فهرست مطالب

علوم زمین - پیاپی 67 (بهار 1387)

نشریه علوم زمین
پیاپی 67 (بهار 1387)

  • 224 صفحه، بهای روی جلد: 10,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1387/02/16
  • تعداد عناوین: 20
|
  • صفحه 1
  • اصغر اصغری مقدم، الهام فیجانی صفحه 2
    منطقه ماکو در شمال باختر ایران و شمال استان آذربایجان غربی قرار دارد. مهمترین منابع آبی موجود در این منطقه را آب زیرزمینی تشکیل می دهد، و بخش عظیمی از مصارف شرب و کشاورزی و صنعتی را در این مناطق تامین می کند. هدف از این تحقیق، مطالعه هیدروشیمی، ارتباط هیدروژئولوژی آبخوانهای بازالتی و کارستی، بررسی بی هنجاری های هیدروشیمیایی موجود در آبهای زیرزمینی، تعیین منشا آنها و ارائه روش های مناسب برای کاهش این بی هنجاری هاست. به این منظور، علاوه بر جمع آوری اطلاعات تجزیه شیمیایی از منابع و سازمان های مختلف، 72 نمونه آب نیز از چشمه ها و چاه های موجود در منطقه در دو بازه زمانی پرآبی و کمآبی جمع آوری و تجزیه شیمیایی شدند. نتایج به دست آمده، بی هنجاری فلوئور را در منطقه نشان دادند. به منظور بررسی دقیق هیدروشیمی منطقه و منشا بی هنجاری های موجود از روش های ترسیمی و موازنه جرم استفاده شد که هر دو روش، منشا آذرین این بی هنجاری ها را نشان دادند و ارتباط هیدروژئولوژی آبخوانهای کارستی و بازالتی موجود در منطقه را تایید کردند. مطالعات سنگ شناختی وجود شرایط تشکیل کانی فلوئوروآپاتیت در بازالتهای منطقه و منشا فلوئور و آپاتیتی، غلظت بالای فلوئور در آنها را نشان میدهد. از روش های متداول برای حذف یون فلوئور، مناسبترین روش ها در منطقه مطالعاتی، جذب فلوئور به وسیله Defluoron2 و تبادل یون کلر با فلوئور توسط رزین آنیونی پیشنهاد میشود.
    کلیدواژگان: ماکو، هیدروشیمی، ارتباط هیدروژئولوژی، آبخوانهای کارستی، آبخوانهای بازالتی، بی هنجاری فلوئور
  • سعید هاشمی طباطبایی، عطاء آقایی آرایی صفحه 14
    این مقاله نتایج مطالعات انجام شده به منظور اصلاح خاک با استفاده از آهک شکفته و زنده را ارائه می کند. نمونه های خاک با مقادیر متفاوت آهک مخلوط شدند. ویژگی های ژئوتکنیکی بررسی شده بر روی نمونه ها، شامل ویژگی های تراکمی، حدود اتربرگ، مقاومت فشاری و CBR است. مشاهدات نشان می دهند که بیشینه وزن مخصوص خشک خاک اصلاح شده با آهک شکفته کاهش و رطوبت بهینه افزایش می یابد. در صورتی که تغییرات قابل ملاحظه ای در وزن مخصوص خشک بیشینه و رطوبت بهینه خاک اصلاح شده با آهک زنده مشاهده نشد. شاخص خمیری نمونه ها روند کاهشی نشان دادند. اگرچه این روند در نمونه های اصلاح شده با آهک زنده مشهودتر است. افزودن مقدار درصدهای مختلف آهک موجب افزایش قابل ملاحظه در مقاومت فشاری نمونه با افزایش زمان شد. اما تاثیر آهک زنده در افزایش مقاومت فشاری نمونه های اصلاح شده مشهودتر بود، مشابه این روند در آزمایشهای CBR نیز مشاهده شد. مقادیر بهینه آهک شکفته و زنده به منظور اصلاح رفتار مقاومتی خاک ارائه شده است.
    کلیدواژگان: آزمایش فشاری، آهک شکفته، آهک زنده، CBR، شاخص خمیری
  • مهرناز سعادت، سیداحمد علوی، عبدالله سعیدی صفحه 22
    به منظور ارزیابی و تحلیل تنش دیرینه در منطقه سرخه حصار- خجیر، سطوح برشی دارای خش لغزش و صفحات گسلی اندازه گیری شده و تانسور تنش و تغییرات جهت تنش در واحدهای سنگی محاسبه شده است. برای این منظور، حدود 170 صفحه گسلی و خش لغزشهای مربوطه در 16 ایستگاه انتخاب شد و پس از اندازه گیری آنها، تحولات تنش از تریاس پسین تا الیگوسن به کمک روش وارون سازی (Inversion Method) بررسی شده است.
    پس از گردآوری اطلاعات لازم، داده ها برپایه رخدادهای زمین ساختی دسته بندی شده و با استفاده از روش ذکر شده، محورهای اصلی تنش و جهت مربوط به کشش و فشارش در هر ایستگاه به دست آمده است.
    با توجه به استریوپلاتها و نتایج حاصل، می توان جهت تنش فشارشیNE-SW را در سازندهای مزوزوییک غالب دانست. از آنجا که این تنش در سنگهای جوان تر دوران سوم نیز دیده می شود، می توان گفت که پس از مزوزوییک تا الیگوسن، این تنش سبب دگرشکلی لایه های مزوزوییک شده و در زمان ترشیری ادامه یافته است. از سوی دیگر تنش جدیدتر N-S که سنگهای کهن تر و جوان تر را تحت تاثیر قرار داده نیز مشاهده شده است که مربوط به یکی از فازهای کوهزایی آلپ پایانی است.
    کلیدواژگان: تنش دیرینه، خش لغزش، تانسور تنش، روش واژگون سازی، رویدادهای زمین ساختی
  • احمدرضا صیادی، مهدی یاوری، نرجس سلگی صفحه 38
    انجام پروژه های اکتشافی مستلزم صرف مقادیر معتنابهی سرمایه گذاری است. این پروژه ها با مخاطرات فنی و اقتصادی متعددی همراه بوده و توجه به پارامترهای اقتصادی و میزان جاذبه اکتشافی پروژه ها در مراحل اولیه اکتشافی ضروری است. چنانچه در مراحل اولیه اکتشاف مشخص شود که میزان ذخیره ناکافی و غیر اقتصادی است و یا عیار آن پایین تر از حد موردنظر است، می توان با اطمینان از ادامه اکتشاف صرف نظر کرد. حداقل هدف اکتشافی یکی از معیارهایی است که به وسیله آن می توان در آغاز پروژه با توجه به شرایط فنی و اقتصادی محیطی پروژه موردنظر، جذابیت اقتصادی ذخیره را به طور مقدماتی برآورد کرد. حداقل ذخیره هدف قابل قبول اکتشافی، در واقع معرف ذخیره ای است که با توجه به شرایط پایه تعریف شده، استخراج آن از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است. در این تحقیق، مدلی برای تعیین حداقل هدف قابل قبول ذخایر طلا بر اساس دو معیار حداقل اندازه و حداقل سوددهی ذخیره ارائه و با بهره گیری از اطلاعات معدن طلای زرشوران اجرا و حساسیت نتایج نسبت به پارامترهای بحرانی مختلف ارزیابی شده است. نتایج این پژوهش می تواند به عنوان الگوی تصمیم گیری در پروژه های اکتشاف طلا مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: مدل سازی، ذخایر هدف اکتشافی، تحلیل حساسیت، طلا
  • محی الدین احراری رودی، ژیلا شاهرخی خرگردی صفحه 46
    چابهار با داشتن اشکال زیبا و متنوع زمین شناسی، یکی از مهم ترین مناطق زمین گردشگری ایران است. این مناظر جذاب زمین شناسی، آن چنان تماشایی است که همواره گردشگران بسیاری را به این نقطه از ایران می کشاند. از جمله مهم ترین این چهره های زمین ریخت شناسی می توان به گل فشانها، غار تیس، کوه های مریخی، پرتگاه های ساحلی، تالابها، تپه های ماسه ای، ستونهای فرسایشی، لایه بندی و غیره اشاره کرد که بسیار جذاب و دیدنی است. در زیر به معرفی این جاذبه های زمین شناسی دیدنی پرداخته می شود.
