فهرست مطالب

نشریه دانشور پزشکی
پیاپی 67 (اسفند 1385)

  • تاریخ انتشار: 1385/12/11
  • تعداد عناوین: 9
|
  • دکترمحسن چیت ساز، دکترحلیمه محمدی، دکترمحسن ناصری، مهندس محمد کمالی نژاد صفحه 1
    مقدمه
    گیاه پلک (Poulk) در طب سنتی ایران برای درمان عفونت های مجاری تنفسی خصوصا سینوزیت استفاده می شود. این گیاه به نام علمی (Stachys schtschegleevii) شناخته می شود.
    هدف
    دراین تحقیق آثار اسانس، عصاره آبی (جوشانده) و عصاره متانلی گیاه پلک بر چهارگونه باکتری، شامل استافیلوکوکوس ارئوس (ATCC29213)، استرپتوکوکوس پیوژنز (PTCC1447)، اشریشیاکلی (PTCC1269) و پسودوموناس آئروجینوزا (PTCC1430) مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و
    روش
    سنجش فعالیت ضدباکتریال اسانس و عصاره ها، ابتدا به روش انتشار چاهک (well diffusion) انجام شد و سپس برای هریک از مواد استخراج شده که در روش انتشار چاهک اثر ضدمیکروبی نشان داده بود، حداقل غلظت بازدارنده رشد (MIC) و حداقل غلظت کشنده باکتری (MBC) با روش ماکرو دایلوشن استاندارد NCCLS تعیین گردید.
    نتایج
    عصاره متانلی، اثر مهارکننده قابل توجهی بر استافیلوکوکوس ارئوس و استرپتوکوکوس پیوژنز داشت. میانگین قطر هاله عدم رشد در سه بار آزمایش در اطراف چاهک های محتوی عصاره متانلی (25mg/well) برای استافیلوکوکوس ارئوسmm24/1 67/23 و برای استرپتوکوکوس پیوژنز mm47/0 30/17 بود. حداقل غلظت بازدارنده رشد (MIC) و حداقل غلظت کشنده باکتری (MBC) عصاره متانلی برای استافیلوکوکوس ارئوس به ترتیب mg/ml25/6 و mg/ml5/12 و برای استرپتوکوکوس پیوژنز MIC با MBC برابر و مقدار آن mg/ml5/12 بود. آزمایش ها نشان داد که اسانس و عصاره آبی (جوشانده) گیاه پلک، اثر ضدمیکروبی بر هیچ کدام از چهارگونه باکتری مورد مطالعه نداشت. همچنین عصاره متانلی بر انواع گرم منفی (اشریشیاکلی و پسودوموناس آئروجینوزا) مؤثر نبود.
    نتیجه گیری
    یافته های تحقیق حاکی است که عصاره متانلی گیاه پلک، اثر قوی آنتی باکتریال بر استافیلوکوکوس ارئوس و استرپتوکوکوس پیوژنز دارد و فعالیت آن علیه باکتری های مذکور به صورت باکتریسیدال است.
    کلیدواژگان: گیاه پلک (Stachys schtschegleevii)، استافیلوکوکوس ارئوس، استرپتوکوکوس پیوژنز، اشریشیاکلی، پسودوموناس آئروجینوزا
  • حسین حبیب زاده، فضل الله غفرانی پور، فضل الله احمدی صفحه 9
    مقدمه

    همی پلژی، قابل توجه ترین عارضه اکثر سکته های مغزی است که بیمار را با درجاتی از ناتوانی در انجام فعالیت های روزمره زندگی مواجه و آن ها را با مشکلی به نام «وابستگی در منزل و جامعه» روبه رو می کند. به نظر می رسد برای کاهش این وابستگی به دیگران و حفظ استقلال، دربین پرسنل بهداشتی درمانی، پرستار شایسته ترین فرد باشد.
