فهرست مطالب

Physiology and Pharmacology
Volume:9 Issue: 2, 2006

  • تاریخ انتشار: 1384/10/11
  • تعداد عناوین: 17
|
  • صفحه 97
  • اثر تخریب الکتریکی هسته های قاعده ای - جانبی و جانبی آمیگدال بر شدت تشنج های ناشی از کیندلینگ الکتریکی قشر پیریفورم در موش های صحرایی
    پرویز شهابی، سیدجواد میرنجفی زاده، یعقوب فتح الهی، نرگس حسین مردی، محمد ابراهیم رضوانی، علی اسلامی فر، زهرا دلجودخت صفحات 99-105
    هدف
    با توجه به نقش مهم آمیگدال و قشر پیریفورم در ایجاد تشنجهای لب گیجگاهی، در این تحقیق تاثیر تخریب هسته های قاعده ای-جانبی و جانبی آمیگدال بر تشنجهای ناشی از کیندلینگ قشر پیریفورم مورد بررسی قرار گرفت.
    روش کار
    تمامی حیوانات با تحریک الکتریکی قشر پیریفورم کیندل شدند. در آزمایش اول، لیدوکایین 2 درصد (برای ایجاد مهار برگشت پذیر) به صورت دوطرفه به آمیگدال حیوانات کیندل شده تزریق گردید و 5 دقیقه بعد حیوانات تحریک و کمیتهای تشنجی آنها اندازه گیری شد. در آزمایش دوم، هسته های قاعده ای-جانبی و جانبی آمیگدال حیوانات با جریان DC تخریب و 24 ساعت بعد کمیتهای تشنجی آنها ارزیابی شد. در این آزمایش تحریک حیوانات تا 5 روز پس از تخریب نیز انجام شد.
    یافته ها
    تزریق لیدوکایین به هسته های قاعده ای-جانبی و جانبی آمیگدال باعث کاهش شدت تشنجها گردید و به دنبال آن افزایش معنی دار درمدت زمان تاخیری تا شروع مرحله 4 تشنج و کاهش معنی دار در مرحله 5 تشنج ایجاد شد. تخریب الکتریکی این هسته ها نیز شدت تشنجها را کاهش داد و تمامی کمیتهای تشنجی بجز مرحله حمله تشنج بطور معنی دار کاهش یافتند. کاهش معنی دار کمیتهای تشنجی تا 4 روز پس از تخریب دیده می شد، اما در روز پنچم تمامی کمیتها به اندازه طبیعی خود بازگشتند.
    نتیجه گیری
    فعالیت نورونهای هسته های قاعده ای-جانبی و جانبی آمیگدال نقش مهمی در گسترش امواج تشنجی ناشی از قشر پیریفورم دارد و حذف فعالیت این نورونها باعث کاهش شدت حملات تشنجی ناشی از کیندلینگ قشر پیریفورم می شود. این کاهش موقتی بوده و پس از گذشت چند روز (احتمالا به علت فعالیت نواحی دیگر مغز) دوباره شدت حملات تشنجی به میزان اولیه خود باز می گردد.
    کلیدواژگان: تشنج، قشرپیریفورم، آمیگدال، تخریب الکتریکی، لیدوکایین
  • نقش کانال های کلسیمی و پتاسیمی در تنظیم الگوی فعالیت خودبه خود در سلول های پورکنژ مخچه
    هاشم حق دوست یزدی، مهیار جان احمدی، ژیلا بهزادی صفحات 107-114
    مخچه مسئول هماهنگی حرکت و کنترل تعادل می باشد. سلولهای پورکنژ، نورون اصلی در مدار نورونی مخچه می باشند و تصور می شود که هماهنگی در حرکت توسط سیگنالهای زمانبندی شده ای صورت می گیرد که در الگوی شلیک این سلولها منعکس می گردد. شناخت فعالیت ذاتی این سلولها در درک مکانیسم زمانبندی سیگنالهای حرکتی توسط مخچه اهمیت بسزایی دارد. در این تحقیق با استفاده از ثبت داخل سلولی در برشهای مغزی نقش خواص بیو فیزیکی غشاء از جمله فعالیت کانالهای کلسیمی و پتاسیمی، در رفتار الکتریکی سلولهای پورکنژ مورد بررسی قرار گرفت. سلولهای پورکنژ اسپایکهای کلسیمی و یا سدیمی-کلسیمی را در غالب burst هایی شلیک می نمودند که بوسیله دوره های خاموش interburst از یکدیگر جدا می شوند. این سلولها همچنین burst ها و دوره های خاموش طولانی مدتی را نشان می دادند. کادمیم، مهار کننده عمومی کانالهای کلسیمی موجب حذف اسپایکهای کلسیمی گردید در حالیکه بر اسپایک سدیمی تاثیری نداشت. کاربرد 4-AP و TEA، بلوک کننده های عمومی کانالهای پتاسیمی، رفتار الکتریکی این سلولها را بهبود بخشیده و دوره های خاموش را محدود نمودند. 4-AP همچنین دوره های burst و interburst را طولانی نموده و فرکانس شلیک intraburst را کاهش داد. از طرف دیگر، اپامین، یک نوروتوکسین از سم زنبور و مهار کننده جریانات پتاسیمی وابسته به کلسیم با کنداکتانس پایین و آلفا-دندروتوکسین (DTX)، مهار کننده کانالهای Kv3، دوره های burst و interburst را کوتاه نمودند. در این مطالعه همچنین مشخص گردید که اپامین و DTX فرکانس رخدادburst را افزایش می دهند و DTX فرکانس شلیک intraburstرا کاهش می دهد. در مجموع، می توان گفت خواص ذاتی غشاء و بویژه کانالهای پتاسیمی نقش مهمی در تعیین الگوی شلیک در سلولهای پورکنژ ایفا می نمایند.