    کلیدواژگان: زمین گردشگری، جاذبه های زمین شناسی، گل پاشان، نیس، دودکش جن، تالاب
  • نصرالله عباسی، عبدالحسین امینی صفحه 54
    سازند سرخ بالایی در برش ایوانکی از توالی کنگلومرا، ماسه سنگ، گلسنگ و افقهای تبخیری (gypsum) با برتری گلسنگهای ژیپس دار (gypsiferous mudstones) تشکیل شده است که درتوالی های ریز شونده به سمت بالا (fining upward) مرتب شده اند. این سازند خود به صورت یک بزرگ توالی (megasequence) ریز شونده به سمت بالاست، به گونه ای که نیمه زیرین با برتری ماسه سنگ و نیمه بالایی با چیرگی گلسنگ مشخص است. در قاعده این سازند لایه های ژیپس تا ستبرای 10 متر مشاهده می شوند. بخشهای مختلف این سازند، بویژه ماسه سنگها دچار هوازدگی شده اند. در لایه های ماسه سنگی بخشهای میانی این سازند آثار ردپای پستانداران یافت می شود که عمدتا به علت هوازدگی، تغییر شکل یافته و به صورت گودی هایی در سطوح لایه بندی باقی مانده اند. در این میان، دو اثر ردپای خوب حفظ شده مربوط به راسته گوشتخواران (Carnivoripedida) تشخیص داده شد که یکی از آنها ایکنوجنسChelipus isp. است که متعلق به گربه سانان می باشد. محیطهای رسوبگذاری رخساره های این سازند، مخروط افکنه های با فراوانی جریانهای خرده دار، سامانه رودخانه ای بریده بریده با برتری بار بستر شن و ماسه ای با دشتهای سیلابی گسترده و دریاچه های وسیع کویری همراه با باتلاقهای محلی تعیین شده است که اثر ردپای پستانداران به طور عمده در رسوبات نرم و شکل پذیر پشته های کناری و طولی درون کانالها، حاشیه کانالها (overbank) و خاکریزهای طبیعی (Levee) بر جای مانده است.
    کلیدواژگان: اثرشناسی، ردپای مهره داران میوسن، سازند سرخ بالایی، ایوانکی، البرز مرکزی
  • حبیب الله قاسمی، اکبر رمضانی، علیرضا خانعلی زاده صفحه 68
    توده آذرین نفوذی سیلیجرد در شمال باختر ساوه به سن ائوسن بالایی- الیگوسن(2/3+-2/39 میلیون سال) در کمان ماگمایی ارومیه- دختر از زون ساختاری ایران مرکزی قرار دارد. این توده دارای طیف ترکیب سنگ شناختی پیوسته مشتمل بر آلکالی فلدسپار گرانیت، سینو تا مونزوگرانیت(گرانیتهای معمولی)، گرانودیوریت و دیوریت/گابرو بوده، در سنگهای آتشفشانی و آذرآواری ائوسن تزریق شده است.
    روندهای تغییرات اکسیدهای عناصر اصلی، کمیاب و کمیاب خاکی نمونه های بخشهای مختلف این توده حاکی از پیوستگی طیف ترکیب سنگی و خویشاوندی آنهاست. روندهای تغییرات در نمودارهای عناصر سازگار و ناسازگار در برابر یکدیگر نشان می دهند که این ارتباط از نوع تبلور تفریقی است. تمامی نمونه ها دارای ماهیت متاآلومین و ماهیت کلسیمی- قلیایی پتاسیم متوسط- بالا هستند. مقادیر بالای عناصر Zr، Th، U، K، Sr، Rb و Ba، نسبتهای بالای K2O/Rb و FeO/MgO حاکی از شباهت سنگهای این توده با سنگهای توده های آذرین کمانهای ماگمایی حاشیه قاره هاست. نمودارهای عنکبوتی چند عنصری این نمونه ها نیز حاکی از تهی شدگی آنها از عناصر P، Nb، Ta و Ti و غنی شدگی آنها از عناصر Cs، Rb، Sr، Kو Ba می باشد. غنی شدگی نمونه ها از LILE و تهی شدگی آنها از HFSE بیانگر ماگماتیسم متاآلومین نوع I کمانهای آتشفشانی(VAG) است. مقادیر نسبتهای ایزوتوپی 87Sr/86Sr سنگ کل نمونه های این توده از 704759/0 تا 705166/0 متغیر بوده با مقادیر این نسبت در سنگ منشا گوشته ای و پوسته زیرین و مقادیر اندک آلایش ماگمای آنها با پوسته بالایی مطابقت دارد.
    وجود درشت بلور های فلدسپار پتاسیم و میانبارهای میکروگرانیتوییدی مافیک در این توده، فراوانی بالای La و Ce، غنی شدگی از عنصر Vدر نمونه های مافیک و نسبت پایین 87Sr/86Sr سنگ کل این توده گویای آن است که ماگمای این توده از ذوب بخشی گوه گوشته ای، پوسته اقیانوسی فرو رونده (بازالت دگرگون شده) یا پوسته قاره ای زیرین(تونالیت دگرگون شده) حاصل شده است. نمودارهای مختلف تمایز محیط زمین ساختی نیز حاکی از وابستگی این توده به ماگماتیسم نوع I کمانهای آتشفشانی حاشیه قاره هاست.
    کلیدواژگان: سنگ شناسی، ژئوشیمی، توده آذرین نفوذی، ساوه، ایران
  • محمد معانی جو، ایرج رسا، دیوید لنتز، سعید علیرضایی صفحه 86
    کانسار مس چهل کوره، در منطقه کوه لونکا، در 120 کیلومتری شمال باختر زاهدان (جنوب خاور ایران) قرار دارد. سنگهای میزبان کانی سازی، توربیدیتهای ائوسن (فلیش)، شامل گری وک، سیلتستون و شیل است که در منطقه مورد مطالعه، یک تاقدیس با روند N-S را تشکیل داده اند. پهلوی خاوری این چین دارای ریزچینهای متعددی است. چندین استوک و دایک گرانودیوریتی، کوارتزمونزودیوریتی و گرانیتی در نهشته های توربیدیتی نفوذ کرده اند و به طور محلی هورنفلس ایجاد شده است. این توده های نفوذی به موازات گسلهای اصلی با جهت NW-SE قرار دارند. توده معدنی در چهل کوره، به صورت عدسی ها و رگه های متعدد با شکل نامنظم است. محدوده ذخیره مس دارای امتداد کلی W°23 Nبا طول 1500متر است و توسط گسلهای خاوری- باختری جابه جا شده است. کانی سازی در مناطق شکستگی و گسلی صورت گرفته و شامل کوارتز، دولومیت، آنکریت، سیدریت و کلسیت، همراه با پیروتیت، ارسنوپیریت، پیریت، کلکوپیریت، اسفالریت، گالن، گالن غنی ازSe، مارکازیت، مولیبدنیت، ایلمنیت و روتیل است. به رغم مقادیر بالای میانگین عیار فلزهای پایه شامل 4/1% مس، 77/1% روی، 85/0% سرب (1/4% Cu+Zn+Pb)، با توجه به داده های حاصل از 35 گمانه، مقدار میانگین نقره ppm 22 و طلا ppm 14/0 (در 45 نمونه) است.
