فهرست مطالب

روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی - پیاپی 16 (تابستان 1387)

فصلنامه روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی
پیاپی 16 (تابستان 1387)

  • 96 صفحه، بهای روی جلد: 7,500ريال
  • تاریخ انتشار: 1387/09/15
  • تعداد عناوین: 13
|
  • صفحه 318
  • مقاله
  • محترم نعمت طاوسی صفحه 321
    این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی آموزش تنش زدایی تدریجی در ارزیابی تنیدگی رویدادهای زندگی روزمره انجام شد. 100 دانشجوی دختر رشته مشاوره به طور تصادفی انتخاب و براساس زمینه یابی دیدگاه های شخصی (PVS؛ موسسه سرسختی، 1985)، فهرست حرمت خود (کوپر اسمیت، 1967) و مقیاس اضطراب کتل (کتل، 1958) ارزیابی ‎شدند. پس از جایگزینی تصادفی آزمودنی ها در دو گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی به مدت 10 هفته در معرض آموزش تنش‎زدایی تدریجی (جاکوبسون،1934) قرار گرفت. سپس مقیاس رویدادهای دردسرآفرین و خشنودکننده (دلانگیس و دیگران،1982) در دو گروه اجرا شد. یافته ها نشان دادند که با کنترل سطوح سرسختی، حرمت‎ خود و میزان ‎تنش، گروه آزمایشی پس از آموزش توانست رویدادهای زندگی روزمره را نسبت به گروه کنترل کمتر تنیدگی زا ارزیابی کند.
    کلیدواژگان: آموزش مدیریت تنیدگی، آموزش تنش زدایی تدریجی، تنیدگی، رویدادهای زندگی، دانشجو
  • بهشته عبدی صفحه 333
    با هدف اندازه گیری مهارتهای اجتماعی، مشکلات درونی سازی شده و مشکلات برونی سازی شده براساس تفاوتهای جنس در کودکان، والدین (1001 = n) و مربیان (284 = n) 518 دختر و 483 پسر (3 تا 5 ساله)، به فرمهای والد و مربی نظام رتبه گذاری مهارتهای اجتماعی (گرشام و الیوت، 1990) پاسخ دادند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان دادند که برحسب رتبه گذاری والدین و مربیان، در زیرمقیاسهای مهارتهای اجتماعی (همیاری، خودمهارگری و مسئولیت پذیری) و مشکلات درونی سازی شده (غمگینی، افسردگی و تنهایی) دختران رتبه های بالاتر از پسران به دست آوردند. پسران در مقایسه با دختران، رتبه های بالاتری در زیرمقیاس مشکلات برونی سازی شده (پرخاشگری، مهار ضعیف خلق و بحث با دیگران) کسب کردند. رتبه گذاری والدین برای نمره های جرئت ورزی در دختران و پسران تفاوت معناداری را نشان نداد.
    کلیدواژگان: مهارتهای اجتماعی، مشکلات درونی سازی شده، مشکلات برونی سازی شده، جنس، کودکان پیش دبستانی
  • علی بهاری قره گوز، مریم سیف نراقی صفحه 343
    30 دانش آموز نارساخوان از پایه های اول تا سوم مدارس ابتدایی شهر تبریز با استفاده از فهرست نارساخوانی (میکائیلی، 1384)، شناسایی شدند. گروه نمونه پس از اجرای آزمون هوش وکسلر کودکان (وکسلر، 1974) و آزمون تشخیصی خواندن (بهاری قره گوز، 1385)، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شد. گروه آزمایشی در مدت سه ماه، 13 جلسه 45 دقیقه ای به طور انفرادی با استفاده از وسیله سینا: وسیله کمکی برای آموزش خواندن (سیف نراقی و نادری، 1382) و گروه کنترل به شیوه مرسوم آموزش دیدند. خطاهای خواندن دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مقایسه شد. نتایج نشان دادند که با ثابت نگه داشتن متغیر هوش، به کارگیری وسیله آموزشی سینا 48 درصد از خطاهای خواندن را کاهش می دهد. بنابراین معلمها می توانند به وسیله آموزشی سینا در بهبود مهارتهای خواندن دانش آموزان نارسا خوان، اعتماد کنند.
    کلیدواژگان: وسیله آموزشی سینا، نارساخوانی، خواندن
  • سوسن رحیم زاده، حمیدرضا پوراعتماد، صمصام سمیعی گرانی، علی زاده محمدی صفحه 355
    سلامت روانی والدین دانش آموزان دارای اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی (ADHD) با والدین دانش آموزان بهنجار مقایسه شد. معلمان 315 دختر و 315 پسر 7 تا 11 ساله فهرست نشانه مرضی کودک CSI-4 (گدو و اسپرافکین، 1994) را تکمیل کردند. دو گروه (در هر گروه 15 دختر و 23 پسر) از دانش آموزان واجد اختلال و فاقد اختلال ADHD انتخاب شدند. سپس والدین تمام 76 دانش آموز به پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ، 1972) پاسخ دادند. نتایج نشان دادند که سطح سلامت روانی والدین کودکان واجد اختلال ADHD به گونه ای معنادار (001/0 P <) پایین تر از والدین کودکان بهنجار بود. استلزامهای مرتبط با سیاستگذاری برنامه های پیشگیرانه با هدف ارتقای سطح سطح سلامت عمومی مورد بحث قرار گرفت
    کلیدواژگان: سلامت روانی، اختلال نارسایی توجه، فزون کنشی، والدین
  • بهروز آتش روز ف شهلا پاکدامن_علی عسگری صفحه 367
    به منظور پیش بینی پیشرفت تحصیلی براساس رگه های شخصیت، تعداد 200 دانش آموز (100 دختر و 100 پسر) سال اول دبیرستان با نمونه برداری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه رگه های پنجگانه شخصیتی NEO-FFI)کاستا و مک کری، 1992) پاسخ دادند. برای اندازه گیری پیشرفت تحصیلی از معدل امتحانهای نهایی سال سوم راهنمایی استفاده شد. نتایج نشان دادند که پیشرفت تحصیلی بدون رابطه معنادار با گشودگی، با رگه های برونگردی، مقبولیت و وظیفه شناسی همبستگی مثبت و با نورزگرایی همبستگی منفی دارد. نتایج رگرسیون گام به گام مشخص کرد که تنها دو رگه نورزگرایی و وظیفه شناسی توانست در دو گام حدود 9 درصد واریانس پیشرفت تحصیلی را تبیین کنند. نتایج بر پایه نظریه رگه های شخصیتی مورد بحث قرار گرفت.