    نوع پژوهش: این پژوهش، مطالعه ای نیمه تجربی است که با هدف تعیین میزان تاثیر برنامه خود مراقبتی طراحی شده بر فعالیت های روزمره زندگی در بیماران سکته مغزی همی پلژیک بستری در بیمارستان منتخب دانشگاه علوم پزشکی ارومیه انجام شده است. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه و چک لیست استفاده شده است.
    نمونه پژوهش و روش نمونه گیری: تعداد نمونه های این پژوهش 60 نفر بود که بر اساس ویژگی های مورد نظر انتخاب و در دو گروه مورد مطالعه قرار گرفتند.

    نتایج

    یافته ها نشان دادند که اختلاف میانگین نمرات فعالیت های روزمره زندگی در مرحله پیش آزمون معنادار نیست (51/0=). اما پس از مداخله در منزل و در مرحله پس آزمون، تفاوت معناداری در میانگین نمرات فعالیت های روزمره زندگی بین دو گروه مشاهده شد (001). همچنین یافته ها نشان داد که سطح فعالیت های روزمره زندگی، بعد از مداخله در گروه آزمون 32 درصد نسبت به گروه کنترل ارتقای بیش تر داشته است. در مجموع یافته ها نشان داد که بین متغیرهای سن، جنس، ضعف عضلانی، اختلال حرکتی و میانگین نمرات اکتسابی فعالیت های روزمره زندگی در واحد های مورد پژوهش، اختلاف معناداری وجود دارد.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پژوهش، ارزش خدمات پرستاری در جامعه مورد تاکید قرار گرفت و بر گسترش خدمات پرستاری در جامعه یا به عبارت بهتر «پرستاری جامعه نگر» تاکید شد.

    کلیدواژگان: فعالیت های روزمره زندگی، خودمراقبتی، سکته مغزی، همی پلژی
  • دکترمحمدابراهیم یارمحمدی، دکترمحسن ناصری، دکترسیدمسعود نبوی، دکتراعظم زنگانه، فرید زایری صفحه 9
    مقدمه
    برای بررسی تاثیر داروهای جینکوبیلوبا و جینکوتیدی (مشابه ایرانی) روی وزوزگوش، این تحقیق با روش کارآزمایی بالینی از نوع دوسوکور با روش کنترل توسط شاهد انجام شد. جینکوبیلوبا روی اختلالات حافظه مؤثر است، خون‎رسانی عروق مغزی را بهبود می بخشد و روی سلول های عصبی، آثار محافظت ‎کننده دارد. تحقیقات انجام شده، تاثیر متفاوتی را از اثر جینکوبیلوبا روی وزوز گوش گزارش کرده اند.
    هدف
    بررسی تاثیر جینکوتیدی در کاهش وزوز گوش ذهنی
    مواد و روش ها
    60 بیمار مراجعه کننده به درمانگاه گوش، حلق و بینی که دچار وزوز گوش ذهنی بودند بعد از بررسی کلینیکی و پاراکلینیکی وارد این تحقیق شدند. سپس به طور تصادفی به این بیماران دارو (Ginkgo-TD) و دارونما، دو بار در روز، به مدت دو هفته تجویز شد و بیماران در دو گروه دارو و دارونما قرار گرفتند. سپس ارزیابی از نظر تغییر وضعیت وزوز گوش از بیماران براساس پرسشنامه انجام شد.
    یافته ها
    3/53 درصد بیمارانی که دارو دریافت کرده بودند بهتر شدن وزوز گوش را ذکر کردند، در حالی که در گروه دارونما فقط 10 درصد بهتر شدن را ذکر کردند(005/0P<).
    نتیجه گیری
    جینکوتیدی باعث تخفیف وزوز گوش Subjective می شود.
    کلیدواژگان: جینکوتیدی، وزوز گوش
  • دکترعفت رازقی، فاطمه ویسه صفحه 19
    مقدمه
    افت فشار خون شریانی، کرامپ های عضلانی، تهوع و استفراغ، سر درد، و کاهش فشار اکسیژن خون شریانی، شایع ترین مشکلات حین همودیالیز هستند که منجر به کاهش پذیرش و همکاری بیمار برای ادامه برنامه منظم همودیالیز می شوند. به همین دلیل، یافتن روش های جدید و محلول های مناسب تر برای کاهش این عوارض به بهبود نتیجه دیالیز کمک خواهد کرد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه عوارض همودیالیز با محصول استات و بیکربنات می باشد.
