فهرست مطالب

مجله تحقیقات نظام سلامت حکیم
سال یازدهم شماره 2 (پیاپی 41، تابستان 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/05/11
  • تعداد عناوین: 8
|
  • آرش رشیدیان، رضا یوسفی نورایی، آرش عازمی خواه، محمد حیدرزاده، نسرین چنگیزی، فاطمه مهتا بصیر، محمداسماعیل مطلق صفحه 1
    مقدمه
    در طول دهه گذشته میزان مرگ و یر نوزادان در کشور به حد کافی کاهش نیافته است. یک راه حل سطح بندی خدمات به گونه ای است که بهترین خدمات باکیفیت در دسترس نیازمندان قرار گیرد و در عین حال به محدودیت های اقتصادی و اجرایی توجه شود. هدف مطالعه تدوین ساختاری برای توزیع بهینه و به صرفه سطوح مختلف خدمات پری ناتال است.
    روش کار
    با روش تحلیل مناطق کوچک، کشور به مناطق خدمات پری ناتال (PCR) تقسیم شد. برای تخصیص سطوح خدمات و توزیع تخت ها از چرخه های تکرار استفاده شد به گونه ای که فاصله محل زندگی از محل ارایه خدمت به حداقل برسد، وجود خدمات در هر منطقه با شاخص های نیاز متناسب شود و حداقل تغییر در حوزه های مدیریتی و زیرساخت های موجود انجام گیرد.
    یافته ها
    کشور به 33 PCR تقسیم گردید. تعداد کل تخت های سطح 3 خدمات نوزادان (NICU) 1256 تخت و تعداد تخت های سطح دو 3768 محاسبه گردید و به شهرستان ها تخصیص داده شد. برای هر PCR یک شهرستان سطح 3 به عنوان مرکز شناسایی شد. 61 شهرستان به عنوان سطح 3 و 104 شهرستان به عنوان سطح 2 شناسایی شدند. شهرستان های سطح 1 و b 1 به نزدیک ترین شهرستان سطح بالاتر تخصیص داده شدند. مدل پیشنهادی متوسط فاصله شهرستان ها از مرکز را از 125 به 109 کیلومتر تقلیل داد. متوسط فاصله شهرستان ها از مرکز سطح سه 79 کیلومتر و متوسط فاصله وزن داده شده بر اساس جمعیت به 42 کیلومتر کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    مدل حاضر فاصله بین سطوح ارایه خدمات را کاهش داد و بین امکانات و جمعیت مناطق هم خوانی برقرار کرد. اجرای سطح بندی نیازمند تامین منابع است و ممکن است با مقاومت هایی روبرو شود که باید با تصویب قوانین، نظارت و پایش، آموزش و فرهنگ سازی، و مشوق های مناسب آنها را کاهش داد. یک مدل کشوری ماندگار سطح بندی باید در سطح ملی تدوین گردد و در مناطق محیطی با توجه به مسایل ویژه هر منطقه نهایی سازی و تصحیح شود.
    کلیدواژگان: سطح بندی، مراقبت های مادر و نوزاد، اقتصاد اندازه، دسترسی، خدمات پری ناتال
  • بدیع الزمان رادپی، طاهره پارسا، شیده دبیر، احمد بیات، محمدزمان رادپی، شیده بدری، مهدی کاظم پور دیزجی صفحه 12
    مقدمه
    عمل جراحی توراکوتومی یکی از انواع اعمال جراحی است که همراه با درد فراوان می باشد در واقع این درد یکی از شدیدترین دردهای ناشی از عمل جراحی به شمار می رود. جهت تخفیف این درد که همراه با عوارض مهم فیزیولوژیک و روحی و روانی و پاتولوژیک می باشد به طور رایج روش های مختلف انجام می گردد که هر کدام از این روش ها دارای مزایا و معایب مربوط به خود می باشد در واقع در اکثر مراکزی که روش های بی دردی استفاده می شود هر یک از روش درمانی که بیشتر استفاده می گردد، به عنوان انتخاب اول (Choice) در نظر گرفته می شود. در این مطالعه (متاآنالیز) روش های مختلف بی دردی بعد از عمل جراحی توراکوتومی که به طور شایع استفاده می گردد با هم مقایسه شدند.
