فهرست مطالب

فصلنامه نقد و نظر
پیاپی 2 (بهار 1374)

  • ویژه دفاع عقلانی از دین
  • تاریخ انتشار: 1374/02/11
  • تعداد عناوین: 15
|
  • سرمقاله
  • از اینجا و آنجا
    سردبیر صفحه 1
  • اقتراح
  • دفاع عقلانی از دین - در نظر خواهی از دانشوران: غلامرضا اعوانی، رضا داوری، جعفر سبحانی، محمد لگنهاوزن، مصطفی ملکیان
    صفحه 2
  • مقالات
  • گرایشهای عمده در فلسفه دین
    پل ریکور ترجمه: مصطفی ملیکان صفحه 8
  • سیر ما بعد الطبیعه در غرب به تفسیر هیدگر
    شهرام پازوکی صفحه 9
  • تجربه گرایی و ایمان دینی
    علی زمانی صفحه 10
  • گفتگو
  • عقل و وحی از دیدگاه مسیحیت ارتدکس
    پدر میتالینوس صفحه 11
  • کتابشناسی
  • تاملی در کتاب الوسطیه فی الاسلام
    صفحه 12
  • کتابشناسی توصیفی کلام جدید
    محمد اسفندیاری صفحه 13
  • نامه ها
    صفحه 14
  • یادمان
    صفحه 15
  • مقالات
  • صادق لاریجانی صفحات 45-60

    در این مقاله، نویسنده نگاهی نقادانه به اقتراح شماره نخست دارد. ایشان با اشاره به نکات مفید و قابل توجه اقتراح، به لغزشهای منطقی، تحلیلی وتاریخی آن پرداخته است. این نوشته در سه محور به نگارش درآمده است:استنباط فقهی و نظریات دینی، انتظار از دین، خلط مفهوم با مصداق. گفتنی است در این کاوش نقادانه تنها به پاره‏ای از نظریات در اقتراح پرداخته شده و از میان آرای مندرج در اقتراح، به نظریات سه تن از آنان بسنده شده است. در مکتوبی تحت عنوان اقتراح، در شماره اول مجله محترم نقد و نظر، سخنانی از فضلا و محققان حوزه و دانشگاه، در باب مبانی اجتهاد و ارتباط تحولات علوم با اجتهاد و کیفیت امضای بنای عقلا و مسایلی از این دست، به چاپ رسیده است. مجموعه این گفتارها که حجم معتنابهی از مجله را به خود اختصاص داده، متضمن نکات مفید و قابل توجهی است. در عین حال، گاه لغزشهای منطقی، تحلیلی و تاریخی روشنی هم در آنها دیده می‏شود. نقد و بررسی همه آن مجموعه، در فرصتی کوتاه میسر نیست. هر یک از ایده‏های مطرح شده در آن برای منقح شدن نیاز به تاملات و نقد و بررسیهای فراوان دارد. آنچه به دنبال می‏آید، کاوشی است نقادانه و مختصر درباره پاره‏ای از آرا و اقتراحات مطرح شده در آن مکتوب. به امید آنکه در باروری این بحثها و روشن شدن حد و مرزهای بحث مفید افتد. اشکال عمده‏ای که تقریبا به سرتاسر این مکتوب وارد است و باید قبل از ورود به موارد خاص بدان اشاره کنم، مساله عدم وضوح و اجمال در سوال و گاه جواب است. در پاره‏ای سوالها، اجمال سوال چنان است که هر کسی جوابی به آن داده، به طوری که هیچ وجه مشترکی با جواب دیگری ندارد; یعنی به موضوع واحدی نمی‏پردازند. به عنوان مثال در مساله تاثیر زمان و مکان در احکام شرعی چنین وضعی پیش آمده، که با اندک تاملی روشن می‏شود.