    کلیدواژگان: سلولهای پورکنژ، الگوی شلیک، برشهای مغزی، ثبت داخل سلولی، اپامین، آلفا، دندروتوکسین
  • بررسی تفاوت بروز سندرم ترک اعتیاد در زمان های مختلف در موش های سفید آزمایشگاهی نر و ماده در طول دوره اعتیاد
    حکیمه زنگی آبادی، فرشته معتمدی، هما شاردی مناهجی، سمیرا دانیالی، پروین رستمی صفحات 115-120
    گزارشات متفاوت و متناقص در مورد تفاوت احساس درد و بروز سندرم ترک اعتیاد (withdrawal signs) در پاسخ به تجویز حاد و مزمن مرفین ارائه شده است. طول دوره اعتیاد به مواد مخدر نیز یکی از عواملی است که در ترک اعتیاد مورد توجه قرار گرفته است.
    در این مطالعه تفاوت اثر تجویز مزمن مرفین بر درد حاد، مزمن و مرحله اینترفاز در تست فرمالین در موشهای نر و ماده در زمانهای مختلف (10، 15، 20و 26 روز) مصرف مرفین مورد بررسی قرار گرفت. همچنین میزان وابستگی به مرفین با مشاهده علائم ترک در بین حیوانات نر و ماده با استفاده از نالوکسان هیدروکلراید مورد بررسی قرار گرفت. گروه های معتاد (در هر گروه 8=n) سولفات مرفین و گروه های شاهد (در هر گروه 8=n) فقط محلول سوکروز در آب آشامیدنی دریافت کردند. در این مطالعه مشاهده شد که درد حاد و مرحله اینترفاز در حیوانات ماده در زمانهای مختلف (10، 20و 26 روز) اعتیاد بطور معنی داری بیشتر از حیوانات نر می باشد، اما هیچ تفاوت جنسی در حیوانات معتاد در درد مزمن دیده نشد. انقباضات شکمی و خوابیدن در کف قفس (writhing) که از علائم ترک می باشند در حیوانات ماده معتاد بیشتر از نرهای معتاد می باشد. اما دیگر علائم ترک ، مانند اسهال، دندان ساییدن، افتادگی پلک، بی قراری و کاهش وزن در دو جنس تفاوت معنی داری نداشت. نتایج فوق نشان می دهد که درد حاد و درد مرحله اینترفاز و بعضی از علائم ترک در موشهای ماده معتاد بیشتر از موشهای نر معتاد می باشد. این تفاوتهای جنسی ممکن است متاثر از تفاوت حساسیت سیستم اعصاب مرکزی نسبت به ویژگی های مصرف مرفین در نرها در مقایسه با ماده ها باشد.
