فهرست مطالب

Advances in Nursing & Midwifery - Volume:17 Issue: 59, 2008

Advances in Nursing & Midwifery
Volume:17 Issue: 59, 2008

  • 78 صفحه، بهای روی جلد: 7,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1386/12/20
  • تعداد عناوین: 9
|
  • مقالات پژوهشی
  • فرحدخت رنجبر، زهرا تمیزی، فریده یغمایی، حمید علوی مجد، مسعود فلاحی خشکتاب صفحه 5
    مقدمه
    اسکیزوفرنیا ناتوان کننده ترین اختلال روانی است و بیماران مبتلا به آن در زندگی خود تنش های بسیار زیادی را تجربه می کنند که راهبردهای مقابله ای در سازگاری با این موقعیت های پر تنش نقش بسیار مهمی دارند. بیماران اسکیزوفرنیک در راهبردهای مقابله ای خود دچار مشکل می باشند. آن ها غالبا از راهبردهای مقابله ای غیر فعال و نا موثر استفاده می کنند. پژوهش حاضر با هدف بررسی راهبردهای مقابله ای در بیماران اسکیزوفرنیک مراجعه کننده به درمانگاه های روانپزشکی بیمارستان های وابسته به دانشگاه های علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهر تهران در سال 1385 انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش بصورت توصیفی انجام گرفت. 90 بیمار اسکیزوفرنیک که مشخصات واحدهای مورد پژوهش را دارا بودند در دو مرحله از طریق نمونه گیری غیر تصادفی (سهمیه ای، در دسترس) وارد مطالعه شدند. از «پرسشنامه راه های مقابله ای» جهت جمع آوری اطلاعات استفاده گردید که پس از تعیین اندکس اعتبار محتوا و صوری ابزار، پایایی آن با روش ثبات درونی محاسبه شد (89/0=α) سپس داده ها با روش خود گزارش دهی و کسب برخی از اطلاعات از طریق پرونده جمع آوری شده و از طریق نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد راهبرد مقابله ای «کناره گیری کردن» با میانگین 11/50 درصد در سطح اول و راهبرد مقابله ای «خود تسکینی» با میانگین 06/47 درصد در سطح دوم و راهبرد های مقابله ای«تفکرکردن»،«باز ارزیابی مثبت»، «چشم پوشی کردن»و«عمل نمودن» به تر تیب با میانگین های 38/41، 86/40، 67/40 و 03/37 درصد در سطح سوم راهبردهای مقابله ای به کارگرفته شده قرار دارند. همچنین نتایج نشان داد اکثریت واحدهای مورد پژوهش از«راهبرد مقابله ای اجتنابی»و اقلیت آن ها از«راهبرد مقابله ای مبتنی بر مشکل» استفاده می کردند.
    کلیدواژگان: بیماران اسکیزوفرنیک، راهبردهای مقابله ای، درمانگاه روانپزشکی
  • گیتی ازگلی، شهناز نوریزدان، جمال شمس، حمید علوی مجد صفحه 12
    مقدمه
    تغییرات خلقی و نیازهای زن باردار در محل کار، مشکلاتی را نظیر افزایش خستگی ایجاد می کند. از طرفی طی دهه های گذشته شرکت زنان در نیروی کار 3 برابر شده است. در حالی که هم اکنون درمراقبت های معمول زنان حامله بخصوص زنان شاغل، بطور اخص میزان خستگی بررسی نمی شود و روش های مانند کاهش یا مهارخستگی آموزش داده نمی شود. لذا زنان باردار شاغل با توجه به موقعیت خاص دوران بارداری، خستگی وعوارض آن تجربه می شود. این پژوهش به منظور بررسی شدت خستگی و عوامل مربوط به آن درمادران مراجعه کننده به درمانگاه های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی اصفهان صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه طولی درمادران باردار مراجعه کننده به درمانگاه های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت. منظوراز شغل داشتن کاردرآمدزا