    روش و
    مواد
    در این مطالعه، بیمارانی که در فاصله 1/10/83 تا 1/2/83 به بخش دیالیز بیمارستان سینا مراجعه کرده بودند برای مطالعه انتخاب شدند و به طور اتفاقی در دو گروه A (استات) و B (بی کربنات) قرار گرفتند. در گروه اول، همودیالیز با محلول حاوی استات و در گروه دوم همودیالیز با محلول حاوی بی کربنات انجام شد. میزان بروز افت فشار خون شریانی، افت فشار اکسیژن خون شریانی، تهوع و استفراغ و سر درد و کرامپ های عضلانی در دو گروه بررسی شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.
    نتایج و بحث: میانگین سنی در گروه A و B به ترتیب7/ 54 و 5/51 سال بود (N.S)، نسبت جنسی در گروه A و B به ترتیب 5/2 و 1/2 بود (N.S). تهوع و استفراغ به طور معنادار در گروه A شایع تر بود (48 درصد در برابر 8 درصد (05/0P<))، ولی کرامپ های عضلانی و سر درد گرچه در گروه A شایع تر بود، ولی از لحاظ آماری اختلاف معنادار نبود. فشار خون سیستولی و دیاستولی قبل از دیالیز در دو گروه یکسان بود و در گروه A پس از دیالیز، افت قابل ملاحظه فشار خون سیستولی و دیاستولی مشاهده شد (افت فشار خون سیستولی 6/32 در برابر 8/12 (05/0P<)، و افت فشار خون دیاستولی 17 در برابر 6 (05/0P<)). افت فشار اکسیژن خون شریانی پس از همودیالیز نیز در گروه استات قابل ملاحظه تر بود (14 در برابر 4/2 (05/0P<)).
    نتیجه گیری
    استفاده از بی کربنات در محلول های دیالیز، منجر به کاهش عوارض همودیالیز، شامل تهوع و استفراغ، افت فشار خون شریانی و افت فشار اکسیژن خون شریانی می شود. با توجه به این یافته ها، استفاده از بی کربنات در محلول های دیالیز به جای استات توصیه می شود.
    کلیدواژگان: همودیالیز، محلول های بافر، بی کربنات، استات، عوارض دیالیز
  • مهندس فریده صادقیان، مهری دلوریان زاده، حمید کلالیان مقدم، سمانه حسین زاده صفحه 25
  • لاله لقمانی، ابوالفضل جاریانی، فریبا برهانی صفحه 33
    شیوع بیماری های قلب و عروق در بین مردم کشورهای صنعتی و در حال توسعه رو به فزونی است. نگاهی به آمارهای اخیر سازمان بهداشت جهانی، بیانگر آن است که این بیماری ها 23 در صد از کل مرگ و میرهای جهانی را به خود اختصاص داده اند که در مقام مقایسه با سایر علل مرگ و میر، میزان قابل توجهی را تشکیل می دهد. به جرات می توان گفت بیماری های قلبی و عروقی موجب بروز مشکلاتی برای مردم و عامل نگرانی هایی در جامعه است که از جمله آن ها می توان عدم حضور فرد در محل کار، هزینه بالای روش های جراحی و داروها، ناتوانی و سایر موارد را ذکر کرد. شواهد موجود بیانگر آن است که بیماری های عروقی کرونر با بروز اضطراب و افسردگی، اختلال خواب و خستگی شدید و شکایات عاطفی در ارتباط است و از آن جا که جسم و روان جدا از هم نیستند.