    روش کار
    در طی این متاآنالیز میزان (Visual Analogue Scale) VAS بیماران در 24 ساعت اول بعد از عمل جراحی در گروه اپیدورال با مخدر سیستمیک، اپیدورال با بلوک اینترکوستال (بین دنده ای)، اپیدورال با بلوک پاراورتبرال (کنار مهره ای) و اپیدورال با انفوزیون اینترپلورال (داخل جنب) با هم مقایسه شدند و اطلاعات حاصل از 28 مطالعه (RCT) Randomized Clinical Trial (کار آزمایی بالینی تصادفی شده) که به طور مقایسه دوتایی این روش ها را با هم بررسی کرده بودند در 1697 بیمار بعد از عمل جراحی توراکوتومی با استفاده از مدل اثر تصادفی (Random effect model) و ضریب اندازه اثر (effectSize index) و اختلاف متوسط های استاندارد شده با هم ادغام شدند. میزان ارزش آماری بررسی و سپس با استفاده از خطا استاندارد (Standard error) و 5% و حد بالای اطمینان و (خطای معیار) 5% حد پایین اطمینان نتایج حاصله به دست آمد.
    یافته ها
    اطلاعات حاصله با استفاده از تحقیقات انجام شده از سال 1987–2005 بررسی گردید. بعد از بررسی 314 عنوان و 185 خلاصه مقاله با توجه به (معیارهای ورود) 28 مقاله در نهایت وارد متاآنالیز شد که در نهایت گروه مقایسه اپیدورال با مخدر سیستمیک و اپیدورال با پاراورتبرال، اپیدورال با اینترکوستال و اپیدورال با اینترپلورال نتایج زیر به دست آمد که در نهایت مشخص گردیدکه روش بی حسی اپیدورال در مجموع استفاده 24 ساعت با (CI = - 0.9802 to – 0.3844 95%) از مخدر سیستمیک روش بهتری است. روش اپیدورال با (95%، CI = - 0.2171 to + 0.5906) تفاوتی با روش اینترکوستال در میانگین 24 ساعته نداشت و همچنین روش اپیدورال با (95%، CI = - 1.1166 to – 0.0106) از روش اینترپلورال در میانگین 24 ساعت اول بهتر بود. در مقایسه اپیدورال با پاراورتبرال نیز اپیدورال با (95%، CI = + 0.1744 to – 0.4527) از پاراورتبرال بهتر بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج حاصل از این بررسی به نظر می رسد که در مجموع روش بی دردی اپیدرال روش مناسب و انتخاب بی دردی در اغلب موارد باشد. بررسی های کامل تر روی تعداد بیشتر مقالات و تعداد فراوان تر نمونه ها می تواند نتایج دقیق تری را در این زمینه ارایه دهد.
    کلیدواژگان: بی دردی اپیدرال، متاآلیز، نوراکوتومی
  • سوگند تورانی، سید جمال الدین طبیبی، بهرام شهبازی صفحه 22
    مقدمه
    مدیریت کیفیت فراگیر در بخش بهداشت و درمان با نگاه به برقراری عدالت، دسترسی به خدمات، کارآیی، مقبولیت اجتماعی، اثربخشی و اقتصادی بودن و تلاش مداوم برای بهبود خدمات، افق های جدیدی را فرا روی این سیستم فراهم نموده است و می تواند به کارآمدی و نوسازی نظام عرضه سلامت منجر گردد. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر اجرای مدیریت کیفیت فراگیر در بیمارستان های آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران می باشد.
    روش کار
    در راستای این هدف از دیدگاه 90 نفر از مدیران و سرپرستان نسبت به وضعیت هشت عامل تاثیرگذار بر اجرای مدیریت کیفیت فراگیر سنجیده شد. لذا با انجام مطالعه توصیفی و مقطعی و با استفاده از پرسشنامه ای در هشت بخش و با 75 سوال که از طریق روش شبه دلفی به تایید نهایی رسید، پژوهش انجام گردید. به علت کوچک بودن جامعه نمونه گیری انجام نگرفت و نمونه همان جامعه در نظر گرفته شد. سوالات پرسشنامه بر اساس طبقه بندی لیکرت تنظیم گردید و داده ها از طریق آزمون های آماری کای دو x2، آزمون t و روش آنالیز و واریانس با بهره گیری از نرم افزارهای SPSS و Excel تحلیل گردید.
    یافته ها
    با توجه به فرض 50% حداقل قابل قبول از بین هشت عامل موثر، توجه به مشتری 7/59%، ارتباطات مناسب سازمانی 55% و ساختار مناسب 50%، از وضعیت خوب برخوردار بودند. ولی 5 عامل دیگر در وضعیت متوسط یعنی بین 40% تا 50% قرار داشتند. بدیهی است یافته های حاصل با فرض 50% یعنی حداقل قابل قبول محاسبه گردید. بین میانگین کل عوامل موثر بر اجرای مدیریت کیفیت فراگیر در بین بیمارستان های مورد مطالعه تفاوت معناداری وجود داشت. p =0.001
    نتیجه گیری
    با گذشت پنج سال از اجرای مدیریت کیفیت فراگیر در جامعه مورد مطالعه، توجه مدیران به فرهنگ سازمانی، مشارکت کارکنان، توسعه منابع انسانی، کار تیمی و تعهد رهبری می تواند به بهبود خدمات، اثر بخشی فعالیت ها و مقبولیت اجتماعی بیمارستان های کشور منتهی شود.