    یک نمونه مرکب از سنگهای میزبان چهل کوره، شامل ماسه سنگ و شیل، به عنوان نمونه ای با کمترین دگرسانی برای مقایسه با نمونه های کانی سازی شده به کار رفته است. محاسبات موازنه جرم (Mass balance) برای تعیین کمی تغییرات شیمیایی مراحل مختلف دگرسانی انجام شده است. با توجه به تحرک بسیار کم و تغییرات پایین(Al2O3) Al در سنگهای میزبان رسوبی نسبتا دگرسان شده، این عنصر به عنوان جزء نامتحرک، برای محاسبه موازنه جرم به کار برده شده است. در دگرسانی کلریتی، یک افزایش جرم درFe2O3T و MgO و یک کاهش جرم در SiO2 و Na2O، CaO، K2O وجود دارد. دگرسانی کربناتی با افزایشFe2O3T و MgOو کاهش SiO2 وNa2O همراه بوده است که دلالت بر چیرگی آنکریت، سیدریت و دولومیت از میان کانی های کربناتی دارد. SiO2 در نمونه های سیلیسی شده، غنی و در دیگر انواع دگرسانی، تهی شده است. همراه با کائولینیتی شدن، تغییری در Cu و Pb Zn، دیده نمی شود، اما این عناصر در سایر دگرسانی ها غنی شده اند. Hg در تمامی دگرسانی ها به استثنای دگرسانی کائولینیتی غنی شده است و حتی در بعضی نمونه ها تهی شدگی جزئی نشان می دهد. نمونه های گوسان، با دگرسانی سیلیسی، یک افزایش در SiO2 و Fe2O3T، Cu Pb، Hg، Zn، و یک کاهش درK2O وMgO، Na2O، CaO نشان می دهند. تغییرات بالای مقادیر بعضی از عناصر کمیاب و اصلی در دگرسانی های مختلف، پیچیده تر از آن هستند که تفسیر شوند، مانند Rb وP2O5، MnO، Ni، Co.
    در نمونه مرکب چهل کوره، غنی شدگی از LREE در مقایسه با HREE صورت گرفته است و یک تهی شدگی نسبی در مقدار Eu وHo مشاهده می شود. به طور کلی، نمونه های همراه با دگرسانی کربناتی (سیدریت و آنکریت) و کائولینیتی به طور توام، دارای غنی شدگی از REE هستند، ولی در دیگر دگرسانی های سنگهای دیواره مانند دگرسانی های دولومیتی، کلریتی، کائولینیتی، سیلیسی و سریسیتی از لحاظ REE تهی شدگی وجود دارد. بر اساس مطالعات انجام شده با دستگاه SEM-EDS، علت غنی شدگی REEدر دگرسانی توام کربناتی (سیدریت و آنکریت) و کائولینیتی را می توان حضور فسفاتهای حامل REE و Th، نظیر مونازیت دانست.
    کلیدواژگان: مس، توربیدیت، توده نفوذی، موازنه جرمی، کانسار چهل کوره، ایران
  • حسین آتشی، جعفر رهنما راد صفحه 102
    در این پژوهش تاثیر دما، زمان استخراج، سرعت دور همزن، غلظت اسید و اندازه ذرات بر آهنگ انحلال کانی های منیزیت در اسید نیتریک در آزمایشگاه تحقیق شد و نتایج آن نشان داد که آهنگ انحلال با کاهش اندازه ذرات و بالا رفتن دما افزایش می یابد. افزایش غلظت اسید در ابتدای واکنش منجر به افزایش سرعت انحلال شده و در غلظتهای بالاتر نه تنها تغییرات قابل توجهی در روند انحلال مشاهده نشد بلکه در مجموع، باعث افزایش زمان عملیات استخراج نیز گردید. این امر به دلیل تشکیل لایه محصولات بر سطح ذرات کانی در حین واکنش و در نتیجه مقاومت در برابر انحلال کانی است، که در مورد غلظتهای پایین و با ذرات ریزتر، تاثیر کمتری را نشان می دهد. نتایج سینتیکی به دست آمده بیانگر این است که اسید شویی کانی منیزیت در اسید نیتریک از مدل سینتیکی 1-2/3x-(1-x) 2/3 =kt پیروی می کند و شرایط بهینه آزمایشها، در دمای30 درجه سانتی گراد، با غلظت اسید نیتریک 50 درصد، اندازه ذرات 297-250 میکرون، سرعت همزن300 دور در دقیقه و زمان واکنش 170 دقیقه است.
    کلیدواژگان: اسید نیتریک، انحلال، سینتیک، لایه محصولات، اسیدشویی، منیزیت، واکنش شیمیایی
  • زین العابدین پورابریشمی، امیرحسین کوکبی نژاد، غلامرضا زارع، امید دبیری صفحه 108
    سازند غیررسمی مراغه در دامنه سهند گسترش زیادی دارد. این سازند از نظر سنگ شناسی و رخساره رسوبی به دو عضو زیرین و بالایی تقسیم می شود: عضو زیرین در منطقه مردق تا آغاجری شامل تناوبی از مارن، توف، ماسه سنگ توفی و دارای چندین افق فسیل مهره دار است. عضو بالایی گسترش و ستبرای زیادی نسبت به عضو زیرین دارد و در این عضو، لایه های توفی افزایش می یابد که دارای دیاتومیت و آثار فسیل ماهی است. در دره گرگ در شمال روستای مردق چهار سایت زمین شناسی حفاری شد و فسیلهای متنوعی از مهره داران کشف و استخراج شد. از فسیلهای یافت شده در این پروژه می توان به دندان اسب، عاج فیل ماستودونت، عاج فیل فیومیا، دندان میمون و نیز قطعاتی از اسکلت فیل، گوزن، آهو، هیپاریونها و غیره اشاره کرد. توالی سازند مراغه حاصل ته نشینی رسوبات رودخانه ای، مردابی، دریاچه ای و دشت سیلابی است و با توجه به مجموعه فسیلی یافت شده همچون انواع هیپاریونها و مقایسه آنها با فسیلهای دیگر نقاط جهان، سن 5/12 تا 5/7 میلیون سال پیش را می توان برای زمان تشکیل رسوبات منطقه در نظر گرفت.
    کلیدواژگان: مراغه، میوسن، مهره داران، چینه شناسی، هیپاریون
  • خالده طهماسبی پور، سید محمد پورمعافی صفحه 116
    برای انجام این تحقیق از معدن دولومیت زفره نمونه برداری شد. سپس برای شناسایی ماده خام آزمایشهای تجزیه شیمیایی، پراش پرتو ایکس و مطالعات میکروسکوپی صورت پذیرفت. نمونه های خام تا 1700 درجه سانتی گراد حرارت داده شدند که طی آن دولومیت (Ca،Mg) (CO3)2 به دولوما (CaO،MgO) تبدیل شد. برای تهیه نمونه های دولومیت زیرکنیایی از زیرکن (ZrSiO4) (شوروی سابق) و زیرکنیا ZrO2)) (آفریقای جنوبی) استفاده شد. نمونه های حاوی درصد مختلفی از زیرکن و زیرکنیا تا 1600 درجه سانتی گراد در زمان معین حرارت داده شدند. آزمایشهای تعیین درصد تخلخل ظاهری، وزن مخصوص، پراش پرتو ایکس، استحکام فشاری سرد، مقاومت آبگیری و مطالعات میکروسکوپ الکترونی (SEM) روی نمونه های پخته شده انجام پذیرفت. نتایج نشان داد که نمونه های تهیه شده از زیرکنیا نسبت به زیرکن کیفیت بالاتری دارند.
