فهرست مطالب

دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد - سال پانزدهم شماره 1 (پیاپی 58، بهار 1386)

مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد
سال پانزدهم شماره 1 (پیاپی 58، بهار 1386)

  • 120 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1386/03/20
  • تعداد عناوین: 16
|
  • مقالات پژوهشی
  • محمد رحیمیان، رامین سامی *، فریبا بهزاد صفحات 3-8
    مقدمه

    استئودیستروفی کلیه از عوارض دراز مدت نارسایی مزمن کلیه (CRF) است که به دو صورت Low Turn overوHigh Turn over بروز می کند. این اختلال از عوامل مهم ناتوانی در بیماران مبتلا به نارسایی کلیه است. در صورتی که بتوان آن را زود تشخیص داده و درمان مناسب انجام داد، بسیاری از مشکلات این بیماران رفع می شود. در این مطالعه ما علاوه بر بررسی شیوع هیپرپاراتیروئیدیسم، ارتباط آن را با عوامل مختلف بررسی کرده ایم.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع مشاهده ای - تحلیلی بوده که به صورت مقطعی برروی 85 بیمار همودیالیزی مراجعه کننده به بیمارستان آموزشی شهید صدوقی یزد انجام گرفته است. بیماران همودیالیزی طی 6 ماه وارد مطالعه شده و برای بیماران پرسشنامه ای تنظیم و تکمیل شد. سپس 10-5 سی سی خون ناشتا از بیماران گرفته شده و از نظر PTH کلسیم، فسفر و آلکالن فسفاتاز بررسی شدند. همچنین از بیماران رادیوگرافی دست و جمجمه گرفته شده و توسط رادیولوژیست از نظر هیپرپاراتیروئیدیسم بررسی شد.

    نتایج

    شیوع هیپرپاراتیروئیدیسم 36 نفر (45%) بود. از 80 بیماری که وارد مطالعه شدند 44 نفر مبتلا به دیابت بودند. از بین فاکتورهای مختلف، هیپرپاراتیروئیدیسم با دفعات و مدت زمان دیالیز، سن، جنس، سابقه فامیلی، دیابت، افزایش فشار خون، وجود دردهای استخوانی، ضعف عضلانی، خارش پوست و سطح کلسیم و فسفر خون ارتباطی نداشت اما با سطح آلکالن فسفاتاز سرم و یافته های رادیولوژیکی ارتباط داشت(p

    کلیدواژگان: استئودیستروفی کلیوی، هیپرپاراتیروئیدی ثانویه، نارسایی کلیوی مزمن
  • حسین اعرافی*، ضیا اسلامی، محمود نوری شادکام، محمدعلی منوچهری نایینی، ثریا جلال پور، سرافراز آبیاری صفحات 9-13
    مقدمه

    برخلاف عقیده رایج قبلی نوزادان درد را حس می نمایند و حتی ممکن است حساسیت آنها به درد و اثرات درازمدت ناشی از آن بیش از شیرخواران بزرگتر باشد. شایع ترین اقدام دردناک در نوزادان خونگیری است. راه های متفاوتی برای تسکین درد حاد در نوزادان وجود دارد. هدف از انجام این مطالعه، مقایسه اثر سوکروز 25% باکرم املا (لیدوکائین + پریلوکائین) و پلاسبو (آب و کرم پایه) در تسکین درد حاد ناشی از خونگیری، در نوزادان ترم بیمارستان آموزشی شهید صدوقی یزد بود.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی است که بر روی 210 نوزاد ترم انجام شد. تمام نوزادان در شرایط بالینی پایدار و یکسان بودند. نوزادان بطور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. در گروه اول (سوکروز 25% + کرم پایه)، گروه دوم (کرم املا + آب مقطر) و گروه سوم (کرم پایه + آب مقطر) استفاده شد. سپس خونگیری از پاشنه پا انجام گرفت. همزمان با خونگیری امتیاز DAN، و مدت زمان گریه و تعداد ضربان قلب اندازه گیری شد. پس از جمع آوری اطلاعات و آنالیز آنها، شدت درد، مدت زمان گریه و تعداد ضربان قلب در سه گروه مورد مقایسه قرار گرفت.

    نتایج

    زمان گریه (میانگین, انحراف استاندارد) در سه گروه، سوکروز 25% و کرم پایه،کرم املا با آب مقطر وکرم پایه و آب مقطر به ترتیب عبارت بود از 7/653/10، 4/576/8 و 11/1897/18 (001/0=P). امتیاز DAN در سه گروه با استفاده از آزمون کروسکال– والیس مورد مقایسه قرار گرفت و تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (001/0=P).

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که محلول سوکروز و کرم املا هردو باعث کاهش شدت درد و مدت زمان گریه و امتیاز DAN می شوند، ولی به دلیل اثر سریع و سلامت بیشتر، محلول سوکروز توصیه می شود.

    کلیدواژگان: درد، مدت زمان گریه، امتیاز DNA، نوزاد ترم، کرم املا، محلول سوکروز
  • علی بابایی*، حسن سلمان روغنی، سوسن بشیر صفحات 14-19
    مقدمه

    چون لازمه اثر بخشی امپرازول به عنوان داروی مهار کننده ترشح اسید معده تبدیل آن به فرم فعال است و این تبدیل درمحیط اسیدی صورت می گیرد و بعضی از داروهای مورد مصرف در درمان زخم معده از طریق افزایش PH دستگاه گوارش وکاهش تبدیل امپرازول به فرم فعال می توانند باعث کاهش اثر بخشی آن شوند بر این اساس در این مطالعه میزان مصرف امپرازول با H2 بلوکرها و آنتی اسیدها مخصوصا از نظر زمان مصرف مورد بررسی قرار گرفته است.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع توصیفی و برروی 1200 نسخه حاوی امپرازول در داروخانه شهید چمران دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد انجام شده است به این صورت که نسخه های حاوی امپرازول تنها و یا همراه با هرگونه داروی دیگر انتخاب شده اند تا تعداد آنها به 1200 مورد برسد و بعد بر اساس نوع داروهای همراه، زمان تجویز و تخصص پزشک تقسیم بندی شده اند.

    نتایج

    از میان نسخ مورد بررسی در 599 مورد امپرازول با یک دارو از دسته H2 بلوکر ها تجویز شده است که در 211 (3/35%) مورد آن امپرازول و H2 بلوکر به طور همزمان تجویز شده است و در 116 مورد امپرازول با داروهای آنتی اسید تجویز شده که در حدود نصف این موارد آنتی اسید و امپرازول به طور همزمان تجویز شده بودند و فقط در 55 مورد (6/4%) هر دو دسته از داروهای آنتی اسید و H2 بلوکر با امپرازول تجویز شده اند.

    نتیجه گیری

    براساس مطالعات بالینی مستند قبلی با در نظر گرفتن فیزیولوژی سولهای ترشح کننده اسید و راه کار فارماکولوژیک داروهای موثر بر اسیدیته دستگاه گوارش در بسیاری از موارد این مطالعه اضافه شدن داروی دوم به رژیم امپرازول مخصوصا در مواردی که این داروها همراه با امپرازول مصرف می شوند اثر بخشی امپرازول را کاهش می دهند و باید ترتیبی اتخاذ شود تا موارد تجویز امپرازول با داروهای آنتی اسید و H2 بلوکر کاهش یابد.

    کلیدواژگان: امپرازول، H2 بلوکر، آنتی اسید، تجویز توام
  • محمود صدر بافقی*، امید بیکی بندر آبادی، منصور رفیعی، محمد حسین سلطانی، محمود امامی، مهدی مرادی، فریدالدین حسینی صفحات 20-28
    مقدمه

    نارسایی احتقانی قلبی مهمترین علت بستری شدن در بیمارستانهای اکثر کشورهای جهان است. این مطالعه با هدف بررسی علل، علایم کلینیکی و پاراکلینیکی، طبقه بندی و درمانهای انجام شده در مورد این بیماری انجام گرفته است.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع مشاهده ای ، توصیفی- تحلیلی بوده و به روش مقطعی بر روی 258 بیمار مبتلا به نارسایی قلب بستری شده در بخش های قلب و عروق بیمارستانهای شهر یزد طی سالهای 80-1379 انجام شده است روش نمونه گیری سرشماری تا حصول تعداد نمونه کافی صورت گرفت. اطلاعات از طریق مصاحبه، مشاهده و معاینه بر اساس معیار فرامینگهام جمع آوری و به صورت پرسشنامه تکمیل گردید. اطلاعات بیماران شامل: علل، علایم کلینیکی، پاراکلینیکی، طبقه بندی و درمانهای انجام شده بود. نتایج توسط نرم افزار SPSS 9.01 و با استفاده از آزمونهای آماری T-test , ANOVA و Chi-square تجزیه و تحلیل و نتایج به صورت Mean ± SEM گزارش گردید.