    کلیدواژگان: مدیریت کیفیت فراگیر، بیمارستان های آموزشی، دانشگاه علوم پزشکی ایران
  • کبری علیدوستی شهرکی، علی حسینی نسب، صدیقه فروهری صفحه 33
    مقدمه
    طی سالیان اولیه زندگی شبکه عصبی مغز نمو پیدا می کند و تا قبل از دو سالگی میلیون ها اتصال سلو ل های عصبی شکل می گیرد. توسعه و پیشرفت جسمی، فکری و شناختی انسان تا حد زیادی به همین اتصالات عصبی بستگی دارد. تحقیق حاضر با هدف تاثیر آموزش تغذیه تکمیلی و مهارت های تکاملی به مادران بر روند رشد و تکامل کودکان 7-5 ماهه شهر شیراز انجام شد.
    روش کار
    نمونه های مورد مطالعه مادران کودکان 7-5 ماهه بودند. 240 کودک از دو درمانگاه شهری در یکی از مناطق چهارگانه آموزش و پرورش انتخاب گردیدند و به طور تصادفی در دو گروه آموزشی و شاهد قرار گرفتند. هر ماه یک جلسه آموزشی از طریق فیلم و پمفلت به مدت شش ماه برای گروه آموزشی برگزار گردید. قد، وزن، دور سر، دور بازو و عملکرد تکاملی حرکات خشن کودکان هر دو گروه به وسیله متر، وزنه و تست تکاملی دنور به صورت ماهیانه بررسی گردید.
    یافته ها
    به دلیل ریزش نمونه ها، تجزیه و تحلیل آماری روی 207 نمونه انجام شد. میانگین افزایش وزن در گروه آموزشی 05/8 کیلوگرم و در گروه شاهد 52/7 به دست آمد همچنین انحراف معیار افزایش وزن در گروه آموزش 64/0 و در گروه شاهد 6/0 بود. منحنی های وزن، قد، دور سر، و دور بازو در دو گروه ترسیم شد و با یکدیگر و منحنی استاندارد جهانی بر اساس مرکز علمی آمار سلامت و منحنی آیت الهی مورد مقایسه قرار گرفت. عملکرد تکاملی نیز در دو گروه با هم و با کودکان مطالعه دنور مقایسه گردید.
    نتیجه گیری
    به طور کلی نتایج این پژوهش نشان می دهد که آموزش تغذیه تکمیلی به مادران می تواند بر افزایش وزن کودکان تاثیر بگذارد ولی بر قد، دور سر و دور بازو تاثیری ندارد وزن 003/0= p و قد 1/0 p= دور سر 173/0 p= و دور بازو 822/0 p=. همچنین در مورد آموزش مهارت های تکاملی حرکات خشن نیز باید گفت که آموزش تاثیری بر پیشرفت عملکرد تکاملی نداشته است.
    کلیدواژگان: تغذیه تکمیلی، رشد، تکامل، شیرخواران
  • پروانه حیدری، فاطمه مژده، سید رضامظلوم، کتایون تنباکویی، کبری جودکی صفحه 39
    مقدمه
    زایمان تجربه ای دردناک برای اکثر زنان می باشد، از آنجایی که طب فشاری به عنوان یکی از روش های غیرتهاجمی کنترل درد مطرح است، پژوهشی با هدف تعیین تاثیر طب فشاری بر شدت درد زایمان در خانم های باردار بستری در بلوک زایمان بیمارستان کمالی کرج سال 1385 انجام گرفت.
    روش کار
    در این کارآزمایی بالینی دوسوکور، 128 خانمی که جهت انجام زایمان با دیلاتاسیون سرویکس cm 3بستری شده بودند به روش تخصیص تصادفی در دو گروه تجربی، 30 دقیقه اعمال فشار بر نقطه 6 - sp و گروه شاهد، 30 دقیقه تماس در نقطه sp6 قرار گرفتند. میزان شدت درد توسط مقیاس سنجش دیداری درد قبل از مداخله، بلافاصله بعد از مداخله، 30 دقیقه و هر یک ساعت تا انتهای مرحله اول زایمان، همچنین تفاوت میزان شدت درد بلافاصله بعد و قبل از مداخله، 30 دقیقه بعد و قبل از مداخله، هر یک ساعت بعد از مداخله تا انتهای مرحله اول زایمان و قبل از مداخله بررسی گردید، به علاوه میزان شدت درد بلافاصله بعد از مداخله، 30 دقیقه و هر یک ساعت تا انتهای مرحله اول زایمان در هر گروه به تفکیک ارزیابی گردید.