    هدف
    می توان با دادن آگاهی های لازم به بیماران، تا حد زیادی از مسائل و مشکلات روانی آن ها جلوگیری کرد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر، یک مطالعه تحلیلی است که به تاثیر آموزش قبل از عمل به میزان افسردگی بیماران تحت عمل جراحی قلب در بیمارستان شهید مدرس پرداخته است. این پژوهش بر روی 80 نفر از بیماران تحت عمل جراحی قلب که به صورت تصادفی به دو گروه شاهد و آزمون تقسیم شدند صورت گرفته. قبل از عمل، افسردگی دو گروه توسط تست استاندارد بک سنجیده شد. سپس به گروه مورد، آموزش های لازم داده شد. آنگاه یک ماه بعد از عمل مجددا افسردگی دو گروه سنجیده شد و با هم مقایسه گردید. ابزار گردآوری اطلاعات، تست استاندارد بک بود که معیار درجه بندی آن 7 – 0 افسردگی خفیف، 14- 8 افسردگی متوسط و 26 – 15 افسردگی شدید را نشان می دهد.
    یافته ها
    یافته های این پژوهش، حاکی از آن است که آموزش باعث کاهش 50 درصدی افسردگی شدید در بیماران گروه مورد شد، ولی بر روی افسردگی خفیف و متوسط آن ها تاثیر نداشت. با توجه به (001/0 > p) اختلاف معنادار آماری بین افسردگی دو گروه شاهد و مورد بعد از آموزش وجود دارد و افسردگی شدید در گروه مورد به نصف کاهش پیدا کرده است. همچنین فرضیه پژوهش با 95 درصد اطمینان تایید شد. با توجه به یافته های فوق می توان گفت که آموزش نه تنها از مشکلات جسمی افراد می کاهد، بلکه بر روی مشکلات و مسائل روحی و روانی افراد نیز تاثیر بسزایی دارد.
    نتیجه گیری
    با برقراری ارتباط با بیماران و دادن آموزش های لازم در بخش های ویژه، بخصوص جراحی قلب می توان آنها را بیش تر به زندگی امیدوار کرد و از افسردگی آن ها کاست و به بهبودی آن ها سرعت بخشید.
    کلیدواژگان: جراحی قلب، آموزش به بیمار، افسردگی
  • دکتراطهر معین صفحه 43
    چکیده
    مقدمه
    زبان، عضو چشایی است و به صحبت کردن، جویدن و بلع کمک می کند. اختلالات رشدی، التهاب، عفونت ها و نئوپلاسم ها می توانند باعث تغییر شکل زبان، سوزش و درد آن شده، منجر به نگرانی بیمار،اشکال در صحبت کردن، مشکلات تغذیه ای و روحی، و بوی بد دهان شوند. شیوع اختلالات زبان در کودکان کشور ما ناشناخته است.
    هدف
    در این مطالعه، هدف ما تعیین شیوع و بررسی دموگرافیک زبان جغرافیایی، زبان شیاردار، زبان رومبوئید میانی، زبان مویی سیاه و انکیلوگلوسی در دانش آموزان دبستان های تهران بوده است. سپس ارتباط این اختلالات را با یکدیگر و با بعضی از بیماری های پوستی، مانند درماتیت آتوپی وپسوریازیس بررسی می کنیم.
    روش بررسی
    برای این مطالعه از بین مناطق 20 گانه آموزش و پرورش تهران 36 مدرسه به روش تصادفی منظم انتخاب شدند و دانش آموزان کلاس اول و پنجم مورد بررسی قرارگرفتند.
    یافته ها
    1902 دانش آموز معاینه شدند که 8/1 درصد آن ها زبان جغرافیایی، 6/1 درصد زبان شیاردار و 05/0 درصد انکیلوگلوسی داشتند. زبان مویی سیاه و زبان رومبوئید میانی مشاهده نشد. تفاوت سنی و جنسی معناداری از نظرآماری بین این اختلالات وجود نداشت. فقط زبان شیاردار در کلاس پنجمی ها بیش تر از کلاس اولی ها بود. همراهی زبان جغرافیایی با زبان شیاردار وجود داشت، اما ارتباطی بین زبان جغرافیایی یا زبان شیاردار ودرماتیت آتوپی یا پسوریازیس مشاهده نشد.