    کلیدواژگان: دولوما، زیرکنیا، استحکام فشاری سرد، مقاومت آبگیری
  • سید حمیدوزیری، داود جهانی، مهدی صفدری، فرزانه چگنی صفحه 124
    سازند ایلام در جنوب باختر خرم آباد به ستبرای 204 متر عمدتا از تناوبهای یکنواخت سنگ آهک در طی یک رسوب گذاری پیوسته در زمان تورونین میانی تا کامپانین پیشین تشکیل شده است. این سازند در برش مورد مطالعه با مرزی تدریجی بر روی سازند سورگاه قرار گرفته و توسط سازند گورپی نیز با مرزی تدریجی و پیوسته پوشیده شده است. در مطالعات حاضر 9 جنس، 30 گونه و 2 زیست زون از روزن داران پلانکتون تشخیص داده شد. سازند ایلام در برش مورد مطالعه از یک رخساره شیلی و سه ریز رخساره کربناتی به نامهای گل سنگ، وکستون و پکستون دارای روزن داران شناور ساخته شده است. رخساره شیلی و ریز رخساره های نام برده در بخش ژرف دریای باز ساخته شده اند به گونه ای که شیل در شرایط آرام محیطی نهشته شده است و انرژی محیطی از ریز رخساره با بافت گل سنگ به سوی ریز رخساره های با بافتهای وکستون و پکستون افزایش یافته است. با توجه به این که ریز رخساره های وابسته به بخشهای کم ژرفای فلات قاره مانند سد، تالاب و پهنه های کشندی در برش مورد مطالعه شناسایی نشده اند، بنابراین ناحیه مورد مطالعه ژرف ترین بخش حوضه رسوبی در زمان تورونین میانی- کامپانین پیشین بوده است.
    کلیدواژگان: سازند ایلام، تورونین، کامپانین، زون بندی زیستی، ریزرخساره، خرم آباد
  • محسن الیاسی، سیران احمدیان صفحه 140
    هدف اصلی این پژوهش، تحلیل تاریخچهتنش دیرینه در محدوده کن- کرج است. فازهای تنش دیرینه با استفاده از تعدادی گسل متوسط مقیاس دارای خطواره های لغزشی، تعیین و دسته بندی شدند. نتایجحاصل، با توجه به برخی پدیده های زمین شناسی دیگر همچون سطح محوری چینها، صفحات تزریق، و صفحات استیلولیت کنترل شدند. موقعیت محورهای اصلی تنش(σ1، σ2، σ2) و شکل هندسی بیضوی تنش (ф) در فضای تنش چهار بعدی توسط تعیین محور چرخش در هر محدوده با توجه به نظریه اندرسون تحلیل شده است. دو فاز تنش متفاوت شناسایی و وضعیت هندسی مسیرهای تنش بیشینه فشارشی روی نقشه ساختاری نمایش داده شد. مسیرهای تنش محاسبه شده روند شمالی - جنوبی داشته و همگرایی محسوسی به سمت شمال نشان می دهند که نشان دهنده افزایش شدت تنش در حین فعالیتهای سامانه گسلی است.
    کلیدواژگان: روش وارون سازی چند مرتبه ای، مسیرهای تنش، تنسور تنش کاهش یافته، البرز مرکزی، گسلش
  • عباس قادری، سیدعلی آقانباتی، بهاءالدین حمدی، جیمز اف. میلر صفحه 150
    سازند شیرگشت یکی از واحدهای پرفسیل ایران مرکزی است که در محل برش الگو در قالب سه پاره سازند (غیررسمی) معرفی شده است. این سازند به طور عمده شامل سنگ آهک، مارن، سیلت سنگ، شیل و دولومیت بوده که به صورت هم شیب و با گذر ظاهرا تدریجی بر روی سنگ آهکهای حاوی فسیل بازوپایان (Billingsella limestone) بخش بالایی سازند درنجال قرار گرفته است و خود توسط سنگهای آتشفشانی و سنگ آهکهای ماسه دار حاوی فسیل بخش زیرین سازند نیور پوشیده می شود.
    به منظور انجام مطالعات زیست چینه نگاری و میکروپالئونتولوژی براساس کنودونتهای موجود، 99 نمونه سنگی مناسب از پاره سازندهای اول و دوم برش الگوی سازند شیرگشت برداشت شد. زیای کنودونتی به دست آمده از بخش زیرین پاره سازند اول آن، گونه هایی ازWestergaardodina Furnishina، و Prooneotodus را شامل می شود که شاخص زمان کامبرین پسین هستند. وجود گونه های مختلفی از جنسهای Cordylodus، Oistodus، Drepanodus Proconodontus، و Paroistodus در فاصله بخش میانی پاره سازند اول تا اواخر پاره سازند دوم این برش هم نشان دهنده زمان ترمادوسین آرنیگین برای این سازند است.
    مطالعه کنودونتهای سازند شیرگشت در محل برش الگو حاکی از وجود هفت زیست زون تجمعی کنودونتی است که سن کامبرین پسین اردوویسین پیشین را برای پاره سازندهای اول و دوم آن نشان می دهند. زیست زونهای تشخیص داده شده در این پاره سازندها عبارتند از:1. Furnishina - Westergaardodina Assemblage Zone.
    2. Proconodontus - Oneotodus Assemblage Zone.
    3. Cordylodus proavus - Cordylodus oklahomensis Assemblage Zone.
    4. Cordylodus lindstromi Assemblage Zone.
    5. Cordylodus angulatus Assemblage Zone.
    6. Drepanodus - Paltodus deltifer Assemblage Zone.
    7. Paroistodus proteus Assemblage Zone.
    زیست زونهای کنودونتی فوق، معادل زیست زونهای استاندارد جهانی Cordylodus spp. Deltifer، و Proteus می باشند. برخلاف نوشته های پیشین که گذر کامبرین اردویسین را در حد فاصل سازندهای درنجال و شیرگشت معرفی می کردند، این مرز درون پاره سازند اول این سازند قرار گرفته است و لذا سازند شیرگشت در محل برش الگو، یک سازند دو زمانه است.
    کلیدواژگان: سازند شرگشت، طبس، برش الگو، پاره سازند اول و دوم، زیست چینه نگاری، کنودونت، اردوویسین، ترمادوسین، آرتیگین
  • مهدی معظمی گودرزی، بهرام رضایی، احمد امینی صفحه 164
    در این تحقیق در ابتدا مطالعات شناسایی از دیدگاه فرآوری و سپس امکان افزایش نسبت مدول آلومینا به سیلیس با کمک آزمایشهای فرآوری بر روی نمونه های بوکسیت دیاسپوری منطقه بلبلویه کرمان بررسی گردید. نتایج به دست آمده از مطالعات شناسایی نشان داد که کانی های اصلی تشکیل دهنده کانسنگ دیاسپور و هماتیت می باشند و درصدAl2O3، Fe2O3 وSiO2 به ترتیب برابر 6/36، 02/27 و 32/20 درصد است که با توجه به میزان Al2O3 و SiO2نسبت مدول آلومینا به سیلیس برابر 8/1 محاسبه گردید. مطالعات کانی شناسی بر روی مقاطع نشان داد که در تمامی نمونه ها بافت کلاستیک شامل ائولیتها و پیزولیتهای بوکسیتی در درون یک زمینه ریزبلور که خود مخلوطی از هماتیت و کانی های رسی و بوکسیت می باشد، قابل مشاهده است. در بخش مطالعات فرآوری، روش های فیزیکی شامل خردایش انتخابی، واسطه سنگین و میز مورد بررسی قرار گرفت. با کمک خردایش انتخابی نمونه در درون آسیای گلوله ای و پس از حذف ذرات کوچک تر از 45 میکرون، نسبت مدول با بازیابی 3/69 درصدی آلومینا از 80/1 به 91/1 افزایش یافت. در بخش مطالعات واسطه سنگین با انتخاب چگالی 22/3 گرم بر سانتی متر مکعب نسبت مدول در بخش سنگین با بازیابی 02/64 آلومینا به 32/3 افزایش یافت. در بخش مطالعات میز با وجود افزایش نسبت مدول در بخش کنسانتره به 64/2، بازیابی آلومینا به کمتر از 21 درصد تقلیل یافت.
