم، آئورت سینه ای بدون اندوتلیوم، موش صحرایی، دیابت
  • گیتی حبیبی، اصغر قاسمی، شاهرخ پاشایی راد، فرزانه فرجی، صالح زاهدی اصل صفحه 307
    مقدمه
    پرکاری تیروئید با کم خونی همراه است و هورمون های تیروئید با تاثیری که بر تعداد و فعالیت پمپ سدیم/ پتاسیم ATPase و هم چنین ترکیب لیپیدی غشای سلول دارند می توانند شکنندگی گلبول های قرمز را تغییر دهند. در این مطالعه شکنندگی اسموتیکی گلبول های قرمز موش صحرایی مبتلا به پرکاری تیروئید با گروه شاهد مقایسه شد.
    مواد و روش ها
    48 سرموش صحرایی نر نژاد ویستار با میانگین وزن 4±221 گرم به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول به مدت 30 روز لووتیروکسین به مقدار 12 میلی گرم در لیتر که به آب آشامیدنی اضافه شده بود مصرف کرد، گروه دوم شاهد گروه اول بود. گروه سوم به مدت 60 روز لووتیروکسین مصرف کرد و گروه چهارم شاهد گروه سوم بود. در آخر دوره، اندازه گیری کمیت های هورمونی و بیوشیمیایی خون انجام شد. برای ارزیابی شکنندگی اسموتیکی، گلبول های قرمز به مدت 30 دقیقه در غلظت های مختلف کلرورسدیم در 37 درجه سانتیگراد انکوبه شدند و میزان همولیز به وسیله ی رنگ سنجی محلول بالایی اندازه گیری شد. همولیز براساس درصد از همولیز گلبول های قرمز در حضور آب مقطر (همولیز صد در صد) بیان شد.
    یافته ها
    در این مطالعه اگرچه میزان هموگلوبین، هماتوکریت، میانگین هموگلوبین در هر گلبول قرمز و میانگین حجم هر گلبول قرمز در گروه سوم به طور معنی دار (05/0p<) نسبت به گروه چهارم افزایش داشت ولی شکنندگی اسموتیکی گلبول ها اختلاف معنی داری نشان نداد.
    نتیجه گیری
    یافته ها نشان می دهد که اولا پرکاری تیروئید در موش صحرایی احتمالا آنمی ایجاد نمی کند و ثانیا شکنندگی اسموتیکی گلبول های قرمز تفاوتی با گروه شاهد ندارد.
    کلیدواژگان: پرکاری تیروئید، موش صحرایی، گلبول قرمز، شکنندگی اسموتیکی، هموگلوبین، هماتوکریت
  • گزارش موردی
  • افسانه طلایی، اشرف امین الرعایا، دیانا طاهری، کیانوری مهدوی، مسعود امینی، حسن رضوانیان صفحه 317
    سندرم کارنی (Carney Complex) یک سندرم اتوزومال غالب است که با تومورهای مختلف شامل میکزوما در محل های متفاوت، تومورهای اندوکرین و ضایعه های لنتیگو مشخص می شود و تاکنون در ایران گزارش نشده است. بیماری که دراین مقاله معرفی می شود، زن 27 ساله ای است که با علایم درد پهلو، مراجعه کرده بود. در معاینه با توجه به علایم هیرسوتیسم، چاقی تنه ای، هیپرپیگمانتاسیون و هیپرتانسیون، سندرم کوشینگ مطرح شد و با آزمایش های مربوط تایید گردید. سابقه ی دوبار جراحی قلب در دوران کودکی به علت دو میکزوم دهلیزی در بیمار وجود داشت. در MRI هیپوفیز، میکروآدنوما و در سی تی اسکن آدرنال، آدنوم آدرنال راست مشاهده شد. ابتدا، لاپاراسکوپیک آدرنالکتومی راست برای بیمار انجام شد. همان طور که انتظار می رفت، بیماری پس از جراحی هم چنان فعال بود، بنا بر این آدرنالکتومی سمت مقابل هم انجام و سندرم کوشینگ برطرف شد. در پاتولوژی آدرنال راست، آدنوم با هیپرپلازی در اطراف آن و در آدرنال چپ هیپرپلازی گزارش شد. به این ترتیب تشخیص سندرم کارنی با سندرم کوشینگ ناشی از هیپرپلازی دو طرفه ی آدرنال تایید شد. این مورد، یک تظاهر جدید از سندرم است چرا که هیپرپلازی آدرنال دو طرفه با آدنوم هیپوفیز و آدرنال به صورت دو یافته ی اتفاقی همراه سندرم کشف شد. در بیمار مذکور، سندرم کارنی، همراه با سندرم کوشینگ ناشی از هیپرپلازی دو طرفه ی آدرنال، آدنوم آدرنال مقابل و میکروآدنوم هیپوفیز بدون عملکرد به عنوان یافته های تصادفی ((Incidentaloma گزارش شد که تظاهر جدیدی از این سندرم است.
