فهرست مطالب

Current Journal of Neurology
Volume:6 Issue: 19, 2007

  • تاریخ انتشار: 1386/08/22
  • تعداد عناوین: 9
|
  • سعید شاه بیگی، حسین پاکدامن، نازنین میرابی، الهام نیکروش، زهرا ملکی، مصباح شمس، سید محمد فرشته نژاد، ملیحه حیدری، غلامرضا بخشنده پور، فرهاد مدارا صفحه 70
    سابقه و هدف
    در سالهای اخیر مطالعات متعددی در زمینه نقش ویتامین D و سیستم ایمنی بدن انجام شده است. گفته می شود ویتامین D نقش محافظتی قوی علیه تعدادی از بیماری های اتوایمیون از جمله MS و سرطان را دارد. به منظور بررسی نقش ویتامین D در بیماران MS این مطالعه انجام شده است.
    روش بررسی
    تعداد 30 بیمار MS و 34 فرد طبیعی بعنوان گروه شاهد انتخاب شدند. وجود بیماری زمینه ای مثل نارسایی مزمن کلیوی، بیماری های غدد درون ریز مصرف بیش از دو بار پالس کورتون در سال، مصرف اخیر کورتون در دو ماه گذشته، مصرف سیکلوسپورین و داروهای دیگر که ایجاد تداخل با سطح سرمی ویتامین D می نمودند از شرایط خروج از مطالعه بودند. از بیماران و افراد سالم پس از تکمیل پرسشنامه cc 5 خون سیاهرگی گرفته شد و سرم آنها جهت چک آزمایشات مربوطه به آزمایشگاه ارسال شد.
    یافته ها
    30 بیمار MS بر اساس معیارهای مک دونالد انتخاب شدند. میانگین سنی بیماران 7/7 ± 35 سال بود. تعداد 34 فرد سالم بعنوان گروه شاهد با میانگین سنی 1/8 ± 4/35 سال انتخاب شدند. میانگین سطح سرمی (OH)D 25 در جمعیت بیماران MS 4/2 ± 05/19 و در جمعیت افراد شاهد 8/8 ± 8/35 بود(05/0 = P). میانگین سطوح سرمی PTH، Ca، P،Mg در افراد MS و افراد شاهد اختلاف معناداری نداشت. تعداد بیماران MS که فقدان ویتامین D و میزان کافی ویتامین D سرمی داشتند به ترتیب 23 نفر (7/76 درصد)، 2 نفر (7/6 درصد) [1] و 5 نفر (7/16 درصد) بودند. 17 بیمار MS (7/56 درصد) فقدان شدید ویتامین D (کمتر از ng/ml 15) داشتند
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به دست آمده از این مطالعه، سطح سرمی (OH)D 25 در فصل تابستان در بیماران MS نسبت به افراد شاهد به شکل معناداری کمتر بود (05/0 = P). در خصوص پایین بودن سطح سرمی ویتامین D در بیماران MS نسبت به افراد شاهد به نظر می رسد که بیماران MS یا به میزان کمتری با نور خورشید تماس داشتند و یا مواد غذایی و مکمل های ویتامین D کمتری مصرف کرده اند. این مطالعه نیز مؤید ارتباط ویتامین D و MS است و کاربرد ویتامین D در MS را توصیه می کند.
    کلیدواژگان: 25 هیدروکسی ویتامین D، MS
  • فرزاد رجایی، مرضیه مردانی، حسن جهانی هاشمی، علیرضا شمس، مسعود محمودی، علی اصغری صفحه 75
    سابقه و هدف
    اگرچه امروزه ورود تلفن های همراه به زندگی بشر باعث گسترش ارتباطات شده است؛ اما نگرانی ناشی از اثرات امواج مایکروویو ساطع شده از آن بر بیولوژی بافت ها جزء بحث برانگیزترین موضوعات باقی مانده است. مطالعه به منظور بررسی اثرات هیستولوژیک امواج شبیه سازی شده تلفن های همراه بر قشر مخچه خرگوش انجام شده است.
    روش بررسی
    در این مطالعه 18 سر خرگوش نر نیوزیلندی انتخاب و بطور تصادفی به یک گروه کنترل و دو گروه تجربی تقسیم شدند(6 سر خرگوش در هر گروه). حیوانات گروه تجربی اول به مدت یک ماه روزانه 4ساعت و گروه تجربی دوم نیز روزانه 8 ساعت در مواجهه با امواج مایکروویو با فرکانس 915 مگاهرتز و شدت 3 وات قرار گرفتند. پس از یک هفته، حیوانات گروه تجربی و گروه کنترل کشته شده و نمونه هایی از مخچه آنها جهت مطالعه با میکروسکوپ نوری و الکترونی آماده شدند. تعداد و اندازه سلول های پورکنژ در دو گروه کنترل و تجربی با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و در سطح معنی داری 05/0> p مورد آنالیز آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد امواج ساطع شده از تلفن های همراه باعث کاهش ارتفاع سلول هایی پورکنژ مخچه در گروه های تجربی می شود. به طوری که میانگین قطر سلول هایی پورکنژ در گروه تجربی4 ساعته (91/0 ± 07/58) و در گروه تجربی 8 ساعته (3/1± 81/57) می باشدکه در مقایسه با گروه کنترل (57/0 ± 98/63) کاهش معنی داری را نشان می دهد(05/0> p). در حالیکه مقایسه تعداد سلول هایی پورکنژ در گروه های تجربی (26/1± 31، 04/2± 33/31) نسبت به گروه کنترل (12/2 ± 17/34) کاهش معنی داری را نشان نداد (4/0 p>). بررسی میکروگراف های الکترونی نیز افزایش میزان هتروکروماتین هسته سلول هایی پورکنژ را در گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل تایید نموده است.