    بحث و نتیجه گیری
    زبان جغرافیایی و زبان اسکروتال، شایع ترین اختلالات زبان در دبستان های تهران بود و در بیش تر موارد، افراد احتیاج به درمانی غیر از اطمینان دادن از نظر بی ‎خطر بودن این ضایعات ندارند.
    کلیدواژگان: شیوع، اختلالات، زبان
  • سیده مرضیه موسوی، دکترعباس اسماعیلی ساری، مهندس علیرضا ریاحی بختیاری صفحه 49
    هدف
    تعیین میزان فلزات سنگین روی، مس، سرب و کادمیوم در بافت های مختلف موش قهوه ای و مقایسه این مقادیر در دو جنس نر و ماده و بررسی آلودگی فلزات سمی در شهر نور، مقایسه مقادیر به دست آمده و استانداردهای موجود.
    سابقه
    در سال های اخیر به دلیل روشن شدن اهمیتی که فلزات سنگین در بدن انسان دارند، چه عناصر ضروری و چه عناصر غیر ضروری، تحقیقات گسترده ای روی موش ها در این خصوص انجام گرفته است، به طور مثال در سال 2003، پرسون (Persson) و همکاران او در آزمایشی که روی رات ها انجام دادند پی بردند که اختلال در تنظیمات «روی» می تواند در بیماری آلزایمر مؤثر باشد. نتایج نشان می دهند نمونه های راتهای بالغ که زندگی آزاد دارند می توانند به عنوان روشی کارامد برای تخمین آلودگی سرب و یا سایر آلاینده ها در مناطق شهری به کار روند.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق 22 موش قهوه ای (RaHuS norvegicus) به روش مکانیکی در پاییز سال 1382 از سطح شهر نور جمع آوری شد. نمونه ها پس از زیست سنجی، شامل اندازه گیری وزن بدن، طول سر وتنه، طول دم، پا وگوش، عمل هضم شیمیایی به وسیله اسید نیتریک و اسید کلریدریک به نسبت حجمی 1:2روی بافت های آنها شامل کبد، کلیه، طحال، عضله و استخوان انجام گرفت و میزان عناصر مس و روی در بافت های ذکر شده توسط دستگاه جذب اتمی فیلیپس مدل pu9400 و با روش شعله اندازه گیری شد.
    یافته ها
    میانگین غلظت عنصر مس بر حسب g/gμ در بافت ها به ترتیب زیر تعیین شد:کبد: 7/ 10، کلیه: 4/11، طحال: 82/9، عضله: 8/3، استخوان: 2/5میانگین غلظت عنصر روی بر حسب g/gμ در بافت ها به صورت زیر اندازه گیری شد:کبد:14 /8، کلیه:5/4، طحال: 8/6، عضله: 84/16، استخوان: 3/6جریان تجمع عناصر مس و روی در بافت ها به ترتیب زیر تعیین شد:کلیه >استخوان> طحال > کبد >عضله Znعضله > استخوان > طحال> کبد > کلیه Cuمقدار روی بین دو جنس نر و ماده در بافت کلیه با (03/0P=) و دراستخوان با (012/0P=) با استفاده از آزمون «تی» (t) مستقل تفاوت معنادار نشان داد (05/0P<.) جهت بررسی آلودگی سرب و کادمیوم در شهر نور مقادیر به دست آمده در بافت استخوان با استانداردهای موجود مقایسه شدند که نتایج نشان دهنده وجود مقادیر بالاتر از حد استاندارد در مورد سرب (001/0P=) و کادمیوم (001/0>P) در بافت استخوان بود(05/0 P<).
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های موجود، مشاهده می شود که عضله و کلیه عملکرد متفاوتی در تجمع عناصر روی و مس داشتند و کبد نیز تقریبا تجمع بالایی از عناصر فوق داشت.