    کلیدواژگان: نسبت مدول، بوکسیت دیاسپوری، بلبلوویه، مطالعات شناسایی، خردایش انتخابی، جدایش واسطه سنگین، میز
  • آرش افشاریان، یاسر نعیمی، محمد عطایی صفحه 172
    امروزه مبحث پایداری شیب یکی از پارامترهای اصلی و تعیین کننده در اقتصاد و ایمنی معادن روباز است. اختصاص یک شیب برای کل دیواره های معدن در بیشتر معادن درست نیست چرا که دیواره های معدن معمولا از مصالح مختلف و با شرایط ساختاری متفاوتی تشکیل شده اند و بنابراین، باید طراحی شیب پس از تعیین پارامترهای ژئوتکنیکی، سنگ شناسی مختلف و مشخص شدن محدوده های ژئوتکنیکی گودال معدن (پیت) تعیین شود. در این پژوهش، با استفاده از روش های MRMR، روش بیشاپ (نرم افزار SlopeW 2004) و روش عددی (نرم افزارFlac 4.0) و مقایسه نتایج آنها، شیبهای بهینه برای دیواره نهایی معدن به دست آمده است. بدین منظور با تهیه نقشه زمین شناسی و زمین ساخت معدن، حفر 5 حلقه گمانه ژئوتکنیکی به طول10/1049 متر در اطراف گودال، برداشت مغزه های حاصل (ثبت حدود 130000 ویژگی)، تهیه نمودار ژئوتکنیکی گمانه ها، نمونه گیری از مغزه های به دست آمده و انجام آزمایشهای مکانیک سنگ بر روی نمونه ها و همچنین برداشتهای سطحی، گودال معدن چادرملو به پنج محدوده ژئوتکنیکی تقسیم شد که تفکیک 5 محدوده ژئوتکنیکی در معدن بر اساس 1- سنگ شناسی و ساختار، 2- جهت یابی دیواره های گودال و 3- شرایط، کیفیت و امتیاز توده سنگ، صورت گرفته است.
    در این مقاله، پایداری نهایی دیواره شمال باختری معدن (محدوده 4 ژئوتکنیکی) مورد بررسی قرار خواهد گرفت. دلیل انتخاب محدوده 4 ژئوتکنیکی، نهایی شدن بخش زیادی از این دیواره و حائز اهمیت بودن آن از لحاظ موقعیت و دسترسی از این دیواره به دامپها و محدوده های 2 و 3 است.
    این محدوده از سنگهای متاسوماتیت، آلبیت متاسوماتیت و ماده معدنی تشکیل شده است. ساختار محدوده با گسلهای نازک پرشیب با جابه جایی زیاد که در برخی موارد سنگ آهک برشی دیده می شود، مشخص شده است. گفتنی است از 5 حلقه گمانه ژئوتکنیکی، 1 حلقه گمانه به ژرفای 208 متر در این محدوده حفر شده است. برای این محدوده مقطع ژئوتکنیکی همراه با مقاطع زمین شناسی به روز شده تهیه شد. نتایج مدل سازی و مطالعات نشان داد که شیب نهایی این محدوده می تواند از 52 درجه به 60 درجه افزایش یابد.
    کلیدواژگان: شیب نهایی، معدن چادرملو، محدوده ژئوتکنیکی، گمانه ژئوتکنیکی
  • محمد ولی ولی زاده، حمیدرضا عبدالهی، محمود صادقیان صفحه 182
    توده های نفوذی البرز مرکزی با پراکندگی های خاص، به شکل سیل، لوپولیت، فاکولیت، استوک و پلاگ در درون سنگهای آذر آواری سازند کرج و معادل آن جای گرفته اند. توده های مذکور از نظر سنی به بعد از ائوسن پسین تعلق داشته و فاز کوهزایی معادل پیرنه، بستر مناسبی را برای تشکیل آنها ایجاد کرده است. با توجه به بررسی نتایج تجزیه شیمیایی نمونه هایی که توسط محققان مختلف برداشت شده است، ضمن نامگذاری و تعیین سری ماگمایی و مدل سازی توده های گرانیتوییدی و گابرویی، مشخص شد که این توده ها از نوع I هستند و دارای ماهیت کلسیمی- قلیایی تا قلیایی هستند. از نظر محیط زمین ساختی همه توده ها از نوع همزمان با کوهزایی هستند. انواع مدلهای زمین ساختی آن، در قالب گرانیتوییدهای کمان قاره ای(CAG) قرار می گیرند.
    کلیدواژگان: توده های نفوذی، آذرآواری، لوپولیت، فاکولیت، کلسیمی، قلیایی
  • محبوبه حسینی برزی، ریحانه علی نژاد کردی، هرمز قلاوند صفحه 198
    سازند پابده از نهشته های ابتدای ترشیری در زون زمین ساختی زاگرس است که در این مطالعه، علاوه بر بررسی کانی های رسی این سازند در توالی چینه ای، نتایج مرتبط با کانی رسی در این نهشته ها در دو زیر زون فروافتادگی دزفول شمالی (برش سطحی در مقطع تیپ) و میانی (برشهای زیر سطحی) مقایسه شده است. با کلسیم سنجی نمونه های سازند پابده در برش تیپ این سازند، واقع در تنگ پابده، تفکیک لایه های مارن شیلی و مارنی سازند انجام شد. تصاویر میکروسکوپ الکترونی(SEM) نمونه های انتخابی از این نهشته ها، حاکی از وجود کانی رسی کلریت با ساختار مشخص و از منشا دیاژنزی (حاصل تبدیل ایلیت به کلریت) است و احتمال وجود دیگر کانی های رسی (همچنین کلریت) با منشا تخریبی نیز وجود دارد. تجزیه پراش پرتو ایکس (XRD) و تجزیه و تحلیل کیفی داده ها، نوع کانی رسی را در مارنهای شیلی این سازند، مونت موریلونیت، ایلیت و کلریت نشان می دهد. همچنین تجزیه و تحلیل نیمه کمی این داده ها حاکی از روند کلی کاهش میزان رس، کاهش مونت موریلونیت و افزایش ایلیت و کلریت به سمت بالای این سازند است. با توجه به منشا تخریبی دو کانی مونت موریلونیت و ایلیت در سازند پابده، روند کانی های ذکر شده، همراه با روند کلی کاهش میزان رس سازند، می تواند بیانگر سرد شدن تدریجی آب وهوا و کم ژرفا شدن حوضه در هنگام نهشت رسوبات سازند پابده به سمت بالای این سازند باشد. همچنین، نبود کانی مونت موریلونیت در بالا ترین نمونه انتخابی و فراوانی غالب ایلیت در این نمونه، می تواند در ارتباط با فاز کوهزایی پیرنه زون فروافتادگی دزفول شمالی باشد. از سوی دیگر، تعیین کانی رسی در دو برش زیر سطحی میدان نفتی کوپال (چاه های شماره 12 و 38)، با استفاده از نمودارهای چاه پیمایی NGS (پیکهای Th،K و Th/K)، حاکی از وجود کانی رسی مونت موریلونیت و ایلیت است. روند کانی رسی و درصد شیل در این چاه ها، بیانگر روند کم و بیش ثابتی است که تنها در بخشهای انتهایی سازند افزایش چشمگیری نشان می دهد. این افزایش همراه با وجود بیشینه مشخصی از اورانیم در نمودارهای چاه پیمایی، می تواند در ارتباط با عملکرد فاز کوهزایی پیرنه در زون فروافتادگی دزفول میانی باشد.
