فهرست مطالب

بخارا - سال یازدهم شماره 5 (پیاپی 66، امرداد و شهریور 1387)

دو ماهنامه بخارا
سال یازدهم شماره 5 (پیاپی 66، امرداد و شهریور 1387)

  • 620 صفحه، بهای روی جلد: 40,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1387/06/28
  • تعداد عناوین: 59
|
  • سرمقاله
  • هوشنگ دولت آبادی صفحه 10
    در دهه دوم سده کنونی بلدیه طهران برای زیبا کردن شهر چند میدان ساخت و در وسط آنها یک مجسمه قرار داد. در یکی از این میدان ها در خیابان سی متری باغ شاه مجسمه باشکوهی از یک پهلوان نیرومند دیده می شد که نیزه بلندی را در دهان یک هیولای سیاهرنگ فرو کرده بود. آن میدان و این مجسمه «علم و جهل» نام گرفتند و هر بیننده ای با یک نگاه درمی یافت که آن انسان توانمند نماد علم است و دیو پلید، جهل را مجسم می کند که با سلاح دانش در شرف نابودیست...
  • نقد ادبی
  • ژاله آموزگار صفحه 19
    در این چند روز نام فردوسی و شاهنامه بسیار بر زبانها جاری شده است و ابعاد گوناگون این شاهکار با دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است.
    هویتی را که شاهنامه به ما بخشیده برجسته تر کرده اند، و از شاهنامه به عنوان حافظه زبانی و تاریخی ما یاد کرده اند. در مورد اخلاق، عرفان، تعلیم و تربیت، فرمانروایان، پهلوان ها، شخصیت های مثبت و منفی، نبردها و آئین ها و دیگر مطالب شاهنامه داد سخن داده اند. بر ایرج و سهراب گریسته اند، با فرنگیس هم دردی کرده اند و خون سیاوش را گرامی داشته اند، جنگ اسفندیار و رستم را به داوری کشانده اند، فردوسی را با صفات حکیم، بزرگ، مبارز، ایران دوست، سخن شناس و غیره ستوده اند. بزرگان شاهنامه شناس به طرح این موضوع پرداخته اند که اگر شاهنامه نبود ایران چه می شد؟ و با عنوان کردن عبارت تاریخی نولدکه که «شاهنامه کتابی است که هیچ ملتی نظیر آن را ندارد»، سراپای ما را غرق در غرور کرده اند.
  • داریوش شایگان ترجمه: نازی عظیما صفحه 30
    خیام نه عارف به معنای متعارف کلمه است (گیرم بسیاری از اهل تصوف او را از خود می دانند)، و نه فیلسوفی مشایی ست، نه فقیه است و نه شاعر عهد خود - چرا که شخصیت شاعر او به دقت تمام زیر ظاهر دانشمندش پنهان بود و نخستین اشاره به چند رباعی او بیش از یک صد سال پس از مرگش کشف شد. با این حال می دانیم که این انسان بی بدیل، ریاضی دانی برجسته و منجمی پرآوازه بود که تقویم خورشیدی را اصلاح کرد و در اکثر علوم دوران خود استادی مسلم بود. خیام را مردی منزوی، کم گو تا حد کج خلقی، و دیرجوش توصیف کرده اند. گوشه گیر مشهوری که رباعیات دیر یافته اش که عده ای را به وجد می آورد و گروهی را به تکفیرش وا می دارد، سرمشقی می شود برای خیل مقلدان گمنامی که حجم رباعیات منتسب به او را به طرزی اغراق آمیز گسترش داده اند.
  • مینو مشیری صفحه 46
    انتشار رمان ژاک قضا و قدری و اربابش با ترجمه مینو مشیری در آخرین روزهای اسفندماه، یکی از اتفاقات مهم ادبی در سال گذشته بود. این رمان یکی از مهمترین رمانهای نوشته شده در تاریخ ادبیات به شمار می آید.
    در نشست شهر کتاب مرکزی در تاریخ 87/2/3 آقای احمد سمیعی گیلانی عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دکتر ناصر فکوهی از دانشگاه تهران و دکتر شیخ رضایی از انجمن فلسفه و مینو مشیری، مترجم کتاب، ابعاد گوناگون کتاب را بررسی کردند. سخنرانی مینو مشیری در معرفی ترجمه اش را در زیر می خوانید:
  • مویه هایی به یاد کشور جم (در شناخت ادیب الممالک فراهانی) / مقدمه ای در شناخت شعر ادیب الممالک فراه انی *در نودمین سال درگذشت وی
    کامیار عابدی صفحه 52
    الف. سید محمدصادق حسینی فراهانی به سال 1239 در گازران فراهان اراک چشم به جهان گشود. او از خاندان میرزا بزرگ (عیسی) قائم مقام فراهانی بود. در این خاندان، دانشمند و دبیر و شاعر اندک نبوده اند. خواهر محمد صادق، فاطمه سلطان، شاعر بود و نام شعری اش، «شاهین». محمد صادق در نوجوانی پدرش را از دست داد و با مشقت فراوان، در سایه استعداد دبیری و ذوق شاعری، به کارهای دیوانی پرداخت: تویسرکان، کرمانشاه، تبریز، ساوجبلاغ مکری (مهاباد بعدی)، سمنان، اصفهان، مشهد، قم و البته، تهران. او، علاوه بر شعرگویی، دبیر، واعظ، معلم، روزنامه نگار و سرانجام، قاضی شد. بسیار سفر کرد و به خوارزم (خیوه) و قفقاز (بادکوبه) هم سرک کشید. روزنامه های ادب، ادب مصور، مجلس، عراق عجم، ایران، ایران سلطانی، و ضمیمه فارسی روزنامه ارشاد بادکوبه (به سردبیری احمد آقایف قره باغی: احمدآقا اوغلوی بعدی) را منتشر کرد. ادیب الممالک از اوضاع جهان آگاه بود و روزنامه نگاری را پیشه ای دلپذیر می یافت. هم در فارسی و هم در تازی آگاهی های گسترده ای داشت و از ادب و فرهنگ و تاریخ اسلام و ایران بسیار می دانست. از پزشکی و ستاره شناسی قدیم بی اطلاع نبود و گویا، در دوره ای از زندگی، به اهل تصوف نزدیک شد. لقب «امیرالشعرایی» را از یک شاهزاده قاجار، تهماسب میرزا مؤیدالدوله، و لقب «ادیب الممالک» را از مظفرالدین شاه دریافت کرد. نام شعری اش، در آغاز، «پروانه» و سپس، «امیری» بود. ادیب الممالک دو بار ازدواج کرد.
