فهرست مطالب

نقد و نظر - سال هشتم شماره 1 (پیاپی 30، بهار و تابستان 1382)

فصلنامه نقد و نظر
سال هشتم شماره 1 (پیاپی 30، بهار و تابستان 1382)

  • تاریخ انتشار: 1382/08/11
  • تعداد عناوین: 20
|
  • صفحه 2
  • صفحه 5
  • سوزان ولف ترجمه: محمدعلی عبداللهی صفحه 28

    معنای زندگی, موضوعی مبهم و در عین حال اساسی در فلسفه است. به نظر می رسد پرسش (معنای زندگی چیست؟), که اغلب ملازم است با این پرسش که آیا انسان ها بخشی از یک هدف بزرگ تر یا هدف الهی اند یا نه, پاسخی دینی طلب می کند. اما بسیاری از بحث های فلسفی در ضرورت این ملازمه تردید کرده اند. غالبا به نظر آمده است که توجه به گریزناپذیری1 مرگ, معنای زندگی را مشکل آفرین می کند, اما معلوم نیست مسئله جاودانگی2 چگونه می تواند میان معنا و عدم معنا تمایز ایجاد کند. مسئله پوچی3 به سرعت به بسیاری از مباحث کسانی که جهان را بی احساس4 می دانند, راه یافته است. اینان استدلال می کنند که گرچه زندگی ما معنا ندارد, اما باید چنان زندگی کنیم که گویی زندگی معنادار است. در برابر این پوچی بعضی از خودکشی5, دیگران از مخالف خوانی6 و بعضی دیگر از رندی7 دفاع می کنند. می توان از مسئله معناداری کیهانی نیز صرف نظر و معنا را در جای دیگری جست وجو کرد.

  • دیوید ویگینز ترجمه: مصطفی ملکیان صفحه 38

    هیچ کس، برای دست یازیدن به یک کار، به امید نیاز ندارد; و هیچ کس نیز به یمن پشتکار کامیاب نمیشود. ویلیام خاموش1 بقاء ابدی، پس از مرگ، از تحقق بخشیدن به هدفی که این بقاء همیشه برای آن هدف در نظر گرفته شده یکسره ناتوانست. و گرنه آیا رازی با بقاء همیشگی ی من گشوده میشود؟ آیا این حیات ابدی به اندازه ی زندگی کنونی ما راز نیست؟ ویتگنشتاین

  • تامس نیگل ترجمه: حمید شهریاری صفحه 92

    نیگل، در این مقاله، در عین این که معتقد است که تاکنون تبیین قوی ای برای پوچی و بی معنایی زندگی عرضه نشده است، قبول دارد که بسیاری از انسان ها احساس پوچی و بی معنایی در زندگی دارند و خودش را نیز در زمره همین انسان ها محسوب می دارد و در صدد برمی آید که راه موجه و معقول مواجهه با این احساس را نشان دهد، و سرانجام این راه را همان رندی و با طنز و طیبت مواجه شدن با جهان و زندگی می داند. در عین این که در بعضی از مقالات دیگر این شماره به بعضی از مضامین این نوشته به دیده نقد نگریسته شده است، با این همه، امید می بریم که نقدی اختصاصی بر کل مقاله، در شماره آینده به چاپ بسپریم. غالب مردم گهگاه احساس می کنند که زندگی پوچ و عبث است، و برخی به صورتی قوی و دایمی چنین احساسی دارند. ولی معمولا دلایلی که برای دفاع از این اعتقاد عرضه می دارند به وضوح ناکافی است: آن ها نمی توانند واقعا تبیین کنند که چرا زندگی پوچ و عبث است. پس چرا به صورتی طبیعی این احساس را بیان می کنند که زندگی چنین است؟

  • والتر. تی. استیس ترجمه: اعظم پویا صفحه 108

    در این مقاله، استیس به بررسی این امر می پردازد که چگونه انسان های جدید می توانند با فقدان بینش دینی که به نسل های بی شماری از انسان ها معنا می بخشید، کنار بیایند. او با داستایفسکی و کرکگور در این نکته موافق است که با ناپدید شدن خدا از صفحه آسمان همه چیز عوض شده و ما ظاهرا در جهان مرده ای زندگی می کنیم که تاریکی آن دامنگستر است. او به شرح چگونگی پدید آمدن این اوضاع و احوال می پردازد و در باب چگونگی بهبود بخشیدن به این اوضاع و احوال توصیه می کند تا بتوانیم با هدفی کافی و وافی و با معنادار ساختن زندگی، به حیات خود ادامه دهیم.