    یافته ها
    میزان شدت درد قبل از مداخله در دو گروه اختلاف آماری معناداری نداشت. میزان شدت درد بلافاصله بعد از مداخله، 30 دقیقه و هر یک ساعت بعد از مداخله تا انتهای مرحله اول زایمان در دو گروه متفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین تفاوت شدت درد در مراحل بلافاصله بعد و قبل از مداخله، 30 دقیقه بعد و قبل از مداخله و هر یک ساعت تا انتهای مرحله اول زایمان و قبل از مداخله نیز در دو گروه اختلاف معناداری وجود نداشت، به علاوه در بررسی میزان شدت درد در هر گروه یافته ها (بیانگر افزایش میزان شدت درد در گروه شاهد (0001/0> p) از بلافاصله بعد از مداخله تا انتهای مرحله اول زایمان بود و در گروه تجربی نیز (0001/0> p) میزان شدت درد از مرحله بلافاصله بعد ازمداخله تا انتهای مرحله اول زایمان افزایش داشته است.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های پژوهش، استفاده از طب فشاری به تنهایی قادر به کاهش درد زایمان نمی باشد و نیاز به همراهی با روش های غیرتهاجمی دیگر بی دردی است.
    کلیدواژگان: طب فشاری، درد، لیبر، زایمان
  • شهاندخت نجم آبادی، مرضیه نجومی، مازیار مرادی لاکه صفحه 47
    مقدمه
    مطالعه حاضر بخشی از تحقیق جامع بررسی وضعیت تغذیه دانشجویان دانشکده های تابعه دانشگاه علوم پزشکی ایران با هدف ارزیابی وضعیت دریافت چربی های رژیم غذایی دانشجویان و ترکیب چربی دریافتی می باشد.
    روش کار
    تحقیق در قالب مطالعه توصیفی- مقطعی با انتخاب 1000 دانشجو روش نمونه گیری چند مرحله ای به صورت طبقه ای از 6 دانشکده وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران (پزشکی، پیراپزشکی، پرستاری، مامائی، بهداشت، توانبخشی، مدیریت و اطلاع رسانی پزشکی) صورت گرفت. گردآوری اطلاعات با استفاده از روش استاندارد 24 ساعت یادآمد خوراک (24hours dietary recall) انجام و اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار تخصصی تغذیه (NIII، FP2) DFP آنالیز مواد مغذی و مقادیر ماکرونوترینت ها (درشت مغذی ها) از جمله ترکیب چربی های دریافتی رژیم محاسبه و با مقادیر توصیه شده RDA و DRI مقایسه و ارزیابی گردید. با استفاده از نرم افزار SPSS آزمون های آماری انجام شده است (آزمون T و X2).
    یافته ها
    میانگین انرژی دریافتی روزانه دانشجویان مورد بررسی 645± 1810 کیلوکالری و میانگین چربی کل دریافتی رژیم 28± 76 گرم و میانگین سهم انرژی از چربی ها 7± 38% کالری روزانه بوده است. میزان چربی های دریافتی رژیم بیش از میزان توصیه شده بود و اختلاف آماری معناداری بین میانگین چربی دریافتی رژیم در دانشجویان دختر و پسر دیده شد.(0001/0 p<). و میانگین چربی دریافتی دانشجویان مستقر در خوابگاه و مستقر در منزل اختلاف آماری معنادار نشان نداده است. ارزیابی ترکیب چربی دریافتی رژیم نشان داد میانگین کلسترول دریافتی 199± 215 میلی گرم و چربی ها اشباع شده رژیم 11± 25 گرم (متوسط 12% سهم کالری روزانه) و چربی های چند غیراشباع 11± 17 گرم و چربی های یک غیراشباع (monounsaturated) 10± 28 گرم بوده است. اختلاف آماری معنادار بین میانگین کلسترول و نیز چربی های اشباع شده رژیم در دانشجویان دختر و پسر وجود دارد، بنابراین بین دانشجویان مستقر در خوابگاه و منزل اختلاف آماری معنادار دیده نشده.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان داد سهم چربی رژیم غذایی از کالری روزانه و نیز مقدار کلسترول و چربی های اشباع شده رژیم غذایی بیش از میزان توصیه شده می باشد. این امر به عنوان عوامل خطر بروز بیماری های قلبی- عروق در سنین میانسالی خواهد بود. لازم است با تغییر رفتار تغذیه ای و الگوی رژیم غذایی در گروه سنی جوان زمینه های تغذیه ای خطر ابتلاء به اختلالات قلبی- عروقی تصحیح گردیده و با کاهش چربی های رژیم و تعادل در سهم انرژی از چربی ها و نیز تغییر ترکیب چربی های دریافتی و کاهش چربی های اشباع شده و کلسترول رژیم غذایی در جهت بهبود الگوی تغذیه ای عمل شود.