    نتایج

    میانگین سنی افراد مبتلا به CHF 73/0 ±59/67 (16 تا 95 سال) بود. 8/0درصد از افراد مورد بررسی زیر 35 سال، 8/70% بالای 65 سال و بیشتر داشتند. میزان مرگ و میر 258 بیمار مورد بررسی به دلیل نارسایی قلبی 5/7% بود. میانگین سنی افراد فوت شده 75/71 سال بود. تمامی بیماران فوت شده در کلاس III و IV طبقه بندی NYHA بودند. از 240 بیمار باقیمانده 9/57% مرد و 1/42% زن بودند. شایع ترین علت را بیماری ایسکمیک قلبی تشکیل می داد که در 1/65% موارد عامل CHF بود. فشار خون بالا، کاردیومیوپاتی و ضایعات دریچه ای به ترتیب: 6/4 ، 5 و 8/5 درصد از موارد را شامل شدند. میانگین تعداد دفعات بستری در سال 1/0±2/2 مرتبه ، متوسط زمان بستری 8/3 ± 25/7 روز و متوسط هزینه بیمارستانی 8/89874 ±1122439 ریال بود.

    نتیجه گیری

    نارسایی قلبی هزینه قابل توجهی بر بودجه بهداشتی مملکت تحمیل می نماید در حالی که بسیاری از عوامل زمینه ای و تشدید کننده نارسایی قلبی قابل پیشگیری و کنترل هستند، اهمیت برنامه ریزی و تحقیقات در جهت آموزش، درمان و پیشگیری بیماری در کشور ما، از ضروریات بهداشتی و درمان محسوب می گردد.

    کلیدواژگان: نارسایی احتقانی قلب، مشخصات بالینی و پاراکلینیکی، بیماری ایسکمیک قلبی، یزد، اتیولوژی، معیار فرامینگهام
  • رضا نفیسی مقدم*، محمدرضا میرجلیلی، نادر نوری ماجلان صفحات 29-34
    مقدمه

    تخمین حجم مایعات داخل عروقی در بیماران با جراحت های شدید و یا بستری در بخش مراقبت ویژه بسیار ضروری می باشد. در حال حاضر روش دقیق برای تخمین نیاز بدن به مایعات، اندازه گیری فشار ورید مرکزی (CVP) است که روش تهاجمی می باشد. از مدت ها قبل اندازه گیری قطر ورید اجوف تحتانی (IVC) توسط سونوگرافی به عنوان روش ساده و قابل دسترس جهت تخمین حجم مایعات داخل عروقی مطرح شده است. هدف از این مطالعه تخمین حجم مایعات مورد نیاز بیماران در بخش مراقبت ویژه است که با استفاده از اندازه گیری قطر قدامی – خلفی ورید اجوف تحتانی توسط سونوگرافی صورت گرفته و با فشار ورید مرکزی مقایسه می شود.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع توصیفی و به روش مقطعی صورت گرفته است. بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه که به هر علتی کاتتر ورید مرکزی داشته و علایمی از افزایش فشار دهلیز راست نداشته، انتخاب شدند. در حالت دم و بازدم فشار ورید مرکزی و همچنین توسط سونوگرافی قطر ورید اجوف تحتانی بیماران اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماریSPSS و آزمون های آماری رگرسیون و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجریه و تحلیل قرار گرفت.

    نتایج

    در بین 50 بیمار میانگین فشار ورید مرکزی در هنگام دم 59/5 ±31/11 سانتی متر آب و در هنگام بازدم 65/5 ±20/12 سانتی متر آب بود. میانگین قطر ورید اجوف تحتانی در هنگام دم 56/3 ±71/7 میلیمتر و در هنگام بازدم 28/3±97/11میلیمتر بود. بین فشار ورید مرکزی و قطر آن همبستگی وجود داشت و ضریب همبستگی آن در حالت دم 664/0 (001/0 =p) و در هنگام بازدم 495/0 (001/0=p) بود. در این پژوهش رابطه خطی بین فشارو قطر ورید مرکزی وجود داشت.

    نتیجه گیری

    اندازه گیری قطر ورید اجوف تحتانی به عنوان روش غیر تهاجمی و قابل اعتماد می تواند جهت تخمین حجم مایع داخل عروقی به کار رود.

    کلیدواژگان: قطر ورید اجوف تحتانی، سونوگرافی، فشار ورید مرکزی
  • محمد مهدی سلطان دلال*، سعید واحدی، حجت الله زراعتی، روناک بختیاری، فرخ ایزدپور، محمد خلیفه قلی، سیده زهرا روحانی رانکوهی، حمیده نوروزبابایی، تاج الملوک کفاشی، پرستو فاضلی سیده، آناهیتا کامکار صفحات 35-43
    مقدمه

    علیرغم پیشرفت در مراقبتهای پزشکی وتکنولوژی مواد غذایی که در سالهای اخیر صورت گرفته است هنوز همFOOD-BORNE DISEASE در کشورهای پیشرفته ودر حال توسعه مشکل عمده ای برای سلامت انسان محسوب می شوند. از آنجا که گوشت مهمترین ماده پروتیینی در رژیم غذایی ما محسوب می شود, ونیز گوشت در انتقال باکتری ها به خصوص باکتری های زئونوز به انسان نقش مهمی دارد، ما بر آن شدیم تا شیوع باکتری های پاتوژنی مانند سالمونلا, کمپیلو باکتر، یرسینیا و آئروموناس را در گوشتهای قرمز و مرغ عرضه شده به صورت بسته بندی شده و غیربسته بندی در مناطق تحت نظارت دانشگاه علوم پزشکی تهران راکه تاکنون بررسی نشده است مورد بررسی قرار دهیم.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع توصیفی – تحلیلی و به صورت مقطعی می باشد. 630 نمونه شامل 315 نمونه گوشت مرغ و 315 نمونه گوشت قرمز از تیر ماه 1383 تا مرداد ماه 1384 به مدت یکسال تهیه و مورد آزمایش قرار گرفت. نمونه گیری ها از واحدهای عرضه کننده گوشت و مرغ به صورت بسته بندی و واحدهای عرضه کننده گوشت و مرغ به صورت غیر بسته بندی از مناطق مختلف جنوب تهران تهیه شدند. نمونه ها جهت تشخیص آزمایشگاهی بر اساس دستورالعمل شماره 2394 موسسه ملی استاندارد ایران انجام شد.

    نتایج

    از630 نمونه گوشت و مرغ مورد بررسی از مناطق جنوب شهر تهران 183 نمونه(29%) از نظر آلودگی میکربی مثبت بودند. 2/49% از نمونه های مثبت متعلق به گوشت مرغ و9/ 8 %متعلق به گوشت قرمز بودند. ازمجموع نمونه های گوشت و مرغ آلوده مورد مطالعه، 71 نمونه به سالمونلا (3/11%), 68 نمونه به کامپیلوباکتر(1/10%), 26 نمونه به یرسینیا انتروکلی تیکا(1/4%) و 18 نمونه به آئروموناس(9/2%) آلوده بودند. در نمونه های گوشت قرمز آلودگی میکربی در 9/4% از موارد بسته بندی و 3/10% از موارد غیر بسته بندی مشاهده گردید. در حالی که در نمونه های گوشت مرغ آلودگی افزایش یافته به طوری که در3/ 59% مرغ به صورت بسته بندی و7 /45% به صورت غیر بسته بندی آلودگی میکربی مشاهده گردید. اختلاف مشاهده شده در میان نمونه های ارسالی مرغ بسته بندی و غیربسته بندی از مناطق جنوبی تهران از نظر آماری معنی دار است(P0/05)

    کلیدواژگان: بیماری های ناشی از غذا، سالمونلا، کمپیلو باکتر، یرسینیا، آئروموناس، گوشت و مرغ، بسته بندی، غیر بسته بندی
  • مژگان کاراحمدی*، سیده راضیه طباییان، محمد افخمی عقدا صفحات 44-48
    مقدمه

    الگوهای ارتباطی والدین با کودکان می تواند شخصیت فرزندان را تحت تاثیر قرار داده و باعث ایجاد ویژگی های رفتاری مثبت یا منفی شود. چگونگی برخورد والدین، اثرات طولانی بر رفتار، عملکرد، انتظارات و در نهایت بر شخصیت افراد در آینده دارد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی الگوهای تعامل والدین در کودکان با اختلال کمبود توجه- بیش فعالی می باشد.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع مورد، شاهد و برروی پنجاه کودک 12-7 ساله پسر انجام گرفت، 25 نفر دانش آموز مبتلا به اختلال کمبود توجه به پیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک های روانپزشکی شهر اصفهان براساس معیارهای تشخیصی DSM-IV بودند و 25 نفر نیز دانش آموزان پسر عادی بودند که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ایچند مرحله ای از بین دبستانهای نواحی پنجگانه شهر اصفهان در سال 1384 انتخاب شدند و پرسش نامه الگوی تعامل والدین (شافر و ادگرتون) در مورد آنها انجام گرفت.