داخل منزل یاخارج از بود. ابزارگردآوری اطلاعات پرسشنامه بود، اعتبار پرسشنامه از طریق اعتبار محتوا و پایایی آن توسط آلفای کرونباخ اندازه گیری شد.. قسمت اول پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و مامایی بود که در ویزیت اول توسط پژوهشگر تکمیل می شد. در صورت واجد شرایط بودن برسشنامه خستگی به مادران داده می شد تا از هفته32 حاملگی تا زمان زایمان به صورت هفتگی، در یک روز مشخص در هفته آن را تکمیل نمایند. اطلاعات با 13 SPSS وآزمونهای من ویتنی وکروسکال والیس وپیرسون و اسپیرمن تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که از 70 نفر مادر شاغل6/67 درصد مادران شاغل خستگی متوسط و شدید داشتند، 8/12درصد مادران بیش ازیک شغل داشتند وازمادران شاغل خارج ازخانه 8/34درصد نوبت کاری داشتند. 90 درصد مادران بیش ازسه ساعت در روز می ایستادند. 2/58 درصد مادران اظهار داشتند با وجود خستگی به کار ادامه می دهند 93درصد مادران با منابع خستگی مواجه بودند و10درصد آنان زایمان زودرس (سن حاملگی کمتراز 37 هفته و5/18درصد نوزاد کم وزن (وزن کمتراز2500گرم) داشتند.
    بحث و نتیجه گیری
    خستگی متوسط و شدید در دو سوم مادران شاغل مورد بررسی، وجود داشت که میتواند روی نتیجه حاملگی اثر گذارد و می توان با مراقبت های مداخله ای مانند وقفه های استراحتی و آموزش روش های کاهش خستگی مثل تن ارامی درحین کارآن را کاهش داد.
    کلیدواژگان: خستگی، زنان شاغل، حاملگی
  • سیمین اسماعیل پور زنجانی، محبوبه صفوی، شیدا جلالی، ابراهیم ابراهیمی ابیانه صفحه 19
    مقدمه
    هیپر بیلی روبینمی در اکثر نوزادان اتفاق می افتد. در بیشتر موارد این زردی خوش خیم است اما به علت سمیت بالقوه بیلی روبین، بایستی نوزادان تحت بررسی قرار گیرند تا پیشرفت بسوی موارد هیپر بیلی روبینمی شدید و در موارد نادر آنسفالوپاتی حاد بیلی روبین یا کرنیکتروس مشخص گردد. عوامل مادری و نوزادی و حوالی تولد شواهدی از احتمال بروز هیپر بیلی روبینمی شدید را در نوزاد فراهم می آورد. این پژوهش با هدف تعیین میزان بروز و عوامل مادری و نوزادی همراه با هیپر بیلی روبینمی نوزادی انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی از نوع مقطعی بود و برای انجام آن کلیه نوزادان متولد شده و مراجعه کننده به بیمارستان هدایت تهران از اول دی تا پایان اسفند ماه 1385(1292 نوزاد) مورد بررسی قرار گرفتند. روش جمع آوری داده ها پرسشنامه بود که اعتبار آن از طریق اعتبار محتوا و پایایی آن توسط آزمون مجدد اندازه گیری شد (95/0=r). اطلاعات با استفاده از پرسشنامه جمع آوری و با نرم افزارهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میزان بروز هیپربیلی روبینمی در طی مدت نمونه گیری در بیمارستان مذکور 9/19 درصد بود و در نوزادان مبتلا به هیپربیلی روبینمی میانگین عوامل مادری عبارت بودند از: سن 6/26 سال، دفعات بارداری 6/1، طول مدت بارداری 8/38 هفته، طول لیبر 19/8 ساعت، میزان مصرف اکسی توسین 85/22 واحد و مدت زمان پارگی کیسه آب 66/6 ساعت. در اکثریت مادران 1/52 درصد گروه خونی O، 5/92 درصد ارهاش مثبت، 7/88 درصد عدم سابقه زردی در خانواده، 5/53 درصد زایمان طبیعی، 2/95 درصد گرفتن بی حسی اپیدورال در زایمان طبیعی، 7/60 درصد بیهوشی عمومی در سزارین و 9/69 درصد زایمان بدون استفاده از ابزار کمکی بوده است.