    کلیدواژگان: چربی های رژیم غذایی، کلسترول، چربی های اشباع شده، چربی های غیراشباع پلی و مونو، دانشجویان
  • امین ترابی، فیض الله اکبری، محمد عرب صفحه 54
    مقدمه
    مدیریت تعارض به عنوان یک مهارت اساسی رهبری سازمان در قرن بیست و یکم محسوب می‎شود. بیمارستان به عنوان مرکز ثقل سیستم بهداشتی و درمانی هر کشور جهت رسیدن به اهداف اصیل خود یعنی سلامت جامعه نیازمند یک شیوه اثربخش و استراتژی مناسب در حل اختلافات و تعارض‎های سازمانی می‎باشد. هدف این پژوهش تعیین راهبردهای مدیریت تعارض در بین مدیران بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی لرستان می باشد.
    روش کار
    این پژوهش از نوع مطالعات توصیفی- تحلیلی می‎باشد.جامعه پژوهش را 177 نفر از مدیران 13 بیمارستان تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی لرستان تشکیل می‎دهد. اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه مشخصات فردی و پرسشنامه مدیریت تعارض استفن رابینز و نیز روش مصاحبه، جمع آوری و توسط نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    پژوهش نشان داد که میانیگن سن مدیران مورد مطالعه (9/6 ± 47/36)، میانگین سابقه کار (2/8 ±5/12) و میانگین سابقه مدیریت افراد (6/5 ±8/5) سال می باشد. 1/53% افراد را زنان و 9/46% را مردان تشکیل می دهند. از نظر استراتژی های مدیریت تعارض به ترتیب، 7/49% استراتژی عدم مقابله، 6/44% استراتژی کنترلی و 7/5% استراتژی راه حل گرایی داشتند. بر اساس یافته های پژوهش، بین استراتژی های مدیریت تعارض و جنس افراد ارتباط آماری معنادار وجود داشت (036/0 = p).
    با انجام آزمون ضریب همبستگی مشخص شد، بین سن افراد مورد مطالعه و استراتژی کنترلی مدیریت تعارض نیز ارتباط آماری معن ا ‎دار وجود دارد (01/0 = p).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج پژوهش، شیوه های مدیریت تعارض در بین مدیران متفاوت است و عوامل زیادی در روش مدیریت این تعارض ها در سازمان تاثیرگذار است لذا تعیین شیوه مدیریت تعارض‎ها در هر سازمان به خصوص محیط پیچیده بیمارستان بسیار حایز اهمیت است.
    کلیدواژگان: مدیریت تعارض، بیمارستان، مدیران، لرستان
  • مهدی جعفری سیریزی، آرش رشیدیان، فرید ابوالحسنی، کاظم محمد، شهرام یزدانی، پاتریتشیا پارکرتون، مسعود یونسیان، فیض الله اکبری، محمد عرب صفحه 59
    مقدمه
    هدف ما تعیین کلیدی ترین ابعاد سازمانی اثرگذار بر خودگردانی بیمارستان های عمومی دانشگاهی و تعیین میزان خودگردانی اعطا شده در هر یک از این ابعاد بود.
    روش کار
    شش بیمارستان وابسته به سه دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران و شهید بهشتی به صورت تصادفی انتخاب شدند. در این مطالعه کیفی با 27 نفر از مسوولان بیمارستان ها (میزان پاسخگویی 82%) مصاحبه انجام شد. راهنمای نیمه ساختاری مصاحبه ها بر اساس چهار مصاحبه عمیق و همچنین با توجه به مدل اصلاحات سازمانی بانک جهانی (پرکر- هاردینگ) طراحی شد. از روش تحلیل چارچوبی برای آنالیز داده های کیفی استفاده شد.
    یافته ها
    نه موضوع به عنوان عوامل کلیدی اثرگذار بر خودگردانی شناسایی شدند: حق تصمیم گیری در مدیریت راهبردی؛ حق تصمیم گیری در مدیریت منابع انسانی؛ حق تصمیم گیری در مدیریت مالی؛ حق تصمیم گیری در مدیریت منابع فیزیکی؛ مواجهه با بازار محصول؛ مواجهه با بازار تدارکات؛ صاحب اختیار مانده مالی؛ چیدمان حاکمیتی و ساز و کار پاسخگویی؛ کارکردهای اجتماعی بیمارستان. حق تصمیم گیری محدودی در مدیریت های راهبردی، منابع انسانی و منابع فیزیکی به بیمارستان ها اعطا شده است. بیمارستان ها صاحب اختیار مانده مالی نبودند. بیمارستان ها در بازار رقابتی فروش محصولات قرار داشتند. اختیار بیمارستان ها در بازار تدارکات محدود بود. چیدمان حاکمیتی سلسه مراتبی و ساز و کار پاسخگویی رئیس و مرئوسی بر بیمارستان حاکم بود.برخی از موارد کارکرد اجتماعی بیمارستان تعریف شده است ولی به صورت کلی هزینه کارکرد اجتماعی بیمارستان به صورت کامل توسط دولت و بیمه ها جبران نمی شد.