    کلیدواژگان: کانی رسی، سازند پابده، تجزیه کلسیم سنجی، تجزیه پراش پرتو ایکس (XRD)، میکروسکوپ الکترونی (SEM)، نمودار پرتوزایی گامای طبیعی (NGS)
  • فرامرزطوطی، سیما یزدانی، کمال الدین بازرگانی گیلانی صفحه 210
    در منطقه جنوب کهریزک، سنگهای آتشفشانی ائوسن در بخش شمالی زون ایران مرکزی رخنمون دارند. این مجموعه شامل سنگهای آذرآواری (توف و ایگنیمبریت) و گدازه ها (ریولیت، تراکی آندزیت، تراکی آندزیت بازالتی و بازالت) است. سنگهای آتشفشانی در محدوده مورد مطالعه، شواهد سنگ نگاری (زون بندی، بافت غربالی و گردشدگی سطح بلور در بلورهای پلاژیوکلاز و پیروکسن) عدم تعادل ماگما هنگام تبلور را نشان می دهند. بررسی های زمین شیمیایی نشان می دهد که گدازه های منطقه در قلمرو نیمه قلیایی و قلیایی قرار می گیرند. غنی شدگی LREE در مقایسه با HREE و بالا بودن مقدار عناصر ناسازگار LILE نسبت به HFSE همچنین بی هنجاری شاخص Nb، Ti و Ta در گدازه های منطقه، از نشانه های سنگهای مربوط به فرورانش است. گرایش گدازه های منطقه به سمت سری قلیایی، به گمان نشانگر یک رژیم کششی مشابه حوضه های پشت کمان است.
    کلیدواژگان: جنوب کهریزک، ایران مرکزی، گدازه های نیمه قلیایی، قلیایی، پشت کمان، رژیم کششی، زون فرورانش
|
  • A. Asghari Moghaddam, E. Fijani Page 2
    Maku area is located in the north of West Azarbaijan, northwest of Iran. In this area, groundwater supplies main water demands for different purposes such as drinking, agriculture and industry. The aim of this research is to study the groundwater hydrochemistry, hydrogeological relation between karstic and basaltic aquifers, determination of probable hydrochemical anomalies and their genesis and suitable methods for removal of these anomalies. For this purpose, in adition to available hydrochemical data, 72 water samples were collected from wells and springs in high and low level groundwater durations and were been analyzed for some trace elements. The results indicate fluoride anomaly in this area. In order to examine the hydrochemistry of the study area, graphical and mass balance methods were used. Both of these methods confirm the basaltic origin of fluoride anomalies. Consequently, hydrogeological relation between karstic and basaltic aquifer is established. Petrologic studies show that basaltic rocks of the area have appropriate conditions for occurrence of fluoroapatite; as a result, fluoroapatitic origin for high concentration of fluoride is identified. The most suitable methods for removal of the fluoride proposed to be adsorption on Defluoron2 and exchanging Cl- with F- by anionic resin in the study area.
  • S. H. Tabatabaei, A. Aghaei Araei Page 14
    This paper describes the result of a study on the determination of geotechnical properties of improved soil treated by quick lime and hydrated lime. Soil samples are mixed with quick lime and hydrated lime in various portions. The geotechnical properties investigated are compaction characteristics, Atterberg limits, compressive strength and CBR. It is observed that the dry density of soil treated with hydrated lime decreases and the optimum water content increases, while there is no noticeable change in dry density and optimum moisture content of soil treated with quick lime. The plasticity index of admixtures indicates a descending trend; however, it is more pronounced in samples treated by quick lime. Addition of small amount of lime causes significant increase in compressive strength of admixtures and increases with curing time. The effect of the quick lime is more significant than the hydrated lime. CBR tests show a trend similar to that observed for compressive strength tests. The optimum amount of hydrated and quick lime for improvement of the soil is presented.
  • M. Saadat, S. A. Alavi, A. Saeedi Page 22
    To analyze the paleostress in Sorkheh Hessar - Khodjir area, different shear - fault planes and the associated slickenside lineations are measured. The stress tensor and the variation of the stress direction in the upper Triassic to Oligocene formations are discussed. Numerous shear data are determined from different locations in the study area and categorized into 16 sites according to the stratigraphic age. The main criteria used to identify the sense of slip are accretionary mineral steps, tectonic tool marks, polished and rough facets, and riedel shears. According to the inversion method which includes determination of the mean stress tensor orientation and sense of slip on numerous faults, all data are classified based on tectonic events and the principal stress axes and corresponding compressional and extensional directions are calculated. Based on the derived results from the diagrams, it is suggested that a prominent NE- SW compressional stress direction, which is obvious in Mesozoic and the younger Cenozoic formations, caused the deformation of the Mesozoic strata after Mesozoic and was continuous in Tertiary (Oligocene). It seems that a younger N-S stress direction exists and has had effects on both older and younger formations. It is believed that it would be related to one of the last Alpine orogenic phases.
  • A. R. Sayadi, M. Yavari, N. Solgi Page 38
    Exploration projects need considerable investments. These projects are associated with high techno-economical risks. Therefore, Evaluation of exploration potential is necessary. It is determined in primary stages of exploration whether the deposit reserve is not economic or the grade is less than normal grade, and it may be decided to stop the project. The minimum acceptable target reserve is known as a criterion for determining the economic potential of deposit regarding to techno-economical environment of project. In this research a new model is proposed for determining minimum acceptable target reserves in gold projects. This model is verified through the economic filed data from Zarshpran gold mine. The graph of grade versus tonnage and internal rate of return versus tonnage are demon stared through Excel software. The results of this research could be used as powerful decision making tools in gold exploration projects.
  • M. Ahrari Rudi, Zh. Shahrokhi Khargerdi Page 46
    Regarding different and beautiful geological features, Chabahar is one of the most important geotouristic sites in Iran. The attractive geological landforms are so spectacular that always attract a lot of tourists to the area. Some of the important geomorphological features are mud-volcano, ties cave, Mars land, cliff, lagoons, sand dune, erosion columns, bedding and etc. These geomorphologic features are introduced in details as follow.
  • N. Abbassi, A. H. Amini Page 54
    The Upper Miocene Upper Red Formation in the Evan-e-Key Section is composed of conglomerates, sandstones, mudstones, and thin lenses of evaporates (gypsum). The formation is dominated by gypsiferous mudstones and characterized by fining-up cycles in this area. The whole formation occurs as a fining upward megasequence, in which the sandy facies dominate the lower half and muddy facies the upper half. Gypsum layers, up to 10 meters thick, are locally observed in the basal part. The formation has suffered an extensive weathering in the region, as a result of which primary features (e.g. sedimentary structures, trace fossils) are partially obscured. In the sandy units of the middle part of the formation some vertebrate footprints are observed, which are locally deformed due to intensive weathering of the rocks. Two types of Carnivoripedida footprints however, are distinguished and described here, so that well preserved Chelipus isp. is related to Felidae. Depositional environments including alluvial fans with abundant debris flows, gravelly bed load braided systems with wide flood plains and local swamps provided a good opportunity for development of the track makers. The transverse and longitudinal bars within the channels, levees, and over-bank sub-environments were found more suitable for development and preservation of the footprints. Comparing with other sections of the formation (e.g. Qum area), desirable climate was found a major control on development of the vertebrate track maker in the Evan-e-key area.