    کلیدواژگان: آدنوم قشر آدرنال، سندرم کارنی، میکزوم، سندرم کوشینگ
  • صفحه 325
  • اصغر قاسمی، لیلا صیدی صفحه 325
|
  • F. Shidfar, Sh. Yarahmadi, M. Jalali, Mh Eftekhari, Sh. Hosseyni, L. Ahari Page 229
    Introduction
    Omega 3 fatty acid (03FA) consumption has been shown to reduce risk factors for cardiovascular disease. TYPE 2 diabetes confers an adverse cardiovascular risk profile particularly in women after menopause. The aim of this study was to determine whether a dietary supplement with omega 3 fatty acids affected insulin resistance, glycemic control and cardiovascular risk markers in postmenopausal women with type 2 diabetes. A total of 32 postmenopausal overweight women with diet-controlled type 2 diabetes completed a randomized double blind parallel trial of purified omega 3 fatty acid supplementation (2g/day) versus placebo for 10 weeks. Evaluated were serum triglycerides (TG), HDL-c, total cholesterol (TC) and glucose using the enzymatic method, Insulin by radioimmunoassay and insulin resistance using the Homeostasis Model Assessment method (HOMA-IR) were calculated. Relative to those in the placebo group, TG decreased significantly (P=0.03) in the 03FA group. 03FA supplementation had no significant effect on serum LDL-c, HDL-c, glucose and insulin resistance but there was a significant increase in serum insulin and TC in the 03FA group at the end of study compared to the beginning (P=0.04, P=0.04 respectively). Intake of 2g 03FA had favorable effects on serum TG and TG/HDL-C, no effect of LDL-C, HDL-C, glucose and insulin resistance but did have an adverse effect on serum insulin and TC. Recommendation of 03FA intake in diabetic postmenopausal women needs further investigation.
    Keywords: Omega –3 fatty acids, Postmenopausal Women, Type2 Diabetes, Lipoprotein, Glucose
  • H. Safaei, M. Amini Page 235
    Introduction

    Hypertension is a major risk factor for cardiovascular and microvascular complications. Recent studies have demonstrated the effectiveness of blood pressure in treatment in reducing the complications of diabetes. The aim of this study is to assess the quality of blood pressure control in type 2 diabetic patient with hypertension.

    Materials And Methods

    We studied data from 602 type 2 diabetic patients who had had at least four regular clinic visits every year for medical care in the outpatient clinics of the Isfahan Endocrinology and Metabolism Research Centre duting the period 1999–2004 years. Blood pressure was measured of a systolic and/or diastolic blood pressure of ≥ 130 and/or ≥ 80 mmHg by standardized protocols, and hypertension was defined as at least two consecutive measurements within 2 months and/or taking anti-hypertensive medication.

    Results

    At initial registration the mean age of participants was 57.4±9.3 years, with a mean duration of diabetes of 9.4±4.7 years. Of the patients, 338 (56.2%) who more than four visits per year, had high blood pressure and 13.9 percent of these had a blood pressure ≥ 130/80 mmHg at initial registration. Among the 5 years of follow up, hypertensive patients increased to 452 (75%), of whom 24.5% had controlled blood pressure. The mean values of age, BMI, HbA1c, urine albumin and prevalence of retinopathy in controlled hypertensive patients were significantly lower in the uncontrolled.

    Conclusion

    Our findings showed that many type 2 diabetic patients with hypertension have inadequately controlled blood pressure. Effective intervention efforts are needed to improve blood pressure control in these patients.