    در مورد عوامل نوزادی واحدهای مبتلا به هیپربیلی روبینمی، میانگین ها عبارت بودند از: وزن تولد 4/3016 گرم، رتبه تولد 44/1، سن 5/3 روز، میزان بیلی روبین 3/15، دفعات تغذیه 53/12 بار و دفعات اجابت مزاج 4/4 بار در شبانه روز. همچنین اکثر نوزادان مبتلا مذکر6/54 درصد، بدون داشتن صدمات زایمانی 5/95 درصد، داشتن تغذیه انحصاری با شیر مادر100 درصد و شروع تغذیه در کمتر از 2 ساعت بعد از تولد 6/99 درصد بوده اند.
    بحث و نتیجه گیری
    اطلاعات بدست آمده نشان داد که از بین عوامل خطر ساز مادری دفعات بارداری و ارهاش خون مادر و از عوامل خطر ساز نوزادی سن و دفعات اجابت مزاج نوزاد در شبانه روز با میزان بیلی روبین نوزاد ارتباط معنی دار آماری دارند. (05/0>P). لذا توجه به این عوامل و شناخت سایر عوامل خطرساز سبب کاهش آنها و در نهایت دستیابی به سلامت جامعه لازم است.
    کلیدواژگان: میزان بروز، هیپربیلی روبینمی نوزادی، عوامل مادری و نوزادی
  • گیتی خوشه مهری، گیتی ابراهیم طاهری، زهرا حاتمی، محسن صفاری صفحه 26
    مقدمه
    بارداری ناخواسته به علت تاثیر آن بر رشد بی رویه جمعیت و نیز بر سلامت مادر و کودک، یکی از مشکلات بزرگ کشورهای در حال توسعه است. جمعیت بسیاری از کشورهای فقیر در مدت کمتر از20 سال آینده 2 برابر خواهد شد که یکی از عوامل موثر بر این رشد بی رویه، بارداری ناخواسته می باشد. هدف از انجام این مطالعه، تعیین شیوع حاملگی ناخواسته و بررسی برخی عوامل موثر بر آن در زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی– درمانی جنوب تهران می باشد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نوع توصیفی است که 300 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی– درمانی جنوب تهران در سال 1385 را مورد بررسی قرار داده است. روش جمع آوری داده ها، مصاحبه و ابزار آن پرسشنامه بوده. اعتبار و پایایی پرسشنامه از طریق اعتبار محتوا و پایایی از طریق آلفا کرونباخ انجام شد (83/0=α). جهت تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS و آزمون آماری کای دو وآزمون T استفاده شده است.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد که نسبت حاملگی ناخواسته در زنان مورد مطالعه31 درصد می باشد. در این مطالعه عواملی همچون سن زنان (011/0=p) و همسران (017/0=p)، میزان تحصیلات زنان (01/0=p)، وضعیت اشتغال همسران (02/0=p)، تعداد حاملگی (00/0=p)، تعداد زایمان (00/0=p)، تعداد فرزندان (00/0=p)، نحوه مراجعه زنان جهت مراقبت های دوران بارداری (04/0=p)، روش پیشگیری از بارداری (043/0=p)، همزمانی حاملگی و استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری (00/0=p)، نحوه مصرف قرص پیشگیری از بارداری (024/0=p)، آگاهی از نحوه مصرف قرص پیشگیری از بارداری(024/0=p)، با حاملگی ناخواسته ارتباط معنی دار آماری داشت.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به نتایج بدست آمده و درصد بالای بارداری ناخواسته در این مطالعه، آگاه کردن زنان در مورد استفاده از روش های پیشگیری از بارداری و انجام مشاوره درمورد به کاربردن صحیح این روش ها ضروری بوده و توصیه می شود
    کلیدواژگان: حاملگی ناخواسته، وسایل پیشگیری از بارداری، تنظیم خانواده
  • ژاله عزتی، حسین کریمی رهجردی، ملاحت نیکروان مفرد، حمید علوی مجد صفحه 33
    مقدمه