  • زبانشناسی
  • محمدرضا باطنی صفحه 62
    بحث درباره رابطه زبان و تفکر و تاثیر این دو بر یکدیگر بحث تازه ای نیست. افلاطون معتقد بود که هنگام تفکر، روح انسان با خودش حرف می زند. واتسون، از پیشروان مکتب رفتارگرایی در روانشناسی، در اوایل قرن بیستم همین مطلب را به زبان دیگری بیان کرده است. او معتقد است که تفکر چیزی نیست مگر سخن گفتن که به صورت حرکات خفیف در اندام های صوتی درآمده است. به عبارت دیگر، تفکر همان سخن گفتن است که وازده شده و به صورت حرکات یا انقباضهای خفیف در اندامهای صوتی ظاهر می شود.
    ولی امروز پژوهشگران با ارائه شواهد کافی نشان داده اند که طرح مساله به هیچ یک از دو صورت بالا درست نیست، اما خود نیز هنوز نتوانسته اند جواب قانع کننده ای که قبول عام داشته باشد برای این سؤال ارائه کنند. گره کار عمدتا در اینجاست که بر سر تعریف تفکر اتفاق نظر وجود ندارد. براستی تفکر چیست؟ به چه فرایند یا فرایندهای ذهنی تفکر گفته می شود؟ ماروین مینسکی، که از طرفداران دوآتشه هوش مصنوعی و سیستم های هوشمند است و معتقد است هر کاری که مغز انسان بتواند انجام دهد کامپیوتر نیز روزی از عهده آن برخواهد آمد، در پاسخ این سؤال که آیا کامپیوتر می تواند فکر کند، جواب می دهد: «بله، به شرط اینکه شما برای من تعریف کنید تفکر چیست.» مینسکی خوب می داند که با این جواب چه سنگ بزرگی پیش پای مخالفان خود می اندازد.
  • سیاست
  • جورج استاینر ترجمه: دکترعزت الله فولادوند صفحه 77
    زندگینامه تروتسکی، نوشته آیزاک دویچر، همانقدر که گسترده دامن است از نظر افق هنری و تعهد فکری نیز پهناور است و باز ما را به این پرسش وامی دارد که چرا تروتسکی سقوط کرد؟ چه سبب شد که چنین استاد بی همتای تاکتیک در انقلاب بلشویکی مردی همپایه و گاهی برتر از لنین در پیش بینی و چاره گری های درخشان به خاک سیاه بنشیند؟
    علت های این امر پیچیده است و از زمان پیروزی آب می خورد. تروتسکی در دسامبر 1919 در اوج کامیابی سیاسی و نظامی بود. در سراسر دایره ای به طول هشت هزار کیلومتر، ارتشهای سفید درهم کوبیده و واپس رانده شده بودند. یودنیچ 1 و تانکهای انگلیسی او پشت دروازه های پتروگراد 2 مانده بودند و یارای پیش رفتن نداشتند. در جبهه جنوب، گاردهای سفید، بی نظم و بهم ریخته، از کی یف و پولتاوا عقب می نشستند. در سیبریه، خیال خامی که دریاسالار کولچاک 3 درباره روسیه ای ضدشوروی در سر پخته بود به پایان مرگبار خود نزدیک می شد. در هفتمین کنگره شوراها، تروتسکی که تازه به دریافت مدال پرچم سرخ نائل آمده بود، به نظر می رسید تجسم همه ابتکارها و دلاوری ها و امیدهای بی امانی است که پیروزی را ممکن کرده اند. نام او در سراسر جهان سمر شده بود.
  • پژوهش
  • احمد اشرف صفحه 110
    مقاله حاضر خلاصه مقدمه ایست که برای کتاب هویت ایرانی تهیه شده و پیش از انتشار کتاب به خوانندگان بخارا تقدیم می شود. این کتاب مجموعه چهار مقاله ایست که در دانشنامه ایرانیکا در سال 2007 منتشر شده و به همت آقای دکتر حمید احمدی، دانشیار محترم دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، که صاحب نظر در موضوع هویت ایرانی هستند، ترجمه شده است. از آنجا که اصل این مطلب برای دانشنامه تهیه شده بود و در همه موارد به اختصار کوشیده بودم، به تجدیدنظر در مقالات پرداختم. نظر به اینکه کتاب به زودی برای چاپ آماده خواهد شد، از علاقمندان به این مبحث، که به اینجانب نیز نظر لطف دارند، تمنا دارم منتظر انتشار کتاب باشند و از ترجمه تمام و یا بخشی از آن خودداری فرمایند تا موجب شرمساری بنده نگردد.
  • تاریخ
  • همایون صنعتی صفحه 129
    ناشر معتبر و خوشنام «طهوری» به تازگی چاپ نوینی از ترجمه فارسی کتاب بهرام چوبین تالیف پژوهشگر بلندآوازه دانمارکی آرتور کریستین سن منتشر ساخته است. ترجمه خانم منیژه احدزادگان آهنی از این کتاب درست و پذیرفتنی است. توضیحاتی هم که مترجم اینجا و آنجا بر پانویس های کتاب افزوده سودمند است.