    کلیدواژگان: تفاوتهای جنسی، وابستگی به مرفین، علائم ترک، تست فرمالین
  • مقایسه اثر دو داروی بیهوشی اورتان و مخلوط کتامین - رومپان بر ترشح اسید پایه و تحریک شده معده ناشی از هیستامین، کرباکول و پنتاگاسترین در رت نر
    علی قنبری، افسانه الیاسی صفحات 121-126
    گزارشات نشان می دهند که اورتان بطور واضح ترشح اسید پایه را مهار کرده و پاسخ ترشحی اسید به هیستامین را حذف می کند. همچنین بیهوشی با اتر نیز اثری مشابه در ترشح اسید پایه و تحریک شده ایجاد می کند. با توجه به اینکه در مطالعات مربوط به ترشح اسید معده اغلب از حیوانات بیهوش استفاده می شود، بررسی اثر داروهای بیهوشی مورد استفاده در این گونه تحقیقات بر روی میزان ترشح اسید بسیار مهم می باشد. بر این اساس در پژوهش حاضر اثر دو داروی بیهوش کننده اورتان و کتامین رومپان بر روی ترشح اسید پایه و تحریک شده ناشی از هیستامین، کرباکول و پنتاگاسترین مقایسه گردید.
    پس از بیهوش کردن حیوان، با برش پوست ناحیه گردن، وریدهای ژوگولار جهت انفوزیون محرک ترشح اسید در دسترس قرار گرفته و سپس با برش در ناحیه اپیگاستر با در دسترس قرار گرفتن پیلور کانول پلی اتیلنی از این طریق وارد معده شده ترشحات معده خارج می شد. کاتتری نیز از راه دهان وارد معده می شد تا سالین فیزیولوژیک وارد معده گردد. آزمایشات ما نشان داد که ترشح اسید پایه در حضور اورتان نسبت به کتامین رومپان بطور معنی داری (001/0P<) کاهش یافت. همچنین انفوزیون وریدی هیستامین (g/h100mg/8/0) و یا پنتاگاسترین (g/h100g/2) سبب افزایش ترشح اسید گردید که حداکثر ترشح اسید در هر دو گروه حیوان بیهوش شده با اورتان و کتامین رومپان با هر کدام از دو محرک در دقیقه 20 مشاهده شده و تا دقیقه 90 ادامه یافت. میزان ترشح اسید تحریک شده در چنین شرایطی در حیوان بیهوش شده با اورتان نسبت به کتامین رومپان حدود 50% کمتر بود. انفوزیون وریدی کرباکول (g/h100g/1) سبب افزایش ترشح اسید گردید که حداکثر ترشح اسید در گروه حیوان بیهوش شده با اورتان در دقیقه 10 مشاهده شد و تا دقیقه 90 ادامه یافت و حداکثر ترشح اسید در گروه بیهوش شده با کتامین در دقیقه 30 مشاهده شد و تا دقیقه 90 ادامه یافت. میزان ترشح اسید تحریک شده در چنین شرایطی در حیوان بیهوش شده با اورتان نسبت به کتامین رومپان حدود 50% کاهش یافت.
    نتایج ما بیانگر آن است که اورتان نسبت به کتامین رومپان دارای اثر کاهنده بر روی میزان ترشح اسید پایه و تحریک شده ناشی از هیستامین، پنتاگاسترین و کرباکول می باشد و این اثر احتمالا به دلیل اثرات مداخله کننده و یا تعدیل کننده ای است که اورتان در مسیرهای ساخت اسید در سلولهای پاریتال بر جای می گذارد.
    کلیدواژگان: اورتان، کتامین، موش صحرایی بیهوش، هیستامین، کرباکول، پنتاگاسترین، ترشح تحریک شده اسید معده
  • علی پورمتعبد، مسعود طهماسیان، حسین کرمی دارابخانی، یعقوب فتح الهی صفحات 127-137
    اثرات وابستگی به مورفین در حافظه و یادگیری مورد بحث است. برای بررسی این اثرات، از موشهای صحرایی نر استفاده شد. حیوانات وابسته، مورفین سولفات را در آب آشامیدنی به مدت 20 تا 30 روز دریافت نمودند. آزمایشات در دو بخش در ماز آبی موریس انجام شد. دربخش اول حیوانات بصورت تصادفی ساده در چهارگروه قرار گرفتند. دو گروه اول (کنترل و وابسته) در آب نرمال و دو گروه مشابه دیگر در آب سرد، از روز بیست و یکم در ماز آبی موریس آزمایش شدند. در بخش دوم اثر حذف مورفین بررسی شد. در این بخش نیز حیوانات بصورت تصادفی ساده در دو گروه قرار گرفتند. گروه (withdrawal-normal) در آب نرمال و گروه (withdrawal-cold) در آب سرد آزمایش شدند. شرایط آزمایش مشابه بخش اول بود. اما از روز 21 تجویز مورفین قطع و دو روز بعد آزمایشات شروع شد. در هر گروه شاخصه های یادگیری و حافظه فضایی توسط کامپیوتر ثبت شد. اطلاعات حاصله به روش t-test وANOVA بررسی شد. در هر مورد P<0.05 به عنوان حداقل سطح تفاوت معنی دار بین گروه ها در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد:1- مورفین روند یادگیری و حافظه فضایی را تقویت کرد. 2- آب سرد سرعت شنای حیوانات را کاهش داد ولی فرآیند تثبیت حافظه را تسهیل نمود. 3- آب سرد اثرات مورفین را در یادگیری سرکوب اما در مرحله تثبیت حافظه تقویت کرد. 4- حذف مورفین اثرات مورفین را در هر دو مرحله از بین برد. تعیین مکانیسمهای موثر در ایجاد مشاهدات فوق نیازمند مطالعات تکمیلی است.