    نتیجه گیری
    یافته های حاصل از مطالعات میکروسکوپ نوری و الکترونینشان دادکه تابش کوتاه مدتامواج شبیه سازی شده تلفن های همراه با کاهش فعالیت هسته و قطر سلول هایی پورکنژ می تواند باعث اثرات منفی در قشر مخچه خرگوش شود.
    کلیدواژگان: امواج مایکروویو، تلفن همراه، خرگوش، قشر مخچه، سلول های پورکنژ
  • محمودغلامرضا میرزایی، هدایت الله شیرزاده صفحه 84
    سابقه و هدف
    در بیماران با نارسایی مزمن کلیه (ESRD) درمان معمول فعلی همودیالیز می باشد. علیرغم استفاده زیاد این متد درمان و نتایج مفید برای بیماران، این شکل درمان دارای عوارض عصبی زیادی میباشد که از آن جمله سردرد، تهوع و استفراغ، تشنج و... و عارضه مرگبار دیررس آن دمانس دیالیزی است. لذا بر آن شدیم تا در بیماران دیالیزی این عوارض را بررسی نماییم تا بتوانیم راهکارهایی جهت کم کردن آنها پیدا نمائیم.
    مواد و روش ها
    120 بیمار دیالیزی به صورت مقطعی مورد بررسی قرار گرفتند. بدین صورت که معاینات عصبی قبل و بعد از هر دوره دیالیز و در طول مدت دیالیز به همراه ارسال نمونه خون جهت بررسی سدیم و BUN در دو نوبت یکی قبل و دیگری بعد از دیالیز ارسال و نتایج معاینه کلینیکی و بررسی آزمایشگاهی همگی در پرسشنامه های تهیه شده ثبت و نتایج مورد بررسی نرم افزاری و با استفاده از آزمون های اختصاصی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    از 120 بیمار مورد مطالعه 56 نفر (7/46%) هیچگونه عارضه عصبی ناشی از دیالیز پیدا نکردند و بقیه دچار عوارض عصبی شدند. عوارض پیدا شده به ترتیب سردرد 54 نفر (45%)، تهوع و استفراغ 31 نفر (8/25%) بیقراری 21 نفر (5/17%)، اختلال سطح هوشیاری 12 نفر (10%)، تشنج 5 نفر (2/4%) و دمانس 3 نفر (8/2%) می باشد. افراد مبتلا به دمانس دیالیزی همگی بیشتر از 52 ماه تحت درمان همودیالیز بوده اند. بین مدت زمان شروع دیالیز و علائم عصبی ارتباط معنی دار بود (05/0 p<). میانگین مدت دیالیز از شروع 75/31 ماه و میانگین سرعت دیالیز ml/min 78/220 بوده است. همچنین مقدار BUN پس از دیالیز تقریبا به نصف تقلیل پیدا نمود ولی میانگین سدیم پس از دیالیز افزایش نشان داد. بین میانگین سدیم و BUN قبل و بعد از دیالیز و علائم عصبی ارتباط معنی داری بدست نیامد (05/0 p>).
    نتیجه گیری
    جهت جلوگیری از عوارض زودرس ناشی از همودیالیز بهتر است در کسانی که استعداد ابتلا به این عوارض را دارند سرعت دیالیز کمتر گردد. جهت کفایت دیالیز در این بیماران، بررسی و برنامه ریزی مناسب تری طراحی و طول مدت دیالیز کوتاه و تعداد جلسات بیشتر گردد. در مورد دمانس دیالیزی که جزء عوارض دیررس این نوع درمان میباشد، علیرغم اینکه یون آلومینیوم را در ایجاد آن دخیل می دانند نیاز به بررسی های بیشتر در مورد پاتوژنزیس این بیماری لازم است.
    کلیدواژگان: نارسایی مزمن کلیه، همودیالیز، عوارض عصبی حاد، دمانس دیالیزی
  • بابک زمانی، سید محمد فرشته نژاد، سحر بختی، یاسین جمالی دانش، مهرنوش مهربانی صفحه 91
    سابقه و هدف
    سندرم پاهای بی قرار یا Restless Legs Syndrome (RLS) یک اختلال نورولوژی حسی- حرکتی شایع است که معمولا در تشخیص نادیده گرفته می شود. این بیماران یک احساس ناخوشایند در اندام تحتانی و گاها اندام فوقانی را تجربه می کنند که این احساس ناخوشایند در واقع اجباری برای حرکت اندام تحتانی در حین خواب می باشد که منجر به بی خوابی شدید شبانه می شود. تاکنون فراوانی های مختلفی از این بیماری گزارش شده است. در ایران آمار مدونی از شیوع این بیماری وجود ندارد و از سوی دیگر عدم آگاهی بیماران و همچنین پزشکان منجر به عدم مراجعه، مراجعه ی اشتباه به متخصصین دیگر، عدم تشخیص و در نهایت عدم درمان صحیح بیماران مبتلا می شود. از این رو، هدف این مطالعه تعیین فراوانی سندرم پاهای بی قرار (RLS) در مراجعه کنندگان غیرترومایی به درمانگاه های ارتوپدی و نورولوژی می باشد.