  • عباس ظهیری صفحات 61-86

    نوشته حاضر نقدی است‏بر مقاله کاربرد مآخذ فقهی، نوشته آقای دکتر علیرضا فیض، که در شماره پیشین مجله نقد و نظر به چاپ رسیده بود. در آن مقاله آقای فیض نظریه انسداد را تقویت کرده‏بودند. این مقاله که با نگرش نظریه انفتاح به نگارش درآمده است، نظریه انسداد را بررسی قرار کرده است. نویسنده بر این باور است که دست ناپاک جعالان حدیث از نفوذ در احادیث معتبری که فقها در فقه بدان تمسک می‏جویند، به دور بوده است و انسدادی نمی‏تواند با چنگ زدن به مطالب ظنی و وهمی، مدعای خود را به کرسی نشاند; بنابراین ظواهر قرآن و خبر واحد، حجتند و باب علمی همچنان بر فقها گشوده‏است. از دیرزمان این بحث در میان اصولیان مطمح نظر بود که آیا در عصر غیبت که طریق به دست آوردن علم به احکام بر ما یقینا منسد و ناگشوده است مطلق ظن حجت است و یا اینکه تنها ظنون خاصی، چون اخبار آحاد و ظواهر کتاب، قابل اعتماد است؟ اغلب اصولیان بر این باورند و جمعی از آنان به حجیت مطلق ظن اعتقاد دارند که یکی از دلایل آن، دلیلی است معروف به دلیل‏انسداد. از آن رو که عمده‏ترین مقدمات دلیل انسداد را انسداد باب علم و علمی تشکیل می‏دهد، این نظریه به مسلک انسدادی شهرت یافته و در مقابل ،نظریه مشهور اصولیان به مسلک انفتاحی معروف شده است. بحث و گفتگو بین انسدادیان و انفتاحیان از دیرزمان کم‏و بیش مطرح بود تا آنکه رشته بحث و سخن به دست میرزای قمی می‏رسد. او بیشتر از همه در باب انسداد غور کرده و بر حقانیت نظریه انسداد اصرار فراوان ورزیده است.

  • اکبر قنبری صفحات 87-108

    نویسنده در این مقاله به بررسی جریانات عصر روشنگری در مقابل دین پرداخته و واکنشهای مختلف آن را در عرصه فلسفه و آراء فلاسفه‏ای نظیر هیوم و کانت و هگل را تحلیل کرده است. در این مقاله تبیینهای روانشناختی و جامعه‏شناختی از دین و ایمانگرایی معاصر بررسی شده است. نویسنده بر این باور است که دفاع عقلانی از دین برای اولین بار بعد از عصر روشنگری از سوی هگل مطرح گردید و ایمانگرایانی نظیر کیرکگور بر این عقیده بودند که دفاع عقلانی از دین سرانجام به سود دین نیست. تاریخ را به دوره‏های مختلفی، مانند دوره باستان، دوره قرون وسطی و دوره جدید تقسیم کرده‏اند. دوره جدید را نیز به دوره‏های دیگری مانند رنسانس، رفرماسیون (اصلاح دین) و روشنگری تقسیم کرده‏اند. رنسانس و رفرماسیون سده‏های پانزدهم و شانزدهم را دربر می‏گیرد و روشنگری سده هفدهم و بویژه سده هجدهم را شامل می‏شود. در قرون وسطی عقل و وحی هر دو حجت‏بود. اگر سخن از توانایی عقل می‏رفت، توانایی آن در شناخت وحی بود. نزاع متکلمان و فلاسفه جهان مسیحیت و اسلام نیز بر سر میزان توانایی عقل، تطابق عقل و وحی و تقدم یکی بر دیگری بود. قرون وسطی را، با هر منظری که نگاه کنیم، گذشته دینی خود را منعکس می‏کرد. عقلگرایی قبل از عصر روشنگری ویژگی ضددینی یا غیر دینی نداشت. اتین ژیلسون، متخصص و تاریخنویس اندیشه قرون وسطی، فلاسفه قرون وسطی را به دو طبقه تقسیم کرده است: دسته اول آنان که معتقد بودند «چون خدا با ما صحبت کرده است، تفکر برای ما لازم نیست‏»، و دسته دیگر که اعتقاد داشتند «قانون الهی بشر را مکلف می‏کند که با روش های عقلی فلسفی درصدد شناختن خدا برآید». زیرا اولین وظیفه بشر به کار انداختن عقل خداداد است. (1) ژیلسون از سه گونه تفکر درباره عقل و وحی و نسبت آنها با یکدیگر سخن گفته است. این سه گونه تفکر منجر به ظهور سه گروه، یا به اصطلاح خود ژیلسون سه خانواده شد که عبارتند از: خانواده آگوستینی، خانواده ابن رشدی، خانواده تومایی. به نظر ژیلسون خانواده آگوستینی‏ها دین را نایب مناب همه معارف بشری، اعم از علوم تجربی و اخلاق، می‏دانند. به نظر آنها با وجود دین، دیگر نیازی به عقل و تفکر فلسفی نیست. خانواده ابن‏رشدی‏ها، بالعکس، اصالت را به عقل داده و شانی برای وحی در معرفت‏بشری قایل نیستند. برعکس این دو خانواده، خانواده تومایی هستند که به هماهنگی میان عقل و وحی در وصول به حقیقت معتقد هستند. ژیلسون خود معتقد به نظر اخیر است. (2) دنیای اسکولاستیک در تمام دوران قرون وسطی به شعار «ایمان می‏آورم تا درک کنم‏» پایبند بود. از این رو الهیات آن هرچند رنگ فلسفی داشت، درحقیقت از مقوله کلام محسوب می‏شد و آن هم کلام مبتنی بر وحی.