    سکته مغزی اولین مشکل نورولوژیک در دنیا و شایع ترین اختلال ناتوان کننده عصبی بوده، عوارض شدید و فرساینده آن، زندگی بیمار و خانواده وی را تهدید کرده، کیفیت زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. این مطالعه یک مطالعه توصیفی- همبستگی بوده، هدف آن تعیین کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سکته مغزی مراجعه کننده به بیمارستان کامکار- عرب نیا، وابسته به دانشکده علوم پزشکی قم است.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش تعداد 70 نفر از بیماران مبتلا به سکته مغزی در محدوده سنی40 تا 90 سال که مبتلا به سایر بیماری های مزمن و آفازی نبوده، و از زمان ابتلای آنها به سکته مغزی حداقل دو ماه و حداکثر چهارده ماه (فاصله زمانی یک ساله) گذشته بود، مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه گیری به روش در دسترس صورت گرفت. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه ای مشتمل بر دو بخش، شامل بررسی مشخصات دموگرافیک مددجویان و سنجش ابعاد کیفیت زندگی بود. اعتبار پرسشنامه از طریق اعتبار محتوا و پایایی آن توسط اندازه گیری آلفای کرونباخ تعیین شد (84/0=α).
    یافته ها
    یافته های آماری نشان داد که اکثریت نمونه ها وضعیت جسمانی خود را در حد متوسط، وضعیت روحی- روانی خود را در حد متوسط، و وضعیت اجتماعی- اقتصادی خود را در حد ضعیف بیان داشته اند.
    بحث و نتیجه گیری
    سکته مغزی موجب کاهش کیفیت زندگی در سه بعد جسمانی، روحی-روانی و اجتماعی- اقتصادی می گردد. لذا پیشنهاد می گردد که مراکز درمانی، ضمن ارزشیابی برنامه های درمانی، مراقبتی و حمایتی خود از این بیماران برنامه ریزی های خود را در جهت ارتقاء کیفیت زندگی این مددجویان تصحیح نمایند.
    کلیدواژگان: کیفیت زندگی، سکته مغزی، ابعاد، کیفیت زندگی
  • منصوره اشقلی فراهانی، عیسی محمدی، فضل الله احمدی، مجید ملکی صفحه 38
    مقدمه
    بیماری های قلبی وعروقی یکی از مهمترین دلایل مرگ ومیر بیماران در ایران شناخته شده است. برنامه آموزش به بیمار یکی از محوری ترین برنامه هایی است که می تواند در پیشگیری و درمان این گروه از بیماری ها تاثیر بسزایی داشته باشد. هر برنامه آموزش به بیمار در ارتباط مستقیم با فرهنگ افرادی است که با بیمار ارتباط دارند. از آنجا که عوامل فرهنگی تاثیر گذار بر امر آموزش بیماران مبتلا به اختلالات عروق کرونر در کشور ایران تا کنون مورد بررسی قرار نگرفته است، لذا شناخت این عوامل نقش مهمی را در پیشبرد و ارائه هر چه موثرتر برنامه های آموزش به بیمار ایفاء خواهد کرد. این مطالعه شناسایی تاثیر باورهای فرهنگی و رفتارهای بیماران مبتلا به اختلالات عروق کرونر در آموزش به بیمار است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه از رویکرد کیفی استفاده شده است. 35 شرکت کننده بر اساس نمونه گیری مبتنی بر هدف در این پژوهش شرکت داشتند. شرکت کنندگان شامل 18 پرستار به عنوان افراد آگاه اصلی، 4 پزشک متخصص، 9 بیمار و 4 عضو از اعضای خانواده بیماران به عنوان آگاهان فرعی در دو بیمارستان آموزشی شهرتهران در سال 1385-1384 مورد مصاحبه قرار گرفتند. مصاحبه ها با توجه به دیدگاه های شرکت کنندگان پیرامون پدیده مورد بررسی، تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت و داده ها با روش تحلیلمحتوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    شرکت کنندگان طیف گسترده ای از عوامل فرهنگی تاثیر گذار بر امر آموزش بیماران مبتلا به اختلالات عروق کرونر را بیان نموداند. از تجزیه و تحلیل داده ها پنج مضمون اصلی استخراج شد که شامل: 1- باورهای فرهنگی و عادات بیماران مربوط به شیوه زندگی، 2- باورهای بیماران و اعضای تیم درمانی در مورد بیماری و درمان؛ 3- مخفی کردن تشخیص بیماری، 4- باورهای بیماران، خانواده آنان، پرستاران و پزشکان در مورد فرد آموزش دهنده و 5- ناتوانی آموزش دهنده در برقراری ارتباط با قومیتهای مختلف می باشد.