    نتیجه گیری
    خودگردانی نامتعادل و متناقضی به بیمارستان ها اعطا شده است. حق تصمیم گیری بیشتری باید در ابعاد مدیریت راهبردی، منابع انسانی و فیزیکی و همچنین بازار تدارکات به بیمارستان ها اعطا شود. بیمارستان ها باید صاحب اختیار مانده مالی شوند. نظام اداری سلسله مراتبی باید به سمت نظام های مشارکتی حرکت داده شود. وزارت بهداشت به ساز و کارهای قانون مدار (در برار کنترل رئیس و مرئوسی) بیشتری برای کنترل عملکرد و کارکرد اجتماعی بیمارستان ها نیاز دارد.
    کلیدواژگان: تمرکززدایی، اصلاحات سازمانی بیمارستان، اصلاحات در نظام سلامت، مطالعه کیفی
|
  • Rashidian A. , , Yousefi-Nooraie R. , Azemikhah A. , Mph), Heidarzadeh M. , Changizi N. , Mahta-Basir F. , Motlagh Me Page 1
    Introduction
    During the past decade, neonatal mortality rate in Iran has not decreased satisfactorily. Regionalization of perinatal care services is a potential solution to improve the access of those in need to the best quality care within economic and administrative constraints. This study aims to develop a framework for optimized and efficient distribution of perinatal care services at different levels of care provision.
    Methods
    We utilized small area analysis in an iterative process to divide the country into service areas of Perinatal Care Regions (PCRs), to distribute three levels of perinatal services and hospital beds in PCRs, to minimize patients’ traveling distances, and to fit the facilities to the needs while incurring minimum changes to the current administrative borders and available infra-structure.
    Results
    We divided the country into 33 PCRs. A total of 1256 level-III (Neonatal Intensive Care Unit) beds and 3768 level-II neonatal beds were required in the country and distributed to the districts. One level-III district was designated as the center for each PCR. Sixty one districts were identified as level-III and 104 as level-II. Level-I and Ib districts were allocated to the nearest next level districts. Our proposed model decreased the average distance of districts from the center from 125 to 109 km. The average distance and the distance weighted by population of the districts from the PCR center also reduced to 79 and 42 km, respectively.
    Conclusion
    Our model reduced the distance between levels of care provision and balanced the care facilities with population needs at the district level. Implementing this model requires resources. It may encounter some resistance in practice. Such resistance should be tackled with setting regulations, monitoring, training, advocacy, and appropriate incentives. A sustainable national regionalization model should be developed centrally, and customized to the specific needs and circumstances of each region.
  • Radpay Bz, Parsa T. , Dabir Sh , Bayat A. , Radpay Mz , Badri Sh , Kazempour Dizaji M. Page 12
    Introduction
    Thoracocotomy is one of the surgical operations associated with sever pain, and in alleviation of post- thoracotomy pain, which is associated with important physiologic, psychologic, ad pathologic consequences. Each method has its own advantages and disadvantages. The post- operative analgesic method used most frequently in each treatment center is considered as method of choice in that center. In this meta- analysis, frequently used post- thoracotomy analgesic methods were compared. to find the best reliable method for pain control with the least side effects and/ or side effects.
    Methods
    We compared the post- thoracotomy pain in first 24 hours as measured by visual analog scale for patient groups undergoing epidural analgesia plus systemic opioids, epidural analgesia plus intercostals nerve block (INB), epidural plus paravertebral block (PVB), and epidural plus interplural information was assessed from 28 randomized clinical trials that compared these methods two among 1697 post- thoracotomy patients. Random effects model, effect size index, and standardized mean differences were used. Statistical values were assessed using standard errors and results were using 5% lower and upper confidece limits.
    Results
    Epidural analgesia has had better effects with less side effects in comparisson with systemic administeration method during first 24 hours. (95% CI= 0.9812 to 0.3844) Epidural method has had no significant difference with intercostal nerve block during average first 24 houes (95% CI= O 2171 to + 5906) Epidural analgesia has had better effects in comparisson with interpleural method in first. 24 hours (95% CI= - 101166 to – 0.0106). Epidural analgesic is more effective than paravertebral method in the first 24 hour (95% CI= + 01744 to – 0.4572).
    Conclusion
    In conclusion to our study it seems that. Epidural analgesia is suitable and preferable method for post- op. analgesia at most circumstances.More studies with much more articles will evaluate this results in the future.