  • برنارد ویلیامز ترجمه: محمدتقی سبحانی صفحات 109-128

    نویسنده در این مقاله با بررسی واژه عقلگرایی، آن‏رادر عرصه‏ های مختلف، نظیر عصر روشنگری،کلام و تجربه ‏گروی بررسی کرده‏ است. برای اینکه خواننده بصیرت بیشتری نسبت‏به جهان ‏بینی عقلگرایی پیدا کند از مباحثی نظیر تصورات فطری، اصول فکری، جدال با تجربه‏ گروی، معرفت و معرفت‏شناسی دکارت، سنت دکارتی، علم و روش علمی و وجوهر و علیت ‏بحث‏ شده است. از ریشه لاتینی Ratio ، به معنای عقل، برای اشاره به ‏جهان‏ بینی ها و نهضتهای فکری گوناگون به‏ کار رفته است که مهمترین آنها، جهان‏بینی یا برنامه فلسفی‏ ای است که بر توانایی عقل پیشینی برای دریافت‏ حقایق اساسی عالم تاکید دارد و از این رو مایل است ‏به علوم طبیعی همچون مشغله ‏ای اساسا پیشین بنگرد. هرچند فلسفه هایی که در این عنوان عام می‏ گنجند در دوره‏ های گوناگون به منصه ظهور رسیده‏ اند، اما روح عقلگرایی به این‏ معنا به طور اخص یادآور فلاسفه معینی‏ ازقرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم ‏است که ‏مهمترین آنان دکارت، اسپینوزا، ولایب‏نی ترند. این نوع عقلگرایی موضوع ‏مورد بحث این مقاله است. با وجوداین ‏دو کاربرد دیگر این اصطلاح را باید بازشناخت.

  • محمد مجتهد شبستری صفحات 129-136

    تحریری از سخنرانی ایراد شده در انجمن حکمت و فلسفه، تهران 1372 نویسنده در آغاز مقاله منظور از دو واژه متون دینی و هرمنوتیک را روشن کرده و به ضرورت طرح مساله اشاره کرده است. سپس چگونگی پیدایش روش های تفسیری در عالم مسیحیت مورد بررسی قرار گرفته و از میان روش های تفسیری گذشته به استفاده از تمثیل و رمز اشارت رفته است. در ادامه مقاله روش های نقد تاریخی متون دینی و جهان‏بینی آن مورد کاوش قرار گرفته و به مسایل ناشی از کاربرد این شیوه پرداخته شده است. در بخش بعدی مقاله، چهار مساله مطرح شده در تفسیر متون دینی به طور اختصار بررسی گردیده است. در پایان به برخی از نظریه‏های مربوط به انتظار از متون دینی و مسایل مربوط به آن اشاره شده است. منظور از هرمنوتیک در این بحث، تیوری و تعلیمات تفسیر متون است. از متون دینی هم فقط متون دینی وحیانی در این بحث مورد توجه است. مقصود از وحی هم سخن گفتن خدا با انسان است که در یهودیت و مسیحیت و اسلام پذیرفته شده است. فهم یک متن غیر ازمعنای آن است. هر معنایی باید فهمیده شود. تفسیر یک متن نیز هنگامی ضرورت پیدا می‏کند که ابهامی وجود داشته باشد. همواره پس از ظهور یک ابهام متوجه می‏شویم که نمی‏توانیم با معنای متن مورد نظر رابطه برقرار کنیم و در این وضع است که نیازمند تفسیر آن می‏شویم تا این رابطه برقرار شود. ابهام هم معمولا زمانی به وجود می‏آید که افق فهم معاصران آن متن از جهان و انسان با افق فهم مفسران آن متفاوت باشد. ما معمولا در فهم متونی به تفسیر نیاز پیدا می‏کنیم که نه با اعیان و اشیا، بلکه با تجربه‏های انسانی، با چگونه بودن و چگونه زیستن انسان و امکانات مختلف این زیستن در ارتباطند.