فهرست مطالب

فصلنامه اقتصاد اسلامی
پیاپی 23 (پاییز 1385)

  • تاریخ انتشار: 1385/08/11
  • تعداد عناوین: 7
|
  • سیدعباس موسویان صفحه 13
    تجربه بیش از بیست وسه سال اجرای قانون عملیات بانکی بدون ربا براساس الگوی فعلی نشان می دهد این الگو در عین حال که کامیابی هایی داشته، مشکلات و نارسایی هایی هم به همراه دارد. برخی از آن ها عبارتند از:1. تعدد بیش از حد عقدهای بانکی باعث پیچیده، طولانی و پرهزینه شدن آموزش کارکنان بانک می شود؛2. آموزش ناکافی کارکنان بانک، باعث عدم انتخاب صحیح قراردادها و عدم تفهیم مناسب مشتریان، و این، سبب صوری و باطل شدن خیلی از قراردادها می شود؛3. برخی از عقدها با فعالیت بانکی تناسب ندارند و اجرای صحیح آن ها در بانک ممکن نیست؛4. برخی از قراردادها به نظارت و کنترل مستمر نیاز دارند؛ در حالی که همه بانک ها ابزار و نیروی انسانی مناسب برای نظارت و کنترل را ندارند؛5. اجرای صحیح برخی از قراردادها همراه با هزینه سنگین عملیاتی است و برای همه بانک ها مقرون به صرفه نیست؛6. برخی از قراردادها با اهداف و سلیقه های مشتریان بانک (سپرده گذاران و متقاضیان تسهیلات) سازگار نیستند؛ در نتیجه مشتری، به اجرای صحیح قرارداد تمایلی ندارد.
    برای حل مشکلات پیش گفته، الگوی دیگری تحت عنوان «الگوی جدید بانکداری بدون ربا» طراحی شده است. اساس این الگو لحاظ اهداف، سلیقه ها و انتظارات مشتریان بانک از یک سو و تفاوت ماهوی قراردادهای اسلامی از سوی دیگر است. الگوی جدید، بانک ها را در سه گروه بانک های تجاری با سود معین مبتنی بر قراردادهای مبادله ای، بانک های تخصصی با سود متغیر با محوریت قراردادهای مشارکتی و بانک های جامع با ترکیب خاص قراردادهای مبادله ای و مشارکتی سامان می دهد و انتظار دارد تمام مشتریان بانک را براساس اهداف و سلیقه های خودشان از راه عقدهای متناسب اسلامی پاسخ دهد.
    مقاله، بعد از نگاهی گذرا به الگوهای گوناگون بانکداری بدون ربا در بخش های تجهیز و تخصیص منابع به نقد الگوی فعلی بانکداری بدون ربای ایران می پردازد؛ آن گاه الگوی جدید بانکداری بدون ربا را تبیین می کند و به بررسی مبانی فقهی و حقوقی آن می پردازد.
    کلیدواژگان: : ربا، فلسفه تحریم ربا، عقدهای مبادله ای، عقدهای مشارکتی، بانک های تجاری، بانک های تخصصی، بانک های جامع، سود معین و سود انتظاری
  • علی اصغر هادوی نیا صفحه 51
    پیدایش هر علمی همچون دیگر پدیده ها به تحقق مقدماتی نیاز دارد. یکی از مقدمات لازم برای این امر، تصور و تصدیق اندیشه وران درباره امکان، ضرورت و جایگاه آن علم است؛ زیرا در این صورت، مجال ذهنی آنان برای تکوین گزاره های نو و تدوین آن به صورت علم، آماده تر می شود. پرسش درباره «امکان علم اقتصاد اسلامی» نیز از مباحثی است که ذهن اندیشه وران، به ویژه اقتصاددانان اسلامی را به خود مشغول کرده است. این مقاله می کوشد با روش منطقی، مبانی نظری ساختاری را بررسی کند که مطابق آن می توان درباره این مساله داوری روشنی داشت. مطالعه پیش گفته به روش تطبیقی مقایسه ای با اقتصاد کلاسیک صورت پذیرفته تا این تجربه عمل شده، نمونه ای جهت اثبات پذیری این ساختار باشد. تطبیق این ساختار بر برخی موضوعات نیز در همین جهت است.