  • Tourani S. , Tabibi Sj , Shahbazi B. Page 22
    Introduction
    Perspective to retrieval of equity, access to services, effectiveness, efficiency, social acceptability, and strive for continuous improvement of services, Total Quality Management (TQM) has broadened new horizons in health sector. Hence it can result in efficiency and renovation of health services delivery system. Therefore we aimed to determine the influencing factors on implementation of TQM at teaching hospitals affiliated with Iran University of Medical Sciences in Tehran, Iran.
    Methods
    We assessed the views of all the 90 managers and supervisors of the hospitals under investigation about the eight factors influencing on implementation of TQM. In a descriptive cross-sectional study, we used an eight-part questionnaire with 75 Likert-type questions for data collection. Validity of the questionnaire was verified with Delphi method. Chi square and t tests and analysis of variance were used for statistical analysis.
    Results
    We assumed an average of 50% for responses indicative of desirability as the minimum acceptable level in each of the eight factors. Of the eight factors studied customer orientation (59.7%), organizational communication (55%), and appropriate organizational structure (50%) proved to be acceptable. The other five factors ranked average (40-50%). There was significant difference among the total means of influencing factors in the studies hospitals (p = 0.001).
    Conclusion
    After five years have passed since the implementation of TQM in the studied hospitals, attention of managers to organizational culture, staff participation, human resources development, teamwork, and leadership commitment can result in improvement of the services, effectiveness of the activities, and social acceptability of hospitals.
  • Alidoosti Shahraki K. , Hosseini Nasab A. , Foroohari S. Page 33
    Introduction
    Central nervous system develops during the first years of life. Millions of synapses form among nervous cells before two years of age. The present research was performed to assess the effects of mothers’ training about complementary feeding and developmental skills on growth and development of 5-7 month infants referring to health centers in city of Shiraz in Southwest of Iran.
    Methods
    Mothers of 5-7 month old infants were the units of this study. Two hundred and forty infants were selected randomly from those referring to two urban clinics and were assigned randomly to two groups of intervention and comparison. Mothers in the intervention group participated in monthly sessions for six months where pamphlets and movies were used for training. Infants’ height, weight, head circumference, arm circumference, and gross motor developmental functions (using Denver Developmental Test) were monthly assessed in both groups.
    Results
    Statistical analysis was performed on 207 subjects remaining after attrition. Mean weight gain (and its standard deviation) was 8.05 (and 7.52) Kg in intervention group and 0.64 (and 0.60) Kg in comparison group. Weight, height, head circumference, and arm circumference charts were drawn for the two groups and were compared with each other, with pertinent charts form National Center for Health Statistics (NCHS), and with charts published by Ayatollahi et al. Developmental functions in the two groups were compared with each other and with Denver’s study results
    Conclusion
    The results of this research show that the training of mothers on complementary feeding can contribute to infants’ weight gain (p=0.003), but does not have an effect on their height (p=0.1), head circumference (p=0.173), and arm circumference (p=0.882). Mothers’ training on developmental skills did not have any effect on developmental functions’ progression.
  • Heidari P. , Mojdeh F. , Mazloom R. , Tanbakoi K. , Judaki K. Page 39
    Introduction
    Childbirth is a painful experience for most of women. Acupressure is a noninvasive method that has been suggested for labor pain relief. The aim of present study was to determine the effect of acupressure on labor pain relief among parturient women in Kamali hospital in city of Karadj, near Tehran in year 2006.
    Methods
    This double-blind randomized clinical trial was performed on 128 women in labor admitted with cervical dilatation of 3 cm. They were randomly assigned to intervention group with 30 minutes of acupressure on SP-6 point or comparison group with SP-6 point touch for 30 minutes. Visual analogue scale assessments were used to measure labor pain in both groups and to compare the results in several stages: before intervention, immediately after intervention, 30 minutes after intervention, and then every hour until the end of the first stage of labor. Differences of pain intensity as measured in different stages within each group were also compared with each other.
    Results
    None of the above-mentioned comparisons showed a significant difference, except for significant difference in pain intensity as measured at different stages within each group, which indicated increasing pain intensity from immediately after intervention through the end of f the first stage of labor in both groups (p<0.0001).
    Conclusion
    These finding showed that SP-6 point acupressure alone cannot effectively relieve labor pain and needs to be accompanied with other noninvasive analgesic methods.
  • Najmabadi Sh , Nojomi M. , Mph), Moradi Lakeh M. , Mph) Page 47
    Introduction
    The present study is part of a comprehensive nutritional status assessment of “Iran University of Medical Science” (IUMS) students in Tehran. The objective of this part of study was to determine the status and composition of fat intake of these students.