    بحث و نتیجه گیری
    یافته ها نشان می دهد که باورهای فرهنگی به صور مختلف می توانند زمینه ساز و یا تشدید کننده بیماری باشند. شناخت و تبیین این باورها برای ارائه آموزش موثر به بیمار لازم و ضروری است.
    کلیدواژگان: باورهای فرهنگی، آموزش به بیمار، بیماریهای قلبی عروقی، رویکرد کیفی
  • ناهید خداکرمی، مژگان میرزا علیزاده، فرزانه یازنده، حمید علوی مجد صفحه 47
    مقدمه
    امروزه با رویکرد نظام های مدرن سلامت در کشور های پیشرفته جهان، استفاده از روش های غیر تهاجمی در تشخیص بیماری ها مد نظر قرار گرفته است. در حیطه بیماری های زنان نیز امکان تشخیص کنوره و کلامدیا با استفاده از آزمون های ادراری به عنوان جایگزین معاینه با اسپکولوم فراهم شده و این امکان وجود دارد که تشخیص عفونتهای ایجاد شده با میکروارگانیسم هایی نظیر، واژینوز باکتریایی، کاندیدا و تریکومونا بوسیله گرفتن مستقیم سوآپ های واژینال و بدون انجام معاینه با اسپکولوم انجام گیرد. هدف از این مطالعه مقایسه نتایج دو روش نمونه گیری از ترشحات واژن با و بدون استفاده از اسپکولوم در تشخیص عفونتهای دستگاه تناسلی است.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش100 بیمار مبتلا به ترشحات واژن و سایر علائم واژینیت که به درمانگاه زنان مرکز آموزشی، درمانی طالقانی مراجعه کرده بودند و در محدوده سنی 49-18 سال بودند به روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند. در این مطالعه اعتبار فرم ثبت اطلاعات و چک لیست از طریق اعتبار محتوا و پایایی آن از روش آزمون مجدد انجام شد، (85/0=α). از ترشحات واژینال بیماران یکبار قبل از معاینه با اسپکولوم و بار دیگر در طی معاینه با اسپکولوم نمونه تهیه شد و جهت تشخیص عفونت تریکومونیاز، کاندیدیاز و واژینوز باکتریال مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    حساسیت روش نمونه گیری از ترشحات واژن با اسپکولوم در تشخیص واژینوز باکتریال به ترتیب 81 درصد، در تشخیص تریکومونیاز 69 درصد و در تشخیص کاندیدیاز ولوواژینال 86 درصد بود. حساسیت روش نمونه گیری از ترشحات واژن بدون اسپکولوم در تشخیص واژینوز باکتریال به ترتیب 71درصد، در تشخیص تریکومونیاز 5/62 درصد و در تشخیص کاندیدیاز ولوواژینال77 درصد بود. آزمون آماری مک نمار اختلاف آماری معنی داری بین حساسیت دو روش نمونه گیری از ترشحات واژن با و بدون استفاده از اسپکولوم در تشخیص این عفونتها نشان نداد (P=NS). میزان توافق به دست آمده بین دو روش نمونه گیری از ترشحات واژن با و بدون اسپکولوم در تشخیص واژینوز باکتریال، تریکومونیازیس و کاندیدیاز ولوواژینال به ترتیب 89/0، 85/0 و 72/0 بود.