    کلیدواژگان: علم اقتصاد اسلامی، جهان بینی، اقتصاد اثباتی و دستوری، ترابط هست ها و بایدها، فلسفه و مکتب اقتصادی، نظام اقتصادی، رژیم اقتصادی، هماهنگی منافع فرد و اجتماع
  • سیدعقیل حسینی صفحه 77
    هدف این مقاله پاسخ به این پرسش است که؛ آیا در تمدن اصیل اسلامی، امکان شکل گیری «دانش اقتصاد نظری» که به شناخت واقع گرایانه پدیدارهای اقتصادی با هدف تبیین و وصف آن ها بپردازد، وجود داشته است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، زمینه های که وقوع این امکان (منظور بستر معرفت شناختی و ابزارهای روش شناختی است که چنین دانشی از دل آن ها نضج می گیرد) به واقع چه بوده اند؟ و اگر پاسخ منفی باشد، چه موانعی (اعم از معرفتی و غیر آن) در این راه وجود داشته است.
    بی شک این «امکان» ربطی محکم با نحوه نگرش مسلمانان به پدیدارهای اقتصادی داشته است و فراتر از این، با نحوه نگاهشان به عالم وآدم مرتبط بوده است. تاریخ، بستر مناسبی حول بررسی «امکان» پیش گفته در اختیار می نهد.
    همان گونه که از عنوان مقاله و سطور گذشته پیدا است، این مقاله صرفا معطوف به تمدن اسلامی در زمان گذشته است و نسبت به این امکان در دین اسلام و تمدن اسلامی در زمان حال و آینده ساکت است.
    کلیدواژگان: تدبیر منزل، دانش اقتصادی، حکمت عملی، تمدن اسلامی، سامانه دانایی
  • احمدعلی یوسفی صفحه 101
    به رغم اهمیت و جایگاه اهداف در هر نظام اقتصادی، ادبیات سامان یافته در تحقیقات اقتصاد اسلامی در این باره، ناسازگار و فاقد منطق علمی است. برخی محققان بین اهداف نظام اقتصادی اسلام و دیگر نظام ها هیچ گونه تفاوتی قایل نیستند؛ برخی دیگر، بسیاری از امور سیاسی و فرهنگی را در شمار اهداف نظام اقتصادی اسلام شمرده اند و بعضی ها نیز فقط رفاه را هدف این نظام می دانند. به هر روی می توان گفت نظام اقتصادی اسلام به لحاظ اهداف، در وضعیت ابهام قرار دارد. رفع این ابهام نیازمند اتخاذ روشی منطقی در تعیین اهداف است.
    در این نوشتار، ابتدا با تعیین جایگاه نظام اجتماعی، اقتصادی، یکی از زیرنظام های آن معرفی شده، روشن می شود که اهداف نظام اقتصادی با اهداف دیگر زیرنظام ها متمایز است و مبانی اعتقادی نظام اقتصادی در تعیین اهداف آن نقش تعیین کننده دارد. بر پایه مبانی اعتقادی اسلام، تمام افراد و کل نظام اقتصادی به هدایت تکوینی مستمر و تشریعی خداوند متعالی نیازمند هستند. خداوند، انسان را عاقل و متفکر آفریده و با ارسال رسولان و کتاب های آسمانی، نقطه مطلوب رفتارهای اقتصادی افراد، سیاست ها و تدبیرهای نظام اقتصادی اسلام را نشان داده است؛ پس در تعیین اهداف نظام اقتصادی می توانیم از عقل و نقل (آیات و روایات) بهره بریم.
    با مراجعه به آموزه های دینی (قرآن، سنت و عقل) سه رتبه اهداف برای نظام اقتصادی اسلام کشف می شود. رفاه عمومی به صورت هدف عالی نظام اقتصادی اسلام، عدالت، امنیت و رشد اقتصادی به صورت اهداف میانی، و اموری از قبیل ایجاد فرصت های شغلی، تثبیت سطح عمومی قیمت ها، تعادل در تراز پرداخت ها، و تخصیص بهینه منابع، اهداف مقدمی هستند.