    روش بررسی
    این مطالعه مقطعی- تحلیلی (cross-sectional Analytical) در سال 1385 و بر روی 1103 نفر از مراجعه کنندگان به درمانگاه های نورولوژی (403 نفر) و ارتوپدی (700نفر) بیمارستان های حضرت رسول اکرم(ص)، شفا یحیاییان و میلاد شهر تهران انجام گرفت. برای این منظور، با روش نمونه گیری غیر احتمالی آسان در 1103 نفر از افراد مراجعه کننده غیر ترومایی فرم جمع آوری اطلاعات شامل متغیرهای دموگرافیک، علت اصلی مراجعه، کرایتریای RLS، سابقه فامیلی RLS و بیماری های سیستمیک تکمیل گردید.
    یافته ها
    از 1103 بیمار مورد مطالعه، 116 نفر (5/10%) به RLS مبتلا بودند که فراوانی RLS در مراجعین به درمانگاه نورولوژی 39 نفر (7/9%) و در مراجعین به درمانگاه ارتوپدی 77 نفر (11%) بود (491/0= P). درحالی که تنها 3 نفر (7/2%) از این بیماران با شکایت اصلی از علایم RLS به درمانگاه مراجعه کرده بودند. فراوانی RLS به طور معنی داری در زنان بیشتر از مردان بود (15% در مقابل 3/4%، 001/0> P) و همچنین میانگین سنی بیماران مبتلا به RLS [(34/15= SD)9/47 سال] نیز به طور معنی داری از غیرمبتلایان[(8/17= SD)71/40 سال] بیشتر بود (001/0> P). ضمن آن که وجود بیماری تیروئید(033/0= P)، وجود سابقه فامیلی RLS (001/0> P) و درگیری اندام فوقانی (001/0> P) به طور معنی داری در بیماران مبتلا به RLS در مقایسه با غیرمبتلایان بیشتر گزارش شد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر حاکی از شیوع بالا و قابل توجه RLS در بیماران ایرانی می باشد درحالی که درصد اندکی از این افراد با شکایت اصلی علایم RLS مراجعه کرده بودند. علی رغم آن که این بیماری یک اختلال نورولوژیک می باشد، لیکن درصد بیشتری از مبتلایان به درمانگاه های ارتوپدی مراجعه می کنند. همچنین نتایج این مطالعه نشان دهنده ی همراهی بیماری تیروئید و سابقه فامیلی مثبت با ابتلا به RLS می باشد. در نهایت به نظر می رسد تلاش در جهت افزایش آگاهی پزشکان و افراد جامعه از بیماری سندرم پاهای بی قرار، می تواند منجر به تشخیص، درمان و بهبود علایم بیماران شود.
    کلیدواژگان: سندرم پاهای بی قرار، درمانگاه نورولوژی، درمانگاه ارتوپدی
  • سیدعلی رودباری، حمیدرضا حاتمیان، ذبیح الله بابایی پور صفحه 100
    سابقه و هدف
    پتانسیل برانگیخته بینایی یک روش تشخیصی برای اثبات آسیبهای بافت عصبی مسیر بینایی است. امروزه از این روش برای تشخیص ضایعات نورولوژیک مختلفی از جمله بیماری مولتیپل اسکلروز(MS) استفاده می شود. از سالها قبل با توجه به وجود تغییرات الکتروفیزیولوژیک احتمالی در مبتلایان به میگرن، استفاده از VEP در این بیماران مورد توجه قرار گرفته است. مطالعات مختلفی که در این زمینه انجام شده نتایج متناقضی را ارائه کرده اند. هدف از این مطالعه بررسی مقادیر Latency 100 P و Amplitude 100 P مبتلایان به سردرد میگرنی در فواصل بین حملات سردرد می باشد.
    روش بررسی
    96 بیمار میگرنی (31 مرد و 65 زن) بدون توجه به نوع میگرن و سطح منیزیوم سرم و با توجه به معیارهای IHS انتخاب شدند. برای تمام این افراد پتانسیل برانگیخته بینایی (VEP) به روش PRVEP با استفاده از دستگاه الکترودیاگنوزیس Medelec انجام شد. برای هر چشم بصورت جداگانه تست مذکور انجام شد و سپس مقادیر Amplitude 100 P و Latency 100 P برای هر چشم اندازه گیری شد. داده های حاصله با مقادیر نرمال بدست آمده در مطالعه موازی که بر روی افراد داوطلب بدون هیچگونه شکایت بینایی انجام گرفت، مقایسه وبا اس تفاده از آزمون T-test و نرم افزار SPSS آنالیز شد.