    کلیدواژگان: وابستگی به مورفین، ماز آبی موریس، یادگیری و حافظه فضایی، سندرم ترک
  • مقایسه تاثیر ویتامین E و ایبوپروفن بر شدت دیسمنوره اولیه
    مریم فرهمند، صالح زاهدی اصل، زهرا عباس پور، عبدالرحمان راسخ صفحات 139-142
    مقدمه
    توجه به شیوع فراوان دیسمنوره اولیه که باعث کاهش بازدهی دختران جوان می شود و بسیاری از افراد مبتلا، به دلایل متفاوت، مانند عوارض جانبی و داشتن منع مصرف، امکان استفاده از داروهای متداول را ندارند؛ اهمیت پرداختن به چنین موضوع مهمی را بیان می دارد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش مطالعه ای نیمه تجربی است که ابزار گردآوری داده های پرسشنامه، چک لیست و فرم استاندارد شده جهت تعیین شدت درد است. تعداد نمونه ها 75 نفر از دختران 22-18 سال دانشجو که مبتلا به دیسمنوره اولیه بوده و شرایط لازم جهت ورود به مطالعه را داشتند؛ انتخاب گردیده و سپس افراد به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند؛ 40 نفر گروه اول ویتامین E به مقدار 500 واحد دو روز قبل از شروع قاعدگی و طی 24 ساعت اول خونریزی و 35 نفر گروه دوم در طی 24 ساعت اول خونریزی قاعدگی هر 8 ساعت، یک عدد، ایبوپروفن 400 میلی گرمی استفاده نمودند و در نهایت، هر گروه به مدت 4 ماه به روش متقاطع مورد مطالعه قرار گرفتند.
    نتایج
    نتایج به دست آمده نشان داد که ویتامین E و ایبوپروفن شدت درد را نسبت به قبل از درمان کاهش دادند. (P = 0) و در مقایسه تاثیر دو دارو در کاهش شدت درد بعد از درمان رابطه معنی دار آماری به دست نیامد. P > 0.05)) یعنی هر دو دارو به یک میزان درد را کاهش دادند.
    نتیجه گیری
    با توجه به این که هر دو دارو به یک میزان درد را کاهش داده اند و ویتامین E عارضه جانبی نداشته ولی با مصرف ایبوپروفن عوارض گوارشی و خستگی مشاهده شده؛ می توان ویتامین E را جایگزین ایبوپروفن نمود.
    کلیدواژگان: درد، دیسمنوره اولیه، ایبوپروفن، ویتامین E
  • محمد علی زاده نمینی، مسعود فریدونی، ناصر مهدوی شهری، علی مقیمی صفحات 143-150
    پودر ریزوم گیاه زردچوبه (Curcuma longa) بعنوان چاشنی غذائی بسیار مورد استفاده است. و در طب سنتی در درمان التهاب پوست، ادم، اختلالات صفراوی، دیابت وحتی سرطان در آسیا و بخصوص در هندوستان استفاده می شده است. اثرات آنتی اکسیدان وترمیم بافتی گیاه مذبور گزارش شده اند. در بیشتر تحقیقات از کورکومین یعنی ماده موثر زردچوبه استفاده شده است، اما چون در اکثرخانواده ها پودر ریزوم گیاه زردچوبه به عنوان چاشنی مورد توجه است،تحقیق حاضر از پودر ریزوم زردچوبه استفاده گردید.