    بحث و نتیجه گیری
    ارزیابی عفونتهای دستگاه تناسلی می تواند بدون انجام معاینه با اسپکولوم صورت پذیرد. این روش می تواند در زنانی که به عات ترس از معاینه با اسپکولوم با تاخیر مراجعه می کنند سودمند باشد.
    کلیدواژگان: عفونتهای دستگاه تناسلی، عفونت های منتقله از راه تماس جنسی، بیماری التهابی لگن، واژینیت
  • مقاله مروری
  • مهرنوش پازارگادی، مهناز خطیبان، طاهره اشک تراب صفحه 57
    مقدمه
    اعضای هیئت علمی پرستار مهم ترین رکن حرکت دانشکده های پرستاری به سمت رسالت و اهدافش می باشند. به همین جهت عملکرد آنان بایستی شناسایی و ارزشیابی گردد تا میزان دستیابی به اهداف سازمان مشخص گردد. هدف از این مطالعه «تبیین حیطه های اصلی و مولفه های ارزشیابی عملکرد اعضای هیئت علمی پرستار» است.
    مواد و روش ها
    در مطالعهی کیفی حاضر، داده های مورد نیاز با استفاده از دو روش مصاحبهی فردی با صاحبنظران بهصورت نیمه ساختاریافته و مشاهدهی فرمها، رویه ها و خط مشی های موجود مربوط به ارزشیابی گردآوری شدند. در مجموع محتوای 22مصاحبهی فردی و 26 سری مواد موضوعی مورد تحلیل کیفی محتوا قرار گرفتند. روش نمونهگیری مصاحبه شوندگان هدفمند و در مورد اسناد ارزشیابی از سرشماری استفاده گردید.
    یافته ها
    تحلیل کیفی محتوا منجر به شناسایی سه حیطه ی اصلی و مولفه های آنها برای ارزشیابی عملکرد اعضای هیئت علمی پرستارگردید. این سه عبارتند از:«شایستگی های فردی مدرس»،«فرایندانجام وظایف» و «برآیندکار».
    بحث و نتیجه گیری
    یافته های مطالعهی حاضر جهت ارزشیابی سه حیطه ی مزبور، بر استفاده از ترکیبی از سه نظام عمده در ارزشیابی عملکرد اعضای هیئت علمی پرستار تاکید می نماید. این سه عبارتند از: ارزشیابی مبتنی بر شایستگی های فردی، نظام ارزشیابی فرایند محور و نظام ارزشیابی رسالت مدار.
    کلیدواژگان: حیطه های ارزشیابی عملکرد، اعضای هیئت علمی پرستار، تحلیل کیفی محتوا
|
  • F. Ranjbar, Z. Tamizi, F. Yaghmai, H. Alavi, Majd, M. Falahi, Khoshknab Page 5
    Background
    Schizophrenia is the most disabling mental disorder and patients with it experience much stress. Coping strategies, therefore, play a significant period in this regard and these patients may have difficulty in applying them. They usually use ineffective coping strategies.
    Purpose
    This descriptive study was conducted to determine coping strategies in schizophrenic patients referring to psychiatry clinics at hospitals affiliated to universities of medical sciences in Tehran in 2006.
    Methods
    90 schizophrenic patients were selected at two stages by quota and convenience sampling methods. The Ways of Coping Questionnaire was used0. for data collection after identifying its content and face validities and its reliability by internal consistency. Data were collected by self-report method and review of medical records.
    Results
    Findings showed that “resignation” (50.11%) and “self - soothing” (47.06%) were the first and second common strategies respectively. “Considering (41.38%),” “Positive reappraisal (40.86%),” “Ignoring (40.67%)” and “Acting (37.03)” were the third common strategies. Most subjects also used “Avoidance” and the minority of them applied “Problem-oriented” strategies.