    یافته ها
    میانگین Latency 100 P چشم راست بیماران 08/4 ± 05/99 میلی ثانیه و میانگین این پارامتر در مورد چشم چپ برابر با 15/4 ± 06/99 میلی ثانیه بود که در مقایسه با مقادیر نرمال که در گروه افراد نرمال توسط همکاران نورولوژیست دیگر در این مرکز انجام شده بود تفاوت معنی داری دیده نشد.(چشم راست 7/6 ± 73/100 و چشم چپ 2/7 ± 77/100) علاوه بر این میانگین Amplitude 100 P چشم راست بیماران 15/9 و میانگین این پارامتر در مورد چشم چپ برابر با 14/9 بود که در مقایسه با مقادیر بدست آمده در افراد نرمال چشم چپ 74/9 و چشم راست 65/9 تفاوت معنی داری دیده نشد. (05/0 P<)
    نتیجه گیری
    براساس این مطالعه هیچ تفاوت معنی داری در خصوص Latency 100 P و Amplitude 100 P بیماران مبتلا به میگرن در مرحله بین حملات سردرد با افراد نرمال دیده نشد. براساس این مطالعه روش قابل اعتماد تشخیصی در مبتلایان میگرن نمی باشد.
    کلیدواژگان: 100P، پتانسیل برانگیخته بینایی، میگرن
  • شیدا شعفی، مازیار هاشمیلر، مسعود نیکانفر، داریوش سوادی اسکویی، سعید توکلی سلمانی صفحه 106
    سابقه و هدف
    صرع یک بیماری مزمن و تاثیر گذار بر کیفیت زندگی مبتلایان به آن می باشد. این بیماری تاثیرات شگرفی در جنبه های مختلف زندگی فرد مصروع بجا می گذارد.هدف از این پژوهش بررسی کیفیت زندگی بیماران مصروع در جامعه مورد مطالعه خود بود، تا مقایسه ای با سایر مطالعات انجام گرفته در مراکز علمی نقاط دیگر دنیا نیز صورت بگیرد.
    روش بررسی
    نوع مطالعه توصیفی – مقطعی بود. که تعداد 189 بیمار منطبق با معیارهای انجمن بین المللی صرع با تشخیص صرع با معیارهای زیر انتخاب شدند. 1) سن بالای 18 سال، 2) نداشتن ناتوانی های ذهنی و جسمی در حدی که مانع ارزیابی شود 3) رضایت به شرکت در این پژوهش. بیماران انتخاب شده مورد مصاحبه قرار گرفتند و جهت مصاحبه از پرسشنامه استاندارد QOLIE-13-P (Quality of life in Epilepsy) استفاده شد.
    یافته ها
    از 189 بیمار مصروع 106 نفر (1/56%) مرد و 83 نفر (9/43%) زن بودند. امتیاز کلی (TQOL) براساس پرسشنامه QOLIE-31-P برای بیماران در محدوده بین حداقل 20/16 و حداکثر 5/87 و میانگین آن (SD 59/14 ± 50) بدست آمد که در مورد مردان با میانگین (35/85-2/16 و SD 11/16 ± 50) در مقایسه با زنان (5/87-15/24 و SD 47/14 ± 28/49) با (549/0 = pValue)، نشانگر عدم وجود اختلاف معنی دار بین دو جنس از نظر TQOL بود. میانگین امتیاز در گروه تحت درمان تک داروئی SD 22/16 ± 95/52) در مقایسه با گروه با درمان چند داروئی (SD 07/12 ± 98/46) با (005/0 = p Value) اختلاف معنی داری را به نفع TQOL بالاتر در گروه تک داروئی نشان می داد. از نظر سن تفاوت آماری معنی داری بین گروه های سنی مشاهده نشد. سطح سواد نیز در بین بیماران تفاوت آماری معنی داری نشان نداد. ولی در مورد بیمارانیکه طول مدت بیماری آنهای کمتر از یکسال بود، تفاوت، آماری معنی داری با سایر گروه ها مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    یافته های حاصله از این بررسی با بررسی های مشابه انجام گرفته در نقاط مختلف دنیا مقایسه شد. در مورد نقش عامل جنس نتایج ما مشابه با مطالعه هندوستان و دانشگاه جورجیا ولی متفاوت از مطالعه 15 کشور اروپائی بود که می تواند ناشی از تفاوت های فرهنگی – اجتماعی و ارزشهای اعتقادی باشد. در مورد نقش عامل درمان نتایج با مطالعات دیگر همخوانی داشت. در مراقبت از بیماران مصروع باید عوامل مختلف تاثیر گذار بر کیفیت زندگی بیماران مصروع مورد نظر باشند. رعایت استفاده از رژیم تک داروئی نقش مهمی در این میان ایفا می کند. بیماری صرع بعلت ازمان خود در دراز مدت اثر نامطلوبی بر کیفیت زندگی بیماران بر جا می گذارد.