    تحقق اهداف یک رتبه، مقدمه تحقق اهداف رتبه بالاتر است؛ به همین سبب اگر تزاحمی بین اهداف یک رتبه با هدف رتبه بالاتر پیش بیاید، هدف رتبه بالاتر مقدم است. در صورتی که تزاحمی بین اهداف یک رتبه اتفاق بیفتد، اهداف اهم بر اهداف مهم مقدم هستند.
    کلیدواژگان: اهداف نظام اقتصادی اسلام، ابهام در اهداف، نظام اجتماعی، زیرنظام های نظام اجتماعی، مبانی اعتقادی، اهداف غایی، اهداف میانی، اهداف مقدمی، تزاحم اهداف
  • عطاءالله رفیعی آتانی صفحه 127
    این مقاله می کوشد تا در چارچوب دانش اقتصاد، اما با رویکرد اسلامی، نظریه «تقاضای معرفت دینی» را استخراج کند. بررسی تجربی آن مجال دیگری می طلبد. معرفت و دانش (Knowledge) را به جای علم (Science) که به طور معمول به علوم تجربی انصراف دارد به کار بردیم تا موضوع مقاله گستره بیشتری از «دانش ها» را شامل شود.
    معرفت دینی همانند بسیاری از کالاهای اقتصادی یک کالای مصرفی و سرمایه ای است، معرفت دینی همان طور که می تواند رضامندی و مطلوبیت برخورداران آن را فراهم سازد، می تواند توانایی های کارکردی و بازده های اقتصادی و اجتماعی آنان را افزایش دهد.
    در این مقاله با تبیین ماهیت مصرفی و سرمایه ای «معرفت دینی» بر مبنای روش شناختی مکتب نهادگرایی جدید، در نهایت تابع تقاضای معرفت دینی استخراج شده است.
    کلیدواژگان: علم اقتصاد اسلامی، اقتصاد دانش، اقتصاد آموزش، اقتصاد معرفت دینی، نظریه سرمایه انسانی، تقاضای دانش، تقاضای معرفت دینی
  • منذر کهف ترجمه: سید حسین میرمعزی صفحه 157
    مقاله از دو بخش تشکیل شده است: بخش اول درباره تعریف و قلمروی علم اقتصاد اسلامی است. نویسنده در این بخش، به تحلیل و نقد تعریف های ارائه شده به وسیله اقتصاددانان اسلامی می پردازد و سرانجام دیدگاه خود را بیان می کند. به عقیده وی، علم اقتصاد به صورت بخشی از مطالعه تمدن و جامعه بشر عبارت است از: مطالعه رفتار فردی و اجتماعی بشر درباره استفاده از منابع در جهت تامین اهداف مادی بشر.
    وی مخالف افزودن قید اسلامی به علم اقتصاد است و در عین حال اعتقاد دارد که این علم، قسمتی از چیزی است که خداوند متعال به ما دستور داده در این جهان یاد بگیریم تا حکمت عظیم او را درک کنیم. بر این اساس، قلمرو علم اقتصاد چنانچه دوباره از دیدگاه اسلامی تعریف شود، عبارت است از رفتار بشر با همه جوانب آن و تحت هر نوع از ارزش های اخلاقی و مذهبی و در داخل تمام چارچوب های اجتماعی، سیاسی و قانونی.
    بخش دوم درباره روش شناختی است و به این پرسش پاسخ می دهد که آیا علم اقتصاد اسلامی روش ویژه ای را می طلبد یا در جایگاه اقتصاد فراگیر، چارچوب کلی و روش های علمی اقتصاد غرب را می پذیرد.
    نویسنده در این بخش با تفکیک نظام اقتصادی اسلام از علم اقتصاد بحث را در دو محور ادامه می دهد: ا. روش استخراج نظام اقتصادی اسلام؛ ب. روش اسلامی علم اقتصاد.