    کتاب بر اساس نقل قول های مورخین اولیه اسلامی و به ویژه روایت فردوسی از داستان بهرام چوبین استوار است. اشکالی که گزارشگر با این کتاب دارد متوجه مؤلف و مترجم کتاب نیست. چنین می نماید که ساختار داستان بهرام چوبین، به این شکل که به دست ما رسیده، مشکل دارد. خلاصه داستان، که آشنایان با ادب کلاسیک فارسی کم یا بیش، از آن آگاهند این است که شاوه شاه خاقان ترک در سلطنت هرمزد پسر انوشیروان که مادرش ترک زاده و از خانواده خاقان ترک، (خواهر شاوه شاه؟) است، قصد دارد سپاه خود را از خاک ایران عبور دهد. هرمزد اجازه عبور به او نمی دهد. کار به جنگ می کشد. بهرام چوبین مرزبان بردعه و اردبیل مامور جنگ با شاوه شاه می شود. بهرام با او روبرو شده وی را شکست داده و به دست خود می کشد. در پایین نکات مهم این رویداد را از قول کتاب بهرام چوبین تالیف کریستین سن نقل می کنم:
  • ایرانشناسی
  • تازه و پاره های ایرانشناسی
    ایرج افشار صفحه 146
    آقای دکتر محمد علی نجفی در مجله کاوه (شماره 120) چاپ سال 1386 نوشته اند در سال 1352 (احتمالا) دکتر علی اکبر سیاسی را به علت خودکشی به بیمارستان جم آورده بودند. چون از ماجرایی سخن گفته اند که برای من عجیب بود و نشنیده بودم ناچار از دوستان عزیزم دکترها محمد علی و علی محمد میر که مادرشان با همسر دکتر سیاسی خویشی نزدیک داشت و هر دو برادر دائما مراقب حال دکتر سیاسی و از پزشکان دائمی آن بیمارستان بودند و هستند، پرسیدم آیا چنین واقعه ای برای دکتر سیاسی روی داده بود. هر دو گفتند نه. ناچار از دوست عزیز دکتر فریدون سیاسی (فرزند مرحوم سیاسی) جویا شدم. ایشان هم گفت چنین اتفاقی نیفتاده است.
    بالاخره، چون آقای دکتر نجفی در آن مقاله نوشته اند که دوست عزیز دیگر دکتر عبدالله علیخانی در آن وقت مدیر داخلی بیمارستان بود و با ایشان به بنگاه دارویی برای خرید داروی مخصوص رفته بوده اند به وسیله تلفن ازیشان که در امریکا برای معالجه تشریف دارند جویای قضیه شدم. ایشان هم گفت چنین واقعه ای را به یاد نمی آورد.
  • صفحه 248
    اولین نشست از سلسله برنامه های فرهنگی نشر فرزان روز در سال 1387 در عصر روز چهارشنبه 29 خردادماه در محل تالار اجتماعات نشر فرزان روز با حضور نویسندگان، محققان و شخصیت های برجسته فرهنگی و ادبی برگزار شد.
    در این مراسم احمد اقتداری درباره «خلیج فارس، گذشته، اکنون و آینده» سخنرانی خود را ارائه کرد.
    در ابتدای این نشست علی دهباشی ضمن بررسی اهمیت مساله خلیج فارس در موقعیت کنونی از احمد اقتداری بعنوان پژوهشگری که نیم قرن از عمر خود را صرف پژوهش های مسایل خلیج فارس کرده است یاد کرد.
  • خلیج فارس گذشته، اکنون و آینده / (متن سخنرانی احمد اقتداری در نشر فرزان روز، چه ارشنبه 29 خرداد 87)
    احمد اقتداری صفحه 250
    بنام آنکه دانش آفریده است دوستان دانشمند، خانمهای مکرم، آقایان معززیک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب از هر زبان که می شنوم نامکرر است آقای دهباشی، از سوی انتشارات فرزان از من خواسته است، در باب مسائل خلیج فارس مطالبی به عرضتان برسانم. خوب می دانم که همه دوستان دانشمندی که شرف حضور در مجلس دارید خود محقق، نویسنده، استاد، عالم، زیاده خوان و پراطلاع از فرهنگ ایرانی در همه مرز و بوم ایران زمین هستید، خیلی بیش از من و شاید بیش از همه آنها که در این جلسه حضور ندارند. و خوب می دانم که پس از مغالطه و مجامله عمدی و مغرضانه و سیاسی مجله «نشنال جئوگرافیک مگزین امریکا» در باب نقشه خلیج فارس و جعل گستاخانه ملل عرب و دانشگاه های مغرض عرب زبان و کشورهای عربی و حتی برخی مراکز علمی اروپایی و سیاست های مزورانه و کور و نامعتدل و دور از انصاف و حقیقت و دروغ پردازی کشورهای پرعقده حوزه خلیج فارس که تا دیروز جیره خوار ایرانیان بوده اند و امروز وقیحانه ادعای ارضی بر آب و خاک خلیج فارس و جزائر آن دارند، تا چه اندازه خاطر معتدل و منصف و حقیقت طلب و صادق و آگاه شما و همه ایرانیان در هر کجای عالم که باشند را آزرده است.
  • غزال صادقی صفحه 268
    یکی دو سالی هست که از شنیدن قیمت های نجومی آثار هنرمندان ایرانی حیرت زده شده ایم، البته مطرح شدن ایرانیان در این سطح باعث بالا رفتن غرور ملی است؛ اما نکته جالب این است که بسیاری از هنرمندان خودشان هم از شنیدن این اخبار دچار سرگیجه شده اند. در همین شرایط است که از موافقان و مخالفان حراج کریستی مطالب ضد و نقیضی به چاپ رسید، برخی آن را زدوبندهای پنهانی و دروغ می دانستند و گروه دیگر، که خودشان به طور مستقیم در این حراجی نقش داشتند، آن را اتفاقی مبارک برای هنر ایران قلمداد کردند.
    اما این بار به سراغ یکی از خبره ترین کارشناسان آثار هنری ایران رفتیم و واقعیت ماجرای این حراجی ها و تاریخ شکل گیری آن را جویا شدیم.
  • زهرا استادزاده صفحه 279
    مجله مطالعات ایرانشناسی به سردبیری دکتر محمد علی همایون کاتوزیان و توسط انتشارات Rutledge، پنج نوبت در سال منتشر می شود و شامل مقالات اندیشمندان این حوزه از سراسر دنیا است. آخرین شماره این مجله (Feb 2008، Volume41،number1) ویژه نامه شاعر برجسته ایرانی خانم سیمین بهبهانی می باشد که سردبیر مهمان آن خانم فرزانه میلانی (استاد ادبیات فارسی و مطالعات زنان دانشگاه ویرجینیا) است.