    کلیدواژگان: صرع، کیفیت کلی زندگی، پرسشنامه
  • امین اسلامی، محمد پویان، وحید اسلامی صفحه 113
    سابقه و هدف
    استفاده از سیگنال های الکتریکی بطور طبیعی در بدن انسان وجود دارد. عضلات از طریق پالس های الکتریکی سیستم اعصاب مرکزی و محیطی منقبض می شوند. در ضایعات نخاعی که گاهی انتقال این سیگنال های طبیعی مختل می شود، کوشش می شود با استفاده از تحریک الکتریکی بطور مصنوعی بتوان عملکرد مورد نظر را بدست آورد. ضایعات نخاعی سالیانه بطور متوسط 40 نفر در هر یک میلیون نفر روی می دهد. شایعترین عوامل ایجاد ضایعات نخاعی شامل تصادفات (44%)، اعمال خشونت (24%)، سقوط از بلندی (22%)، ورزش (8%) می باشد. میزان از دست دادن قدرت حرکت یا همان فلج شدن (paralysis)، بستگی به محل وارد شدن آسیب و شدت آن دارد. تحریک الکتریکی عصبی عضلانی (NMES) در بیماران دارای ضایعات نخاعی در گروه عملکردی یا درمانی طبقه بندی شده و تحریک الکتریکی عملکردی (FES) نامیده می شود. تحریک الکتریکی اعمال شده در نزدیک ماهیچه یا عصب می تواند بطور مصنوعی جایگزین سیگنال های الکتریکی طبیعی شود و عضله را منقبض کند. گاهی اوقات هدف اولیه FES شامل عضلات حرکتی نیست، بلکه جلوگیری یا درمان عوارض ثانویه ناشی از ضایعات نخاعی مانند زخم های فشاری، اسپاستیسیتی، آتروفی و اختلال عملکرد جنسی است. بطور کلی کاربرد تحریک الکتریکی در بهبود عوارض ناشی از ضایعات نخاعی را می توان در 16 مورد خلاصه نمود: 1- تمرین قلبی- عروقی 2- کمک به تنفس 3- کمک به سرفه کردن 4- برداشتن اشیاء 5- کنترل مثانه و روده (بی اختیاری ادرار و مدفوع) 6- کمک به ایستادن 7- گام برداشتن و راه رفتن 8 erection- و electro ejaculation 9- بهبود گردش خون 10- جلوگیری یا بهبود زخم های فشاری 11- اسپاستیسیتی 12- جلوگیری یا درمان contractures 13- استئوپروز 14- تقویت عضلات ضعیف و آتروفی شده 15- احساس 16- بازیابی عملکرد ارادی
    کلیدواژگان: تحریک الکتریکی عملکردی (FES)، پارامترهای تحریک، ضایعات نخاعی، روش های جایگزین، کاربردها
  • مسعود شابه پور، علی ارجمند، علی رحمانیان صفحه 127
    خون سازی خارج مغز استخوان یکی از مشکلات شایع دربیماران مبتلا به تالاسمی می باشد. خون سازی خارج مغز استخوان در فضای اپیدورال در ستون فقرات که منتهی به ضعف اندامهای تحتانی شود، در بیمار حامله مبتلا به تالاسمی بسیار نادر می باشد. در این گزارش، ما یک بیمار حامله مبتلا به تالاسمی را که دچار علائم فشار به نخاع ناشی از خون سازی خارج مغز استخوان شده بود را معرفی کردیم. تشخیص بیماری بر پایه علائم کلینیکی وام–آر–آی (MRI) داده شد. در MRI بعمل آمده توده پاراورتبرال در فضای اپیدورال با فشار برنخاع دیده می شد. بیمار ابتدا تحت درمان با تزریق خون قرار گرفت ولی علیرغم درمان علائم بیمار بدتر شد و ضعف اندامهای تحتانی به سمت فلج اندامهای تحتانی پیشرفت کرد. جراحی و رفع فشار از روی عناصر عصبی انجام شد. بهبود علائم متعاقبا دیده شد.
    کلیدواژگان: فشار برنخاع، تالاسمی، حاملگی، خون سازی خارج مغز استخوان، لامینکتومی
  • حبیب الله نعمتی کریموی، محمود حسینی، مهدی طالبی صفحه 133
    سابقه و هدف
    بیماری اسکیزوفرنی یک اختلال تفکر است که در آن توانایی فرد برای تشخیص واقعیت، پاسخ های هیجانی، فرایند تفکر، قضاوت و توانایی برقراری ارتباط طوری آسیب می بیند که باعث مختل شدن عملکرد به طور جدی می شود. ایجاد توهم از علائم رایج این بیماری است. داروهای ضد جنون متداول برای این بیماری شامل مشتقات فنوتیازین و تیوگزانتین می باشد. ایجاد اثراتی همچون کاهش فشار خون و علائم خارج هرمی قوی با مصرف این داروها گزارش شده است. در این مقاله به یک مورد میوپاتی که توسط پرفنازین ایجاد شده است اشاره می شود.
    معرفی بیمار: در این گزارش مرد 27 ساله ای معرفی می گردد که به علت فلج چهار اندام به درمانگاه اعصاب مراجعه کرده است. نامبرده بعلت اسکیزوفرنی تحت درمان با روزانه mg 24 پرفنازین در سه دوز منقسم قرار داشت. علائم مثبت حاصل از معاینه شامل: ضعف عضلانی شدید در چهار اندام با قدرت عضلانی در قسمت پروکسیمال چهار اندام V / II و در دیستال چهار اندام V / III توام با هیپوتونی و رفلکسهای وتری کند بود. آزمایشات AST، ALT، CPK، آلدولاز، فرمول شمارش، ESR، آزمایشات بیوشیمیایی روتین، کامل ادرار و تستهای تیروئیدی برای بیمار انجام شد. با توجه به رد بیماری های عصبی، CPK بالا و EMG غیر طبیعی برای بیمار میوپاتی مطرح شد و چون دلیلی برای میوپاتی بیمار، شامل میوپاتی های التهابی و دیستروفی های عضلانی یافت نشد، میوپاتی بیمار به پرفنازین نسبت داده شد و تصمیم به کاهش دوز پرفنازین گرفته شد. پس از گذشت حدود چهار هفته بیمار توان از دست رفته را باز یافت و قادر به حرکت شد بطوری که قدرت عضلانی در قسمت پروکسیمال به IV/V و در قسمت دیستال به V/V افزایش پیدا نمود.