    نتایج

    در الگوی تعامل «ارتباط» میانگین نمره کودکان عادی 08/15 و میانگین نمره کودکان کمبود توجه- بیش فعال 42/13، در الگوی تعامل «پذیرش» میانگین گروه اول 76/14 و میانگین گروه دوم 76/11، در الگوی تعامل «کنترل» میانگین گروه اول 90/14 و گروه دوم 88/10، در الگوی تعامل «استقلال» میانگین گروه اول 28/13 و گروه دوم 76/11، در الگوی تعامل «کنترل پرخاشگرانه» میانگین گروه اول 13 و گروه دوم 68/19 و در الگوی تعامل «عدم دلبستگی پرخاشگرانه» میانگین گروه اول 36/13 و گروه دوم 67/16 می باشد. میانگین نمره الگوی تعامل والدین کودکان عادی در تمامی الگوهای تعاملی به جز «کنترل پرخاشگرانه» و «عدم دلبستگی پرخاشگرانه» بالاتراز کودکان مبتلا به کمبود توجه-بیش فعالی می باشد.

    نتیجه گیری

    هرچه نمره الگوی تعاملی «پذیرش» والدین بیشتر باشد، شدت علایم کمبود توجه بیش فعال فرزندان آنها کمتر است. هرچه الگوی تعاملی «کنترل» مثبت در والدین بیشتر باشد نیز شدت علایم کمتر می باشد. همچنین با افزایش نمرات الگوهای تعامل «کنترل پرخاشگرانه» و «عدم دلبستگی پرخاشگرانه» شدت علایم کمبود توجه بیش فعال افزایش می یابد

    کلیدواژگان: الگوهای تعامل والدین، اختلال کمبود توجه، بیش فعال
  • نادر نوری ماجلان * صفحات 49-53
    مقدمه

    کمبود روی سبب اختلالات ایمنی و کاهش پاسخ ایمنی به واکسیناسیون در بیماران دیالیزی می شود. هدف این مطالعه تعیین ارتباط بین روی سرم و پاسخ ایمنی به واکسیناسیون هپاتیتB بود.

    روش بررسی

    این تحقیق از نوع توصیفی و به روش مقطعی بود که بر روی 95 بیمار دیالیزی مزمن (70 بیمار دیالیزخونی و 25 بیمار دیالیز صفاقی) که بعد از واکسیناسیون علیه هپاتیتB در سه دوز انجام گرفت.

    نتایج

    چهار ماه بعد از آخرین دوز واکسیناسیون هپاتیتB 34 بیمار (36%) پاسخ ایمنی مناسب داشتند وتیتر آنتی بادی هپاتیتBHBsAb)) بیشتر یا مساوی10mU/mL بود و 61 بیمار (64%) پاسخ ایمنی مناسب نداشتند (HBsAb

    کلیدواژگان: دیالیز کلیوی، واکسن هپاتیت B، روی
  • قاسم مسیبی*، علی قضاوی، محمدعلی پایانی صفحات 54-60
    مقدمه

    بیماری مولتیپل اسکلروزیس (MS; Multiple Sclerosis) یک بیماری خود ایمن مزمن با اتیولوژی ناشناخته می باشد که سیستم عصبی مرکزی را گرفتار می سازد. شیوع بیماری در مناطقی که مصرف ویتامینD بالا است، کمتر می باشد. برخی مطالعات نشان می دهد که ویتامینD3 در جلوگیری از آنسفالومیلیت خودایمن تجربیexperimental autoimmune encephalomyelitis) (EAE;، مدل حیوانی مولتیپل اسکلروزیس، موثر است. چگونگی تاثیر این ویتامین در جلوگیری ازEAE مشخص نیست. ویتامینD3 ممکن است با تاثیر بر پاسخهای ایمنی سلولی(TH1 وTH2) در جلوگیری از پیشرفت بیماری موثر باشد. در این مطالعه اثر ویتامینD3 بر روی پاسخهای ایمنی سلولی در موشهای نژاد C57BL/6 مبتلا به EAE مورد بررسی قرار گرفت.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع تجربی – آزمایشگاهی است که بر روی موشهای نر نژاد C57BL/6 در دو گروه درمانی (هر گروه 10 سر) با شرایط سنی و وزنی مشابه قرار گرفتند. موشهای مبتلا به EAE تحت درمان با ویتامینD3 که 5 میکروگرم بر حسب وزن ویتامینD3 هر دو روز یک بار به صورت داخل صفاقی از سه روز قبل تا 19 روز پس از ایجاد بیماری دریافت کردند و موشهای مبتلا به EAE درمان نشده که تنها vehicle را با همان جدول زمانی دریافت نمودند. علایم بیماری روزانه ثبت گردید. در روز بیستم، سلولهای تک هسته ای طحال موشها جدا گردید و در حضور و عدم حضور پپتید MOG35-55 کشت داده شد. مایع رویی کشت سلول پس از گذشت 96 ساعت جمع آوری و میزان تولید IL-10 و IFN-γ با روش ELISA مورد سنجش قرار گرفت.

    نتایج

    نتایج نشان داد که شدت علایم کلینیکی در موشهای تحت درمان با ویتامینD3 (8/0±2/3) در مقایسه با گروه درمان نشده(44/0±3/5) به طور معنی داری کمتر می باشد(001/0=p). همچنین در روز شروع حمله بیماری بین گروه تحت درمان با ویتامینD3 و درمان نشده (به ترتیب روز 1 ±11 و روز1±15پس از القای بیماری) اختلاف قابل ملاحظه ای مشاهده شد. اختلاف معنی داری بین میانگین غلظت IFN-γ در موشهای مبتلا به EAE تحت درمان با ویتامین D3 در مقایسه با گروه کنترل (درمان نشده) وجود نداشت در حالی که میانگین غلظت IL-10 در موشهای مبتلا به EAE تحت درمان با ویتامین D3 به طور قابل ملاحظه ای بیشتر از گروه کنترل بود (001/0p= (.

    نتیجه گیری

    از یافته ها می توان چنین نتیجه گرفت که ویتامین D3 از طریق هدایت پاسخهای ایمنی به سمت TH2 و القای تولید مقادیر بالای IL-10 در مهار بیماری EAE موثر است. شاید بتوان از این ویتامین به عنوان یک عامل تعدیل کننده سیستم ایمنی در درمان MS استفاده نمود.

    کلیدواژگان: مولتیپل اسکلروزیس، آنسفالومیلیت خود ایمن تجربی، ویتامین D3، پپتید MOG35، 55، موش نژاد C57BL، 6
  • آسیه نمازی*، فهیمه صحتی شفایی، محمد ادیب پور، عبدالصمد مظلومی، سکینه محمدعلی زاده، جلیل باباپورخیرالدین صفحات 61-67
    مقدمه

    واژینیت ها احتمالا شایع ترین عفونت زنان در طول دوران باروری محسوب می شوند، به طوری که سالانه 10-5 میلیون معاینه مراقبت بهداشتی را به خود اختصاص می دهند. ولووواژینیت کاندیدایی دومین شکل شایع واژینیت در ایالات متحده است که به همراه مصرف قرص های ضد بارداری با مقدار استروژن بالا و هورمون درمانی دیده می شود. ماماها نقش مهمی نه تنها در ارزیابی و کنترل عفونت های واژن بلکه در آموزش به زنان در ارتباط با بهداشت و سلامت واژن ایفا می نمایند. شناسایی عوامل خطرزای این عفونت ها کلیدی برای رسیدن به سلامت واژن محسوب می شود. هدف از این تحقیق تعیین شیوع و عوامل خطرساز عفونت کاندیدیازیس در زنان تحت پوشش مراکز بهداشتی- درمانی شهر تبریز بود.