    Methods
    A cross-sectional descriptive study was performed on 1000 students recruited in a multi-stage stratified sampling from six faculties of IUMS (faculties of medicine, paramedical sciences, nursing and midwifery, public health, rehabilitation, and management and medical informatics). Data was collected using a standard 24-hours dietary recall method and analyzed with nutrition-specific software DFP (FP2, NIII) for assessing intake of nutrients and macronutrients including fats’ composition and their comparison with Recommended Daily Allowance (RDA) and Dietary Reference Intakes (DRI) values. Statistical analysis was performed with t-test and chi-square using SPSS software.
    Results
    Mean daily energy intake was 1810±645 Kcal and mean total fat intake was 76±28 gr. Mean contribution of total fat to energy intake was 38%±7%. Fat intake was higher than the recommended amounts and there was a significant difference between male and female students’ mean fat intake (p<0.0001). There was no significant difference between students resident in dormitory and other students in terms of mean fat intake. Assessment of intake fat composition revealed that the mean daily intake was 215±199 gr for cholesterol, 25±11 gr for saturated fats (with a contribution of 12% to total energy intake), 17± 11 gr for poly-unsaturated fats, and 28± 10 gr for mono-unsaturated fats. Significant differences in mean cholesterol intake and mean saturated fat intake were seen between males and females, but these values were not significantly different for students resident in dormitory as compared with other students.
    Conclusion
    The results showed the proportion of daily calorie derived from fats and the cholesterol and saturated fat intakes were higher than the recommended amounts. These would be risk factors for cardiovascular disease during the middle age. It is necessary to decrease the nutritional risk factors for cardiovascular diseases by modification of nutritional behavior and diet composition pattern in the young age group. The nutritional composition should also be improved through lowering of dietary fat intake and harmonizing the share of fats in energy production.
  • Torabi A. , Akbari F. , Arab M. Page 54
    Introduction
    Conflict management is regarded as a basic organizational leadership skill in the 21st century. Hospitals as the important centers of the health system need effective methods and appropriate strategies for organizational conflict resolution in order to reach their cardinal objective of communities’ health. The present research aims to determine the conflict management strategies used by managers of hospitals affiliated with Lorestan University of Medical Sciences (LUMS).
    Methods
    This study is descriptive-analytic. The study population consists of 177 managers from 13 hospitals affiliated with LUMS. Data was collected through interviews using questionnaire containing demographic questions and Stephen Robin’s conflict management questionnaire and was analyzed with SPSS software.
    Results
    Average age of managers was 36.47 ± 6.9 years, their mean years of service were 12.5 ± 8.2, and their mean years of managerial experience were 5.8 ± 5.6. Females constituted 53.1% and males constituted 46.9% of the subjects. Identified strategies of conflict management were non-intervention (49.7%), control (44.6%), and solution orientation (5.7%). Conflict management strategy and sex of managers had significant association (p = 0.36). Correlation coefficient showed significant association between conflict management strategy and age of managers (p = 0.01).
    Conclusion
    According to our research results, styles of conflict management are different among managers and many factors influence organizational conflict management. Therefore, determination of conflict management styles is very important in every organization, especially in complex environment of hospitals.
  • Jafari Sirizi M. , Rashidian A. , , Abolhasani F. , Mohammad K. , Yazdani Sh , Parkerton P. , Yunesian M. , Akbari F. , Arab M. Page 59
    Introduction
    The aim of this study was to determine the key organizational dimensions that influence the autonomy of university hospitals and the level of granted autonomy in each dimension.
    Methods
    Six hospitals were randomly selected from those affiliated with three medical universities of Tehran, Iran and Shahid Beheshti. In this qualitative study, we interviewed 27 hospital managers (response rate of 82%). The semi-structured interview guide was developed based on the results of four initial in-depth interviews and the organizational reform model of the World Bank. We used the framework method for the analysis of qualitative data.
    Results
    Nine themes were identified as the key factors influencing hospital autonomy: decision right in strategic management, decision right in human resources management, decision right in financial management, decision right in physical resources management, product market exposure, procurement market exposure, financial residual claim, governance arrangements and accountability mechanisms, and social functions of the hospitals. Limited decision rights in strategic, human resources, and physical resources management were granted to hospitals. Hospitals were not the financial residual claimant, but were exposed to competitive product market. Autonomy was limited regarding the procurement market. Governance systems were hierarchical and accountability mechanisms were supervisor-supervisee oriented. Some of the social functions of the hospitals were defined, but the expenses of these functions were not totally reimbursed by the government and the insurance industry.
    Conclusion
    The autonomy granted to the hospitals is unbalanced and paradoxical. More decision rights should be granted for management of strategic, human resources and physical resources as well as hospitals entry to the procurement market. Hospitals need to be the financial residual claimant. The hierarchical administrative systems should be transformed to cooperative ones. Instead of supervisor-supervisee oriented control measures, Ministry of Health and Medical Education needs more regulatory mechanisms for controlling hospitals’ performance and social functions.