    کلیدواژگان: پیشرفت تحصیلی، رگه های پنج گانه شخصیت، دانش آموز
  • سیدعباس حقایق، مهرداد کلانتری، حسین مولوی، مجید طالبی صفحه 377
    با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر کاهش اضطراب سلامت و افسردگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر (IBS)، 32 بیمار (با تشخیص پزشک متخصص و براساس ملاکهای Rome II)، به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایشی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. درمان شناختی رفتاری در گروه آزمایشی طی هشت جلسه هفتگی به کار بسته شد. زیرمقیاس اضطراب سلامت از پرسشنامه کیفیت زندگی (پاتریک و دیگران، 1998) و فهرست افسردگی بک (BDI، 1961(در آغاز و پایان جلسه ها و پس از گذشت دو ماه تکمیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری کاهش معناداری را در نمره های اضطراب سلامت و افسردگی گروه آزمایشی در پس آزمون نشان دادند. آزمون پیگیری هشت هفته که بعد از پس آزمون اجرا شد، تغییری در نمره های اضطراب سلامت نشان نداد، اما در نمره های افسردگی گروه آزمایشی، افزایش معناداری (05/0 P <) دیده شد و ضرورت تدارک یک طرح درمانگری اختصاصی را مطرح کرد. براساس این نتایج، در بیماران روده تحریک پذیر، درمان شناختی رفتاری می تواند یک درمان موثر باشد.
    کلیدواژگان: نشانگان روده تحریک پذیر، درمان شناختی، رفتاری، اضطراب سلامت، افسردگی
  • امید شکری، احمد به پژوه، زهره دانشورپور، محمد مولایی، زهرا نقش، رضا علی طرخان، فهیمه کهتری صفحه 387
    به منظور بررسی ساختار عاملی و ویژگی های روان سنجی فهرست تنیدگی ناشی از انتظارهای تحصیلی (AESI؛ انگ و هوان، 2006)، 143 پسر و 182 دختر دبیرستانی فهرست تنیدگی ناشی از انتظارهای تحصیلی (AESI) و فرم کوتاه مقیاس ترس از ارزیابی منفی (FNES-B؛ لری، 1983) را تکمیل کردند. تحلیل عاملی اکتشافی دو عامل انتظارهای والدین / معلمان و انتظارهای خود را تایید کرد. نتایج تحلیل عاملی تاییدی ضمن حمایت از ساختار عاملی به دست آمده از تحلیل عاملی اکتشافی، نشان دادند که الگوی دو عاملی AESI در مقایسه با الگوی تک عاملی برازش بهتری با داده ها دارد. همبستگی مثبت معنادار بین نمره های مقیاس ترس از ارزیابی منفی با نمره های زیر مقیاسها و نمره کل AESI مبین روایی همگرای این فهرست بود. همسانی درونی زیرمقیاسها و عامل کلی AESI مناسب بود. نتایج پژوهش حاضر، ثبات ساختار عاملی AESI و اعتبار این فهرست را برای سنجش تنیدگی ناشی از انتظارهای تحصیلی در دانش آموزان ایرانی نشان دادند.
    کلیدواژگان: فهرست تنیدگی ناشی از انتظارهای تحصیلی، ساختار عاملی، تحلیل عامل اکتشافی، تحلیل عاملی تاییدی
  • مروری بر پژوهشها
  • سوسن رحیم زاده صفحه 399
    مقاله ای که به نکات کلی آن در شماره پیشین پرداخته شد، بر مبنای مرور مجموعه پژوهشهایی شکل گرفته است که از سال 1966 تا 2000 در MEDLINE و PsychInfo به زبان انگلیسی فهرست شده و از واژه های کلیدی «دلبستگی» و «روابط موضوعی» سود جسته اند. همچنین مقاله های مروری که در خلال این سالها به طور مستقیم و بدون توجه انحصاری به آسیب شناسی روانی، به بررسی ارتباط بین بیماری های جسمانی و دلبستگی پرداخته اند در شمار منابع مورد استفاده قرار گرفته اند.
    در این مقاله، پس از یک بررسی مروری، به منظور دستیابی به شواهد موافق و مخالف در مورد وجود همخوانی بین دلبستگی ناایمن با بیماری، به مکانیزمهایی پرداخته شده که بین دلبستگی با بیماری یک پیوند علی برقرار کرده اند و به بررسی شواهد مرتبط با تایید یا تکذیب فرضیه های این الگو پرداخته اند.
    در این قسمت به انواع روابط بین دلبستگی و سلامت که از ادبیات پژوهشی استخراج شده اند، پرداخته می شود و الگوی ارائه شده توسط مؤلفان با هدف تبیین این روابط، در شماره بعد در معرض قضاوت خوانندگان قرار خواهد گرفت.
    در ادبیات پژوهشی، وجود یک همخوانی کلی بین دلبستگی ناایمن با بیماری از چهار زاویه بررسی شده است: - همخوانی بین دلبستگی با بیماری در خلال کودکی- همخوانی بین سبک دلبستگی ناایمن با بیماری ها در بزرگسالی،- پیوند بین نشانه های دلبستگی ناایمن در کودکی،- و همخوانی دلبستگی ایمن با سلامت بزرگسال.
    در سطوری که در پی می آیند به بررسی نتایج هر گروه از پژوهشها به گونه ای کلی خواهیم پرداخت: ● آیا بین دلبستگی ناایمن در خلال کودکی با بیماری های دوره کودکی همخوانی وجود دارد؟
    مشاهده های بالینی مبنی بر این که تجربه اضطراب در والدین کودکان بیمار می تواند موانعی را در راه ایفای نقش والدینی به وجود آورد، موجب شده تا میزان دلبستگی ایمن در گروه های تشخیصی متعدد بررسی شود. نتایج حاصل از این پژوهشها نشان داده اند که از یکسو، هیچ گونه دلبستگی ناایمن افراطی در کودکان پیش دبستانی واجد تاخیر تحولی یا آنهایی که به صورت زودرس یا همراه با شکافهای لبی و سقف دهان به دنیا آمده اند در مقایسه با گروه های کنترل سالم یا هنجارهای کلی جامعه وجود ندارد و از سوی دیگر، این نکته را برجسته کرده اند که فراوانی دلبستگی ناایمن در نوپایان و کودکان پیش دبستانی که به برخی از بیماری های مزمن مانند تورم گوش میانی، صرع یا نفس تنگی مبتلا هستند به مراتب بیش از گروه بهنجار است.