  • H. Ghasemi, A. Ramazani, A. Khanalizadeh Page 68
    Silijerd intrusion with an age of Late Eocene - Oligocene (39.2 3.2 Ma) is located in Uromeyeh-Dokhtar magmatic arc, central Iran structural zone, northwest Saveh. This intrusion is composed of a continuous compositional range including: diorite/gabbro, granodiorite, syeno-monzogranite and alkali granite intruded into the Eocene volcanic and pyroclastic rocks. Variation diagrams showing trends of major and trace elements indicate a continuous compositional range and a comagmatic origin for these rocks. Trends of compatible- incompatible elements indicate the important role of fractional crystallization in the genesis of these rocks. All samples are metaluminous with medium-high K with calc-alkaline nature. High values of Rb, Sr, K, U, Th, Zr and Ba and high ratios of K2O/Rb and FeO/MgO indicate the similarity of the rocks of this intrusion with the rocks of continental margin magmatic arc intrusions. Depletion in Nb,P,Ta and Ti and enrichment in K,Sr,Rb,Cs and Ba are obvious in the spider diagrams of these samples. The enrichment in LILE and depletion in HFSE reveal the I-type metaluminous magmatism of volcanic arcs (VGA). Whole rock 87Sr/86Sr ratios of this intrusion range from 0.704759 to 0.705166 and it can be correlated with the values of these ratios in the mantle and lower crust sources and low contamination of their magmas with upper crust. Existence of K-feldspar megacrysts and mafic microgranitoid inclusions in this intrusion, high abundances of La and Ce, V enrichement in mafic terms and low whole rock 87Sr/86Sr ratios of this body, suggested a partial melting of mantle wedge, subducted oceanic crust (metabasaltic sources) or lower continental crust (metatonalitic sources) origins for it. The discrimination tectonic setting diagrams also indicate an I-type continental volcanic arc magmatism for this intrusion.
  • M. Maanijou, I. Rasa, D. Lentz, S. Alirezaei Page 86
    Chehelkureh copper deposit is located in Kuh-e-Lunka area, 120 km NW of Zahedan (SE of Iran). The host rocks of mineralization are intercalated Eocene turbiditic greywackes, siltstones, and shales (flysch). They are folded with N-S trend and the eastern limb of this fold has been drag folded. Several stocks and dykes of granodiorite to quartz monzodiorite and granite compositions intruded the turbidites, converting them locally to hornfels. These intrusions are oriented parallel to the major NW-SE fault set. The Chehelkureh ore field comprises numerous irregular lenses and veins. The ore field extends for 1500m in N23°W direction, and is displaced by late brittle faults striking roughly E-W. The fault and fracture filling ores include quartz, dolomite, ankerite, siderite, calcite, and lesser amounts of pyrrhotite, arsenopyrite, pyrite, chalcopyrite, sphalerite, galena, Se-rich galena, marcasite, molybdenite, ilmenite, and rutile. Assay data from 39 drill holes show high contents of base metals, with an average of 1.48% Cu, 1.77% Zn, 0.85% Pb (4.1% Cu+Zn+Pb), and silver (average 22 ppm in 45 samples). The ores are not so enriched in gold (0.14 ppm on average in 45 samples). A composite sample of least-altered greywackes and shales (host rocks) is used for comparison with mineralized samples. Mass-balance calculations were carried out to quantify chemical changes resulting from different alteration episodes. With the low solubility and low variance of Al (Al2O3) in moderately altered sedimentary country rocks compared with many other immobile trace components, Al2O3 is used as an immobile component for mass-balance calculations. There is a net mass increase in Fe2O3T, and MgO and a net mass decrease in Na2O, CaO, K2O, and SiO2 with chloritization. Carbonatization shows Fe2O3T, and MgO enrichment and SiO2 and Na2O depletion, implying that ankerite, siderite and dolomite are predominant phases. SiO2 is enriched in silicified samples and depleted in other alteration types. There is no mass change in Cu, Pb and Zn with kaolinization, but these elements are enriched in other alteration types. Hg is enriched in all alteration types except kaolinization, which may even show a slight depletion. Samples from gossan with silicification showed an increase in SiO2, Fe2O3T, Cu, Pb, Hg, and Zn and a decrease in MgO, Na2O, CaO, and K2O. Some trace and major elements have high variance in different alterations and are more complicated to interpret, such as P2O5, MnO, Ni, Co, and Rb. The REE contents of the composite host rock sample are enriched in the LREE relative to the HREE and moderately depleted in Eu and Ho. As a whole, samples with kaolinization and carbonatization (ankerite and siderite) have been enriched in REE contents and other wallrock alteration, including chloritization, dolomitization, kaolinization, minor sericitization, and silicification, are depleted in REE. SEM-EDS evidence indicates that enrichment of REE-bearing phosphates, such as monazite, occurred with carbonatization and kaolinization assemblages.
  • H. Atashy, J. Rahnama-Rad Page 102
    The effect of temperature, mixer ratio and acid thickness on the rate of magnesite dissolution in nitric acid was investigated in this laboratory research. The result shows dissolution rate increases with rising temperature when the size of particles is reduced. At the beginning of the reaction, thicker acid increases the rate of dissolution but as the acid grows thicker not only there is no overwhelming changes obvious but also extends the duration due to product layer formed on the mineral grain surface during the reaction. This has less effect on thinner acid and smaller particles. The kinetic results shows that magnesite minerals dissolution in nitric acid follows the kinetic model 1-2/3x-(1-x)2/3-kt, Optimized laboratory conditions are a temperature of 30 oC, nitric acid thickness of 50 %, size of particles: 250-297μ. , mixer ratio of 300 rounds per min. and reaction duration of 170 min
  • Z. A. Pur-Abrishami, A. H. Kokabi-Nezhad, G. R. Zare, O. Dabiri Page 108
    Maragheh informal Formation is widely extended on the Sahand hillside and Maragheh city. Based on lithology and sedimentary facies, Maragheh Formation is divided into two members: lower member in the studied area (Mordagh area - Aghajery) consists of marl, tuff, tuffaceous sandstone with several fossiliferous layers. Upper member has more extent and thickness than the lower member and the facies variation are accompanied by increase of tuffaceous layers with diatomit and fish debries. In the Gorg Darreh -Mordagh area four geologic sites were excavated and investigated for vertebrate fossils. The samples obtained in this study from above mentioned sites consist of Ivory of mastodont, Ivory of phiomia, Monkey teeth, radius and ulana bones of elephant, cervid, gazelle and hipparions. The sequence of Maragheh Formation mostly consists of fluvial deposits, therefore its dating is difficult. However, it displays different ages from 7Ma to 12.5Ma respectively based on the vertebrate fossils such as hipparion sp., .
  • Kh. Tahmasbi Poor, M. Poormoafi Page 116
    In this study, samples from Zefreh dolomite mine were characterized by X-ray diffraction and microscopic study. Dolomite samples were heated up to 1700ºC to produce doloma. Zircon and zirconia were used for preparation of dolomite - zirconia refractories. Samples containing different contents of zirconia and zircon were heated up to 1600 ºC. Apparent porosity, bulk density, X-ray diffraction, cold compressive strength, hydration resistance tests and SEM studies were carried out on the fired samples. Results show that samples containing zirconia have higher quality than samples containing zircon without additives.