    در این ویژه نامه پنج مقاله از همایش بین المللی سیمین بهبهانی در تورنتو کانادا (Jun2006) به انتخاب خانم فرزانه میلانی گنجانده شده است. وی طی یادداشت کوتاهی در قسمت آغازین مجله جامع بودن و پرداختن به جنبه های مختلف شعر و نثر سیمین بهبهانی در پنج مقاله منتخب را دلیل اصلی گزینش آنها می داند. همچنین خود در مقاله ای جدا از مقاله های فوق، تحت عنوان «سیمین بهبهانی: شعر ملی ایران» به معرفی ویژگی های مهم شعری و سبک نوشتاری خانم بهبهانی پرداخته است.
  • تاجیکستان
  • کتابها و نشریاتی از تاجیکستان
    مسعود عرفانیان صفحه 287
  • یادداشت هایی از ژاپن
  • هاشم رجب زاده صفحه 309
    نوروز امسال هم برای سیر آفاق و انفس از یکی از معابد ژاپن، که مردم اینجا در آغاز سال نو تیمنا به زیارت آن می روند، دیدن کردم. روز 2 ژانویه به کیتا - نو - تنمانکو (که آنرا بیشتر کیتا - نو - تنجین می خوانند) در شمال کیوتو رفتم. این معبد به یادگار میچی زانه سوگاوارا (903 - 845 م.) دانشمند، خوشنویس، و دیوانسالار نامی ژاپن بنیاد شده است، و از این رو است که بیشتر برای توفیق در تحصیل دانش به آن نیاز می برند. امسال نیز، مانند هر سال، شماری بسیار از امتحان دهندگان آزمون سراسری دانشگاه ها، که روزهای 20 و 21 ژانویه برگزار می شد، و بزرگترهای خانواده شان برای مراد خواستن و دعای قبولی در امتحان به زیارت آمده بودند. در یکی از بناهای فرعی این معبد که مرتبه هم کف آن بی در و دیوار و رو به بیرون باز است، میزهای بلند سرتاسری چیده و پشت این میزها دانش آموزان دبستانی به ردیف نشسته بودند و به راهنمایی والدین یا معلمان خود تمرین خوشنویسی می کردند. صحنه ای گیرا و شوق برانگیز بود. چندی اینجا ایستادم و به تمرین هنری آنها نگاه کردم. بیشترشان زیبا می نوشتند و در گرداندن قلم مو و نشاندن مرکب بر کاغذ و درآوردن نقش های پیچان کلمه ها یا نشانه های اندیشه نگار چینی - ژاپنی مهارت داشتند. پس از نوشتن چند برگ، جایشان را به دانش آموزهای دیگر می دادند، و نوشته هاشان را که آویخته بودند تا خشک بشود لوله می کردند و همراه می بردند.
  • از نگاهی دیگر
  • رضا کیانیان صفحه 325
    خیابان بهار یک طرفه است رو به شمال. پر از بقالی و میوه فروشی و لوازم شوفاژ است. به همین دلیل همیشه چند کامیون نوشابه، شیر یا آب معدنی دوبله پارک کرده اند و دارند جنس به بقالی ها می رسانند و یا چند وانت دوبله پارک کرده اند و دارند میوه خالی می کنند و یا وسایل شوفاژ بار می زنند. مردمی هم که می خواهند چیزی بخرند دوبله پارک می کنند و برای خرید می روند.
    راننده گی در خیابان بهار مثل گذشتن از میدان موانع است. در ضمن همیشه افرادی پیاده دارند از خیابان می گذرند. که پیرزن و پیرمرد و کودک هم جزوشان هستند. و قوز بالاقوز آن است که تعدادی موتورسوار دارند خلاف جهت می آیند که جزو لاینفک خیابان بهارند. چون یک ایستگاه پیک موتوری آن جاست. در نتیجه راننده گی در خیابان بهار چیزی فراتر از میدان موانع است. بیشتر به یک بازی پرتحرک کامپیوتری شبیه است. تنها فرقش با بازی کامپیوتری این است: که کامپیوتر یک فضای مجازی ست و نابودکردن موتوری هایی که خلاف می آیند و افراد پیاده امتیاز دارد. اما خیابان بهار مجازی نیست؛ و امتیازهایش برعکس است.
  • شعر جهان
  • زیبایی مرگ
    جبران خلیل جبران ترجمه: علی اسدیان صفحه 332
  • شعر فارسی
  • سیمین بهبهانی صفحه 337
    دوران عشق و شور گذشت ای دل، هوای یار مکن بر دوش عشق های کهن اندوه نو سوار مکن می دانمت که پیر نه ای آرام و گوشه گیر نه ای اما مرا به پیرسری از عشق شرمسار مکن
  • تو رودکی را ای ماهرو کنون بینی / برای شصت سالگی خودم
    سیروس شمیسا صفحه 339
    خوش آن زمان که مرا زاد و بود گیلان بودو گیل و گیلان چشم و چراغ ایران بودبه خانه یی که پدر اوستاد استادان عزیز مامک من مهتر دبستان بودچه خانه یی که در آن گوشه گوشه بود کتاب به باغ غنچه و اشکوفه های الوان بود
  • پروین دولت آبادی صفحه 342
    عرصه هفت فلک بود و سر سرکششان مرگ شاهینی آن یکه سواران دیدیم به خزان بار و بر باغ سرافرازان ریخت خون فشان داغ نشان جان بهاران دیدیم غصه خاک وطن بود و فراز افلاک سال ها همت آن قصه نگاران دیدیم غم دگر غم نبود، هیبت غمخواری رفت دعوی غم اگر از داعیه داران دیدیم جان نیکان به تن پاک شما ارزانی جان فدا کردن آن عشق نثاران دیدیم چه بلاسود دیاریست که در خلوت امن
  • دیگر نمی گویم بمان
    فاطمه ابطحی صفحه 343
  • تورج رهنما صفحه 344
    در این غروب،در این زلال سرخ فام،سلام، ای غزال بخت من، سلام!