    مقایسه کودکان مبتلا به بیماری های قلبی مادرزادی با گروه های کنترل سالم نیز مبین وجود ناایمنی اجتنابی بیشتر در بیماران (37%) نسبت به گروه های کنترل (9%) بوده است. نتیجه جالب برگرفته از این پژوهشها این است که وخامت کنشی بیماری قلبی در کودکان ایمن و ناایمن به هنگام تشخیص متفاوت نبوده اما پس از یک پیگیری یکساله، میزان بهبود کودکان ناایمن به گونه ای معنادار کمتر از کودکان ایمن بوده است.
    ● آیا بین دلبستگی ناایمن در بزرگسال با بیماری جسمانی همخوانی وجود دارد؟
    با استفاده از مصاحبه دلبستگی بزرگسال (Adult Attachment Interviews) توانسته اند به طبقه بندی الگوی دلبستگی بزرگسالان دست یابند و ابعاد دلبستگی ایمن را نیز با تعدادی از ابزار خودگزارش دهی بسنجند.
    با آنکه ارتباط دلبستگی بزرگسال در رابطه با روان شناسی مرضی به صورت گسترده ای بررسی شده اما تعداد پژوهشها در قلمرو ارتباط بین دلبستگی بزرگسال و بیماری جسمانی به مراتب کمتر است. مع هذا پژوهشهای مختلف توانسته اند با سنجش میزان دلبستگی اجتنابی در مبتلایان به ورم روده به وسیله «پرسشنامه دلبستگی متقابل» (Reciprocal Attachment Questionnaire) نشان دهند که میزان این دلبستگی در گروه هایی از بیماران به گونه ای معنادار بیش از گروه بهنجار است.
    حس انسجام (Sense of Coherence) سازه ای است که آمادگی روان شناختی برای پاسخدهی به تنیدگی زندگی را توصیف می کند و نشان دهنده حس اعتماد فرد به خویشتن در درک و مدیریت محرکهای درونی و برونی ناشی از محیط و در نتیجه، مقابله مؤثر با تنیدگی هاست. توصیف حس انسجام، با انتظار پایان ایمنی بخش در الگوی چهار مقوله ای دلبستگی مشابهت زیادی دارد. پژوهشگران به همبستگی منفی بین حس انسجام با میزان خطر ابتلای به بیماری های عروقی دست یافته اند.
    ● آیا عوامل پرخطر در ایجاد دلبستگی ناایمن دوران کودکی با بیماری بزرگسال همراهند؟
    بهترین شیوه آزمون تاثیر دلبستگی ناایمن بر بیماری بزرگسال، تعیین دلبستگی ناایمن در کودکان و پیگیری آنها تا زمان بزرگسالی است. با آنکه گروه های متعددی از کودکان مورد مشاهده در آزمون «موقعیت ناآشنا»، اکنون در سنین بزرگسالی هستند و امکان تعیین وضعیت دلبستگی آنها وجود دارد، چنین پژوهشهایی تاکنون تحقق نیافته اند. اما پژوهشهای حیوانی و برخی از بررسی های غیرمستقیم انسانی می توانند پاسخ به این پرسش را در اختیار قرار دهند.
    در بررسی های حیوانی، جدایی زودرس از مادر، مشابه تجربی وضعیتی است که در ایجاد دلبستگی ناایمن کودک انسانی مشارکت دارد. در نژادی از موشها که از لحاظ ژنتیکی واجد آمادگی ابتلا به زخمهای معده ای روده ای حاصل از تنیدگی هستند، قطع زودرس شیر مادر، بروز این اختلالها به هنگام گذار به بلوغ را به گونه ای معنادار افزایش می دهد.
    یک راهبرد مفید برای بررسی این ارتباط در انسانها، توجه به رویدادهای دوران کودکی است که معمولا طلیعه دلبستگی ناایمن هستند. مشاهدات بالینی حکایت از آن دارند که تجربه های ضربه آمیز، سهل انگاری و بی توجهی، از دست دادن والدین یا جدایی از آنها، به افزایش خطر بروز دلبستگی ناایمن منجر می شوند. بنابراین، در حالی که دلبستگی ایمن پیامد مجموعه پیچیده تعاملهای کودک با مراقبان و محیط است و همه کودکان ضربه دیده نیز به دلبستگی ناایمن دچار نمی شوند، پس باید ضربه را به منزله بهترین آزمون میزان انعطاف پذیری نظام کودک مراقب دانست. مع هذا بررسی طلیعه های بالقوه دلبستگی ناایمن واجد اهمیت است چون از یکسو، رویدادهای ضربه آمیز و مرگ والدین ممکن است بعدها از گزارشهای فاعلی درباره کیفیت دلبستگی والد کودک، معتبرتر باشند و از سوی دیگر، می توانند امکان استنباط علی درباره دلبستگی را به هنگام نبود بررسی های آینده نگر فراهم سازد.
    پژوهشهای گسترده در گروه های بیماران توانسته اند شواهد قدرتمندی را در مورد همخوانی بین طلیعه های دلبستگی ناایمن با بیماری های دوره بزرگسالی فراهم کنند. سوء استفاده جنسی، خشونت علیه مادر، زندگی در یک خانواده معتاد و بالاخره انواع بیماری های روانی یا زندانی شدن والدین، از مهمترین عوامل پر خطر جسمانی و روان شناختی قلمداد شده اند و بیماری هایی مانند ایست قلبی، سرطان، بیماری های ریوی، بیماری های کبدی را در پی داشته اند. پژوهشگران توانسته اند در 9508 بیمار، به یک رابطه منظم بین تعداد عوامل پر خطر خانوادگی در خلال کودکی و ابتلا به انواع بیماری ها در بزرگسالی دست یابند.
    ● آیا دلبستگی ایمن با سلامت بزرگسال مرتبط است؟
    اگر دلبستگی ناایمن با بیماری همراه است پس دلبستگی ایمن نیز باید با سلامت همخوانی داشته باشد. وجود این همخوانی را می توان از یک پژوهش در مورد موفقیت گروهی از مردان دانشگاهی استنباط کرد.