    در این مطالعه از موشهای صحرائی نر نژاد ویستار استفاده شد. سطوح پلاسمایی آسپارتات آمینو ترانسفراز (AST) وآلانین آمینوترانسفراز(ALT) در گروه کنترل و سایر گرو ها قبل و24ساعت، 48 ساعت، 1هفته و دوهفته بعد از تزریق تتراکلرید کربن (i.p. cc/kg 005/0) اندازه گیری شد. در گروه شم کنترل، حیوانات تنها با حلال تتراکلرید کربن (پارافین به میزانcc/kg 05/0) تیمار شدند. در گروه (پس درمانی)، موشها بلافاصله بعد از تزریق تتراکلرید کربن بارژیم حاوی پودر ریزوم زردچوبه g/kg، b.w./day)4(تغذیه شدند. برای مطالعه اثر توام حفاظتی و درمانی در گروه پیش و پس درمانی، موشهای صحرائی15 روز با رژیم غذایی حاوی پودر ریزوم زردچوبه تغذیه شدند و پس از تزریق تتراکلرید کربن نیز همان نوع تغذیه همچنان ادامه یافت. برای بررسی اثر حفاظتی، در گروه پیش درمانی قبل از تتراکلرید کربن تغذیه با رژیم غذائی حاوی پودر زردچوبه انجام شد ولی پس از تزریق تتراکلرید کربن تغذیه آنها فقط با غذای معمولی پی گیری شد.
    اختلاف در سطوح سرمی آنزیمهای یاد شده در تمام فواصل زمانی مذکور پس از تزریق تتراکرید کربن بین گروه کنترل و شم کنترل معنی دار بود (001/0P<). اما برای هر سه گروه پیش درمانی، پیش وپس درمانی، پس درمانی در مقایسه با گروه شم کنترل اختلاف معنی داری وجود نداشت.
    درمقاطع میکروسکوپی تهیه شده از کبد موشهای صحرائی گروه کنترل که 24 ساعت قبل تتراکلرید کربن دریافت کرده بودند در مقایسه با موشهای صحرائی گروه شم کنترل، حالت واکوئلر، تغییر چربی و نکروز که بعنوان آثار هپاتوتوکسیسیته ناشی از تتراکلرید کربن در نظر گرفته شده بود کاملا مشخص بود. در حالیکه در هر دو گروه پیش وپس درمانی و پیش درمانی 24 و48 ساعت بعد از تزریق تتراکلرید کربن آثار هپاتوتوکسیسیته مشخصی قابل مشاهده نبود.
    با توجه به نتایج بدست آمده می توان ادعا نمود که زردچوبه علاوه بر نقش مهمی که احتمالا در بهبود و ترمیم کبد دارد روی هپاتوسیت های کبد نیز دارای اثرات حفاظتی میباشد.
    کلیدواژگان: آسپارتات آمینو ترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز، هپاتوسیت، زردچوبه
  • هدایت صحرایی، زهره فقیه منزوی، سیده مائده فاطمی، شاهرخ پاشایی راد، جمال شمس، حسن قشونی صفحات 151-158
    اعتیاد به اپیوئیدها از مهمترین مشکلات بهداشتی در ایران محسوب می شود. در این تحقیق عصاره آبی الکلی گیاه شقایق rhoeas) (Papaverبر کسب و بیان حساسیت و تحمل رفتاری ناشی از مورفین درموشهای کوچک آزمایشگاهی نر نژاد N-MARI در محدوده وزنی 25-20 گرم بررسی شد. حیوانات ابتدا با استفاده از تزریق زیر جلدی (s.c.) مورفین نسبت به آن حساسیت (mg/kg5، یکبار در روز برای سه روز و سپس 5 روز استراحت) و یا تحمل (mg/kg50، دوبار در روز برای سه روز) پیدا می کردند و سپس عصاره گیاه در روز تست و 30 دقیقه قبل از شروع آزمایش و یا 30 دقیقه قبل از تزریق مورفین در روزهای القاء حساسیت و یا تحمل به آنها تزریق می شد. در یک آزمایش مقدماتی، دوزهای مختلف مورفین و عصاره به حیوانات تزریق شد تا اثر این داروها بر القاء فعالیت حرکتی مشخص شود. آزمایش ها نشان داد که تجویز زیر جلدی مورفین (; s.c. mg/kg5/0، 5 و 50) باعث افزایش حرکات حیوانات گردید. این افزایش در گروه دریافت کننده دوز (; s.c. mg/kg50) مورفین کاملا معنی دار بود. تجویز داخل صفاقی (i.p.) عصاره (mg/kg100،50،25) نسبت به گروه سالین هیچگونه تغییری در میزان حرکات حیوانات ایجاد نکرد. تجویز مورفین (; s.c. mg/kg5، یکبار در روز) به حیوانات در سه روز متوالی و سپس پنج روز استراحت سبب القاء حساسیت به مورفین در این حیوانات شد به نحوی که تجویز دوز بی اثر مورفین (; s.c. mg/kg5) در این حیوانات سبب القاء پاسخ شدید حرکتی شد. همچنین، تجویز عصاره (mg/kg; i.p.100،50،25) قبل از تجویز مورفین (; s.c. mg/kg5) در روزهای القاء حساسیت، سبب کاهش معنی دار کسب حساسیت به مورفین گردید. تجویز عصاره گیاه شقایق در دوزهای فوق در روز تست نیز از بیان حساسیت به مورفین جلوگیری کرد. تجویز مورفین (; s.c. mg/kg50، دوبار در روز) برای سه روز پیاپی سبب القاء تحمل به مورفین در این حیوانات شد به نحوی که تجویز دوز مؤثر مورفین (; s.c. mg/kg50) در این حیوانات نتوانست افزایش چشمگیری را در فعالیت حرکتی آنها ایجاد کند. تجویز عصاره (; i.p. mg/kg100،50،25) قبل از تجویز مورفین (; s.c. mg/kg50) در روزهای القاء تحمل، سبب کاهش معنی دار کسب تحمل به مورفین گردید. تجویز عصاره گیاه شقایق در دوزهای فوق در روز تست بیان تحمل به مورفین را تقویت نمود. از این آزمایش ها استنباط می شود که عصاره گیاه شقایق سبب کاهش کسب و بیان حساسیت و کسب تحمل و افزایش بیان تحمل رفتاری ناشی از مورفین درموشها می شود که این یافته، انگیزه لازم برای بررسی اثر عصاره همین گیاه را در کابردهای انسانی نیز فراهم می سازد.
    کلیدواژگان: مورفین، حساسیت و تحمل رفتاری، میدان باز، شقایق
  • جواد وردی، ابوالحسن احمدیانی صفحات 159-162
    دو مشکل عمده مرفین که سبب ایجاد محدودیت های جدی در تجویز و مصرف آن بعنوان ضد درد گردیده، پدیده تحمل و وابستگی می باشد، که هنوز مکانیسم دقیق بروز آنها مشخص نشده است. عوامل فیزیولوژیک متعدد از جمله: سطح استروئیدهای جنسی و یا فعالیت کانالهای کلسیمی در مصرف مرفین و بخصوص در تجویز مزمن آن دستخوش تغییراتی می شوند. آنزیم 5 - آلفا ردوکتاز که با تبدیل تستوسترون به دی هیدروتستوستون باعث کاهش سطح دی هیدروتستوستون می شود، می تواند توسط فیناستراید بطور رقابتی مهار شود. در این مطالعه از موشهای صحرایی نر از نژاد Wistar با محدوده وزنی 260 – 220 گرم استفاده شد که با تزریق مرفین سولفات به صورت داخل صفاقی روز اول mg/kg 20، روز دوم mg/kg 30 و روز سوم و چهارم mg/kg 40، معتاد شدند و در روز پنجم، با تزریق نالوکسان (mg/kg2) بصورت داخل صفاقی علائم سندرم قطع مصرف به مدت 30 دقیقه مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج بدست آمده نشان می دهد که تجویز حاد فیناستراید در روز پنجم، با دوز mg/kg5، دو بار به فاصله دو ساعت و نیز تجویز مزمن فیناستراید با دوز mg/kg5 به همراه مرفین در مدت 4 روز سبب کاهش معنی دار بروز علائم سندرم قطع مصرف می گردد.
    نتایج حاصل از این مطالعه پیشنهاد می کند که ترکیباتی که از متابولیزه شدن تستوسترون بخصوص در CNS جلوگیری می کنند، می توانند باعث تعدیل علائم سندرم قطع مصرف یا ایجاد وابستگی به مرفین داشته باشند؛ به نظر می رسد که مرفین از طریق فعال کردن آنزیم 5- آلفا ردوکتاز و افزایش متابولیزه شدن استروئیدهای جنسی موجب کاهش سطح تستوسترون می گردد و با کاهش سطح تستوسترون نقشی در ایجاد وابستگی به مرفین ایفا می کند.