  • S.H. Vaziri, D. Jahani, M. Safdari, F. Chegeni Page 124
    The Ilam Formation in southwestern Khorram Abad with a thickness of up to 204 meters consists of uniform limestones with Middle Turonian to Early Campanian age which were deposited in a continuous sedimentation process. In this section, the Ilam Formation has continuous and transitional contacts with the Sourgah Formation in the lower boundary and the Gurpi Formation in the upper boundary. In the present study, 9 genera, 30 species and 2 biozones of the planktonic foraminifera have been recognized. The Ilam Formation in the studied section consists of a shaly facies and three carbonatic microfacies include mudstone, wackestone and packstone containing planktonic foraminifera. Shaly facies and mentioned microfacies were deposited in deep-open marine, which formed in a quiet environmental condition and increased environmental energy in microfacies with mudstone texture toward microfacies with wackestone and packstone textures. Whereas in the studied section recognized microfacies are not related to parts of continental shelf,such as; bar, lagoon and tidal flat, therefore it could be said that, the studied area was part of profound depositional basin in Middle Turonian to Early Campanian.
  • A. Ghaderi, A. Aghanabati, B. Hamdi, J. F. Miller Page 150
    The Shirgesht Formation is one of the fossiliferous units of Central Iran which in the type section is defined (informally) in the terms of 3 members. This formation is mainly composed of limestone, marl, siltstone, shale and dolomite, conformably overlay on the upper part of the Derenjal Formation with a gradual contact, composed of brachiopods limestone bearing (Billingsella limestone). The Shirgesht Formation is overlain by sandy limestone and volcanic rocks of the Niur Formation. To do biostratigraphy studies on the first and second members of Shirgesht Formation in the type section, totally 99 rock samples were selected. The conodont fauna of lower part of its first member contain some species of Westergaardodina, Furnishina and prooneotodus which show an age of late Cambrian. Several species of Cordylodus, Oistodus, Drepanodus, Proconodontus and Paroistodus in distance of middle part of the lower member to the end of the second member represent an age of Tremadocian - Arenigian. According to conodont content of the first and second members of Shirgesht Formation, 7 conodont assemblage zones were determined in the type section which show an age of Late Cambrian - Early Ordovician. The recognized biozones are as follow: 1. Furnishina - Westergaardodina Assemblage Zone. 2. Proconodontus - Oneotodus Assemblage Zone. 3. Cordylodus proavus - Cordylodus oklahomensis Assemblage Zone. 4. Cordylodus lindstromi Assemblage Zone. 5. Cordylodus angulatus Assemblage Zone. 6. Drepanodus - Paltodus deltifer Assemblage Zone. 7. Paroistodus proteus Assemblage Zone. The mentioned conodont assemblage zones are equivalent to Cordylodus spp., Deltifer and Proteus global standard conodont biozone. In contrast with the previous reports, the Cambrian - Ordovician boundary is located in the first member of the Shirgesht Formation. Thus, the Shirgesht Formation in type section is diachronous formation.
  • M. Moazemi, B. Rezai, A. Amini Page 164
    In this research firstly ore characterization studies from ore dressing point of view have been conducted and then increase in module ratio i.e. ratio of Al2O3 to SiO2 of the bauxite samples from Boolboolieh area of Kerman province investigated by the means of ore dressing techniques. Obtained results from ore characterization studies revealed diaspore and hematite were major mineral phases and Al2O3, Fe2O3 and SiO2 contents of head sample were 36.6, 27.02 and 20.32 % respectively and consequently module ratio was determined to be 1.8. Mineralogical studies on all prepared microscopic sections show clastic texture that contains pisolith and oolith particles inside microcrystalline matrix formed from hematite, clay minerals and fine bauxite particles. In ore dressing studies, physical separation methods, selective grinding, heavy media separation and tabling have been investigated. Obtained results from selective grinding revealed that alumina to silica ratio increases from 1.8 to 1.91 with alumina recovery about 69.3 %. Heavy Liquid separation tests proved that alumina to silica ratio increases to 3.32 with 64.02% alumina recovery by adjusting heavy liquid density to 3.22. Tabling tests approved increase in concentrate module ratio to 2.64 with reduction in alumina recovery to 21%.
  • A. Afsharian, Y. Naeimi, M. Ataei Page 172
    Slope stability studies is one of the most considerable parameter of safety and economical factors of open pits. Because the pit walls usually consist of different characteristics of lithology and structure, using only one slope for all walls is not enough and reasonable. So they need carefull geological and geotechnical studies to determine the geotechnical limits of the pit. By using MRMR methods, SlopeW 2004 and FLAC 4.0 softwares and comparing the results,optimum slopes for North western wall of Chadormalu Iron mine have been calculated. On the basis of all available data,the following geotechnical domains have been distinguished for North western wall of Chadormalu Iron mine: •Lithology and Structure •Pit Wall Orientation •Rock Mass Rating and conditions North western open pit wall is bounded by metasomatite, albite metasomatite, and ore. The structure of this domain is distinguished by steep normal faults with great displacement and brecciate limestone.The results of geotechnical boreholes, modeling and studies indicate that the overall slope of this domain could be increased from 52, to 60 degrees.
  • M. V. Valizadeh, H. R. Abdollahi, M. Sadeghian Page 182
    The intrusive bodies of Central Alborz constiute speciale distribution. And they are located near major faults, and also they are accompnied by pyroclastic rocks of the Karaj Formation.Moreover they display lithological diversity and they occur as sill, lopolith, stock and plug. These intrusive bodies blong to post upper Eocene and they are related to the Pyrenean- equivalent orogenic phase. Rregarding the geochemical results obtained by other researchers, as well as determining the nomenclature, definiton of granitoid and gabbroic bodies the composition of the above mentioned masses, fall within the calc - alkaline to alcaline range. However, most specimens are plotted in the field of type I granitoids.From the tectonic viewpoint, all of the intrusive bodies are Considered as syntectonic. Moreover, they are often of continental subduction Zone(CAG)origin, while other may be long to continental collision type(CCG), and a few are located to the island arcs(IAG).
  • M. Hosseini-Barzi, R. Alinejad-Kurdi, H. Ghalavand Page 198
    The calcimeteric analysis of samples from Pabdeh Formation, in type section (north of Dezful embayment subzone), represent a marl and shaly marl lithology. SEM images from these samples represent chlorite flakes with diagenetic origin (transformation of illite to chlorite) and imply the possible existence of other detrital clay minerals (include chlorite). However, XRD analysis of selected samples indicates the existence of montmorillonite, illite and chlorite showing a descending trend for clay percent and montmorillonite and ascending one for illite and chlorite from bottom to top of these deposits. Based on these evidences, we introduced the possibility for cooling in climate condition and shoaling in depth of deposition, from bottom to top of the Pabdeh Formation. Study of Th, K & Th/K peaks of NGS log represents the existence of montmorillonite and illite, as common clay mineral. Calculating clay mineral percent, shale percent and uranium trend imply an anomaly at the uppermost part of the Pabdeh Formation which could be related to fault activity in Central Dezful embayment subzone and sediment supply probably due to Pyrrenean orogeny. Therefore, investigation of clay mineral represent difference in sedimentary framework between northern Dezful embayment subzone and central Dezful embayment subzone and their different response to change in geological condition.
  • F. Tutti, S. Yazdani, K. Bazargani-Guilani Page 210
    South Kahrizak volcanic rocks with Eocene age are located in the north part of Central Iran. These rocks are mainly composed of pyroclastics (tuff and ignimbrites) and lava flows (rhyolite, trachyandesite, basaltic trachyandesite and basalt). Petrographic evidence such as: zoning, sieve texture and rounded crystals in plagioclase and pyroxene phenocrysts show the non-equilibrium conditions between melt and crystals during magma cooling. Geochemical characteristics indicate that these rocks locate in the subalkaline to alkaline domain. The highly enrichment of LREE compared to HREE, high content of LILE relative to HFSE and significant anomalies of Nb, Ta and Ti reveal the characteristics of a subduction - related volcanism. Whereas, the alkaline affinity of rocks shows that they may have formed in an extentional region, most probably a back-arc basin.