    در شروع این پژوهش، دلبستگی بزرگسال به گونه ای دقیق ارزشیابی نشده بود چون این مفهوم در سال 1942 هنوز از وضوح کافی برخوردار نبود. مع هذا، شیوه سنجش توانایی های دوره کودکی به گونه ای بود که در مجموع وجود دلبستگی ایمن به منزله پیش بینی کننده سلامت جسمانی در خلال کودکی را القا می کرد.
    افزون بر این، نشان داده شد که، میزان انسجام خانوادگی قبل از 20 سالگی و روابط توام با اعتماد، استقلال و ابتکار نیز پیش بینی کننده سلامت مردان در سن پنجاه سالگی بودند. همچنین براساس نمویافتگی شیوه های دفاعی در سنین 20 تا 47 سالگی سلامت جسمانی در 60 سالگی پیش بینی شد.
    در شماره آینده، به ارائه الگویی خواهیم پرداخت که نویسندگان این مقاله مروری درباره چگونگی مشارکت دلبستگی ناایمن در بروز بیماری ها پیشنهاد کرده اند.
  • چکیده پژوهش های روان شناختی
  • زهره صیادپور صفحه 402
    کاهش توانایی هایی مانند حافظه، قدرت شناخت، سرعت عمل و... با افزایش سن از جمله زمینه های پژوهشی است که توجه بسیاری از روان شناسان را از دیرباز به خود جلب کرده است. در این بخش کوشیده‎ایم تا با مطرح کردن نمونه هایی از پژوهشهای این قلمرو، سالخوردگی را که با سرنوشت بشر عجین است، به تصویر کشیم.
    مقایسه میزان مهارت حافظه در گستره زندگی: ابقا در بزرگسالان، افزایش در کودکانBrehmer، Y.، Li، SH.CH.، straube، B.، Stoll، G.، Von Oertzen، T.، Muller، V.، & Lindenberger، U. (2008). Comparing memory skill maintenance across the life span: Preservation in adults، increase in children. Psychology and Aging، 23 (2)، 227-238.
    در این مقاله، تفاوتهای گستره زندگی در حفظ مهارت کارآمدی حافظه رویدادی براساس ارزیابی 100 آزمودنی (11-10، 13-12، 26-21 و 79-66 سال)، 11 ماه بعد از خاتمه یک برنامه تمرینی یادیار چند جلسه ای بررسی شد. حفظ مهارت در 2 جلسه پی در پی، جلسه اول بدون آموزش مجدد یادیار و جلسه دوم با آموزش مجدد یادیار آزمون شد. سطوح متوسط عملکرد بزرگسالان جوانتر و مسن تر در طول زمان ثابت بودند. بالعکس، کارآمدی حافظه کودکان کم سنتر و بزرگتر، بیشتر از سطوح پایه بود. کارآمدی بزرگسالان مسن تر، در جلسه دوم احتمالا به دلیل بهره مندی از فعال سازی مجدد مهارت آموزشی استنتاجی، بیش از جلسه اول بود. نتایج حاکی از آن هستند که: 1) حفظ مهارت در حد گسترده ای در بزرگسالان مسن تر سالم، دست نخورده باقی می ماند، 2) بزرگسالان مسن تر برای فعال‎سازی کامل سطوح مهارت پیشین، به حمایت محیط نیاز دارند و 3) کودکان می توانند مهارت یاد گرفته شده در 11 ماه قبل را با ظرفیتهای فزاینده شناختی شان منطبق کنند.
    یادگرفتن اجتناب در سالمندیFrank، M. J.، & Kong، L. (2008). Learning to avoid in older age. Psychology and Aging، 23 (2)، 392-398.
    فرضیه دوپامین در سالمندی، القاکننده این نکته است که کاهش دوپامینرژیک یکنواخت، مبین بسیاری از تغییرات شناختی در سالمندی است. در این پژوهش، 44 بزرگسال مسن را با یک آزمون احتمالات که نسبت به کنش دوپامینرژیک حساس بود و برای ارزیابی سوگیری های یادگیری از پس خوراند مثبت و منفی طراحی شده بود، آزمایش کردند. مطالعات پیشین نشان ‎داده بودند که سطوح پایین دوپامین به اجتناب از انتخابهایی که نتایج منفی به دنبال دارند منجر می‎شوند، در حالی که سطوح بالای دوپامین به افزایش حساسیت نسبت به نتایج مثبت می‎انجامند. در بررسی حاضر، تاثیر، بر سوگیری اجتناب از نتایج منفی معنادار بود. گرایش به یادگیری از پیامدهای منفی در مقایسه با پیامدهای مثبت تصمیم گیری ها در سالمندان مسن تر، بیشتر بود. اما سالمندان کم سنتر، نسبت به یادگیری از پیامدهای منفی سوگیری نداشتند. افزون بر آن، افزایش توحید یافتگی احتمالی پیامدهای نتایج منفی در سالمندان مسن تر، با کاهش یادگیری پی درپی از نتایج مثبت، که مبتنی بر حافظه کاری به نظر می رسد همراه بود. این نتایج با الگوهایی که مکانیزمهای نورونی چندگانه را مبنای توحید یافتگی احتمالاتی و رفتار پی درپی می‎دانند، همخوانی دارد؛ رفتارهایی که می‎توانند واکنشهای متفاوت را در سالمندان برانگیزند.
    حفظ بهترین برای آخرین نفر:چگونگی رفتار بزرگسالان با همراهان اجتماعی سنین متفاوتFingerman، K. L.، Miller، L.، & Charles، S. (2008). Saving the best for last: How adults treat social partners of different ages. Psychology and Aging، 23، 399-409.