    کلیدواژگان: فیناستراید، مرفین، وابستگی، علائم قطع مصرف
  • ایرج میرزایی دیزگاه، سید مرتضی کریمیان، حمید سوهانکی، محمدرضا زرین دست صفحات 167-172
    اعتیاد به اوپیوئیدها یکی از مشکلات عمده ی جوامع بشری به ویژه ایران است و درمان آن از اولویت های بهداشتی جامعه به شمار می رود و مطالعه در این زمینه نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مکانیسم دقیق وابستگی به اوپیوئیدها و سندرم قطع مصرف هنوز بدرستی شناخته نشده است. به نظر می رسد که سیستم دوپامینی و همچنین هسته لوکوس سرولئوس نقش مهمی در بروز علائم جسمی ناشی از سندرم قطع مصرف دارند. مطالعه حاضر به تاثیر آگونیست و آنتاگونیست گیرنده های دوپامینرژیکD1 تجویز شده در هسته ی لوکوس سرولئوس بر شدت بروز علائم قطع مصرف در موش های بزرگ آزمایشگاهی وابسته به مورفین پرداخته است؛ برای این منظور 64 سر موش بزرگ آزمایشگاهی نر در گروه های 8 تایی تقسیم گردیدند. هسته لوکوس سرولئوس به صورت دوطرفه طبق اطلس پاکسینوس و واتسون با دستگاه استریوتاکس کانول گذاری شد. یک هفته پس از بهبودی، 7 گروه از حیوانات با تزریق مورفین زیر جلدی روزانه به مدت یک هفته وابسته گردیدند. در یک گروه نیز نرمال سالین تزریق شد. در روز هشتم ابتدا در هسته لوکوس سرولئوس نرمال سالین و یا سه دوز از آگونیست (SKF38393) یا آنتاگونیست (SCH23390) گیرنده های دوپامینی D1 و سپس جهت القای عوارض قطع مصرف نالوکسان (زیر جلدی) تزریق شد. امتیاز کل به عنوان شاخصی در ارزیابی شدت عوارض، با تجویز دوزهای μg/site 4،2 SKF38393، کاهش یافت؛ در حالی که SCH23390 تغییری درآن ایجاد نکرد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که احتمالا سیستم دوپامینی در هسته ی لوکوس سرولئوس در بروز سندرم قطع مصرف مورفین در موش های بزرگ آزمایشگاهی نقش دارد.
    کلیدواژگان: سندرم قطع مصرف، دوپامین، مورفین، وابستگی، نالوکسان، لوکوس سرولئوس، SKF38393، SCH23390
  • داوود شریفی، جلال بختیاری، وهاب باباپور، مسعود سرحدی، حمیدرضا تقوی صفحات 183-187
    هدف
    اثرات الکترواکوپانکچر بر روی قدرت عضلانی در سگ بطور تجربی مورد ارزیابی قرار گرفت.
    مواد و روش کار
    مطالعه تجربی حاضر بر روی 10 قلاده سگ بالغ انجام گرفت، حیوانات به دو گروه مساوی 5 تایی شاهد و آزمایش تقسیم شد و تحت بیهوشی قرار گرفتند. پس از برش پوست و جداسازی عضلات ران عضلات، عصب سیاتیک در معرض دید جراح قرار گرفت سپس آزردگی و آسیب عصبی در تمام قطر عصب سیاتیک با پنس شریانی به مدت 5 ثانیه ایجاد شد. حیوانات گروه آزمایش با تحریکات طب سوزنی به مدت 10 دقیقه برای مدت 2 هفته بعد از مراقبت های ویژه، 3 روز، تحت درمان قرار گرفتند. این در حالی است که هیچ روش درمانی در گروه شاهد استفاده نشد. گرام های فعالیت عضلات با استفاده از الکترومیوگراف قبل، بعد از آزردگی عصب و در روزهای 14،28،45از تمام حیوانات از چهار ماهیچه نیم وتری، نیم غشایی، باز کننده و خم کننده تهیه شدند.
    نتایج
    گرام های حاصله اختلاف معنی داری را در دو ماهیچه نیم وتری و نیم غشایی بین گروه آزمایش و شاهد نشان داد.
    نتیجه گیری
    با توجه به در نهایت با ارزیابی اثرات طب سوزنی در حیوانات می توان بیان داشت که تحریکات طب سوزنی قادر به جلوگیری از آتروفی ماهیچه ای است.
    کلیدواژگان: طب سوزنی، عصب سیاتیک، آتروفی ماهیچه، سگ
  • حبیب الله نعمتی کریموی، اشرف نظری، اسحاق جلالی صفحات 189-193
    زمینه و هدف
    سندرم کانال کارپ یکی از نوروپاتی های محیطی شایع است که به علت تحت فشار قرار گرفتن عصب مدین در ناحیه مچ دست ایجاد می شود. بارزترین علائم آن بی حسی، مورمور شدن و ضعف دست هابه ویژه در قسمت های دیستال می باشد. این بیماری یکی از شایع ترین نوروپاتی های محیطی در زنان شاغل و خانه دار است که بر حسب نوع اشتغال ملزم به استفاده مستمرازحرکات انگشتان ومچ دست ها می باشند.آزادسازی عصب مدین به روش جراحی میتواند موجب بهبودی آن شود. سندرم کانال کارپ یکی از شایع ترین تشخیص های فرابالینی مطالعات الکترودیاگنوستیک در بیماران ارجاعی به مراکز بالینی می باشد.