    اگرچه دورم از تو من،هنوز در سکوت ترد این غروب.
    امید من شنیدن صدای سبز پای توست؛هنوز زیر سقف قصه هاطنین مخملین واژه های توست.
  • مهندس حسین اکبری (سمن) صفحه 346
    باز، اسب ام، این همیشه یار، با من حرف دارد:- تا سواد شهر باید رفت تامیان باروی ویران،... به ویرانه گویمش: - از کدامین راه اما؟ با کدامین ساز و برگ؟
    می فشاند یال و می نالد- باید رفت، تا صمیم سرخوش و پاک سپیده با درختان میان ره، نشانه!
    - با همین سائیده، کهنه، نعل هایت؟
    در نفیر شیهه اش آرام می غرد: - تا بلند کوه باید رفت
  • جدایی
    خسرو شافعی صفحه 347
  • ساختگی
    شیدا دیانی صفحه 348
  • انتظار
    احمد نجاتی صفحه 349
  • شبیخون عشق
    حسین اسماعیلی (ساکت) صفحه 351
  • حسین بوشهری صفحه 352
    ناز سنبله ایی تاب رقص آرزو در بادگیسوبند گره ایی در فرش دست چین خواب هزار، هزار طره ی نازی پر عسل عروس شکن، شکن پر کرشمه رهاخواب مست خاطره ایی شوق یله ای سوگلی، بید بتانی به گرد نقش جهان هفت پرده بیات اصفهانی هاشور اسلیمی رندی
  • سکوت
    علی سروری صفحه 353
  • مهناز حمیدی صفحه 354
    ... و مرا نذر کن و من اتفاق خواهم افتادو من تعبیر خواهم شدچونان معجزه ای بر لبان ناممکن ترین دعاو من بر آه خواهم شداز دهان مرگ بر بلندای عشق.
    در بال بال فرشته ای حل خواهم شد
  • آویزه ها
  • میلاد عظیمی صفحه 356
    رساله دستورخط فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی را تورق می کردم؛ (چاپ اول، خرداد 81، ص 36) در فصل مربوط به تنوین، در باب نحوه نوشتن کلماتی که تنوین نصب دارند، آمده است:«1. تنوین نصب: در همه جا به صورت "ا / -ا" نوشته می شود:واقعا، جزئا، موقتا، عجالتا، مقدمتاتبصره 2: تاء عربی "ه / -ه"، اعم از آنکه در فارسی به صورت "ت" یا "ه / -ه" (های بیان حرکت) نوشته یا تلفظ شود، در تنوین نصب، بدل به "ت" کشیده می شود و علامت تنوین روی الفی که پس از "ت" می آید قرار می گیرد، مانند نتیجتا، موقتا، نسبتا، مقدمتا، حقیقتا.»به یاد مرحوم علامه قزوینی افتادم و نوشته ای شیرین تر از عسل که امیدوارم تدوین کنندگان دستورخط فارسی نیز آن را بخوانند
  • گفتگو
  • انوش صالحی صفحه 373
    اسفند 1384 به منظور نگارش بیوگرافی لادبن اسفندیاری برادر نیمایوشیج به سراغ تنها بازمانده خانواده نیما - بهجت (ثریا) اسفندیاری رفتم. او که ساکن آسایشگاه کهریزک تهران بود، به رغم کهولت سن، حوادث روزگار دور گذشته را به خوبی به خاطر داشت، هر چند که جزئیات حوادث به دلیل همین کهولت سن دیگر در خاطرش نمانده بود. بهجت (ثریا) اسفندیاری سال گذشته در آسایشگاه کهریزک در سن 92 سالگی درگذشت.
    در مورد لادبن اسفندیاری علاوه بر مطالب پراکنده در برخی از منابع تاریخی می توان به سه اثر مرتبط با او که در سال های اخیر منتشر شده است به شرح زیر اشاره کرد:1. «مقاله لادبن اسفندیاری» نوشته سید قاسم حسینی، نگاه نو، شماره 29 مرداد 75.
    2. کتاب از اسلام انقلابی تا گولاک به پژوهش و ویراستاری خسرو شاکری چاپ فرانسه.
    3. کتاب زندگی و شعر نیما یوشیج، کماندار بزرگ کوهساران، نوشته و گردآوری سیروس طاهباز، نشر ثالث، 1380.
  • خاطرات
  • تفنیی در سطح عالی
    سیدمحمدعی شهرستانی صفحه 388
  • فاطمه ابطحی صفحه 393
  • گزارش
  • نگاهی به زندگی جان کیج
    علی دهباشی صفحه 399
  • گزارش مراسم شب جان کیج
    ثریا حکیمی صفحه 399
  • تجربه و تصادف
    پیمان سلطانی صفحه 401
  • جان کیج و موسیقی
    نادر مشایخی صفحه 404
  • مهسا اطمینانی صفحه 408
    سومین دوره جایزه مطبوعاتی «امید» یادبود دکتر مهدی سمسار عصر دیروز با حضور خانواده وی و جمعی از روزنامه نگاران در منزل دکتر سمسار برگزار شد. در این مراسم هادی حیدری - کاریکاتوریست - از جانب بانیان جایزه دکتر سمسار گفت: جایزه «امید» به نسل جوان روزنامه نگار این امید را می دهد که هنوز کسانی هستند که به آینده آنها چشم دوخته اند. وی همچنین پیام شیرین سمسار - فرزند دکتر مهدی سمسار - را خواند و گفت: این امید است که می تواند شمع های خاموش شده صلح، دوستی، ایمان و معنویت را روشن نگه دارد. پدرم به ایمان و اعتقاد به راه خود - حقیقت جویی - به زندگی ادامه داد و به دیگران راه مبارزه با کج اندیشی را نشان می داد. به همین دلیل بود که او در زمانی که حس شکست ناشی از کودتای 28 مرداد 32 جامعه را فراگرفته بود کتاب چه باید کرد؟ تولستوی را منتشر کرد. در بخش دیگری از این پیام با اشاره به نحوه نامگذاری جایزه و علاقه دکتر سمسار به روزنامه نگاری آمده بود: آرزو دارم جایزه امید بتواند وسیله ای باشد که روزنامه نگاران جوان شمع امید را در دل زنده نگه دارند.