    بزرگسالان مسن‎تر در مقایسه با بزرگسالان جوانتر احساسهای مثبت تر و مشکلات کمتری را در روابط شان گزارش می‎کنند. بخشی از این تجربه های مثبت، انعکاس چگونگی رفتار افراد با بزرگسالان مسن تر است. مهربانی گروه اجتماعی با بزرگسالان مسن تر می‎تواند ناشی از این حس باشد که زمان باقی مانده برای تعامل با این بزرگسالان مسن محدود است. آزمودنی های جوانتر (87 = n، سن 22 تا 35) و مسن تر (89 = n، سن 65 تا 77) میزان تمایل خود به رفتار مثبت (برای مثال بیان عاطفه، احترام گذاشتن، فرستادن کارتهای پر احساس) و نوع راهبردهای تعارضی را در پاسخ به یک تعامل منفی فرضی در دو ارتباط نزدیک اجتماعی با یک بزرگسال جوان و یک بزرگسال مسن مشخص کردند. الگوهای چند سطحی نشان دادند که شرکت کنندگان به هنگام تعامل با بزرگسالان مسن تر در مقایسه با بزرگسالان جوانتر بیشتر اجتنابی و کمتر ستیزه جویانه رفتار می کردند. بخشی از این نمای زمان ارتباط، با تفاوتهای سنی مرتبط بود. همچنین شرکت کنندگان جوانتر و مسن تر تمایل بیشتری به انتخاب کارتهای پر احساس برای دوستان مسن تر داشتند. یافته های این پژوهش که بر نظریه انتخابی اجتماعی هیجانی و الگوی درونشد اجتماعی مبتنی است، آشکارکننده آن است که یاران اجتماعی، تسهیل کننده روابط بهتر در اواخر زندگی هستند.
    همسان سازی و تحول صلاحیت: یک پژوهش طولی 44 ساله از اواخر نوجوانی تا اواخر میانسالیCramer، Ph. (2008). Identification and the development of competence: A 44-year longitudinal study from late adolescence to late middle age. Psychology and Aging، 23 (2)، 410-421.
    نقش مکانیزمهای دفاعی در تحول کامل صلاحیت (ج. ا. کلاوسن، 1993) در خلال یک دوره 44 ساله در شرکت کنندگان «مطالعه رشد اوکلند»، که بخشی از بررسی های بین نسلی «انستیتو تحول انسانی» بود، صورت گرفت. صلاحیت کامل در 4 موقعیت، از اواخر نوجوانی (18-15 سال) تا اواخر میانسالی (62 سال) ارزیابی شد. کاربرد مکانیزمهای انکار ، فرافکنی و هویت یابی در اواخر نوجوانی، بر مبنای آزمون اندریافت موضوع (T.A.T، ه. ا. موری، 1943) و داستانهای کدگذاری شده با راهنمای مکانیزمهای دفاعی (پ. کرامر، 1991) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان دادند که در اواخر نوجوانی، مکانیزم دفاعی همسان سازی با صلاحیت ارتباط مثبت داشت، در حالی که دفاع نمو نایافته‎ فرافکنی با سطوح پایین‎تر شایستگی مرتبط بود. الگوی سلسله مراتب خطی (بریک و رادنبوش، 1992) در کل گروه نشان داد که شایستگی طی سالهای بزرگسالی با اندکی تنزل در اواخر میانسالی افزایش می‎یابد. تفاوتهای فردی در تغییرات درون فردی صلاحیت، با استفاده از مکانیزم همسان سازی مرتبط بودند: استفاده زیاد از همسان سازی در اواخر نوجوانی باثبات نسبی در میزان صلاحیت بزرگسالی مرتبط بود، در حالی که کاربرد اندک همسان سازی در نوجوانی، تغییرات صلاحیت در بزرگسالی را پیش بینی می‎کرد.
  • بررسی کتاب
  • فاتح رحمانی صفحه 404
    هشیاری به منزله یک تجربه فاعلی، بدیهی پنداشته می شود و مشخص کردن آن، تنها از طریق نفی و با استفاده از مفاهیمی مانند بی هوشی، خواب یا دلریوم1، امکان پذیر است. اما اگرچه وجود ذهن یا هشیاری از دیدگاه روان شناسی پذیرفته شده اما ماهیت آن، مانند ماهیت ماده برای فیزیکدانها و ماهیت زندگی برای زیست شناسان ناشناخته است.
    مروری بر اثرخاستگاه هشیاری در فروپاشی ذهن دو جایگاهی2 (1990) در سه جلد تدوین و در سه جلد نیز ترجمه شده است. در کتاب اول، پس از ارائه یک فصل مقدماتی با عنوان «
    مقدمه
    مسئله هشیاری»، شش فصل تحت عنوان «ذهن انسان» آمده است: «هشیاری به هشیاری»؛ «هشیاری»؛ «ذهن ایلیاد»؛ «ذهن دو جایگاهی»؛ «مغز دوگانه»؛ «منشا تمدن». عنوان کتاب دوم «گواهی تاریخ»، و دارای شش فصل است: «خدایان، گورها و بتها»؛ «حکومتهای دینی دو جایگاهی دارای خط»؛ «دلایل هشیاری»؛ «تحول ذهنی در بین النهرین»؛ «هشیاری خردورزانه یونان»؛ «هشیاری اخلاقی عبرانی ها (آوارگان)». کتاب سوم، با عنوان «آثار ذهن دو جایگاهی در جهان مدرن» هفت فصل دارد: «در جستجوی کسب اقتدار»؛ «درباره پیامبران و تسخیر»؛ «درباره شعر و موسیقی»؛ «هیپنوتیسم (خوابواره)»؛ «اسکیزوفرنی»؛ «طلایه دارهای علم»؛ «سخن پایانی».
    هر سه جلد کتاب فاقد کتابنامه و نمایه است و منابع در زیرنویس کتاب آمده اند. در مقدمه جلد دوم در یک بند به اظهارنظر مجله روان پزشکی امریکا درباره جاذبه این اثر در حد تفسیر خوابدیده های فروید اشاره شده بدون آنکه مشخص شود که آیا این اظهارنظر توسط چه کسی عنوان شده است. چون بی تردید یک مجله علمی هرگز چنین موضع گیری هایی ندارد.