  • جی . جی . سی. اسمارت ترجمه: مرتضی فتحی زاده صفحه 124

    نویسنده این مقاله بر این عقیده است که، تا در قلمرو فلسفه، یعنی در قلمرو کوشش برای تفکر واضح و جامع درباره ماهیت جهان و مبادی رفتار آدمی، گام می زنیم (پیش فرض های اسطوره ای و دینی را در کار نمی آوریم)، انسان را چیزی بیش از یک ساختار فیزیکی پیچیده نمی بینیم، بنابراین، هرگونه انسان مداری خطاست. لازمه این سخن این است که جهان هستی برای آدمی ساخته و پرداخته نشده است و آدمی چیزی جز جزء کوچکی از این جهان نیست; جهانی که خودش دارای معنا و هدفی نیست و، در نتیجه، آدمی نیز، که جزء آن است، معنا و هدفی ندارد که قابل کشف باشد. اگر معنا و هدفی در زندگی انسان باشد چیزی است که خود انسان آن را جعل می کند نه کشف.

  • لوییس هاپ واکر ترجمه: اعظم پویا صفحه 141

    لوییس هاپ واکر نام مستعار نویسنده ای است که خوش دارد گمنام بماند. در این مقاله، واکر می گوید: دین، به خصوص دین خداباورانه، معنای خاصی به زندگی می بخشد که در جهان بینی های غیر دینی وجود ندارد. وانگهی، استقلالی که سکولاریست ها برایش ارزش قایلند (و گاهی آن را بیش از ارزش واقعی اش ارج می نهند) با ایمان دینی کاهش معتنابهی نمی یابد.

  • تدئوس متز ترجمه: محمد سعیدی مهر صفحه 149

    در این مقاله، به کندوکاو در تفسیر دینی متعارف از آنچه می تواند زندگی را معنادار سازد می پردازم، یعنی به کندوکاو در این نظر که زندگی از این حیث که آدمی هدفی را که خدا تعیین کرده است تحقق می بخشد، کسب معنا می کند. این نظر را (نظریه هدف [الهی]) بنامیم. در مکتوبات [مربوط به این بحث]، اشکالاتی آمده است که ظاهرا نشان می دهند که نظریه هدف [الهی] مستلزم این محالات منطقی است که خدا اخلاقی، قادر مطلق، یا سرمدی نیست. نشان خواهم داد که تقریرهایی از نظریه هدف [الهی] در اختیار داریم که مشمول این براهین خلف واقع نمی شوند. ولی خود من معتقدم که نظریه هدف [الهی] با مشکلی روبه روست که هیچ یک از تقریرهای این نظریه از این مشکل راه رهایی ندارد. سخن من این است که بهترین دلیل برای قایل شدن به نظریه ای خدامحورانه در باب معنای زندگی منطقا مانع از این می شود که نظریه هدف [الهی] بتواند تقریر صحیح آن نظریه خدامحورانه باشد. بالاخص، سخن من این است که اگر برای این که زندگی آدمی کسب معنا کند ضرورت دارد که ارتباطی با خدا در کار آید، این، علی القاعده، بدین جهت است که خدا اوصافی همچون لازمانی و بساطت دارد که کمالاتی اند که با هدف داری ناسازگارند. نتیجه ای که خواهم گرفت این است که متفکران دینی دلیل موجهی دارند بر این که در باب شیوه معنابخشی خدا به زندگی نظریه های دیگری بپردازند.