  • رسانا شیرشکار، فرنوش صمیمی صفحه 411
    در ابتدای جلسه محمد حسینی با معرفی محمد محمد علی چنین آغاز کرد: محمد محمدعلی در سال 1327 در تهران و در خانواده ای پرجمعیت متولد شد. تشویق های مادر و دیوان حافظی که همیشه می خواند و معلمانی چون علی اکبر اکبری و محمود سنایی (شهرآشوب ترانه سرا در رادیو ایران)، او را به کتاب و نویسندگی علاقه مند کرد. کسب رتبه اول منطقه در مسابقه داستان نویسی انجمن ایران - امریکا در سن 15 سالگی، تهیه و تنظیم سالنامه مروی در سال های دبیرستان، دریافت جایزه از وزیر وقت آموزش و پرورش نقطه عطف هایی در جهت خودباوری های محمدعلی جوان تا رسیدن به جایگاه یکی از برجسته ترین نویسندگان حال حاضر ایران بود. بزرگترین خصوصیت نوشته های محمدعلی، انعکاس شخصیت هایی است که او برمی گزیند، او شگردهای بسیار به کار می برد تا شخصیت های ملموس بسازد، وضعیتی پدید می آورد که مخاطب را وامی دارد تا به جزییات داستان توجه کند و همراه با شخصیت های داستان زندگی را به نظاره بنشیند.
  • علی دهباشی صفحه 420
    بنا به دعوت دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه آکسفورد (Studies Faculty of Oriental) برای شرکت در کنفرانس دو روزه «ظهور رنسانس ایرانی» (Persian Renaissance The Rise of the) به دانشگاه آکسفورد رفتم. این کنفرانس در روزهای دوشنبه و سه شنبه 24 و 25 تیرماه 1387 (14-15 July 2008) در تالار موسیقی هولیول (TheHolywell Music Room) کالج وادم (Wadham College) با حضور استادان، پژوهشگران و نویسندگانی از دانشگاه ها، مراکز علمی و پژوهشی کشورهای آمریکا، ایران، روسیه، هندوستان، فرانسه، کنیا و انگلستان برگزار شد.
    برای برگزاری کنفرانس «طلوع رنسانس ایرانی» سه دانشگاه معتبر آکسفورد، کمبریج و دانشگاه لایدن هلند با یکدیگر همکاری کردند.
  • گزارش نمایشگاه کارت پستال های مشروطه در تهران
    صفحه 441
  • بررسی و نقد کتاب
  • محمود طلوعی صفحه 445
    انتشار جلد ششم یادداشت های علم و مطالب تازه ای که در آن یافتم، مرا بر آن داشت که یک بار دیگر دست به قلم ببرم و مطالب تازه و ناگفته ای را درباره این چهره مرموز و تاثیرگذار رژیم گذشته عنوان کنم. نویسنده این سطور قبلا در کتاب های بازیگران عصر پهلوی و چهره ها و یادها و چهره واقعی علم زوایای زندگی این شخصیت بحث انگیز دوران سلطنت پهلوی ها را شکافته و نکات مندرج در یادداشت های او را نیز به نقد کشیده ام. لیکن پس از انتشار کتاب اخیر (چهره واقعی علم) که گله و اعتراض بعضی از نزدیکان و بستگان علم را در داخل و خارج کشور به دنبال داشت، اطلاعات تازه ای درباره او به دست آوردم که در نظر داشتم در مقدمه ای بر چاپ دوم کتاب عنوان کنم. اما با انتشار جلد ششم یادداشت های علم و بحث هایی که برانگیخته است، ترجیح دادم مجموعه شش جلدی یادداشت های علم را ضمن مقاله ای برای مجله بخارا مورد بررسی قرار دهم و یافته های تازه خود را نیز ضمن این نقد و بررسی عنوان نمایم.
  • در باب شکستن (نقد کتاب گفتگو با کوروش لاشایی) / با توجه ویژه به کتاب «گفتگو با کوروش لاشائی» اثر حمید شوکت
    هوشنگ ماهرویان صفحه 490
    با توجه ویژه به کتاب «گفتگو با کوروش لاشائی» اثر حمید شوکت ! تو دوست، دوست، دوست نمی داری ام!
    قله قرمزی بودم به شانه های اساطیر،بر آمدگاه خورشیدریگی سیاه در گذرگاهم کردی وطن!
    افق را از شانه ام شستی.
    تو قله، قله، قله را تاب نمی آوری!
  • محمدحسن گنجی صفحه 514
    اطلس های جغرافیایی توراه و انجیل از حدود صد سال قبل از این مکرر به زبانهای مختلف در کشورهای غربی به چاپ رسیده بطوری که امروز می توان اطلاعات مربوط به بیست اطلس مختلف انجیل را به زبان انگلیسی از منابع اینترنتی بدست آورد ولی متاسفانه تا جایی که این نویسنده اطلاع دارد تاکنون اطلس جغرافیایی قرآن شریف به زبان عربی کمتر و به زبان فارسی اصلا به چاپ نرسیده و حتی تدوین هم نشده است. بنابراین جای بسی خوشوقتی است که انتشارات پاپلی در مشهد مقدس اولین بار اقدام به ترجمه و انتشار ظاهرا اولین اطلس قرآن از زبان عربی به فارسی کرده و با این عمل خود باب تازه ای در پژوهش جغرافیایی کتاب آسمانی یک میلیاردونیم مسلمان جهان گشوده است که دانشمندان شایسته و علاقه مند می بایستی سال ها به تفسیر و تکمیل آن بپردازند تا انشاالله روزی به پای مقایسه با اطلس های کتب آسمانی دیگر ادیان الهی برسد.