    Keywords: Type 2 diabetes, Hypertension, Blood pressure control, Risk Factor
  • M. Mohammad Beigi, F. Hadaegh, F. Azizi Page 243
    Introduction
    Hyperglycemia is a known a risk factor for cardiovascular disease (CVD), including coronary heart disease (CHD) and stroke. This risk is continuous and graded across the distributions of fasting plasma glucose (FPG), and levels of plasma glucose after an oral glucose challenge. Both fasting and 2-h postchallenge glucose (2hpg) levels contribute to average glycemia, but the relative contributions of fasting and postchallenge hyperglycemia to CVD risk remain uncertain. Considering the high prevalence of cardiovascular disease (CVD) in Tehran, this study was designed to evaluate the effects of difference levels of fasting and postchallenge hyperglycemia in prediction of cardiovascular disease.
    Materials And Methods
    In this cohort study, all participants of the Tehran Lipid And Glucose Study (TLGS) (3694 subjects), aged over 40years, free from clinical CVD (coronary heart disease, stroke) or medication-treated diabetes were assessed for prediction of incident CVD events. We used the interquartile range (IQR) as a unit of exposure for continuously distributed glycemic measures in predicting CVD risk. Also, the Framingham Risk Score (FRS) was determined in this population at baseline. We recorded the cardiovascular events in 6.1±0.6 years of follow up for all subjects. Finally, we assessed ability of fasting and postchallenge hyperglycemia in prediction of cardiovascular disease.
    Results
    Mean age of the study population was 53.9 years undiagnosed diabetes in this population was present in 346 (9.3%) of the 346 subjects 172 (49.7%) had 2hPG ≥ 200mg/dL without FHG. There were 148 CVD events. In separate sex- and CVD risk–adjusted models,) hazard ratio (HR) for CVD with fasting plasma glucose (per [14 mg/dL] increase) was 1.15 (95% CI: 1.08–1.22) and HR for CVD per 49 mg/dL increase in 2hPG was 1.23 (95% CI: 1.14–1.33). When modeled together, the HR for FHG decreased to 1.03 (95% CI: 0.93–1.13) and for 2hPG remained significant (95% CI: 1.20, 1.05–1.38).
    Conclusion
    In this study, postchallenge hyperglycemia was an independent risk factor for CVD.
    Keywords: Fasting hyperglycemia (FHG), 2, h postchallenge glycemia (2hPG), Cardiovascular events
  • A. Tabatabaei, Z. Fallah, S. Haghighi, M. Farmani, N. Horri, Z. Eslamian, T. Emami, Aa Hassan Zadeh, M. Amini Page 251
    Introduction
    There are limited studies concerning the prevalence of gestational diabetes (GDM) in Iran. This study was performed to investigate the prevalence and risk factors for GDM in Isfahan, and to compare the results of selective and universal GDM screening methods.
    Materials And Methods
    In a cross – sectional study conducted between June 2003 and March 2005, GDM universal screening (based on the Carpenter and Coustan criteria) was done for pregnant women between 24 and 28 weeks of gestation, referred to the Isfahan Endocrine and Metabolism Research Center 1112 pregnant women with no history of diabetes underwent 50 gr glucose challenge test (GCT). Cases with blood sugar ≥ 130 mg/dL were considered positive and underwent a 3-hour, 100 gr glucose tolerance test (OGTT) this was also done randomly in some of negative GCT cases.
    Results
    OGTT was performed in 245 GCT – positive cases and 130 women with negative G.C.T, GDM was diagnosed in 67 and 6 women respectively, showing a total prevalence of 6.76% for GDM. Of all pregnant women, 23.2% were classified as a low-risk group, including only 2 diagnosed cases of GDM (2.7% of all GDM cases). Among risk factors, only age, pre–pregnancy BMI and gravidity were significantly correlated with GDM.
    Conclusion
    There is a moderate prevalence of GDM in Isfahan a selective GDM screening method seems to be more appropriate for this community.
    Keywords: Gestational Diabetes, Prevalence, Screening, Risk Factors
  • F. Hosseini, P. Mirmiran, F. Azizi Page 267
    Introduction
    While consumption of vegetable and fruit are increasingly being recommended to prevent chronic diseases in dietary guidelines, epidemiologic data on the association between vegetable and fruit intakes and the metabolic syndrome is limited. The aim of this study was to investigate the hypothesis that higher fruit and vegetable intakes reduce metabolic risk factors in Tehranian adults.
    Materials And Methods
    In a cross-sectional study, quartiles of vegetables and fruit consumption were determined using the food frequency questionnaire, for 606 subjects, aged 18-74 years. Blood pressure was assessed according to standard methods and fasting blood samples were taken for biochemical measurements. Hypertriglyceridemia, hypercholestrolemia, high LDL, low HDL and metabolic syndrome were defined according to ATP III guidelines.