    کلیدواژگان: میوپاتی، پرفنازین، اسکیزوفرنی
|
  • Saeed Shahbeigi, Hosein Pakdaman, Nazanin Mirabi, Elham Nikravesh, Zahra Maleki, Mesbah Shams, Mohammad Fereshtenezhad, Maliheh Heidari, Gholamreza Bakhshandepur, Farhad Modara Page 70
    Introduction
    Recently there are many studies about the effects of Vitamin D and MS. It is showed that Vitamin D has potent preventive effects on chronic diseases such as cancers and MS Methods and Materials : 30 MS patients according to Mc Donald criteria were selected 34 normal persons who adjusted by the age, sex, were also selected. The exclusion criteria were CRF, endocrine disorder, the corticosteroids more than 2 times per year and recent corticosteroids consumption and the use of cyclosporine and other drugs which have interaction whit Vitamin D serum level. For assessment of serum Vitamin D level we have checked, the level of 25 Hydroxy vitamin d, serum level of Ca, P, Mg and PTH.
    Results
    The mean age of our patients were 35±7.7 and normal people were 35.4±8.1 The mean serum level of 25 Hydroxy vitamin D in MS patient and normal subjects were 19.05±2.4 and 34.8±8.8 respectively (P=0.050). The frequency of Vitamin D deficiency, insufficiency and sufficiency were 23(76.78%),2(6.7%) and 5(16.7%) respectively.17(56.7%)of patients have serum Vitamin D deficiency.
    Conclusion
    It seems that the level of 25 Hydroxy vitamin D is low in Iranian MS patient (P=0.05).This study has showed again that the level of Vitamin D is low in most of MS patients. According to this study we highly recommend Vitamin D Supplements and sun exposure in MS patients.
  • Farzad Rajaei, Marzieh Mardani, Hasan Jahani Hashemi, Alireza Shams, Masoud Mahmoodi, Ali Asghari Page 75
    Background
    Although entry of cell mobile phones to human's life resulted in advanced communications but the worries following the effects of microwave on biological tissues is still one of the most challenging topics.
    Objective
    The study is conducted to determine the effects of mobile phones on the cerebellar cortex of the rabbit.
    Material And Methods
    18 male rabbits were selected and were randomly divided into 3 groups (G1, G2 and G3). G1 as control group, G2 and G3 as experimental groups (6 rabbits in each group). The animals in G2 were exposed to microwave for one month and 4 hours every day and in G3 were exposed for one month and 8 hours every day by microwave with frequency 915 MHz and intensity of 3 watt. After the exposure and one week rest, the samples of cerebral and cerebellar cortex in all groups were taken and were processed for light and electron microscopic studies. The numbers and size of purkanji cells nuclei were compared using statistical methods in all groups.
    Findings
    The analysis of the size of purkanji cells nuclei in microwave exposed groups (G2, G3) showed significant decrease in compare to control group (P<0.001). The size of purkanji cells nuclei in G1, G2 and G3 were respectly: 63.98 ± 0.57, 58.08 ± 0.91 and 57.82 ± 1.3. However the number of purkanji cells in G2 and G3 didnt show a significant decrease in compare to the control group (P>0.4). The micrographs also confirmed increase in heterochromatin of purkanji cells nucleus in experimental groups.
    Conclusion
    The light and electron microscopy findings show that the microwaves have negative effect s in rabbit cerebeller cortex b y decreasing the nuclear activity and the size of purkanji cells nuclei
  • Mahmud Gholamreza Mirzaei, Hedayatolah Shirzadeh Page 84
    Introduction
    Hemodialysis is considered as a routin treatment for end stage renal disease (ESRD). However, several early complications such as headache, nausea & vomiting, seizure, etc. are obserbed. Dementia is also a late and rare but fatal complication. Therefore, we carried out a study to fined out a bether way to reduce these complications.
    Material and Method
    In a cross sectional study 120 patients treated with dialysis were naurologically examined and their blood samples were checked for Sodium (Na) and Blood urea nitrogen (BUN) before and after dialysis. The results of the tests were statistically analysed in SPSS software using X2 & student t-test.
    Result
    Out of 120 patients, 56 (46.7%) had no dialysis complication but the rest of patients had complications as follows: headache 54 (45%) Nausea and vomiting 31 (25.8%), agitation 21 (17.5%), unconsciousness 12 (10%), seizure 5 (4.2%) and dementia 3 (2.8%). The patients with dementia had dialysis experience mor than 52 months. The results showed significant relationship between complications and beginning of dialysis (p<0.05). The mean of dialysis period from beginning of dialysis was 31.75 months and dialysis speed was 220.78ml/min. results also showed that BUN amount decreased in half but Na amount increased in this patients. There were no significant relationship between mean of Na and BUN and neurological complications befor and after dialysis (p>0.05).