    جولیان جینز3 در کتاب خود از زاویه ای بسیار متفاوت به مسئله ماهیت و خاستگاه هشیاری می پردازد. در کتاب اول، در فصل مقدماتی، وی هشیاری را آنچنانکه همه تجربه می کنند معرفی می کند. سپس در فصل اول، به تحلیل ماهیت، کنشهای هشیاری و شاخصهای موجودیت آن می پردازد. اما تمام بررسی ها ناکام می مانند. هیچ اثر واقعی از هشیاری در نظام روانی انسان وجود ندارد زیرا هیچیک از کنشهای روانی از جمله ادراک، یادگیری و تفکر بر هشیاری متکی نیستند. در فصل دوم، در بررسی این «هیچ چیز»، وی به این نتیجه می رسد که مفهوم هشیاری ساخته ای استعاری است که مصداق واقعی ندارد بلکه حاصل توانایی استعاری زبان در خلق جهان بیرونی در درون انسان است. نویسنده در فصل سوم، به این نکته پرداخته است که پیش از گسترش توانایی استعاری زبان، تمام کنشهای روانی بدون هشیاری وجود داشته اند. از نظر او کنشهای ذهنی در آن زمان به گونه ای متفاوت بوده اند. در فصل چهارم، وی وضعیت روانی خاصی را با عنوان «ذهن دو جایگاهی» آن زمان معرفی می کند. این عبارت، بیانگر دوگانگی ذهنی است که در آن کنشهای ذهنی فاقد مبنای واحد یا یکپارچگی هستند. در ذهن دوگانه، بخش مهمی از فعالیتهای ذهنی به عنوان دریافتهایی از منابع ناشناخته، ساختگی یا توهمی تجربه می شود که غالبا خدا یا نیروهای ماوراء الطبیعی خوانده شده است و بخش دیگر، دارای ماهیتی حسی حرکتی، به معنای فاقد عملیات1 ذهنی، فضای ذهنی و هرگونه تجربه فاعلی2 است. به گفته نویسنده، انسانها، مانند آدم مصنوعی بوده اند و تجربه های توهمی آنها که در بردارنده انگیزه ها، سازماندهی و برنامه ریزی، اراده، هدفمندی، رهبری و هدایت بوده به خدایان نسبت داده می شده اند. در واقع تمام اینها، به صورت «گفتار» یا «فرمان» دریافت می شده است. این خدایان، ساخته دستگاه عصبی مرکزی بوده اند که از طریق نوعی سازش یافتگی تحولی پدید آمده اند. در جلد دوم کتاب، یافته های تاریخی، براساس این الگوی تفسیری، تبیین شده اند. در جلد سوم، مشاهده های جوامع بشری کنونی، با توجه به دیدگاه نویسنده تفسیر شده اند.
    برجستگی اثرطرح افکاری که با تفکر روزمره بسیار متفاوتند ویژگی مهم این اثر است. نفی وجود هشیاری، برخلاف تجربه و تصور هر خواننده این کتاب است. نکته ای که در سراسر کتاب جلب توجه می کند گستره وسیع اطلاعات نویسنده در قلمروهای مختلف مانند روان شناسی، عصب شناسی، باستان شناسی، زبان شناسی، ادبیات و فلسفه است.
    کاستی های اثرنوعی دوگانگی در نوشته های کتاب وجود دارد. نویسنده، با نفی واقعیت هشیاری، آن را به عنوان یک «کد» ساخته ذهن معرفی می کند. اما به گونه ای از گذشتگان 3000 سال پیش که فاقد هشیاری بوده اند سخن می گوید که انگار هشیاری، حالت، تجربه یا وضعیتی واقعی است. آدم مصنوعی بعد بازسازی استعاری جهان بیرونی و دارای استعاره هشیاری، انسان کنونی است. اما از دیدگاه نویسنده، همچنان هشیار نیست.
    از سوی دیگر، نویسنده در جهت اثبات دیدگاه خود، در موارد مختلف به تجربه فاعلی فرد در مورد هشیاری رجوع می کند و هر گاه این رجوع ثمربخش نیست، به مشاهده های عینی، به عنوان معیاری برای وجود هشیاری، می پردازد. برای مثال، شرطی سازی ها فراتر از هشیاری تحقق می یابند. این نکته با رجوع به تجربه های هشیار، قابل فهم است. اما ادراک، ارتباط مشخص تری با هشیاری دارد. هنگام بررسی یادگیری براساس شرطی سازی، نویسنده به تجربه های فاعلی خواننده متوسل می شود. اما هنگام بررسی ادراک، به پاسخهای گلبولهای سفید به باکتری ها استناد می کند که باید با نوعی ادراک، آنها همراه باشد. سپس، نتیجه می گیرد که چون نمی توان ادعا کرد در هر میلیمتر خون خود، شش هزار واحد هشیاری داریم، بنابراین، ادراک و هشیاری دو پدیده متفاوتند.
    نکته مهم دیگر، دوگانه بودن ذهن پیش از زمان پیدایش هشیاری است که البته هنوز جلوه هایی از آن (برای مثال، در تجربه های توهمی افراد بهنجاریا توهمهای بیماران روان گسیخته) قابل مشاهده است. یک بخش ذهن یا یک جایگاه آن، انجام دهنده اعمال و دریافت کننده های فرایندهای فکری، و بخش دیگر آن، توهمی و به دور از هشیاری است و جایگاه دیگر (که جایگاه خدایان نام گرفته است) ارائه دهنده یا القاکننده انگیزه، تصمیم و تفکر است.
    چرا باید جایگاه دوم را یک واحد بدانیم؟ استفاده از کلمه «دو» در عبارت دوگانه یا دو جایگاهی از دوتا بودن نیمکره های مغز گرفته شده است و مبین نوعی دسته بندی انتزاعی است تا مشاهده عینی. به نظر می رسد، آزمونهای مربوط به آزمودنی های دو پاره مغز1، گرهی از این مشکل نمی گشایند و شاهدی برای نویسنده فراهم نمی کنند. زیرا، تنها بیانگر مواردی هستند که جداکردن قسمتهایی از مغز (نیمکره ها) امکان پذیر و نمودهای آن در سطح حس و حرکت قابل بررسی بوده اند. افزون بر این، تبیینهای ارائه شده در مورد بیماران روان گسیخته، مبنی بر قرارداشتن منبع توهمها در نیمکره راست مغز با یافته هایی که مبین فعال بودن بخش گفتاری نیمکره چپ به هنگام تجربه توهم هستند، ناهماهنگ اند. به عبارت دیگر، این منبع بیگانه می تواند متعلق به همان نیمکره ای از مغز باشد که دریافت کننده آن است. تجربه های تفرقی2 حسی، حرکتی، هیجانی و حتی شخصیتی را می توان در بیماران مختلف مشاهده کرد. بیماران دچار اختلالهای تفرقی احتمالا مثالهای مناسبی برای نویسنده نبوده اند چه، برای مثال، تعداد شخصیتهای کاملا متمایز در اختلال شخصیت چندگانه3 می تواند بیش از دو تا باشد. اما چندگانگی آنها بسیار مشخص تر از آزمودنی های دو پاره مغز است. در داستانها و شواهد باستانی هم بهتر است از آنچه به عنوان فرد و غیرفرد ادراک می شود سخن گفت. اما نمی توان منبع تجربه های توهمی را لزوما یکی دانست. بنابراین، مفهوم چندگانگی یا چند جایگاهی مناسبتر از دو جایگاهی است و محدودکردن چندگانگی ذهن به دوگانگی نیمکره های مغز ضروری به نظر نمی رسد. همچنین، طرح ناسازگاری هشیاری و چندگانگی ذهنی که پیامد داستانهای پیشینیان است نیازمند تبیینهای نظری است که نویسنده به آنها نپرداخته است. مطالب مربوط به آثار تاریخی و باستانی نیز بیشتر شامل تفسیر آنها براساس دیدگاه نویسنده است تا یک استنباط علمی.