  • جی . اچ . فن رایت ترجمه: علیرضا آل بویه صفحه 184

    . مفهوم خیر انسان که در این جا از آن بحث می شود، مفهوم محوری در تمام تحقیق ماست و مسایل مرتبط با آن از مشکل ترین مسایل است. ممکن است بسیاری از سخنانی که درباره آن ها می گویم، کاملا خطا باشد. شاید بیش ترین امید و آرزویم این است که آن چه می گویم آن قدر جالب باشد که ارزش رد و انکار را داشته باشد. ما قبلا درباره این سوال که چه نوع موجودی دارای خیر است، بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که سخن گفتن درباره خیر هر چیزی که بحث درباره زندگی آن، معنادار باشد، معنادار است. براساس این حکم، بدون تردید، انسان دارای خیر است.

  • سید محمود موسوی صفحه 217

    پرسش از معنای زندگی یکی از کهن ترین، جذاب ترین و در عین حال دشوارترین پرسش هایی است که انسان تاکنون مطرح ساخته است. جان کاتینگهام در معنای زندگی می کوشد این پرسش را از زوایای مختلف مورد بحث قرار دهد. پیام اصلی این کتاب این است که در دنیای معاصر تنها در سایه دین می توان به زندگی آدمی معنا و اهمیت بخشید.

  • تدئوس متز ترجمه: محسن جوادی صفحه 266

    اگر چیزی هست که زندگی را معنادار می کند، آن چیست؟ این پرسش آشکارا مهم است، اما توجه چندان زیاد نظریه پردازان هنجاری را جلب نکرده است. اگرچه آثار فلسفی درباره معنای زندگی به نسبت کم است، بیش از آن است که اکثر خوانندگان احتمالا می دانند. و این آثار به حدی است که تامل درباره وضعیت کنونی آن ها و نیز جایگاهی را که لازم است بدان دست یابند، مفید می سازد. در این مقاله، من بخش خاصی از آثار جدید درباره معنای زندگی را مرور می کنم. اولا، به آثاری می پردازم که حیات معنادار را مطلوب ترین صورت زندگی انسان می شمارند.1 من آثاری که حیات معنادار را صرفا یک ویژگی توصیفی به حساب می آورند یا معنای هر چیزی را به صورت فرا فردی مانند نژاد انسانی یا عالم مورد بحث قرار می دهند، کنار می گذارم.2 به علاوه، آثار فلسفی انگلیسی آمریکایی را در نظر خواهم گرفت و به بصیرت هایی که در آثار ادبی، روان شناختی، دینی و یا حتی فلسفه اروپای متصل پیدا می شود، کاری ندارم.3 و نیز مواردی را که انحصارا به مسایل کاربردی پرداخته اند، کنار خواهم گذاشت تا جایی برای پرداختن به آثاری که رویکرد کاملا فلسفی دارند باز باشد.4 بالاخره، به آثاری توجه دارم که از سال 1980 به بعد منتشر شده اند.

  • محمد لگنهاوسن ترجمه: منصور نصیری صفحه 319

    مقاله حاضر نقد و بررسی کتاب اخلاق اصالت، اثر چارلز تیلور است. پیش از ورود به این بحث مقدمه ای در دو بخش جداگانه با عنوان های (درباره اخلاق اصالت) و (درباره چارلز تیلور و آثار او)، آورده شده است تا زمینه مناسبی برای بحث فراهم آورده و علاوه بر آن، غنای بیش تری به مباحث مقاله ببخشد.

  • حسن یوسفیان صفحه 358

    وجود خدا (و حقانیت آموزه هایی چون معاد) اگر هم قابل اثبات یقینی نباشد، یگانه گزینه پذیرفتنی است، چرا که برای پرهیز از زیان احتمالی الحاد که به مراتب، بالاتر از سود یقینی آن است چاره ای جز ایمان یا سلوک مومنانه نیست. این، شکل اجمالی برهانی است که پاسکال به احتمال از غزالی وام گرفته و با بهره گیری از حساب احتمالات آن را پرورانده است. مستند غزالی روایتی از امام علی(ع) است که نظیر آن در سخنان امام صادق و امام رضا(ع) نیز به چشم می خورد. این برهان امروزه با چالش هایی نیز روبه رو شده است که در این نوشتار مهم ترین آن ها بررسی می شود.