    Results
    Mean ±SD consumption of starchy vegetables, vegetables and fruit intake was 50.8±49, 304±179 and 211±147 g/day, respectively. The prevalence of metabolic syndrome was higher among subjects in lower quartiles of fruits (17.2% in first vs 15.4% in fourth quartile, P<0.05). Those in the higher quartile of vegetable intake had higher intakes of fat (31.7±8 in fourth vs 28.5±9 g/day in first quartile), cholesterol (208±13 in fourth vs 153±12 g/day in first quartile),(P<0.05). Significant differences were seen in mean vegetable and fruit intakes across the 3 risk factor groups (0,1-2 and ≥ 3 risk factors) after adjustments for fat and saturated fat intakes (310±14, 194±17 in individuals with ≥ 3 risk factors vs 364±18, 248±15 g/day in individuals with no risk factors respectively, P<0.05). There was a significant difference in mean fruit intake across the 3 risk factor groups before and after adjustments for fat and saturated fat intakes (P<0.05).
    Conclusion
    Fruit and vegetable intake is inversely associated with the risk of having metabolic syndrome
    Keywords: Vegetables, Fruits, Metabolic syndrome, Adults, Tehran
  • J. Najafian, M. Boshtam, F. Fatemi, A. Akhavan Tabib Page 279
    Introduction
    Obesity is a risk factor for the incidence of hypertension. Waist circumferences (WC) reflect abdominal fat distribution and provides a simple yet effective measure of truncal obesity, WC being correlated to blood pressure. In this study the relation between blood pressure and WC has been evaluated.
    Materials And Methods
    The study is part of the Isfahan Healthy Heart Program (IHHP) and included 7806 persons demographic data were collected by questionnaires and body weight, height, systolic blood pressure, diastolic blood pressure and WC were measured. Statistical analysis was performed using correlation, logistic regression and general linear regression.
    Results
    In all groups, systolic and diastolic blood pressure were correlated to WC. In younger patients, WC was correlated more with systolic blood pressure (r=0/119 for male and 0.248 for female) (P<0.001) in older people (over 55 years), WC was correlated more to diastolic blood pressure (P<0.001). This effect was independent of BMI, sex, age and daily energy intake.
    Conclusion
    WC which is related to total body fat especially abdominal distribution of fat, is correlated positively to systolic and diastolic blood pressure any increase of WC, even in persons with normal BMI could predict development of hypertension.
    Keywords: Waist Circumference, Obesity, Hypertension, BMI
  • K. Ghoddousi, M. Ghanei, S. Bahaeloo Horeh, H. Khoddami Vishteh Page 285
    Introduction
    One of the leading risk factors for various diseases is obesity, a nutritional burden and an independent factor which increases mortality. Patients with chronic bronchiolitis due to mustard gas have low levels of physical activity, owing to respiratory problems, and comorbidities like psychological disorders. The aim of this study was to assess obesity in veterans exposed to chemical warfare agents.
    Materials And Methods
    In a descriptive cross-sectional study, 434 veterans exposed chemical warfare agents, admitted to the chest of clinic of Baqiyatallah Hospital during 2006 were studied. Patients were divided into three age groups as follows: 30-39, 40-49 and 50-59 years. Respiratory symptoms, including dyspnea, cough, sleep fragmentation and bloody sputum, pulmonary function and body mass index (BMI) were assessed in subjects.
    Results
    Mean BMI was 26.4±3.9 kg/m2 in patients, 26.3±4.1 kg/m2 in 30-39, 26.3±3.9 kg/m2 in the 40-49, and 27.1±3.9 kg/m2 in 50-59 year olds. In addition, 32.9%, 35.9%, 32.9% and 17.6% of patients had normal weight, and 54.7%, 61.3%, 64.8% and 82.4% were overweight or obese in all patients, 30-39, 40-49 and 50-59 age groups. BMI was not correlated with the severity of cough, sleep fragmentation, dyspnea, the presence of bloody sputum and respiratory volumes.
    Conclusion
    The prevalence of obesity and overweight in was veterans exposed to chemical warfare agent seems to be higher than in the normal population. Given the importance of obesity, there should be more focus on balancing weight in patients with chronic pulmonary diseases in this regard, such patients will benefit greatly from collaboration between nutritionists, endocrinologists, pulmonologists and psychologists.