    توازی تحول فردی و نوعی، همواره مورد توجه نظریه پردازان بزرگی مانند پیاژه و فروید، بوده است. در حالی که نویسنده به طور مکرر به یافته های تمدنهای باستانی استناد کرده بدون آنکه به فرایند پیدایش زبان و عملیات ذهنی در فرد و جستجوی یک مبنای تحولی برای نظریه خود بپردازد. شاید بدین دلیل که مشاهده های تحولی، شاهدی برای نظریه نویسنده فراهم نمی ساخته اند.
    به طور خلاصه، می توان گفت سبک استدلالی نویسنده در قسمت نفی هشیاری بسیار شبیه نوع استدلال جرج برکلی4 برای نفی وجود ماده است و همان انتزاعهای گزینشی5 مقدمات و بیش تعمیم دهی6 نتایج را می توان مشاهده کرد. همچنین، استدلالهای او در نمایان ساختن دو جایگاهی بودن ذهن گذشتگان و سیطره توهمهای مربوط به خدایان بر ذهن آنها، براساس مشاهده های تاریخی و باستانی، یادآور سبک استدلالی اریک فون دنیکن7، در اثر معروف ارابه خدایان، برای جستجوی آثار موجودات فضایی در تمدنهای پیشین بشری است.
    سخن آخرچند نکته مهم در مورد ترجمه این کتاب قابل توجه است. نخست اینکه چرا مترجمانی که این اثر را در زمستان سال 2002 به فارسی برگردانده اند به ترجمه چاپ 1990 به جای چاپ 2000 پرداخته اند. این مشکل، احتمالا حاصل بی نیازی مترجمان ایران از درخواست اجازه رسمی از مؤلف برای ترجمه کتاب است. نکته دوم، مربوط به استفاده از کلمه آگاهی است. این کلمه بسیار گسترده و دارای معانی متعددی است و به مفاهیمی مانند شناخت، توجه، عقل، یادگیری و بینش اشاره دارد. در صورتیکه، منظور نویسنده کتاب، صرفا «هشیاری» است و آگاهی را مقوله ای جداگانه می داند. این مسئله، ممکن است دشواری هایی را در فهم مطالب ایجاد کند.
    نکته دیگر این که نویسنده در سراسر نوشته های خود نقش تعیین کننده ای برای انگیزه ها، احساسها و عواطف، در تبیین موضوعهای تحلیل خود قائل نیست. تنها در قسمتهای پایانی جلد سوم، احساس را به عنوان رفتاری زیست شناختی، سازمان یافته و دارای مبانی زیست شیمیایی تلقی می کند. این مسئله، احتمالا بیانگر اجتناب از مفاهیمی است که انسجام نوشته ها را تهدید می کنند.
  • معرفی پایگاه های اطلاعاتی
  • جمیله کلانتری خاندانی صفحه 407
    انجمن هنردرمانگری آمریکا سازمانی است متشکل از متخصصان ملتزم به این اعتقاد که فرایند خلاق موجود در هر آفرینش هنری دارای نقشی درمان کننده و پیشبرنده در حل تعارضها، ایجاد مهارتهای بین فردی، مدیریت رفتار، تقلیل تنیدگی، ارتقای سطح حرمت خود و خودآگاهی است. این انجمن، خدمات خود را از طریق برقراری معیارهای صلاحیت حرفه ای و ایجاد و گسترش شناخت در قلمرو هنر درمانگری به اعضای جامعه عرضه می کند. AATA یک انجمن ملی و غیرانتفاعی با قریب 4500 عضو است که اداره آن به هیئت 11 نفره منتخب اعضای انجمن، محول شده است. بیش از سی انجمن محلی با هدف ارتقای هنر درمانگری در سطح مناطق، شکل گیری گردهمایی ها و فعالیتها را سازماندهی می کنند. به منظور پیشبرد کاربرد هنر درمانگری، AATA هدفهایی را که در پی آمده اند، دنبال می کند: • پشتیبانی از ارائه خدمات هنر درمانگری به عموم با رعایت بالاترین سطح کیفیت؛• تسهیل برقراری ارتباط بین اعضا و همکاران؛• حمایت از قانونمندشدن تلاشها در سطح ایالتی و فدرال؛• اطلاع رسانی به عموم، هنر درمانگران و سایر متخصصان مرتبط در زمینه سلامت روانی؛• صحه گذاشتن بر فعالیتهای ممتاز بالینی، حرفه ای، آموزشی و پژوهشی.
    انتشارات AATA عبارتند از: مجله انجمن هنر درمانگری آمریکا، خبرنامه AATA، راهنمای اعضا، پیشینه مطالعاتی تخصصی، تک نگاره ها و کتاب.
    در زمینه برگزاری گردهمایی ها و فرصتهای آموزشی که از سوی این انجمن در اختیار گذاشته می شود می توان به موارد زیر اشاره کرد: • کنفرانس سالانه AATA که هر ساله در ماه نوامبر برگزار می شود؛• سمپوزیوم منطقه ای که در سراسر آمریکا برپا می شود؛• ایجاد فرصتهای آموزش عالی غیردانشگاهی از طریق کنفرانسها، سمپوزیوم ها و یادگیری از راه دور.
    برای آشنایی بیشتر با هنردرمانگری به منزله یک حرفه می توانید به لینک for students سایت AATA مراجعه کنید تا در خصوص دانشکده ها و مراکز دانشگاهی که برنامه های هنردرمانگری مورد قبول AATA را ارائه می دهند، اطلاعات کسب کنید. همچنین برای دستیابی به آخرین اطلاعات گردهمایی های AATA می توانید از سایت www.ataconference.org بازدید کنید. گردهمایی سال 2008 انجمن هنردرمانگری آمریکا در تاریخ 23-19 نوامبر، درکلیولند ایالت اوهایو برگزار می شود.