    Conclusion
    those patients with tendency to dialysis complications (dialysis disequilibrium syndrome) are recommend have dialysis with lower speed and for the adequacy of dialysis a shorter period but frequent dialysis is sugested. Since aluminum ion is considered as the agent for pathogenesis of dementia, further studies need to be carried out to identify the pathogenesis.
  • Babak Zamani, Mohammad Fereshtenezhad, Sahar Bakhti, Yasin Jamali Danesh, Mehrnush Mehrabani Page 91
    Introduction
    Restless legs syndrome (RLS) is a poorly understood sensory-motor neurological disorder whose prevalence in Caucasian populations ranges from 10-15%. The patient reports unpleasant sensations in the lower limbs with dysesthesia resulting in an urge to move the legs. The symptoms occur during periods of inactivity, increasing in the evening and at night. Moving the legs provides relief. These problems could affect patients’ quality of life and may need to be treated. Although common, RLS often escapes diagnosis and many patients are referred to different clinics.
    Objective
    Therefore, the aim of this study is to evaluate the prevalence and associated factors of restless legs syndrome (RLS) in Iranian patients who referred to neurology and orthopedic clinics. Patients &
    Methods
    A total of 1103 non-traumatic patients consecutively admitted to the neurology and orthopedic outpatient clinics of Rasoul-e-Akram, Shafa Yahyaeian and Milad hospitals were studied. The diagnosis of RLS was based on the criteria adopted by the International Restless Legs Syndrome Study Group Rating Scale (IRLS). Also another variables such as demographics, chief complaint, family history of RLS and systemic diseases were recorded in the check list. The data were analyzed using SPSS v.13 software. Chi2 and Independent T-test were used in analysis.
    Results
    Out of 1103, RLS was detected in 116(10.5%) patients. The prevalence of RLS among patients who referred to neurology and orthopedic outpatient clinics was 9.7% and 11%, respectively, whereas, only 3(2.7%) patients were admitted with chief complaint of RLS symptoms. The prevalence of RLS was significantly higher in women than men (15% vs. 4.3%, P<0.001) and the mean age of RLS patients was significantly higher than non-RLS patients [47.9(SD=15.34) years vs. 40.71(SD=17.8) years, P<0.001]. Additionally, Thyroid diseases (11.2% vs. 4.7%, P=0.033), family history of RLS (28.4% vs. 0.6%, P<0.001) and upper limb involvement (15.5% vs. 0.1%, P<0.001) were more reported in RLS patients.
    Conclusion
    The prevalence of RLS in the general population is poorly known and it differs in different countries. The results of our study show the considerable prevalence of RLS in Iranian patients. However, most of them are referred to orthopedic clinics than neurology. In addition, thyroid diseases and family history of RLS are associated with RLS. It seems that increasing both patients and physicians knowledge about RLS may lead to better diagnosis, treatment and improvement of RLS symptoms.
  • Seyed Ali Roodbari, Hamidreza Hatamian, Zabiholah Babayi Pur Page 100
    Introduction
    Visual evoked potential (VEP) is a diagnostic procedure being used for determination of damages involving the neural tissues of optic pathway. Nowadays this procedure is applied for diagnosis of different neurological disorders including MS (multiple sclerosis). Considering the presense of possible electrophysiologic changes in the migrainous patients، application of pattern reversal VEP (PRVEP) in these patients have been noted. However for many years different studies have yielded paradoxical results.
    Objective
    The goal of this study is to P100 latency and P100 amplitude values in the interictal phase of migrainous patients. Material and Metods : A total of 96 migrainous patients (31 males and 65 females) regardless of migraine type and Mg 2+ serum level were selected based on IHS criterias. Visual evoked potential was performed for all patients by pattern reversal method using Medlec electrodiagnostic machine. After exposing each eye to 200 photic stimulations، P100 latency and P100 amplitude values for each eye were recorded separately. Then collected data were analysed with t-test SPSS software and statistical t-test.
    Results
    Mean P100 latency value was 99. 05 ± 4. 08 msec for right eyes and 99. 06 ± 4. 15 msec for left eyes of 96 migrainous patients. In comparesion with normal subjects studied in the same center with similar tecnique، (mean P100 latency value 100. 73 ± 6. 7 for Rt eye and 100. 77 ± 7. 2 for Lt eye in normal subject) there was no significant difference. In addition، mean P100 amplitude was 9. 15 for Rt eye and 9. 14 for Lt eye and، in comparison with normal subjects with، Lt eye=9. 74 and Rt eye، 9. 65 there was no significant difference. (p< 0. 05)
    Conclusion
    Based on this study، there is no statistical significant difference of P100 Latency and P100 amplitude values between normal population and migrainous interictal phase. And this study is not reliable diagnostic method for Migranours.
  • Sheida Shaafi Maziar Hashemilar, Masoud Nikanfar, Darush Savadi Oskoue, Saeed Tavakoli.S Page 106
    Background
    Epilepsy is a chronic disease, which has a major influence on the quality of life in the epileptic. Considering many aspects of epilepsy one can conclude that it has influential effects in multiple aspects of life in these patients. These aspects include physical and mental health, activities of daily living and social relations, mental capabilities, learning and different type of skills, etc. The aim of this research was to study the quality of life of the epileptic patients in our society, and compare these result with that of similar studies in other centers all around the world.