    Conclusion
    Most subjects used “Avoidance” coping strategy.
    Keywords: Schizophrenic patients, Coping strategy, Psychiatry clinic
  • G. Ozgoli, Sh Nureyazdan, J. Shams, H. Alavi, Majd Page 12
    Background
    Mood fluctuations and pregnant women’s needs at workplace lead to such different problems as fatigue. In fact, female workforce has been tripled over recent decades. However, current antepartum care particularly for employed women does not cover the issue of fatigue and its management.
    Purpose
    This longitudinal study was conducted to determine the severity of fatigue and its related factors in women referring to maternal clinics affiliated to Isfahan Medical University.
    Methods
    Women had domestic income or were employed outside home. Data were gathered by a questionnaire in two parts including demographic and obstetric questions in the first part completed by researchers at first visit. If they fulfilled including criteria, the second part regarding fatigue was given to the mothers to complete it weekly from the 32nd week of pregnancy to delivery on a specific day. Different statistical tests were used for data analysis.
    Results
    Of 70 mothers, 67.6% had moderate and severe fatigue, 12.8% had more than 1 job and, from the mothers working outside, 34.8% had shifts. 90% of the subjects stood more than 3 hours and 58.2% of them stated that they had continued their work in spite of having fatigue. 93% of them faced with fatigue resources, 10% experienced premature delivery (gestational age less than 37th week) and 18.5% delivered low-birth-weight (less than 2500gr) newborns.
    Conclusion
    Two-third of employed mothers experienced moderate to severe fatigue, which may influence on pregnancy outcomes. This can be reduced by some interventions such as rest intervals and instruction of fatigue management methods like relaxation at work.
    Keywords: Fatigue, Employed women, Pregnancy
  • S. Esmailepour, Zanjani, M. Safavi, Sh Jalali, E. Ebrahimi Abyane Page 19
    Background
    Hyperbilirubinemia occurs in most neonates. Most cases are benign but newborns should be monitored because of potential toxicity of bilirubin and possible occurrence of severe hyperbilirubinemia and, in rare cases, acute bilirubin encephalopathy or kernicterus. Maternal, neonatal and perinatal factors provide evidence for the possibility of severe neonatal hyperbilirubinemia.
    Purpose
    This cross-sectional study was conducted to determine the incidence rate and maternal as well as neonatal factors associated with hyperbilirubinemia at Hedayat Hospital in Tehran.
    Methods
    All neonates (1292 newborns) from 21st of December to 19th of March were selected. A questionnaire was used for data collection.
    Results
    The incidence rate was 19.9%. Maternal factors in newborns with hyperbilirubinemia included age=26.6 years; gravidity=1.6 times, pregnancy duration=38.8 weeks, labor duration=8.19 hours, oxytocin dosage= 22.85 units and premature rupture of membrane duration=6.66 hours. Most mothers had blood group O (52.1%), positive Rh factor (92.5%), no familial history of jaundice (88.7%), normal vaginal delivery (53.5%), epidural anesthesia during normal delivery (95.2%), general anesthesia during Caesarian section (60.7%) and no instrumental delivery (69.9%). Neonatal factors in newborns with hyperbilirubinemia included weight=3016.4 gr., rank of birth=1.44, age=3.5 days, bilirubin amount=15.3 mg/dl, nutrition frequency=12.53 times and bowel elimination frequency=4.4 times in 24 hours. In addition, most affected neonates were male (54.6%), with no labor injuries (95.5%), exclusive nutrition of breast milk (100%) and initiation of nutrition in less than 2 hours after birth (99.6%). A significant relationship was found between gravidity as well as Rh factor from maternal risk factors and age as well as bowel elimination frequency from neonatal risk factors and neonatal bilirubin
  • G. Khosheh, Mehri, G. Abrahim, Taheri, Z. Hatami, M. Saffari Page 26
    Background
    Unwanted pregnancy as an effective factor on population explosion and maternal as well as child health is one of the major problems in developing countries. The population of many poor countries will double in less than 20 years because of different factors including unwanted pregnancy.