    ترجمه جمیله کلانتری خاندانی
  • اخبار
|
  • Mohtaram Nemat Tavousi Page 321
    this research aimed to examine the effectiveness of Progressive Relaxation Training in evaluating the stress of daily life events. 100 female students of consul- ting were randomly selected from Azad University and Personal Views Survey (PVS; Hardiness Institute,1985), Self-esteem Inventory (Coopersmith, 1967), and Cattell An- xiety Scale (Cattell,1958) were administered. After random assignment of participants to a control and an experimental group, the experimental group received 10 weekly sessions of progressive relaxation training (Jackobson, 1934). Next, the Hassles and Uplifts Scale (Delongis et al, 1982) was administered to both groups. Data showed that by control- ling the levels of self-esteem, hardiness and tension, the experimental group, after receiving the relaxation training, appraised the daily life events as less stressful than the control group that did not receive the training.
  • Beheshteh Abdi Page 333
    parents (n = 1001) and teachers (n = 284) of 518 girls and 483 boys (aged 3-5 years old), answered the Social Skills Rating System–Parent and Teacher forms (Gresham & Eliot, 1990), which aimed to measure their children's social skills, internalizing problems, and exter- nalizing problems based on gender differences. The results of a MANOVA showed that, according to parents and teachers, girls scored higher than boys on the social skills (cooperation, responsibility and self control) and interna- lizing problems (sadness, depression and loneliness) sub- scales. Boys scored higher than girls on the externalizing problems (aggression, poor control of temper, argueing) subscale. Parent's ratings did not show a significant differ- ence between girls and boy's measurements of assertive- ness.
  • Ali Bahari Gharagoz, Maryam Seif Naraghi Page 343
    Asample of 30 dyslexic 1st to 3rd graders in the city of Tabriz were identified as dyslexia using the Dys- lexia Checklist (Michaeli, 2006). The sample was admini- stered the Wechsler Intelligence Scale for Children (WISC-R, 1974) and Diagnostic Reading Test (Bahari Gharahgoz, 2006) and randomly assigned to an experimental and a control group. During a three month period, the experimental group received thirteen, 45-minute sessions of individual training using the Sina aid: instructional device for training of rea- ding (Seif Naraghi & Naderi, 2003). The control group receiv- ed none. The two groups pre-post tests of reading errors were compared using ANCOVA. The results revealed that, controlling for the intelligence variable, the application of Sina aid accounted for a 48% reduction in reading errors, suggesting that teachers can rely on the Sina aid for impro- ving reading skills of dyslexic students.
  • Susan Rahimzadeh, Hamid R. , Ali Zadeh Mohammadi Page 355
    the mental health of parents with attention deficit / hyperactivity disorder (ADHD) was compared with that of parents with normal children. The teacher of 315 fe- male and 315 male (ages 7 to 11 years) students comple- ted the Child Symptom Inventory – 4 (Gadow & Sprafkin, 1994). Two groups of students with and without ADHD (consisting of 15 female and 23 male children in each group) were selected. Parents of all the 76 children then respon- ded to the Gender Health Questionnaire (Goldberg, 1972). The results showed that the mental health of parents of children with ADHD was significantly lower than parents with normal children (P < 0.001). The implications for de- vising preventative programs that promote the public health are discussed.
  • Behrouz Atashrouz, Shahla Pakdaman , Ali Asgari Page 367
    In order to predict academic achievement on the ba- sis of personality traits, 200 junior high school stu- dents (100 female, 100 male), chosen by multistage sam- pling method, completed the Five Factor Personality In- ventory (NEO-FFI); (Costa & McCare, 1992). Their aca- demic achievement was assessed through national high school entrance exam scores. Academic achievement had a positive correlation with extraversion, agreeableness, and conscientiousness, a negative correlation with neuroticism, and no correlation with openness to experience. Stepwise regression analysis showed that only neuroticism and con- scientiousness, in two steps, could explain 9% of variance in academic achievement. The results are discussed in terms of the trait theory of personality.
  • Seyyed Abbas Haghayegh, Mehrdad Kalantari , Hosein Molavi , Majid Talebi Page 377
    the efficacy of Cognitive-Behavior Therapy (CBT) in decreasing the symptoms of anxiety and depression in patients suffering from irritable bowel syndrome (IBS) was examined. 32 patients, diagnosed by a gastroentero- logist applying the RomeII Criteria, were selected and di- vided into an experimental and a control group-each com- posed of 12 patients. The experimental group received a weekly session of CBT for eight weeks. The Health Anxiety subscale of the Specific Quality of Life Questionnaire (Pat- rick et al., 1998) and the Beck Depression Inventory (BDI, 1961) were administered as pre-post and follow-up tests. The results of MANCOVA showed significantly lower mean scores in symptoms of anxiety (P < 0.05) and depression (P < 0.01) among the experimental group in the post-test. The follow-up test given eight weeks after the post-test did not show a change in the anxiety scores of experimental group. However, the follow-up test showed an increase in the depression scores of experimental group (P < 0.05). Find- ings support the efficacy of CBT in treating the IBS.
  • Omid Shokri, Ahmad Behpajouh , Zohreh Daneshvar Pour, Mohammad Molaei, Zahra Naghsh, Reza A. Tarkhan, Fahimeh Kehtari Page 387
    In order to evaluate the factor structure and psycho- metric properties of the Academic Expectations Stress Inventory (AESI, Ang and Huan, 2006), 143 male and 182 female high school students were administered the AESI and the Brief Fear of Negative Evaluation Scale (FNES-B, Leary, 1983). Exploratory factor analysis confirmed the two factor-structure of the AESI in the Iranian sample: Expectations of Parents/Teachers and Expectations of Self. The findings of confirmatory factor analysis provi- ded support for the factor structure derived from explo- ratory factor analysis and suggested that the two-factor model of AESI, compared to the one-factor model, was a better fit to the data. Significant positive correlations bet- ween the scores of BFNES scale and AESI's total and subscales scores provided empirical support for the con- vergent validity of the AESI. Internal consistency of the AESI total score and its subscales was good. The findings support the consistency of the AESI factor structure, and its validity in measuring stress of academic expectations in Iranian students.