  • ایستاده بر باروی شهر ویران (بررسی مجموعه مقالات دکتر خالقی)
    فرشاد قربانپور صفحه 517
  • ترانه مسکوب صفحه 523
    انقلاب مشروطیت ایران، جنبشی است که از تغییرات در ساختار سیاسی کشور شروع شد و با تحولاتی که در اقتصاد و فرهنگ به وجود آورد، دوران تازه ای را در تاریخ ایران زمین به خود اختصاص داد؛ مشروطیت با ادبیات خاص خود، پیش از استقرار اولین پارلمان در ایران و تدوین نخستین قانون اساسی عرفی، با گزارشاتی که اولین کاروان فرنگ رفتگان در نوشته های خویش ثبت کرده بودند، به فرهنگ و ادب ایرانی راه پیدا کرد. در تثبیت فرهنگ و ادب مدرنیته، اولین نمایشنامه هایی با مضامین اجتماعی و اخلاقی نوشته شدند؛ نخستین داستان های کوتاه در سبک های مختلف به تالیف درآمدند؛ ادبیات منظوم تن به دگرگونی پایه ای داد و سبک و محتوای قدمایی به مسلخ نقد سپرده شده و شعر نو به وجود آمد. در یکصد سال گذشته فرهنگ مشروطیت که در حقیقت حامل فرهنگ و ادبیات مدرنیته است، گسترش قابل توجهی کرده است؛ دهه هایی بعد از استقرار نظام سیاسی مشروطه، شعر نو در صدر ادبیات منظوم ایرانی نشست. رمان ایرانی پدیدار شد و توابعی از فرهنگ مدرن در تئاتر - سینما و موسیقی به منصه ظهور رسیدند. با این حال، مشروطیت از همان اوان استقرار در جامعه ایرانی، خود تبدیل به موضوع نوشته ها و هنرهای تجسمی شد و مفهوم «مشروطیت در هنر و ادبیات» شکل گرفت. در زمینه ادبیات داستانی، در کنار بعضی از رمانها و داستانهای کوتاه که نیم نگاهی به دوران مشروطیت داشتند، نخستین رمان مرتبط با انقلاب مشروطیت را شهرنوش پارسی پور در طوبی و معنای شب، ارائه کرد و حکایت مشروطه را به موضوع داستانی تبدیل کرد. در سال های اخیر که همزمان با یکصدمین سالگرد وقوع انقلاب مشروطیت ایران بود،
  • زندگی و آثار گوته
    بهروز شادلو صفحه 527
  • دیان دومارژری ترجمه: سحر کریمی صفحه 529
    ویرجینیا وولف با نگارش سه دوره یادداشت های مهم روزانه بار دیگر مایه فخر و مباهات گردیده است. بدین ترتیب خوانندگانی که خاطرات جذاب او طی سال های 1941 - 1916 را خوانده اند، ممکن است اثری را که پیش از آن تحت عنوان یادداشتهای دوران جوانی (1909 - 1897) که نگارش آن از پانزده سالگی آغاز گشته و دوران کودکی را که در یک چهارچوب منظم و یکنواخت با عصیان گری علیه کارهای روزمره تحمیلی و اشعاری که هر شب توسط لسلی استفان، پدری صاحب نام با آب و تاب خوانده می شد را نشان می دهد، از یاد برده باشند. امروز این اثر با مقدمه زیبای ژنوی او بریساک مطرح گشته است.
  • کاشف ریتم های شاعرانه / (نگاهی به آلبوم عکسه ای مریم زندی)
    علیرضا یزدانی صفحه 533
    سه گلدان در یک ردیف و با فاصله ای دلپذیر از یکدیگر جلوی پهنه وسیعی از پارچه قرمز، ورود ما را به دنیای عکاس خوشامد می گویند.
    این عکس به خاطر ویژگی های نوع نگاهی که در آن هست به تنهایی بخش بزرگی از دنیای هنرمند را نمایندگی می کند.
    چیزهای کوچک و خیلی معمولی که چشم های ما به راحتی آنها را نادیده می گیرند، در این نوع نگاه چنان جاذبه ای پیدا می کنند که هر چشمی را به سوی خود می کشانند و آن گاه بیننده احساس می کند که برای اولین بار به وجود آنها در این جهان پی برده است.
    در این عکس، چشم های ما از گستره قرمز پس زمینه به طرف گلدان ها کشیده می شوند؛ از خاکستری کف زمین و سبزی برگ های گلدان دوباره به قرمزی گستره پس زمینه. و در این کشاکش بی پایان هر بار گلدان ها زیباتر از پیش و قرمزی پارچه، گرم تر و دل انگیزتر از قبل می شوند.
  • محمد گلبن صفحه 545
    در میان مجموعه های یادگارنامه ها، یادنامه ها، بزرگداشت نامه ها، یادواره ها، نامواره ها (و...) که نگارنده دیده ام و با همکاری دوست دیرینه ام آقای احمد شکیب آذر فهرست توصیفی آنها را فراهم آورده ایم باید به نظر خوانندگان ارجمند برسانم که این یادگارنامه یکی از بهترین یادگارنامه هایی است که دیده ام. نگارنده با استاد ارجمند آقای بهاءالدین خرمشاهی هیچگونه آشنایی ندارم و جناب خرمشاهی هم مسلم مرا نمی شناسد. من این استاد گرامی را از روی آثار بسیارش می شناسم و آرزو می کنم که فرهنگ ما در تمام ادوار بزرگانی چون آقای خرمشاهی داشته باشد. کاری را که استاد خرمشاهی درباره حافظ انجام داده یکی از کارهای ماندگاری است که درباره حافظ انجام شده. آقای علی دهباشی مدیر مجله گرانقدر بخارا تیم مخصوصی در زمینه تدوین و تالیف این گونه کتب دارد. از ایشان شنیدم مقالات یادگارنامه استاد خرمشاهی بیش از این مقداری است که در این دو مجلد آمده است. استاد خرمشاهی رضایت ندادند که همه آن مقالات به چاپ برسد. نظرشان این است که مطول شدن کتاب قیمت آن را بالا می برد و به این سبب برخی از اهل قلم و برخی از دانشجویان قادر به خرید آن نیستند. فهرست مندرجات کتاب 18 صفحه است و اگر بخواهم فهرست کامل مندرجات را نقل کنم از حوصله یک مجله ماهیانه خارج است بنابراین به هر بخشی اشاره می کنم
  • یاد و یادبود
  • سهیلا حقیقت (دولت آبادی) صفحه 549
    هر انسانی روزی به دنیا می آید و روزی با زندگی وداع می کند. پروین دولت آبادی در سال 1303 در اصفهان متولد شد و سپیده دم روز بیست و هفتم فروردین 1387 دیده از جهان فروبست.