  • غلامحسین توکلی صفحه 372

    آن چه خداوند را نزدیک و دوست داشتنی می کند، نوعی الفت و عشق میان انسان با او پدید می آورد و زمینه را برای پرستش و راز و نیاز آماده می سازد نه صفات مابعدالطبیعی خداوند، بلکه صفات اخلاقی اوست و از جمله مهم ترین این صفات عدالت است. این است که تقریبا در همه ادیانی که به خدایی متشخص اعتقاد دارند، یکی از صفات خداوند عدالت اوست. قرآن در موارد مختلف خداوند را قایم به قسط می داند،1 در روایات نیز فراوان از عدل خداوند و این که وی به بندگان ظلم نمی کند، سخن رفته است: و قام بالقسط فی خلقه و عدل علیهم فی حکمه،2 و عدل فی کل ما قضی3. در کتاب مقدس نیز چه در عهد عتیق و چه در عهد جدید از عدالت خداوند سخن بسیار به میان آمده است.4 اشعیای نبی یهوه را موطن عدالت می نامد،5 هم چنین داوری های او از روی عدل و انصاف دانسته شده است.6 بنابراین، مسلمانان، یهودیان و مسیحیان، همه بر عدالت خداوند متفقند. اما در باب معنای عدالت وسازواری آن با سایر صفات خداوند و هم خوانی آن با برخی از آموزه های دینی، مثل خلود گناهکاران در جهنم وبرخی از واقعیات زندگی، مثل شرور پرسش هایی مطرح شده و فیلسوفان و متکلمان مدافع دین نیز به دفع این شبهات کوشیده اند: (به این هدف که این آرای غلط را از ذهن افراد بزدایند، آرایی که خداوند را به عنوان شهسواری خود کامه ارایه می کند که چون قدرتی مطلقه و مستبدانه را به کار می گیرد، مناسب نیست تا دوست داشته شود و شایستگی محبوب بودن را ندارد.)

  • رضا اکبری صفحه 410

    آن چه تقدیم می شود خلاصه ای است از آن چه مایکل سودس (Michael Sudduth) در دست نوشت های فصل اول کتاب خود با نام اشکال اصلاح گرایی به الهیات طبیعی (Reformed Objection to Natural Theology) آورده است. این کتاب هنوز به اتمام نرسیده و منتشر نشده است. مایکل سودس تاکنون دست نوشت های هشت فصل از این کتاب را در اختیار علاقه مندان به مباحث معرفت شناسی اصلاح شده قرار داده تا از نظریات انتقادی اندیشمندان برخوردار شود و در نهایت، کتاب را منتشر سازد. با توجه به جدید بودن بحث، فرصت مغتنمی است تا به صورت دقیق تر با اندیشه های اصلاح گرایان، هرچند به شکل مروری و گذرا آشنا شویم. امید است این نوشتار زمینه ساز بحث های تطبیقی در حیطه مباحث مربوط به وجود خداوند شود.

  • زهرا پورسینا صفحه 429

    آن چه در این مقاله می آید تصویری از چگونگی تاثیر گناه بر معرفت در یکی از مهم ترین آثار آگوستین قدیس، یعنی اعترافات است. از دید آگوستین قدیس، گناه جهت عشق های انسان را، به جای خدا، به خود معطوف می کند. این رویگردانی انسان از خدا به سوی خود، که جهت احساس ها و خواسته های او را تغییر می دهد، در حوزه معرفت و ساحت باورهای انسان نیز اثر خود را بر جای می گذارد و سبب می شود که در حوزه های گوناگون معرفتی، به نسبت های مختلف، امکان تحصیل معرفت از انسان سلب شود.

  • صفحه 452