    روش بررسی

    این مطالعه به صورت مقطعی انجام گرفت که در آن 1000 زن 49-15 ساله به روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. یک نمونه از ترشحات واژن از قسمت خلفی فورنیکس و نمونه دیگر از دیواره واژن برداشته شد. مشاهده مستقیم ارگانیسم با آزمایش میکروسکوپی نمونه مرطوب انجام گرفت، و نمونه دیگر ترشحات روی محیط سابورا آگار کشت داده شد و به آزمایشگاه منتقل گردید. همچنین پرسشنامه به منظور جمع آوری اطلاعات فردی باروری افراد تکمیل گردید. سپس داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار آماری SPSS/ver15 و با آزمونهای آماری مجذور کای و t.test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    نتایج

    نتایج حاصل نشان داد که شیوع کاندیدیازیس در این پژوهش 2/25 درصد بود. ارتباط معنی داری بین متغیرهای سن، سن ازدواج، شغل، میزان تحصیلات، شاخص توده بدنی، روز سیکل قاعدگی و سابقه سقط وجود نداشت. اما بین تعداد زایمان و pH واژن ارتباط معنی دار آماری مشاهده شد(p>.05). همچنین بین روش قرص های خوراکی جلوگیری از بارداری و آمپول مدروکسی پروژسترون ارتباط آماری معکوس وجود داشت.

    نتیجه گیری

    ماماها و سایر متخصصان بهداشتی و درمانی می توانند با دادن آگاهی بیشتر از این عفونت ها و عوامل خطرساز آنها به زنان، نقش مهمی در ارتقاء کیفیت زندگی آنان، داشته باشند.

    کلیدواژگان: شیوع، عوامل خطرساز، کاندیدیازیس، زنان
  • غلام علی جلودار *، سیده سارا هاشمی، امین الله بهاالدینی، علیرضا رفعتی صفحات 68-73
    مقدمه

    لزوم بالغ سازی تخمک ها در محیط آزمایشگاهی به منظور بهبود شرایط باروری آزمایشگاهی((IVFدر دهه اخیر مورد توجه محققین قرار گرفته است. معمولا در محیط های کشت که به این منظور تهیه می شود از مکمل های هورمونی استفاده می گردد که تهیه آنها مشکل و بسیار گران است. استفاده از سرم موش صحرایی ماده در مرحله ی استروس که غنی از هورمون ها می باشد می تواند علاوه بر افزایش احتمال بالغ سازی، هزینه های مربوط را نیز کاهش دهد.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع تجربی به منظور بررسی امکان استفاده از سرم موش صحرایی تهیه شده در مرحله استروس RSS((Rat Strus Serumبه جای سرم جنینی گاو(FBS) ومقایسه اثر آنها در محیط کشت جهت بالغ سازی تخمک های گاو انجام گردید. برای این منظور تعداد 1789 تخمک از تخمدان های گاو های ذبح شده طی یک سال در کشتار گاه جدا و پس از انجام مراحل شستشو، در سه محیط مختلف کشت داده شدند. محیط کشت کنترل حاوی TCM-199، آنتی بیوتیک، HCG و مایع فولیکولی (تهیه شده از فولیکول های قابل مشاهده بر روی تخمدان) و محیط های کشت دوم وسوم علاوه بر مواد مذکور به ترتیب حاوی FBSیا RSS بود. سرم موش صحرایی پس از تشخیص مرحله استروس با خونگیری از قلب و انجام مراحل غیر فعال سازی، تهیه و در دمای 20- درجه سانتیگراد تا زمان استفاده نگهداری گردید. پس ازکشت تخمک ها به مدت 24 ساعت درانکوباتور 5/38 درجه سانتیگراد، 5 درصد CO2و رطوبت 95 درصد، میزان بلوغ تخمک ها با توجه به پراکندگی سلول های کومولوس یا رنگ آمیزی استواورسئین و مشاهده جسم قطبی با میکروسکوپ نوری تعیین گردید.

    نتایج

    اطلاعات به دست آمده توسط آزمون مربع کای مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که افزودن هر دو نوع سرم به طور معنی داری (P

    کلیدواژگان: بلوغ آزمایشگاهی تخمک، سرم موش صحرایی، تخمک های گاو
  • محمد کاظمی عرب آبادی*، علی پورآذر عباس، منصور صالحی، عبدالله جعفرزاده، فرزاد عریضی، کیوان شریعتی نژاد، ونوس خوشخویی، ابراهیم رضازاده زندی، غلام حسین حسن شاهی، احمد شبانی زاده، علی راوری صفحات 74-78
    مقدمه

    تولوین از جمله حلال های آروماتیک و یکی از محصولات فرعی صنعت کک سازی می باشد . در این صنعت به علت نشت گاز کک از درزها و دریچه ها کارگران زیادی در مواجهه با تولوین قرار دارند . مواجهه با تولوین موجب اختلال در سیستم اعصاب مرکزی و دیگر عوارض می شود . هدف از این پژوهش تعیین میزان مواجهه افراد با تولوین بود که به دلایل مواجهات غیر شغلی و دیگر عوامل علاوه بر اندازه گیری غلظت تولوین در هوا ، مقدار شاخص بیولوژیکی تماس با تولوین نیز تعیین گردید.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع توصیفی – تحلیل و به روش مقطعی می باشد تعداد نمونه از 36 نفر کارگر کک سازی است . برای تعیین غلظت تولوین در هوای تنفسی ، نمونه برداری فردی توسط لوله های جاذب زغال فعال و پمپ نمونه بردارفردی و آنالیز نمونه ها توسط دستگاه گاز کروماتوگرافی انجام گرفت. برای اندازه گیری اسید هیپوریک ادرار، نمونه های ادرار پایان شیفت کاری در ظروف نمونه گیر جمع آوری شد و آنالیز نمونه های ادرار توسط دستگاه کروماتوگرافی مایع با عملکرد عالی صورت گرفت. نمونه های ادرارپایان شیفت 16 نفر از پرسنل اداری به عنوان گروه کنترل نیز جمع آوری و آنالیز شد. کراتینین ادرار نیز جهت تصحیح مقادیراسید هیپوریک توسط دستگاه اتوآنالیزر تعیین مقدار شد .

    نتایج

    میانگین غلظت تولوین در هوای تنفسی و اسید هیپوریک در نمونه های ادرار افراد در گروه های مواجهه و کنترل به ترتیب برابر با ppm 34/14 و 33/0 و 28/0 گرم بر گرم کراتی نین ادرار به دست آمد . تولوین هوای تنفسی با اسید هیپوریک ادرار رابطه 8/0 = r را نشان داد.

    نتیجه گیری

    میانگین وزنی، زمانی غلظت تولوین هوای تنفسی از حد مجاز ، همچنین میانگین اسید هیپوریک ادرار از حد بیولوژیکی تماس به طور معنی دار کمتر بود . میانگین مقادیر اسید هیپوریک ادرار افراد در مواجهه، علی الرغم رابطه خوب با تولوین اختلاف معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان نداد . نتایج حاکی از این است که در مواجهه با مقادیر کم تولوین، اسید هیپوریک به علت تداخل با مقادیر زمینه ای نمی تواند شاخص حساسی برای پایش بیولوژیکی باشد

    کلیدواژگان: PCR، HBsAg، anti-HBc، ELISA
  • محمدعلی حسین پورفیضی*، عباس علی حسین پورفیضی، ناصر پولادی، مهدی حقی، پروین آذرفام صفحات 79-84
    مقدمه

    مطالعات اخیر برروی ژن بتاگلوبین در ایران نشان می دهد که حدود هشت جهش شایع بیشترین فراوانی را در جمعیت بیماران بتاتالاسمی کشور دارند. اما همیشه وجود جهش های نادر و ناشناخته مشکلات زیادی را در برنامه ریزی جهت تشخیص قبل از تولد ایجاد می کنند. در شمال غرب کشور نیز جهش های شایع بررسی و گزارش شده است.بررسی و گزارش جهش های نادر و ناشناخته می تواند در موارد تشخیصی و در طرح برنامه های پیشگیرانه مفید واقع شود

    روش بررسی

    در این پژوهش، 5 میلی لیتر نمونه ی خون محیطی از 20 بیمار آذری مبتلا به بتاتالاسمی که جهش آنها در بررسی قبلی شناسایی نشده بود، دریافت و DNA نمونه ها به روش پروتئیناز K- ایزوپروپانل استخراج گردید. سپس در مرحله ی نخست، جهش هایCodon22(-AAGTTGG) Codon36/37(-T)، Codon16(-C)، -88(C-A), Codon41/42(-TCTT), Codon6(-A) با روش ARMS-PCR مورد بررسی قرار گرفت و مواردی که جهش های فوق را نشان ندادند جهت تعیین توالی ارسال شد.