    از دیدگاه وی، نظام اقتصادی از سه عنصر تشکیل شده است: فلسفه یا عقاید اسلامی، اصول موضوعه و قانون های اجرایی.
    اقتصاددانان مسلمان باید تمام اجزای تشکیل دهنده نظام را در قالب کل منسجم و سازگار کشف کنند. روش کشف نیز شبیه روش کشف نظریه ها و قانون های کلی در علم فقه است که برخی در قرآن و سنت به روشنی یافت می شود و برخی دیگر باید از مجموعه ای از آیات و روایات که در زمینه های گوناگون وارد شده، استنباط شود.
    درباره روش اسلامی علم اقتصاد نویسنده معتقد است:1. به رغم عمومیت قوانین اقتصادی، کشف آن ها فرایندی متاثر از ارزش های محققان، اوضاع اجتماعی و مکاتب اخلاقی واحدهای اجتماعی است. اقتصاددانان اسلامی باید آثار امور ارزشی در قانون های اقتصادی را تشخیص داده، این دو را از یک دیگر تفکیک کنند.
    2. وظیفه دوم اقتصاددانان اسلامی استفاده از اصول موضوعه برگرفته از شریعت در علم اقتصاد اثباتی است.
    3. در اجرای دو وظیفه پیش گفته لازم است بین پیش فرض ها که از ارزش ها متاثر است و ابزارها که کمتر از ارزش ها تاثیر می پذیرد، تفکیک شود.
    4. اقتصاددانان مسلمان در تخلیه قوانین علم اقتصاد از ارزش های غیراسلامی و ادخال ارزش های اسلامی در علم اقتصاد و غنی سازی علم اقتصاد و با اصول موضوعه به دست آمده از وحی، ناگزیر به تعریف مجدد و تصحیح تعدادی از مفاهیم پایه ای نظری اقتصاد است؛ ولی به نفی روش استقرایی و ابزارهای تجلیل نظریه اقتصادی احتیاجی ندارند.
    کلیدواژگان: تعریف اقتصاد اسلامی، روش اقتصاد اسلامی، نظریه اقتصادی، علم اقتصاد
|
  • Sayyed Abbas Musavian Page 13
    More than 23 years of experience in the execution of the laws concerning banking operations without usury based on the present model indicates that the practice has, of course, had its moments of success, while at the same time it has shown to have its own shortcomings some of which are as follows:Training bank clerks becomes complicated, time-consuming and costly due to the excessive banking contracts.Insufficient training of bank clerks leads to inappropriate choices regarding the drawing up of contracts and also to the clerks’ failing to make the clients understand the nature and conditions of the contracts and this, results in the formality and thus the annulment of many contracts.Some of these contracts do not conform to banking activities, and therefore the correct implementation of such contracts is not possible.Some of these contracts need continuous control and supervision, while not all banks have sufficient tools and human resources for the implementation of such control and supervision.The correct execution of some contracts is coupled with heavy operational costs and is therefore not financially viable for all banks.Some contracts are not appropriated to the clients’ tastes and aims, and as a result. the clients have little inclination in carrying out the procedures of the contracts correctly.For the resolution of such difficulties, another model has been designed which is referred to as “the New Model of Banking without Usury”. The basis of this model includes the clients’ tastes, aims and expectations on the one hand, and the qualitative difference of Islamic contracts on the other.The new banking model divides banks into three groups: commercial banks with a fixed rate of interest based on exchange contracts, specialized banks with a variable rate of interest based on joint contracts, and general public banks with a special composition of exchange and joint contracts. The new model appropriates these divisions in such a way as to answer the expectations of all bank clients according to their aims and tastes, through the drawing up of agreements in accordance with Islam. After having taken a brief look at various models of banking without usury, regarding the supply of equipments and allocation of resources, the article assesses the present model of banking without usury in order to study and clarify its religious and legal foundations.