    Purpose
    This descriptive study was carried out to determine the prevalence of unwanted pregnancies and some of its related factors in women referring to the urban health centers in south of Tehran in 2006.
    Methods
    300 women took part in the study. Data were collected by a questionnaire completed by interviewing the subjects. Chi-square and T-test were used for data analysis.
    Results
    The proportion of unwanted pregnancy in the subjects was %31. A significant relationship was found between this type of pregnancy and their age (P=0.011), education (P=0.01), husbands’ age (P=0.017), husbands’ occupation (P=0.02), gravidity (P=0.00), parity (P=0.00), number of children (P=0.00), quality of prenatal visits (P=0.04), contraceptive method (P=0.043), simultaneous occurrence of pregnancy with contraception (P=0.00), oral contraceptives (P=0.024) and knowledge regarding the oral contraceptives (P=0.024).
    Conclusion
    With respect to the results and high percentage of unwanted pregnancies, informing women regarding contraceptive methods and providing consultation about their correct use are necessary and recommended.
    Keywords: Unwanted pregnancy, Contraceptive methods, Family planning
  • J. Ezzati, H. Karimi Rahjerdi, M. Nikravan Mofrad, H. Alavi Majd Page 33
    Background
    Stroke is the first neurologic problem worldwide and the most common disabling neural disorder with severe complications threatening the life of patients and their families and affecting on their quality of life (QOL).
    Purpose
    This descriptive-correlational study was conducted to identify QOL of stroke patients referring to Kamkar-Arabnia Hospital affiliated to Qom University of Medical Sciences in 2002.
    Methods
    70 stroke patients (27 Women and 43 men) between 40 and 90 with no history of chronic diseases and aphasia were selected by convenience sampling method. The patients suffered from the condition at least 2 months and at most 14 months (1-year duration). Data collection tools included a questionnaire in two parts: demographics and QOL domains.
    Results
    Mean age of the subjects was 63.7. Most patients considered their physical and psychological condition moderate but their socioeconomic condition weak.
    Conclusion
    Stroke lowers QOL in all physical, psychological, and socioeconomic domains. Therefore, it is suggested that health centers revise their plans to promote QOL while evaluating their therapeutic as well as supportive programs.
    Keywords: Quality of life (QOL), Stroke, Domains of QOL
  • M. Ashghaly Farahani, I. Mohammadi, F. Ahmadi, M. Maleki Page 38
    Background
    Cardiovascular diseases are one of the leading causes of death in Iran. Patient education program is one of the most important programs in prevention and treatment of these disorders and it is directly related to culture of those working with patients. Since cultural factors influencing on patient education for coronary artery diseases have not yet been studied in Iran, identifying them can be very effective in improving the quality of the related programs.
    Purpose
    This qualitative program was conducted to explore the effects of cultural beliefs and behaviors of patients with coronary artery diseases on their education.
    Methods
    35 subjects including 18 nurses as main informants, 4 medical doctors, 9 patients and 4 family members of them as ancillary informants were selected by purposive sampling method and interviewed at two teaching hospitals in Tehran between 2005 and 2006. The interviews were continued until data saturation stage and analyzed in content.
    Results
    The subjects expressed a variety of influential factors on education in coronary artery diseases. Five themes were derived from data analysis: 1. cultural beliefs and patients’ habits of life style; 2. patients’ and health team’s beliefs regarding the condition and management; 3. hiding the diagnosis; 4. beliefs of patients, their families, nurses and physicians regarding educator; and 5. inability of educator in communicating with different ethnic groups.
    Conclusion
    Findings showed that cultural beliefs can precipitate and aggravate the disease. Identifying and explaining these beliefs are essential for effective patient education.
    Keywords: Cultural beliefs, Patient education, Coronary artery diseases, Qualitative approach
  • N. Khodakarami, M. Mirzaalizade, F. Pazandeh, H. Alavi Majd Page 47