    نتایج

    براساس نتایج این مطالعه، جهش های, Codon15(TGG-TGA) Codon16(-C)، Codon 36/37(-T)، Codon25/26(+T), IVSII-848(C-A)، -28(A-C) و IVSII-745(C-G) شناسایی وبه جمع جهش های شناخته شده ی منطقه وکشور اضافه گردیدند. همچنین چهار جایگاه SNP: 5’UTR+20(C-T)، Codon2(CAC-CAT)، (G C-) 16-IVSII و (T-C) 666 -IVSII در ژن بتاگلوبین بیماران مورد مطالعه مشخص گردید.

    نتیجه گیری

    نتایج این بررسی می تواند در غربالگری و تشخیص قبل از تولد بیماران مبتلا به بتاتالاسمی در آذربایجان، ایران و سایر کشورهای همسایه مفید باشد.

    کلیدواژگان: جهش های نادر، بتاگلوبین، شمال غرب ایران
  • محمود محمودی *، علیرضا خویی، مهدی فرزادنیا، مریم راستین صفحات 85-93
    مقدمه

    ویروس HTLV-1 اولین رتروویروس شناخته شده انسانی و جزء خانواده انکوویروس ها است. ویژگی مهم این ویروس محدودیت شیوع جغرافیایی آن است و شمال خراسان یکی از مناطق آندمیک آلودگی به ویروس HTLV-1 می باشد. مطالعات اپیدمیولوژی و بررسی انتشار آلودگی می تواند در طراحی روش های پیشگیری موثر باشد. پژوهش حاضر با هدف راه اندازی فن PCR (Polymerase Chain Reaction) برای اولین بار در ایران، برروی بافتهای پارافینه جهت بررسی آلودگی به ویروس HTLV-1 انجام شده است. این روش زمینه را برای مطالعات اپیدمیولوژی مولکولی در راستای مشخص کردن جغرافیایی و به ویژه تاریخی آلودگی و نیز بررسی الگوهای انتشار آن فراهم می آورد.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع تجربی به صورت آزمایشگاهی به منظور تثبیت تکنیک است. ابتداجستجوی ژن بتااکتین با استفاده از پرایمرهای اختصاصی مربوطه بر روی نمونه های بافتی پارافینه از اعضای مختلف مانند کبد، طحال، پوست وگره لنفی که از بایگانی بخش آسیب شناسی بیمارستان امام رضا(ع) مشهد استخراج گردیده بود صورت پذیرفت. غلظت اپتیمال کلرید منیزیم 2 میلی مول و پرایمر 8 پیکو مول بود. غلظت بهینه DNA برای بلوک های بافتی مختلف، متفاوت بود. پس از آن PCR با پرایمرهای tax، pol، env و LTR ژنوم ویروس HTLV-1 بر روی 50 مورد بافت پارافینی گره لنفی انجام شد. و تکرار پذیری تکنیک روی بافتهای پوست وگره لنفی آلوده به HTLV-1 نشان داده شد.

    نتایج

    بین 50 مورد بافتهای مربوط به گره های لنفی در یک مورد بیمار مبتلا به لنفوم غیرهوجکینی با پنج سری پرایمر (دوسری برای قطعه Tax و یک سری برای قطعات LTR, Env, Pol) در نواحی مربوط به هر کدام ایجاد باند نمود. یک مورد دیگر مربوط به یک بیمار با لنفوم غیرهوجکینی تنها با دوسری پرایمر Tax مثبت بوده و با سایر پرایمرها باندی ایجاد نکرد. با احتساب مورد اول (به سبب قطعیت آلودگی به HTLV-1) درصد شیوع در بافت های پارافینه گره های لنفی 2 درصد می باشد. در صورت محاسبه مورد دوم شیوع آلودگی به4 درصد افزایش می یابد.

    نتیجه گیری

    مقایسه میزان آلودگی بافتی در این مطالعه با شیوع سرولوژیک نمونه های خون (3/2 درصد) مطالعه دیگر از نظر آماری تفاوت معنی داری نشان نداد و نتایج یکدیگر را تایید کردند (P=0.883).

    کلیدواژگان: واکنش زنجیره ای پلیمراز، ویروس HTLV، 1، لنفوم، استخراج DNA
  • منصوری فریبا *، میرسیدقوام ستاری، مسعود ریسمانچیان، عبدالرحمن بهرامی، نصرالله بشردوست، اردشیر کلانتری، محمد مهدی امین صفحات 94-98
    مقدمه

    تولوئن از جمله حلال های آروماتیک و یکی از محصولات فرعی صنعت کک سازی می باشد. در این صنعت به علت نشت گاز کک از درزها و دریچه ها کارگران زیادی در مواجهه با تولوئن قرار دارند. مواجهه با تولوئن موجب اختلال در سیستم اعصاب مرکزی و دیگر عوارض می شود. هدف از این پژوهش تعیین میزان مواجهه افراد با تولوئن بود که به دلایل مواجهات غیر شغلی و دیگر عوامل علاوه بر اندازه گیری غلظت تولوئن در هوا، مقدار شاخص بیولوژیکی تماس با تولوئن نیز تعیین گردید.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع توصیفی – تحلیل و به روش مقطعی می باشد تعداد نمونه از 36 نفر کارگر کک سازی است. برای تعیین غلظت تولوئن در هوای تنفسی، نمونه برداری فردی توسط لوله های جاذب زغال فعال و پمپ نمونه بردارفردی و آنالیز نمونه ها توسط دستگاه گاز کروماتوگرافی انجام گرفت. برای اندازه گیری اسید هیپوریک ادرار، نمونه های ادرار پایان شیفت کاری در ظروف نمونه گیر جمع آوری شد و آنالیز نمونه های ادرار توسط دستگاه کروماتوگرافی مایع با عملکرد عالی صورت گرفت. نمونه های ادرارپایان شیفت 16 نفر از پرسنل اداری به عنوان گروه کنترل نیز جمع آوری و آنالیز شد. کراتینین ادرار نیز جهت تصحیح مقادیراسید هیپوریک توسط دستگاه اتوآنالیزر تعیین مقدار شد.

    نتایج

    میانگین غلظت تولوئن در هوای تنفسی و اسید هیپوریک در نمونه های ادرار افراد در گروه های مواجهه و کنترل به ترتیب برابر با ppm 34/14 و 33/0 و 28/0 گرم بر گرم کراتی نین ادرار به دست آمد. تولوئن هوای تنفسی با اسید هیپوریک ادرار رابطه 8/0 = r را نشان داد.

    نتیجه گیری

    میانگین وزنی، زمانی غلظت تولوئن هوای تنفسی از حد مجاز، همچنین میانگین اسید هیپوریک ادرار از حد بیولوژیکی تماس به طور معنی دار کمتر بود. میانگین مقادیر اسید هیپوریک ادرار افراد در مواجهه، علی الرغم رابطه خوب با تولوئن اختلاف معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان نداد. نتایج حاکی از این است که در مواجهه با مقادیر کم تولوئن، اسید هیپوریک به علت تداخل با مقادیر زمینه ای نمی تواند شاخص حساسی برای پایش بیولوژیکی باشد.

    کلیدواژگان: تولوئن، اسید هیپوریک ادرار، پایش بیولوژیکی
  • گزارش مورد
  • ابوالحسن حلوانی*، ابوالقاسم رحیم دل، مهدی کریمی، فروغ سادات نورانی صفحات 99-102

    تیموما شایع ترین نئوپلاسم مدیاستن قدامی است که بیشترین سن بروز آن 60-40 سالگی است. دو سوم بیماران در هنگام تشخیص بدون علامت بوده و به طور اتفاقی توسط گرافی قفسه سینه کشف می شوند.70-40 درصد بیماران حداقل به صورت آزمایشگاهی مشخصه یک یا چند سندرم پاراتیمیک راداشته که در این بین میاستنی گراویس از همه شایع تر و در 70-10% از این بیماران گزارش شده است. ما در بررسی مقالات، گزارشی از سندرم گیلن باره به عنوان سندرم پاراتیمیک پیدا نکردیم. در این مطالعه خانمی 37 ساله مبتلا به تیموما گزارش شده که بعد از تیمکتومی دچار سندرم گیلن باره شده است. اینکه سندرم گیلن باره به عنوان سندرم پاراتیمیک بعد از تیموما بوده و یا ناشی از جراحی جهت تیمکتومی، نیاز به مطالعات بیشتری دارد.

    کلیدواژگان: تیموما، سندرم گیلن باره، سندرم پاراتیمیک
|
  • M Rahimian, R Sami*, F Behzad Pages 3-8
    Introduction

    Osteodystrophy is one of the long term complications of chronic renal failure and is expressed in two formslow turn over and high turn over. It is an important cause of morbidity in patients with renal failure and if diagnosed and managed properly, many problems of these patients can be resolved. In this study we evaluated the prevalence of hyperparathyroidism in hemodialysis patients and its correlation with different factors.