    Keywords: Body Mass Index, Obesity, Chemical warfare, Chronic bronchiolitis, Mustard gas
  • A. Shemshaki, A. Ghanbari Niaki, H. Rajab, M. Hedayati, F. Salami Page 291
    Introduction
    The aim of this study was to assess antioxidant status in elite alpine ski racers during six weeks intensive training.
    Materials And Methods
    Subjects included 12 male alpine ski racers (205 years) who underwent 6 weeks of intensive training. For red blood cells glutathione content, plasma uric acid and total anti oxidant determination, blood samples were collected before and just after training.
    Results
    Plasma Uric acid concentration (6.51.4 mg/dL, 8.31.7 mg/dL) and total antioxidant capacity after six weeks intensive training showed statistically significant increases (2.10.2 mM, 2.70.3 mM). Red blood cell glutathione content also increased after period of training (5.40.7 and 6.10.9 nmol/mg Hb).
    Conclusion
    Intensive alpine ski training after six weeks can increase total antioxidant capacity of plasma probably by increasing through uric acid and RBC glutathione content.
    Keywords: Alpine ski, Antioxidant, Intensive training
  • Noursadeghi, Ghasemi, Hedayati, Azarnia, Faraji, Zahedi Asl Page 299
    Introduction
    Some studies suggest that magnesium deficiency contributes to the cardiovascular complications associated with diabetes mellitus hence the present study investigated the effects of long term orally administrated magnesium on isolated denuded aorta contractility in response to KCl and Phenylephrine (Phe).
    Materials And Methods
    Sixty male Wister rats (180–250 g) were divided into two diabetic and two control groups. One group of each received magnesium sulfate in their drinking water, while the two other groups, had only tap water. After 8 weeks, thoracic aorta was isolated, cut into 2-3 mm rings, endothelium removed and transferred to an organ bath. The tissue was then exposed to cumulative doses of KCl (10, 20, 40, 60 and 80 mM) and Phe (10-9, 10-8, 10-7, 10-6 and 10-5 M) and contractions were measured by an isometric transducer. During the study period, fasting blood samples were obtained every 2 weeks to measure Plasma Glucose level.
    Results
    Vasoconstrictive responses to KCl and Phe were significantly (p<0.05) higher in the control group as compared to the diabetic groups (p<0.05) and there were no significant differences between Mg-treated and non Mg-treated rats. Maximal contractions to KCl were 2.32±0.23, 2.76±0.19, 1.96±0.11 and 1.84±0.21 and the maximal responses to Phe were 2.94±0.24, 3.38±0.20, 2.24±0.27and 2.61±.27 in the control, Mg-treated control, diabetics and Mg-treated diabetic groups, respectively. No significant differences were found in plasma glucose concentrations between the Mg-treated and non Mg-treated groups.
    Conclusion
    Oral administration of magnesium for 8 weeks has no effect on isolated denuded aorta contractility in diabetic rats.
    Keywords: Magnesium, Denuded thoracic aorta, Rat, Diabetes
  • Habibi, Ghassemi, Pashaei Rad, Faraji, Zahedi Asl Page 307
    Introduction
    Hyperthyroidism is associated with anemia. Since thyroid hormones, by acting on Na+/K+-ATPase activity and numbers, and also on the lipid composition of the membrane can alter the fragility of red cells, in this study, use compared the osmotic fragility of red cells in hyperthyroid rats to that of controls.
    Materials And Methods
    Forty eight male Wistar rats (body weight, 221±4g) were divided in 4 groups. Group I consumed L-thyroxine (12mg/L in drinking water) for 30 days, group II was the control for group I, group III consumed L-thyroxine for 60 days and group IV was the control group for the group III. At the end of the intervention period, hormonal and biochemical measurements were done in blood samples. To assess the osmotic fragility, red blood cells (RBC) were incubated at 37˚C for 30 min in different concentrations of NaCl and the extent of hemolysis was measured by colorimetry of the supernatant. Hemolysis percent was expressed in terms of percent hemolusis in presence of distilled water (100% hemolysis).
    Results
    In this study although hemoglobin, haematocrit, mean corpuscular hemoglobin and mean corpuscular volume in group III were significantly (P<0.05) higher compared to group IV, osmotic fragility did not show any significant difference.
    Conclusion
    The results indicate that hyperthyroidism in rat can not anemia and osmotic fragility of RBCs in hyperthyroid animals do not differ from control groups.
    Keywords: Hyperthyroidism, Rat, Red blood cell, Osmotic fragility, Hemoglobin, Hematocrit