  • Ali Asghar Hadavinia Page 51
    The founding of any science like other phenomena is in need of preliminary requisites. One of the necessary preconditions for this is the idea and the approbation of scientists and intellectuals about the possibility, necessity and the status of that science. Because it is only in this way that their intellectual capacities for the formation of new concepts and copiling of them in the form of a new science will become readier. Enquiry into the possibility of the science of Islamic economics, is too one of the debates that has occupied the minds of scientists and intellectuals, and Islamic economists in particular. This article, by adopting a logical method, is trying to research the structural theoretical basis which may enable us to have a clear judgment about this dilemma. The study of what has gone before in a comparative way is a comparison having taken place with classic economics, so that this experiment will act as a specimen towards the verifiability of this structure.The conformity of the structure of the prefaces with has been for this porpose a few, subject's accordance with the limited opportunity the article allows.
  • Seyyed Agile Hosseini Page 77
    The aim of this article is to study about one possibility:Had there been the possibility of formation of economic science (which had concern to recognition of economic reality), in Islamic noble civilization.If the answer is positive, then, which facilities (i.e. epistemology's background and methodological tools which such science is originated from their heart) have mad possible the realization of this possibility? And if the answer is negative then what were the obstacles (epistemological or non epistemological).Undoubtedly, this possibility has had a strong relation with the kind of Moslems view to economic phenomena and above it, with the kind of their view to the world and human being. History give us a suitable background for studying the mentioned possibility.As it is clear from the topic of the article and last sentences, the stand taken in This article is only referred to past tense and is mute about current time and future.
  • Ahmad Ali Yousofi Page 101
    Despite the importance and the status of goals in any economic system, the literature applied to the Islamic economic research into the goals of such an economic system tends to be inappropriate and lacking in scientific logic. Some researchers have not differentiated between the aims of an Islamic economic system and other economic systems, while others see political and cultural affairs counting as the goals of an Islamic economic system. Some others consider welfare as the goal of an Islamic economic system. In any event, it can be claimed that an Islamic economic system, in so far as its aims are concerned, is in a state of ambiguity. To clear the doubts and uncertainties, calls for adopting a logical method in the designation of the ends and aims. In this paper, primarily the status of the social system has been determined with the economic system being introduced as one of its subsystems. We have also stated that the aims of such an economic system vary from the aims of other subsystems, and that the belief basis of an economic system plays a key role in the designation of its goals. Based on the fundaments of Islamic belief, all individuals and the economic system as a whole, needs the perpetual guidance of God almighty through both the innate disposition and guidance of the prophets. God has created human beings with wisdom and the power of reason, and by sending His prophets and Holy Books, He has presented the most desirable Islamic economic behaviors, policies and strategies. Therefore, in determining the goals of an Islamic economic system, we can benefit from wisdom and tradition (Koranic verses and what has been narrated from the life of the prophet by his followers as setting an example for a desirable Islamic behavior). By turning to what we learn from revelation through the Holy Koran, tradition and wisdom, three levels of goals for the Islamic economic system can be discovered. Public welfare is seen as the ultimate goal of an Islamic economic system while justice, security and economic growth have been identified as intermediate goals, and affairs such as creating employment opportunities, stabilizing the general price level, balance in levels of payments (balance of payments) are the primary goals. The realization of goals at one level creates the precedence for the realization of goals at a higher level. By the same token, if there should be a conflict in aims at one level with the aims of a higher level, the latter has precedence. In case there should be a crossing of paths between goals at the same level, then those goals which are more important should have precedence over the simply important goals.
  • Ataullah Rafiie Atani Page 127
    We have tried in this paper to extract the theory of “religious knowledge demand” in the framework of economics but with an Islamic approach. Its empirical examination entails another opportunity. To include a broader scope, the term “knowledge” has been used instead of “science” because it often used in empirical sciences.Explaining capital and consumer nature of “religious knowledge” based on new institutionalism methodology, the demand function of religious knowledge is extracted finally. The author regarding his research proposal is bound to launch an empirical study based on this theoretical framework after its accomplishment. Need not to say that the commentaries and complementary notes on this paper, which have been an object of its publication, will be highly appreciated.