    Methods

    This study was an analytic, observational study that was done by the cross- sectional method. We formatted a questionnaire for hemodialysis patients who were enrolled in the study over a period of 6 months. Fasting blood samples (5-10c.c) were drawn to measure levels of PTH(parathyroid hormone) ,calcium, phosphorous and alkaline phosphatase. Skull and wrist X-rays were also taken and the radiologist evaluated them with regards to hyperparathyroidism.

    Results

    In the 80 patients studied, prevalence of hyperparathyroidism was 45% (36 patients). 44 patients were diabetics. Among different factors, hyperparathyroidism did not correlate with frequency and duration of dialysis, age, sex ,familial history, diabetes, hypertension , bone pains, muscle weakness, purities and level of calcium and phosphorous. But there was a significant relationship between hyperparathyroidism and alkaline phosphatase levels and radiological findings.

    Conclusion

    We can use alkaline phosphatase levels and/or radiographic changes for evaluation of renal osteodystrophy in hemodialysis patients and prevent complications by early diagnosis and proper management.

    Keywords: Renal osteodystrophy, Secondary hyperparathyroidism, Chronic renal failure
  • H Aarafi*, Z Islami, M Noori Shadkam, MA Manoocheri-Naeini, S Jalalpour, S Abyari Pages 9-13
    Introduction

    Certain painful, invasive procedures are necessary for care, and are commonly performed in both healthly and sick neonates. Current evidence shows that the newborn infant has both physiologic and anatomic capacity to experience pain. Recent research suggests that pain experienced in the neonatal period might have long-term effects later in life. Previous research has shown that orally administered sweet-tasting solutions reduce signs of pain during painful procedures. This effect is considered to be mediated both by the release of endorphins and by a preabsorptive mechanism related to the sweet taste.

    Methods

    This study was a controlled , randomized and double – blind study on 210 neonates. These newborns were randomly divided into 3 groups A, B and C. Group A received 2 ml of 25% sucrose orally as well as base cream was applied at the site for heel stick, group B received 2 ml of distilled water and application of EMLA cream, while group C received 2 ml of distilled water and base cream. The heart rates of the newborn were recorded by the cardiac monitor before and after heel stick blood sampling and the duration of crying was determined as well. Pain was scored by DAN scale.There were no differences in demographic characteristics of all neonates.

    Results

    The results showed that the DAN scale was significantly lower in the sucrose group (mean : 3.840) as compared to the EMLA group (mean: 3.366) and the placebo group(5.557), but the difference in the duration of crying was not significantly different in the sucrose group (mean: 10.5 second) and the EMLA group(mean 8.76).

    Conclusion

    Both sucrose and EMLA are effective in reducing stress associated with heel lancet in newborns, but as sucrose acts faster and is healthier, its usage is proposed in neonates requiring heel sticks for blood sampling.

    Keywords: Pain, Neonatal period, Sucrose orally, EMLA cream, DAN Scale
  • A Babaei*, H Salman Roughani, S Bashir Pages 14-19
    Introduction

    Omperazole as a very useful drug in peptic ulcer which needs to be converted to active form and its activation requires acidic enviornments. H2 blockers and antacids can prevent this activation by elevation of pH in the gastrointestinal system thus diminishing omperazole effectiveness. In this study, cases of coadministration of omperazsole with H2 blockers and antiacids has been evaluated.

    Methods

    This descriptive study included 1200 prescriptions containing omperazole alone or in combination with other drugs at the Chamran Pharmaceutical Store of Yazd.

    Results

    In 599 cases, omeprazole was administered with other drugs of which 211 cases (35.3%) was with H2 blockers and116 prescriptions with antiacids. Only in 55 cases (4.6%), both antiacids and H2 blockers were administered in combination with omperazole.

    Conclusion

    On the basis of previous studies and considering the physiology of acid secretion in parietal cells and pharmacological mechanism of drugs used in the treatment of peptic ulcer, coadministration of antacids and H2 blockers with omperazole decrease its efficacy and must therefore be avoided.

    Keywords: Omperazole, H2 blockers, Antacids, Coadministration, Peptic ulcer
  • M Sadr Bafghi*, O Beiki Bondar abadi, M Rafiei, MH Soltani, M Emami, M Moradi, F Hosseini Pages 20-28
    Introduction

    The Clinical and Paraclinical Characteristics of patients with congestive heart failure (CHF) have been described by a number of previous studies, but very little information is available on this issue in Iran. This study aimed to delineate the clinical and paraclinical characteristics of Iranian patients hospitalized with CHF.

    Methods

    During an observational, analytical, descriptive, cross-sectional study, 258 consecutive patients were interviewed and examined at 5 hospitals in Yazd, Iran from January to December 1999.Questionnaire comprised of information regarding etiology, signs, symptoms, paraclinical data, etc. Results were analyzed by SPSS9.01 and EPI6 programs using ANOVA, Chi-Square and T-TEST and reported as Mean ± SD.

    Results

    The study population had a high mean age (67.59 ± 0.73), 0.8% were less than 35 years old and 70.80% were older than 65 years. Mortality rate due to heart failure was 7.5%. Major causes of CHF were ischemia (65.1%), valvular lesions (5.8%), cardiomyopathy (5%) and hypertensive heart diseases (4.6%). Mean number of hospitalizations per year was 2.2 ± 0.1, while mean hospitalization time was 7.25 ± 3.8 days and mean cost was 1122439 ± 89874.8 rials.

    Conclusion

    Even though many background and aggravating factors of heart failure are preventable, this disease incurs a lot of expenditure on our country’s health system. Therefore, there is a requirement for programming and research in the fields of education, treatment and prevention of this disease for all members of the community.

    Keywords: Congestive heart failure, Clinical, paraclinical characteristics, Ischemic heart disease, Yazd, Framingham criteria, Etiology
  • R Nafisi-Moghadam*, MR Mirjalili, N Nouri-Majalan Pages 29-34
    Introduction

    The assessment of intravascular volume in severely traumatized patients or patients admitted in ICU is very essential. At present the accurate method for estimating the intravascular volume requirement is by measuring the CVP which is an invasive method. The measurement of IVC diameter by ultrasound has been suggested as an easily available and simple method for measuring the intravascular volume status. The purpose of this study was to compare the results of IVC diameter measurement by ultrasonography and CVP measurement for calculating the intravascular volume in ICU admitted patients.

    Methods

    This was a descriptive and prospective study including 50 patients admitted in ICU with a central venous catheter placed for any reason whatsoever and no signs of increased right atrial pressure. CVP was measured in supine position by CVP manometer. The anterior- posterior IVC diameter was assessed by ultrasonography during inspiration and expiration. Data analysis was performed by SPSS and evaluated statistically with Pearsons regression and linear correlation test.

    Results

    The mean CVP at inspiration and during expiration was 11.35+ 5.53, 12.20 + 5.65 cmH2O, respectively. The mean of inspiratory and expiratory IVC diameter was 7.71 + 3.5 , 11.37 + 3.28 mm, respectively. There was significant correlation between CVP and IVC diameter both during inspiration (r= 0.64 , p-value= 0.001) and expiration (r=0.495 , p-value=0.001)

    Conclusion

    The result of this study suggests that IVC diameter measurement by ultrasound can be used as a reliable and non- invasive method for estimating the intravascular volume.

    Keywords: IVC diameter, Ultrasonography, Central venous pressure
  • MM Soltan Dallal*, S Vahedi, H Zeraati, R Bakhtiari, F Izadpoor, M Khalifeh Gholi, Z Rohani Rankohi, H Norooz Babaei, TM Kaffashi, P Fazeli, A Kamkar Pages 35-43
    Introduction

    Despite advances in disease prevention and food materials technology, food – borne diseases are still a major problem in both developed and developing countries. Morever, meat plays a key role in transfer of bacteria, especially “Zoonotic” to humans. Therefore, we decided to investigate the outbreak of pathogenic bacteria such as Salmonella,Campylobacter, Yersinia and Aeromonas in red meat and chicken offered as packed and unpacked in areas under the authority of Tehran university of medical sciences .

    Methods

    630 samples including 315 raw chicken meat and 315 raw red meat samples were collected and tested for a period of one year from July, 2004 to August,2005. Samples were collected from shops selling packed meat and chicken as well as shops selling unpacked meat and chicken in different parts of the south of Tehran The methods used for the laboratory investigation were based on Iranian National Standard Procedure No. 2394.