    Materials And Methods
    This was a descriptive- cross sectional type of study. One hundred eight nine patients were enrolled according to the criteria of the International league Against Epilepsy (ILAE) for diagnosis of epilepsy. The inclusion criteria were, 1) the age over 18 years old 2) absence of mental or physical disabilities, so that precluding the study. The patients selected accordingly were interviewed using a standard questionnaire, Quality of life in Epilepsy (QOLIE- 31-P).
    Findings
    Among 189 patients were 106 males (56.1%) and 83 females (43.9%). Total quality of life according to the score of QOLIE- 31-P was minimally 16.20 and maximally 87.5 with a mean of (50 14.59 SD).the mean score for men was (50 16.11 SD 16.2-85.35) and for females (49.28 14.47 SD 24.14-87.5), which showed no significant difference between sexes cp Value= 0.549). The mean score in the monotherapy group (52.95 16.22 SD) showed a significant difference in comparison to the poly therapy group with a mean score of (46.98 12.07 SD), (P Value=0.005), indicating a favorable profile for the former. There was no significant difference statistically with regard to age groups and educational status, but duration of the epilepsy less than one year had statistically significant better quality of life.
    Conclusion
    The results of this study were compared with similar studies in other centers all over the world. The findings on the role of the sex of the patients was the same as the studies in the India and Georgian University, but were different to that of a European study of 15 countries. This may stem form cultural differences and beliefs. The effect of number of drugs used in treatment was similar to other studies. The care of the epileptic patients must take into account the many factors influencing the quality of life in these patients. Adhering to a monotherapy regimen by the physicians has an important role in improving the quality of life in the epileptics. The epilepsy because of its chronic course has an unfavorable long- term influence on the quality life of the patients.
  • Amin Eslami, Mohammad Puyan, Vahid Eslami Page 113
    The natural electricity in the body carries signals back and forth between central and peripheral nervous systems. The signals carry the electrical commands that cause voluntary muscle to contract. In spinal cord injury (SCI) that these motor signals are missed، electrical stimulation applied near the muscle or nerve can be substitute artificially. It is estimated that the annual incidence of SCI is approximately forty cases per million populations. In SCI، damage to spinal cord result in complete or partial loss of movement (paralysis) and feeling. The amount of paralysis depends on where and how severe the damage is. The application of neuromuscular electrical stimulation (NMES) in patients with spinal cord injury is categorized as functional or therapeutic and is called functional electrical stimulation (FES). Sometimes the primary purpose of FES does not involve moving muscles. In such cases، the primary purpose may be to prevent or treat problems that arise because of SCI. These problems are called secondary complications. Generally، applications of electrical stimulation in SCI include: 1- cardiovascular exercise 2- breathing assistance 3- Cough assistance 4- grasping 5- bladder & bowel control (incontinence) 6- Transfer & standing 7- stepping and walking 8- erection & electro ejaculation 9- improving circulation 10- preventing or treating pressure sores 11- controlling spasticity 12- preventing or treating contractures 13- preventing or treating osteoporosis 14- treating weak muscles 15- restoring sensation 16- regaining voluntary functions
  • Masoud Shabepur, Ali Arjmand, Ali Rahmanian Page 127
    Extramedulary hematopoiesis i common sequelae in thalassemic patients but extramedullary hematopoiesis in the spinal epidural space that lead to paraparesis in pregnancy in very rare. We managed a thalassemic patient with extramedullary hematopoiesis and spinal cord compression during pregnancy. The diagnosis was made on clinical features and magnetic resonance imaging (MRI)showing a paravertebral mass infiltrating the epidural space. She was treated with repeated blood transfusion but her symptom worsened and paraparesis progressed to paraplegic state. Surgical decompression of the spine and the removal of the culprit lesion compressing the spine were performed. Improving of the symptoms and control of the lesion could be obtained
  • Habibolah Nemati Karimavi, Mahmood Hoseini, Mehdi Talebi Page 133
    Introduction
    Schizophrenia is a disorder of thinking where a person’s ability to recognize reality, his or her emotional responses, thinking processes, judgment and ability to communicate deteriorates so much that his or her functioning is seriously impaired. Symptoms such as hallucinations and delusions are common. Usual antipsychotic drugs for treatment of this disease including, Phenothiazine and thioxanthine derivatives. There are many reports regarding the correlation between hypotension and extrapyramidal syndromes and the usage of these drugs. In this article, we report one case of myopathy induced by perphenazine. Case report: A 27 old man suffering from schizophrenia refer to neurologic clinic with quadriplegia, was treated with perphenazine 8 mg/tid. The positive signs including severe muscle weakness in four limbs, which the proximal muscle force were II/IV and distal III/IV, hypotonia and decrease in tendon reflexes. AST، ALT، CPK, aldolase, CBC, ESR, biochemical tests, UA, and thyroid function tests were done. Regarding of neurological disease rejection, elevated CPK and abnormal EMG, myopathy was suggested for this patient. In addition, we did not find any reason for other myopathies (e. g. inflammatory myopathies and muscular dystrophies), therefore the patient myopathy was related to perphenazine and the perphenazine dose was reduced. After four weeks, the signs of recovery observe and the patient was able to move and the muscle force in proximal limb was increased to IV/V and in distal to V/V.