    همه خبرگزاری ها و روزنامه ها به تاکید نوشتند که پروین شاعر کودک و یکی از بنیان گذاران ادبیات کودک در گذشته است، اما آیا او فقط شاعر کودکان بود؟ آیا او تنها یک وجه داشت؟ برای یافتن پاسخ این سئوال مهم باید به عقب برگردیم و نگاهی به زندگی او بیندازیم. پروین در خانواده ای ایران دوست و دانش پرور به دنیا آمد، در دامان مادری مهربان و مدبر و پدری شاعر رشد کرد و دوران نوجوانی و جوانی را در میان شاعران و هنرمندان نامی کشور که با خانواده او رفت و آمد داشتند، گذراند و در همان سال ها به خاطر غزل ها و مثنوی هایی که می سرود، مورد توجه قرار گرفت.
  • اسارت در دنیای شاعرانه کلمات (درباره نادر ابراهیمی) / به به انه درگذشت نادر ابراهیمی (1315 - 16 خرداد 1387)
    حسن میرعابدینی صفحه 551
    نادر ابراهیمی که کار ادبی خود را با نوشتن داستانهای استعاری آغاز کرده بود، با داستان هایی درباره زندگی خانوادگی کارمندان و افسردگی های روحی روشنفکران ادامه می دهد و پس از نگارش چند داستان ماجرایی درباره یاغیان و ترکمن ها، داستان هایی خیالی و وهم آلود راجع به مسایل کلی بشر می نویسد. ابراهیمی مجال تامل در یک نوع داستان خاص را نیافته و آثارش را در حد تجربه هایی شکل نگرفته ارایه داده است.
    او در زمینه های گوناگون طبع آزمایی می کند. فابل های تمثیلی می نویسد، فلسفه می بافد، فیلمنامه، قصه نمایشی، غزلداستان های رمانتیک، قصه های نقاشی واره و... آخرین مجموعه های ابراهیمی، نشان دهنده این واقعیت است که وی نتوانسته شکل اصلی بیان خود را بیابد. به قول خودش، در یکی از داستان های تضادهای درونی (1350) «کم کم فراموش کرده بود که چرا می نویسد، و برای چه کسانی می نویسد. و فقط فکرش این بود که کتاب های بیشتری داشته باشد... و شهرت بیشتری به هم بزند و، متاسفانه، پول دربیاورد.»
  • سروش مصفا صفحه 555
    اسماعیل صارمی در همین بهار زمین را رها کرد و به آسمان پیوست. او در سال 1303 در روستایی کوچک وباغی بزرگ از پدری آزاداندیش ومادری عشیره ای زاده شد.
    از طبیعت آموخت که باید بزرگ و سخاوتمند بود. هفده ساله بود که بعد از درگذشت پدر به همت دلیرانه مادر به تهران کوچ کرد و با هوش سرشار و بی قراری عشیره ای مراحل گوناگون دانش اندوزی را گذراند. به مدرسه اقتصاد و دارایی رفت، آنگاه در دانشگاه تهران رشته حقوق را به پایان برد و با یاری و همگامی بانویی شریف، خردمند و شاعر به محافل ادبی آن زمان راه یافت. به طوری که از حساب و کتاب که دانش اصلی اش بود جذب شعر و ادبیات شد. ارتباط با شاعران و بزرگان ماهنامه سخن شور هستی را در او بیدار کرد و حاصل آن او را به مکاشفه ای درونی کشاند، آنگاه دریافت که واژه ها فراتر از اعداد، روح را تجلی می دهند. فراهم آوردن کتابخانه سخن با یاری دکتر خانلری، پروین دولت آبادی و دیگر یاران هم اندیش سبب شد تا گنجینه ای از آثار برگزیده ادبیات کلاسیک ایران و جهان فراهم شود.
  • صفحه 557
    منوچهر صفا هم رفت. ما دوستان دیرینه او - که اکنون در گوشه و کنار جهان پراکنده ایم - یاد او را گرامی می داریم و از یاد نمی بریم که چه انسان یگانه و شریفی از میان ما رفته است. منوچهر صفا - که از نوجوانی، در دوران دولت دکتر مصدق، به «حزب زحمتکشان ملت ایران» پیوسته بود - تا پایان در شمار یاران خلیل ملکی ماند. در سال های پس از کودتای بیست و هشتم مرداد، با آن که بسیار جوان بود، پس از ملکی شخصیت دوم فکری «حزب نیروی سوم» و سپس «جامعه سوسیالیست های نهضت ملی ایران» به شمار می آمد. بسیاری از اعلامیه های حزبی به قلم او بود. منوچهر صفا، با آن که آموزش رسمی را در سال های آخر دبیرستان رها کرده بود، بسیار کتاب خوان بود و با خودآموزی، زبان انگلیسی را به خوبی آموخته بود و از راه آن، در ادبیات سیاسی و دیگر زمینه ها بسیار مطالعه می کرد. نویسنده بسیار خوش قلم و با ذوقی بود. طنزنویسی های او نیز - که در دهه چهل خورشیدی با امضای «غ. داود»، در کتاب هفته کی هان، منتشر می شد - با استقبال فراوان روبه رو شد. انسانی فروتن و گوشه گیر بود. با آن که ملکی به او به چشم جانشین خود می نگریست، هرگز به پیشوایی سیاسی تن نداد. دو سه سالی (در نیمه نخست دهه چهل) در زندان و تبعید به برازجان گذراند؛ اما سرکوب جریان های نیمه علنی سیاسی، از جمله جامعه سوسیالیست های نهضت ملی ایران، پس از مرگ ملکی انزوا پیشه کرد و برای گذران زندگی، ترجمه می کرد. اما هیچگاه چیزی به نام خود منتشر نکرد: کتاب ها با نام مستعار منتشر می شدند.
  • درگذشت صمد سرداری نیا
    صفحه 559