    Results

    Of the 630 samples of chicken and meat, 183 samples (29 %) were contaminated. 49.2 percent of the contaminated samples were chicken meat and 8.9 percent were red meat. From the total, 71 samples were contaminated with salmonella (11.3 %), 68 samples with Campylobacter (10.8 %), 26 samples with Yersinia entrocolitica (4.1 %) and 18 samples with Aeromonas (2.9 %). In red meat samples, microbial contamination was observed in 4.9 % of packed and 10.3 percent of unpacked samples. Contamination rate of chicken samples was higher including 59.3 % of packed and 45.7 % of unpacked chicken samples. The observed difference between the remitting samples of packed and unpacked chicken was statistically significant. (P< 0.05)

    Conclusion

    Our results indicated that although the centers selling packed and unpacked red meat from south of Teheran showed different microbial contamination rate, the differences were statistically insignificant. (P> 0.05)

    Keywords: Food-borne disease, Salmonella, Campylobacter, Yersinia, Aeromonas, Meat, Chicken, packed, unpacked
  • M Karahmadi*, R Tabaiean, M Afkhami -Aghda Pages 44-48
    Introduction

    Communicational patterns of the parents can either positively or negatively influence children's personality. Parenting manner has long-term effects on behavior, function, expectations and eventually people's future personality. This study investigates parental interaction patterns in children with attention deficit- hyperactive disorder.

    Methods

    In this study, 50 male children aged 7-12 years were selected in two groups including 1) 25 students with ADHD referring to psychiatry clinics in Isfahan according to the diagnostic scale of DSM- IV and 2) 25 healthy boys selected by random cluster multistage sampling from primary schools in five districts of Isfahan from Septamber 2005 until March 2005. Schaffer and Edgerton parental interaction questionnaire was filled for them.

    Results

    In "Communication" interaction pattern, the mean score of healthy children was 15.08, while the mean score of ADHD children was 13.42. In "admission" interactional pattern the mean of the first group was 14.76, while the second group was 11.76. In "control" interactional pattern, mean of group one was 13.28 and the second group was 11.76. In "aggression control" interactional pattern, the mean of group one was 13 and the second group was 14.68. In "lack of aggressive attachment" interactional pattern, mean of the first group was 13.36 and the second group was 16.67. The mean scores of parental interactional pattern in healthy children were all higher than ADHD children except for "aggression control" and "lack of aggressive attachment" interactional patterns.

    Conclusion

    The more the parental "admission" interactional pattern score, the lower the signs of ADHD in children. The signs of severity are lower in cases with more positive parental "control" interactional patterns. If the scores of "lack of aggressive/ attachment" and "aggressive/ control" interactional patterns are higher, ADHD signs are more severe.

    Keywords: Parental, Interaction patterns, ADHD
  • N Nouri-Majalan* Pages 49-53
    Introduction

    Zinc deficiency causes abnormalities in immune response. In chronic hemodialysis (HD) and continuous ambulatory peritoneal dialysis (CAPD) patients, impaired immune responses to vaccination have been reported. Therefore, we performed a study to determine the correlation between serum zinc levels and immune response to hepatitis B vaccination in patients on dialysis.

    Methods

    A cross-sectional study including 95 CRF patients on dialysis (70 HD and 25 CAPD), (63 male and 32 female) with three dose regimens of vaccination against HBV was performed.

    Results

    Four months after vaccination, there were 34 (36%) patients with sufficient HBs Antibody response (HBs Ab≥ 10 mU/mL ) and 61 ( 64% ) patients with insufficient HBs antibody response( HBs Ab< 10mU/mL ). The mean serum zinc level was 23.35±3.87 micmol/L (13.20-33 micmol/L). The mean serum zinc concentration was significantly higher in patients with sufficient HBs antibody level than patients with insufficient HBs antibody levels ( 24.94±4.17 versus 22.15±3.46, P= 0.005 ). In logistic regression analysis, independent variables that correlated with sufficient HBs Ab level ≥ 10 mU/mL included higher mean serum zinc level [OR=1.44 (1.02-2.02), P=0.006 ] and female gender [OR=1.8 (1.01-4.01), P=0.048] . Factors found to be insignificant included type of dialysis, age, diabetes mellitus as a cause of ESRD, serum creatinine and albumin levels.

    Conclusion

    We conclude that failure to respond to HBV vaccination is significantly related to a low levels of serum zinc. However, clinical trial studies should be performed in order to confirm this finding.

    Keywords: Renal Dialysis, Hepatitis B Vaccine, Zinc
  • Gh Mosayebi*, A Ghazavi, MA Payani Pages 54-60
    Introduction

    Multiple sclerosis (MS) is a chronic autoimmune disease with unknown etiology affecting the central nervous system. The prevalence of MS is highest where environmental supplies of vitamin D are lowest. Some studies have shown a strong protective effect of vitamin D3 in experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE) a model of MS. However, it is not known whether vitamin D3 has a protective effect in EAE. Vitamin D3 may be inhibit EAE by having an effect on TH1 and TH2 immune responses. To address this question, the effect of vitamin D3 on cellular immune responses in C57BL/6 mice with experimental autoimmune encephalomyelitis was investigated.

    Methods

    Male C57BL/6 mice matched in age and weight were placed in two therapeutic groups (n=10 per group) as follows: Vitamin D3-treated EAE mice (5μg/kg/every two days of vitamin D3 given i.p from day -3 until day +19 after disease induction). Non-treated EAE mice (EAE control) received vehicle alone with same schedule. 20 days after immunization, the mononuclear cells (MNCs) of the spleen were isolated from mice and cultured in the presence and absence of MOG35-55 for 96 hours. The supernatant of cultured cells was collected and produced cytokines (IL-10 and IFN-γ) were assayed by ELISA.

    Results

    The results showed that vitamin D3-treated mice had less severe clinical signs and synptoms of EAE (3.2±0.8) than non-treated EAE induced mice (5.3±0.44), (p=0.001). Also, there was a significant difference regarding the day of onset of disease in the vitamin D3-treated and non treated EAE-induced mice (day 15±1 and day 11±1, respectively). There was no significant difference in IFN-γ production between treated and non-treated mice, but the amount of IL-10 production in the D3-treated mice was higher than the non-treated group (p=0.001).

    Conclusion

    Considering the role of TH1 in the pathogenesis of EAE and MS, it is suggested that vitamin D3 can reduce or delay the onset of EAE by shifting immune responses to TH2 and IL-10 production. Thus, vitamin D3 as an immune modulatory agent is potentially important for treatment of MS

    Keywords: Multiple Sclerosis, Experimental Autoimmune Encephalomyelitis, Vitamin D3, MOG35-55 peptide, C57BL, 6 mice
  • A Namazi*, F Sahati, M Adibpour, AS Mazloomi, S Mohammad alizadeh, J Babapour Pages 61-67
    Introduction

    Vaginits is probably the most common infection in women during their reproductive years, resulting in 5-10 million health-care visits a year, worldwide. Vulvovaginal candidiasis (vvc) is the second-most common form of vaginitis in the United States, which is associated with use of oral contraceptives containing high levels of estrogen and hormonal therapies. Midwives play an important role not only in the assessment and management of vaginal infections, but also in educating women about vaginal health. Recognizing risk factors associated with infections are the key to vaginal health.The aim of this study was to determine the prevalence and risk factors of Candidal vaginitis in women referring to Tabriz health centers.

    Methods

    This was a cross sectional study carried out on 1000 women aged 15-49 years who were selected by multiple random method. A sample of vaginal discharge was taken from the posterior fornix of the cervix and from the vaginal wall using sterile cotton swabs. The mycelium was observed by microscopic examination of a wet mount of the secretions. Another sample was taken for culturing in Agar sabura and transported to the laboratory. In addition, questionnaires with personal and reproductive information were completed. Data was analyzed by using SPSS version 15 and chi-square and, t student statistical tests were used for analysis.

    Results

    This investigation indicated that prevalence of candidiasis was 25.2%. There was no meaningful statistical relationship between age, marriage age, occupation, education status, body mass index, day of menstruation cycle and abortion history with candidal vaginitis (p>.05),but a statistically significant relationship was observed between number of deliveries, vaginal Ph with candidiasis. Also, there was a reverse statistical relationship between OCP, DMPA methods and candidiasis.

    Conclusion

    Midwives and other health professionals have an important role to play by giving more information to women about infections and associated risk factors, thus improving their quality of life.