    با توجه به تفاوت معنادار (05/0P<) بین دو جنس نر و ماده در مورد عنصر روی در بافت کلیه و استخوان می توان علت آن را در تولیدمثل و شیردهی جنس ماده دانست که در جریان آن، مقداری از فلزات از بدن آن ها دفع خواهد شد. مقادیر سرب و کادمیوم در بافت استخوان موش ها بیش تر از حد استاندارد بود که نشان دهنده وجود آلودگی این عناصر در محیط زیست موش ها است.
    کلیدواژگان: عناصر سنگین، بافت، موش قهوه ای، شهر نور
  • نگین هادی، معصومه معزی، حسین اتحادی صفحه 57
    سابقه
    سرطان خون حاد، شایع ترین سرطان دوران کودکی است که میزان کشندگی بالا، هزینه های گزاف درمانی، زمان طولانی بستری شدن در بیمارستان و ایجاد مشکلات روانی در بیمار و خانواده وی، بار سنگین اقتصادی - اجتماعی ایجاد می کند. با توجه به این بار سنگین، مطالعات علت شناسی در کشورهای مختلف صورت پذیرفته، که در بعضی موارد ارتباط معنادار این بیماری با عوامل ژنتیکی، محیطی و جمعیت شناختی مشخص شده است.
    هدف
    از آن جا که در ایران تاکنون مطالعه جامعی در این زمینه صورت نگرفته است. مطالعه حاضر با هدف تعیین بعضی از عوامل خطر در ایران طراحی گردیده و سعی دارد تا عوامل خطر مؤثر در ایجاد این بیماری را در گروه سنی کم تر از پانزده سال مشخص سازد.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر مطالعه ای مورد - شاهد است که به روش چهره به چهره در 107 نفر بیمار بستری در بخش خون اطفال بیمارستان نمازی به عنوان تنها مرکز موجود جهت بستری این بیماران در استان فارس و نیز مراجعین به کلینیک خون جهت پیگیری درمان، طی مهرماه تا پایان سال 1381 صورت پذیرفت و دو گروه شاهد جورشده از نظر سن و جنس شامل 214 نفر نیز به صورت تصادفی انتخاب شدند که گروه اول از بین بیماران بخش های بیمارستانی (غیر مرتبط با بیماری های خونی) و گروه دوم از سطح جامعه (مهدکودک ها، مدارس ابتدایی و راهنمایی) برگزیده شدند. اطلاعات به دست آمده توسط نرم افزار EPI6.04 و SPSS10 تجزیه و تحلیل گردید و جهت بررسی اثر عوامل مختلف، از تخمین خطر نسبی (Odd’s Ratio) استفاده شد.
    نتایج
    براساس نتایج این مطالعه، عوامل خطر معنادار مرتبط با لوسمی حاد اطفال عبارت بودند از: شغل پدر (کارگر، کشاورز - دامدار، آزاد)، مصرف دخانیات توسط مادر کودک در دوران حاملگی، مصرف دخانیات توسط پدر کودک (بیش از ده نخ در روز و مدت مصرف بیش از ده سال)، استان محل تولد و سکونت (بوشهر، هرمزگان، خوزستان) تماس با دام (گاو گوسفند)، شرکت پدر در جنگ شیمیایی، تعداد افراد خانواده بیش از 5 نفر و نسبت فامیلی بین والدین، ابتلا به بیماری های ویروسی آبله مرغان و اوریون با لوسمی حاد، ارتباط معکوس به صورت معنادار داشته و به عنوان عوامل محافظتی شناخته شد.
    بحث و نتیجه گیری
    نتیجه گیری نهایی از مطالعه حاضر، لزوم آموزش و افزایش آگاهی عمومی به منظور اجتناب از عوامل خطر فوق الذکر و انجام غربالگری در افراد پرخطر به منظور بهبود پیش آگهی است. به علاوه به منظور روشن شدن نکات مبهم در این زمینه، انجام مطالعات با حجم نمونه بزرگ تر و بر روی هر یک از عوامل به صورت اختصاصی پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: سرطان خون، اطفال، عوامل خطر