    روش ها
    یک صد نفر از زنان شاغل وخانه دار به طور تصادفی که به عنوان بیمار سرپائی از طریق پزشکان مختلف جهت بررسی سندرم کانال کارپ ارجاع شده بودند و تعداد یک صد نفر از دختران دانشجوی علوم پایه پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی را که از لحاظ ابتلاء و یا استعداد ابتلاء به سندرم کانال کارپ به عنوان گروه شاهد، مورد آزمایش میوگرافی و نوروگرافی قرارگرفتند.
    یافته ها
    تنها در سه مورد از دانشجویان دختر در برابر 29 نفر از زنان شاغل وخانه دار تست نوروگرافی موید ابتلاءبه سندرم کانال کارپ بود. درزنان دارای سندرم کانال کارپ سرعت سیرعصب به طورمعنی داری کاهش و زمان تاخیر دیستال عصب افزایش یافته بود(p<0.001).رابطه معنی داری بین میزان فعالیت مچ دست و شیوع این سندرم مشاهده شد(p<0.001).
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل نشان می دهندکه میزان شیوع سندرم کانال کارپ در خانم ها با افزایش فعالیت مچ دست افزایش می یابد.
    کلیدواژگان: نوروپاتی محیطی، سندرم کانال کارپ، سرعت سیر عصب، زنان خانه دار
  • محمدحسین بسکابادی، علی اکبر حسن زاده، نجمه سلیمی، گیتی غمامی، سید رضامظلوم، مهدی رضا عمادزاده، سهراب حاجی زاده صفحات 195-202
    مقدمه. با توجه به تاثیر عوامل قومی و ژنتیک بر فشار خون شریانی جهت مشخص نمودن آمار پر فشاری، تعیین میزان طبیعی فشار خون در افراد هر جامعه لازم است.
    روش ها. بدین منظور در مطالعه حاضر فشارخون 704 نفر (336 مذکر و368 مؤنث) در محدوده سنی بالاتراز 18 سال ساکن شهر مشهد که بطور کاملا تصادفی از 21 ناحیه شهر مشهد انتخاب شده بودند اندازه گیری شد. جهت اندازه گیری فشار خون از دستگاه فشار سنج جیوه ای استفاده و اندازه گیری در شرایط استراحت کامل انجام گردید.
    نتایج. نتایج مطالعه حاضر نشان میدهد که در افراد مورد مطالعه میزان فشار خون طبیعی (میانگین ± انحراف معیار) سیستولی 83/17±44/125، دیاستولی05/12 ±67/82 و فشار خون متوسط شریانی 72/12 ± 93/96 میلیمتر جیوه بود. میزان فشار خون سیستولی، دیاستولی و متوسط شریانی در افراد مؤنث بطور معنی داری از افراد مذکر بیشتر بود (001/0p< در همه موادرد). همچنین نتایج مطالعه نشان داد که میزان فشار خون رابطه مستقیم و معنی داری با سن و شاخص توده بدنی (BMI) در هر دو مورد دارد (001/0p<) ولی ارتباط معنی داری بین فعالیت فیزیکی و فشار خون وجود نداشت. 9/20% افراد مورد مطالعه دارای پر فشاری بودند که میزان پر فشاری ایزوله سیستولی (8/5%) پر فشاری ایزوله دیاستولی (1/7%) و هر دو (8%) بود.
    بحث. توزیع پرفشاری در ساکنین شهر مشهد در مطالعه حاضر با چند شهر دیگر ایران و برخی از کشورها مقایسه گردید. اگر چه اختلاف توزیع پرفشاری بین ساکنین مشهد و شهرهای دیگر ایران و برخی از کشورهای دیگر اندک بود ولی در برخی موارد تفاوتها از نظر آماری معنی دار بود.
    نتایج مطالعه حاضر میزان فشار خو طبیعی و توزیع پرفشاری در شهر مشهد، اختلاف آن بین افراد مؤنث و مذکر و رابطه آن با سن و BMI را نشان داد.
    کلیدواژگان: فشار خون طبیعی، پرفشاری، فشارخونی سیستولی، فشارخون دیاستولی، فشارخون متوسط شریانی، شاخص توده بدنی
  • علی ملکی، منوچهر میرشاهی، علی اکبر پورفتح الله، کامران منصوری صفحات 203-209