    Keywords: Prevalence, Risk factors, Candidiasis, Women
  • GA Jelodar*, S Hashemi, A Behahaddini, AR Rafati Pages 68-73
    Introduction

    Superovulation produces complications in some patients, so invitro maturation of oocytes is used to decrease or eliminate these complications and improve IVF. Moreover, IVM is used for different aspects of reproductive researches. Slaughterhouse ovaries are the main source of oocytes for IVM and IVF studies. Different media has been introduced and experimented for in vitro maturation of oocytes. Animal's serum at estrus stage contains different hormones and proteins which are essential for oocyte maturation. The aim of this study was to compare three culture media for in vitro maturation (IVM) of bovine oocytes 1)(control)TCM-199, 2)HCG and follicular fluid (FF) and 3) antibiotic.

    Methods

    Rat estrus serum (RSS) or fetal bovine serum (FBS) was added to control medium. Total of 1789 compact cumulus oocyte complexes (COCs) were aspirated from ovaries of slaughtered animals. Oocytes were randomly cultured in mentioned media and incubated in 38.5◦c, 5% CO2 and 95% humidity for 24 hours. The maturation of oocytes was judged according to cumulus cell expansion or randomly orcein stained oocytes and observation of polar bodies.

    Results

    The results showed that maturation rate was significantly higher in second and third group (90.2%, 78.7%) as compared to the control group (p<0.001). There was no significant difference between second and third groups (90.2 % vs. 86.6%).

    Conclusion

    RSS is as effective as FBS for IVM of bovine oocytes and can be used as an alternative.

    Keywords: Bovine oocyte, IVM, Rat estrus serum
  • M Kazemi *, AA Pourazar, M Salehi, A Jafarzadeh, F Oreizi, K Shariatinegad, V Khoshkhooie, E Rezazadeh Zarandi, GH Hassanshahi, A Shebanizadeh Pages 74-78
    Introduction

    In recent years with introduction of better screening tests, the risk of infection with transfusion-transmitted viruses has been reduced remarkably, although obtaining a zero-risk blood supply still remains international blood transfusion services goal. The routine test for detection of HBV infected blood samples is examination of HBsAg with ELISA method but in occult HBV infection, HBsAg is not detectable by ELISA. Therefore, a more sensitive or complementary test is needed. Some international blood transfusion services have introduced anti-HBc screening as a surrogate test for the presence of HBV infection. The aim of this study was to evaluate the prevalence of occult HBV infection in Isfahanian blood donors and the potential value of anti-HBc testing of donors as a screening test to detect occult HBV infection.

    Methods

    In this descriptive cross-sectional study, 545 blood units were collected (from Isfahan blood center) and tested by HBsAg ELISA kit from April to June 2004 and then all HBsAg negative samples were tested by anti-HBc ELISA kit. To detect occult HBV infection, all HBsAg negative and anti-HBc positive samples were tested by PCR method.

    Results

    All samples were negative for HBsAg while 43 blood units were anti-HBc positive (8%). These HBsAg negative and anti-HBc positive blood units were tested for HBV DNA of which five units (%11.6) were HBV DNA positive.

    Conclusion

    Occult HBV infection is a clinical form of HBV infection that cannot be detected by usual method (ELISA) for HBsAg and therefore more sensitive techniques are needed for detection of HBV infection. PCR is a sensitive technique that detects HBV DNA even in a trace mounts. Our results identified that more sensitive and complementary tests such as, PCR and anti-HBc, are essential and helpful to ensure safety of blood units.

    Keywords: HBsAg, anti-HBc, PCR, ELISA
  • MA Hosseinpour Feizi*, AA Hosseinpour Feizi, N Pouladi, M Haghi, P Azarfam Pages 79-84
    Introduction

    Recent molecular studies on Iranian β-thalassemia genes revealed the presence of eight common mutations associated with thalassemia. Although these mutations are frequent, there are other rare and unknown mutations that can create large problems in designing preventive programs. We detected and explained the common mutations in north-western Iran previously and detection of the rare and unknown mutations could be useful in diagnosis and design of future preventive programs.

    Methods

    In this study, 5ml peripheral blood from 20 Azari- β-thalassemia patients whose mutation was not revealed in the previous study was collected and DNA extraction was done by isopropanol and proteinase k method. Initially, samples were examined for the rare mutations: Codon6, Codon16, Codon41/42, Codon36/37, -88 and Codon22 by ARMS – PCR techniques and then the unknown cases were directly sequenced.

    Results

    According to our results, Codon15(TGG-TGA), Codon16(-C), Codon36/37(-T), IVSII-848(C-A), IVSII-745(C-G), -28(A-C( and Codon25/26(+T) were recognized and added to the spectrom of beta globin gene mutations in Azerbaijan and Iran. Also, we detected four SNP sites: 5’UTR+20(C-T), Codon2 (CAC-CAT) , IVSII-16(C-G) and IVSII-666(T-C) in β-thalassemia genes.

    Conclusion

    Our results could be useful for developing molecular screening plans and help prenatal diagnosis of beta thalassemia in Azerbaijan , Iran and other neighboring countries.

    Keywords: Rare mutations, Beta globin, Northwestern Iran
  • M Mahmoodi*, AR Khooi, M Farzadnia, M Rastin Pages 85-93
    Introduction

    HTLV-1 , the first known human retrovirus belongs to oncovirus subfamily of retroviruses. The major characteristic of HTLV-1 is its highly restricted geographic prevalence. Northern part of Khorasan is an endemic region of HTLV-1 infection. Epidemiological studies can help in designing preventive programs for HTLV-1 infection. The aim of this study was the establishment of a PCR technique for determination of HTLV-1 infection in paraffin-embedded tissues.

    Methods

    In this experimental laboratory study for establishment of a technique, PCR was initially optimized using Beta-actin primers on various formalin fixed paraffin-embedded tissues from liver, spleen, skin and lymph nodes. The optimized concentration of Mgcl2 was 2mm, primer was 8 pmol. Optimized concentration of DNA was different according to the kind of tissue. HTLV-1 infection was determined by applying tax, pol, env and LTR primers on 50 paraffin-embedded lymph node tissues . The reporoducibility of this technique was shown for skin and lymph node tissues infected with HTLV-1. Resuls: In 50 lymph node tissues, one case with pathologic diagnosis of NHL was positive with all 5 sets of primers (tax, Pol, env and LTR primers) and the other case was positive with only two sets of tax primers but was negative with pol, env and LTR primers. The prevalence of infection was 2% among lymph node specimens. (1 of 50 specimens ) and if the second case is considered, the prevalence would be 4%.

    Conclusion

    Comparison of the results of this study with another study on blood specimens (seroprevalence2.3%) was not statistically significant thus confirming the results of one another. (P=0.883)

    Keywords: Polymerase chain reaction, HTLV-1, Lymphoma, DNA extraction
  • F Mansouri*, Gh Mirsatari, M Rismanchian, AR Bahrami, N Bashardoost, A Kalantari, MM Amin Pages 94-98
    Introduction

    Toluene is an organic solvent that it is one of the byproducts in the coke industry. Exposure to toluene causes central nervous system dysfunction and others disorders. Many workers are exposed to toluene due to leakage from tracks. Therefore the aim of this study was to determine the levels of exposure through environmental and biological monitoring of toluene

    Methods

    Air toluene sampling of air inhaled by 36 coke oven workers was done by using activated charcoal tubes and personal sampling pumps. At the end of the shift, urine samples of workers and control group were collected by urine samplers. Air toluene was determined by GC, urinary hippuric acid by HPLC and urine creatinine level was determined by auto analyzer.

    Results

    The mean of air toluene and urinary hippuric acid levels in exposed and control samples were 14.34 ppm, 0.33 and 0.28 g/g creatinine. Air toluene and urinary hippuric acid showed a correlation of r = 0.8.

    Conclusion

    Toluene TWA was lower than the TLV-TWA (p=0.000). Urinary hippuric acid concentration was also lower than the BEI (p=0.008). Difference between exposed and unexposed group was not significant. This study showed that hippuric acid because of its interaction with background factors can not be used as a sensitive biomarker for biomonitoring.

    Keywords: Toluene, Urinary hippuric acid, Biomonitoring
  • AH Halvani*, A Rahimdel, M Karimi, F Noorani Pages 99-102

    Thymoma is the most common neoplasm of anterior mediastinum with incidence peaks during the fourth, fifth and sixth decades of life. Two-thirds of patients are asymptomatic and identified accidentally by chest x-rays . Of the total, 40-70 % of patients have one or more parathymic syndromes of which Myasthenia Gravis (MG) is the most common and reported in 10-50% . Gullain-Barre Syndrome (GBS) has not been reporterd as a parathymic presentation in present literature. We report a 37 years old woman who presented with GBS after thymoma resection. There is one question: Is there any association between thymoma and GBS or is it a complication of surgery (thymectomy)?

    Keywords: Thymoma, Guillain-Barre syndrome(GBS), Parathymic Syndrome